رحیم عبادی معاون وزیر آموزش و پرورش دولت اصلاحات در ارزیابی عملکرد 2 ساله وزارت آموزش و پرورش اظهار داشت: ظرفیتهای ایجاد شده پس از استقرار دولت روحانی این امکان را برای آموزش و پرورش فراهم آورده بود که بتواند؛ قدمهای اساسی برای بهبود مدیریت و بهبود برنامههای آموزشی و پرورشی و در نهایت بهبود اقتصاد آموزش و پرورش و مسائل رفاهی و معیشتی فرهنگیان بردارد، اما به نظر میآید؛ ضعف در مدیریت و برخورد انفعالی در آموزش و پرورش نسبت به چالشها و مسایل پیشآمده آموزش و پرورش را از حرکت رو به جلوی دولت بازداشته است.
وی با بیان اینکه عموما مدیریت آموزش و پرورش درگیر مسایل جاری اجرایی و اداری شده است، خاطرنشان کرد: این موضوع موجب شده، آموزش و پرورش در بسیاری از زمینهها همچون حوزههای آموزشی-پرورشی، محتوایی، پژوهشی و رفاهی نه تنها تحولی را آغاز نکرده، بلکه بخشی از این حوزهها سیاستهای گذشته را دنبال میکند؛ به طور مثال به نظر میآید؛ در بخشهای رفاهی، پرورشی و لایههای میانی هنوز رویکردهای دولت قبل دنبال میشود.
معاون وزیر آموزش و پرورش در دولت اصلاحات اضافه کرد: علیرغم اینکه روحانی به مناسبتهای مختلف در دیدار با مسئولان آموزش و پرورش تاکید بر رویکردهای تحولی داشته، اما به نظر میآید؛ بسیاری از توصیههای روحانی در حد توصیه مانده و باعث شده است، آموزش و پرورش از مسیر حرکت رو به جلوی دولت در بسیاری از زمینهها باز بماند.
وی به تاکیدات و توصیههای روحانی به وزارت آموزش و پرورش اشاره کرد و گفت: از جمله تاکیدات روحانی توجه به قانون و قانونمداری و حتی آموزش در سطح دانشآموزان و معلمان در قالب بحث حقوق و تکالیف، به رسمیت شناختن اعتراضات معلمان و دانشآموزان، ترویج فرهنگ گفتوگو، تعامل و ایجاد زنگ گفتوگو، پرهیز از ایجاد فضای امنیتی، توجه به امنیت جسمی و روانی معلمان و دانشآموزان، حرکت در چارچوب قانون اساسی بوده است.
عبادی ادامه داد: به نظر میآید؛ بعد از 2 سال در این زمینهها ضعیف عمل کردیم؛ به طوری که در مسایل محتوایی، تحول قابل ملموسی را شاهد نبودهایم. در حوزه مسایل معیشتی و اقتصاد آموزش و پرورش میشد، اقدامات موثرتری انجام شود، اما هنوز آموزش و پرورش گرفتار تامین نیازهای ابتدایی معلمان است و به نظر میآید، صندوق ذخیره فرهنگیان میتواند بیشتر کمک کند که البته بیشتر تبدیل به یک حیاط خلوتی برای بخشی از مدیران آموزش و پرورش شده بود که امیدواریم در دولت فعلی شاهد توقف این روند باشیم.
معاون آموزش و پرورش در دولت اصلاحات ادامه داد: هنوز برخی نهادهای خارج از آموزش و پرورش فکر میکنند که این دستگاه، بخش سیاسی و عقیدتی نظام است و بر این نظر هستند با مهندسی فرهنگی، ماموریت و انتظارات از آموزش و پرورش را به عنوان یک نهاد عقیدتی محدود کنند. غافل از اینکه این وزارتخانه یک نهاد تخصصی و حرفهای مشابه سایر نهادهای تخصصی کشور است و ماموریت و وظایف آن در چارچوب قانون و اهداف مصوب مجلس و قانون اساسی است.
وی ادامه داد: بنابرین نتیجه این شده که برنامههای تربیتی و آموزشی و پرورشی عموما عرضه محور، دستوری و از بالا به پایین باشد و کارشناسان و معلمان که سرمایه اصلی هستند؛ در این فرهنگ نقشی نداشته باشند و تنها مجری هستند؛ در حال حاضر ، نقشه راه آموزش و پرورش توسط دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب میشود و حتی شورای عالی آموزش و پرورش که عالیترین نهاد تخصصی و مسئول در این حوزه است در این خصوص کمترین اختیار را دارد.
معاون آموزش و پرورش در دولت اصلاحات تصریح کرد: آموزش و پرورش عموما متاثر از انتظارات نهادهای بیرون است و به دلیل عدم رویکرد تحولی بیشتر به یک نهاد اداری و نهاد سازمانی تبدیل شده، غافل از اینکه کارکرد آموزش و پرورش، امروزه یک کارکرد اجتماعی و یک فصل مشترک دولت و ملت است و میتواند امید و نشاط را در میان خانوادهها، دانشآموزان و فرهنگیان ایجاد کند.
عبادی با بیان اینکه کارنامه وزارت آموزش و پرورش طی دو سال اخیر در بخش تدبیر نمره قبولی دارد، اما در بخش امید نمره قابل قبولی را نمیتوان به این وزارتخانه داد، گفت: فکر میکنم؛ آموزش و پرورش در بخش تدبیر با تصمیمات کارشناسانه و پرهیز از رفتارهای هیجانی و تصمیمات مقطعی، سعی کرده آرامشی را به بدنه آموزش و پرورش برگرداند، اما این تنها نیاز این وزارتخانه پرجمعیت نیست و قطعا نیازمند نشاط، شادابی، تحرک و پویایی است و در این بخش باید اقدامات لازم صورت گیرد.
ایلنا
معلمان دردانه هایی از خانواده کارمندان هستند که نزد دولتیان و مجلسیان ، مقام معنوی بس والایی دارند .
بر این اساس ، این نور چشمی ها ، چپ و راست از تسهیلات معنوی ویژه ای هم بهره مند می شوند . به پاس قدردانی از زحمات بی دریغ این سیاسیون سرا پا به فکر معلم ، نمونه هایی از این تسهیلات معنوی خلاصه وار ذکر می گردد :
1- انعکاس عجیب و غریب و تمام عیار اپسیلون افزایش حقوق فرهنگیان در بخش های مختلف خبری صدا سیما .
2- اختصاص هفته بزرگداشت مقام معلم در اردیبهشت ماه و اهداء معنوی هزاران درود و سلام به معلمین در این هفته .
3- استقبال همه جانبه بانک ها و موسسات غیردولتی از ضمانت های فرهنگیان محترم و پذیرش جانانه گواهی کسر از حقوق آنان در اقصی نقاط کشور .
4- عزیز و محترم شمرده شدن معلمین در ایام انتخابات و قدردانی های متوالی کاندیداها از ایشان در این ایام .
5- واریز اقساطی پاداش بازنشستگی فرهنگیان ، جهت جلوگیری از وقوع هر گونه سکته ناشی از دیدن پول قلمبه سلمبه که واقعا جای تقدیر و تشکر دارد .
6- کاهش معنا دار حقوق بعد از بازنشستگی ، جهت جلوگیری از نفوذ هر گونه رخوت و سستی و سوق دادن معلمین به تحرک بیشتر برای دست و پا کردن شغل و کاسبی جدید .
7- تشبیه معلمان به شمع و سوختن ، به دلیل پرورش حس شعر شاعری و تقویت صنعت های ادبی و قوه تخیل در فرهنگیان .
8- کسر مقرری ماه اول از حقوق فرهنگیان که سبب شده معلمان در عالم مواد قانونی و آئین نامه و بخشنامه ای ، سیر خروشانی داشته باشند و اطلاعات حقوقی شان افزایش یابد .
9- اتخاذ سیاست صرفه جویی در آموزش و پرورش ، جهت آموزش خودکار و رایگان خصلت قناعت و یادآوری لحظه به لحظه این مصرع معروف در اذهان معلمان : ای شکم خیره به نانی بساز !
در نوشته های بعد انواع دیگری از تسهیلات معنوی بیان خواهد شد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اگر هر كدام از ما سيري گذرا در شهرهاي محل سكونتمان داشته باشيم، تابلوهاي متعدد مدارس غيرانتفاعي را به وفور در اطراف و اكناف آن مشاهده ميكنيم كه زمينه را براي منافع شخصي عدهاي فراهم كرده است؛ مدارسي كه شايد فكر اوليه ايجاد آن كم كردن بار مالي دولت بود، اما بدون شك اين امر اتفاق نيفتاد.
آنچه در اين باره بايد بدان توجه شود، اين واقعيت است كه به چه ميزان دغدغههاي آموزشي در اين مدارس در اولويت بالايي قرار دارد؟ بيگمان، استفاده از نيروهاي مجرب، نياز به هزينههاي بالايي دارد كه نميتواند مسئول يك مدرسه غيرانتفاعي در ابتداي كار به راحتي از عهده آنها برآيد، بنابراين مجبور است مجموعهاش را با فارغالتحصيلاني كه نيازمند كار هستند پر كند كه متاسفانه تعداد زياد تحصيل كردههاي بيكار، زمينه انجام اين كار را فراهم كرده است.
بايد اين مهم را در نظر داشته باشيم كه صرفا مدرك يك فرد نميتواند در رشد آموزشي موثر باشد، چرا كه توسعه كيفي آن نيازمند استانداردهاي آموزشي است و از طريق مدرك به تنهايي محقق نميشود.
متاسفانه آنقدر فرهنگ چشم و هم چشمي گسترش پيدا كرده كه ثبت نام در مدارس غيرانتفاعي را نيز تحتالشعاع خود قرار داده است.
بيگمان، جذب افراد ناكارآمد با وجود همه جذابيتهاي ظاهري محيط نميتواند راهكاري منطقي باشد. در اين مدارس، متاسفانه به دليل اينكه موفقيتهاي خود را به رخ اوليا بكشانند، به دانشآموزان، بیشتر از ظرفيت دريافت آنها فشار میآورند و دانشآموز به تدريج دچار نوعي بيعلاقگي ميشود.
بايد پذيرفت كه روال طبيعي زندگي اجتماعي دانشآموز در همان محيطي كه دانشآموزان متنوع حضور دارند (مدارس دولتي) بيشتر تحقق مييابد و دانشآموز از جامعهپذيري بيشتري برخوردار خواهد بود.
البته در اين مورد ذكر اين نكته ضروري به نظر ميرسد كه سيستم آموزشي بايد بکوشد كه جذابيتهاي محيط مدارس را افزايش داده و محيط پرنشاط تري را به ارمغان آورد تا همه دانشآموزان مبتني بر استعداد و علاقه خود زمينه رشد و پيشرفت را داشته باشند و اوليا مجبور نباشند، فرزندان شان را به مدارس غيردولتي بسپارند كه انحصار آموزشي سختي بر آنها حاكم بوده و رشد اجتماعي دانشآموز در آنها به فراموشي سپرده ميشود، اگرچه بايد قبول كرد كه گزينش افراد و تعداد مدارس نيز در اين مورد بايد منطقي و اصولي باشد.
روزنامه آرمان
گروه اخبار /
سید محمد بطحایی اظهار کرد: فرهنگیان مرد با 25 سال سابقه کار و زنان با 20 سال سابقه کار و در صورت موافقت مدیران ادارات مربوطه و تایید اداره کل امور اداری و تشکیلات می توانند بازنشسته شوند.
وی در مورد شرایط بازنشستگی پیش از موعد فرهنگیان گفت: بازنشستگی پیش از موعد همکاران فرهنگی نباید موجب اخلال در امر آموزش دانش آموزان و افزایش ساعات حق التدریس در سال تحصیلی آینده شود.
به گزارش روابط عمومی معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش، بطحایی یادآورشد: فرهنگیانی که با تایید کمیسیون پزشکی قادر به ادامه خدمت نباشند، می توانند درخواست خود را به اداره محل خدمت مربوطه ارایه کنند.
ایرنا
گروه گزارش /
چندی پیش گزارشی در سخن معلم در مورد استخر باشگاه فرهنگیان تهران منتشر گردید ( این جا ) و در آن از وضعیت و برخورد مسئولان این واحد رفاهی آموزش و پرورش انتقاد شده بود .
در بازدید امروز جمعه ، اما وضعیت بسیار متفاوت بود !
بر خلاف رویه سابق که استخر حداقل با نیم ساعت تاخیر باز می شد امروز نیم ساعت زودتر درب استخر باز بود و مسئولان آن در حال فعالیت بودند .
مسئول فروش بلیت در زمان مقرر اقدام به فروش بلیت ها نموده و دیگر از معطلی و یا تاخیر خبری نبود .
بر خلاف سابق و برای اولین بار موسیقی ملایمی ، گوش مراجعان را نوازش می داد .
لامپ های سوخته و یا شکسته تعویض و همه بخش های استخر در حال فعالیت بود .
حتی هنگامی که جکوزی کمی سرد بود با تذکر یکی از فرهنگیان و برخورد مناسب مسئول مربوطه ، مشکل مرتفع گردید .
این بار مسئولان اعتراض فرهنگیان را شنیده و مسئول قبلی استخر آقای « یاورخانی » را برگردانده بودند.
به اقرار و گواهی همکاران ، ایشان برخورد مناسب و گرمی با مراجعان داشته و عملکرد مناسبی دارد و دلیلی برای فسخ قرارداد با ایشان از سوی مسئولان وجود نداشته است .
معلمان هم به محض دیدن ایشان با او احوال پرسی گرمی می نمودند .
مشاهده این وضعیت و این که مسئولان صدای اعتراض آنان را شنیده و تحولی در اوضاع و شرایط رخ داده است آرامش خاصی به فرهنگیان و همکاران بخشیده بود .
این در حالی بود که به مدت چند هفته تنش و درگیری بین همکاران و مسئولان قبلی استخر وجود داشت و حتی در یک مورد معلمان علی رغم ممانعت مسئولان قبلی به زور وارد محوطه استخر شده بودند !
معلمان می گویند زمانی که عملکرد یک فرد مثبت و قابل قبول است چه دلیلی برای تعویض و بستن قرارداد با شخص و یا واحد دیگری وجود دارد ضمن آن که باید مبالغ قرارداد با توجه به شرایط و اقتضائات و نیز نظرسنجی از عملکرد صورت بگیرد و مسائلی مانند رابطه ، پارتی بازی و یا سودمحوری و... نباید معیاری برای عقد قراردادها باشد .
این حرکت مسئولان جای تقدیر و تشکر دارد و امید است که مسئولان وزارت آموزش و پرورش با نظارت و کنترل جامع و گرفتن بازخورد مناسب از فرهنگیان بر فعالیت و عملکرد سایر مراکز رفاهی ، رضایت همکاران را مد نظر داشته باشند .
از سوی دیگر ، با توجه به گستردگی و پراکندگی این مراکز رفاهی ، فرهنگیان و معلمان نیز باید در امر نظارت و بهینه سازی مسئولان را یاری دهند .
« گروه سخن معلم » از همه همکاران در سراسر کشور انتظار دارد تا مشکلات و مسائل مراکز رفاهی را به این رسانه انتقال داده و نسبت به وضعیت موجود بی تفاوت نباشند .
برخورد معلمان نسبت به نواقص و کمبودها باید از حالت " نق زدن ، غر زدن و... " فراتر رفته و وارد حوزه نقد و کارشناسی و حتی ارائه طریق گردد .
پایان گزارش /
گروه اخبار /
بابک قزوینیان معاون بیمه و خدمات شرکت بیمه تکمیلی آتیه سازان حافظ درباره وضعیت ارائه خدمات بیمه تکمیلی به فرهنگیان با توجه به تغییر در روش پوشش و صندوقی شدن اداره بیمه تکمیلی آموزش و پرورش اظهارداشت: در مجموع خدمات ما نسبت به سال گذشته که ارائه خدمات به روش سرانهای بود بهتر شده است.
وی افزود: سرعت رسیدگی به اسناد پزشکی بالا رفته است و همکاری خوبی با آموزش و پرورش داریم.
معاون بیمه و خدمات شرکت بیمه تکمیلی آتیه سازان حافظ با بیان اینکه به نظر میرسد رضایت مندی بیشتری از سوی فرهنگیان حاصل شده باشد عنوان کرد: بیشترین اعتراضاتی که فرهنگیان دارند به میزان تعهدات بیمه تکمیلی باز میگردد که در اختیار ما نیست و طبق قرارداد اجرا میشود، به عنوان مثال اکثر فرهنگیان خواهان پوشش خدمات دندان پزشکی هستند که در تعهدات و قرارداد ما با آموزش و پرورش نیست.
وی درباره پرداخت مطالبات این شرکت از سوی آموزش و پرورش گفت: متاسفانه هنوز آموزش و پرورش مطالبات ما را پرداخت نکرده است. بیمهها همواره از سوی صنعت درمان متهم به ناکارآمدی میشوند در حالی که درآمدهای ما به موقع حاصل نمیشوند اما نمیتوانیم سلامت مردم را وجه المصالحه قرار دهیم و اعلام کنیم تا زمانی که مطالبات و اعتبارات نرسد، خدمت ارائه نمیکنیم و همچنان در این وضعیت خدمت رسانی را ادامه میدهیم.
ایسنا
جان دیوئی این متفکر و فیلسوف بزرگ ( 1952- 1859 ) متعلق به مکتب عمل گرائی است. از منظر این دانشمند معروف، اندیشه وقتی درست است که وظیفه خود را انجام دهد و به حال زندگی مفید واقع شود. وظیفه اندیشه عبارت است از فهم زندگی و اداره آن. قوانین علمی و بسیاری از معتقدات مذهبی به دلیل این که به نفع انسان هستند، حقیقی و درست محسوب می شوند." جان دیوئی فیلسوف عمل گرائی معاصر آمریکایی می گوید: به جای بحث از ذهنی بودن یا عینی بودن ارزش ها و یا رابطه ای بودن آنها، باید از ارزش داشتن یا با ارزش بودن امور سخن گفت. به نظر این فیلسوف، امری ارزش دارد که در زندگی عملی انسان مفید افتد و آدمی را در حل مشکلات یاری دهد." ( کلیات فلسفه )
اگر چه برخی فیلسوفان و اندیشمندان اجتماعی و روان شناس در باب پراگماتیسم و به قولی مصلحت گرائی نظراتی را ارائه نموده و اسم و رسمی کسب کرده اند اما سهم به سزا و مؤثر و بعضا جنجالی جان دیوئی در عمل گرائی و تثبیت آن و مآلا در عرصه اندیشه، تکامل، و رشد و بسط تربیت و آموزش و پرورش و محیط اجتماع و خانه و مدرسه را هرگز نمی توان فراموش کرد. متفکرانی چون آریان پور و مؤلف کتاب معروف فلسفه جدید تربیت استاد علی اکبر شعاری نژاد در مورد جان دیوئی و مکتب او داد سخن داده و مطالب ارزشمند و مفید و قابل بحثی را مطرح کرده و انتقاداتی را نیز به برخی نظرات و ایده های دیوئی وارد ساخته اند که از نقطه نظرات و جهاتی قابل توجه و نیز شایسته به نظر می آید؛ آنجا که جان دیوئی کلیت تغییر را مرادف تکامل و مثبت قلمداد کرده و مربیان و معلمان را از نقش نظارتی و ارائه یک سیستم و دستگاه فکری، عقیدتی و فلسفی ، تربیتی ولو مثبت و مقدس و پسندیده بر حذر داشته و صرفا آینده و آتیه کودک و جوان را منوط و وابسته به اراده آزاد و در بوته آزمایش و خطاء آنان نقش کلیدی داده است. از دیدگاه سایر متفکران و مربیان و اندیشمندان و دلسوزان و خیرخواهان بشریت، هرگز نباید به طور محض و مطلق مفاهیم و پارادایم ها و انگاره های پیشین و سنن و یافته های تربیتی، علمی، اجتماعی را به تاق نسیان سپرده و نفی نمود.
مع الوصف، ایده ما این است که به رغم نقادی عالمانه و فیلسوفانه و از روی مهر و سازندگی، تاثیرگزاری به جا و مثبت رگه های فکری، فلسفی، تربیتی و روان شناسانه جان دیوئی و برجستگی و آوازه دکترین عمل گرائی وی را نباید به محاق بسپاریم.
دیوئی پرنفوذترین فیلسوف تربیتی معاصر در جهان است که تقریبا اکثر نظام های آموزش و پرورش جهان را تحت تاثیر قرار داد که هنوز هم این تاثیر ادامه دارد. رشد و گسترش و تقویت سیستم فکری پراگماتیسم ( عمل گرائی ) خصوصا در میدان آموزش و پرورش به دست جان دیوئی انجام گرفت. این فیلسوف، در منطق، معرفت شناسی، علم اخلاق، زیبایی شناسی و فلسفه های سیاسی و اقتصادی و تربیتی شهرت یافت. او فلسفه های کلاسیک ( سنتی ) را به شدت مورد انتقاد قرار داد، خصوصا فلسفه هایی را که کوشش می کردند ارزش تجربه انسان را به حداقل برسانند.
دیوئی تحت تاثیر ایده آلیسم ( پندارگرائی ) جدید هگل فیلسوف آلمانی قرار گرفت زیرا به نظر او در نظریه هگل، بیش از هر فیلسوف دیگر، غناد و تنوع بینش وجود دارد. او مانند هگل، محیط گرا بود. دیوئی شخصی بود ساده، فروتن، مطلقا خالی از هر گونه مظاهر، همیشه آرام، دلسوز، متفکر و اندکی خجول و پشتکار زیادی داشت. در بحث استاد بود و در کار سختکوش. دیوئی شصت سال بی وقفه نوشت و انبوهی کتاب و مقاله انتشار داد که هر کدام در مورد جنبه ای از وضعیت و موقعیت انسان بود. او مصرانه استدلال می کرد و همواره می کوشید تا خوانندگانش را به این نکته متوجه و معتقد گرداند که عمل آگاهانه تنها وسیله غائی آدمی در هر زمینه است. البته، کاربرد فلسفه تربیتی دیوئی، زمانی امکان پذیر است که تعبیر و تفسیر او از ماهیت انسان را دریابیم. به عقیده دیوئی کار اصلی فلسفه، حل مسائل فیلسوفان نیست؛ بلکه به حل مسائل انسان ها می پردازد. خود او نیز به همه مسائل مردم در وسیع ترین زمینه های امور اجتماعی، اخلاقی و نظری می پرداخت و محتوای آثار گوناگونش این جهان شمولی اندیشه های او را به صراحت نشان می دهد. ( فلسفه جدید تربیت )
بخشی از نامه مورخ 16 مه 1940 دیوئی به ویلیام ارنست هالینگ از بخش فلسفه دانشگاه هاروارد عبارت است از " اگر قرار است انسان ها به خاطر بیان نظرات غیر عادی، غیر سنتی یا حتی غیر معقول درباره مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا اخلاقی در نشریاتی که خطابشان با عامه مردم است از دانشکده های آمریکا اخراج شوند، من قلبا خوشحال خواهم بود از این که دوران تدریسم به پایان برسد! قلم به دستان دست نشانده همیشه در هر موسسه ای وجود خواهند داشت، همیشه بزدلانی وجود دارند که به تدریس به مثابه حرفه ای تحت الحمایه می نگرند. اگر به محاکماتی که زیر نظر گروه های فشار خارج از دانشگاه قرار دارند و هدفشان منحصر نمودن استادان دانشگاه است تن داده شود و از سوی استادان اعتراضی صورت نگیرد، چشم انداز دانشگاه ها در واقع تاریک خواهد بود. ( چهار پراگماتیست ص 254 )
بدون تردید، بیشترین تاثیر جهانی جان دیوئی در میدان آموزش و پرورش بود. او بر خلاف اکثر فیلسوفان، آموزش - پرورش را قلمرو جداگانه ای که یک نظریه پرداز به عنوان الزامی اخلاقی یا به دلیل شهروندی گاه بخشی از وقت خویش را صرف آن می کند نمی دانست، بلکه برعکس، هر گونه فلسفه ای را فلسفه آموزش - پرورش می خواند. آموزش – پرورش برای او معنای زندگی تصورات در تشکیل عادت ذهنی انسان ها بود.
به اعتقاد او، شاخص اساسی هر فلسفه ای روشی است که آن فلسفه برای ایجاد آن عادت ها و بنابراین کیفیت معقول و اخلاقی زندگی معمول ما دنبال می کند. دیوئی این دیدگاه تربیتی- فلسفی خود را در کتاب دموکراسی و آموزش – پرورش چنین بیان می کند:" اگر بپذیریم که آموزش – پرورش فراگرد ایجاد آمادگی های اساسی، عقلانی و عاطفی در برخورد با طبیعت و انسان است، فلسفه را می توان حتی به عنوان نظریه عمومی آموزش و پرورش تعریف کرد. فلسفه، اگر نخواهد یک امر نمادی یا زبانی با نوعی رضایت خاطر عاطفی برای معدودی افراد یا در حد جزم های اختیاری صرف باقی بماند، باید با بررسی تجربه پیشین و ارائه نقشه مند ارزش های زندگی، بر رفتار انسان تاثیر گذارد. تبلیغ و ترویج عمومی، اعمال قانونی و اداری در ایجاد گرایشی که فلسفه آن را مطلوب می داند، مؤثرند اما فقط تا آنجا که تربیتی هستند یعنی تا آنجا که گرایش های ذهنی و اخلاقی را اصلاح می کنند. چنین روش هایی در بهترین حالت، دچار این محدودیت اند که مخاطبان آنها کسانی هستند که عادات شان تا حد زیادی شکل گرفته اند، در حالی که آموزش – پرورش نسل جوان دارای میدان عمل مساعد تر و آزادتری است.
از طرف دیگر، اگر فلسفه اهداف و روش های حرفه تدریس را از طریق یک بررسی گسترده و دلسوزانه از جایگاه آنها در زندگی معاصر، زنده و جاندار نسازد این حرفه به یک امر تجربی معمولی تبدیل خواهد شد. دیوئی از عادت و تاثیرش در رفتار آدمی، عادات و رسوم و اخلاق، غرائز انسان، روان شناسی تفکر، میل و عقل و .... بحث می کند: علم به طبیعت آدمی به منزله نقشه یا منشور کلیه موضوع های انسانی و اجتماعی است وهر گاه این منشور را به دست داشته باشیم می توانیم برای درک افکار بغرنج اقتصادی، سیاسی و مذهبی راه های عاقلانه ای بیابیم. ( اخلاق و شخصیت )
وی معتقد بود: رسوم تابع زندگی اجتماعی هستند و نیروی زندگی اجتماعی است که بزرگترین نقش را در تشکیل عادات افراد بازی می کند. به نظر جان دیوئی، فعالیت اخلاقی انسان نیز نه تنها به شخص، بلکه به محیط بستگی دارد و رفتار اخلاقی محصول تعامل طبیعت شخص و شرایط محیطی است. درستکاری، پاکدامنی، کینه توزی، زودرنجی، شجاعت، ابتذال، مجاهدت، بی مسئولیتی و همگی تطبیق یابی توانائی های شخصی با نیروهای محیط اند. همه فضیلت ها و عیب های شخص، عادت هایی هستند که از عوامل عینی محیط، سرچشمه می گیرند و محصول مستقیم تعامل ساختار فرد و عوامل بیرونی هستند. تغییر عادت های نامطلوب مستلزم تغییر مؤلفه های فردی و اجتماعی با هم است. مساله روان شناسی اجتماعی این نیست که چگونه فرد یا ذهن مشترک، گروه ها و سنت های اجتماعی را تشکیل می دهند بلکه این است که چگونه سنت های گوناگون، یعنی نظم های تثبیت شده ای که با یکدیگر در ارتباط متقابل اند، اذهان گوناگون را شکل داده و می پرورانند.
دیوئی این عقیده رایج را که برای داوری درباره هر رفتار باید منشا یا پیش آیند آن و عواقب ناشی از آن را در نظر گرفت، کاملا درست می داند و معتقد است تا زمانی که شرایط مشخص محیطی را که رفتار مورد نظر در آن رخ داده است یا رخ می دهد به درستی نشناسیم واقعا به چیزی پی نبرده ایم. به عقیده او اندیشیدن کوششی است ارادی برای کشف روابط مشخص بین کاری که انجام می دهیم و پیامدهایی که از این کار ناشی می شوند، به طوری که این دو پیوسته می شوند. به این ترتیب، در هر عمل اندیشیده ای، طبعا پیامدی یا پس آیندی مورد نظر است که شخص اندیشه مند مسئولیت آن را می پذیرد.
دیوئی در بحث از آموزش و پرورش، بر خلاف اکثر اندیشمندان، میان هدف و وسیله، به دوگانگی معتقد نیست و هر دو را مهم و ارزشمند تلقی می کند و می گوید: اندیشه انتقادی در همه حوزه ها، مستلزم اندیشه انتقادی در مورد هدف و وسیله است. هدف و وسیله در حقیقت دو نامی است که برای یک حقیقت علم شده است و وضع این دو نام مختلف نیز مظهر تفکیک یا تقسیم حقیقت نیست بلکه ناشی از اختلاف در قضاوت است. به نظر دیوئی، آموزش و پرورش، زمینه مهمی برای کاربست این نظریه است و مضمون آموزش و پرورش سنتی آماده کردن انسان ها برای آینده بوده است.
در نتیجه، اکنون در امکانات بالقوه آن، تحت تبعیت آینده ای دور قرار می گیرند و کاملا و به گونه ای مناسب برای آن چه دست یافتنی است، مورد استفاده قرار نمی گیرند. " ستایش ادعایی از آینده، در عمل به دنبال روی کورکورانه از سنت و گذران زندگی بر اساس حدس و گمان و از امروز تا فردا تبدیل می شود. آینده به گونه ای جدی به عنوان راهنمای فعالیت تربیتی کنونی تحلیل و به کار گرفته نشده است؛ زنجیره ی وسیله و هدف، پاره شده است. اگر آموزش و پرورش به عنوان فراگردی اداره شود که از امکانات کنونی به طور کامل استفاده کند و استعدادهایی را که در حال حاضر ضروری اند به کار گرفته و هدایت نماید، بدون تردید معنی زندگی نسل جوان به مراتب غنی تر از آن چه هست خواهد شد.
جان دیوئی پیرامون تحول و تغییر و رشد و کمال و اصلاح در نظام تعلیم – تربیت نکاتی را مطرح کرده است که مختصر و موجز آن چنین است:
* بایستی کودک در اوضاع و احوالی قرار گیرد که خود، در نتیجه کوشش، به حقیقت برسد.
* شناخت حقیقی شناختی نیست که از کتاب ها به دست می آید، بلکه نیروی مواجهه با اوضاع و احوال تازه می باشد.
* پراگماتیست، مدرسه را جامعه کوچکی از اجتماع بزرگ می داند و معتقد است که دانش آموز از راه فعالیت های خود در این جامعه، می تواند با حقوق و وظایف یا به طور کلی، مسائل اخلاقی آشنا شود آنها را به کار بندد، در این صورت دیگر معلم نقش واعظ نخواهد داشت.
* قوانین و مقررات مدرسه، وقتی برای دانش آموزان مفهوم شدند و ایشان در تعیین و تنظیم آنها عملا شرکت کردند خود را به رعایت آنها موظف احساس خواهند کرد.
* روش پروژه از مهمترین روش های تدریس است که پراگماتیسم را مشخص می کند. در این روش، کودک را با مشکلات و مسائل عملی در زندگی مواجه می کنند تا شخصا درباره آنها بیندیشد و برای حل آنها بکوشد.
* آموزش و پرورش، عمل رشد و تکامل و نوسازی مداوم تجربه است، نه انتقال یک عده معتقدات. شخص نیاز دارد که راه و چگونگی مواجهه موفقیت آمیز با اوضاع متغیر و جدید را کشف کند.
* آموزش و پرورش بازسازی و تنظیم مجدد تجربه آدمی است.
* مربیان و معلمان باید شرایطی را فراهم آورند که محصلان را رشد دهند.
* محصل، موجود زنده ای است که می تواند مسائل خود را دریابد و حل کند.
* معلم نیز یاد گیرنده ی مداوم است که دیگران را در فرآیند یادگیری کمک و هدایت می کند بدون این که خود را تنها منبع معلومات تصور کند.
* معلمان از مسئولیت های خود، غافل نیستند و شرایط لازم و مناسب را برای یادگیری آنچه مورد نیاز و علاقه محصلان است فراهم می کنند.
* معلم و مربی باید بدانند و در نظر داشته باشند که تربیت فعالیتی است مبتنی بر طبیعت کودک.
* مربی باید دانش آموزان را از هر لحاظ بشناسد.
* به دانش آموزان امکان بدهند که اشتباه کنند زیرا یادگیری نمی تواند بدون اشتباه انجام بگیرد، جز این که مربی باید به طور غیر مستقیم ایشان را به اشتباهشان متوجه گرداند.
*مربی همیشه به یاد داشته باشد که آزادی دادن به دانش آموزان وسیله است نه هدف، به این منظور که ایشان بتوانند فعالیت کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
از پنجره دفتر مدیر، مشغول تماشای بازی بچهها در حیاط مدرسه بودم. ناگهان صدای دانشآموزی در اتاق پیچید. با لحنی طلبکارانه از مدیر میخواست، وساطت کند بلکه معلم از سرسختی دست بردارد و با چند نمره ناقابل او را قبول کند. چند دقیقه قبل که تعدادی از دانشآموزان خواستههای مشابهی را مطرح کرده بودند با قاطعیت از سوی مدیر رد شده بود. با خودم گفتم آقای مدیر اینبار دیگر کاسه صبرش لبریز خواهد شد و با لحن تندتری طبق روال قبل خواهد گفت: وساطت کنم که بدون زحمت قبول بشوید؛ دانشآموز باید مسئولیت و وظایف خودش را انجام بدهد. چندبار شما را نصیحت کردم که درس بخوانید. ولی اینبار حدسم درست از آب درنیامد. مدیر با لحن آرامی گفت: پسرم امتحان چند شدی؟ دانشآموز با حالتی حق به جانب پاسخ داد: من نمیدانم چرا در این درس افتادم؟ من باید قبول میشدم.
مدیر قول مساعد به دانشآموز داد و او را امیدوار کرد که پا درمیانی و با معلمش صحبت کند. معلم را به خوبی میشناختم بیشتر از 17سال افتخار همکاری با او را دارم؛ انسان باسواد و شریفی است. از طرف دیگر معلم به اعتراض همه دانشآموزان معترض رسیدگی کرده بود دلیلی نداشت که دوباره دچار اشتباه شود. از مدیر پرسیدم چرا خواسته این دانشآموز را قبول کردی. پادرمیانی شما چه معنایی خواهد داشت؟ چرا این قول را به دانشآموزان قبلی ندادید. مدیر مدرسه کمی اخم کرد و با اکراه پاسخ داد: پدر این دانشآموز آدم خیر و نیکوکاری است به مدرسه کمک مالی شایانی کرده است. هرچند او توقعی از ما ندارد ولی ما هم به رسم احترام نباید بگذاریم فرزندش در مدرسه ما اذیت شود.
مدیر صدایش را کمی پایین آورد و ادامه داد: بیشتر از یکسال است که اداره آموزش و پرورش هیچ مبلغی بابت سرانه پرداخت نکرده است. هزینه آب، برق، تلفن، گچ، برگه امتحانی و صد تا چیز دیگر را از کجا باید تأمین کنم. گفتم: چه ربطی دارد؟ یعنی هرکس به مدرسه کمک مالی بیشتری کند، باید خدمات بیشتری دریافت کند آن هم از این نوع خدمات؟ گفت: من که خدای نکرده نمیخواهم، معلم را تحتفشار قرار دهم. من فقط موضوع را مطرح میکنم، هر جور معلم صلاح بداند دخالتی نمیکنم.
البته تبعات منفی کمک مالی به مدرسه، منحصر به این موضوع یا مدرسه خاصی نیست. وقتی سرانه مدارس دولتی خیلی دیر پرداخت میشود یا مبلغ پرداختی کفاف هزینهها را نمیدهد، چگونه یک آموزشگاه بدون پول دوام بیاورد؟
طبیعی است که دست نیاز به سوی والدین بچهها دراز کند و از ایشان استمداد بطلبد. برخی هنوز فکر میکنند تبعیضهای آموزشی فقط محصول طبقهبندی مدارس است هرچند این سخن درست است و معلمان مجرب و بهترین تجهیزات آموزشی به مدارس خاص مانند تیزهوشان و نمونهدولتی اختصاص مییابد ولی تمام حقیقت را بیان نمیکند.
در خود مدارس عادی دولتی، عدالت آموزشی نقض میشود. در اکثر مدارس دولتی، کلاسهای تقویتی، اردوهای تفریحی، آزمونهای علمی و... فقط برای دانشآموزانی تشکیل میشود که پول پرداخت میکنند.
یکی از شرطهای عدالت آموزشی این است که مدارس دولتی در تمام شهرها و روستاهای ایران گسترش یافته باشد بهگونهای که هیچ دانشآموزی بدون مدرسه و معلم نماند. این شرط لازم است ولی کافی نیست باید در خود مدرسه نیز امکانات و تجهیزات آموزشی عادلانه در اختیار دانشآموزان قرار بگیرد. البته نباید تلاشهای گسترده برای ایجاد عدالت آموزشی را در کشورمان نادیده گرفت.
قانون اساسی در اصل سیام میگوید: دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد. در بند 9 از اصل سوم قانون اساسی هم بر رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینهها تأکید شده است. امروز در جامعه ما اصل تعلیم و تربیت رایگان و بدون تبعیض که هدف قانون اساسی بوده با چالشهای جدی مواجه شده است تا وقتیکه دولت بودجه کافی و لازم به تعلیم و تربیت رایگان اختصاص ندهد مدیران مدارس مجبورند کسری بودجه را از جیب مردم تأمین کنند. فقط مدیران با روشهای مختلف آن را مشروع جلوه خواهند داد. حتی پدران و مادرانی که عضو انجمن اولیا و مربیان در مدارس هستند باید درک کنند وظیفه اصلی آنها طرح ایدههای نو به منظور مشارکت در مدیریت مدارس است و اجازه ندهند انجمن تنها رسالتش دریافت پول از مردم باشد. اگر روند فعلی دریافت پول از مردم ادامه یابد عملا از عدالت آموزشی که هدف قانون اساسی است روزبهروز دورتر خواهیم شد. بدون عدالت آموزشی پیشرفت اقتصادی و سیاسی ممکن نیست زیرا فاصله فقیر و غنی بیشتر خواهد شد.
شاید در زمان تدوین و تصویب قانون اساسی کمتر کسی فکر میکرد که موضوع تعلیم و تربیت رایگان و بدون تبعیض در عمل تا این حد مشکل و پیچیده از کار درآید به قول حافظ: چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود * ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد .
روزنامه شهروند
اوایل تابستان بود که برای انجام کاری مسیرم به خیابانهای شلوغ و پرتردد شهر افتاد. درحال عبور از خیابانها، پوششهای نامناسب زنان و در برخی موارد بسیار عجیبتر و نامناسبتر مردان را میدیدم. البته برایم تازگی نداشت. چرا که مدتهاست با این وضع در جامعه روبهرو شده و بارها شاهد اقدامات گوناگون مسئولان عزیز جهت جلوگیری از این رویدادها بودهام.
به دنبال فکر کردن درباره این موضوع که چرا کارهای بسیاری که زمان زیادی است وقت مسئولان را در این زمینه گرفته نتیجهبخش نبوده است، به یاد برخی شیوههای تربیتی درست و اشتباه افتادم که تاکنون انجام شده است... مثلا زمانی کتابهای درسی بچههای دبستانی مملو از مطالبی بود که شاید جذابیت لازم را برای کودکان آن سنین نداشت و متعاقب آن بچههای دبستانی از درس و کتابهایشان گریزان بودند.
مسئولان برای جذبکردن کودکان به کتابهای درسی، برخی مطالب را به شکل شعر و داستان درآورده و با عکسها و تصاویر زیبا و مربوط آراستند. نتیجه این شد که به جای فرار از درس و کتاب، در اوقات بیکاری بچهها حتی شعرهای درسهای جلوتر را هم حفظ کرده و عکسهای کتابهایشان را به خواهر و برادرهای کوچکتر خود نشان میدادند.
در جهتی دیگر برای حفظ پوششهای یکدست و مشابه و همچنین رعایت حجاب در مدارس دخترانه با اعمال زور و فشارهایی از جانب مدرسه روبهرو بودیم اما انگار از همان آغاز هم این اقدامات پاسخگوی اهداف حاضر نبود. چراکه اعمال زور از جانب یک منبع قدرت بر افراد ذی ربط همیشه با نتیجه عکس روبهرو میشود.
ممکن است تنها در کوتاهمدت تاثیرگذار باشد. اما در طولانیمدت محکوم به شکست است. چه تمایز آشکاری، یکی در پی داشتن قطعی موفقیت و دیگری شکست تضمین شده!
درواقع ، این دو مثال از دو اصل تربیتی تشویق و تنبیه در روان شناسی یادگیری نشأت میگیرند. حال بیایید کمی به معنای واقعی و تلویحی که این دو اصل در ذهن یک فرد ایجاد میکنند بپردازیم. ابتدا این نکته را متذکر میشوم که تقویت و تشویق همواره افزایش رفتار مطلوب را نتیجه میدهد اما تنبیه اغلب موثر نخواهد بود و به کاهش رفتار مورد نظر نمیانجامد. یکی از دلایل آن، این موضوع است که هنگام تقویت رفتار، خواسته و انتظار ما از فرد مقابل معلوم و مشخص است؛ یک رفتار که خواهان افزایش آن هستیم، درحالیکه در تنبیه فقط میگوییم این کار را نکن و نمیگوییم به جای آن میتوانی چه کار دیگری را انجام دهی که پسندیده و مقبول است، درواقع تنبیه با ابهام همراه است.
به علاوه تنبیهکردن یک فرد، نوعی اعمال پرخاشگری است که پرخاشگری را در فرد تنبیه شده نیز برمیانگیزد. تنبیه، تحقیرکردن فرد است و به این معنی است که کار تو خوب نیست و تنها منفی بودن فرد را به او یادآوری کرده و هیجانهای منفی شخص را بالا میآورد ضمن اینکه فرد خاطی را به صورت تو خوب نیستی؛ چراکه کارهای خوبی انجام نمیدهی برچسب میزند. اغلب هنگام تنبیه کردن یک فرد متوجه این موضوع نیستیم که وجوه مثبت و ویژگیها و صفات شخصیتی مورد پسند وی را نادیده گرفته و از این طریق ممکن است آنها را تخریب کنیم. فرد خاطی به واسطه تنبیه، با خود فکر میکند کارهای خوبش بیاهمیت بوده چراکه حالا با انجام یک عمل بد، تمامیت وجود او زیر سوال رفته است.
درحقیقت تنبیه، شیوهای است که هیچکس دوست ندارد در موردش اجرا شود اما چه کسی از تشویق شدن بدش میآید؟ موضوع پوشش مناسب داشتن مدتهاست که در جامعه ما، هم در مورد مردان و هم زنان مطرح است. متاسفانه مدت مدیدی است که پوششها از حالت هنجار و عرف جامعه و فرهنگ خارج شده و الگوگیری از جوامع غربی نیز به فجیعتر شدن آن دامنزده است. با توجه به مطالبی که یادآور شدیم، اگرچه تنبیه در کوتاهمدت ممکن است موثر واقع شود اما در طولانیمدت تأثیر زودگذر خود را از دست داده و نتیجه عکس میدهد، در عوض تشویق و تقویت اگرچه صبری طولانی را میطلبد اما تاثیری به مراتب طولانیمدت و ماندگارتر خواهد داشت. در برخی موارد پوششهای عجیب و غریبی که میبینیم نتیجه بعضی سختگیریها است. به عبارتی ابراز پرخاشگریهایی است که در جواب تنبیههای قبلی داده میشود.
از آنجا که پایه و اساس هر آموزشوپرورشی در خانواده است، آموزش نحوه صحیح لباس پوشیدن در جامعه نیز از خانواده آغاز شده و با هدایت صحیح خانواده بهبود یافته یا با رفتار غلط به انحراف کشیده میشود. خانواده بهعنوان بُعد کوچکی از اجتماع، میتواند با رفتار صحیح و مناسب و با تشویق و هدایت بهموقع، اطلاعات کافی را برای انتخاب پوشش مناسب در اختیار فرزندان گذاشت و آنها را در انتخاب صحیح، هدایت و راهنمایی کند.
ارایه اطلاعات کافی و مناسب و سپس آزادی در تصمیمگیری و البته مهمتر از آن برقراری ارتباط صحیح و موثر طی این فرآیند در خانواده، بهطور قطع انتخابی آگاهانه و هوشمندانه در مورد پوشش را در پی خواهد داشت، نه انتخابی که از روی لجبازی با والدین یا جامعه باشد. اگر با تعداد کثیری از افرادی که فاقد پوشش مناسب در جامعه هستند صحبت کنید، درواقع بسیاری از آنها پوششخود را انتخاب نکردهاند و فقط از یک فرد خاص الگوگیری کردهاند، بدین معنی که پوشش آنها حاصل بررسیهای خودشان در مورد علاقهمندی یا بیعلاقگیشان نیست، بلکه حاصل یک تقلید کورکورانه است.
متأسفانه کمصبر بودن، اجازه نمیدهد که خانوادهها به جای پرخاشگری کردن به فرزندان شان با آنها ارتباط موثر برقرار کرده و از شیوههای صحیح برای راهنمایی استفاده کنند.
کمطاقتی و استفاده از تنبیه به علتدست یابی زودهنگام به نتیجه مورد نظر، حتی با تأثیر کوتاهمدت، گاهی والدین را از آثار طولانیمدت آن غافل میسازد.
با مباحثی که مطرح شد حال قضاوت نهایی با خودتان که اکنون برای متناسبسازی پوشش در جامعه باید از کجا آغاز کنیم؟
روزنامه شهروند
گروه اخبار /
محمدحسن ابوترابیفرد نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی چهارشنبه ۴ شهریورماه پس از ارائه گزارش وزیر بهداشت در صحن علنی گفت: در حوزههایی که وزیر بهداشت اشاره کردند، شاهد یک تحول در حوزه خدمات درمانی در کشور هستیم.
وی افزود: نکتهای که آقای پزشکیان اشاره کردند، این بود که ما باید در چارچوب قانون عمل کنیم، بحث سطح طبقهبندی، نظام ارجاع، پزشک خانواده از مسائل مهمی است که ما در قانون برنامه آن را دیدهایم و باید در این چارچوب عمل شود.
نایب رئیس مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: برخی از نمایندگان، بالاخص نمایندگان استان شیراز نگاه شان این است که نظام ارجاع را در این استان اجرا میکنیم، اما در سایر استان ها متوازن با آن حرکت نمیشود، یعنی دغدغه آنها بحث هماهنگی در این مهم است.
وی ادامه داد: در سال ۱۳۹۱ بودجه بهداشت و درمان حدود ۱۶ هزار میلیارد تومان بود، در سال ۹۴ بودجهای که ما برای وزارت بهداشت و درمان پیشبینی کردیم، ۵۸ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان است، این در حالیست که ما با مشکلات جدی در عرصه نظام بودجهریزی مواجه هستیم، یعنی بودجه بهداشت و درمان در سال ۹۱، ۱۶ هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان امروز به نزدیک ۵۸ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است، عملکرد بودجه سال ۹۴ حدود ۱۹۰ هزار میلیارد تومان بالاتر نخواهد بود، یعنی اگر عملکرد بودجه را در سال ۹۴ حتی ۲۰۰ هزار میلیارد تومان بودجه عمومی را ببینیم، نزدیک به یک چهارم آن برای بهداشت و درمان است.
ابوترابیفرد تاکید کرد: آنچه آقای پزشکیان میگوید این است که با توجه به منابع بودجه اگر بهرهوری را ارتقاء ندهیم و در چارچوب قانون عمل نکنیم، نمیتوانیم این راه را ادامه دهیم، این مشکل جدی است که با آن روبرو هستیم.
نایب رئیس مجلس شورای اسلامی خطاب به پزشکیان خاطرنشان کرد: میدانید چرا مطالبه فرهنگیان افزایش پیدا کرد؟ چرا مجلس تحت فشار جدی جامعه فهیم و خدوم آموزش و پرورش قرار گرفت، برای اینکه ما در پرداخت حقوق با یک بیعدالتی شفاف روبرو هستیم.
ابوترابیفرد همچنین خطاب به وزیر بهداشت گفت: قطعا با نگاه بخشی نمیتوان کشور را اداره کرد، باید یک نگاه متوازن، معطوف به منابع واقعی بودجه و نگاهی به همه بخشهای کشور داشته باشیم، باید نظام بهرهوری را ارتقاء بخشیم، در چارچوب قانون عمل کنیم که این تنها راه اداره و نجات کشور است.
نایب رئیس مجلس در پایان خاطرنشان کرد: ما از زحمات وزیر بهداشت تشکر میکنیم، قطعا آقای هاشمی و تیمشان خدمات زیادی را عهدهدار شده، تلاش فراوانی کردند، اما مدیریت متکی بر منابع راه اداره کشور نیست، مدیریت مبتنی بر دانش، بهرهوری، منابع واقعی کشور را میطلبیم که انشاءالله دولت در این راه قدم بردارد.
باشگاه خبرنگاران جوان