به باور بسیاری از روان شناسان و جامعه شناسان بعد از خانواده ، مدرسه در فرآیند اجتماعی شدن و شکوفایی توانایی ها و استعدادهای کودکان و نوجوانان نقش به سزایی دارد . دانش آموزان در مدرسه سوای فراگیری پایه های علوم مختلف، باورها، سنت ها و ارزش های اجتماعی موردپسند جامعه را فرا می گیرند.
یکی دیگر از نقش های بی بدیل مدرسه ، شناخت استعدادها و ایجاد بسترهای لازم برای به فعلیت رساندن توانایی های شاگردان است ، شاگردانی که قوام اجتماعی و داوم فرهنگی و سیاسی کشور در آینده ای نه چندان دور به آنها سپرده خواهدشد.
اگر چه ساختار سازمانی هر مدرسه از عناصر و اجزای مختلفی از جمله مدیریت ، معاونین و معلمان تشکیل شده است اما مدیریت مدرسه مهمترین و حساس ترین جایگاه را در یک مدرسه بر عهده دارد.
کمیت و کیفیت آموزش و نتایج آن در مدرسه ، ایجاد محیطی مناسب و صمیمی برای کارکنان ، تدوین برنامه آموزشی و تربیتی در مدرسه و اجرای اصولی آن و نیز ایجاد پل ارتباطی مناسب بین مدرسه و خانواده ها درجهت همیاری و همکاری خانواده ها در مدرسه بستگی به عملکرد مدیر مدرسه دارد .
متأسفانه درکشور ما موضوع انتخاب مدیران مدارس و بررسی عملکرد سالیانه آنها به مسئله ای حاشیه ای و کم اهمیت تبدیل شده است .گسترش روزافزون مشکلات و مسائل پیرامون مدارس ،نارضایتی اولیاء از وضعیت کمی و کیفی تعلیم و تربیت و افزایش بیسوادی پنهان در بین دانش آموزان زمینه ای رابه گونه ای رقم زده که والدین تمام هم و غم خود را روی این متمرکز می کنند که یا فرزند آنها در یک مدرسه غیردولتی درس بخواند و یا اینکه تمامی تلاش خود را بر این مسئله معطوف می کنند که فرزندشان حتی المکان در فلان مدرسه دولتی نورچشمی درس بخواند و بقیه مدارس را شایسته حضور فرزندش نمی بیند.
آنچه که در شکل گیری این نوع نگرش در والدین تأثیر دارد سوای موضوع محیط مدرسه ، کیفیت و کمیت تعلیم و تعلم در یک مدرسه و توانایی مدیر در جذب کمک های مردمی در ارتقاء امکانات مدرسه است . گاهی یک مدیر موفق با نوآوری ها و ابتکارات خود یک مدرسه حاشیه شهر را به عرش اعلی می برد و گهگاه نیز یک مدیر ناتوان مدرسه ای با امکانات بسیار را به قعر دریا می برد.
با بررسی وضعیت نحوه انتخاب مدیران در کشورمان با برخی از کشورها متوجه می شویم که متاسفانه برخلاف برنامه ریزان و دست اندرکاران عرصه تعلیم و تربیت ما که در نظر آنان مدیریت مدرسه از جایگاه حاشیه ای و کم اهمیتی برخوردار است که نمود بیرونی این نگاه حاشیه ای نقش پررنگ سلایق و روابط در انتخاب مدیران مدارس است .
در مراكز آموزشی ما انتخاب مدیران در بسیاری از مدارس نه بر اساس شاخص ھا و فاکتورهایی مانند تعھد، توانمندی، درایت و شایستگی و قدرت، تصمیم گیری بلکه اولویت اصلی انتخاب مدیران رابطه و وابستگی های نسبی ، سببی ، سیاسی و قومی است.
ھركس كه شرایط وابستگی حزبی محرز است شایسته مدیریت است !
در این صورت، بازار مكاره چاپلوسی و تملق افراد ضعیف و ناتوان گرم می شود و اصلی ترین ھدف كه توجه به تربیت و رشد و تعالی گروه ھدف ( فرزندان آینده ساز نظام اسلامی ) است فراموش می گردد .
برعکس نگاه حاشیه ای که وزارت آموزش و پرورش در کشور ما دارد نوع نگرش و چگونگی انتخاب مدیران در کشورهایی مانند ژاپن و آلمان بسیار آموزنده و قابل تامل است است.
در کشور ژاپن، یکی از شرایط مدیرشدن داشتن 30سال سابقه تدریس است ، در کنار این فاکتور ، کسانی که این ویژگی را احراز کرده اند باید در آزمونی که آموزش و پرورش ژاپن تدارک دیده شرکت کنند و یا در کشوری مانند آلمان ، مدیران براساس پیشنهاد شورای مدرسه انتخاب می شوند . این شورا در راس کمیتههای مشورتی و تصمیمگیری مدارس قرار دارد. اعضای آن متشکل از مدیر مدرسه، نماینده شورای دانشآموزان، نماینده معلمان و مشاور و مسئول امور هدایت تحصیلی دانشآموزان است.
مگر می شود سرنوشت ده ها دانش آموز را به کسی سپرد که عمدتا ملاک انتصاب آنها روابط و آشنایی است و نه چیز دیگر ؟
آیا دایره مشخصه ها و معیارها فقط شامل چند مدرسه نور چشمی می شود که والدین دانش آموزان به لحاظ غنی علمی و مادی با حدت و شدت مسائل فرزندان خود را پیگیری می کنند و بقیه مدارس به امان خدا رها می شوند؟
آیا سپردن 300 دانش آموز به یک مدیر، معیار و ملاکی ندارد؟
آیا آیندگان این کشور، اهمیت این را ندارند که راهبر آنها در مدرسه بر اساس یک راهبرد مشخص انتخاب شود؟
آیا وقت آن نشده که در ابتدای هر سال تحصیلی از مدیران مدارس یک برنامه مدون آموزشی و تربیتی بخواهیم و در پایان هر سال نیز اقدامات و عملکرد آنها را مورد ارزیابی قراردهیم؟
جای افسوس دارد که بگویم چه بسیار استعدادها که در برخی مدارس نابود و چه بسیار توانایی ها که هرز می رود و چه بسیارند کسانی که به خاطر کم کاری ها ،بی تفاوتی ها و ناتوانی های برخی ،به جای دانشگاه و شغل آبرومند سر از زندان ها درآورده و باری شده اند بر دوش جامعه.
در پایان باید گفت با توجه به جایگاه خطیر مدیران در گسترش سطح کمی و کیفی علم و دانش در مدارس ، این انتظار می رود که سکان هدایت مدارس به کسانی سپرده شود که توانایی و کارآمدی لازم را برای هدایت یک مدرسه داشته باشند و گردانندگان عرصه تعلیم و تربیت با ایجاد یک ساختار واحد سازمانی مجزا با شاکله تعریف شده مبتنی بر تجربه دیگر کشورها و کمک گرفتن از توانمندی کارشناسان بومی ایده ای نو پایه گذاری نموده تا بتوانند با انتخاب مدیران توانمند و متعهد و متخصص راه حرکت مدارس را به یک فضای سالم فراهم کنند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
ببینید مملکتی که مدیرانش نه تنها توی آموزش و پرورش، بلکه در خیلی از سازمان دیگر نیز از مجراهای غیرقانونی بکار گرفته بشوند ممکلتی چنین خواهد بود: مجرای های غیرقانونی1- از طرف نمایندگان، 2- از طرف سفارش استانداری ها 3- از طرف دردانه های رئیس آموزش و پرورش 4- از طرف سازمان ارزشی به قول خودشان اطلاعات، سپاه و ...
این مجراها هیچ جایی برای نخبگان ما نگذاشتند. یکی رو میشناسم که لیسانس ادبیات دارد از اول رئیس منطقه و غیره و الان هم معاون اداره کل آنهم چی مدیریت و برنامه ریزی و پژوهش - خدا به داد این آموزش و پرورش برسه
بصورت کامل ندارند ،چون آموزش وپرورش امروز مملکت ما
بار علمی زمان گذشته را به شکل عام ندارد ،و عموما وقت
دانش آموزان و معلمان بیهوده تلف می شود. وفقط مدارک
تحصیلی بدون دانش کافی به دانش آموزان داده می شود.و دانشگاه هم
به این بلا مبتلا هستند
۱_ آلمان: سه گروه نباید پشت چراغ قرمز بمانند؛ آمبولانس، آتش نشانی ، معلمان.
۲_ فرانسه: ثروتمندان در محدوده ی شهرک فرهنگیان خانه می خرند تا به همسایگی با آنها افتخار کنند.
۳_ سوئد: فرزند اولم پزشک است اما بچه دومم فکر بهتری دارد. او می خواهد معلم شود.
۴_ آلمان:مِرْکِل خطاب به پزشکان معترض؛
شما توقع نداشته باشید که حقوق شما از حقوق معلمانی که شما را تربیت کردند بیشتر باشد.
۵_ انگلیس: این بچه نابغه است. او توان معلمی را دارد.
واقعااینقدردزفولی هاازلرهامتنفرند
اینکه آن همکارفرهنگی ازدزفول بدون اینکه تاریخ دقیق انتشاراین مطلب راچک کندومهمترازهمه اینکه چیچست به نقل ازخبرنامه معلملمان رامطالعه کندچنین تهمتی رابه آقای نویسنده رواداشتندکه خودشانندوپاسخگویی به خدای خودشان والبته کارزشتی کردندولی اقدام این دوعزیزدرقومی کردن مسئله مناسب نیست هرچندمن اطلاع دقیقی ازوضعیت قومی دزفول ندارم
والبته تشکرازآقای هیودی بخاطراشاره به این نقطه ضعف بزرگ درآموزش وپرورش