بروز وقایع و اعتراضاتی که در شهرهای ترک زبان و پس از اجرای برنامه تلویزیونی " فیتیله " به وقوع پیوست می تواند حامل نکات و یا پیام هایی باشد که به برخی از آن ها اشاره می گردد .
( لازم به ذکر است که نگارنده خود به لحاظ اصلیت ترک می باشد )
متاسفانه از سال ها قبل بیان و ارسال " جوک های قومیتی " در فرهنگ جامعه مردم ایران نهادینه شده است .
بارها شاهد بوده ایم که در برخی مجالس و نیز جلسات برخی افراد با آب و تاب این گونه جوک ها را تعریف کرده و بقیه نیز شروع به خنده کرده اند بدون آن که اعتراضی را در جمع حاضر شاهد باشیم .
جالب این جاست که برخی از قومیت های حاضر در جلسات که در مورد آن ها جوک گفته شده است سکوت کرده و حتی با چاشنی " لبخند " جمع را همراهی کرده اند !
چگونه می توان پذیرفت افرادی که در این گونه موقعیت ها « فرهنگ سکوت » را پیشه می کنند به یک باره و به صورت تقریبا غیرقابل پیش بینی اعتراضات خود را به این شکل و در مقیاس وسیع بیان می کنند ؟
واقعیت اول آن است که جامعه مطالباتی دارد . این مطالبات باید در چارچوب قانون و از مجاری قانونی بیان و با حس پاسخ گویی و مسئولیت پذیری مدیران و برنامه ریزان به سرانجام مشخصی برسد .
متاسفانه در این مورد اصل 15 قانون اساسی که حتی یکی از برنامه های مورد تاکید آقای روحانی بوده است آن گونه که بایسته و شایسته است جامه عمل به خود نپوشیده است .
به نظر می رسد دولت تدبیر و امید باید به برنامه های وعده داده شده پای بند بوده و در فرصت باقی مانده به اجرای آن ها مبادرت ورزد .
شاید « برنامه فیتیله » بهانه ای بوده است که جامعه ترک زبانان به این صورت به ظرفیت های اجرا نشده قانون اساسی اعتراض کنند .
هر چند تاکنون عملکرد مسئولان ذی ربط در مورد اعتراضات ، منطقی بوده و عذرخواهی مسئولان فتح بابی باشد تا این فرهنگ در جامعه ایران نهادینه شود .
نکته بعدی که باید به آن اشاره کرد ( در مطلع سخن نیز به آن اشاره گردید ) این است که به نظر می رسد بین کنش صورت گرفته ( برنامه فیتیله ) و نوع و حجم اعتراضات تناسبی وجود ندارد .
مشاهده وقایع و صحنه ها نشان می دهد که نوک اصلی پیکان متوجه « سطح تحمل و انتقادپذیری لایه های مختلف اجتماع » است .
همگان شاهد بودیم که در سریال تلویزیونی که توسط مهران مدیری و در مورد پزشکان ساخته شد به علت انتقادات شدید پزشکان و حتی وزیر بهداشت به حاشیه رفت .
با وجود آن که بن مایه این سریال تلویزیونی برگرفته از اصول " طنز " بود و با آن چه در برنامه " فیتیله " رخ داد تفاوت ماهوی و بنیادین داشت اما این گونه مسائل نشان داد که حتی جامعه تحصیل کرده و به اصطلاح فرهیخته جامعه تحمل انتقاد و حتی اصلاح را ندارد و با بهانه های نخ نمایی چون " توهین و... " نقد پذیری را بر نمی تابد و از آن فرار می کند .
آیا ما با یک جامعه خشن و نقدناپذیر روبه رو هستیم ؟
جمع بندی این نکات ما را به این فرضیه نهایی می رساند که واقعا مسئولان ما برای این گونه وقایع که ریشه های زیرپوستی دارند چه کرده اند ؟
مطبوعات و رسانه ها و به ویژه رسانه ملی در زمینه آموزش مهارت های شهروندی و مفاهیمی چون گفت و گو ، مدارا ، تساهل و احترام به نظر مخالف چه کرده اند ؟
آیا قرار است به هر قیمتی جامعه را خنداند ؟
متولیان فرهنگ مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی ، شورای فرهنگ عمومی ، وزارت آموزش و پرورش و همه نهادهایی که از بودجه فرهنگ بهره مند هستند و از آن ارتزاق می کنند برای آموزش " با هم زیستن " و " با هم بودن " چه کرده اند و این مفاهیم باید در کجا و توسط چه کسانی به دانش آموزان و دانشجویان منتقل شود ؟
بروز این وقایع تلخ باید تلنگری باشد بر همه ما که فارغ از هیجانات ، پوپولیسم ، احساسات کاذب ناسیونالیستی و... به تجزیه و تحلیل مسائل پرداخته و به دنبال حل مساله با کم ترین هزینه و بیشترین بهره وری باشیم .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار / به نظر می سد خشونت ( کلامی - غیرکلامی ) در جامعه ایران نهادینه شده است . متاسفانه این خشونت به محیط مدرسه نیز سرایت کرده است .
خشونت معلم علیه دانش آموز ، خشونت دانش آموز علیه معلم و...
این بار یک آموزگار در مدرسه ابتدایی واقع در شهرستان بافق مورد ضرب و شتم اولیای بک دانش آموز قرار گرفته است
خبر را بخوانید
وقتی کنارش نشستم او از انسان هایی پر تلاش سخن می گفت که از الماس گرانبهاتر و از کوه باصلابت تر و سایه وجودشان سبب آرامش و دانش افزایی و معنویت و خیر و برکت جامعه می شود . آن ها سال هاست که عمر گرانمایه خود را صرف تعلیم و تربیت دانش آموزان این مرز وبوم کرده بودند اما حالا پشیمان هستند که چرا دست از کار کشیده اند .
وقتی در دوران جوانی معلم شد خوش قواره و جذاب بود هزاران آرزو داشت ، حالا بعد از سی سال تلاش بی وقفه و صادقانه رمقی برایش نمانده قدم هایش را به زور بر می داشت. دستش تهی از مادیات و قدرت خریدو اندیشه اش مضطرب ، برای تامین معاش و هزینه های سنگین زندگی به هر دری و به هر کسی رو می انداخت مستاصل بود .
او می گفت آیا سر انجام معلمین عزیز ما بعد از سی سال تلاش و کوشش صادقانه روی نیمکت بوستان ها است چون من معتقدم نیمکت های مدارس بیشتر از درختان باغ ها میوه و سایه می دهند میوه علم دانش بسیار شیرین و گوارا و ریشه جهل و تاریکی را از بیخ و بن می کند و دریچه ای به سوی روشنایی و دانایی و جهان ناشناخته است .
مثل این که قرار نیست این بندگان خدا نفس راحتی بکشند و به مشکلات معیشتی خود فکر نکنند . وقتی کنارش نشسته بودم یک آه داشت هزار ناله حق با او بود چون بهترین لحظات جوانی خود را صرف فرهنگ و آموزش این جامعه کرده بود حالا نگران از آینده فرزندان و ازدواج و تحصیل آنها روح و جسمش را آزرده و ناامید از آینده بود .
او می گفت هیچ کس ارزش کار و فداکاری معلم و رنج هایی را که متحمل شده را نمی داند ؛ رطب خورده منع رطب کی کند .
سی سال سر کلاس درس الفبای پاکی و صداقت را به کودکان این سر زمین آموزش دادیم حالا خود شاهد این همه بی عدالتی و تبعیض و فقر و نابه سامانی در جامعه هستیم .
آیا معلمی شغل انبیاست و حاصل آن میوه تلخ و ناگوار تبعیض است چون انبیا این گونه نبودند .
خیلی دلم به درد آمده ، چندین سال است که قرار است حقوق و مزایای بازنشستگان را با سایر ادارات همسان سازی و هماهنگ کنند تا آنان بدون دغدغه زندگی کنند .
آیا وقت آن نیست به قول و وعده های خود عمل کنند ؟
از شعارها دست بردارند !
او می گفت ذرات گچ و نوشتن بر روی تخته سیاه و پاک نمودن به ریه هایم در طول سال های خدمتم آسیب رسانده ، آن موقع که تخته وایت برد نبود .
او دبیر ریاضی بود . او می گفت من مطمئنم که چهار عمل اصلی ریاضی را به دانش آموزانم صحیح آموخته ام ولی چر ا آن ها در محاسبات حقوق و مزایا ی خودشان از عمل ضرب و جمع استفاده می کنند و حقوق های آن چنانی دریافت می کنند که ما در رویا هم تصورش را نمی کنیم ولی در مورد بازنشستگان فرهنگی این همه اشتباه دارند ؟!
از عمل تفریق و تقسیم استفاده کرده اند ، حتی حداقل ها را در نظر نگرفته اند !
یک سال و اندی از زمان بازنشستگی ام می گذرد اما از پاداش آخر خدمتم خبری نیست . فقط انتظار می کشیم ، فعلا با حرف های بی پایه و اساس ما را سرگرم کرده اند ؛ دیگر اطمینان و اعتمادی به گفته های آنها ندارم . آن ها در سخت ترین شرایط ما را تنها گذاشتند .
آیا کسی از حال و روز ما خبر ندارد ؟
صدای بازنشستگان را فرشتگان آسمان شنیده اند اما روی زمین کسی صدای حق گو این بندگان خدا را نمی شنود !
انگار گوش شنوا و چشم بینا وجود ندارد !
پاداش آخرخدمت ما را هم امروز و فردا می کنند آن هم با میوه ای که طعم آن تلخ و با تبعیض و نابرابری و تفاوت عجین شده است که قلب هر انسانی را می فشارد ، حتی بعد از سی سال قرار نیست ما طعم رفاه و آرامش و آسایش را احساس کنیم .
قدیما می گفتند دود از کنده بیرون می آید . همه از زندگی ناامید و افسرده شده ایم ، فقط باید در مشکلات عدیده زندگی دست و پا بزنیم تا در سیلاب گرفتاری ها غرق شویم . به همین دلیل نیازمند یک سری تسهیلات و اقدامات حمایتی هستیم که باید برای بهبود وضعیت معیشت ما قدم های مثبتی برداشته شود و تنها روزنه امید و روشنایی ما برای بیان مشکلات و انعکاس آن همین « سایت وزین سخن معلم » است که واقعا از مدیریت محترم و دست اندر کاران آن صمیمانه تشکر می کنم .
او اظهار می کرد کسی برای بازنشستگان ارزشی قائل نیست . تعریف و تمجیدها در رسانه ها کارساز و راه حل منطقی نیست . ما باید نتیجه اقدامات مسئولین را در زندگی خود احساس کنیم حتی اگر حقوق و مزایای این قشر زحمت کش هماهنگ هم شود هنوز تا رسیدن به خط بقا فاصله زیادی دارند . ما بازنشستگان فرهنگی بااین درآمد اندک و هزینه های سر سام آور و تورم و زیر خط فقر چگونه زندگی کنیم ؟
آیا این حق و انصاف و عدالت است ؟
این وضعیت نابه سامان و مه آلود و آشفته در خور شان منزلت و شخصیت فرهنگیان فرهیخته است ؟
مردم جامعه درباره معلمین فرزندان شان چگو نه فکر می کنند ؟
چرا گرایش جوانان به این شغل شریف و ارزش مند کم شده ، مگر شغل انبیا نیست ؟
کاش می شد چند ماهی مسئولین در جای ما قرار می گرفتند تا آنها هم طعم تلخ نداری و فقر را بچشند تا بدانند شرمندگی خانواده یعنی چه ؟
با این حقوق فقط می توان نفس کشید و زنده ماند .
آیا مسئولین صندوق بازنشستگی حاضرند دو میلیون وام بگیرند؟
آیا این وام جواب گوی نیاز های بازنشستگان است ؟
باز می گوییم کاچی بعض هیچی است .
به تبعیض ها پایان دهید آن هم با رعایت نوبت و قرعه کشی و هزاران پیچ و خم اداری و کسری بودجه و عدم تخصیص اعتبار لازم فقط مخصوص بازنشستگان فرهنگی است چون دیواری کوتاه تر از معلم وجود ندارد ؛ گویا در آمد اندک را به نام آنها سند محضری زده اند .
ما بارها اعتراض و خواسته های خود را بیان کرده ایم و به گوش مسئولین رساندیم ولی پاسخی نشنیدیم و با بی اعتنایی و بی تفاوتی از همه چیز گذشتند .
زندگی با عزت و آبرو مندانه و دور از هر تنش حق ماست . ما زیارت و سفر اروپا را نخواستیم اما سالی دو بار مسافرت داخل کشور برای تمدد اعصاب و کسب روحیه شاد و پرنشاط لازم و ضروری است اما با کدام درآمد و تسهیلات؟
در آمد و تسهیلات ما را با سایر ادارات و سازمان های دیگر مقایسه کنید حساب کار از بی عدالتی آسان به دست می آید . دیگر ما به دوران جوانی بر نمی گردیم که بتوانیم فعالیت مضاعف داشته باشیم . حقوق ما کفایت ده روز را نمی دهد بقیه روزها را چه کنیم ؟
اگر چه گذر عمر و دوران سالمندی برف سفیدی را بر سر و صورت ما نشانده و بر صورت جذاب جوانی ما چین و چروک هایی ظاهرشده و بیماری ها و ناتوانی ها برما غالب شده و دست روزگار عینک و عصایی را به ما هدیه داده اما ضمیر باطن ما مانند برف سفید و دور از هر ناپاکی است .
ما بازنشستگان عمق روح مان بلند و دستان مان گشاده و با سخاوت، سایه وجودمان موجب خیر وبرکت و کلام ما پر مغز و حکایت از دانایی و توانایی و حکمت درون مان است .
حالا مسئولین ارشد کشور حمایت های خود را از ما دریغ می کنند همان کسانی که دانش آموختگان گذشته و اکنون مدیران و مسئولین این کشور هستند. این شرط عدل و انصاف و جوانمردی نیست چون حفظ کرامت و عزت و تامین معیشت بازنشستگان و بهره گیری از نظرات آنان بسیار مهم است، چرا از تجارب سودمند آن ها در تصمیم گیری های کلان کشور استفاده نمی شود مگر ما بازنشستگان فرهنگی جزء خانواده بزرگ آموزش وپرورش نیستیم ؛ پس چرا افزایش حقوق حاصل از طرح نظام رتبه بندی معلمان شامل بازنشستگان نمی شود یا لااقل راهکار جدیدی را برای افزایش حقوق و مزایای آنان جست و جو نمی کنند ؟
چرا نمایندگان محترم خانه ملت در مدت باقی مانده از زمان خدمت شان کاری انجام نمی دهند تا مورد لطف و عنایت پرودگار و اقدام آنان سبب جلب رضایت بندگان خدا و از کارهای نیکو در کارنامه اعمال آن ها محسوب شود.
البته اکثریت بازنشستگان اتفاق نظر دارند که صندوق بازنشستگی باید به دست بازنشستگان شریف و توانا ،کاردان ، صالح و با لیاقت و سایر ادارات تابعه اداره شود چون این عزیزان بازنشسته درد آشنا و از جنس صداقت ،فرهنگ ، علم و اندیشه هستند و مشکلات همکاران خود را با گوشت و پوست و استخوان خود احساس می کنند . هر موی سپید آن ها به دنیا می ارزد چون یکی از صور تکریم و تعظیم ذات اقدس الهی احترام و تجلیل از ریش سپیدان جامعه است .
درایت و پختگی آنان حاصل از علم و تجربه و نشانه لیاقت و شایستگی آنان است و من نسبت به همه آنها ادای احترام و ارادت و از زحمات بی وقفه آنان سپاسگزاری می کنم .
پس باید کار را به اهلش سپرد تا مطالبات و معوقات و پاداش همکاران را مجدانه و مستمر پیگیری نمایند یا در مراکز استان ها آنها نمایندگانی فعال و پیگیرداشته باشند تا خواسته های صنفی و مطالبات خود را به گوش مقامات و مراکز تصمیم گیری برسانند ، البته وحدت و انسجام و همکاری دربین بازنشستگان بسیار کم رنگ است؛ همین امر سبب عدم توجه مسئولین به این قشر آسیب پذیر شده است .
او از مسئولان صندوق بازنشستگی بسیار شاکی و گله مند بود و می گفت چرا از حق و حقوق ما باز نشستگان دفاع نمی کنند ؟
فقط سرگرم سمینارها ،جلسات و ... هستند که تاکنون موثر نبوده ، کدام جلسه شما مشکلی ازگره کور فرهنگیان بازنشسته باز کرد ؟
فقط قدرت خرید و توان مالی این عزیزان روز به روز کاهش یافته و نگرانی آنان با گرانی و تورم موجود در جامعه و ده ها هرینه پیش بینی نشده افزایش داشته است .
ما بازنشستگان از مظلوم ترین و محروم ترین اقشار جامعه هستیم که مورد بی مهری و بی التفاتی و بی توجهی مسئولین قرار گرفته ایم .
واقعا هیچ کسی به فکر ما نیست !
سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور چرا قانون مدیریت خدمات کشوری را در مورد بازنشستگان اجرا نمی کند و سلیقه ا ی عمل می کند چون با این کار حلقه معیشت هر روز بر ما تنگ تر شده به طوری که فقر و بی عدالتی بروجودمان سنگینی می کند .
یکی دیگر از خواسته های به حق و منطقی بازنشستگان عزیز ما خدمات بیمه ای جامع و پاسخ گوی درمان است که در قالب تجمیع بیمه خدمات درمانی و تکمیلی می باشدکه تاکنون اقدامی صورت نگرفته است چون درد را از هر طرف بخوانی درد است .
در این شرایط مه آلود و فضای آشفته و تاریک جامعه ، بازنشستگان باید به دنبال روشنی فانوسی بود همچون « سایت وزین گروه سخن معلم » تا با انتشار مطالب و مطرح نمودن خواسته های به حق آنان قدم های مثبتی در جهت کاهش مشکلات و پی گیری مستمر آن شکاف طبقاتی حقوق و مزایای عزیزان بازنشسته فرهنگی را با حمایت و پشتیبانی مسئولین عالی رتبه کشور مرتفع کنند .
اجرکم عندالله .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار / چندی پیش کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس اعلام کرد که تحقیق و تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان به تصویب رسیده است و فرهنگیان و معلمان از عملکرد این صندوق رضایت ندارند . ( این جا )
« گروه سخن معلم » ضمن آن که از نظارت و کنترل توسط نهادهای قانونی استقبال می کند اما مخالف هرگونه « سیاسی کاری » است .
« گروه سخن معلم » قبلا نیز خواهان شفافیت و پاسخ گویی مسئولان این صندوق گردیده و با قاطعیت خواهان اصلاح فرآیندها و گردش کار در صندوق بوده و پیشنهاداتی را نیز در این جهت ارائه نموده است . ( این جا )
لازم به ذکر است که سال قبل پایگاه خبری انتخاب به نقل از خبرنگار افق مطلبی را با عنوان « پشت پرده تحقیق و تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان » منتشر نمود که توجه شما را به خواندن آن جلب می کنیم . ( 1 )
گروه اخبار /
دکتر مهدی بیاتی گفت: مراکز مشاوره دانشجویی مستقر در دانشگاهها در راستای ارتقای بهداشت روانی دانشجویان نقش مهمی برعهده دارند و ارزیابیها نشان میدهد فعالیت مراکز مشاوره باید بیشتر باشد. زیرا موفقیت تحصیلی دانشجو وقتی بررسی میشود که مشخص شود سلامت روانی و یا احیانا آسیبهای اجتماعی مبتلا به دانشجویان در چه مرحلهای قرار دارند یا دانشجویان به چه میزان با مراکز مشاوره دانشجویی آشنایی دارند.
وی افزود: اینکه در مراکز مشاوره دانشجویی چه آیتمهای خوب و امکانات مناسب برای حل مسائل روانی و آسیبهای وارد بر دانشجویان ارائه میشود، جای بحث و بررسی دارد و بررسی آماری را در این راستا میطلبد که علیالظاهر خیلی موفق عمل نکردهاند.
دکتر بیاتی بیان کرد: حوزه دانشگاه، حوزهای است که جوانان وقتی وارد این حوزه میشوند دنبال رسیدن به رویا و آرزوهایی که سالهای کودکی و نوجوانی در ذهن خود میپروراندند، وقتی وارد فضای دانشگاه میشوند بخشی از این رویاها متاسفانه به تحقق نمیپیوندد، یعنی وقتی وارد دانشگاه میشوند تازه وارد عرصهای از مسائل و مشکلات جدید که ممکن است حتی دانشگاه به آن فکر نکرده باشد، میشوند، ایضا باید گفت دانشجویان نیازمند حمایتهای روانی از مراکز مشاوره دانشجویان میشوند که عمدتا برخلاف آنچه که تصور میکردند به دانشگاه رسیدند، باید عملی میشد.
وی در ادامه افزود: مراکز مشاوره دانشجویی باید با رویکرد چهره به چهره به گفتوگو با دانشجویان آسیب دیده بپردازند و با رویکرد حمایتی، پشتیبانی و انگیزهدهی به آنها کمک کنند. این مدرس دانشگاه گفت: اینکه مراکز مشاوره دانشجویی مستقر در دانشگاهها، مانند دیگر مراکز مشاوره عمومی بیرون از حوزه دانشگاه، منتظر مراجعه دانشجو باشند، یک خلاء محسوب میشود، مراکز مشاوره دانشجویی باید دنبال آسیبهایی که دانشجویان را در معرض خطر قرار میدهد باشند، یا دانشجویان آسیب پذیر را شناسایی کنند. کمک کردن به دانشجویان قبل از اینکه وارد عرصه خطر و مشکلات روان شناختی شوند از اولویت بالایی برخوردار است، فضای مشاوره دانشجویی به جای اینکه در ساختمان مدرن وشیک تاسیس شوند باید در فضای خوابگاههای دانشجویی باشند تا در اسرع وقت به نیازهای روانی حتی در حوزه مشاوره گروهی و فردی پاسخدهی داشته باشد.
دکتر بیاتی با اشاره به نقش مهم دانشگاه در ارتقای بهداشت روانی دانشجویان بیان کرد: دانشگاه قبل از پذیرش حجم انبوهی از دانشجو باید نیازسنجی انجام دهد زیرا در برخی رشته ها فضای کسب و کار و فضای اشتغال برای فارغ التحصیلان مهیا نیست و این مسائل به لحاظ روانی ناخودآگاه بر دانشجو تاثیر میگذارد و ناامنی روانی گاه آنها را به سمت آسیبپذیر شدن یا انجام بزه هدایت میکند، این بیبرنامگی در پذیرش دانشجو در مقاطع مختلف باعث ایجاد بحران روحی و روانی در دانشجویان شده است.
وی در پایان خاطرنشان کرد: دانشگاهها برای پذیرش دانشجو باید محدودیت قائل شوند، نباید دانشجویان با بیبرنامگی در جذب دانشجو و از طرفی فراهم نبودن امکان اشتغال بعد از فارغ التحصیلی بی رویه پذیرش شوند زیرا این پذیرش بی رویه دانشجو برای کشور خطر محسوب میشود، در واقع دانشگاه باید بین افرادی که مدرک میگیرند و کسانی که صاحب علم میشوند مرز قائل شود.
دانشگاه در واقع باید علم آموزی که در فرآیند خارج از دانشگاه برای دانشجو فایده داشته باشد را ترویج دهد. بعضا کتابهایی در دانشگاهها تدریس میشوند متناسب با شرایط فرهنگی،اجتماعی نیستند و این امر ممکن استباعث بحران در حوزه اجتماعی میشود.
ایسنا
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
چند روز پیش یک شماره ناشناس در تلفن همراهم نقش بست. جواب که دادم متوجه شدم یکی از اولیای دانش آموزان است که سال گذشته در پی مشکلات پسرش بارها به مدرسه مراجعه کرده بود. امسال هم به همان مدرسه مراجعه کرده بود تا مرا ببیند اما متوجه شده بود که دیگر در آن مدرسه نیستم، لذا شماره مرا از مدیر مدرسه گرفته تا مرا در مدرسه دیگری ملاقات کند. قرار بود امروز به همراه پسرش به مدرسه بیایند تا در مورد مشکل پیش آمده با هم صحبت کنیم.
این هم از معضلات آموزش و پرورش است که مشاوران هر ساله در یک مدرسه جدید مشغول به کار می شوند و تا به خودشان بیایند و دانش آموزان و خانواده ها را بشناسند سال تحصیلی تمام شده و در مکان دیگری مشغول به کار می شوند.
خلاصه امروز قرار بود ایشان را در مدرسه ای که پسرش در آن تحصیل نمی کرد ملاقات کنم .
"مدرسه شهدای گمنام شهر سهند"
در یک نگاه مدرسه از نظر نظم و ترتیب نمونه است، همه دانش آموزان با یونیفرم در مدرسه حاضر می شوند، همه آنها کارت هوشمند دانش آموزی دارند که ساعت ورود و خروج آنها به مدرسه را برای اولیا پیامک می کند، مدیر بسیار فعالی دارد که در ابتدای سال با روی باز از مشاوره استقبال نمود به طوری که با خودم گفتم بعد از 14 سال خدمت در آموزش و پرورش بالاخره جایی را یافته ام که خیلی بهتر از بقیه جاهاست و مدیرش جایگاه مشاور را می شناسد و اهمیت می دهد.
بعد از گذشت 40 روز از آغاز سال تحصیلی آن روی دیگر مدیریت مدرسه خودش را نشان داد. کم کم متوجه این مسئله شدم که این همه های و هوی صرفاً برای بالا دستی هاست نه برای اعتقاد به کاری که انجام می دهد.
برای دیده شدن است و استفاده از پست مدیریت به عنوان سکوی پرتاب به مراتب بالاتر !
می پرسید استدلالم چیست؟
هر فعالیتی که نمود تبلیغاتی نداشته باشد مورد حمایت نیست. مثلاً من جلسه ای با اولیا داشتم که بسیاری از آنها صحبت هایم را ضبط کردند و آنهایی که ضبط نکردند خواستار این بودند که نوار جلسه در قالب CD در اختیارشان قرار بگیرد، حتی حاضر بودند هزینه را نیز بپردازند اما چون این کار برای بالا دستی ها نمود نداشت، انجام نشد.
همچنین اولیا خواستار برگزاری جلسات دیگری بودند تا در آن جلسات مشکلات خود را مطرح کنند، اما چون عکس های لازمه از جلسه کسب شده بود و دیگر عکسی نیاز نبود، جلسه بعدی پیگیری نشد.
در مقابل فشار آوردن به دانش آموزان منطقه ای فقیر نشین برای تهیه یونیفرم و پرداخت هزینه صدور کارت هوشمند، تا آخر پیگیری شد چون بالادستی ها می بینند. انگار مدیریت آنجا ایستاده که خودش را به بالا دستی ها نشان بدهد نه اینکه به مشکلات و مسائل دانش آموزان و خانواده ها و همکاران رسیدگی کند.
من اسم این مسئله را « مدیریت رو به بالا » گذاشته ام !
بگذریم ...
امروز که این خانم 55 ساله به همراه پسرش به مدرسه مراجعه کرد مدیر گرامی اجازه ملاقات با من را به ایشان نداد ! و بهانه اش این بود که در سال های گذشته شنیده و یا دیده که مشکلاتی در این زمینه به وجود آمده و می ترسد مبادا دوباره مشکلی به وجود بیاید! چه مشکلی ؟
حتماً می ترسد مشاور مدرسه با یک زنی که جای مادرش را دارد به همراه پسر 18 ساله اش در اتاق کارهایی بکنند که آبروی مدرسه اش برود؟!
وا اسفا !
از این خانم عذر خواهی کردم و از ایشان خواستم که به همسرش بگوید فردا مرخصی بگیرد و به مدرسه دیگری بیایند تا در آنجا با هم صحبت کنیم. آن قدر عصبانی بودم که سردرد گرفتم و مجبور شدم یک مسکن از آبدارچی بگیرم. در اتاقم نسشته بودم و حیرت زده به مسئله پیش آمده فکر می کردم. یک انسان چقدر باید بد اندیش باشد و یا چقدر باید محافظه کار باشد که چنین رفتاری بکند؟
« مدیریت محافظه کارانه » پدر آموزش و پرورش را درآورده ...
در همین اثنا بود که دوباره گوشی موبایلم زنگ خورد. این بار از هسته مشاوره تماس می گرفتند. مسئول مشاوره اداره به من خبر داد که "یک جلسه در اداره ترتیب داده شده و قرار است در آن به علل و عوامل افت تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه بپردازیم. همین امروز تا 2 ساعت دیگر ! تا ساعت 4 هم جلسه طول می کشد و ناهار هم در اداره هستیم".
بله را گفتم و خودم را آماده کردم که در جلسه چه بگویم. در حالی که فکر های حادثه چند دقیقه قبل در ذهنم پرسه می زد. نزدیک ساعت 12:45 دقیقه بود که می خواستم از مدرسه بیرون بروم که مدیر درخواست کرد یک نامه مرخصی بنویسم و بعد بروم !
مبادا کسی از اداره بیاید و بپرسد مشاورت کجاست !
به او گفتم مگر با شما از اداره هماهنگ نکرده اند، مگر خود مسئول مشاوره با معاون پرورشی شما تماس نگرفته، مگر خود رئیس و معاونین در جلسه نیستند، دیگر این کاغذ بازی ها برای چیست؟!
کاغذ بازی هم پدر این آموزش و پرورش را در آورده ...
سعی می کردم سر موقع در جلسه باشم. راس ساعت 13 درب جلسه را باز کردم که همزمان با ورود من سرود جمهوری اسلامی هم پخش شد و به معنای شروع جلسه بود. برای اولین بار به خودم و به مدیریت جدید آموزش و پرورش به خاطر نظمی که دارد افتخار کردم. با خودم گفتم حتماً جلسه خوبی خواهد شد. سالی که نکوست از بهارش پیداست. اما افسوس که این سال فقط زمستان دارد.
بعد از 3:30 جلسه به این نتیجه رسیدم که ما را به عنوان « سیاهی لشگر » دعوت کرده اند و منظورشان از افت تحصیلی هم افت خروجی ها در کنکور است.
اینکه همت کنیم تا دانش آموزان بیشتر در کنکور قبول شوند و معدل شان بالاتر برود. یعنی باید سعی کنیم که دانش آموزان را برای کنکور آماده کنیم و بی خیال معضلاتی که در آموزش و پرورش وجود دارد. معیار، قبولی در کنکور است.
اگر دانش آموزی می رود خودکشی می کند به درک، اگر بسیاری از دانش آموزان اعتیاد به اینترنت و موبایل دارند مهم نیست، اینکه افسردگی، اضطراب، و خود ارضایی بیداد می کند مهم نیست. اینکه دانش آموز هنوز رفتار اجتماعی را بلد نیست مهم نیست، اینکه والدین مستأصل شده اند در کنترل نوجوان خود مهم نیست و....
معیار یک مدیر موفق خروجی ها در کنکور است.
انگار آموزش و پرورش برای عده کمی دانش آموز درس خوان کار می کند و برای عمده دانش آموزانی که علاقه ای به درس خواندن ندارند و یا مشکلات روانی و خانوادگی اجازه پیشرفت به آنها نمی دهد کار نمی کند.
کلی حرف و ایده و طرح داشتم که در جلسه مطرح کنم اما وقتی جو جلسه را دیدم سکوت اختیار کردم و هیچ چیز نگفتم.
جایی برای حرف های من وجود نداشت.
خوب شد بعد از ناهار متوجه این مسئله شدم و بعد حرفهایم را خوردم وگرنه جایی برای غذا هم باقی نمی ماند.
جلسه که تمام شد سریع از اتاق بیرون آمدم و سوار ماشین قسطی ام شدم و بگاز تا منزل رسیدم. ساعت 5 بود. همسرم منتظر من بود و من با چهره ای درهم وارد شدم. یک مسکن دیگر بالا انداختم و شروع به نوشتن کردم تا بتوانم امروز را فراموش کنم...
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار / مرکز آمار اعلام کرد: ایرانیان روزانه ۲ساعت و ۴۶دقیقه فعالیت شغلی دارند و ۱۳ساعت و ۱۴دقیقه مربوط به نگهداری و مراقبت شخصی است.همچنین مردان یک ساعت و ۱۷دقیقه خانهداری میکنند.