وزارت آموزش و پرورش به فراخور گسترده بودن و اهمیت آن برای نظام و جامعه همواره دست خوش تغییر و تحول بوده و هست . این امری بدیهی است ولی به نظر می رسد در سالیان اخیر به هر دلیلی که نیاز به بررسی دارد دانش آموز ، معلم و مدرسه همواره با موجی از بخشنامه و تصمیم ها و تحمیل ها روبه روست که تمامی آنها ادعای کارشناسی بودن را یدک می کشند ولی درعمل آنچه که اتفاق می افتد عدم تحقق همه یا بخشی از اهداف این تصمیم گیری ها است.
حجم زیاد این بخشنامه ها و نامه ها به حدی است که گاهی عمل به این بخشنامه ها و نامه ها تقریبا غیر ممکن است حتی با وضع فعلی که بخش اعظمی از وقت آموزشی و پرورشی معلمان و مدارس برای اجرای آنها صرف می شود ولی باز هم امکان عمل به تمامی آنها میسر نیست و متاسفانه گاهی عمل به آنها به صورت نیم بند و حتی صوری و در حد چندین عکس و گزارش ساختگی نمود پیدا می کند .
واقعیت این است که نمی توان معلمان و مدارس را در این زمینه خیلی سرزنش کرد چون بی آن که واقعیات میدانی و عملی آنها سنجیده شود به صورت بخشنامه درمی آید و همه زیردستان هم ملزم به اجرا هستند .
با این وضع فعلی هم آنچه که در عمل روی زمین می ماند " آموزش" و " پرورش" است .
هزینه های این تصمیم های غیرکارشناسی که به ادعای تصمیم گیران کاملا کارشناسی شده است از دو جنبه قابل بررسی است: یکی به صورت هزینه های مالی که بر پیکر نحیف آموزش وپرورش ما وارد می شود و دیگری پایین آمدن سطح کیفی آموزش و پرورش . در مورد پیگیری هزینه مالی دست هیچ کس برای پی گیری به جایی بند نیست و در مورد کاهش سطح کیفی آموزش متاسفانه مقیاس دقیقی در این مورد وجود ندارد پس باز هم خیلی قابل اثبات نیست.
این همه را بیان کردم تا به این نتیجه برسم که علی رغم ادعای بسیاری از مسئولان آموزش و پرورش در مورد این که ما از دل آموزش و پروش هستیم و خود را نماینده این قشر زحمت کش و فهیم می دانند ، تصمیم گیری های گاه و بی گاه آنها در مسائل مرتبط با آموزش و پرورش مؤید این نکته است که این افراد اغلب در همان بدو خدمت جذب سیستم اداری آموزش و پرورش یا دانشکده ها و دانشگاه های تربیت معلم می شوند و با تجربه کلاس درس بیگانه هستند . حتی این افراد اغلب در شهرهای بزرگ بوده اند و با فضای آموزشی در شهرهای کوچک و روستاهای دور افتاده بیگانه هستند .
برای روشن شدن موضوع، چند مثال می آورم :
1) آیا هیچ کدام از مسئولین ما از خود پرسیده اند که چرا با آن همه تبلیغات و ادعاها ؛ پژوهش سراها را در اغلب مناطق برپاکرده اند و بعد از صرف هزینه های گزاف حال دستور برچیدن آنها را داده اند ؟
2) آیا هیچ کدام از مسئولین تصمیم گیر ما خود در کلاس درس 36 نفری تدریس داشته اند که حداکثر سقف یک کلاس را 36 نفر تعیین کرده اند؟
3) آیا تابه حال خود مسئولین برای یک بار هم شده سعی کرده اند تا یک سری آزمون توصیفی اخذ کرده و در یک کلاس 36 نفره نمره توصیفی را با رعایت تمام شرایط اعلامی وارد دفتر کنند ؟
4) آیا هیچ کدام از مسئولین ما یک بار هم که شده در یک روستا بیتوته داشته اند یا به یک روستای محروم با صرف هزینه زیاد برای تدریس رفته اند ؟ آیا هیچ کدام از مسئولین ما در کلاس چند پایه تدریس داشته اند ؟ آیا تا به حال در کلاس درسی تدریس کرده اید که شیشه هایش از سرما یخ زده باشد ؟
5) آیا مسئولین ما در کلاس های سی نفره فنی و حرفه ای و کارو دانش بدون کمترین امکاناتی که برای آن رشته فراهم باشد تدریس داشته اند ؟
6) آیا مسئولین ما می دانند که دانش آموزان ما از غربال مدارس خاص ، نمونه دولتی ، شاهد ، غیرانتفاعی و ... رد می شوند و مابقی جذب مدارس عادی دولتی می شوند که عملا کار معلم در این کلاس ها درحد مبصری کلاس می ماند ؟
می دانند بعد از همه این غربال ها و بعد از مدارس عادی دولتی ، دانش آموزان روانه هنرستان ها می شوند که در کنار کمبود فضا و امکانات ، با این تعداد دانش آموز و با این وضعیت درسی نتیجه چیست؟
( در یکی از موارد مدیر عنوان می کرد که از تمام 63 دانش آموزی که به رشته کارودانش سال دوم وارد شده اند حتی یک نفر هم بدون واحد مانده نیست و معدل اغلب دانش آموزان در حدود 10 تا 11 است )
7) آیا واقعا در یک کلاس واقعی با یک دانش آموز ناسازگار برخورد داشته اند و سعی نموده اند تا با راهکار مناسب آن دانش آموز را با کلاس همراه کنند ؟ و می دانند که در کنار کمبود نیروهای مشاور در مدارس معلمان چه زحمتی را متحمل و متقبل می شوند ؟
8) آیا به جای اینکه این همه با تنگ نظری ، بر اضافه بودن نیروها تاکیدکنند و همگان را علیه آموزش و پروش بدبین کنند این واقعیت را می دانند که آموزش و پرورش با صرفه جویی اداره نمی شود و هرچقدر صرفه جویی در این زمینه بیشتر باشد قید " آموزش " و صدالبته " پرورش" زده می شود ؟ ( صرفه جویی به شکل فعلی در آموزش و پرورش یعنی اینکه کلاس درس تا 36 نفر جا دارد . دبیر متوسطه ،ابتدایی تدریس کند ؛ دبیر شیمی ؛ ریاضی و فیزیک و شیمی و ... را همزمان تدریس کند . یک هنرآموز تمام دروس هنرستان را به شکل خود جوش بلد باشد و مجبور به تدریس باشد . درس هنر و پرورشی به محلی برای پرکردن ساعات درسی همکاران بدل شود ؛ یعنی اینکه حاملگی مابین سال تحصیلی یک همکار خانم ، بیماری یک همکار ، تصادف ناگهانی یک یا گروهی از همکاران و صدها پیش آمد غیرمنتظره دیگر را که جزو لاینفک یک مجموعه بیش از یک میلیون نفری است را نادیده بگیری و فقط به شکل پرکردن کلاس به هرشکلی باشی ! )
9) آیا می دانند تدریس در یک کلاس درس غیرمرتبط یعنی چی ؟ دبیری که از سر اجبار به یک کلاس غیرمرتبط می رود چه بلایی سر خود و کلاس می آورد ؟ ( اینکه عنوان می شود که این نقصان با برگزاری دوره برطرف می شود بیشتر به یک شوخی شبیه است . چرا که اگر واقعا کسی می توانست با چند ده ساعت دوره آموزشی کل زیرو بم تدریس در یک دوره و کلاس را یاد بگیرد چه لزومی به چندین سال حضور در دانشگاه فرهنگیان و صرفه هزینه های گزاف در این مورد یود ... با همان مدرک دیپلم استخدام کنند و چند ده ساعت آموزش بدهند و بعد روانه کلاس کنند ! )
10) آیا مسئولان ما تا به حال با قانون "به هرقیمتی پرکردن ساعات تدریس 24 ساعت در هفته" آشنا بوده اند ؛ یعنی اینکه دبیران مجبور شده اند تا تدریس درس غیر مرتبط را قبول کنند یا مجبور باشند برای فقط یک یا دوساعت درسی بین دورترین نقاط یک شهر و حتی مابین روستاها بدون وسیله نقلیه شخصی یا با هزینه بنزین شخصی تردد کنند؟
11) آیا مجبور شده اند تا با جیب خالی برای ایاب و ذهاب هزینه کنند؟ تفاوت و تبعیض را درک کرده اند؟
آیا تابه حال در یک روز سرد زمستانی کنار یک جاده روستایی و یا جنگل و کوهستان پراز حیوانات وحشی بعد از ساعت ها پیاده روی ، ساعت های متمادی دیگر منتظر ماشین مانده اند؟ ( دردناک تر این است که بعد از ساعت ها انتظار ، هم کلاسی دوران مدرسه خود را ببینی که با ماشین مدل بالای خود جلو شما ترمز کند و خود را با مدرک سیکل ، نیروی خدماتی فلان اداره و با حقوق و مزایای آن چنانی معرفی کند و شما در حالی که یخ های بدن تان در حال ذوب شدن است به این بیندیشید که درکلاسی که شما شاگرد ممتازش بودید او چه وضعتی داشت؟! )
12) آیا با این همه بخش نامه های گوناگون دست و پاگیر و برنامه های گوناگون غیردرسی در کنار ساعات درسی توانسته اند کل کتاب حجیم درسی را بدون استرس و دلهره در یک سال به پایان برسانند؟
آیا ...
سوال آخر و البته مهم :
آیا ما آماری از میزان تدریس واقعی در کلاس درس را از مسئولین ، کارشناسان ، کارکنان ارشد وزارتخانه و تصمیم گیران آن از وزیر و معاون و کارکنان وزارتخانه گرفته تا مدیران کل و کارکنان ستادی و ... را در درست داریم ؟
آنها واقعا چند مورد از بندهای بالا و خیلی از بندهای ناگفته دیگر را تجربه کرده اند که امروز به عنوان « تصمیم گیر »عمل می کنند ؟
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار / عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی با بیان این که همه بازنشستگان دولت پاداش خدمت خود را دریافت کردند به جز فرهنگیان گفت: پاداش خدمت بازنشستگان فرهنگیان تا پایان آبان ماه پرداخت می شود.
تقریبا دو دهه از عمر تشکیل صندوق ذخیره فرهنگیان می گذرد و بیش از نیمی از فرهنگیان عضو این صندوق می باشند و امید ایشان دریافت به هنگام سپرده هایشان در آغاز « برزخ بازنشستگی » است.
برزخی که آغاز آن با تنگنای مالی ناشی از عدم دریافت حقوق به مدت سه ماه می باشد و زمانی که به سراغ صندوق برای دریافت سپرده هایمان مراجعه می کنیم با این حقیقت تلخ مواجه می شویم که این سپرده نیز سه ماه بعد به ما پرداخت خواهد شد و در پاسخ به سئوال از چرایی این تاخیر « آقای بداخلاق » طلبکارانه می گوید خروجی بعد از سه ماه تسویه می شود !
اولا در هنگام ورودی کدام تسهیلات به ما اعضا تعلق گرفته که الان با آن خاطره این تاخیر را پذیرا باشیم؟
دوم اینکه ، چرا صندوق استدلال صحیح و پاسخ گوی صاحب منطق برای برخورد با ارباب رجوع حضوری یا تلفنی ندارد مگر ما اعضا بدهکار این مجموعه هستیم؟
سوم اینکه ؛ عملکرد صندوق مالی و سرمایه گذاری نظیر بانک هاست . کدام بانک درهنگام درخواست سپرده گذار مبنی بر دریافت سپرده تاخیرسه ماهه را تحمیل می کند؟
فرض براین می گذاریم موجه ترین دلیل برای این تاخیر عدم دریافت واریزی دولت و محاسبه سود آن باشد ، آیا منطقی تر نیست آخرین صورت وضعیت سالانه منتشره خود صندوق به سپرده گذار پرداخت شده و تسویه نهایی در مرحله دوم صورت پذیرد ؟
اگر بهانه عدم اعلام وضعیت بازنشستگی سپرده گذار باشد که با ارائه یک نامه از محل اشتغال و ارائه دستی به صندوق این مهم قابل رفع خواهد بود .
تاخیر سه ماهه در سایه مکانیزه بودن امور اداری و مالی امری غیرموجه بوده و نشان از اجحاف به اعضایی است که تصمیم به قطع ارتباط با صندوقی دارند که هیچ خاصیتی در بهبود معاش ایشان نداشته است.
مسئولین امر درآموزش وپرورش با عدم برخورد با عملکرد خنثی و بی فایده این موسسه شائبه « حیاط خلوت بودن » این موسسه را تقویت می کنند آن هم پس از افشای سوء استفاده های مالی مدیران سابق و اسبق و شایعه دریافت حقوق های آن چنانی مدیران فعلی و سفرها و ماموریت های داخلی و خارجی که هیچ نفعی برای اعضا ندارد مگر خود مدیران و دست اندرکار صندوق !
اینما تذهبون
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
پاداش پایان خدمت و حق سنوات برخی از فرهنگیان بازنشسته وزارت آموزش و پرورش تاکنون پرداخت نشده و یا اینکه به صورت کامل پرداخت نشده است. این گونه بازنشستگان عزیز ، معترض عدم پرداخت این حق قانونی خود بوده و هستند.
یکی از فرهنگیان بازنشسته اعلام کرد: در سال ۹۳ حدود ۲۵هزار نفراز فرهنگیان بازنشسته شده اند که به جز۱۱ درصد مابقی باداش بایان خدمت ما تاکنون برداخت نشده درحالی که برای شاغلین افزایشی تا۵۰۰ هزار تومان اعمال کرده اند ؛ از وزیر محترم بپرسید آیا بازنشستگان آموزش و پرورش انسان نیستند ، فرزند ندارند ؟
چرا وزیر محترم صدای بازنشستگان را نمی خواهند بشنوند ؟
سایر ادارات به محض بازنشستگی پاداش ها را پرداخت می کنند ، ما به یک سال هم راضی شدیم لطفا صدای ما را برسانید.
اما حالا روابط عمومی آموزش و پرورش اعلام کرده است که با پی گیری های انجام شده و اقدامات صورت گرفته، پاداش حق سنوات فرهنگیانی که تا اول مهر ماه سال ۹۳ بازنشسته شده بودند به صورت کامل پرداخت شده ولی پاداش حق سنوات آن دسته از فرهنگیانی که طی شش ماهه دوم سال گذشته بازنشسته شدند، تاکنون به میزان ۲۰ تا ۲۵درصد پرداخت شده است.
پرداخت بقیه پاداش حق سنوات بازنشستگان نیازمند یک هزار و ۵۰ میلیارد تومان اعتبار است که در آینده ای نزدیک با تامین اعتبار ، این میزان مطالبات فرهنگیان بازنشسته نیز پرداخت شود.
خبر آنلاین
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
در ابتدا قابل ذکر که نگارنده زاده آذربایجان شرقی است و معلم در یکی از شهرهای این استان ترک نشین و ساکن تبریز ؛ پس توهینی که معترضین مدعی وقوع آن شده اند شامل او نیز می تواند بشود . این نکته را به خوبی می توان مشاهده کرد و با صدای بلند آن را بیان کرد در ادوار گذشته همان گونه که تبریز برای مشکلات سیستان گریسته است ، لرستان در بمباران تبریز راحت ننشسته است ؛ همان طور که مردم آذربایجان در حادثه ی اسید پاشی اصفهان به سوگ نشست مطمئنا خوزستان نیز از خشک شدن دریاچه ی اورمیه در خود شکست .
همان طور که تبریز از زلزله ی بم به خود نالید ، خراسان از داشتن تبریزی آزادی خواه به خود بالید ؛ همان دم که تبریز به شاعران و ابنای شیراز مفتخر است تهران به شعرهای شاعر تبریز مزین است ...
قطع و یقین توهینی که معترضین مدعی اند به ترک ها شده است نه فقط ترک ها را آزرده کرده بلکه من به باور اکثریت مردم هر انسان آزاده ای از خلیج نیلگون همیشه فارس تا دریای بزرگ که خزر قلبش برای ایران می تپد و دغدغه کرامت انسان را دارد را سخت آزرده کرده است ؛ هر کس با روش و زبان خویش اعتراض به این مساله را نشان می دهد .
در اینجا چند نکته را می توان در مورد نحوه ی اعتراض ذکر کرد .
با توجه به تجربیات تاریخی و موارد بسیار که می توان بیان کرد می توان مدعی شد هر گونه روش اعتراض به یک توهین و کار ضد فرهنگی باید از جنس « فرهنگ » و آرام باشد .
تاریخ نشان داده است اعتراض هایی که مبتنی بر خشونت باشند بیشتر از آن موجب توجه و رفع مشکل مورد اعتراض شود موجبات بهره برداری و منفعت گروه های دیگر از هر طیف را فراهم خواهد نمود و افراد و گروه هایی به اسم معترض یا هر اسمی در پی رسیدن به اهداف خود خواهند بود !
قطعا در محیط طوفان زا و غبار آلود بخش بزرگی از خشونت موجود در اعتراض می تواند دامن معترضین راستین و عام را نیز بگیرد . از سویی عمل برخی از افراد برای کمک کردن ناشیانه به افرادی که معترضین آنها را مقصر می دانند موجب تحریک بیشتر احساسات معترضین خواهد شد .
نکته ی دیگر آنکه وقوع این اعتراضات نشان می دهد مشکلاتی در این زمینه و در بطن جامعه وجود دارد که در زمان های مختلف و به بهانه های گوناگون به صورت اعتراضات این چنیی نمود پیدا می کند پس باید به فکر چاره جویی و حل اساسی این مشکلات که ریشه های این نوع اعتراضات می باشد بود.
فارغ از نقش آموزش و پرورش که می تواند نقش بزرگی در حل ریشه ای این مشکلات داشته باشد که مجال پرداختن به آن در این نوشته ی کوتاه نیست می توان بررسی کرد نقش و وظیفه ی معلمان به عنوان بخش بزرگی از ارکان فرهنگی کشور هنگام وقوع این اعتراضات احساسی چیست .
معلمان به عنوان بخش بزرگ و تاثیر گذار بین اقشار جامعه که همواره بین مردم بوده و توان تاثیر گذاری داشته و دارند می توانند با موازنه ی معادله ی احساس و منطق اعتراضات و هدایت اعتراضات به سمت منطق کمک شایانی به جامعه بکنند و با انجام اعتراض های منطقی و پرهیز از اعتراضات مبتنی بر احساسات و خشونت می توانند الگوی خوبی برای عامه ی معترضین باشند .
معلمان به عنوان قشر فرهنگی و فرهیخته ی جامعه نباید در مقابل رویه و رفتارهای غلط عامه ی جامعه منفعل باشند و باید به جای دامن زدن به این مسایل از هر سو که باشد به جامعه این پیام را بدهند که توهین و خشونت از هر فرد و گروه که باشد نکوهیده است و قطعا به زیان کل جامعه و افراد آن جامعه است.
معلمان باید راه های نوین و آرامی را برای بیان اعتراض پیش چشم جامعه و معترضین بگشایند تا این گونه نقش خود را در برقراری آرامش در جامعه ایفا کنند و گفت و گوی انتقادی و اعتراضی را در جامعه و بین اقشار مختلف نهادینه کنند.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
کوچکی نژاد عضو کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس گفت: " با توجه به اينکه در جلسات کميته رسيدگي به معيشت فرهنگيان به هيچ نتيجه اي دست نيافتيم و اعتباري براي پرداخت معوقات فرهنگيان از سوي سازمان مديريت و برنامه ريزي تامين نشد لذا اين کميته تعطيل شد."
این کمیته بعد از استیضاح علی اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش و رای مجلس به ابقای او تشکیل شد. کمیته سه جانبه بود . وزیر آموزش و پرورش ، پنج تن از نمایندگان مجلس و رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی و افراد دیگری از این سازمان در این کمیته عضو بودند.
کوچکی نژاد اضافه کرد : "شش جلسه اين کميته تشکيل شد اما به هيچ نتيجه عملي دست نيافتيم و نمايندگان از جمله بنده در جلسات ديگر اين کميته شرکت نکردم و شنيدم که اين کميته ديگر جلساتي برگزار نمي کند و تعطيل شده است."
البته آقای کوچکی نژاد دولت را مقصر می داند و می گوید : "در اين جلسات مقرر شد مبلغ مورد نظر بازنشستگان فرهنگي توسط سازمان مديريت و برنامهريزي تعيين تکليف شود اما به دليل اينکه به هيچ نتيجه عملي دست نيافتيم و سازمان مديريت اعتبار وزارت آموزش و پرورش را تامين نکرد اين کميته تعطيل شد."
برای بهبود وضع معیشتی فرهنگیان دو راهکار شناخته شده وجود دارد . راه حل اول این است که دولت به صورت جهشی مبلغ کلانی در قالب بودجه سالانه یا جدا از آن ، به آموزش و پرورش اختصاص دهد . مثلا بودجه آموزش و پرورش را دو برابر کند و این افزایش به روال جاری صرف پرداخت افزایش حقوق کارکنان شود. این اتفاق می تواند به تغییری مقطعی اما نه بادوام در وضعیت معیشتی معلمان منجر شود.
به عنوان مثال اگر در لایحه بودجه سال 95 ،مبلغی در حدود 70 هزار میلیارد تومان به آموزش و پرورش اختصاص یابد ، می توان آن را جهشی در افزایش حقوق فرهنگیان دانست. تبعات اقتصادی این افزایش را کنار می گذاریم، مساله این است که دولت مطلقا چنین توانی ندارد. از طرفی افزایش دو برابری باز هم عده ای را راضی نمی کند زیرا مقداری از آن با تورم خنثی می شود.
بر اساس برخی برآوردها ، خط فقر در جامعه ایران 1000 دلار است و اگر قرار باشد معلمان از زیر خط فقر مفروض ، بالا بیایند باید حداقل حقوق و دستمزد در آموزش و پرورش باید سه برابر یعنی چیزی حدود 3 میلیون و 500 هزار تومان شود.
راه دوم این است که بودجه آموزش و پررش مطابق روند دو سال گذشته حدود 20 درصد افزایش یابد و آن گونه که مورد نظر سازمان مدیریت و مدیران ارشد وزارتخانه است،با کاهش هزینه ها از طریق تعدیل نیروی انسانی( استخدام یک نفر در مقابل بازنشسته شدن 3 نفر) و افزایش ساعت کار معلمان از 24 و 25 ساعت به 30 ساعت و افزایش بهره وری و تنوع بخشی به منابع درآمدی آموزش و پرورش و نیرکاهش هزینه ها از طریق توسعه مدارس غیردولتی و واگذاری اداره مدارس به قیمت تمام شده به خودمعلمان و ....حقوق معلمان افزایش یابد.
در حال حاضر در مقابل هر دو معلم گچ به دست ، یک نیروی خدماتی و اداری وجود دارد . دولت سالانه برای هر دانش آموز حدود 2 میلیون تومان هزینه می کند (بدون هزینه ساختمان و تجهیزات ).
به نظر می رسد که با اداره مدارس توسط معلمان (پیشنهاد رییس جمهور ) حدود 30 درصد در هزینه ها صرفه جویی شده و این مبلغ به حقوق معلمان اضافه می شود.
به طور خلاصه در راه حل دوم، هرگونه افزایش حقوق منوط به تغییراتی در کمیت و کیفیت نیروی انسانی است. یعنی معلم باید کار بیشتر و کیفی تری ارائه بدهد تا حقوقش اضافه شود.
تفاوت این دو راه در چیست؟
راه حل اول متکی به منابع صرفا دولتی است اما راه حل دوم مبتنی بر تنوع در اعتبارات آموزش و پرورش و مخصوصا مشارکت مردم است.
راه حل اول افزایش حقوق را بدون تغییر در نیروی انسانی می خواهد و افزایش حقوق را پیش شرط هرگونه تغییر کمی و کیفی نیروی انسانی می داند. اما راه حل دوم، تعدیل نیرو و افزایش بهره وری نیروی انسانی را به عنوان پیش شرط افزایش حقوق مطرح می کند.
راه حل اول در میان معلمان طرفداران بیشتری دارد و راه حل دوم در میان مدیران.
سیاست مداران هم که دنبال کسب محبوبیت و جلب آرای مردمند ، در ظاهر طرفدار راه حل اول هستند.
در راه حل دوم قرار نیست کسی از نیروهای رسمی اخراج شود. تعدیل نیرو اول باید از نیروهای ستادی و اداری آغاز شود و بسیاری از دوایر اداری و پست ها برچیده شوند. در مرحله بعد نوبت به نیروهای خدماتی و پشتیبانی و مازاد برنیاز می رسد.تعداد معلمان گچ به دست کاهش نمی یابد و نیروهای بخش های دیگر پس از آموزش در صورتی که صلاحیت داشته باشند به کلاس فرستاده می شوند.
چرا کمیته معیشت فرهنگیان بعد از 6 جلسه به بُن بست می خورد؟
به نظرم دلیلش این است که دولت نمی تواند تغییری جهشی و غیرعادی در حقوق معلمان ایجاد کند و مثلا بودجه آموزش و پرورش را در سال آینده به 70-80 هزار میلیارد تومان برساند.
مطلب را با نقل قول از زبان شخصیتی ادامه می دهم که مورد احترام و علاقه فرهنگیان است و مقام اجرایی هم ندارد. دکتر محمدعلی نجفی در شهریور 94 با بیان اینکه متوسط قیمت نفت در سال جاری نصف قیمت مورد انتظار است گفت : " درآمد ایران از محل صادرات نفت از زمان اوج تحریمها نیز کمتر شده است. "
برای سال ۹۴ بودجه عمومی دولت ۲۳۵ هزار میلیارد تومان پیشبینی شده، اما دکتر نجفی پیشبینی میکند درآمد دولت حدود ۱۸۰ هزار میلیارد تومان بیشتر نباشد.
به این ترتیب بودجه امسال دستکم ۵۵ هزار میلیارد تومان کسری دارد. مشاور رئیس جمهور هشدار میدهد که این مسئله "حتی ممکن است باعث بروز نارضایتیهایی در جاهای مختلف کشور هم بشود.بهای هر بشکه نفت که تابستان سال گذشته به مرز ۱۱۵ دلار رسیده بود در تابستان امسال به حدود ۴۰ دلار سقوط کرد.
انتظار میرود در صورت افزایش تولید ایران پس از برداشته شدن تحریمها، قیمتها بازهم کاهش یابد. دلیل اینکه دولت دنبال راه حل دوم است خالی بودن خزانه و کاهش درآمدهای دولت است. اینکه کشور ما چقدر ذخایر نفتی و گازی و معادن گرانبها دارد و سنگ کوهش دُر و گوهر است ، برای دولت پول نمی شود.
اینکه بخش های اقتصادی خارج از کنترل دولت چه اندازه پول و سرمایه دارند ، چیزی به خزانه دولت اضافه نمی کند. اینکه آقای ب.ز چند میلیارد یورو خورده یا نخورده چیزی به توانایی مالی دولت اضافه نمی کند.
واقعیت تعیین کننده درآمدهای قابل وصول دولت است.
دولت بودجه سال 95 را امسال بازهم براساس سیاستهای انقباضی و کنترلی می بندد. البته عده ای معتقدند باید به دولت فشار آورد . من هم معتقدم که معلمان باید به دولت در چارچوب های قانونی فشار بیاورند و مطالبات معیشتی خود را به صورت جدی دنبال کنند. اما اگر فشار به گونه ای آنارشیستی دستاوردهای اساسی دولت در برداشتن تحریم و کنترل تورم و...را تهدید کند نقض غرض است.
یک گرفتاری معلمان این است که دولت هایی که پول دارند با معلمان نامهربان و سخت گیرند اما دولت هایی که به معلمان احترام می گذارند و فضا را کمی باز می کنند پول ندارند.
اغلب هم معلمان فریادشان را سر این دولت ها می کشند که ایرادی ندارد.
در مطالبات صنفی قاعدتا باید به اجرایی بودن خواسته ها هم توجه کرد. شعار صنفی اگر قابل تحقق در چارچوب امکانات موجود کشور نباشد ، فایده ای ندارد و مشکلات را بیشتر می کند .
از 54 سال پیش ( تظاهرات معلمان در سال 40 و شهادت ابوالحسن خانعلی)، معلمان خواستار افزایش حقوق خود توسط دولت هستند و نتیجه چشم گیری نگرفته اند.
شاید راه دوم یعنی همکاری معلمان در اجرای سیاست های دولت در بخش آموزش و پرورش و مشارکت فعال در اداره مدارس به امتحان کردنش می ارزد. سیاستهای 5 گانه فانی بدون همکاری و مشارکت معلمان شکست می خورد .
" آیا بهتر نیست با وجود اینکه فانی را دوستت نداریم به او کمک کنیم تا سیاست های پنج گانه را اجرایی کند ؟ "
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
كنشگران عرصه تعليم و تربيت بهطور عام و حوزه آموزشوپرورش بهطور خاص نزديك به دو دهه است كه پس از آغاز دوران اصلاحات به نسبت دهههاي گذشته فعالتر شدهاند. اين فعالان با تفاوتهاي سياسي و فلسفي و ايدئولوژيك در يك وجه با هم اشتراك دارند؛ اشتراكي كه آنها را به هم پيوند ميدهد و گاهي كنشها و واكنشهاي آنها را نيز همسو ميگرداند.
تجربه پرفراز و فرود كنشگران در دو دهه اخير به ويژه فرود تاسفبار هشت سال دولتهاي نهم و دهم و فرازهاي دولتهاي هفتم و هشتم موجب شد تا روزنه اميدي كه توسط دولت تدبير ايجاد شد با واكنشهاي متفاوت و گوناگون فعالان روبهرو شود، برخي راه اعتراضهاي ميداني را در پيش گرفتند و برخي قلم به دست عرصه رسانهها را برگزيدند و عدهاي هم كه خوي دوزيستي دارند و از اين توان برخوردارند كه در هر دو عرصه فعاليت كنند هم در مطبوعات و رسانهها قلم زدند و هم همراه با معترضين در خيابانها قدم نهادند.
«قلمها» و «قدمها»ي فعالان بيش از هر كس ديگري مورد نقد و بررسي خود آنها قرار گرفت و فرصت شبكههاي مجازي و رسانههاي الكترونيكي اين امكان را فراهم ساخت تا لحظه به لحظه تمام فعاليتها و نوشتهها از زير ذرهبين علاقه مندان به اين حوزه بگذرد و كنشگران عرصه رسانهاي و ميداني به گروههاي مختلفي دستهبندي شوند.
در اين دستهبنديها متاثر از نگرشها و تجربهها برخي بدبيني و به استناد مواردي كه در سالهاي گذشته روي داده بود به اين فعاليتها با چشم بدبينانه و نااميدانه نگريسته و معلمان را از نوشتن و رفتن بازميداشتند. تكيه كلام اين عده بدبين و نااميد اين بود كه «چه فايده دارد» يا اينكه «اوضاع فرقي نكرده»، «هيچ چيزي تغيير نخواهد كرد» و جملاتي از اين قبيل.
در مقابل اين عده بدبين و نااميد كه معلمان را به انفعال دعوت ميكردند و راه تفريط را در پيش گرفته بودند، عدهاي هم راه افراط را در پيش گرفته و با كنش حداكثري هر فرصتي را تبديل به اعتراض و فرياد و تجمع ميكردند و در هرجا هرچه به ذهنشان ميآمد ميگفتند و مينوشتند. اين طيف بر اين باور بودند حالا كه دولت يازدهم روزنهاي ايجاد كرده معلوم نيست چقدر اين فرصت دوام داشته باشد پس بايد تا حد ممكن فشار وارد كرد و مسوولان را مجبور كرد تا تغييري در شرايط ايجاد كنند، تمركز اين عده هم بر مطالبات معيشتي و اقتصاد و بودجه آموزشو پرورش بوده است.
اين دو طيف كه يكي وادي تفريط و ديگري راه افراط را در پيش گرفته بودند بدون تحليل سياسي و اجتماعي دست به كنشگري ميزدند يا اينكه در هيچ كدام از دو طيف سياسي كشور يعني اصولگرايي و اصلاحطلبي نميگنجند. آنها فقط به اعتراض آن هم بانگرش نتيجهگرايي فكر ميكنند بنابراين يا اعتراض را بيفايده دانسته و از آن صرفنظر ميكنند و ديگران را هم نهي ميكنند يا تنها راه رسيدن به نتيجه و هدف را اعتراض آن هم از نوع حضور ميداني دانسته و بر تكرار واستمرار آن تاكيد ميكنند و نهتنها خود پيشقدم حضور ميشوند بلكه ديگران را هم تشويق به حضور ميكنند.
باورمندان به دو دسته فوق در دو عرصه فعال بودند؛ معلمان بدبين و نااميد بيشتر در مدارس و در جمع معلمان و به صورت رودررو و شفاهي استدلالهاي خود را بيان ميكردند و پس از هر تجمع يا اعتراضي بلافاصله ميگفتند خب چه شد؟ ديديد گفتيم فايدهاي ندارد! و به دنبال اين جملات داستانهايي را ميگفتند كه به زعم خود هر كدام مصداقي براي استدلالهاي آنها بوده و به دنبال آن همكاران خود را به انفعال و بيتفاوتي دعوت ميكردند.
در عوض ، باورمندان خوشبينو اميدوار عرصه مجازي را پر كرده بودند از حضور خود ودر ارتباط با كسانيكه مشوق آنها بودند و بر تنور خوشبيني و اميدواري آنها ميدميدند، قهرمانانه پس از هر كنش اعتراضي از دستاوردهاي آن ميگفتند و مينوشتند، فرق نميكرد كه چه اتفاقي بيفتد و چه نتايجي به بار آورد همينكه موفق به يك حضور ميداني ميشدند آن را پيروزي تلقي كرده و رسانههاي مجازي را به كمك ميگرفتند تا داستان سرايي كنند. هرچند در لابهلاي اين طيف فعال تعدادي انگشتشمار بودند كه در گروهها ساز متفاوت ميزدند اما آن قدر تب اعتراض بالا بود كه صدايشان شنيده نميشد يا اينكه در ميان پيامهاي مخالف كمرنگ و ناپديد ميشد و به ناچار اين عده در گروههاي كوچك مجازي و به دور از چشم فعالان خوشبين و اميدوار كه به وادي افراط كشيده شده بودند به گفتوگو باهم پرداخته و يك نوع همدلي و همراهي مسكنواري باهم داشتند.
رسانه موجب شد تا در حدود يك سال اخير معلمان بيشتر گفتوگو با هم را تجربه كنند و از فرهنگ شفاهي فاصله گرفته و نظرات خود را مكتوب كنند و در مباحث بعدي با ارجاع دادن به آنچه قبلا ابراز شده بود بر دقت خود بيفزايند تا حدي كه افراد با استدلالهاي قويتر و با پشتكار بيشتر توانستند دوام بيشتري داشته باشند و توجه افكار عمومي معلمان را به خود جلب كنند. در كنار دو طيف مذكور يك طيفي هم وجود داشت كه روزنه اميد ايجاد شده توسط دولت تدبير را يك فرصت ميدانست اما بر اين باور نبود كه از اين فرصت بايد براي اعتراض ميداني استفاده كرد بلكه با تحليل سياسي و اجتماعي اين گروه معتقد بودند اين فرصت را بايد غنيمت دانست و براي برقراري تعامل در جنبههاي مختلف از آن بهره جست.
اين دسته از كنشگران كه بيشتر در تشكلهاي صنفي و سياسي سازماندهي شده هستند و تجربههاي ديرينهاي هم دارند در ابتداي حركات اعتراضي ميداني معلمان چنين تحليل داشتند كه اين نوع از اعتراضها فضا را امنيتي ميكند و روزنههاي تعامل و كنشگري را هم خواهد بست به همين دليل يا بهطور علني مخالفت خود را اعلام يا محافظهكارانه سكوت پيشه ميكردند.
بهطور كلي آموزش و پرورش در يك سال گذشته با دو پديده رسانه و تشكل مواجه بود به اين معنا كه از يك سو مسايل مربوط به اين حوزه در عرصه رسانهاي بيشتر از گذشته طرح شد و از سوي ديگر چند تشكل فعال از انزواي هشتساله خارج شده و به فعاليت پرداختند.
بيشتر اين فعالان راه تعامل با دولت و حاكميت را برگزيدند و تلاش كردند تا از دو بال «رسانه و تشكل» براي ارتقاي شرايط نظام آموزشي استفاده كنند هر چند توازني ميان اين دو بال وجود نداشته و ندارد و كفه فعاليتهاي تشكلي در محيطهاي محدود بر حضور رسانهاي ميچربد اما باز هم به نسبت قبل گستردهتر شده است و بر تعدادنويسندگان حوزه آموزش و پرورش در مطبوعات و رسانهها افزوده شده است.
حال در سال تحصيلي جاري ضرورت دارد هم مديران و مسوولان آموزشوپرورش و همفعالان و كنشگران صنفي، مدني و سياسي اين حوزه به تقويت هر دو بعد بپردازند و تلاش كنند تا از كاركرد مكمل اين دو نهاد بهره لازم را ببرند.
موضوع تعليم و تربيت زيادي با دو نهاد «رسانه» و «تشكل» دارد لذا ترديدي نبايد وجود داشته باشد كه پيوند اين دو نهاد و تقويت آنها منجر به تقويت نظام آموزشي ما خواهد شد چرا كه زمينهسازي لازم با قدرت رسانهاي ميتواند بستر اجراي برنامهها را فراهم سازد و تشكلها حلقه پيوندي باشند براي بدنه معلمان و مديران و مسوولان.
روزنامه اعتماد
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار / جمعی از معلمان همدان در نامه ای به سخن معلم خواهان توجه مسئولان به مطالبات خود گردیدند .
متن این نامه که در اختیار ما قرار گرفته است به شرح زیر است
گروه اخبار /
جمعی از بازنشستگان آموزش و پرورش قم، روز سه شنبه با حضور در اداره کل آموزش و پرورش استان، خواستار پرداخت پاداش آخر خدمت خود شدند.
آنان که حدود 40 نفر بودند، از تاخیر در پرداخت پاداش خدمت خود گله کرده و خواستار تسریع در پرداخت پاداش بازنشستگی شدند.
یکی ازبازنشستگان گفت: حدود 14 ماه است که بازنشسته شده ام و پاداش پایان خدمتم حدود 600 میلیون ریال می شود و هنوز این پاداش پرداخت نشده است.
وی از مسئولان آموزش و پرورش خواست که پیگیری های لازم را در زمینه پرداخت حقوق بازنشستگان انجام دهند.
وی گفت: مدیرکل آموزش و پرورش قم نیز قول داده که خواسته ما را به وزارت آموزش و پرورش منتقل و پیگیر موضوع باشد که ما خواستار توجه جدی وی به این مساله مهم هستیم.
درهمین حال غلامرضا رضایی مسئول روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش قم اظهار داشت: مطالبات همکاران بازنشسته به حق است و ما دراداره کل پیگیر این موضوع هستیم تا به نتیجه برسد.
ایرنا
انتهای پیام /*
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /
در سالهای اخیر ضریب نفوذ اینترنت در کشور رشد قابل توجهی داشته است، بهطوری که براساس آخرین آمار رسمی که از سوی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات اعلام شده، ضریب نفوذ اینترنت به 82 درصد در کشور رسیده است. این در حالی است که آموزش و پرورش نیز چندی است به فکر استفاده از این ابزار ارتباطی افتاده و با رونمایی از طرح تبلت دانشآموزی سعی دارد به دهکده جهانی بپیوندد.
به گفته یکی از مقامات آموزش و پرورش تهران، در حال حاضر 25 مدرسه در تهران زیر نظر طرح استفاده از تبلت دانشآموزی هستند که این طرح در سالهای آینده بعد از انجام دادن کارهای تحقیقاتی، گسترش داده میشود.
اسفندیار چهاربند، مدیرکل آموزش و پرورش تهران دیروز در جریان بازدید از غرفه روزنامه «فرهیختگان» در بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات گفت: «باید فرهنگ استفاده صحیح از اینترنت را در مدارس به وجود آورد نه اینکه فضا را محدود کنیم و اجازه استفاده از اینترنت را ندهیم.
به هر حال عصر اینترنت است و محدود کردن دانشآموزان کار صحیحی نیست.» او با تاکید بر اینکه در مورد استفاده دانشآموزان از گوشی و تبلت مشکلی نداریم، گفت: «در سالهای آینده قطعا استفاده کردن از تبلت و گوشی برای دانشآموزان آزاد میشود، اما این طرح نیاز به بررسی و تحقیق دارد و نباید به یکباره و بدون تحقیق انجام شود.» چهاربند همچنین در بخش دیگری از صحبتهایش ادعای وجود دانشآموز معتاد در مدارس تهران را رد کرد و گفت: «تا امروز هیچ آماری در مورد دانشآموزان معتاد به ما داده نشده است، اینکه برخی در جایی میگویند مدارس تهران دانشآموز معتاد دارد، صحت ندارد.»
او تاکید کرد: «اینکه در جایی فردی در سن مدرسه مواد مخدر مصرف میکند نشاندهنده این نیست که آن فرد دانشآموز است زیرا بسیاری از افرادی که مصرفکننده مواد در سن کم هستند به مدرسه نمیروند.»
البته چهاربند اعتیاد به سیگار برخی دانشآموزان را منکر نشد اما این نکته را هم گفت که اگر دانشآموزی سیگار میکشد یا به صورت تفننی مواد مصرف میکند، دلیل بر این نیست که او معتاد است. صحبتهای مدیر کل آموزش و پرورش تهران در حالی مطرح شد که برخی از رسانهها از وجود دانشآموزان معتاد در مدارس خبر داده بودند.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .