صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه اخبار /

مرگ یک معلم بر اثر سرمازدگی

صبح روز پنج شنبه در جاده طسوج به سرفاریاب در شهرستان چرام یک خودرو که از روستای طسوج به سمت سرفاریاب در حال تردد بوده که بر اثر گیر کردن ماشین در میان برف مجبور به توقف شده اند.

آخرین خبرها حکایت از حضور سه سرنشین در این خودرو و فوت دو نفر از سرنشینان از جمله یکی از معلمان شهرستان چرام دارد.

یک نفر دیگر از مصدومین که شرایط وخیمی دارد به بیمارستان دهدشت منتقل شده است.


معلم فوت شده آقای علی نوروزی از فرهنگیان باسابقه شهر چرام می باشد که در روستای طسوج تدریس می کرده است.

مسعود احتشامی رئیس شبکه بهداشت شهرستان چرام، علت حادثه را سرمازدگی اعلام کرد.

وی در ادامه افزود پس از اعلام حادثه نیروهای هلال احمر سریعا به منطقه رفته و پس از پیدا کردن حادثه دیدگان اقدام به کمک رسانی و با توجه به علائم ضعیف حیاتی سریعا به شبکه درمانی سرفاریاب اعزام شدند.

احتشامی ادامه داد:با توجه به عدم وجود علایم حیاتی از طرف مصدومان،سریعا عملیات احیا(CPR) بر روی دوتن از مصدومان انجام ولی متاسفانه اثر بخش نبود و مصدومان فوت شدند.
به گفته مسعود احتشامی نفر سوم با توجه به علایم ضعیف حیاتی به دهدشت اعزام شد که در آنجا هم در حال انجام عملیات احیا بر روی مصدوم هستند.

رئیس جمعیت هلال احمر کهگیلویه هم در جمع خبرنگاران درباره وقوع این حادثه اظهار کرد: گزارش مبنی بر برفگیر شدن یک خودروی پاترول در جاده مسیر طسوج به اداره هلال احمر شهرستان گزارش شد.

ابوالقاسم بازرگان  تصریح کرد: ماموران امداد و نجات جمعیت هلال احمر در ساعات اولیه وقوع حادثه در محل حاضر شدند و به خدمات‌دهی به مسافران مشغول شدند.

بازرگان با بیان این‌که طسوج از توابع شهرستان چرام است افزود: خودرو و نیروهای امدادی جمعیت هلال احمر کهگیلویه با اعزام به محل حادثه عملیات امداد را آغاز کردند.

وی با اشاره به شدت سرما و کولاک در این منطقه تصریح کرد: مسافران مجبور به استفاده از پیک‌نیک و روشن کردن در خودرو شدند.

بازرگان افزود: متاسفانه بر اثر انتشار گاز منوکسید کربن این سرنشینان دچار خفگی شده و 2 تن از آنان جان خود را از دست دادند.

رئیس جمعیت هلال احمر کهگیلویه افزود: حال سرنشین دیگر خودرو به علت مسمومیت وخیم گزارش و جهت مداوا به بیمارستان امام خمینی دهدشت اعزام شده است.
آخرین پی گیری ها از بهتر شدن علائم حیاتی مصدوم سوم حکایت دارد.

با توجه به اینکه این جاده صعب العبور بوده و هر ساله با بارش برف مشکلات تردد در این جاده زیاد می شود و متاسفانه تا به حال هم با وجود تذکرات و اعلام هشدار های فراوان در خصوص لزوم توجه به این جاده اما هنوز و پس از گذشت سال ها این مشکل پابرجاست و هر ساله باعث بروز حوادث و موجب نگرانی هایی در جامعه می شود.

تابناک

« گروه سخن معلم » فوت این معلم زحمت کش و دلسوز را تسلیت می گوید . »


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

انتقاد یک معلم الیگودرزی از صدا و سیما

به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین

دوست خوبم ، خبرنگار محترم صدا و سیما سلام .

من یک معلمم و شما یک خبرنگار.

نه مرا می شناسی و نه شما را می شناسم اما پخش خبر روز دوشنبه مورخه 23 / 9 / 94  که در بخش های مختلف خبری در مورد یکی از همکاران محترمم پخش شد ، باب این دوستی را باز کرد.
دوست خوبم حتما شنیده اید که می گویند : قبل از اینکه در مورد راه رفتن یک نفر قضاوت کنید کمی با کفش های او راه بروید.
انچه می نویسم نه به منزله تایید کار این همکار محترم و پیش کسوت با سی سال سابقه کار دلسوزانه و عاشقانه است و نه به معنی دخالت در رسالت و حرفه شما به عنوان خبرنگار صادق و درستکار. تنها درد دلی است از زبان یک معلم که امیدوارم انبوه سوژه های خبری در این روزها فرصت خواندن آن را به شما بدهد.
دوست خوبم ، نمی دانم اصلا می دانید الیگودرز در کدام نقطه کشور عزیزم ایران واقع شده است یا نه.
کاش در یکی از روزهای سرد زمستان با یکی از معلمین الیگودرزی شاغل در بخش پشتکوه زلقی و مناطق کوهستانی شول آباد و دیگر نقاط دورافتاده همراه می شدی و پس از طی ساعت ها مسیر ماشین رو مجبور به طی کیلومتر ها پیاده در مسیرهایی می شدی که عرض راه حتی به یک متر هم نمی رسد و در پایان این مسیر با مدرسه ای مواجهه می شدی که یا یک ساختمان فرسوده قدیمی است ، یا یکی از اتاق های اهالی روستا و در بهترین حالت یک کانکس کوچک و سرد.کاش یکی از گزارش هایت این موضوع بود.
کاش وقتی چند سال پیش که یکی از معلمین متعهد الیگودرزی از قطار باری در طول مسیر راه آهن افتاد و دست و پاهایش قطع شد و هنوز هم با این شرایط مشغول به کار است،گزارشی پخش می کردید.
کاش وقتی سال گذشته در یکی از دبستان های الیگودرز اولیای محترم در حضور دانش آموزان و در کلاس درس معلم را کتک زدند و آب هم از آب تکان نخورد !! گزارشی تهیه می کردید.
کاش وقتی دانش آموز با سر به دماغ دبیرمحترم درس شیمی کوبید و تا یک هفته دبیر گرامی با صورت ورم کرده به کلاس رفت ، گزارشی تهیه می کردید.
کاش وقتی در سال گذشته مرحوم توکلی یکی از معلمین دلسوز الیگودرزی با اهدای اعضای بدن خود جان چندین انسان دیگر را نجات داد ،گزارشی تهیه می کردید.
کاش وقتی یکی از دانش آموزان که بر اثر سوختگی زیاد بیناییش در حال از بین رفتن بود و معلمین الیگودرزی با اهدای بخشی از حقوق خود به یاریش شتافتند، و این فقط یک نمونه کوچک از فداکاری معلمین الیگودرزی است ،گزارشی تهیه می کردید.
کاش وقتی یکی از همکاران عزیز بر اثراتفاق افتادن یک حادثه غیر عمد مجبور به پرداخت دیه میلیونی شد و دیگر همکاران به یاریش شتافتند ، و تنها یک نمونه از همدردی و همیاری معلمین الیگودرزی است،گزارشی تهیه می کردید.
کاش از معلمین الیگودرزی که گمنام و عاشقانه سر پرستی چندین کودک یتیم را بر عهده دارند و بخش زیادی از حقوق ناچیز خود را به آنها اختصاص می دهند ، گزارشی تهیه می کردید.
کاش از معلمین الیگودرزی که گمنام و عاشقانه به یاری موسسه خیریه طاها و دیگر مراکز خیریه می پردازندو هیچ چشم داشتی ندارند و فقط با خدای خود معامله کرده اند ، گزارشی تهیه می کردید.
کاش وقتی در سال گذشته در لرستان، همکار عزیزمان به خاطر نجات دانش آموزانش در سیل جان خود را از دست داد ،وزیر محترم و روابط عمومی وزارتخانه عذرخواهی می کردند و شما هم گزارشی تهیه می کردید.
کاش وقتی سال قبل دبیر عاشق و دلسوزی در کلاس درس کشته شد و آب هم از آب تکان نخورد ، وزیر محترم عذرخواهی می کرد و شما هم گزارشی تهیه می کردید.
کاش ،کاش ،کاش .....
با این همه خیلی خیلی خوشحالم که تنها جرم من معلم آن هم در خیل میلیونی همکاران عزیزم که شاید در طول سی سال ،انگشت شمار اتفاق بیفتد،تنبیه بدنی یک دانش آموز است که البته آن هم معلوم نیست قبل از تنبیه معلم بیچاره چه روش هایی که برای هدایت دانش آموز اجرا نکرده باشد.
خوشحالم که جرم من و امثال من نه اختلاس میلیونی است و نه قاچاق ارز و کالا.نه واردات غیر مجاز کالا و نه اسکله های نفتی قاچاق و نه هزار و یک جرم تعریف شده و تعریف نشده دیگر .
خوشحالم که تنها جرم من معلم فقط این است که معلم شده ام و به معلم بودنم افتخار می کنم.
خوشحالم و برای همه آرزوی خوشبختی و خوشحالی دارم.
با آرزوی توفیق برای تمامی دلسوزان واقعی نظام تعلیم و تربیت


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار /

وزیر آموزش و پرورش و مطالبات فرهنگیان و آموزش و پرورش

وزیر آموزش و پرورش گفت: از 520 هزار کلاس درس در کشور یک سوم آنها هیچ گونه استانداردی ندارند. یعنی درواقع 33 درصد فضاهای آموزشی کشور استاندارد نیستند.

علی اصغر فانی در جمع فرهنگیان شهرستان فلاورجان اصفهان اظهار کرد: ساماندهی و بهسازی منابع انسانی یکی از اولین سیاست‌هایی است که پس از حضور در وزارت آموزش و پرورش اعلام کردیم و این سیاست اصلی وزارت آموزش و پروش خواهد بود چرا که معتقدیم رکن اصلی تعلیم و تربیت منابع انسانی است.

وی با بیان اینکه بحث ساماندهی و بهسازی نیروی انسانی یک بحث جدی در وزارت آموزش و پرورش است ادامه داد: پذیرش نیروی انسانی از بوم برای بوم یکی دیگر از سیاست‌های مهم ما در این وزارتخانه است چرا که اعتقاد داریم چنین سیاستی پایداری و اثربخشی نیروی انسانی را افزایش می‌دهد و باعث افزایش بهره وری در نیروهای انسانی بومی می‌گردد.

وزیر آموزش و پرورش با بیان اینکه پذیرش دانشگاه فرهنگیان نیز از نیروهای بومی بوده است ادامه داد: ما اعلام کرده‌ایم که فرزندان فرهنگیان در خصوص استخدام در وزارت آموزش و پرورش اولویت دارند.

وی با بیان اینکه در 10 سال گذشته برای تجهیز مدارس تلاش بسیار زیادی شده و میزان فرسودگی از 66 درصد کل مدارس کشور به 33 درصد کاهش یافته ادامه داد: در برنامه ششم توسعه طبق برنامه ریزی‌هایی که انجام شده قرار است 33 درصد فضای غیر استاندارد آموزشی نیز استاندارد شود.

وزیر آموزش و پرورش به اجرای گام به گام سند تحول نظام آموزشی کشور اشاره کرد و افزود: 10 سال برای تولید و تصویب این سند زحمت کشیده شده و یک سند بالادستی محسوب می‌شود و ما نیز سعی کرده‌ایم نقشه راه این سند را آماده و آن را برای برنامه‌های ششم و هفتم توسعه کشور گام به گام طراحی کنیم.

فانی ادامه داد: اگر سند تحول نظام اموزشی اجرایی شود، مطمئنا همه مشکلات آموزش و پرورش دارای راه حل خواهند شد اما باید این نکته را مورد توجه قرار داد که مسائل آموزش و پرورش قدیمی و مزمن هستند و تلاش دولت تدبیر و امید بر این است که این مسائل را حل و برای کاهش آن یک بازه زمانی عقلانی مطرح نماید.

وی به رتبه بندی معلمان اشاره کرد و افزود: این طرح در وزارت آموزش و پرورش به طور جدی دنبال می‌شود و ما در حال ایجاد مکانیزمی هستیم که بتوانیم ارزیابان حرفه‌ای را در مراکز آموزش و پرورش کشور ترتیب دهیم تا بتوانیم نظام رتبه بندی معلمان را به طور دقیق انجام دهیم.

وزیر آموزش و پرورش به آخرین وضعیت پاداش فرهنگیان بازنشسته اشاره کرد و گفت: هر هفته سه بار پیگیری موضوع پاداش بازنشستگان را انجام می‌دهم و طبق گزارشات رسیده فقط برای پرداخت پاداش بازنشستگان سال 93 نیاز 1050 میلیارد تومان بودجه است. قبول دارم که حقوق بازنشستگان مکفی نیست و پیگیر این موضوع هم هستم و در بودجه 95 و برنامه ششم توسعه برنامه‌ای برای ترمیم حقوق بازنشستگان و بودجه‌ای که به آنها تخصیص داده می‌شود هستم.

فانی به طرح یک هزار دستگاه خانه فرهنگیان اشاره کرد و گفت: این طرح متعلق به 10 سال پیش و دولت گذشته است اما ما این طرح را برای به پایان رسیدن به عهده گرفته‌ایم و سعی‌مان این است که این مشکل 10 ساله فرهنگیان در استان‌های مختلف حل شود.

وی به مشکلات نظام 336 آموزش و پرورش اشاره کرد و گفت: از امسال تا سه سال آینده مقطع متوسطه دوم هر سال یک پایه نخواهد داشت و در واقع به جای چهار پایه تحصیلی سه پایه تحصیلی تبدیل می‌شود که یک چهارم نیروی انسانی متوسطه دوم وزارت آموزش و پرورش را بیکار می‌کند. به همین دلیل مقرر شد که چنین نیروهایی در مقاطع دیگر به کار گیری شوند، اما اینکه چرا اعتراض می‌کنند نمی‌دانم. فکر نمی‌کنم آنها از من توقع داشته باشند که بیش از 40 هزار معلم را بیکار یا اخراج کنم.

وی با بیان اینکه زمانی که بنده به وزارت آموزش و پرورش آمدم هیچ چاره‌ای جز پیاده کردن نظام 336 نداشتم گفت: قطار این نظام از دو سال قبل از دولت فعلی حرکت کرده و من امروز توان نگه داشتن آن را ندارم پس مجبورم با مشکلات این نظام کنار آمده و در صدد کاهش هرچه بیشتر مشکلات در چنین نظامی باشم.

وی به خروج اولین فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان در سال آینده اشاره کرد و گفت: به دنبال این هستیم که این تعداد فارغ التحصیل را به گونه‌ای وارد نظام آموزشی کشور کنیم که دیگر در جایی مدیر و ناظم ما مجبور نباشند که معلمی کنند.

 

سال گذشته 250 هزار فرهنگی وام کم بهره گرفتند

وی در خصوص وام فرهنگیان ازبانک ملی اظهار کرد: بیش از 46 سال است که بانک ملی حقوق فرهنگیان را پرداخت می‌کند و تا کنون نیز وام‌های آن چنانی به فرهنگیان نداده اما با پیگیری‌های این دولت از طریق بانک ملی در سال گذشته 250 هزار فرهنگی وام کم بهره گرفته‌اند و در سال جاری نیز این روند ادامه خواهد داشت.

وزیر آموزش و پرورش خاطر نشان کرد: مردم ایران به ویژه فرهنگیان باید توجه داشته باشند که این دولت و شخص بنده به عنوان وزیر آموزش و پرورش و مجموعه وزارتخانه نمی‌توانیم همه مشکلات تاریخ آموزش و پرورش را طی دو سال حل کنیم.

درست است که پیشرفت‌هایی حاصل شده و سعی ما هم همین است که مشکلات را کاهش و سرعت پیشرفت کشور را افزایش دهیم، اما اینکه بخواهیم یک شبه همه مشکلات تاریخ را حل کنیم حرفی نادرست است.

انتهای پیام

ایسنا


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

بایدها و نبایدها در شبکه های مجازی و تلگرام برای فرهنگیان و معلمان  این روزها با ورود گوشی های اندروید و نرم افزارهای پیام رسانی و اطلاع رسانی از قبیل فیس بوک ، وایبر ، واتس آپ و علی الخصوص تلگرام به حرکات اجتماعی و کنش های میدانی ، بالاخص کنش های میدانی فرهنگیان در کشور شور دیگری بخشیده شده است. با کمک این تکنولوژی کاربران می توانند با صرف کمترین هزینه ، هم از لحاظ زمان و هم از لحاظ مالی اطلاعیه ها و بیانیه ها را با سرعت برق و باد انتقال داده و در اختیار افراد و گروه های مورد نظر خود قرار دهند.

در این میان بعضی فعالان عرصه واقعیت نظرشان چیز دیگری است و فضای مجازی را فضایی خیالی و اوهام آور دانسته و اعتقاد چندانی به آن ندارند. اما واقعیت فضای مجازی چیز دیگری است و دیر یا زود باید همگان این مسئله را بپذیرند که کاربرانی که در فضای مجازی و پشت گوشی های هوشمند  و یا سیستم هایشان نشسته اند و مشغول پیام گذاری اند افرادی واقعی با هویت شناسنامه ای هستند که می توان با ایجاد اعتماد و دادن اطمینان خاطر به آنها ، به تدریج و با طمانینه ، این کاربران را به فضای واقعی و کنش های میدانی کشاند و در واقع این فضای مجازی یا به قول برخی کنش گران خیالی را مدیریت و کنترل نمود.

هرچند کنترل فضای مجازی به راستی غیر ممکن می نماید ولی می توان تا حدودی آن را در دست گرفت و به طرف اهداف مورد نظر سوق داد و با برگزاری نشست ها و جلسات مفید مجازی ، این فضا را بسی پربارتر نمود.

در اینجا و در بحث فضای مجازی بسیاری از کنش گران صنفی معلمان کانامه خوب و درخشانی از خود به جای گذاشته  و از این موهبت که در اختیارشان قرار گرفته است در جهت پیشبرد اهداف صنفی و فکری خود استفاده لازم را می نمایند.

در فضای مجازی و به ویژه گروه های تلگرامی فرهنگیان که بحث اصلی این یادداشت است ، فعالان صنفی فرهنگیان کاری بس دشوار تر و طاقت فرساتر از باقی اصناف در پیش روی دارند و این بدان دلیل است که فعال نمودن اکثریت محافظه کار و گاها سنتی فرهنگیان که بیشتر آنها بنا بر تفکرات خاصی که دارند حتی حاضر به گذاشتن اسم کامل یا تصویری از خود در پروفایل شان نیستند کاری است بس زمان بر  و نیازمند صرف وقت زیاد  و افزایش آگاهی در شناساندن حق و حقوقات قانونی و پایمال شده این قشر زحمت کش و فرهیخته در حد مطلوب می باشد. 

از طرفی برخوردهایی که از طرف نهاد های امنیتی در حق فعالان صنفی فرهنگیان در یک سال اخیر شده است خود مزید بر علت بوده و در کاستن حضور معلمان در کنش های میدانی و حتی گروه های تلگرامی نقش به سزایی داشته است.

از سوی دیگر ، بیشتر فرهنگیان اهل هزینه فایده هستند و انتظار دارند بعد از هر هزینه ای که می کنند ، فی الفور و در کوتاه ترین زمان فایده آن را ببینند که این مهم ، حداقل در کشور ایران نزدیک به غیر ممکن است.

شاید بی تفاوتی تعداد زیادی از فرهنگیان در قبال سیاست های نادرست آموزشی و همچنین پایمال شدن حق و حقوقات قانونی فرهنگیان توسط کارگزاران و مسئولین باعث شده است که کار به دستان نظام راحت تر بتوانند سیاست های مورد نظر خود را به مرحله اجرا در آورند و همیشه چند گام جلو تر از فعالین فضای مجازی و واقعی حرکت کنند.

مشکل دیگری که در گروه های تلگرامی و فضاهای مجازی وجود دارد که شاید یکی از دلایل آن نیز تعدد پیام ها و گروه هایی باشد که هر کدام از فرهنگیان در آنها عضو هستند ، خوانده نشدن پیام هایی است که از چند خط عبور کرده و در حد یک یادداشت ، مقاله و یا بیانیه صادر و در گروه ها گذاشته می شود.

واقعیت این است که بسیاری از معلمانِ حاضر در فضای مجازی ، حتی آنهایی که خود را فعال صنفی می نامند ، حوصله خواندن پیام های بلند ، تحلیل ها و مقالات را نداشته ، و برای اینکه از قافله گفت و گو در گروه های مورد نظرشان عقب نمانند به سادگی و با بی توجهی از کنار این گونه پیام ها که شاکله اصلی حرکت و آگاهی بخشی را تشکیل می دهد می گذرند.

این دسته از عزیزان ، هم از طرفی با توجه به ازدحام پیام های بی ارتباط با قوانین حاکم بر گروه ، حق دارند که از کنار بسیاری از پیام ها بگذرند  و هم از سویی دیگر نمی بایست از کنار همه پیام به یک باره و به سادگی گذشته  و باید پیام های مهم را حتما مطالعه نمایند.

شاید کمبود وقت ، کم حوصلگی و عادت نکردن به کتاب خوانی و مطالعه متن های طولانی از جمله دلایل بسیاری از فرهنگیان باشد ، اما لازم است به این نکته توجه شود که فعالان و فرهنگیانی موفق و توانا هستند که به جای پیام های کوتاه احوال پرسی و خارج از بحث ، به مطالعه پیام هایی می پردازند که با وجود طولانی و زمان بر بودن ، حاوی مطالب مفید و اهداف اصلی تشکیل این گونه گروه ها می باشند.

وجود لایک ها و گل فرستادن ها و استیکرهای فراوان ، و همچنین وجود پیام های احوال پرسی و صبح به خیر ، وقت به خیر ، شب به خیر های زیاد در گروه ها و در کنار اینها وجود پیام های شعر و هنر و... که هیچ سنخیتی با اهداف و قوانین گروه ها ندارند شاید دلیل دیگری برای نفس گیر و طاقت فرسا بودن فضای مجازی و گروه های تلگرامی باشد.

ناگفته نماند با وجود همه این مشکلات و مشکلات عدیده دیگر در فضای مجازی که برشمردن همه آنها در این مجال نمی گنجد ، بی شک جنبش صنفی فرهنگیان پس از ورود تلگرام و اهمیت فضای مجازی در ایران ، بسیار با طراوت تر و قوی تر از پیش شده و خواهد بود.

پس بیاییم از امکانات جدید نهایت استفاده صحیح را نموده و فرهنگ استفاده صحیح از این تکنولوژی سودمند را با توجه به نقشمان در جامعه که تعلیم و تربیت است ، به درستی اشاعه دهیم.

بی گمان تلفیقی از فضای مجازی و فضای واقعی  و بردن تصمیمات و نتایج بحث ها و نشست های مجازی به فضای واقعی ، بسیار تاثیرگذارتر از حرکت صرف در هرکدام از فضاها به تنهایی خواهد بود.

شادی هایتان واقعی و غصه هایتان مجازی


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در آموزش نوین

آموزش و توسعه پایدار

زیربنای توسعه نه نفت است و نه انرژی، نه سیمان است و نه ساخت سد و پل و اتوبان، نه ارتباطات و فناوری است و نه تعدد احزاب و نشریات. توسعه قبل از هرچیز، یک فرهنگ است و در هم تنیدگی فرهنگ و تربیت موضوعیست تجربه شده و آشکار.

برای "ساخت هویتی توسعه مدار" نیاز به اصلاح و ترمیم زیرساخت تربیتی کشور داریم. ما با هفت مانع درونی از سوی نظام آموزش و پرورش مواجهیم. در بخش پیشین به سه مورد از این هفتگانه اشاره شد (لینک بخش نخست) و اکنون بخش پایانی. 

تقاضای نگارنده از عموم مخاطبان فرهیخته این است که مقوله " آموزش و پرورش" را صرفاً عنوانی برای یک وزارتخانه تلقی نکنند.

امید است این یادداشت با نقد و نظر علاقمندان به مسائل توسعه همراه شود: سه مانع اول که در بخش قبلی مورد بررسی قرار گرفتند:


مانع اول: معلمان خسته و فرسوده
مانع دوم: هویت ملی مخدوش فرزندان ایران  
مانع سوم: شخصیت ضعیف دانش آموزان

آموزش و توسعه پایدار

مانع چهارم:

غفلت از مهارت های ضروری زندگی کنکور فاقد هرگونه سودمندیِ مهارتی برای دانش آموزان اما دارای سودی سرشار برای صاحبان این "قمار سازمان یافته" است. یک مدیر ارشد بانکی می گفت؛ گردش مالی یکی از موسسات کنکور فقط در یکی از شعب بانکی در تهران ماهانه 16 میلیارد تومان است

ما نیاز به جریان مطالبه گری در رسانه ها داریم تا این صنعت قمارگونه که موفقیت بچه ها را در آزمون های پوچ تست زنی به افتخاری کاذب برای مدارس و خانواده مبدل ساخته، به چالش بکشد. حتی یک موسسه کنکور را نمی توان پیدا کرد که برای "توسعه توان فردی دانش آموزان" اندک دغدغه ای داشته باشد.

ما بچه ها را برای زندگی آماده نمی کنیم. نسل دانش آموز ایران شدیداً در معرض فقر مهارتی و فقر قابلیتی قرار دارند. از سویی، بخش پرورشی وزارت آموزش و پرورش بیشترین انرژی و توان خود را روی فعالیتهای غیرمهارتی، تزیینی، تقویمی و اقدامات مناسکی متمرکز کرده است.

علیرغم وجود نیروهای دلسوز و خوش فکر در امور پرورشی مدارس و ادارات، اما سیاست گذاری های این بخش عموماً احساسات دانش آموزان را نشانه می رود. در مدارس، بیشتر روی بعد احساسات و عواطف بچه ها کار می شود و این کافی نیست. آموزش و پرورش باید بتواند دانش آموزان را توانمند بار بیاورد. برای توانمند سازی باید تلاش کنیم تا دانش آموزان؛ فکور، دارای هوش اجتماعی بالا، اهل استدلال و سنجشگری ، دارای استقلال شخصیتی و برخوردار از مهارت مواجهه انتقادی با موضوعات بشوند. بچه ها در مدارس باید آداب اجتماعی، طرز معاشرت صحیح و گفت و گو با دیگران و عادت به گوش دادن و قضاوت و واکنش صحیح را بیاموزند و زود عصبانی نشدن و مدیریت عواطف و احساسات خود را تمرین کنند.  
 
مانع پنجم:

ضعف نظام ارتباطی و دیپلماسی عمومی آموزش و پرورش آموزش و پرورش در ذهنیت عامه از محبوبیت سنتی برخوردار است اما برای دستیابی به نظام آموزشی سازگار با توسعه این محبوبیت سنتی کفایت نمی کند. ما نیاز به پدیداری گفتمانی توسعه گرا حول محور آموزش و پرورش داریم.گفتمانی با نقش اول شخصیتی به نام آموزش و پرورش.  
یک مثال زنده و جاری، فرآیند پیشرفت سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را ببینید. اسم بسیار پر طمطراق اما فاقد کمترین جاذبه در میان خانواده ها و افکار عمومی.

متأسفانه نظام آموزشی در متقاعد سازی نهادهایی همچون صداوسیما، و همراه ساختن نخبگان با اهداف توسعه ای و تحولگرایانه خود توفیق نداشته است. البته، این مسیری دو طرفه است و آموزش و پرورش هم به همراهی و مساعدت سایر بخش ها نیاز دارد.  برای این منظور آموزش و پرورش به شبکه قدرتمند ارتباطی و فراگیر نظیر خبرگزاری اختصاصی و کانال رادیو تلویزیونی ویژه نیاز دارد.

سال هاست که مشکلات عدیده مالی و مضیقه های همیشگی در این نهاد مهم با چانه زنی و التماس دعا حل و فصل می شود ؛ حال آنکه آموزش و پرورش با اتکا به یک دیپلماسی عمومی کارآمد خواهد توانست توجه جامعه و نخبگان را به خود جلب کند، بر بحران چالش منابع خود فائق آمده و ظرفیتهای عظیم بخش خصوصی را با خود همراه سازد.
 
مانع ششم:

کم توجهی به پیش دبستانی و مقطع ابتدایی  انگاره ای خطرناک و مسموم در فرهنگ سازمانی وزارت آموزش و پرورش وجود دارد که وقتی می خواهند کسی را تنبیه اداری کنند، وی را بعضاً  با ارجاع به مدرسه تهدید می کنند. یعنی در نظر مدیران ستادی، خارج شدن از بخش اداری و انتقال به مدرسه نوعی تحقیر و کاهش منزلت است.

از طرفی ، کار در مدارس ابتدایی بدتر از این است. این وضعیت دقیقاً در ۱۰ کشور برتر توسعه انسانی دنیا معکوس است. در کشورهای مورد اشاره، معلمان ابتدایی و مربیان پیش دبستانی، هم از ارج و قرب بالاتری برخوردارند و هم راه ورود به این دوره برای هر معلمی آسان نیست.
 
معلمان ابتدایی را باید از زبده ترین نیروها با برخورداری از طیف گسترده ای از مهارتهای انسانی، آموزشی، هنری و تربیتی برگزید و در عین حال سطح حمایت های رفاهی و معیشتی همه معلمان کشور باید ارتقا بیابد و برای معلمان ابتدایی بیشتر.
 


مانع هفتم: مصائب تمرکزگرایی

ستاد مرکزی وزارت آموزش و پرورش به بلیۀ جابه جایی نقش مبتلا شده است. هسته مرکزی وزارت آموزش و پرورش هم سیاست گذاری می کند، هم برنامه می نویسد، هم از طرف معلم فکر می کند و هم شیوه اجرای منویات خود را به سراسر کشور بخشنامه می کند. این شیوه مدیریتی، پاسخگو نیست چون مشارکت و مفاهمه کارکنان سازمان را به همراه ندارد. از طرفی آموزش و پرورش باید ظرافت های روحی و شخصیتی کارکنان خود را لحاظ کند. تمرکز تصمیم گیری و بودجه و امکانات باعث کاهش شدید اختیارات و محدویت آزادیِ عمل بیش از یکصد هزار مدیران مدارس کشور شده است. مدیران مدارس برای اجرای ایده ها و نوآوری های آموزشی و پرورشی در مدرسه با محدودیت های فراوانی مواجهند.

ستاد مرکزی، بیشتر اتاق فرماندهی است تا محل تولید فکر.

وقتی وزارت آموزش و پرورش تا نقطه سرخط هر سیاست و برنامه را تعیین می کند، دیگر جایی برای خلاقیت و نوآوری آموزشی نمی ماند. تمرکزگرایی بیش از حد، باعث فروکاست اقتدار و استقلال مدارس شده است. نسبت پست های اداری به تعداد معلمان شاغل در کشور نشان می دهد که هرچه زودتر باید ستاد مرکزی و متمرکز آموزش و پرورش از تنِ فربه ادارات خود بکاهد و بر بدن نحیف و رنجور مدرسه بیفزاید.

عصر ایران


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در دیدگاه

خشونت در مدارس و شکنجه دانش آموزان از تنبیه معلم الیگودرزی تا کشیدن بخیه کودک اصفهانی  حادثه الیگودرز لرستان نمونه ای از پایمال کردن منزلت و اعتبار معلم به دست خود معلم بود. ضربه ای  که آن دبیر الیگودرزی به اعتبار معلمان زد  ، جبران نشدنی است. معرفی معلم و مربی به عنوان شکنجه گر ، اتفاقی نیست که به آسانی از خاطره ها محو شود. معلم الیگودرزی نه اولین است و نه آخرین.
 
دبیر کت و شلوار قهوه ای الیگودرز گفته است:  "به خاطر یک لحظه عصبانیت اقدام به کتک زدن این دانش آموز کرده و از این اقدام خود نهایت پشیمانی را دارد." این هم شد دلیل ؟ تو که نمی توانی خشم خودت را مهار کنی اسم خودت را گذاشته ای معلم ؟
 
واقعا چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ؟
 
هفته پیش خبری منتشر شد که در بخش اورژانس یک بیمارستان ، کادر درمانی ، بخیه زیرچانه یک کودک را به دلیل پرداخت نکردن هزینه درمان کشیده اند . واکنش ها را دیدیم . همه از جمله من و شما این اقدام غیر انسانی را محکوم کردیم . چرا ؟ چون وظیفه پزشک و کادر درمانی بخیه زدن و درمان زخم است و پزشک و پرستاری که نخ بخیه را بکشند نه تنها به وظیفه قانونی و انسانی خود برای درمان بیمار عمل نکرده اند بلکه ، عملی  غیر حرفه ای و ضد انسانی  انجام داده اند.

متاسفانه رفتار این دبیر  الیگودرزی، بدتر از  رفتار کادر درمانی آن بیمارستان در خمینی شهر بود. کتک زدن دانش آموزان در مدرسه مانند تزریق آمپول کشنده به مریض در بیمارستان است.
 
در حرفه معلمی یک سری پیش فرض های مسلم و انکار ناپذیر وجود دارد:
 
1-  مدرسه برای تربیت و آموزش دانش آموزان تاسیس شده است.
2- دانش آموزان نیاز به تربیت دارند و بروز رفتار خظا از جانب آنها  طبیعی است.
 3- معلم و ناظم و مدیر و مربی  که برای آموزش و تربیت دانش آموز استخدام شده اند و با اصول تعلیم و تربیت آشنایی دارند و مطابق پروتکل های تربیتی رفتار می کنند.
 4- معلم می داند کتک زدن بچه ها عملی ضد آموزه های تعلیم و تربیت مدرن است و تنبیه بدنی به عنوان یک روش تربیتی مردود است.
 5- معلم می داند که کتک زدن دانش آموز هم جرم اداری است و هم جنبه کیفری دارد و در صورت شکایت اولیای دانش آموز باید در دادگاه به عنوان متهم حاضر شود.
 6- نهادهای نظارتی آموزش و پرورش بر مدارس و کار معلمان نظارت و کنترل دارند و جلوی تخلفات را می گیرند. متاسفانه رفتار شیوع اپیدمی کتک زدن در مدارس،  تمام این پیش فرض ها را نقض می کند. این اتفاق و ده ها اتفاق مشابه نشان داد :

*برخی همکاران فلسفه تاسیس مدرسه را نمی دانند.
*وزارت آموزش و پرورش قبل از استخدام صلاحیت حرفه ای کارکنان را احراز نمی کند و صرفا دنبال احراز صلاحیت عقیدتی – سیاسی داوطلبان استخدام است.
* معلمان آموزش کافی برای مهار خشم و روبرو شدن با شرایط بحرانی را ندیده اند و بر اساس طبع و سلیقه شخصی عمل می کنند .
* تنبیه بدنی آن قدرها هم که در رسانه های می بینیم ، در مدرسه قبیح نیست !
* سیستم نظارتی آموزش و پرورش هم فَشَل است و تنها بعد از وقوع یک حادثه و ناتوانی در کتمان یا تکذیب آن ، وارد عمل می شود.
* و....

بارها مسئولیت اخلاقی و انسانی و حرفه ای و دینی معلمان را در قضیه تنبیه بدنی یادآور شده  و گفته ام که تنبیه بدنی دانش آموزان به قدری زشت و ضد انسانی است که تراشیدن هرگونه توجیهی برای آن ، در حکم مشارکت در جرم و تشویق مجرم به جنایت است. کتک زدن دانش آموز کار بد است و به قول شاعر : "کاربد مصلحت آنست که مطلق نکنیم ."

برخلاف کسانی که معلم را اسیر جبر مادی و فاقد اختیار و مسئولیت می دانند، بنده به مسئولیت فردی و اخلاقی و حرفه ای معلم در هر شرایطی معتقدم. اگر کتک زدن دانش آموزان نتیجه جبر شرایط است ، چگونه می توان وجود معلمان مهربان و مسئول در کنار معلمان بد اخلاق و عصبی در یک مدرسه و در شرایط یکسان را  توضیح داد؟

به نظرم دلیل تداوم تنبیه بدنی در مدارس ، پاره ای زمینه ها و توجیهاتی است که در ذهن همکاران وجود دارد. این توجیهات فاقد پایه منطقی و قانونی و تربیتی و اخلاقی است و فقط به درد زنگ تفریح و گپ همراه با نوشیدن چای می خورد.
 
خشونت در مدارس و شکنجه دانش آموزان از تنبیه معلم الیگودرزی تا کشیدن بخیه کودک اصفهانی  عده ای هنوز به تاثیر کتک زدن در تربیت و یادگیری اعتقاد دارند . این یک تفکر مکتب خانه ای و منسوخ است و همه روان شناسان و اساتید و دانشمندان تعلیم و تربیت ، تنبیه بدنی را مضر می دانند. در هیچ کتاب و جزوه معتبر تربیتی تنبیه بدنی تجویز نشده است.

عده ای می گویند با کتک زدن، دانش آموزان را وادار به درس خواندن و انجام تکالیف درسی می کنیم. اینکار شبیه دفع فاسد به افسد است. اثرات کتک خوردن صدها بار بدتر از درس نخواندن است.
عده ای می گویند این بچه ها به کتک خوردن عادت کرده اند و زبانی جز زبان زور نمی فهمند.

اگر قرار باشد که بچه های خانواده های بیسواد و فقیر ، در مدرسه هم  کتک بخورند ، پس فلسفه تاسیس مدرسه  و استخدام معلم چیست؟  فرق معلم و مربی و مدیر مدرسه با پدر و مادری بیسواد و احیانا معتاد و دارای مشکلات روانی و تربیتی چیست؟  

عده ای هم می گویند دست خودم نیست وقتی عصبانی می شوم ، از کوره در می روم و  اصلا حال خودم را نمی فهمم و نمی توانم رفتار خودم را کنترل کنم.

چنین معلمانی بهتر است تا زمان به دست آوردن مهارت کنترل رفتار در شرایط بحرانی، از تماس با دانش آموزان بپرهیزند ؛ چون ممکن است با قتل یک دانش آموز مجبور شوند بقیه عمر خود را پشت میله ها بگذرانند. معلمی که خشم خود را نمی تواند کنترل کند هم برای خودش و هم برای بچه ها خطرناک است.

عده ای می گویند تراکم دانش آموز در کلاس زیاد است و معلم کلافه می شود و راهی جز کتک زدن ندارد. درست است که کارکردن در کلاس 40 نفری و با دانش آموزان بی انگیزه سخت است. اما در همین کلاس ها هم می توان راهی برای ارتباط با دانش آموزان پیدا کرد.

عده زیادی از همکاران در همین مدارس راه درست را پیدا کرده اند . یک دبیر مرد کاردانش می گفت که اول سال یک گُنده را از ته کلاس می کشم بیرون و به قصد کشت کتک می زنم تا بقیه حساب کار دستشون بیاید و ساکت بنشینند . در جوابش گفتم: بالاخره گَند کارت در می آید و آخر سر گیر می افتی و این مثل را برایش گفتم : یه بار جهیدی ملخی ، دوبار جهیدی ملخی،  آخر به چنگی ملخی !

یک معلم می گفت من با این حقوق و با این تبعیض ها اعصابم خُرده ، شما چه انتظار بی جایی داری ... می زنم . همان جوری که دولت زندگی منو زده ! گفتم:  برادر عزیز تو اگر با دولت و وزیر و مدیر کل مشکل داری چرا تلافی آن را سر بچه های مردم در می آوری؟  عصبانی هستی!

چرا تا حالا تو گوش مدیرکل و رییس منطقه نزده ای ؟

مگر لیست حقوق تو را دانش آموزان تنظیم می کنند؟

اگر شما در اثر فوران خشم در یک کلاس شلوغ زدی و دانش آموزی ناقص کردی ، جلوی میز دادگاه  ، قاضی استدلال شما در مورد تراکم کلاس و کمی حقوق و مسایل دیگر را نمی پذیرد. هیات تخلفات اداری از مجازات شما نمی گذرد و هیچ کس از شما حمایت نمی کند.
 
هم التماس خواهی کرد ، هم زندان می روی و هم مجازات اداری را تحمل می کنی .
 
در صورت بروز مشکلی برای شما ، وزیر ، اداره بازرسی ، حراست ، مدیرکل ، رییس منطقه ، مدیر مدرسه و... همگی پشت بخشنامه ممنوعیت تنبیه بدنی می ایستند و می گویند شما تخلف کرده ای و باید مجازات شوی . التماس ، خواهش ، گریه و هزار بدبختی دیگر در انتظار شماست.
 
اما سخنی با شما همکار محترم دارم که هیچ گاه دست روی دانش آموز بلند نکرده ای و مانند دبیر کت و شلوار قهوه ای پایت را برای لگد زدن به دانش آموز 170 درجه باز نکرده ای !
 
درود برشما . اما هر وقت صحبت از تنبیه بدنی دانش آموزان می شود می فرمایی : تنبیه بدنی محکوم است ، ولی ...تمام بدبختی و گرفتاری ما از همین "ولی" و "اما"ها است که به عنوان تبصره دنبال احکام می آوریم.

 برادر عزیز!

خواهر گرامی !

وزیر آموزش و پرورش بد ، سیستم معیوب ، حقوق کم ، تراکم کلاس زیاد ، بچه ها بی ادب ، خانواده ها اهل کتک زدن ، بچه ها معتاد به کتک ... فرض کن همه اینها درست باشد، اما ای برادر و ای خواهر عزیز اینها هیچ کدام شکنجه گران را تبرئه نمی کند.

امروزه حتی کسی از کتک زدن حیوانات دفاع نمی کند.شما معلمی و چشم جامعه به شماست. شما فرهیخته ای . شما با زبانت با استدلال و منطقت با شعورت با دانشت ، با سوادت ، باید روی دیگران اثر بگذاری و نه با مشت و لگد . کافی نیست که خودت کتک نمی زنی ! باید از  معلمانی که کتک می زنند فاصله بگیری و بدون لکنت زبان و اما و اگر و تبصره ، کار نادرست آنها را محکوم کنی .

اگر در مدرسه شما معلم عصبانی و بد اخلاق هست که مطئنم هست ، او را نصیحت کن. اگر به رفتار حرفه ای بی اعتنا است به او بگو در صورت قتل یا نقص عضو دانش آموز ، چه گرفتاری هایی پدا می کند. حمیت قسمتی ، همبستگی صنفی در این گونه اعمال ،کاربرد ندارد . حمایت از مجرم  همه صنف را آلوده می کند.

ما باید صدایمان در مقابل تخلف و خرابکاری برخی از معلمان از همه بلندتر باشد تا جامعه این کارها را به حساب همه معلمان نگذارد. ما باید از این اعمال برائت بجوییم و به مردم بگوییم که این اعمال زشت را به پای همه معلمان ننویسند. بگوییم که معلم شکنجه گر و جلاد نیست .


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در دانش آموز

عدالت آموزشی و بی تفاوتی نخبگان و جامعه و مسئولان

  ای‌ کاش دولتمردان، اصحاب جراید، مدیران سایت‌های خبری، نخبگان جامعه و نمایندگان مجلس به اندازه آنفلوانزای خوکی، دفن سیب‌زمینی، بازکردن بخیه از صورت یک کودک به‌علت بی‌پولی، برای عدالت آموزشی و محروم‌شدن‌ هزاران دانش‌آموز از تحصیل که به‌عبارتی محروم‌شدن از هستی است، حساسیت نشان می‌دادند.

 به نظر می‌رسد بی‌تفاوتی در برابر مرگ خاموش‌ هزاران نونهال در دورافتاده‌ترین روستاها از خود اصل موضوع یعنی محروم‌شدن از آموزش مناسب و باکیفیت، دردناک‌تر است.  گاهی اوقات که با افراد تأثیرگذار جامعه صحبت می‌کنیم که بسیاری از کودکان این سرزمین و به تعبیر دقیق‌تر فرزندان ما، به دلیل فقر و مشکلات خانوادگی مدرسه را رها می‌کنند، منتظر یک شوک، یک عکس‌العمل ناگهانی هستیم، می‌بینیم آن‌قدر هم این موضوع برای آنها تعجب‌آور و غمناک نیست و درحالی‌که چالش اصلی آینده ما همین کودکان سرگردان در کوچه و خیابان‌هاست.

به‌راستی آیا کسی از عمق اتفاقاتی که در شهرستان‌ها و روستا‌ها برای دانش‌آموزان پاک و معصوم می‌افتد، خبر دارد؟

 درحال‌حاضر به دلیل کاهش دانش‌آموزان در روستاها، تجمیع آنها در یک روستا که مرکزیت دارد، اجتناب‌ناپذیر است که به این پدیده در آموزش‌وپرورش «روستامرکزی» گفته می‌شود. اما به دلیل اینکه دولت در چند سال اخیر توانایی پرداخت هزینه‌های ایاب‌وذهاب آنها را ندارد و از طرف دیگر، خانواده‌های روستایی که حداقل یک یا چند فرزند مدرسه‌ای دارند، امکان پرداخت هزینه آنها را که میانگین ماهانه بین یک تا دو‌میلیون ریال است؛ ندارند، درنتیجه ترک تحصیل می‌کنند و بعضی از والدین فرزند کوچک‌تر را به مدرسه می‌فرستند و از فرستادن بقیه فرزندان که چند کلاس بیشتر درس خوانده‌اند، خودداری می‌کنند. مشکل اصلی بسیاری از دانش‌آموزان روستا و مناطق محروم ما به دلیل نامناسب‌بودن فضای آموزشی، نداشتن معلمان مشخص و باانگیزه، نداشتن وسایل کمک آموزشی و نداشتن اقتصاد مناسب برای جبران کمبود‌های مدرسه، از کیفیت آموزشی پایینی برخوردارند که بعضی از آنها در دوره متوسطه ترک تحصیل کرده و بعضی از آنها تا پیش‌دانشگاهی ادامه می‌دهند اما قادر به رقابت با دانش‌آموزان شهرهای بزرگ در آزمون‌هایی که سرنوشت آنها رقم می‌خورد، نخواهند بود. 

و اما دو سؤال از همه کسانی که دلشان برای آینده این کشور بی قرار است:
١- آیا از دانش‌آموزانی که در دوره ابتدایی ترک تحصیل می‌کنند و نه دانش، نه مهارت، نه ثروت دارند و نه از حمایت یک خانواده خوب و مناسب برخوردارند، چه انتظاری می‌توان داشت جز تبدیل‌شدن آنها به آسیب‌های اجتماعی و مهاجرت به حاشیه شهرهای کوچک و بزرگ و بعد دولتمردان و بزرگان کشور... 

... و نمایندگان مجلس به دنبال راه‌حلی برای مهار بزهکاری و آسیب‌های آنها باشند و آن‌هم بدون نتیجه؟

٢- آیا دانش‌آموزانی که به علت پایین‌بودن کیفیت آموزشی به دیپلم اکتفا می‌کنند، می‌توانند در آینده در ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه نقشی مؤثر داشته باشند، بدون شک می‌توان گفت در ١٥ یا ٢٠ سال آینده روستاییان در مراکز قدرت سیاسی اقتصادی- فرهنگی جامعه نقش تأثیرگذاری نخواهند داشت درحالی‌که در دهه اول و دوم انقلاب به دلیل کیفیت آموزشی نسبتا مناسب و معلمان باانگیزه و اقتصاد مناسب خانواده‌های روستایی، توانستند به بالاترین سطوح تصمیم‌گیری جامعه دست پیدا کنند.

امام(ره) چه زیبا می‌فرمود: وقتی که سر کلاس‌های دانش‌آموزان روستا می‌روید، به کفش‌های مندرس، لباس‌های کهنه و صورت‌های چروکیده آنها نگاه نکنید چه‌بسا یکی از اینها در آینده مقدرات مملکت را رقم بزند.

عدالت آموزشی و بی تفاوتی نخبگان و جامعه و مسئولان

ای ‌کاش شاهد روزی باشیم که وقتی در جامعه شنیده می‌شود یک دانش‌آموز امروز به ‌علت فقر از مدرسه خداحافظی کرده است، قلب جامعه به تپش بیفتد و به اندازه آنفلوانزای خوکی، دفن سیب‌زمینی، بازکردن بخیه از صورت یک کودک توسط پزشک به علت بی‌پولی عکس‌العمل نشان دهند به قول فریدون مشیری:

«صحبت از پژمردن یک برگ نیست».

روزنامه شرق


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در دانش آموز

قتل هوشیار ملكی‌طولابی معلم و کاندیدای مجلس دهم   گروه اخبار /

مهندس "هوشیار ملكی‌طولابی" كاندیدای حوزه انتخابیه خرم‌آباد و چگنی به قتل رسید.
 وی صبح امروز هنگامی كه به دعوت یكی از اهالی منطقه فلك‌الدین كه از نزدیكانش بود به آن‌جا می‌رود، از ناحیه‌ی چپ گردن مورد اصابت ضربه‌ی چاقوی میزبان قرار ‌می‌گیرد.
بنابراین گزارش ضربه‌ی فرد ضارب به سمت چپ گردن مرحوم ملكی‌طولابی اصابت نمود كه بر اثر شدت خون‌ریزی، جان خود را لحظاتی بعد از دست داد.
پیكر مرحوم طولابی ساعت 11:30 ظهر امروز به پزشك قانونی خرم‌آباد منتقل شد تا مراحل قانونی جهت صدور جواز دفن صورت پذیرد.
ضارب نیز متواری است اما تلاش گسترده پلیس آگاهی استان برای دستگیری وی آغاز شده است.
مرحوم "هوشیار ملكی‌طولابی" دارای مدرك تحصیلی كارشناسی مهندسی برق و الکترونیک و كارشناسی ارشد علوم سیاسی بود. وی ساكن تهران و
ملكی‌طولابی كه از فرهنگیان آموزش و پرورش و مدرس دانشگاه نیز بود، در مقطع دكترا نیز تحصیل می‌كرد.
وی از دیرباز دغدغه‌ی توسعه‌ی لرستان را داشت و به همین منظور قصد داشت چند روز دیگر جهت حضور در انتخابات مجلس دهم در حوزه انتخابیه زادگاهش، نام‌نویسی نماید.
وی فرزند علم‌خان و نوه‌ی عباس‌خان (حواس‌خان) طولابی و برادر "بختیار ملكی‌طولابی" رئیس شعبه 4 تأمین اجتماعی تهران است. مرحوم هوشیار ملكی‌طولابی دو فرزند پسر به نام‌های امین  و محمد دارد.
 پایگاه خبری یافته 

آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

  گروه اخبار /

پیش‌بینی پرداخت تمام پاداش پایان خدمت فرهنگیان در بودجه سال 95

غلامرضا کاتب سخنگوی کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی با اشاره به ارائه لایحه بودجه سال 1395 که تا چند روز آینده توسط دولت تقدیم مجلس می‌شود، اظهار داشت: بیشترین کسری بودجه وزارت آموزش و پرورش در خصوص پاداش پایان خدمت فرهنگیان است و طبق جلساتی که با سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی داشته‌ایم مقرر شده است در بودجه سال آینده این وزارتخانه، تمام پاداش پایان خدمت فرهنگیان پرداخت شود.

وی همچنین کمبود بودجه آموزش و پرورش در اجرای قانون رتبه بندی فرهنگیان را از دیگر مشکلات مهم بودجه‌ای این وزارتخانه برشمرد و افزود: تلاش خواهد شد در زمان تصویب بودجه در مجلس شورای اسلامی، بودجه‌ای مناسب در این خصوص تصویب شود تا قدری از مشکلات فرهنگیان رفع شود.

انتهای پیام/


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در بازنشستگان

تحلیل محتوای  کتاب مطالعات اجتماعی پایه نهم از نظر توسعه انسانی

در سال های اخیر با تغییر نظام آموزشی از الگوی 4-3-5 به الگوی 3-3-3-3، کتاب های درسی نیز به تبعیت از آن نیز دچار تغییرات اساسی شده به گونه‌ای که تماماً در قالب محتوایی جدیدی ارایه شده و یا در حال تألیف با روش جدید هستند. در این میان و در سال جاری با توجه به استقرار پایه نهم (سوم متوسطه دوره اول) به نظر می‌رسد برخی از کتاب ها، به دلیل فرصت ناکافی و تعجیل در تدوین و تألیف، گرفتار کاستی‌ها و نقص‌هایی باشند که کتاب مطالعات اجتماعی از جمله‌ی آنهاست.

این کتاب که در واقع تجمیع سه کتاب در حوزه‌ها‌ی علمی جغرافیا، تاریخ و تعلیمات مدنی در نظام قبلی می‌باشد، در بردارنده‌ی دانش‌ها و داده‌های نسبتاً زیادی در این سه حوزه و معارف میان رشته‌ای دیگر علوم انسانی است. آنچه نگارنده‌ی این نوشتار- که خود به عنوان معلم این درس در پیوند آموزشی با آن است – را وادار به نوشتن نمود، یکی از درس‌های این کتاب است که از قضا تاریخ دو قرن اخیر ایران، به طور مستقیم و غیر مستقیم با آن گره خورده است. این موضوع چیزی نیست جز «توسعه‌ی ایران».

در درس هشتم این کتاب، با عنوان «جهان نابرابر»، مطالب و اطلاعاتی به دانش‌آموزان 14 ساله ایرانی ارایه می‌شود که در خور تأمل است. این درس بر آن است که موقعیت ایران را در مقایسه با سایر کشورهای جهان، در یک تراز ممتاز قرار داده، کمبودها و عقب ماندگی‌های ایران را در پیوند با بعضی از شاخص‌های توسعه انسانی به طرز زیرکانه‌ای از نظر پنهان نماید! این درس ابتدا با ذکر مقدمه‌ای، ضمن معرفی جهان با ویژگی «نابرابر»، به عدم برداشت یکسان در خصوص اندازه‌گیری کمی ملاک های توسعه نزد کشورها نیز پرداخته‌ تا زمینه را برای تفسیر خاصی از داده‌های مربوط به این ملاک ها فراهم کند! در این یادداشت با نگاهی تحلیلی، روش مؤلفین در تبیین ملاک های توسعه انسانی در ایران، به بوته نقد گذاشته می‌شود.

 

شاخص توسعه انسانی(HDI)

این شاخص برای پی بردن به وضعیت و کیفیت زندگی در کشورها و مقایسه آنها با یکدیگر با توجه به سه ملاک درآمد و رفاه، سواد و آموزش و امید به زندگی به کار می‌رود که در مجموع چنانچه ضریب به دست‌آمده به عدد(1) نزدیک‌تر باشد، به معنای توسعه انسانی بالا و هرچه کمیت اعشاری به دست آمده از عدد (1) دورتر باشد، حاکی از توسعه نیافتگی انسانی و یا به عبارت دیگر عقب ماندگی کشورهاست. در ادامه با تفکیک هر کدام از ملاک‌های سه‌گانه توسعه انسانی، رویکرد مؤلفین مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

 نمای کلی شاخص توسعه انسانی ایران

در ابتدای این درس برای تفهیم موضوع شاخص توسعه و نشان دادن جایگاه ایران در میان کشورهای جهان، به جای استفاده از جدول مقایسه‌ای (جدول شماره 1) که موقعیت واقعی ایران را به طور کمی در قیاس با کشورها، نشان می‌دهد،[i] از ابزار نقشه‌ استفاده شده‌است که تنها وجه ممیزه آنها اختلاف رنگ برای بیان جایگاه کشورهاست.

تفاوت این دو (نقشه و جدول) در این است که در نقشه، موقعیت ایران از لحاظ شاخص توسعه انسانی به طور کلی نشان داده می‌شود به گونه‌ای که اختلاف جایگاه آن با سایر کشورها به خوبی هویدا نیست. اما با استفاده از جدول و ذکر شاخص کشورهای موجود در مطالعه، می‌توان دید روشن‌تر و واقع بینانه‌تری نسبت به جایگاه ایران در مقایسه با سایر کشورها به دست آورد.

  نقشه شاخص توسعه انسانی در کشورهای مختلف 2014 میلادی

تببین توسعه علوم انسانی در کتاب مطالعات اجتماعی

جدول شماره (1)

تببین توسعه علوم انسانی در کتاب مطالعات اجتماعی

شروع مباحث این درس با درج و تشریح نقشه مورد نظر، موجب به دست دادن یک دید کلی مثبت از وضع ملاک های شاخص توسعه انسانی در ایران است به گونه‌ای که از همان ابتدا نگاه خوش بینانه‌ای در دانش‌آموزان ایجاد خواهد کرد اما چنانچه در ادامه ذکر خواهد شد،‌ با نگاهی انتقادی به این ملاک ها و نحوه چینش آنها در ساختار درس، به زودی دیوار این منظر خوش‌بینانه فرو خواهد ریخت! 

 

میزان درآمد سرانه

این عامل جنبه‌ی اقتصادی دارد و به معنای سطح مطلوب زندگی و رفاه اجتماعی است. در پیوند با این ملاک، مؤلفین کتاب، عامدانه از ذکر شاخص‌های مربوط به «میزان درآمد سرانه» ایران، سر باز زده‌اند! در همین خصوص در صفحه 53 کتاب با ترسیم یک جدول (جدول شماره 2 ) به مقایسه شاخص کشورهای انتخابی پرداخته اما در آن اثری از ایران و جایگاه آن در باره این ملاک نیست!

 

کشور

رتبه

دلار آمریکا

کشور

رتبه

دلار آمریکا

لوکزامبورگ

نروژ

قطر

سوئیس

استرالیا

دانمارک

سوئد

سنگاپور

متحده ایالات امریکا

کویت

1

2

3

4

5

6

7

8

9

11

110000

97000

93000

84000

61000

60000

58000

56000

54000

52000

متحده امارات عربی

لهستان

چین

عراق

ارمنستان

فیلیپین

پاکستان

افغانستان

نیجر

مالاوی

21

52

79

88

115

127

148

168

179

183

42000

14000

7000

6400

3600

2800

1300

660

440

253

جدول شماره (2)

این در حالی است که با یک جست و جوی ساده در فضای وب، می‌توان شاخص مزبور را به دست آورد. بر این اساس و بنابر گزارش پایگاه اینترنتی اقتصاد آنلاین، نرخ شاخص درآمد سرانه ایران در سال 2014  برابر است با 4520 دلار. از این رو جایگاه کشور ایران در جدول فوق، به مراتب بعد از کشور عراق (با 6400 دلار) و قبل از فیلیپین (با 3800 دلار) قرار می‌گیرد که این شاخص در فاصله رتبه‌ای 88 تا 115 قرار خواهد گرفت. اکنون معلوم نیست که چرا مؤلفین کتاب از آوردن نام ایران و ذکر میزان درآمد سرانه ایرانیان سرباز زده‌اند!

شاید یک دلیلش این باشد که مؤلفین کتاب، رتبه‌ی ایران را در این ملاک، چندان خوشایند و باب طبع ندیده‌اند و نیز چون رتبه مذکور، موقعیت ایران را پایین‌تر از کشور آشوب‌زده و بی‌ثبات عراق نشان می‌دهد، نتوانسته‌اند صادقانه با آن اعلام آن کنار بیایند!  فلذا با سکوتی که حاکی از فرار از واقعیت است، این مؤلفه توسعه را پشت گوش انداخته‌ سراغ ملاک بعدی رفته‌اند!

 

 میزان تولید ناخالص داخلی

در پیوند با ملاک «میزان تولید ناخالص داخلی» که جدول مربوط به وضعیت کشورها در همان صفحه آورده شده‌است، همین سکوت و فقدان اطلاعات درباره ایران به چشم می‌خورد. حال صرف نظر از اینکه رتبه‌ی ایران در خصوص این ملاک از شاخص توسعه انسانی، در کجای جدول قرار می‌گیرد، در این زمینه هم آنچه به ذهن متبادر می‌شود، لابد جایگاه نامناسب ایران است! زیرا اگر رتبه قابل قبولی از آن موجود بود، بدون شک در جدول مورد نظر نشان داده می‌شد.

 

امید به زندگی (متوسط طول عمر )

امید به زندگی یا متوسط طول عمر در یک کشور یعنی تعداد سا‌ل‌هایی که انتظار می رود کودکی که در آن کشور به دنیا آمده است، عمر کند و زنده بماند. در خصوص ملاک «امید به زندگی» مؤلفین بدون اشاره به این امر که این ملاک برای زنان و مردان به طور جداگانه قابل سنجش است، تنها به ذکر متوسط آن که رقم  5 / 72 سال بوده، پرداخته‌اند. این در حالی است که بر اساس آمارها متوسط طول عمر مردان ایرانی 4 / 69 سال و متوسط طول عمر زنان هم  6 / 72  سال می‌باشد که در مجموع و میانگین طول عمر ایرانیان را به 71 سال تقلیل می‌دهد. از این رو، این ملاک نیز با 5 / 1  سال اختلاف، بیشتر از حد واقعی نشان داده شده است. لازم به ذکر است که در خصوص این ملاک هم از میان 222 کشور، ایران دارای رتبه 106 می‌باشد که حاکی از جایگاهی متوسط به پایین است.

 

 سواد و آموزش

یکی دیگر از ملاک‌های شاخص توسعه انسانی (آنچه که در همین درس آمده است) «سواد و آموزش» است. در این زمینه معیارهای مختلفی از جمله میزان باسوادی یا تعداد بزرگسالان باسواد، درصد ثبت نام کل کودکان لازم التعلیم، میانگین سال های تحصیل در کشور، میزان باسوادی و تحصیل دختران و تعداد معلم به ازای دانش‌آموزان قابل سنجش و اندازه‌گیری است.

اگرچه در این درس هیچ داده‌ی آماری از ایران در خصوص سواد و آموزش به دست داده نشده است اما آمارها و اعلام‌های رسمی در این زمینه حاکی از وجود فاصله‌ی زیاد ایران با کشورهای با توسعه بالا است ، زیرا در وضعیت کنونی، هنوز نزدیک به 15 درصد از جمعیت کل کشور بی‌سواد هستند. [i]

سرشماری سال 90 هم نشان داد نزدیک به 10 میلیون نفر از جمعیت کشور و چیزی حدود 15 درصد بی‌سواد هستند. این تعداد جدا از افرادی است که سواد خواندن و نوشتن دارند اما کم سواد محسوب می‌شوند. با احتساب 10 میلیون جمعیت دارای تحصیلات ابتدایی و کم سواد و همچنین 10 میلیون جمعیتی که تا مقطع راهنمایی بیشتر تحصیل نکرده‌اند، 52 درصد جمعیت کشور بی‌سواد یا دارای تحصیلات ابتدایی و سیکل هستند که بر اساس نظر کارشناسان در خطر بازگشت به بی‌سوادی قرار دارند.[ii]

متأسفانه مؤلفین کتاب در این زمینه هم از اعلام جایگاه ایران طفره رفته و به ذکر سه کشور مالی(2 سال)، نپال(2/3 سال) و بنگلادش(1/5 سال) که دارای پایین‌ترین «میانگین سالهای تحصیل» در میان کشورهای جهان هستند، بسنده کرده است. این در حالی‌ است که میانگین سال‌های تحصیل ایرانی‌ها با 7 سال و قرار گرفتن ایران در رتبه 111 کشورهای جهان، حاکی از جایگاه نامناسب و پایین کشور در این زمینه است.[iii]

اکنون این پرسش به ذهن متبادر می‌شود که چرا مؤلفین کتاب، نخواسته‌اند جایگاه و موقعیت واقعی ایران را در خصوص ملاک‌های شاخص‌ توسعه انسانی اعلام نمایند؟ آیا آنها با این کار خواسته‌اند که یک فضای خوش‌بینانه‌ای درباره ایران در ذهن دانش‌آموزان ایجاد نمایند و با گریز از واقعیت امر، ایران را در نظر آنها، کشوری توسعه یافته قلمداد نمایند؟

پروفسور محمد نقی‌زاده، ژاپن‌شناس برجسته ایرانی معتقد است در ژاپن از همان مهد کودک به کودکان می‌گویند، که ژاپن، فقیرترین و بلاخیزترین کشورهاست و نجات آن از فقر و بلا، بسته به تلاش و همت شما(کودکان ژاپنی) دارد. اما در مقابل در ایران، از همان ابتدا به بچه‌ها می‌گویند،‌ ایران کشور ثروتمند و با منابع غنی طبیعی است و ...

در آموزش و پرورش ما از ابتدا به دانش‌آموز می‌گویند که آنچه همه خوبان دارند ما به تنهایی داریم. همین آموزش کافی است که یک فرد به عنوان نیروی کار را منزوی و بي تفاوت نسبت به كار کند. با خود می‌گوید ما همه چیز داریم دیگر چه نیازی به کار، تلاش و تداوم براي انباشت اجتماعي داریم؟...[iv]

 گوییا این طرز تلقی هنوز از جامعه‌ی ما رخت نبسته است که این گونه حتا مؤلفین کتابهای درسی را نیز به پنهان‌کاری و کتمان واقعیت سوق داده‌است! در سال های اخیر، خصوصا در دولت قبلی، تمایل به آمارسازی و قلب واقعیت در جامعه و به ویژه دستگاه های اجرایی زیاد به چشم می خورد. برای مثال یکی از این حوزه‌ها که گرفتار این آمارسازی‌های غیرواقعی شده بود، عرصه کتاب و کتابخوانی بود برای بالابردن شاخص سرانه مطالعه در ایران!

از نظر نگارنده تحلیل این درس از کتاب درسی مورد نظر، نیازمند انجام پژوهش به معنای واقعی کلمه ندارد؛ زیرا با یک جست و جوی ساده‌ی دیگر در اینترنت می‌توان به داده‌ها و اطلاعات تکان دهنده‌ای در خصوص برخی از این شاخص‌ها دست یافت. در یکی از این گزارش‌های پژوهشی که به قلم سعید لیلاز، اقتصاددان برجسته، در فضای وب منتشر یافته است، آمده است: که هنوز درآمد سرانه ایرانیان به سطح درآمد سرانه سال 1355 نرسیده است!![v]

اکنون با توجه به تحلیل ملاک‌های درآمد و رفاه، امید به زندگی و سواد و آموزش، که بر اساس آنها شاخص توسعه انسانی کشورها ارزیابی می‌شود،‌ در کتاب مطالعات اجتماعی پایه نهم، ایران به مثابه کشوری با «شاخص توسعه انسانی بالا» به دانش‌آموزان معرفی می‌شود. در حالی که با نگاهی دوباره به نتایج همه ملاک‌هایی که در این نوشتار کوتاه مورد تحلیل واقع شد،‌ درمی‌یابیم که کشور ایران از نظر شاخص توسعه انسانی، دارای کاستی‌ها و نقص‌های زیادی است که این کاستی‌ها مانع از معرفی ایران به عنوان کشوری با رتبه توسعه انسانی بالا می‌شود.

در پایان، چنانچه مدرسه را به مثابه عرصه‌ای برای تبلور اهداف نظام تعلیم و تربیت فرض بگیریم و اگر این نظام در چند سال اخیر تحت استلزامات و دلالت‌های تربیتی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش قرار گرفته است، پرسش این‌جاست که بر اساس استلزام «حیات طیبه» چرا باید کتاب درسی دانش‌آموزان، حاوی مطالب دور از واقعیت باشد؟

آیا مصلحت گرایی، ساحت علم و اخلاق علمی را نیز به تسخیر خویش درآورده است؟


[i] - http://www.donya-e-eqtesad.com/news/817873

[i] - http://www.amar.org.ir

[ii] - http://www.salamatnews.com/news/

[iii] - http://www.khabaronline.ir/detail/392497/society/education

[iv] - http://news.ut.ac.ir/Images/News/Larg_Pic/Interview/interview4/Prof-Naghizadeh.htm

[v] -http://www.eghtesadonline.com/fa/content/90128 


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در پژوهش

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور