گروه گزارش / در پاسخ به فراخوان سخن معلم ( این جا ) ، آقای « مهدی فتحی » یادداشتی را ارسال نموده اند .
ضمن سپاس از این همکار گرامی ، دوستان می توانند مطالب و یادداشت های خود را به مناسبت « 13 آبان ؛ سال روز تاسیس سایت سخن معلم » ارسال فرمایند .
گروه اخبار / شرکت در چنین مراسمی اجباری نیست .
در این صورت ، مسئولان مربوطه و نیز وزارت آموزش و پرورش باید پاسخ گو باشند .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
درود بیکران بر آموزگاران و استادان
از پی یک تحقیق درباره تهران به این صفحه و به قولی سایت رسیدم و چون از اواخر دهه ی 50 تا اواسط دههی 60 آموزگار رسمی بودم و بعد... با عنوان آموزگار به دورم و گاهی هنر تدریس می کنم. اما هنوز به دلیل عشقی که به آن دارم و از آن محروم شدم، خود را آموزگار می دانم.
این مقدمه را گفتم که شدت علاقه ام به مباحث شما عزیزان را بیان کنم. و اما ...
عزیزان به مطلب آقای کاشفی ( این جا ) به عنوان یک نظر و دغدغه های یک فرهنگی یا یک شهروند نگاه کنید و نکته های تازه اش - اگر دارد- را بیاموزیم و یا با استدلال و بیان یک آموزگار پاسخ دهیم و یا بهتر از پاسخ، ما هم نظر بدهیم. چرا حاشیه ها را دامن می زنید. بله باید موارد اشکال را مثل : شیوه ی بیان و رعایت حرمت و... یادآوری کرد اما نباید جوهر موضوع را فدای این درگیری سطحی نمود.
به باور من ایشان هشدار می دهد که باید متوجه ریشه ها باشیم. فساد و اشکال اساسی در ریشه است نه بحث یک جرم رخ داده شده !
این گونه فجایع و دیگر فجایع که روح و فکر و قلب همه ی ما را می آزارد شاید بازهم رخ دهد. اما از خود بپرسیم چرا ممکن است رخ دهد؟ برخی دوستان هم در مثال مناقشه می کنند.
بله یک مثل را می توان از زاویه های مختلف دید و بررسی کرد اما بیایید ابتدا از زاویه دید ایشان و درست در ارتباط با موضوعی که بیان میکند ارزیابی کنیم و بعد اگر مخالفیم و یا اشتباه می پنداریم ، مطرح کنیم.
دوستان ریشه ی بزرگترین و بیشترین مشکلات اجتماعی ما که دودش هم در چشم خودمان می رود از ناکارآمدی و به قولی پوسیدگی و ویرانی نظام آموزشی است. علم مختص به یک منطقه و مردم و نژاد خاصی نیست.
بنابراین بیایید آموزش و پرورش در کشورهای اروپایی، امریکا و کشورهای آسیایی رو به رشد را مطالعه کنیم و بخواهیم که تغییر کنیم و این نظام نا کارآمد را تغییر دهیم. درست است که آموزگار( به قول عام معلم ) برای رفع کسری درآمد و تأمین هزینه زندگی به ناچار دو و چند شغله شده و فرصت مطالعه ندارد اما تا ما ندانیم و نخواهیم بدانیم و تغییر نکنیم نمی توانیم منشاء تغییر باشیم و نمی توانیم فرزندان این آب و خاک را با آموزه های کهنه ی خود به سرمنزل مقصود برسانیم و تغییری در فرهنگ جامعه به وجود نمی آید .
ما و نظام آموزشی باید با هم تغییر کنیم.
اما ابتدا ما هستیم که باید از مدیریت فرهنگی و نظام آموزشی کشور تغییر در کل مرتبه های نظام را خواستار باشیم. از پیش دبستانی تا دانشگاه مطالب درسی باید رابطه ملموس با جامعه داشته باشد تا در یک تلاش همگانی شاهد گسترش برد باری و احترام و رعایت شخصیت خود و دیگری در تمام عرصه ها از آداب و قوانین رانندگی و همسایه مداری و رفت و آمد شهری تا دیگر قوانین باشیم.
حقوق کودک و حفظ طبیعت و منابع طبیعی و حقوق شهروندی و حقوق صنفی و آزادی قلم و اندیشه و ابراز نظر و فرصت های شغلی برابر و انسان های اندیشه ورز و با اعتماد به نفس و شجاع و خلاق زمانی پدید می آید و رشد می کند و ثبات می یابد و در طول روند اجتماعی به طور پویا تغییر خواهد کرد که برای داشتن آن هم بخواهیم و هم تلاش کنیم و هم برنامه داشته باشیم.
هنگامی که زمان انتخابات مجلس و ریاست جمهوری می رسد باید دید چه کسی دغدغه اش تغییر بنیادی فرهنگ و ادب و پویایی است و برای این مطالب برنامه دارد.
باید از هر فرصتی برای نشر این اندیشه بهره جست. شوراهای مدارس را جدی بگیریم . شوراهای آموزگاران ، شوراهای دانش آموزان و... مکان ها و فرصت هایی است که می توان به رشد اندیشه و بالاندگی خرد کمک کرد و هرجا فهم و اندیشه راه یابد جهل و سطحی نگری کنار می رود.
به خود بیاییم و نخست خود را در برابر موارد و مسایل دور و برخویش مسؤول بدانیم تا بتوانیم دیگران را نیز به این باور برسانیم. در محیط کار و زندگی و در انجام هر کاری با دقت و بردبار باشیم. گفتم هر کاری حتا حرف زدن و نوشتن .
دوستان از من رنجیده نشوید خود نیز دچار اشتباه زیادی هستم و هر روزه درپی یادگیری و تا آخر عمر هم باید از دیگران بیاموزم اما کمی به نوشته های خود دقت دوباره کنید. جدا از مضمون که به طور کلی اشاره کردم که خیلی ها به حاشیه رفته اند.
به واژه ها توجه کنید . به واقع کسی که آموزگار است باید به جای استفاده از زبان فارسی ( پارسی) این همه واژه های بیگانه به کار برد؟!
اگر معادل آنها نبود قبول اما بسیار واژه های زیباتر و رساتر داریم که دوستان دقت نکرده اند. چرا؟! مگر نباید به عنوان یک آموزگار بدانیم فعل " می باشد " و " نمی باشد" جعلی است؟ و درست آن است که بنویسیم " است " و "نیست" .
هنگامی که هنوز آموزگار این مملکت نشانه جمع بستن را نمی داند و به جای استفاده از " ها" و "ا ن" از "ین" استفاده می کند و واژه فارسی را با قاعده عربی جمع می بندد؛ باید این بی دقتی _ یا نابلدی_ را پای چه گذاشت؟
آیا شیوه و روند استخدام در این نظام و نیز شیوه ی آموزش آموزگاران و تربیت علمی ، ادبی، فرهنگی آنان درست است؟
همین نکته به ظاهر کوچک را بیان کردم تا بدانید در تمام عرصه ها گرفتار بی دقتی و کم توجهی هستیم ، آن موقع با این سطح از توجه - در برخی کم آگاهی و نابلدی- توقع داریم نظام آموزشی کشور تغییر کند ؟
وقتی آموزگاری در متن می نویسد " این حقیر" توقع داریم به شاگردان درس اعتواد به نفس و سرافرازی دهد؟ دوستان دوری و پرهیز از غرور نابه جا متفاوت است با فرهنگ مظلوم و بنده و برده پروری!
ای که به فقر و بلا آلودهای
نه به روز و نه به شب آسودهای
مزه ی رنج را ماه و سال چشیده ای
به یقین درد نداری تا جنون کشیدهای
فکر خویشتن تا کنون تو بوده ای؟
رسم باطل تا کجا ستوده ای؟
چون ندانی که ندانی گرفتار آمدی
پیش چشم محرمت زار آمدی
جهل تو آن دشمن دیرین توست
فهم تو آن ثمن شیرین توست
راستی کشته شد در باغ فین
تو به کی آیی بخود ای نازنین
اگر آن آموزگار با دستان جهل به قتل رسید خون اش همکاران و دوستان را به خروش آورد که صحبت کنند و همگی از هم بیاموزیم.
کاش بی فاجعه دورهم جمع شویم و از هم بیاموزیم و از وحدت دل هم لذت ببریم.
" یاد همه ی آموزگاران و تلاشگران جبهه ی مبارزه با جهل و فقر گرامی باد"
اگر از دیدگاه خویش در متن من با جمله یا موضوعی بی ربط و یا اشتباه مواجه شدید پیشاپیش پوزش می خواهم و پذیرای درستی آن هستم.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نمی دانم در این مملکت چرا برای هر چیزی باید نگران شد و احساس خطر کرد ، غیر از آموزش. برای هر چیزی باید بسته ی " خروج از بحران " و بسته ی" نجات " ارائه داد ، غیر از آموزش .
البته خود آموزش و پرورش هر از گاهی لطف کرده ، قبول زحمت نموده و بسته هایی تحت عناوین خاص ( 3-3-6 ، سند تحول ، نقشه ی راه و ... ) برای مثلا نجات آموزش ، به جامعه ی آموزشی عرضه می کند که بیشتر از آن که " یار شاطر " باشند ، " بار خاطر " می شوند .
به هر حال باید قبول کرد که در این مملکت دیواری کوتاه تر از دیوار آموزش وجود ندارد ؛ آموزشی که مظلوم و مهجور مانده است .
و اما دولت مردان باید بدانند که هر آنچه امروز در زمین آموزش و پرورش می کارند ، فردا روز همان را درو خواهند کرد . اگر امروز آنها برای نجات اتومبیل ، یخچال ، اجاق گاز ، تلویزیون ، ماشین لباس شوئی و ... . بسته ی مخصوص ارائه کرده و آموزش را با هزاران هزار بدبختی و مصیبت به حال خود رها می کنند ، فردا روز برای آموزش و فرهنگ ، فقط باید فاتحه بخوانند و بر سر و سینه بکوبند .
افسوس که در جامعه ی ما ، اتومبیل و لوازم خانگی بیشتر از معلم و دانش آموز و آموزش ارزش دارند .
افسوس که ریشه و اساس کار رها شده و فقط به شاخ و برگ بها داده می شود . از دولت مردان انتظار می رود ، وضعیت فعلی آموزش را درک کرده و به داد آن برسند . برای نجات آن هم بسته ای ارائه کنند . نفس آموزش در این مملکت به شماره افتاده و نیاز به درمان فوری و قطعی دارد .
اگرچه یکی از راه های درمان ، ادامه ی فعالیت ها و حرکت های صنفی معلمان است ، ولی این کافی نیست و دولت مردان نیز باید ذهنیت خود را نسبت به مقوله ی آموزش هر چه سریعتر عوض کنند .
برای اینکه حق مطلب ادا شود و توانسته باشم « مظلومیت آموزش » را به تصویر بکشم ، دل نوشته ی زیر را تقدیم تان می کنم.
بیچاره آموزش
*بیچاره آموزش که با تغییر هر وزیر و امیری ، اسیر و ابیر می شود .
*بیچاره آموزش که آن را بسیار جُسته ایم ، می یافت نشود .
*بیچاره آموزش که به خاطر تقاضای فراوان ( 35 نفر در کلاس) به محض عرضه ، کمیاب و حتی نایاب می شود .
*بیچاره آموزش که همچون طفل بی پدر مادری می ماند که همگان برایش می شوند پدر و مادر .
*بیچاره آموزش که فقط آمار و ارقام و درصد قبولی اش شده وسیله ارتقاء و امتیاز گیری و بقا .
*بیچاره آموزش که هر موقع به ذهن مان آمد ، یاد بحران مالی یونان و مطالبات چایکاران شمال افتادیم .
* بیچاره آموزش که هر موقع به ذهن مان آمد ، یاد مصرع معروف " تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا " افتادیم.
*بیچاره آموزش که همچون شمع فقط می سوزد و می سوزد و ما را هم می سوزاند .
*بیچاره آموزش که هر کس مدافع او شد گرفتند و بردندش !
*بیچاره آموزش که انیس و مونسی به نام "اوین " دارد .
*بیچاره آموزش که به خاطر تعظیم بیش از حد در برابر سازمان بودجه ، به دیسک کمر مبتلا گشته .
*بیچاره آموزش ، بیچاره آموزش بیچاره آموزش !
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
دولت تصویب کرده است که بانک ها برای خرید خودرو، 25 میلیون تومان وام بدهند.
حال سود این وام چقدر است و آیا اساساً خرید خودرویی که مدام مستعمل تر می شود و قیمت اش کمتر، با وامی که روز به روز سود بانکی اش افزون تر می شود ، به صرفه هست یا نه؟ موضوع دیگری است که مقال و مجالی دیگر می طلبد.
در این یادداشت می خواهم نگاهی به وام خودرو ، از منظری دیگر داشته باشم:
1 - وقتی به دلیل راه اندازی کمپین "نه به خودروی بی کیفیت" و "رکود اقتصادی"، خودروهای تولیدی خودروسازان روی دست شان ماند، دولت به تکاپو افتاد تا مشکل آنها، به ویژه دو شرکت ایران خودرو و سایپا را حل کند.
از این رو، ارائه کمک ها و تسهیلات صدها میلیارد تومانی به این دو مجموعه را در دستور کار خود قرار داد و بعد از آن که دید این اقدامات مؤثر نیستند، وام خودرو را به رقم بی سابقه 25 میلیون تومان و 80 درصد قیمت خودرو رساند تا مردم تشویق به خرید از خودروسازان داخلی شوند.
چرا دولت این کارها را انجام داد؟ پاسخ مشخص است: چون خودروسازان به مشکل برخورده بودند.
حال سؤال اینجاست که در این کشور، آیا فقط خودروسازان مشکل دارند و بقیه بخش های اقتصادی کشور، از صنعت نساجی و کیف و کفش گرفته تا مواد غذایی و لوازم خانگی و ساختمانی، بدون مشکل در حال فعالیت و شکوفایی اند؟!
آیا بقیه صنایع کشور، فرزند ناتنی دولت اند و دو خودروساز معروف، نورچشمی اند؟!
اگر دولت همین دغدغه و همتی که برای رفع مشکل خودروسازان دارد را درباره سایر مشکلات می داشت، آیا ایران بهتری نداشتیم؟!
آیا این یک بام و هوا ، شائبه برانگیز نیست؟!
2 - شاید گفته شود که این وام برای آن است که با خرید خودرو، صنایع وابسته به آن نیز به حرکت درآیند و رشد اقتصادی ایجاد شود.
این،نابخردانه ترین راه برای ایجاد رشد اقتصادی در کشور است چرا که هر چند ممکن است با فروش چند صد هزار خودرو در کوتاه مدت، خونی به رگ های اقتصاد تزریق شود ولی در دراز مدت، به دلیل آن که تحولی اساسی در کیفیت خودروها و مدیریت کلان خودروسازی (دولتی و شبه دولتی بودن شان)، صورت نمی گیرد، مشکل عمیق تر هم می شود.
این موضوع یادآور تصمیمی است که در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی درباره خودروسازان گرفته شد.
در آن زمان، موضوع بحث در هیأت دولت این بود که برای نوسازی خودروهای کشور در دوران بعد از جنگ چه کنیم؟ طرح اولیه این بود که بودجه ای یک میلیارد دلاری برای خرید خودرو از خارج اختصاص یابد.
با این حال، وزرای صنعتی دولت، رأی دولت را عوض کردند و قرار شد این مبلغ، به خودروسازان داخلی اختصاص یابد تا بتوانند خود را بازسازی و خودروهای جدید تولید کنند.
هر چند در آن زمان، با این مصوبه از خروج یک میلیارد دلار ارز از کشور جلوگیری شد و دو خودروساز داخلی، نفسی تازه کردند ولی این پول که نه حاصل زحمات خودروسازها که محصول یک تصمیم سیاسی بود، خودروسازی ایران را رانت محور تر و غیر رقابتی تر کرد و فاجعه تشدید شد.
بعد از آن هم مصائبی مانند آلودگی هوا، تصادفات رانندگی، مصرف بی رویه بنزین و ... باعث شد که بسیار بیشتر از آن یک میلیارد دلار، از کشور خارج شود؛ هزینه های غیرقابل جبران جانی هم که جای خود را دارد.
امروز هم با تقدیم رسمی رانت جدید به خودروسازان، نه تنها به خودروسازی کشور کمک نمی کنند بلکه این "نوزاد 50 ساله" را لوس تر و بی مسؤولیت تر می کنند تا "مصیبت خودروهای بی کیفیت در ایران"، همچنان ادامه یابد.
3 - واقعاً جای تأسف و حیرت است که در این کشور وام ازدواج برای جوانانی که قصد تشکیل خانواده دارند، سه میلیون تومان است ولی برای خرید یک خودروی بی کیفیت 25 میلیون تومان می دهند.
غم انگیز است که بیماری در شرف مرگ، برای گرفتن وام درمان 3 تا 5 میلیون تومانی (آن هم اگر بدهند) باید کلی مدارک و اسناد و ضامن و چک و سفته و ... به بانک ببرد و مراحل طولانی را طی کند تا اگر نمرد، وام بگیرد ولی دولت محترم با گشاده دستی و مهربانی اعلام می کند که دریافت وام خودرو، نه تنها ضامن نمی خواهد بلکه اصلاً نیازی به مراجعه به بانک هم نیست و فقط کافی است خریداران به نمایندگی های خودروسازی بروند و پیش پرداخت بدهند.
به راستی چه شده است که نظام بانکی که همیشه در جواب متقاضیان وام، می نالد و بهانه می آورد که وام ندهد، وقتی به خودروسازان می رسد، رنگ عوض می کند و دست و دلباز می شود ؟!
آیا در نظر دولت، فروش خودروهای باد کرد در انبار دو خودروساز مهم تر است یا جان و سلامتی مردم و ازدواج جوانان؟!
معلوم است که برای دولت، دو شرکت خودروسازی که مدعی خصوصی بودن هم هستند، از میلیون ها جوان در آستانه ازدواج و بیماران نیازمند مهم ترند و الّا این گونه اولویت بندی نمی کرد!
... و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل !
عصر ایران
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
چالش های جدید شهروندی
جامعهی معاصر وارد فاز شهروندی پساملی[1] و پسانهادی[2] شده و این مساله مردم را وامیدارد تا هم به روحیهی مردمسالاری توجه نشان دهند و هم جمهوری. در برابر این تحولات جریان فکریای نیز وجود دارد که خواهان بازگشت به گذشته است، بازگشت به ارزشهای گذشته.
بسیاری از معلمان نیز امروزه بیان میکنند که طرفدار ارزشهای سنتی جمهوری هستند و برای مقابله با بینظمیهای گستردهای که نظام آموزشی این کشور را تحت هجمه قرار داده، خواستار بازگشت به ارزشهای آن زمان هستند.
در نظر ایشان روحیهی ترقیخواهی[3]شکلگرفته در آغاز جمهوری فرانسه امروز بیشتر بهنوعی نوستالژی شبیه است. این معلمان خواستار بازگشت اقتدار، نظم و انضباط قبلی، گزینش زودهنگام دانش آموزان و ... هستند. بسیاری اما معتقدند بازگشت به شرایط گذشته دیگر بههیچعنوان ممکن نیست. ازنظر ایشان تحولات فرهنگ، ملت و نظام اقتصادی کشور تااندازهای شرایط را تغییر داده که دیگر نظام گذشته نمیتواند خود را با آن سازگار کند، مگر زمانی که زندگی اجتماعی کنار بکشد. از طرفی نمیتوان نسبت به شک و تردیدهایی که امروزه شکلگرفته بیتفاوت بوده و لازم است به دنبال حل چالشهایی باشیم که در برابر شکلگیری تعریف جدید از مقولهی شهروندی قرارگرفتهاند.
فرهنگ و تواناییهای مشترک
در اکثر قریب به اتفاق کشورهایی که تعداد دانش آموزان و سال تحصیلی در آنها زیاد است، برنامههای درسی بر اساس بازدهیای که دارند تعریف میشوند: کمک به دانشآموز برای موفقیت و به دست آوردن بهترین جایگاه ممکن. در این کشورها بهتدریج دانش در مدرسه فقط و فقط بهمنظور کسب نمره به دانشآموز منتقل میشود؛ اما باید به این امر توجه کرد که دنیای امروز روزبهروز پیچیدهتر و متنوعتر شده و روزبهروز بر حجم دانشهای قابلانتقال افزوده میشود. در چنین بستری لازمهی بقای جامعه آن است که هدف از انتقال دانش از چارچوب تکقطبی مدرسه و نمره خارجشده و کودک و نوجوان را برای به دست آوردن اصول شهروندی و نیز زندگی در جامعه آماده کند.
لازم است تا نظام آموزشی هر کشور برای تمامی شهروندان این کشور در حوزهی فرهنگی آموزشهایی یکسان را تدارک ببیند، بدون توجه به مسیر تحصیلیای که ایشان طی میکنند. اگر قرار باشد هر نظام آموزشیای دانشی که قرار است به دانش آموزان خود منتقل کند را تنها محدود به مدرسه و نمره بکند فاجعه رخ خواهد داد.
در چنین شرایطی چه میزانی از دانش به بهانهی آنکه ارتباطی با مدرسه ندارد حفظ خواهد شد؟
تربیت شهروند در وهلهی اول یعنی تربیت کسانی که میتوانند بهصورت طبیعی در جامعه روزگار سپری کنند و وظایف شهروندی خود را به منصهی اجرا درآورند. برای مثال در فرهنگ مشترک شهروندان باید توجه خاصی به رسانهها نشان داده شود، منظور ما این نیست که باید رسانه و آموزش رسانهای را وارد نهاد مدرسه کرد، بلکه باید دانش آموزان را آموزش داد تا بتوانند در آینده در برابر سلطهی رسانهها ایستادگی کنند. بازهم منظور ما این نیست که باید در ذهن دانش آموزان از رسانهها غولهایی ساخت که قرار است ایشان را تحت کنترل خود دربیاورند، بلکه کافی است به آنها آموزش داد که رسانهها چگونه متولد میشوند و چگونه میتوانند تصویری متفاوت از دنیا ارائه دهد. به همین منوال میتوانیم به دانش آموزان تا حدی اصول قضایی و اقتصادی را آموزش دهیم و یا حتی اکولوژی را. این دانش حتی در سطوح ابتدایی برای تمامی دانش آموزان لازم است، درست مثل یادگیری خواندن، نوشتن و ریاضیات. آموزش فرهنگی مشترک به یکی از چالشهای اساسی جوامع معاصر تبدیلشده است.
شفافیت حقوق
مدرسه در عین آنکه فرهنگ مشترکی را به دانش آموزان آموزش میدهد، ماشینی برای جدا کردن و ردهبندی کردن آنها نیز محسوب میشود. مدارس امروزی، چه دولتی و چه خصوصی، تبدیل به بازارهایی شدهاند که والدین و دانش آموزان در آنها به دنبال سرمایه هستند. در اکثر مواقع اما وضعیت این بازارها مشخص نیست و تنها خانوادههای طبقهی مرفه، ثروتمند و نخبه موفق میشوند بهخوبی با آن کنار آمده و قواعدش را میشناسند. قوانین این مدرسههای بازاری شده به ناشفافی بازارهای اقتصادی و معمولاً پیچیدهتر از رقابتهای ورزشی. در چنین بستری عدم شفافیت حقوق و نیز قوانین تنها مشکلاتی در حوزهی برابری و عدالت به شمار نمیروند بلکه در بخش شهروندی نیز مشکلاتی را به وجود میآورند.
این امر به این دلیل است که هر شهروند باید توانایی آن را داشته باشد تا بتواند انتخابهای زندگی خود را درنهایت شفافیت انجام بدهد؛ اما چگونه میتوان در شرایطی که اطلاعات دقیقی در دسترس نیست و گروهی حتی زحمت رعایت قوانین و مقررات یک نظام آموزشی و مدرسه را آنهم تنها بهواسطهی جایگاه بالاتری که دارند به خود نمیدهند توقع انتخابی درست داشت؟
در بستر امروزی برخی از خانواده بهخوبی میدانند در مدارس با چه چیزهایی سروکار دارند و وضعت فرزندشان چیست درصورتیکه مابقی خیر. نیاز است تا نهاد مدرسه با تمامی دانشآموز به یکشکل برخورد کند چراکه در حوزهی شهروندی در برابر تمام ایشان وظایف یکسانی دارد. از طرفی زمانی که قوانین و حقوق همه کاملاً مشخص باشد، امکان بهبود آنها فراهم میآید، چراکه تنها در آن زمان است که میتوان بهراحتی در مورد آنها بحث کرده و نظرات خود را بیان کرد. آیا میتوان مدرسهای را مردمسالارانه در نظر گرفت در شرایطی که متقاضیان آن کوچکترین نقشی را در ادارهاش ایفا نمیکنند؟ اگر قرار باشد مثل گروهی درخواستهای نسل جدید خانوادهها و دانش آموزان را تنها نشانههای جریان نئولیبرالیسم بدانیم، نهتنها در جا زدهایم، بلکه شرایط را برای برتری هرچه بیشتر گروهی خاص مهیا خواهیم کرد.
مردمسالاری در مدرسه
مدرسهی جمهوری مدتهاست که اقدام به تربیت دانش آموزان میکند بدون آنکه واقعاً توجهی به آموزش فعالانهی اصل مردمسالاری نشان دهد. دانش آموزان در مدرسهی جمهوری برای مدتها حقوقی کم و وظایفی سنگین داشتند. امروزه اما نهتنها در نظام آموزشی فرانسه که در تمامی کشورها بحث حقوق متقابل دانش آموزان و مدرسه بیشازپیش مطرح میشود؛ اما آیا زمانی که همهی ما بهخوبی میدانیم که در مدارس امروزی و در معنای کلیتر در جوامع امروزی، معلمان و دانش آموزان، کودکان و بزرگسالان و ... شرایط و جایگاه برابری ندارند، چنین چیزی به راستی ممکن است؟! حتی در محیطهایی که بستر آموزشی بر آنها حاکم باشد؟!
هدف اصلی مسئولان مدرسه باید ایجاد محیط امن و برابر باشد که بتوان در آن بینظمی، مشکلات درسی، خشونت و انحراف را با بهرهوری از اصول مردمسالاری و به شیوهای برابر رفع رجوع کرد. این مسئله بسیار مشکل است چراکه برای نیل به آن باید بین افرادی که باهم برابر نیستند جایگاهی برابر ایجاد کرد. وقت آن رسیده که از الگوهای سنتی فاصله گرفته شود و شرایطی برابر با بهرهوری از اصول مردمسالاری در مدارس حاکم گردد. وقت آن رسیده که به همه مشروعیت داده شود، اما درعینحال دانش آموزان این اجازه را داشته باشند که در صورت لزوم مشروعیت مسئولان را زیر سؤال برده و از ایشان سؤال کنند. آموزش اصول مردمسالاری به دانش آموزان تنها به آموزش اصول شهروندی خلاصه نمیشود. لازم است تا حتی شده بهصورت جزئی اصول مردمسالاری در مدارس تمرین شود.
اصل شهروندی در مدارس جمهوری به دو مؤلفهی خرد جمعی و ملی توجه کرده اما نتوانسته آنطور که بایدوشاید بر آموزش اصول مردمسالاری تمرکز کند. این نهاد نتوانسته آنطور که بایدوشاید اصول مردمسالاری را به دانش آموزش خود آموزش بدهد. از طرفی مؤلفهی ملت نیز دیگر ماهیت گذشتهی خود را ندارد. منافع دانش آموزان بهتدریج جایگاه بالاتری پیدا کرده و دیگر نمیتوان شهروندی را جدا از مدرسه در نظر گرفت. لازم است تا در مدرسهی جمهوری روح مردمسالاری دمیده شود، به دانش آموزان و معلمان اجازهی بحث و ابراز وجود داده شود و به منافع همگان توجه نشان داده شود حتی اگر موافق هم نباشند. یادمان باشد در دنیای امروز لازم است تا دانش آموزان قبل از ورود به جامعه و در نهاد مدرسه اصول مردمسالاری را فرابگیرند. برای آموزش مؤثر اصل مردمسالاری در دنیای امروزی لازم است تا از بستر سنتی گذشته فاصله گرفته شود. بستری که در آن آنقدر به آموزش آزادی اهمیت داده میشد که از اجرای آن غفلت میشد، در اصل میتوان گفت آموزش آزادی مانع از اجرای آن میشد.
به بیان بهتر، مدرسهی جمهوری فقط لائیک است، در شرایطی که لازم است این مدرسه هم لائیک باشد و هم مردمسالار...
[1] postnational
[2] postinstitutionnel
[3] Progressisme
انسان شناسی و فرهنگ
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار / عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: در جلسات « کمیته رسیدگی به معیشت فرهنگیان » به هیچ نتیجه ای نرسیدیم و در نتیجه این کمیته تعطیل شد.
1- هيچ شغلي مقدس نيست. در جوامع مدرن امروزي معلمي نيز شغلي است همچون شغل ها و مناصب مختلف و متنوع ديگر كه همبستگي و تعامل گريزناپذيري با تخصص ، علاقه ، كارآمدي و نتيجه دارد. اگر آن را مقدس مي دانيم و شان و منزلتي متافيزيكي براي آن قائليم ، پس با مقولاتي همچون صنف و افزايش حقوق و اعتراض و اعتصاب و ... خويشاوندي ندارد و لاجرم بايد تبغات چنين نگاهي را بپذيريم و زندگي خود را با ملزومات و محدوديت هاي آن سازگار نماييم و اگر آن را شغل انتخابي خود براي امرار معاش مي دانيم ، لازمه آن نهادينه كردن انگيزه و علاقه و روي آوردن به مطالعه و تحقيق و پذيرش نقد و انتقاد است .
معلم نيز چون ديگر اصناف و اقشار كارفرمايي دارد كه ممكن است دولت و يا غير دولت باشد . اين كارفرما شرايط و ضوابط را از قبل در برابر ديدگان ما ترسيم كرده . شرايط كار و ميزان پرداختي ها هم مشخص و شفاف بوده است و ما پذيرفته ايم در چنين فضايي كار كنيم .
در همه جاي دنيا كارفرما ابزار و متدهاي مشخصي براي ارزيابي توانايي و شايستگي نيروهايش در اختيار دارد و از آن استفاده مي كند و در اينجا هم طبيعتا چنين بايد باشد. اينكه در برابر هر برنامه اي در آموزش و پرورش مقاومت كرده و مثنوي هفتاد من در مضرات كار خود بگوييم ولي همچنان در اين كار بمانيم ، از عادات نه چندان نيكوي ماست كه بايد اصلاح شود.
2- محتويات شبكه هاي اجتماعي را با « مطالعه » اشتباه نگيريم .
روزگاري دراز گزاره اي را سرلوحه عمل خود قرار داده بوديم كه « مگر چقدر حقوق مي دهند كه انتظار خريد كتاب و مطالعه هم از ما دارند ».
با اين بهانه عجيب در واقع در پي فرافكني بوديم و فقدان دانش و آگاهي كافي را به پايين بودن سطح درآمد نسبت مي داديم . اما در همان حال از اين نكته مهم غافل بوديم كه دانش و آگاهي و مطالعه است كه قدرت و نفوذ و برتري ايجاد مي كند.
قشري كه بر خلاف ماهيت كار خود از مطالعه كمتري بهره مي برند، با چه ابزاري قرار است بر صدربنشينند و قدر بينند ؟!
امروز اما از وضعيت بهتري برخورداريم و معلمان زيادي به تحقيق و پژوهش و ادامه تحصيل و ترجمه و .. روي آورده اند اما هنوز هم كم نيستند كساني كه در زندگي خود به هر كار و سرگرمي ديگري بيش از مطالعه اهميت داده و اين امر مهم را در حاشيه زندگي خود قرار داده اند .
گسترش استفاده از گوشي هاي هوشمند و ظهور شبكه هاي اجتماعي موبايلي باعث شد تا علاوه بر شتاب فزآينده اي كه در جريان ارتباطات و اطلاعات ايجاد شد، پديده اي ناميمون و ضد فرهنگي هم سربرآورده و به آفتي فرهنگي تبديل شود. اين پديده منفي را مي توان گسترش معلومات كاذب و نيز «ايجاد توهم دانستن» ناميد كه در افراد مختلف و بدون مطالعه حتي يك جلد كتاب ايجاد مي شود.
اين ابزار جديد به افراد امكان مي دهد تا به آساني و بدون هيچ محدوديتي ، محتويات اغلب نادرست ذهن خود را به شكل بسته هاي آماده و راحت الحلقوم به خوردِ افرادي دهند كه به خاطر كمبود مطالعه واقعي توان قضاوت و تشخيص در موضوع اين پيامها را ندارند و با انتشار وسيع آن در شبكه هاي اجتماعي ، ابزاري مفيد را به وسيله اي براي ترويج خرافات و شايعه بدل مي كنند .
بسيار تاسف بار است كه در جمع هاي فرهنگي شاهد نقل قول ها و سخناني به ظاهر علمي هستيم كه در نهايت مشخص مي شود اين سخنان از همان اطلاعات كپسولي شده و نادرستي نشات گرفته كه در شبكه هاي مجازي دست به دست مي شود و كورش كبير را به دكتر سميعي پيوند داده و از كتاب بوف كور صادق هدايت، راهكارهايي براي زندگي زناشويي بهتر بيرون مي آورد.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار / رییس جمهوری در مراسم گشایش نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری ها، القای امید در جامعه را وظیفه همه رسانه ها در فضای پسا تحریم دانست و تصریح کرد: یاس آفرینی و سلب اعتماد مردم، عملی ضد انقلابی است و مطبوعات باید مظهر اعتدال و عقلانیت و دوری از افراط باشند.