صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه اخبار /

برگزاری مجمع عمومی سازمان معلمان ایران واساس نامه و مرام نامه

به اطلاع اعضای محترم سازمان معلمان ایران می رساند :

 مطابق نامه وزارت کشور به شماره 86106 و به تاریخ 31 / 6 / 1394  مقرر شده است تا مجمع عمومی این سازمان وفق اساسنامه جهت انتخاب اعضای شورای مرکزی برگزار گردد .

در این راستا ، این مجمع  روز سه شنبه 24 آذر 1394 ساعت 15 الي 17 برگزار می شود.

دستورات جلسه مجمع عمومی سازمان معلمان ایران :

1- گزارش کمیته ها

2- بررسی و تصویب اساسنامه جدید

3-  انتخاب ارکان سازمان

مکان برگزاری مجمع متعاقبا اعلام می شود .

پایان پیام /

برگزاری مجمع عمومی سازمان معلمان ایران واساسنامه و مرام نامه


اساسنامه و مرامنامه سازمان معلمان ایران :


فصل اول- کلیات
ماده 1 – نام :سازمان معلمان ایران که در این اساسنامه به اختصار سازمان نامیده می شود.
ماده 2 – محل فعالیت:کلیه استان ها و شهرستان ها که منطقه یا ناحیه آموزش و پرورش دارد.
تبصره : دفتر مرکزی سازمان در تهران می باشد.
ماده 3 – الف) تعریف : سازمان معلمان سازمانی است غیر دولتی، مستقل، صنفی- سیاسی، غیر انتفاعی، آرمانگرا و مشارکت جو که منطبق با اساس نامه و مرامنامه خود فعالیت خواهد نمود. 
ب) هدف: ایجاد زمینه مناسب جهت مشارکت واقعی فرهنگیان در عرصه های صنفی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آموزش و پرورش که منجر به ارتقاء شان و منزلت معلم در جامعه و دخالت مستقیم آنان در ایجاد آموزش و پرورشی پویا و فعال، مبتنی بر اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران گردد.


فصل دوم – ارکان سازمان
ماده 4 – ارکان سازمان عبارتند از :

1- مجمع نمایندگان 2- شورای مرکزی 3- دبیر کل 4- هیات داوری 5- هیات اجرایی 6- کمیته 7- منطقه 8 – مدرسه
ماده 5 – مجمع نمایندگان :
مجمع نمایندگان عالی ترین رکن سازمان است که حداقل سالی یک بار تشکیل می شود.اعضاء شرکت کننده در مجمع نمایندگان عبارتند از : دبیر کل، اعضاء شورای مرکزی، اعضاء هیات داوری، اعضاء هیات اجرایی، روسای شورای مناطق، نمایندگان کمیته ها در مرکز، نمایندگان شورای مناطق.
تبصره 1: مجمع نمایندگان به طور فوق العاده، در مواقع ضروری، با تصویب شورای مرکزی تشکیل می گردد.
تبصره 2: آیین نامه زمان و نحوه تشکیل و اداره مجمع فوق العاده نمایندگان به تصویب مجمع نمایندگان می رسد. اولین مجمع نمایندگان توسط هیات رئیسه ای مرکب از یک رئیس، دو نایب رئیس و یک منشی که توسط اعضاء انتخاب می شوند، اداره خواهد شد.
تبصره 3: تعداد نمایندگان هر کمیته و نمایندگان مناطق به شرح زیر است:
الف) تعداد پنج نفر از هر کمیته مرکز به انتخاب اعضاء آن.
ب) تعداد افراد شرکت کننده از هر منطقه در مجمع نمایندگان با توجه به تعداد اعضاء هر منطقه و میزان فعالیت آنان مطابق آیین نامه ای با پیشنهاد کمیته تشکیلات و تصویب شورای مرکزی تعیین می گردد.
ماده 6 – وظایف و اختیارات مجمع نمایندگان:
تصویب و اصلاح مرامنامه، اساسنامه و آیین نامه نحوه تشکیل و اداره مجمع نمایندگان.
تصویب راهبردها و برنامه های سازمان به پیشنهاد شورای مرکزی.
عزل و نصب استعفای اعضای شورای مرکزی، هیات داوری و دبیر کل.
صدور قطعنامه.
بررسی گزارش عملکرد سالیانه دبیر کل، شورای مرکزی و هیات داوری.
انحلال سازمان و انتخاب هیات تصفیه به پیشنهاد شورای مرکزی.
تبصره 1 : اعتبارنامه دبیر کل توسط هیات رئیسه مجمع نمایندگان صادر می گردد. 
تبصره 2: مصوبات مجمع نمایندگان توسط هیات رئیسه جهت اجرا به دبیر کل ابلاغ می شود.
ماده 7 - جلسات مجمع نمایندگان:
جلسات مجمع نمایندگان با حضور دو سوم اعضاء رسمیت یافته و مصوبات آن با رای اکثریت مطلق اعضای حاضر در جلسه اعتبار خواهد یافت. هیات اجرایی موظف است حداقل یک ماه قبل از برگزاری مجمع نمایندگان تاریخ تشکیل و دستور جلسه آن را به مسئولین و اعضاء مجمع نمایندگان اطلاع دهد.
تبصره 1 : در صورتی که مجمع نمایندگان به علل پیش بینی نشده و یا شرایط اضطراری تشکیل نگردد و یا به علت عدم رسیدن به حد نصاب، رسمیت پیدا نکند.هیات اجرایی سازمان موظف به دعوت و تشکیل مجمع نمایندگان دراولین فرصت خواهد بود که در این صورت با حضور اکثریت مطلق اعضاء رسمیت خواهد یافت.
 تبصره 2: تصمیمات مجمع نمایندگان در مورد تصویب یا اصلاح مواد مرامنامه، اساسنامه و یا انحلال تشکیلات با رای حداقل سه پنجم کل اعضای مجمع نمایندگان معتبر خواهد بود.
ماده 8- شورای مرکزی: 
شورای مرکزی پس از مجمع نمایندگان، عالی ترین رکن سازمان است و مسئولیت هدایت و پیشبرد اهداف سازمان را بر عهده دارد و در کلیه امور مربوط به فعالیت های سازمان در برابر مجمع نمایندگان مسئول است.
ماده 9- اعضای شورای مرکزی:
 تعداد اعضای شورای مرکزی بیست و پنج نفر عضو اصلی و پنج نفر عضو علی البدل می باشد که با رای مستقیم و مخفی اعضای مجمع نمایندگان و از میان آنها برای مدت دو سال انتخاب می شوند.
تبصره: هر یک از اعضای شورای مرکزی مجاز به حضور در جلسات هیات اجرایی، کمیته ها و شورای مناطق بدون حق رای می باشد.
ماده 10- جلسات شورای مرکزی:
 جلسات شورای مرکزی به طور عادی حداقل ماهی یک بار تشکیل می گردد و نحوه تشکیل، اداره و اتخاذ تصمیمات آن برابر آیین نامه ای خواهد بود که به تصویب شورا می رسد.
ماده 11- وظایف و اختیارات شورای مرکزی:
 پی گیری مصوبات مجمع نمایندگان و نظارت بر حسن اجرای آن.
هدایت کلیه فعالیت های سازمان. تایید اعضایی که از سوی دبیر کل برای عضویت در هیات اجرایی پیشنهاد می شوند. 
عزل و قبول استعفای آن تعداد از اعضای هیات اجرایی که بر عهده این شورا است. 
تصویب بودجه سازمان.
 تدوین راهبردها، خط مشی ها و برنامه ها و پیشنهاد اصلاح مرامنامه و اساسنامه و نیز پیشنهاد انحلال سازمان و تهیه سایر دستورات جلسه برای ارایه به مجمع نمایندگان.
 ارایه گزارش عملکرد سالانه ارکان مختلف سازمان بر اساس گزارش ارایه شده توسط دبیر کل به شورا.
 تصویب تاسیس مناطق و کمیته های سازمان و تعیین حدود اختیارات آنها بنا به پیشنهاد دبیر کل.
 بررسی و اظهار نظر در مورد گزارش های ماهانه هیات اجرایی.
 تفسیر و اعلام نظر درباره مرامنامه، اساسنامه و مصوبات مجمع نمایندگان در مواردی که دارای ابهام بوده و یا مورد اختلاف ارکان سازمان باشد. 
تصویب آیین نامه هایی که مطابق اساسنامه به عهده شورای مرکزی است.
تبصره: شورای مرکزی موظف است بعد از انتخاب شدن توسط مجمع نمایندگان بلافاصله تشکیل جلسه داده و از بین اعضاء خود حداقل دو نفر را برای احراز سمت دبیر کلی سازمان به مجمع نمایندگان پیشنهاد نماید. روش کار برابر آیین نامه ای خواهد بود که به تصویب شورای مرکزی می رسد.
ماده 12- دبیر کل:
 دبیر کل بالاترین مقام اجرایی سازمان بوده و ریاست شورای مرکزی را به عهده دارد و برای مدت دو سال انتخاب می شود. 
وظایف دبیر کل به شرح زیر است:
اداره جلسات شورای مرکزی.
 ابلاغ مصوبات مجمع نمایندگان و شورای مرکزی به ارکان سازمان جهت اجرا و پی گیری و نظارت بر حسن اجرای آنها. اعلام دیدگاه ها و مواضع سازمان در زمینه های گوناگون و پاسخگویی در قبال آنها.
 پیشنهاد خط مشی ها، راهبردها، برنامه ها، اصلاح مرامنامه، اساسنامه و انحلال سازمان به شورای مرکزی.
 تهیه دستور جلسات شورای مرکزی. 
ارایه گزارش سالیانه ارکان مختلف سازمان به شورای مرکزی. 
پیشنهاد تاسیس مناطق و کمیته های جدید و حدود اختیارات آنها به شورای مرکزی.
 صدور احکام کلیه مسئولین و اعضای ارکانی که تعیین و نصب آنها بر عهده مجمع نمایندگان یا شورای مرکزی است. 
دبیر کل باید حداقل هر سال یکبار با شورای مناطق جهت تبادل نظر و ارایه گزارش عملکرد به شورای مرکزی جلسه داشته باشد.
 پیشنهاد افرادی جهت عضویت در هیات اجرایی به شورای مرکزی. 
تبصره 1: در مواقع ضروری هیات اجرایی با حضور و به ریاست دبیر کل تشکیل می شود.
 تبصره 2: دبیر کل از بین اعضاء شورای مرکزی، دو نفر را به عنوان معاونین خود به شورای مرکزی معرفی می کند، تا زیر نظر وی انجام وظیفه نمایند. حدود اختیارات آنها توسط دبیر کل تعیین می گردد.
 تبصره 3 : در صورت پیشنهاد دبیر کل و تصویب شورای مرکزی، یک سخنگو از بین اعضاء شورای مرکزی سازمان انتخاب می شود.
تشکیل مجمع نمایندگان، بدین ترتیب که کلیه اعضاء سازمان بنا به دعوت دبیر کل در گردهمایی سالانه اعضاء شرکت کرده و توسط دبیر کل و مسئولین زیربط از نزدیک در جریان فعالیت های سازمان قرار می گیرند.
تبصره: زمان و نحوه تشکیل و دستور جلسه مجمع نمایندگان توسط دبیر کل تعیین می گردد. 
ماده 13- هیات داوری: 
هیات داوری شامل پنج نفر عضو اصلی و دو نفر عضو علی البدل بوده و برای مدت دو سال و با رای مخفی توسط مجمع نمایندگان انتخاب می شوند.
تبصره: دبیر کل، رئیس هیات اجرایی، مسئولین کمیته ها در مرکز نمی توانند به عضویت در هیات داوری انتخاب شوند.
ماده 14- وظایف و اختیارات هیات داوری:
 دریافت و رسیدگی به شکایات و گزارش های مربوط به تخلفات اعضاء و سازمان و صدور حکم مقتضی. دریافت و رسیدگی به شکایات و گزارش های مربوط به تخلفات ارکان سازمان و صدور حکم مقتضی.
ماده 15 – احکام هیات داوری:
احکام هیات داوری برای کلیه ارکان و اعضاء سازمان لازم الاجرا می باشد.
 تبصره 1: در مورد دبیر کل، شورای مرکزی و اعضای آن، هیات داوری تنها نظر خود را به مجمع نمایندگان اعلام خواهد داشت و تصمیم گیری با مجمع نمایندگان خواهد بود. در مورد هیات اجرایی و اعضاء آن نیز، هیات داوری نظر خود را به شورای مرکزی اعلام خواهد نمود. در صورت عدم پذیرش این نظر از طرف شورای مرکزی موضوع جهت اتخاذ تصمیم به مجمع نمایندگان ارجاع خواهد شد.
 تبصره 2 : چگونگی ادارات جلسات هیات داوری و نحوه رسیدگی به تخلفات اعضاء و ارکان سازمان بر اساس آیین نامه هایی خواهد بود که به تصویب جلسه مشترک هیات داوری و شورای مرکزی می رسد.
ماده 16- هیات اجرایی:
 هیات اجرایی عبارتند از رئیس و یک نفر نایب رئیس و روسای کمیته ها که با پیشنهاد دبیر کل و تصویب شورای مرکزی برای مدت دو سال انتخاب می شوند. 
تبصره: انتخاب اعضای هیات اجرایی برای دوره های بعد بلامانع است.
ماده 17- وظایف و اختیارات هیات اجرایی:
 اجرای مصوبات شورای مرکزی و هیات داوری.
 تشکیل کمیته هاو مناطق پس از تصویب شورای مرکزی. 
نظارت بر حسن جریان کلیه فعالیت های اجرایی سازمان.
 ایجاد هماهنگی میان ارکان زیر مجموعه هیات اجرایی.
 ارایه پیشنهاد به دبیر کل به منظور اداره بهتر سازمان و واحدهای وابسته به آن. 
ارزیابی و نظارت بر عملکرد کمیته ها و مناطق و ارایه گزارش ادواری به دبیر کل.
 پیشنهاد برنامه ها و آیین نامه های داخلی هر یک از کمیته ها و مناطق به دبیر کل.
 دعوت از اعضاء مجمع نمایندگان و تشکیل آن بر اساس مصوبات شورای مرکزی.
انتشار و توزیع ارگان رسمی سازمان. 
تبصره 1: رئیس هیات اجرایی، مسئول اداره جلسات هیات اجرایی و ایجاد هماهنگی در تهیه و اجرای برنامه کار کمیته ها و پی گیری و نظارت بر حسن اجرای آنها است. مسئولین کمیته ها زیر نظر مستقیم رئیس هیات اجرایی انجام وظیفه می نمایند. تبصره 2: تعداد جلسات و چگونگی اداره آنها و نحوه انجام فعالیت های مربوط به هیات اجرایی مطابق آیین نامه ای است که به تصویب شورای مرکزی می رسد. 
تبصره 3 : دبیرخانه(مسئول فعالیت های اداری و پشتیبانی سازمان) زیر نظر هیات اجرایی و برابر آیین نامه ای که به تصویب هیات اجرایی می رسد، تشکیل شده و فعالیت می کند.
ماده 18- کمیته های سازمان عبارتند از: 1- کمیته تشکیلات و امور مناطق 2- کمیته آموزش اعضاء 3- کمیته پشتیبانی 4- کمیته طرح و برنامه 5- کمیته اطلاع رسانی
تبصره 1: ایجاد کمیته های جدید و یا ادغام و انحلال آنها با پیشنهاد کمیته تشکیلات و تایید هیات اجرایی و تصویب شورای مرکزی امکان پذیر است.
 تبصره 2: هر یک از کمیته های سازمان متشکل از حداقل هفت و حداکثر یازده نفر عضو می باشد که با پیشنهاد رئیس کمیته و تایید کمیته تشکیلات و تصویب هیات اجرایی انتخاب و اعضای کمیته تشکیلات مستقیما توسط هیات اجرایی تعیین می شوند. تبصره 3: کمیته ها می توانند بعد از تایید کمیته تشکیلات از اعضای سازمان به عنوان مشاور یا همکار بدون حق رای استفاده نمایند.
 تبصره 4: کلیه آیین نامه ها توسط کمیته تشکیلات تهیه و توسط مرجع تعیین شده در اساسنامه تصویب می شوند.
 تبصره 5: شرح وظایف کمیته های سازمان توسط کمیته تشکیلات تهیه و پس از تایید هیات اجرایی به تصویب شورای مرکزی می رسد.
ماده 19- منطقه:
 منطقه یکی از ارکان سازمان می باشد و توسط شورای منطقه که به صورت مستقیم توسط اعضاء سازمان در آن منطقه انتخاب شده و با حکم دبیر کل منصوب می شوند، اداره می شود. هیات رئیسه شورای منطقه متشکل از رئیس، نایب رئیس و دبیر، با رای مخفی اعضای شورای منطقه انتخاب شده و پس از تایید هیات اجرایی با حکم دبیر کل فعالیت می کنند. مسئولان کمیته های مناطق، توسط شورای هر منطقه و از میان اعضاء شورا انتخاب شده و با حکم رئیس شورای منطقه منصوب می شوند.
 تبصره 1: وظایف و اختیارات اعضای شورای مناطق و هیات رئیسه مناطق بر اساس آیین نامه ای با پیشنهاد هیات اجرایی و تصویب شورای مرکزی خواهد بود. 
تبصره 2: در تقسیم بندی مناطق برابر با تشکیلات وزارت آموزش و پرورش در هر شهر و محدوده ای که اداره ناحیه یا منطقه مستقل وجود دارد یک منطقه سازمان خواهد بود.
 تبصره 3: به منظور تحت پوشش قرار دادن فرهنگیان شاغل در مراکز تربیت معلم و اداره کل استان ها و نیز شاغلین در حوزه وزارتی در تهران، منطقه اداره کل- مرکز تربیت معلم و منطقه حوزه وزارتی برای این افراد تعریف خواهد شد. نحوه انتخاب اعضای شورای این مناطق بر اساس آیین نامه ای است که به تصویب شورای مرکزی می رسد. 
تبصره 4: تشکیل کمیته ها در مناطق به صورت متناظر با مرکز الزامی نیست.
 تبصره 5: اعضاء کمیته های مناطق توسط مسئولان کمیته ها و از میان اعضاء سازمان در آن منطقه انتخاب می شوند. تبصره 6: روسای شوراهای مناطق و مسئولین کمیته های مربوطه موظفند حداقل هر شش ماه یکبار برای اعضای خود در مدارس تشکیل جلسه داده ضمن تبادل نظر آنان را در جریان عملکرد خود قرار دهند.
 تبصره 7: در صورتی که در منطقه ای سازمان تشکیل نشده باشد افرادی که مایل به عضویت در سازمان باشند با نظر کمیته تشکیلات مرکز به مناطق مورد درخواست معرفی خواهند شد.
ماده 20- مدرسه:
 مدرسه اولین رکن سازمان است. هر مدرسه حداقل از یک عضو تشکیل می گردد که دارای حداقل یک نماینده در منطقه خواهد بود.
 تبصره 1: نحوه تعیین نماینده یا نمایندگان مدرسه و کارکنان منطقه نحوه ارتباط آنها با منطقه مربوطه بر اساس آیین نامه ای که به تصویب شورای مرکزی خواهد رسید، مشخص خواهد شد. 
تبصره 2: هر یک از ادارات آموزش و پرورش نیز در این سازمان یک مدرسه شناخته می شوند.


فصل سوم- عضویت
ماده 21- عضویت:
 شرایط عضویت در سازمان عبارتند از: کارکنان آموزش و پرورش.
 التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تقید به فعالیت در چارچوب قانون. 
پذیرش مرامنامه، اساسنامه و تقید به انجام فعالیت در چارچوب مصوبات سازمان.
 تبصره 1: پذیرش کلیه رده های همکاری با سازمان بر اساس آیین نامه ای که به تصویب شورای مرکزی می رسد، بر عهده کمیته تشکیلات است.
 تبصره 2: تغییر مدرسه و منطقه فعالیت افراد موجب لغو عضویت افراد نمی گردد، چگونگی آن بر اساس آیین نامه ای که به تصویب هیات اجرایی می رسد، خواهد بود.
 تبصره 3: عضویت در احزاب و تشکیلات سیاسی، مانع عضویت در سازمان نمی شود. 
تبصره 4: کلیه نیروهای رسمی، حق التدریس و بازنشسته جزء کارکنان آموزش و پرورش تلقی می شوند.
 تبصره 5: نیروهای حق التدریس نمی توانند به عنوان نماینده مدرسه و عضو شورای منطقه انتخاب شوند.
ماده 22- خاتمه عضویت:
 هر یک از موارد زیر موجب خاتمه فعالیت عضو در سازمان می گردد: استعفای عضو.
 نقض شرایط عضویت و تخطی از انجام وظایف تشکیلاتی.
 تبصره: لغو عضویت با پیشنهاد کمیته تشکیلات و تایید هیات اجرایی و با تصویب هیات داوری، امکان پذیر می باشد.( این اقدام بر اساس آیین نامه ای خواهد بود که به تصویب شورای مرکزی می رسد) در مورد اشخاصی که با حکم دبیر کل منصوب شده اند، مصوبه هیات داوری باید به تصویب شورای مرکزی برسد.


فصل چهارم- امور مالی
ماده 23- درآمد سازمان:
 درآمد سازمان از طریق دریافت حق عضویت، هدایا و کمک های مردمی و درآمد حاصل از فعالیت های اقتصادی، فرهنگی و موسسات وابسته مورد تصویب شورای مرکزی تامین می گردد.
ماده 24- ثبت اسناد ملی:
 درآمد و هزینه های سازمان در دفاتر قانونی ثبت و بیلان آن در پایان هر سال مالی برای بررسی به کمیسیون ماده 10 قانون احزاب ارایه می شود. 
ماده 25- امضاء اسناد تعهدآور:
 مسئولیت انجام هزینه در سازمان برابر با مصوبات شورای مرکزی با دبیرکل می باشد که می تواند به افراد دیگر تفویض نماید و اسناد مالی و تعهدآور در مرکز به امضای رئیس کمیته پشتیبانی می رسد. مسئولیت امضای اسناد مالی و تعهدآور در مناطق طبق آیین نامه ای است که به تصویب هیات اجرایی می رسد. 
تبصره: رئیس هیات اجرایی و رئیس کمیته پشتیبانی می توانند اختیارات خود را به افراد دیگری تفویض نمایند.
ماده 26- انحلال: در صورت انحلال سازمان، هیات تصفیه از طرف مجمع نمایندگان نسبت به تعیین تکلیف اموال و مایملک انحلال و انجام سایر اقدامات قانونی، اقدام نموده و ظرف حداکثر شش ماه گزارش کار خود را به کمیسیون موضوع ماده 10 قانون احزاب ارسال می دارد.
فصل پنجم – سایر موارد
ماده 27- نوع فعالیت:
 سازمان کلیه فعالیت های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی سازمان باید به گونه ای باشد که جنبه صنفی و فرهنگی سازمان تحت الشعاع قرار نگیرد.
ماده 28- فعالیت سازمان تا قبل از تشکیل اولین مجمع نمایندگان: 
سازمان تا تشکیل اولین مجمع نمایندگان و حداکثر یکسال، توسط هیات موسس اداره می شود و وظایف و اختیارات مجمع نمایندگان موقتا به عهده این هیات می باشد. هیات موسس می تواند به منظور پی گیری وظایف خود، نسبت به تشکیل شورای مرکزی موقت اقدام نماید.
تبصره: هیات موسس نمایندگانی را برای انجام امور ثبت قانونی سازمان تعیین خواهد نمود. این افراد به عنوان موسسین قانونی سازمان عمل خواهند کرد.
ماده 29- شرایط احراز مسئولیت های تشکیلاتی:
 احراز مسئولیت های تشکیلاتی به وسیله آیین نامه ای تعیین می گردد که به تایید هیات اجرایی و تصویب شورای مرکزی می رسد.
ماده 30- اعضای علی البدل:
 اعضای علی البدل ارکان مختلف سازمان در صورت فوت، استعفا، عزل و معذوریت هر کدام از اعضاء به ترتیب الویت، انتخاب و منصوب می شوند. 
تبصره: حضور اعضای علی البدل در جلسات رکن مربوطه بدون حق رای بلامانع است.
این اساسنامه در پنج فصل و سی ماده و 42 تبصره در تاریخ 22 / 8 / 1380  به تصویب مجمع نمایندگان رسید و از این پس به عنوان اساسنامه تشکیلات لازم الاجرا خواهد بود. 


مرام نامه سازمان معلمان ایران
حمد و سپاس بی حد مربی جهانیان را که به لطف رحمانی خویش آدمی را علم اسماء آموخت و او را مقام مسجودی فرشتگان ارزانی داشت و پیامبرانی فرستاد و به وسیله آنان به بندگان هشدار داد تا میثاق الست بگزارند و نعمت فراموش کرده را به یاد آرند و با آموزش کتاب و حکمت و نشان دادن دلایل واضح و روشن برای برپایی قسط و عدل بپاخیزند. اینک برای دست یابی به این منظور و تحقق عدالت اجتماعی و بسط قسط و توسعه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ضرورت بازنگری آموزش و پرورش در این دوران رخ می نماید تا زمینه و مجالی برای تربیت انسان طراز مکتب ایجاد شود هر چند که تعلیم و تربیت در هر دوره از تاریخ تمدن بشری بر اساس انتظارات اجتماعی، مذهبی و ... آن دوره هدفی خاص را دنبال کرده و بر همین اساس نمی توان از تعلیم و تربیت امروز همان انتظار را داشت که در قبل بوده است زیرا تعلیم و تربیت دیروز که با نهضت رنسانس در اروپا آغاز شد و تا به امروز بر جوامع غربی و شرقی سایه افکند، فرهنگ و ساختار ویژه خود را همچنان به مشخصه هایی چون انسان محوری به جای خدا محوری و خردورزی با انقطاع از عالم غیب و حاکمیت عقلانیت ابزاری و تجربی حفظ نموده و در نهایت انسان هایی مسخ شده و تک بعدی به جامعه بشری تحویل داده است.

بدیهی است جوامع شرقی به خصوص جوامع اسلامی، به دلیل همان تفاوت های بنیادین فرهنگی و ساختاری که با جوامع غربی دارند نمی توانند آموزش و پرورشی غیر دینی، آنچنان که دوره جدید با ویژگی های غربی اش اقتضاء می کند، داشته باشند و اگر دچار خودباختگی و بی هویتی نشده باشند، باید بتوانند آموزش و پرورشی دینی و متفاوت با آنچه در غرب وجود دارد، به وجود آورند. بر همین اساس بود که وقتی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (قدس سره) به پیروزی رسید و نظام اسلامی مستقر شد، آموزش و پرورش با نگاهی متفاوت به انسان و مناسبات اجتماعی و فرهنگی آن شکل گرفت و به جای تکیه بر انفکاک و جدایی علم از دین و معنویت، بر آشتی برقرار کردن میان آن دو همت گماشت، تا در نهایت انسانی خداگونه در راستای نیازهای مختلف فردی و اجتماعی آحاد جامعه تربیت کند. در این دیدگاه جدید، آموزش و پرورش از چنان جایگاه بلند و رفیعی برخوردار است که بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، امام خمینی(قدس سره) اصلاح مملکت را منوط به اصلاح فرهنگ و آموزش و پرورش دانسته و معلمان را کلیددار سعادت ملت معرفی کرد و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) نیز در تبیین جایگاه و نقش معلم فرمودند:" دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند... اگر معلم خوب نداشته باشیم، در آینده پدران و مادران، جوانان، رزم آوران خوب و نیروهای انسانی زبده و کارآمد نخواهیم داشت."

حال اگر انتظار داریم آموزش و پرورش، بر اساس چنین دیدگاهی، وظایف خطیری چون مبارزه با فقر فرهنگی، تحقق عدالت آموزشی، تربیت انسان هایی شایسته و کارآمد، تثبیت ارزش ها و باورهای دینی و انقلابی، مبارزه با خودباختگی و بی هویتی و ... را در فضای جدید ناشی از حماسه شریف دوم خرداد در قالب نهادینه کردن مشارکت های مردمی در حوزه های فرهنگی و آموزشی و نیز کمک به روند قانونگرایی و قانون مداری، نقد طلبی و نقدپذیری، گسترش فرهنگ تعامل و گفتگو، احترام به ارزش ها و اندیشه های دیگران،پرهیز از خشونت گرایی و مدارا ستیزی و ... را جامه عمل بپوشاند، ناگزیریم بیش از هر زمان دیگر بر نقش معلمان و مربیان، تاکید کرده و برای حفظ و ارتقاء جایگاه و منزلت آنان تلاشی گسترده مصروف داشته و با فراهم سازی امکان حضور فعال و خودجوش این قشر عظیم و تاثیرگذار و استفاده از توانایی های آنان در تمامی صحنه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در زمینه بهسازی و تکامل مادی و معنوی جامعه گام های اساسی برداریم. حال با توجه به نکات مزبور و نیز نیاز شدید آموزش و پرورش به ایجاد تشکیلاتی منسجم، قانونمند و پویا بتواند با برنامه ریزی صحیح و نظارت دقیق، زمینه مشارکت و حضور اجتماعی معلمان و فرهنگیان را فراهم سازد، باعث شد تا " سازمان معلمان ایران" با اتکال به خداوند متعال در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تاسیس شود. به این ترتیب، سازمان مصمم است تا با استفاده مطلوب و بهینه از اندیشه ها و خلاقیت های فرهنگیان و معلمان عزیز، در جهت وصول به اهداف کلی و اصلی زیر تلاش کند: 
نقد و بررسی جریان رسمی و غیر رسمی آموزش و پرورش کشور با تشکیل کمیته های تخصصی مربوطه و ارایه طرح ها و پیشنهادهای مناسب
-ایجاد زمینه های مناسب جهت فعالیت های پژوهشی و تحقیقاتی با عنایت به نیازهای شغلی و مسایل آموزش و پرورش
- تلاش در جهت تحکیم و ارتقای منزلت اجتماعی فرهنگیان
- دفاع منطقی و مجدانه از حقوق صنفی معلمان در چارچوب قانون، در جهت افزایش تسهیلات معیشتی و رفاهی ایشان
- همفکری و مشورت با مسئولان امر و ارایه راهکارهای مناسب در جهت رشد و حرفه ای و تخصصی معلمان، همگام با پیشرفت های علمی و فنی در عرصه تعلیم و تربیت- برنامه ریزی در جهت رشد و توسعه آگاهی های دینی، اجتماعی، فرهنگی و شغلی معلمان
-تبیین جایگاه واقعی تعلیم و تربیت در جامعه به منظور جلب حمایت و مشارکت ملی
- نهادینه کردن باورهای دینی و ملی فرهنگیان با توجه به گستره تعامل آنها با اقشار مختلف جامعه، به خصوص دانش آموزان آینده ساز به منظور فرهنگ سازی
- زمینه سازی مناسب جهت حضور فعال و گسترده فرهنگیان در عرصه های سیاسی و اجتماعی، از جمله شرکت در انتخابات به منظور انتخاب افراد صالح و آگاه به مسایل آموزش و پرورش و مشکلات فرهنگیان
- معرفی نمایندگان معلمان به منظور تحقق اهداف سازمان معلمان ایران در مجلس شورای اسلامی و شورای شهر.
این مرام نامه با یک مقدمه و 10 بند در تاریخ22 / 8 / 80   به تصویب مجمع نمایندگان رسید و از این پس به عنوان مرام نامه تشکیلات لازم الاجرا خواهد بود.


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

فردای قیامت و عدالت

کرمان

منتشرشده در نامه های دریافتی

مشکلات سازمان‌ بازنشستگی  گروه اخبار /

طرح مشکلات سازمان‌ بازنشستگی در مجلس : کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس مشکلات سازمان بازنشستگی کشور را مورد رسیدگی قرار داد.

قاسم عزیزی ماینده مردم شازند در مجلس با یادآوری جزییات جلسه کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس گفت: در جلسه این کمیسیون بررسی اخبار مرتبط با کمیسیون در ابتدا صورت گرفت.

نماینده مردم شازند در مجلس از حضور محمود اسلامیان به عنوان رئیس صندوق بازنشستگی کشوری به همراه معاونان وی در جلسه کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس خبر داد و افزود: در جلسه کمیسیون گزارش عملکرد و مشکلات مربوط به سازمان‌ بازنشستگی با حضور مسئولان این سازمان مورد بررسی قرار گرفت.

وی ادامه داد: بررسی وضعیت درآمدهای صندوق، پرداختی‌های آن به اعضای و کاستی‌ها موجود در آن موضوع مورد بحث جلسه مذکور بوده است.

عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی یادآور شد: کمبود منابع‌ مالی مهمترین معضل صندوق‌ بازنشستگی بود که مقرر شد برای رفع مشکلات این صندوق پیشنهادات هیات‌مدیره به صورت مکتوب به کمیسیون ارسال شود.

خانه ملت


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در بازنشستگان

مفهوم بیمه در ایران و فرهنگ سازی ارکان مختلف جامعه برای نهادینه ساختن بیمه

بيمه از زبان هندي ( اردو ) گرفته شده است و در لغت به معناي ضمانت است . در اصطلاح نيز ضمانت مخصوصي است از جان يا مال كه در حقوق جديد دنيا رواج يافته است . در بيمه اشخاص با پرداخت وجهي مسئوليت كالا يا سرمايه يا جان خود را به عهده ديگري مي گذارند و بيمه كننده در هنگام زيان بايد زيان و خسارت وارده را بپردازد.
در تعريفي ديگر ، بيمه عقدي است كه به موجب آن، يك طرف ( شركت بيمه ) تعهد مي نمايد در ازاء پرداخت وجه يا وجوهي از طرف ديگر ( بيمه گزار ) در صورت وقوع يا بروز حادثه، خسارت وارد بر او را جبران نموده يا وجه معيني بپردازد.

در واقع ، بيمه عملي است كه به موجب آن بيمه گر در مقابل دريافت عوض به نام (  حق بيمه يا وجه اشتراك  ) و به موجب مقررات خاص خسارات را جبران مي نمايد ؛ بدين ترتيب بيمه موجد نوعي اطمينان در مقابل مخاطره محتمل الوقوع تلقي مي گردد.

بيمه در واقع نوعي تعاون و همياري اجتماعي در زمان حوادث و راهكاري منطقي براي توسعه بهداشت رواني و پاسخ گويي به نيازهاي جوامع بشري به ويژه زندگي شهري در مقابل بروز حوادث ناگهاني و غیر قابل پیش بینی مي باشد . جوامع بشري از حدود پنج هزار سال پيش بهترين و موثرترين وسيله براي مقابله با زيان هاي عظيم حوادث را تعاون و همياري اجتماعي به منظور كاهش زيان جوامع يافتند تا در اين راستا افراد جامعه بيمه شده به تنهايي در مقابل خسارت ناشي از حادثه ناگهاني قرار نگيرند و از اين طريق تمام افراد به آسايش خيال و امنيت مالي دست يابند.

براي مثال ، در اوايل قرن صنعتي در اروپا كارگران صنعتي و معادن در محيط كار با آسيب ديدگي، نقص عضو و فوت روبه رو بودند و بار سنگين نگراني از وضعيت مالي خانواده در صورت بروز حادثه آنها را بر آن داشت تا صندوقي در محل كار تعبيه كنند و ماهانه به سهم خود مبلغي ناچيز به صندوق بريزند و در موقع حادثه، آسيب ديدگان از اندوخته صندوق به نفع خانواده هاي خود استفاده كنند و به اين ترتيب نه تنها غرامت آسيب ديدگان جبران مي شد بلكه همه افراد آن جامعه به آسايش خيال دست يافتند و در واقع خود را بيمه حوادث نمودند.

شركت هاي بيمه همان صندوق تعبيه شده مي باشند.بیمه اگرچه یک پدیده اقتصادی است ؛ اما یک کار فرهنگی می باشد.
کارشناسان، فعالان و مسئولان صنعت بیمه همگی بر این نکته اذعان دارند که فرهنگ بیمه در کشور فراگیر نشده است و بیشتر مردم بیمه را با بیمه اجباری شخص ثالث، بیمه بدنه و یا خدمات درمانی می شناسند .
نکته دیگر این است که بیمه گران باید به « فرهنگ سازی » هم توجه کنند. به طور مثال از مجموع 111 نیروگاه در کشور 9 نیروگاه آن بیمه است و فقط 7 درصد صنعت ساختمان کشور بیمه است.این در حالی است که بیمه کردن ساختمان و صنایع و دیگر موارد باید فرهنگ سازی شود .
جامعه شناسان در ارائه تعریف فرهنگ متفق القول نیستند.

هرسکویتس بیش از 60 تعریف ارائه داده که توسط علمای علوم اجتماعی بیان گردیده و نگارنده به رغم کثرت تعاریف ارائه شده در متون علوم اجتماعی، «فرهنگ را مجموعه ای از شیوه های زندگی اعضای جامعه (مثل نحوه لباس پوشیدن ، غذا خوردن، حرف زدن، خوابیدن، احوال پرسی کردن و رانندگی کردن ) الگوهای رفتاری، آداب، سنن، باورها، اعتقادات هر نوع توانایی که انسان ها در جامعه می آموزند تا با جامعه سازگار شوند،به راستی فرهنگ سازان بیمه و بازیگران فرهنگ ساز صنعت بیمه چه عناصری هستند و چگونه می توانند در راستای تحقق فرهنگ بیمه نقش آفرینی نمایند؟


خانواده :

اولین و مهمترین نهاد اجتماعی است که کارکردهای متنوعی دارد. یکی از کارکردهای خانواده، تربیت اجتماعی است. آگاهی به آداب معاشرت، پذیرش مسئوولیت اجتماعي، نحوه شرکت در مجامع، راه های مقابله با نیازهای اجتماعی و کنش های اخلاقی و از سوی دیگر در زندگی اجتماعی، آموزش ایده های عالی و تساوی خواهانه، روح فداکاری و گذشت، تقویت ایثار و از خود گذشتگی، نوع دوستی، میل خدمت به خلق و لذت بردن از آن، راه های مقابله با مشکلات، ایجاد حس احترام نسبت به قوانین و مقررات اجتماعی از طریق خانواده آموزش داده شده و بعدها تقویت و نهادینه می گردد و البته هیچ کس نمی تواند هر یک از ارزش های فوق را در فرهنگ سازی برای  بیمه و تامین اجتماعی نفی کرده و یا طرد نماید.

روان شناسان می گویند: «والدین در تربیت اجتماعی از روش هایی چون الگو پذیربودن، القایی و داستان سرایی، بیان غیر مستقیم استفاده نمایند و قبل از ایجاد روش، والدین خود نیز معتقد به آن باشند.»
در روایات دین آمده است که پیامبر اکرم فرمودند: رطب خورده، کی منع رطب کند


کارشناسان آموزش فرهنگ  بر این باورند که آموزش کودکان باید 5 ویژگی خاص را داشته باشد:


-    « آموزش کودکان، باید پیش از دوره دبستان باشد.
-    کار در آموزش در این دوره به صورت تجربی باشد.
-    مطابق با اصول رشد کودکان باشد.
-    به طور مکرر و مداوم باشد.
-    دارای جایگاه خاصی در مدرسه باشد. »


-    همچنین خانواده ها برای آموزش کودکان و نوجوانان به مقوله بیمه و تامین اجتماعی  نکات ذیل را مدنظر داشته باشند:
-    فرهنگ بیمه  را همانند عناصر فرهنگی برای کودک و نوجوان شرح دهند تا آن جا که درک درستی از وضع برخی قوانین و مقررات بیمه ای پیدا کنند.
-    با برقراری ارتباطات یک فرزند یا فرزندان، اعمال آنان را برای درونی کردن عناصر فرهنگ بیمه جلب نمایند.
-    ایجاد حس انگیزه در کنار سایر روش های تربیتی بسیار مهم است.
-    کودکان حسی و تجربی هستند و با شعار تربیت نمی شوند و تعلیم نمی پذیرند، کودکان آنچه رامی بینند، یاد می گیرند.
-    اکنون متاسفانه دغدغه خانواده ها، فقط درس خواندن و آموزش کودکان شده است. فرزندان در مدارس درس بخوانند و در ریاضی و اجتماعی و فیزیک نمره 20 بگیرند، اما کمتر به مقوله تربیت و روابط انسانی و اجتماعی توجه می شود. این مقوله در خور اهمیت است که مسوولان و مدارس می بایست به آن بپردازند.


خانوادهای ایرانی باید زندگی مدرن و اصول آن را به فرزندان آموزش دهند. خطر محصول جامعه مدرنیته است که  حاصل کارش ویرانی و نابودی و زیان و ضرر است و بیمه ،تدبیر انسان مدنیته برای زیستن در دنیای پرخطر است و بیمه چتری اطمینان بخش برای روزهای بحران  و انسان مدرن می داند که در دنیای مدرن گریز و گزیری از خطر و حادثه نیست وبرای زیستن و زندگی در دنیای پرحادثه مدرن می بایست تمام خطرات و حوادث و ریسک را بیمه نمود.


مدرسه:

« بوردویو جامعه شناس فرانسوی می  گوید: مدرسه سرمایه اجتماعی است . در هر جامعه ای، 3 شکل سرمایه وجود دارد. سرمایه اقتصادی که قابل تبدیل به پول است و در شکل حق مالکیت نهادینه می شود.
-    دومین شکل سرمایه، سرمایه فرهنگی است که در مدارج تحصیلی نهادینه می شود و بالاخره سرمایه اجتماعی است که مکمل سرمایه فرهنگی و اقتصادی می باشد.

به اعتقاد جامعه شناس دیگری تبه نام « کلمن » سرمایه اجتماعی رامی توان در سه جنبه از ساختار اجتماعی یافت :
 1)  رابطه بزرگسالان با کودک
2) رابطه بین دو بزرگسالی که روابطی با کودک دارند.
3) استمرار و دوام ساختار در طول زمان»


مدرسه، جزو نهاد آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش از اجزایی چون مدرسه، معلم، دانش آموز، برنامه ریزی درسی، کتاب های درسی و ارزشیابی تحصیلی تشکیل شده است و هر یک از این اجزا می تواند از دو جنبه کارکردی ( کارکردهای آشکار و کارکردهای پنهان ) مورد  کنکاش قرار گیرد.

بنابراین در زمینه فرهنگ سازی بیمه، هر یک از این اجزاء می بایست ضرورت نیاز کرده و هر یک به این مساله به طور دقیق بپردازند.


معلم:

معلم فردی است که به نگهبانی و انتقال دانش می پردازد. او نقش سوزن بانی قطار راه آهن را درمیان نسل ها ایفا می کند. معلمان، مهمترین نقش را در نظام اجتماعی دارند و یک نظام آموزشی و اجتماعی موفق، معلمانی کارآمد و کاربلد را می خواهد نه معلمانی کم رمق و کم تحرک که فقط نقش مبصر را در کلاس ایفا کنند و بچه ها را به مدت چند ساعت سرگرم ساخته و آنها را ساکت کنند.


-    مدارس باید دانش آموزان را با مفهوم بیمه و تامین اجتماعی در کتاب های درسی آشنا کنند و حس شهروندی را تقویت نمایند. در این زمینه به اعتقاد مارشال:

اولا شهروندی وضعیتی است که ناشی از عضویت کامل فرد در اجتماع است، ثانیا کسانی که حائز این وضعیت هستند، حقوق و تکالیف یکسان و برابری دارند به اعتقاد او باید بین حقوق شهروندی و تکالیف شهروندی، نوعی تعادل وجود داشته باشد.


-    مدارس ایرانی، باید با مفاهیم مدرنیته و سنت آشنا شده و آسیب های هر یک را بشناسند. مدارس باید بدانند که یکی از مشخصات دوران مدرن، نهادینه شدن روح تدبیر و امید بیمه و تامین اجتماعی  در کالبد اجتماع است و به مدد قوانین کارآمد، حوزه های شخصی و حریم های عمومی، مصون از تعرض زیاده خواهان و متخلفان قرار می گیرد و شهری متناسب با الگوهای نظام مند پدید می آید.

در این مقطع در شرایطی قرار داریم که فرهنگ سازی بیمه به دغدغه هر لحظه مسوولان امر بدل شده و برون رفت از این معضل نیز بستری مناسب را طلب می کند که واکاوی آن منوط به شناخت، وفاداری و اطاعت آگاهانه  می باشد.

به قول آن اندیشمند چینی، اگر در پی دست یابی به آرمان شهرها هستید، آنها را بر پایه ها و ستون های قانون بنا کنید و از مردم بخواهید به این ستون ها تکیه کنند و مطمئن باشند که هرگز فرو نخواهند ریخت و در مدارس این پرسش مطرح و پاسخ داده شود که چرا ما ایرانی هادر فرهنگ سازی صنعت بیمه و آموزش چگونگی استفاده از صنعت بیمه برای سرمایه گذاری موفق عمل نکرده ایم ؟


-    مسوولان آموزش و پرورش، تعریف مدرن و جدیدی از سواد آموزی را ارائه دهند. روزگاری باسواد کسی بود که خواندن و نوشتن را می دانست. بعدها گفته شد:

با سواد کسی است که لیسانس داشته باشد، زبانی را به غیر از زبان مادری خود بداند و مسلط به رایانه و اینترنت باشد، ولی اکنون می گویند: باسواد کسی است که علاوه بر داشتن مدرک لیسانس و داشتن زبان و تسلط رایانه و اینترنت، مسوولیت های شهروندی را نیز بداند و از شعور اجتماعی بهره مند باشد و نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه خویش بی تفاوت نباشد و در اجتماعات شرکت کند و برای آبادانی جامعه خویش تلاش نماید.

به راستی ما چه تعریفی از باسوادی داریم و ما در جهان کنونی تربیت، در کجا قرار داریم؟ و مگر نه این است که انسان مدرن برای روزهای بحران تربیت گردد؟


وسایل ارتباط جمعی :
وسایل ارتباط جمعی از پر بهاترین و مورد انتقاد ترین، محبوب ترین و منفورترین جنبه های جامعه مدرن به شمار می رود. وسایل ارتباط جمعی از جمله وسایل ارتباطی گوناگون است که بخش وسیعی از مخاطبین را بدون هیچ گونه ارتباط شخصی بین فرستندگان و گیرندگان پیام ها فرا می گیرد. این وسایل فرد را با طیف فوق العاده مردم از قبیل شخصیت های ورزشی و تاریخی، سیاست مداران، نویسندگان، روزنامه مجریان و گویندگان برنامه ها آشنا می سازد. وسایل ارتباطی نقش و اهمیت روز افزونی را در زندگی امروزی پیدا کرده اند، در نتیجه پیشرفت تکنولوژی های ارتباطی و رسانه های همگانی، سست شدن سازمان های اجتماعی سنتی مانند خانواده گسترده و اجتماعات بومی، وسایل همگانی در شکل دادن به جهت افراد اهمیت فزاینده ای پیدا کرده اند.
وسائل ارتباط همگانی نه تنها برای دولت ها حیاتی می باشند، درعین حال وسیله ای مهم برای حرکت جوامع سنتی به سوی نوگرایی اند.
رسانه های همگانی پیام های مستمر و استانداردی را به طور همزمان به تعداد بی شمار،می رسانند. بنابراین می توانند در تحول سریع جامعه نقش اساسی و مهم ایفا نمایند، دلایلی که اهمیت مطبوعات را در امر آموزش و فرهنگ سازی ضروری می سازد، عبارتند از:
1) انبوهی و تراکم جمعیت شهری: موضوع بیمه، عمدتا مبتلا به شهرهای بزرگ و متراکم است. انبوهی و تراکم جمعیت در این شهرها، مانع از اعزام کارشناسان و امکانات آموزشی به شهرها می شود: اما متون مطبوعاتی، تقریبا تمام مناطق شهری را در پوشش خود دارند.
2) جاذبه استفاده از تصویر و گرافیک در انتقال مفاهیم انتزاعی: با کمک تصاویر و طرح ها مفاهیم بهتر و گویاتر بیان می شوند.
3) توان تولید محتوای آموزشی جذاب مرتبط با تامین اجتماعی و بیمه  : هم از بعد نگارشی و هم از بعد  نرم افزاری، می توان برای تولید متون و تصاویر و طرح های جذاب که در مطبوعات ما وجود دارد بهره برد و در صورت سرمایه در این بخش، می توان مخاطبان زیادی جذب کرد.
4) کمبود استادان زبر دست و مجرب در حوزه بیمه.
5) ضرورت بهره برداری درست از بودجه های آموزشی و ارتقای دانش عمومی با هزينه کمتر.


-   محدودیت ها و مشکلات :
1)  « در جامعه ما کارکرد مطبوعات بیشتر به اطلاع رسانی خبری و سرگرمی معطوف است. هرچند انتظار از رسانه ها برای آموزش عمومی زیاد است، اما تاکنون در ایجاد انگیزه برای در استفاده از پیام های آموزشی موفق عمل نکرده ایم. البته در زمینه آموزش های غیر مستقیم از مطالب و داستان های سرگرم کننده، تجربه های موفقی وجود دارند، اما این تجربه های پراکنده تا زمانی که آموزش ها تبدیل به فرهنگ شوند باید تداوم داشته باشد و این کار نیاز به سیاست گذاری، برنامه دقیق و استمرار آموزش ها در قالب های متنوع و جذاب دارد.»
2) انفعالی عمل کردن مخاطبان: ارائه مطالب آموزشی به گونه ای که آن عطش و انگیزه استفاده از رسانه را به عنوان ابزار آموزشی در جامعه نمی بینیم، و باید تلاش کرد تا جوی در جامعه حاکم شود که مردم، آموزش پذیر مستعد و علاقه مند باشند. باید تحقیقی انجام شود درباره این که در چه مقطعی و چه دوره ای می توانیم علاقه تمایل نیروی آموزش پذیر را که بیشتر کودکان و نوجوانان هستند، افزایش داده و این علاقه را به سمت محتوای آموزشی رسانه هدایت کنیم. لذا از یک طرف باید در درون مخاطب، امید و رغبت ایجاد و از طرف دیگر کاری کرد تا مخاطبان ما آگاهانه تر و با اختیار برنامه های آموزشی را دنبال کنند.
3)  عده ای از فعالان صنعت بیمه معتقدند که مسایل این صنعت باید در فضای حرفه ای مطرح شود و نیازی به درج آن در رسانه ها نیست.
با این وجود، همواره عواملی مانع طرح آزادانه نظرات انتقادی درباره ضعف ها و مشکلات صنعت بیمه بوده است:

نخست آنکه تقریباً همه خبرگان و صاحب نظران صنعت بیمه، جزو مسؤولان مؤسسات بیمه هستند. به همین دلیل ، دغدغه مصالح شخصی و شرکتی، انگیزه آنها را برای نوشتن و انتشار نقدها و نظراتشان در رسانه ها کم می کند.

این افراد، بیشتر آنچه که می توانند به صراحت در عرصه های عمومی عرضه نمایند را در جمع های محدود و دوستانه ابراز و سایر همکاران حرفه ای را از شنیدن نظرات شان محروم می کنند. مانع دوم و مهمتر، حساسیت و موضع گیری مخاطبین نقدهاست. اغلب این اشخاص نگرانند که انتقاد از آنان در عرصه های عمومی و حتی درون سازمانی، موجب تضعیف جایگاه و موقعیت شان شود و گاهی خصلت های روان شناختی شان از اساس هیچگونه نقد و نظر مخالفی را برنمی تابد .
با همه این احوال، اکنون رسانه ها نقش غیرقابل انکاری در تبیین و تحلیل مسائل صنعت بیمه دارند و مطالب مفید و مؤثری درباره رویکردها و برنامه های صنعت بیمه در آنها منتشر می شود. در این وضعیت چنانچه مدیران و مسؤولین این صنعت تحمل خود را در برابر نقد و نظر افزایش دهند و نگاهی درست و اصولی به موضوع نقد داشته باشند می توانند از ابزار نقد به عنوان فرصتی برای تصحیح امور و ارتقای کارایی مدیریت استفاده کنند.

برعکس، اگر به نقد و نظر به عنوان تهدید نگاه شود ایستگاه های بازبینی و اصلاح عملکرد حذف و مسیر پویایی مدیریت مسدود می گردد.
در مجموع نقد را باید در عرصه صنعت بیمه گسترش داد و قیدها و یا گزاره هایی چون نقد غیر منصفانه و مغرضانه و ارجاع به انگیزه های نقد کننده نباید باعث نگرانی و محرومیت از مواهب نقد ونظر شود.

گروه همسالان:
از دیدگاه روان شناسان اجتماعی، گروه نقش مهمی در رشد اجتماعی کودکان و نوجوانان و ارائه الگو به آنها دارد که یک از مهمترین این گروه ها، گروه همسالان است. مطالعات نشان داده است که سه عامل موجب تشکیل گروه همسالان می شوند. همسنی، همکلاسی و همسایگی، یعنی گروه های دوستی حول این سه خصوصیت تشکیل می شوند و اگر این سه خصوصیت در گروه ما با هم یافت شوند، آن گروه بسیار پایه ای و با ثبات خواهد بود.

«به اعتقاد اریک اریکسون در دوره نوجوانی بحران های روانی و اجتماعی او را دچار چالش می کند، زیرا این دوران دوره انتقال از خانواده به اجتماع است . بنابراین جامعه پذیری و فرهنگ پذیری و فرهنگ سازی در دوره نوجوانی از طریق گروه همسالان نقش مهم و اساسی دارد.»

آموزش مفاهیم  تامین و رفاه و بیمه  از این بستر می تواند نوجوانان را برای نقش شهروندی آماده کند. گروه همسالان با تاکید بر ارزش های حاکم بر گروه، مرزهای گروهی خود را با توجه به مکانیسم های درون گروه و برون گروه معین می نماید و بر وفاداری های « ما » درون گروه در مقابل « آنان » برون گروه می افزایند. در این میان هنگامی که فرد در تماس با اعضای خانواده خود و تماس با دوستان همگن خود دچار تعارض می شود، این تعارض را با پذیرش رفتار مورد قبول گروهی که بیشتر بدان وابسته است یعنی در غالب موارد گروه همگان و دوستان فیصله می دهد. روان شناسان می گویند که بین میزان همرنگی و همبستگی افراد در گروه پیوندی وجود دارد.
ویژگی مهم گروه ایجاد زمینه ای برای نوجوانان است تا به واسطه آن از زندگی فردی به سوی زندگي اجتماعی و اجتماعی شدن گام بردارند. چون تمایل به زندگی اجتماعی ریشه در درون آدمی دارد، نوجوان حاضر است حتی اگر به صورت آلت مضحکه هم که شده در گروه باقی بماند، اما از طرف گروه کنار گذاشته نشود، بنابراین تشکیل گروه های NGO ها در ایران، آسیب شناسی رفتارهای گروهی نوجوانان، تشکیل گروه های جذاب و پر کشش در راستای مسائل  بیمه ای و تامین اجتماعی می تواند این قشر عظیم را نسبت به مسائل  اقتصادی و اجتماعی و انسانی بیمه علاقه مند کند.


مسجد :
مسجد علاوه بر این که عبادتگاه و مکان نیایش مسلمانان است، محلی نیز برای اجتماع عام به شمار می رود و از اهمیت والایی برخوردار است. حضور در این فضای مقدس و تجدید حضور براي ادای وظایف و تکالیف دینی، پیوند عاطفی و روحانی و معنوی بین افراد برقرار کرده و یا منجر به تقویت آن می گردد. حضور فیزیکی و معنوی درمسجد که عامل گسترش مشترکات معنوی است جمع نمازگزاران را به همسویی و همفکری فرا می خواند و این احساس و درک را در آنها تقویت می کند که بنی آدم اعضای یکدیگرند و نبايد از درد و رنج همنوعان و حل مشکلات اجتماعی غافل شد.

به راستی آیا تاکنون مساله ای مهم تر و خطیرتر از تامین اجتماعی و رفاه و توسعه که حتی ممکن است امنیت ملی را به تهدید افکند، وجود دارد ؟ روحانیون ، جایگاه ویژه و پایگاه مقدسی که نزد مردم دارند، می توانند از تریبون های مساجد و نمازهای جمعه، به فرهنگ سازی در این باره بپردازند. امروزه  فرهنگ سازی بیمه و تامین اجتماعی و توسعه و رفاه ، یک جهاد معنوی و دینی به شمار می رود و بخش اعظمی از مردم که در مساجد، تکایا و نمازهای جمعه و جماعت حضور می یابند، از این طریق می توان به آگاهی، هوشیاری و حساس سازی آنها دست زد.

اگر به تاریخ انقلاب نگاه کنیم، نقش مساجد عظیم و پر رنگ بوده است. نقش مساجد در وقوع انقلاب اسلامی و نقش عظیم مساجد در جنگ تحمیلی و اکنون نیز مساجد جایگاه ویژه ای در حل مسأله  اقتصادی  دارند. 

بيمه سه نقش: 1- اجتماعي، 2 - اقتصادي و 3- انساني دارد. در « نقش اجتماعي »، رويکرد هاي تعاون، همياري، مشارکت، افزايش ايمني واعتبار، تامين اجتماعي، کاهش خسارت هاي مادي و معنوي، فقرزدايي، همبستگي، احسان، انفاق و مواردي از اين قبيل مي گنجند که در ماهيت کل جامعه و بسترسازي اطمينان وآرامش سودمند خواهند بود.
در « نقش اقتصادي »، رويکردهاي پس انداز، توسعه سرمايه گذاري، اعتبار، افزايش ايمني و پيشگيري ازخطر، حفظ ثروت ملي و شخصي، گردش مالي و رونق اقتصاد، جبران بخشي از زيان ها و مواردي اينچنين که موجب رفاه وآسايش اجتماع است، جاي دارد.

در « نقش انساني » نيز رويکردهاي رواني و آرامش خاطر؛ کاهش دغدغه، تدبير و آينده نگري، عزت و اعتمادبه نفس، التيام آلام، خطرپذيري و ديگر ويژگي هاي مفيد انساني که موجب افزايش اطمينان و کارآيي افراد در جامعه و فعاليت هاي اقتصادي خواهد شد، مي گنجند.

بنابراین در کدام رفتار انسانی می توان نقش های متنوع و اثر گذار مثل بیمه و تامین اجتماعی را مشاهده نمود. از سوی دیگر یکی از عوامل ضعف فرهنگی در تامین اجتماعی و بیمه ؛مسایل باورها و نگرش های مردم است. بسیاری از عوام مردم بر این باورند که ما بیمه  ابوالفضل  (ع) می باشیم و نیازی به بیمه های اجتماعی مدرن نیست که البته در این راستا تلاش روحانیون و مسجدی ها بسیار اثر گذار می باشد.
مساجد کانون مهرورزی و ایثارگری است و اگر ایثارگری نهادینه گردد، بیم ها و نا امیدی ها به حاشیه رانده می شود. در این راستا خانواده با بیمه عمر و آتیه فرزندان و تامین و تضمین آینده درس ایثار را به فرزندان خود می آموزند.


بازی و سرگرمی ها:

جامعه شناسان برای بازی و سرگرمی کارکردهای متنوعی را برمی شمارند. بازی می تواند به آموزش شیوه زندگی فردی منجر گردد. بازی به نهادینه شدن قانون و مقررات می انجامد. بازی، کسب آگاهی از جهان خارج را در پی دارد. بازی آموزش اخلاق و مناسبات است. بازی، رعایت قوانین و مقررات را در نوجوانان و جوانان تحریک  می کند. بازی های با تحولات و تغییرات فرهنگی جوامع در ارتباط هستند و برخاسته از فرهنگ جوامع هستند که به دوام و قوام تمدن ها کمک می نمایند.

روزگاری، کودکان و نوجوانان، بازی های سنتی و رو در رو که همراه با حرکات بدنی بود، را انجام می دادند. اکنون بازی ها تغییر و تحولاتی یافت و بازی ها رنگ و بویی رایانه ای گرفت.

« جامعه شناسان » درباره تاثیرات بازی های رایانه ای، ویدئویی سه رویکرد اصلی را بر می شمارند:
1) رویکرد مثبت : اینان بر این باورند که در بازی های رایانه ای و ویدئویی هیچ چیزی بی ارزشی در دست یابی به مهارت های اجتماعی و فکری وجود ندارد.
2) رویکرد منفی : بازی رایانه ای اثرات مخرب و منفی دارد و به گسترش خشونت و انحراف جنسی کودکان و نوجوانان منتهی  می شود.
3) رویکرد واقع گرا: بازی های رایانه ای هم می تواند مثبت و مفید باشد و هم می تواند مخرب و زیان آور باشد و دولتمردان و مسوولان بایستی نگاه جدی تری به قضیه داشته باشند. امروزه بازی های رایانه ای و ویدئویی مربوط به توسعه و رفاه و تامین اجتماعی و بیمه می تواند کمک نماید.


لذا رعایت نکات ذیل در این راستا ضروری است:
1) بازی های رایانه ای و ویدئویی بومي و ملی گردد.
2) والدین در بازی های رایانه ای نظارت داشته باشند و دخالت نکنند.
3)  بازی رایانه ای با مضامین  اقتصادی و بیمه ای برای نهادینه شدن ارزش های اقتصادی  در نوجوانان ارائه شود.


حرف آخر:
« فرهنگ سازی » ، امری سهل و ممتنع است و اکنون ضرورت عمده در فرهنگ سازی  بیمه و رفاه و تامین اجتماعی  احساس می شود.

فرهنگ سازی یک نیاز و ضرورت است نه ژست و تفنن اجتماعی، بنابراین ، اولین گام در فرهنگ سازی این است که باورها و دیدگاه ما درباره این مساله تغییر کند. یعنی مسوولان و سیاست گذاران اجتماعی و سیاسی و فرهنگی که دغدغه مسائل توسعه و رفاه و تامین اجتماعی را دارند، بایستی بدانند که :


-  فرهنگ و فرهنگ سازی امری تدریجی است و فرهنگ سازی بیمه در کوتاه مدت میسر نمی گردد و فرهنگ سازی گام به گام و مرحله به مرحله به نتیجه می رسد.
-  فرهنگ سازی یک امر همگانی است . قطعا اقدامات مسوولان شهری، بدون همراهی خانواده، مدارس، مساجد، رسانه ها و ... محال است.
-  فرهنگ سازی نیازمند دانش فنی است. برای فرهنگ سازی باید از علوم دینی و مذهبی، روان شناسی، جامعه شناسی، مدیریت، علوم سیاسی، ادبیات و هنر بهره برد.
-  فرهنگ سازی، امری سهل و ممتنع است. در جامعه این تصور در میان عوام و برخی از خواص وجود دارد که فرهنگ سازی آسان است و فرهنگ سازی یعنی انجام یک یا دو کار نمادین اما در منظر جامعه شناختی ، فرهنگ سازی امری سخت و دشوار است و مهارت، دقت، حوصله و صبر فراوان می طلبد.
-  فرهنگ سازی بدون برنامه موفقیتی به دست نمی آورد. برنامه ریزی می تواند کوتاه مدت ،میان مدت و بلند مدت ارائه گردد.
-  فعالیت های فرهنگی می بایست با ارزشیابی همراه شوند و قطعا با توجه به نکات فوق می توان تغییرات اساسی در جهت فرهنگ سازی ایجاد نمود، زیرا انسان آفریننده فرهنگ، پرورده فرهنگ، پروراننده فرهنگ و نیازمند فرهنگ است.


 در مقال نهایی  به طور کلي راهبرد  فرهنگ سازی در صنعت بيمه اين است  که اين نکته ترويج و آموخته شود که چرا مردم بايد بيمه نامه بخرند؟ داشتن بيمه نامه چه ضرورتي دارد؟ و درباره انواع بيمه ها و مزاياي آنها اطلاعات مفيدي به عموم جامعه داده شود، به گونه اي که محصولات بيمه اي به عنوان «ضرورت زندگي» وارد پندارها شود تا نگرش مردم براي شکل دهي رفتار مناسب بيمه اي تغيير کند، آنگاه مردم تشويق شوند تا محصولات بيمه اي را با رغبت خريداري و وارد سبد نيازهاي اصلي شان کنند.

صنعت بيمه مي تواند با استفاده از راهبرد فرهنگ سازی  به « اشاعه سواد بيمه اي » در جامعه بپردازد و با ترويج « رويکرد بيمه اي مديريت بحران » و « ويژگي هاي حمايتي بيمه » از بار منفي « لوکس بودن » بيمه بکاهد و در راستاي گسترش فرهنگ بيمه، «ظرفيت سازي» کند.


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در اقتصاد

درصد قبولی دانش آموزان و رابطه آن با طبقه بندی مدارس و تراژدی عدالت آموزشی

اگرچه آموزش و پرورش مجری ده ها ماموریت های آموزشی و پرورشی و فرهنگی و اجتماعی است اما تنها مبحث مورد اندازه گیری در این نهاد انسان ساز درصد قبولی مدارس در امتحانات نهایی است که هر ساله در 3 ماهه اول سال تحصیلی توسط معاونت آموزش متوسطه آموزش و پرورش در مدارس رصد شده و در پی آن مدارس رتبه بندی می شوند .

این در حالیست که ماموریت های بسیار مهم تری توسط آموزش و پرورش در مدارس باید اجرایی شود که نتایج حاصل از آن در آینده نزدیک و دور در جامعه مصداق پیدا خواهد کرد  ؛ اما در حال حاضر ، آموزش و پرورش ناکامی یا موفقیت مدارس خود را با درصد قبولی در کنکور دانشگاه ها می سنجد و همین امر باعث شده انواع مدارس دولتی شکل گرفته و عملا فرزندان این مرز و بوم بر اساس توانایی های مالی و معلوماتی خود مدارس مختلف دولتی تقسیم شوند .

مدارس نمونه دولتی ، هیئت امنایی ، تیز هوشان ، مدارس دولتی خاص و مدارس دولتی عادی که هر کدام طیفی خاص از دانش آموزان را در خود جای می دهند و به جای ایجاد تنوع نوع دانش آموزان به صورت طیفی فی المثل دانش آموزانی با معدل های 18 به بالا و یا بر اساس آزمون و...ثبت نام می نمایند و در این میان سهم مدارس دولتی عادی از جمعیت دانش آموزی ضعیف ترین ها از نظر درسی و اخلاقی و مالی است .

این بی عدالتی آموزشی محض باعث شده علیرغم کار سخت تر مدیران و معاونین و معلمان مدارس عادی دولتی به علت ضعف مفرط دانش آموزان این نوع مدارس در رتبه بندی های درصد قبولی و میانگین نمرات در رده های آخر قرار گرفته و خستگی بر تن این زحمتکشان بی ادعا همیشه بماند .
اگر مدارس عادی دولتی پذیرای این طیف از دانش آموزان نبودند ؛ آیا مدارس نمونه و هیئت امنایی و دولتی خاص می توانستند عرض اندام کنند و خود را موفق جلوه دهند ؟

اگر این طیف دانش آموزان در مدارس خاص دولتی پخش می شدند قطعا رتبه و درصد آنها پایین می آمد .

پس به نظر می رسد که مدیران و کادر مدارس دولتی عادی که پذیرای محروم ترین اقشار دانش آموزی بوده اند مورد تقدیر قرار بگیرند که بستر موفقیت را برای مدارس خاص دولتی فراهم نموده اند .

از این موضوع که بگذریم کار بزرگی که مدارس عادی دولتی با ضعیف ترین اقشار دانش آموزی موجود در خود انجام داده اند با این اندازه گیری پوشیده مانده است و ده ها ماموریت های دیگر که در این گونه مدارس انجام شده و در نتیجه از سقوط های اخلاقی ، افسردگی ، اختلافات خانوادگی ، هدایت های کار ساز و مشاوره های نجات دهنده و ده ها معضل دیگر این دانش آموزان که احتمال آلودگی آنان به جرم و مواد مخدر افزایش دارد تعدیل یا جلوگیری کرده است .

نباید فراموش کنیم که کار معلم نمره دادن یا کسب درصد بالا در دروس مختلف نیست .

کار اصلی معلم و مدرسه رفع دردمندی هاست که در اثر آن جلو ه های پیشرفت در زندگی آینده سازان این مرز و بوم را متبلور می سازد .

درصد قبولی دانش آموزان و رابطه آن با طبقه بندی مدارس و تراژدی عدالت آموزشی

به ضررس قاطع ، کار مدارس عادی دولتی انسانی و شکوهمند است چون از اقشاری هستند که جز خدا کسی را ندارند و معلمانی که در مدارس محروم فعالیت می کنند جمله معرف معلمی شغل انبیاست را مصداق می بخشند ، حتی اگر با بی مهری مورد سوال و عتاب سیستم اداری قرار بگیرند که فارغ از ماموریت های بزرگتر و سازنده تر و پشتیبانی های لازم از این نوع مدارس و دانش آموزان فقط سعی می کند با مقصر قلمداد کردن مدرسه و معلم صورت مساله اصلی بی عدالتی آموزشی را پاک کند .

باز هم فراموش نکنیم که یک کارگر ساده با اخلاق از صدها دکتر مهندس بی اخلاق احتمالی در جامعه فردا کار ساز تر و موثرترند .

بنابراین سلامی می کنیم به معلم مدارس محروم .

خدا قوت ، خسته نباشی . اجرتان با امام حسین ( ع )

سلامی می کنیم به دانش آموزان زحمت کش که هم کار می کنند و هم درس می خوانند و توقعی هم ندارند .

سلامی می کنیم به مسوولین دلسوز .

سلامی می کنیم به مدارس برتر .

و درود می فرستیم به تمام کسانی  که کمیت را فدای کیفیت برای این دو روزه دنیا نکرده اند .


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در دانش آموز

راه ها و روش های افزایش حقوق معلمان بر اساس واقعیت ها و امکانات  همکار محترم آقای رسول انصاری در پاسخ یادداشت من با عنوان" در حاشیه تعطیلی کمیته معیشت ..." نقدی نوشته اند . با تشکر از ایشان و احترام به نطراتشان امیدوارم همه ما بتوانیم در فضایی آرام و بدون حاشیه با هم گفت و گو کنیم. اهمیت یک نوشته خوب در تحریک احساسات مخاطب نیست بلکه در ارائه اطلاعات درست و استدلال های متین و محکم است.

بنده در آن یادداشت دو راه حل را در مورد افزایش حقوق در عرض هم مطرح کردم :

1-  دولت به صورت جهشی مبلغ کلانی در قالب بودجه سالانه یا جدا از آن ، به آموزش و پرورش اختصاص دهد .

2  - هرگونه افزایش حقوق منوط به تغییراتی در کمیت و کیفیت نیروی انسانی است. یعنی معلم باید کار بیشتر و کیفی تری ارائه بدهد تا حقوقش اضافه شود.
 
همان جا گفته ام که راه حل اول در میان معلمان طرفداران بیشتری دارد و راه حل دوم در میان مدیران. این راه حل ها را من از خودم در نیاورده ام . آنها را جمع بندی و بیان کرده ام و میزان و درجه اجرایی شدن آنها را در واقعیت سنجیده ام. هدف از نوشتن یک یادداشت باید روشنگری باشد.

باید واقعیت های تلخ و شیرین را جلو چشم خواننده گذاشت. اینکه بنده قلم به دست بگیرم و درباره فقر و نداری معلمان مویه کنم، چه فایده ای برای خواننده معلم دارد ؟

اطلاعات درست مستند و استدلال محکم پایه های یک نوشته خوب است. در همان یادداشت نوشتم : "راه حل اول، افزایش حقوق را بدون تغییر در نیروی انسانی می خواهد و افزایش حقوق را پیش شرط هرگونه تغییر کمی و کیفی نیروی انسانی می داند. اما راه حل دوم، تعدیل نیرو و افزایش بهره وری نیروی انسانی را به عنوان پیش شرط افزایش حقوق مطرح می کند."

با استناد به آمارهایی از زبان دکتر نجفی،  نوشتم : "دولت نمی تواند تغییری جهشی و غیرعادی در حقوق معلمان ایجاد کند و مثلا بودجه آموزش و پرورش را در سال آینده به 70-80 هزار میلیارد تومان برساند." اگر کسی با عدد و رقم و دلیل ثابت کند که دولت این توانایی را دارد من هم خوشحال می شوم.

در ادامه گفته ام : "در مطالبات صنفی قاعدتا باید به اجرایی بودن خواسته ها هم توجه کرد. شعار صنفی اگر قابل تحقق در چارچوب امکانات موجود کشور نباشد ، فایده ای ندارد و مشکلات را بیشتر می کند. "

گفته ام : "از 54 سال پیش معلمان خواستار افزایش حقوق خود توسط دولت هستند و نتیجه چشم گیری نگرفته اند."  با تردید اضافه کرده ام : "شاید راه دوم یعنی همکاری معلمان در اجرای سیاست های دولت در بخش آموزش و پرورش و مشارکت فعال در اداره مدارس به امتحان کردنش می ارزد. سیاست های 5 گانه فانی بدون همکاری و مشارکت معلمان شکست می خورد" . اما به گفته این همکار گرامی ، بنده چنان "راه کارهای نامربوط و غیر قابل اعتنایی" بر زبان آورده ام که حتی "مقامات بالای وزارت نیز از بیان چنین راهکارهایی اِبا دارند."
 
"کاتولیک تر از پاپ "شده ام .
 
"آمارهای غیرقابل استناد" داده ام .حرفهایم "سست و نه چندان صحیح" است."صورت مساله را عوض کرده" ام  و "ماهیت آن را تغییر داده" ام.

برادر عزیز 

اگر  راه حل های من غلط است شما راه حل درست بده.  آمار من غلط است شما آمار درست بده... نقد باید معطوف به نوشته و در جهت روشنگری باشد.
 
استاد عزیز به تک تک فرهنگیان تکلیف می کند  که "باید هوشیاری و فراست خود را نسبت به این آمارها و راه کارها حفظ کرده" و با تحقیق و مطالعه و به صورت مکتوب جواب بدهند. توصیه ارزنده ای است. از همکاران می خواهد که نگذارند : "چنین آمارها و راه کارهایی ، مبنای برنامه ریزی و سیاست گذاری های آتی در سیستم آموزشی قرار گیرد ."  اما استاد نگفته اند کدام آمار من غلط است؟ 

من با فشار بر دولت  موافقم و در همان یادداشت گفته ام : "معلمان باید به دولت در چارچوب های قانونی فشار بیاورند و مطالبات معیشتی خود را به صورت جدی دنبال کنند. اما اگر فشار به گونه ایآنارشیستی دستاوردهای اساسی دولت در برداشتن تحریم و کنترل تورم و...را تهدید کند نقض غرض است."بعد از این مقدمه نه چندان مهربانانه همکار محترم ، ذکر نکاتی را  لازم دانسته اند : 

1- نکته اولی که نویسنده محترم ذکر می کند این است : "سیاست تعدیل نیرو در آموزش و پرورش اگرچه می تواند به عنوان یک راه حل مورد بحث قرار گیرد ولی فقط باید محدود به نیروهای ستادی و اداری شود ."
 
حالا ببینیم "راهکار نامربوط" من در زمینه تعدیل چه بوده که استاد نپسندیده اند.

در آن یادداشت نوشته بودم : " قرار نیست کسی از نیروهای رسمی اخراج شود. تعدیل نیرو اول باید از نیروهای ستادی و اداری آغاز شود و بسیاری از دوایر اداری و پست ها برچیده شوند. در مرحله بعد نوبت به نیروهای خدماتی و پشتیبانی و مازاد برنیاز می رسد.
گفته بودم : "تعداد معلمان گچ به دست کاهش نمی یابد و نیروهای بخش های دیگر پس از آموزش در صورتی که صلاحیت داشته باشند به کلاس فرستاده می شوند."شاید تفاوت نگاه ما اینجاست که من می گویم بعد از ستاد و ادارات، تعدیل باید شامل نیروهای خدماتی و پشتیبانی و مازاد بر نیاز مدارس هم بشود. اما ایشان می گوید تعدیل  فقط باید منحصر به ستاد و ادارات باشد.
 
اینجا آمار و ارقام می تواند به کمک ما بیاید. نسبت معلم گچ به دست به نیروهای پشتیبانی و خدماتی و اداری 2 به 1 است. یعنی اگر تعداد کارکنان وزارت آموزش و پرورش  را 980 هزار بدانیم  ، 630 هزار معلم گچ به دست و بقیه خدماتی و اداری و پشتیبانی هستند. از حدود  350 هزار نیروی خدماتی و اداری ، فقط 50-60 هزار در ستاد و ادارات کار می کنند و حدود 300 هزار نیروی اداری و خدماتی در مدارس مشعولند. حتی اگر ادارات و ستاد را به طور کامل تعطیل کنیم تغییر محسوسی در تعداد نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش اتفاق نمی افتد.

بنابراین اگر سیاست تعدیل را قبول داشته باشیم بعد از ستاد باید به مدرسه بیاییم. ضمنا  این را هم گفته ام که در تعدیل نیرو، قرار نیست کسی اخراج شود. این یک پروسه است. قرار است در مقابل هر سه نفری که بازنشسته می شوند یک نفر استخدام شود تا به تدریج شمار پرسنل کم شود.
 
من معنای مخالفت برخی همکاران را با کاهش نیرو در آموزش و پرورش را نمی فهمم. جلوگیری از استخدام بی رویه  به نفع نیروهای شاغل است ؛  زیرا امکان اضافه کار حق التدریسی در روزهای تعطیل و یا شیفت مقابل برای معلمان فراهم می شود.
 
مساله 6 ساعت تدریس معاونان و مدیران که همکار محترم مطرح کرده اند، ربطی به برنامه های وزیر جدید ندارد و  از قبل بوده، منتهی اجرا نمی شده . بحث درباره آن خارج از موضوع نوشته من بوده است.
 
2-  استاد در تذکر دوم نوشته اند : "مضحک ترین پیشنهادی که برای افزایش حقوق توسط ایشان که به نظر می آید کاسه ی داغ تر از آش شده اند ، بیان گردیده ، پیشنهاد افزایش ساعت کار معلمان از 24 و 25 ساعت به 30 ساعت است ."فرموده اند : "این پیشنهاد بر پایه ی کدام تحقیق و پژوهش و اساسا بر چه مبنایی مطرح گردیده." جواب : این پیشنهاد بخشی از راه حل دوم است و سال گذشته توسط آقای فانی در کنار تعدیل نیرو مطرح شد. فانی گفت با کاهش 250 هزار نیرو و افزایش 6 ساعت کار معلمان می توان 30 درصد حقوق معلمان را بالا برد.
 
در یادداشت نوشته ام : " راه حل اول افزایش حقوق را بدون تغییر در نیروی انسانی می خواهد ... اما راه حل دوم، تعدیل نیرو و افزایش بهره وری نیروی انسانی را به عنوان پیش شرط افزایش حقوق مطرح می کند."

یکی از پیش شرط های طرفداران راه حل دوم افزایش بهره وری است و یکی از راه های افزایش بهره وری ، افزایش ساعت کار است. ممکن است پیشنهاد افزایش ساعت کار غلط باشد اما اصل افزایش بهره وری نیروی انسانی، بخشی از راه حل دوم برای افزایش حقوق است .

 3- استاد نوشته اند : " در رابطه با توسعه مدارس غیر دولتی نیز ، ذکر این نکته ضروری است که توسعه ی چنین سیاستی تا جایی قابل قبول است که به کیفیت آموزشی در مدارس دولتی آسیبی وارد نگردد و از حیث برخورداری از امکانات و مولفه های دیگر آموزشی ، مخصوصا از لحاظ تراکم کلاسی تفاوت معنا داری بین این مدارس مشاهده نگردد. "
 
به نظر من ، توسعه مدارس غیردولتی به سود دانش آموزان مدارس دولتی است. چون دست آموزش و پرورش را برای توجه بیشتر به مدارس دولتی باز می کند. اگر قرار باشد مدرسه غیر انتفاعی هم مثل مدرسه دولتی باشد انگیزه خانواده ها برای تحمل شهریه سنگین مدارس غیر دولتی چه می تواند باشد؟

در پاسخ مخالفان توسعه مدارس غیردولتی ،مقاله ای در جواب مصاحبه دکتر مالجو با روزنامه شرق با عنوان کالاسازی آموزش نوشته ام. این مقاله را در اختیار سخن معلم  گذاشته ام . ( این جا )

فرموده اند : " اگر این روش [توسعه مدارس غیرانتفاعی ] پسندیده و حسنه است ، چرا در رابطه با صنعت خودروسازی توصیه و تجویز نمی شود  ؟!" جواب : بنده تخصصی در صنعت خودروسازی ندارم و به نظرمن این بحث جداگانه و مهمی است که باید با حضور کارشناسان صنعت خود رو سازی انجام شود.
 
در پایان ، استاد گرامی راهکارهای خودشان را در 4 بند ارائه داده اند. در بند 1 و 2 گفته اند که دولت ها در قبال آموزش و پرورش احساس مسئولیت و تعهد بیشتر " بکنند و "بودجه بیشتری" اختصاص بدهند.  "پنج درصد توليد ناخالص ملي "را در اختیار آموزش و پرورش بگذارند  و  "سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی دولت" را افزایش دهند و...
بنده با پیشنهاد های استاد کاملا موافقم و تقریبا همین نکات را در قالب راه حل اول در یادداشتم  آورده بودم:  "راه حل اول این است که دولت به صورت جهشی مبلغ کلانی در قالب بودجه سالانه یا جدا از آن ، به آموزش و پرورش اختصاص دهد . مثلا بودجه آموزش و پرورش را دو برابر کند و این افزایش به روال جاری صرف پرداخت افزایش حقوق کارکنان شود."اما دلیل توجه من به راه حل دوم  این است که راهکار اول "قابل اجرا نیست." راهکارهای شما  بهترین راه حل هستند اما در ارائه راه حل برای مسایل باید به امکانات و واقعیت ها هم توجه کرد. بدون توجه به واقعیت بهترین و قشنگ ترین راهکارها تبدیل به شعار می شوند.
 
چگونه می شود  انتظار داشت دولتی که طبق گفته شخص موثقی مانند دکتر نجفی 55 هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد ، 50 هزار میلیارد تومان به صورت مقطعی به آموزش و پرورش تزریق کند؟
 
وظیفه یک کارشناس و یک روزنامه نگار برعکس یک « تبلیغات چی سیاسی یا مقام دولتی » ، این است که حقابق را هر چند تلخ به مردم بگوید.

دربند 3 و 4 راهکارها همکار گرامی نکات ارزشمندی در باره فعالیت صنفی معلمان  به شکلی آهسته ، پیوسته ، نظام مند و در عین حال مقتدرانه  و  حق اعتصاب ، تجمع و راه پیمایی در فرانسه  و اهمیت مشارکت معلمان در سیاست گذاری و برنامه ریزی کلان آموزشی نوشته اند که چون ارتباط موضوعی به بحث من در آن یادداشت ندارد از آنها می گذرم.


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

هفت مانع نظام آموزشی ایران در مسیر توسعه  در سومین بخش از مجموعه " درنگی بر موانع توسعه یافتگی ایران "، به هفت مانعی که نظام آموزش و پرورش کشور در مسیر توسعه یافتگی به جا می گذارد، اشاره می کنم:

 

مانع اول: معلمانِ خسته و فرسوده

هر شغلی یک شاکله شخصیتی دارد که معرف آن شغل است. مثلا شاکله صنعت را مهندسان، شاکله بهداشت و درمان را پزشکان و پرستاران و شاکله فرهنگ را هنرمندان و نویسندگان تشکیل می دهند. در آموزش و پرورش این نقش را نه دانش آموز، نه مدیران کل ستادی و نه وزیر آموزش و پرورش بلکه « معلمان » بر عهده دارند. تصور عمومی بر این است که تمام بار تعلیم و تربیت رسمی کشور بر دوش معلمان نهاده شده. همیشه انتظارات از معلمان فراتر از تقدیر و پاداش آنها بوده است. از یک طرف کار اصلی تربیت در نظام رسمی را به معلمان می سپاریم اما معاش آنها را به جمله معروف « معلمی شغل نیست، عشق است » حواله می کنیم.

بار اصلی تربیت روی دوش معلمان است اما کارانه و ماهانه و پاداش را کارکنان اداری آموزش و پرورش می گیرند. معلمان احترام عملی می خواهند.

وظیفه وزارت آموزش و پرورش اما باید فقط پشتیبانی حرفه ای و توان مند سازی معلمان باشد. سواد و سطح دانش و مهارت معلمان باید سالانه مورد ارزیابی قرار گیرد. شغل معلمی در گزارش های جدید یونسکو به عنوان یک تخصص معرفی شده. معلمانی که فاقد مطالعه و سوادهای چندگانه هستند یا باید تقویت شوند یا بدون تعارف با دنیای معلمی خداحافظی کنند.

اما در عوض باید برای معلمانِ توانمند؛ رفاه، مسکن، زندگی متوسط روبه بالا و نظام ویژه تأمین اجتماعی (بهداشت و سلامت) را فراهم آورد. با وجود معلم کم مطالعه، خسته، نا امید و بی حامی، از هیچ سندی نه تحولی بر می خیزد و نه امیدی به توسعه یافتگی می توان داشت.

 

مانع دوم: هویت ملیِ مخدوش دانش آموزان

دانش آموزی که عشق به کشور و میهنش را از مهد کودک حس کند و در مقاطع تحصیلی بالاتر این احساس تعلق را وجدان و درونی کند، در بزرگسالی نه به اختلاس گرایش پیدا می کند و نه از کارش می دزدد. ما عادت کردیم که برخورد با فساد و کژرفتاری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را از قوای قهریه و اهرم های پلیسی طلب کنیم حال آنکه از ریشه های تربیتی این آسیب ها غافلیم. دانش آموزانی که ریشه قوی در فرهنگ خود داشته باشند، در آینده به شهروندانی تبدیل می شوند که باهم کار کردن و کار گروهی را با باندبازی و قانون شکنی اشتباه نمی گیرند.
به عنوان یک کارشناس می گویم؛ اگر هویت ملی فرزندان ایران را جدی نگیریم، در آینده ای نزدیک با آسیب های بسیار بزرگی مواجه خواهیم بود. نشانه های « بدهویتی » یا هویت مخدوش را در نسل جوان و نوجوان امروز به وضوح می توان دید.

تصور کنید!

نسلی بی ریشه و بی اطلاع از دیرینه خود که هیچ چیز برایش مهم نیست! نه ایران، نه مردم و نه ارزش های اخلاقی. چراکه امواج سهمگین و احاطه کننده فرهنگ جهانی نه دلش به حال ایرانیت بچه های ما می سوزد و نه تربیت دینی آنها. پس این مسولیت فرهنگی بر دوش مربیان رسمی و غیر رسمی است.

ما در تمام سال های پس از انقلاب هنوز نتوانسته ایم به یک تعریف و تصویر متعادل از هویت ایرانی و اسلامی برای دانش آموزان برسیم. امروز ما با نسلی مواجهیم که نه تصویر درست و واقع بینانه ای از فرهنگ و تمدن ایرانی خود دارد و نه شناخت درستی از فرهنگ دینی. به عنوان مثال فرزندان ایران در طول ۱۲ سال تحصیل فقط در حد سه سطر آن هم بسیار تعارف آمیز درباره کوروش کبیر می خوانند. از آن سو در حوزه معارف دینی نیز نتوانسته ایم به شناختی معقول، رحمانی و عقلانی در نسل جدید دست یابیم.

دانش آموزان را بیشتر به ظواهر دین متمایل کرده ایم. مراد من، سنگین تر شدن کفه ایرانیت یا اسلامیت نیست بلکه نشان دادن واقعیات شکوه تمدنی و فرهنگی ایرانی و اسلامی در ذهن دانش آموزان است.

توسعه بدون فرهنگ، توسعه نیست. نمی توان ریشه یک نهال را خشکاند و بعد انتظار قد کشیدن آن را داشت.آموزش و پرورش باید منصفانه و آگاهانه به بچه ها کمک کند تا بفهمند که نه عشق به ایران نافی مسلمانی بچه هاست و نه مسلمانی آنها مزاحم افتخار به هفت هزار سال فرهنگ و تمدن آنها.

 

مانع سوم: شخصیت ضعیف و سرکوب شده دانش آموزان

توسعه از جنس رسیدن است نه از جنس رساندن. در رساندن، اراده های غیر مداخله می کنند و در رسیدن (رسش)، اراده خود فرد. رسیدن از جنس تربیت است و تربیت اساساً در شرایطی خودانگیخته، اختیاری، بدون فشار و اضطراب و بدون ترس، با مشارکت و مداخله آزادانه و آگاهانه فرد فرد یادگیرندگان معنی پیدا می کند.
هم آموزش و هم پرورش، اگر بدون مشارکتِ از سر تمایل و اختیارِ یادگیرندگان باشد، آموزش و پرورش نیست، اردوگاه کار اجباری است.

نظام آموزشی ما عموما با الگوی اقتداری و عمودی اداره می شود. ادبیات و سبک ارتباطی این نهاد مهم توسعه باید به ادبیات افقی متمایل شود. هیچ لزومی ندارد چشم یک میلیون کنشگر و نیروی فرهنگی و آموزشی به یک ساختمان زمخت سیمانی در خیابان سپهبد قرنی تهران خیره بماند که قرار است چه خوابی برای ۱۳ میلیون معلم و شاگرد ببینند.
سال هاست رویکردهای مدیریتی دنیا به ویژه در حوزه مدیریت آموزش به سمت کاهش تمرکز، برون سپاری، کاهش تصدی گری و تفویض منطقی امور معطوف شده اما آموزش و پرورش ما هنوز ارباب - رعیتی و متحدالشکل اداره می شود.

در ساختار آموزش و پرورش اقتداری سه گوهر گرانبهای توسعه یافتگی از دست می رود:

اول استقلال شخصیتی معلم و شاگرد، دوم قدرت انتخابگری که عصاره توسعه انسانی است و سوم تفاوت های فردی.

توسعه درون زا چیزی نیست جز شکوفایی ظرفیت های درونی و نیروی مغزی دانش آموزان. اما سبک کلاس داری فعلی ما و با این اتمسفر حاکم بر بیش از ۱۰۰ هزار مدرسه در ایران، توان تخیل و آفرینندگی بچه های ایران را به خاموشی و ضعف می کشاند. بچه های مدرسه ناخواسته با فشاری مواجهند که باید بنشینند، گوش کنند، بنویسند، امتحان بدهند و خداحافظ. چه ایده ها که در کلاس دیده نمی شود و چه استعداد ها که می پژمرد.

دانش آموز باید به حدی از اعتماد به نفس و بزرگ منشی برسد که؛ پرسش کند، نفی کند، رد کند، دوباره ببیند، خودش تجربه کند، بیازماید، به نقد بکشد، حرف بزند و از همه مهمتر « انتخاب کند ».

رسیدن به این نقطه، مستلزم کاهش تراکم جمعیت کلاس، کاهش تمرکز ستاد مرکزی وزارت آموزش و پرورش و ادارات و باز گذاشتن دست مدیران مدارس و معلمان برای فراهم آوردن میدان وسیعی از پرواز احساسات و اندیشه های دانش آموزان است.

عصر ایران


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در یادداشت

آسیب شناسی خشونت در مدرسه و میان دانش آموزان و معلمان  خشونت، رفتاری ناهنجار و ناشی از عوامل بسیاری است که فرد در طول زندگی با آنها دست و پنجه نرم کرده است. نوعی از خشونت که در بین دانش‌آموزان و قشر نونهال و نوجوان و جوان در جامعه به تازگی رو به فزونی نهاده است، پرخاشگری دانش‌آموزان در مدرسه و گاه حملاتی است که به هم شاگردی‌های خود و حتی در برخی موارد به معلمان خود می‌کنند.
باید پرسید دانش‌آموزی که چنین رفتارهایی می‌کند، در چه خانواده‌ای و در چه محیطی رشد یافته و بزرگ شده است و خانواده و دوستان این دانش‌آموز تا چه حد در تغییر رفتار وی تاثیرگذار هستند؟

بعد از عوامل خانواده و اطرافیان به بررسی عوامل محرک در مدرسه می‌پردازیم.
وقتی همه درها را به روی فردی ببندی و او را محبوس کنی، قطعا نباید انتظار رفتاری عادی از وی داشته باشی زیرا بعد از کمی دق‌الباب و فریاد زدن و درخواست کمک کردن، باید انتظار حمله به درها و شکستن آنها را داشته باشی.
پس عوامل محدودکننده دانش‌آموزان می‌تواند یکی دیگر از دلایل خشونت و پرخاشگری آنان باشد.

اکنون باید پرسید این عوامل چه هستند و چه کسانی باعث ایجاد چنین عواملی شده‌اند؟
هیچ نوزادی خشن و پرخاشگر به دنیا نیامده است و این امر کاملا اکتسابی و متاثر از عوامل محیطی است. در وهله نخست که کودک چشم به جهان هستی می‌گشاید، نخستین فردی را که می‌بیند و سعی در ایجاد ارتباط با وی دارد، مادر و بعد از آن پدرش است. پس می‌توان رفتار نامناسب پدر و مادر با یکدیگر یا با دیگر فرزندان و همچنین رفتارهای اطرافیان نزدیک را در این مقوله بی‌ربط ندانست.
بعد از خانواده و اطرافیان نزدیک، به تبع بزرگ شدن کودک و ورود به جمع هم‌سن و سالان، رفتارهای محیطی خارج از محدوده خانواده و فامیل منجر به ایجاد تغییر در کودک شده و هرچقدر کودک در محیطی امن و سالم رشد یابد، قطعا رفتارهای پرخاشگرانه و خشونت‌آمیز کمتری خواهد داشت.
بحث از زمانی شروع می‌شود که کودک وارد مدرسه شده و با سیستم آموزشی و تربیتی حاکم بر جامعه پرورش می‌یابد و آموزش می‌بیند.
اینکه سیستم فعلی آموزش‌وپرورش چقدر در این زمینه کارا بوده و توانایی تضعیف یا مضاعف کردن رفتارهای خشونت‌زا در کودکان را دارد، بحث اصلی این یادداشت است.
کودک به محض ورود به مدرسه با خیل عظیمی از قانون‌های محدودکننده مواجه شده و در وهله نخست باید جداشدن از مادر و خانه را به مدت پنج تا شش ساعت در روز تمرین کند و در وهله دوم تفاوت‌های فردی و خانوادگی با دیگر همکلاسی‌ها و هم‌سن و سالان خود را به عینه مشاهده کند. ورود کودک به مرحله‌ای از زندگی که در آن خبری از اسباب‌بازی و تاب‌بازی و وقت‌گذراندن با عروسک‌ها یا ماشین‌هایش نیست و باید به درس و مشق و قوانین و نظم حاکم بر مدرسه بپردازد نخستین تحول بزرگ را در کودک ایجاد می‌کند. اگر این تحول به مرور ایجاد نشده و یکباره باشد قطعا درصد ضربه خوردن کودکان خیلی بیشتر از تربیت شدن و باسوادشدن‌شان است.
در این گیر و دار نقش کادر اجرایی مدارس و معلمان بسیار حائز اهمیت است. در آموزش‌وپرورشی که دارای محیط بخشنامه‌ای خشک، مدارس تخریبی و کهنه و قدیمی، روش‌های تعلیم و تربیت سنتی، معلمانی با هزاران مشکل و گرفتاری که اغلب خودشان زیر خط فقر زندگی می‌کنند و مدیران ارشدی که بیشتر آنها حاصل انتصابات ناشی از روابط با مسوولان و فرادستان این سیستم هستند و مدیران مدارسی که خود نیز ناشی از انتصابات همان مدیران ارشد هستند، قطعا نباید انتظار رفتارهای صحیح و پرورش براساس علم روز دنیا را داشت.
کودک درون این چنین سیستمی رشد و پرورش و آموزش می‌یابد و درس‌ها و کتاب‌های پرحجمی را باید یاد بگیرد و مطالعه کند و کمترین زمان را برای تفریح و سرگرمی در مدرسه خواهد داشت.
همه اینها به صورت بالقوه در کودک جمع می‌شوند و کودک با این حجم عظیم ناملایمات بزرگ شده و پا به عرصه نوجوانی و جوانی می‌گذارد و هرچه بزرگ‌تر می‌شود وضعیتی که عنوان شد وخیم‌تر شده و قوانین خشک‌تر و محدودیت‌ها بیشتر می‌شوند.
بی‌تردید از دانش‌آموزی که با چنین سیستمی رشد یافته نمی‌توان انتظار رفتارهای درست و قانون مند داشت. دانش‌آموز جوان که الان نیرومند شده و احساس می‌کند دیگر به حدی رسیده است که کسی نمی‌تواند او را وادار به انجام کارهایی کند که برخلاف میلش است، دیگر نه خط خانواده و پدر و مادرش را می‌خواند و نه خط مدرسه و مدیر و معاون و معلمش را.
در اینجا نقش اصلی مشاوران مدرسه نمود پیدا می‌کند. اما متاسفانه بیشتر این مشاوران نیز نیروهایی غیرتخصصی هستند که به علت مازاد بودن در رشته خود یا داشتن روابطی با کارشناسان ادارات در این پست به کار گرفته شده‌اند و توانایی ایجاد تعادل در نوجوانان و جوانان را ندارند و قادر به تفهیم این قشر آسیب‌پذیر و کندوکاو در رفتارهای آنان نیستند.

آن دسته از مشاورانی نیز که از تخصص کافی برخوردارند به علت کم بودن ساعت کاری و حضور ناکافی در مدرسه قادر به حضور مداوم و پیگیری امور رفتاری و شخصیتی دانش‌آموزان نیستند.در اینجا و در نبود مشاوران، ایفای این نقش به عهده معاون پرورشی است. این معاونان نیز آن قدر برنامه‌های متنوع و بی‌فایده در دستور کار دارند که نمی‌توانند چنین نقشی را درست ایفا کنند.
پرواضح است که کل این مسوولیت‌ها به گردن معلمان می‌افتد. حال معلمی که دارای کمترین زمان برای تدریس کتابی با بیشترین حجم مطالب و تعداد صفحات است. چگونه می‌تواند هم به نیازهای روانی دانش‌آموز توجه کند، هم نیازهای آموزشی او را برطرف سازد و هم بیشترین بازدهی را با بالاترین درصد قبولی داشته باشد؟
قطعا یک جای کارش می‌لنگد، اگر معلمی بتواند همه این امور را یکجا تحقق بخشد در کنار اکثریت معلمانی که چنین توانایی ندارند کارش کمترین تاثیر را روی دانش‌آموزان دارد.
جالب اینجاست که معلمان که قشر آگاه و فرهیخته و باسواد جامعه هستند چنان محو تدریس و جلو بردن این سیاست‌های غلط آموزشی و به اتمام رساندن کتابی که باید تدریس کنند، شده‌اند که اصلا به این فکر نمی‌کنند که این دانش‌آموزان دارای تفاوت‌های فردی و رفتاری بی‌شماری هستند و بیشتر این مطالب و آموزه‌ها کمترین نقشی در زندگی‌شان ندارند در دانش‌آموز ایجاد اضطراب و نگرانی و ناامیدی می‌کند و دانش‌آموزی که در محیط خارج از مدرسه با بیشترین خطرات روبه‌رو است را از درس و مدرسه گریزان کرده و به مرور این رفتارها در آنها به صورت پرخاشگری، روی آوردن به سیگار و مواد مخدر، فرار از مدرسه و...بروز پیدا می‌کند.

حال معلمی را تصور کنید که مشغول تدریس درس سنگینی مانند ریاضی یا فیزیک است و در مقابلش دانش‌آموزانی قرار دارند که بیشتر نیمی از آنها بالقوه آماده پرخاشگری هستند و به علت پایه ضعیفی که دارند از صحبت‌های معلم چیز چندانی نمی‌فهمند. از آن طرف باید در این درس نمره لازم را اخذ کنند تا موجب نکوهش خانواده و مدرسه و سرافکندگی بین هم‌سن و سالان خود قرار نگیرند و از طرف دیگر در خارج از مدرسه هر نوع رفتاری را دیده و آموخته‌اند.
اینجا کافی است معلم در رفتارش کوچک‌ترین لغزشی داشته باشد. به‌طور قطع فورا مورد هجمه دانش‌آموزان ضعیفی که قصد به اثبات رساندن خود در مقابل دوستان‌شان را دارند، قرار می‌گیرند. این هجمه‌ها در ابتدا به صورت تمسخر و متلک انداختن و بعد از آن و در صورت تکرار به مرور وارد فاز پرخاشگری می‌شود.
معلمی که بتواند با دانش‌آموزان خود ارتباط عاطفی و روانی خوبی برقرار کند و با آنها دوست شود بدون‌شک در کارش موفق خواهد بود.
معلمی که بتواند به دانش‌آموزان خود بفهماند وی در مقابل آنها قرار نگرفته و در کنار آنها و راهنمای آنهاست بی‌تردید در کارش موفق خواهد بود.

معلمی که به مسائل روان شناسی روز دنیا آگاه نباشد و اصول آموزش صحیح را مطالعه نکرده باشد، حتی اگر در تدریس درس تخصصی خود بهترین باشد، باز توانایی اداره کلاس‌های با تنوع دانش‌آموزان ضعیف و قوی را ندارد.
پرداختن صرف به مطالب کتاب و بازخواست دانش‌آموز به دلیل عدم انجام تکالیف درسی و ایجاد فضایی خشک و خفقان در کلاس، پیش بردن همان محدودیت‌های ایجاد شده و قوانین خشک حاکم بر سیستم آموزشی کشور و بالفعل کردن رفتارهای پرخاشگرانه‌ای است که به مرور و به صورت بالقوه در دانش‌آموزانی جمع شده است که زمینه لازم برای پرخاشگری و خشونت را دارند.یقینا مدیران مدارس و معلمان به عنوان اجراکننده سیاست‌های غلط آموزشی که از طرف مدیران ارشد ناآگاه به امور دانش‌آموزان، مدارس و جامعه تدوین شده در به انحطاط کشاندن مسایل آموزشی و تربیتی در جامعه شریک و سهیم هستند و نمی‌توان معلمان را به علت اینکه تاثیری در تدوین این سیاست‌ها ندارند، از این مقوله جدا دانست.بلکه همین بی‌تاثیری معلمان در تدوین سیاست‌های آموزشی و تربیتی، خود عذر بدتر از گناهی است که جای بسی تامل و بحث دارد.
این را قبول دارم که در برخی مواقع زمینه‌های ایجاد شده متاثر از خانواده و جامعه، برای بعضی دانش‌آموزان به حدی نامناسب و ناملایم است که معلم هرچه تلاش می‌کند و هر چقدر هم با بچه‌ها رابطه عاطفی و صمیمانه برقرار می‌کند و هر چقدر از در دوستی وارد می‌شود، باز قادر به کنترل تعداد انگشت‌شماری از دانش‌آموزان نیست.
دانش‌آموزی که در فقر فرهنگی و اقتصادی بزرگ شده و رشد یافته است و بیشتر اوقات زندگی خود را خارج از مدرسه و در قلب جامعه و خانواده می‌گذراند.یقینا اگر در مدرسه با روش‌های صحیح و اصولی آموزش نبیند و پرورش نیابد و به مدرسه جذب نشود، جذب فضای خارج از مدرسه شده و موجبات به هم خوردن سیستم روانی و فکری در دانش‌آموز بیش از پیش خواهد شد.
اما متاسفانه با چنین سیاست گذاری‌هایی که در سیستم آموزشی کشور و مدارس آن انجام شده است قطعا مدرسه در جذب طیف عظیمی از جامعه زیر 18 سال کشور موفق نخواهد بود و آنهایی را هم که به زور والدین و نگرانی از آینده و... در خود نگه داشته است نیز درست تربیت نکرده و موجبات بروز این رفتارهای پرخاشگرانه را در دانش‌آموز ایجاد می‌کند.
مع‌الوصف جدای از نقش خانواده و جامعه، نقش مدرسه و معلمان و سیستم آموزشی حاکم بر جامعه در شکل‌گیری رفتارهای پرخاشگرانه در دانش‌آموزان بی‌بدیل است و معلم نیز خود به همراه دانش‌آموزانش قربانی این سیاستگذاری‌های غلط آموزشی هستند.

آموزش‌وپرورشی که با وجود همه این کاستی‌ها به درستی توانایی حل مشکلات را نداشته و دست به دامان اولیای دانش‌آموزان شده و کاری کرده است که اولیای دانش‌آموزان به علت بی‌پولی و بضاعت کم مالی جرات مراجعه به مدرسه فرزندشان حتی برای اخذ کارنامه آنها را نداشته باشند و این موجب کم شدن ارتباط خانواده‌ها با مدارس و رایزنی‌های لازم در مورد دانش‌آموزان مشکل‌دار شده است و وقتی خانواده و مدرسه در ارتباط نباشند قطعا دود آن به چشم دانش‌آموزان خواهد رفت و به مرور در رفتارهای غلط و شکستن هنجارهای مدرسه و جامعه و پرخاشگری و اعتیاد و ترک تحصیل و...خود را نشان خواهد داد.

روزنامه جهان صنعت


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در دانش آموز

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور