صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

دلایل انتخاب شغل معلمی

همکاران گرامی

لطفا به این سوال  پاسخ دهید و بنده را در جمع آوری اطلاعات جامع و مستدل در مورد دلایل انتخاب شغل معلمی یاری کنید .

سوال این است :

 چرا شغل معلمی را انتخاب کرده اید ؟

1- از روی علاقه و با اطلاع از میزان حقوق و مزایا و مشکلات آن

2-  از روی علاقه بوده اما اطلاعی از میزان حقوق و مشکلات آن نداشتم ( اگر این گزینه پاسخ شماست ؛ لطفا توضیح دهید چرا در مورد موضوع به این مهمی یعنی کسب اطلاع دقیق از زوایای شغل آینده خود کوتاهی کردید)

3- از روی اجبار و چون دیدم که هیچ موقعیت شغلی بهتر  و پر درآمدتر در دسترسم نیست این شغل را انتخاب کردم .

اگر دلایلی دیگری هم دارید که در این سه گزینه نیست لطفا بنویسید .

سوال دوم

چرا با وجودی که اکنون بیشتر قشر تحصیل کرده و دانشگاهی به برکت سایت های خبری و گروه های فعال معلمی با مشکلات این حرفه آشنا شده اند همچنان در هنگام برگزاری آزمون استخدامی دولت برای جذب معلم تعداد زیادی برای ورود به این شغل دواطلب هستند؟

بنده خود فرهنگی و معلم هستم .

لطفا فقط علت ورود خود را به این شغل  بدون هیچ گونه تعصب و پیش داوری و به صورت شفاف پاسخ دهید .


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

واقعیت های انتخابات مجلس و مشاوره رایگان به کاندیداهای نمایندگی مجلس

از این به کاندیداهای محترم انتخابات مجلس به خصوص همکاران محترم فرهنگی به صورت رایگان مشاوره می دهم. اطمینان دارم که همکاران عزیز با رعایت دقیق رهنمودهای بنده، به صورت تضمینی رای بالایی می آورند.

اگر برخی از  خوانندگان نکته سنج یادآوری کنند که قبلا گفته ام که خدمات و کالای رایگان افسانه است، پس حالا چرا خودم مشاوره رایگان می دهم، برای توجیه این تناقض ، خدمت دوستان عرض می کنم که این مشاوره اسمش رایگان است اما نمایندگان حق شناس بعد از نشستن بر کرسی مجلس قطعا خدمات بنده را به نحو شایسته ای به صورت جبران خواهند کرد.

اصلا فکر بد نکنید !

لابد فکر کردید قصد  مدیرکل و رئیس شدن دارم،  یا قرار است وارد کار صادرات و واردات بشوم یا می خواهم نماینده مورد حمایت من بعد از ورود به مجلس فامیل های حق التدریس مرا رسمی کند یا دختر خاله مرا  مدیر فلان دبیرستان کند .

حاشا و کلا !

هدف من  این است که نمایندگان عزیزی که با استفاده از مشاوره رایگان وارد مجلس می شوند مشکلات کشور را از تورم  و گرانی تا بیکاری و فساد و فحشا حل و حقوق معلمان را دو برابر کنند  و همین رقم آخر برای من کافی است .

همسرم و من به عنوان زوج فرهنگی چهار برابر سود می بریم.
 
شما برای موفقیت در انتخابات نیاز به « برنامه » داری . نه برنامه ای مثل برنامه های فانی! یک برنامه خوب که چشم همه را خیره کند. مساله اصلی این است که چه کارهایی انجام بدهی و چه بگویی  که مورد توجه مردم قرار بگیری و چه کارهایی نکنی و چه چیزهایی نگویی که مبادا از چشم مردم بیفتی .

من اینها را رایگان به شما می گویم. می دانم شما نگرانی که فردای انتخابات نتوانی به وعده هایت عمل کنی . اصلا نگران نباش . برادر و خواهر عزیز این هم راهکاردارد. جواب دادن به رای دهندگان هم بخشی از این برنامه آموزشی است.
 
فرض کنیم شما معلم بازنشسته یا شاغل هستی ، شاید هم رییس منطقه یا مدیرکل آموزش و پرورش بوده ای. از مدتی پیش احساس تکلیف به تو دست داده که برای خدمت به هم نوعان و به خصوص قشر شریف معلمان در انتخابات اسفندماه مجلس به عنوان کاندیدا شرکت کنی.

البته واضح و مبرهن است که حقوق و امکانات نمایندگی و ارتباط با بزرگان برای شما پشیزی ارزش ندارد . همه دوستان و حتی برخی از دشمنان منصف می دانند اگر اصرار دوستان دانا نبود هرگز حاضر نمی شدی وارد این صحنه شوی .
 
کلا اهل سیاست بازی نیستی و واضح و روشن است که در مجلس هم همچنان یک معلم ساده و دلسوز و صادق باقی خواهی ماند.

آمده ای  ؛ دردهای واقعی را درمان کنی . بینوایان را به نوایی برسانی . حقوق ها را افزایش دهی . جاده های روستایی را آسفالت کنی . برای جوانان کار ایجاد کنی . جلو اسب سرکش تورم را بگیری و مهم تر از همه مساله معیشت معلمان را یک بار برای همیشه حل کنی.

چرا این کارها تاکنون به تعویق افتاده ؟ معلوم است. نمایندگان قبلی وعده داده اند و عمل نکرده اند. آنها رفته اند دنبال سیاست و جناح بازی و منافع شخصی و گرنه حل کردن این مشکلات که کاری ندارد.
 
اگر از تهران و کلان شهرها کاندیدا می شوی دوحالت دارد :

یا باید زیرآبی  داخل لیست جناح ها شوی ، یا اسم خودت را بگذاری کاندیدای مستقل.

اگر اسمت توی لیست های اصلی  نرفت ، ول معطلی . البته نه اینکه اصلا فایده نداشته باشد. اگرشانس بیاوری و رد صلاحیت شوی تو به تکلیف خودت عمل کرده ای و می توانی همه جا پُز بدهی که نگذاشتتند  و گرنه ....بقیه اش را به حالت تعلیق بگذار.  

اگر هم به عنوان مستقل وارد صحنه رقابت شدی ، عکست را روی کاغذ آ4 در تیراژ 50 تا چاپ کن و جلو ادارات آموزش و پرورش و مدارس بزن. حداقلش این است که دیده می شوی . بعدها کسانی با تعجب نگاهت می کنند و می پرسند : " آقای دکتر ، من شما را تو تلویزیون دیده ام و تو بدون آن که تکذیب کنی با ملاحت لبخند می زنی ."

شما به عنوان کاندیدای مستقل بین 500 تا 2000 رای می آوری .

خیالت راحت، همکاران مخصوصا اونایی که تلفنی وعده حمایت داده اند یا اصلا رای نمی دهند و اگر هم اهل رای دادن باشند با این استدلال که رای شان را حرام نکنند به تو رای نمی دهند.

اما عده ای از تیپ و قیافه تو خوش شان می آید و نام تو را می نویسند . عده ای اسم تو را با یک شخص معروف سیاسی اشتباه می گیرند. یک وقت هم ممکن است اسم کوچکت بیژن یا منیژه باشد ، افراد میهن پرست که می خواهند شناسنامه شان مهر بخورد،  اسم تو را می نویسند. بعد از انتخابات می توانی بگویی که تعداد آرای تو خیلی بیشتر بوده و حقت را خورده اند !

ادامه دارد


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

سخنی با فانی در مورد بودجه آموزش و پرورش در سال 95

چون به زودی قرار است بودجه سال 95 جهت تصویب به مجلس شورای اسلامی تقدیم شود و در این میان تمام وزرا و همکارانشان در پی تامین نیاز های زیر مجموعه خود تمامی تلاش خود را خواهند کرد تا سهم بیشتری از بودجه سال 95 را به مجموعه خود اختصاص دهند . در ابتدای بحث به اولویت های اساسی تمام کشورهای دنیا در خصوص اداره کشورها می پردازیم .

اولویت اول هر کشوری امنیت و احساس امنیت توسط شهروندان است . بدون وجود امنیت هیچ فعالیتی در هیچ کشوری قابل اجرا نیست ، اما اولویت دوم بهداشت و درمان است که اگر در این زمینه کوتاهی شود جامعه دچار بحران و گرفتاری می شود.

اما اولویت سوم ، آموزش و پرورش است که مستقیما با روح و جسم آینده سازان کشور سر و کار دارد . اگر اعضای جامعه تعلیم و تربیت مناسبی داشته باشند حداقل هزینه دولت و خسارت های ناشی از آن بسیار کم خواهد شد .

تعلیم و تربیت مناسب نیازمند نیروهای متخصص و متعهد است که با تامین معیشت صحیح و مناسب آنان و تمرکز نیروها در زمینه تعلیم و تربیت و مطالعه باعث پیشرفت و تعالی یک جامعه می گردد.

اولویت بعدی ، معیشت عمومی مردم و حل معضل بیکاری است . بسیاری از مفاسد جوامع بر اثر معیشت ضعیف یا بیکاری جوانان ایجاد می شود و هزینه های دولت را بالا می برد ، در حالی که اگر بسیاری از جوانان کاری داشته باشند با در نظر گرفتن زمان های استراحت و خورد و خوراک و خواب فرصت کمتری برای روی آوردن به مفاسد و معضلات دارند و خود به خود هزینه دولت در مهار انواع جرم کم خواهد شد .

اما اولویت پنجم رفع آلودگی هوا ، اصلاح منابع آبی ، بهبود ترافیک و کیفیت زندگی شهری و روستایی است .

دولت ها هر چه بودجه دارند اول باید صرف این پنج الویت کنند تا در اثر آن جامعه پالایش شود و بعد از آن نوبت به اولویت های ورزش ، تفریح ، سفرها و سایر امور غیر ضروری گردد .

بنابراین به عنوان یک همکار هر چند کوچک که معلم نامش نهادند به همکار گرامی آقای فانی که وزیر نامش نهاده اند توصیه دوستانه می نمایم که همکار گرامی اگر بودجه کافی برای اداره آموزش و پرورش به شما نمی دهند پافشاری کنید تا در طول سال تحصیلی انتقادات به حق معلمان شما را آزرده نکند و اگر ندادند قبول نکنید که با این شرایط کار کنید چون همه معلمان کمبودها را از چشم شما خواهند دید و خواهند گفت وزیر محترم تلاش خود را برای تامین بودجه نکرده اما فلان وزارت خانه بودجه بیشتری دریافت کرده است .

جناب فانی !

شما بزرگترین و حساس ترین مجموعه کشور را دارید . 13 میلیون دانش آموز و 1 میلیون پرسنل که اگر اولیا دانش آموزان را به حساب بیاوریم به بیش از چهل میلیون نفر می رسد .

هیچ دستگاهی در کشور نمی تواند از مجموعه شما پر قدرت تر باشد .

بنابراین ، مبلغ مورد نیاز را بدون دغدغه و با شهامت اعلام کنید .

اگر با 50 هزار میلیارد کار راه می افتد به کمتر رضایت ندهید که دیگر وزرا نیز رضایت نخواهند داد .

آگاهی جامعه و معلمان در خصوص هزینه های کشور بسیار زیاد شده و تقریبا اکثریت به آنچه می گذرد کم و بیش واقفند .

اگر سال 95 هم مثل سال 94 باشد قطعا حضرتعالی با مشکلات زیادی روبه رو خواهید شد .

خداوند به شما سلامتی و صبر و عاقبت به خیری عنایت فرماید .


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در اقتصاد

 عدالت مالیاتی میان کارمندان و مشاغل و اصلاح نظام مالیاتی در دولت تدبیر و امید گروه اخبار /

علی طیب‌نیا وزیر اقتصاد در نشست علنی مجلس و در پاسخ به سوال مجتبی رحماندوست، نماینده مردم تهران مبنی بر وارد آمدن فشار مضاعف بر مشاغل و تولیدکنندگان، ضمن تاکید بر نهایت مدارای دولت در اخذ مالیات از تولید کنندگان و مشاغل گفت: سهم حقوق‌بگیران دولت دولت از مالیات ۲.۵ برابر بخش مشاغل است که نشان از تمرکز و فشار بالای مالیاتی بر این قشر دارد.

وی اظهار داشت: همان‌طور که مقام معظم رهبری در سال گذشته بیان کردند، اقتصاد ایران از دو عارضه دولتی و نفتی بودن دچار رنج شده است و برای درمان همین مشکلات، سیاست‌های اقتصاد مقاومتی از سوی ایشان ابلاغ شد. برای حل وابستگی اقتصاد کشور به درآمدهای نفتی، در چارچوب اقتصاد مقاومتی باید در راستای جایگزینی درآمدهای پاک مالیاتی به جای درآمدهای نفتی اقدام شود.

وی گفت: در قانون برنامه پنجم هدف‌گیری شده است که این میزان به ۱۰ درصد ارتقا پیدا کند و با وجود همه افزایش‌های درآمدی ناشی از مالیات در سال‌های اخیر، هنوز با آنچه که در دنیا مرسوم است فاصله داریم و در سیاست‌های اقتصاد مقاومتی نیز این‌گونه هدف‌گیری شده است که وابستگی دولت به بودجه نفتی باید به طور کامل قطع شود و در عوض درآمدهای مالیاتی جایگزین درآمدهای نفتی شود.

وزیر اقتصاد یادآور شد: «موضوع افزایش بهره‌وری در تولید و کاهش تورم جز با افزایش سهم مالیات از درآمدهای نفتی میسر نمی‌شود که البته در این خصوص هم ما به جای تاکید بر افزایش نرخ مالیات، بر افزایش پایه‌های مالیاتی قرار داده ایم و به هیچ‌وجه دنبال افزایش مالیات فعالیت‌های تولیدی نیستیم.»

طیب‌نیا با بیان این‌که برای استقرار سیستم جامع مالیاتی یک برنامه مفصل در وزارت متبوع، در قالب ۳۲ پروژه و ۵۰ بسته کاری طرح شده و در حال اجراست، اظهار داشت: در صورت پیاده‌سازی نهایی این پروژه، تشخیص و شناسایی درآمدهای مالیاتی به طور مکانیزه و سیستمی انجام شده و به‌طور کامل ارتباط مودی و ممیز مالیاتی قطع می‌شود.

وی گفت: با راه‌اندازی سامانه جامع اطلاعات مالیاتی، شناسایی و وصول مالیات براساس اطلاعات کامل از هزینه و درآمد مالیاتی بدون اظهارنامه رسیدگی نخواهد شد و با کاربرد سیستم مدیریت ریسک، مودیان کم‌ریسک، دارای ریسک متوسط و پر ریسک شناسایی شده و تمرکز اصلی سازمان امور مالیاتی بر مودیان پر ریسک قرار خواهد گرفت.

برای تکمیل این سیستم، اخیرا سامانه مکانیزه فروش طراحی شده که بر این مبنا، از طریق استقرار صندوق‌های فروش متصل به حساب‌های بانکی، همه اطلاعات مربوط فعالیت مودیان به صورت بر خط در اختیار سازمان امور مالیاتی قرار می‌گیرد.

طیب‌نیا افزود: لایحه مربوط به این سامانه با همکاری کامل اتاق اصناف نهایی شده و به زودی به مجلس شورای اسلامی تقدیم خواهد شد.

خانه ملت


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در اقتصاد

نقش مدرسه و آموزش و پرورش در پیش گیری از آسیب های اجتماعی ئ اعتیاد  در جوامع امروزي ، مدرسه يكي از مهم ترين عوامل اجتماعي شدن كودكان و نوجوانان است. در گذشته بيشتر خانواده بر رفتار و باورهاي فرد تاثير گذار بود اما امروزه  از جايگاه خانواده  كاسته شده و به نوعي برخي از كاركردهايش را به مدرسه و رسانه ها واگذار نموده است .

اين اتفاق به نوعي با افزايش ميزان آسيب هاي اجتماعي همراه بوده است. همزمان با ميزان كاهش تاثير گذاري خانواده در تربيت كودكان و نو جوانان، به ميزان آسيب هاي اجتماعي  اضافه گردیده است .

انتظار از نهادهايي همچون آموزش و پرورش ( مدرسه) براي پيشگيري از آسيب هاي اجتماعي نيز رو به افزايش است. در بين آسيب هاي اجتماعي، « اعتياد » وضعيت ويژه اي  دارد. اعتياد آسيبي است كه نه تنها فرد معتاد را درگير مي كند بلكه جامعه پيراموني را نيز با چالش مواجه مي نمايد.

با افزايش ميزان اعتياد در يك جامعه ساير آسيب هاي اجتماعي نيز به همان ميزان افزايش پيدا مي كنند. از جمله فقر، دزدي، قتل، طلاق و غيره. بنابراين با توجه به وضعيت رو به رشد اعتياد در جامعه و نقش كم تاثير گذاري خانواده ها در پيشگيري از آن، توجه و تمركز  به مدرسه  و نقش موثر آن در رابطه با پيشگيري از كاهش آسيب هاي اجتماعي بسيار مهم است.

در رابطه با پيشگيري از اعتياد در  مدارس قوانين و آيين نامه هايي تدوين شده  و موجود است. از جمله آيين نامه پيشگيري از اعتياد كه توسط ستاد مبارزه با مواد مخدر تهيه شده و براي نهادهاي مختلف وظايف و مسئوليت هايي در نظر گرفته است.

 در آيين نامه " پیشگیری از اعتیاد ، درمان معتادان به مواد مخدر و حمایت از افراد در معرض خطر" براي آموزش و پرورش  نيز  مسئوليت هايي  در نظر گرفته شده است .

در ماده 6 اين آيين نامه چنين آمده است: "وزارت آموزش و پرورش موظف است با اتخاذ تدابیر لازم نسبت به اجرای موارد ذیل در وزارتخانه و ادارات تابعه اقدام نماید.
۱- ارائه و اجرای طرح هایی به منظور پیشگیری از اعتیاد و آلودگی به موادمخدر و افزایش آگاهی های پرسنل ( اداری و آموزشی )، دانش‌آموزان و انجمن اولیاء و مربیان.
۲- شناسایی دانش‌آموزان در معرض آسیب (دانش‌آموزانی که سرپرست یا والدین آنها قاچاقچی، معتاد، زندانی یا فراری هستند) و اتخاذ تدابیر مقتضی نسبت به معرفی آنان به مراجع پیشگیری و حمایتی و در صورت لزوم انجام مشاوره و آموزش‌های لازم برای این نوع دانش‌آموزان.
۳- شناسایی دانش‌آموزان معتاد، مصرف‌کننده یا توزیع‌کننده موادمخدر و اتخاذ تدابیر لازم جهت اقدامات درمانی، حمایتی، تأمینی و قانونی برای آنها.
تبصره: انجام موارد مذکور باید به نحوی صورت پذیرد تا آسیب روانی و اجتماعی به این گونه دانش‌آموزان وارد نیاورد.
۴- فراهم‌آوردن زمینه اجرای برنامه‌‌های آموزشی، فرهنگی، تبلیغاتی از طریق مقتضی.
۵- اجرای برنامه‌های فرهنگی و تجهیز کتابخانه‌های مدارس و نیز گسترش مراکز مشاوره برای اوقات فراغت دانش‌آموزان. 
۶- تهیه و انتشار بروشورهای تبلیغی به منظور آگاهی دانش‌آموزان و خانواده‌ آنها از اثرات و مضرات اعتیاد"

با توجه به بندهاي شش گانه اي كه در آيين نامه در باره ي وظايف آموزش و پرورش در حوزه پيشگيري مطرح شده است انتظار مي رود كه اين نهاد با جديت بيشتري در اين عرصه وارد شود و از متخصصان و كارشناسان حوزه اعتياد در  درون  و بيرون  اين نهاد  كمك بگيرد ؛ چرا   كه مهمترين فرصت و مكان  براي پيشگيري از آسيب هاي اجتماعي  به خصوص اعتياد ، مدرسه است.

اگر نتوان از شرايط موجود در مدارس براي اجراي برنامه هاي علمي پيشگيري از اعتياد و ديگر آسيب هاي اجتماعي استفاده كرد جامعه در آينده نه چندان دوري  با چالش ها و بحران هايي در  بسیاری از زمينه ها روبرو  خواهد شد . 


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در یادداشت

رفتارشناسی معلمان و آسیب شناسی تشکل های صنفی فرهنگیان و مدیریت مطالبات معلمان

همواره با دو پرسش اساسی مواجه بوده ایم :

1-چرا معلمان در کار صنفی اطاعت و یا حرف شنوی ندارند ؟

2-چرا معلمان و فعالان آن ها در کار صنفی ، گرایش های سیاسی خود را بیرون در نمی گذارند ؟

شاید کنکاش و پاسخ به دو پرسش بالا بتواند تا حد زیادی ما را در فقدان یک«  اتحادیه صنفی قدرت مند » یاری دهد .

پی گیری مطالبات صنفی و مدنی به صورت  مشخص و یا نظام مند از سال 1380 شروع گردید .

نگاهی به وضعیت و نیز شکل حضور معلمان در اعتراضات نشان می دهد که این " گروه مرجع " در پی گیری مطالبات صنفی تابع قواعد و فرمول های مبارزات صنفی نیستند .

اعتراض آنان در مورد مطالبات و در محدوده مدرسه به زنگ تفریح ( صبحانه ) خلاصه می شود .

معلمان حتی از شورای معلمان و اختیارات قانونی آن جهت پی گیری مطالبات درون مدرسه ای نیز استفاده نمی کنند و برگزاری آن فقط در حد یک مراسم اداری و تنظیم صورت جلسه پایان می یابد .

آنان در جلسات شورای معلمان نیز به صورت جدی ، هدف مند و شفاف وارد مسائل و مشکلات نمی شوند و سطح گفت و گو ها  معمولا در یک حد مشخص و قابل پیش بینی می ماند .

تجارب و شواهد نشان می دهد تا زمانی که ثبات شغلی یک معلم ازسوی عوامل دیگر مانند مدیر ، اداره و... مورد تهدید قرار نگیرد آنان سعی می کنند که خود را موافق وضع موجود نشان دهند و حتی در برابر مشکلات سایر همکاران خود موضع جدی نگیرند .

در واقع ،  « همبستگی صنفی » که خاستگاه  و ممارست آن باید از مدرسه آغاز شود عملا شکل نمی گیرد و این درست بر عکس جامعه کارگران است که این همبستگی در همه سطوح و در حد بالایی مشاهده می شود .

در شکل اعتراضات بیرونی این وضعیت شکل وارونه به خود می گیرد ؛ هر چند درصد بالایی از جامعه معلمان ترجیح می دهند که به دلایل گوناگون از وارد شدن در این وضعیت ها اجتناب کنند و تنها اخبار مربوط به آن را پی گیری کنند .

گروهی از معلمان نیز  که اکثرا به دعوت تشکل ها در این اعتراضات حضور می یابند نیز چندان تابع قواعد  و یا مبارزات صنفی نیستند .

معلمانی که تا دیروز راهبرد " سکوت " و یا " انزوا " را برگزیده بودند اکنون بسیار جلوتر از تشکل های معلمان خواهان اعاده حقوق و احیای مطالبات خود می شوند .

حتی در مرحله اعزام نماینده و انجام مذاکره و گفت و گو بین نمایندگان تشکل ها و دولت نیز معلمان آن را نوعی " مدیریت زمان " و " خرید وقت " تلقی کرده و  بعضا فعالان تشکل ها را متهم به مسامحه ، سازش و... می کنند .

در واقع ، آنان برای یک بار و آخرین بار می خواهند تکلیف همه چیز را مشخص کنند .

این در حالی است که مطالبات صنفی باید محدود و کارشناسی شده باشد و بیان آن ها باید تدریجی باشد .

 شکل گیری این وضعیت حتی بر روی رفتار فعالان تشکل ها تاثیر گذاشته و در کنار فقدان تئوری و یا برنامه برای پیش برد وضعیت توسط تشکل ها ، آنان را در آینده در موقعیت های « چالش برانگیز و هزینه زا » قرار می دهد .

درست برعکس جامعه کارگران که « اطاعت صنفی » و  « حرف شنوی تشکیلاتی » در حد قابل قبولی وجود دارد و این رفتار تشکیلاتی کارگران در برابر نمایندگان خود و براساس سلسله مراتب ، قدرت چانه زنی و توان مذاکره آنان را به صورت تصاعدی افزایش می دهد .

در تحلیل این پدیده ، برخی به ویژگی های رفتای معلمان اشاره می کنند و این که آنان همواره سعی می کنند خود را در موقعیت های هم سطح و برابر ببینند و هر یک از معلمان خود را صاحب تشخیص و در مقام تصمیم گیری بدانند .

نتیجه نهایی این وضعیت به این جا ختم می شود که مسئولان نیز هیچ گاه تشکل های معلمان و فعالان آنان را جدی نگیرند و در نهایت " نگاه ابزاری و منفعت طلبانه " به پتانسیل آنان در بدنه معلمان داشته باشند .

و اما نکته مهم دیگر آن است که معلمان هیچ گاه سعی نمی کنند مرزی میان " صنف " و " سیاست " قائل باشند .

این وضعیت در تشکل های معلمان پر رنگ تر است . حتی بیان مواضع صنفی نیز تابعی از دیدگاه های سیاسی می شود و از این جاست که « افتراق صنفی » آغاز می شود .

شاید مهم ترین دلیلی که می توان برای این وضعیت ارائه نمود آن است که هنوز تعریف مشخص و واحدی از " صنف " در آموزش و پرورش و میان معلمان و توسط تشکل های معلمان ارائه نشده است .

هنوز تشکل های معلمان با دیدگاه های مختلف سیاسی نتوانسته اند بر اساس منافع صنفی به " حداقل " ها برسند .

شاید تدوین یک " منشور صنفی " که دربرگیرنده مطالبات معلمان در سه ضلع " معیشت ، منزلت و معرفت " باشد بتواند دیدگاه های آنان را به یکدیگر نزدیک نماید .

به علت فقدان یک " منشور صنفی " جامع نیز هر فرد و یا تشکلی برای خود و دیگران فرآیندی از مبارزات صنفی را ترسیم می کند .

این در حالی است که در پیشنهاد این گونه روش ها  معمولا توجهی به واقعیت ها ، شرایط و حتی پارامترهای فرهنگی جامعه مرجع نمی شود و اتخاذ این " روش های چندگانه " و " شدت افتراق " معلمان را نهایتا نسبت به اصل مساله بی تفاوت  و یا خنثی می کند .

نتیجه منطقی فقدان هم گرایی در تعریف و تبیین مطالبات معلمان توسط تشکل ها این می شود که هر گونه اعتراض در مورد " صنف " با گرایش های سیاسی و تسویه های جناحی گره خورده و مطالبات معلمان در سطوح مختلف برای جامعه ناشناخته و مبهم باقی می ماند .

چه بسا در سایه حضور کم رنگ و بی رمق معلمان در عرصه " رسانه " ، آنان و تشکل های معلمان متهم به زیاده خواهی و ... نیز بشوند !

آیا معلمان و تشکل های آنان می توانند مانند سایر گروه ها به ویژه کارگران ، حول موضوع صنف به گفت و گو پرداخته و مطالبات خود را در یک فرآیند منطقی و کارشناسی و بر اساس فرمول " حل مساله " به گوش فرادستان و حاکمیت برسانند ؟

به نظر می رسد تشکل های معلمان قبل از طرح مطالبات و عرضه آن به جامعه و دولت باید در درون خود و نیز روابط  میان گروهی و میان تشکلی به یک مدل گفت و گوی سازنده و موثر با رویکرد انتقادی دست یازند .

این نخستین گام برای طرح مساله در حوزه آموزش و پرورش خواهد بود .

بخش اول


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در آموزش نوین

بحران گذر از دوران کودکی به نوجوانی  بحران مربوط به والدین

عبور از دوران کودکی یعنی گذار از این دوران نه‌تنها برای خود، بلکه برای سایرین. ورود کودک به دوران نوجوانی بدون شک محیط اطراف و به‌خصوص خانواده و پدر و مادر را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ همان‌طور که تولد وی بر محیط اطراف و خانواده‌اش تأثیر گذاشته بود. کودک با ورود به این دنیا جای خود را در دل پدر و مادرش باز می‌کند و با گذار از دوران کودکی و ورود به دوران نوجوانی یک جای خالی در دل ایشان باقی می‌گذارد. افسردگی‌ای که والدین ممکن است با آن مواجه شوند نیز یکی از نشانه‌های اصلی این جای خالی است. والدین وقتی فرزندشان وارد دوران نوجوانی شده و کودکی را ترک می‌کند مجبور هستند زندگی خود را تغییر داده و شیوه‌های جدیدی را در پیش بگیرند، آن‌هم نه‌فقط در حوزه‌ی رفتاری.

در نظر والدین مواجهه با ورود فرزندشان به دوران نوجوانی به‌نوعی از دست دادن وی محسوب می‌شود: از دست دادن کودکی که تا آن زمان متعلق به ایشان بود. در این دوران است که پدر و مادری کردن تغییر می‌کند.

والدین احساس می‌کنند که با شخص جدیدی مواجه شده‌اند. نه‌تنها فرزند ایشان ازنظر ظاهری دیگر کودک به‌حساب نمی‌آید، ازنظر روانی نیز تغییرات زیادی را به خود می‌بیند. مضاف بر اینکه دائماً به پدر و مادرش می‌گوید: «من دیگر بچه نیستم، این‌قدر با من مثل بچه‌ها رفتار نکنید!»

نوجوان دیگر دوست ندارد پدر و مادرش روی او کنترل دائمی داشته و تمامی کارها را به وی دیکته کنند. کودک ، نوجوانی را به‌سان قله‌ای می‌بیند که باید هرچه سریع‌تر آن را فتح کند و در این مسیر از هیچ راهی دست نمی‌شوید، حتی از کشتن کودکی!

در اینجا ، ظرفیت موجود در وجود پدر و مادر است که به ایشان کمک می‌کند خود را با شرایط جدید وفق دهند. پدر و مادر دلشان برای کودکی که تا به آن لحظه داشته‌اند تنگ می‌شود. بحران هویتی‌ای که در میانه‌ی زندگی پدید می‌آید نیز ازنظر جامعه‌شناسی تنها نمودی است از گم کردن و زخمی نارسیستی. در اینجا سؤالی مطرح می‌شود! چگونه می‌توان پدر و مادر بود و دیگر کودکی در خانه نداشت؟!

و یا در حالتی تندتر می‌توان گفت: چگونه می‌توان وجود داشت و دیگر پدر و مادر نبود؟

در اینجا پدر و مادر با چالشی سه‌گانه مواجه می‌شوند. والدین در وهله‌ی اول می‌توانند برای دور شدن از فقدانی که از دست رفتن کودکشان به دنبال خود می‌آورد، به او به‌عنوان یک فرد بالغ نگاه کرده و تلاش کنند نیازهای وی را رفع کنند.

مسئله‌ی دوم این است که والدین باید با مرگ کودک خود کنار بیایند، کودکی که در نظر ایشان بی‌نظیر بوده و نمود تمامی خواست‌ها و آرزوهایشان به‌حساب می‌آمده است. انسان هیچ‌گاه نمی‌خواهد دست از چیزی بشوید، همین امر نیز باعث می‌شود زمانی که والدین خود را از داشتن کودکی که تا آن زمان به آن‌ها تعلق داشت محروم می‌بینند، سرمایه‌گذاری‌های جدیدی را صورت دهند. پدر و مادر بودن یک کودک بخشی از حیات اجتماعی زن و مرد به‌حساب می‌آید، زمانی که کودک ایشان رشد کرده و به نوجوان تبدیل می‌شود، بخشی از حیات اجتماعی زن و مرد از میان برداشته می‌شود.

حال برای برخی باید فرارسیدن دوران بازنشستگی و نیز جدایی از کار را اضافه کرد. درهرصورت ورود کودک به دوران نوجوانی سبب آغاز فرآیند انتقال نسل می‌شود. والدین دیگر باید به دنبال به دست گرفتن نقش جدیدی برای خود باشند. ایشان دیگر لازم نیست همه‌ی هم‌وغم خود را روی فرزند خود قرار دهند به این بهانه که وی کودک است. بارزترین کاری که والدین می‌توانند در این زمینه انجام دهند این است که دیگر فرزند خود را تا مدرسه همراهی نکنند، ایشان با این کار به خود و به فرزندشان می‌فهمانند که وی دیگر کودک نیست و وارد فاز جدیدی از زندگی‌اش شده است.

اگر این مسئله را قبول کنیم که کودک بخشی از وجود روانی خود را از زندگی پدر و مادرش می‌گیرد، باید این مسئله را هم قبول کنیم که ورود او به دوران نوجوانی در زندگی پدر و مادرش یک جای خالی به وجود می‌آورد. مرگ نمادین کودک شرط اصلی برای ورود به دوران نوجوانی است و نیاز است تا والدین وی را در این مرحله از زندگی‌اش یاری کنند. رنجی که والدین در این مسیر متحمل می‌شوند بستگی دارد به جایگاهی که کودکشان در زندگی ایشان داشته است. پدر و مادر از اینکه فرزندشان دیگر به‌عنوان کودک جایگاهی در زندگی ایشان ندارد احساس ناراحتی می‌کنند. ایشان یک روز از خواب بیدار شده و می‌بینند فرزند کودکشان تبدیل‌شده به یک نوجوان.

بنابراین نوجوانی و ورود به آن به‌مثابه ابزاری است که به والدین نشان می‌دهد کودکشان چه نقشی در زندگی ایشان داشته است، چه جایگاهی را در زندگی اقتصادی، روانی و اجتماعی خانواده ایفا می‌کرده؟ چه نقشی در بطن خانواده ایفا می‌کرده؟!

والدین در اینجا این سؤال را از خود مطرح می‌کنند: حالا باید بااین‌همه عشقی که نثار کودکم می‌کردم چه کنم؟! این عشق را نثار چه کسی بکنم؟! چرا کودک من بزرگ شد؟ من فقط او را در زندگی داشتم.

پدر و مادر که دیگر کودکی در زندگی خود ندارند برای مدتی، به‌صورت نمادین هم که شده، وارد فاز عزاداری می‌شوند. ایشان جای کودکشان را در زندگی خود خالی می‌بینند. کودکی که تا آن زمان زندگی ایشان را کامل کرده و به آن رنگ و بو می‌داده است.

باید به این امر توجه کرد که هرکسی در طول زندگی خود ممکن است با چالشی هویتی و یا وجودی مواجه شده و با خود بگوید اصلاً وجود من در این دنیا چه سودی دارد؟! والدین نیز ممکن است این سؤال را در دوره‌ای زندگی مطرح کنند. حال توجه داشته باشید زمانی که کودک به دنیا می‌آید درست تبدیل می‌شود به پاسخی برای همین سؤال: یعنی علت زندگی و وجود پدر و مادر.

ورود کودک به دوران نوجوانی ماسک پدر و مادری را از روی صورت والدین برداشته و ایشان مجدد به زن و مرد تبدیل می‌شوند. کودک زمانی که به یک نوجوان تبدیل می‌شود به‌نوعی ناتوانایی‌های پدر را که تا آن زمان برایش مشخص نبود و نیز نسبی بودن قانون حاکم را می‌بیند. یکی از رسوایی‌های اصلی‌ای که ممکن است همراه دوران نوجوانی بیاید نیز دقیقاً همین است. قانون حاکم برای نوجوان معنای چندانی ندارد و وی تمایل دارد تا همه‌چیز را زیر سؤال ببرد.

والدین باید بتوانند با ورود فرزند خود به دوران نوجوانی از جایگاه خود به‌عنوان پدر و مادر و نیز منافع آن چشم‌پوشی کنند. ایشان باید آماده‌ی قرار گرفتن در برابر فرزند نوجوان خود شوند، فرزند نوجوانی که دیگر در نظرش هر کاری که والدین انجام می‌دهند و از او می‌خواهند که انجام دهد صد در صد درست نیست. فرزند نوجوانی که اقتدار والدین در محیط خانه را زیر سؤال می‌برد.

کودک است که جایگاه پدر و مادر را شکل می‌دهد و اگر کودکی نباشد دیگر پدر و مادری هم وجود ندارد. همین امر نیز باعث می‌شود زمانی که کودک وارد دوران نوجوانی می‌شود والدین خواهی‌نخواهی خلائی را در خود احساس می‌کنند و به‌نوعی خود را ناتوان می‌بینند: ماسک پد و مادری از چهره‌ی زن و مرد می‌افتد و دیگر قدرت کنترل سابق را روی فرزندش ندارند.

از طرفی جایگاه ایشان به‌عنوان پدر و مادر یک کودک در جامعه نیز تغییر می‌کند. کودک با ورود خود به دوران نوجوانی پدر و مادرش را از فاز ایدئال‌گرایی خارج می‌کند. وی دیگر به ایشان به چشم پدر و مادر نگاه نمی‌کند بلکه در پس چهره‌ی مادرش به دنبال‌ زن و در پس چهره‌ی پدرش به دنبال مرد است. حال ممکن است پدر و مادر نخواهند فرزندشان این چهره را ببینند و به همین دلیل در برابر فرزندشان مقاومت می‌کنند.

ورود کودک به بازه‌ی نوجوانی سبب می‌شود تا پدر و مادر نیز حداقل برای مدتی محدود به فاز نوجوانی خودشان بازگردند. این امر یکی از تبعات طبیعی از دست دادن فرزند به‌عنوان کودک است. تجربه‌ای که خود والدین در دوران نوجوانی‌شان داشته‌اند تأثیر بسیار زیادی در نحوه‌ی رفتار ایشان با فرزند نوجوانشان داد. پدر و یا مادر نیز به دوران کودکی خود بازمی‌گردد چراکه این دوران در اصل هیچ‌گاه از زندگی آدمی نقش بر نخواهد بست و در تمامی طول زندگی وی را همراهی می‌کند؛ بنابراین نحوه‌ی رفتاری که والدین با فرزندان خوددارند بستگی مستقیم دارد به تجربه‌ای که خود ایشان در زندگی خود داشته‌اند. فرزند دار شدن می‌تواند پاسخی باشد به سؤال من چه کسی هستم که ممکن است در ذهن والدین شکل بگیرد.

سوألاتی که با ورود به نوجوانی در مورد هستی در ذهن زن و مرد شکل می‌گیرد، با پدر و مادر شدن پایان می‌یابد. حال زمانی که کودک بزرگ‌شده و به نوجوان تبدیل می‌شود، این سؤال‌ها یک‌بار دیگر در ذهن زن و مرد مطرح می‌شود. فرزند از دوران کودکی خارج می‌شود و نه‌تنها زندگی خود که زندگی پدر و مادرش را نیز دگرگون می‌کند.

انسان شناسی و فرهنگ

بخش اول

بخش دوم

ایمیل مترجم: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در آموزش نوین
دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

پرداخت مطالبات

خراسان رضوی / وعده پرداخت مطالبات بازنشستگان  93

منتشرشده در نامه های دریافتی

برگزاری اولین مجمع انجمن اسلامی معلمان ایران شهر تهران  گروه اخبار /

در روز شنبه به تاریخ 7 آذر 1394 اولین مجمع انجمن اسلامی معلمان ایران در شهر تهران با تلاوت آیاتی از قرآن کریم آغاز شد .
در این جلسه برخی از اعضای انجمن از مناطق 19 گانه شهر تهران و ستاد وزارتی حضور داشتند.
در ابتدا آقای دکتر سیدحسن الحسینی رییس شورای هماهنگی استان گزارشی از فرآیند تشکیل، عملکرد و مواضع انجمن در استان ارائه نمودند .
در ادامه ، آقای محمدی دبیرکل و خانم مهناز احمدی عضو شورای مرکزی انجمن به تشریح تاریخچه و دیدگاه های انجمن در سطح ملی پرداخته و از زحمات شورای هماهنگی استان قدردانی نمودند.
پس از آن با استقرار هیات رییسه سنی مجمع رسمیت یافت .
در ادامه کاندیداهای عضویت در شورای هماهنگی استان به معرفی خود پرداختند و سپس با توزیع برگه های رای انتخابات به عمل آمد .
با شمارش آرا اعضای اصلی به شرح زیر برگزیده شدند :


1- آقای علی محمد مصلحی
2- خانم معصومه بیات
3- آقای جواد نظریان
4- آقای سیدحسن الحسینی
5- خانم فاطمه جهان آرا
6- آقای سیرصدرا خوش قدم
7- آقای قدرت الله گراوند
8- آقای امین صارمی
9- آقای علی امیری
10- آقای مجید اسماعیلی
11- آقای محمدحسین کفراشی
12- آقای علیرضا راهپیما
13- آقای بهمن سمیع


اعضای علی البدل :
3- آقای طاهری فرد
4- خانم شهلا صالحی
5- آقای محمد نوعی


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

نگاهی به سیاست های صرفه جویی و سامان دهی معلمان در وزارت آموزش و پرورش

استاد محترم آقای شیرزاد عبداللهی به نوشته ی اینجانب با عنوان " برای افزایش حقوق ، آدرس غلط ندهید " پاسخی با عنوان " دو راهکار برای افزایش حقوق معلمان ؛ از آرمان تا واقعیت " داده اند . ضمن تشکر و قدردانی از آقای عبداللهی و احترام به استدلال ها و آمار و ارقام ارائه شده از سوی ایشان ، برای روشن شدن هر چه بهتر مطلب و برای اینکه بحث و گفت و گو در یک بستر مناسب و کاملا منطقی دنبال شود ، ذکر نکات زیر را لازم می دانم :
در ابتدا ، آخرین جمله ی نوشته ی قبلی خود را مجددا یادآور می شوم که : " یکی از مشکلات آموزش و پرورش ، برنامه ریزی و سیاست گذاری از سوی کسانی است که از حال و هوای کلاس و مدرسه هیچ اطلاعی ندارند و با توهمات ذهنی خود ، اقدام به صدور بخشنامه و آئین نامه کرده و جامعه ی آموزش و پرورش را دچار مشکلات عدیده و لاینحلی می کنند . "
استاد عزیز : برای ارائه ی راه حل های واقعی ، عملی و قابل اجرا ، باید با واقعیت های موجود در مدرسه و کلاس ، کاملا آشنا بود . البته آشنایی لازم است ولی کافی نیست . باید این واقعیت ها را از نزدیک دید و لمس کرد . باید در مدارس حضور پیدا کرد و با معلمین و دانش آموزان حشر و نشر داشت و نظاره گر اتفاقات عجیب و غریب فیمابین بود ؛ ناهنجاری های فزآینده ی موجود در میان دانش آموزان را باید به دقت مورد بررسی قرار داد و با عنایت به فضای کلی حاکم بر مدارس ، نسخه پیچید و راهکار ارائه داد ؛ در غیر این صورت پیشنهادها و راهکارها ؛ افسانه و توهمی بیش نخواهد بود و هیچ سنخیت و تناسبی با وضع موجود و گرفتاری های رایج در آموزش و پرورش نخواهد داشت و مصداق بارز " از چاله در آمدن و در چاه افتادن " خواهد بود.
برادر گرامی :

ضعف ، ندانم کاری و اهمال کاری ها را باید با صدایی رسا و فریادی بلند به گوش مقامات آموزشی رساند. اصلا معنا و مفهوم معلمی و رسالت معلمی جز این نیست . باید با تحقیق و مطالعه و به صورت مکتوب در صدد جواب بر آمد و اجازه نداد که بعضی از آمار و ارقام پر رنگ تر از پارامترهای دیگر نشان داده شده و مبنای سیاست گذاری و برنامه ریزی آتی قرار گیرد .


استاد عزیز :

در رابطه با افزایش بودجه آموزش و پرورش به سخنان دکتر نجفی استناد کرده و گفته اید : " چگونه می شود انتظار داشت دولتی که طبق گفته شخص موثقی مانند دکتر نجفی 55 هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد ؛ 50 هزار میلیارد تومان به صورت مقطعی به آموزش و پرورش تزریق کرد ؟ "
برادر گرامی ؛ در هیچ کجای نوشته ی قبلی اینجانب ، اشاره ای به " تزریق 50 هزار میلیارد تومان" به بودجه ی آموزش و پرورش نشده است . در آن نوشته ، شرایط اسفناک سهم آموزش و پرور ش از بودجه ی عمومی و تولید ناخالص ملی به وضوح بیان شده بود . به هر شکل ، احوال آموزش و پرورش در رابطه با این استانداردهای مهم باید مشخص شود . بدین وسیله می توان به جایگاه واقعی آموزش و پرورش نزد دولت مردان پی برد و همچنین ملاک مقایسه ای مناسبی را با دیگر آموزش پرورش ها به دست آورد .
به راستی چگونه است که سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی دولت در سال 92 به کمترین میزان خود در 12 سال گذشته به حدود 9.2 درصد کاهش یافته است .؟

چه طور دولت ها قهارانه و به صورتی کاملا خزنده و زیرکانه سال به سال این سهم را تنزل داده و اینک در بازگرداندن آن به نقطه اولیه اظهارعجز و ناتوانی می کنند ؟

آیا این یک توقعی نابه جا و نشدنی است ؟

چگونه می توان به گفته های فرد مطلعی همچون آقای بطحائی بی اعتنا بود که بیان داشته اند : " اگر بخواهیم یک آموزش و پرورش در خور شان اسلامی تقدیم کنیم ، چیزی در حدود 24 درصد بودجه دولت باید در اختیار این سازمان باشد." و به گفته این مقام آموزشی این سهم در سال 83 بیش از 15 درصد بوده است . یا نسبت به این گفته ی وی بی اعتنا باشیم که : " سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص ملی در سال 1382 بیش از 4 درصد بوده و این درصد در سال 1392 به کمتر از 1.9 درصد رسیده که نشان می‌دهد نسبت به آموزش و پرورش بی توجهی شده است. "


استاد گران قدر :

ما فرهنگیان به کمبودها ، شرایط تحریم و تورم کاملا واقفیم و مزه ی تلخ آن را بیشتر ازهمه چشیده ایم . اما این انتظار را از دولت ها داریم که در طول 3 یا 4 سال ، سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی بدون احتساب کسری بودجه ی آموزش و پرورش به میزان در خور شان خود (25 درصد ) ارتقا یابد .( برای تامین بدهی و کسری بودجه آموزش و پرورش نیز ردیف بودجه جدا اختصاص یابد). اگر چه این خواسته ها به قول بعضی دوستان فرهنگی کاملا حداقلی و تقلیل گرایانه است .
و اما درباره سیاست تعدیل ( سامان دهی و به سازی منابع انسانی ) که این روزها تبدیل به اولویت شماره یک سیاست های پنج گانه مقام عالی وزارت گشته است :


استاد محترم :

هنوز به درستی معلوم نشده که این سیستم آموزشی کمبود معلم دارد یا مازاد . رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی وزارت آموزش پرورش ( محمد حسین سلیمی جهرمی ) ، در حالی از کمبود 50 هزار معلم در سال تحصیلی 95-94 خبر داده که وزیر قبلا اعلام کرده بودند جمعیت یک میلیونی فرهنگیان در سراسر کشور باید به 750 هزار نفر کاهش یابد . خلاصه اینکه در رابطه با کمبود یا مازاد بودن معلم ، میدان سخن فراخ است و تناقضات فراوان و جدید ترین تناقض ، استخدام 5 هزار نیروی جدید از طریق برگزاری آزمون بوده است .


استاد گرامی :
اشاره کرده اید که نسبت معلم گچ به دست به نیروهای پشتیبانی و خدماتی و اداری 2 به 1 است  و تعداد معلم را 630000نفر و نیروی اداری و خدماتی مشغول در مدارس را 300 هزار عنوان کرده اید . برای اینکه بحث هدف مند تر شده و نتیجه بخش شود ، همین آمار را که قبلا به نوعی از زبان وزارتی ها بیان شده قبول می کنیم و بحث را ادامه می دهیم .
1- اگر تعداد 12 میلیون دانش آموز مشغول به تحصیل در مدارس دولتی را به همین تعداد معلم به قول شما گچ به دست تقسیم کنیم ، عدد 19 به دست می آید که نشان می دهد نسبت دانش آموز به معلم 19 به یک است که خب نرم پذیرفته شده ای بوده و بنابراین دراین بخش نیروی مازادی وجود ندارد . البته بحث تراکم کلاسی بسیار بالا در هر سه دوره تحصیلی مخصوصا در مناطق شهری و بالاخص در دوره ابتدایی بسیار جدی و بعضا در حد فاجعه است . مثلا در همین منطقه ملارد ، بعد از دو هفته بررسی به این نتیجه رسیدم که میانگین تراکم کلاسی در دوره ابتدای 43 و در دوره متوسطه اول تقریبا 30 است .(در صورت نیاز آمار دقیق را اعلام خواهم کرد )  و این معضل اساسی در مدارس به وفور یافت می شود .

بحث تراکم بالای کلاسی و همزمان ادعای وجود نیروی مازاد از آن داستان های منحصر به فرد در آموزش و پرورش و از تناقاضات آشکار این وزارتخانه است که نیاز به موشکافی دقیق دارد .

اینجا هم به قول دوستان وزارتی استناد کرده و مشکل تراکم را به توزیع نامتوازن نیروی آموزشی ربط می دهیم و با این نتیجه گیری که در بخش آموزشی نیروی مازاد نداریم ، موقتا از بحث تراکم عبور می کنیم .


2- در بخش نیروی آموزشی با توجه به دلایل زیر بحث کمبود نیرو بسیار جدی است که برای آن باید تدبیری اندیشید .
الف . وجود ساعات زیاد اضافه کاری که جنابعالی نیز به آن اشاره ای داشته اید .
ب . در سال تحصیلی 94-93 و 95-94 به ترتیب 25 هزار نفر و در مجموع 50 هزار نفر به تعداد دانش آموزان ابتدایی افزوده شده است . پیش بینی این است که با توجه به تبلیغات گسترده و اجرای سیاست های مربوط به فرزند آوری این روند افزایشی ادامه یافته و در صورتی که ترتیبات لازم در این خصوص اتخاذ نشود ، بحران کمبود نیرو در دوره ابتدایی به مراتب تشدید شده که به دوره های بعد هم سرایت خواهد کرد .
ج .در دوره ی متوسطه دوم ، سنگر مدرسه از وجود مشاوران خالی گشته و اکثریت قریب به اتفاق این عزیزان به دوره ی متوسطه ی اول منتقل شده اند . وجود مشاوره در دوره متوسطه ی دوم امری کاملا ضروری و اجتناب ناپذیر می باشد .

حال با توجه به وجود 21 هزار و186 مدرسه دوره متوسطه دوم و بسته به تعداد دانش آموزان مشغول به تحصیل در این دوره ، متخصصان مربوطه باید اظهار نظر نمایند که به چه تعداد نیروی مشاور در این دوره نیاز است .
د . تمامی کارشناسان و متخصصان حوزه ی تعلیم و تربیت به این نکته اذعان دارند که دوره ابتدایی ، حساس ترین و مهم ترین دوره آموزشی و تربیتی است و شاکله تربیتی ، اخلاقی و رفتاری دانش آموز در این دوره بنا نهاده می شود . بزرگان و پیشوایان دینی ما هم نسبت به این دوره فراوان تاکید کرده اند . این جمله ی معروف از امام خمینی ( ره ) است که : " به دبستان برسید که دانشگاه دیر است . " با توجه به حساسیت فوق العاده این دوره و اثر گذاری خاص آن در شکل گیری شخصیت دانش آموز، وجود مشاور آن هم به تعداد کافی کاملا ضروری می نمایاند . با این وجود ، پست مشاوره در دوره ابتدایی اصلا جایگاهی نداشته و اساسا این پست برای دوره ابتدایی تعریف نشده است .


و اما در رابطه با نیروهای اداری و خدماتی مدارس :
دکتر فانی وزیر آموزش و پرورش بارها اعلام کرده اند که جمعیت یک میلیونی فرهنگیان در سراسر کشور باید به 750 هزار نفر برسد . در رابطه با جمعیت 630 هزار نفری نیروی آموزشی به این نتیجه رسیدیم که نه تنها در این بخش نیروی مازادی وجود ندارد بلکه کمبود نیز وجود دارد .

بنابراین به راحتی می توان نتیجه گرفت که باید شاهد کاهش 230 هزار نفری در مجموعه نیروهای غیر آموزشی باشیم تا این سیاست به سر انجامی برسد؛ که البته این سیاست در رابطه با نیروهای غیر آموزشی مدارس ، هیچگاه جامه ی عمل به خود نخواهد پوشید  و اما دلایل :


1. همان طور که مستحضرید به خاطر اهداف تربیتی ، دوره ابتدایی باید به دوره تقسیم گردد . مقامات آموزشی به این نکته اذعان داشته و بارها و بارها در سخنان خود به آن تاکید کرده اند و چون اصل ماجرا کاملا روشن و واضح است ، دیگر نیاز نیست به سخن مقام و مسئول خاصی استناد کنم . این تفکبک و جدا سازی ممکن است تعداد عوامل اجرایی مدارس را به طرز محسوسی افزایش داده و در مجموع باعث افزایش جمعیت نیروهای اداری گردد .
2- با توجه به الزامات سامان دهی سال های قبل و امسال ، عوامل اجرایی مدارس عمدتا شامل این پست ها می شود : مدیر – معاون آموزشی – معاون پرورشی – معاون اجرایی – سرایدار و خدمتگزار - خدمتگزار که بسته به درجه ی مدارس این نیروها ممکن است کم و زیاد گردند ( غیر از مدیر )
3- امکان حذف مدیر از مدارس صفر در صد می باشد . معاونان پرورشی هم که داستان مخصوص به خود را دارند و نمی توان وارد حوزه ی استحفاظی آنان شد و دخل و تصرفی در حوزه آنان انجام داد . مجلس نیز پشتیبان آنهاست.
4- معاونین آموزشی هم که جایگاه مخصوص به خود را دارند و این پست هم حذف نشدنی است . با توجه به گستاخی ها و بی احترامی های فزآینده دانش آموزان نسبت به معلمین و رواج خشونت و انواع و اقسام ناهنجاری در مدارس ، کمبود معاون آموزشی در اکثر مدارس کاملا مشهود است . برای مثال می توان به مدارسی متوسطه ی دوم اشاره کرد که نزدیک به 400 نفر جمعیت دارند .

بر اساس بخشنامه ی سامان دهی به این مدارس که درجه ی 3 به حساب می آیند فقط یک معاون آموزشی تعلق می گیرد. این نوع مدارس کم تعداد هم نیستند . و در این مدارس این معاونین آموزشی چه عذاب ها و مصیبت هایی را که متحمل نمی شوند .
5- با توجه به حساسیت پست معاونت اجرایی و اهمیت آن در صدور مدارک تحصیلی و حجم بالای کار مربوط به این پست ( مخصوصا در مقاطع خاص ) حذف این پست هم امکان پذیر نیست. حذف این پست با مصوبه ی جدید شورای عالی آموزش و پرورش امکان ناپذیرترهم شده است .

دکتر نوید (دبیرکل شورای عالی آموزش‌ و پرورش ) تصویب آئین نامه ساماندهی فرآیند صدور مدارک تحصیلی در شورای عالی آموزش و پرورش را اعلام کرده و گفته است : " براساس یکی از بندهای این مصوبه ، معاونان اجرایی و دست اندرکاران صدور مدارک تحصیلی در مدارس دولتی باید از نیروهای رسمی و پیمانی باشند. " البته در سال تحصیلی جدید و در دوره ی ابتدایی تا جایی که امکان داشته این پست آب رفته است که پیامدهای ناخوش آن در سال های بعد پدیدار خواهد شد.
6- حذف پست خدمتگزار و خدمتگزار سرایدار هم که کاملا ناممکن و غیر عملی است . البته اگر امکان حذف این پست ها وجود دارد ، استاد می توانند با روش خاص خود به روشنگری پرداخته و ذهن ما را نسبت به این قضیه آگاه تر نمایند .
7- پست هایی مانند مسئول تدارکات ، انبار و امور مالی - سرپرست بخش – کار پرداز – انباردار مرکزی و جمعدار و تعدادی پست دیگر آن قدر پرشمار نیستند که حذف شدن یا نشدن آنها دردی را از آموزش و پرورش دوا کند . هنرستان های کاردانش و فنی حرفه ای هم بدون پست معاون فنی مهارتی اصلا معنا و مفهومی ندارند . فاتحه پست معاونت فناوری آموزشی هم که با سیاست صرفه جویی وزارتخانه خوانده شده و با شروع سال تحصیلی از گردونه پست ها ( البته نه به شکل صد در صد ) خارج شد .

نیاز به پست مراقب سلامت هم در مدارس ابتدایی کاملا محسوس بوده و ردّ آن چنانی از این پست در دوره های دیگر تحصیلی دیده نمی شود .


استادعزیز :
شما اگر روش خاص ، علمی و کاملا تجربه شده ای در ارتباط با حذف پست های ذکر شده سراغ دارید ، اعلام بفرمایید تا هم بر اطلاعات ما معلمین افزوده گردد و هم دوستان وزارت از این شگردها استفاده کنند .

این گفته ی شما : " در تعدیل نیرو قرار نیست کسی اخراج شود . این پروسه است . قرار است در مقابل هر سه نفری که باز نشسسته می شوند یک نفر استخدام شود تا به تدریج شمار پرسنل کم شود " تا حد زیادی مبهم است . اساسا اگر پستی حذف نشود این کاهش چگونه اتفاق خواهد افتاد ؟

به نظر این بنده حقیر ، در چارچوبه ی نظام آموزشی موجود صحبت از تعدیل نیرو در حقیقت " آب در هاون کوبیدن و البرز به کلند برگرفتن است " مگر آنکه برای این نظام طرحی نو با افق تعدیل نیرو در اندازیم و آن را دست خوش تغییرات گسترده کنیم .


استاد عزیز به این راحتی نمی توان درباره کاهش فراوان نیرو حتی در طول چندین سال صحبت کرد . اجرای عجولانه ی نظام جدید آموزشی که از دل سند تحول بیرون آمد و حاصل چندین هزار ساعت مطالعه و تحقیق بود، چیزی جز نابه سامانی و شلم شوربایی در دوره ابتدایی به ارمغان نیاورد ، که البته دیگر دوره ها هم از این نابه سامانی بی بهره نبودند. .

حال خدا می داند با اجرای کاملا عجولانه تر سیاست افسانه ای ، الا کلنگی ، غیر کارشناسانه و مطالعه نشده ای همچون تعدیل نیرو چه بلایی بر سر دانش آموز و معلم بیاید ؟

این در حالیست که همانطور که در بالا به آن اشاره شد هنوز خود وزارتخانه درباره کمبود یا مازاد نیرو متناقض عمل می کند .


استاد عزیز :

چرا در جواب به انتقاد اینجانب در رابطه با پیشنهادی که در رابطه با افزایش 6 ساعت کار معلمان مطرح نموده بودید ، به صورت سطحی و گذرا فقط به سخنان دکتر فانی استناد کرده اید ؟

شما که اهل تحقیق و مطالعه هستید و دائما خواستار آن هستید که معلمان مستند و با دلیل و منطق و پشتوانه ی آماری قوی صحبت کنند چرا این پیشنهاد کاملا حساس را دربست قبول کرده و حتی در این زمینه از خود مقام عالی وزارت نیز پیشی گرفته اید ؟

بر پایه ی کدام تحقیق و آمار ، با کاهش 250 هزار نفری نیرو و افزایش 6 ساعت کار معلمان می توان 30 درصد حقوق معلمان را بالا برد ؟ اگر ممکن است یادداشتی با ذکر اعداد و ارقام مستند درباره این ادعا بنویسید و استدلال کنید که این ادعا چگونه عملی است تا همه استفاده کنند.


و اما کلام آخر :
برادر عزیز :

به قول شما قصد مویه کردن ندارم . البته اگر امروز بر حال و روز بیمار آموزش و پرورش مویه کنیم و فریاد و فغان سر دهیم ، صدها بار بهتر از آن است که فردا روز برای جلوگیری از اضمحلال آن و تباهی دانش آموزان، مختلف الانواع کنفرانس و همایش بر پا کنیم و دنبال مقصر بگردیم.
فقر و نداری معلمان را هم نمی خواهم به رخ بکشم .

قصد ندارم فضا را هم تیره و تار نشان دهم .

اما باید واقعیات را گفت و بر اساس آنچه که در حال اتفاق افتادن هست ، طرح و برنامه و رقم و آمار ارائه داد .
استاد عزیز: در سیستم آموزشی ، معلم و دانش آموز باید دارای کرامت و حرمت باشند و از نگاه ابزاری به آنها باید به شدت پرهیز کرد . تراکم کلاسی بالا ، ناهنجاری های فزآینده ی اخلاقی و تربیتی موجود در مدارس ، روند رو به رشد خشونت در مدارس و متعاقب آن کمرنگ شدن امنیت جانی معلمان ، بروز انواع و اقسام مشکلات رفتاری از سوی دانش آموزان ، تصنعی شدن امر آموزش و یادگیری در کلاس ، رواج پدیده ی شوم درصد قبولی و ... واقعیت های تلخ و تکان دهنده ی مدارس ما هستند که کرامت معلم و دانش آموز را به ورطه ی نابودی کشانده اند .

برادر عزیز ؛ هر چار دیواری مسقفی را نمی توان کلاس نامید . کلاس با تراکم 40 نفر کلاس نیست . نمی دانم چه اسمی را می توان به آن اطلاق کرد . شاید به قول بعضی دوستان فرهنگی عنوان " دارالتادیب " مناسب تر باشد . 800 ، 900 نفر دانش آموز را در یک مدرسه ی کوچک جا دادن هنر نیست  !

به هر شکل ممکن و غیرعلمی نباید برای دوره ابتدایی نیرو و معلم تامین کرد .


دوست عزیز :

برای تربیت و اصلاح رفتارهای نامناسب دانش آموزان باید وقت گذاشت . باید با آنها سخن گفت و در دل و جان آنها رسوخ کرد. گاهی اوقات یک جمله ی بر زبان جاری شده تغییر و تحولات عظیمی در فکر و ذهن دانش آموز ایجاد می کند ؛ به قول مولوی : عالمی را یک سخن ویران کند روبهان مرده را شیران کند .
برای آموزش دانش آموزان هم باید وقت گذاشت .

دانش آموزان امروزی با روش های حل مساله بیگانه اند . چراغ تفکر در آنها به خاموشی گراییده است . مهارت خوب زندگی کردن به آنها یاد داده نمی شود.آنها برای آموختن و حل کردن ساده ترین مساله ، مدام آویزان پدر و مادر هستند . از آموزش و پرورش اسکلت شکننده ای بیش باقی نمانده است .

در این وضعیت ، باید رفت سراغ " تراکم کلاسی بالا " و برای آن چاره ی اساسی اندیشید ؛ آنچه که در این رابطه در مدارس مشاهده می گردد ، با آمار و ارقام ارائه شده فاصله زیادی دارد . کوچکترین گام در این راه بی شک " باقیات صالحات " محسوب شده و عاقبت به خیری به همراه خواهد داشت ، چرا که بدین وسیله سرنوشت میلیون ها دانش آموز به حال خود رها نگشته و سمت وسوی خوبی پیدا خواهد کرد .


استاد عزیز :

این قدر بی حساب و کتاب بر طبل " تعدیل نیرو " نکوبید !

به آن دوستان وزارتی هم بگویید این قدر بی حساب و کتاب بر سیاست "صرفه جویی " اصرار نورزند .

واقعیت محض مدارس و کلاس ها را ببینند و بر اساس آن قضاوت کرده و طرح و برنامه بریزند .


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور