ده هزار بیمار صعب العلاج و صدها معلمان سانحه دیده، خواستار چه نوع " از کارافتادگی" هستند؟
آمار دقیقی از معلمانی که گرفتار بیماری های صعب العلاج هستند در دست نیست. حمیدرضا حاجی بابایی در سال 91 گفت که 10هزار نفر از فرهنگیان دارای بیماری های صعب العلاج اند و اگر متقاضی بازنشستگی پیش از موعد شوند با بازنشستگی قبل از موعد آنها موافقت می شود. بیماری صعبالعلاج نوعی بیماری است که بهصورت دائم یا برای مدت طولانی نیاز به درمان و دارو داشته و هزینههای بسیار سنگینی را به بیمار تحمیل می کند .
تالاسمی، هموفیلی، دیالیز و پیوند کلیه ، ام اس ، سرطان، هپاتیت، دیابت ، برگر ، تعویض مفاصل، پارکینسون، آلزایمر، اسکلیوز، عمل قلب باز ، عمل ستون فقرات از جمله بیماری های صعب العلاج به شمار می روند.
بر اساس برخی برآوردها تعداد فرهنگیانی که پرونده بیماری صعب العلاج تشکیل دارند بالغ بر 20 هزار نفر است. علاوه بر این هزاران فرهنگی "معذور" در استخدام آموزش و پرورش به دلایل جسمی ، روانی و یا دلایل ناشناخته توانایی حضور در کلاس و تدریس را ندارند. کارکنان بیمار و معذور تمایلی به خروج از خدمت و بازنشستگی بر اساس سنوات خدمت ندارند، به این دلیل ساده و معقول که حقوق و مزایای شغلی آنها کاهش می یابد. مثلا یک فرد بیمار حاضر نیست با 20 سال سابقه خدمت و با 20 روز حقوق به صورت پیش از موعد بازنشسته می شود. شاغل بودن مزایایی دارد که مستخدم در صورت بازنشسته شدن از دست می دهد. ضمن اینکه حقوقش هم به نحو قابل ملاحظه ای کاهش می یابد.
وزارت آموزش و پرورش هم نمی تواند کسی به صورت اجباری بازنشسته کند. در نتیجه ، طرح بازنشستگی پیش از موعد اغلب باعث خروج افراد توانمند از خدمت می شود. از کار افتادگی راه دیگری است برای خروج از خدمت . اما حقوق و مزایای ازکار افتادگی بسیار ناچیز است و افراد بیمار حاضر نیستند به عنوان از کار افتاده "غیر ناشی از کار" از خدمت خارج شوند. حقوق و مزایای از کار افتادگی بستگی به نحوه و دلایل از کار افتادگی مستخدم او متفاوت است.
طبق قانون استخدام کشوری هرگاه مستخدم رسمي، عليل و يا به علت حادثه ( غير ناشي از كار) ناقص شود، به نحوي كه از كاركردن بازبماند و مراتب به تصويب شوراي امور اداري و استخدامي برسد، وظيفه ازكارافتادگي دريافت خواهد داشت. ( اصطلاحات علیل و ناقص متن قانون است و نه توصیف نویسنده ) ميزان وظيفه ازكار افتادگي چگونه محاسبه می شود ؟
ميزان وظيفه از كار افتادگي ناشي از بيماري يا حادثه غير ناشي از كار برابر است با حاصل ضرب سنوات خدمت قابل قبول در معدل حقوق و مزایای دوسال آخر . معدل حقوق را چگونه حساب می کنند ؟
معدل تمامي حقوق و مزاياي دريافتي كه ملاك كسور بازنشستگي در ۲ سال آخر خدمت با اعمال آخرين ضريب حقوق مبنای محاسبه است .
فرض کنیم کارمندی در 20 سال خدمت قابل قبول دچار بیماری صعب العلاج می شود. کمیسیون پزشکی معتمد دولت از کارافتادگی او را تایید می کند و در شورای اداری تصویب می شود . حقوق بازنشستگی این فرد بر اساس 20 روز حقوق تعیین می شود و تقریبا یک سوم حقوق او می پرد.
بنابراین مستخدم زیربار نمی رود و اگر سنوات بالایی داشته باشد خواستار ادامه خدمت یا بازنشستگی پیش از موعد بر اساس 25 سال خدمت و 5 سال ارفاق می شود. حقوق بازنشستگی در شرایط عادی زندگی بازنشسته سالم را تامین نمی کند در شرایطی که یک سوم آن کسر شود و بازنشسته با بیماری یا نقص عضو روبه رو باشد که برای فرد بیمار یا سانحه دیده اصلا قابل قبول نیست.
نکته مهم تر این است که فرد بازنشسته ، یا ازکار افتاده از زیر پوشش بیمه طلایی هم که بسیار بهتر از بیمه تکمیلی بازنشستگان است خارج می شود و این مصیت دو فرد بیمار یا سانحه دیده است .
در صورتی که سنوات خدمت مستخدم بیمار یا سانحه دیده کم باشد و به 25 سال نرسد او خواستار این می شود که حقوقش را بر مبنای از کار افتادگی ناشی از کار و به سبب انجام وظیفه محاسبه کنند . در مورد بیماری ها تقریبا غیرممکن است و در مورد سوانح هم بستگی به مندرجات پرونده مستخدم دارد.
اگر مستخدم رسمي به علت حادثه ناشي از كار و يا به سبب انجام وظيفه عليل و يا ناقص شود به نحوي كه از كاركردن بماند و مراتب به تصويب شوراي امور اداري و استخدامي برسد ، وظيفه از كارافتادگي او به شکل دیگری محاسبه می شود که رضایت مستخدم را در پی دارد.
ميزان حقوق از كار افتادگي ناشي از كار و يا به سبب انجام وظيفه مستخدمين، برابر است با ميزان آخرين حقوق و مزاياي مستخدم كه مشمول كسور بازنشستگي است با احتساب ۲ گروه بالاتر ( بدون توجه به سنوات خدمت و سنوات پرداخت كسور بازنشستگي).
سازمان بازنشستگی در چنین شرایطی مو را از ماست می کشد.
تفاوت قابل ملاحظه در میزان دریافتی باعث می شود که همه مستخدمان رسمی بیمار یا سانحه دیده خواستار محاسبه حقوق خود بر مبنای حدوث بیماری و یا سانحه ناشی از انجام وظیفه و ناشی از کار شوند.
با این حال شورای امور اداری و استخدامی و سازمان بازنشستگی بر اساس مستندات و گزارش های پرونده مستخدم عمل می کند.
البته در ماده 109 قانون مدیریت خدمات کشوری آمده است :
"از تاریخ تصویب این قانون ؛ حقوق کلیه بازنشستگان، وظیفه بگیران یا مستمری بگیران صندوق های بازنشستگی کشوری و لشکری که تا پایان سال 1385 بازنشسته یا از کارافتاده و یا فوت نمودهاند در صورتی که کمتر از حاصل ضرب ضریب ریالی که با توجه به شاخص هزینه زندگی در لایحه بودجه سالیانه پیشبینی میگردد با رعایت ماده (125) ...تا این میزان افزایش مییابد. " اما این ماده هم نمی توند اعتماد مستخدمان بیمار و یا حادثه دیده را جلب کند.
بحث دیگر این است که کدام بیماری ها و کدام سوانح را در مورد معلمان ناشی از کار بدانیم ؟
من از ملاک های شورای اداری استخدامی اطلاعی ندارم ، اما می دانم که سالانه تعداد زیادی از معلمان در تردد بین محل زندگی و محل کار به دلیل تصادفات رانندگی فوت می کنند یا ناقص می شوند. آیا حقوق اینها را باید بر اساس مرگ و ازکارافتادگی ناشی از کار محاسبه کرد؟
بر اساس شنیده ها ، وزارت آموزش و پرورش معتقد است که دولت مسئولیتی در قبال حوادث بین راهی معلمان ندارد و اصل بر این است که معلم در محل کار خود بیتوته کند. اما معلمان روستایی زیربار بیتوته در روستا نمی روند. در مورد بیماری هم این ابهامات وجود دارد.
آیا فقط بیماری یا مرگ معلمی که پای تخته سیاه سکته کند، ناشی از کار است؟ اگر این معلم ساعتی بعد از خروج از مدرسه سکته کند بیماری او ناشی از کار نیست؟
به اعتقاد برخی معلمان بسیاری از بیماری های جسمی معلمان از ضعف بینایی تا دیسک کمر و واریس وناشنوایی و مشکلات روجی روانی همگی ناشی از شرایط کار معلمی است.
فرض کنیم معلمی حین تصحیح ورقه شاگردانش در منزل و در ساعت غیرکاری دچار سانحه شود ، چگونه باید حقوق بازنشستگی یا مستمری فوت او برای بازماندگان را محاسبه کرد؟ حین انجام وظیفه ؟ یا مرگ عادی ؟
مورد آقای علی اسد زاده معلم عشایری استان لرستان یک نمونه است که نشان می دهد میزان سوء تفاهم و اختلاف برداشت از کارافتادگی بسیار وسیع است.
در گزارش هایی که در مورد نقص عضو و از کار افتادگی آقای اسدزاده منتشر شده است همین دوگانگی به چشم می خورد. خانواده اسد زاده می گویند که قطع پای او و عوارض بعدی ناشی از برف گیر شدن و سرمازدگی پا حین تردد بین منطقه عشایری محل خدمت و محل زندگی اش بوده است.
دختر آقای اسدزاده در گفت و گو با روزنامه دولتی ایران می گوید : " مگر پدر من در مأموریت و در زمانی که از مدرسه برمی گشت این اتفاق برایش نیفتاده است، اگر آموزش و پرورش نتواند کاری بکند، ما از چه کسی باید انتظار داشته باشیم؟" فاطمه اسد زاده اضافه میکند: «به پدرم گفتند برو بنشین خانه تا حکم از کارافتادگی بیاید. « ازکار افتادگی » یعنی حقوق نصف یعنی پاداش نصف.
روایت مقامات آموزش و پرورش متفاوت است. رئیس اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش لرستان دلیل قطع پا و از کارافتادگی حسن زاده را بیماری "برگر" اعلام می کند. بیماری برگر یک بیماری عروقی است که ارتباطی با سرما زدگی و برف ندارد. علاوه بر این علت ایجاد این بیماری هم ربطی به وظایف معلمی ندارد.
در گزارش مسئولین ادعا شده که قطع پا در سال 91 اتفاق افتاده و علاوه بر بیماری برگر آقای اسد زاده از بیماری دیابت مزمن رنج می برده . اگر ادعای مسئولین درست باشد ترکیب بیماری برگر و دیابت احتمالا عامل ترمیم نشدن محل زخم و قطع پا از ناحیه بالاتر بوده است.
بنده در موقعیت قضاوت و ترجیح یک روایت بر روایت دیگر نیستم به این دلیل که اطلاعات کافی و مستند ندارم. قضاوت در مورد این دو روایت برای کسی ممکن است که از پرونده پزشکی این همکار عزیز خبر داشته باشد و یا حداقل با پزشکان معالج او گفت و گو کرده باشد. ظاهرا در سال 91 برای بیماری آقای اسدزاده طبق پرونده تشخیص این بوده که بیماری او ناشی از کار نیست،اگر پرونده پزشکی سال 91 مبنا قرار گیرد ، برای او حکم کارافتادگی "غیر ناشی از کار" صادر می شود .
اما نصرالله بازگیر رئیس آموزش و پرورش عشایری لرستان تلاش می کند که آقای اسدزاده را به کار برگرداند تا بتواند از تیغ « ازکار افتادگی » برهد .به درخواست علی اسدزاده آموزش و پرورش تقاضای بازنشستگی اش را به سازمان بازنشستگی کشور ارسال کرده و در اردیبهشت ۹۴ از کار افتادگی و بازنشستگی او مورد تایید و موافقت قرار گرفته است. اما آقای اسد زاده این حکم را قبول ندارد. زیرا به احتمال زیاد کارافتادگی او ناشي از كار و يا به سبب انجام وظيفه محسوب نشده است و حقوق و مزایای شغلی او در این حکم کاهش یافته است.
آقای اسدزاده به عنوان یک شهروند ایرانی باید از خدمات مناسب پزشکی بدون توجه به تمکن مالی و میزان حقوق برخوردار شود. طبق گفته فاطمه اسد زاده بیمه طلایی ، هزینه های جراحی او را پرداخته است اما این کافی نیست. هزینه پروتز و تغذیه او هم تا زمان برقراری حقوق بازنشستگی مناسب باید تامین شود. حداقل وزیر می تواند از محل بودجه در اختیار ، بدون سرو صدا در چنین مواقعی به داد همکاران گرفتار برسد.
این خبر سخن معلم که در حال حاضر تعدادی از همکاران تهرانی و خرم آبادی در اقدامی انسان دوستانه تحت عنوان " گروه هم یاری " از هدایای فرهنگیان و معلمان را تقدیم ایشان و خانواده محترم ایشان کرده اند خبر بسیار خوبی است و باید از اقدام انسانی این همکاران تقدیر و تشکر کرد .
اما اسد زاده یک مورد منحصر به فرد نیست. حداقل ده هزار معلم گرفتار بیماری صعب العلاج در آموزش و پرورش منتظر تعیین تکلیف هستند. تکلیف حوادث و سوانح ضمن کار هم چندان مشخص نیست. اطلاعات بنده هم محدود و مختصر است.
پیشنهاد می کنم سخن معلم جوانب گوناگون این موضوع را در گفت و گو با یکی از مسئولان اداری وزارتخانه به بحث بگذارد بحثی کارشناسی و به دور از مسایل احساسی و تبلیغی .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
احتمالا خوشحال ترین انسان، در روز آتش سوزانی لیدی باربی، مرد باربی فروش بوده است. نمی دانم چند عدد عروسک فروخته ولی در این کسادی بازار و بی پولی مردم به هر حال راضی کننده است. شما که احیانا فکر نمی کنید آن باربی ها را بچه ها از خانه هایشان آورده و دو دستی تقدیم مسئولین محترم نموده اند تا برایشان آتش بزنند و آنها لذت ببرند؟
بنده خدا مسئول خرید رفته در بازار و قیمت گرفته ( و احتمالا تخفیف خرید عمده ) و به مناسب ترین قیمت صدها باربی خریده. به هر حال پول های آموزش و پرورش باید در جایی هزینه شود. در ضمن هزینه اش هم خیلی نشده ( احتمالا چند میلیون تومان) متاسفانه نرخ باربی دستم نیست. با اینکار به تولید کننده های داخلی و خارجی کمک شده کجای این کار بد است؟ چرا مثبت نیاندیشیم ؟ اصلا چرا نفری یه باربی آتش نزنیم ؟ یا با شعار هر نفر یک باربی سوخته به استقبال این حرکت متشعشعانه نرویم.
یک زمانی در هر خانه 5 یا 6 فرزند بود . این فروشندگان عروسک هم عروسک و اسباب بازی بیشتری می فروختند حالا که در هر خانه به زور یک یا دو فرزند دیده یافت می شود باید این گونه به چرخه اقتصاد کمک کرد.
حال با این مقدمه در جهتی کاملا همسو با باربی سوزانی و به خاطر این حرکت خلاقانه که واقعا ابتکار نوینی از سوی مسئولان بود خز نشود و تقلید های مشابه داخلی و خارجی صورت نپذیرد چند روش جدید و نوین برای نابود سازی باربی این جرثومه فساد پیشنهاد می دهم بلکه قبول افتد( اگر هم نیافتاد تا اطلاع ثانوی از باربی سوزانی حمایت می کنیم)
1. روش نرم و کمتر خشن ؛ کشتن باربی با استفاده از خفه کردن در زیر آب است. در این روش بهتر است عروسک ها را درون سطل و بشکه آب به مدت 2 الی 5 دقیقه قرار دهیم. سگ جان ترین باربی هم در 5 دقیقه خفه می شود و مطمئن باشید که حتی در صورت خفه نشدن، در این فصل سرد زمستان در آب یخ می زند. بعد از مردن باربی ها ، می توان جسد بی جان باربی ها را در بیرون مدرسه رها نموده و هر کسی که بعدا عروسک ها را ( به تعداد نیاز یا بیشتر از نیاز) بردارد مسئولیت کفن و دفنش هم بر عهده خودش می باشد و آموزش و پرورش نیز هیچ مسئولیتی در این ارتباط نخواهد داشت.
2. روش بعدی پرت کردن از بلندی است. در این روش عروسک ها را به بالای پشت بام مدرسه برده و یکی یکی از آنجا به داخل حیاط پرتاب می نماییم البته توصیه می شود برای ماندگاری صحنه معدوم کردن عروسک ها و جلوه بهتر آن از برج میلاد که این همه هزینه برای ساخت آن شده و به درد این چنین روزهایی می خورد استفاده شود.
3. روش بعدی روش داعشی است .با توجه به اینکه داعشیان پیشگامان تولید خلاقیت برای معدوم سازی هستند می توان از خلاقیت شان استفاده نمود البته فعلا همان روش کلاسیک آنها نیز برای باربی کافی است تا بفهمد با کی طرف است. حتما حدس زدید منظور کدام روش است بله جدا کردن سر باربی از بدنش. البته روش های دیگر داعشی را ذکر نکرده و توصیه نیز نمی نماییم.
4. رد شدن لودر و ماشین سنگین از روی باربی روش بعدی است. در این سبک باربی کشون می توان یک لودر اجاره کرد و باربی ها را روی هم ریخته و یک دفعه دمار از روزگارشان در آورد . گفتنی است این روش هم صرفه جویی در وقت می نماید و هم رانندگان ماشین سنگین را از بیکاری در آورده و کمک بیشتری به اقتصاد کشور است.
5.. روش wanted . در این سبک به شیوه فیلم های وسترن، عکس باربی را بر روی دیوارها ، مخصوصا دیوار مدارس دخترانه می چسبانیم و برای یابنده کسی که باربی را بیابد جایزه تعیین می کنیم.در این روش می توان باربی را منفعل نمود.
6. اعلام باربی به عنوان کالای ممنوع. خوبی این روش این است که باربی در اسباب بازی فروشی ها به فروش نمی رسد ولی اگر دیده باشید در مناطق پرتردد و مرکزی شهر ها عده ای سود جو به صورت یواشکی سی دی های ممنوعه و... را می فروشند. در این شرایط احتمالا رهگذران وقتی در حال عبور از این مناطق را دارند می شنوند شخصی می گوید؛ باربیییییی ... باربی ممنوعههههه دارم. در این شرایط نیازمند یاری ماموران شهرداری هستیم تابا افراد سود جو که سالیان سال است سد معبر می نمایند برخورد قاطع شود.
7. استفاده از قرص های خواب آور. در این روش می توان تعداد زیادی قرص و کپسول در حلق باربی فرو نمود تا پس از خوردن قرص ها به خواب عمیق فرو برود و دیگر بیدار نگردد.
8. روش تشنگی و گرسنگی دادن به باربی ها. در این روش می توان باربی ها را از سقف مدرسه در جلوی آفتاب و سرما آویزان نمود و به آنها آب و غذا نداد تا هلاک شوند.
البته روش های خشن دیگری وجود دارد که توصیه نمی شوند و وقتی می توان با ملاطفت بیشتری با این باربی ها برخورد نمود بهتر است تا از خشونت پرهیز شده و با زبان ملایم باربی ها را هلاکت رساند و نابود کرد !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
شاید چندمین بار است که نامه می نویسم .
هم به وزیر ، هم به خواهر وزیر و هم به سایت سخن معلم .
من علاوه بر فرهنگی بودنم، سرپرست خانوار نیز می باشم.
اضافه کارگرفته ام که به مخارجم در این گرانی سرسام آور کمکی شود ، اما دریغ از پرداخت این اضافه کارها.
چهار مرتبه به معاون مالی وزیر زنگ زدم ایشان گفتند اواسط شهریور.
سپس باتلفن بعدی فرمودند اواخرشهریور. درتلفن سوم گفتند در آذرماه حتما پرداخت می شود و در چهارمین تلفن فرمودند اسفندماه می پردازیم.
تعجب آور است . حتمااسفندماه هم می گویند :
می گویند بودجه نداریم و یابهانه های دیگر !
و سپس هم احتمالا به دیون می رود !
لذا از مسوولین سخن معلم درخواست دارم به فکر ما معلمین و علی الخصوص شرایط سخت زنان فرهنگی و سرپرست خانوار را درک کنند و اقدامی هر چه سریع تر برای پرداخت حق التدریس های فروردین ، اردیبهشت خرداد ،مهر ، آبان ، آذر و دی ماه مامعلمان کنند تا آرامش داشته باشیم و به فکر قسط و وام و.. نباشیم و راحت سرکلاس تدریس کنیم و بازدهی مان زیادباشد.
سپاسگزارم .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش / قصه " معلمان فداکار " حکایتی طولانی است . معلمان در اقصی نقاط کشور به ویژه در مناطق مرزی و محروم با زحمت و مشقت خود را به مدرسه رسانده و انجام وظیفه می کنند .
« علی اسدزاده " یکی از این معلمان فداکار است .
« گروه سخن معلم » از همه همکاران فرهنگی در سراسر کشور به ویژه " مناطق محروم " دعوت می کند تا گزارش ها و اخبار خود را در این زمینه برای ما ارسال فرمایند .
روند تحولات در دنياي امروز اصلاحات آموزشي را اجتنابناپذير ساخته و آن را به ضرورتي جهاني تبديل كرده است.
جهاني فكر كردن و منطقهاي عمل كردن ( كلان فكر كردن و جزيي عمل كردن ) شعاري است كه اغلب ميشنويم لذا به اطلاعات جامعتري از جهان تغييرات و مهارتهاي تجزيه و تحليل و انديشهورزي در حوزه مسووليتي و تخصصي خودمان نياز داريم. جهت افزايش دانش عملكردي و مديريت دانش و كاربست دانشمان بيگمان به پژوهش (research) نياز داريم. توسعهيافتگي جهاني و پيشرفت بدون پژوهش ميسر و ممكن نيست.
در انديشه و عمل تربيتي نوين، مهارت درك تعامل فعال عيني و جزيي و ارتباط آنها با كل مفهومي و نظري نياز اساسي معلمان و مديران و برنامهريزان درسي است. رصد كردن تحولات نظام آموزشوپرورش و تربيت معلم و تحولات علمي در حوزه علوم تربيتي در سطح منطقه و جهان اسلام و بينالملل و بوميسازي تجربيات و يافته هاي مفيد آنها و بهرهمندي از آنها در چارچوب نظام معيار اسلامي نيازمند توسعه پژوهش است. در زمينه فردي و گروهي توسعه زمينههاي پژوهشگري و افزايش توانمنديهاي معلمان و ايجاد فرصتهاي بازآموزي علمي مستمر نيازمند اقدام پژوهي يا پژوهش در عمل
(research action) و درس پژوهش (lesson study) است.
توسعه زمينه پژوهشگري و افزايش توانمنديهاي حرفهاي به شكل فردي و گروهي ميان معلمان و تبادل تجارب و دستاوردهاي سطوح ملي و محلي و ايجاد فرصتهاي بازآموزي مستمر علمي و تحقيقاتي و مطالعات براي معلمان و ارتقاي توانمنديهاي آنان نيازي ويژه است كه بدون توجه و تمركز در آنها، آموزش و پرورش عقبماندهاي خواهيم داشت كه همچون ٨٠ سال گذشته تاكيد بر روشهاي سنتي حافظه محوري و سخنراني، ايستايي، تكراري و يكنواختي موجب فرسايش ذهني و عدم انبساط مغزي دانشآموزان را در پي خواهد داشت.
بيشترين توجه برنامههاي اصلاحات آموزشي به توانمندسازي معلم و غنيسازي فرآيند آموزش (ياددهي- يادگيري) بايد معطوف باشد كه ماموريت اصلي اغلب برنامههاي اصلاحات آموزش كشورهاي مختلف جهان است. تكاپوي جهاني در دست يابي به برنامههاي راهبردي و اثربخش براي نوسازي و تحول نظامهاي آموزشي تاسيس مدارسي است كه از طريق ترويج و غنيسازي فرآيند ياددهي- يادگيري (نه صرفا آموزش) به آدمي كمك ميكنند تا ياد بگيرد و بخشي از فرآيند حياتبخش هستي باشد.
از سوي ديگر برنامه درسي ملي به عنوان ميثاق عمومي در هفت ساحت، تعليم و تربيت اعتقادي- عبادي و اخلاقي، اجتماعي و سياسي، زيستي و بدني، زيباشناختي و هنري، اقتصادي و حرفهاي، علمي و فناورانه به منظور رسيدن به هدف گذاري پنجگانه عقل و ايمان و علم و عمل و اخلاق در منشور علمي و ديني تعليم و تربيت كشور اسلامي است.
از ديگر سو گسترش و توسعهشتابان فناوريهاي نوين و سرعت تحولات اين بخش و كاربست فناوريهاي نوين در فرآيند ياددهي- يادگيري و هوشمندسازي مدارس و كلاسهاي درس را ضرورتي انكارناپذير ساخته است (مجموع همه پيشفرضهاي قبلي يا به زبان رياضي زيگماي همه آنها در مدارس پژوهنده و يادگيرنده متجلي خواهد شد.)
از مفاهيم و عناوين مورد تاكيد سند تحول بنيادين، توجه به پژوهش محوري و پژوهندگي است كه اخيرا زير نظام پژوهش نيز در اين راستا تدوين و آماده شده است.
لذا جهتگيري در مدارس آينده (ويكتورياي استراليا) بيترديد مدارسي است كه پژوهش را پيشاني و نماد مدرسه در محتواي برنامههايش قرار داده باشند. تكامل و پويايي مدرسه زماني است كه همه مولفهها و عناصر موثر در مدرسه پژوهندگي را ترويج داده و پژوهش محور بودن را به يك نگرش باورپذير و بديهي جلوهگر كند.
مدرسه پژوهنده مدرسهاي است كه مدير آن و همه برنامههاي مديريت، پژوهش محور باشد. معلم آن پژوهنده باشد و پژوهش در تكاليف دانشآموزي در آزمونهايي كه به عمل آورد توجه جدي به چرايي و چگونگي پديدهها و موضوعات برنامه درسياش پرسشگري و زمينهسازي براي جستوجوگري دانشآموزان و... سرلوحه كار و فعاليتهايش قرار گيرد.
مدرسه پژوهنده يادگيرنده مدرسهاي است كه در آن درسپژوهي يا (مطالعه درس) به عنوان الگويي موثر براي ترويج و غنيسازي يادگيري و توليد دانش حرفهاي در مدرسه باشد. درسپژوهي، پژوهشي مدرسهمحور است و بر چرخه يادگيري گروهي، كيفي، مشاركتي و مداوم كارگزاران آموزش شامل تبيين مساله و طراحي، عمل بازانديشي و بازبيني يافتهها استوار است. ابتدا معلم مساله آموزشي را بررسي و سوالات پژوهش در كلاس درس را تبيين ميكند و بالاخره طرحي براي انجام پژوهش در آموزش پيشنهاد ميكند. درسپژوهي به گسترش فرهنگ يادگيري و مطالعه در مدارس ياري ميرساند و لذا الگوي سازمانهاي يادگيرنده در مدارس جهت تبادل دانش و كاربست صحيح برنامه هاي آموزشي موجب انتقال تجارب آموزشي و اثربخشي فرآيند ياددهي- يادگيري خواهد شد.
پژوهش در مدرسه موجب ميشود كه معلمان مسووليت بيشتري را در اداره مدرسه احساس كنند و الگوهاي درسپژوهي و اقدامپژوهي را عاملي براي فراهم آوردن يادگيري از خود از طريق مشاهده، بازانديشي در عمل انجام شده و خودارزيابي ميدانند.
مدير مدرسه پژوهنده- يادگيرنده بايد شيوه مديريت خود را از مسووليت و اختيار فردي به روش مشاركتي و مسووليتپذيري جمعي با بهرهوري زياد تغيير دهد. معلمان و دانشآموزان چنين مدارسي به بازانديشي يادگيري خود برانگيخته ميشوند.
گسترش فرهنگ يادگيري و رهبري آموزشي اثربخش از طريق توسعه مشاركت، همكاري و بازانديشي گروهي مساله اصلي دانش مديران و دانش حرفهاي آنان است؛ تبديل مدرسه به محيط موثري كه در آن معلمان از يكديگر بياموزند.
مدرسه پژوهنده- يادگيرنده چرخه يادگيري سازماني مستمر را افزايش و بهبود ميبخشد و زبان و درك مشتركي براي گفتوگو به دست ميدهد. بازار انديشهورزي و خردورزي را توسعه ميدهد و اشتياق به يادگيري معلمان را بهبود ميبخشد.
در اين راستا اداره كل شهرستانهاي استان تهران همزمان با شروع هفته پژوهش ٢٠ مدرسه در سطح استان، هر منطقه يك آموزشگاه را با تدوين شيوهنامهاي و طراحي ساختاري به عنوان مدرسه پژوهنده- يادگيرنده معرفي و اولين مدرسه پژوهنده با برگزاري مراسمي افتتاح خواهد شد. اميد آنكه زمينهساز حركتي بديع و تكاملي و تحولي تازه و روح تازهاي در كالبد جسم كم روح مدرسه باشد.
روزنامه اعتماد
گروه اخبار / عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: استفساریه مجلس درخصوص جذب نیروهای حقالتدریس که از سوی شورای نگهبان رد شد برای اعمال نظر نهایی به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارسال میشود.
خشونت ، زبان نادانى است . ( حضرت علی علیه السلام )
صفحات زندگی سرشار از چرایی رفتارهایی ست که هراز گاهی از ما سر می زند؛ اما شیب عمر چنان آرام می گذرد که تا پاسخ چراهایت را نگیری ، عبورت را تسهیل نمی گرداند.
از خشونت تا خویشتن داری چقدر فاصله است ؟ بی آن که بدانیم خشونت را به رگ و ریشه ی خود پیوند زده ایم.
عجله داشتم . پرنیان پایین پله ها ایستاده بود و پا می کوبید که اگر گلی نیاد منم نمیام. حین بستن گره روسریم، گلی را از بالکن انداختم پایین با این تصور که برای بدن پنبه ای گلی اتفاقی نمی افتد؛ غافل از اینکه پرنیان سه ساله، پنبه ای و غیر پنبه ای حالیش نبود !
با دیدن صحنه سقوط گلی صدای گریه اش بلند شد . با عجله رفتم پایین ، نشسته بود رو کف زمین ، گلی رو گذاشته بود رو زانوهاش و اشک می ریخت...
کمی گیج شده بودم . گلی چیزیش نبود ولی تا شب پرنیان دمق بود . حالا بعد از سال ها می فهمم ؛ چرا پرنیان اشک می ریخت، روح نازک پرنیان ترک برداشته بود .
آیا می شود عروسکی را چون نوزادی صبح تا شب تر و خشک کنی ؛ نوازش کنی؛ ناگهان یکی بچه ات را از بالکن پرت کند . و احساس مادرانه ات نلرزد ؟
ما بزرگ ترها می نالیم از خشونتی که در اطراف مان موج می زند و نمی دانیم وقتی بچه ها کوچک بودند؛ خودمان رسم مهرورزیدن را یادشان ندادیم حالا روزی صد مقاله چاپ کنیم که عوامل خشونت کدامند و راهکار کدام ؟
اینها نتیجه نمی دهد وقتی خشونت در خون مان جاری ست؛ شاهرگ خشونت را باید از دوران طفولیت خشکاند .
همان زمانی که فرزندمان از مدرسه بازمی گردد ؛ می بینیم گوشه لبش پاره شده رد باریک خون خشک شده، روی لبش باقی ست؛ سراسیمه علت را می پرسیم و او بی تفاوت ولی محکم می گوید دعوام شد و ما با تمسخر آمیخته با عصبانیت می گوییم :" معلوم است فقط خوردی ،عرضه نداشتی از خودت دفاع کنی ! "
و نمی دانیم این لحن سخن گفتن می تواند آتشی را در دل فرزندمان روشن کند که تا ابد شعله ور بماند. هر جا می رود حق به جانب عمل کند در هر موقعیتی طلبکار باشد از معلم ، مدیر، دوست ،همکار ،همسر و فرزند...
بنابراین راه و رسم زیستن در خوردن و پوشیدن و پله های ترقی را بالا رفتن، خلاصه نمی شود دقت کنید؛ بخشی از نوکیسگان جامعه امروزی ما که به قولی در یک چرتکه سرانگشتی از طبقه عوام به طبقه خواص منتقل شده اند ؛در هر موقعیتی که شرف حضور می یابند؛ باید تافته جدا بافته باشند . آنچه ملاک ارزشی آنان است مدل ماشین ، مارک لباس و موقعیت مکانی خانه ای ست که در آن مقیم اند و دیگر هیچ .
انسانیت واژه ای غریب در قاموس این قشر از جامعه است . خودبرتربینی در جامعه ای که قشر وسیعی در آن به سختی امرار معاش می کند ؛می تواند سبب بروز خشونت طبقاتی از طبقه ای به طبقه ی دیگر شود . تصور اندیشمندان این است که در جوامع امروزی باید با ایجاد تساوی حقوقی از تبعیضات طبقاتی جلوگیری کرد ؛ شاید این عوامل بتواند مانعی برسر راه خشونت های طبقاتی باشد اما بر کسی پوشیده نیست که اختلاف طبقاتی از گذشته تا امروز بوده و خواهد بود؛ مهمترین عامل بازدارنده جهت کنترل این بخش از خشونت، آموزش آن در سنین کودکی ست .
بهترین و اساسی ترین عامل جهت پرورش عزت نفس و پرهیز از خودنمایی، خویشتن داری است.
افرادی که به طور بارز این ویژگی در آنها نهادینه شده است در مواجه با هر عاملی که ایجاد تنش می کند؛ باخویشتن داری از آن موقعیت به سلامت خارج می شوند ؛ حال آن که افرادی که مستعد خشونت هستند هر عامل محیطی می تواند آنها را وادار به واکنش های نسنجیده کند.
ازمنظری دیگر در محیط های آموزشی بحث خودنمایی ،بیشتری مواجهیم. مدرسه اجتماع کوچکی است که بسیاری از نمودهای بارز فرهنگی در آن مصداق عینی می یابد .
در ادامه باید گفت ما درجامعه ای زندگی می کنیم که نقش تعلیم و تربیت نقشی اساسی دارد اما گاه تداخل حوزه ی پرورشی و تربیتی در برخی امور تفاوتی مابین اصل و فرع ایجاد نمی کند ؛ در نتیجه برای پرهیز از الگوها و مظاهر تربیتی غرب ،اصولی ترین مسائل تربیتی را زیر پا می گذاریم.
آتش کشیدن به نشانه ی انزجار نمی تواند برای کودکان الگوی تربیتی مناسبی باشد و اثر مخرب آن در روح و روان کودک سال ها باقی می ماند ؛ حال اگر آن شیء اسباب بازی کودک باشد تأثیر منفی آن بر نیمه ناخودآگاه کودک بیشتر است و چه بسا سال ها بعد در موقعیتی حساس برای تخلیه ی روانی خود همین شیوه ی آتش زدن را به کار گیرد .
بنابراین بایسته است در محیط های آموزشی بعد خویشتن داری در کودکان پرورش یابد تا در بزنگاه های زندگی شاهد آن تصاویری که به شکلی فراگیر در جامعه هستیم نباشیم.
و مخلص کلام اینکه:
آیا زیباتر نبود عروسک های باربی را به جای آتش زدن در نمایشی نمادین با پوشیدن لباس های ملی و اسلامی بین آن ها با عروسک های ایرانی پیوند دوستی برقرار می کردیم .
پيامبر خدا ( ص ) :
آموزش دهيد و خشونت نورزيد ؛ زيرا آموزگار ، مؤثّرتر از كسى است كه خشونت به كار می برد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
با روی کار آمدن دولت روحانی فضای گفتمان و انتقاد کمی بهتر از قبل گردید به خصوص در آموزش و پرورش فضای فعالیت های صنفی که بعد از جرقه آغازین در دوران وزارت مظفر و حاجی خاموش شده بود با آمدن اقای فانی دوباره رونق گرفت و فعالان صنفی این موقعیت را پیدا کردند که در جهت بهبود اوضاع معیشتی معلمان و کیفیت آموزش وپرورش فعالیت کنند .
به نظر می رسد اکثر معلمان و کارکنان آموزش و پرورش به دلایل مختلف از فانی رضایت ندارند ، موضوع حتی رسانه ای شده و از طریق صدا و سیما انتقادات معلمان علی الخصوص در قضیه مطالبات پاداش و حق التدریس معلمان اطلاع رسانی گردیده است .
در این مقوله چند سوال مطرح می شود :
1- آیا فانی مجبور بود فضای باز انتقادات صنفی را به حدی باز کند که این طور مورد انتقاد قرار بگیرد ؟
2 - آیا سایر وزرا در دوره های وزارت شان قابل انتقاد نبودند و کار و فعالیت شان بی نقص بود ؟
3- علت هجمه همگانی بر وزیر آموزش و پرورش با اینکه همه می دانند عدم وجود اعتبار کافی فقط به ایشان بر نمی گردد چیست؟
4 - چرا علی رغم این همه انتقاد و فشار وزیر آموزش و پرورش با ملایمت و صبوری رفتار می کند ؟
قطعا دوستانی که این مطلب را می خوانند نگارنده را به طرفداری از فانی و دولت تدبیر و امید متهم خواهند کرد ...
اما باید عمیق تر نگریست !
سال هاست که حق و حقوق معلمان پایمال شده و حتی مطابق قوانین موجود به آن ها پرداخت نشده است .
سال هاست که همه از پسرفت آموزش و پرورش ، بی سواد تر شدن دانش آموزان و بی انگیزگی آنان و افت اخلاق صحبت می کنند .
سال هاست که پاداش پایان خدمت معلمان با تاخیر کم و زیاد و به صورت قسطی پرداخت شده است .
آقای فانی هم مثل سایر وزرای آموزش و پرورش عملکرد موفقی و شایسته ای نداشته است اما به خاطر مقامش مانع انتقادات معلمان و مخالفان سیاسی اش نشده و هم اکنون مشاهده می کنیم که در همین سایت ، معلمان به راحتی و بدون ترس و وحشت وزیر آموزش و پرورش را با سخت ترین شیوه نقد می کنند اما وزیر آن را تحمل کرده و برای مسئولان این رسانه مشکلی ایجاد نمی کند .
دیده ایم و شنیده ایم در در زمان سایر وزرا کوچکترین انتقاد چه عواقب سویی برای نگارندگان آن داشت ؛ حتی اگر قبول کنیم که فانی ضعیف ترین وزیر آموزش و پرورش بوده است اما نباید فراموش کنیم که او از انتقادکنند گان خود حمایت کرده است و دهان حق گوی آنها را نبسته و قلم آنها را نشکسته است .
قطعا این میزهای ریاست زود گذر بوده و فانی هم خواهد رفت .
دیگری خواهد آمد و مشکلات آموزش و پرورش با شدت و ضعف در ادوار مختلف ادامه خواهد یافت .
اما شاید معلمان و فعالان صنفی همیشه این فرصت را نداشته باشند که آزادانه از یک وزیر انتقاد کنند ...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید