در بین اخباری که هر روز صفحات روزنامه ها، شبکه های اجتماعی و برنامه های رسانه هایی نظیر صدا و سیما را پر می کند، گاهی خبر جنایتی هولناک تن جامعه ایران را می لرزاند و اذهان نگران خانواده ها را در حفاظت از حریم فرزندان شان نگران تر می کند.
خبر جنایت در ورامین و قتل ستایش دختر 6 ساله افغانستان هنوز دل های ایرانی های بسیاری را پریشان نموده و خاطر افغانی های زیادی را آزرده ساخته است. عده ای در این میان مسائل نژادی را مطرح نموده و ایرانیان را قومی نژادپرست نامیدند که به اقوام دیگر احترامی قائل نیستند.
در انجام جرم، یک مجرم؛ اغلب به طعمه ای بر انگیخته می شود که ارزش کارکردی داشته باشد و نیازش را برآورده سازد و در عین حال دست یابی به آن ساده بوده و هزینه های کمتری برای او در پی داشته باشد و به طور خلاصه مال بی صاحب باشد. شاید قاتل ستایش نیز در مخلیه خود این عقیده را پرورانده که دختر یک خانواده فقیر افغانی، از چنین ویژگی هایی برخوردار است که البته بی احترامی به نژادهای دیگر اگر هم وجود داشته باشد، برای زدودن آن باید چاره ای اندیشید. هرچند که افغانی های مقیم ایران نیز جنایت های بسیاری در مورد مردم کشور میزبان مرتکب شده اند و نمی توان این رخداد را در قالب جهت گیری های قومی و قبیله ای تحلیل نمود. اما تاریخ و فرهنگ کشور افغانستان در دوره هایی نه چندان دور با تاریخ و فرهنگ ایران مشترک بوده و پس از جدایی آن کشور از ایران نیز مرودات فرهنگی بین دو ملت در سطح بالایی قرار داشته است. با این وجود، نهادهای فرهنگی کشور باید در جهت تقویت حس نوع دوستی و تضعیف نژادپرستی باشند و به همه افراد اعم از ایرانی ها و افغانی های مقیم آن، محبت و شفقت به همۀ انسان ها را یادآور شوند. به ویژه به کودکان و نوجوانان باید احترام به حقوق همه انسان ها اعم از زن و مرد، پیرو جوان، ایرانی و افغانستانی و ... را آموزش داد.
اما از این دسته جنایات که در گوشه گوشه این کشور رخ می دهد کم نیستند و این جنایت، شاید به خاطر رسانه ای شدن، سرو صدای زیادی ایجاد کرده است. در این میان، برخی نهادهای فرهنگی را مورد انتقاد قرار دادند که با دریافت بودجۀ بسیار، از کار فرهنگی غفلت ورزیده اند که البته سخن شان چندان هم بی پایه و اساس نیست. یکی از این نهادهایی که وظیفه رشد و ارتقای سطح فرهنگی جامعه را عهده دار است آموزش و پرورش می باشد.
برخی دیگر نیز معتقدند، که محله هایی که در آنجا زندگی می کنیم دیگر آن کارکرد حمایت کننده پیشین را ندارد و افراد ساکن در محله های امروزی با پیشینۀ آبا و اجدادی خود بیگانه اند. دیگر اعتماد به هم محله ای ها رنگ باخته و حتی به محارم نیز اعتمادی نیست. تماشای فیلم های پورن مرزهای اخلاقی را گسسته و بی تردید باید دو چشم هم قرض گرفت و مواظب بچه ها بود.
اما مهمتر از همۀ اینها لزوم آموزش جنسی به کودکان و نوجوانان است.
در سال های اخیر هر چه والدین و معلمین از صحبت در مورد مسائل جنسی و کنترل احساسات و هیجانات عاطفی کوتاهی کرده اند ؛ کودکان و نوجوانان با مشاهدۀ فیلم ها، تصاویر و ... مستهجن ، آموزه های مخاطره آمیزی کسب کرده اند.
علاوه براین، تحریک جنسی ناشی از مشاهدۀ این تصاویر و فیلم ها به ظهور زودرس نشانه های بلوغ در کودکان و نوجوانان انجامیده است و عدم آگاهی آنها از نحوه مدیریت امیال جنسی خود، زمینه را برای گسترش انواع آسیب های اجتماعی فراهم نموده است.
قاتل ستایش یک نوجوان 17 ساله بوده و در سیستم آموزش و پرورش تحصیل می کرده است. در سنین نوجوانی افزایش ترشح هورمون تستسترون و ظهور صفات ثانویه جنسی، به همراه تماشای فیلم های پورن، فوران هیجانات جنسی را به دنبال دارد.
همچنین، یک نوجوان درکی غیر واقعی از توانایی هایش دارد و امکان دست زدن به اعمال پرخطر در او بالا است. کنجکاوی های جنسی و خطرپذیری نوجوان او را به دروازه رفتارهای مجرمانه نزدیک تر می کند. در این مرحله از رشد پرورش هوش اخلاقی و هیجانی می تواند خود کنترلی نوجوان را ارتقا بخشد و آن مانعی در مقابل این امیال و هیجانات باشد.
در واقع یک کودک یا نوجوان باید طوری تربیت شود که توانایی مدیریت هیجان های خود را داشته باشد و قادر به خود کنترلی و خود تنظیمی باشد.
امروزه با وجود اینترنت دیگر نمی توان مانع مشاهدۀ فیلم ها و عکس های مستهجن شد، ولی می توان از نوجوان خواست که مضرات و منافع مشاهدۀ چنین تصاویر و فیلم هایی را در نظر گیرد و به طور آگاهانه راه بهتری را برای سلامت ذهنی و روانی خود انتخاب کند.
البته برخی از خانواده ها نیز هیچ منعی برای فرزندان خود در تماشای فیلم ها و عکس های غیر اخلاقی در نظر نمی گیرند. در عوض برخی نیز با اعمال سخت گیری ها و کنترل های بیش از حد باعث بر افروختن آتش لجاجت در فرزند نوجوان خود م یشوند که هر دو این روش ها نادرست می باشد.
در برخی از خانواده ها پوشیدن لباس های نیمه عریان، باعث بر افروختن هیجانات جنسی در نوجوانان می شود که می تواند آنها را به سمت انجام رفتارهای جنسی پر خطر سوق دهد. پس مراعات نحوۀ پوشش یا رفتارهای جنسی درخانواده توسط والدین الزام آور است.
باید به افراد و به ویژه کودکان و نوجوانان آموزش داده شود که به حقوق دیگران احترام قائل شوند، به طوری که پسرها به خود اجازه ندهند حتی به دخترها و زنانی که از نگاه خیرۀ آنها به خود ناراحت می شوند، چشم بدوزند و یا دخترها آموزش ببینند که اگر نوع پوشش و رفتارهای آنها باعث تحریک و برانگیختن امیال جنسی پسرها می شود، در مقابل آنها خودنمایی نکنند و باعث آزردگی و تحریک آنها نگردند.
بعد دیگر این جنایت دختر 6 ساله ای به نام ستایش دختر یک مقنی افغانی مقیم ایران است، دختری که هم در کوچه تنهاست و هم آموزش جنسی کافی از جانب والدینش دریافت نکرده و دعوت پسر همسایه را پذیرفته است.
آیا آموزش جنسی به کودکان نیز لازم است؟
باید گفت: آری. آموزش به بچه ها باید با مثال های ملموس و به طور ساده صورت گیرد. به کودکان باید بگوییم همچنان که افراد دیگر حق استفاده از وسایل شخصی آنها را ندارند، مثلا نمی توانند از مسواک یا حولۀ آنها استفاه کنند، حق لمس کردن بدن آنها را نیز ندارند چون بدن آنها متعلق به خودشان است.
باید بگوییم که تنها افراد معدودی از اعضای خانواده حق دست زدن به بدن آنها را دارند یا می توانند آنها را ببوسند. اگر به دختر بچه بگوییم همۀ مردان برای آنها خطرناک هستند، ممکن است کودک نسبت به مردها بی اعتماد شود و احساس ناایمنی در نگرش شان نسبت به کلیه مردها تشکل یابد،اما اگر بگوییم که نباید بدون همراهی یا اجازۀ پدر و مادر، به خانۀ افراد دیگر برود، یا تقاضای مرد دیگری را قبول کند، روش بهتری برای آموزش انتخاب کرده ایم.
در آموزش مسائل جنسی به کودک باید ابتدا از میزان آگاهی های کودک در این زمینه آگاهی داشته باشیم مثلا اگر کودک پرسید من چگونه به دنیا آمده ام؟
اگر جواب دهیم تو را لک لک آورده است، در حقیقت به او اطلاعات غیر واقعی داده ایم. بهتر است از کودک بپرسیم آیا ندیده است که خاله .... در شکمش بچه داشته است و سپس به بیمارستان رفته و آن را به دنیا آورده است، مامان تو هم مثل خاله به بیمارستان رفته و تو را به دنیا آورده است. با توجه به میزان درک و سن کودک می توانیم در مورد گرده افشانی گیاهان و چگونگی تشکیل میوه و تشبیه آن به تولد بچه هم مثال هایی بزنیم. در سنین بالاتر می توانیم در مورد تخم گذاری پرندگان و یا زایش پستانداران و تشبیه آن به تولد بچه، به او آگاهی های لازم را ارائه دهیم.
بهتر است در آموزش جنسی پدران به پسرها و مادران به دخترها آموزش های لازم را بدهند. در سنین بالاتر بهتر است آموزش جنسی توسط مشاوران و روان شناسان به نوجوانان ارائه شود.
البته آموزش و پرورش نیز باید با برگزاری کلاس های آموزش خانواده و دوره های آموزشی ضمن خدمت، زمینه ارائه روش های انتقال اطلاعات جنسی به کودکان و نوجوانان را فراهم نماید تا از بروز چنین وقایعی پیش گیری شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
12معلم از 12 استان کشور به مناسبت روز معلم از دغدغههای معلمان مناطق مختلف می گویند :
سنسورهای صنفی فرهنگیان از کار افتاده اند. تا جایی که خبر استیضاح احتمالی وزیر هم تلنگری به آن نمیزند. شاید همین بی حسی است که مسئولان را بر آن داشته مرحله ی دوم رتبه بندی را پشت گوش بیندازند. حتی افزایش 12 درصدی حقوق را !
از کدامین دغدغهها بگویم که اغلب شان دیگر حتی موضوعیت هم ندارند. سراغ دغدغه های خودم می روم...
نمی دانم از حقوق کم بگویم یا معوقه های اضافه کاری یا وضعیت نابه سامان خانههای معلم یا بیمه های ناکارآمد یا عدم ارتباط رشته ی تخصصی بارشته ی تدریس یا ؟! تمام این موارد مقدمه اعتراضات موفق و ناموفق دوسال گذشته بوده اند.
کمی روی مسایل بومی زوم می کنم. اولین موردی که به چشم می خورد نبود تشکیلات صنفی است. نمی خواهم از موانع قانونی کار بگویم؛ بلکه از نبود یک صدایی می نالم. مدت ها از چندصدایی گریزان بودیم اما اکنون ناگزیریم به صدایی نحیف هم راضی باشیم. حتی اگر آن صدای نحیف "تک صدایی" باشد.
بگذارید از قولی که در آرشیو وعده های سر خرمن بایگانی کرده ام بگویم، حق نوارمرزی قولی بود که به صورت سلیقه ای برای برخی مناطق اعمال شد و علی رغم وعده های مکرر مسولین، این حق نیز کماکان زیر سیم های خاردار خطوط مرزی له شد...
اشک های بچه های شین آباد هرگز خشک نمی شود. نگرانی پدر و مادرهایشان از آینده ی بچه ها تمامی ندارد اما اگر از مدار انصاف خارج نشویم پی گیری های فراوانی صورت گرفته و خدمات پزشکی در حد قابل قبولی انجام گرفته. آیا بیش از این می شد کاری کرد؟!
دغدغه ها تمامی ندارند. می خواهم پرده از سوء استفاده گسترده ای از فرهنگیان دردمند بردارم؛ معمولا سوء استفاده ها در لفافهی اسامی زیبا صورت می گیرد.
یکی از این اسامی که برای فرهنگیان پیرانشهر آشناست، "صندوق امید" است. حدود یک سال ماهانه مبلغی از فرهنگیان کسر می شد تابه قید قرعه به آنان وام پرداخت شود.اما امیدها به ناامیدی تبدیل شد.
اینک برای دریافت وجوه خام سرمایه گذاری باید در صف باشند نه برای دریافت وام! در نهایت از دغدغه ی مشترک تمام حق التدریسان کشور می گویم؛ آنها که استخدام شده اند بافرمول های عجیبی کسری سابقه خورده اند و آنها که تاکنون استخدام نشده اند هنوز هم چشم به راه چندرغازِ حقِ تدریس خود به سر می برند تا شاید دور زمانی استخدام شوند.
" آردنماند" های زیادی برای نوشتن هست و من شاید کماکان امیدوارم...
روزنامه تعادل
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
ماهیت اعتراض فرهنگیان و معلمان در دو سه سال اخیر نشان داد؛ مهمترین موضوعی که آنها را به واکنش واداشته، تبعیض میان حقوق آنها با سایر سازمان ارگانها و حتی دانشگاهیان بوده است و در شعارهای فرهنگیان این شعار که «ما از فقر نمینالیم ما از فرق مینالیم» گواه همین ادعاست که البته بنا به گفته وزیر آموزش و پرورش، این اعتراضات سابقهای ۶۰ ساله دارد.
از سوی دیگر با استناد به گفتههای معاون پارلمانی رییس جمهور در مراسم بزرگداشت مقام معلم در شهرستان چهاردانگه، علیرغم تخصیص ۱۰۷ درصدی دولت به آموزش و پرورش در سال گذشته؛ این سوال هنوز مطرح میشود که آیا این تخصیص اعتبار در معیشت فرهنگیان تاثیر داشته است؟
در سالی که گذشت؛ پرداختهای ویژه شامل حال وزارت آموزش و پرورش شد و طرح رتبهبندی معلمان افزایش ۸۰ هزار تومانی و حداکثر ۵۰۰ هزار تومانی حقوق فرهنگیان را به همراه داشت. افزایشی که برخی از فرهنگیان آن را کافی نمیدانند و همچنان بر حرف خود یعنی تبعیض میان حقوق خود و سایر کارمندان باقی هستند.
به نظر میرسد با وجود محدودیتهای دولت در بودجه، اقدامش برای تخصیص اعتبار در زمینه اجرای طرح رتبهبندی، اقدام موثری در جهت رضایت نسبی فرهنگیان بوده است. به طوری که این شرایط تا حدودی باعث شد، اعتراضات فرهنگیان و بالاخص معلمان شاغل کمتر شود.
از سوی دیگر براساس لایحه بودجه سال 95، دولت موظف شده حقوق کارکنان دولت را مطابق با قانون مدیریت خدمات کشوری یا همان نظام هماهنگ پرداخت، افزایش دهد که باید دید آیا امکان اجرای آن و افزایش حقوق فرهنگیان از این طریق ازسوی دولت وجود دارد یا خیر؟
این روزها همزمان با آغاز هفته معلم از وزیر آموزش و پرورش گرفته تا معاونان وی و حتی معاون رییس جمهور و نمایندگان منتخب مردم تهران در مجلس دهم؛ همگی از ازتقای منزلت معلمان و معیشت آنها صحبت کردند. در همین رابطه معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش روز چهاردهم اردیبهشت ماه؛ در حاشیه مراسم روز معلم در کلاردشت یکی از دغدغههای وزیر آموزش و پرورش را ارتقای شغلی فرهنگیان و معلمان عنوان کرد و در این رابطه از همردیفی شغل معلمان آموزش و پرورش با اساتید دانشگاهی بهعنوان یکی از برنامههای وزارتخانه خبر داد. معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش همچنین اظهار امیدواری کرد با شروع مجلس جدید؛ این خواسته فرهنگیان در خصوص برداشته شدن فاصله همردیفی با دانشگاهیان محقق شود.
در تحلیل سخنان معاون وزیر دو فرضیه استنباط میشود؛ یک آنکه منظور از همردیفی حقوق فرهنگیان و اساتید دانشگاه، اجرای طرح رتبهبندی براساس عناوینی چون مربی، استادیار، دانشیار و استاد معلم است و فرهنگیان بر این اساس حقوق دریافت خواهند کرد؟: طرحی که کارشناسان درباره آن معتقدند بهترین راه برای ترمیم حقوق و دستمزد معلمان همین شیوه است و البته مجلس در سال 92 این طرح را به دلیل بار مالی فراوان رد کرد. فرضیه دوم این است که فاصله حقوق فرهنگیان و اساتید دانشگاه کمتر یا برابر شود که این اقدام بعید به نظر میرسد و حال این سوال که دولت و مجلس جدید، چقدر توان یکسانسازی حقوق معلمان و اساتید را دارند؟
محمدرضا عارف؛ نماینده منتخب مردم در مجلس دهم شورای اسلامی که احتمالِ ریاست او در مجلس دهم دور از ذهن نیست، از دیگر کسانی بود که در مراسم بزرگداشت مقام استاد در دانشگاه خوارزمی از ارتقای وضعیت معیشت معلمان و درنظر گرفتن برنامه و راهکارهایی در این زمینه خبر داد. او در این مراسم بر این موضوع تاکید کرد که معلمی که در مساله معیشت خود مشکل دارد، نمیتواند روی تزکیه دانشآموزان کار کند و الگوی خوبی برای دانشآموزان باشد.
عارف درباره اینکه آیا امکان برابری حقوق اساتید دانشگاه و فرهنگیان، وجود دارد؟ گفت: معتقدیم برای همه مشاغل باید حداقلهای لازم فراهم شود و یک معیشت آبرومند برای حقوق بگیران ازجمله فرهنگیان، اساتید و کارمندان دولت درنظر گرفته شود. ولی مشاغل را با یکدیگر به راحتی نمیتوان مقایسه کرد؛ چراکه وظایف متفاوتی دارند.
این نماینده منتخب مجلس دهم، رفع مشکلات معیشتی معلمان و رسیدگی به آنها را اولویت کاری خود همزمان با ورودش به مجلس مطرح کرد و گفت: در مجلس دهم راهکارهایی را برای ارتقای منزلت و معیشت معلمان، درنظر گرفتهایم که به محض ورود به مجلس این موارد را در اولویت قرار خواهیم داد.
وی همچنین در پاسخ به سوال دیگر درباره ادغام دو وزارتخانه علوم و آموزش و پرورش گفت: بحث تشکیل وزارت آموزش بحث ۱۵ سالهای است ولی به نظر میرسد که هنوز شرایط برای تشکیل «وزارت آموزش» مهیا نیست. ( ایلنا )
گروه اخبار/
محمدباقر نوبخت پیش از ظهر روز پنج شنبه در همایش بزرگداشت مقام معلم همزمان با عید سعید مبعث در دهکده ساحلی این شهرستان با تبریک این عید گفت: نقش معلم در امر آموزش بسیار تاثیرگذار است.
وی هویت اصلی خود را معلمی دانست و اظهار کرد: به نمایندگی از معلمان در امور اجرایی دولت حضور دارم و امروز میخواهم به صورت غیررسمی با معلمان صحبت کنم.
سخنگوی دولت با بیان اینکه صحبتهای امروز بنده بیشتر از زبان یک معلم است، تصریح کرد: در سال 1352 در دبیرستان نوربخش ابلاغیه تدریس را دریافت و معلمی حقالتدریسی را از 20 سالگی آغاز کردم.
وی با اشاره به اینکه در تدریس روش متفاوتی داشتم، افزود: با آغاز انقلاب اسلامی معلمی را در مدرسه مذکور ادامه دادم و تدریسهای خود را برای جذب جوانان متمرکز کردم.
نوبخت ادامه داد: ریاضیات جدید را در کلاسهای اول و دوم دبیرستان تدریس کردم و از سال 59 مدیریت دبیرستان نوربخش به بنده واگذار شد و در سال 65 به شهر باختران اعزام شدم، در این شهر دومین کتاب ریاضی خود را نوشتم و پس از آن نماینده مردم رشت در مجلس شورای اسلامی شدم و اکنون نیز به نمایندگی از فرهنگیان و مردم در بدنه دولت هستم.
وی از فرهنگیان خواست به او ایده فکری بدهند و اضافه کرد: با کمک فکری معلمان میتوان در تصمیمگیریهای دولت اثرگذاری بهتری داشت.
سخنگوی دولت خطاب به فرهنگیان گفت: از سال 92 دولت روحانی به سرکار آمد و اگر شما فرهنگیان فکر میکنید در این سالها مسیر خود را اشتباه رفتهایم نظرتان را به بنده اعلام کنید.
وی درآمدهای کشور را از نفت و مالیات دانست و افزود: درآمدهای مالیاتی وابسته به نفت است و فروش نفت ایران به یک میلیون بشکه رسیده است، در ابتدای کار تلاش کردیم فروش یک میلیون بشکه نفت کاهش پیدا نکند.
نوبخت با اشاره به اینکه درآمدهای نفتی از 118 میلیارد دلار به 40 میلیارد دلار رسیده است، تصریح کرد: شاهد تورم 40 درصدی و رشد اقتصادی منفی 6 دهم درصدی بودیم و اگر چه اکنون تورم مهار شده است، اما هنوز آثار تورم در جامعه وجود دارد.
وی به ورود سرمایهگذاران به کشور اشاره کرد و ادامه داد: سه ماه پس از برجام، 16 هیأت اقتصادی خارجی و پنج رئیس جمهور وارد کشور شدند و از دیماه سال 94 تاکنون 3 میلیارد و 184 میلیون دلار سرمایهگذاری در کشور انجام شده است.
سخنگوی دولت بودجه آموزش و پرورش را در سال 92، 14 هزار میلیارد تومان عنوان کرد و افزود: امسال این بودجه به 27 هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است.
نوبخت با اشاره به اینکه سال گذشته آموزش و پرورش بیش از 100 درصد اعتبارات خود را دریافت کرده است، خاطرنشان کرد: با وجود این مسئله، رقمی که در اختیار فرهنگیان قرار میگیرد، کافی نیست.
وی با اشاره به اینکه سال گذشته کشور را با 19 میلیارد دلار اداره کردیم، یادآور شد: سال گذشته صندوق بازنشستگی برای پرداخت حقوق با مشکل مواجه شد و اجرای طرح رتبهبندی فرهنگیان بهانهای برای ارتقای حقوق این قشر بود.
سخنگوی دولت با بیان اینکه طرح رتبهبندی معلمان یکهزار و 350 هزار تومان برای دولت بار مالی داشت، اظهار کرد: از پرداخت این مبلغ دفاع کردیم و امسال رقم مذکور به 2 هزار و 700 میلیارد تومان رسیده است.
معاون رئیس جمهور با اشاره به اینکه سال 92 حقوق معلمان یک میلیون و 280 هزار تومان بود، ادامه داد: حقوق معلمان به 2 میلیون و 340 هزار تومان رسیده و باز هم باید افزایش پیدا کند.
وی با اشاره به اینکه دولت با پذیرش رتبهبندی معلمان آمادگی جبران کسری حقوق این قشر از جامعه را دارد، خاطرنشان کرد: 4 هزار و 500 میلیارد تومان برای پرداخت پاداش بازنشستگی فرهنگیان در نظر گرفتیم و برای این منظور با وزیر آموزش و پرورش تفاهمنامه امضا کردیم.
نوبخت در ادامه با اشاره به وضعیت ساخت ساختمان فرهنگی آموزشی گیلان یادآور شد: ساختمان فرهنگی ـ آموزشی گیلان باید تا سال آینده آماده شود.
در مراسم مذکور حدود 80 معلم نمونه گیلان با حضور نوبخت و مسئولان استانی تجلیل شدند. ( فارس )
پایان پیام /
گروه استان ها و شهرستان ها /
یکی از اولیاء دانش آموزان شهر بسطام در نامه ای که برای صدای معلم ارسال کرده است نسبت به عملکرد اداره کل آموزش و پرورش سمنان در موضوع مدارس هیات امنایی انتقاد کرده است .
کولی! به حرمت بودن، باید ترانه بخوانی
شاید پیام حضوری تا گوشها برسانی*
گاهی برای یک تصمیم مهم، زمان کمی داری. انتخاب بین رفتن و ماندن، بین مقاومت و تسلیم، بین تعصب و منطق. بزنگاهی که تمام وجود آدمی را مانند دریا، متلاطم و طوفانی میکند؛ ولی در پایان، حقیقت آدمی را آشکار می سازد. آدمی میفهمد در دریای وجودش گوهر دارد یا خزف.
روز یکشنبه ١٥ فروردین ١٣٩٥ «حمیدرضا گنگوزهی» معلم مدرسه شهید رحیمی روستای نوکجو در استان محروم سیستانوبلوچستان برای یک تصمیم فرصت کوتاهی داشت. دیوار نمکشیده یکی از خانههای مجاور مدرسه در حال فروریختن بود و جان سه دانشآموز در معرض خطر. حمیدرضا میتوانست بایستد و صرفا به یک فریادزدن و هشدار بسنده کند، قانون و عرف هم نمیتوانست از او ایرادی بگیرد.
اینکه مدرسه، ساختمان استاندارد ندارد، اینکه دیوارخانه مجاور مدرسه نم کشیده و در حال ویرانی است، مسلما تقصیر او نبود؛ ولی چه نیرویی او را واداشت به سوی بچهها بشتابد و بدنش را سپر بلا کند و سه دانشآموز را از مرگ نجات دهد.
به نظر میرسد این قبیل حوادث، بیانگر یک جریان عادی شغلی است. معلمان فداکاری مانند «حمیدرضا گنگوزهی» در حال ایفای وظایف شغلی خود هستند که فقط یک موقعیت خطیر و متفاوت باعث میشود کارشان در جامعه بازتاب یابد. این مسئله برای معلمان کاملا عادی است که به سوی دانشآموزی میروند تا مثلا خطر سربههوابودن، استفاده نامناسب از وسایل ورزشی یا کارگاهی یا خطر سقوط دیوار یا آتشسوزی را به آنها گوشزد کنند یا اصلا به آنها کمک کنند که در اغلب موارد موضوع ختم به خیر میشود؛ ولی گاهی پیامدهای ناگواری رخ میدهد.
سولژنیتسین، نویسنده بزرگ روس، مثل حمیدرضا در ٢٧سالگی عمرش بود که مسیر زندگیاش با نوشتن یک نامه عوض شد؛ کاری که بارها انجام داده بود و آن روز نمیدانست این نامه منشأ چه اتفاقاتی خواهد شد. او افسر توپخانه ارتش اتحاد جماهیر شوروی بود که وضعیت جبهههای نبرد را از نزدیک میدید و در نامهای به دوستش تصمیم گرفت حقیقت را بنویسد. او از فرماندهی جوزف استالین انتقاد کرد و از بیتدبیری و قتلهزاران انسان نوشت. نامه به دست نیروهای امنیتی افتاد و همین راستگویی در یک نامه دوستانه باعث شد سولژنیتسین در یک دادگاه فرمایشی به هشت سال زندان محکوم شود؛ زندانی که برخلاف تصور حاکمان، اندیشه نویسنده را عمیقتر و اراده او را برای بیان حقیقت، قویتر کرد.
البته اینکه کسی در این شرایط به نظر عادی تصمیم به ایثار و فداکاری بگیرد، نیازمند ممارست طولانی و وجدان کاری است. خیلی از افراد ندای بینوایی را میشنوند و بیتفاوت میگذرند یا بهراحتی دروغ میگویند.
فداکاری«حمیدرضا گنگوزهی» دیدگاه اقلیتی را هم عمیقا به چالش کشید؛ اقلیتی که تدریس نمیکند و در مدرسه هم حضور ندارد؛ ولی در بین فرهنگیان مرتب زمزمه میکند که فعالیت صنفی باید براساس اصل هزینه و فایده باشد و آرمان برای صنف معلمان امر غیرمعقولی است. طرفداران این رویکرد بهتر است پاسخ بدهند، فداکاری معلمانی مثل حمیدرضا گنگوزهی و حسن امیدزاده با رویکرد ایشان چگونه توجیهپذیر است؟ با رویکرد مادیگرایانه صرف حتی نمیتوان ابتداییترین وظایف شغلی را انجام داد. جامعه بدون آرمانهای والا، امکان بقا نخواهد داشت.
*سیمین بهبهانی
روزنامه شرق
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید