صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

نامه یک فرهنگی بازنشسته به نماینده مجلس در مورد مطالبات بازنشستگان و مشکلات معیشتی  ساده و بی‌پیرایه سلام و احترام بنده را از دیار تنهایی و از دست روزگار نامهربان و عمر سپری شده مردمانی از یاد رفته و سوخته از آتش فقر از کلان شهرپر هزینه و  آلوده تهران و بازنشستگانی  که با سیلی و غفلت مسئولین صورت شان سرخ گشته پذیرا باشید .

امروز در کمال صفا و صمیمیت می‌خواهم بی تعارف و بی مقدمه با شما سخن بگویم . شاید سالی یک‌ بار ، وجدانی بیدار و گوش شنوایی حتی از اعماق اقیانوس ها با حس مسئولیت پذیری و در نظر گرفتن کسی که ناظر بر اعمال همه شماست صدای ضعیف معلمان بازنشسته فرهنگی را با آن موسیقی دل‌انگیز گچ و تخته و زمزمه های دلنشین قطعه ای از بهشت دانایی با هیاهوی دانش آموزان از درون مدرسه و از کنج خانه را بشنوید که با آهنگ صدایش زنگارهای جهالت را از تن خسته جویندگان علم می زادیید و مشق سیاه ناتوانی را به دنیا دانایی و عشق به معبود بدل می کند.

صدای مظلومیت و محرومیت این قشر فرهیخته را بشنوید !

شاید مسئولین کشورم از خواب زمستانی و غفلت روزگار بیدار شوند و به فکر بازنشستگان فرهنگی زیر خط فقر باشند ، شرایط و موقعیت آن ها را درک کنند.

مردمانی که تکیه گاه شان فقط خداوند و فریاد رسی بر روی زمین ندارند ، نه تریبونی که بتوانند مشکلات عدیده خود را بیان کنند و نه گوش شنوایی که درصدد رفع مشکلات این قشر فرهیخته باشد .

وزیر ما فرهنگیان دکتر علی اصغر « فانی » است و از آن جایی که ایشان گویا فراموش کرده‌اند معلمان بازنشسته ای هم در این سر زمین در گرداب سختی ها غوطه ور و در طوفان های سمهگین روزگار نامهربان متحیر و برای امرار معاش خود مستاصل و نگرانند ؛ بنابراین  وظیفه یک وزیر در قبال کارکنان تحت امرش چیست ؟

من به نمایندگی از جمعیت چند صد هزارنفری فرهنگیان بازنشسته کشور این نامه به شما می‌نویسم تا در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی و یا در جلسه هیئت دولت حضور یابید ، کنار وزیر ما نشسته و از میکروفون و زمان ایشان و به جای ایشان درددل ما فرهنگیان بازنشسته را به دولت و شخص رییس جمهور و البته دکتر فانی و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی برسانید ؛ این کار را حتما به خاطر رضای خدا و احقاق حق و خشنودی همه بازنشستگان فرهنگی انجام دهید .

ان شاء الله از این به بعد در بازدید‌هایتان سری هم به ادارات آموزش وپرورش در امور بازنشستگان هم بزنید و فیش های حقوقی آنان را مشاهده کنید ، به راحتی عدالت در نظام پرداخت ها را مشاهده و درک خواهی کرد و در مصاحبه‌های رادیو تلویزیونی و مطبوعاتی‌هایتان مشکلات ما را هم مطرح کنید و پی گیر خواسته های به حق ما باشید ، همان کسانی که دانش آموختگان گذشته ما و الان از مقامات عالی رتبه کشور هستند که این گونه نسبت به استادان و معلمین خود بی التفات و نامهربان شده اند که با تصویب قوانین منع به کارگیری بازنشستگان عملا آن ها را خانه نشین و نیمکت نشین بوستان ها نموده اند و خود مستثنی از قوانین هستند در صورتی که از حقوق مکفی هم برخودار نیستند .

لطفا و حتما به احترام ۱۲سال تحصیل و الفبای پاکی و صداقتی که خردمندان این سرزمین به شما آموختند و شما را به این مقام و مرتبه علمی و کسب معنویت رساندند. این کارها را در اولویت تصمیم گیری و تصویب قوانین مجلس شورای اسلامی قراردهید و از تریبون مجلس صدای ما را به گوش شنوای همه برسانید.

جناب دکتر !

بیمه طلایی فرهنگیان بازنشسته پشیزی ارزش ندارد !

فقط هزینه ای به معیشت ما افزوده کرده است و به نفع بیمه گذاراست چون بیمه کار آمد و پاسخ گو نیست ؟

جناب دکتر کاتب !

مشکل ما فرهنگیان بازنشسته را فقط در یک جمله کوتاه و منطقی مطرح کنید. عدم همسان سازی حقوق و مزایا با سایر ادارات و رفع تبعیض و فقر و تفاوت و عدم بهره مندی از امکانات رفاهی و تسهیلات و عنایت بیشتر به قشر آسیب پذیر جامعه که سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور در این مورد تعلل کرده است که 7 سال است که این قانون اجرا نشده است ، آیا این فرصت برای دولت مردان کافی نیست ؟حقوق ما فقط برای ده روز کافی است و ۲۰ روز بعدی را با مشقت و بعضا با شغل‌های بسیار کاذب که در شان و شخصیت معلم بازنشسته نیست گذران زندگی می کنیم .

عدم پاسخ گویی مسئولین آموزش وپرورش و صندوق بازنشستگی باعث شده که بازنشستگان متوسل به نمایندگان مجلس شورای اسلامی و وزیر محترم بهداشت شوند و این امر شایسته خردمندان فرهنگی نیست ! 

جناب دکتر !

چرا صندوق بازنشستگی را به سازمان مستقل بازنشستگی تبدیل نمی کنید ؟ این خاص همه فرهنگیان بازنشسته است ؟

می دانم جناب دکتر کاتب دوره ابندایی را در شهرستان گرمسار و روستاهای تابعه شروع کردید و در آن جا دیپلم گرفتید، اما خوب می‌دانم هرکجا بوده‌اید درایت و مدیر و مدبری توانا ولایق هستید که توانسته اید با کسب بالاترین آرا برای چهار سال دوم به عنوان نماینده فعال و دلسوز مردم شهرستان گرمسار انتخاب شوید که موجب خرسندی و زحمات بی وقفه شما در چهار سال گذشته قابل سپاسگزاری و رضایت است  ، اما نمی دانم چرا مسئولین کشورم از پذیرفتن سخن منطقی و فریاد حق طلبانه فرهنگیان بازنشسته گریزانند ؟

بی انگیزگی معلمان و دانش آموزان و تغییرات ناگهانی و بدون زیر ساخت نظام آموزشی ، کمبود بودجه و کمبود امکانات آموزشی و هزاران مشکل سبب بی انگیزگی و عدم رضایت فرهنگیان شده که در این مجال نمی گنجد من همه موارد را بیان کنم؟

کاش می شد چند ماهی جای ما با مسئولین عوض می شد تا شرمندگی اهل و عیال را بیشتر درک و طعم تلخ فقر و تبعیض رابیشتر بچشند.

چرا کسی به فکر بازنشستگان فرهنگی نیست ؟

 سال هاست که بازنشستگان فرهنگی از فقر و فرق ناراحت و دلسرد هستند اما نمی دانم چرا همه مدیران ارشد کشور از نمایندگان مجلس شورای اسلامی ، هئیت وزیران و شخص رییس جمهور و رئیس سازمان مدیریت خدمات کشوری چرا زحمات معلمان و بازنشستگان خود را فراموش می‌کنند و حاضر نیستند حداقل با آن‌ها رفتاری عا دلانه مانند سایر کارکنان دولت داشته باشند. وقتی پای درد دل بازنشستگان فرهنگی می نشینید غم وشادی با هم آمیخته از زندگی دلسرد و قلبشان آزرده و به اندازه یک کشتی گلایه دارند ؟

حکایت پراز رنج قصه مردمانی از یاد رفته ناتوان که روزگار نامهربان برف سفیدی را در تارهای موی آنان نشانده و با صورت چروکیده و چشمان کم سوی خود دست بی رحم زمانه عینک و عصایی را به آن ها هدیه داده است  . این نیز بگذرد و این بار نوبت کسانی خواهد شد که نسبت به استادان خود بی محبت و ظلم مضاعف را به آن ها روا داشته اند ؟

با خود فکر می کنم چه بر سر این فرهنگ جامعه آمده است ؟

چرا به بزرگان و خردمندان احترام نمی گذاریم و دنیای مشکلات را برسرشان آوار می کنیم ؟ جامعه بزرگ معلمان بازنشسته در این کشور که خردمندان و صاحبان اندیشه و مجربان آموزش جامعه هستند درگروهانی پیاده نظام از افراد ساعی و بعضی ناتوان که سی سال از بهترین عمر گرانمایه خودرا در طبق اخلاص نهاده و صرف تعلیم و تربیت این نظام کرده اند و دانایی و فرهنگ غنی نظام اسلامی رابه مردم کشور هدیه داده اند ، حالا خود به اجبار سر خم کرده و در گرداب مشکلات غوطه ور و در معرض بادهای سمهگین روز گار بی رحم قرار گرفته اند و در زیر چرخ های سنگین اقتصادی باید گرانی و تورم و تغییرات ناگهانی قیمت ها و البته تبعیض و تبعیض و تبعیض، را با نفس‌ های به شماره افتاده و با ناتوانی و میوه تلخ بی عدالتی به حیات شرافت مندانه خود ادامه دهند ؟

آیا این حق و انصاف است که این همه ظلم مضاعف را در حق بازنشستگان فرهنگی روا داریم ؟

حال که شما در این مدت اندک این همه تغییر و  تحول در سطح شهر خود و محبوبیت در بین مردم شهرستان گرمسار کسب کرده اید و در تمام برنامه‌های خبری شاهد تلاش شما برای رفع مشکلات برای خطه زر خیز شهرستان گرمسار بوده اید برآن شدم این نامه را خدمت شما بنویسم ؛ شاید ان شاءالله دیگر وزرای محترم و خصوصا دکتر فانی و مسئولین عالی رتبه صندوق بازنشستگی نیز به تبعیت از شما پی گیر مطالبات و رفع فقر و تبعیض و مشکلات وزارتخانه‌ها و پرسنل خدوم خود باشند  و از پذیرش گفتار صادقانه گریزان نباشند  ،راهکاری مناسب و منطقی بیابند .

در پایان تنها هدیه معلمان بازنشسته به افراد ساعی و توانا ،امتیاز خیلی خوب  می‌باشد که با احترام این امتیاز را در کارنامه توصیفی شما ثبت می‌کنم و در کارنامه جناب فانی و مسئولین صندوق بازنشستگی امتیاز نیاز به تلاش بیشتر را ثبت می‌کنم که خودشان اگر معلمی کرده باشند معنایش را می‌دانند…

با احترام

یک فرهنگی بازنشسته از جمعیت بازنشستگان ایران زمین(گرمسار - آرادان)


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در بازنشستگان
گروه اخبار/
معاون توسعه مديريت و پشتيباني وزير آموزش و پرورش با بيان اينكه زمان اتمام اجراي قانون بازنشستگي پيش از موعد بدون سنوات ارفاقي پنجم شهريورماه سال 94 بوده است ،‌گفت: به همين دليل در سال تحصيلي 95-94 هيچ گونه بازنشستگي پيش از موعد در آموزش و پرورش نداريم.
 

با مدیریت خشم می توان از تبدیل آن به پرخاشگری جلوگیری کرد/خشم یک هیجان طبیعی است / می شود خشمگین شد اما پرخاشگری نکرد/ موقع خشمگین شدن سیستم  قضاوت ما به هم می ریزد/ تفکر همه یا هیچ، تعمیم ،ذهن خوانی ،پیش گویی و برچسب زدن نشانه های فکری خشم هستند/ پرخاشگری کلامی یابدنی ، مستقیم یا غیر مستقیم ، فعال یا منفعل است/ انکار خشم در دراز مدت افسردگی می آورد/ بعضی وقت ها خشم مان را جابجا می کنیم، از مدیر عصبانی هستیم دانش آموز را کتک می زنیم/ هرگز به دانش آموز نگوییم : تو تنبل یا بد اخلاق و بی انضباط هستی / به جای برخورد ذات گرایانه باید با رفتار و اعمال غلط برخورد کنیم

منتشرشده در آموزش نوین

نامه یک معلم به خیران مدرسه ساز در مورد مطالبات فرهنگیان و معلمان  عزیزان دست های پربرکت تان را می بوسم و همت والایتان را ارج می نهم.
شما بزرگواران با گام های استوارتان سقفی امن برای فرزندان این مملکت و توشه ای گرانبها برای خود در محضر پروردگار فراهم می نمایید. خداوند سبحان برترین اجر را برایتان منظور دارد و یقین بدانید صدای قدم های شما از هم اکنون در بهشت برین خداوند شنیده می شود.

"روزی پیامبر اکرم (ص) از بلال پرسیدند: ای بلال چه عمل نیکی انجام می دهی که من هم اینک صدای راه رفتن تو در بهشت را می شنوم. وبلال در پاسخ فرمودند: هرگاه که می خواهم آبی به دست و صورتم بزنم به دلم می آید که آن را به وضو تبدیل کنم و دو رکعت نماز شکر به جای آورم و این کار هر روزه من است ای رسول رحمت ، ای راهنمای بی بدیل و ای نور چشمانم."
خداوند اعمال نیک شما را سپری برای میهن مان نیز قرار داده تا به پاس خدمت خالصانه شما میهن از گزند آفات در امان بوده و امنیت ارزانی اش باشد.
خالصانه سپاسگزار همت والایتان هستیم.
ای بزرگواران شما که این همه به فرزندان میهن توجه دارید آیا هیچ می دانید که مربیان و معلمانشان زیر خط فقر دست و پا می زنند و به شغل های پست روی آورده و معلمانی که تمام فکر و ذکرشان باید آموزش و تربیت فرزندان میهن باشد به دلیل فقر شدید به فکر انجام کارهایی هستند که در برابر خانواده های خود پاسخ گو باشند و عرق سرد شرمساری بر پیشانی شان هنوز خشک نشده عرق شرمساری دیگری جایش را می گیرد.
دولت که در پناه کمک های شما بزرگواران باربزرگی از دوشش برداشته می شود در قبال فقر معلمان پاسخ گو نیست و تعلیم و تربیت فرزندان ایران زمین برایش اهمیتی ندارد.

معلمی که 30 سال خود را به پایان می رساند و بازنشسته می شود بدتر از دیگران در فقر مطلق فرو می رود چون همان حقوق اندکش آن قدر کاهش می یابد که دیگر به هیچ وجه قادر به پاسخ گویی به نیازهای فرزندانش که حالا بزرگ شده و تحصیلات عالی و ازدواج می خواهند نخواهد بود .
ای خیران گرامی شیره سخن بنده این است که شما بزرگواران به کار نیک خویش ادامه دهید اما دولت را بازخواست نمایید تا حداقل برای تکمیل کار نیک شما او هم به وظیفه خویش در تامین و ترمیم حقوق معلمان اقدام نماید.
آقای نوبخت رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی در نزدیکی انتخابات مجلس در یک کار سیاسی حقوق کارکنان وزارت کشور را 35 درصد افزایش داد در حالی که خدا واقف است که این حق معلمان بود. ایشان با در نظر گرفتن 5 سال آینده به عنوان افزایش تدریجی حقوق معلمان وعده بهبود معیشت ایشان را داده در حالی که خدا می داند که ریاکاری بوده و با افزایش 200 یا 300 هزارتومانی سالانه باری از دوش معلمان برداشته نخواهد شد.
ضربه بزرگ بربدنه معلمان زمانی وارد شد که در روزهای پایانی دولت سابق قیمت ارز رشد صعودی به خود گرفت و قدرت خرید کلیه کارکنان دولت به یک سوم کاهش یافت .

جالب است بدانید وزارت خانه ها و نهادهای دیگر حقوق کارکنان خود را تا سه برابر افزایش داده و ترمیم نمودند اما وزارت آموزش و پرورش هیچ کاری انجام نداد و دولت هم با سوء استفاده از نجابت معلمان از این مهم شانه خالی نمود.
و این که وزیر مشکلات حقوق معلمان را 60 ساله می دانند یک شوخی ناپخته و یک عمل ناپسند است که ریشه این تبعیض و بی عدالتی به همان ترمیم حقوق دیگران و عدم ترمیم حقوق معلمان بر می گردد.


ای خیران گرامی 

برای تکمیل عمل نیک تان دولت را ملزم به انجام تعهداتش درقبال معلمان کنید و خودتان یک نهاد بازرسی و سرکشی از وضعیت معیشت معلمان تشکیل دهید تا فرزندان این مرز و بوم زیر سقف برکت شما ضایع نشوند.فرزندان میهنمان در حال نابودی هستند چون معلمان شان توان رسیدگی به امور تعلیم و تربیت شان را ندارند و دغدغه های دیگری همچون فقر مانع از به بار نشستن اهداف تعلیم و تربیت می شود.
و نتیجه آن این می شود که کار نیک شما هم انجامی نخواهد داشت.
دیدگاه دولت مردان ما به آموزش و پرروش به هیج وجه سازنده نیست. به خاطره ای که یکی از همکاران فرهنگی برایم تعریف کرد دقت کنیم آنگاه می فهمیم دولت چگونه باید به آموزش و پرورش نگاه کند.
"همکاری اهل نقده برایم اینگونه تعریف کرد که فامیلی داشتند که در زمان شاه معلم بود. ایشان با تغییراتی در ساختمان منزل شان یک باب مغازه کوچک سر کوچه احداث می کنند و در وقت بیکاری بعد از فراغت از مدرسه به خرید و فروش کالا اقدام می کنند که یک سرگرمی داشته باشد. دوماه بعد ساواک ایشان را احضار می کند و مورد بازجویی قرار می دهد و اولین سوالی که از او می کند می گوید شما چه کاره هستید. و ایشان پاسخ می دهد: معلم  .... مامور ساواک  می پرسد آیا درآمدتان خوب است و کفاف نیازتان را می دهد و ایشان درجواب می گوید بله و پس اندازی هم برایم باقی می ماند. مامور ساواک می پرسد پس این مغازه چیست؟
و او در پاسخ می گوید برای اوقات بیکاری  و سرگرمی .... مامور ساواک می گوید شما باید بین این دو تا یکی را انتخاب کنید. یا معلم باشید یا دکان دار .. و همکار ما در جواب می گوید چرا چه اشکالی دارد این مغازه را هم داشته باشم و مامور ساواک در پاسخ می گوید ما فرزندان این مملکت را دست شما سپرده ایم معلم فقط باید به فکر تربیت فرزندان میهن باشد و دغدغه دیگری نداشته باشد اگر کمبودی داری جبران کنیم اگر نه یا معلم باش یا دکان دار و او می گوید معلم خواهم ماند و مغازه را تعطیل می کند."
امیدوارم شما خیران گرامی بانی خیر دیگری شده و عمل نیک خویش را کامل نمایید و همان گونه که آسایش فرزندان میهن برایتان مهم است آسایش معلمان شان هم برایتان مهم باشد که بازده و نتیجه کار نیک شما با آسایش معلمان و فراغ فکری آنها تکمیل می گردد.
در پناه حق خیر و نیکوکار بمانید


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

وظایف حرفه ای معلمان و لزوم تاکید بر فداکاری و انسانیت معلمان   جناب آقای شیرزاد عبداللهی درباره خبر آزار جنسی یک دانش آموز نه ساله (فارغ از صحت یا عدم صحت آن) در زنجان یادداشتی دقیق و موشکافانه نوشتند و راه حل هایی منطقی و کارامد را برای حل احتمال تجاوز به کودکان در مدرسه را مطرح نمودند.تا اینجا ما با ایده ای مطرح شده توسط ایشان موافقیم اما ظاهرا یک همکار در کامنتی نظر خودش بر این یادداشت جناب عبداالهی فرمودند که چگونه است جناب آقای عبداللهی در مقابل جان فدایی و رفتارهای خوب و شایسته همکاران در بعضی بزنگاه ها سکوت می نماید اما در موقع انتشار یک خبر مثلا درباره انحرافی جنسی یک معلم زبان به سخن می گشاید و...

از قضا سخن نگارنده هم با تایید کامنت و نظر این همکار عزیزمان آغاز نمایم.البته حقیقتا بنده می پذیرم که هدف جناب عبداالهی این نیست که شخصیت معلمان و حیثیت شغلی آنها جریحه دار نماید و حتی از طریق نوشته های قدرتمندشان این مورد قابل اثبات است که ایشان اگر مطلبی می نویسند در راستای بهتر شدن عملکرد معلمان است اما به این حقیقت قابل تامل هم دقت نماییم جناب آقای عبداللهی راهکارهایی ارائه می دهند برای جلوگیری از مثلا اذیت و ازار جنسی کودکان در مدرسه چون هم حقوق و شخصیت کودکان زیر سوال می رود و هم معلمان.

اگر این گونه است که خبر انتشار یک انحراف و مثلا تجاوز معلمان زنگ خطری جدی است (به شرط صحت داشتن آزار جنسی) باید دانست که خبر یک رفتار عکس العمل اخلاقی و فداکارانه معلم هم ابعاد وسیع و زنگ خوشحالی و به مثابه یک پیام و دعوت تاثیر گذار است برای تداوم معنویت و انسانیت.

بنده می پذیرم که مقایسه بین دو عملکرد منفی مانند تجاوز یا فساد اخلاقی با مواردی مثل فداکاری یک معلم اشتباه است زیرا پرهیز از عفت اخلاقی در مدرسه از مهمترین الزامات حرفه معلمی است اما فداکاری مثلا از واجبات حرفه معلمان نیست اما جناب آقای عبداللهی ناخود آگاهانه (غیر عمدی) از فداکاری و زحمات معلمان و رفتار زیبنده آنها و دلسوزانه معلمان در مواقع حساس تا حدودی کمتر دست به قلم می شود اما در این مواقع انتشار خبر یک انحراف یا احتمال تجاوز با جدیت تمام می نویسد.

البته نگارنده نمی گوید ایشان عمدا و از روی یک غرض اقدام به انتشار چنین نوشته های می زند و همان طور که اعلام شد در دلسوزی و دقیق نگاه کردن ایشان به مسایل شکی نیست اما گاهی لازم است در کنار نوشتن از آفات انحراف معلمان از آثار مثبت و سازنده معلمان فداکار هم سخنی به میان آورد و نباید پرداختن به اینگونه عملکردهای معلمان تاثیر گذار یا فداکار را قهرمان پروری بداند ؛ زیرا:

همان طور که گفته شد یک رفتار ضد اخلاقی عواملین مدرسه اعم از معلمان یا ناظم یا...دارای تاثیر گذار اخلاقی فراوان است اما از طرفی دیگر دلسوزی و فداکاری خارج از الزامات معلمی هم به نوبت خود کارکرد فراوان و مثبتی بر جای می گذارد و چه بسا سبب بالا رفتن اعتماد و احترام دانش اموزان و اولیا و و کلی جامعه شود. هنگامی که اعتماد دانش آموزان و اولیا به معلمان بالا رود به طور قطع در فرآیند تعلیم و تربیت دگرگونی هایی رخ خواهد داد و همچنین باید دانست که اگر اعتماد دانش آموزان به صلاحیت اخلاقی و فداکاری معلمان افزایش یابد به احتمال زیاد در یادگیری و علاقه مندی دانش به طور مستقیم و غیر مستقیم تاثیر خود را بازتاب می دهد و همچنین بهترین الگویی عملی برای مفاهیم اخلاقی می شود که دانش اموزان در کتاب هایی درسی می خوانند.

بنده هم تا حدودی موافقم که در فرآیند تعلیم و تربیت  نباید تنها متکی به قهرمان پروری و موارد خوب استثنایی بود بلکه به التزامات حرفه مورد نظر متکی بود اما از طرفی نباید از الگو پردازی و رفتار قهرمانانه و فداکارانه والا غافل بود که چه بسا همین فداکاری و رفتار قهرمانانه جرقه ای باشد در این دنیایی که فساد در انواع شکل هایش موج می زند و انسانیت بیشتر و بیشتر رو به فول می رود.

ميزان موفقيت تلاش معلمان بايد منطقا براساس الزاماتي بررسي شود كه براي حرفه آنها قايل هستيم؛ نه اينكه انتظار داشته باشيم پيغمبروار هميشه مشكلات آموزشي و اخلاقي و انساني يك ملت را بر دوش بكشند؛اما مساله قابليت تعين بخشي به ملزومات حرفه‌اي معلمان به اين سادگي نيست، زيرا گاهي مسائل و رفتارهايي در بيرون از ملزومات حرفه معلمي رخ مي‌دهند كه چه بسا تاثيرات آنها به طور غيرمستقيم وبه مراتب بيشتر از آن ملزومات حرفه معلمي است.

در روستا يا محله‌اي در يك شهر بي گمان انتظارات بيشتر و اخلاقي‌تر در برخوردهاي بيرون از كلاس درس و مدرسه از او دارند.بنابر این در عالم اخلاق، ما علاوه بر با وظايف حرفه‌اي با وظايف عرفي يك حرفه مواجهيم.

مساله در اینجا الگوسازي و ديگر تاثيراتي است كه يك رفتار ممكن است در جامعه بازتاب نمايد يا مورد تشويق يا هجو مردم و سپس دگرگوني ديدگاه مردم نسبت به آن قشر خاص شود. اگر معلم در  امور مربوط به دایره حرفه الزاماتش یا خارج از الزامات حرفه معلمي‌اش دچار اشتباهات فاحشي شود بنابر هر دليلي بازتاب گسترده‌اي دارد البته بر عكس آن هم صادق است يعني در صورتي كه در يك برهه زماني به اقدامي داوطلبانه و فداكارانه دست بزند بازتاب مثبت آن تا مدت‌ها در اذهان باقي مي‌ماند. یا حتی گاهی خشونتی علیه یک معلم صورت می گیرد که حقیقتا باید مسئله پی گیری شود و در مورد زوایای حادثه به طور منطقی بررسی شود تا خشونت بیشتر و بیشتر مورد نفرت قرار بگیرد و دانش آموزان به پیامد منفی و شوم آن آگاه شوند؛البته باید طوری این گونه مسایل مطرح شوند که سبب دوری و ایجاد نفرت در دل دانش آموزان نسبت به خشونت شوند نه اینکه سبب ایجاد کینه و دشمنی و تحریک احساس خشونت آمیزی دانش آموزان نسبت به معلمان شود.

شاید توجه به این نوع رویکرد است که گاهی حرکت فوق العاده انسان دوستانه یک همکار یا مظلومیت او (مثلا خشونت شدید علیه یک معلم) به شدت بازتاب می یابد و مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد تا زشتی ها رسوا شوند و اشتباهات تکرار نشوند و خوبی ها به موازات تداوم زمان تداوم یابند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در دانش آموز

قانون مذکور بسیار کمال گرایانه و در عین حال پوپولیستی است/ برای پاسخ به این سوال باید به دنبال سهم واقعی عوامل ترک و محرومیت از تحصیل و سبب شناسی واقعی موضوع بود/ آیا والدین به عنوان مسوؤل ترک تحصیل فرزندان در رتبه آخر قرار نخواهند گرفت/ حدود نزدیک به دو میلیون دانش آموز در کشور نیاز به ارائه خدمات آموزشی، درمانی ویژه هستند/ مسوؤلین محترم، این سازمان استثنایی مریض و در حال مرگ چند درصد این کودکان را فارغ از آمارهای تبلیغاتی و رسانه ای تحت پوشش قرار داده و به آنها خدمات آموزشی، درمانی و حمایتی ارائه می کند/ در چارت این وزارت خانه اصلاً، پست هایی مانند گفتار درمانگر، کاردرمانگر، مددکار اجتماعی و فیزیوتراپ، پزشک و روان پزشک کودک و .... در چه جایگاهی هستند/ چند نفر از افراد با این تخصص ها در این سازمان عریض و طویل مشغول به کار هستند

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

درخواست همراهی

سمنان

منتشرشده در نامه های دریافتی

ارزش های کار معلمی و لذات معلم بودن   1. آن زمان که خداوند از تسبیح پاک ولی ناخودآگاهانه ی ملایک دلتنگ شد و روح حیات زای خویش را دست ناخورده و کشف ناشده یافت، اراده کرد موجودی متمایز و برتر از آنچه تا آن گاه آفریده است، خلق کند. این هستی نو، می بایست تجلی ای هرچند کوچک از ذات مقدس الهی باشد و تصویری هر چند کمرنگ از عظمت وجود خالق که در آینه ی حیات منعکس شده است.

2. یک بار دیگر دست آفرینش گر هستی از آستین بلند وجود به در آمد و خلقتی کرد که به واسطه ی آن نجوای
 "فتبارک الله احسن الخالقين"
در هستی طنین انداز شد. 

3. موجودی نیمه خاک، نیمه خدایی که تمام فاصله ی بین خاک و خدا را پر کرد و عظمتی شد، تجلی گر اراده و اختیار ایزدی. آنگاه خالق بی همتا، ملایک پاک و مطیع خود را به پای این آدم عصیانگر ریخت و تارک تابناک او را به تاج اشرف مخلوقات، مزین نمود. آدم چندی در رفاه و آسایش، در غفلت و بي خبری در بهشت عدن زیست، تا اینکه جریان میوه ی "دانش" و هبوط و زندگی سخت و دردناک او در گوشه ای از افلاک به نام زمین، به وقوع پیوست.

4. آدم آن بهشت غفلت و بی دردی را از دست داد و درصدد بر آمد تا بهشتی نو، آن گونه که خود می پسندد، بر انگاره ی"بهشت گمشده اش" بسازد، ولی این بار با دستان اراده و اختیار و آگاهی خویش.

و پروردگار مهربان و رئوف نیز که خود چنین خواسته بود، مخلوق عزيزش را تنها و سرگردان رها نساخت و نیاز او را به هدایت و روشنگری، با بعثت رسولانی از میان خود این موجودات دوبعدی برآورده ساخت، و این گونه مفهوم معلم پا به عرصه ی وجود نهاد، آنگاه که خداوند خود اولین معلم انسان شد.

5. اقرا باسم ربک الذی خلق* خلق الانسان من علق* اقرا و ربک الاکرم* الذی علم بالقلم* علمه الانسان ما لم یعلم*.
آن گاه آفرینشگر هستی به قلم و نوشته ی آزاد سوگند می خورد:
ن و القلم و مایسطرون*
 و این گونه اهمیت تعلیم آشکار می شود. او خود نخستین معلم انسان بود و اینک حتی این وظیفه را هم به خود انسان موکول کرد تا آزادی و اختیار او کامل گردد.

6. پیامبران نخستین رسولان راستین و معلمان بشریت شدند که راه سعادت و شقاوت را به او نمودند تا انسان یک بار دیگر اما اين بار آگاهانه از خاک بگذرد و به افلاک برسد.

7. در مقابل حرکت روشنگرانه ی این معلمين رهایی بخش ، سه طبقه ی مَلا و مطرف و رهبان قد برافراشتند وچه خون دلها که ندادند و چه رنج ها که نیافریدند. 

 8. و اینک تو، معلم من! وارث پرچم سرخی هستی که از آدم تا ابراهیم و از ابراهیم تا محمد دست به دست گردیده و به دست تو سپرده شده است. رنج بی پایان تو برای نمودن راه به انسانی که به اشارت تو نیاز دارد، ارزشمند و گرامی است و فداکاری و از جان مایه گذاشتن تو برای رهایی انسان از بند آن سه طبقه، تحسین برانگيز. گاه با خود می اندیشم که تو را به شمع تشبیه کنم، ولی می بینم که "حیف است معلم را به شمع تشبیه کنی، چون شمع ساخته می شود که بسوزد ولی معلم می سوزد که ساخته شود و بسازد."  می خواهم تو را به نور و روشنایی تشبیه کنم، می بینم که آفتاب وجود تو که پرومته وار آتش بینایی از مجمع خدایان ربود و به زندگی سرد و منجمد من حیات و جریان بخشید و آن گاه به دست کرکس جگر خوار به شکنجه ای بی پایان محکوم شد، خورشید را می پوشاند. می خواهم تو را به گل تشبیه کنم؛ گل زیبا و سرخی که طراوت و روح را به من بخشید و جان خسته ام را نوازش داد، در می یابم که اثر روی خوب تو گِل را هم گلپوش می کند و بوی خوش روح پاک تو یاد آور نفس پاک خدایی است. می خواهم بگویم که همچو دریایی، وسیع پهناور و آبی و پاک، آرام و زندگی بخش؛ می بینم که دریای وجود تو آن قدر ژرف و عمیق  است که از حد تصور و تجسم خارج است. می خواهم بگویم که همچو بهار سرسبز و زیبایی اما سبزی حرفهای پرشکوه تو و زیبایی روح بلند تو، بهار دیگری است. پس تو را معیار و میزان سنجش قرار می دهم، و همه ی بزرگی و پاکی و زیبایی را به تو تشبیه میکنم. تو که از آتش اهورایی حیاتت می کاهی تا هزاران هَزار را حیات بخشی. تو که از نیروی حیاتی روحت می کاهی تا راه را به من نشان دهی و عظمت را بنمایانی.

9. نگاه هاي ناشی من با تو جهت دار شد و معنای خلقت و شکوه معرفت را در پیرامون خود و در درون تو به وضوح دیدم. دست اي سرد و لرزان من از دست هاي گرم و مصمم تو ثبات و قدرت گرفت تا دست به کار ساختن بهشتی انسانی شود، قامت نااستوار من بر تنه ی استوار و محکم حیات تو تکیه کرد و روح تبدار و و بی قرار من در آرامش عرفانی روح بزرگ تو آرام یافت. پاهای سست و لرزان من در جای پاهای مطمئن تو گام نهاد و لحظه به لحظه عروج کرد و بالا رفت. ریتم تپش قلب دردمند و تنها و محجور من با آهنگ قلب پاک و قوی تو هماهنگ شد و آن گاه من دست در دست تو و چشم در چشمان تو چه عظمت ها و نورها و ارزشها و پاکی ها را دیدم و حس کردم و شناختم!!

حرف های بزرگ و با ارزش تو روحم را به آتش کشید و منقلبم کرد، و از خاک به خدا متوجهم ساخت. تو بت های بودن را در روح در بند من شکستی و به من بال های عزیزی بخشیدی و آسمان پاکی را نشانم دادی تا در آن به طیران بپردازم و عظمت را دریابم.

تمام چشمان من پر از تصویر توست: تو که در زیر پاهای من پلکانی از نور کشیدی و در دست هاي من چراغی از عشق نهادی و در قلب من خونی از حیات دواندی، و درد "رشد کردن و بالیدن و دغدغه های انسان ماندن" را در وجودم زنده نگهداشتی.

 10. هرگز در دنیا محبتی پاکتر و بی آلایش تر از محبت بین من و تو ایجاد نشد. محبتی که نه رنگ فریب به خود گرفت و نه جلوه ی هوس؛ نه موروثی بود و نه جبری؛ نه منفعتی و مصلحتی بود و نه دروغی. عشق پاکی که در زمره ی هیچ یک از عشق های کم عمق و کوچک مرزبندی شده ی موجود قرار نگرفت و من نامش را به ناچار "دوست داشتن" نهادم.

11. کلمات در وصف تو دلالان ناتوان و کم مایه ای هستند که هرگز ارج و شکوه تو را بازگو نتوانند کرد و من بيچاره و عاجز که جز آنها ابزاری برای سخن گفتن با تو ندارم. اما چرا، با نگاه، با سکوت هم می شود با تو حرف زد، چرا که "ارزش هر دلی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد" و اصولا آلودن عشق و احساس به حرف، از ارزش آن خواهد کاست. تو کسی هستی که با او اینگونه می توان سخن گفت. چشم های درد آشنای من چهره ی آشنا و دردمند تو را در هجوم انبوه چهره های بی درد و روح های بند انگشتی، شناخت و آنگاه خسته و خاک آلود در مقابل محراب بلند هستی تو زانو زد و در حالی که از هیجان و شعف یافتن تو به نفس نفس افتاده بود، گوش جان به سحر کلام تو سپرد.

12. جادوی سخن تو، من ضعیف و ناچیز را تقویت نمود تا عصيان کنم علیه بتهای "زر و زور و تزویر" و تلاش کنم تا "بهشت گمشده ام" را بر پایه ی عدالت، آزادی و آگاهی بسازم. زلال لطیف و گوارای رود هستی تو لب های ترک خورده و بی جان روحم را با شبنم حیات بخش خویش مرطوب ساخت  و نوای محبت و دوستی، راستی و پاکی، عشق و ایمان، آزادی و برابری بر آن روان ساخت.

13. من، در هوای تو نفس می کشم؛ از حرف های تو تغذیه می کنم؛ با نگاه تو حیات می یابم؛ و از بام بلند روح بر افراشته ی تو به جهان می نگرم و از دریچه ی چشمان تیز بین و نگاه فهمیده ی تو کاینات را می بینم.

14. حس استقلال و اعتماد به نفس، حس قدرت و توانایی، حس وحدت وجودی اضداد، همه را تو در من زنده کردی و پروراندی، و من تا زنده ام، به سبب این "یک کلمه" ای که تمامی معنای هستی است، بنده و عبد تو خواهم بود. 


ارسال مطلب برای صدای معلم

smiedu1@gmail.com

منتشرشده در یادداشت

به ما گفته اند: "موعظه نکنید؛ موعظه باشید."  و من می گویم: خوشا آنان که تدریس نمی کنند؛ بلکه خودشان درس اند. خوشا به حال تو و هم بندان تو و همانندان تو.

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور