تا آنجا که اطلاع دارم کرمانشاه ترم تابستانهی گذشته را در دو هفته برگزار کرد و بسیاری از استان ها دفاعیه را تنها برای رشته ی علوم تربیتی قرار دادند اما در خوزستان علاوه بر علوم تربیتی رشته های دبیری هم باید دفاعیه را از سر بگذرانند ؛ اگر قرار است چنین چیزی باشد باید برای همه باشد نه استانی اجرا کند و استان دیگر نه . خواهشمندم که رسیدگی کنید چون این بی عدالتی محض است.
و در ادامه به این مسئله اشاره می کنم که خوزستان شرایط آب و هوایی مناسبی ندارد نه هوا برای نفس کشیدن داریم و نه آب برای نوشیدن یعنی دو عامل اصلی حیات را فاقد آنیم و اگر هست آن قدری نیست که بتوانیم درست استحمام کنیم و...اکثر اوقات در حمام آب روی ما قطع می شود حالا این تنها یک مورد آن است.
با اینکه از ماسک های فیلتر دار استفاده می کنیم اما متاسفانه گرد و غبار در دهان و ریه های ما نفوذ می کند ، رطوبت هم آن قدر هست که دستگاه تنفسی مان دچار مشکل شده اما در بدترین شرایط ممکن به دانشگاه می رویم و درس می خوانیم.
تمام بخشنامه هایی که به خوزستان سرازیر می شود اجرا شده که بسیار زجر آورند چرا که دانشگاه فرهنگیان برنامه ی درستی ندارد و مثل دانش آموز با ما رفتار می شود.
متاسفانه اصلا به شرایط جوی ما توجه ندارد ، استان های دیگر که شرایط بهتری نسبت به ما دارند دفاعیه را برای رشته ی علوم تربیتی گذاشتند و دیگر رشته های دبیری از این امر مستثنا هستند اما خوزستان بسیار مقرراتی است و ما فقط عذاب می کشیم.
زمانی از تهران برای بازرسی می آیند که هم هوا خوب است،هم بخور نمیر آبی داریم و سعی می کنند غذای آن روز چیز بهتری باشد. مدتی از ماه رمضان را که در خوابگاه بودیم با غذاهای مزخرفشان ساختیم باز هم خدا را شکر.این را بگویم که ما خدا را شاکریم به خاطر اینکه آینده ی تضمین شده ای که داریم اما چرا تا نسبت به چیزی اعتراض می کنیم ما را تهدید می کنید و حقوق مان را در سرمان می کوبید؟
آن هم حقوقی که تا به دست ما برسد چیزی از آن باقی نمی ماند و با اینکه پول غذای خوابگاه را پرداخت می کنیم باز هم مجبوریم از بیرون غذا تهیه کنیم یعنی از یک طرف پول مان هدر می رود و از طرف دیگر مجوریم از بیرون غذا تهیه کنیم.
تا این اعتراضات و انتقادات نباشند که کشور پیشرفتی نمی کند.
مگر ما چند روز از ماه رمضان را در خوابگاه ماندیم که به اندازه ی یک ماه از حقوق مان کم کردند.این اصلا حلال نیست و بسیاری از دانشجویان از شرایط خانوادگی خوبی برخوردار نیستند که ساپورت شوند و به امید بورس بودن کمی خاطرشان تسلی می یابد اما با این کسری های ناعادلانه امیدها را ناامید می کنید.
اعتراض ها هم که جوابی ندارند و انگار به در می گوییم که دیوار بشنود. رشته ی الهیات را هم که دق مرگ شان کردید.درس هایشان به اندازه ی کافی سخت هست این فیلم ها چیست که سرشان در می آورید.
بنده های خدا به کجا که رو نزدند اما با خنده و شوخی آنان که به ظاهر مسئولین خوانده می شوند اما جز بی مسئولیتی چیزی از آنان صادر نمی شود روبه رو شدند.این همه بی عدالتی سختی دوزخ را نمی ارزد.
به خاطر عدم برنامه ریزی درست 9ترمه شدن حقشان نیست و آنان دارند به پای بی برنامگی شما می سوزند الان هم که می گویند دیدند انگار تعدادی از واحدها کم شده البته شاید هم اشتباها در پروفایلشان تعداد واحدهای باقی مانده را زدند.
فقط این رابدانید ما فدا شدیم تا ورودی های دیگر کارشان بهتر جلو رود اما باید حداقل به ما که ورودی91 بودیم آسان تر می گرفتید اما خیلی سخت به ما گذشت خیلی.
بازهم خدا را شکر.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
کاش من معلم لیسانس علوم تجربی امکان ادامه تحصیل در مقطع ارشد در این دانشگاه را داشتم!!
واقعا اذیتمون کردن
با کلی یی برنامگی
از روز اول اذیتمون کردن وقتی ی کاغذ گذاشتن جلومون و گفتن امضا کنید
خوندیم نوشته بودید با اینکه ورودی بهمن باشم مشکلی ندارم
ناچار امضا کردیم شش ماه از عمرمون اینجا تلف شد...
با بی برنامگیشون کلی واحد اضافه شد
با بی برنامگیشون واحدا رو درست ارائه ندادن و کلی واحد موند برا ترمای اخر
ب حقوقمون درست درازی کردن و هر اعتراضی بدون جواب موند
تو بد ترین شرایط توی خوابگاه موندیم خوابگاه ک چی بگم...
با اساتیدی سرو کله زدیم ک...
تمام فعالیتای فرهنگیمون رو ب چشم بزهکاری دیدن و هزار جور تهمت زدن بهمون
اخر سرهم با یک پرونده پر از تهمت خواستنمون....
این شرایط گذشته و حال ما بود
اینده ای ک دائما حقوقمون زیر پا گذاشته میشه
با بدترین برخورد ها از سوی خانواده ها و جامعه روبرو میشیم
معلم سر کلاس درس کشته میشه....
بدون ذره ای منزلت اجتماعی در پایین ترین سطح از طبقه اجتماعی
وقتی تو خیابونای ی شهری راه میرفتم و میدیدم تموم مغازه ها و لباس فروش لوازم خانگی کفش همه و همه پشت شیشه مغازشون زده بودن فروش اقساطی ب معلمان دلم سوخت ک دیگه حتی نمیشه صورت رو با سیلی سرخ کرد
وقتی دوستای قدیمی میپرسن چیکاره شدی و وقتی میگی معلم تو جواب میشنوی درسته حقوقشش کمه و ادامه جمله... میفهمی دیگه با سیلی صورت سرخ کردن هم نشدنیه
این هم اینده ما بخاطر عشق ب یک حرفه....