بررسیهای میدانی نشان میهند که با روند پیش رو ؛ استان های مازندران و گیلان در حال از دست دادن خاصیت زیستگاهی مطلوب خود هستند.
همه کسانی که خیز برای مهاجرت به این خطه برداشتهاند، سخت در اشتباهند چرا که دریاچه خزر در حال پسروی است. کمبود بارش سالانه نیز در این دو استان محسوس است. شالیزارها یکی یکی از دست میروند و تبدیل به خانههای مسکونی بومیان یا ویلا و برج برای غیر بومیان میشوند. کوهخواری نیز روند صعودی دارد.
از تعداد درختان خودرو هر روز کاسته میشود. این وضعیت در مورد سطح پوشش گیاهی خُرد نیز صادق است .
مراتع هم فقیرتر شدهاند. یعنی از سطح مراتع غنی و متوسط کاسته شده است.
به عنوان مثال اگر در دهه ۶۰ یا ۷۰ حتی ۸۰ در یک روستای دامداری، ۳ یا چهار رمه ۵۰۰تایی دام کوچک حضور داشتند، اینک این رمهها به ۱۵ تا ۲۰ یا حتی بیشتر رسیدهاند که تعداد دامهای آن اغلب بیشتر از ۵۰۰ راس است. دلیل آن هم مشخص است.
در بخش های جلگهای تعداد چاه های عمیق و نیمه عمیق رو به افزایش است. آمار دقیقی ندارم. یکی از دلایل پایین رفتن سطح آب های زیرزمینی نیز همین مورد است. از سال ها پیش در برخی بخش ها، موقع حفر چاه های عمیق به آب شور دریا رسیدهاند که برای کشاورزی مناسب نیست.
شرق مازندران در معرض کویری شدن قرار گرفته است. بزرگترین رودخانه شرق مازندران یعنی تجن، هر روز کمآبتر میشود. شاید اکنون در این فصل از سال آب فقط در قسمت تالوگ رود جریان داشته باشد. با این حال در حریم رودها ساخت و ساز رونق دارد. در بالادست رودها نیز سدها زده میشود. در مناطق کوهستانی تقریبا تمامی آبهای بالادست مهار شدهاند. برخی برای کشاورزی و برخی برای شرب، یعنی شریان های ریز نابود شدهاند و چشمهها نیز یکی یکی خشک شدهاند، در نتیجه رودها در حال خشک شدن هستند و تاثیرات آنها بر دریاچه خزر مشهود است.
از زبالهها و شیرابهها نگویم که بهتر است ! مقامات کشوری و منطقهای و محلی این دو استان برنامهای که این منطقهی سرسبز و حاصل خیز را که در حال از دست رفتن هستند را نجات دهند، ندارند.
روزانه هزاران مسافر در جنگل ها و سواحل و دشت ها اطراق میکنند، بدون آن که درک کنند که نباید زبالههای تولیدی خود را روی زمین بیاندازند. همین امروز که از جاده دالخانی رامسر عبور میکردم، ۴ ماشین پر از سر نشین، با پلاک ۹۵ در روستای گانکسر تا کمی بالاتر از لتر دو بار از پنجره ماشین خود زباله و پوست پفک (لینا) به بیرون پرت کردند که مجبور شدیم برای دومی بوق بزنیم و در کنارش قرار گرفتیم و تذکر دادیم نه برای حجاب! بلکه برای زبالههای سمی و کشنده حیوانات و انسان.
با این روند به زودی این جنگل (دالخانی) و سایر نقاط تفریحی تا زانو در زباله فرو خواهند رفت و کسی هم خود را مسئول نمیداند.
زبالههای شهری و روستایی نیز هر روز تولید و به نقاط ساحلی یا جنگلی حمل و شیرابههای آنها وارد آبهای سطحی و زیرزمینی و در نهایت وارد دریاچه کاسپین میشود. اینک جنگل هایی که تفرجگاه هستند به خاطر وجود زبالههای شهری و روستایی و زبالههایی که مسافران به جای میگذارند بسیار آلوده هستند. این آلودگی به ضرر مردم بومی و غیر بومی و محیط زیست است.
نمیخواهم شما را بترسانم. اما ظرفیتهای دو استان گیلان و مازندران به همان دلایلی که گفتم در معرض خطر جدی است. به زودی جنگل دالخانی و سایر نقاط تفریحی تا زانو در زباله فرو خواهند رفت و کسی هم خود را مسئول نمیداند.
با این حال مقامات کشوری و منطقهای و محلی این دو استان برنامهای که این منطقهی سرسبز و حاصل خیز را که در حال از دست رفتن هستند را نجات دهند، ندارند.
یک هشدار هم به همه مردم ایران :
مردم ایران فکر میکنند چون شمال کشور دارای مقداری آب و درخت است و زمینهایش قدری سبزتر از جاهای دیگر است ؛ باید پول های خود را به این منطقه بیاورند تا زمینی بخرند و خانهای بسازند. آنها فکر میکنند که در حال سرمایهگذاری هستند، در حالیکه واقعا این طور نیست. چون با این روند، به زودی سرمایههای آنها از بین خواهد رفت. بدین معنا که شمال کشور شاید برای تفریح چند روزه خوب باشد، اما برای سرمایهگذاری بلند مدت مناسب نیست .
( ارومیه زمانی که دریاچه بود )
سال پیش دانشمندان با ساز و کارهای علمی پیشبینی کردند که در کمتر از ۱۰۰ سال (یعنی کمتر از عمر یک انسان معمولی) از دریاچه خزر (کاسپین)، تنها بخشهای عمیق آن مقداری باقی خواهد ماند. چرا که طی این مدت آب این دریاچه بین ۹ تا ۱۸ متر پسروی خواهد کرد. یعنی با این روند تا حدود ۶۰ سال یا کمی بیشتر یا کمتر مردم شمال ایران نیز به احتمال قوی مجبور به مهاجرتهایِ گروهیِ اقلیمی خواهند شد.
( کانال نویسنده )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
با این روند خشکسالی واتمام ذخایر چندین هزار ساله منابع آبهای زیرزمینی مگر جایی در ایران میماند که قابل مهاجرت برای سکونت باشد؟؟
روستای دستکند در کرمان که اتفاقا به عنوان یکی از سکونتگاههای صخرهای جهان تو فهرست یونسکو هم ثبت شده، فقط 11 نفر جمعیت دارد.