یادداشت زیر ؛ تحلیل فهرست وار و مجمل بر چالش های فرار روی طرح های اصلاحی در وزارت آموزش و پرورش و یکی از علت های شکست این طرح ها است که بر اساس بیش از 20 سال تجربه پژوهشی نگاشته شده است که جهت تامل بر اقدامات و یافتن راه حل های کاربردی توسط فرهیختگان نظام تعلیم و تربیت از آموزش و پرورش رسمی تا دانشگاهی تقدیم می شود.
البته برای هرکدام از این موضوعات مقاله ای مستقل آماده شده است که در این یادداشت فقط خلاصه ای از چالش ها مطرح شده است :
وزارت آموزش و پرورش سرگردان در دایره بسته تناقضات پارادوکسی
برای پارادوکس تعریف های زیادی وجود دارند اما آن را می توان در یک جمله ساده به معنای « وجود دو ادعا و یا عملی که همزمان همدیگر را نقض می کنند » تعریف کرد . اگرچه وجود تناقض در پارادوکس می تواند انتقاد پذیری را برای حل این تناقض ها سبب شود اما تا زمانی که برای رفع تناقض ها راه حل مناسبی یافت نشود چون قابلیت عملی یا اجرایی ندارند فقط درحد شعار باقی می ماند .
برخی ادعاهای پارادوکسی مسوولان نظام آموزشی :
* ادعای پرورش ذهن باز ( تعامل عقل و ایمان و.. ) با محوریت حکمت و دانایی براساس اسناد تحولی بالا دستی همزمان با ترویج تعلیم و تربیت بسته در مدارس .
* ادعای ارتقای کیفیت یادگیری در دانش آموزان همزمان با استخدام نیروهای زحمت کش و پر تلاش نهضتی ،امین و.... اما بدون دریافت آموزش کیفی بلند مدت و اغلب با مدارک تحصیلی نامرتبط.
* ادعای توانمند سازی معلمان همزمان با تداوم فرسودگی شغلی آنان ناشی از نابرابری آموزشی ، چالش های معیشتی ، درمانی و اجرای ناقص و مثله شده قانون رتبه بندی و ...
* ادعای آموزش هوش مصنوعی به دانش آموزان و معلمان همزمان با استفاده از فضای ناکافی ، بستر فرهنگی مبهم برای پیش گیری از تخلفات ناشی از کاربرد هوش مصنوعی ، کندی و محدودیت های پهنای اینترنت و استفاده از تجهیزات مستهلک و فرسوده نامتناسب با فن آوری های های نوین در مدارس و خانه.
* ادعای ضرورت اصلاح و ارتقای برنامه های درسی با هدف متناسب کردن محتوای آن ها با نیازهای واقعی دانش آموزان همزمان با تاکید بر تهیه و استفاده از انواع بسته های غیر مرتبط با نیازهای دانش آموزان به موازات اجرای برنامه درسی
* ادعای اجرای آزمایشی برنامه درسی ملی مدرسه محور در پایه اول ابتدایی همزمان با استفاده از راهنمای مبهم برنامه درسی ملی تدوین شده در سال های 1398 به بعد که جدول هدف گذاری و هدف نویسی آن پر از ابهام است .
* ادعای درهم تنیده و یکپارچه کردن ساختار اداری و مراجع تصمیم گیری در حوزه های ستادی مطابق با اسناد تحولی بالا دستی همزمان با ادامه ساختار اداری و تشکیلاتی به صورت جزایر جدای از هم در حوزه ستادی با فعالیت های موازی و اغلب در تضاد با یکدیگر .
* ادعای عملیاتی کردن برخی اهداف و راهبردهای سند تحول بنیادین در مدارس با اجرای الگوی « مدرسه تراز سند تحول بنیادین آموزش و پرورش » همزمان با آماده نبودن حتی ده درصد مدارس داوطلب دولتی در خصوص استلزامات 20 گانه پیش بینی شده در خود الگو به ویژه بندهای17،16،15،14،13،5،3،2،1 .
مبهم بودن معیارها و شاخص هایی مندرج در سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی و نیز عدم انطباق این الگو با برنامه های عملیاتی تهیه شده برای زیر نظام ها و مواردی دیگر ....
و ده ها موارد دیگر که با کمی جست و جو می توان یافت.
تقریبا در همه دوره ها یکی از مهمترین عوامل ناکامی مدیران ارشد نظام تعلیم و تربیت در توسعه همه جانبه آموزش و پرورش دادن شعارهای اصلاحاتی پیشرو بدون عزم جدی در حل تناقضات برای برون رفت از وضعیت پارادوکسی است . چون از لحاظ علم منطق « جمع نقیضین محال است » ، لذا هر گونه ادعای اصلاح و توسعه همه جانبه در آموزش و پرورش نیز بدون حل تناقضات پارادوکسی محال است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
جناب خوش خلق
سپاس .
از نوشته های شما بهره می بریم .
مطالب بیشتری ارسال نمایید .
پایدار باشید .