صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

« اما ادامه فعالیت هر مدیرِ نالایقِ سنگ اندازِ مانع پیشرفت، خیانتی بزرگ در حق سرمایه های ملی و کشور است »

پس از معلمان ؛ " شغل دوم و کاذب " دامن گیر اساتید دانشگاه هم شد!

مینو امامی

نگاهی به پدیده شغل دوم و کاذب در میان معلمان و استادان دانشگاه در صدای معلم    اوضاع اقتصادی کشور تا حدی به از هم گسیختگی نزدیک گردیده که کم کم افراد در جایگاه برجسته ای چون استادی دانشگاه نیز به سرنوشت گروه های شغلی کارگر و معلم مبتلا شده اند. برجسته از لحاظ سطح علمی و میزان دریافتی حقوق ماهانه که حداقل در برهه ای از زمان بیشتر از این دو قشر بود. حتی تلاش کردند تا با اجرای طرح رتبه بندی و با القای عناوینی چون استادیار، دانشیار و استاد معلم، معلمان را شبیه اساتید دانشگاه نمایند. اما این شبیه سازی فقط صوری بود و هیچ نوع فاکتور ارزشی یا بِستر مناسب برای حتمیت خود نداشت.

معلمان در همان جایگاه و پایگاه اعتباری قبلی خود قرار داشتند اما تصور کردند با نام گذاری صِرف می توان همانندسازی کرد.

این طرح فقط بهانه ای بود برای افزایش حقوق و والسلام. که آن نیز نتوانست به هدف مورد نظر نزدیک شود چون همچنان معلمان در زیر خط فقر قرار دارند.

یقین از مهاجرت پزشکان، پرستاران و حتی کارگران نیز باخبرید. مهاجرت برای دسترسی به حقوق مکفی و زندگی بدون دغدغه، خفتی بزرگ و برخاسته از غفلت مدیرانی است که طی چهار دهه مشکلات را همانند زباله توسط زنان بدسلیقه زیر فرش پنهان ساخته اند.

نگاهی به پدیده شغل دوم و کاذب در میان معلمان و استادان دانشگاه در صدای معلم

پایین بودن حقوق، خود به تنهایی هر نوع انگیزه پیشرفت را خلع سلاح می کند و وقتی با ضعف مدیریت و نقصان قانون ترکیب می شود به نومیدی محض و ظهور اختلال روانی افسردگی منجر می گردد و حتی خودکشی همین افراد ممتاز برای رهایی از حلقه نومیدی، ناتوانی، بی ارادگی و دلمردگی را رقم می زند که بارها شاهد آن بوده ایم.

حال در این کشور از کدام انگیزش پیشرفت سخن بگوئیم که استاد دانشگاه آن نیز نه تنها فرصت مطالعاتی و پژوهشی ندارد بلکه در گذاشتن غذای کامل و سالم بر سر سفره خود عاجز گردیده است؟

انگیزش پیشرفت (Achievement Motivation) چنین تعریف می شود:

« نیروی درونی که افراد را به‌ سمت تکمیل وظایف و رسیدن به اهداف سوق می‌دهد و نقش مهمی در موفقیت تحصیلی، شغلی و شخصی دارد و در غلبه بر چالش‌ها به افراد کمک می کند » .

یقین این نیروی درونی، مادرزادی نیست و به تدریج و به هنگام رشد فیزیکی، عقلی و تکامل تربیتی تحقق می یابد. اما چه اتفاقی می افتد که در این جامعه ما کمتر از آن بهره مندیم و یا هیچ اهمیتی برای آن قائل نیستیم؟

برای پاسخ به این سوال بهتر است ابتدا به نحوه تربیت والدین در حد عادت به بی خاصیتی بیندیشیم. کمتر پدر و مادری فرزندان خود را با وظایف اجتماعی و گاه حتی فردی آشنا می سازند تا چه رسد به تلاش برای تکمیل آن جهت رسیدن به پیشرفت. برخی از والدین فرزند خود را برای شرکت در یک مسابقه دوی ماراتن برای نتیجه گیری زود تند و سریع آماده می کنند. تا حدی که وقتی متوجه استعداد یادگیری سریع فرزند خود می شوند فوری تمهیدات لازم برای سیر جهش یک یا دو کلاس اضافه بر سن او را فراهم می کنند. هر چند تعداد چنین والدینی زیاد نیست، اما بالاخره یک خط فکری است که فقط به سرعت می اندیشد.

نگاهی به پدیده شغل دوم و کاذب در میان معلمان و استادان دانشگاه در صدای معلم

اصولا آسیب های این مسیر با اثراتی که بر روح و روان کودک می گذارد نادیده گرفته می شود. فشار مضاعفی که احتمالا در مسیر پیش رو او را از حرکت و پیشرفت وازده خواهد کرد. در همین راستا سپس به ظرفیت های آموزش و پرورش بیندیشیم که آیا تمهیداتی از پیش اندیشیده برای چنین دانش آموزانی دارد؟ مسیر پذیرش در دانشگاه برای نوجوان زیر 18 ساله جهشی هموار است؟

پس این کودک یا نوجوان به انگیزش های اجتماعی نیاز دارد تا بتواند در این مسیر، اشتیاق و ذوق حرکت و پیشرفت را در وجود و باور خود حفظ کند. یعنی داشتن تمایل به انجام اموری که فرد را به اهداف معین رهنمون می سازد. انگیزش هایی که نیرو دهنده، هدایت کننده و نگه دارنده باشد تا فرد را تحریک کند که به سوی پیشرفت بیشتر حرکت کند. تا با انتخاب اهداف‌ و تعیین اولویت‌ها و تمرکز بر فعالیت‌های مهم به مقصد نهایی هدایت شود و در نهایت او را در مسیر پیشرفت، امیدوار و ثابت قدم نگه دارد.

مسیر امیدواری به پیشرفت، مربوط به حال و لحظه نیست و هر فرد، شایسته دسترسی به هر دو محرکه هست تا به اهداف فردی و اجتماعی که یقین به نفع جامعه و بشریت است نزدیک شود. شاید دلیل یأس و نومیدی بیشتر ما در انتخاب های خود مانند انتخاب همسر، انتخاب شغل و نحوه کسب درآمد، محرومیت از آینده نگری یا دوراندیشی شفاف و نزدیک به واقعیت است. تعداد بیشتری از ما تلاش گران، از داشتن امید و امکان پیشرفت در تمامی ابعاد زندگی محروم هستیم.

نگاهی به پدیده شغل دوم و کاذب در میان معلمان و استادان دانشگاه در صدای معلم

ما ملتی هستیم که متهم به زندگی در گذشته هستیم. دلیل اصلی آن پشت سر گذاشتن خاطرات شیرین کودکی و نوجوانی است که امروز دیگر از آن ها خبری نیست. یعنی با زور هم که شده در پی دست یابی به دلخوشی هستیم و وقتی آن را پیش رو نمی یابیم با مرور خاطرات گذشته، احساس رضایت خاطر می کنیم. و حتی اختیارهای ما محدود و بیشتر جبری است. اوضاع اسفبار اقتصادی، بسیاری از توانایی ها و امیدهای ما را در داشتن انگیزش پیشرفت پرپر ساخته است. قبلا افراد بیشتر امیدوار بودند و با تحرک عمودی امکان دسترسی به انگیزش های پیشرفت را داشتند. اما امروز سیر در چنین تحرکی حتی برای اساتید دانشگاه نیز غیر ممکن گردیده است و افراد محکوم به سیر در یک خط مستقیم یعنی تحرک افقی هستند. یعنی هیچ منحنی پیشرفت ندارند یا این انحنا قابل توجه و عامل تغییر در وضعیت فعلی آنان نیست.

در همین راستا به عنوان معلمی که در اولین سنوات خدمت خود قرار دارید تا چه حد در سال های آتی به داشتن خانه شخصی، احتمال ازدواج و دسترسی به توانمندی های علمی در رشته تحصیلی خود امیدوار هستید؟

حقیقتا ما همین جایی که الان ایستاده ایم تا چه میزان شایسته آن هستیم که به یک زندگی متعارف در تمامی جنبه های لازم برسیم؟ ظاهرا باید به قانون احتمالات متوسل شویم و یا به امکان تحقق چندین معجزه.

شاید بدین دلیل بیشتر ما انتظار معجزه خارج از اراده و توان خود را داریم و سزاوار سرزنش نیستیم. چون بِستر مناسبی برای تحقق آرزوها، آرمان ها و اهداف خود در جامعه را نداریم. دست و پای بیشتر ما را غل و زنجیر زده اند و امکان حرکت و پیشرفت از ما گرفته شده است. همه که اراده ای آهنین ندارند پس عده زیادی قربانی می شوند. پایین بودن حقوق، خود به تنهایی هر نوع انگیزه پیشرفت را خلع سلاح می کند و وقتی با ضعف مدیریت و نقصان قانون ترکیب می شود به نومیدی محض و ظهور اختلال روانی افسردگی منجر می گردد .

من معلم تازه کاری هستم که در اسارت روزمرگی، یک دفعه خود را در آستانه سی سالگی خدمت می یابم که طی آن هر گونه پیشرفت جهت رسیدن به اهداف فردی و اجتماعی غیرممکن بود. این یأس و نومیدی صادق هدایتی نیست، این واقع بینی حاکم بر زندگی بیشتر ما معلمان و امروز بیشتر اساتید دانشگاه است. انسان با امید زنده است. اما امیدی که شرایط محقق شدن دارد و خیالی واهی نیست.

به نحوی دیگر نیز در جامعه ما، جلوی پیشرفت عده ای مسدود می شود. وقتی که من یا شما در مسابقه زندگی، دیگران را رقیب خود و سزاوار عقب ماندن می بینیم. فقط من، باید جلوتر از همه باشم. حتی با تنگ نظری و دخالت برای ناتوان سازی دیگران سنگ اندازی یا سخن چینی می کنیم. به هر بهایی ولو با خباثت اینجا منتظرم تا مانع حرکت و رشد و تعالی این دیگران آشنا و ناآشنا باشم. این خصلت گروهی از ما مردمان است که باعث سلب انگیزش های درونی افراد برای پیشرفت می شود.

پس عدم وجود شرایط پیشرفت با حاکمیت نومیدی افراد را در سه گروه قرار می دهد:

- عده ای با تنگ نظری و خودخواهی برخی متوقف می شوند و از احتمال پیشرفت و رسیدن به اهداف خود باز می مانند.

-  عده ای دیگر چون بِستر مناسب پیشرفت ندارند، اصلا حرکتی آغاز نمی کنند که سد معبر هم بشوند.

- و عده ای دیگر چون تناسبی مابین ظرف و مظروف نمی بینند و امیدی برای پیشرفت خود ندارند پس با لقب « نخبه » تن به مهاجرت می دهند ؛ هر چند پیشوند یا پسوند « نخبه » برای این جلای وطن کنندگان افتخاری شمرده می شود اما باید قبول کرد که همه آنان نخبه نیستند و بسیاری فقط ممتاز محسوب می شوند.

حال ببینیم ؛

چرا انگیزش پیشرفت در بین ما ایرانیان ضعیف و یا نزدیک به هیچ است؟!

نگاهی به پدیده شغل دوم و کاذب در میان معلمان و استادان دانشگاه در صدای معلم

در خبر آمده است:

ساعدنیوز: « آخرین وضعیت مهاجرت اساتید دانشگاه شریف؛ هشدار سرپرست دانشگاه صنعتی شریف، 26 استاد رفتند. با حقوق 24 میلیون نمی‌توان دانشگاه را سرپا نگه داشت! وی با بیان این‌ که از بین 460 عضو هیئت‌ علمی دانشگاه شریف 26 نفر به صورت کامل قطع همکاری کرده‌اند؛ گفت: نگرانیم افراد به بهانه‌های فرصت مطالعاتی یا مرخصی دیگر باز نگردند » .

شغل دوم اساتید برجسته دانشگاه مایه آبروریزی است!

حقوق کم و وضع معیشتی بد، بعضی اعضای هیئت‌‏ علمی دانشگاه‌‏ها را مجبور به کار در مشاغل غیرمرتبط مانند راننده اسنپ و مشاور کرده است.

در همین راستا در خبر دیگری در روزنامه هم میهن دو استاد دانشگاه چنین گفته اند:

«  اگر سراغ اسنپ نروم، پای زندگی‌ام لنگ می‌زند. این را علیرضا آقایی، استاد فیزیک دانشگاه سیستان‌ و بلوچستان می‌گوید که تحصیل کرده دانشگاهی در پاریس بوده و حالا برای امرار معاش، راننده اسنپ شده است. گاهی از تهیه نیازهای ابتدایی زندگی درمی‌مانم و این یک مشکل جدّی است. من یادم نیست آخرین‌ باری که گوشت قرمز خریدم، چه زمانی بوده است » .

« یکی دیگر از اعضای هیئت‌علمی دانشگاه خوارزمی هم به هم‌میهن می‌گوید: حقوق دانشگاه چندین‌ سال است که دیگر قادر به تأمین زندگی‌ نیست. من در زمان‌هایی که می‌توانم به‌ شکل ساعتی به‌ عنوان مشاور، خارج از دانشگاه کار می‌کنم و به این شکل، زندگی را می‌گذرانم » .

در ابتدا و در تعریف انگیزش پیشرفت گفته شد: نیروی درونی که افراد را به‌ سمت تکمیل وظایف و رسیدن به اهداف سوق می‌دهد. این انگیزش نقش مهمی در موفقیت تحصیلی، شغلی و شخصی دارد و به افراد کمک می‌کند بر چالش‌ها غلبه کنند.

تقویت این نیروی درونی به بِسترسازی اقتصادی عمیقی نیاز دارد تا افراد شاغل در آن امنیت غذایی و شغلی داشته باشند. نگرانی از فردا هر نوع انگیزش پیشرفت را می سوزاند و افراد را به روزمرگی جبری محکوم می سازد. یک عمر تحصیل برای رها شدن از بی تفاوتی و بی عدالتی، در آخر تبدیل به زنجیری بر دست و پا می گردد که مشمئز کننده است و پشیمانی به همراه دارد. هر چند انگیزش پیشرفت یک نیروی درونی است اما اگر در بیرون یعنی جامعه شرایط احراز آن فراهم نباشد، خاصیت خود را از دست خواهد داد.

شخصا معتقد به افزایش حقوق نیستم چون این مهم در ترکیب با نرخ تورم همانند دو خط موازی است که هرگز به هم دیگر نخواهند رسید. یعنی افزایش حقوق مُسکن موقتی است که به چند روز نرسیده خاصیت گره گشایی خود را از دست می دهد و اسیر تارهای عنکبوتی تورم می کند که کُشنده است.

آنچه که باید بهبود یابد ترمیم و تقویت ارزش پول ملی است که اخیرا با تصویب و اجرایی شدن حذف چهار صفر از اسکناس توسط مجلس، شاید بتوانیم بدان نیز برسیم. متأسفانه در این جامعه در مورد هیچ چیز حتی نتایج قوانین مصوب نیز نمی توان با قطعیت سخن گفت، چون مدیریت و نحوه اجرا مهم و پیش نیاز قانون است.

نگاهی به پدیده شغل دوم و کاذب در میان معلمان و استادان دانشگاه در صدای معلم

( عباس عرفانی مهر، متولد ۱۳۵۱ . از ۵ ماه قبل در روز بازار قم به گل فروشی مشغول است. او دبیر آموزش و پرورش است و به دلیل مشکلات اقتصادی، افزایش قیمت‌ها و درآمد کم فرهنگیانی که تنها به شغل معلمی مشغول هستند، مجبور به حضور در این بازار شده است.
عکاس : احمد ظهرابی
اسفند ۱۳۹۷

با نگاهی خوش بینانه به آینده، شاید بتوانیم با حذف چهار صفر از پول ملی خود، افسار سرکش تورم را مهار کنیم. ارزش پول ملی را در هم سنگی با دیگر ارزهای معتبر، اعتباری ارزشمند دهیم و امیدواری را به روابط اجتماعی تزریق کنیم. اما آنچه که در طی این مدت زمان، لِه می شود تاروپود زندگی انسان هایی است که یک عمر تلاش کرده اند تا با انگیزش های فردی جهت رسیدن به پیشرفت، به تعالی در رشد و حرکت برسند.

در جبهه دیگر، آموزش گره گشاست اما به تنهایی؛ داستان همین اساتید دانشگاه را رقم می زند که برای بقا مجبور به مهاجرت هستند آن هم با استفاده از حق فرصت مطالعاتی تا اِذن رفتن را قانونی کسب کنند و یا با بیان نیاز به مرخصی تا به رانندگی در اسنپ بپردازند.

آموزش در خانه و مدرسه به یک حرکت عمومی و موجودیت قوانینی هدایت گر نیاز دارد. قرار نیست فرد به تنهایی همه فشارهای مسئولیتی را بر دوش کشد تا جامعه روی دو پای خود مستقر شود.

در باور من کشور با جریان انگیزش ها و استعدادها، علایق و توانایی ها فردی افراد حرکت می کند نه با سرمایه گذاری دولت و یا ایجاد انگیزش های ملی. ؛ مثلا رتبه های تک رقمی کنکور بیشتر از آن که حاصل برجستگی نظام آموزشی باشد، محصول سرمایه گذاری والدین و تلاش بی امان خود دانش آموزان ممتاز است.

دولت باید درک کند که انگیزش پیشرفت زمانی به نیروی درونی افراد تبدیل می شود که شرایط جامعه مساعد رشد آن باشد. اثر و نتیجه تمامی نظام های موجود در یک جامعه اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی در تعامل نزدیک به یکدیگر دوام و بقا دارند و اختلال یکی از این نظام ها صد در صد به اختلال در سایر نظام ها منجر خواهد شد.

تصور کنید خانه ای ، اتاق پذیرایی مجللی دارد اما سرویس های بهداشتی و اتاق های خواب آن کثیف، درهم و بی نظم است، به چنین خانواده ای می توان گفت باسلیقه هستند؟! نظام سیاسی برای دولت ما در حکم اتاق پذیرایی است و مابقی نظام ها در حکم دیگر قسمت های منزل که به حال خود رها شده اند. پرداختن به یک بخش و غفلت از دیگر بخش ها، روندی قابل پنهان از دیدگان افراد نیست و به زودی با کارکردهای نامناسب تر نمایان می شود.

نگاهی به پدیده شغل دوم و کاذب در میان معلمان و استادان دانشگاه در صدای معلم

امروز اوضاع معیشتی اساتید دانشگاه و داستان مهاجرت آنان، رسوا کننده و بیانگر غفلت های ما از کارکرد دیگر نظام هاست.

- انگیزش پیشرفت دانش آموزان با نتایج امتحانات نهایی و آزمون تیمز، به تحلیل رفت.

- انگیزش پیشرفت معلمان با نشنیدن فریادها و ناله های چند دهه ای، به تحلیل رفت.

- انگیزش پیشرفت پزشکان با بی اهمیتی به جایگاه علم و تخصص، به تحلیل رفت.

- انگیزش پیشرفت پرستاران با عادی دانستن سنگینی مسئولیت آنان بدون هم سنگی با حقوق، به تحلیل رفت.

انگیزش پیشرفت اساتید دانشگاه با زیر خط فقر نگه داشتن سطح حقوق، به تحلیل رفت.

و چه انگیزش های پیشرفت دیگری که با تحلیل رفتن تدریجی اما مرگ آور خود، در نهایت ایران را به تحلیل برد.

حال با تمامی این غفلت ها، بی اعتنایی ها، نادیده انگاری ها، کوچک بینی ها، انتظار کدام پیشرفت اجتماعی را دارید؟ گاه بر طبل تحریم بکوبید، گاه بر کوس رسوایی مخالفان، گاه از حسرت سرمایه گذاران ایرانی مهاجرت کرده سخن بگوئید و گاه از بی ارادگی ملت. اما یک حقیقت را قبول کنید :

هر نوع انگیزش درونی در این کشور قربانی دیوارهای فولادی است که احتمال پیشرفت ملی را سد می کند. ما نیز همانند رئیس جمهور مدافع استیضاح های مکرّر وزرا نیستیم که در اصل خاصیت خود را از دست داده است، اما ادامه فعالیت هر مدیرِ نالایقِ سنگ اندازِ مانع پیشرفت، خیانتی بزرگ در حق سرمایه های ملی و کشور است.

نگاهی به پدیده شغل دوم و کاذب در میان معلمان و استادان دانشگاه در صدای معلم

اگر روزی فرا برسد که مدیران نالایق و ناتوان خود استعفا دهند، آن روز باورم خواهد شد که ایران نیز توانایی برداشتن گام های نخست به سوی توسعه پایدار و باروری فرهنگی را یافته است.

تمامی آنانی که در صدر امور هستید با هر عنوانی؛

به نظر شما انگیزش پیشرفت برای دانش آموزانی که تیتر خبر : «  شغل دوم اساتید برجسته دانشگاه مایه آبروریزی است! » را دیده اند، چقدر خواهد بود؟ الگوی عملی این دانش آموزان کدام رسته شغلی خواهد بود که قادر بوده اند با اراده ای آهنین و با سیر در یک تحرک عمودی، انگیزش های فردی پیشرفت را به انگیزش های جمعی پیشرفت پیوند بزنند؟ معلمان، پزشکان، اساتید دانشگاه و یا...

وقتی در جهت تثبیت عدالت با بی عدالتی، حقوق یک فرد شاغلِ چندین ساله را با فاصله کم از نوشاغلان قرار دادید، انگیزشی برای پیشرفت افراد باقی نگذاشته اید تا آنان به پیشرفت کشور کمک کنند. تلاش برای فرار از خدمت یا تمایل به بازنشستگی حاصل همین تصمیم شما بوده است.

به نظرم نباید در این جامعه هیچ گروه بازمانده از حرکت را مذمت نمود، مثلا ترک تحصیل کنندگان را. آنان شاید واقع بین ترین افرادی هستند که با سن کم خود قادر به تجزیه و تحلیل امور جاری بوده اند. چون آنان این حقیقت تلخ را دیده و باور کرده اند که آینده بن بستی است که همین امروز باید با داشته های محدود خود آن را مدیریت نمایی.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دوشنبه, 28 مهر 1404 09:18 خوانده شده: 96 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + 0 0 --
khakhs 1404/07/28 - 11:38
ام الفساد غصب مشاغل است حتی اگر قانونی باشد و قانونی بودن آن، فساد را تطهیر و بی‌عارضه نمی‌کند
ملعون است غاصب شغل و حامی و تاییدکننده‌اش و علی الخصوص ملعون است غصب کننده شغل معلمی
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1404/07/28 - 11:42
شغل دوم : همان شغل اول است.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

آیا هوش مصنوعی موجب تحول مثبت در آموزش و پرورش ایران می شود ؟

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور