صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

شیوه و فرهنگ جدید ارزیابی تحصیلی و شیوه های بهبود عملکرد نظام آموزشی

نظام آموزشی فرانسه از پانزده سال پیش تا کنون تغییر و تحولات گسترده ای را به خود دیده است :  شکل گیری دیپلم فنی – حرفه ای ، ارزیابی های گسترده در سطح کشوری ، تغییر و تحولات فراوان مدارس ، توسعه ی تکنولوژی های آموزشی و نواوری های جدید . . . متخصصین در این زمینه چه نقطه نظری دارند؟

کلود تلوت ، دانش آموز سابق مدرسه ی پلی تکنیک مسئولیت های زیادی را در نهاد ملی آمار و تحقیقات ملی فرانسه ( INSEE ) بر عهده داشته است. از جمله ی آن ها می توان از " مدیر سرویس مطالعات منطقه ای " در شهر نانت و مدیر بخش اشتغال نام برد. وی در سال 1990 به عنوان مدیر و مسئول ارزیابی و آمار در وزارت آموزش و پرورش فرانسه برگزیده شد . او برای مدت سه سال ( 1998-2000) مسئول ارائه ی گزارش سالیانه ی دیوان محاسبات عالی در مورد عدالت اجتماعی بوده است. کلود تلوت در مصاحبه ی فوق به بیان نقطه نظراتش در مورد نظام ارزیابی آموزشی در وزارت آموزش و پرورش فرانسه پرداخته است.

 

  • شما از سال 1990 تا 1997 به عنوان مدری مرکز ارزیابی وزارت آموزش و پرورش فرانسه فعالیت کرده اید. در طول این مدت ارزیابی های بزرگی  ترتیب داده شده است. این ارزیابی ها چه اهدافی را دنبال می کردند؟

ما در سه سطح آموزشی دست به سازماندهی ارزیابی های گسترده ای زدیم. در شروع سال تحصیلی ، تمام دانش آموزان بین 7 تا 8 سال ، 11 تا 12 سال و دانش آموزان دبیرستانی در گرایشات مختلف در زبان فرانسه و ریاضی برای دانش آموزان سنین پایین تر و حوزه ای گسترده تر برای دانش آموزان دوره ی دبیرستان مورد ارزیابی قرار گرفتند.

ما دو هدف عمده را از این ارزیابی دنبال می کردیم : از یک طرف کمک به دانش آموزان ( و والدین آن ها ) برای پیدا کردن نقاط ضعف شان و از طرف دیگر یاری رساندن به آموزگاران برای اینکه بتوانند به سطح علمی دانش آموزانشان پی برده و بهترین برنامه های آموزشی را در پیش بگیرند. بنابراین هدف اصلی ما تدارک دیدن برنامه ی مناسب آموزشی برای آموزگاران و دانش آموزان بود.

وانگهی ، در کنار این ارزیابی های گسترده ما نظارت هایی هم بر گروه های مختلف دانش آموزان در سنین گوناگون و مقاطع مختلف تحصیلی انجام دهیم تا به طور کل پی ببریم که در هر مقطع تحصیلی ، دانش آموزان فرانسوی در چه دروسی قوت و در چه دروسی ضعف دارند.

این مساله باعث شد تا در عین حال بتوانیم در مورد نهاد آموزشی کشور بحث های مفیدی داشته باشیم و تصمیمات مهمی اتخاذ کنیم. این شرایط دست به دست هم داد تا به این مساله پی ببریم که دانش آموزان فرانسوی در درس علوم ضعیف هستند و باید تدابیر ویژه ای برای این مساله اتخاذ شده و شیوه های جدیدی را در پیش گرفت.

علاوه بر آن با انجام این ارزیابی ها توانستیم رفتار دانش آموزان را هم بررسی کنیم و عملکرد بهتری در تربیت " شهروندان آینده ی جمهوری " داشته باشیم.

 

  • شما در کتاب آخرتان از " فرهنگ جدید ارزیابی " صحبت به میان می آورید. منظورتان چیست؟

 نظام ارزیابی آموزشی در کشور ما از دهه ی نود به بعد به سطح استاندارد رسیده و به صورت کاملا سازماندهی شده اجرا می شود. تکنولوژی کاملا جدیدی به اجرا درآمده است تا ببنیم مدرسه تا چه اندازه توانسته است و می تواند به اهدافی که برای آن مشخص شده است برسد. امروزه ، این ارزیابی ها گستره ی بیشتری پیدا کرده است. برای مثال ، ما عملکرد هر مدرسه را هم به طور جدا گانه بررسی می کنیم .

در واقع ما ارزیابی را به ابزاری برای نظم دهی به نظام آموزشی فرانسه بدل کرده ایم. از زمان به اجرا درآمدن نظام جدید ارزیابی ، کنشگران این عرصه کاملا به این مساله پی برده اند که ارزیابی نظام آموزشی یک کشور از لحاظ هزینه ای که به دنبال دارد ، نحوه ی عملکرد و نتایجی که به دست می آورد ، امری اساسی است.

ورای این که ارزیابی یک مساله ی کاملا طبیعی است ، قدم بعدی ای که برداشتن آن کاملا ضروری است استفاده ی بهینه از نتایج یک ارزیابی برای بهبود عملکرد نظام آموزشی است. در این زمینه ، جا برای پیشرفت بسیار است و وزارت آموزش و پرورش باید به این امر رسیدگی کند.

مساله بعدی ، اجرای نظارت بیشتر بر شیوه های مختلف آموزشی در مقاطع و مدارس مختلف و کارکرد آن هاست. این بعد مساله اهمیت بسیار زیادی دارد چرا که می تواند به عملکرد بهتر آموزگاران آینده کمک شایانی بکند.

 

  • آیا این ارزیابی ها سبب بروز نوعی رقابت منفی بین مدارس و گسترش دید " مصرف گرایانه " به مدرسه که امروزه بسیاری از آن یاد می کنند ، نمی شود؟

بر عکس من فکر می کنم که دید مصرف گرایانه به مدرسه از قبل وجود داشته است. باید به این مساله اعتراف کنیم که مدت هاست تنها خانواده های قشر مرفه از آموزش هایی خاص بهره می برند. سود این ارزیابی ها عملکرد شفاف تر مدرسه و در نتیجه به وحود آمدن برابری نسبی بین دانش آموزان است.

در واقع عملکرد غیر شفاف یک نهاد آموزشی است که سبب بروز نابرابری های اجتماعی در راس آن می شود.

انسان شناسی و فرهنگ

منتشرشده در پژوهش

تاریخچه انتقال مطالب به دانش آموزان و شیوه آموزش خودکار

از زمان آموز کتب مقدس تا دنیای امروز که دانش با بهره گیری از ابزار چندرسانه ای و شبکه های اجتماعی به دانش آموزان منتقل می شود، سه سوال بزرگ حول محور نحوه ی انتقال دانش به دانش آموزان مطرح شده است.

  1. چه چیزی را باید به دانش آموزان منتقل کرد؟!
  2. کجا باید آن را منتقل کرد؟!
  3. چطور باید آن را انتقال داد؟!

از کتب مقدس تا فرهنگ علمی

در مغرب زمین، این نمایندگان کلیسا بودند که وظیفه ی آموزش زبان های لاتین و یونانی را بر عهده داشتند. از قرن شانزدهم میلادی به بعد، با شکل گیری جریان های مختلف پروتستانیم، روخوانی انجیل مبنای آموزش قرار داده شد.

پس از آن، با شکل گیری جریان مدرنیته و خردگرایی، آموزش کتاب مقدس رفته رفته کنار گذاشته شد. از قرن نوزدهم میلادی به بعد، در دنیای غرب، اساس اموزش بر اساس پیشرفت علمی و فلسفه بنیان نهاده شد.

 

دانش/توانایی

توانایی هایی که هر فرد کسب می کند باید به وی یاری رساند تا فعالیت های مختلفی را بنا بر نیازهایی که دارد به منصه ی اجرا دراورد. به همین ترتیب واژه ی توانایی و تبحر تبدیل به یکی از واژه های کلیدی در تربیت دانش آموزانی شد که قرار بود در آینده وارد بازار کار شوند. از زمان تصویب قانون جهت گیری تحصیلی در سال 1989، وزارت آموزش و پرورش فرانسه وظیفه ی تعیین محتوای کلی کتاب های درسی و برنامه های آموزشی را بر عهده دارد و همچنین لازم است تا به جای آموزش تئوریک، بر آموزش عملی تاکید شود.

 

دانش های طبقه بندی شده/ فرهنگ مشترک

امروزه مقوله ی آموزش طبقه بندی شده ی علوم در مدارس زیر سوال رفته است. گروهی معتقدند به هیچ عنوان لزومی ندارد علومی که قرار است در مدرسه به دانش آموزان منتقل شود، حتما طبقه بندی شده و مشخص باشد. با گسترش مطالعات و تحقیقات در این زمینه، بسیاری معتقدند وزارت آموزش و پرورش هر کشور کافیست تنها به انتقال فرهنگی مشترک به همه ی دانش آموزان بسنده کرده و انتخاب و انتقال محتوا را در اختیار مدارس بگذارد.

 

علوم مدرسه ای را چطور باید به دانش آموزان انتقال داد؟!

شیوه های آموزشی، از کلاس های خشک گرفته تا کلاس هایی با مشارکت دانش آموزان

در شیوه ی سنتی تدریس، تنها قرار است مطالب از معلم به دانش آموز انتقال یابد، یعنی معلم مثل یک قاضی سر کلاس نشسته و مطلب را به دانش آموزان منتقل می کند، بی آنکه ایشان حضور فعالی در روند آموزش داشته باشند. اولین بار روان شناسان رفتارگرا بودند که این شیوه را زیر سوال بردند. اساس این نحوه ی تدریس بر این پایه استوار بود که مغز انسان مطالب را ضبط می کند، بنابراین کافیست تنها معلم در برابر دانش آموزان نشسته و همه چیز را به ایشان منتقل کند.

در متدهای آموزشی جدید، آموزش بر اساس تعامل صورت می گیرد، تعامل بین معلم و دانش آموز. یعنی دیگر قرار نیست دانش آموز سر جایشان نشسته و فقط نظاره گر معلمشان باشند، بلکه باید به شیوه های فعال در فرایند آموزشی ایفای نقش کنند. افرادی مثل ژان پیاژه و ویگوتسکی اولین کسانی بودند که این امر را مطرح کردند. فعالیت دانش آموزان و نیز شرکت ایشان در روند آموزشی می تواند به صورت گروهی یا منفرد صورت بگیرد.

مساله ی اصلی ای که در شرایط فعالی مطرح می شود، این است که چرا باید برای همه ی شاخه های درسی، از شیوه ی آموزشی یکسانی استفاده کرد؟! چرا باید همه ی معلمانی که در دانشگاه تربیت می شوند، به یک شیوه آموزش داده شوند؟امروزه متخصصان در این زمینه معتقدند معلمان در هر رشته، باید به صورتی منحصر به فرد آموزش داده شوند.

 

شرایط-مشکلات و اهداف-موانع

روان شناسی شناختی که از چند سال پیش رشد روزافزونی داشته است عنوان می کند که درک ما از دنیا بر اساس تصویر ذهنی ای شکل می گیرد که خودمان از آن داریم. این امر اما هم می تواند به سان یک راه حل باشد و هم یک مانع. برای مثال، اگر بخواهیم در مورد فیزیک صحبت کنیم، اکثر قریب به اتفاق دانش آموزان فکر می کنند گازها وزنی ندارند و ماده به حساب نمی آیند و ... این امر باعث می شود تا معلمان با آموزش مسائلی مثل فشار اتمسفریک مشکل داشته باشند. به همین ترتیب است که گروهی پیشنهاد می کنند می توان خیلی راحت از همین تصاویر ذهنی غلط هم برای آموزش بهره برد. برای مثال می توان مسائلی را مطرح و دانش آموزان را وارد مسیری کرد که خودشان به حل مساله بپردازند و تصاویر ذهنی نادرست را خودشان از ذهن پاک کنند، نه اینکه معلم همه چیز را به ایشان منتقل کند.

 

علوم مدرسه ای کجا باید منتقل شود؟!

در دوران باستان و تا همین اواخر هم، فرزندان خانواده های اشراف زاده، از آموزش منحصر به فرد در خانه ی خودشان بهره می بردند و کودکان سایر خانواده ها و طبقات اجتماعی، عملا از آموزش خاصی بهره نمی بردند.

از قرن هفدهم میلادی به بعد، کم کم نحوه ی آموزش گروهی مطرح شد، یعنی آموزش به همه ی کودکان یا حداقل کودکان متعلق به طبقه ی متوسط به بالا. مساله ی اساسی اما در اینجاست که درست از همان زمان هم پایه ی آموزش بر نوشتار بنا شد، نه گفتار. از همان زمان به بعد هم این آموزش به همین شکل ثابت مانده و تقریبا در همه ی کشورهای دنیا به شکلی یکسان صورت می پذیرد.

 

آیا شکل گیری مراکز آموزشی جدیدی در کنار مدارس امکان پذیر است؟!

با شکل گیری تحولات اقتصادی و صنعتی در جوامع صنعتی، به خصوص در نیمه ی دوم قرن بیستم، نیاز به تربیت نیروهای کار بیش از پیش احساس شد. به همین ترتیب کم کم مراکز آموزشی منحصر از مدرسه شکل گرفت، مراکزی که به تربیت نیروی کار و صنعتی در بخش های مختلف و مورد نیاز می پرداختند، بدون آنکه وابسته به مدارس باشند.

در طول چند سال گذشته نیز آموزش اینترنتی، به خصوص در کشورهای آمریکای شمالی، چه در مدرسه و چه در دانشگاه، رشدی روزافزون داشته است. به همین ترتیب هرروز بیش از گذشته از ابزار ارتباط جمعی برای آموزش استفاده می شود.

 

آیا طرح پرسش انتقال مطالب درسی اشتباه است؟!

از زمان ژان پیاژه به بعد، این مساله اشاره می شود که هر دانش آموز چیزهایی که نیازش باشد را به صورت خودکار فرا خواهد گرفت، به همین ترتیب دیگر تنها هدف حضور معلم سر کلاس درس نه انتقال مطالب که برقراری تعامل لازمه با دانش آموزان و کنش با ایشان است. مقوله ای که از آن تحت عنوان آموزش خودکار یاد می شود، یعنی دانش آموزان باید بتواند با تکیه بر خود، مطالب مورد نیازش را دریافت کند و معلم تنها در این مسیر او را یاری رساند.

به همین ترتیب مهم ترین نقش را در آموزش، خود فرد ایفا می کند و نه معلم! امروزه این مساله کاملا ثابت شده است که چنانچه دانش آموزان خودشان از خودشان هر از گاهی ارزیابی کنند، تا چه اندازه نتایج مثبتی به دست خواهند آورد.

در دنیای امروز، با گسترش روز افزون شبکه های اجتماعی و ابزارآلات ارتباط جمعی، شکل گیری گروه های آموزشی نقشی به سزا در فرآیند های آموزشی دانش آموزان ایفا می کند و از طرفی، روز به روز حرکت به سمتی پیش می رود که نقش دانش آموزان در یادگیری و کلاس درس بسیار بیشتر از معلم می شود.

انسان شناسی و فرهنگ

منتشرشده در دانش آموز

تغییرات آموزشی و اصلاحات آموزشی در کشورهای در حال توسعه  کشورهايي با سيستم هاي آموزشي متصلب به جاي کمر خم کردن زير فشار قرن ها تحمل انديشه هاي جزمي متنازع، عملا مي توانند روش هاي بهتري براي آموزش کودکانمان بيابند.

آموزش ارزان نيازي اساسي در کشورهاي در حال توسعه است.

بسياري از کشورهاي آفريقايي و آمريکاي لاتين جمعيت زيادي در رده کودکان در سن تحصيل دارند اما مدرسه، معلم و منابع کافي براي تامين مخارج آن ها ندارند.

به همين دليل است که اکثر ابتکارات بنيادي در امر آموزش را مي توان در کشورهاي فقيرتر شاهد بود؛ نه در کشورهاي غني. گرچه تاسيس تاثيرگذار مراکزي چون آکادمي و يوداسيتي خان ثمره نظام آموزشي آمريکايي است، اما کشورهاي در حال توسعه بيشترين مطالبات برآورده نشده و کمترين انگيزه را براي بازگشت به مدل هاي سنتي دارند .

پابلو جنکينز از کشور کاستاريکا به عنوان موسس يک شرکت آموزشي مي گويد: «بهره نفوس در اولويت است». «در دوره اي به سر مي بريم که جوانان بيشتري در رده سني تحصيل و کار داريم که اين ميزان را هيچ گاه تا پايان عمر شاهد نخواهيم بود. بايد مطمئن شويم که اين افراد داراي سطح بالايي از سرمايه انساني و تحصيلات هستند».

« بهره نفوس » به منافعي اطلاق مي شود که کشورها به واسطه داشتن نيروي کار بيشتر به نسبت افراد تحت تکفل (افراد جوان و سالخورده اي که نيازمند حمايت هستند)از آن بهره مند مي شوند.

اقتصاددانان، بخشي از رشد اقتصادي شرق آسيا در قرن بيستم را ،به ويژگي هاي جمعيت شناختي نسبت مي دهند و بر اين باورند که آمريکاي لاتين مي تواند وارد دوران شيرين اقتصادي خود شود.

سئوال اينجاست که آيا آمريکاي لاتين نيروي کار متناسب براي بهره مندي ازاين فرصت را دارد يا خير؟ اينجاست که جنکينز دو شکاف اصلي را تشخيص مي دهد. اول آنکه سيستم آموزشي کاستاريکا نمي تواند به قدر کفايت براي دانش آموزان جذاب باشد زيرا آموزه هاي مدرسه به اندازه کافي متناسب و مرتبط نيست. و دوم اينکه معلم ها با استانداردهاي بالاي مکفي آموزش نديده اند. وي مي گويد: «اکثر معلم هاي زبان انگليسي در اين کشور سطح متوسطي را از مهارت هاي زباني دارند. »

جنکينز مي گويد کشورش بايد به جاي ريسک بر سر کارهاي بي اثر به روش هاي جايگزين بيانديشد.

ما نمي توانيم براي تربيت نسل جديد معلم هاي انگليسي صبر کنيم تا در 20 سال آينده فرزندانمان را در مدارس آموزش دهند. علاوه بر اين، نمي توانيم کادر آموزشي خود را ارتقا دهيم و اميدوار باشيم که معلمان آگاهي هايشان کمي بيشتر شود و بتوانند از آن در راستاي آموزش دانش آموزان بهره ببرند.

يک گزينه اين است که به معلمان کمتر اتکا کنيم. جنکينز و همکارش مليسا مونگ اخيرا طرحي آزمايشي را با استفاده از سايت دولينگو که يک سايت آموزش زبان رايگان و محبوب است آغاز کرده اند. در اين سيستم آموزشي،  دانش آموزان به اين منظور در کلاس گرد هم مي آيند که به جاي نشستن رديفي در صندلي ها و گوش دادن به سخنراني معلم، خود در فرآيند يادگيري مشارکت کنند.

هر دانش آموز به طور مستقل کار مي کند و مراحل زبان آموزي سايت دولينگو را پشت سر مي گذارد. نقش معلم در اين سيستم بيشتر «همراه» است تا رهبر.

جنکينز مي گويد در اين سيستم بر شخص معلم تاکيد کمتري شده و تاکيد بيشتر بر افراد مختلفي است که هر کدام با سرعت خاص خود مطلبي واحد را فرامي گيرند.

معلمان از سخنران به تسهيل گر تغيير نقش داده اند و به دانش آموزان در مسلط شدن بر ابزار آموزشي کمک مي کنند. در همين راستا کودکان را در گروه هاي دونفره قرار مي دهند تا بتوانند از يکديگر بياموزند.

اين سيستم آموزشي نسخه اي از کلاس هاي معکوس است که در آن دانش آموزان ابتدا خودشان اطلاعات اصلي را فرا مي گيرند (که مي تواند از طريق آموزش هاي آنلاين باشد) و سپس در کلاس به طرح مشکلات درسي  مي پردازند.

تکاليف منزل تبديل به تمرين هاي کلاسي مي شوند. در نسخه جنکينز و مونگ عناصر آموزشي مبتني بر بازي نيز اضافه شده است. اين عناصر برگرفته از سايت دولينگو است که تنها در کاستاريکا 500000 کاربر دارد. عناصر خاصي در بازي هاي ويديويي نهفته است که افراد را بسيار منعطف مي کند. گويي نوعي حس طلب براي يادگيري در اين بازي ها وجود دارد .

تا کنون تنها 600 کودک (و 15 معلم) در اين طرح آزمايشي شرکت کرده اند با اين حال پيشگامان طرح مدعي اند که اين طرح مي تواند راهي براي دسترسي گسترده تر به فراگيري زبان علي الخصوص براي کودکان ده سال و بيشتر ارائه دهد. اشاره جنکينز به کم هزينه بودن اين روش( ده تا بيست دلار در ماه) با توجه به رايگان بودن نرم افزار آن، مويد همين امر است.

اين رويکرد شباهت هايي با ساير روش هاي ابتکاري بزرگ در آمريکاي لاتين از جمله مدارس اينووا دارد که توسط کارلوس رودريگز ميلياردر پرويي پشتيباني مي شود.

مدارس اينووا به واسطه برخورداري از مدلي تلفيقي توانسته است تا کنون 60000 دانش آموز جذب کند.

در اين روش تلفيقي، دانش آموزان با دو شيوه خودآموزي با استفاده از يک لپ تاپ و جمع آموزي از طريق شرکت در جلسات گروهي (با استفاده از محتواي توليد شده توسط آکادمي خان) به فراگيري دروس مي پردازند. شهريه اين طرح در حدود 100 دلار در ماه در نظر گرفته شده که براي قشر متوسط جامعه نيز مقرون به صرفه است.

جنکينز مي گويد «هدف ما تغيير تدريجي کارکرد کلاس درس در مدارس است». وقتي اساتيدي با دانش زباني محدود و دانش آموزاني در سطوح مختلف داريد، يادگيري انفرادي و با سرعت يادگيري اختصاصي مي تواند حداقل در اين زمينه ( آموزش زبان) روشي بسيار قدرمند باشد.

روزنامه اطلاعات

منتشرشده در آموزش نوین

در واقع این اولین مساله ی حائز اهمیت در خصوص خشونت در مدارس است. در همه جای دنیا از چند کار خلاف قانون که بعضا در مدارس صورت می گیرد استفاده می کنند تا چهره ای خشن از مدرسه ترسیم کرده و ساده انگارانه ترین و عوامانه ترین راه حل های ممکن را ارائه دهند : سرکوب دانش آموزان ، پس زدن دانش آموزانی که از محله های عامه نشین می آیند ، وارد آوردن اتهام سهل انگاری به والدین و . . .

منتشرشده در پژوهش

اصلاحات در آموزش و پرورش و امکان اصلاح نظام آموزشی

برنامه های درسی که بر مبنای اصول آکادمیک طراحی شده اند و در مدارس به کار گرفته می شوند ، پویایی لازم را ندارند. شکل اداره ی مدارس هم به نوبه ی خود بر اساس آموزش خشک محتوای کتاب ها استوار شده است ، آموزشی که مخاطبان جدید نظام آموزشی را خیلی به درس خواندن علاقه مند نمی کند. به چه علت اصلاح شرایط ذکر شده در حال حاضر تقریبا غیر ممکن است؟

شور و اشتیاق وزرای آموزش و پرورشی جدیدی که هر دوره سر کار می آیند به انجام اصلاحات و بیزاری مسئولین آموزشی کشور از زیر سوال رفتن مهارت و کارایی شان در فرانسه به امری عادی مبدل گشته است. در شرایط فعلی دنیای آموزشی فرانسه به دو قسمت مجزا تبدیل شده است و تفاوت های موجود آشکارا به چشم می خورد : مسئولین وزارت خانه ای که میل زیادی به برنامه های اصلاحات دارند و معلمان و اساتیدی که آن چنان میلی به تغییر از خود نشان نمی دهند.

تاریخ اخیر مثال های فراوانی از این بازی موش و گربه به ما می دهد : کافیست نگاهی به تعلل های شکل گرفته در تصویب پروژه ی فعالیت های شخصی چارچوب بندی شده (TPE) بیندازیم. این برنامه یکی از چند برنامه ی پیشنهادی انگشت شماری بود که از مجموع برنامه های پیشنهاد شده توسط گزارشی که فیلیپ میریو (1) به دستور کلود آلگره (2) مورد قبول قرار گرفته بود. هدف از این طرح وادار کردن دانش آموزان دبیرستانی به استفاده ی حداکثری از ابزار اندیشه ، تعامل و مراوده مطابق با دنیای اداری و عصر دیجیتال بود. در زمان ارائه ی این طرح ، بسیاری از معلمان دبیرستان ها به پشتوانه ی سندیکاهای آموزشی به انتقاد سفت و سخت از آن پرداختند ، در شرایطی که همین معلمان چند سال بعد ، یعنی زمانی که دولت فرانسوآ فییلون ( وزیر کشور دولت نیکولا سارکزی) تصمیم به حذف این طرح گرفت ، به حذف آن اعتراض کردند!

در همین جا باید این سوال را از خود بپرسیم که آیا اصلا اصلاح مدرسه در فرانسه امکان پذیر است؟

 

درس های تاریخی

در سال 1902 ، آموزش مدرن در شکل حداقلی خود و با سپری کردن مشکلاتی بسیار ، در دبیرستان ها به اجرا درآمد. از سال 1899 کمیسیونی پارلمانی نظر بیش از 200 نفر از متخصصان حوزه ی آموزش را جمع آوری کرد تا سر انجام موفق شود در مسیر به اجرا دراوردن نظامی واحد توافق ایجاد کند. سرانجام درهای دبیرستان ها به روی تمامی مردم باز شد تا همه ی مردم  بتوانند از حق تحصیل در دبیرستان بهره مند شوند. البته ی مساله این است که دبیرستان ها شهریه ای بوده و تعداد بورس ها هم افزایش پیدا نکرد ، بنابراین بسیاری از خانواده ها در طبقات متوسط و خانواده های فقیر باز هم امکان ثبت نام فرزندشان در دبیرستان ها  را نداشتند. به اجرا درآمدن این پروژه به صورت کامل مدتها به طول انجامید.باید این مساله را هم مد نظر قرار داد که قانون تصویبی در سال 1902 به دنبال بیش از نیم قرن بحث ، مجادله و تبادل نظر به تصویب رسید.

به دنبال تصویب قانون فوق در سال 1902 ، تلاش های بسیاری صورت گرفت تا سرانجام در سال 1959 و پس از آن 1963 نظام واحد مدرسه در فرانسه به تصویب برسد تا پایانی باشد بر شکاف های موجود ، از طرفی در کنار این قانون تحصیل برای همه تا سن 16 سالگی اجباری شد. در همین زمان تحت نظارت پول لانژوین (3) و هنری والون (4) کمیسیون مطرح دیگری تشکیل شد تا بتواند تغییرات گسترده تری را در نهاد مدرسه شکل دهد ، اما به دلیل اختلافات سیاسی موجود و شدت گرفتن آن ها در آن زمان ، این کمیسیون ره به جایی نبرد.

 

اصلاحات ممکن و ناممکن

همان طور که عنوان شد فراهم آمدن شرایط تحصیل در دبیرستان برای همه گان نزدیک به یک قرن به طول انجامید. ذکر این مساله هم ضروری است که تصویب نهایی این طرح بیشتر به سبب اهدافی اقتصادی به انجام رسید تا عدالت اجتماعی.

با این وجود آیا می شود این گونه ادعا کرد که مدرسه در فرانسه نهادی اصلاح ناپذیر است؟ در وهله ی اول باید قبول کرد که طرح های بسیاری برای ایجاد اصلاحات ارائه می شود چرا که مساله ی مدرسه برای کل جامعه ی فرانسه حائز اهمیت است ، جامعه ای که حاضر است برای موفقیت این نهاد دست به هر گونه فداکاری بزند. برای مثال ، از بیست و پنج سال پیش تا کنون ، سازمان های دولتی ، خصوصی و خانواده ها سرمایه گذاری های گسترده ای در مدرسه کرده اند. به همین ترتیب با به اجرا درآمدن سیاست تمرکز زدایی ، مناطق در اولویت ، نظام آموزشی واحد و . . . نهاد مدرسه در فرانسه از دهه ی 80 تا کنون تغییرات گسترده ای را به خود دیده است. اما اصلاحاتی که در طی پانزده سال گذشته شکل گرفته - مثل قانون فرانسوا بیرو در سال 1994 یا قانون آینده ی دانش آموزان که در سال 2005 تصویب شد – آن طور که باید شرایط مدرسه را بهبود نبخشیده است.


مشکل اساسی از آن جایی نشات می گیرد که جریانات اصلاحی به ندرت به قلب نهاد مدرسه  - یعنی برنامه های مدارس و نحوه ی تدریس – حمله می کنند. تصمیم گیری اصلی هنوز هم بر عهده ی وزارت آموزش و پرورش و بازرسان کلی است که میل دارند مرحله به مرحله بر اساس ضوابط و مقررات عمل کنند ، مساله ای که باعث می شود تفکر لازم در برنامه ریزی صورت نگرفته و در برخی موارد کارها به کندی پیش برود. برای مثال در این حوزه می توان به مساله ی آموزش زبان های خارجی در مدارس اشاره کرد که نه زمان کافی به آن اختصاص داده می شود و نه نحوه ی تدریس آن مناسب است. بی جهت نیست که در حوزه ی زبان های خارجی دانش آموزان فرانسوی بین کشورهای اروپایی در رده های آخر قرار می گیرند و به نظر نمی رسد که این رویه به این زودی ها پایان یابد.
اما در مورد نحوه ی تدریس ، در مقالات قبلی مفصلا در این مورد صحبت شده است ، با وجود تغییرات گسترده ای که در جامعه صورت گرفته و برنامه های اصلاحی فراوان ، نحوه ی تدریس هنوز مثل قبل است. در این حوزه این مساله بسیار تعجب آور است که از سال 1960 تا به الان تلاش زیادی برای به اجرا دراوردن قوانین اصلاحی  تصویب شده صورت نگرفته است.

 

علل سکون

برخی اعتقاد دارند که علت اصلی مشکلاتی که در حال حاضر در دوره ی راهنمایی در فرانسه به چشم می خورد این است که معلمان هنوز نتوانسته اند بین این دوره با دوره ی دبیرستان تفاوت بگذارند و در هر دو از شیوه های یکسانی برای تدریس افتاده می کنند : رابطه ی خشکی بین معلم و دانش آموزانش برقرار است ، جایگاه بسیار کمی برای فعالیت های دانش آموزی لحاظ می شود و در نهایت چه در آموزش و چه در ارزیابی بیشتر مراحل ماهیتی ضمنی دارند تا عینی. این مسائل بدون شک سبب جذب بیشتر فرزندان جمهوری به سمت مدارس نمی شود ، مگر غیر این است که دانش آموزان تنها زمانی می توانند در تحصیل خود موفق باشند که از یک طرف مدرسه را درک کنند و از طرفی دیگر خود را جزئی از آن بدانند؟

شماتت نهاد مدرسه به خاطر عدم اجرای صحیح اصلاحات تا قسمتی درست و تا قسمتی اشتباه است. در واقع بهتر است این گونه عنوان کنیم :

نهاد مدرسه متحول می شود ، اما روند این تحول به قدری کند است که عملا به چشم نمی آید. اما علت اصلی این مساله چیست؟ مسئولیت این مساله را از قدیم الایام به گردن دو نهاد می اندازند : مدیریت آموزشی و سندیکاها. آنتوان پراست ، تاریخدان ، اعتقاد دارد که سندیکاها در این میان مقصر نیستند چرا که از یک طرف ، سندیکاها ماهیتی دفاعی دارند ، بنابراین نمی توان بدبینی آن ها نسبت به جریان های اصلاحی را خیلی زیر سوال برد و از طرفی دیگر ، قدرت دفاعی آن ها هم حدی دارد و این گونه نیست که بتوانند جلوی هرگونه جریان اصلاحی مقاومت کنند هرچند که اصلاحاتی هم هستند که به علت ایستادگی سندیکاها به اجرا در نیامده اند.

یادآوری این مساله لازم است که تمامی سندیکاها در این زمینه مواضعی همگون ندارند، برای مثال SGEN-CFDT برای مدت ها محلی برای برنامه ریزی ها و جلسات آموزشی کارساز بود و اعضای آن نقشی بسیار فعال در بهبود شرایط ایفا می کردند یا SNES همیشه بین اکثریتی محافظه کار در حوزه ی آموزشی و حداقلی که در این زمینه بسیار پویا هستند در نوسان است. برای بررسی نقش مدیریت آموزشی باید دقیق تر به شرایط نگاه کرد : درست است که این سازمان همواره در مدیریت بهتر نظام آموزشی فرانسه نقش بسیار موثری داشته است ، اما از مدتی پیش تا کنون مسئولان آن که نقشی میانجی گرانه در به اجرا درآمدن قوانین اصلاحی بر عهده دارند روز به روز اختلافات بیشتری با آموزگاران پیدا می کنند و همین مساله سبب می شود که در روند اجرای قوانین اصلاحی مانع تراشی کنند.

برای مثال این مدیران تلاش زیادی برای به ثمر نشاندن تغییراتی در برنامه های درسی مدارس راهنمایی کرده اند مثل سازماندهی آتلیه های گوناگون و . . . از ده سال پیش تا به الان این تلاش ها انجام می شود تا به ماهیت خشک و مقرراتی مدرسه پایان داده شود و شکل سنتی مدرسه شکسته شود ، اما این اصلاحات تنها در مدارسی به ثمر نشسته است که مسئولینی پیدا شده و با شدت و حدت از آن دفاع کرده باشند و یا توانسته باشند یکی از بازرسان آکادمیک را قانع کنند تا در اجرای این اصلاحات به آن ها کمک کند.

 

آیا قوانین اصلاحی در سایر کشورها آسانتر به اجرا در می آیند؟

در اینجا ممکن است برای ما این سوال پیش بیاید که آیا اصلاح ساختار نهاد آموزش و پرورش تنها در کشور فرانسه تا این حد کار سختی است؟ا امیل دورکیم (3) در کتاب خود با عنوان تحول آموزشی در فرانسه (4) به صراحت به این مساله اشاره می کند که با گذشت هر قرن ، نهاد آموزش و پرورش به کلی دچار تغییر می شود – چه در نحوه ی عملکرد و چه در اهدافی که دارد – چرا که نهاد مدرسه ماهیتی اجتماعی دارد و به طبع در هیچ جای دنیا جامعه ای وجود ندارد که تغییر را تجربه نکند.

در همین کتاب اما به این موضوع هم اشاره شده است که تغییرات فوق در دراز مدت شکل می گیرد این مساله سبب می شود که درک آن ها تا حدی برای ما مشکل باشد و برخی گمان ببرند که با سکون مواجه هستند. به همین ترتیب نهاد آموزشی در بسیاری از کشورهای صنعتی پس از جنگ جهانی دوم دچار تحول شده است. تغییراتی مشابه فرانسه در مدارس انگلستان شکل گرفته است ولی کشورهایی مثل آلمان یا سوئیس ترجیح داده اند شاخه های حرفه ای دانش آموزان را بلافاصله پس از دوران ابتدایی مشخص کنند ( مساله ای که در فرانسه پس از دوران دبیرستان انجام می شود) در عوض تمامی این کشورها با ندیده گرفتن آموزش سنتی شرایط را برای رشد نظام های آموزشی صد در صد مدرن با توجه به زمان فراهم آورده اند ، این فرآیند البته از قرن بیستم آغاز شده بود.

برخی از کشورها در دوران  معاصر تغییراتی کوتاه مدت را به اجرا درآورده اند. بارزترین نمونه ی این مساله تغییری است که در کشور سوئد در سال 1992 انجام گرفت  و مطابق آن قدرت بسیار زیادی به حوزه های اداری محلی اعطا شد. پارلمان این کشور تمام مسئولیت هماهنگی سیاست های آموزشی در سطح ملی را عهده دار بود اما حوزه های اداری محلی این اختیار را داشتند که در تعیین سیاست های مدارس مربوط به بخش خود نقشی عمده ایفا کنند.

این مساله سبب شد تا تعداد کارکنان وزارت آموزش و پرورش سوئد تا سقف 95 درصد کاهش یابد و این وزرات خانه تنها نقشی هماهنگ کننده و جهت دهنده را بر عهده بگیرد.

اما دقت داشته باشید که اجرای اصلاحانی چنین اساسی ، به خصوص زمانی که تدابیر لازم برای کنترل مناسب آن ها اندیشیده نشده باشد ممکن است بهای سنگیینی در پی داشته باشد : مدتی پس از به اجرا درآمدن اصلاحات فوق در مدارس سوئد مشاهده شد که امکانات در این کشور بین مدارس در مناطق مختلف به صورت ناعادلانه تقسیم شده و به همین علت نتایج دانش آموزان آن ها هم از هم فاصله ی زیادی پیدا کرد. انگلستان در دهه ی 80 اصلاحات گسترده و عمیقی را به مرحله ی اجرا درآورد تا در عین حال هم کاربران نظام آموزشی آزادی عمل بیشتری پیدا کنند ( برای مثال والدین در انتخاب مدرسه ی فرزندشان آزاد باشند) و هم دست وزارت آموزش و پرورش در تصمیم گیری بازتر باشد ( برای مثال امکان سازماندهی ارزیابی ملی در هر زمانی). سندیکاها در آن زمان علیه اجرای این قانون به پا خواستند ، متخصصان حوزه ی آموزشی نسبت به خطرهای به اجرا درآمدن آن هشدار دادند و بازگشت حزب کارگر در سال 1997 به قدرت هم نتوانست خیلی شرایط را تغییر دهد.

آری ، اصلاحات عمده در یک نظام آموزشی امری امکان پذیر است ، اما در صورت به اجرا درآمدن و عدم پیش بینی احتمال شکست، باید انتظار عواقب آن را هم داشت.

 

گرفتاری بین فشارهای محلی و تشویق های بین المللی

سندیکاهای آموزشی بیش از بیش تحت سیطره ی سازمان های بین المللی قرار دارند. سازمان های بزرگ بین المللی مثل اتحادیه ی اروپا ، بانک جهانی و . . .به مساله ی آموزش اهمیت بسیار زیادی می دهند و در این رابطه حتی اقدام به انتشار منابع آموزشی ، درس نامه و . . . کرده اند. نتایج ارزیابی های دانش آموزی در کشورهای اروپایی روز به روز در اتحادیه ی اروپا اهمیت بیشتری پیدا می کنند ، برای مثال انتشار نتایج ضعیف دانش آموزان آلمانی در رشته ی ریاضی در اتحادیه ی اروپا سر و صدای بسیار زیادی به پا کرد و بازتاب آن حتی از عملکرد ضعیف دانش آموزان فرانسوی در حوزه ی زبان های خارجی هم بیشتر بود.

این مساله آشکار است که نهادهای آموزشی از مدتی پیش تا به الان تحت فشاری دوگانه قرار گرفته اند : از یک طرف فشاری که از طرف کاربران مدرسه بر آن ها وارد می شود و از طرف دیگر فشاری که نهادهای بین المللی بر آن ها وارد می کنند. شاید همین مساله است سبب می شود بعضا عملکرد معلمان ، به خصوص در دوره ی راهنمایی ، به ناگاه دچار دگرگونی شود.

از طرفی باید به توقعاتی بیجایی که به دنبال تصویب برخی قوانین اصلاحی شکل گرفته و فشارشان به معلمان می آید هم اشاره کرد. فرانوسآ دوبه (5) در این میان صحبت از فشاری سه گانه به میان می آورد : در مرحله ی اول باید به فرآیند سه مرحله ای تربیت ، ارزیابی و همراهی معلمان اشاره کرد که به اعتراف خودشان ابرازهای آموزشی مناسب را در اختیار ندارند. در مرحله ی دوم مساله ی شفافیت در نحوه ی عملکرد مدرسه به میان می آید و در نهایت راه حل اساسی برای حل بحران یادگیری زبان های خارجی در مدارس باید پیدا کرد ، در این میان به نظر می رسد الگو برداری از کشورهای شمال اروپا بهترین روش باشد ، در این کشورها آموزش زبان های خارجی از سنین بسیار پایین آغاز می شود و به مکالمه هم اهمیت فراوانی داده می شود.

یکی از بهترین راه ها برای قانع کردن کسانی که مخالف جریانات اصلاحاتی هستند این است که نمونه های موفق را به آن ها نشان بدهیم : مقایسه ای در مقیاس بین المللی در صورتی که محتاطانه به کار گرفته شود – لزومی ندارد سیاستی که در یک موثر واقع می افتد در کشور دیگری هم همان تاثیر را داشته باشد – می تواند بسیار موثر باشد. نحوه ی تدریس هم نیازمند تغییری اساسی است.

زمانی که شیوه ها و ابزار آموزشی جدید – به خصوص تکنولوژی و ابزار دیجیتال – مدرسه را زیر سوال می برند ، لزوم اصلاحات بیش از هر زمان دیگری آشکار به نظر می رسد.
 

  1. Philippe Meirieu 
  2. Claude Allègre
  3. Emile Durkheim
  4. L’Evolution pédagogique en France
  5. Francois Dubet

انسان شناسی و فرهنگ

منتشرشده در آموزش نوین

گروه اخبار/ آمریکا در سال ۲۰۱۴ از طریق جذب دانشجوی خارجی در‌آمدی بالغ بر ۲۷ میلیارد دلار کسب کرد.

سیاست های جدید آموزشی در قرن جدید و اصول تغییرات آموزشی  اصول جدید آموزشی امروزه در قالبی بسیار پیشرفته ارائه می شوند : آموزشی پویا که به نیازها ، منفعت و در عین حال آزادی کودکان احترام می گذارد. آلیس و الیزابت در حال ورود به سن 7 سالگی هستند. امروز هردوی آن ها با خوشحالی در حال آماده کردن داستانی هستند که قرار است با خودشان سر کلاس ببرند.

این رسم مدرسه ی آن هاست : یک روز در هفته ، هر دانش آموز یک داستان با خودش می آورد ، داستانی که بیشترین رای را در بین بچه های کلاس کسب کند در کتابی با عنوان " کتاب زندگی " چاپ خواهد شد. داستان های این کتاب هم در روزنامه ی مدرسه چاپ می شوند. روزنامه ای که چیزهای متنوعی در آن گنجانده می شود : متونی که بزرگترها می نویسند ، تحقیقات گروهی در خصوص مسائل گوناگون ، گزارشاتی که در راستای معرفی شهر یا روستایی که مدرسه در آن واقع است آماده می شود ، مصاحبه با مسئولان مدرسه و . . .  ما در دهه ی 50 میلادی ، در مدرسه ای هستیم که از اصول فرنت برای آموزش استفاده می کند.

سلستین فرنت (1 ) ، اوید دکرولی (2 ) ، ماریا مونتسوری (3) ، جان دوی (4) ، الکساندر نیل (5) و . . . تمامی این افراد در شکل گیری موجی که به عنوان " آموزش نوین " از آن یاد می شود شرکت داشته اند. این اصطلاح کلی چه حوزه هایی را در بر دارد؟ تمامی نظریه هایی که شیوه های سنتی آموزش را زیر سوال می برند. اما امروزه چه اثری از جریان آموزشی ای که صد ساله شده و طرفداران آموزشی کلاسیک به شدت آن را مورد انتقاد قرار می دهند باقی مانده است؟

 

اعلام جنگ به مدرسه ی سنتی

سخنی از آدولف فریر (6)، بنیانگذار لیگ بین المللی آموزش نوین در سال 1921 هدف اصلی این جریان را نشان می دهد : انتقاد از آموزش سنتی.

« کودک طبیعت را دوست دارد : او را در سالن هایی بسته حبس می کنند. کودک دوست دارد جنب و جوش داشته باشد : او را مجبور می کنند دائم بنشیند. کودک دوست دارد با اشیای مختلف کار کند : او را در معرض تفکر مطلق قرار می دهند. کودک می خواهد استدلال کند : او را مجبور می کنند فقط حفظ کند. او می خواهد از خود اشتیاق نشان دهد : او را تنبیه می کنند . . . »

اولین مدارس جدید در اواخر قرن نوزدهم ساخته شدند. در انگلستان ، شیکاگو ، آلمان ، رم و . . . در سال 1899 آ. فریر استاد دانشگاه ژنو دفتر بین المللی مدارس جدید را پایه گذاری کرد. در همین راستا هم آلفرد بینه (7) با نگارش کتابی به مدارس سنتی اعلام جنگ کرد.

نهضت جدید با آغاز اولین جنگ جهانی هدفی جدید پیدا کرد : نیاز به تربیت دانش آموزانی که بتوانند به جنگ پایان دهند ، همدیگر را درک کنند و با کمک و همیاری دنیایی زیباتر بنا کنند.

روش های آموزشی بسیاری شکل گرفت : در هامبورگ دانش آموزان خودشان با تشکیل کمیته و انتخاب مسئول برای آن مسئولیت آموزش خود را بر عهده گرفتند. در ایالات متحده ، برنامه ی دالتون متدهای کاری انحصاری و آموزش قراردادی بین معلم و دانش آموز را شکل داد و در نهایت ای. اس . نیل (8)  در انگلستان مدرسه ی مشهور خود با عنوان سامر هیل را در سال 1921 تاسیس کرد.

توسعه ی روان شناسی کودک در همین دوره بدون شک تحت تاثیر جریان آموزشی جدید قرار داشت. ادوارد کلاپارد (9)  ، روان شناس سوئدی در سال 1912 انستیتوی ژان ژاک روسو را در ژنو تاسیس کرد ، هدف والای وی و نهادش تربیت و آموزش دانش آموزان با روش هایی اصولی بود.

یکی از دانش آموزان وی به نام ژان پیاژه (10)  در دهه ی 1920 میلادی نگارش مجموعه ای کامل در خصوص توسعه ی روانی کودک را با همکاری هنری والون (11) آغاز کرد و در این مجموعه از همگان دعوت کرد تا به سمت آموزش جدید حرکت کنند. فردیناند بویسون و آ. بینت هم فعالیت های جداگانه ای  را در حوزه ی هوش کودک و آموزش علمی آغاز کردند.

در این دوره کثرت انتشار کتاب های این حوزه نشانه ای بود بر شکل گیری موج جدید آموزشی بر مبنای رویکردهایی بعضا کاملا متفاوت و ناهمگون.

راجر کوزینه (12)   ، بازرس وزارت آموزش و پرورش در فرانسه ، با انتشار کتاب کوچکی در سال 1965 شیوه ی آموزش بر مبنای کار گروهی را عنوان کرد که به کمک آن دانش آموزان ترغیب به یادگیری بیشتر می شدند. وی در نگارش کتاب خود از جریان های گوناگونی کمک گرفت. در این بین بیشترین نقش را جریان های فلسفی و روان شناسی ایفا می کردند.

در نهایت ، در شکل گیری جریان جدید آموزشی ، بیش از هر شخص دیگری ژان ژک روسو و لئون تولستوی نقش ایفا کردند. اما به چه نحوی؟

 

راز کودکی

از نظر روسو ، طبیعت انسان را خوب و خوشحال خلق کرده است و این جامعه است که وی را آلوده می کند. کودک ، که به طبیعت نزدیک تر است باید تا حد امکان در این حالت بماند و در این میان نقش تحصیلات علاوه بر آموزش وی برای زندگی این است که اجازه ندهد او خیلی زود وارد دوران بزرگسالی شود.

کوزینه این طرز فکر را به سبب ایده آل گرایی ای که از طبیعت در آن ارائه می شود اندکی رمز آلود می داند. طرز فکری که به اعتقاد ای. کلاپارد در نهایت منجر به یک انقلاپ کوپرنیکی در آموزش می شود.

لئون تولستوی تحت تاثیر اندیشه های روسو قرار داشت و در سال 1958 مدرسه ی خودش را تاسیس کرد و بر راز آلود بودن نظریه ی روسو افزود. به اعتقاد تولستوی : « کودک موجودی کامل است و هیچ کس حق آموزش به وی را ندارد.» در اصل شیوه ی آموزشی خود محوری (self-government) برای اولین بار توسط تولستوی مطرح شد.

کوزینه می گوید : « عشق به کودک و احترام به او سرچشمه ی اصلی آموزش نوین  است». بدین سان جریان آموزشی جدید بر مبنای اندیشه های روسو اردوهای خارج از شهر ، باغداری ، کاردستی ، کارهای هنری و همچنین آموزش اصول اخلاقی را در دستور کاری خود قرار داد.

فریر توضیح جدیدی از مدرسه ارائه داد که بسیار مورد توجه قرار گرفت : « خوابگاهی خانوادگی در مناطق خوش آب و هوا که تجربه ای که کودک در آن به واسطه ی استفاده ی به جا از متدهای آموزش عملی و اخلاقی  به دست می آورد پایه های شخصیتی وی را به بهترین نحو ممکن شکل می دهد.»

علاوه بر قرار دادن کودک در محور کارها ، فعالیت های اجتماعی هم در راس ساختار مدارس جدید قرار گرفت. هیچ آموزشی نمی تواند خالی از اصول اخلاقی باشد که سبب می شود احساس استقلال و مسئولیت پذیری در کودک شکل بگیرد.

مدارس جدید بر پایه ی همکاری ، همیاری، رابطه  با دوستان و والدین بنا شده است. مسئولین این مدرسه قصد داشتند تا از آن محیطی اجتماعی بسازند تا کودک بتواند قبل از ورود به جامعه آن راتجربه کند. در مدارس نسل جدید کودکان مسئولیت های مختلفی را می پذیرند ، مثل مسئولیت باغچه ی مدرسه ، روزنامه ی مدرسه ، بعضا هزینه های کلاس و . . .

ورود مدارس جدید به عرضه سبب شد تا صفت " سربازخانه " ای که به مدارس آن دوران نسبت داده می شد کم رنگ شود ، کلاس های جدید به محلی برای بحث و تبادل نظر تبدیل شده بودند و از همین زمان بود که تجربه ی خود محوری برای دانش آموزان به تحقق پیوست.

اصل اساسی دیگری در آموزش نوین استفاده از روش های پویاست. به گفته ی کوریزه : « آموزش نه یک تقلید است ، نه حفظ کردنی بی مورد. کودک باید تحقیق کند ، کنکاش کند ، فرا بگیرد و ابداع کند. این آموزش واقعیست. چه کسی گفته لازم است کلاس درس مثل جلسه ی دادگاه اداره شود؟»

برای مثال ، ژروم ، دانش آموزی که وظیفه ی مادر خرج کلاس را بر عهده دارد با خود می گوید : « چگونه می توانم هزینه ای را که برای تامین ساندویچ هایی که برای گردش روز پنجشنبه نیاز داریم حساب کنم؟ » مسئولیتی که بر عهده ی ژروم قرار داده شده می تواند ، هرچند در ابعادی کوچکتر ، او را با فعالیت های بسیاری آشنا کند ، مهارت هایی که وی به دست می آورد برای آینده ی وی بسیار مسمر ثمر خواهد بود.

با این وجود این روش آموزش بحث های بسیاری را به دنبال داشته است. در نظر کلاپارد « فعالیت یک دانش آموز به هیچ عنوان نباید چیزی فراتر از تلاش وی برای پاسخ به احساس نیازی که در او به وجود آورده ایم باشد.»اما بسیاری از آموزگاران با دیدگاه وی موافق نیستند. آیا همان طور که گروهی به این مساله اعتقاد دارند ، باید محیطی محرک برای کودکان به وجود آوریم؟ به کودکان کمک کنیم خوشان مشکلاتی را که پیش می آید حل و فصل کنند؟ درنظر گروهی ، هر درس باید یک پاسخ باشد.

سلستین فرینه و مدرسه ی مدرن

سلستین فرینه ( 1896-1966) (13)  در سال 1944 نهضت مدرسه ی مدرن فرانسوی را به راه انداخت. در نظر این آموگار ( که به علت روش های تدریسی که داشت مجبور به ترک وزارت آموزش و پرورش فرانسه شد)  « تنها راه یادگیری مشاهده ، توضیح و نشان دادن نیست. بلکه نیاز مبرمی به آزمایش و اتخاذ روشی طبیعی و جهانیست».

سلستین کاملا با به کار گیری روش های صرفا " مدرسه ای " در آموزش مخالف بود. در نظر او باید معنای جدیدی به فعالیت های مدرسه ای داده می شد و اهداف آموزشی را به کلی مورد بازبینی قرار می داد. بر خلاف سایر نظریه پردازان مدرسه ی جدید ، فرینه اعتقاد داشت : « به وسیله ی بازی کردن نیست که می توان آموخت ، بلکه باید " کار " کرد.»

هرچند که فرینه از پیشینیان خود در عرصه ی آموزشی الهاماتی گرفته است ، اما توانست مجموعه ای جدید از روش های آموزشی را ابداع کند : چاپ روزنامه ، برنامه ی کاری منحصر به هر دانش آموز ، آموزش بر اساس فیش های درسی ، استفاده از پرونده های موضوعی به جای کتاب های درسی برای آموزش، دادن مسئولیت بزرگ کردن یک حیوان اهلی به هر دانش آموز ، آتلیه های نقاشی ، تئاتر ، شعر سرایی و . . . اما مساله در آن بود که استفاده از این روش ها نیاز به بودجه ای بسیار بالا داشت.

چه اثری از نهضت آموزش مدرن باقی مانده است؟ در دهه ی 70 تعداد مدارسی که از این روش پیروی می کردند چند برابر شد و دولت مدارسی را راه اندازی کرد که برخی از آن ها هنوز هم وجود دارد. برخی از مدارس هم هستند که هنوز از شیوه های سنتی استفاده می کنند. جریانی که فرینه به راه انداخت و روش های آموزشی او هنوز هم طرفداران زیادی بین آموزگاران فرانسوی دارد ، آموزگارانی که فناوری های جدید آموزشی را مانعی بر سر یادگیری دانش آموزان می بیننند.

می توان ملاحظه کرد که به مرور زمان پاره ای از ارزش های جریان آموزش نوین وارد علوم آموزشی فرانسه شده است .

تنها این پرسش برای ما باقی می ماند که از آنچه که کوزینه از آن به عنوان  " روح آموزش جدید " می خواند ، چه اثری در نظام آموزشی فرانسه باقی مانده است؟

  1. Célestin Freinet
  2. Ovide Decroly
  3. Maria Montessori
  4. John Dewey
  5. Alexander S. Neill
  6. Adolphe Ferrière
  7. Alfred Binet
  8. A.S. Neill
  9. Edouard Claparède
  10. Jean Piaget
  11. Henri Wallon
  12. R. Cousinet

انسان شناسی  و فرهنگ

منتشرشده در آموزش نوین

پدیده زورگویی در مدرسه و خشونت علیه دانش آموز  در ماه نوامبر سال 2007 ، در ناحیه ی پیرنه اوریانتال ، دختر بچه ای هشت ساله به نام نوله آنی در اثر حمله ی صرع درگذشت. وی اصالتا متلعق به تاهیتی بوده و توسط خانواده ای فرانسوی به فرزند خواندگی پذیرفته شده بوده است. به گفته ی والدینش ، این دختر بچه از هفته ها قبل از فوتش توسط سایر بچه ها در حیاط مدرسه مورد اذیت و آزار قرار می گرفته. بدون شک این آزارها سبب ایجاد صرع در وی شده بود ، صرعی که آخرین حمله ی آن جان نوله آنی هشت ساله را گرفت.

تمسخر ، دست انداختن ، تهاجم فیزیکی ، شوخی های بی جا و . . . این آزار و اذیت ها خوشبختانه همیشه نتایجی این چنین وخیم در بر ندارند اما بدون شک می توانند زندگی یک کودک را دچار اختلال کنند.

از مدت ها پیش در شمال اروپا روی این پدیده مطالعه شده و آن را گردن زورگویی در مدرسه  (school bullying ) نام داده اند. دان الووس نروژی ، استاد روانشناسی در دانشگاه برگن اولین کسی بود که در دهه ی 70 به مطالعه ی این پدیده پرداخت.

او سپس برنامه ای جهت پیشگیری و ممنوعیت این پدیده طراحی کرد که امروزه در بسیاری از کشورها مثل اسپانیا ، ایتالیا و انگلستان به اجرا در می آید. کارهای او مبنای تحقیقات کنونی قرار داده شده اند.

پدیده ی زورگویی در مدرسه سه ویژگی منحصر به فرد دارد : رفتاری تهاجمی که یک دانش آموز نسبت به دیگری با هدف آزار وی و به صورت دائمی ابراز می کند. در این بین حالتی غالب و مغلوب پدید می آید. بنابراین نمی توان این پدیده را با دعوهای عادی و تقریبا روزانه در حیاط مدرسه یکسان گرفت.

مطالعات نشان می دهد که این پدیده به طور غالب دامان کودکان 8 تا 11 سال را می گیرد و شکل آن در بین نوجوانان تغییر می کند. این پدیده در بین نوجوانان بیشتر به صورت دعواهای لفظی بروز می کند و شدت آن با توجه به قدرت بیان آن ها تغییر می کند.

 

دانش آموزانی دیگران را مورد آزار قرار می دهد چه ویژگی هایی دارند؟

دان ، دانش آموزی دبستانی می گوید : « در کلاس درس من دختری حضور داشت که از او خوشم نمی آمد.یک روز سر کلاس، معلم در مورد چیزی صحبت می کرد و می گفت که قبلا هم در این مورد صحبت کرده ام. من این مساله را فراموش کرده بودم و گفتم : نه ، ما قبلا در این مورد صحبت نکرده ایم. در همین زمان دختری که صحبتش است سر من فریاد زد : اگر به دفترت نگاه کنی می بینی که قبلا روی این مساله کار کرده ایم. از همان روز من تصمیم گرفتم زندگی در مدرسه را برای این دختر تبدیل به جهنم کنم ، دائما وضعیت ظاهری اش را مورد تمسخر قرار می دادم و واقع شوخی های ناجوری با او می کردم.

دانش آموزانی که به آزار و اذیت سایرین می پردازند در خود نیاز بالایی به احساس برتری می بینند و می خواهند در چشم سایرین افرادی قوی باشند. این افراد اغلب مواقع از میزان متوسط درشت هیکل تر و بلند قد تر هستند و درس شان تقریبا ضعیف است. آن ها اغلب بسیار پر تحرک هستند ، به هیچ عنوان مشکل اعتماد به نفس ندارند اما با اضطرابی دائمی دست و پنجه نرم می کنند ، دائما دوست دارند که توسط دیگران برانگیخته شوند و اغلب هیچگونه حس همدردی یا احساس گناهی در این دانش آموزان به چشم نمی خورد.

دان الووس به مساله ی مهمی در مورد این کودکان اشاره کرده است : ریشه ی اصلی مشکلات آن ها خانوادگی است. آن ها والدینی خشن ، بی ثبات و زورگو داشته و اغلب جزو اقشار کم درامد جامعه به حساب می آیند. در خانواده ی این کودکان خشونت و تهاجم مساله ای کاملا جا افتاده است.

 

بازی های خطرناک

هر چند که در انگلستان یک روز در سال برای مبارزه با آزار و اذیت سایر دانش آموزان در مدرسه برگزار می شود ، این مساله اما در کشور فرانسه خیلی مطرح نمی شود. این پدیده در تحقیقات وزارت آموزش و پرورش در مورد پدیده ی خشونت در مدارس گنجانده شده است و در سال 2006-2005 تعریف جامع آن توسط وزارت خانه اعلام شد : رفتارها و حرکات خشونت آمیزی که هدفشان دانش آموزان است.

البته باید به این مساله هم اشاره کرد که تحقیقات صورت گرفته در خصوص خشونت در مدارس فرانسه بیشتر به خشونت دانش آموزان نسبت به معلمان و کارکنان مدرسه می پردازد تا دانش آموزان نسبت به هم. در سال 2007 وزارت آموزش و پروارش فرانسه تحقیقی تحت عنوان " بازی های خطرناک در مدارس " را منتشر کرد که در آن بازی هایی را که در آن دانش آموزان قربانی خشونت می شوند مشخص شده است.

برای مثال می توان به بازی ای اشاره کرد که در آن دانش آموزان در اول صبح یک رنگ را انتخاب می کنند ، سپس تا پایان آن روز کسی را که بیشترین تعدد لباس از آن را به تن داشته باشد کتک می زنند. یا گاو بازی که در آن یک نفر فرار کرده و سایرین سر خود را پایین می گیرند و به او حمله می کنند. بازی جدیدی هم که این روزها در مدارس فرانسه انجام می گیرد و انتقاد های بسیاری را به دنبال داشته است به این صورت است که گروهی از دانش آموزان یکی از همکلاسی های خود را برای مدتی محدود به طرق مختلف آزار می دهند ، وی باید بدون آنکه صدایی بدهد این آزار ها را تحمل کند ، در صورت اعتراض شدت کار هم بیشتر می شود.

 

چه کسانی قربانی هستند؟

قربانی رفتارهای خشونت آمیز اغلب به واسطه ی معلولیت ، تفاوت یا ظاهر فیزیکی انتخاب می شود : لنگیدن ، مشکلات یادگیری ، پریدگی رنگ پوست ، چاقی و . . . اغلب آن ها ویژگی های دارند که سبب جدایی شان از سایر دانش آموزان می شود. آن ها خیلی با بقیه نمی جوشند و دوستان کمتری دارند ، بنابراین مناسب ترین هدف برای تهاجم هستند. برای مثال تحقیقات نشان داده است که در انگلستان 25 درصد از دانش آموزان اقلیت مذهبی قربانی آزار و اذیت می شوند در صورتی که متوسط این میزان در نقیاس کلی 13درصد است.

علاوه بر مذهب ، نفرت از همجنس گرایی هم یکی از علل پدیده ی آزار و اذیت دانش آموزان است. استفانی به این صورت تجربه ی خود را مطرح می کند : « در کلاس ما پسری بود که دائما نحوه ی حرف زدن من را مسخره می کرد. این مساله باعث شده بود که من میلی به حرف زدن سر کلاس درس نداشته باشم و وقتی هم که با پسرهایی جدید رو به رو می شدم با وحشت و هراس صحبت کنم. دانش آموزی که مورد تهاجم قرار می گیرد الزاما تمایلاتی همجنس گرایانانه ندارد. عبارات توهین آمیزی که برای افراد همجنس گرا در فرانسه به کار می رود الزاما فقط به این گروه اطلاق نمی شود. برای مثال ، در محیط مدرسه ، از این الفاظ برای خطاب قرار دادن دانش آموزانی که درسشان خوب است یا مورد علاقه ی معلم هستند استفاده می شود ، به خصوص در مدارسی که وضعیت مناسبی ندارند ، چرا که در این مدارس درس خوان بودن ویژگی ای دخترانه محسوب می شود. دانش آموزی می گوید : « در مدرسه ی ما هیچ کس میلی به درس خواندن و شاگرد اول بودن ندارد ، چرا که این مساله مرگ اجتماعی وی را به دنبال خواهد داشت.»

 

تاثیرات روانی چه خواهند بود؟

فهرست مشکلاتی که برای دانش آموزان قربانی خشونت در مدرسه پیش می آید مفصل است : انزوا ، اضطراب ، ترس از مدرسه ، افسردگی ، سر درد ، دل درد و . . . برخی مواقع هم ممکن است دانش آموز کلا دست از مدرسه بشورد. تحقیقات نشان داده است که ترس از قربانی خشونت بودن علت اصلی 25 درصد عدم حضور در مدرسه در دوران راهنمایی و دبیرستان است.

خشونت تاثیرات روانی و اجتماعی طولانی مدتی هم در کودک خواهد گذاشت.

در قربانیان رفتارهایی مثل جامعه گریزی و فرار از دیگران شکل می گیرد. « من دانش آموزی خجالتی بودم و سالها تحت آزار و اذیت سایرین قرار داشتم. دانش آموزان بزگتر از من تهدیدم می کرند که پس از پایان ساعات درسی من را کنک خواهند زد. من هیچ وقت نفهمیدم که چرا من را به عنوان هدف انتخاب می کردند ولی برای رهایی از این شرایط دنیایی خیالی برای خودم ساخته بود. سال ها از آن زمان می گذرد ولی من ترس های خودم را حفظ کرده ام و هنوزم زمانی که گروهی را در خیابان می بینم که دور هم جمع شده اند خیلی سریع سرم را پایین می اندازم و به سرعت به راهم ادامه می دهم.

به گفته ی روان شناسان ، احساس خجالت ، از بین رفتن اعتماد به نفس و . . . سبب می شود تا با مرور زمان دانش آموز قربانی خشونت دیگر نتواند از خود دفاع کند. اضطراب و استرس در او سبب افسردگی و حتی میل به فرار خواهد شد. تحقیقات نشان داده است که 61 درصد دانش آموزان قربانی خشونت از خود میل به خود کشی نشان داده اند.

 

از شوخی های مشت و مالی تا آزار و اذیت بیش از اندازه

شوخی های مشت و مالی (happy slapping) هر روز بیش از پیش در مدارس ( فرانسه ) رایج می شود. در این بازی یکی از دانش آموزان به شدت به دیگری سیلی می زند و سایرین با تلفن های همراه خود از صحنه فیلم می گیرند. سپس فیلم صحنه در طول روز دست به دست شده و بعضا در فضای مجازی هم پخش می شود. مساله ای که موجب محبوبیت یک دانش آموز و تحقیر دیگری می شود.

امروزه شکل جدیدی از آزار و اذیت در مدارس هم شکل گرفته است. شرایط بد متیو زمانی آغاز شد که فیلمی از وی در حالی که در رختکن لباسش را عوض می کرده در فضای مجازی پخش شده  بود.

آزار و اذیت امروزه در فضای مدرسه به صورت تحقیر ، توهین ، ترساندن با استفاده از پیام های ارعاب آور و ارسال آن ها صورت می گیرد. گروهی هم برای مثال دانش آموزی را از اتاق های گفت و گو در شبکه های اجتماعی حذف می کنند تا سبب منزوی شدن وی شوند یا در مورد وی شایعاتی نادرست پخش می کنند. استفاده از شبکه های اجتماعی برای آزار و اذیت سایرین باعث می شود تا شخص مهاجم به راحتی بتواند هویت خود را مخفی کند و علاوه بر آن ، در این شبکه ها نیازی نیست وی هیکلی درشت یا زوری زیاد داشته باشد.

محققین دانشگاه ریورساید در ایالت کالیفرنیای آمریکا پس از سوال کردن از 3000 دانش آموز ایالت کلرادو به این مساله پی بردند که یک سوم کودکان 10 تا 11 سال به تهدیدات لفظی در فضای مجازی عادت کرده اند. در ایالات متحده ، کانادا و انگلستان سایت های اجتماعی برای آگاهی دادن به کودکان در مورد خطرات فضای مجازی فعالیت می کنند. این پدیده روز به روز در فرانسه ابعاد بیشتری پیدا می کند اما متاسفانه به آن پرداخته نمی شود. . .

 

چگونه می شود با خشونت علیه دانش آموزان در مدارس مبارزه کرد؟

دانش آموزانی که معمولا قربانی رفتارهای خشونت آمیز همکلاسی های خود هستند ، به علل مختلفی من جمله احساس خجالت ، گناه یا ترس از تلافی ، مشکلات خود را به زبان نمی آورند. 25 درصد دانش آموزان قربانی با هیچ کس در این مورد صحبت نمی کنند و 40 درصد آن ها مشکلاتشان را با یک بزرگسال در میان نمی گذارند.

محیط مدرسه نقشی اساسی در جرات دادن به دانش آموزان برای ابراز مشکلاتشان ایفا می کند. قربانیانی که فکر می کنند مسئولین مدرسه واکنش خاصی به خشونت نشان نمی دهند معمولا حرفی به میان نمی آورند. دانش آموز دختری می گوید : « معلمان چشم شان را روی حقیقت می بستند و می گفتند : این مرحله ایست که باید گذراند ، این هم مرحله ای از زندگی و مختص دوران نوجوانی است.»

تنها راه مبارزه با رفتارهای خشونت آمیز در مدرسه در وهله ی اول به رسمیت شناختن آن و سپس آگاهی دهی به دانش آموزان است. باید حس اعتماد و احترام را بین دانش آموزان تقویت کرد و به آن ها فهماند که تفاوت های بسیاری می تواند وجود داشته باشد. در نهایت باید محیط مدرسه را تبدیل به محیطی امن برای دانش آموزان کرد. مساله ی حائز اهمیت دیگر برخورد سفت و سخت مسئولان مدرسه با پدیده ی خشونت و تنبیه دانش آموزان خاطی است.

برنامه های دیگری هم برای مبارزه با این پدیده وجود دارد. برای مثال تعدادی از بازی های رایانه ای نقش آفرینی مثل " نترس " . بازی سه بعدی ای که محققان آلمان ، انگلستان و پرتغال آن را طراحی کرده اند : در این بازی بازیگر نقش محافظت از دانش آموزی را بر عهده می گیرد که دیگران وی را مورد اذیت و آزار قرار می دهند. این بازی به دانش آموزان این امکان را می دهد تا بتوانند در برابر رفتارهای خشونت آمیز سایرین ایستادگی کنند.

آناتول پیکاس ، روانشناس سوئدی ، راه حل گوش دادن و مکالمه را هم بسیار مفید می داند. منظور این است که دانش آموزان مختلف با هم گفت و گو کنند و اگر هم نمی توانند دوست هم باشند ، حداقل یاد بگیرند یکدیگر را تحمل کنند.

اصل این برنامه بر این مساله بنا شده است که باید به دانش آموزان فهماند کسی که قربانی رفتارهای خشن آن ها می شود اوقات بدی را سپری می کند. البته نباید به دنبال برانگیختن حس گناه در طرف مقابل بود.بهتر است جلساتی هفتگی برگزار شود تا معلمان به واسطه ی آن ها بتوانند پیشرفت رفتاری دانش آموزان خود را ملاحظه کنند.

انسان شناسی و فرهنگ

منتشرشده در پژوهش

گروه اخبار / معلمان شانگهای چيـــن جزو تحصیل‌کرده‌ترین مدرسان دنیا هستند.

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور