گروه گزارش/
تسنیم نوشت :
" به گزارش خبرگزاری تسنیم از چابهار، یسرا سلیمانی دختر 13 ساله فنوجی است که با حضور در رقابتهای جهانی محاسبات ذهنی ریاضی چرتکه 2019 کامبوج، توانسته چهارمین مقام قهرمانی این دوره از رقابتها را دریافت کند و مادر او نیز چندی پیش طی یک مصاحبه از مسئولان آموزش و پرورش گلایههایی را نیز مطرح کرده بود.
معاون مدیرکل و مدیر آموزش و پرورش چابهار که این دختر نوجوان را به عنوان مشاور مدیریت آموزش و پرورش چابهار منصوب کرده، در گفتوگو با خبرنگار تسنیم اظهار داشت: یک روز که در اینترنت دنبال مطلبی بودم، در گزارشی خواندم که مادر یسرا از آموزش و پرورش گلایه کرده و گفته بود انتظار ما از سیستم بیشتر از این حرفها بود.
همایون امیری ادامه داد: به این فکر افتادم که اگر این دختر بخواهد با این وضعیت ادامه بدهد و با چنین بیمهری روبهرو شود، امکان دارد نتواند آن طور که باید موانع موفقیت را یکی پس از دیگری از سر راه خود بردارد؛ در نتیجه او و خانوادهاش را به دفتر خودم دعوت کردم و گفتم که نه سیستم بیمهر است و نه مردم نسبت به شما بی تفاوت هستند بلکه مردم این سرزمین برای اقدامات شایسته یسرا بسیار قدردان شما هستند که چنین دختری را تحویل جامعه دادهاید.
وی افزود: در مورد سیستم نیز ماجرا را به این حساب بگذارید که مشغله زیادی فردی مسئول، باعث شده شما فراموش شوید و در ادامه به یسرا گفتم دختر خوبم من 50 هزار نفر دانشآموز در سطح شهرستان دارم، آیا حاضری بیایی و در اداره آموزش و پرورش چابهار به عنوان مشاور به دانشآموزان من فعالیت کنی و در اینجا مشغول به کار شوی که او با کمال خرسندی این شغل را پذیرفت و کلی خوشحال شد.
وی ادامه داد: هدف من این است که دختران دیگری هم در هر جایی از کشور هستند، خانوادههایشان به این باور برسند که اگرچه جایگاه اجتماعی بالایی نداشتند اما مانند آنها خانوادهای هست، که چنین دختری را تربیت کرده که افتخار کشور و استان سیستان و بلوچستان است، مخصوصاً روی صحبت من با خانوادههایی است که دخترانشان را مجبور میکنند به ازدواج زودرس و یا حتی کار اجباری، این ها نیز باید بدانند دخترانشان می توانند یک روزی مثل یسرا افتخارآفرین برای نظام جمهوری اسلامی ایران باشند.
امیری گفت: ابلاغ یسرا سلیمانی کاملا رسمی است و ایشان به صورت رسمی در آموزش و پرورش چابهار از این به بعد فعالیت خواهند داشت و حقوق ایشان نیز از صندوقی به نام توسعه عدالت آموزشی در خود اداره که به تازگی به همراه همکارانمان باز کردهایم پرداخت میشود و من اعتقادم این است که شاید چیزهایی وجود داشته باشد که من مدیر در آموزش و پرورش به چشمم نیاید اما این دختر نابغه میتواند همین موضوعات را به ما یادآوری و کمک برای بهبود سیستم آموزشی باشد. " پرسش این است که اگر از نظر این مسئول ، سیستم بی تفاوت نیست ؛ پس ماجرای مریم میرزاخانی ها .... از کجا نشات می گیرد ؟
در ابتدا به تاریخچه مختصری از زندگی نامه یسرا سلیمانی پرداخته می شود :
یسرا سلیمانی ، نابغه ی کم سن و سال، فرزند کریم بخش سلیمانی و بومی استان سیستان و بلوچستان و شهرستان فنوج و ساکن کردکوی استان گلستان می باشد. مادر یسرا، دارای مدرک کارشناسی ارشد زیست گیاهی گرایش سیستماتیک و پدر وی نیز دارای مدرک کارشناسی کار و فناوری می باشد.
مادر یسرا درباره ی هوش و نبوغ او این چنین می گوید: ” از سال سوم ابتدایی در کلاس های محاسبات ذهنی ریاضی با چرتکه شرکت کرد! روزی که یسرا در امتحانات شهرستانی مقام اول را کسب کرد، همه شوکه شدند! پس از مرحله ی استانی، این موفقیت ها در رده ی کشوری و جهانی ادامه پیدا کرد. امسال هم همچون سال گذشته در شهرستان، استان، کشور و حتی جهان اول شد!
یسرا دویست سوال ریاضی را در مدت زمان هشت دقیقه جواب می دهد! سوالاتی که یک صفحه ی آن جمع و تفریق است و یک صفحه ی آن ضرب! البته با توجه به سطح دانش آموزان، سوالات تغییر می کنند. یا شما ده یا دوازده ردیف عدد یک رقمی را از یسرا بپرسید، او در کمتر از یک دقیقه، جواب خواهد داد! حتی نبوغ در ضرب های یک رقمی در دورقمی و دورقمی در دورقمی و… را نیز به راحتی پاسخ می دهد! “
همچنین مادر یسرا درباره ی حمایت های دولتی از فرزند خود در مصاحبه ای، چنین می گوید: ” ما کوچک ترین حمایتی را از هیچ نهاد یا ارگانی نداشته ایم و تمامی هزینه های مسابقه رفتن یسرا به مسابقات جهانی، کشوری، استانی و… بر عهده ی خود خانواده است! من در سال گذشته، از اداره ی خود وام گرفتم تا توانستیم دخترم را به مسابقات ببریم! امسال نیز از بانک وام گرفتیم. اما من از همین اکنون در این فکر هستم که سال آینده، از کجا وام دریافت نمایم! حتی نمی دانم قسط های این وام ها را چگونه بایستی پرداخت کنم!
آیا هیچ بودجه ای در این کشور، برای حمایت از امثال ما در نظر گرفته نشده است؟ “
در جدیدترین افتخار، یسرا سلیمانی، قهرمان سه دوره مسابقات جهانی محاسبات ذهنی ریاضی ” چرتکه ” (که به مسابقات یوسی مَس ucmas معروف است) که با حمایت منطقه آزاد چابهار به مسابقات جهانی سال ۲۰۱۹ میلادی کشور کامبوج اعزام شده بود، موفق شد برای چهارمین سال پیاپی و از بین دو هزار و ۲۰۰ نفر دانش آموز شرکت کننده از هفتاد و پنج کشورجهان، قهرمانی این مسابقات را بدست آورد!
پدر یسرا، کریم بخش سلیمانی در این باره می گوید: ” یسرا در دو سطح از مسابقات، یعنی سطح اینتر A و سطح اینتر B جهانی شرکت کرده است و هر دو سال نیز در هر دو سطح، قهرمان جهان شده است. “
یسرا علاوه بر اینکه قهرمان مسابقات جهانی ” چرتکه ” در کشورهای امارات متحده و مالزی می باشد، او قهرمان مسابقات ” چرتکه ” کشوری نیز است. ( کولاک )
جالب است بدانیم « یسرا سلیمانی » در سال 2019 برای چهارمین بار پیاپی قهرمان مسابقات جهانی محاسبات ذهنی ریاضی "چرتکه" در کشور کامبوج می شود , اما مسئولان آموزش و پرورش تازه ایشان را کشف کرده و سمت " مشاور " را به ایشان اعطا می کنند !
آیا در این مدت مسئولان وزارت آموزش و پرورش متوجه جایگاه علمی این نابغه ریاضی نشده بودند ؟
آیا جز ارسال پیام تبریک اقدام دیگری هم انجام داده اند ؟
« مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان و دانشپژوهان جوان» چه کاری برای این دانش آموز انجام داده است ؟
پرسش « صدای معلم » آن است که مصادیق « مشغله زیادی فردی مسئول» چیست ؟
آیا بهتر نیست مسئولان آموزش و پرورش کمی از بوروکراسی ادرای و ارسال فله ای بخشنامه به مدارس کاسته و به فکر " کیفیت آموزش " و رصد کردن چنین افراد و حمایت مادی و معنوی از آنان باشند ؟
واقعا جایگاه دانش آموزانی در این حد اعطای سمت های تشریفاتی مانند مشاور به آنان است ؟
« زهره میرلاشاری » مادر یسرا در برنامه زنده در شبکه 3 صدا و سیما از مسئولین خواست که اگر حمایت مالی نمی کنند حداقل با کنار گذاشتن مسائل ملیتی، از یسرا سلیمانی نابغه ریاضی ایران حمایت معنوی داشته باشند.
پرسش این است که اگر از نظر این مسئول ، سیستم بی تفاوت نیست ؛ پس ماجرای مریم میرزاخانی ها .... از کجا نشات می گیرد ؟
کودکان انگلیسی که پیش از شیوع کرونا مشمول حق دریافت وعدههای غذایی رایگان در مدرسه بودهاند، در زمان شیوع این بیماری و قرنطینه از کوپنهای خرید سوپرمارکتی بهرهمند خواهند شد.
به گزارش ایندیپندنت، به این افراد ژتونهایی به ارزش 15 پوند در هفته داده خواهد شد که برای استفاده در سوپرمارکتهایی خاص معتبر است.
به گفته گوین ویلیامسون، وزیر آموزش و پرورش بریتانیا، هیچ کودکی نباید به علت تمهیدات به کار گرفته شده در جهت مبارزه با شیوع ویروس کرونا مجبور به تحمل گرسنگی شود.
دولت بریتانیا به دنبال تصمیم خود مبنی بر تعطیلی مدارس در جهت مبارزه با شیوع ویروس کوید 19، حدود دو هفته پیش برنامه و طرح خود برای مقابله با سوء تغذیه کودکان در این دوره را اعلام داشته است.هم اکنون در حدود 3 / 1 میلیون دانشآموز واجد شرایط دریافت وعدههای غذایی رایگان در مدارس هستند.
ویلیامسون علاوه بر دعوت مدارس سراسر انگلستان برای پیوستن به طرح مذکور اعلام کرده است که دولتهای ولز، اسکاتلند و ایرلند نیز میتوانند در این طرح ثبتنام کنند.
وی از طرح فوق به عنوان کمک بزرگی به خانوادهها یاد و عنوان کرد به محض ملحق شدن مدارس به این طرح، کوپنها از سوی خزانه آموزش و پرورش و از طریق ایمیل به خانوادههای واجد شرایط ارسال خواهد شد.از طرف دیگر، برای آن دسته از خانوادههایی که به اینترنت دسترسی ندارند، مدرسه مورد نظر میتواند به نیابت از این افراد نسخههای کاغذی این کوپنها را دریافت کرده و به آنها تحویل دهد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
ایرنا نوشت: نتایج مطالعات محققان انگلیسی نشان داد که تعطیلی مدارس نه تنها تاثیر چندانی در کنترل و مهار شیوع ویروس کووید-۱۹ ندارد بلکه با پیامدهای اقتصادی و اجتماعی منفی برای کشورها همراه خواهد بود.
در پی تشدید بحران همهگیری کووید-۱۹ و در راستای کمک به طرح فاصلهگذاری اجتماعی، تاکنون مدارس بیش از ۱۰۰ کشور جهان تعطیل شدهاند. حال اما یک پژوهش جدید مؤثر بودن این تعطیلیها را در کاهش شیوع این بیماری زیر سؤال برده است.
به گزارش تارنمای روزنامه «گاردین»، در این مطالعه تیمی از محققان به سرپرستی دانشگاه کالج لندن (UCL) با مرور ۱۶ تحقیق درباره همه گیری دیگر کرونا ویروسها از جمله اپیدمی سارس در سال ۲۰۰۳، دریافتند که تعطیلی مدارس به مهار این نوع بیماریها کمکی نمیکند.
محققان در این تحقیق که در مجله The Lancet Child & Adolescent Health منتشر شده است، نتیجه گرفتند که شواهد و مدارکی که از تعطیلی مدارس برای مبارزه با کووید-۱۹ پشتیبانی میکنند «بسیار ضعیف» بوده و آمارها از شیوع آنفولانزا حاکی از آن است که چنین راهکاری «بر یک ویروس با انتقال پذیری بالای کووید-۱۹ تاثیر ناچیزی داشته و میزان اثربخشی بالینی مشهود آن بر دانشآموزان پایین است.»
بر اساس برآوردهای سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، ۸۹ درصد دانشآموزان در سراسر دنیا اکنون با تعطیلی مدارس روبهرو هستند که تاثیرات عمیقی روی آینده نظام آموزشی کشورها خواهد گذاشت.
در محیطهای دانشگاهی علاوه بر تعطیلی کلاسهای درس، آزمونها، کنفرانسها و سایر رویدادهای عمومی لغو شدهاند و بدین ترتیب تکلیف سال تحصیلی آینده و پذیرش دانشجوی جدید در دانشگاهها در هالهای از ابهام قرار دارد. "
هم زمان با آغاز بحران کرونا ؛ « صدای معلم » گفت و گویی را با دکتر احد نویدی عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در 4 اسفند 1398 انجام داد . ( این جا )
نویدی به صدای معلم گفت :
" در كشور ما در اثر ضعف سرمايه اجتماعي و اعتماد عمومي، همه چيز رنگ و بوي سياسي پيدا ميكند و ارزيابي تدابير مؤثر را دشوار ميسازد. بنابراين، بايد ديد چه گروههايي به تعطيلي مدارس اصرار ميكنند ؟
برخي از خانوادهها واقعا نگران هستند و بيم آن دارند كه فرزندان آنها در مدرسه مبتلا بشوند و در اثر ترس در مورد امكان ابتلا و نيز اثرات بيماري فاجعه سازي ميكنند و معمولا از اثرات رواني اين فاجعه سازي غفلت ميورزند.
معلمان و دانشآموزان عزيز ما به دلايلي از تعطيلي استقبال ميكنند. مديران ارشد كشور هم معمولا در اتخاذ تصميم قاطع و قابل اعتماد ناتوان هستند.
در اين شرايط براي اتخاذ تصميم معقول بايد همه جوانب امر را در نظرگرفت .
.به نظر ميرسد بهترين تصميم آماده سازي محيط مدارس و آموزش بهداشت براي رعايت بهداشت و انجام فعاليت آموزشي است.
بايد توجه داشت كه تعطيلي مدارس در كل كشور براي چند هفته مي تواند پيامدهاي زيانباري داشته باشد و در مورد فايده آن ترديد جدي وجود دارد.
يكي از پيامدهاي قابل انتظار نوعي لوث مسئوليت و تضعيف هر چه بيشتر اتوريته نظام مركزي سلامت است.
تعطيلي مدارس تنها به معناي متوقف شدن فعاليتهاي آموزشي نيست بلكه نوعي اعلام فاجعه و توقف بسياري از فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي است. لذا بايد ديد مردم و ساير كشورها چه معنايي به اين امر خواهند داد و چگونه رفتار خواهند كرد."
پایان پیام/
اطلاع رسانی دولت چین درباره شیوع کرونا در این کشور غیرشفاف و حاوی اطلاعات غلط درباره مقیاس ، طبیعت و میزان عفونت این بیماری بود. یک وزیر کابینه انگلستان این اتهامات را علیه چین مطرح کرد. انتظار می رود دولت بریتانیا بابت پنهانکاری و گزارش های گمراه کننده از دولت چین توضیح بخواهد. سوء استفاده سیاسی چین از بحران کرونا برای به دست آوردن منافع اقتصادی نیز خشم دولتمردان انگلیس را برانگیخته است.
دانشمندان انگلیسی به بوریس جانسون نخست وزیر گفته اند که آمار مبتلایان و تلفات کرونا در چین می تواند 40 برابر ارقام رسمی دولت چین باشد. رادیو آسیای آزاد بر اساس گزارش های شهروندان ووهان گفته است که تعداد اجسادی که در ووهان چین در مدت بحران کرونا سوزانده شده و خاکستر آن تحویل خانواده ها شده بیش از 42 هزار جسد بوده است.
چینی ها آمار مبتلایان را در مدت بیش از سه ماه اپیدمی 81 هزار و تعداد کشته ها را 3300 نفر اعلام کرده اند. اطلاعات غلط و پنهان کاری احتمالی چین در مورد تعداد مبتلایان و تعداد کشته شدگان ، باعث شد که کشورهای دیگر موضوع را خیلی جدی نگیرند و آن را یک اپیدمی محلی تلقی کنند و در فکر آمادگی برای روبه روشدن با آن نباشند. اگر چنین باشد پنهانکاری دولت چین یک جنایت است.
بیماری در دسامبر 2019 در شهر ووهان چین و البته بعد از مدتها پنهان کاری شناخته شد و در مارچ 2020 به صورت آندمی (گسترش جهانی) درآمد. شیوه گسترش ویروس و تعداد کشته شدگان مطابق آمار رسمی دولت چین ابعاد خطر این ویروس را ناچیز و کم اهمیت و قابل کنترل نشان می داد. ظاهرا رفتار ویروس در کشورهای استبدادی با کشورهای دموکراتیک متفاوت است.
اگر مساله دادن اطلاعات ساختگی و غلط و کاهش آمار مبتلایان و کشته شدگان درست باشد ، دولت چین به دلیل پنهان کردن اطلاعات واقعی متهم به انتشار عمدی این بیماری درکشورهای دیگر می شود.عده ای معتقدند که چینی ها به دلایل اقتصادی ابعاد خطر ویروس را پنهان نگهداشتند تا به رقبای غربی خود آسیب برسانند.
پرسش این است که اگر ابتدا این بیماری در کشوری دمو کراتیک با گردش آزاد اطلاعات شروع می شد، آیا ابعاد فاجعه گسترش می یافت و کرونا از حالت اپیدمی به آندمی تبدیل می شد؟
تجربه کرونا نشان می دهد که حکومت های دموکراتیک و حکومت های توتالیتر و استبدادی ، حتی در مسایل بهاشتی و بیماری ها و مرگ انسان ها رویکردهای متفاوت دارند. اگر این اتفاق در کشوری دموکراتیک رخ می داد قطعا به دلیل اطلاع رسانی درست ، بقیه جهانیان خود را آماده می کردند.
در نظام کمونیستی چین تلفات و میزان ابتلا به کرونا یک موضوع سیاسی است که بر اساس مصلحت می توان آن را کاهش داد یا انکار کرد. اما در حکومت های دمو کراتیک که دولت نمی تواند خبرها را حبس کند یا مطابق مصلحت حکومت تغییر دهد و تنظیم کند . مردم با واقعیت ها روبه رو می شوند هم مواظب جان خود هستند و هم به دیگران هشدار می دهند که فاجعه ای رخ داده است و دیگران هم به موقع از جان خود محافظت می کنند.
نظام های دموکراتیک هم بی عیب نیست. حضور ترامپ به عنوان رییس جمهور در آمریکا و افرادی مانند بولسنارو در برزیل با رفتارها و گفتارهای عوامانه از عوارض منفی نظام های دموکراتیک است. اما نهادهای قانونی در این کشورها و نهادهای مدنی و رسانه های آزاد تا حد زیادی عملکرد این افراد را کنترل می کنند. علاوه بر این در این دموکراسی ها این افراد بعد از بالارفتن از نردبان قدرت در مهلت قانونی با رای مردم از همان نردبان پایین کشیده می شوند. پرسش این است که اگر ابتدا این بیماری در کشوری دمو کراتیک با گردش آزاد اطلاعات شروع می شد، آیا ابعاد فاجعه گسترش می یافت و کرونا از حالت اپیدمی به آندمی تبدیل می شد؟
در کشورهای شبه توتالیتر مانند روسیه ، ولادیمیر پوتین ، با توجیهات شبه قانونی 20 سال است قدرت را در دست دارد و حالا هم با تغییر قانون اساسی برای ماندن در قدرت تا ده سال دیگر خیز برداشته است.
در چین کمونیست هم شی جین پینگ رییس جمهور چین قصد ماندگاری ابدی در قدرت را دارد. ویروس کرونا بار دیگر مزیت نظام های دموکراتیک را بر نظام های توتالیتر و شبه توتالیتر نشان داد. در نظام های دموکراتیک انسان ها در سلامت و ابتلا و مرگ انسان واقعی هستند. اما در نظام های توتالیتر و شبه توتالیتر ، آدم های صرفا عدد هستند که بنا به مصلحت کم و زیاد می شوند.
گروه خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش
اقتصاددانان به خشکی بیان شهرت دارند اما آنها نیز همانند ادیبان اغلب از استعاره و تشبیه استفاده می کنند. به عنوان نمونه می توان به عبارت سرمایه انسانی اشاره کرد که «دیدره مک کلاسکی» از دانشگاه ایلینویز رایج کرده است.
اقتصاددانان دانش، مهارت و انگیزه را به سرمایه های فیزیکی مانند کارخانه و تجهیزات تشبیه می کنند. این شبیه سازی از زمان آدام اسمیت آغاز شد که «توانایی های اکتسابی و مفید» مردم یک کشور را به همراه «ماشین آلات سودمند و ساختمان های سودآور» یکی از چندین نوع سرمایه ثابت برشمرد.
اما برخلاف شاعران، اقتصاددانان دوست دارند مثالهایشان را کمی سازی کنند تا، به عنوان مثال، بدانند یک فرد ۱۵ یا ۲۰ درصد دوست داشتنی تر یا عصبی تر است. با این مقیاس، هفته گذشته بانک جهانی از اندازه های جدید سرمایه انسانی در ۱۵۷ کشور پرده برداشت. این شاخص پنج نشانگر سلامت و آموزش (از جمله احتمال فوت قبل از پنج سالگی و بین سنین ۱۵ تا ۶۰سالگی، احتمال رشد ناقص جسمی، میانگین سالهای تحصیل کودک در ۱۸سالگی و نمره مورد انتظار از او در آزمونهای مدرسه) را با یکدیگر ترکیب می کند تا میزان سرمایه انسانی یک فرد در جهان امروزی را اندازه گیری کند. این روش از اندازه گیری مشابهی پیروی می کند که موسسه اندازه گیری و ارزیابی سلامت (IHME) در ماه سپتامبر در نشریه پزشکی لانست (Lancet) منتشر کرد. اگر دانشآموزان تا سن ۱۵سالگی ارزیابی نشوند هرگونه اصلاحاتی که به یادگیری دانش آموزان مقطع ابتدایی کمک می کند باعث بهبود رتبه کشور نخواهد شد حداقل تا آن زمان که این دانش آموزان بزرگ شوند و در آزمون ها شرکت کنند.
هر دو شاخص تلاش می کنند به جای کمیت آموزش، کیفیت آن را اندازه بگیرند. هم اکنون شمار فزایندهای از کشورها در رویدادهایی مانند برنامه ارزیابی بین المللی دانش آموزان (PISA) شرکت می کنند. این برنامه در سال ۲۰۱۵ دانش آموزان 72 کشور را ارزیابی کرد. با اندکی تلاش می توان اندازه گیریهای متفاوت را قابل مقایسه ساخت. این کار به پژوهشگران امکان می دهد ارزش هر سال تحصیل در مناطق مختلف جهان را تعیین کنند. به عنوان مثال، طبق محاسبات بانک جهانی ارزش هر سال تحصیل در آفریقای جنوبی معادل ۶۰ درصد ارزش آن در سنگاپور است.
رابطه همبستگی بین این دو شاخص بسیار نزدیک است. آمریکا در شاخص جدید بانک جهانی رتبه ۲۴ و در شاخص IHME رتبه ۲۷ را کسب کرد. چین در اولی رتبه ۴۶ و در دومی رتبه ۱۴۴ را دارد. با این حال تناقضهای قابل توجهی نیز دیده می شود. در شاخص بانک جهانی بنگلادش از هند، ویتنام از مالزی و بریتانیا از فرانسه عملکرد بهتری دارند اما این وضعیت در رتبه بندی IHME دیده نمیشود.
رتبه های بالایی دو جدول نیز با یکدیگر تفاوت دارند. سنگاپور در صدر فهرست بانک جهانی است اما در جدول IHME در رتبه ۱۳ قرار می گیرد و فنلاند جای اول را به خود اختصاص می دهد. واگرایی جدولها دو تفاوت در رویکردها را نشان می دهد.
روش بانک جهانی تحصیلات عالی (که در فنلاند فراوانی بیشتری نسبت به سنگاپور دارد) را نادیده می گیرد. علاوه بر این، معیارهای سلامت آن یعنی نقص رشد و نرخ بقا بسیار ناپخته هستند و نمی توانند بین جمعیت سالم سنگاپور و جمعیت سالم تر فنلاند تمایز بگذارند.
شاخص بانک جهانی انگیزه دیگری نیز برای اصلاحات ایجاد می کند. این شاخص با استفاده از پژوهشهای مربوط به بازدهی اقتصادی سلامت و تحصیل، مولفه های شاخص را بر مبنای میزان مشارکت آنها در افزایش بهره وری ، وزن دهی می کند. اگر کشوری نمره سرمایه انسانی خود را دو برابر بهبود بخشد در درازمدت تولید ناخالص داخلی سرانه آن در مقایسه با سناریویی که در آن نمره ثابت می ماند دو برابر خواهد شد. این چشم انداز باعث می شود دولت ها توجه بیشتری به بهبود رتبه سرمایه انسانی خود داشته باشند.
متاسفانه این شاخص هنوز تحت تاثیر منفی شکاف های دادهای مربوط به درک اقتصاددانان از آن قرار می گیرد. به عنوان مثال ارتباط بین نقص جسمانی و بهره وری همچنان مبهم است. فقط ۶۵ درصد از تولدها و ۳۸ درصد از مرگومیرها در سطح جهان ثبت می شوند.
بسیاری از کشورها دانش آموزان مدرسه را اصلاً ارزیابی نمی کنند یا این کار را به ندرت انجام می دهند. اگر دانشآموزان تا سن ۱۵سالگی ارزیابی نشوند هرگونه اصلاحاتی که به یادگیری دانش آموزان مقطع ابتدایی کمک می کند باعث بهبود رتبه کشور نخواهد شد حداقل تا آن زمان که این دانش آموزان بزرگ شوند و در آزمون ها شرکت کنند.
بانک جهانی خود به این نقایص دادهای توجه دارد و امیدوار است صرف وجود شاخص بانک دولتها را تشویق کند به منظور صحت کارایی شاخص داده های لازم را خود گردآوری کنند. اگر بخواهیم استعاره دیگری به گزارش خانم مک کلاسکی اضافه کنیم باید بگوییم بانک جهانی یک ماشین اسپورت زیبا ساخته است و اکنون دولتها باید جاده های مناسب آن را بسازند.
تجارت فردا
ضمن آرزوی سلامتی برای هموطنان ارجمند و آرزوی دفع شر ویروس کرونا از جهان،
به دلیل اولویت و حساسیت ویژه مباحث اقتصادی، برای چندمین سال پیاپی رهبر معظم انقلاب با تیزبینی شعار سال را اقتصادی انتخاب نمودند.
بدیهی است که رفاه عمومی در سایه رونق و جهش تولید و جهش تولید (در سه حوزه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی) مستلزم حمایت و خرید کالای ایرانی و آن هم معطوف به کنترل تورم افسار گسیخته و مهار اختلاسهای نجومی است.
شعار امسال صرفاً معطوف به دولتمردان نیست. وظیفه مردم برای رونق تولید ملی، ترجیح و خرید کالای ایرانی است و البته حق مردم (وظیفه تولیدکنندگان و حاکمیت) کیفیت بخشی و کاهش قیمت و رقابتی کردن کالاهای تولید داخل میباشد.
الزامات جهش تولید ملی:
یک کالا زمانی مورد حمایت تام و تمام مردم قرار میگیرد که واجد چند ویژگی مهم باشد:
1- قیمت مناسب
قیمت تمام شده کالا نباید تفاوت فاحشی با مشابه خارجی داشته باشد. در غیر این صورت هیچ امیدی به بقا، مانایی و پویایی تولید ملی نخواهد بود.
2- مهر استاندارد (iso /isiri)
از سه سطح از استاندارد (جهانی، منطقه ای و ملی) حداقل استاندارد ملی را دارا باشد.
هرچند با استاندارد ملی ایران (isiri) در سطوح ایزوها (کیفیتبخشی و توجه به مسائل محیط زیستی) نمیتوان در عرصه های بین المللی عرض اندام نمود.
از ۲۰۰ کشور دنیا بدون احتساب به زحمت ۳۰ کشور جهان استاندارد مستهلک (فرسودگی دستگاههای ارزیاب و فقدان آزمایشگاههای به روز و مجهز دنیا) ما را میپذیرند.
3- کیفیت کالا
با توجه به داستان استاندارد فشل ایران، کیفیت کالاهای ما در سطوح بین المللی آش دهانسوزی نیست. به عبارت روشنتر، استاندارد نهایتا یک نقطه شروع در پروسه نفسگیر رقابت محسوب میشود.
4- رقابتی بودن کالا
به فرض اینکه کالای تولیدی ما دارای علامت استاندارد بوده و ضمن کیفیت قابل قبول از قیمت مناسبی نیز برخوردار باشد، در این مرحله کالای تولیدی ما باید بتواند با مشابهین خارجی خود رقابت نماید. در صورتی که کالای ما به هر دلیل در دوئل رقابت با مشابهین خارجی عقب افتد، محکوم به عدم فروش متناسب با تولید، انباشت کالا، زیان دهی و در نهایت تعدیل نیرو و ورشکستگی خواهد بود.
در این صورت دو اتفاق ممکن است رخ دهد:
یا چنین کالایی به دلیل زیانده بودن از صحنه تولید و رقابت محو خواهد شد و یا دولت به دلایل مختلف با حمایت از کالای بیکیفیت ملی و با دامپینگ و تحمیل هزینههای گزاف بر بیتالمال، تولید را سرپا نگه خواهد داشت (درست همانند کارخانجات تولید خودروی فعلی خودمان)
چه باید کرد؟
برای تحقق شعار جهش تولید، علاوه بر الزاماتی که برای کالای ایرانی شمرده شد، یک سری اقدامات دیگر عمدتاً باید از سوی مسئولین انجام شود.
تلاش برای پیوستن به (WTO)
امروزه بیش از ۹۹ درصد تجارت جهان در قالب سازمان تجارت جهانی صورت می گیرد. متاسفانه ایران بزرگترین اقتصاد را در بین غایبین تجارت جهانی داراست. در حالی که حتی کشور افغانستان به WTO ملحق شده است، ایران به دلیل مخالفتهای مداوم امریکا هنوز از الحاق به این مهم محروم است و دولتمردان ما برای حل و فصل آن باید راهی بیابند و یا راهی بسازند.
بینالمللی کردن استاندارد کالاها
امروزه بیش از ۸۰۰ کالای ایرانی مهر استاندارد داخلی در دو سطح (استاندارد اجباری و یا تشویقی) دارند، ولی التزام عملی به استاندارد در کشور دیده نمیشود و عملاً با لوث شدن استاندارد ملی، حقوق شهروندی مصرف کننده زایل میگردد.
علاوه بر آن برای رقابتی کردن و راهیابی به بازارهای جهانی باید به سراغ استحصال استانداردهای منطقه ای و جهانی برویم.
خودکفایی همهجانبه، سیاستی شکستخورده
امروز برای بقا در صحنه تجارت جهانی باید به مزیت نسبی تولید توجه شود. در هزاره سوم تلاش برای خودکفایی در تمام زمینه ها، سیاستی از پیش باخته می باشد. به طور مثال با توجه به تغییر اقلیم و کاهش نزولات آسمانی و بحران آب، اصرار بر خودکفایی در کشاورزی خودزنی محض میباشد.
خرید کالای ایرانی
مردم زمانی از کالای داخلی حمایت خواهند کرد که در کنار کیفیت و قیمت مناسب، قابل رقابت با مشابهین خارجی باشد.
امروزه در دهکده جهانی تحمیل کالای بنجل به مردم با بستن مرزها به روی کالاهای با کیفیت خارجی، اولاً باعث تشدید قاچاق شده و در ثانی تحمیل کالاهای بیکیفیت با کسب حداکثر سود و نتیجتاً ایجاد نارضایتی عمومی خواهد شد.
مثال بارز چنین سیاست مسئلهدار دولت، تحمیل خودروهای بیکیفیت ساخت داخل به مردم می باشد. این تولید معیوب بدون حمایت دولت و برخورد انقباضی گمرک و دامپینگ یک سال دوام نمیآورد و در صورت رقابت منصفانه با مشابهین خارجی ورشکستگی آن حتمی و قطعی است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
۵۶ ملیون نفر در چین و کل شهرهای ایتالیا برای مقابله با ویروس جدید کرونا قرنطینه شدند. اما گویا دولت انگلیس شیوه متفاوتی در پیش گرفته است. دولت انگلیس از مردم نخواسته که در خانه هایشان بمانند بلکه استراتژی دیگری اتخاذ کرده است.
گروه ناشناخته ای از مشاوران متخصص و روانشناسان اقدامات نخست وزیر انگلیس در بحران کنونی را هدایت می کنند. آنها بر این باورند که به جای ممنوعیت تردد و سفر و قرنطینه باید روی مساله مهم تر و رایج تر دیگری دست گذاشت: شیوه هایی برای متقاعد کردن مردم به شستن دست ها ایجاد کرد.
بلومبرگ در گزارشی به رویکرد دولت انگلیس برای مهار کرونا پرداخته است.
تیم بوریس جانسون نخست وزیر انگلیس بر این باورند که این شیوه کم شتاب تر از اقدامات کشورهای دیگر است اما بر پایه الگوی پیشرفته ای تنظیم شده و این الگو احتمالا در نهایت منجر به کاهش آمار مرگ و میر کرونا بین گروه های آسیب پذیر به میزان یک سوم می شود.
البته این رویکرد خطراتی نیز دارد. مساله اصلی این است که اگر اقدامات دولت برای جلوگیری از شیوع کرونا در چند هفته و ماه آینده کارساز نباشد همه تقصیرها گردن جانسون می افتد.
دیوید هالپرن رییس تیم بینش رفتاری و عضو کمیته مبارزه با کرونا در کابینه انگلیس گفت «ما با شیوه نوین برای استفاده از همه ابزارهای در دسترس مثل راهکارهای پزشکی و ورزشی و نیز رفتاری تلاش می کنیم».
با وجود ابتلای نادین دورس معاون وزیر بهداشت انگلیس به کرونا اما دولت کوتاه نیامد و به رویکرد توصیه های عمومی ادامه می دهد. تیم جانسون پس از ابتلای دورس به کرونا گفتند که تست کرونا نمی دهند و همه از جمله نخست وزیر دست هایش را مرتب می شویند.
این استراتژی بر این پایه تنظیم شده که چنانچه کرونا همه گیر شود اغلب مردم مبتلا می شوند.
کارشناسان تیم جانسون می گویند که آنها برای کند شدن فرآیند انتقال ویروس و کاهش افراد مبتلا تلاش می کنند تا پیک این بیماری را تا تابستان به تاخیر بیندازند. هدف این است که سرویس خدمات همگانی یا ان اچ اس بار اضافی به دوش نکشد.
تعطیلی مدارس در شرایط اضطراری یک روش پذیرفته شده در همه کشورهای جهان است. تعطیلی مدارس به آموزش کودکان آسیب می زند و خانواده ها را برای نگهداری از فرزندانشان در ساعات کاری دچار دردسر می کند. نه فقط در ایران بلکه در همه جای دنیا ، در شرایط اپیدمی بیماری ها و حتی به دلیل آلودگی هوا و ریزش برف، برای حفظ سلامت کودکان مدارس موقتا تعطیل می شوند. تعطیلات ناشی از شیوع ویروس کرونا از نظر گستردگی و طولانی بودن در ایران و جهان بی سابقه است.
* مسئولان آموزش و پرورش هم در همه جای دنیا وعده داده اند که آموزش تعطیل ناپذیر است و آنها در شرایط کرونایی آموزش را از چهاردیواری کلاس به فضای مجازی منتقل می کنند. اما موفقیت و عدم موفقیت آنها بستگی به سازماندهی و نظم اداری، درجه خودگردانی و اختیارات مدارس ، همکاری معلمان و مهم تر امکانات مادی لازم در دوسوی مدرسه و خانه برای آموزش آنلاین دارد.در ایران همزمانی تعطیلات کرونایی و تعطیلات نوروزی وضعیت خاصی را رقم زده است و مشکل بتوان دانش آموزان را این روزها پای درس آنلاین نشاند.
* به موازات شناسایی و گسترش کرونا ویروس در کشورهای مختلف ، 290 میلیون دانش آموز در سراسر جهان به دلیل تعطیلی مدارس تحت تاثیر قرار گرفته اند. مطابق گزارش سازمان ملل در روز سه شنبه هفته گذشته 22 کشور از 3 قاره به دلیل ویروس کرونا مدارس خود را تعطیل کرده اند.
*مدیر کل یونسکو در بیانیه ای گفت : "متاسفانه هرچند که تعطیلی موقت مدارس بر اثر بحرانهای مختلف و مسایل بهداشتی تازگی ندارد اما تعطیلی مدارس در این مقیاس جهانی و توقف فعالیت های آموزشی بی سابقه است و اگر ادامه پیدا کند می تواند حق آموزش (مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر ) را تهدید کند."
* سیزده کشور به صورت سراسری مدارس خود را تعطیل کرده اند. در چین از مدتها قبل اغلب مدارس تعطیل شده است که روی تحصیل 233 میلیون دانش آموز اثر گذاشته است. سایر کشورهای بزرگی که مدارس را سراسری تعطیل کرده اند شامل : ژاپن ، ایران، ایتالیا ، عراق و کره جنوبی می شوند.
* کشورهای کوچکی مانند آذربایجان، لبنان ، ارمنستان ، بحرین ، کویت ، مغولستان و امارات متحده عربی همگی مدارس خود را بسته اند.
* هشت کشور دیگر شامل فرانسه ، آلمان ، پاکستان ، سنگاپور ، تایلند، انگلستان، ویتنام و ایالات متحده در برخی مناطق که خطر شیوع کرونا بیشتر بوده مدارس را تعطیل کرده اند.
* روز پنجشنبه گذشته برخی از مدارس دهلی نو پایتخت هند هم از ترس شیوع کرونا بسته شدند.
* اثرات نامطلوب تعطیلی مدارس کودکان فقیر را بیشتر تحت تاثیر قرار می دهد . این دسته از کودکان فرصت های کمتری برای آموزش خارج از محیط مدرسه در اختیار دارند.
* بسیاری از کودکان از نظر تغذیه متکی به غذای رایگان یا برخوردار از تخفیف مدرسه هستند. بچه ها در اغلب اوقات موقع تعطیلی مدارس به حال خود رها می شوند به همین دلیل برای نگهداری بچه ها در منزل باید برنامه ای تدوین شود. افت تحصیلی مخصوصا در تعطیلات طولانی افزایش می یابد. دانش آموزان در خارج از مدرسه دسترسی یکسانی به تکنولوژی های آموزشی ندارند.
* در ایالات متحده آمریکا تا کنون تعداد کمی از مدارس تعطیل شده اند اما این تعداد احتمالا افزایش می یابد. روز چهارشنبه این هفته شهر لس انجلس در ایالت کالیفرنیا وضعیت اضطراری بهداشتی اعلام کرد و از مردم خواست که خود را برای احتمال تعطیلی مدارس آماده کنند. لس انجلس در آمریکا از نظر تعداد مدارس و دانش آموز دومین منطقه این کشور است. منطقه ای با 70 هزار نفر جمعیت هم در نیویورک قرنطینه و مدارس آن تعطیل شده اند.
* منطقه ای در شمال سیاتل مرکز ایالت واشنگتن در شمال غرب آمریکا که در آن تاکنون 9 نفر بر اثر ویروس کرونا جان باخته اند هم مدارس را تعطیل کرده است. این منطقه آموزشی بیش از 23 هزار دانش آموز دارد که 15 درصد آنها مشمول غذای رایگان یا غذای با تخفیف هستند.
* از دوشنبه آینده در این منطقه از ایالت واشنگتن آموزش آنلاین شروع می شود روز چهارشنبه به دانش آموزان آموزش استفاده از یک برنامه آموزش مجازی داده شد. ناحیه آموزش و پرورش موظف است ابزار الکترونیکی لازم (کامپوتر )و دسترسی به اینترنت را برای دانش آموزانی که این امکانات را ندارند را تضمین کند. مسئولان منطقه طرح تامین نیازهای غذایی کودکان و مراقبت از آنها در خانه را در دست بررسی دارند.
گروه خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش
گروه اخبار/
وزارت فرهنگ فرانسه طی بیانیهای اعلام کرد: فرانک رایستر به ویروس کرونا جدید (کووید-19] آلوده شده، اما وضعیت سلامتی وی خوب است.
وزیر فرهنگ فرانسه هفته گذشته در جلسات مجلس این کشور شرکت کرد. پنج نماینده که به این بیماری مبتلا شده اند هفته گذشته در نشستهای مجلس شرکت کرده بودند.
جروم سالومون، رئیس سازمان خدمات بهداشتی درمانی فرانسه اعلام کرده است:
«تاکنون 1412 تن در فرانسه ویروس کرونا مبتلا شده که وضعیت 66 نفر از آنها وخیم است. 25 تن نیز بر اثر بیماری جان باخته اند. 157 بیمارستان در حال آماده باش هستند و روزانه هزار آزمایش تشخیص کرونا انجام می شود».
پایان پیام/
امروز 19 اسفند 1398 هجری شمسی برابر با 14 رجب 1441 هجری قمری، 9 مارس 2020 میلادی و 13 آدار 5780 تاریخ تقویم عبری- یهودی است. طبق تقویم اخیر و مندرجات یکی از مهمترین کتب عهد عتیق؛ یعنی کتاب اِستِر، این روز، سالروز حادثه و واقعهای بسیار مهم در تاریخ قوم یهود، شرق میانه و شرق نزدیک است. هماکنون در بین تمامی یهودیان جهان به ویژه یهودیان ساکن سرزمینهای اسلامی از جمله فلسطین اشغالی (اس.را.ئیل) و ایران، این روز به عنوان یکی از مهمترین اعیاد تاریخی- مذهبی یهودیان، با شکوه تمام گرامی داشته شده و آئینهای شادمانی متعدد و متنوعی در آن برگزار میشود. این عید بزرگ برای یهودیان، عیدی است موسوم به «پوریم» یا «فوریم». طبق مندرجات کتاب استر، «پوریم» به معنای قرعه است. قرعهای که هامان؛ وزیر خشایارشا برای تعیین روز تنبیه یهودیان انداخته بود و نه تنها موفق به این کار نشد، بلکه جنگ مغلوبه شده و هامان و منسوبین وی و همچنین تمامی اقوام و افرادی که میخواستند به تدبیر و زعامت هامان بر علیه یهودیان قیام و اقدام کنند، به دم تیغ سپرده شدند.
چنانکه میدانیم، حکومتی که در تاریخ به هخامنشیان موسوم و مشهور است، حکومتی برآمده با یاری و برای یاری یهودیان است. اگر چه کیفیت واقعی ظهور و استقرار این حکومت علیرغم دادهها و برساختههای تاریخی شرقشناسان عمدتاً یهودی، هنوز هم در هالهای از ابهام قرار دارد، قدر مسلم این است که مهمترین دغدغه و اقدام بنیانگذار این حکومت یعنی کوروش که از طرف شرقشناسان و یهودیان، لقب «کبیر» دریافت کرده است، خلاص کردن یهودیان از اسارت بابل و بازگرداندن آنان به همراه تابوت و شمعدان و سایر اشیاء مقدس یهودیان به اورشلیم به همراه رهبران و انبیای خودخواندهی آنان بود که شرح تمامی این وقایع در تورات آمده است.
واقعیت این است که ظهور کوروش و حکومت هخامنشی، به آن صورت بدون پیشینه و کاملاً خلقالساعه، تنها میتواند صورت و شکل یک هجوم داشته باشد وگرنه ظهور و تأسیس یک دولت و حکومت فراگیر و سراسری با قلمروی وسیع، طبق قواعد اجتماعی و منطق تاریخی نیازمند پیشینه و پیشنیازهای بسیار حیاتی و البته زمانبر است تا یک حکومت برآمده از دل یک اجتماعِ نائل شده به مرحلهی شهرنشینی پس از پشت سر گذاشتن دوران کوچروی و روستانشینی، از شکل خاندانی به یک حکومت محلی تبدیل شده و پس از طی پروسهای طولانی و منطقی به یک حکومت فراگیر به شکل یک امپراطوری درآید و تجربهی تاریخی- سیاسی و انباشت این تجربه در چندین نسل همراه با انباشت سرمایه و امکانات مادی، آن حکومت محلی را به آن حد از توان و امکان برساند که قادر به ادارهی یک قلمرو وسیع بشود؛ اما ما در مسئلهی ظهور حکومت موسوم به هخامنشیان، هیچ یک از این پیشینهها و پیشنیازها را مشاهده نکرده و هیچ پیشینهای از این حکومت در منطقهی فارس (که میگویند محل ظهور این حکومت است) مشاهده نمیکنیم و تمامی آثار و پیشینهی تمدنی پیش از هخامنشی که مطالعات باستانشاسی در آن منطقه به ما معرفی میکنند، کوچکترین ارتباطی با این حکومت و شخص کوروش ندارند بلکه متعلق به تمدنهای بسیار غنی و ارزشمند مرتبط با فرهنگ و تمدنهای عظیم بینالنهرین به ویژه در عصر آهن از جمله تمدن عیلاماند که با فرارسیدن دورهی منسوب و موسوم به هخامنشیان، حیات تمدنی آنها پایان گرفته است.
بدین ترتیب ظهور کوروش کاملاً داستانوار و بدون هیچگونه پیشینه و اثری تمدنی متعلق به قوم یا خاندان او اتفاق میافتد و البته این عارضه تنها شامل حال کوروش و هخامنشیان نمیشود بلکه بسیاری از وقایع و تحولات منقول در تاریخ ایران، بدون استنادگاه عینی و مادی تنها به صورت داستانهایی آمدهاند که گویی در خلأ اتفاق افتادهاند اما واقعیت منطقی این است که هیچ واقعه و تحول تاریخی در خلأ اتفاق نمیافتد و تمامی وقایع، حوادث و تحولات بزرگ تاریخی باید رد پایی برای عرضه به آیندگان بر روی یا زیر خاک داشته باشند چنانکه تمدنهای بزرگ عصر آهن منطقه، این چنین رد پا بلکه رد پاهای بسیار بزرگ از خود بر جای گذاشتهاند و قسمت کشف شدهی این رد پا و آثار تمدنی توسط کشفیات باستانشناسی، تنها قسمتی ناچیز از این آثارند و بخش اعظم این آثار هنوز به صورتی کاملاً مهجور در زیر خاکهایی قرار دارند که دستخوش غارت و تخریب بیامان قاچاقچییان و سوداگران فرهنگ و غارتگران تاریخ و تمدن است.
بنابراین از نظر یک محقق جویای منطق در تاریخ، ظهور هخامنشیان از دو حالت نمیتواند خارج باشد؛ یا به کلی افسانه و داستان است و یا تنها یک هجوم ناگهانی و مخرب و گذراست که چون بادی ویرانگر و گزنده ناگهان وزیدن میگیرد و بدون اینکه آثار تمدنی قابل توجهی که نشان از وجود و استقرار یک دولت و تمدن درازمدت و بومی داشته باشد، از خود به جا بگذارد، در افق تاریخ گم میشود و مهمترین و مهمترین و غیر قابل انکارترین سند این ظهور ناگهانی و عدم استقرار دراز مدت به عنوان یک دولت و تمدن، نیمهکارگی اولین مقر حاکمان هخامنشی یعنی بنای موسوم به تخت جمشید در اطراف شیراز است.
اکنون به برکت و استناد بررسی بسیار دقیق و جدیای که برای اولین بار ناصر پورپیرار در مستند تختگاه هیچکس، انجام داده و عرضه نمود، تردیدی نداریم که سازندگان تخت جمشید، بنای این مجموعه قصرهای سلطنتی را با بلندپروازی تمام آغاز نموده اما آن را به پایان نبردهاند و کار در نیمهراه رها شده است و این واقعیت مهم و کلیدی تاریخی، این سؤال را پیش میآورد که اگر تخت جمشید به عنوان اولین مقر سلاطین هخامنشی به سقف نرسیده و نیمهکاره مانده است، پس پادشاهان این دولت پرآوازه کجا مستقر بوده و قلمرو افسانهای خود را از کجا اداره کردهاند؟
این نکته نیر حائز کمال اهمیت است که بنای تخت جمشید، بنایی منفرد در میان و بر روی آثار تمدن عیلام است و هیچ اثری از یک محوطه و استقرارگاه شهری در اطراف آن که طبیعتاً کاخ و قصر پادشاه باید در قلب یک چنین استقرارگاه شهری قرار داشته باشد، وجود نداشته و ندارد. این نکات دارای ارزش باستانشناختی را از آن رو آوردم تا به این مهم رهنون باشند که ظهور و استقرار دولت هخامنشی، با مندرجات تورات بسیار همخوانتر است تا داستانهای تاریخیای که شرقشناسان با استناد به منابعی ناشناس و نامعتبر سرهم کرده و به گوش ما خواندهاند و جالب اینکه این شرقشناسان اکثراً یهودی و کاملاً عالم و واقف به تورات، این کتاب و منبع مهم را از میان منابع تاریخنویسی دورهی موسوم به هخامنشی، تقریباً کنار گذاشته و مجموعهای از منابع کاملاً نامعتبر و افسانهوار منسوب به یونانیان را جایگزین آن کردهاند زیرا تورات چهرهای از کوروش و هخامنشیان عرضه میکند، کاملاً متفاوت از آنچه شرقشناسان و پیروان و مقلدین وطنی آنان تا به امروز به ما تلقین کردهاند و همچنین دربارهی کیفیت ظهور کوروش و هخامنشیان نیز روایتی متفاوت از آنچه تا به امروز به ما آموخته و در اذهان متحجر ما حک نمودهاند. چهره و روایتی که اولاً؛ به هیچ وجه مطابق میل و منافع تاریخی و امروزین یهودیان نبوده است، ثانیاً؛ با سیاستهای کلان استعماری استعمارگران مسیحی و یهودی در شرق میانه و ایران از جمله در بخش تاریخسازی و هویتتراشی برای ملل و اقوام شرق میانه، در تضاد بوده است. بنابراین تمام تلاش خود را برای ارائهی چهرهای تمدنساز از کوروش و هخامنشیان به کار گرفته و در این راه از تحریف و جعل و دروغ نیز هیچ ابایی نداشته و ندارند.
تورات، ظهور ناگهانی و خلقالساعهی هخامنشیان در افق تاریخ را به عنوان عاملی برای نجات قوم یهود از اسارت بابل معرفی میکند و شخص کوروش را تا حد پیامبران بنیاسرائیل تقدیس و تکریم کرده و از طرف خدای قوم یهود (یهوه) به او لقب بسیار بزرگ «مسیح قوم من» اعطا میکند.
طبق مندرجات تورات، کوروش با همدستی رهبران قوم یهود که به همراه قوم خود به صورتی فلاکتبار در بابل در اسارت به سر میبردند، به آنجا لشکرکشی کرده و با نابود کردن این تمدن، یهودیان را از این فلاکت و اسارت نجات میدهد؛ اما اینکه مسقطالراس، زادگاه و وطن کوروش و قوم و لشکر او کجا بوده است، اطلاعات دقیقی عرضه نمیکند و تنها در تهدیدها و هشتارهایی که به صورت پیشگوییهای انبیای بنیاسرائیل به بابل نهیب میزند، اشاره میکند که قومی از شمال به این سرزمین حمله کرده و آن را ویران و نابود خواهد کرد و به حیوانات و زنان و کودکان آن نیز رحم و ابقا نخواهد کرد. بر اساس این پیشگوییها (اگر بتوان به آن استناد کرد) و حادثهی هجوم کوروش به بابل که موجب نابودی این تمدن و رهایی یهودیان از اسارت بابل شد، میتوان جغرافیای ظهور کوروش و هخامنشیان را در منطقهای در شمال آناتولی و بینالنهرین جست و جو کرد و البته این مسئله، مسئلهای قابل تحقیق و بحث و بررسی است؛ اما در اینکه کوروش و قوم او، یکی از اجتماعات کوچرو استپنشین بودهاند، تردیدی وجود ندارد زیرا کیفیت ظهور این چنین ناگهانی در افق تاریخ و ناپدید شدن در آن به همان سرعت، تنها متعلق به سبک معیشت و ساختار اجتماعی ایلات کوچرو است که رد پای تمدنی بر خاک ندارند و تنها بقایای مادی از حیات اجتماعی آنان، قبور و مدفن بزرگان آنان است که در مورد هخامنشیان، این قبور نیز وجود ندارند و تعداد معدودی از قبور موجود و منسوب به پادشاهان هخامنشی از جمله آرامگاهی که به کوروش منسوب کردهاند، هیچ ارتباط منطقی با هخامنشیان ندارد چنانکه آرامگاه منسوب به کوروش، بنایی است با هویت نامعلوم که در طول تاریخ به قبر مادر سلیمان مشهور بوده است و شرقشناسان طی پروژهی تاریخسازی برای هخامنشیان، این قبر را بدون هیچ دلیل مستند و منطقی، قبر کوروش معرفی کردهاند و دیوید آستروناخ نیز بر روی قطعهزمینی زراعی و شخم زده، قصری کاریکاتوروار و خالی از هر گونه منطق و اسلوب معماری برای کورش برپا کرد و آن را مرکز زمین اعلام کرد.
حادثهی «پوریم» نیز بخشی از روایت تاریخی تورات از ظهور و استقرار تحمیلی هخامنشیان به عنوان عاملان و سرنیزهداران متحد یهودیان است و دارای چنان اهمیتی در تاریخ قوم یهود است که انبیای این قوم، بخشی از کتب مقدس خود را با عنوان «کتاب استر»، به شرح این واقعه اختصاص دادهاند. خلاصهی واقعه چنین است که در دوران حکومت خشایارشا اقوام و اجتماعاتی که از جمله در شوش، از استیلای هخامنشیان و یهودیان بر منطقه ناراضی بودند، برای برانداختن این استیلا، با یکدیگر هاهنگی کرده و به زعامت هامان؛ وزیر خشایارشا، به این تصمیم میرسند که در روزی مشخص که هامان به قید قرعه تعیین میکند، قیام نموده و یهودیان را قلع و قمع کنند؛ اما استر؛ معشوقهی یهودی خشایارشا از این ماجرا خبردار شده و به یاری پسر عمویش؛ مردخای، خشایارشا را از این جریان مطلع میکنند و سرانجام حکم قتل عام مخالفان یهود و آنانی را که قصد برانداختن استیلای یهود بر منطقه را داشتهاند، از خشایارشا میگیرند و فرامینی ممهور به مهر پادشاه به همهی کارگزاران و یهودیان مناطق مختلف میفرستند و سرانجام در روز سیزدهم ماه دوازدهم عبرانی (آدار) این قتل عام را آغاز میکنند و در عرض چند روز این مأموریت خونبار را با موفقیت به پایان میرسانند و تمامی مخالفان خود را با بیرحمی تمام از دم تیغ میگذرانند و پیش از همه نیز هامان و پسرانش را با خشونت تمام اعدام میکنند. کتاب استر، تعداد کشته شدگان در این قتل عام خونین را 77000 نفر اعلام میکند که در زمان خود رقم بسیار بزرگ و قابل توجهی است و اگر واقعاً چنین تعدادی کشته شده باشند، برای برانداختن تمامی تمدنهای آن روز منطقه کاملاً کافی است. پس از پایان قتل عام و باقی نگذاشتن کوچکترین اثری از مخالفان استیلای خشایارشا و یهودیان بر منطقه، یهودیان در سراسر منطقه جشنی بزرگ به مناسبت این پیروزی بزرگ و خونین برگزار میکنند که در تاریخ قوم یهود به جشن «پوریم» مشهور است و امروزه نیز یکی از اعیاد بزرگ یهودیان در سراسر جهان است و به منزلهی عید تجدید بقا و حیات یهودیان با تمامی تقدس و شکوه گرامی داشته میشود و هنوز هم از پی دو هزار و اندی سال، شیرینی «هامانتاش» (گوش هامان) به عنوان نماد تنبیه سخت مخالفان یهود، سرو میشود.
نکتهی جالبی که در واقعهی پوریم کتاب استر مندرج است، تأکید چندین و چند بارهی کتاب به دستور بر عدم غارت اموال است و جابهجا تأکید میشود که دستور داده شد تا کوچکترین غارتی از اموال کشتهشدگان صورت نگیرد و صورت نگرفت و این همه تأکید متعدد در شرح ماجرای پوریم به دستور عدم غارت و اجرایی شدن این دستور، نکتهای بسیار جالب و قابل توجه، تأمل و تحقیق است.
حال در یکسو این روایت کتاب استر را داریم. روایتی خوفناک و البته با خونسردی تمام به عنوان مشیت الهی از قتل عامی سراسری از مخالفان استیلای هخامنشیان و قوم یهود بر منطقه بدون انجام هیچگونه تاراج و غارت اموال.
در سوی دیگر، کاوشهای باستانشناسی انجام شده در منطقه به ویژه مناطق جنوب قفقاز، شرق آناتولی، بینالنهرین و آذربایجان، نشانگر این است که وقوع یک سلسله هجوم ناگهانی دامنهدار و بسیار خشونتبار در میانهی هزارهی اول قبل از میلاد (عصر آهن II)، موجب نابودی کامل استقرارگاهها و محوطههای باستانی بسیاری شده است. محوطهها و استقرارگاههایی که در اوج ترقی تمدنی بودهاند، استقرارگاههایی دارای برج و بارو وحصارهای گاهاً بسیار عظیم و معماری شهری پیشرفته و پیچیده و صنایع سفالی و فلزی بسیار پیشرفته. استقرارگاههایی که به آن درجه از تولید مازاد بر مصرف، ارزش افزوده و انباشت سرمایه و ثروت رسیده بودند که بتوانند از محدودهی قلعه- شهر خود خارج شده و گسترش یابند. در داخل محدودهی نابود شدهی این قلعه- شهرها یک حیات اجتماعی- اقتصادی صلحآمیز و منظم با سیستم مدیریتی هوشمندانه و در حال ترقی کاملاً قابل مشاهده و مطالعه است.
مطالعات باستانشناسی به وضوح اثبات میکنند که این قلعه- شهرها دارای سازمان و گروههای اجتماعی مشخص، گروهها و به احتمال زیاد طبقات اجتماعی، تقسیم کار و اصناف متخصص در زمینههای گوناگون به ویژه صنعتگران سازندهی لوازم مصرفی و تجملی سفالی و فلزی (عمدتاً مفرغ و به میزانی کمتر آهن) بودهاند. ترقی این قلعه- شهرها به ویژه از نظر صنایع فلزکاری و فلزگری و ریختهگری حقیقتاً حیرتآور است و آثار و بقایای تمدنی آنان حتی امروز نیز چشم هر بینندهی آگاهی را خیره میکند و جام طلای کشف شده از محوطهی حسنلو، نمادی از این اوج جوانمرگ شده است. چنانکه اشاره کردم، اکثریت مطلق این قلعه- شهرها بر اثر هجومی بسیار خشونتبار و وحشیانه نابود و تخریب شده و ساکنان آنها نیز قتل عام شدهاند.
یکی دیگر از اصلیترین ویژگیهای انهدام در این محوطهها، آتشسوزی است. این قلعه- شهرها به طرزی غیر قابل باور طعمهی حریق شدهاند چنانکه با پایان این آتشسوزیها، چیزی جز تلی از خاکستر در داخل حصار آنها باقی نمانده است. تلی از خاکستر و آوار بر روی جنازههایی که دقیقاً همانطور که کشته شدهاند، در مقتل خود باقی ماندهاند، بدون کوچکترین تغییر یا تدفینی.
یک نکتهی بسیار جالب توجه دیگر در این قلعه- شهرهای کاملاً منهدم شده، غارت نشدن اموال است و همان طوری که جنازههای تمامی کشته شدگان از زن و مرد و کودک و پیر و جوان، در جای خود دست نخورده زیر آوار مدفون شدهاند، تمامی اموال این محوطهها نیز در همان صحنهی قتال و تخریب به صورت پراکنده و اکثرا صدمه دیده بر اثر هجوم و تخریب و حریق، فرو ریخته و برای باستان شناسان از پی بیش از دو هزاره، به همان شکل و حال باقی ماندهاند. غمانگیزترین، بکرترین و در عین حال دقیقترین تصاویر این قتل عام و تخریب و حریق و انهدام را در محوطههای کارمیربلور (در نزدیکی ایروان) و حسنلو مشاهده میکنیم و جهت اطلاع از جزئیات آنها میتوانید به گزارشات باستانشناسان از کشفیات حسنلو و کارمیربلور مراجعه کنید. به ویژه پیوتروفسکی، باستانشناس برجسته و کاشف قلعه- شهر کارمیربلور که گزارش کشف این محوطه را در کتاب موسوم به «اورارتوها»، برای عموم عرضه کرده است، توصیفات بسیار استادانه و دقیقی از این صحنههای انهدام عرضه کرده است. تصاویر دهشتناکی که موی بر اندام آدمی سیخ میکند. همچنین است وضعیت سایر محوطههای نابود شده و اکثرا موسوم به اسامی بامسمایی از قبیل «کول تپه» (تپهی خاکستر) و «یانیق تپه» (تپهی سوخته) و «قره تپه» (تپهی بزرگ یا تپهی سیاه) در زبان ترکی و اصطلاح مشهور «تپه سوخته» در زبان فارسی در این مقطع تاریخی که البته دربارهی همهی آنها گزارشهای دقیقی مانند حسنلو یا کارمیربلور تهیه و منتشر نشده است.
قدر مسلم این است که این هجوم و انهدام ناگهانی و سراسری به حیات این تمدنهایی که در حال شکوفایی و توسعه بودند، پایان داده و آغاز عصری تاریک و خلائی بزرگ را در منطقه رقم زده است که شرقشناسان در دو سدهی اخیر آن را با تواریخ داستانوار هخامنشی و اشکانی و ساسانی پر کردهاند.
حال سوالهای اساسی و مهمی پیش میآید، مانند؛ این قلعه- شهرهای متمدن متعلق به چه کسانی بودهاند؟ نابود کنندگان این محوطهها و قلعه- شهرها واقعاً چه کسانی بودهاند؟ علت یا علل این هجوم و اعمال خشونت بیحد و حصر چه بوده است؟ انگیزه یا انگیزههای مهاجمینی که این چنین با خشونتی غیر قابل باور این تمدنها را نابود کرده و حتی بر حیوانات آنها نیز ابقا نکردهاند، چه بوده است؟ چرا هیچ غارتی از اموال بسیار ارزشمند آنها صورت نگرفته است؟ و صدها سوال بیجواب دیگر که جست و جوی جواب برای آنها نیازمند عزمی ملی و ارادهای مستقل از شرقشناسی و تاریخسازی و تاریخنویسی استعماری است که هنوز وجود ندارد.
ناصر پورپیرار، اولین کسی است که این انهدام سراسری و بسیار خشونتبار و تمدنسوز در عصر آهن (II) را به عنوان یک سوژه و واقعهای تاریخی مورد توجه و مداقهی جدی قرار داده و با مندرجات تورات به ویژه کتاب استر و پروژهی «پوریم» پیوند میزند و مبدع نظریهای جدید در تاریخشناسی ایران و منطقه میشود که واقعهی پوریم را به عنوان واقعهای تاریخی، عامل انهدام و انحطاط تمدن در منطقه میداند که موجب آغاز یک انحطاط و رکود تمدنی تمامعیار 22 قرنه در منطقه شده است. 22 قرنی که از نظر وی، کوچکترین رد و اثری از تمدن در آن مشاهده نمیشود و حتی یک محوطهی تاریخی- تمدنی مانند قلعه- شهرهای عصر آهن برای عرضه ندارد و لبریز از جنب و جوشها، تحولات و آمد و رفت و هجومهایی است که تنها بر روی کاغذ وجود دارند و اثری از آنها بر روی یا زیر خاک مشاهده نمیشود و شرقشناسی استعماری- یهودی با هدف پنهان کردن ابعاد و آثار و پیامدهای شوم و تمدنسوز فاجعهی «پوریم» که تمدنهای بزرگ و درخشان مناطق شرق میانه و نزدیک را از بین برده و آنها برای قرنهای متمادی به قبرستانی سوت و کور تبدیل نمود، ساخته و پرداخته و به خورد ما دادهاند.
من خود با توجه به تحقیقاتی که در این زمینه داشتهام، در وقوع آن انهدام سراسری و از بین رفتن قلعه- شهرهای متمدن منطقه به طور کامل، تردیدی ندارم. اما اینکه؛ نابود کنندگان خشن این تمدنها چه کسانی بودهاند؟ پیامدهای این انهدام سراسری واقعا در چه حد بوده؟ کیفیت خلأ تمدنی حاصل از نابودی این تمدنها چگونه بوده؟ آیا این انهدام سراسری واقعاً بر اثر همان واقعهی پوریم مندرج در کتاب استر تورات و به دست یهودیان و هخامنشیان صورت گرفته؟ و سوالات مشابه و متعدد دیگر مسائلی هستند که برای جست و جوی جواب آنها نیازمند تحقیقات مستقل وطنی هستیم که متاسفانه عزمی برای انجام این مهم دیده نمیشود.
در ادامه میتوانید جزئیات کامل حادثهی «پوریم» را از کتاب استر و تفسیر آن مطالعه نمائید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید