آن پسر شش یا هفت سال بیشتر نداشت. مانند پروانه گِردِ ماشینم در خیابان آزادی، چهار راه بعد از دانشگاه شریف میچرخید. یادم نیست آدامس داشت یا چیز دیگری. چهره کودکانه، تمیز و جذابی داشت. تا چراغ سبز شود چند کلمه با او حرف زدم. او گفت مدرسه نمیرود. چند بار تصمیم گرفتم سوار ماشینم کنم و ببرم خانه و بشود فرزندم. اما نمیشد. شاید از آن بچههای کاری بود که پدر و مادرش منتظرش بودند. چراغ سبز شد. آن سوی چراغ پارک کردم. پیاده شدم. چند دقیقه از دور نگاهش کردم. از دلم خون میچکید، اما کاری از من ساخته نبود. یک کودک، در میان انبوه دود و صدا در گرما و سرما و خطر چه میکرد؟
یادم آمد که من هم کودک که بودم کار می کردم!
کاری در دل طبیعت و لذتبخش و خودمختار بودم. در مرتعی که موقع بریدن علف، بوی علف مستم میکرد و من فقط دور علفها چرخ میخوردم و صدای قیژ قیژ بریدن را گوش، یا هنگام دِروی گندم خوشهچین بودم و هر از چندی خوشهها را در کف دست فشار می دادم و فوت میکردم تا پره کاه و تیزیهای لبه خوشه (دازه) از گندم جدا بشود و گندمها را در دهانم میگذاشتم و می خوردم. شیرینِ شیرین بود. یا وقتی رمه گوسفند برای دوشیده شدن ساعت ده صبح بازمیگشت من و مصطفی پشت پدر و عمویم قرار میگرفتیم و به اصطلاح برهزنی میکردیم. یعنی جلوی راه گوسفند بعدی را سد میکردیم تا گوسفند قبلی را بدوشند. مزد ما هم کف شیر تازهای بود که در مرس (Mors ) در بالای شیر دوشیده شده قرار میگرفت. پس از آنکه گلهها میرفتند، منو مصطفی میرفتیم پیِ بازی. پاتوق ما هم پشت خانه مادر بزرگ بود. جایی که لحظهای صدای وز وز زنبورهای عسل و پرندگان قطع نمیشد. غروب هم گاهی میرفتیم گوسالهها را از مرتع (چاک) میآوردیم تا مادرشان کمتر منتظر بماند. در بین راه هم گاهی آلوچهها را روی درخت میخوردیم. ما هم کودک که بودیم هزار کار میکردیم، اما روحمان آزاد بود و چند محله نیز حیاط ما بود بدون هیچ دیواری و با امنیت کامل.
کار ما با کار کودکان کار قابل مقایسه نیست. ما کودک کار نبودیم. کودکی بودیم که گاهی کارهایی میکردیم، آن هم بدلخواه.
کودکان کار در شهرهای بزرگ خیلی سختی میکشند. نمیدانم آنها به چه کسانی سپرده میشوند. آیا شبها به هنگام خواب از امنیت لازم برخودار هستند یا نه؟ آیا غذای کافی میخورند؟ آیا بچههایی هستند که ممکن است دزدیده شده باشند؟ یا ....
دولت ایران برای این کودکان بیدفاع کار تاکنون چه برنامهریزی کرده است؟ به نظر کودکان کار در کشور ما وضعیتی به مراتب بدتر از وضعیت کودکان جنگ در کشورهای دیگر دارند. چون صدایشان به گوش کسی نمیرسد. مظلومِ مظلومِ مظلوم هستند.
کانال دکتر خدیجه گلین مقدم
نظرات بینندگان
پایینترین رقم نرخ خط فقر مربوط به سال ۱۳۹۰ است که ۱۵.۱ درصد از جامعه زیر خط فقر بودند.
براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس؛
۱۸.۴ درصد از مردم کشور زیر خط فقر زندگی میکنند .
کد خبر 1078736تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۷:۱۰ . سرویس اقتصاد مشرق