در روزهای اخیر سخنان علیرضا پناهیان در مورد آموزش و پرورش با واکنش های فراوانی روبه رو شد . حجت الاسلام پناهیان در تجمع روز جمعه 28 مهر میدان فلسطین در حمایت از مردم غزه اعلام کرد که اگر آموزش و پرورش نمی تواند به دانش آموز ایرانی ، حمایت از مظلومین را آموزش دهد باید تعطیل شود .
سخنرانی وی شاید تا حدی یک سخنرانی عادی تلقی شود ولی اگر به اخبار مربوط به ارتباط حجت الاسلام پناهیان و آموزش و پرورش توجه کنیم به اهمیت سخنان وی پی می بریم . از جمله خبری که در 29 آذر 1401 در مورد نشستی با عنوان بازنگری در کتب درسی منتشر شد . نشستی که با حضور حجت الاسلام والمسلمین نیک زاد، مشاور وزیر و دبیر ستاد همکاریهای حوزه علمیه و آموزش و پرورش ؛ علی لطیفی، رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و حجت الاسلام والمسلمین پناهیان برگزار شده است و در مورد موضوع بازنگری در محتوای کتابهای درسی به بحث و بررسی پرداخته اند.
این خبر نشانه ی وجود جریان هایی قدرتمند است که می خواهند روش آموزش و پرورش را تحول دهند و آنچه امروز بر آموزش و پرورش می گذرد را انقلابی و مطلوب نمی دانند .
سخنان حجت الاسلام پناهیان یک واژه مهم دارد که عصاره تفکر وی در مورد آموزش و پرورش است . پناهیان تاکید دارد که دانش آموز ایرانی باید حمایت از مظلومان را فریاد بزند. در مورد اینکه حمایت از مظلومان امر درستی است شکی نیست ولی این « باید » چهره ای از رویکرد به آموزش و پرورش را نشان می دهد .
کلمه باید اصل سخنان وی است که اگر از دهان دانش آموزان خارج نشود ؛ آموزش و پرورش بیهوده است . از منظر وی آموزش و پرورش همچون کارخانه ای است که از یک سوی آن محصولاتی وارد می شوند و از سوی دیگر باید محصولاتی مطلوب تولید شوند . در اندیشه وی جایی برای پرسش و پاسخ وجود ندارد و باید این اتفاق رخ دهد .
سخنان فوق بیان صاف و سرراست برنامه های آموزش و پرورش است و انتظاری است که جریان هایی تاثیرگذار از آموزش و پرورش دارند و همین انتظارات سنگین موجب شده است آموزش و و پرورش از وظایف اصلی خود در مورد تامین نیروی انسانی ، افزایش کیفیت آموزشی ، عدالت آموزشی و ... باز بماند .
نگرش فوق جایگاه مدرسه را به عنوان مرکز تعلیم و تربیت مخدوش کرده است و آموزش بیشتر به منزله یک کالا محسوب می گردد . بحران گفتمانی در آموزش و پرورش مانع هر نوع تحول مثبت در آموزش و پرورش می شود . وجود بحران های دیگر محصول همین بحران گفتمانی است .
در شرایط موجود آموزش و پرورش با یک بحران گفتمانی روبه رو است که تمام ساختار از مرکز تا مدرسه را تحت شعاع قرار داده است .
گفتمان رسمی آموزش و پرورش تکثر موجود در جامعه را به رسمیت نمی شناسد و سعی در القای یک نوع خاص سبک زندگی و تفکر را دارد که در برنامه های رسمی و محتوایی آموزش و پرورش ابلاغ شده اند . این رویکرد زمینه دور شدن فضای رسمی از فضای واقعی را فراهم کرده است .از یک سو آموزش و پرورش رسمی درصدد است تا محصولاتی یکسان تربیت نماید و از سوی دیگر جامعه خواستار به رسمیت شناخته شدن تنوع و تکثر است .
گفتمان رسمی آموزش و پرورش ؛ مدرسه را محلی برای تربیت نیروی همفکر می خواهد و فضای مدرسه در برابر آن مقاومت می کند .
این دوگانگی موجب می شود تا طر ح هایی مانند اعزام روحانیان به مدرسه در نظر گرفته شوند زیرا مسئله اصلی را در فقدان نیروهایی می دانند که ایدئولوژی رسمی را به گوش دانش آموزان برسانند . در حالی که گوش دانش آموزان از حرف های رسمی پر است و همین پر بودن گوش دانش آموزان مقاومت آن ها را در پی دارد.
گفتمان رسمی تاکنون تن به آسیب شناسی خود نداده است و حاضر نیست خطای راهبردی خود را بپذیرد.
بحران گفتمانی در آموزش و پرورش مانع هر نوع تحول مثبت در آموزش و پرورش می شود . وجود بحران های دیگر محصول همین بحران گفتمانی است .
سخنان افرادی همچون حجت الاسلام پناهیان مهم است زیر ا می توانند بر آموزش و پرورش فشار بیاورند و بر شدت این بحران بیفزایند . حتی در دولت قبل نیز فضای گفتمانی آموزش و پرورش در اختیار همفکران حجت الاسلام پناهیان بود و از همین رو کمتر سخن متفاو تی از زبان مسئولان آموزش و پرورش شنیده می شد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
در همین سایت مطالعه نمایید:
آقای پناهیان ! اظهار نظر در مورد مسائل این دستگاه پیچیده و تخصصی را لطفا به اهل آن بسپارید! از وزارتخانه بابت استقلال نظر و کار کارشناسی تشکر می کنم
یکی از بزرگترین ظلمها غصب شغل است ولو قانونی باشد.
استفاده سیاسی، تبلیغاتی یا ابتذال گونه از دانش آموز اکیدا ممنوع!
به نظرم اصلا حرف این پناهیان مهم نیست یک هوچی و بوقچی دیگر است.
حرف های این فرد چیز جدیدی نیست و از اول این حکومت چنین بود و خواهد بود چون نونشان در همین است.
اما نکته جالب این ماجرا مثل همیشه ریاکاری این افراد است
این افراد مانند بسیاری از امثال خود از اول تاریخ حضور مذهب بین مردم، الان برای خود چه کاخ ها و مال و املاک در ایران و خارج جمع کرده و از چهار جهت خانواده اش می خورند و می پاشند آن وقت می آیند و برای مردم فقیر و بدبخت ایران تعیین و تکلیف کرده و دم از اسلام و دین و فلسطین می زنند
این ها از درون پوک اند خیلی وقت است اینگونه شده اند
شاید تا 10 سال قبل اعتقاداتی بود حال به فهم یا نافهمی اما اینک مطمئن باشید یک نفر معتقد وجود ندارد
و بسیاری به دیده شغل نگاه می کنند و بعضی مثل همین پناهی به دیده ادامه جریان چپاول خانوادشان نگاه می کنند همین
فانی:
در این یادداشت میخواهم به بخشی از خدمات آموزش و پرورش متمرکز شده و متذکر شوم که اگر آموزش و پرورش و ایثارگریهای معلمین و دانشآموزان نبود چه میشد؟
عنوان یادداشت در خبر آنلاین/
همین آموزش و پرورش که پناهیان می گوید باید منحل شود،31هزار شهید تقدیم دفاع مقدس کرده
اطلاع رسانی بوده. چرا ناراحت؟
اگر قماش وزرا متفاوت بود یقین اوضاع کنونی آموزش و پرورش این نبود.
اما قماش این دو متفاوت است.
شباهت ها در اصول ماندگاری به شرط حماقت است.
علیرضا پناهیان: عبارت «بابا آب داد» توسط جریان صهیونیستی از کتاب درسی حذف شد
علیرضا پناهیان گفت: صهیونیسم میگوید من با عقاید دینی تو کاری ندارم، ولی انسانی که قرار است برده من باشد باید ضعیف شده باشد. نباید پدر آب آور و نانآور خانه باشد. نباید پدرسالاری باشد.