تو را با هنر گوهر است و خرد/ روانت همی از تو رامش برد
۱. غروب یکی از آغازین روزهای تابستان ۱۴۰۱ است. نغمه ی دلکش تصنیف مشهور و ماندگار «تو ای پری کجایی (سرگشته)» با صدای نخستین فردی که آن را اجرا کرد، حسین قوامی، در کوچه پیچیده است و گوش هوش می رباید. شعر این ترانه از امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) و ملودی و آهنگ آن در دستگاه همایون از امیر همایون خرم است. این ترانه اولین بار در سالهای ابتدایی دهه ی ۵۰ در رادیو، برنامه ی گلهای تازه شماره ی ۵۲ ب، با تنظیم جواد معروفی پخش شد. ( 1 )
۲. در شگفتم و از خودم می پرسم این اسطوره های هنر، خرد، دانش، ادب، مهارت، و جوهر انسانی در عرصه های مختلف از جمله ادبیات و زبانشناسی، تاریخ و جغرافیا، اقتصاد، موسیقی و نقاشی، پزشکی، ترجمه، علوم پایه، علوم فنی و مهندسی، و سایر بخش های سپهر اندیشه، پژوهش، و فعالیت انسانی پرورده ی کدام تربیت و چه جنس خانواده هایی هستند؟ در کدام مکتب و مدرسه و دانشگاه آموزش دیده و با کدام کتابها، معلمین، و مدرسین محشور بوده اند؟ به چه شیوه ای آموزش دیده و تجربه کرده اند؟ در چه اتمسفری تنفس کرده اند، از کدام آب نوشیده و از کدام غذا خورده اند که نه تنها در زمینه ی تخصصی فعالیتشان درجه یک و اگر نگوییم بی نظیر، کم نقص و کم نظیرند، بلکه علاوه بر آن عمدتا عاری از کمترین میزان حسد، خودپرستی، بدخواهی، منفعت طلبی، و عموما حساس و ملزم به رعایت حقوق جمعی و وفادار به انسان و ایران بوده اند.
کند و کاو در زندگی آنها نشان می دهد که اکثریت در خانواده هایی گرچه اصیل و پاک متولد شده و بالیده اند، اما در خصوص هنرمندان و به ویژه اهالی موسیقی، خانواده مخالف فعالیت موسیقایی فرد بوده است و با این همه کمترین نشانی از خشونت، بغض، شکستن حرمتها، یا مقصر جلوه دادن پدر و مادر در آنچه بر آنها گذشته، نیست. اغلب هم از خانواده هایی با تعداد زیادی فرزند بودند. حسین قوامی، اولین خواننده ی ترانه ی «تو ای پری کجایی»، من باب مثال، «از معدود خوانندگانی بود که صدایش به طور دقیق با ساز (از نظر ارتفاع صوت pitch) مطابقت داشت و کلمات را در آواز با وضوح ادا می کرد. او به خاطر مخالفت خانواده و بعدها به دلیل محدودیت های محل کارش (ارتش) به مدت ۲۹ سال در رادیو با نام مستعار فعالیت نمود. وی هنرمندی بود متین، مودب، متواضع و مهربان.» (ویکی پدیا)
۳. گاه با خود می اندیشم شاید در این چهل سال اخیر، در آب و و غذای این ملک ، عناصر قدرنشناسی و حسد و کینه و بدبینی و البته تن پروری و بی مصرف بودن و فقط نق زدن و دیگران را مقصر وضع و حال خود دانستن، ریخته باشند اگر از اساس بپذیریم چنین عنصری اصلا هست که فراوانی چنین ویژگیها و رفتارهایی را در اطرافم به طرز خفقان آوری زیاد می بینم و تجربه می کنم.
چه شده که خانواده ها اغلب یک، دو، یا نهایتا سه فرزند دارند اما همین یکی دو تا در بسیاری موارد، چشم دیدن هم را ندارند و مدام در حال جنگ و درگیری با هم و به ویژه با پدر و مادرند، و تنها دنیایی از توقعند!
تجربه ی زیسته ی من به عنوان یک شهروند و معلمی که ۲۷ سال در آموزش و پرورش رسمی کشور فعال بوده است گویای این واقعیت تلخ میباشد که در بیست سال اخیر این مورد حادتر هم شده است. چه شده که خانواده ها اغلب یک، دو، یا نهایتا سه فرزند دارند اما همین یکی دو تا در بسیاری موارد، چشم دیدن هم را ندارند و مدام در حال جنگ و درگیری با هم و به ویژه با پدر و مادرند، و تنها دنیایی از توقعند!
نظام آموزشی ما در مدارس و حتی گاها در دانشگاهها به شدت متمرکز، رقابتی، و فاقد فضای لازم برای تنفس معلم و متعلم در تصمیم گیری برای برگزیدن محتوا، مدت، و شیوه ی یادگیری و کسب مهارت است. کتاب درسی مشخص - که گاها به لحاظ علمی محل انتقاد است یا فاقد مستندات لازم در حوزه ی علوم انسانی است - ساعت آموزشی تعیین شده از بالا که برای همگان یکسان است، و تعداد زیاد یادگیرنده در قیاس با تعداد کم معلم حرفه ای، شدیداً سرکوبگر لذت یادگیری معنادار است که یادگیرنده را برای زندگی حال و آینده به عنوان یک شهروند پرسشگر، آگاه، نقاد، صاحب اندیشه، و خلاق آماده کند. نظام ایدئولوژیک حاکم بر فضای آموزشی به ویژه آموزش رسمی کشور، تناقض و دوگانگی بین آنچه آموزش رسمی کشور ارزش می داند (محفوظات، تست زدن، ...) و آنچه فرد یادگیرنده پرجاذبه و ارزشمند می یابد، مشکلات روزافزون اقتصادی و فقدان شفافیت و صداقت عملکردی لازم در دولت و حاکمیت، عدم تحقق عدالت اجتماعی، سرکوب گسترده ی فعالین در حوزه های مختلف اجتماعی و زیست جمعی، به حاشیه راندن یا کوچاندن بهترین متخصصان و دانش آموختگان در در رشته های مختلف علوم و دانش و هنر و مهارت به خارج از مرزها، بی توجهی به حقوق اولیه ی شهروندان برای زیستن از جمله حق داشتن هوای سالم، آب سالم، غذای سالم، خدمات پزشکی و آموزشی رایگان و با کیفیت در قبال مالیاتی که بی کمترین چشم پوشی دست کم از اقشار آسیب پذیر تر اخذ می شود، حق برخورداری از ثروت های مادی و معنوی کشور برای همه، و فساد اداری در هر سه قوه ، و فقر بی سابقه و تورم کمرشکن امنیت روانی جامعه، خانواده ها، و بالطبع جمعیت دانش آموز و دانشجو و فعالین حوزه ی آموزش و پژوهش را به شدت مخدوش کرده و مانع تشکیل بستر مناسب جهت پرورش انسانهای سالم، ثابت قدم، با انگیزه، شاد، خلاق و تاثیرگذار گشته است.
۴. بازنشستگی خودخواسته ی امثال میرجلال الدین کزاری (شاهنامه پژوه)، و بازنشستگی، اخراج یا به حاشیه راندن برخی دیگر از بهترین اساتید برجسته و پژوهشگران ارزشمند دانشگاهی، نخبگان در حیطه های مختلف علمی، اقتصادی، هنری و اجتماعی که در سالهای اخیر به تعداد آنها افزوده شده، نبودن بهترین زبانشناسان و اساتید زبان و ادبیات فارسی کشور که امروزه هنوز معدودی از آنها در ایران و زنده اند در جایی مثل فرهنگستان زبان و ادب فارسی (از جمله شفیعی کدکنی، جلال خالقی مطلق که بسیاری از دوستداران فرهنگ ایران او را بزرگترین شاهنامه پژوه تمام ادوار می دانند، فریدون جنیدی، و ... ) و نداشتن بهترین فرهیختگان در زمینه های مختلف در مصادر تصمیم گیری و تصمیم سازی کشور در حال حاضر، خود عارضه ای بزرگ برای جامعه و زمامداری فعلی ایران است.
۵. امید که تک تک ما شهروندان ایران امروز به احترام اندیشه، قلم، خرد، دانایی، مهر، صلح، شرافت، و انسانیت بیش از پیش بکوشیم به عنوان یک فرد مسئول، در بدنه ی این جامعه ای که حال چندان خوشی ندارد، به بهترین و صادقانه ترین شکلی که می توانیم در جهت درمان هر دردی که احساس می کنیم قدمهای هر چند کوچکی برداریم، و پرسشگری، کنشگری، و غمخواری را به بیتفاوتی و انفعال مقدم کنیم.
و امید که دولت و حاکمیت هر چه زودتر در راه ساماندهی به نابه سامانی های موجود، ظرفیت پذیرش و استقبال از اندیشه و خردورزی را افزایش دهد؛ ذخایر انسانی این ملک را پاس بدارد، و زمینه های بهرهمندی برابر و در حد کرامت همگان از همه ی فرصتهای مادی و معنوی موجود، و پس آنگاه بهرهمندی به تناسب شایستگی در انجام کار پاکیزه بر مبنای تخصص و مهارت را فراهم آورد که:
سخن بشنو و بهترین یادگیر
نگر تا کدام آیدت دلپذیر
بیارای دل را به دانش که ارز
به دانش بود تا توانی بورز
خنک آنکه آباد دارد جهان
بود آشکارای او چون نهان
جز از نیکنامی و فرهنگ و داد
ز کردار گیتی مگیرید یاد
( 1 )
نغمه ی دلکش تصنیف مشهور و ماندگار «تو ای پری کجایی (سرگشته) :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چون به دنبال منافع شخصی هستیم
بزرگان کارهای بزرگ وبی مانند انجام می دهند مانند فردوسی وابن سینا مگر درزمان آن ها اوضاع بروفق مراد بود سرگذشت این بزرگان عرصه ادب وعلم سراسر سختی ورنج است
پس بزرگی ایرانی درزمانه فعلی نمی توان یافت چه در داخل چه در خارج