صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

«رمان تونل، بیانگر جامعه زدگی انسان است و در تنهایی سراپا تاریکی غرق می شود و همه چیز را بیگانه و تمام شده می پندارد و به بن بست شخصیّتی منجر می شود که آدم تکلیف خودش را نیز نمی فهمد که برای چه به دنیا آمده و هدفش در زندگی چیست ؟!»

برداشتی کوتاه از رمان تونل ارنستو ساباتو

دکتر غلامحسن پیرزاده گرمی/ دبیر بازنشسته

برداشتی کوتاه از رمان تونل ارنستو ساباتو

داستان تونل، داستانی است پر از نفرت و عشق؛ و نویسنده به جای آن که به دنبال عشق و دوستی باشد، نفرت و انتقام جویی از عشق را بیان می کند و به ستیز با درون گرایی خودش می پردازد و نوعی گسستگی برون ذاتی خود را در مواجهه با افراد نشان می دهد.

عشق خیالی پابلو کاستل به ماریا بیشتر در رویا بیان می شود و آن گونه که انتظار دارد، پیش نمی رود و چنین تصوّر می کند که لیاقت عشق به معشوقه اش ندارد و به سرزنش خودش می پردازد و در ادامه انگار قصد دارد زندگی خود و جامعه ی نفرت زده اش را ویران کند و بنابراین شخصیت داستان با دنیایی سرشار از خیال و بیگانگی مواجه است و پیوسته اسیر سردگمی. بلاتکلیفی او زمانی رخ می نماید، فکر می کند، امیال سرکوبگر و هوس های بیرونی وارد زندگی او شده و او را به شدّت عذاب می دهد و راهی جز انتقام برخاسته از درون پرابهامش، نمی یابد و با کُشتن معشوقه ی خودش، انگار به اهدافش می رسد و از دیدگاه خودش، ارضای باطنی حاصل می کند.

خواننده با خواندن داستان پی می برد که نوعی حسّ از خودبیگانگی در بطن آن وجود دارد که به نفرت و انتقام ختم می شود و او را از ارتباطات بیرونی محروم می کند.

برداشتی کوتاه از رمان تونل ارنستو ساباتو

ساباتو در این رمان سرکوب گرانه، به ما می آموزد که انسان می تواند در موقعیّت های مختلف تغییرات رفتاری و احساسی خود را بروز دهد و از او انسانی بسازد که با هیچ منطقی توجیه پذیر نیست.

خواننده در پایان رمان، متوجّه این نکته می شود که پابلو کاستل با دنیای خود همیشه درگیر است و جهان درونش آشفته است و با زمان و زمین سرِ ناسازگاری دارد و هرگز درصدد اصلاح خودش نیست و این دشمن درونی اش (نفرت) او را آزار می دهد و اجازه ی سازش با دنیای بیرون را از او می گیرد.

در این رمان، ستیز و درگیری انسان با خودش است و دائما در کشمکش است و احساس می کند که دنیای بیرونی، پر از پوچی و هیچی است و از همه گریزان و به تنهایی پناه می برد و از همه چیز منقطع ....

شخصیّت داستان به نوعی اسیر جنون شخصیّتی است و نه تنها از خودش نفرت دارد، جامعه را نیز قبول ندارد و فکر می کند همه چیز در مقابل او هستند و در نهایت به مبارزه با خود و همه برمی خیزد.

رمان تونل، بیانگر جامعه زدگی انسان است و در تنهایی سراپا تاریکی غرق می شود و همه چیز را بیگانه و تمام شده می پندارد و به بن بست شخصیّتی منجر می شود که آدم تکلیف خودش را نیز نمی فهمد که برای چه به دنیا آمده و هدفش در زندگی چیست ؟!

در زندگی هر انسان، تونلی وجود دارد تا او را به تونل دیگری که ارتباط انسانی است، پیوند دهد. ولی بعضی ها به بن بست می رسند و در تونل خود گرفتار می آید و به نفرت، پوچی و .... می انجامد.

پابلو اسیر خودخواهی خود شده و خیلی از فرصت ها را از دست داده و به سردرگمی و از خودبیگانگی رسیده و چاره ای جز تسلیم شدن ندارد و در آخر به نابودی اش منجر می شود.

***

پاره‌­های کتاب تونل

  • گاهی وقت­‌ها می­‌شود که یک نفر احساس می­‌کند یک ابرمرد است و فقط بعدها پی می­‌برد که او هم پست و شریر و خیانتکاری بیش نیست. صفحه‌ی ۱۳
  • در گوشه‌ی بالا و چپ تابلو چشم­‌انداز تک‌­افتاده‌­ای بود قاب گرفته در میان پنجره­ای کوچک: منظره‌ی ساحلی خلوت و زنی تنها که به دریا نگاه می­‌کرد. چنان به دوردست خیره شده بود که انگاری انتظار چیزی را می­‌کشید، شاید فراخوانی ضعیف و مبهم را. از نظر من آن چشم­‌انداز نماینده‌ی تنهایی­‌ای بس حسرت­‌بار، تنهایی‌­ای عمیق بود. صفحه‌ی ۱۷
  • مرد [آلنده] که گویی با صدای بلند فکر می­‌کرد گفت: «ماریا این­جوری است دیگر. اغلب اشخاص هوس­‌های ماریا را با نیاز مبرم اشتباه می­‌گیرند. او کارهایش را بدون برنامه‌­ریزی قبلی انجام می­‌دهد…مثل آدمی سرگردان در بیابان که ناگاه با سرعتی باورنکردنی به محل دیگری نقل مکان می‌­یابد. متوجه هستید؟ سرعت واقعاً مهم نیست؛ مهم این است که شخص هنوز در همان بیابان است». صفحه‌ی ۶۳
  • هر روز که می‌­گذشت بازجویی­‌های من درباره‌ی سکوت­‌های ماریا حالت نگاهش، کلمات تردیدآمیز او، روابط عاشقانه‌­اش، دیداری از ملک اربابی خشن‌­تر و بی­‌رحمانه­‌تر می­‌شد. یک روز از او پرسیدم چرا خود را «سینیوریتا ایریبارنه» معرفی می­‌کند، به جای این­که به عنوان همسر آلنده «سینیورا آلنده» بخواند. لبخندی زد و گفت: «چقدر تو بچه‌­ای! چه فرقی می­‌کند؟» صفحه‌ی ۹۱
  • بیا ریاکاری را کنار بگذاریم؛ من دلبسته‌ی واقعیتم. واقعیت این است که تو توانسته‌­ای شوهرت را سال­‌ها گول بزنی نه تنها از حیث عشق خودت به او بلکه حتی احساساتت. نتیجه‌ی منطقی این موضوع حتی برای یک تازه­‌کار بدیهی است: من از کجا بدانم که مرا هم فریب نمی­‌دهی؟ صفحه‌ی ۱۰۱
  • آن­گاه که به او پیشنهاد کردم همان شب فرار کنیم او را وحشت‌­زده کردم؛ چهره‌­اش درهم رفت و با لحنی غمبار گفت: «ما حق نداریم فقط به خودمان فکر کنیم. جهان خیلی پیچیده است». پرسیدم منظورش از این حرف چیست با لحنی اندوهگین­‌تر جواب داد: «شادی با غم آمیخته است». صفحه‌ی ۱۲۹
  • مثل این­که بعد از هرگزی دالان­‌ها به هم رسیده بودند … چه پندار ابلهانه­‌ای! نه، دالان­‌ها هنوز موازی بودند، همان­طور که همیشه بودند، فقط حالا دیواری که آن­ها را از هم جدا می­‌کرد مثل دیواری شیشه‌­ای بود و من می‌­توانستم ماریا را به صورت چهره‌­ای خاموش و دست‌­نیافتنی ببینم. … و همه­ چیز به کنار شاید فقط یک تونل وجود داشت، تاریک و خلوت: تونل من … و در یکی از قسمت­‌های شفاف دیوار سنگی من این دختر را دیده بودم و ساده‌­اندیشانه باور کرده بودم که در تونلی موازی تونل من حرکت می­‌کند، در حالی که در واقع او متعلق به جهان پهناور، جهان نامحدود کسانی بود که در تونل زندگی نمی‌­کردند. صفحه‌ی ۱۶۶ ( این جا )

ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

برداشتی کوتاه از رمان تونل ارنستو ساباتو

شنبه, 28 خرداد 1401 20:45 خوانده شده: 1349 دفعه چاپ

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

به نظر شما ؛ عزم دولت چهاردهم ( مسعود پزشکیان ) برای اصلاح سیستم آموزشی کشور تا چه میزان جدی است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور