فلسفه تحلیلی یا تحلیل منطقی، روش و سیستمی است که در عصر حاضر با نگرشی دیگرگونه و جدید به شناخت و معرفی پدیده ها و موضوعات فردی، اجتماعی و حیاتی می پردازد، نقش و وظیفه اساسی این فلسفه تربیتی و معرفتی فراتر از دکترین و رویکرد ماهیت شناختی و وجودگرایی محض و پردازش و مطالعه در ماهیت طبیعت و خلقت می باشد.
فرآیند تجزیه و تحلیل منطقی و زبان شناختی، بنیان و جوهره و غرض اصلی فیلسوفان و نظریه پردازان و ایدئولوگ های این سیستم فلسفی، علمی تلقی می شود. اندیشمندان و بزرگان فلسفه تحلیلی مانند مهندس جوان اتریشی آقای وینگنشتاین شاگرد برجسته برتراندراسل، معتقدند که بسیاری از قضایا و پرسش های فیلسوفان و دانشمندان و رهبران و مربیان جوامع، از درست درنیافتن منطق زبان سرچشمه می گیرد و لذا از این پس باید، فلسفه به نقد زبان بپردازد و مفاهیم و ساختار ترکیبی آنها ( جمله ها) را محور کارش قرار بدهد.
کار فلسفی اساسا روشن سازی است. وظیفه فلسفه و دانش ارائه قضای فلسفی و علمی محض و منفردانه و صوری نیست، بلکه توضیح و روشن سازی قضایاست. بدون چنین فلسفه و نگرشی، اندیشه به همان صورتی که بوده است، تیره و مبهم خواهد ماند. وظیفه فلسفه و دانشمند علوم اجتماعی و تربیتی و اندیشمندان جامعه این است که این اندیشه ها را روشن سازند و حد و مرز وقیق آنها را معین سازند.
فلسفه های معروفی که به ویژه در زمینه انسان و مسائل مربوط به او از آرمانگرایان تا واقع گرایان سخن گفته و تئوری ها و برنامه هایشان را ارائه نموده اند عمدتا بحث از واقعیت، معرفت حقیقت و فضیلت را موضوع اصلی خود قرار داده اند و در بحث از آموزش – پرورش و تربیت و سازندگی و رشد و کمال هم به همان نکات توجه داشته اند.
در این بحث نیز به تحلیل تجارب آدمی پرداخته اند که آموزش – پرورش از جمله آن تجارب است. لیکن در هیچ یک از این سیستم های فلسفی به پدیده زبان به عنوان یک عامل اساسی و تعیین کننده در حوزه تفکر و فهم توجهی نشده است. اکثر اختلاف نظرها میان فیلسوفان تربیتی و اخلاقی و یا دانشمندان حوزه های اجتماعی و جامعه شناختی و سکانداران و برنامه ریزان و مجریان جوانع و کشورها به نحوی از انحاء به درست روشن نبودن یا درست به کار نبردن مفاهیم کلامی مربوط می گردد.
ویتگنشتاین به جای بحث از طبیعت عالم یا طبیعت انسان به توضیح و تبیین زبان و فکر می پردازد و زبان شناسی ساختاری را مورد توجه خاص قرار می دهد. به نظر این اندیشمند نو اندیش و همفکران وی در بحث های فلسفی باید ساختار زبانی ( کلامی ) و منطق را پایه قرار داد.
این جمله دانشمند مزبور ومعروف است که می گوید : " فلسفه، وظیفه ای جز توضیح آن چه می دانیم ندارد و این توضیح بدون استفاده از زبان یا کلام غیر ممکن است. بنابراین فلسفه در واقع تحلیل کلام یا زبان کلامی است؛ زیرا مهمترین وسیله توضیح، مفاهیم کلامی هستند و تحلیل آنها درست فهمیدن آنها را ممکن می سازد. "
نظریه نیتگنشتاین را معمولا نظریه تصویری زبان می نامند زیرا معتقد بود که زبان به معنای حقیقی دارای خاصیت تصویری است. او زبان را وسیله اندیشیدن و روشن کننده اندیشه ها می دانست زیرا همیشه به این دو پرسش اساسی فکر می کرد: میان زبان و دنیا چه رابطه ای برقرار است؟ و زبان و اندیشه با همدیگر چه نسبت یا رابطه ای دارند؟ به نظر این متفکر مشهور، زبان است که جهان را معرفی می کند و این نمایش هنگامی میسر است که زبان و جهان در ساختار معینی شریک باشند. او معتقد بود که استفاده از زبان، کاری هدفمند است و مفاهیم آن از قواعد تغییرپذیر و قراردادی پیروی می کنند فلسفه را نباید کشف حقیقت دانست بلکه فعالیتی است برای حل معضلات ، توضیح مسائل و روشن کردن عقایدی که از منابع دیگر به دست آمده اند.
نظریه تحلیلی ویتگنشتاین در کلام، فلسفه آموزش – پرورش را هم تحت تاثیر قرار داد. شاید بتوان گفت که میان پدیده های اجتماعی انسان، هیچ کدام به اندازه پدیده تربیت با مفاهیم یا زبان کلامی سر و کار ندارند. آموزش – پرورش اساسا نوعی تقابل کلامی است. پیشگامان این سیستم فکری بر این باورند که : فلسفه آموزش – پرورش سنتی حتی تا چند سال پیش به بحث درباره افکار و عقاید مربیان بزرگ می پرداخت در صورتی که این امر به عهده تاریخ آموزش – پرورش واگذار شود و چنین فلسفه و نگرشی سنتی اگر چه ممکن است سودمند و ارزشمند باشد لیکن تنها می تواند یک بخش از فلسفه آموزش – پرورش را تشکیل دهد. انقلاب در فلسفه آموزش – پرورش عمدتا با یک توجه و نگرش تازه به معنای مفاهیمی است که در بحث های تربیتی به کار می روند و منطق توجیهی که در این بحث ها اظهار می شود.
"پیترز" پیشگام و مسئول انقلاب در فلسفه آموزش – پرورش در انگلیس این دو پرسش سقراط را مطرح می کند:
1- منظورتان چیست ؟ 2- چگونه می دانید؟
بسیار مهم است که این دو پرسش را در مباحث تربیتی مطرح کنیم. یعنی بدانیم منظور از مفاهیمی مانند آزادی، برابری یا مساوات، رشد و توسعه، نیازها، توانایی ها، معلومات و ... چیست؟ تا بتوانیم این گونه مفاهیم را در اوضاع و احوال یا موقعیت های مناسب و درست به کار ببریم یا به گفته " رایل" دانستن این که این گونه مفاهیم را چگونه به کار ببریم و چگونه آنها را با یکدیگر و یا سایر مفاهیم ارتباط دهیم، نکته بسیار مهمی است.
بیشتر مردم می توانند با استفاده از مفاهیم، حرف های حسابی بزنند لیکن نمی توانند درباره خود آن مفاهیم حرف حسابی بزنند. مردم در نتیجه تمرین می دانند چگونه با مفاهیم کار کنند، حداقل در محدوده خانوادگی لکن نمی توانند روابط منطقی حاکم بر این کاربردشان را بیان کنند. ایشان همانند اشخاصی هستند که راه خود را در شهر یا محل زندگی خویش می دانند ولی نمی توانند نقشه ای از آن ترسیم کنند یا نقشه ای را بخوانند یا حداقل محل زندگی خود را روی نقشه پیدا کنند.
به نظر "گیلبرت رایل" کار این نیست آن چه را که می دانیم افزایش دهیم بلکه تصحیح جغرافیای منطقی معلوماتی است که ما داریم. این نخستین امر در فلسفه آموزش – پرورش است.
مؤلف کتاب ارزشمند و خواندنی "فلسفه جدید تربیت" معتقد است که :
الف-انقلاب در فلسفه آموزش – پرورش در توجه به تحلیل مفاهیمی است که در مباحث آموزش – پرورش به کار برده می شوند و منطق تصدیق یا تاییدی که در بحث از آموزش – پرورش می شود.
ب-تحلیل فلسفی مفاهیم را نباید با تعریف آنها در لغت نامه ها مخلوط و اشتباه کرد.
از نقطه نظر فیلسوفان و دانشمندان مطرح و به نام دکترین فلسفه تحلیلی، روش علم باید روش فلسفه باشد. اشیاء را فقط ضمن تجربه شخصی می توان شناخت و به این وسیله می توان صحت و سقم حقیقت به دست آمده را دریافت. تفکر درست در صورتی ممکن است که انسان دارای ذهن باز و گرایش علمی و دید انتقادی باشد.
در ارتباط با آموزش – پرورش این فلسفه منطق و زبان مسائل را مورد بررسی قرار می دهد. این فلسفه می خواهد به ما کمک کند که معنای ایدئولوژی ها یا عقاید فلسفی خود را بهتر بفهمیم و به ما هشدار می دهد که در کاربرد مفاهیم تربیتی کاملا بیدار و آگاه باشیم و مثلا وقتی اصطلاحاتی از قبیل آزادی و .... در تربیت به کار می بریم معنا و محدوده آنها را کاملا مشخص کنیم، آنچنان که دیگر هر معلمی یک نوع تعبیر و تفسیر نکند. به نظر پیروان فلسفه تحلیلی، بیشتر مشکلات در درست به کار بردن زبان و درست روشن نبودن زبان است.
هدف تربیت در نظر فلسفه تحلیلی کمک به رشد و تکامل ذهنی و اجتماعی فرد است. معلم باید هر دانش آموز را به داشتن گرایش علمی و ذهن باز و عینی تشویق کند و فعالیت های آموزشی خود را بر پایه تجربه های شخصی یادگیرنده و حل مساله به وسیله خود او انجام بدهد. این فلسفه، مواد درسی خاصی را پیشنهاد نمی کند ولی توصیه اکید می کند که بین مواد و موضوع های درسی وحدت کامل وجود داشته باشد و به جنبه های فلسفی آنها دقت بشود.
"برگرفته از فلسفه جدید تربیت"
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
تربیت، « علم » نیست!
تربیت، « اجتماعی کردن » نیست!
تربیت، « بار آوردن » نیست!
تربیت، « تغییر دادن » نیست!
تربیت، « عادت دادن » نیست!
تربیت، « سرعت بخشیدن به مراحل رشد » نیست!
تربیت، « آموزش دادن » نیست!
تربیت، « شکل دادن » نیست!
تربیت، « دخالت کردن » نیست!
تربیت، « شکوفا کردن استعدادها » نیست!
تربیت، « اُلگو دادن » نیست!
تربیت، « برخوردار ساختن » نیست!
تربیت، « نصیحت کردن » نیست!
تربیت، « پاسخ به نیاز » نیست!
تربیت، « نقش بازی کردن » نیست!
تربیت، « افزودن » نیست!
تربیت، « کسب کردن » نیست!
تربیت، « رام کردن » نیست!
تربیت، « سازگار کردن » نیست!
تربیت، « ارائه کردن » نیست!
اقتباس از کتاب تربیت، چه چیز نیست؟ نوشته ی دکتر عبدالعظیم کریمی
« تربیت »، فراهم آوردن شرایط و امکانات لازم برای « رشد یافتن » و « شکوفا شدن » استعدادهای همه جانبه ی آدمی است.
پایدار باشید.