گروه رسانه/ استفان هاوکینگ،فردی که در سیصدمین سالگرد مرگ گالیله به دنیا آمده بود (8 ژانویه سال ۱۹۴۲ ) ، صبح امروز (14 مارس 2018) و در سالگرد تولد آلبرت اینشتین درگذشت.
سخنان مشهور استیون هاوکینگ:
اگر فقط یک نظریه واحد برای همهچیز وجود داشته باشد، مجموعهای از قوانین و معادلات است؛ ولی با روش معمول علم که ساختن یک الگوی ریاضی است نمیتوان به این سؤال پاسخ داد که چرا جهان هستی باید برای توصیف یک معادله به وجود آمده باشد. چرا تمام نظام هستی باید به خودشان زحمت به وجود آمدن داده باشند؟
در تمام زندگیام، مجذوب پرسشهای بزرگی بودهام که آدمی با آنها روبه رو است و تلاش کردهام پاسخی علمی برای آنها پیدا کنم. اگر شما هم مثل من به ستارگان نگاه میکردید و سعی میکردید مفهوم آنچه میبینید، درک کنید؛ شما هم از خود میپرسیدید که واقعاً دلیل هستی این دنیا چیست؟
* علم ثابت کرده است که جهانهای مختلفی میتوانند از «هیچ» به وجود آمده باشند. این بستگی به شانس ما دارد که در کدام جهان قرار گرفته باشیم!
* تمام تاریخ علم به تشخیص تدریجی این امر گذشته است که گرچه حوادث به شیوه دلخواه ما اتفاق نمیافتند؛ ولی همه آنها منعکسکننده یک نظم خاص هستند.
* ما باید در جست و جوی بیشترین ارزش اعمالمان باشیم.
* بزرگترین دشمن دانش، جهل نیست بلکه توهم دانایی است.
* هوش واقعی، توانایی سازگاری با تغییرات است.
* معلوم نیست که باهوش بودن برای همیشه یک ارزش باقی بماند.
* این اتلاف وقت است که از ناتوانیم عصبانی باشم. همه باید با زندگی کنار بیایند و من در این زمینه کارم را بد انجام ندادهام. مردم نمیتوانند وقت خود را به این اختصاص دهند که چرا همیشه خشمگین یا در حال گله و شکایت هستید.
* زندگی هرقدر دشوار به نظر برسد، بازهم کاری هست که شما بتوانید در آن موفق باشید.
* حالا همه ما به اینترنت وصل هستیم، مانند سلولهای عصبی درون مغزی بسیار بزرگ.
* کار کردن به زندگی شما معنا و هدف میدهد، زندگی بدون کار پوچ و بیمعنی است.
* حتی اگر زمانی مشخص شود که سفر در زمان امری غیر ممکن است، مهم این است که ما دلیل آن را بفهمیم.
* مردمی که به آیکیو خود افتخار میکنند، در نهایت بازنده میشوند.
* گذشته نیز مانند آینده، پدیدهای نامتناهی است و فقط میتواند بهعنوان طیفی از احتمالات شناخته شود. ( 1 )
گروه رسانه- نرگس کارگری/
این روزها ارزش محبت و علاقه کم شده است.اگر این روند ادامه پیدا کند ممکن است مهر و دوستی جایش را کاملا به دشمنی و نفرت بدهد و آن روز زندگی کردن در این کره خاکی سخت و غیر ممکن خواهد بود.
به کودکانمان عشق و دوستی پاک را مرتبا یادآور شویم و بهترین طریقه آموزش آن همدلی و ابراز صحیح آن در محیط خانه و مدرسه خواهد بود.بچه ها آنچه را به چشم ببینند راحت تر لمس می کنند.
از هم اکنون هم می توانیم در رفتارمان تحول ایجاد کنیم.
بیست و یکم اسفندماه روز بزرگداشت نظامی_گنجوی شاعرِ پرآوازه ی پارسی را گرامی می داریم.
به این مناسبت امیدوارم یادآوری کتاب زیبای لیلی و مجنون او برای همگان جذاب باشد.
لیلی و مجنون سومین منظومه نظامی است که بیش از 4000 بیت دارد و موضوع آن عشق مجنون به لیلی که عشق توام با عفت است. نظامی این اثر را نیز همانند سایر آثارش می ستاید و آن را بحر روان لقب می دهد. هم زیبایی ظاهر و هم غنای باطن اش را ستوده و می گوید که تاکنون کسی چنین اثری خلق نکرده است.داستان لیلی و مجنون در ادبیات جهان نمونه های فراوانی دارد اما نظامی گنجوی بود که با آن منظومه خواندنی اش داستان را به این اسم جاویدان کرد و اسم مجنون را به عنوان نماد عشق دبیرستانی و بدون هیچ خواسته ای، بر سر زبان ها انداخت.
بعدها تعداد زیادی از شاعران فارسی و عرب زبان هم روایت خودشان از این زوج را تعریف کردند که منظومه های جامی و امیرخسرو دهلوی ، منظومه ترکی محمد فضولی و همینطور نمایشنامه احمد شوقی مصری از همه معروف تر هستند.
شهرت لیلی و مجنون در جهان بسیار زیاد است خوب است کودکان ما هم با آنان آشنا شوند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
كانت مى گويد متأسفانه يكى از مفاسدى كه در جامعه ما وجود دارد اين است كه اطفال را براى اينكه «سازگارى هر چه بيشتر با وضع موجود» پيدا كنند پرورش مى دهند ولى اصلا چنين منظورى صحيح نيست بلكه «بهبود بخشيدن به وضع موجود» بايد هدف تربيت باشد. يعنى بايد بچه ها را طورى پرورش داد كه وقتى بزرگ شدند اين وضع موجود جامعه را بهتر كنند نه اينكه خودشان را با وضع موجود هماهنگ و همرنگ سازند كه در نهايت مثل ما شوند.
پدر و مادرى موفقند كه بچه ها را براى اينكه بهتر ازخودشان شوند تربيت مى كنند نه براى اينكه مثل خودشان شوند.
كانت مى گويد:« پرورش مناسب پرورشى است كه عطف توجه به حال ندارد بلكه به آينده دارد.» سخن كانت نظير آن مطلبى است كه از حضرت على بن ابيطالب نقل شده كه بچه هاى خود را براى زمانِ خودتان تربيت نكنيد بلكه براى زمان آتى تربيت كنيد.
نكته ديگر در باب آموزش و پرورش از ديدگاه كانت، نظر او در باب آموزش است. كانت مى گويد اهداف آموزش هم زودگذرتر از پرورش است و هم تخصصى تر از پرورش. وقتى ما اطفال خود را پرورش مى دهيم، ايشان را از آن جهت كه مى خواهند انسان باشند پرورش مى دهيم ولى آموزش از آن جهت كه انسان شوند در موردشان صورت نمى گيرد بلكه از آن جهت كه مهندس شوند، پزشك شوند، معلم شوند، پل بسازند و... مى آموزند. از اين نظر است كه آموزش، تخصصى است يعنى انسان براى انسانيت طرف نيست بلكه براى اين است كه فرد بتواند فلان حرفه خاص را بلد باشد. پس پرورش براى همه انسانها لازم است ولى آموزش ويژه هر فردى متناسب با خواست شغلى اوست.
نكته ديگر اينكه آموزش زودگذر است; يعنى جامعه وقتى تطور پيدا كرد آموزش هايش هم به سرعت متطور و متغير مى شود ولى پرورش اينگونه نيست; پرورش به غايت قصوايى نظر دارد كه گويا فوق اين تطورات اجتماعى است، او مى خواهد انسان درست كند و انسان را در هر زمانى بايد با يك لوازم خاصى بپرورد، لذا پرورش ديرگذرتر از آموزش است. ولى در عين حال، كانت مى گويد: با اينكه آموزش بايد تخصصى باشد ولى بايد جنبه هرمى خودش را حفظ كند. يعنى در سالهاى ابتدايى ما بايد از هر رشته علمى يكسرى معلوماتى به بچه ها ياد دهيم، علوم تجربى، علوم فلسفى، علوم تاريخى و بعد آهسته آهسته اين دامنه را تنگ تر كنيم و يك علوم خاص ترى ـ وابسته به آن شغل و حرفه اى كه فرد مى خواهد انتخاب كند ـ ياد دهيم و به اين ترتيب اين دامنه تنگ تر و تنگ تر شود تا در نهايت براى آن شغل يك تعليم خاصى داشته باشيم. ما بايد به صورت هرمى آموزش دهيم تا اينكه بچه در هر سنّى اگر از آموزشهاى بيشتر محروم شد، لااقل در آن مقدار كارائى داشته باشد. آموزشها بايد هر چه تخصصى تر مى شوند تعداد آنها كمتر شود ولى آن علومى كه باقى مى مانند به صورت عمقى ترى ياد گرفته شوند.
در عين حال، در اين مدت نبايد به گونه اى آموزش داد كه فضل فروشى در بچه ها افزايش و رواج پيدا كند.
كانت مى گويد متأسفانه در نظام تعليم و تربيت ما، وضع چنين است كه الفاظ و اصطلاحات زياد است و اينها فقط به درد بازارگرمى و فضل فروشى مى خورد. به اعتقاد او، از هر علمى يك مقدار دقيقش را ياد بدهيد ولى زياد وارد الفاظ و اصطلاحاتش نشويد كه اينها به درد لفّاظى مى خورند و بس. از هر علمى يك محدوده كم ولى عمقى و دقيق ياد دهيد.
نكته مهمى كه در كتاب تعليم و تربيت كانت وجود دارد آن فضائل اخلاقى است كه در پرورش بايد در بچه ها رسوخ داده شود. او راه رسوخ كردن آن را هم بيان كرده است. يكى از نكاتى كه او مى گويد اين است كه از اول به بچه ها نگوييد:« دروغ نگوييد چون خدا گفته است دروغ نبايد گفت»; چون اگر بعداً براى او از لحاظ فلسفى درباره وجود خدا مشكلاتى پيش آمد و شك كرد كه خدا وجود دارد يا نه يكباره اخلاقش هم فرو مى ريزد، چون تا به حال راست مى گفت براى اينكه معتقد بود خدا وجود دارد و خدا گفته است، حالا كه معلوم شد خدا وجود ندارد پس نبايد راست هم بگويد.
نبايد به گونه اى آموزش داد كه فضل فروشى در بچه ها افزايش و رواج پيدا كند كانت مى گويد عكس آن را بگوييد:«راست بگوييد چون راست گفتن براى انسان خوب است و خدا هر چه را كه براى انسان خوب است امر كرده است.» اگر روزى برايش معلوم شد كه خدا وجود ندارد باز آن مطلب اصلى سرجاى خودش باقى مانده است. يعنى حسن راست گفتن را متوقف بر وجود خدا نكنيد كه اگر شكى در وجود خدا پديد آمد در حسن راستگويى هم شك حاصل آيد، بلكه بگوييد راست گفتن و... از آن رو كه انسان هستيم بايد انجام دهيم چه خدا باشد و چه خدا نباشد. اما متدينان مى گويند خدايى وجود دارد كه او هم گفته است اين كارها را انجام دهيد. اگر مطابق اعتقاد كانت بگوييد، اگر روزى از دين بيرون رفت، از اخلاق بيرون نمى رود.
مصطفی ملکیان،تاریخ فلسفه غرب،جلد 3،صفحه 134
گروه گزارش/
گاهی اوقات وقتی انسان به اسم رشته ای فکر می کند مطلب را بسیار ساده می انگارد و مانند خیاطی، یاد نخ و سوزن و مقداری پارچه که پوشش را برای .انسان به ارمغان می آورد اما هنگامی که به صفت پوشاک فکر می کنید یا به انواع مدهای روز ایران و جهان می اندیشید و یا زمانی که رنگ ها و طرح های متفاوت را به دقت بررسی می کنید متوجه پیچیدگی های تولید و بازاریابی و رقابت سنگین کشورها می شوید. تاثیرات فرهنگی لباس، نگاه اجتماعی مردمان یک کشور به طرح لباس و بحث مد و مدگرایی جزء اساسی ترین مطالب این صفت است ... ( 1 )
به نظر می رسد هنر و زیرمجموعه های مرتبط با آن مانند « طراحی و دوخت » جایگاه چندانی در نظام آموزشی و حتی آموزش عالی ایران ندارد .
مسائل فرهنگی و چالش های مختلف دست به دست هم داده و موجب شده است تا دانش آموزان اکثرا نتوانند در کانال استعداد و علاقه خود از طریق هدایت تحصیلی راهی برای آینده شغلی خود پیدا کنند .
« فرانک مسیح پور » فارغ التحصیل هنرستان سوره است .
او در حال حاضر مدیر بخش فشن و طراحی دانشگاه آبراهام لینکلن ( Abraham Lincoln University ) را بر عهده دارد .
مسیح پور در گفت و گویی با نشریه تریبیون ( 2 ) نظرات خود را بیان کرده است .
مولف : توماس آرمسترانگ
مترجم : ترانه بهبهانی
در روزهای اخیر اخبار ضد و نقیض از "حذف آزمون برای ورود به مدارس سمپاد" خیلی از اولیا را خوشحال و برخی را ناراحت کرده است. ولی چیزی که باید برای همه مورد توجه ویژه باشد آن است که همه کودکان سزاوار "نابغه شدن" هستند و اولیا و مربیان می توانند آن ها را در این راه یاری کنند.
کودکان ذاتا و با شادی به دنبال جذب علم هستند و چنانچه در محیط مناسبی پرورش یابند – محیطی که ما آن را " محیط فراگیری مثبت " نامیده ایم – جاذبه ی آن ها نسبت به علم رو به فزونی خواهد رفت. مشکل ما آن جاست که در فرهنگ ما تحمیل و اجبار در سیستم آموزشی حکم فرماست که سد راه پرورش قدرت ذاتی کودک برای فراگیری می باشد.
فراگیری به صورت طبیعی همانند نفس کشیدن ، غذا خوردن و خوابیدن ، برای کودکان ، مهم است. پس بیایید آن ها را از این احتیاج حیاتی محروم نکنیم!
کتابی که معرفی می شود برای گروه های زیر می تواند مفید واقع شود :
باری تمام اولیایی که مایلند به فرزندانشان کمک کنند تا موقعیت را احساس کرده و توانایی های خود را بشناسند . بنابراین : اگر می خواهید استعدادهای ذاتی فرزندان خود را پرورش دهید و برنامه ای خلاق برای سالهای قبل از دبستان فرزندان خود داشته باشید این کتاب را بخوانید.
چنانچه احساس می کنید فرزندتان در یادگیری ضعف دارد و نمی دانید تا چه حد فرزندتان را برای فراگیری تحت فشار قرار دهید می توانید از نکات این کتاب کمک بگیرید.
اغلب اولیا به دلیل شاغل بودن و مشکلات ریز و درشت زندگی، درگیر مسائل تحصیلی فرزندان خود قرار نمی گیرند خوب است از تجارب مفید آموزشی این کتاب در اوقات فراغت و هنگام تعطیلات برای بهبود شرایط استفاده کنید.
امیدوارم این کتاب به اولیا کمک کند تا بیش از گذشته نسبت به روش فراگیری فرزندانشان علاقه مند شوند و انگیزه هایی در آن ها ایجاد کند که خانه را کانونی برای فراگیری در آورند. چنین کانونی در مقام مقایسه از اهمیت بالاتری نسبت به مدرسه برخوردار است.
شایان ذکر است که این کتاب برای والدین کودکان 3 تا 12 سال تدوین شده است ، اما اولیا نوزادان و نوجوانانی که در دوران حساس بلوغ را می گذرانند نیز می توانند از توصیه ها و فعالیت های پیشنهادی این کتاب استفاده کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اهم چالشهای آموزش زبان انگلیسی در مدارس ایران از دیدگاه این نگارنده عبارتند از:
1. مدیران مدارس
2. ادارات آموزش و پرورش
3. اولیای دانش آموزان
4. خود دانش آموزان
5. سایر دبیران زبان انگلیسی
6. سایر همکاران سایر رشتهها
برخی مدیران که به مدیران بخشنامهای نیز معروفند، جهت اجرای هر آنچه از جانب اداره، بخشنامه میشود، آن قدر وقت آموزشی را در مراسم مختلف صبحگاحی، مناسبتی، انجمن اولیا و مربیان و... میگیرند که فرصت لازم و شایسته و درخور به دروسی همچون زبان انگلیسی که هم ارزشیابی شفاهی دارند و هم کتبی، اختصاص نمییابد. ادارات آموزش و پرورش هم به دلیل خرده فرمایشات فراوان در قالب بخشنامههاو تقاضای پاسخگویی و انجام تمام آنها در قالب طرحهای کارشناسی نشده و در راستای صرفا بروکراسی اداری، همچون طرح تعالی مدارس که معلمان باید طبق سرفصلهای مدون وزارتی هم تدریس کنند و هم امتحان بگیرند و هم در پایان هر ماه یک نمره داشته باشند که به دفتر مدرسه اراذه کنند، بیشترین مزاحمت را برای وقت آموزش ومعلمان ایجاد میکنند.
برخی از اولیا نیز تازه بعد از گرفتن کارنامه راه مدرسه را انگار به خاطر میآورند و وقتی هم سر کلهشان پیدا شد، شروع میکنند با عصبانیت سخن گفتن و انتقاد معلمان که چرا دخترم، چرا پسرم نمره کم آورده و مقصر معلم است که درس نداده و حالا که فرزندم نمره نیاورده نیاز به کلاس خصوصی دارد و اصرار که خود معلم مدرسه تدریس خصوصی کند به فرزندشان و باور هم نمیکنند معلمی همچون این خود من، هرگز برای دانشآموزان خودم در، مدرسه، کلاس خصوصی نمیگذارم و مخلص کلام اینکه راضی کردن تمام اولیا تقریبا غیر ممکن میکند.
خود دانش آموزان هم که از، اول نیمسال معمولا سر به هوا و درس نخوان هستند و تازه کارنامه که گرفتند یادشان میآید اینجا مدرسه است؛ قوانینی دارد، او آمده تا درس بخواند نه اینکه تنها سوهان روح معلم باشد همانجا که گاهی با دعوا کردن و کتک کاری با بغل دستیاش و رد و بدل کردن کلمات خلاف ادب در حضور معلم، حتی در مدارس دخترانه، بسیار رنج آور و ناراحت کننده جلوه میکنند.
همکار هم رشته هم بیش از سه گروه قبلی قلبت را به درد میآورد هنگامی که در کم اهمیت ترین مواردی که تو به مدیر گوشزد میکنی باید انجام دهی، طبق بخشنامه و او پشت حرفت را نمیگیرد، و در پایان در دفتر مدرسه که مینشینی تا گلویی تازه کنی و گپ و گفتوگو با دوست و همکار، خانم معلم عزیز داشته باشی حرفی ندارد به جز حرف خرید و... تو از شدت تنهایی سرت را با بخشنامهها گرم میکنی و با کتاب انگلیسی ات و مشتاقانه آماده نواخته شدن زنگ برای دوباره بودن با بچههای ایران و صد البته در فکر بازنشستگی پیش از موعد!
روزنامه آفتاب یزد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آگاهي صحيح دست اندركاران نظام آموزشي به ويژه راهبران آن يعني “مديران مدارس” از فلسفه آموزش و پرورش و مكتب فكري حاكم برآن و ضرورت حركت آنها براساس اين فلسفه، همواره دغدغه بزرگان سياسي و متفكران امر آموزش و پرورش بوده است.
بدون شك علت اصلي اين توجه، اهميت آگاهي از فلسفه تعليم و تربيت و نگراني از تبعات سنگين عدم همخواني بين فلسفه تعليم و تربيت و آرمانها و ارزشهاي حاكم برآن با عملكرد نظام آموزشي است كه مي تواند منجر به فروپاشي آن گردد.
بر همه مبرهن است كه وظايف مدير مدرسه نبايد صرفا تا حد اجراي دستورات و بخشنامه هاي بالادستي، تنزل نمايد در اين راستا پژوهش و مطالعات خوبي درباره فلسفه تعليم و تربيت انجام شده و برخي آسيب ها مانند اقتباس فرهنگي بدون مطالعه و در تضاد با ارزشهاي فلسفه تعليم و تربيت ما، مورد نقد پژوهشگران هم قرار گرفته است. البته نقدهايي هم شده كه چرابه رغم تلاشهايي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي براي بازسازي نظام تعليم و تربيت كشور و تقويت انديشه هاي اسلامي و معارف اهل بيت (ع) و بزرگان انقلاب اسلامي صورت گرفته است، همچنان نظام تعليم و تربيت كشور موفقيت چشمگيري را در جهت پاسخگويي به نيازهاي اساسي مسائل فرهنگي و تربيتي ازخود نشان نداده است و در پاسخگويي به پرسش هاي فراوان نسل آينده عاجز بوده است.
مدتها قبل، "كارگروه تلفيق نتايج مطالعات نظري" با پشتيباني "دبيرخانه شورايعالي آموزش و پرورش" اقدام به تدوين مباني نظري تحول بنيادين در نظام تعليم و تربيت رسمي- عمومي جمهوري اسلامي ايران را نمود كه در آذر 1390 با تاييد شوراي عالي انقلاب فرهنگي، مبناي سياست گذاري ها، برنامه ريزي ها و توليد اسناد تحولي در نظام تعليم و تربيت رسمي-عمومي كشور قرار گرفت.
از مهم ترين مباني اساسي تربيت در اين سند مهممي توان به 5 بخش طبقه بندي شده :
1-مباني هستي شناختي 2-مباني انسان شناختي 3-مباني معرفت شناختي 4-مباني ارزش شناختي 5-مباني دين شناختي؛ اشاره كرد.
با عنايت به ترسيم مباني اساسي تربيت در سند تحول، اكنون انتظار مي رود مديران مدارس به عنوان راهبران و مجريان اهداف نظام تعليم و تربيت، از روح مكتب فلسفي حاكم بر نظام خود، آگاه بوده و عملكردهاي آموزشي و پرورشي مدارس را در جهت اهداف و نظام ارزشي اسلامي منطبق سازند.
بر همه مبرهن است كه وظايف مدير مدرسه نبايد صرفا تا حد اجراي دستورات و بخشنامه هاي بالادستي، تنزل نمايد و در صورت تسلط و آگاهي مدير از فلسفه آموزش و پرورش، مي توان شاهد تحولات كيفي شگرفي در بطن مدرسه هابود.
اكنون اين سوال مطرح است كه آيا در شرايط احراز مديريت مدارس به مبحث آشنايي مديران با مهم ترين موضوع يعني مباني اساسي تربيت و مباني فلسفي نظام آموزش و پرورش در ايران توجه شده است؟
اگر بخواهيم نگاهي منطقي به اين موضوع داشته باشيم به اين نتيجه مي رسيم كه شايسته است افرادي را به عنوان مدير مدرسه و راهبر آموزشي به كار گيريم كه فارغ التحصيل رشته هاي علوم تربيتي (مديريت آموزشي ، فلسفه تعليم و تربيت و ...) باشند و با برخورداري از پيشينه آكادميكي مرتبط با مسائل تعليم و تربيت ، بتوانند درك منطقي و روشني از مسائل داشته و تاثيرات مفيد و سازنده اي در عرصه تعليم و تربيت كشور داشته باشند.
مطابق با مصوبه جلسه 673 مورخ 22 / 1 / 81 شوراي عالي آموزش و پرورش شرايط عمومي و اختصاصي احراز مديريت مدرسه تدوين و تصويب شده است.از شرايط اختصاصي مي توان به مواردي نظير:
1- ميزان تحصيلات و سوابق تجربي براساس دوره تحصيلي و درجه مدرسه
2- شركت در دوره هاي آموزشي مديريت يا آزمون احراز صلاحيتهاي مديريت مدرسه و موفقيت در آن؛ اشاره كرد.
حال اين سوال مطرح است كه محتواي مواد آموزشي دوره هاي آموزشي مديريت چيست؟ آيا آموزش مباني نظري تحول بنيادين از مواد آموزشي اين دوره ها مي باشد؟ آيا مديران جديد الانتصاب مدارس با مكتب فلسفي آموزش و پرورش كشور و ماموريت هاي آن به خوبي آشنا هستند؟ آيا آنها مي توانند با بهره گيري از محتواي اين دوره هاي آموزشي، اشراف به زيربناي فلسفي نظام آموزشي حاكم پيدا كرده و در جهت اعتلاي كيفي و كمي آموزش و پرورش گام بردارند؟
در آبان ماه سال جاري فراخوان جديدي از سوي وزارت آموزش و پرورش تحت عنوان فرآيند انتخاب و انتصاب مديران واحدهاي آموزشي با هدف شايسته سالاري منتشر شد. در اين فراخوان، سامانهاین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید به عنوان سامانه ثبت درخواست نامزدهاي مديريت معرفي گرديد تا افراد علاقه مند مشخصات خود را در آن ثبت نمايند. اين سامانه به صورت هوشمند شرايط اعلام شده از افراد و شرايط استاندارد را چك نموده و امتيازها را به كميته اي جهت بررسي نهايي ارائه مي دهد و در صورت نياز، مصاحبه صورت مي گيرد و در نهايت ليست اسامي نفرات برتر به دست روساي مناطق آموزش و پرورش قرار مي گيرد.
صرف نظر از بحث شايسته سالاري و طرح هاي خوبي از اين دست كه از جنس كارهاي مشورتي است و عرصه حضور علاقه مندان را فراهم مي نمايد، اما توجه به دو مقوله تخصص و تعهد در فرايند انتصاب مديران واحدهاي آموزشي مي بايست به صورت جدي در نظر گرفته شود.
دارا بودن ذهنيت فلسفي باتوجه به تاثير شگرف آن بر روند انجام امور و نوع تعاملات و ویژگیهايي مانند جامعیت يعني كل نگري و ديدن امور در یک زمینه وسیع است که باعث میشود فرد همواره در جهت وحدت بخشیدن به اندیشههایش تلاش کند. ، تعمق به عنوان دومین بُعد ذهن فلسفی که سبب میشود فرد ایدهها و پدیدهها را موردمطالعه قرار دهد و آنچه را که دیگران بدیهی تلقی مي كنند و درباره آنها پرسش نمیکنند، مورد سوال قرار دهد و انعطاف که بُعد سوم ذهن فلسفی است و با نواندیشی، دیگربینی و خلاقیت سروکار دارد؛ مي تواند از ضروريات يك مدير يا راهبر آموزشي باشد كه بايد مورد اعتنا قرار گيرد.
اگر مدير مدرسه حائز اين خصوصيات باشد و بتواند در برخورد با مسائل از خود جامعيت، تعمق و انعطاف پذيري نشان دهد، مجموعه را به خوبي هدايت كرده و مخاطبان (اولياء-دانش آموزان-كاركنان) نيز احساس مي كنند كه آسان تر مي توانند با وي تعامل داشته و تفاهم برقرار كنند.
با اين توصيف پرداختن به تقويت ذهنيت فلسفي مديران مدارس با لحاظ اين موضوع در محتواي آموزشي دوره هاي آموزشي مديريت،به منظور ايجاد درك درست آنها از مباني فلسفي آموزش و پرورش كشورمان، يكي از نكات حائز اهميتمي باشد كه جاي آن اين روزها در انتصاب مديران مدارس خالي است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یکی از بزرگترین کتابخانه های جهان را با بیش از چهارصد هزار کتاب بنیان گذارد و در سایۀ نفوذی که در هولاکو خان داشت، محیطی مساعد برای انجام پژوهش های اخترشناسی و ریاضی و دیگر علوم ایجاد کرد و ذخایر علمی قلمرو ایلخانان را از کتابها و نفائس گرفته تا دانشمندان از انهدام و قتل نجات داد/ امروز با تأسیس برخی دانشگاه های رنگارنگِ بی مایه، هنر و سلیقۀ ایرانی را به بند کشیده اند/ امروز جهان غرب کپرنیک را پدر علم نجوم می خواند. ناگفته نماند مشکل ما نام نیست، مشکل کژی و کاستی زاده شده از سستی ما و احساس عجز در برابر مدرنیسم غرب از روی جهالت و قربانی کردن اصالت و هویت خویش برای ارضا نفس است و غرب نیز این را فهمیده