نظرات صرفا نظرات کارشناسی است .همین را اول عرض کنم . به محض این که این مصوبه امضا شود و حکم قانون پیدا کند یقینا اجرای آن برای همه ما واجب و لازم است .
اما چون بحث در این فضا را فضای کارشناسی می بینم اجازه می خواهم که کمی دقیق تر موضوعات را بررسی کنیم .
وقتی گفته می شود از منظر استراتژیک به این معنا که اولا در دراز مدت بتوانیم آن را نگاه کنیم دوما این که چگونه می توانیم با این رویکرد رقابت کنیم ؟
منظر استراتژیک و برنامه ریزی یک فرق اساسی دارد .
در استراتژی آن نقطه ممیزه همه بسیار بسیار مهم است .
اول ؛ دو مبحث را باز کنیم قبل از آن که وارد این مصوبه شویم .
1-اول این که نخبه پروری را با این رویکرد قبول داریم یا نداریم ؟
اگر قبول کنید که ما به " نخبه پروری " نیاز داریم که دلایل متعددی وجود دارد که حتما باید این رویکرد را داشته باشیم به جهت این که :
1- اقتصادها دارد به سمت اقتصاد دانش بنیان حرکت می کند . ما در فضای اقتصادهای دانش بنیان نمی توانیم با آدم های " غیرنخبه " کار کنیم . از زمانی که افلاطون داشت راجع به " حکومت نخبگان " صحبت می کرد و بحث بسیار جدی بوده است .
2- نکته دیگر این که در ما در دنیا و در عالم سیاست یک دشمن استراتژیک داریم و آن را خوب می شناسیم و آن دشمن استراتژیک ما " رژیم صهیونیستی " است .
یکی از مراکز نخبه پروری بسیار استراتژیک در دنیا در اسرائیل قرار دارد .
یسیار بسیار خوب دارد کار می کند و کودکان را خیلی خوب از همان ابتدا شناسایی می کند و تحت حمایت های خیلی خاص قرار می دهد نه فقط خود کودکان را حتی خانواده های آن را .
دوستان صبغه این کار را می دانند . آن به قبل از انقلاب باز می گردد .
از حدود دهه 1350 که توسط دو تیم یکی تیم آمریکایی و یک تیم فرانسوی مدیریت می شد .
این ها به صورت " مشخص " روی فرآیند " نخبه پروری " کار می کردند .
حالا چرا ما باید این همه در مورد موضوع کار کنیم ؟
به جهت این که در همه دنیا افراد در دامنه 5 / 1 تا 2 درصد افرادی با ظرفیت های تحلیل و پردازش بالاتری تشکیل می دهند .
بسته به این که آن جامعه چگونه جامعه ای است می تواند متفاوت باشد .
5/ 1 تا 2 درصد از همان جامعه هم دارای ظرفیت های پایین تر از معمول هستند .
معمولا کم تر کسی روی افرادی که ظرفیت های ذهنی پایین تر دارند کار می کنند که آن ها را پیش بقیه بیاوریم .
می گویند این پذیرفته شده است .
می گویند باید مجزا آموزش داده بشوند .
اما مدت هاست که ما درگیر این موضوع هستیم که آیا این دو پارادایم " تلفیق " و " تفکیک " درست است یا غلط ؟
پاسخ این قضیه پیچیده است و در طول مطالعات تربیتی خیلی دگرگون شده است .
وقتی برخی کشورها مثل کشور ما ظرفیت برای پرورش ندارند پاردایم " تفکیک " را در یک سطح " حداقلی " می پذیرند ولی در سایر کشورها به خصوص کشورهای حوزه اسکاندیناوی – بیس کشورهای آن ها از نوع سوسیالیستی است و نگاه این است که هر چه هست را باید به همه افراد بدهید – آن جا پارادایم کاملا تلفیقی است منتهی یک نکته وجود دارد .
با توجه به تفاوت یادگیری افراد ما نیاز به " برنامه شخصی سازی شده " داریم .
اما آیا ما این امکان را داریم که برنامه سازی کنیم ؟
این افراد مثل " اسفنج " می مانند . در آب بگذارید جذب می کند در شربت هم بگذارید جذب می کند .
فرقی نمی کند که آن ها را داخل چه چیزی گذاشته اید .
خاصیت اسفنج جذب کردن بالاست .
بنابراین پارادیم تفکیک و پارایم تلفیق بسیار پارادایم های پیچیده ای هستند و به شدت متناسب با ظرفیت هایی هستند که در جامعه وجود دارند .
پس از این مقدمه به سراغ مصوبه اخیر می رویم .
نخست اهداف مرکز را معرفی می کنم و تاریخچه کوتاهی در مورد آن ذکر کنم .
قبل از انقلاب نخبه پروری و به صورت " سازمان " بوده است و آن موقع نامش سازمان ملی پرورش استعداهای درخشان بوده است و مستقیما زیر نظر خانم " فرح دیبا " کار می کرده است .
کاملا مشخص با دو تیم مدیریتی کار می کرد .
تیم مدیریتی کار از فرانسه بوده است و تیم تربیتی و در واقع آموزشی از آمریکا می آمد .
این دو تیم مطلقا همدیگر را نمی شناختند . یکی ساختار طراحی می کرد و دیگری کار را اجرا می کرد .
بعد از انقلاب که قرار شد با دگرگونی حاصل شود ، آقای دکتر اژه ای – که خدا حفظشان کند – احساس کردند که این مسیر باید تغییر کند .
شروع به اصلاح ساختار کردند . در اوج جنگ در سال 66 و در حالی که جنگ در وضعیت " غیرخوب " قرار داشت خودشان گفتند رفتند خدمت رهبر معظم انقلاب که آن موقع رئیس جمهور بودند .
گفتند می خواهند طرحی بدهند . مسئول دفتر گفت شلمچه سقوط کرده است و آقا حالش خوب نیست .
گفتم شلمچه سقوط کرده است ، کشور که سقوط نکرده است !
من موضوع مهمی را باید به ایشان بگویم .
اژه ای گفت که پیش ایشان رفتم و گفتم یک چنین طرحی را می خواهم بدهم . سازمانی را می خواهم راه اندازی کنم که بچه های باهوش را بتواند جذب کند و پرورش دهد و در اختیار کشور بگذارد .
با این که اوضاع و احوال کشور خوب نبود پذیرفتند و در زمان بسیار کوتاهی این مصوبه به تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و شروع به کار کرد .
از ابتدا رئیس این سازمان معاون نخست وزیر بود . کاری که در در سال های 79 و 80 به عنوان جزئی از امور به آموزش و پرورش منتقل شد و مدرسه داری به آن فرم قبلی تغییر پیدا کرد و بعد در سال 89 با تلفیقی که در شورای عالی اداری صورت گرفت سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان با باشگاه دانش پژوهان جوان که مسئول برگزاری المپادهای علمی است ترکیب شد و در نهایت به " مرکز " تنزل درجه پیدا کرد .
الان مرکز استقلال مالی ندارد اما در زمانی که " سازمان " بود استقلال مالی داشت .
مرکز چند هدف مشخص دارد . یکی از این اهداف شناسایی و پرورش استعداهای درخشان در سطوح مختلف تحصیلی است .
این جمله بیان می کند : " سطوح مختلف تحصیلی " ؛ یعنی از همان ابتدایی این کار را انجام می هد و این اتفاق هم افتاده است .
3 تا دبستان داشته است با عنوان " دبستان های سمپاد " که فرم مجتمع داشته است و طبیعتا چون شناسایی بچه ها در ابتدایی کار سختی است و دبستان داری کار خیلی مشکل تری بوده است این سیاست ادامه پیدا نکرد و از دوره راهنمایی یا همان متوسطه اول شروع به جذب دانش آموز کرد .
هدف دوم شناسایی ، جذب و هدایت دانش آموزان و جوانان بااستعداد کشور و اعتلای سطح علمی آنان از طریق تشکل بخشیدن در قالب گروه های پژوهشی و علمی است .
این هدف دوم به کل ماموریتی برمی گردد که الان باشگاه در حال انجام آن است و گروه های آموزشی که ذیل آن فعالیت می کنند .
تمام بحث های علمی و کار سوق های علمی که بچه ها دارند انجام می دهند همان کارگاره های آموزشی که منجر به خلق آثار پژوهشی بسیار ارزشمند می شود به این بر می گردد .
شاید دوستان من مسابقات قرآنی سمپاد را اسمش را شنیده اند که در زمان مدیریت آقای اژه ای در سطح بسیار بالایی انجام می شد .
این تشکل های دانش آموزی به شدت به جامعه پذیری دانش آموزان کمک می کنند و هم به شدت مهارت های اجتماعی که بچه ها به آن نیاز دارند و الان خیلی این بحث مطرح می شود که این ها توان اجتماعی ندارند تقویت می کند .
نگاهی هم به این مساله بیندازیم که چرا " سمپاد " به این روز افتاد ؟
اجازه می خواهم که یک نگاه آسیب شناسانه داشته باشم .
در سال 66 زمانی که این مصوبه در خرداد تایید شد تا مهر 66 که این مدارس راه افتاد در کشور 6 مدرسه سمپاد داشتیم .
این 6 مدرسه هم دختر بودند و هم پسر .
آرام آرام آقای دکتر اژه ای شروع به این گسترش آن کردند . چون معاون رئیس جمهور هم بودند ارتباطات خوبی داشتند و خودشان هم آدم مثبت و ساعی بودند شروع به گرفتن زمین های هکتاری خوب کردند و امکانات خوبی گرفتند و به تدریج میزان تقاضا برای مدارس سمپاد زیاد شد .
تا سال 88 ، 330 مدرسه در کشور احداث شد . این تعداد در مقاطع راهنمایی و دبیرستان بودند . این 330 مقطع و جنس بودند .
طبیعتا با این دیدگاه مدارس تا آن زمان خیلی خوب اداره می شدند . روی بحث های پژوهشی خیلی خوب کار می شد . بحث های تربیتی را خیلی خوب کار می کردند و بحث های معلمی شان خیلی خوب بود .
سازمان بود . ردیف استخدامی داشتند . به راحتی نیرو استخدام می کردند و به راحتی خودشان آموزش های ضمن خدمت می دادند .
پس تا این زمان می توانیم موقعیت خیلی خوبی را شاهد باشیم .
نکته این جاست در سال 89 که " سازمان " به " مرکز " تنزل درجه پیدا می کند و با سیاست آن زمان که می گفت ما باید این مجموعه را بزرگ کنیم – کاری به رویکردهای سیاسی ندارم و صرفا دارم یک بحث کارشناسی و تربیتی را جلو می برم – در زمان کوتاه به شدت مدارس را گسترش می دهند .
مدارسی که آزمون هایش متمرکز برگزار می شوند و از طریق این آزمون متمرکز شما می توانید بین نقاط مختلف کشور تفاوت های منطقه ای را درآورید و می توانید متوجه شوید کجا باید سرمایه گذاری بیشتری انجام دهید .
این آزمون ها نشان می دادند که " خط برش " دقیقا کجاست و اتفاقا خیلی از نخبگان توانستند آن زمان جذب شوند .
اما اتفاقی که این جا افتاد و ظرف حدود 4 سال مدارس به 2 برابر گسترش پیدا کردند ؛ قضیه تُنک کردن منابع است .
وقتی یک مجموعه خیلی بزرگ می شود دیگر نمی توانید آن را مدیریت کنید .
دیگر نه معلمش دست ماست ، نه خیلی دانش آموزش دست ماست و نه خیلی از شاخص هایی که تعریف کردیم برای ما خیلی قابل مدیریت نیست .
در برخی مناطق که جمعیت دانش آموزی باید 2 درصد می شد به 25 درصد رسید !
و این که امروز می گویند آزمون های آسیب زایی است و به حق هم آسیب زاست ناشی از آن اتفاق بود .
اگر ما توانسته بودیم سمپاد را روی مدار خودش نگه داریم و از آن وضعیت خارج نکنیم و از طرف دیگر از " رسانه ها " کمک بگیریم ..
ملت !
هر بچه ای باید خودش باشد ولی خود خوبش باشد .
چرا باید با هم رقابت کنند ؟
چرا باید با همدیگر رقابت های ناسالم کنند ؟
اتفاقی که در طول این سال ها افتاد و منجر به این آزمون های آسیب زا شد – من هم معتقدم آزمون ها آسیب زاست – این بود که جامعه روی چشم و هم چشمی افتاد و متاسفانه مجموعه " سمپاد " با جامعه صحبت نکرد و نگفت که تیزهوشی یک اتفاق نادر است .
نگفت تیزهوشی بسیار پرتکرار نیست .
تیزهوشی تبدیل به " تفاخر " شد .
و این اتفاق اتفاق بدی است .
تیرهوشی استعداد است . استعداد استحقاق می آورد و فرد بعد از این که حقش را گفت وظیفه دارد . وظیفه اش چند برابر است در مقابل جامعه ای که این مواهب را از آن گرفته است و حتما باید این مواهب را برگرداند .
این ها نقاطی بود که سبب آسیب شد .
پایان بخش اول
نظرات بینندگان
فرمایش حضرتعالی صحیح است.
من نمی دانم شما تا چه حد با آمار و ارقام واقعی تعداد معلمان فرهیخته و تلاشگری که با داشتن مدارک تحصیلی معتبر اعم از فوق لیسانس و دکتری در سراسر ایران به سختی و با امکانات کم در حال تربیت قرزندان من و شما هستند آشنا هستید؟ اما این را می دانم که در صد بالایی از این عزیزان هیچ فرصتی برای عرض اندام و مشارکت بیشتر در تصمیمات اخذ شده در سطح کلان این وزارت خانه طویل و عریض ندارند. می دانید یکی از دلایل دور شدن زحمت کشان و نخبگان واقعی درحوزه صف از موقعیتهای مدیریتی و ممتاز ستادی افرادی مانند سرکار خانم مهاجرانی و حامیان ایشان هستند؟ ما حدودا ۱۶۰۰ دکتر تخصصی و بالای ۵۰ هزار فوق لیسانس در وزارت خانه داریم که به راحتی می شود بهتر از ایشان را پیدا کرد.
این نخبه ها چه گلی به سر این مملکت زده اند تا به امروز ...
کجای اقتصاد ما علمی و بر پایه ی دانش بوده و هست که حالا لنگ نداشتن نخبه ها بماند .
وزیر همتی کند و تمام این سازمانهای ناکارامد را برچیند .