فریدالله ادیب آیین، متولد 16 آبان 1344 هرات افغانستان و یک چهره ای همگام در دنیای هنر معاصر، به طور مداوم مفاهیم سنتی هنر را از طریق آثار هنری انقلابی و نوآورانه خود به چالش کشیده و باز تعریف کرده است. با بیش از چهار دهه فعالیت حرفه ای، توانایی ادیب آیین در عبور از سبک ها، رسانه ها و ایدئولوژی های مختلف، او را به عنوان یک نیروی دگرگون کننده در قلمرو هنرهای تجسمی قرار داده است. این تحلیل انتقادی عمیقاً به آثار انقلابی منتخب فریدالله ادیب آیین می پردازد و تأثیر عمیق آنها را بر دنیای هنر و نقش آنها در تغییر شکل مسیر بیان هنری برجسته می کند.
ادیب آیین از خانوادهای فرهنگی تحصیل کرده به دنیا آمد. پدرش نیز نظامی و مادر اش معلم بود. او در سن بسیار کم به واسطه جنگ های داخلی افغانستان با خانواده اش به ایران پناهنده شد. ادیب آیین در سن نوجوانی نزد عمو اش نصرالله سروری به هنر نقاشی پرداخت.
خلق کردن امر واقعی و انتزاعی
یکی از کمک های انقلابی ادیب آیین، توانایی او در خلق کردن مرزهای بین بازنمایی و انتزاع، اغلب در یک اثر واحد است. نقاشی انتزاعی (1370) نمونه ای از این رویکرد پیشگامانه است. در این اثر، ضربههای قلم ادیب آیین بین انتزاع آشفته و فرمهای قابل تشخیص در نوسان است و بینندگان را به گفت و گوی دائمی بین ادراک و تفسیر دعوت میکند. این تکنیک انقلابی، طبقهبندی مرسوم آثار هنری را به چالش میکشد و مفهوم واقعیت بصری ثابت را مختل میکند.
عکس نقاشی و جست و جوی حقیقت
درگیر شدن ادیب آیین با عکسهای نقاشی مظهر جست و جوی انقلابی او برای حقیقت و اصالت در هنر است. «دختر افغان» (1370) گواهی بر این جست و جو است. تکثیر دقیق ادیب آیین از ذهن اش یک اثر را به تصویر میکشد، حس آشنایی وهمآوری را برمیانگیزد و در عین حال سؤالاتی را در مورد قابلیت اطمینان تصاویر ایجاد میکند. ادیب آیین با تبدیل یک لحظه اثر اش به یک بازنمایی نقاشی، بینندگان را وادار می کند تا با ماهیت ذهنی حقیقت و حافظه روبه رو شوند. این اثر با آمیختن دقت مکانیکی عکاسی با عمق تفسیری نقاشی، مفهوم سنتی پرتره را متحول می کند.
گفت و گوهای اکسپرسیونیستی انتزاعی
درگیری انقلابی ادیب آیین با اکسپرسیونیسم انتزاعی فراتر از تقلید محض است، زیرا او آثارش را با دقت فکری و تأملی در خود القا میکند. «نقاشیهای راه لاجورد» مانند «اناب» (1375)، نمونهای از رویکرد دگرگونکننده ادیب آیین است. با به کارگیری عملیات تصادفی و تکنیک های غیرمتعارف، اخلاق اکسپرسیونیسم انتزاعی را کانالیزه می کند و همزمان پایه های آن را واسازی می کند. این آثار انقلابی اقتدار دست هنرمند را به چالش می کشد و نقش تصادفی را در بر می گیرد و بینندگان را به تجدید نظر در مرزهای بین قصد و تصادف دعوت می کند.
نمودارهای رنگی و ساختارشکنی معنا
مجموعه « نمودار رنگ» ادیب آیین، به ویژه « 36 رنگ » (1380)، رابطه بیننده با رنگ را متحول می کند و روش ساخت معنا از طریق عناصر بصری را به چالش می کشد. ادیب آیین با چیدمان نمونههای رنگی در ساختاری شبکهای، هم زبان نمایش رنگ را جشن میگیرد و هم آن را زیر و رو میکند. تأثیر انقلابی این مجموعه در توانایی آن در از بین بردن تداعی های رنگی مرسوم و زیر سؤال بردن شرایط فرهنگی است که درک ما را از رنگ ها نشان می دهد. ادیب آیین از طریق «نمودارهای رنگی»، بینندگان را تشویق می کند تا دلبخواهی رنگ و نقش آن در شکل دادن به ادراک و ارتباطات را بررسی کنند.
تجرید به مثابه تمثیل مفهومی
آثار بعدی ادیب آیین، مانند «نسخه اول مقام افیون» (1390)، نشانگر انحراف انقلابی از رویههای هنری سنتی، با گرایش به تمثیل مفهومی است. در این اثر، ادیب آیین نوارهایی از رنگ را بر روی بوم میآورد و یک تعامل مسحورکننده بین فرم و پوچی ایجاد میکند. اهمیت انقلابی «استریپ» در توانایی آن در برانگیختن حس بی نهایت و ابدیت از طریق انتزاع مینیمالیست نهفته است. ادیب آیین بیننده را به چالش می کشد تا با فقدان فرم به عنوان یک بیانیه هنری نیرومند درگیر شود و مرزهای آنچه هنر می تواند از نظر احساسی و فکری برانگیزد را جابه جا کند.
در پایان، آثار هنری انقلابی فریدالله ادیب آیین با به چالش کشیدن هنجارهای تثبیت شده، پذیرش پیچیدگی، و پیش بردن مرزهای بیان هنری، چشم انداز هنر معاصر را دوباره تعریف کرده است. ادیب آیین از طریق دستکاری ماهرانه خود در انتزاع، درگیر شدن با عکاسی، گفت و گو با تاریخ هنر، ساختارشکنی معنا، و پذیرش تمثیل مفهومی، از محدودیت های طبقه بندی هنری سنتی فراتر رفته است.
رویکرد تحول آفرین او بینندگان را تشویق می کند تا رابطه خود را با هنر، ادراک و واقعیت به طور انتقادی بررسی کنند.
میراث ادیب آیین به عنوان یک رویاپرداز انقلابی، ریشه محکمی در توانایی او برای به چالش کشیدن، الهام بخشیدن، و تغییر شکل دادن به ماهیت آنچه هنر در دنیای مدرن است دارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اولین روز مدرسه و اولین برخورد و تعامل معلم با دانش آموزان بسیار حائز اهمیت است. آنها با توجه به ویژگیهای ظاهری، سخنان، نگرشها، ارتباط معلم با آنها و همچنین نوع درس یک قضاوت کلی در مورد معلمشان خواهند داشت و حتی آن را به خانواده نیز منتقل می نمایند.
رعایت نکات زیر میتواند اولین گام مثبت برای مدیریت یادگیری و مدیریت کلاس درس باشد و تا حدودی کار معلم را در طول سال تحصیلی راحتتر کند.
بنابراین در جلسه و هفته اول:
1- خودتان را معرفی کنید. از سوابق، تحصیلات و تجربیات خود بگویید. این حس و اطمینان خاطر را در دانشآموزان به وجود آورید که در طول سال تحصیلی، حامی و در کنارشان هستید.
2- با آراستگی ظاهری در کلاس حاضر شوید.
3- از دانش آموزان بخواهید خود را معرفی نمایند. در صورت تمایل میتوانید از علایق و توانمندیهایشان آگاه شوید.
4- از پرسیدن شغل پدر و مادر و ورود به حریم خصوصی خانواده خودداری کنید.
5- « تابستان را چگونه گذراندهاید » همواره سوژه مورد توجه میباشد. سعی کنید ورود به این موضوع باعث مقایسه بچهها، دل آزردگی و رنجش دانش آموزانی که تابستان خوبی نداشتهاند نشود.
6- در اولین جلسه از ارائه درس جدید خودداری کنید.
7- درس خودتان را معرفی کنید و از اهمیت و ضرورت و نقش آن در زندگی بگویید.
8- حدود انتظارات خود را در طول سال تحصیلی، برای دانش آموزان بیان کنید.
9- روش کار خود را توضیح داده و روشن سازی نمایید.
10- لوازم تحریر مورد نیاز برای درس خود را اعلام کنید.
11- از معرفی برای خرید کتاب کمک درسی، بدون هماهنگی مدرسه خودداری کنید.
12- روشهای ارزشیابی پیشرفت تحصیلی مربوط به درس خود را اعلام کنید.
13- به دانش آموزان جدید الورود و آنهایی که تغییر دوره تحصیلی دادهاند توجه کنید.
14- سعی کنید نگاه مثبت، هیجان و انرژی لازم برای درس و مدرسه را در دانش آموزان به وجود آورید.
15- از بیان حرفها و مطالب منفی، ناامید کننده و دلسرد کننده پرهیز نمایید .
16- تحسین و تشویق عامل مهم در ایجاد ارتباط میباشد، این نکته را مورد توجه قرار دهید.
17- دانش آموزان را با هم مقایسه نکنید.
18- رفتار ورودی دانش آموزان را اندازهگیری کنید. برای این منظور میتوانید از آزمونهای کوتاه مربوط به درس خود و یا از آزمون خرداد پایه قبل استفاده کنید.
19- با خواست و اراده و با تکیه بر دانش، تجربیات و هنر معلمی، می توانید در سال تحصیلی جدید، شروع دل انگیز و پایانی خاطره آمیز داشته باشید.
20- همکار محترم، دانش آموز مسافر یادگیری است. این سفر را برایش دلپذیر و خوشایند نمایید به نحوی که دوباره دوست داشته باشد همسفر شما شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
۹ شهریور (روز غرق شدن صمد بهرنگی در ارس) در تداوم محبتهای بیدریغ دکتر کفاش (معاون اسبق وزیر آموزش و پرورش) پستچی کتاب نفیس « هوش مصنوعی برای معلمان مدرسه » را تحویلم میدهد.
مقدمه کتاب به قلم شیوا و سلیس «دکتر عبدالرسول عمادی» است. وی با بیان خاطرات تدریس در دوره کرونا میافزاید: «هوش مصنوعی و هوش انسانی با بهرهگیری از مزیت نسبی یکدیگر میتوانند آموزش را به نحو کیفیتری سازماندهی نمایند » .
آشنایی با کتاب هوش مصنوعی
کتاب هوش مصنوعی برای معلمان و مدرسه در ۱۷۴ صفحه نوشته رزلاکین، کارین جورج و ماتلو چگورواست. این کتاب تابستان ۱۴۰۲ توسط گروه مترجمان با مدیریت « دکتر حمید رضا کفاش » به فارسی سلیس برگردانده شده است تا عوامل نظام آموزشی را با هوش مصنوعی آشناتر کرده و اطمینان کاربران را برای بهرهمندی بیشتر از هوش مصنوعی ترغیب و تشویق نماید.
کتاب مدعی است که هوش مصنوعی در مراحل جمعآوری و خوشهبندی دادهها و پردازش و تحلیل آنها به مدد هوش انسانی شتافته و در هم گرایی آموزش حضوری و مجازی نقشآفرینی مینماید.
کتاب هوش مصنوعی در هفت فصل مرتبط و زنجیروار خواننده را به فهم کاربردی و عمیق از هوش مصنوعی در آموزش رهنمون میسازد. هوش مصنوعی به دو صورت نظارت شونده و فاقد نظارت میتواند در پیشبرد فرآیندهای آموزش مجازی (کنترلپذیر، مدیریت پذیر و قابل ارزیابی) و البته با رعایت آیتمهای اخلاق در هوش مصنوعی موثر افتد.
به طور خلاصه هوش مصنوعی در ایجاد یک زیست بوم جدید برآمده از تحولات دیجیتال در دستگاه تعلیم و تربیت سنتی ما در امکان استفاده از دادهها را به طور گسترده فراهم اورده است.به کمک هوش مصنوعی میتوان مدلهای داده محوری ساخت که به اندازه کافی پیچیده بوده و البته کمککار معلمان در کیفیت بخشی به آموزش الکترونیکی باشد.
تهیه و مطالعه کتاب فاخر « هوش مصنوعی برای معلمان و مدرسه » را به همکاران عزیزم توصیه مینمایم.
شبیهسازی ذهن انسان در کامپیوتر
« علیرضا مهدیه » در خصوص هوش مصنوعی معتقد است:
هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) یا به اختصار AI به مجموعهای از فن آوریها و تکنولوژیهایی گفته میشود که به کامپیوتر و سیستمهای دیگر اجازه میدهد تا با استفاده از الگوریتمهای خاص، دادههای بزرگ را تحلیل کرده و به صورت خودکار و بدون نیاز به دخالت انسان، تصمیمات درست و منطقی بگیرند؛ هدف اصلی هوش مصنوعی، شبیه سازی قابل قبول عملکرد ذهن انسان در کامپیوتر است.
تمام کلمات، تعاریف و جملات فوق را هوش مصنوعی در تعریف خود نوشته و بازگو کرده است و میشود همانند خودش عمیقتر نگریست، دید و آموخت که تا چه میزان میتواند برای بشریت مفید و موثر و حتی مخرب و ویرانگر باشد.
چالشهای هوش مصنوعی
و اما هوش مصنوعی نیز همانند بسیاری از مصنوعات ساخت بشر، چالشها و فرصتهای فراوانی را به میدان آورده و خارج از بحث مهارت، در چالشی عمیقتر و بزرگتر، حتی خردورزی و هوشمندی انسان را نیز به چالش کشیده و میخواهد که در موارد بسیاری، جایگزین این موجود پیچیده و حساس شود.
جالب اینکه هوش مصنوعی هدف نیست و ابزار و وسیله است و همان ابزاری هست که طی گذشت قرنها انسان به آن رسیده، ساخته و توسعه داده، تا به ماهیت خردمندی و فن ورزی خود دست یابد و بتواند تا جایی که میتواند از این هویت حفاظت نماید.
در نگره ماتریالیسم؛ انسان حیوان ابزار ساز هست و انسانی که ابزار میسازد، ثروت و سرمایه و توسعه هم میسازد و این یعنی فصل ممیز انسان با حیوان، ابزارسازی آن است و بهعبارتی حیوان عاقل و ناطق بودن در پس پرده ابزار سازیست و عقل و نطق در صورت عدم وجود ابزار به کار آینده بشر و تولید نخواهد آمد.
هوش مصنوعی هوی هوش انسانی
و جالبتر اینکه امروز و در چالش اصلی میبینیم که ابزاری که ساخته همین انسان ابزارساز است، میتواند در بسیاری از موارد، جایگزین همین ابزار سازی و ابزار خواهی نسل بشر گردد و حتی جایگزین خود انسانی که به تعابیری شاهکار و اشرف همه مخلوقات عالم است باشد و میبینیم که در حال حاضر هوش مصنوعی میتواند هم ابزار باشد و هم ابزارساز و هم حیوان باشد و هم خود انسان !
پردازشگر و شاید نابودگری که هم ماشین است و هم ضد ماشین و هم انسان هست و هم ضد انسان و هم ابر ابزاریست که تمام ابزارها و ابزارسازهای قبلی را به چالش میکشد و باز هم خواهد کشید ..
هوش مصنوعی و آینده بشر
هوش مصنوعی و مصنوع هوشمندی که از تمام انواع هوش انسانی و فرا انسانی بهره دارد و نمیشود به راحتی تغییری در تصمیمات آن ایجاد کرد و برنامههای منظم و دقیق آن را اجرا نکرد .
ابزاری که هم مدیر است و هم کارگر و هم خادم است و هم مخدوم ، خردمندی که مفهوم انسان خردمند را بازتعریف خواهد کرد و باهوشی که ضریب و سطح هوشی انسانی را معامله خواهد نمود .
باری، انسانی که ابزار ساخت و تولید کرد و طبیعت را شکل و صورت جدید بخشید، حالا به ابزاری رسیده که در حال تغییر دادن شکل و ماهیت خود اوست و میرود که هوشمندتر از خودش، از ابزاری به نام انسان بهره برداری کند !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
هوش مصنوعی یا هوش ماشینی در بسیاری از لوازم منزل، صنعت خودروسازی، صحبتکردن با حیوانات، شناسایی بیماریها، تبدیل متن به فیلم، تولید محتوای متنی، شرکت در آزمونها، برنامهنویسی، تبدیل کلمات تایپ شده به دست خطهای مختلف، تولید کارهای هنری و بسیاری دیگر از موارد میتواند به انسان کمک کند و کارهای او را تسهیل نماید. یکی از رباتهایی که امروزه غوغا به پا کرده و در آینده انقلاب و تحولات چشمگیری در عرصه هوش مصنوعی از او خواهیم دید، بات Chat GPT است. بسیاری از ما هنوز فکر می کنیم هوش مصنوعی یک ربات یا یک آدمآهنی قدرتمند است که دشمن ما آدمها محسوب میشود، اما اکنون داستان تغییر کرده است. هوش مصنوعی به بخش عمده و جداییناپذیر زندگی ما تبدیل شده است که کمکهای زیادی در حوزه های مختلف مانند هوا و فضا، پزشکی و خودروسازی و حتی آموزش به ما کرده است.
محققان معتقد هستند که برنامههای هوش مصنوعی مانند چتجیپیتی میتواند در بهبود آموزش و یادگیری نیز مؤثر باشند. البته با این پیششرط که مراقب ارائه اطلاعات نادرست احتمالی که چتجیپیتی معمولاً به آنها دسترسی دارد، باشند. از چتجیپیتی می توان در بحث آموزش و یادگیری در موارد زیر بهره جست:
توضیح و آموزش
این ابزار بهخوبی میتواند کلمات، کدها و حتی علم فیزیک، شیمی و زیست را توضیح دهد. همانطور که قابلیت مربی هوش مصنوعی در Chat GPT در ماهها و سالهای آینده، توسعه و بهبود مییابد، میتواند به طرز چشمگیری نحوه تعامل فراگیران با دنیای بیرون را تغییر دهد.
نوشتن شعر، مقاله، متن سخنرانی و نامه
چتجیپیتی میتواند بهعنوان دستیار نوشتن و شریک فکری استفاده شود. بدین صورت که یک متن اولیه مقاله، شعر، سخنرانی و نامه از چتجیپیتی خواسته و دریافت شود و سپس از سوی فرد کارشناس اصلاح شود و بهبود و ارتقا یابد.
برنامهنویسی
ابزارهای هوش مصنوعی از جمله چتجیپیتی گذشته از آن که میتواند بهخوبی برنامهنویسی کند، میتواند کمک حال کدنویسان در یافتن خطای صورت گرفته باشد.
سرعت در ارائه پاسخ ها و بازخوردها
یکی از مزایای این چتبات سرعت در ارائه پاسخها و بازخوردها است که می تواند با زبانهای مختلف این کار را در حداقل زمان ممکن انجام دهد.
مباحث تعاملی دوطرفه
چتبات جیپیتی می تواند یک تعامل دوطرفه را بین ربات و فراگیر به وجود آورد و به طور هوشمند و جامع به سؤالات فراگیر پاسخ دهد و یک گفتگوی علمی و کامل را انجام دهد.
شخصی سازی آموزش
هر فراگیری با توجه به سطح معلومات، دانش و نیازها و علایق خود می تواند با این ربات گفت و گو کند و پاسخ سؤالات خود را دریافت نماید.
مدیریت و دستکاری دادهها
مرتبسازی، مدیریت و سازماندهی دادههای ساختار نیافته، دشوار است. با کمک این چتبات میتوانید دادههای بدون ساختار را با کمک دستکاری دادهها به یک فرمت ساختاریافته تبدیل کنید.
تجزیه و تحلیل حجم زیادی از دادهها
تجزیهوتحلیل و تفسیر دقیق و همهجانبهنگر حجم زیادی از دادهها و اطلاعات نیازمند تسلط کارشناسان به تکنیکهای متعدد و متنوعی است که کار را دشوار و زمانبر میکند؛ ولی با استفاده از چتجیپیتی و سایر اشکال هوش مصنوعی میتوان مشکلات این گونه را کاهش داد.
جایگزین موتورهای جستجو
درحالیکه اطلاعات ارائه شده از سوی چتجیپیتی همیشه دقیق نیست؛ چون که دادههای در دسترس آن بهپیش از سال ۲۰۲۱ محدود است، ولی میتواند دادههای میلیونها وبسایت را تجزیه و تحلیل کند تا به هر سؤالی که دریافت میکند، پاسخ دهد.
زمانبندی و برنامهریزی کارها
سازماندهی برنامه کاری پرمشغله شما ممکن است زمانبر باشد، بهویژه این که بخواهید زمانبندی انجام مراحل مختلف کارها را انجام دهید اما چتجیپیتی و سایر اشکال هوش مصنوعی میتواند به راحتتر شدن این کار کمک کند.
تصحیح اوراق امتحانی
معلمان می توانند از این ربات برای تصحیح اوراق امتحانی خود و یا بررسی تکالیف فراگیران و نظارت بر ارائه تکالیف یا پاسخ گویی به چتها و ایمیلها استفاده کنند.
نظرخواهی و مشورت
تصور کنید که در برنامهریزی درسی در موضوع خاصی چالشها، فرصتها و محدودیتها را نمی شناسید. در چنین شرایطی میتوانید برای کاهش ضریب خطای خود از نتایج بررسی چتجیپیتی و سایر اشکال هوش مصنوعی استفاده کنید.
همکاری برای یافتن تجربه جدید
اگر از انجام کارها و تجربیات خود در یادگیری مطمئن نیستید و احتیاج به کمک و همکاری دارید چتبات هوش مصنوعی میتواند به شما مشورت بدهد و تکنیکهایی را پیشنهاد کند.
تولید محتوا
میتوان از این ابزار برای تولید محتوا استفاده کرد، یعنی بهراحتی محتوا را بر اساس یک درخواست مینویسد. بهعنوانمثال، این ابزار هوش مصنوعی میتواند آهنگی را بر اساس دستور کاربر بنویسد و یا انشائی را در مورد یک موضوع خاص به رشته تحریر درآورد. علاوه بر این، میتواند به کاربران کمک کند تا سبک نوشتاری خوشان را بهبود دهند.
یکی از مهمترین مزیتهای استفاده از هوش مصنوعی در فرایند آموزش، علاوه بر کارایی بالا، تسریع روند کارهای اداری، تصحیح هوشمند اوراق امتحانی و پاسخدادن به سؤالات فراگیران، امکان ارائه آموزش تطبیق پذیر است. آموزش تطبیقپذیر یعنی این که فراگیر بر اساس مدل یادگیری و دیگر شرایط و تواناییهایش از قبیل دانش قبلی، توانایی درک مطلب، ضریب هوشی و غیره میتواند مفاد آموزشی موردنیازش را تحویل بگیرد. در حال حاضر چنین امکانی در کلاسهای عمومی وجود ندارد؛ ولی در آموزش الکترونیکی و هوشمندانه، میتوان چنین کاری را انجام داد. این سیستمها حتی میتوانند دانشآموزان و اساتید را در انتخاب منابع لازم برای دوره آموزشی یاری کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
روز پنج شنبه 25 خرداد 1402، در آخرین روز برگزاری امتحانات نهایی پایه دوازدهم، پرسشنامه هایی در اختیار شرکت کنندگان این آزمون قرار داده شد تا به سوالات آن پاسخ دهند. این پرسشنامه ها که تصاویری از آن در شبکه های اجتماعی پخش شده است، علی الظاهر، از سوی مرجع صلاحیت دار برگزاری این امتحانات، یعنی «مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش» تهیه شده اما با توجه به اینکه دارای پاسخ نامه «شخصی سازی شده» بوده و در برگه مربوطه، بارکد و اطلاعات سجلی افراد درج شده است فلذا ماهیت حرفه ای و بی طرفانه آن، که از مؤلفه های اخلاقی امر پژوهش است، مورد تردید می باشد.
نگارنده این یادداشت، هم به عنوان پدرِ دانش آموز و هم به مثابه معلم بازنشسته، نظرسنجیِ مربوطه را بی ارتباط با وظایف سازمانی این مرکز می داند زیرا آن گونه که در ادامه خواهد آمد، این مطالعه پیمایشی، هم در «عنوان» و هم در «هدف»، فاقد ارتباط ارگانیک و معنی دار با وظایف حرفه ای آن مرکز است.
در ذیل، محتوای آن از منظر روش شناسی تحقیق، مورد تحلیل و ارزیابی قرار می گیرد :
1) عنوان پرسشنامه
در سمت راست پرسشنامه با قلم درشت، عنوان پرسش نامه این گونه کادر بندی شده است:
«پرسشنامه شرکت کنندگان در آزمون های نهایی خرداد 1402».
از عنوان این پرسشنامه پیداست که مجری پژوهش مربوطه و یا کارمندان مرکز ارزشیابی، آن قدر شتاب زده عمل کرده اند که نتوانسته اند پلی معقول میان جهت گیری علمی و حتی دانشِ مقدماتیِ موضوع و عنوان آن برقرار نمایند. زیرا از همان آغاز وقتی پاسخ دهنده، اولین سوالات را مطالعه می کند متوجه عنوانِ غلط اندازِ آن می شود. در این عنوان دو متغیر «شرکت کنندگان» و «آزمون های نهایی» قابل توجه است. بر این اساس انتظار بر آن است پرسشنامه های مورد نظر به بررسی نظرات و تلقی دانش آموزان پایه دوازدهم در پیوند با آزمون های نهایی بپردازند و بر مبنای فرضیه ای دیگر، توقع می رود که این پرسشنامه ها به بررسی کیفیت و چگونگی برگزاری آزمون های نهایی از جمله نحوه طراحی سوالات، ضریب دشواری، کیفیت چاپ، کیفیت جلسات، مراقبت و ... بپردازد. با این وصف نوع سوالات و محتوای خاص آن نه تنها در ذیل عنوان پرسشنامه نمی گنجد بلکه فاقد ارتباط منطقی با آن است.
اکنون پرسش این است که آیا اجرای چنین پژوهشی جزو وظایف سازمانی «مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش» به حساب می آید؟ یا اینکه آموزش و پرورش صرفاً بازوی اجرایی و محمل انجام این پژوهش بوده و در تحلیل اطلاعات جمع آوری شده نیز نقشی نخواهد داشت.
2 ) هدف
در سمت راست برگه های پرسشنامه، با عنوان راهنمای تکمیل پرسشنامه آمده است: پرسشنامه ای که در دست دارید با هدف «ارزشیابی فعالیتها و برنامه های آموزشی و پرورشی» طراحی شده است و در نتیجه ی آزمون شما تأثیری ندارد.
بر این اساس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش، هدف خود را از اجرای چنین پرسشنامه ای در قالب کلّی «ارزشیابی فعالیتها و برنامه¬های آموزش و پرورش» اعلام کرده است. برای راستی¬آزمایی و سنجش تحقق پذیری این هدف باید به محتوای سوالات مراجعه کرد. حسب پیگیری امر، از پرسشنامه های توزیعی چنان بر می آید که سوالات مورد نظر دارای تنوع مقوله ای و گستره موضوعی زیادی بوده است؛ بر این مبنا و با بررسی سؤالات مندرج در پرسشنامه های چندگانه و مطالعه مقولات آن، می توان استدلال کرد که سؤالات مزبور فاقد ارتباط معنادار با هدف کلی پیش گفته هستند.
به نظر می رسد که این پژوهش در راستای سنجش اعتبار سیاستهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اعتقادی و ... کشور در میان جامعه آماری خاصی (دانش¬آموزان پایه دوازدهم) باشد. با این وصف، آیا نتایجی که از تحلیل داده ها به دست خواهد آمد حامل ارتباط وثیق با هدف کلی «ارزشیابی فعالیتها و برنامه های آموزشی و پرورشی» خواهد بود؟ فرضیاتی که بر مبنای آنها سوالات پرسشنامه طراحی شده اند،کدام جنبه از هدف مذکور را پشتیبانی می نماید؟ چرا باید خودفریبی کرد و دنیای جوانان امروز را دنیای امامزاده ها پنداشت؟
3 ) روش تحقیق
از ابزار به کار گرفته شده ی پرسشنامه و فحوای سوالات آن، معلوم می شود که روش مورد نظر مجری، روش تحقیق زمینه یابی (پیمایشی) است. هدف از تحقیق زمینه یابی، توصیف صفات یک جامعه یا نحوه پراکندگی افراد یک جامعه بر اساس یک یا چند متغیر است. به عبارت دقیق تر، تحقیق زمینه یابی یک فرایند پژوهشی است به منظور جمع آوری اطلاعات درباره این موضوع که گروهی از مردم چه می دانند چه فکر می کنند یا چه کاری انجام می دهند. همچنین دیدگاه ها، عقاید، نگرشها و باورهای مردم نسبت به یک پدیده یا فرآیند را مورد بررسی قرار می دهد. بنابراین به مدد روش باید پرسید کدام یک از سوالات مندرج در پرسشنامه های مورد نظر در تعقیب کارآمدی یا تحقق اهداف آموزش و پرورش که در محتوای کتابهای درسی تبلور یافته، قابلیت آن را دارد که ارزشیابی فعالیتها و برنامه های آموزشی و پرورشی را از آن استخراج کرد؟
4 ) ساختار پرسش ها؛
در تکنیک تدوین پرسشنامه در یک تحقیق، انواعی از پرسشهای میدانی وجود دارد که در این پژوهش، از پرسشنامه «سنجش معیار» استفاده شده است. در این گونه پرسشها می توان از طیف لیکرت برای مقیاس گردآوری دیدگاهها استفاده کرد. در این گونه پرسشنامه برای هرکدام از سؤالات (گویه ها)، می توان از طیف لیکرت: 1) کاملاً موافقم، 2) موافقم، 3) نه موافقم،نه مخالفم، 4) مخالفم، 5) کاملاً مخالفم، یک گزینه را انتخاب کرد. یکی از شرایط کسب میزان مطلوب پاسخها، جلب اطمینان پاسخ دهنده و امانت داری پژوهشگر است.
در تحقیقات زمینه یابی، غالباً سؤالهایی پرسیده می شود که برای افراد جنبه مشخصی دارد و فرد پاسخ دهنده نمی خواهد دیگران از عقاید وی سر در بیاورند.
در پرسشنامه های مورد بحث سؤالات متعددی وجود دارند که در آن پاسخ دهنده در شرایط ناایمن و عدم آسودگی قرار می گیرد به گونه ای که این وضعیت روانی غیرعادی، وی را به سمت یکی از رذایل اخلاقی یا مکانیسم بقاء مانند دروغ، ریا و ترس هدایت کرده پاسخ مورد نظر پژوهشگر سوگیرنده را انتخاب می نماید. در اینجا آنچه به کمک این استدلال خواهد آمد، «شخصی سازی کردن» پرسشنامه است که سایه آن همچون شمشیر داموکلس بر سر پاسخ دهنده سنگینی می کند . زیرا پاسخ دهنده می داند که اگر مطابق نظر خویش یکی از گزینه ها را انتخاب نماید، احتمالاً، در آینده، مدرکی علیه خود بر جای خواهد گذاشت!
5 ) تحلیل محتوا
در اینجا برای اثبات مدعا، چند نمونه از سوالات در دو بخش سؤالات قومی و دینی – اعتقادی مورد بررسی و تحلیل محتوایی واقع می شوند: این پرسش باید به صراحت به میان آید، چرا باید در یک شرایط غیرعادی و غیرحرفه ای، سؤالاتی را پیش دانش آموزان (این سرمایه های کشور) گذاشت و از آنها با چشم غرّه خواست به آنچه ما باور داریم تظاهر کنند؟
الف) سؤالات قومی؛ در این بخش از تعداد 15 سؤال مربوطه، پنج سؤال مورد تحلیل قرار می گیرد.
1) دید مثبتی نسبت به گروه قومی و فرهنگی (منطقه محل تولد) خودم دارم.
در پاسخ به این پرسش، اگر گزینه (کاملاً موافقم) انتخاب شود، تحلیلگ ر پاسخنامه (شخصی سازی شده) می تواند پی به عقیده و باور فرد ببرد و چه بسا به آن برچسب قوم گرایی هم بزند که عندالزوم قابلیت استفاده له/علیه را هم داراست. بنابراین در اینجا پاسخ دهنده در فضای نامطمئن موجود، نمی تواند صادقانه جواب مدنظر خویش را برگزیند زیرا بیم آن دارد در تخالف با باور مورد نظر پرسش شونده قرار گیرد.
2) بیشتر اوقات در منزل با زبان مادری ام صحبت می کنم.
به نظر می رسد طراح این سؤال با واقعیت های موجود در بطن جامعه اقوام ساکن در این کشور قرابتی ندارد. این گزاره بر مبنای پیش فرض کاذبی تنظیم شده است و آن اینکه گاهی اعضای خانواده، زبان مادری را کنار نهاده و به زبان رسمی (فارسی) صحبت می کنند. این در حالیست که در خانواده های اقوام ایرانی(لااقل در کردستان) اعضای خانواده (در صورتی که به زبان مادری خویش لگد نزده باشند) در منزل با زبانی غیر از زبان مادری صحبت نمی کنند.
3 ) من به فرهنگ قومی(محلی) خودم افتخار می کنم.
واژه افتخار در این پرسش می تواند برای تحلیلگر دربردارنده برداشت های ضمنی و تلویحی خاصی باشد. افتخار، در فرهنگ لغات به معنای سرافرازی، سربلندی، فخر، فخرکردن، مباهات، نازیدن و ... آمده است. چنانچه پاسخ دهنده برای این پرسش، گزینه (کاملاً موافقم) را انتخاب نماید، قابلیت تسری باور وی به مفاهیم فراگیرتر از جمله قوم گرایی، ناسیونالیسم و ... را داراست. در چنین موقعیتی محتمل است که پاسخ دهنده به منظور جلوگیری از ایجاد چنین ذهنیتی، به وانمود (تظاهر) رفتاری روی بیاورد و گزینه صادق/ اصلح را در مسلخ مصلحت قربانی کند.
4) تمایلی به فعالیت در مجامعی که درصدد حفظ هویت قومی که متعلق به آن هستم ندارم.
نکته ای که در مورد این پرسش قابل توجه است این است که از میان پانزده سؤال این پرسشنامه، تنها این پرسش است که با فعل نفی مطرح شده است! طرح این پرسش به این شکل نگارشی حاکی از سوگیری عامدانه پژوهشگر است. در این سؤال به صورت پیش فرض، فعالیت به منظور «حفظ هویت قومی» امری ناهنجار/ ناپسند و یا غیرقابل قبول / غیرقانونی جلوه داده شده است. از این رو متن سؤال به صورت رندانه ای در صدد القای این باور است که اگر کسی برای حفظ هویت قومی خویش فعالیتی انجام دهد، مرتکب عمل نادرستی شده است. به عنوان مثال اگر کسی بخواهد زبان مادری خویش را آموزش دهد، به این معناست که برای حفظ هویت قومی خویش فعالیت نموده است فلذا مرتکب عمل نابه هنجاری شده است.
طُرفه این است که نتایج پاسخ به این سؤال در مناطق مختلف کشور یکسان نخواهد بود پس این سؤال فاقد روایی پژوهش است. به همین منظور باید دانش آموزان متعلق به اتنیک فارس (تهران، اصفهان، یزد و ...) به این سوال پاسخ (کاملاً موافقم) بدهند، زیرا ستون هویت قومی ایشان زبان فارسی است و از این لحاظ بدون واهمه ای این گزینه را مطلوب می یابند. در حالی که اگر دانش آموزان سایر اقوام (کردستان، آذربایجان، خوزستان، بلوچستان و ...) همان گزینه (کاملاً موافقم) را انتخاب نمایند، آن وقت با توجه به اینکه پرسشنامه شخصی سازی شده است، باید منتظر عواقب این پاسخ انتخابی باشند، لذا احتمالاً به رذالت دروغ یا ریا تن داده از هویت قومی خویش بیزاری می جویند.
5 ) در مقابل مردم هم زبانم (همشهریانم) احساس مسؤلیت می کنم.
این گزاره، گزاره ای باطل است. بر اساس برخی آمارها کشور ایران بیش از هزار شهر دارد پس مردم ایران لابد با هزار زبان با همدیگر صحبت می کنند! چگونه است که پیمایشی در این سطح تا این حد با سواد مقدماتی پژوهش بیگانه است؟ آیا فروکاستن هم زبانی به همشهری بودن، تقلیل امر به شمار نمی آید؟
تحلیل آماری نتایج این پرسش بر اساس کدام معیار علم آمار و روش شناسی پژوهش منتشر خواهد شد؟ یافته های آماری این پژوهش چگونه در هدف «ارزشیابی فعالیتها و برنامه های آموزشی و پرورشی» کاربست خواهد یافت؟
ب) سؤالات دینی – اعتقادی
در این بخش از تعداد 15 سؤال مربوطه، 4 سؤال مورد تحلیل قرار می گیرند.
1 ) ضروری است از راهنمایی های مراجع تقلید پیروی کنیم.
در این پرسش آنچه مورد توجه است اینکه اگر کسی در تخالف با گزاره مورد نظر برآید و ضرورتی در این امر نبیند، آن وقت اولین تعبیری که از این مخالفت خواهد شد، انکار / بی باوری به یکی از پایه های مذهب تشیّع (مرجعیّت) خواهد بود. از سوی دیگر صورت این سؤال برای دانش آموزان اهل تسنّن، فاقد اعتبار است زیرا در این مذهب، مفهومی به نام مرجع تقلید محلی از اعراب ندارد. لذا نتیجه مترتب بر انتخاب هر گزینه از سوی پاسخ دهنده تسنّن، قابل استناد نخواهد بود. با این نگاه، در صورتی که پاسخ دهنده اهل سنّت، گزینه (کاملاً مخالفم) را به دلیل عدم رسمیّت مرجعیّت، انتخاب نماید، معلوم نیست که این عدم اعتقاد معقول در موقعیت اجتماعی وی در آینده¬ چه تأثیری خواهد گذاشت.
2 ) به نظرم خیلی ها قصد تضعیف دینی که به آن اعتقاد دارم را دارند.
صرف نظر از نحوه نگارش ناشیانه این جمله، کاربرد کلمه «خیلی ها» از نقطه نظر دستور زبان فارسی رایج نیست. این واژه در زبان عامیانه به کار گرفته می شود که در آن واژه «خیلی» با نشانه «ها» به صورت نامصطلح جمع بسته شده است. از این رو هم در جایگاه صفت و هم در جایگاه قید به معنی «بسیار»ی است که برآن «بسیار» دگر افزوده شده باشد! اما در اینجا که به عنوان یک گویه در قالب پرسشنامه پیمایشی آمده است، نقش یک صفت گنگ و گمراه کننده را بازی می کند. وقتی پژوهشگر با استفاده از چنین صفات کمّی، از وضعیت موجود به نفع فرضیه خویش بزرگ نمایی می کند بدین معناست که ظنّ تحقیقی اش از پشتوانه نظری و آماری قابل اتکائی برخوردار نیست و با آوردن صفت مجعول «خیلی ها»، به دنبال اعوجاج فکری و ذهنی پاسخ دهنده است تا به او اتقان دهد که نسبت بسیار زیادی از مردم درصدد تضعیف دینی برآمده اند که پاسخ دهنده به آن اعتقاد دارد.
این گزاره را می توان از جهتی دیگر نیز مورد واکاوی قرار داد، و آن اینکه اگر به زعم طراح این سؤال، خیلی ها از همین مردم کمر به تضعیف دین بسته باشند، پس پرسش اصلی این است که چرا نسبت «بسیار زیادی» از مردم در صدد تضعیف دین برآمده اند؟ که این پرسش البته قابل بررسی کاوشگرانه و بی طرفانه خواهد بود.
3 ) خواندن کتب دینی جزو برنامه های همیشگی من است.
آنچه در تحلیل گویه های قبلی در مورد انتخاب گزینه های (کاملاً موافقم یا کاملاً مخالفم) گفته شد، به لحاظ تحلیلی برای اکثر قریب به اتفاق سؤالات این پرسشنامه ها قابلیت تعمیم دارد. لذا استدلال اصلی این خوانش بر این گویه نیز جاری است. اما در پیوند با این مورد می توان گفت، با توجه به اینکه دانش آموزان پایه دوازدهم (پاسخ دهندگان این پرسشنامه ها)، در سال جاری نیازمند گزینش دانشگاه می باشند و نیز با توجه به هویت شناخته شده پاسخنامه، لذا سایه ی ترس از عدم گزینش، آنها را وارد وادی تلبیس خواهد کرد!
چرا باید خودفریبی کرد و دنیای جوانان امروز را دنیای امامزاده ها پنداشت؟
چرا باید از محمل آرزواندیشی بزرگسالان موجود در مراکز برنامه ریزی، وانمود کرد که داوطلب آزمون نهایی، همیشه یک کتاب دینی در دست دارد و با شیفتگی خود را در هاله نور می بیند؟ شاید اینان تصور می کنند تلفن همراه افراد جامعه، به ویژه قشر جوان، مملو از نسخه های الکترونیکی کتابهای مذهبی است. آن کس که به نتایج مطلوب این پژوهش دلخوش کرده است، اگر 100درصد پاسخ به این گویه، گزینه (کاملاً موافقم) باشد، خود وی اولین کسی خواهد بود که نتیجه اش را به سُخره خواهد گرفت.
بررسی اجمالی پرسشنامه اعتقادی، خواننده را به این استنباط رهنمون می سازد که طرح برخی از سؤالات مربوطه به صورتی که فوقاً مورد تحلیل واقع شد، درصدد تجسّس و تفتیش در عقاید افراد است که هر دوی آنها امری مذموم و غیراخلاقی است؛ تجسس، منکر قرآنی و تفتیش، تخلف قانونی.
سخن آخر ؛
از نظر نویسنده این یادداشت، سؤالات سایر مقولات پرسشنامه ها نیز قابلیت تحلیل و نقد محتوایی را دارند اما به دلیل پرهیز از اطاله کلام به همین اندازه بسنده می کند و آن را مشتی نمونه از یک خروار می داند. اما این پرسش باید به صراحت به میان آید، چرا باید در یک شرایط غیرعادی و غیرحرفه ای، سؤالاتی را پیش دانش آموزان (این سرمایه های کشور) گذاشت و از آنها با چشم غرّه خواست به آنچه ما باور داریم تظاهر کنند؟
بدیهی است در چنین فضایی که در هاله عدم اطمینان، از شخصیت واقعی پاسخ دهنده ها راستی زدایی شده است، اگر یافته های این پژوهش با ضریب اطمینان بالایی منطبق بر آمال و آرزواندیشی مجریان آن باشد، حتم بدارید که کسی آن را باور نخواهد کرد؛ لذا نتایج چنین پیمایشی از پیش، سوخته به نظر می رسد.
مَخلَص کلام اینکه، مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش با انجام و یا قبول سفارش این پیمایش، تنها لافِ رسیدن به هدف «ارزشیابی فعالیت ها و برنامه های آموزشی و پرورشی» را خواهد زد و غیر از خودستایی و ادعای واهی، کاری از پیش نخواهد برد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اوایل سال جاری تصمیم به حذف کاربری حساب های بدون استفاده خود در پیام رسان ها گرفتم و یکایک حساب های مازاد را حذف کردم تا به شبکه شاد رسیدم و هرچه بیشتر سعی بر حذف حساب نمودم کمتر موفق شدم تا اینکه چهاردهم فروردین ماه برای پیگیری دلیل با شماه"43081"پشتیبانی شاد تماس گرفتم و پس از کلی سوال و جواب که نقش شما در شبکه شاد چیست و دلیل اینکه می خواهید حساب را حذف کنید و چند سوال و جواب دیگر، موفق شدم سوالم را بپرسم که چرا امکان حذف حساب کاربری از سوی کاربر در شبکه شاد وجود ندارد؟! که در پاسخ به اینکه سیاست شبکه شاد در حال حاضر همین است و فقط خود شاد می تواند حساب کاربری را حذف کند اکتفا کرد .
وی در پاسخ درخواست من برای حذف حساب کاربری هم گفت که به اصطلاح خودشان « تیکت » ثبت می کنند تا بخش پشتیبانی بررسی های لازم را بکند و در صورتی که مشکلی نداشته باشم حساب کاربری را حذف کند .
بعد از اصرار جهت اطلاع از بازه زمانی که این حذف حساب کاربری به دستان توانای بخش فنی انجام می شود، با اکراه گفتند کمتر از یک هفته این اتفاق نمی افتد!
از آن یک هفته چند هفته دیگر هم سپری شد تا در نهایت اواخر اردیبهشت ماه از شاد تماس گرفتند که حساب کاربری شما حذف شد و پیوست تماس از همراه اول هم پیامک آمد که مشکل مرتفع و حساب حذف شد و بعد از ساعتی از همراه اول تماس هم گرفتند که شاد شما حذف شد اما این در عمل حساب همچنان باز بود و هیچ تغییری نکرده بود!
ناگزیر با شاد تماس گرفتم و لب به شکوه و شکایت باز کردم که چرا به شعور مخاطب و کاربر شاد احترام نمی گذارید؟!
چرا امکان حذف حساب را از کاربر سلب کرده اید؟!
چرا بعد از پیگیری و تماس کاربر و انتظار طولانی ، در نهایت اطلاعات کذب به کاربر منتقل می کنید؟!
و درخواست کردم که با بازرسی شبکه شاد صحبت کنم که در پاسخ گفتند که هر حرفی دارید به ما منتقل کنید و امکان صحبت با بازرسی را ندارید؟!
حتی پرسیدم شما بازرسی ندارید که بر بخش فنی نظارت داشته باشد؟!
در پاسخ گفتند که نمی توانیم به شما در این زمینه پاسخ بدهیم! ما فقط « تیکت » ثبت می کنیم!
از آن ها خواستم که آدرس مرکز استقرار شاد را بدهند تا حضوری جهت استیفای حق مراجعه کنم . در پاسخ گفتند اجازه نداریم و ما فقط « تیکت » ثبت می کنیم!
گفتم که چهاردهم فروردین « تیکت » را ثبت کرده اید، اگر قرار بر به نتیجه رسیدن « تیکت» بود که من الان دوباره پیگیری نمی کردم!
گفتند که یک « تیکت » جدید ثبت می کنیم و در انتهای مکالمه وقتی با مطالبه گری و سماجت بنده مواجه شدند گفتند که مکالمه شما شنود می شود .
البته از اواسط مکالمه هم احساس کردم که روی پخش صدا قرار گرفته بود و مسوول و یا مسوولینی داشتند استماع می کردند.
اما هدف من از انعکاس این رویداد و به اشتراک گذاشتن این اتفاق این بود که به همکاران و مخاطبان محترم صدای معلم عرض کنم که یکی از مهم ترین رنج هایی که به ویژه در زمینه موضوعات آموزش و پرورش متحمل می شویم فقدان روحیه مطالبه گری است .
تا به حال چند نفر از همکاران و یا اولیاء و یا دانش آموزان به این موضوع که شبکه شاد امکان حذف حساب کاربری را از کاربر سلب نموده و دلیل آن توجه کرده اند و یا در این زمینه مطالبه گری نموده اند؟
الفبای اولیه کار رسانه ای شفافیت و پاسخ گویی است .
چگونه یک پیام رسان از پاسخ منطقی و قانع کننده طفره می رود و در پاسخ می گوید: « این سیاست شاد است» .
یا ما به عنوان اولیاء دانش آموزان یا فرهنگیان و یا دانش آموزان حق نقد شاد را نداریم؟!
اگر فردی تصمصم به فروش و یا واگذاری سیم کارت خود به غیر را داشته باشد و قبل از آن برای پیشگیری از هرگونه سوء استفاده ای تصمیم به حذف حساب های شبکه های اجتماعی مجازی را از خط خود داشته باشد تا چه بازه زمانی باید رد انتظار حذف حساب کاربری از سوی شاد باقی بماند؟!
چرا برخی از هموطنان ما علی رغم فیلتر شبکه های اجتماعی همچون تلگرام، واتس اپ و اینستا، همچنان شبکه های اجتماعی مذکور را به پیام رسان های داخلی ترجیح می دهند؟!
آیا این گونه ضعف ها و خطاها نباید آسیب شناسی شود؟
این گونه رویکردها مشابه رویکرد شبکه شاد منتج به بدبینی به شبکه های اجتماعی داخلی نمی شود؟!
من به هیچ عنوان مدافع پیام رسان های فیلتر شده نیستم و در هیچ یک از آنها حضور ندارم و اتفاقا به همین دلیل مطالبه گر حقوق خود در پیام رسان های داخلی هستم و این رویکرد شبکه شاد را با در نظر داشتن گروه های هدف ناگزیر (فرهنگیان،دانش آموزان،اولیاء) را در ضعف پاسخ گویی و شفافیت و تضییع حقوق کاربران،آسیب جدی به پیکره ی پیام رسان های داخلی که برخی از آنها همچون (بله و ایتا) در حال رشد و جایگزین شدن به جای (واتس اپ و تلگرام) هستند، ارزیابی می کنم و به این نوع رویکرد شبکه شاد اعتراض دارم و پیشنهاد می کنم مسوولین شاد یک جلسه نقد و بررسی با حضور صاحب نظران حوزه رسانه آموزش و پرورش همچون صدای معلم و نمایندگان تشکل های قانونی معلمان برگزار کنند و به سوی شفافیت و پاسخ گویی و تغییر رویه موجود و نیل به مطلوب قدم جدی بردارند .
شنود کردن مکالمات کاربران با بخش پشتیبانی اولویت شاد نیست !
اولویت شفافیت و پاسخ گویی و نقد پذیری و احترام به حقوق کاربران است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تشخُص فرهنگی(Cultural Identity) یکی از مفاهیم مهم در مبانی توسعه و یکی از شاخصهای سنجش سرمایه انسانی در جوامع است. این مفهوم دلالت بر رفتاری از فردی (یا افرادی) در جامعهای دارد طوری که آن رفتار، شرایط شرمساری (یا سربلندیِ) را برای دیگر ساکنان آن جامعه فراهم آورَد.
به عنوان مثال: اگر در یک منطقه خوش آب و هوا با جمعیتی حدودا ۵۰ هزار نفری، بالا رفتن قیمت زمین، زمینههای شیادی و کلاهبرداری را برای جماعتی حدودا یکصدنفره فراهم آورَد طوری که کل یا اکثریتی از ساکنان آن منطقه از نگاه ناظران بیرونی، شیاد و کلاهبردار به نظر آیند، در این صورت عملکرد آن یکصدنفر سبب وارد آوردن آسیبهای جدی به تشخُص فرهنگیِ زادگاه اکثریت اشاره شده، گردیده است. در چنین شرایطی، اگر جمعیت حدودا ۵۰ هزار نفری منطقه مورد اشاره در برابر سوء رفتار و کجرَویِ اجتماعیِ آن یکصدنفرِ کجرو واکنشی فعال جهت اصلاح از خود نشان ندهند، در حقیقت برداشتی که ناظران بیرونی به کل ساکنان آن منطقه داشتهاند، برداشتی درست بوده است!
روز چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۲، ویدئویی از «نشست رئیس دولت سیزدهم با جمعی از دانشمندان یکدرصد برتر جهان(!)» در شبکههای اجتماعی وایرال شد که نشان میدهد داوود دومیری گنجی، استاد دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، از پایتون که یک زبان برنامهنویسی است به عنوان «یک شبکه قدرتمند جهانی» نام میبرَد که با استفاده از آن میتوان روندهای آینده را در حوزههایی از پزشکی تا سیاست و اقتصاد پیشبینی کرد! در آن نشست، ابراهیم رئیسی نیز با تکانهای سَر از سخنان دومیری گنجی استقبال و یاداشتبرداری کرد و قول پیگیری داد!
این در حالیست که عبارت «دانشمندان یک درصد برتر جهان» ترجمه غلطی از «highly cited researchers» است که برگردان درست آن به فارسی «پژوهشگران پُر استناد» است؛ کسانی که مقالاتشان با توجه به تعداد ارجاعات داده شده بدانها در مقایسه با دیگر مقالات، جزو یک درصد برتر قرار میگیرند.
سر زدن چنین خطایی از فردی که مدعی است ۱۲۰۰ عنوان مقاله در ژورنالها و اجتماعات علمی بینالمللی منتشر کرده، اگر نگوییم شکلی از «رسوایی در علم در ایران» است، مصداق بارز «شرمساری در علم در ایران» است.
اُفت تشخُص فرهنگی در جامعه علمی ایران و شرمساری در علم در ایران به واسطهی اظهار نظر نسنجیده داوود دومیری گنجی فقط به ضعف پایههای علمی ایشان ارتباط پیدا نمیکند، بلکه کُنش علمیِ سطح پایین وی نمایانگر فَربهیِ ساختارهای پوسیده و تباهیدهای در جامعه علمی ایران است که حدود ربع قرن است ماهیت واقعی آن جامعهی فرقهساز و فرقهگرا را در پس ِ واژگان خودساخته و موهومی پنهان میکند. سر زدن چنین خطایی از فردی که مدعی است ۱۲۰۰ عنوان مقاله در ژورنالها و اجتماعات علمی بینالمللی منتشر کرده، اگر نگوییم شکلی از «رسوایی در علم در ایران» است، مصداق بارز «شرمساری در علم در ایران» است.
در حقیقت؛ واژگان موهومی چون چهره ماندگار، استاد برجسته، استاد نمونه، استاد برتر، پدرِ علمِ فلان رشته، یکدرصد برترِ جهان و مانند آن بهسان لایهی رُولتی میمانند که در قالب پوششی آراسته روی کیک کَپَکزدهای پوشانده میشوند تا پوسیدگی و تباهیدگیِ ساختارهای حقوقیِ معیوب جامعه علمی ایران همچنان پنهان بماند.
حال پرسش بحثبرانگیز آن استکه؛ کسانی مانند دومیری گنجی و مسئولان ارشدِ ساختارهای تباهیده و فرقهسازی که به بهانههای مختلف هر از چندگاهی از فرقهای نو متشکل از چنین افراد و مسئولانی رونمایی میکنند، مقولهی «علم مدرن» را چگونه میبینند؟!
همانگونه که مردمان همه جوامع بشری رنگ آبی را آبی میبینند، انتظار میرود کنشگران جامعه علمی ایران نیز علم مدرن را منطبق با استانداردهای بینالمللی ببینند نه چیز دیگر. زیرا اگر غیر از آن باشد آنگاه رفتاری از خود بروز میدهند که از نگاه ناظران بیرونی این طور به نظر میرسد که آنها فهم درست و دقیقی از آن مقوله ندارند!
از منظر پدیدارشناسی؛ پدیدهها، از جمله علم مدرن در مواجهه با ذهن انسان، تحت تأثیر قوای فاهمۀ انسانی قرار گرفته و تبدیل به تجربه میشوند. در این شرایط باید میان «فِنومِن»، به معنای آنچه دیده میشود، و «نومِن»، به معنای حقیقت اشیاء که باید فهم شوند، تفاوت قایل شد.
بر این اساس، بهنظر میرسد سطح حس و فهم برخی از کنشگران علمی در جامعه علمی ایران از حقیقت علم مدرن در حد نازلی از فِنومِن (با انحراف معیاری فاحش از میانگین حس و فهم کنشگران جوامع علمی کشورهای توسعهیافته) قرار دارد و نه در حد نومِن. به همین دلیل بهراحتی جذب جریانهای فرقهساز و فرقهگرا میشوند. بدیهی است این پویایی، آن چنان به تشخُص فرهنگی جامعه علمی ایران ضربات کاری وارد میکند که سالها زمان نیاز دارد تا مورد ترمیم و بازسازی قرار گیرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید