انتخاب یا انتصاب یک وزیر آموزش و پرورش تصمیمی حیاتی است که میتواند تأثیرات گستردهای بر چشمانداز آموزشی یک کشور داشته باشد. نقش وزیر نه فقط نظارت بر مدیریت سیستم آموزشی بلکه ارائه و رهبری چشماندازی است که اصلاحات و نوآوریهای آموزشی را هدایت میکند. وزیر آموزش و پرورش نقشی محوری در شکلدهی به سیاستها، اجرای استراتژیها و تضمین نیازهای تمامی دانشآموزان ایفا میکند، و محیطی را فراهم میآورد که یادگیری، عدالت و تعالی را ترویج میکند.
آموزش یکی از پایههای توسعه اجتماعی و پیشرفت اقتصادی است. از این رو، رهبری بخش آموزش نیازمند ترکیبی منحصر به فرد از مهارتها و شایستگیها است. فرد منصوب به عنوان وزیر آموزش و پرورش باید بتواند پیچیدگیهای مدیریت آموزشی را از مدیریت منابع و کارکنان گرفته تا تولید برنامههای درسی و یکپارچهسازی فن آوریها مدیریت کند. این نقش نیازمند درک عمیق نظریهها و شیوههای آموزشی است و توانایی به کارگیری این دانش در یک زمینه سیاستمحور و عملی را دارد.
علاوه بر این، وزیر آموزش و پرورش باید در چارچوب گستردهتری از جامعه سیاسی عمل کند و با ذینفعان مختلف از جمله مقامات دولتی، معلمان، والدین و سازمانهای بینالمللی همکاری کند. این امر نیازمند میزان بالایی از فهم سیاسی، دیپلماسی و مهارتهای پشتیبانی است. وزیر باید توانایی توازن بین تقاضاهای گروههای مختلف هم سود، میانجیگری در منازعات و ایجاد اجماع برای پیشبرد دستور کار آموزشی را داشته باشد.
علاوه بر این چالشها، وزیر آموزش و پرورش باید آمادگی برخورد با مسائل نوظهور همچون تحول دیجیتال، رقابت جهانی و نیاز به فرصتهای یادگیری مادامالعمر را داشته باشد. سرعت پیشرفت تکنولوژیک و نیازهای متغیر اقتصاد جهانی نیازمند تطبیق مداوم و نوآوری در شیوهها و سیاستهای آموزشی است. وزیر باید محیطی ایجاد کند که آزمایشگری، پذیرش ایدههای جدید و حمایت از توسعه حرفهای معلمان را تشویق کند تا سیستم آموزشی به روز و اثربخش باقی بماند.
نوشتار حاضر شایستگیهای اصلی و کارکردی لازم برای فردی را که میخواهد به طور اثربخش نقش وزیر آموزش و پرورش را ایفا کند، توضیح میدهد. این شایستگیها به دو دسته اصلی تقسیم میشوند:
دولتها میتوانند با شناسایی و اولویتبندی این شایستگیها تصمیمات آگاهانهتری در انتخاب یا انتصاب وزیر آموزش و پرورش بگیرند که قادر به رهبری بخش آموزش به سوی آیندهای پر رونق و عادلانه باشد.
اهمیت شایستگیها در رهبری آموزشی
شایستگیها، ترکیبی از دانش، مهارتها، تواناییها و رفتارهایی هستند که به اثربخشی فرد در یک نقش خاص کمک میکنند. برای وزیر آموزش و پرورش، این شایستگیها به طور ویژهای مهم هستند زیرا مستقیماً بر کیفیت و جهتگیری سیستم آموزشی کشور تأثیر میگذارند. رهبری اثربخش در آموزش اطمینان میدهد که سیاستها نه تنها به خوبی تدوین میشوند بلکه به طور اثربخش نیز اجرا و پایدار میمانند.
رهبران آموزشی اثربخش بر توسعه و دست یابی دانشآموزان، پرورش حرفهای معلمان و کارآیی کلی و اثربخشی مؤسسات آموزشی تأثیر میگذارند. آنها در ایجاد چشماندازی برای آموزش که با اهداف ملی و استانداردهای بینالمللی همسو است، ایجاد محیط آموزشی فراگیر و عادلانه و هدایت پیچیدگیهای اصلاحات آموزشی نقش کلیدی دارند.
با توجه به ماهیت پویا و همیشه در حال تغییر آموزش، شایستگیهای مورد نیاز برای وزیر آموزش و پرورش باید به طور مداوم ارزیابی و بهروز شوند تا نیازهای حال و آینده را منعکس کنند. این نوشتار به عنوان یک راهنمای جامع برای شایستگیهای اصلی و کارکردی لازم برای رهبری موفقیتآمیز بخش آموزش عمل میکند و چارچوبی را برای انتخاب و انتصاب وزیر آموزش و پرورش ارائه میدهد که میتواند با چالشهای چشمانداز آموزشی امروز مواجه شود.
ساختار نوشتار
این نوشته به دو بخش اصلی تقسیم میشود:
شایستگیهای اصلی [1]: این شامل رهبری و چشمانداز آموزشی، برنامهریزی استراتژیک و توسعه سیاستها، رهبری اخلاقی و فراگیر، و مهارتهای ارتباطی و بین فردی است. هر یک از این شایستگیها برای رهبری کلی و جهتدهی به سیستم آموزش ضروری است.
شایستگیهای کارکردی [2]: این شامل مدیریت آموزشی و اداری، تولید برنامههای درسی و آموزشی، تصمیمگیری مبتنی بر دادهها، و مدیریت نوآوری و تغییر است. این شایستگیها بر جنبههای عملی مدیریت و بهبود سیستم آموزش تمرکز دارند.
در ادامه هر شایستگی به طور کامل بحث شده است و دانش، مهارتها و تواناییهای مورد نیاز ارائه شده است که منابع آکادمیک آن ها پشتیبانی می کنند.
با پای بندی به این شایستگیها، فرآیند انتخاب یا انتصاب وزیر آموزش و پرورش میتواند ساختار یافتهتر و اثربخش تر باشد و اطمینان حاصل کند که فرد منتخب دارای صلاحیتها و ویژگیهای لازم برای رهبری موفقیتآمیز بخش آموزش است.
شایستگیهای اصلی
رهبری و چشم انداز آموزشی
تبیین چشمانداز: توانایی تبیین یک چشمانداز واضح و جذاب برای سیستم آموزشی بسیار مهم است. این چشمانداز باید به چالشهای کنونی و آرزوهای آینده پرداخته و رویکردی آیندهنگر داشته باشد که بتواند با تغییرات در چشمانداز آموزشی سازگار شود. فولان (2014) تأکید میکند که رهبران آموزشی اثربخش الهامبخش و محرک ذینفعان به سمت اهداف آموزشی مشترک هستند که برای حفظ بهبودهای بلندمدت آموزشی ضروری است.
مشارکت ذینفعان: مشارکت با ذینفعان مختلف از جمله معلمان، دانشآموزان، والدین و سیاستگذاران برای اطمینان از اینکه چشمانداز با نیازها و انتظارات جامعه همخوانی دارد ضروری است. استراتژیهای مشارکت اثربخش حس مالکیت و مسئولیت جمعی برای موفقیت سیستم آموزشی ایجاد میکنند.
نوآوری و سازگاری: پذیرش شیوههای نوآورانه و سازگاری با فناوریها و روشهای جدید آموزشی حیاتی است. رهبران باید از آزمایش و بهبود مستمر استقبال کنند تا با روندها و بهترین شیوههای جهانی آموزشی همگام شوند.
منبع:
Fullan, M. (2014). "The Principal: Three Keys to Maximizing Impact." John Wiley & Sons.
برنامهریزی استراتژیک و تهیه سیاستها
چارچوبهای سیاستی جامع: توانایی در برنامهریزی استراتژیک و تهیه سیاستها شامل ایجاد چارچوبهای سیاستی جامع است که به تمامی جنبههای سیستم آموزشی از جمله برنامه درسی، ارزیابی، توسعه حرفهای معلمان و زیرساختها میپردازد. این سیاستها باید مبتنی بر شواهد و همسو با استانداردهای بینالمللی باشند.
اجرا و نظارت: توسعه سازوکارهای قوی برای اجرا و نظارت بر سیاستها بسیار مهم است. این شامل تعیین اهداف واضح، زمانبندیها و شاخصهای عملکردی برای ردیابی پیشرفت و انجام تنظیمات لازم است. دارلینگ-هاموند (2010) بر اهمیت رویکردهای سیستماتیک به اصلاحات آموزشی که تمامی ذینفعان را در مراحل برنامهریزی و اجرا درگیر میکنند تأکید دارد.
برنامهریزی مالی و بودجهبندی: برنامهریزی استراتژیک اثربخش همچنین شامل برنامهریزی مالی و بودجهبندی صحیح برای تضمین پایداری ابتکارات آموزشی است. این نیازمند درک عمیق از تخصیص منابع و مدیریت مالی در بخش آموزشی است.
منبع:
Darling-Hammond, L. (2010). "The Flat World and Education: How America's Commitment to Equity Will Determine Our Future." Teachers College Press.
رهبری اخلاقی و فراگیر
حکمرانی اخلاقی: وزیر آموزش و پرورش باید رهبری اخلاقی را نشان دهد که با صداقت، شفافیت و پاسخ گویی مشخص میشود. این شامل اتخاذ تصمیماتی است که به نفع دانشآموزان و جامعه باشد و در عین حال استانداردها و شیوههای اخلاقی بالا را رعایت کند. شیلدز (2010) تأکید دارد که رهبری اخلاقی در آموزش شامل اولویتبندی رفاه و توسعه تمامی دانشآموزان است.
ترویج فراگیری: ترویج آموزش فراگیر که به دانشآموزان مختلف از جمله کسانی که دارای معلولیت و از جوامع محروم هستند پاسخگو باشد، ضروری است. این نیازمند تعهد به عدالت و عدالت اجتماعی است و اطمینان حاصل میکند که همه دانشآموزان به آموزش با کیفیت و فرصتهای موفقیت دسترسی دارند.
حل و فصل منازعات و میانجیگری: رهبران اخلاقی باید مهارتهایی در حل و فصل منازعات و میانجیگری داشته باشند و قادر باشند منازعات را به طور عادلانه و منصفانه حل و فصل کنند. این به حفظ یک محیط آموزشی مثبت و هماهنگ کمک میکند.
منبع:
Shields, C. M. (2010). "Transformative Leadership: Working for Equity in Diverse Contexts." Educational Administration Quarterly, 46(4), 558-589.
مهارتهای ارتباطی و بین فردی
ارتباط اثربخش: مهارتهای ارتباطی و بینفردی اثربخش برای وزیر آموزش و پرورش حیاتی است. این شامل توانایی انتقال واضح اطلاعات، گوش دادن فعال و مشارکت در گفت و گوهای معنیدار با طیف وسیعی از ذینفعان است. کاوی (2006) مینویسد که رهبران اثربخش با ایجاد اعتماد و ترویج روابط همکاری از طریق ارتباط شفاف و باز، موفقیت خود را تضمین میکنند.
سخنرانی عمومی و پشتیبانی: تسلط بر سخنرانی عمومی و پشتیبانی نیز ضروری است. وزیر باید قادر باشد بخش آموزش را در مجامع مختلف نمایندگی کند، از منابع و اصلاحات لازم دفاع کند و ارزش آموزش را برای عموم و سیاستگذاران بیان کند.
مهارتهای مذاکره: مهارتهای قوی در مذاکره برای تأمین حمایت و منابع از نهادهای دولتی، سازمانهای بینالمللی و شرکای خصوصی اهمیت دارد. این شامل ایجاد اتحادها و بهرهگیری از مشارکتها برای بهبود سیستم آموزش است.
منبع:
Covey, S. R. (2006). "The Speed of Trust: The One Thing That Changes Everything." Free Press.
مدیریت و اداره آموزش
نظارت عملیاتی: تخصص در مدیریت و اداره آموزش برای نظارت بر عملیات مؤسسات آموزشی لازم است. این شامل بودجهبندی، تخصیص منابع و مدیریت منابع انسانی است. بوش (2008) تأکید دارد که مدیریت آموزشی اثربخش نیازمند درک جامع از پویاییهای سازمانی و فرآیندهای اداری است.
تضمین کیفیت: اجرای سازوکارهای تضمین کیفیت قوی برای نظارت و ارزیابی عملکرد مؤسسات آموزشی بسیار مهم است. این اطمینان میدهد که مدارس به استانداردهای تعیین شده پای بند باشند و به طور مستمر شیوههای خود را بهبود دهند.
مدیریت بحران: توانایی مدیریت بحرانها، مانند بلایای طبیعی، همهگیریها یا دیگر موارد اضطراری نیز ضروری است. این شامل توسعه و اجرای طرحهای اضطراری برای تضمین تداوم آموزش در زمانهای اختلال است.
منبع:
Bush, T. (2008). "Leadership and Management Development in Education." Sage Publications.
مدیریت تولید برنامه درسی و آموزشی
نوآوری در برنامه درسی: دانش در تولید برنامه درسی و آموزشی برای اطمینان از اینکه برنامههای آموزشی نیازهای دانشآموزان را برآورده میکنند و با استانداردهای ملی همسو هستند ضروری است. اورنشتاین و هونکینز (2013) تأکید دارند که توسعه برنامه درسی شامل رویکردی سیستماتیک به طراحی، اجرا و ارزیابی برنامههای آموزشی است.
رویکردهای پداگوژیک: درک رویکردهای مختلف پداگوژیک و استراتژیهای آموزشی برای بهبود تدریس و یادگیری مهم است. این شامل ترویج یادگیری مبتنی بر دانشآموز، یکپارچهسازی فن آوری در کلاس درس و حمایت از آموزش تفاوتی برای پاسخگویی به نیازهای متنوع یادگیری است.
توسعه حرفه مندی: فراهم کردن فرصتهای حرفه مندی برای معلمان جهت ارتقاء مهارتها و دانش شان بسیار حیاتی است. این اطمینان میدهد که معلمان مجهز به ارائه آموزش با کیفیت بالا هستند و با روندها و فناوریهای جدید آموزشی سازگار میشوند.
منبع:
Ornstein, A. C., & Hunkins, F. P. (2013). "Curriculum: Foundations, Principles, and Issues." Pearson.
تصمیمگیری مبتنی بر دادهها
تحلیل دادهها: شایستگی در تصمیمگیری مبتنی بر دادهها برای ارزیابی اثربخشی سیاستها و شیوههای آموزشی ضروری است. این شامل استفاده از تحلیل دادهها برای اطلاعرسانی به تصمیمگیریهای سیاستی و بهبود نتایج آموزشی است. ماندینچ و جکسون (2012) تأکید دارند که تصمیمگیری مبتنی بر دادهها توانایی تصمیمگیریهای آگاهانه و مبتنی بر شواهد را افزایش میدهد.
ارزیابی و سنجش: توسعه سیستمهای قوی برای ارزیابی و سنجش به منظور نظارت بر پیشرفت دانشآموزان و عملکرد مؤسسات ضروری است. این شامل استفاده از ابزارها و روشهای مختلف ارزیابی برای جمعآوری دادهها و تحلیل روندها است.
تحقیق و نوآوری: تشویق تحقیق و نوآوری در بخش آموزش برای شناسایی بهترین شیوهها و توسعه رویکردهای جدید به تدریس و یادگیری مهم است. این شامل همکاری با مؤسسات آکادمیک، سازمانهای تحقیقاتی و سایر ذینفعان است.
منبع:
Mandinach, E. B., & Jackson, S. S. (2012). "Transforming Teaching and Learning through Data-Driven Decision Making." Corwin Press.
مدیریت نوآوری و تغییر
رهبری تغییر: توانایی هدایت نوآوری و مدیریت تغییر برای سازگاری با چشمانداز آموزشی در حال تغییر ضروری است. فولان (2011) تأکید دارد که مدیریت موفق تغییر در آموزش نیازمند تعادلی بین نوآوری و پایداری است، که اطمینان میدهد ابتکارات جدید به طور اثربخش یکپارچه و حفظ میشوند.
یکپارچهسازی فن آوری: ترویج یکپارچهسازی فن آوری در آموزش برای بهبود تدریس و یادگیری ضروری است. این شامل استفاده از ابزارهای دیجیتال، پلتفرمهای یادگیری آنلاین و سایر منابع فناوری برای حمایت از نتایج آموزشی است.
بهبود مستمر: ترویج فرهنگ بهبود مستمر با تشویق به بازخورد، تأمل و رشد حرفهای بین معلمان و مدیران مهم است. این به ایجاد یک سیستم آموزشی پویا و پاسخ گو کمک میکند که بتواند به نیازها و چالشهای در حال تغییر پاسخ دهد.
منبع:
Fullan, M. (2011). "Change Leader: Learning to Do What Matters Most." John Wiley & Sons.
نتیجهگیری :
نقش وزیر آموزش و پرورش نیازمند مجموعه متنوعی از شایستگیها است که شامل رهبری آموزشی، برنامهریزی استراتژیک، حکمرانی اخلاقی و ارتباط اثربخش است. علاوه بر این، شایستگیهای کارکردی در مدیریت آموزشی، توسعه برنامه درسی، تصمیمگیری مبتنی بر دادهها و مدیریت تغییر برای پرورش یک سیستم آموزشی با کیفیت بالا ضروری هستند. با اولویتبندی این شایستگیهای اصلی و کارکردی، دولتها میتوانند انتخاب افراد واجد شرایط و توانمند برای رهبری بخش آموزش را تضمین کنند.
البته باید در نظر داشت که شایستگی هایی که در این نوشته ارایه شد از یک نگاه تکنوکراتیک و دموکراتیک تهیه شده است. در دنیای سیاست شایستگی های دیگری مورد توجه قرار می گیرد که در این جا موضوع بحث نبوده است.
طبیعی است که سوگیری های سیاسی در هر کجای جهان ملاک هایی را برای انتخاب یا انتصاب وزرا به دست دهد، ولی در ایران همیشه تفاوت هایی در کار است که با عقل متعارف، علم، شایسته سالاری و حتی سیاسی سازگار نیست.
منابع :
Bush, T. (2008). "Leadership and Management Development in Education." Sage Publications.
Covey, S. R. (2006). "The Speed of Trust: The One Thing That Changes Everything." Free Press.
Darling-Hammond, L. (2010). "The Flat World and Education: How America's Commitment to Equity Will Determine Our Future." Teachers College Press.
Fullan, M. (2011). "Change Leader: Learning to Do What Matters Most." John Wiley & Sons.
Fullan, M. (2014). "The Principal: Three Keys to Maximizing Impact." John Wiley & Sons.
Mandinach, E. B., & Jackson, S. S. (2012). "Transforming Teaching and Learning through Data-Driven Decision Making." Corwin Press.
Ornstein, A. C., & Hunkins, F. P. (2013). "Curriculum: Foundations, Principles, and Issues." Pearson.
Shields, C. M. (2010). "Transformative Leadership: Working for Equity in Diverse Contexts." Educational Administration Quarterly, 46(4), 558-589.
[1] Core Competences
[2] Functional Competences
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
امروزه رشد و گسترش فن آوریهایی چون هوش مصنوعی (AI) همه جنبههای زندگی را تحت تأثیر خود قرار داده و 40 درصد مشاغل را در آینده تغییر خواهد داد. هوش مصنوعی با ابزارهایی که ارائه میدهد و بدون کوچک ترین آموزشی، همه ما را در انجام کارهای مختلف حرفهای و متخصص میکند.
هوش مصنوعی در بسیاری از کارها میتواند ما را کمک کند و بهترین راه حلها و مشورتها را ارائه دهد.
هوش مصنوعی (AI) به سرعت در حال پیشرفت است و تواناییهای شگفتانگیزی در زمینههای مختلف از جمله تولید محتوا، طراحی و حل مسئله نشان میدهد. این پیشرفتها نگرانیهایی را در مورد تاثیر AI بر خلاقیت انسان ایجاد کرده است.
برخی معتقدند که AI با جایگزینی انسان در کارهای خلاقانه، به مرور خلاقیت را از بین میبرد. از طرف دیگر، دیدگاههای دیگری نیز وجود دارد که هوش مصنوعی را به عنوان ابزاری برای تقویت خلاقیت انسان میبینند.
هوش مصنوعی چگونه میتواند خلاقیت را تهدید کند؟
- خودکارسازی کارهای خلاقانه: AI میتواند برخی از وظایف خلاقانه مانند نوشتن متن، طراحی گرافیک و آهنگ سازی را به طور خودکار انجام دهد. این امر میتواند منجر به جایگزینی انسان در برخی مشاغل خلاقانه شود.
- محدود کردن تنوع ایدهها: سیستمهای AI بر اساس دادههایی که آموزش دیدهاند کار میکنند. این امر میتواند منجر به تولید ایدههایی شود که تکراری و مشابه با ایدههای موجود باشند و تنوع خلاقانه را محدود کنند.
- اتکا به ابزارها: استفاده بیش از حد از ابزارهای AI برای خلق اثر هنری میتواند باعث شود که انسانها خلاقیت ذاتی خود را کمتر به کار بگیرند و به مرور از آن غافل شوند.
هوش مصنوعی چگونه میتواند خلاقیت را تقویت کند؟
- ایجاد ابزارهای جدید: AI میتواند ابزارهای جدیدی را برای خلق آثار خلاقانه ارائه دهد که قبلاً در دسترس انسان نبوده است. به عنوان مثال، ابزارهای هوش مصنوعی میتوانند به هنرمندان در یافتن ایدههای جدید، ترکیب سبکهای مختلف و خلق آثار هنری منحصر به فرد کمک کنند.
- افزایش بهرهوری: AI میتواند وظایف زمانبر و تکراری را به طور خودکار انجام دهد و به انسانها فرصت بیشتری برای تمرکز بر جنبههای خلاقانهتر کارشان بدهد.
- دسترسی به اطلاعات: AI میتواند به انسانها در دسترسی به اطلاعات و ایدههای جدید از سراسر جهان کمک کند و به آنها در یافتن الهام و خلق آثار خلاقانهتر یاری برساند.
نتیجهگیری :
هوش مصنوعی پتانسیل آن را دارد که هم به عنوان تهدیدی برای خلاقیت انسان و هم به عنوان ابزاری برای تقویت آن عمل کند. نحوه استفاده از AI و چگونگی تعامل انسان با این ابزارها در نهایت تعیین کنندهی تاثیر آن بر خلاقیت خواهد بود.
در آیندهای که هوش مصنوعی نقش پررنگتری در زندگی انسان خواهد داشت، ضروری است که انسانها از خلاقیت ذاتی خود استفاده کنند و با هوش مصنوعی به عنوان ابزاری برای ارتقای خلاقیت شان تعامل داشته باشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، آماده کردن فرزندانمان برای آیندهای که حتی نمیتوانیم تصور کنیم، چالشی اساسی است. به عنوان والدین، اغلب تمایل داریم که بر اساس تجربیات و ارزشهای خودمان فرزندپروری کنیم، اما این امر میتواند ما را از دیدن فرصتها و چالشهایی که فرزندانمان با آن رو به رو هستند، باز دارد. شکاف نسلی که بین ما و فرزندانمان وجود دارد، بیشتر از هر زمان دیگری عمیق شده است و این امر به دلیل سرعت فزاینده تغییرات تکنولوژیکی و اجتماعی است.
برای آماده کردن فرزندانمان برای آینده، باید بر فرزندپروری دیجیتال تمرکز کنیم. این به معنای کمک به آنها برای درک و استفاده مسئولانه از فن آوری، توسعه تفکر انتقادی و مهارتهای حل مسئله و پرورش انعطافپذیری و تابآوری در برابر دنیای در حال تغییر است.
در اینجا چند نکته برای فرزندپروری دیجیتال و تعامل با چالش شکاف نسلی آورده شده است:
- با فرزندان تان در مورد فن آوری صحبت کنید: در مورد نحوه استفاده از آن، خطرات و مزایا و نحوه ایمن و مسئولانه ماندن آنلاین با آنها صحبت کنید.
- الگوی مثبتی برای آنها باشید: فرزندان شما از شما یاد میگیرند، بنابراین مراقب نحوه استفاده خودتان از فن آوری باشید.
- محدودیتهایی تعیین کنید: در مورد میزان زمانی که فرزندان تان میتوانند از صفحه نمایش استفاده کنند و نوع محتوایی که میتوانند ببینند، قوانینی تعیین کنید.
- آنها را تشویق کنید تا فعالیتهای آفلاین انجام دهند: مطمئن شوید که فرزندان تان زمان کافی را برای بازی، ورزش و معاشرت با دوستان و خانواده به صورت حضوری سپری میکنند.
- از آنها در مورد تجربیاتشان در دنیای دیجیتال بپرسید: به حرفهایشان گوش دهید و سعی کنید دیدگاه آنها را درک کنید.
- با آنها در مورد خطرات آنلاین صحبت کنید: در مورد مواردی مانند قلدری سایبری، محتوای نامناسب و سوء استفاده جنسی آنلاین با آنها صحبت کنید.
- به آنها بیاموزید که چگونه اطلاعات آنلاین را ارزیابی کنند: به آنها کمک کنید تا یاد بگیرند که چگونه منابع را تأیید کنند و اخبار جعلی را از اخبار واقعی تشخیص دهند.
- از آنها در مورد حریم خصوصی آنلاین شان حمایت کنید: به آنها در مورد اهمیت به اشتراک گذاشتن اطلاعات شخصی آنلاین و نحوه محافظت از اطلاعات شان آموزش دهید.
- ابزارهای کنترل والدین را استفاده کنید: از این ابزارها برای محدود کردن محتوایی که فرزندانتان میتوانند به صورت آنلاین ببینند و میزان زمانی که میتوانند از صفحه نمایش استفاده کنند، استفاده نمایید.
فرزندپروری در دنیای دیجیتال میتواند چالشبرانگیز باشد، اما مهم است که به یاد داشته باشید که شما تنها نیستید. منابع زیادی برای کمک به شما در راهنمایی فرزندان تان در دنیای آنلاین وجود دارد. با برقراری ارتباط باز و صادقانه با فرزندان تان و ارائه حمایت و راهنمایی به آنها، میتوانید به آنها کمک کنید تا به شهروندان دیجیتال مسئول و کارآمد تبدیل شوند.
به یاد داشته باشید که هدف نهایی این است که فرزندانمان را برای آینده خودشان آماده کنیم، نه گذشته خودمان. با تمرکز بر فرزندپروری دیجیتال، میتوانیم به آنها مهارتها و دانش مورد نیاز برای موفقیت در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است را بدهیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گوش دادن فعال و مؤثر در کودکان نقش مهمی در توسعه مهارتهای اجتماعی و شناختی آنها دارد. این مقاله به بررسی اهمیت گوش دادن در کودکان، موانع موجود، و راهکارهای آموزشی جهت بهبود این مهارت میپردازد. همچنین تأثیرات مثبت گوش دادن مؤثر بر رشد کودکان مورد بحث قرار میگیرد.
گوش دادن یک مهارت اساسی در فرآیند یادگیری و ارتباطات انسانی است. کودکان از طریق گوش دادن فعال به تجربیات و دانش دیگران دست مییابند و مهارتهای اجتماعی خود را تقویت میکنند. این مقاله به تحلیل ابعاد مختلف گوش دادن در کودکان و روشهای بهبود آن میپردازد.
بخش اول:
اهمیت گوش دادن در کودکان گوش دادن مؤثر در کودکان باعث تقویت روابط اجتماعی، افزایش توانایی حل مسئله، و بهبود عملکرد تحصیلی آنها میشود. کودکان با گوش دادن به معلمان، والدین و همسالان خود، اطلاعات ارزشمندی کسب میکنند که به توسعه شناختی و اجتماعی آنها کمک میکند.
بخش دوم:
موانع گوش دادن مؤثر در کودکان موانع مختلفی میتوانند مانع از گوش دادن مؤثر در کودکان شوند، از جمله:
سر و صدای محیط: محیطهای پر سر و صدا میتوانند تمرکز کودکان را مختل کنند.
کمبود توجه: کودکان ممکن است به دلیل کمبود توجه و تمرکز نتوانند به خوبی گوش دهند.
پیشداوریها و تصورات غلط: ممکن است کودکان به دلیل تصورات و پیشداوریهای خود نتوانند به طور کامل به صحبتهای دیگران توجه کنند.
بخش سوم:
روشهای آموزش گوش دادن مؤثر به کودکان
ایجاد محیط آرام: فراهم کردن محیطی آرام و بدون مزاحمت برای تمرکز بهتر.
استفاده از بازیها و فعالیتهای تعاملی: بازیها و فعالیتهایی که نیاز به گوش دادن دقیق دارند میتوانند به کودکان در یادگیری این مهارت کمک کنند.
تشویق به تمرین گوش دادن فعال: تشویق کودکان به تکرار یا خلاصهسازی صحبتهای دیگران.
الگو بودن: والدین و معلمان با نشان دادن گوش دادن فعال و مؤثر میتوانند الگوی خوبی برای کودکان باشند.
تکنیکهای پرسشگری: آموزش پرسیدن سؤالات باز و توضیحی برای درک بهتر مطالب.
بخش چهارم:
تأثیرات مثبت گوش دادن مؤثر بر رشد کودکان
تقویت مهارتهای اجتماعی: کودکان با گوش دادن به دیگران مهارتهای ارتباطی خود را بهبود میبخشند.
افزایش اعتماد به نفس: گوش دادن و فهمیدن دیگران به کودکان احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس میدهد.
بهبود عملکرد تحصیلی: گوش دادن مؤثر به معلمان و منابع آموزشی باعث درک بهتر مطالب و بهبود عملکرد تحصیلی میشود.
تقویت توانایی حل مسئله: با گوش دادن به نظرات و تجربیات دیگران، کودکان مهارتهای حل مسئله خود را تقویت میکنند.
نتیجهگیری :
گوش دادن مؤثر یک مهارت حیاتی در توسعه اجتماعی و شناختی کودکان است. با ایجاد محیطهای مناسب و استفاده از روشهای آموزشی مناسب، میتوان به کودکان کمک کرد تا در این هنر مهارت بیشتری پیدا کنند و از تأثیرات مثبت آن بهرهمند شوند. آموزش و تقویت این مهارت نه تنها بهبود روابط اجتماعی و عملکرد تحصیلی را در پی دارد، بلکه زمینهساز موفقیتهای بیشتر در زندگی آینده آنها خواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
روان انسان پدیدهای پیچیده و چندوجهی است. روان ما نسبت به هر موضوعی از سه منظر واکنش نشان میدهد، احساسی، فکری و رفتاری. حال در دنیایی پر از مسئله و موضوع، طبیعی است که ذهن ما پر باشد از انواع احساسات و افکار سردرگمکننده و رفتارمان هم به تبع آنها گاهی ناسالم و آسیبزننده شود. یکی از راههای سروسامان دادن به این اوضاع آشفته و ارتقای سلامت روان، تکنیکهای نوشتن است.
طی سالها، پژوهشهای زیادی از مزایای نوشتن در سلامت روان حمایت کردهاند، از کمک به تمرکز و توجه، حلمسئله موثرتر، کمک به بهبود روابط، مدیریت احساسات تا تقویت سیستم ایمنی بدن. ما در ادامه به برخی از این موارد میپردازیم.
۱ . نظم دادن به ذهن و افکار
حتما شما هم قبول دارید که یکی از بدترین تجارب فکری، تفکر آشفته راجع به موضوعات مختلف و پراکنده است. در این مواقع فکر ما از این موضوع به آن موضوع میپرد و حجم و سرعت افکار آن قدر زیاد میشود که در نهایت خستگی ذهنی شدیدی را تجربه میکنیم. نوشتن کمک میکند این تفکر بینظم را به یک نوشتار منظم تبدیل کنیم و بتوانیم تکبهتک به موضوعات بپردازیم. نوشتن سرعت افکار پراکنده را کم میکند و به آنها نظم میدهد. نوشتن منظم روزانه، باعث میشود به مرور زمان مدل فکر کردنمان هم منظمتر شود.
۲. خلوتکردن میز کار مغز و افزایش تمرکز
حافظه کاری یک سیستم شناختی با ظرفیت محدود است که وظیفه نگهداری موقت و پردازش لحظهای اطلاعات موجود را بر عهده دارد. در واقع حافظه کاری، میز کار مغز است که پروندهها در لحظه روی آن قرار دارند و در انتظار رسیدگی هستند. حافظه کاری این اطلاعات را پردازش میکند تا ما بتوانیم در لحظه درباره این پروندهها استدلال کنیم و تصمیم بگیریم. افرادی که بیش از حد فکر میکنند، در واقع میز کار مغزشان شلوغ، بی نظم و پر از پروندههای باز است و شلوغی میز کار مغز، باعث کند شدن در رسیدگی به پروندهها میشود. اغلب این افراد از مشکلات توجه و تمرکز و فراموشکاری شکایت دارند. نوشتن یک روش عالی برای خلوتکردن این میز کار است.
با نوشتن افکار، پروندهها دستهبندی میشوند، برخی بسته میشوند، رسیدگی به برخی به تعویق میافتد و برخی در لحظه رسیدگی میشوند. به این ترتیب، با خلوت شدن حافظهکاری، ظرفیت فرد برای توجه و تمرکز بیشتر میشود.
۳. پیداکردن الگوهای اشتباه فکری
اگر برای مدتی نوشتن افکار را ادامه دهید، متوجه خواهید شد که افکار شما از یک الگوی خاص پیروی میکند. مثلا ممکن است متوجه شوید بیش از حد مسائل را بزرگ میکنید، اغلب پیشبینیهایتان منفیتر از واقعیت است، مسائل را سیاهوسفید میبینید، در هر مسئلهای بهجای راهحل دنبال مقصر میگردید، در دیدن جنبههای مثبت مسائل ناتوان هستید، مدام خودسرزنشی میکنید، بهجای واقعیتها بر اساس احساساتتان نتیجهگیری میکنید، یک مشکل را به کل زندگیتان تعمیم میدهید و …. ما به این الگوهای تکرارشونده در افکار، خطاهای شناختی میگوییم. نوشتن باعث میشود متوجه شوید که افکار شما بیشتر حاوی کدام خطای شناختی است.
۴. منطقی نگاهکردن به مشکلات
زمانی که ما درگیر افکار منفی هستیم و به تبع آن احساسات منفی را تجربه میکنیم، در واقع داریم با بخشهای باستانی مغزمان که محل پردازش هیجانها و پیداکردن تهدید و خطر در محیط و رفتارهای غریزی و غیرارادی است، فکر میکنیم. نوشتن کمک میکند این پردازش احساسی، غریزی و ناآگاهانه را در قالب کلمات، به پردازش منطقی و آگاهانه تبدیل کنیم.
تبدیل احساسات و افکار به کلمات نوشتهشده، باعث آرامش ذهن و منطقی نگاهکردن به مسائل میشود. منطقی نگاهکردن به مسائل باعث میشود به جای واکنشهای هیجانی و غیرارادی به مشکلات، به دنبال راهحلهای موثرتر و منطقیتر باشیم؛ بنابراین نوشتن به برنامهریزی، حل مسئله و تصمیم گیری واقعبینانه کمک میکند.
۵. درددل کردن و تخلیه هیجانات از طریق نوشتن
گاهی ما با مسائلی درگیریم که نمیتوانیم راجع به آنها با کسی صحبت کنیم و این مسائل درون ما باقی مانده و تبدیل به افکار و احساسات ناخوشایند و دایمی میشوند. نوشتن درباره مشکلات، افکار و احساساتمان، میتواند نوعی درددل کردن و تخلیه هیجانی کتبی باشد. نوشتن ما را سبک و روانمان را از احساسات منفی و سنگین، تخلیه میکند.
از کجا شروع کنیم؟
تمام چیزی که شما برای نوشتن نیاز دارید، یک کاغذ و خودکار و فضای امن و خصوصی است! سعی کنید نوشتن را به بخشی از کارهای روزانه تان تبدیل کنید. اگر میتوانید برای آن یک زمان و مکان ثابت در نظر بگیرید. اگر نه، در هر مکان و زمانی که میتوانید بنویسید (اما نه نزدیک به زمان خواب شبانهتان). اگر کاغذ و قلم در دسترستان نیست، از گوشی هوشمندتان استفاده کنید.
درباره چه بنویسیم؟
شما میتوانید درباره هر مسئلهای که در ذهنتان است یا اتفاقات روزمره بنویسید. اغلب نیازی نیست هیچ آداب و ترتیبی بجویید. اما اگر واقعا نمیدانید چطور بنویسید، این فرمول چهار مولفهای کمککننده است؛ ابتدا اتفاق یا موضوعی که فکر شما را مشغول کرده است دقیق توصیف کنید. بعد بنویسید که درباره این موضوع چطور فکر میکنید، در واقع، حدسها، برداشتها و افکارتان را بنویسید. بعد بروید سراغ احساساتتان و بنویسید که راجع به این ماجرا، چه احساسهایی را تجربه میکنید و در نهایت از خودتان بپرسید که تمایل دارم در مقابل این موضوع چه واکنش رفتاری نشان دهم و واکنش موثر و مفید رفتاری در این شرایط چیست؟
خراسان
گروه رسانه/
به نظر میرسد که عامل ابتلا به بیش فعالی در بزرگسالی ساخته دست بشر است. محصولی فن آورانه که در حال حاضر با آن زندگی میکنیم. به زبان ساده، ابتلا به اختلال کمتوجهی بیشفعالی ممکن است.
به نقل از اساف، اختلال کمتوجهی بیشفعالی یک اختلال سلامت روان است که معمولا در دوران کودکی شروع میشود و با توجه کوتاه مدت، فعالیت اجباری و تکانشی و مشکلات اجتماعی همراه است. اکثر کودکان مبتلا به این اختلال همچنان در بزرگسالی دارای اختلالاتی هستند و به نوعی مدیریت حمایتی نیاز دارند.
اختلال کمتوجهی بیشفعالی در بزرگسالان متفاوت از کودکان است و با علائمی از جمله مدیریت زمان ضعیف، خشم، فراموشی، کمبود انگیزه، بیقراری، اضطراب، خستگی، داشتن تصویر ضعیف از خود و روابط ناکارآمد ظاهر میشود. این علائم از خفیف تا بسیار شدید متفاوت هستند.
به طرز نگران کنندهای تشخیص اختلال کمتوجهی بیشفعالی در بین بزرگسالان رایجتر شده است. تعداد بزرگسالان مبتلا به ایدیاچدی از ۴.۴ درصد در سال ۲۰۰۳ به ۶.۳ درصد در سال ۲۰۲۰ افزایش یافته است.
مطالعهای که توسط مجله انجمن پزشکی آمریکا منتشر شده نشان میدهد که استفاده مکرر از رسانههای دیجیتال از جمله رسانههای اجتماعی، بازیها، ارسال پیامک و پخش فیلم، موسیقی یا تلویزیون، خطر ابتلا به علائم اختلال کمتوجهی بیشفعالی را در بزرگسالان تا حدود ۱۰ درصد افزایش میدهد. تحقیقات دیگر از این یافته حمایت میکند.
جان راتی (John Ratey)، پزشک، عصب روان پزشک و دانشیار بالینی روانپزشکی دانشکده پزشکی هاروارد، در مقالهای در نشنال جئوگرافیک میگوید: امروزه مردم برای انجام چندین کار همزمان تحت فشار هستند و زیر بمباران تحریک مداوم فن آوری قرار گرفته و دچار اعتیاد به صفحه نمایش شدهاند.
راتی افزود: اینها به طور بالقوه میتوانند منجر به یک بازهزمانی کوتاهتر در توجه شوند.
ارتباط بین استفاده از فن آوری و مشکلات در توجه را نیز میتوان به این واقعیت نسبت داد که افرادی که دائما از فن آوری استفاده میکنند، استراحت کمتری میکنند تا مغزشان در حالت پیشفرض خود استراحت کند.
الیاس ابوجاود (Elias Aboujaoude)، روان پزشک رفتاری و رئیس بخش اختلالات اضطرابی در دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد توضیح میدهد: برای مدت طولانی، ارتباط بین اختلال کمتوجهی بیشفعالی و استفاده زیاد از ابزارهای آنلاین یک سوال بیجواب بود. آیا افراد به دلیل داشتن اختلال کمتوجهی بیشفعالی و زندگی آنلاین به مصرف کنندگان آنلاین اختلال کمتوجهی بیشفعالی تبدیل میشوند یا اینکه آیا آنها به اختلال کمتوجهی بیشفعالی مبتلا میشوند و این در نتیجه مصرف بیش از حد ابزارهای آنلاین است؟
تجربیات و تحقیقات بالینی به طور فزایندهای از این موضوع حمایت میکنند که اختلال کمتوجهی بیشفعالی اکتسابی در نتیجه استفاده بیش از حد از فن آوری است. با این حال، تغییرات هورمونی در قاعدگی و یائسگی میتواند علائم پنهان اختلال کمتوجهی بیشفعالی را نیز آشکار کند. استرس، عوارض جانبی سایر داروها، خواب ناکافی، اضطراب، افسردگی، آپنه خواب، تغییرات شناختی مرتبط با افزایش سن، و بیماری تیروئید نیز میتوانند اختلال کمتوجهی بیشفعالی را پنهان کرده یا نمایان کنند.
اگر در مورد وضعیت سلامت روان خود نگرانی دارید، اولین و مسلماً مهمترین کاری که باید انجام دهید این است که یک ارزیابی کامل انجام دهید.
اختلال کمتوجهی بیشفعالی میتواند مخرب باشد، زیرا بر هر جنبهای از زندگی تاثیر میگذارد. درمان ممکن است شامل دارو درمانی یا روان درمانی باشد.
( ایسکانیوز )
تجربه نشان داده است بیشتر کسانی که می گویند خانم/ آقا اولش را بگو تا ادامهاش را خودم بنویسم، به این دلیل است که موضوع انشا، این کارکرد اصلی را نداشته است که به دانشآموز بگوید دربارۀ چه چیزی و برای چه کسی و در چه قالبی بنویسد.
اگر به آنها بگویید نامه به معلم خود بنویس، تاحدودی خیال او را راحت کردهاید که خب قرار است مطلبی در قالب نامه به معلم خودش بنویسد. اما هنوز برای راهافتادن موتور نوشتن او، سوخت لازم مهیا نشده است.
اکنون با این سوال مواجه است که چه چیزی به معلمم بگویم؟ اصلاً چرا به او نامه بنویسم؟ حالا اگر کمی موضوع را دستکاری کنیم و از او بخواهیم نامهای به معلم سال گذشته و حتی سال جاری خودش بنویسد و از او نسبت به چیزهایی که آموزش داده یا بهخاطر رفتار خوبی که با او داشته است، تشکر کند، خیالش راحتتر میشود که قرار است در نامهای به معلم خود بنویسد و دربارۀ یکی از از این موارد صحبت کند، تشکر کند یا پیشنهاد دهد. در این مرحله احتمالاً موتور نوشتن او روشن میشود و تا نامهای ننویسد، خاموش نمیشود.
از این منظر است که موضوع انشا فوقالعاده اهمیت مییابد، نقش کلیدی و محوری پیدا میکند، در انتخاب آن باید وسواس به خرج داد، سن و تجربه و دانش و تنوع فکری و زیستیِ دانشآموزان را درنظر گرفت.
نمیتوان بچهها را در دنیای بیموضوعی یا موضوهای تکراری و انگیزهبر رها کرد و از آنان خواست دربارۀ چیزی بنویسند که عمیقاً با آن ارتباط نمیگیرند.
موضوع انشا، مثل دادنِ نشانی کامل به فرد است برای رفتن به مکانی خاص.
موضوع انشا باید ابهامزدایی کند تا ابهامآفرینی. به فرد کمک کند مسیرش را در روشنایی پیش ببرد یا از مسیری برود که به روشنایی ختم میشود.
باز هم در این زمینه با هم صحبت خواهیم کرد.
( کانال انشا و نویسندگی )
اگر از من بپرسید مهمترین رکن کلاس انشا کدام است، میگویم انتخاب «موضوع انشای مناسب». نه اینکه معلم رکن نیست یا کتاب خوب درسی رکن نیست ؛ در شرایطی که کلاس انشا برنامه محور نیست و حتی همان کتابِ نهچندان جامع درسی هم آموزش داده نمیشود و زمان این درس، صرف درسهای دیگر میشود و فقط گاهی در طول ماه یکبار موضوعی داده میشود، لااقل اگر موضوع مناسب و درخوری انتخاب شود، در همین وضعیت آموزشی شاهد اتفاقات خوبی در علاقهمندشدن دانشآموزان به نوشتن خواهیم بود. البته این نکته هم روشن است که بدون حضور معلمی دلسوز، همین اقدام هم ناممکن مینماید.
با این نگاه، موضوع انشا را وسیلهای میدانم برای ورود به دنیای دانشآموزان. وسیلهای است تا دانشآموز احساسات خود را بیان کند، از تجربههایش، افکارش، مشاهداتش بنویسد، پیرامون خود را کشف کند، حرف نویی بزند، هیجاناتش را منعکس کند و نتیجۀ بررسیهایش در موضوعی را ارائه دهد.
از این رو، موضوع انشا باید بکر و تازه و محرک باشد؛ نباید تکراری، فرسوده و نخنما باشد. در غیر این صورت، ذهن و قلم فرسوده میشود. نباید از مسائل پیشپاافتاده باشد تا فکر دانشآموز را به جریان بیندازد.
نباید مناسبتی و ایدئولوژیک باشد، زیرا چیزهایی را خواهد نوشت که از آنِ خودش نیست؛ شنیدههای سطحی او از اطراف است.
با چنین موضوعهایی، او نمیتواند غواصی کند و به عمق ذهن و قلب خود برود. نمیتواند کشف کند؛ کشف واژه، ترکیب، عبارت، جمله و سرانجام متن.
متاسفانه وجه غالب موضوعها تکراری، مناسبتی، سیاسی، جهتدار و ایدئولوژیک هستند. در این قبیل نوشتهها، نه چیزی بر دانش فرد اضافه میشود، نه احساسش درگیر میشود و نه میتواند خلاقیتی بروز دهد؛ در سطح حرکت میکند و در سطح میماند.
( کانال انشا و نویسندگی )
سواد رسانه ای به توانایی دسترسی، تحلیل، ارزیابی و ایجاد پیام های رسانه ای در اشکال مختلف اشاره دارد.
سواد رسانه ای می تواند سنگر مبارزه با اخبار و اطلاعات نادرست باشد . سواد رسانه جلوه ای از مهارتهای تفکر انتقادی است که افراد را قادر میسازد تا در چشمانداز رسانهای پیچیده حرکت کنند، سوگیریها را تشخیص دهند و با محتوای دیجیتالی با خیال راحت تعامل کنند.
آموزش سواد رسانه ای برای توانمندسازی افراد برای اینکه مصرف کنندگان رسانه ای مطمئن و شایسته ای باشند، بسیار مهم است، به ویژه در عصر دیجیتال امروزی که قرار گرفتن در معرض رسانه ها فراگیر است.
سواد رسانه ای مردم را به ابزارهایی مجهز می کند تا پیام های رسانه ای را رمزگشایی کنند، تأثیر آنها را بر افکار و رفتارها ارزیابی کنند، و رسانه ها را متفکرانه و آگاهانه دنبال یا ایجاد کنند.
سواد رسانه ای در جامعه امروزی بسیار مهم است، زیرا به افراد این امکان را می دهد که به طور انتقادی با مجموعه وسیعی از محتوای رسانه ای که افکار عمومی را شکل می دهد، درگیر شوند.
در عصر دیجیتال، که در آن اینترنت و اشکال مختلف رسانهای فراگیر هستند این سواد رسانهای است که تضمین میکند افراد فقط مصرفکننده و منفعل نیستند، بلکه برای حرکت در چشمانداز پیچیده رسانهای مجهز هستند.
سواد رسانه ای با پرورش مهارت های تفکر انتقادی ما را قادر می سازد تا حقیقت را از اطلاعات نادرست تشخیص دهیم ، سوگیری ها را تشخیص داده و فعالانه در فرآیندهای دموکراتیک شرکت کنیم.
سواد رسانه ای این امکان و اختیار را فراهم می سازد تا محتوای رسانه ها وشبکه های اجتماعی را مسئولانه تجزیه و تحلیل، ارزیابی و ایجاد کنیم.
برخی از چالشهای پیش روی سواد رسانهای در جامعه امروزی عبارتند از:
- عدم آگاهی در مورد آنچه سواد رسانهای به دنبال دارد و اهمیت آن
- شکاف دیجیتالی که دسترسی به فن آوری را محدود میکند و نابرابریها را تشدید میکند
- دشواری در تمایز بین واقعیت و خیال به دلیل افزایش اخبار جعلی و اطلاعات نادرست
- و نیاز به تاکید بیشتر بر تفکر انتقادی و مهارت های راستی آزمایی.
سواد رسانه ای می تواند سنگر مبارزه با اخبار و اطلاعات نادرست باشد به همین جهت بسیاری از کشورها برای آموزش آن برنامه هایی تدارک دیده اند که چند نمونه به اجمال مورد اشاره قرار می گیرد:
فرانسه: وزارت آموزش فرانسه یک برنامه آگاهی رسانه ای را اجرا کرده است که بر آموزش شهروندان برای تجزیه و تحلیل و تفسیر تصاویر برای جلوگیری از تحریف و مشاهده منفعل تمرکز دارد. هدف این برنامه آموزش افراد در مورد نحوه تولید، سازماندهی و غنی سازی تصاویر در ارتباط با سایر اشکال یادگیری است.
فنلاند: فنلاند برنامه های درسی مدارس ابتدایی و متوسطه را ایجاد کرده است که دانش آموزان را در بررسی و تفسیر انتقادی پیام های رسانه های جمعی آموزش می دهد.
دانشآموزان در فنلاند نه تنها تجزیه و تحلیل پیامهای رسانهای را یاد میگیرند، بلکه در روشهای تولید رسانهها، مانند ویرایش روزنامه، تولید اخبار برای تلویزیون و رادیو، و راهاندازی ایستگاههای تلویزیون کابلی، آموزشهای عملی دریافت میکنند.
علاوه بر این، دانشجویان فنلاندی سیاست رسانه های جمعی و مسائل رسانه های جهانی را مطالعه می کنند .
بریتانیا: در انگلستان یک برنامه آموزش رسانه در سراسر کشور چهار حوزه کلی را پوشش میدهد که شامل منابع و عوامل تعیینکننده ساختار رسانه، تکنیکهای مورد استفاده رسانهها برای ارائه اطلاعات قانعکننده، ماهیت واقعیت ساختهشده توسط رسانهها، و چگونگی رسانهها. ساخت و سازها توسط مردم دریافت می شود.
این نمونهها رویکردهای متنوعی را برای آموزش سواد رسانهای در کشورهای مختلف نشان میدهند، و بر اهمیت مهارتهای مورد نیاز برای هدایت مؤثر در ازدحام وانفجار اطلاعات در دنیای امروز تاکید می کند.
بی سوادی رسانه ای آسیب زاست همان گونه که آگاهی و سواد رسانه موجب تاب آوری است.
اولین باری که این شکل از فعالیت معلمان در فضای مجازی برای من پر رنگ و معنادار شد زمانی بود که در حال نگارش مقالهای در مورد معلم ایرانی تبار ربکا پترسون برنده جایزه تاج معلمی در آمریکا بودم . در حین ترجمه متوجه شدم که یکی از علل این موفقیت و انتخاب او فعالیتش در وبلاگی به نام «one good thing» است؛ جایی که خانم پترسون تجربیات کلاسی و آموزشی خود را با معلمان سراسر آمریکا به اشتراک میگذاشته و این کار او را عملاً تبدیل به یک اینفلوئنسر (فرد تأثیرگذار) آموزشی کرده بود. ( 1 )
اخیراً این پدیده در ایران موضوع محافل گوناگون از جمله اظهار نظر مقامات بوده است .
در این جستار کوتاه نگاهی به برخی از ابعاد این پدیده خواهیم داشت که در 7 مورد زیر به آنها اشاره شده است:
1. منبع حمایت تخصصی یا ایده برای معلمان: تدریس یک فعالیت چالشبرانگیز و خلاق است، لذا طبیعی است که معلمان بهعنوان حمایت و یا برای کسب ایده نیاز به ارتباط با یکدیگر داشته باشند؛ فضاهایی مثل اینستاگرام، یوتیوب و... این امکان را بهخوبی فراهم کردهاند.
2. کمک خود راهبری (Self-Direction) برای معلمان: فعالیت معلمان در فضای وبلاگنویسی یک برنامه یادگیری شخصی برای آنها ایجاد میکند که در آن به مطالعه، ثبت تجربیات، جست و جوکردن و ... منجر میشود که رشد و توسعه فردی بیشتر را به دنبال دارد.
3. فرصت برای بازتاب و فراشناخت: انتشار ایده، تفکر یا عمل؛ آن را برای نقد و نظر دیگران در دسترس قرار میدهد و راه را برای تامل مدام و متفکرانه هموار میکند، لذا پس از مدتی لنزی (دیدگاهی) فراهم میآورد که توسط آن فرد میتواند خود را بهتر مشاهده کند و در تصمیمات خود تغییرات عمدی و اختیاری به نفع فضای آموزش بهتر ایجاد نماید.
4. ایجاد تعامل و دیدگاهگیری: «بارورسازی متقابل اجتماعی» از جمله متغیرهایی است که میتوان در وبلاگنویسی معلمان دید ؛ وقتی دیدگاه شما توسط افراد متخصص و باتجربهتر به گفت و گو گذاشته میشود، دیدگاه سازی یا دیدگاهگیری اتفاق میافتد که منجر به بارورسازی متقابل اجتماعی میگردد.
5. توسعه اتحادهای اجتماعی: ایجاد ارتباطات جدید که بر مبنای خلق دانش و دنبالکردن آرمان و اهداف مشخص در حوزههای آموزشی شکل میگیرد، میتواند منجر به شکلگیری جوامع و برخی موارد اتحادهای اجتماعی در جهت یادگیری، ترویج، تغییر و ... باشد.
6. شکلگیری زندگی نامه آموزشی و شخصی: تاریخچه صفحات مجازی میتواند منجر به تقابل دانش و تجربیات قبلی معلم با نحوه جدید درک و عمل او در حوزه آموزش گردد، این دستوپنجه نرم کردن با تغییرات به معلمان کمک خواهد کرد تا بین هویت شخصی و حرفهای خود و آنچه در حال شکلدهی آن هستند تمایز قائل شوند و از تداخل غیرحرفهای آنها اجتناب کنند.
7. جلب حمایتهای اجتماعی: اشتراک گذاشتن دغدغهها و فعالیتها میتواند به جوامع محلی آگاهیهایی در جهت حمایت از کلاس درس و معلمان ایجاد کند. همچنین جامعه همتایان یعنی دیگر معلمان نیز میتوانند حمایتهایی را به یکدیگر ارائه نمایند.
دلایل بسیار دیگری وجود دارند که از فعالیت معلمان بهعنوان بلاگر حمایت میکند، اما متأسفانه در اظهارنظرها و ظاهراً سیاستگذاریها اغلب تمرکز بهگونهای است که به نظر میآید ما با یک پدیده غیرحرفهای و آسیبزننده مواجه هستیم؛ البته چهارچوبهایی برای اینگونه فعالیتها میتوان متصور بود، بهعنوانمثال در بررسی که از حدود 20 صفحه اینستاگرامی معلمان تاثیر گذار کشور های غربی در فضای مجازی داشتم متوجه شدم که تقریبا به جز چند مورد محدود در صفحات این معلمان هیچ تصویری از دانش آموزان منتشر نشده است .
قوانین مختلفی نیز در این باره در کشور های مختلف وجود دارد، از جمله: قانون حقوق خانواده و حریم خصوصی آموزشی (FERPA)، قانون حفاظت از حریم خصوصی آنلاین کودکان (COPPA)، قانون حفاظت از کودکان در مقابل اینترنت (CIPA)؛ که اگر به جنبه مشترک این قوانین در موضوع معلم بلاگر ها بخواهیم اشاره کنیم موارد زیر می تواند حائر اهمیت و توجه باشد:
1. حفاظت از حریم خصوصی: انتشار تصاویر دانشآموزان میتواند به نقض حریم خصوصی آنها منجر شود و امکان دسترسی افراد نامناسب به اطلاعات شخصی آنها را فراهم کند.
2. جلوگیری از آزار و اذیت آنلاین: تصاویر دانشآموزان ممکن است برای آزار و اذیت آنلاین یا آزارگری استفاده شوند.
3. احترام به انتخاب شخصی: دانشآموزان و خانوادههای آنها باید حق انتخاب داشته باشند که آیا مایل به اشتراکگذاری تصاویر خود در فضای مجازی هستند یا خیر.
4. اضطراب و ناراحتی: استفاده از دوربینها و فیلم برداری در کلاسها میتواند باعث اضطراب و ناراحتی دانشآموزان شود، به ویژه اگر احساس کنند که مجبور به نمایش خود در محیطی هستند که با آن راحت نیستند.
به هر حال به نظر میآید این پدیده نوظهور با حفظ اقتضائات اخلاقی و حریم خصوصی دانشآموزان میتواند از محیطهای تعاملی بسیار مؤثر در ارتقا معلم و معلمی باشد.
( 1 )
ربکا پترسون برنده جایزه تاج معلمی در آمریکا
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید