صحبت از اهمیت و تاثیر گسترده رسانه در سالها یک کلیشه پرتکرار است. حالا دیگر سالهاست که رسانه یکی از مهمترین و موثرترین ارکان یک جامعه است و این اثر بر هیچ کس پوشیده نیست. تاثیر رسانه حالا آن قدر عمیق است که به راحتی قدرت اثرگذاری و تغییر نگرش در قشر کودک و نوجوان را نیز پیدا کرده. قشری که با نگاه الزامی آینده نگر، مهمترین طیف سنی یک جامعه هستند. باید دید که وزارت آموزش و پرورش به عنوان مهمترین و بزرگترین متولی آموزش به کودکان و نوجوانان تا چه حد در این زمینه برنامه ریزی و اقدام کرده است.
سرکار خانم فاطمه نوری راد، دانشجوی دکتری علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در مقالهای با عنوان « تببین الگوی آموزش سواد رسانهای در نظام آموزش و پرورش » به بررسی سیاستها، آثار و روشهای سیستم آموزشی کشور در مواجهه با مقوله رسانه پرداخته است است.
مقاله فوق به تبیین الگویی عملیاتی، جهت آموزش سواد رسانهای برای کودکان بر مبنای رویکردهای نوین آموزشی است. نویسنده پس از تعریف مفهوم سواد رسانهای به عنوان برآیندی از تعاریف موجود و تلفیقی از مهارتهای تفکر انتقادی با دانش پیرامون محتوای رسانهای، به ارائه طرحی مرکب و سه مرحلهای شامل بلندخوانی در سنین پیش دبستان، آموزش فلسفیدن در سالهای آغازین دبستان و در نهایت آموزش محتوای رسانهای در سالهای پایانی دبستان میپردازد.
پژوهشگر در این مقاله با اشاره به نقش رسانه در شکل گیری و بازتولید روابط اجتماعی، کودکان و نوجوانان را به جهت ویژگیهای حساس شناختی، عاطفی، روانشناختی و ... جزو مهمترین دسته از مخاطبان رسانههای مختلف میداند که تا حد زیادی از مطالب ارائه شده توسط رسانهها تاثیر میگیرند پس باید برای آموزش سواد رسانهای به این طیف سنی یعنی کودک و نوجوان، برنامه اساسی و بلند مدت داشت.
البته که اهمیت این موضوع و لزوم پرداختن به آن در مدارس برای طیف کودک و نوجوان برکسی پوشیده نیست اما باید یک نکته مهم دیگر را در نظر داشت. اینکه کودک امروز، پیش از آنکه به مدرسه برسد و تحت آموزش قرار بگیرد، تحت تاثیر مستقیم و شدید رسانه بوده است و دانش آموز کلاس اول ابتدایی در سال 1402، پیش انگارهای عمیق از رسانه دارد. کودک هفت ساله حالا نه فقط مخاطب رسانهها، بلکه یک کنشگر و عضو فعال است.
در ایالات متحده، لایحه محافظت از کودکان در رسانههای اجتماعی حداقل سن کاربران این رسانهها را ۱۳ سال تعریف میکند اما آنچه از جامعه برمیآید این است که استفاده از رسانهها در کودکان زیر 13 سال نیز بسیار فراگیر است. بر اساس مطالعه اخیر موسسه تحقیقاتی پیو ریسرچ ، اغلب نوجوانان آمریکایی میگویند از پلتفرمهای رسانههای اجتماعی مثل یوتیوب، دست کم یک بار در روز استفاده میکنند و بقیه معترفند که تقریباً به طور مداوم و مستمر در شبکههای اجتماعی حضور دارند. بیش از نیمی از نوجوانانی که در این نظرسنجی شرکت کردند، باور داشتند که برای آنها سخت است که از رسانههای اجتماعی دور باشند. « کار رسانه اقناع است » و با بهرهگیری از عناصر جذابیت محتوا، در ارزشهای درونی و باورهای مخاطب خود اثر میگذارد.
اضافه شدن درسی با عنوان تفکر و سواد رسانهای در پایه دهم تحصیلی اقدام شایسته و به حق قابل تقدیری بود و نشان از دور اندیشی پژوهشگران وزارت آموزش و پررش داشت اما نکته چیز دیگری است. ماجرا این است که کودک امروز، پیش از رسیدن به سنین نوجوانی و تحصیل در پایه دهم، بنیانهای فکری و تلقی خود از رسانهها را شکل داده. به بیان سادهتر، کودک بسیار زودتر از آنکه مشغول به یادگیری سواد رسانهای شود، تحت تاثیر مستقیم رسانهها بوده و خوراک فکری خود را از آنها تامین میکند.
اما راهکار چیست و چه کار باید کرد؟
آموزش از روز اول تولد شروع میشود. از همان لحظه که چشمها مشاهده میکنند و تصویر را به نورونهای مغز میرسانند، آموزش و پرورش آغاز شده است. انسان معاصر در محاصره رسانهها قرار دارد. باورها، افکار، دانستهها، دانش، اخبار و اطلاعات خود را از رسانه میگیرد. هر انسانی بنا بر شرایط خود با نوع خاصی از رسانه در ارتباط است. برای کودک این ارتباط احتمالا از سه سالگی شروع میشود. دقیقا همان کارتون کوتاهی که در تلویزیون تماشا میکند، رسانه دنیای اوست و از آن لذت میبرد، تقلید میکند و یاد میگیرد. تا رسیدن به هفت سالگی، سریال نگاه میکند، بسیاری از افراد مشهور را میشناسد، کارتون میبیند و به اندازه خودش در شنیدن اخبار هم سهم دارد پس حالت آرمانی این است که وزرات آموزش و پرورش که بنا بر نام انتخاب شده، متولی پرورش فرزندان مملکت است، برای این دوران کودکان نیز برنامهریزی داشته باشد. البته قوانین در کشور ما، وظیفه آموزش توسط این وزراتخانه را از سن هفت سال تعریف کرده است فلذا وظیفه آموزشهای رسانهای و تامین خوراک فکری کودک در دوره پیش از مدرسه بر عهده رسانه ملی یعنی سازمان صداوسیما و دیگر سازمانهایی است که ممکن است با کودک در ارتباط باشند.
اما در حالت فعلی شاید بتوان گفت بخشی از یافتههای مقالهای که در ابتدا ذکر کردیم، روش مناسبی برای آموزش سواد رسانهای به کودک باشد اما با در نظر گرفتن یک نکته بسیار بسیار مهم و حائز اهمیت. باید بدانیم که سواد رسانهای یک علم گسترده است و تقلیل آن در ابعاد و اندازه درک کودک، کار چندان راحتی نیست. در واقع سواد رسانهای تلاش میکند به مخاطب بیاموزد که باید در مواجهه با تولیدات رسانهای، قدرت تعقل و قضاوت و تحلیل خود را حفظ کند.
غایت نهایی سواد رسانهای توسعه تفکر و دیدگاه انتقادی است تا مخاطب، تمام توجه و ذهنیت خود را به رسانه نسپارد و پیش از درونی کردن مفاهیم، با نگاهی انتقادی آنها را بررسی کند. اگرچه گفتن این مطالب به کودکان امکان پذیر است اما اینکه موثر و اثربخش باشد، بحث دیگری است که باید پژوهشگران علم آمار و اثرسنجی به آن پاسخ دهند.
بحث اینجاست که سال دهم آموزش، برای آموختن سواد رسانهای شاید کمی دیر باشد و سال اول و دوم بسیار زود. ماجرای عجیبی است. رسانه میآید و روی کودکانمان تاثیر میگذارد و به افکارشان جهت میدهد و ما نمیتوانیم کاری کنیم مگر اینکه دست به کار شده و اجازه ندهیم در دریای مواج رسانه غرق شویم. برای هر طیف سنی باید محتوای رسانهای مناسب تهیه کرد. برای دانش آموز کلاس اولی چه برنامه اختصاصی داریم؟ برای دومیها چطور؟ چه قدر میتوانیم علایق و نقاط مورد توجه آنها را تفکیک کنیم و طبق سلیقه آنها خوراک رسانهای درست تولید کنیم؟ چنین امری نیازمند پشتیبانی خوب و توانمندی است که از دستگاههای بزرگی مثل صداوسیما، وازرت آموزش پروش، وزارت فرهنگ و ارشاد، سازمان تبلیغات و ... بعید نیست و جامعه آموزشی کشور باید مطالبهگر چنین مواردی باشد.
در حقیقت پیش از آموزش به دانش آموزان باید این نکته را به جامعه معلمین آموخت که :
« کار رسانه اقناع است » و با بهرهگیری از عناصر جذابیت محتوا، در ارزشهای درونی و باورهای مخاطب خود اثر میگذارد. دانش آموز ما در معرض محتوای رسانهها قرار دارد و هر روز رسانههای مختلف با ماهیتهای متفاوتی تلاش میکنند که او را به شیوههای جذابی قانع کنند و الگوهای فکری خود را بر او دیکته کنند. معلم امروز در وهله نخست موظف است که محتوای درست رسانهای را بشناسد و دانش آموز را به سمت آن سوق دهد چرا که خواه و ناخواه، هر دانش آموزی نقطه اتصالی با رسانه خواهد داشت و چه بهتر که این حلقه به دست معلم تکمیل گردد.
لب کلام و هدف نوشتار این است که بدانیم آموزش سواد رسانهای ضرروی است اما کافی نیست. اینکه کودک و نوجوان را از حملات رسانهای جبهه مقابل آگاه کنیم اما برای او محتوای مناسب تامین نکنیم، قطعا کارویژه ما را با شکست مواجه خواهد کرد فلذا برنامه ریزی رسانهای در این حوزه باید کمی گستردهتر و با نگاهی جامعتر صورت بگیرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.