سخنان وزير كار درباره اين كه 5 ميليون نفر متقاضي جديد اشتغال داريم و سال گذشته فقط 300 هزار فرصت شغلي ايجاد شد، خبر بدي براي عرصههاي اقتصادي و اجتماعي كشور است. علي ربيعي معتقد است بيشتر تقاضاي اشتغال مربوط به فارغ التحصيلان بيكار دانشگاهها و زنان است.
آنچه طي ساليان اخير رخ داده است، انباشت فارغ التحصيلان دانشگاهي پشت صف انتظار براي شغل است. فارغ التحصيلاني كه به يُمن خوديابي زنان و رقابت چشم گير آنها، بسياريشان زن هستند اما ضعف بنيههاي اقتصاد، ركود اقتصادي و كم تواني مديريتي كشور ممكن است اين «يُمن» را به سرخوردگي و ناكامي آنان در ابراز وجود و اثرگذاري عيني در فعاليتهاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي كشور تبديل كند.
بنمايه و جانمايه هر كشور براي ايجاد اشتغال، تابعي از ظرفيتهاي اقتصادي آن كشور است. ظرفيت اقتصادي هر كشور به ميزان توليد، اعم از توليد كالا و خدمات، برميگردد. عامل مديريت در اين ميان نقش فراگيري دارد اما مديريت صرفاً از طريق رشد توليدات كالايي و خدماتي ميتواند مولد شغل باشد. رشد توليد تابعي از حجم اقتصاد است. در حالي كه جمعيت ايران بيش از يك درصد جمعيت دنياست حجم اقتصاد ايران نسبت به جهان كمتر از يك به 200 است.
در كنار همه اين موارد، تحريمهاي بينالمللي و ركود اقتصادي در ساليان اخير نقش به سزايي در كاهش ميزان اشتغال در كشور داشته است. براي همين متولدان انبوه دهه 60 كه زماني تحصيل ناكرده بودند، اكنون با گذراندن بخشي از عمرشان روي صندلي دانشگاه، پشت صف اشتغال رهايند.
معناي اتفاقاتي كه در حوزه اشتغال افتاده است، به بيان سادهتر اين ميشود كه با بررسي سرعت افزايش تقاضا در بازار كار (كه تابعي از سرعت افزايش جمعيت است) با سرعت رشد حجم اقتصاد، ميتوان نتيجه گرفت كه ايجاد اشتغال كماكان كمتر از رشد تقاضا براي شغل است.
وزير كار بواقع ميخواهد بگويد كه چنانچه اين 5 ميليون تقاضا وارد بازار كار شوند ـ كه قطعاً ميشوند ـ و جهشي بزرگ در ايجاد شغل بوجود نيايد، با افزايش انفجاري نرخ بيكاري مواجه ميشويم.
آنها كه بيكاري را عميقتر از يك واژه ميبينند، ميدانند كه بيكاري صرفاً نداشتن درآمد نيست. حتي ممكن است اگر دولتي درآمدش بالا باشد يا بهاي نفت افزايش چشم گير يابد، دولت بتواند با وضع مقرري ماهانه بيكاري، براي بيكاران درآمد ثابت ايجاد كند، اما بيكاري فراتر از مقوله درآمد است. بيكاري بر همه ابعاد نهادهاي اجتماعي آثار زيانباري برجا ميگذارد. از نهاد خانواده تا سياست.
پل ساموئلسن، بنيانگذار علم اقتصاد نوين، ميگويد اگر كشوري با خيل بيكاران مواجه شد و دولت نتوانست شغل ايجاد كند، نبايد مزد بدون تكليف به بيكاران بدهد، بايد از آنها بخواهد آب دريا را با كاسه بردارند و به ساحل بريزند و در مقابل به آنها حقوق بپردازد!
درك معناي چنين ديدگاهي چندان دشوار نيست. بيكاري و پر نشدن زمانهاي خالي ميليونها انسان در طول روز، ميتواند آسيبهاي رواني و اجتماعي را در پي بياورد. هشدارهاي پياپي مسئولان اجتماعي و انتظامي درباره روند رشد ناهنجاريها و جرائم مختلف در كشور، يكي از نمادهاي آن است.
5ميليون بيكار جديد، ميتواند نرخ بيكاري را در كوتاه زماني دو برابر كند و اين به خودي خود، خطر بزرگي پيش پاي كشور است.
شايد در دهه 60 كه كشور با موج متولدان انبوه مواجه شد، دولت وقت گمان ميكرد كه با افزايش واردات شيرخشك ـ كه بار مالي غيرقابل تحملي هم نداشت ـ مشكل را حل كرده است، اما امروز مشكلات و نيازهاي متعدد، پيچيده و دشواري به وجود آمده كه سخنان وزير كار تلويحاً نشان ميدهد از دست دولت كار چنداني برنميآيد، همانطور كه از دست دولتهاي قبلي نيز برنيامد.
روزنامه اطلاعات
طی یک ماه اخیر، انتشار اخباری نسبت به جذب نیروی انسانی بیشمار در مؤسسات عالی و همچنان خالیماندن ٣٠٠ هزار صندلی این مؤسسات برای جذب بیشتر نیروی انسانی حاکی از استراتژی ناکارآمد مدیریت کلان آموزشی طی دهههای گذشته است. به نظر میآید که جامعه انسانی فعال و جوان ما گرفتار یک سیکل باطلی شدهاند که در صورت عدم تدبیر صحیح این موج بیشمار انسانی در آینده جزء بدهیهای نظام آموزش رسمی و حرفهای کشور محسوب خواهند شد. اما برای این معضل و سیل عظیمی که همچنان وارد بازار کار میشوند، چه استراتژی مدیریتیای را باید اتخاذ کرد که در آینده با خروجیهای مطلوبتری مواجه شد.
فرض کنیم حوزههای کاری کشور از دو دسته اقیانوس تشکیل شده است:
١- اقیانوسهای آبی، ٢- اقیانوسهای قرمز. اقیانوسهای قرمز معرف تمامی اموری هستند که امروزه وجود دارند و فضاهای شناختهشده حوزههای کاری و خدماتی هستند. اقیانوسهای آبی، به تمامی اموری مربوط خواهند شد که درحالحاضر وجود ندارند. اینها در حقیقت فضاهای شناختهنشده حوزههای کاری و خدماتی هستند. در اقیانوسهای قرمز، محدودیتها و حدومرزها تعریف و مورد پذیرش واقع شدهاند و همچنین قوانین بازی رقابت مشخص هستند. در اقیانوسهای قرمز سازمانها سعی میکنند تا به عملکرد بهتری نسبت به رقبا دست یابند تا بهاینترتیب سهم بیشتری از تقاضای موجود حوزههای کاری و خدماتی را از آن خود کنند. از آن جایی که هماکنون اقیانوسهای قرمز پرجمعیت هستند، احتمال سودآوری و رشد در آنها ناچیز است.
در اقیانوسهای قرمز، رقابت سخت و کشنده میان سازمانها به اقیانوس قرمز و خونآلود تشبیه شده است. در عوض از اقیانوسهای آبی هیچ بهرهبرداریای صورت نگرفته است و هیچ رقیبی در آنها وجود ندارد، بنابراین در اقیانوسهای آبی پتانسیل بالایی برای رشد و سودآوری وجود داشته و تقاضای بالقوه بالایی برای محصولات و خدمات این اقیانوسها وجود دارد. خالق این اقیانوس خود میتواند قوانین و حدومرزها را مشخص کند. این یک تعریف کلاسیک از مفاهیم مدیریت منابع و خدمات اجتماعی است.
تا همین چند دهه پیش، جهان ما پر از فرصتهایی بود که حالا به هر دلیلی، این فرصتها بعضا تبدیل به تهدید شدهاند. آموزش رسمی کشور ما یکی از آنهاست. طی یک قرن گذشته آرامآرام آموزشهای غیررسمی و غیرکلاسیک بهتدریج جایگزین آموزشهای رسمی شده است. آموزش رسمی به جهت ساختار دولتی، هم فرصت و هم تهدیدی برای شهروندان است. از یکسو، چون نهادهای دولتی متولی آنند با سهولت بیشتری امکان جذب شهروندان در دوایر دولتی فراهم است اما به جهت همین دولتیبودن آموزش رسمی، امکان ارتقای واقعی شهروندان میسر نیست. آموزش رسمی دستکم در کشور ما بنا به ملاحظات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نسبت به تحولات جهانی عقب مانده است. این عقبماندگی باوجود عدمکارایی آموزش و بهواسطه انسداد مجاری اشتغال طیف وسیعی از شهروندان، منجر به طغیان نیروی انسانی به سمت آن شده است. بخشی از این عصیان اجتماعی بهواسطه عدم بینش و بصیرت کافی برای ارتقای سطح و استانداردهای اجتماعی نیروی انسانی موجود است. چه آنکه در بسیاری از زمینهها آموزش منابع انسانی از سوی نهادهای رسمی پاسخگوی واقعی نیاز بازار و تقاضاهای آن نیست. ازهمینرو ورود به استراتژی اقیانوس آبی و مدیریت این نوع استراتژیها در این آشفتهبازار آموزشهای متنوع و جورواجور شاید یکی از بهترین راهکارهای موجود در کشور ماست؛ یک استراتژی که معتقد است چنانچه در تلاطم رقابتهای مشروع و نامشروع قرار گرفتهاید باید مسیری را انتخاب کنید که منابع بکر و غیررقابتی در آن موج بزند تا بتوانید سالم و بهینهتر، به حیات خودتان ادامه دهید.
چه آنکه، پارادایم رقابت در فضای کسبوکار، بر ذهن بسیاری از مدیران امروز جهان سیطره دارد، مدیران تنها راه پیروزی و موفقیت سازمان خود را در پیشیگرفتن از رقبا و گرفتن سهم بیشتر از بازار تقاضای موجود میدانند. آزادشدن ذهن مدیران از این پارادایم نیازمند دیگرگونهنگریستن به مفهوم استراتژی است. واضعان راهبرد اقیانوس آبی معتقد هستند که تنها راه پیروزی در رقابت که توقف تلاش برای پیروزی در رقابت است و بهجای ورود به رقابت خونین در اقیانوس سرخ باید وارد فضای بازار نامحدود اقیانوسهای آبی شد و دست به خلق تقاضا زد؛ بازاری که در آن هنوز قواعد بازی مشخص نشده و فرصتی برای رشد بسیار سودآور وجود دارد.
در یک کلام ، بهجای گرفتن سهم بیشتر از کیک باید بهدنبال بزرگترکردن کیک بود. به نظر میرسد نظام آموزش رسمی در ایران نیز به چنین نقطهای نزدیک میشود؛ نقطهای که در آن بازار وسیعی از عرضه نیروی انسانی نهچندانماهر برای سهم ناچیز تقاضا به نفسنفس افتاده است. مدیریت استراتژیک در حوزه منابع انسانی باید به سمتی پیش برود که بهجای پرکردن دانشگاهها و مؤسسات عالی، نیروی انسانی موجود را به سمت دیگری از بازار سوق دهد؛ بازاری که بتواند با آموزشهای بهینه و کاربردی، آموزش غیررسمی بهرهوری و کارآمدی بیشتری از خود نشان دهد.
روزنامه شرق
کردستان
5 اکتبر ، مصادف با « روز جهانی معلم » است .این روز در سال 1994 در چهل و چهرمین جلسه سازمان آموزش علمی و فرهنگی ملل متحد یا همان یونسکو طرح و تصویب شد . هدف از این کار ارج نهادن به معلم به عنوان یکی از محورهای مهم آموزش علمی و فرهنگی می باشد.
بر اساس نظر طرف داران این طرح و کسانی که آموزش را حق اولیه انسان می دانند آموزش بهترین راه برای رسیدن به توسعه و صلح است .
در طی این سال ها و با افزایش مدارس و ارتقاء آموزش هنوز هم مشکلات و سختی های آموزش دادن پا برجاست و گروه هایی آموزش های مدرن را بر نمی تابند به طوری که در کشور پاکستان ، دختر نوجوانی به اسم ملاله زی به خاطر تحصیل مورد سوء قصد قرار گرفت و پس از آن مبارزه ای را برای به دست آوردن حق تحصیل آغاز کرد که به موجب فعالیت هایش موفق به کسب جایزه صلح نوبل شد .
در کشور ایران نیز طی سال های اخیر معلمان به دلایل محتلف مورد سوء قصد و ترور افراد و گروه های مسلح قرار گرفتند که از بارزترین آن می توان به قتل محسن خشخاشی ، دبیر فیزیک شهرستان بروجرد اشاره کرد و چندین معلم در استان سیستان بلوچستان ترور شدند .
علاوه بر این ها معلمان برای انجام رسالت شان با مشکلات دیگری از جمله طی مسافت های طولانی برای حضوز در محل آموزش روبه رو هستند که از آن جمله می توان به تصادفات جاده ای در سال تحصیلی گذشته که ده ها معلم جان خود را در راه رفتن به مدرسه از دست دادند. جدای از سختی های کار که اشاره شد در این سال ها کارهای نمادین و اخلاقی کم نظیری از معلمان دیده شده است که توانست در ارتقاء منزلت معلمان و درک اهمیت این شغل برای عموم جامعه کمک شایانی کند .
برای مثال می توان به کار معلم موسیقی ایالات کنیتکت آمریکا که در اقدامی خلاقانه و شجاعانه جان 20 دانش آموز خود را نجات دهد که این کار وی بازتاب وسیعی در جهان داشت و در کشور ایران نیز می توان به تراشیدن موی سر معلم مریوانی برای همدردی با دانش آموز بیمارش بود که در سطح گسترده در جامعه منعکس شد.
هم زمان با بیست و یکمین سال روز تصویب و تعیین روز جهانی معلم ، این روز در کشورهای مختلف به گونه های متفاوت سپری شد در برخی کشورها مانند تایلند و کانادا مراسم های با شکوهی با همکاری دولت و اولیای دانش آموزان ترتیب داده شد.
در برخی کشورها به دلایلی مانند جنگ و فقر این روز مراسم خاصی برگزار نشد و برخی کشورها مراسم های کوچکی از سوی تشکل های معلمان و گاها با یک پیام از طرف یکی از مقامات دولتی برگزار گردید.
در کشور ایران نیز به دلیل اختلافات بین دولت و جامعه معلمان که بیشتر شامل مشکلات معیشتی و نحوه اداره آموزش و پرورش و برخورد با فعالین و تشکل های معلمان می شود هم گرایی خاصی بi وجود نیامد و مراسم با شکوهی برگزار نشد.
دولت که 5 اکتبر را چندان به رسمیت نمی شناسد و ن را نوعی تقابل و موازی کاری برای کم رنگ کردن دوازده اردیبهشت و روز ملی معلم می داند برای پاسخ به مطالبات و عطش معلمان برای بزرگ داشت این روز به دادن یک بیانیه توسط وزیر قناعت کرد و در برخی از مناطق ، روسا در مدارس حضور یافتند و از سوی دیگر جامعه ی معلمان نیز به دلیل نداشتن وحدت رویه و گستردگی جامعه آماری و تفکرات متعدد واکنش های متعددی داشتند ، بسیاری از معلمان در شهرستان ها و روستاها از وجود و گذر این روز مطلع نشدند و معلمانی که کارهای صنفی و اخبار معلمان هستند به لطف وسایل ارتباطی و فضاهای مجازی از آن آگاه شدند و به تبریک مجازی بسنده کردند.
در این میان نیز تشکل های سابقه دار و شناسنامه دار معلمان رفتار های متفاوتی داشتند. برخی به دادن بیانیه در مورد این روز اکتفا کردند و برخی عکس العمل مشخصی نداشتند و برخی دیگر در پی آن بودند که تجمعاتی را برای بزرگداشت این روز در جاهای مختلف برگزار کنند که توانستند تجمعات کوچکی در شهرهای مختلف برپا کنند.
چیزی که در این بین مشهود است هدف و نتیجه هیچ کدام از این حرکت ها با فلسفه وجودی این روز چندان مطابق نداشت به طوری که اکثریت معلمان تغییر محسوسی در این روز مشاهده نکردند.
امید است در سال های آینده با مرتفع شدن مشکلات و بهبودی رابطه ی دولت و معلمان و جامعه برای عملی کردن شعار « میدان دادن به معلم ساختن جامعه ای پایدار است » قدم برداشته باشیم .
گروه گزارش /
روز دوشنبه سیزدهم مهر ماه ، روز جهانی معلم نمایندگانی از تشکل های معلمان گرد هم آمدند تا این روز را گرامی بدارند .
در این نشست دوستانه ، اعضای تشکل های معلمان از جمله انجمن اسلامی معلمان ، سازمان معلمان ایران ، کانون صنفی معلمان ایران و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی حضور داشتند .
میزبان این جلسه انجمن اسلامی معلمان ایران بود .
در ابتدای این نشست ، شفیعی مطهر به عنوان مجری جلسه ضمن خیر مقدم به اعضا و گرامی داشت این روز جهانی اظهار امیدواری کرد که هر چه زودتر معلمان دربند به عنوان پیشاهنگان احقاق حقوق معلمان آزاد شوند .
او از حاضران خواست تا ضمن بیان نظرات و تحلیل اوضاع راه کارهای اجرایی را نیز در جهت تحقق اهداف مشخص شده ارائه نمایند .
سپس محمدی مسئول انجمن اسلامی معلمان ایران بر تعامل میان تشکل ها تاکید نمود .
مصلحی از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان نیز ضمن گرامی داشت این روز به معلمانی اشاره نمود که قبلا در این جمع حضور داشتند و اکنون به علت فعالیت های صنفی در زندان به سر می برند .
او در ادامه به قرائت بیانیه انجمن اسلامی معلمان ایران به مناسبت روز جهانی معلم پرداخت ( 1 )
مصلحی در ادامه راهکار انجمن اسلامی را برای نهادینه شدن مشارکت معلمان در فرآیند مدیریت آموزش و پرورش علاوه بر حمایت همه جانبه از تشکل های معلمان را در تاسیس " نظام صنفی معلمان " دانسته و بر آن تاکید نمود .
او تصریح کرد که این نظام صنفی باید به انتخاب معلمان بوده و نهادهای حراستی و... نباید در آن اعمال نقش کنند .
این نظام صنفی می تواند در رتبه بندی معلمان نقش مهمی را ایفا نماید و فاصله میان صف و ستاد را در آموزش و پرورش به حداقل برساند .
مصلحی جنس مدیریت در آموزش و پرورش را از نوع مشارکتی دانسته و آن را متفاوت از محیط های نظامی و خشک اعلام کرد .
او تصریح کرد : متاسفانه مدیریت در آموزش و پرورش معطوف به نظر معلمان نیست و بر رضایت فرادستان مبتنی است .گزارش های تهیه شده بیشتر از آن که بر رضایت معلمان استوار باشد محور آن را رضایت بالادستی ها تشکیل می دهد .
حتی بیشتر اوقات شایع می شود که مدیران آموزش و پرورش در جذب بودجه و اعتبارات ضعیف هستند چون نمی خواهند فشاری بر مقامات احساس شود .
مصلحی ضمن تاکید بر نقش پر رنگ تشکل های معلمان در اعتماد سازی و نیز امیدواری برای پا گرفتن نظام صنفی معلمان آن را در نهادینه ساختن مشارکت و ترمیم شکاف میان بدنه و مدیریت در آموزش و پرورش موثر دانست .
سپس طاهره نقی ئی ، قائم مقام سازمان معلمان ایران ضمن تبریک این روز از همسر دبیر کل سازمان معلمان ایران درخواست نمود تا گزارشی از وضعیت ایشان در جلسه ارائه شود .
شهلا غریب زاده در مورد وضعیت هاشمی سنجانی گفت که در 7 ماه گذشته تغییر خاصی در وضعیت ایشان رخ نداده است .
با وجود پیگیری های متعدد متاسفانه در مورد درخواست مرخصی دبیر کل سازمان معلمان ایران اقدام خاصی صورت نگرفته است .
همسر هاشمی سنجانی ضمن ابراز نارضایتی از عدم پاسخ گویی مسئولان از وزیر آموزش و پرورش درخواست نمود تا در این زمینه نقش پر رنگ تری در مورد ایشان و همه معلمان زندانی داشته باشد .
سید رازی طبیب از پیش کسوتان جامعه فرهنگیان ضمن تبریک روز جهانی معلم و نیز تسلیت واقعه منا برای خانواده های معلمان زندانی آرزوی صبر و بردباری نمود و خواهان مساعدت مسئولان برای آزادی هر چه زودتر معلمان دربند گردید .
طبیب با بیان این که 59 سال است در آموزش و پرورش خدمت می کند ، جای نیروهای جوان را در این گونه نشست ها کم رنگ دانست .
علی پورسلیمان ، مدیر گروه سخن معلم به پیام اخیر وزیر آموزش و پرورش به مناسبت روز جهانی معلم اشاره نمود .
او ضمن تشکر از فانی به جهت یادآوری این روز به جای خالی پیام یونسکو و شعاری که امسال در مورد این روز صادر شد در سخنان وزیر آموزش و پرورش اشاره نمود .
پورسلیمان تصریح کرد : با این که ایران رسما عضو یونسکو است اما غیر از پیام وزیر حرکت دیگری را از سوی وزارت آموزش و پرورش شاهد نبودیم .مسئولان باید برای چنین مناسبت هایی باید " فرهنگ سازی " کنند و نباید آرام از کنار آن عبور کنند .در این موارد باید ذهنیت ها اصلاح شوند و چنین فرصت هایی منجر به شکل گیری یک " زبان مشترک " بین بدنه و مسئولان می گردد .
مدیر سایت سخن معلم از محافظه کاری بیش از حد مسئولان در این گونه موارد و حتی ارائه ارقام واقعی و جهانی انتقاد نمود .
ایشان ضمن اشاره به بخشی از سخنان مصلحی گفت : علی رغم تاکیدی که فانی در ابتدا در مورد موضوع " تقریب نگرش ها " و نیز " اقناع گری " داشته است اما در حال حاضر ، بزرگ ترین حلقه مفقوده در آموزش و پرورش بحث اقناع افکار عمومی است و این را به وضوح می توان حتی در جوابیه هایی که بعضا روابط عمومی این وزارتخانه برای مدیران مسئول رسانه ها ارسال می کند مشاهده نمود .
پورسلیمان ضمن تائید سخنان مصلحی در مورد ایجاد نظام صنفی معلمان ، بزرگ ترین ظلم به خانواده آموزش و پرورش و معلمان را حذف این سازوکار از نسخه نهایی سند تحول بنیادین دانست و این که یکی از علل به بست خوردن رتبه بندی معلمان نداشتن مجری برای تعیین سنجش صلاحیت های حرفه ای معلمان است .
مدیر سایت سخن معلم تاکید کرد : بیش از دوسال از وزرات فانی گذشته است و تاکنون کارهای جدی و کارشناسی روی بحث های مشارکتی در آموزش و پرورش و اعتماد سازی معلمان صورت نگرفته است و این مساله می تواند در آینده به چالشی جدی برای دولت تدبیر و امید تبدیل شود .
نقی ئی در ادامه به وضعیت معلمان زندانی اشاره نموده و به طور مشخص وضعیت محمود بهشتی لنگرودی را نگران کننده دانست و خواهان اقدام تشکل های معلمان از مجاری قانونی و نیز توجه بیشتر مسئولان برای حل مشکل مربوطه گردید .
حسینی از اعضای مجمع فرهنگیان ایران اسلامی بر داشتن تفکر نقادانه در تحلیل وضعیت آموزش و پرورش تاکید کرده و گفت :تشکل های سیاسی باید به یک ساختار منسجمی برسند .از سوی دیگر باید این پرسش را مطرح کرد که تشکل ها برای مشارکت چه مدل و یا ساختاری را پیشنهاد می کنند .علی رغم این که ما فکر می کنیم تمام مشکلات ما در معیشت خلاصه می شود اما اتفاقات بزرگی در آموزش و پرورش مانند تغییر نظام آموزشی ، تغییر ساختار رشته ها در سال دوم متوسطه و... در حال روی دادن است و تشکل ها می توانند نقطه عطفی در این تحولات باشند . وضعیت انتصابات مدیران تغییر کرده است و باید در این زمینه پیشنهاد بدهیم .
حسینی تصریح کرد اتفاقاتی از این دست که برای فعالان تشکل ها روی می دهد موجب می شود که موضوع اصلی فراموش شود .
حسینی از سایت سخن معلم به عنوان رسانه ای نام برد که به صورت شفاف سخن معلمان کشور را منتشر می کند و البته کار بسیار دشوار و پیچیده ای از نظر اجرا و پشتیبانی است و کار آقای پورسلیمان در این زمینه واقعا قابل تحسین است .
حسینی از انجمن اسلامی معلمان که پیش قدم در طراحی چنین جلساتی است تقدیر و تشکر نموده و نیز از آقای داوری و دوستانش که در روزنامه اعتماد مطالبی را در حوزه آموزش و پرورش منتشر می کنند قدردانی نمود .
کامران رحیمی از مجمع فرهنگیان ایران اسلامی روز جهانی معلم را بهترین فرصت برای مطالعه در آموزش و پرورش تطبیقی دانست که می توان به مباحثی چون « بومی سازی » پرداخت .
رحیمی تراکم مطالبات معلمان را مقدمه ای برای اعتراض و حتی عصبیت ها و واکنش های احساسی و تند دانسته و گفت :این نوع احساساتی برخورد کردن که در بدنه معلمان وجود دارد توسط جمع ها و هیات مدیره هایی که ادعای نمایندگی معلمان را دارند پر رنگ تر شده در حالی که آن ها باید در نقش نهادهای مدنی پدیدار شوند .
از یک طرف باید با زبان کارشناسی و تعدیل شده با مسئولان سخن گفت و باید پذیرفت که تعدادی از این پیشنهادات عملی و اجرایی نیست .ما وظیفه داریم که مسائل آموزش و پرورش را کارشناسی کرده و به جمع های پرهیجان بگوییم نه این که خودمان نیز اسیر فشارها و جوهای ساخته شده شویم !
رحیمی تاکید کرد ادامه این روند موجب بسته شدن زبان مفاهمه با مدیران در سطوح مختلف و مسئولان قضایی و امنیتی می شود و انتظار من این است که دوستان و تشکل ها از این زاویه به مسائل نگاه کنند .
رضاخواه از کانون صنفی معلمان ایران ضمن تشکر از انجمن اسلامی معلمان که چنین فضایی را برای گفت و گو ایجاد کرده است تشکل متبوعش را نماینده همه معلمان ایران ندانسته و گفت که بخش و یا درصدی از آن ها را نمایندگی می کند .
ما باید به آموزش و پرورش به عنوان نهادی که سرمایه انسانی را مدیریت می کند نگاه کنیم .چون این نگاه در مسئولان ما وجود ندارد آموزش و پرورش به یک نهاد در حاشیه تبدیل شده است .
رضاخواه نقش معلم را در هدایت سرمایه انسانی مهم و راهبردی توصیف کرده و گفت :معلم برای ایفای این نقش به دو عنصر " معیشت " و " منزلت " نیاز دارد .معلم در چرخه آموزش نقش حاشیه ای دارد و خیلی به بازی گرفته نمی شود و از این طریق حتی در درون آموزش و پرورش منزلتی ندارد .9 ماه پیش و در اواخر آذر ماه زمانی که هیات مدیره کانون صنفی معلمان به مجلس می رفت هیچ نماینده ای آن ها را تحویل نمی گرفت .زمانی که چند اعتراض می شود تازه می گویند که حرف شما چیست .
رضاخواه توجه مسئولان و نهادهای قانونی را ناشی از این اعتراضات دانست و این که معلمان به عنوان مروجان و تولید کنندگان سرمایه انسانی در نهاد آموزش و پرورش شایسته توجهی به مراتب بیشتر هستند . معلمان هم به لحاظ معیشتی و هم به لحاظ منزلتی باید توان مند شوند .
در ادامه دکتر کاظم اکرمی مشاور عالی وزیر آموزش و پرورش ضمن برحق خواندن مطالبات معلمان و حقوق صنفی آنان از تشکل های معلمان و فعالان آنان درخواست نمود که از طریق روش های قانونی و مسالمت آمیز به رایزنی و گفت و گو با مسئولان سه قوه بپردازند .
اکرمی ضمن تائید وجود تبعیض میان معلمان با سایر کارکنان دولت تصریح کرد که وضعیت با قبل فرق کرده است . مثلا شما می توانید سخنان آقای روحانی در سازمان ملل با آن چه که قبل از ایشان انجام شده است را مقایسه کنید .عزت مندی را در این گفت و گو ها می توان به وضوح پیدا کرد . به عنوان فردی که هیچ سمتی در دولت ندارم و سن و سال من هم از این حرف ها گذشته است به شما می گویم که در جهت تقویت یک مجلس هماهنگ با دولت تلاش کنید تا دولت خدمات بیشتری ارائه کند .
" عظیمی " از اعضای انجمن اسلامی معلمان شهریار ، جامعه معلمان را یک جامعه عدالت خواه توصیف کرد .او در ادامه گفت که جامعه معلمان با تشکل ها خیلی کار ندارند و فقط حق شان برایشان مهم است .
سال 86 جزء آن 100 نفری بودم که توسط آقای فرشیدی تعلیق شدم و به هیات تخلفات معرفی شدم .ما باید بتوانیم خودمان را نقد کنیم .
چند درصد معلمان در مورد خواسته هایشان توافق دارند .منظورم توافق های حداقلی است .
عظیمی تاکید کرد که با ابزاری مانند " اعتصاب " مخالف است .در فرانسه که مهد دموکراسی است هر 4 سال یک بار یک اعتصاب می شود .
این کارها فقط هزینه ها را افزایش می دهد و فضای امنیتی را بین معلمان گسترش می دهد .
در این مواقع دیگر کار صنفی تعطیل می شود .در ایران کسی نمی تواند بگوید من سیاسی نیستم .هر حرفی ، سیاسی تعبیر می شود .
این عضو انجمن اسلامی معلمان پیشنهاد داد که گفت و گو بین تشکل ها برای رسیدن به یک توافق حداقلی و نیز تاسیس یک سازمان فراگیر معلمی شروع شود .
در پایان ، محمد داوری عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران جامعه معلمان را در طیف های مختلفی از کنشگری توصیف کرد .
او تصریح کرد که باید به نوعی از کنشگری برسیم که کم ترین هزینه را داشته باشد و تاثیرگذاری لازم را هم داشته باشد .در این جا ما پارامترهای شفاف و مشخصی برای کنشگری نداریم و حتی این معیارها از سوی حاکمیت نیر خیلی دقیق مشخص نشده است .
او پیشنهاد کرد کمیته مشترکی بین تشکل ها برای پیگیری مسائل تشکیل شود ضمن آن که این کمیته به دنبال تعامل با دولت و حاکمیت برای تعیین پارامترهای کنشگری در حوزه آموزش و پرورش باشد .
( 1 ) در تاریخ و تقویم هر کشوری برخی روزها با توجه به اهمیت موضوعات و وقایع ، به نام هایی خاص نام گذاری شده است این نام گذاری بخشی از هویت ملی و فرهنگی آن هر ملتی است . دوازدهم اردیبهشت ماه ، روز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری در کشور ما به نام روز معلم نامگذاری شده است . از طرفی برخی موضوعات و وقایع از چنان اهمیتی برخوردار است ، که در تقویم جهانی نیز از آن نام برده شده است که شاید بتوان آن را میراث مشترک جامعه جهانی دانست . 13 مهرماه توسط سازمان علمی و فرهنگی یونسکو به نام روز جهانی معلم نامیده شده است .
بدون تردید پاس داشت و گرامی داشت این روز نمی تواند صرفاً در قالب کلمات و جملات تبلور و تظاهر پیدا کند . که البته این حد اقل قدر شناسی است ، لیکن پاس داشت و گرامی داشت این روز در گرو ارج گذاشتن به تلاش ها و زحمات معلمان و نقش بی بدیل آنان در توسعه، امنیت و صلح جامعه بشری است ، زیرا گرفتاری های جامعه بشری ناشی از جهالت جوامع و انسان هاست و کار و حرفه معلم مبارزه با جهل ، نادانی و نادیده گرفتن حرمت و منزلت انسان است ، بنابراین آرامش و صلح جامعه بشری با توسعه انسانی و نقش معلمان ارتباطی مستقیم و رابطه این ، همانی دارد . در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و مبانی دینی و ارزشی و اخلاقی آن ،فکر و اندیشه از اهمیت ویژه ای برخوردار است و ارزش علم و دانایی مورد تاکید و توجه قرار گرفته است در این جهت نقش معلمان در ایجاد نشاط و پویایی جامعه خود اهمیتی دو چندان دارد با کمال تأسف ،آنچه امروز در جامعه فرهنگی و بر معلمان می گذرد، نمی تواند بیانگر این اهمیت و منزلت باشد .
براین باوریم که پاس داشت کرامت و منزلت معلمان به معنای گرامی داشت شأن و جایگاه علم ، دانایی و ایمان است که تحقق آرمان های هر جامعه ای به ویژه در حوزه اخلاق که گمشده امروز است ، در گرو آن است . فرهنگیان هم چون گذشته آمادگی خویش را برای هر گونه همکاری با دولت و مسئولین در جهت دست یابی به این اعلام می کنند .
ما معتقدیم یکی از راه های برون رفت از وضعیت نامطلوب کنونی آموزش وپرورش، جلب مشارکت معلمان در فرآیند و محتوای برنامه ریزی و اجرای آن در آموزش و پرورش است ، که البته این امر باید نهادینه و قانون مند شود . در این مسیر حمایت از تشکل های صنفی معلمان در دست یابی به اهداف آموزش و پرورش می تواند مفید واقع شود .
در پایان یاد و خاطره تمامی معلمان به ویژه پرچم داران این حرفه مبارک ، شهیدان مطهری ، بهشتی ، باهنر، رجایی، و دکتر شریعتی را گرامی می داریم و به روح تمامی آن بزرگان درود و سلام می فرستیم .
پایان گزارش /
در سریال معلم دهکده، نامزد معلم از او می پرسد: شما که قاضی بودید، چرا رها کردید و معلم شدید؟
ایشان جواب می دهند: چون وقتی به مراجعینم و مجرمینی که پیش من می آمدند دقیق می شدم، می دیدم که آنها کسانی هستند که یا آموزش ندیده اند ویا آموزش درستی ندیده اند.به خودم گفتم:
به جای پرداختن به شاخ و برگ،باید به اصلاح ریشه بپردازیم.
"و ما چقدر به معلم دانا،بیش از قاضی عادل نیازمندیم."
این دیدگاه نسبت به معلم از آن کشورهایی است که به زعم ما فرهنگ نادرستی دارند آن هم در چند دهه پیش. البته رفتار احترام آمیز آنها را نسبت به معلم در عمل هم می بینیم.
شعار امسال روز جهانی معلم از سوی سازمان یونسکو چنین اعلام شده است:
"میدان دادن به معلمان،ساختن جوامع پایدار"
Empowering teachers,building sustainable societies
باید ببینیم که در کشور ما که معلمی را شغل انبیا می دانند،امسال تا چه حد معلم و معلمی را جدی خواهند گرفت؟
بعضی می گویند روز معلم12 اردیبهشت است و نه 13مهر.12 اردیبهشت روز ملی معلمان در ایران است و 13 مهر یک روز جهانی که سراسر دنیا در این روز یکسان،برای معلمین جشن می گیرند و آنها را مورد قدردانی قرار می دهند.
جالب است که آنها حتی زحمت مطالعه را هم به خود نمی دهند ونمی دانند که 12 اردیبهشت در واقع برای دو اتفاق مهم، روز معلم نامیده شده است. به جای حقیقت را بیان کردن سعی می کنند بدون تحقیق نظر خود را به دیگران تحمیل کنند.
اولین بار در سال 1340 و به دنبال اعتراض و کشته شدن یکی از معلمان، روز 12 اردیبهشت برای دلجویی از معلمان، « روز معلم » نامیده شد.
در آن زمان؛ معلمان در روز 12 اردیبهشت 1340 در میدان بهارستان، در اعتراض به کمی حقوق شان تجمع کردند. در این تجمع یکی از معلمان به نام ابوالحسن خانعلی کشته شد.
ابوالحسن خانعلی (زادهٔ ۱۳۱۱ - درگذشتهٔ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰) یک معلم ۲۹ ساله دروس فلسفه و زبان عربی بود که در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ در تجمع صنفی اعتراضآمیز معلمان در میدان بهارستان با گلوله اسلحه رئیس کلانتری بهارستان، سرگرد ناصر شهرستانی کشته شد.
شواهد نشان میدهد که او نه سخنران و نه هدایتکنندهٔ معلمان، بلکه یک معلم مانند هزاران معلمی بود که در اعتراض به کم بودن حقوق خود در آن تجمع شرکت کرده بودند. ناصر شهرستانی که احتمالاً موقعیت خود را در خطر میدید، به سمت تجمعکنندگان شلیک کرد که گلولهای به سر ابوالحسن خانعلی اصابت کرد و دو تیر دیگر هم دو نفر را مجروح کرد. او در هنگام مرگ دانشجوی دکترای فلسفه دانشگاه تهران بود. پیکر خانعلی بر روی دست معلمان با شعار « کشتند یک معلم را » به بیمارستان بازرگانان منتقل شد ولی اقدامات پزشکان مؤثر واقع نشد و وی جان باخت و در قبرستان ابن بابویه در دفن شد.
نتیجه تجمع و تحصن 11روزه معلمان در 1340، سقوط دولت و "برابر شدن حقوق معلمان با مهندسین"
پس از این حادثه ، رئیس کلانتری برکنار و مورد بازخواست قرار گرفت. شریف امامی نخستوزیر وقت استعفاء کرد٬ محمدرضا پهلوی استعفای او را پذیرفت و علی امینی را مأمور تشکیل کابینه جدید کرد. او قول مساعد به افزایش حقوق معلمان داد و سرانجام پس از « برابر شدن حقوق معلمین با حقوق مهندسین» تحصن یازده روزه معلمان پایان گرفت.
در واقع تجمع معلمان، در رژیم پهلوی و شهادت یکی از معلمان به نام ابوالحسن خانعلی موجب شد که دولت وقت یعنی دولت شریف امامی استعفا دهد و دولت جدید حقوق معلمان را با مهندسین برابر نماید که در این زمان بود که معلمان به تحصن خود پایان دادند.
علت نام گذاری 12 اردیبهشت به روز معلم،حرکت صنفی معلمین در 1340
اصولا دلیل نام گذاری 12 اردیبهشت به روز معلم به حرکت صنفی معلمین درسال 1340 بر می گردد.
حکومت وقت برای دل جویی ازمعلمین ، روز ۱۲ اردیبهشت را به یاد مرگ خانعلی" روز معلم " نامگذاری کرد .
پس از انقلاب اسلامی و ترور استاد شهید مرتضی مطهری در یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸، روز کشته شدن وی با یک روز تأخیر عنوان شد و دوازدهم اردیبهشت مجدداً به نام روز معلم نام گرفت.
پس می بینیم که 12 اردیبهشت دو بار روز معلم نامیده شده است ؛ یک بار قبل از انقلاب، و به دنبال اعتراضات معلمان وباردیگر، بعد از انقلاب و بعد از شهادت استاد مطهری در 11 اردیبهشت و تقارن این دوروز روز معلم نامیده شده است.
به جای تعصب نا آگاهانه باید با مطالعه و تحقیق به مسائل رسید .
در این دو روز یعنی 12 اردیبهشت و 13 مهر چه اتفاقی برای معلمان می افتد؟
عملا می بینیم که شرایط معلمان در هیچ کدام ازاین روزها تغییری نمی کند ...
امیدواریم در سال جاری، با این شعار پر مفهوم یونسکو، وضعیت معلمین عزیز رو به بهبود رود.
5 اکتبر مصادف با 13 مهر روز جهانی معلم است .
این روز در بیش از 100 کشور جهان جشن گرفته می شود .
یونسکو هر ساله شعار و یا جمله ای کوتاه را در مورد نقش کلیدی و راهبردی معلمان در نظر می گیرد و شعار سال 2015 این چنین است :
" میدان دادن به معلمان ، ساختن جوامع پایدار "
علی رغم عضویت ایران در سازمان جهانی یونسکو و پذیرش رسمیت و گرامی داشت این روز از سوی مسئولان و وزیر آموزش و پرورش وقت هنوز برگزاری و یا گرامی داشت این روز تابع سلیقه افراد و شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ماست .
پس از وزارت دکتر نجفی در زمان وزارت مرتضی حاجی بود که این روز رسما از سوی وزارت آموزش و پرورش اعلام و معلمان نسبت به آن مطلع و توجیه شدند .
آقای فانی سال قبل پیامی به مناسبت این روز منتشر نمود .
امسال نیز ایشان پیامی منتشر کرد . ( این جا )
وزرای آموزش و پرورش دولت های نهم و دهم اساسا با چنین ادبیاتی بیگانه بوده و باوری به این گونه مفاهیم و آموزه ها نداشتند اما آقای فانی در دو سال وزارت خویش پیامی به مناسبت این روز منتشر کرده است که در جای خود موجب تقدیر و قدردانی است .
اما این کافی نیست و وزارت آموزش و پرورش حداقل در جهت حرفه ای کردن سازو کارهای موجود ، اثربخش تر کردن آن ، استفاده از تجربیات جدید در جهت به روز کردن فرآیندها و نیز تاسیس و تثبیت نگاه حرفه ای به " معلمی " و کاستن از نگاه ایدئولوژیک به مقوله آموزش این روز را باید جدی بگیرد و نگاه به این روز نباید جنبه " رفع تکلیف " داشته باشد .
جامعه و به ویژه مسئولان و سیاست گذاران باید به این گزاره برسند که زیستن در دنیای امروز از نوع مسالمت آمیز آن نیازمند یک " زبان مشترک " است و توجه به چنین روزهایی و تقسیم آن با دیگران منجر به شکل گیری " حس مشترک " برای ساختن جامعه ای سالم و عاری از خشونت و ستیز خواهد بود .
ارزش های جهانی نه به لحاظ فلسفی و نه از جهت کارکردی در عرض ارزش های درونی و سنت ها قرار نمی گیرند و تلفیق منطقی آن دو موجب توسعه بیشتر و متوازن جامعه خواهد گردید .
روز جهانی معلم فرصتی منحصر به فرد برای همه به ویژه مسئولان وزارت آموزش و پرورش و معلمان است که توجه جامعه و افکار عمومی را به نقش کلیدی آموزش در توسعه پایدار و ساختن یک جامعه سالم جلب شود .
گذشتن از چنین فرصت هایی و سکوت در برابر اهمیت این روز گشایش چندانی را در وضعیت کنونی و نیز وضعیت معلمان ایجاد نخواهد کرد .
روز جهانی معلم روزی است برای همبستگی معلمان در سراسر جهان و فرصتی است که آن ها داشته های خود را به روز کنند و با در نظر گرفتن فرصت ها و تهدیدها ، نظام آموزشی جامعه خود را به سوی بهره وری هر چه بیشتر سوق دهند .
با این که در شعار روز جهانی معلم بر اختیار دادن به معلمان و پر رنگ کردن نقش آنان تاکید شده است اما به نظر می رسد که حداقل در نظام آموزشی ما چنین وضعیتی برای معلمان دیده نشده و یا بسیار کم رنگ است .
با وجود آن که نظام آموزش و پرورش بر دو عنصر " معلم " و " دانش آموز " بنا شده است اما باید به این واقعیت تلخ اعتراف نمود که معلمان به طور غالب در سیاست ها و برنامه ریزی ها خیلی جدی گرفته نمی شوند و بسیاری از مدیران ما در سطوح مختلف اساسا معلمان را واجد صلاحیت و یا شایستگی برای ارائه نظر و یا کارشناسی امور و مسائل نمی دانند .
معلمان هم بر اساس یک حافظه تاریخی مدیران را حافظ و امین خود نمی دانند و با سوء ظن به اقدامات و عملکرد آن ها می نگرند .
این شکاف میان " صف " و " ستاد " رور به روز عمیق تر و عریض تر شده و بیم آن است که به یک " دره " تبدیل شود !
معلمان همواره نقش " مجری فرامین و بخشنامه ها " را داشته و نقش آنان در طراحی یک نظام آموزشی ارگانیک و دینامیک نادیده گرفته شده است .
معلمان جز مدرسه نقش چندانی در سایر سطوح مدیریتی و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش ندارند و حتی در کتاب و محتوای آموزشی که توسط آنان و در کلاس تدریس می شود هم بازیگر فعالی نیستند .
در یادداشت پیشین خود به مواردی اشاره نمودم ( این جا )
( برای این منظور باید از طریق گفت و گو و تقریب نگرش ها به یک " زبان مشترک " رسید . )
توجه به معلم و شرایط او به ویژه مشکلات معیشتی و اقتصادی باید از حد " حرف " فراتر رفته و وارد فاز عمل شود .
معلمان باید این بهبود را در زندگی خود حس و تجربه کنند .
آنان همواره از " تبعیض " رنج برده اند و در این زمینه باید پاسخی اقناع گرانه به مطالبات و خواسته های آنان در سه سطح " معیشت ، منزلت و معرفت " داده شود .
اگر قرار است که کشور ما بر اساس اسناد و چشم اندازهای ترسیم شده در تراز اول منطقه مطرح باشد چاره ای جز پیاده کردن و توصیه های یونسکو و بهره گیری از سایر تجارب کشورهای توسعه یافته را نداریم .
مسئولان و جامعه باید به این باور و اعتقاد برسند که موتور توسعه و پیشرفت جامعه از مجرای آموزش و پرورش می گذرد و کلید طلایی این موفقیت در دستان " معلم " و میدان دادن به او و ارزش گذاری کار اوست.
هیچ راه میان بری هم غیر از این وجود ندارد .
سخن آخر :
امسال به علت بازداشت هایی که در مورد فعالان صنفی معلمان روی داد ، نوعی " سکوت خبری " بر اکثر رسانه ها و مطبوعات حکم فرما بود .
این وضعیت به نوعی بر مدارس نیز سایه انداخته بود .
به نظر می رسد این وضعیت معلول فضایی است که در اثر دستگیری فعالان صنفی رخ داده است .
مطالبات معلمان در سال های اخیر در اثر سیاست های نادرست ، برنامه ریزی های غیرعلمی و روزمره ، ضعف نظارت موثر نهادهای قانونی مانند مجلس و... ، فقدان نظارت عمومی ، کارکرد ناقص تشکل ها و...متراکم شده است .
آزاد شدن این مطالبات که حق قانونی فرهنگیان و معلمان است در یک فرآیند مستمر ، تدریجی و فرآیند کارشناسی امور اتفاق می افتد .
نقش تشکل های معلمی در این فرآیند مهم و راهبردی است .
مدیریت انتظارات در افکار عمومی آموزش و پرورش توسط تشکل ها باید بر اساس ظرفیت ها ، امکانات و نیز شناخت پارامترهای روان شناختی و جامعه شناختی فرهنگیان و جامعه باشد .
تا زمانی که نگاه به موضوع آموزش و پرورش نزد جامعه و مسئولان تغییر نکند و ایفای نقش اصلی " معلم " در فرآیند آموزش به رسمیت شناخته نشده و به " مطالبه عمومی " تبدیل نشود ، تغییر چندانی در وضعیت موجود و معادلات موجود رخ نخواهد داد .
تحقق این امر از طریق هدایت افکار عمومی و عمدتا از طریق ابزار « رسانه » و " تکنولوژی های ارتباطی " اتفاق می افتد و استلزام منطقی این گزاره فاصله گرفتن فرهنگیان از " فرهنگ شفاهی " و " اقناع افکار عمومی جامعه " است .
اگر این فرآیند به صورت منطقی طی نشده به تکامل نرسد و در سوی دیگر بدون کارشناسی و برنامه ریزی صرفا بر تنور مطالبات معلمان دمیده شود ؛ نتیجه منطقی این مساله تنها فربه تر شدن " فضای امنیتی " در آموزش و پرورش و از بین رفتن فضا حتی برای بیان مسائلی خواهد بود که قبلا به راحتی و بدون ترس ابراز می شدند .
قربانی این بحران ، اعتماد جامعه و نتیجه آن سرخوردگی عمومی و روی کار آمدن احتمالی افراطی ها خواهد بود .
از بيماري هايي كه جوامع در حال گذار به ويژه در كشورهاي در حال توسعه نيافته به شدت از آن رنج مي برند، بيگانگي شهروندان اين جوامع و كشورها نسبت به سرزمين مادري و اصالت هاي سرزمين مادري است . استمرار اين وضعيت، موجب بروز بحران های اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و حتي سياسي و امنيتي مي شود . اين جوامع براي برون رفت از اين بحران ها، تمايل زيادي به همانند شدن با جوامع مدل دارند.
مدل هايي كه به درستي و دقيق آنها را نمی شناسند و معمولاٌ بخش هاي فريبنده، جذاب و مثبت آن را مي بينند و شيفته ي آن مي شوند. غافل آن كه در هر جامعه اي، بايد با توجه به زير ساخت هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي سرنوشت خود را انتخاب كند و در هيچ شرايطي نمي توان مدل ديگران را هدف و سرمشق صرف قرار داد.
اگرچه بهره گيري از تجربيات مدل هاي هدف، براي گذار راحت تر و كم هزينه تر امري پسنديده و در بعضي موارد ضروري است، اما بايد توجه داشت كه اين عمل ، اولاً:
مستلزم شناخت دقيق از جامعه ي هدف است. ثانياً دانش و آگاهي همه جانبه از سرزمين مادري، براي استفاده ي درست از اين تجريبات، امري ضروري و اجتناب ناپذير است.
متاسفانه بسياري از كارشناسان و دست اندركاران در سرزمين های توسعه نيافته، به اشتباه بر اين باورند كه براي گذار از مرحله ي عقب ماندگي به مرحله ي توسعه يافتگي، بايد هر آن چه را كه مربوط به گذشته است كنار گذاشت، زيرا ميراث باقي مانده از گذشته ي دور و نزديك را مانع اين گذار مي پندارند ؛ در حالي كه بررسي روند تحولات در جوامع مدل، بيانگر اين واقعيت است كه آنان با استفاده از جنبه هاي مثبت و كار آمد ميراث گذشتگان خود توانستند مرحله ي گذار را به درستي و سريع سپري كنند. جوامع توسعه يافته برای حل مسائل به گذشته خود مي نگرند و از سنت ها مدد مي گيرند.
در بخش اخبار سراسري شبكه اول تابستان امسال دو خبر خوانده شد با اين موضوع كه مردم ژاپن از شدت گرما به چاره جويي از طريق استفاده از رسوم گذشتگان خود افتاده اند و در حرکت همگاني خيابان هاي شهرشان را آب پاشی كرده اند كه لختي خنك شوند. همچنين در فرانسه، نيز عده اي خوش فكر براي خنك شدن هوا و خيابان ها از تكنيك گذشتگان خود بهره جسته اند و آنها هم به نوعي به آب پاشی اقدام كرده اند که در هر دوي اين اتفاق، بهره گيري از رسوم گذشتگان ديده مي شود.
آنها به گذشته نگاه مي كنند و هرگز از راه امروز خود عقب نمي مانند و ما حتي عالمانه و عامدانه تلاش مي كنيم كه گذشته ي خود را فراموش كنيم و يك قرن و نيم است كه تصور مي كنيم مدل ايده آل و رسيدن به توسعه و ساختن مدينه فاضله، دست يابي به الگوهاي غربي است. قبل از انقلاب مشروطيت، شيفته ي مدل فرنگي و اروپايي شديم. مدت ها بعد متوجه اين واقعيت تلخ شديم كه مدل فرنگي چندان به كارمان نمي آيد: زيرا با ساخت هاي اجتماعي و فرهنگي جامعه ي ما سازگاري ندارد. اما همچنان به بيراهه رفتيم، اگر چه غرب را نفي كرديم ولي دوباره غير خودي را برگزيديم. اين بار به سراغ مدل ژاپني رفتيم. بعدها به سراغ مدل كويت رفتيم. مدل مالزي را آزمايش كرديم. چند سالي است با مدل چيني به سراغ جامعه گذار رفتيم و سرانجام مدل تركيه را پسنديديم و در برخورد با آنان، همانا اشتباهات تاريخي گذشته را تكرار كرديم كه در مورد غرب، ژاپن، ... تجربه كرده و هيچ نياموخته بوديم. ايراني بوديم، اما ايراني بودن را فراموش كرديم و از اصالت هاي ايراني فاصله گرفته ايم.
ما در 150 سال گذشته، به ندرت فرزندان مان را یاد دادیم که اهل خانه پدري را و سرزمين مادري را به درستي و دقيق بشناسند، تربيت كرديم و همواره به فرزندان خود گفتيم كه چشم به ديگران داشته باشند و مقلدي بي چون و چراي خوبي باشند و در دريوزگي بيگانگان تلاش كنند.
ما آنان را اهل ناكجا آباد تربيت كرديم و به همين دليل، هيچ دلبستگي و علاقه اي به سر زمين مادري ندارند و به بهانه ي جهاني شدن، وابستگي به سرزمين مادري را نوعي عقب ماندگي و سنت گرايي مي دانند!
ميراث ستيزي عوام و خواص نمي شناسد.
خواص با رندي و هوشياري و با دسايس و حيل و استفاده از قدرت به حذف و طرد جلوه های ميراث اقدام كرده و ميراث را سياست زده و حاشيه زده مي كنند! ديروز و امروز هم نمي شناسد، مگر نه اين است كه علي حاتمي در فيلم طوقي (1349) به مراسم قالي شويان اشاره مي كند كه البته در آن زمان زير تيغ سانسور قرار مي گيرد و حتي كلمه ي مشهد اردهال از ديالوگ بازيگران حذف مي شود و عوام نيز در چنبره فقر فرهنگي و معنوي خود گرفتار هستند و از داشته هايشان سان به عنوان چراغي براي امروز و فرداي شان در بيراهه ها مدد نمي گيرند و به فرزندان خود بگوييم كه حرمت بناهای تاريخي و فرهنگي را حفظ كنيم و نگذاريم كه جاهلان و نادانان حرمت آنها را بشكنند و با تيشه ي آغشته به جهل و ناداني، آنها را دست خوش خرابي و ويراني بسازند.
زماني كه جاهلان و نادان حرمت دو بناي تاريخي آذربايجان را نگاه نداشتند و آن را ويران ساختند،چنان دل استادي فرهيخته و ميهن دوست دكتر جلال الدين همايي دردمندانه طي قصيده ايي درد دروني و لعن و نفرين خود را با اين ابيات آشكار ساخت:
اين دو بلند جای كه بينی كنون خراب در روزگار پيش همانندشان نبود
آن يك به هشت گوشه فردوس طعنه زد وين يك به هفت گنبد افلاك سر بسود
دست ستمگران كه زده ست بريده باد با داس جهل كشته پیشینیان درود
زين توده جهل، پيشينه نا اهل العياذ نوين ديو مردمان ستمكار قل اعوذ
گروه اخبار /
« سید منصور موسوی » فعال صنفی معلمان که چندی پیش بازداشت شده بود با تودیع وثیقه آزاد و جهت ادامه معالجات در بیمارستان بستری شد .
این « کنشگر صنفی معلمان » دارای تحصیلات کارشناسی ارشد در رشته برنامه ریزی آموزشی است و مقالات مختلفی را تاکنون در این حوزه در رسانه ها و مطبوعات منتشر نموده است . .
سید منصور موسوی مدتی است که بیمار بوده و تحت معالجات شیمی درمانی قرار داشته است.
« گروه سخن معلم » آزادی این فعال صنفی معلمان را به خانواده و جامعه فرهنگیان کشور تبریک گفته و آرزوی بازگشت سلامتی ایشان را دارد .
پایان پیام /
امروز صبح که به مدرسه رسیدم ، زنگ زده شده بود و بچه ها در مراسم صبحگاهی بودند.ناظم مدرسه همچون همیشه ، مشغول سخنرانی و نکته گویی و نظم بخشی و آماده نمودن بچه ها برای حضور در کلاس بود. محور اصلی سخنش واقعه منا بود.در بیاناتش ضمن متهم کردن آل سعود به ناتوانی در اداره حرمین شریفین و محکوم کردن اعمال غیر مسئولانه آنها در پیش گیری از وقوع این فاجعه هولناک و اقدامات عناد آمیز با حجاج بیت الله الحرام به خصوص زایران ایرانی ، اظهار می داشت که توطئه ای در کار است تا این عبادت و امراللهی را با ترس و وحشت تعطیل کنند!
آنها نیروهای مجرب و متخصص خودشان را که همه ساله در برگزاری حج فعالیت داشته اند ، برای جنگ به یمن به کار گرفته اند و عده ای نوجوان و جوان بی تجربه را به این کار مهم و خطیر گمارده اند ...
در حین سخنرانی ایشان ، زمزمه هائی ناشی از خستگی و بی حوصلگی و شاید هم اعتراض به سخنانش در جمع دانش آموزان ایستاده در صفوف ، دیده و شنیده می شد و ایشان هم مکرر و به طور آمرانه بچه ها را به سکوت و شنیدن ، امر و نهی می کرد !
بعضی از بچه ها را با نام صدا می کرد و با لحنی تهدید آمیز که « کریمی ، میارمت بیرون از صف! » ، « حسنی، نگی چرا نمره انضباطتت کم شد! » ، « بهرامی پور خجالت بکش! » ، « هی! خفه خون بگیر! » چقدر بی غیرت و بی احساسید! دشمن فتنه کرده و عده ای از عزیزان ما را مظلومانه به شهادت رسانده اند و شما هی می خندید! واقعا که ....
جا دارد که انسان از این مصیبت بمیرد! خدا می داند من این شب ها خواب ندارم؟!
آقا اون کتابتو ببند! آقا برگرد سر صف خودت!
آخه من چقدر باید تذکر بدم!
واقعا که...
آقا جان بیدار باشید . این توطئه ای صهیونیستی است بر علیه اسلام. شما ببینید در ماجرای سقوط جرثقیل در مسجد الحرام ، نه طوفانی بوده و نه باد سرعت زیادی داشته! اصلا این که ماجرا همزمان است با واقعه ی یازده سپتامبر ، روز حمله به برج های دوقلوی امریکا باید شک کرد. در همین روز در مسجد الاقصی توسط یهودی های صهیونیست حمله و کشتار صورت گرفته است! دقیقا مانند تخلیه ی یهودیان در برج های دوقلوی امریکا ، در ساعت 17 هنگام وقوع واقعه ی جرثقیل در مکه ، حتی یک نفر سعودی در صحنه حادثه نبوده است!
بچه ها اصلا یک سوال؟
آیا می دانید اولین هواپیما در چه زمانی به برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک برخورد کرده؟ ساعت 9 و 10 دقیقه ی روز 11 سپتامبر ! آیا می دانید جرثقیل در چه زمانی در مسجد الحرام سقوط کرد؟ ساعت17 و 10 دقیقه! آیا می دانید اختلاف ساعت مکه با نیویورک 8 ساعت است! حالا خودتان محاسبه و قضاوت کنید! بله عزیزان ، وقایع امسال قدری مشکوک می زنه! این وقایع به نظر می رسد که عمدی و سازمان داده شده بوده است.
به هرحال سخنان طولانی و پر احساس و سوال برانگیز آقای ناظم تمام شد و بچه ها به سمت کلاس ها هدایت شدند. من وارد دفتر دبیران شدم. همکاران هم گرم گفت و گوهای مختلف سیاسی و صنفی و ... بودند. به شوخی گفتم: آقایان یا الله، به زبان خوش بفرمایید کلاس ! دوستان خندیدند و همه به سوی کلاس هایمان حرکت کردیم.
خب حالا من که معلم اجتماعی ام و معمولاً در ابتدا و یا انتها و یا در میان درس ، گریزی به صحرای معارف دینی و اجتماعی می زنم ، هم باید چه چیزی بگویم ! چرا ؟ چون آنچه که در سر صف گفته می شد از نظر من کلی نقد و خطا به همراه داشت !
خب حالا من شروع کردم برای توضیح و تبیین آنچه که صحیح می دانم !
دوستان عزیز : من هم وقوع این فاجعه را تسلیت می گویم !
ای کاش می توانستیم از این مصیبت ها جلوگیری و یا برای آینده پیش گیری نمائیم .
البته خاطرمان باشد که پدیده ی « ازدحام های مرگ بار » در خیلی از نقاط دنیا اتفاق افتاده و می افتد . حدود 120 سال پیش در مراسم تاج گذاری تزار نیکولاس در شهر مسکو هزار نفر به دلیل پخش شایعه ای زیر دست و پا ماندند و جان خود را از دست دادند .
در هندوستان بارها و بارها در مناسک و مراسم مذهبی ، مردم زیادی زیر دست و پا له شده اند !
در اروپا و امریکا ، در کنسرت های بزرگ موسیقی و یا مسابقات فوتبال ، این پدیده به وجود آمده و عده ی زیادی زیر دست و پا له و خفه و کشته گردیده اند . طی 30 سال اخیر 215 مورد ازدحام منجر به مرگ در دنیا اتفاق افتاده و ثبت گردیده است . طی 40 سال اخیر فقط در منا ، در فجایعی از قبیل آتش سوزی در چادرها ، درگیری با مأموران امنیتی ، مراسم برائت از مشرکین ، ازدحام در تونلی از منا به سمت مکه و از کار افتادن دستگاه تهویه هوا و هرج و مرج ناشی از این اتفاق و از اینگونه وقایع عده ی کثیری از زائران کشته شده اند .
به هر حال امکان وقوع این گونه وقایع با توجه به تراکم جمعیت ( معمولاً جمعیت بین 5 تا 10 نفر در متر مربع ) به جهت ازدحام خطرناک و آشوبناک ، وجود دارد . حوادث ایام حج یکی از پر قربانی ترین مکان های ازدحام در تاریخ بوده است . چنانچه در 100 سال اخیر ، بیش از نیمی از مرگ بارترین ازدحام ها در منا رخ داده است . البته ذکر این نکته لازم است که بدانیم مدیریت پیشگیری و رسیدگی به گرفتاران در این تراکم ها و پیگیری امور نجات امری مهم و تخصصی است که متأسفانه نظام حکومتی و مدیریتی عربستان ناتوانی خود را در این عرصه ها به کرات نشان داده است .
مرحوم جلال آل احمد قریب به 60 سال پیش به سفر حج مشرف شده و در کتاب خسی در میقات که خاطراتش از آن سفر می باشد ، از ضعف و ناتوانی دولت عربستان در برگزاری مناسک حج سخن به میان آورده است . مثلاً در جایی می نویسد « در منا افتادم توی یکی از شارع ها که از وسط چادرها می گذشت . جماعت حاجیان در دسته های درهم شونده و علامت هر کدام در دست سرکرده ها ...
همه سفید پوش و لبیک گویان .... و چه هیجانی در خود ایجاد می کردند حضرات با حرکات اضافی ناشی از ترس گم شدن ! همچنان که می رفتیم ، احساس کردم سربالا می رویم و راه تنگ تر می شود ...
همچنان سربالا می رفتیم که یک مرتبه راه بند آمد !
معلوم شد جماعت بی راهنما به کوچه ی بن بستی افتاده و فشار جمعیت چنان بود که یک لحظه وحشتم گرفت ! تنها در میان جمعی ناشناس ، جماعت پیر مردی را چنان به قلوه سنگ های دیوار فشرده بود که از حال رفت . سر دست گذاشتیمش سر دیوار که افراد محل آب آوردند تا حالش را جا بیاورند ...
وحشت از گم شدن ، وحشت از جای ناشناس ، شوق حضور و تماشا ، شوق به شرکت در اعمال و مراسم ، از هر حاجی ملغمه ای می سازد سر از پا نشناس ، و سرتا پا هیجان و 'بی خودی' و ذره ای در مسیلی ...
همه مقدمات حاضر است تا تو اراده ات را فراموش کنی . و خود من سه بار احرامم باز شد . نه تنها حوله ی دوشم ، حتی ازارم ... و حمال بازی قضیه ، چنان به نفع دستگاه عهد بوقی سعودی است و چنان زیربنای درخوری است که سال های سال پس از این ، مراسم حج دایر خواهد بود .
چون زیارت است و سیاحت و تجارت و تفنن و تجربه برای هر دهاتی که از پای آب و گاوش راه افتاده و هیچ فرصت دیگری برای جهانگردی و تجربه سفر ندارد . اما اگر توانستیم این حج را در خور آدم قرن بیستم که نه ، در خور آدم قرن چهاردهمی بکنیم ، می توان امیدوار بود که حج مرحله ای باشد و تجربه ای در زندگی افراد ملل مسلمان ، و گرنه حج به صورت فعلی یک بدویت موتوریزه است .... »
خب حالا چه باید کرد ؟!
حج را باید تعطیل کرد ؟! یعنی صورت مسئله را باید پاک کرد ، یا باید راه حل مناسب برای پیشگیری از این فجایع را یافت ؟!
ناگهان یکی از بچّه ها با صدای بلند گفت : آقا اصلاً چرا باید این همه پول ملت را ببرند و در عربستان مصرف کنند و وهابی ها را چاق تر نمایند ؟
این همه فقیر و بیچاره داریم و آن همه پروژه های ملی نیمه تمام ...
در اینجا من ناچار شدم که ضمن تأکید بر وجوب الهی حج با بیان آماری مقایسه ای از سفر هموطنان به سایر کشورها از جمله ترکیه و تایلند و مالزی و امارات و کشورهای اروپایی و امریکایی و کانادا ، نشان دهم که سالانه 6 میلیون نفر به ترکیه و در حدود 75 هزار نفر به مالزی و حدود 80 هزار نفر به تایلند و در حدود 280 هزار نفر به امارات و امسال حدود 65 هزار نفر عازم حج تمتع شده اند . در سال هم حدود 800 هزار نفر جهت حج عمره عازم می شوند . با محاسبه ی هزینه های سفر و خرید های مربوطه در هر سال بیش از 25 هزار میلیارد تومان هزینه مسافرت به 5 کشور بالا می شود ، که کل سهم عربستان حدود 7/2 هزار میلیارد تومان می باشد که البته بخش عمده این رقم هزینه به جیب کاروان های ایرانی و هواپیمایی کشوری می رود . اما با این احتساب هم ، فقط حدود 10 درصد هزینه های ملی سفر و گردشگری خارجی صرف سفر حج می شود ، که اگر منصفانه نظر کنیم و به علایق و سلایق و حقوق مردم احترام بگذاریم ، رقم بالایی نیست .
خلاصه من هم چون همکارم ، ناظم مدرسه ، گفتم و گفتم تا صدای یکی دیگر از بچّه ها به اعتراض و انتقاد بلند شد و شروع کرد به گفتن اینکه : آقا ، حالا همه اینها را گفتید درست اما آیا می توان گفت که مشکل دیگر پیش نخواهد آمد ؟ اصلاً نمیشه کاری کرد که این ازدحام مرگبار که گفتید پیش نیاید ؟
من گفتم : خیر ، نمیشه ، ممکنه وسعت آن کمتر باشه ، و گرنه مثل هر ورزش و مسافرتی که وقوع حادثه و تصادف در آن محتمله ، در این مراسم وسیع جهانی ، این گونه اتفاقات پیش خواهد آمد و از نظر ما آنهایی که در این مراسم و در این راه کشته می شوند ، شهیدان راه خدا هستند و در جوار رحمت الهی آرمیده و در آرامش و رضوان به سر خواهند برد .
دانش آموز گفت : ولی آقا من گمان می کنم راه هایی وجود دارد که این مسایل حل گردد !
گفتم مثلاً چگونه ؟! و او گفت : آقا اگر علمای دینی ما برای مصادیق مناسک حج و عبادات دیگر ، مطابق دنیای امروز قالب های دیگری تعیین و طراحی کنند ، خیلی مؤثر خواهد بود ! مگر کل مراسم حج سمبلیک نیست !
رمی جمرات و قربانی کردن و طواف و سعی بین صفا و مروه و حتی وجوب حج تمتع بر اساس استطاعت مالی و اصرار بر افزایش تعداد حاجیان و تبلیغ و تشویق مردم برای حضور ، همه و همه را می شود مدیریت فقهی و منطقی کرد !
مثلاً چرا باید اصابت 7 سنگ را به هر کدام از نمادهای شیطان ، حتمی کرد ؟
کافیست پرتاب 7 سنگ را ملاک قرار دهند ! چرا باید همه در منا قربانی کنند و آن همه گوسفند و گاو و شتر را کشته و نفله شده دفن نمایند ؟ ! مگر نمیشه در شهرها و کشورهای خودشان و همزمان با عید قربان ، قربانی را برایشان انجام دهند؟! که لااقل گوشت این قربانی ها به مصرف نیازمندان برسد؟! چرا باید افراد زیادی از حجاج برای چندمین بار به این سفر بروند و جا را برای سایر زائرین تنگ و فشرده نمایند ؟
آیا مفاهیم و مصادیق فقهی و عرفانی این مناسک آن گونه که باید و مطابق واقعیات روز بیان و آموزش داده می شود ؟ آیا قالب فقهی حج کافیست یا باید به قالب فلسفی و عرفانی آن نیز توجه شود ؟
به قول دکتر شریعتی بعضی از روحانیون و مبلغان دینی ، شرایط و ضوابط حج را آن قدر دشوار و پیچیده نشان می دهند ، به طوریکه چرخش حاجی به دور کعبه را از چرخش سفینه آپولو به دور ماه و مریخ دشوارتر نموده است ؟!
مگر دین ما را نمی گویند : شریعت سهله ؟! مادربزرگ من با کهولت سن ، هنوز ناراحت و نگران است که نمی دانم طواف نسا در خانه ی خدا را درست و خوب به جا آورده ام یا نه ؟!
من به او می گویم : چه فرقی می کند ؟! چرا نگرانی ؟! و او می گوید : می ترسم به مرحوم پدربزرگت حلال نشده باشم و چند سال آخر عمرم را به گناه و معصیت گذرانده باشم ؟!
خب این حالت نگرانی و شک و وسواس که باعث میشه افرادی مجدداً و برای چندمین بار و غالباً برای رفع شکیات ایجاد شده ، به سفر حج بروند را چه کسانی ایجاد کرده و باید حل نمایند ؟!
به نظرم باید در آموزه های روحانیون شیعه و سنی تردید کنیم و از آنان بپرسیم که چرا مراسم حجی که باید پر از شادی و امید و معنویت و تغییر و تحول اخلاقی باشد ، مسلمانان بیچاره باید این مراسم را با هزاران ترس و تردید و وحشتی که به خاطر تلقی های غلط و غیر منطقی و غیر اخلاقی به آنها القاء شده را با هزاران رنج و مشقت و گرفتاری انجام دهند و بی آنکه کام شان از عرفان و رمز و راز این مراسم عبادی ، شیرین شود ، خسته و ناتوان ، آن هم اگر زنده بمانند ، به وطن خود بازگردند ؛ بی آنکه تغییر مهم و محسوسی در رفتار و افکار و یا روش زندگی خود پیدا نمایند ؟!
واقعاً چرا این فرصت ها و منابع مادی و معنوی را هدر می دهیم ؟!
آخر تا کی ، باید این چنین باشد ! تا کی ...
زنگ خروج از کلاس نواخته شد و در حالی که بهت و غم و تردید و تأمل خاصی بر بچّه ها و من در کلاس حاکم شده بود ، من ماندم و سؤالات بی پاسخ آن دانش آموز ....
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید