کارت زرد از کجا آمد؟
ماجرای کارت زرد در عالم سیاست بیش از آن که منشاء قانونی داشته باشد، اصطلاحی است که از سوی برخی نمایندگان منتقد و رسانه های همسو با آن ها رایج شد و داستان آن به مجلس هشتم و بازنگری قانون آیین نامه داخلی مجلس باز می گردد.این موضوع در اصل در مجلس هشتم و در زمان اصلاح آیین نامه مجلس مطرح شد و از آن جا که وکلای ملت به دنبال تقویت یکی دیگر از وظایف خود یعنی بعد نظارت بر دولت وقت (دولت اول احمدی نژاد) بودند، مصوب کردند تا پس از سوال از وزیر، موضوع به رای نمایندگان نیز در صحن مجلس گذاشته شود و تمامی مجلس درباره وارد بودن یا نبودن آن سوال اظهار نظر کند.
با تغییر آیین نامه داخلی مجلس و بر اساس ماده 211، هرگاه در هر دوره مجلس سه بار با رای اکثریت نمایندگان حاضر، سوالات نمایندگان از هر وزیر وارد تشخیص داده شود؛ طرح استیضاح وزیر در صورت رعایت مفاد اصل 88 قانون اساسی و آیین نامه داخلی مجلس در دستور کار مجلس قرار می گیرد.
براساس قانون اساسی، قانع نشدن نمایندگان از توضیحات وزیر در حین بررسی سوال در صحن و رای به وارد بودن سوال نماینده به هر تعداد، به خودی خود نمی تواند عاملی برای استیضاح وزیر باشد که از آن با قید 'کارت زرد' یا اخطار نام می برند.
پس می توان گفت که کارت زرد موضوعی نیست که در قانون و عرف سیاسی جامعه وجود داشته باشد و به نظر می رسد استفاده از این عناوین که پایه و اساس قانونی ندارد برای ایجاد فشار روانی به دولت و تحریک افکار عمومی استفاده می شود همان مطلبی که نوبخت بر آن تاکید داشت.
اولین کارت زرد مجلس به فانی
فانی در جلسه علنی ۳۱ فروردین ماه 93 به مجلس رفت تا به سوال 16 نماینده پاسخ دهد.این سوال که از سوی مهرداد بذرپاش مطرح شد، در خصوص علت به کارگیری افراد بازنشسته به رغم گذشت 10 سال از زمان بازنشستگی آنان در وازرتخانه و دلایل سیاسی بودن انتصاب مدیران وزارت آموزش و پرورش بدون منطق کارشناسی و شایستهسالاری، بود.پس از توضیحات وزیر از مجموع 202 نماینده حاضر در صحن مجلس 115 نماینده پاسخهای وزیر را قانعکننده ندانستند. 71 نماینده رأی موافق و 11 نماینده هم رأی ممتنع به وزیر دادند.
دومین کارت زرد مجلس به این وزیر
نمایندگان 10 ماه بعد یعنی در جلسه علنی روز سهشنبه هفتم بهمن سؤال نادر قاضیپور نماینده ارومیه از این وزیر در مورد تعیین تکلیف معلمان پیشدبستانی و شرکتی، برگزاری آزمون استخدامی و مطالبات فرهنگیان را بررسی کردند که نه تنها نماینده سوال کننده بلکه 114 نماینده از 215 نماینده حاضر در صحن مجلس توضیحات وزیر را قانع کننده ندانستند.البته در آن جلسه ۷۴ نماینده رای موافق و ۱۴ نماینده هم رأی ممتنع داده بودند.بدین ترتیب فانی دومین کارت زرد خود را گرفت.
استیضاح فانی رای نیاورد
پنج ماه پس از دومین کارت زرد مجلسیون به فانی،استیضاح وزیر آموزش و پروش با 64 امضا در هیات رییسه مجلس اعلام وصول شد که گفته می شد 35 نفر از امضا کنندگان امضای خود را پس گرفته اند، تعداد امضاها مهم نبود بلکه جلسه استیضاح اصل بود که صبح چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴ استیضاح برگزارشد و با ۷۶ رأی موافق، ۱۶۷ رأی مخالف و ۱۳ رأی ممتنع از مجموع ۲۵۶، علی اصغر فانی به عنوان وزیر آموزش و پرورش ابقاء گردید.
رای167 نماینده ای که مخالفت خود را با استیضاح اعلام کردند پیام زیادی داشت اما بعد از گذشت چندین ماه اختلال در گیرنده و فرستنده پیام ایجاد شد !
اهداء سومین کارت زرد به فانی
"قول هایی که اجرا نشد"شاید این مهمترین جمله ای باشد که در انتهای جملات نمایندگان مخالف فانی دیده می شود، فانی که پس از استیضاح نشدن جان تاز ه ای یافته بود،روز گذشته سومین کارت زرد را به خاطر سوال ملی سید مهدی موسوی نژاد نماینده مردم دشتستان دریافت کرد،این نماینده اصولگرا از علی اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش درباره علت به کارگیری نیروهای ناکارآمد و بازنشسته در آموزش و پرورش و عدم توجه به منابع مالی و مدیریت نیروی انسانی آموزش و پرورش و نیز تعطیلی مدارس راهنمایی در روستاها و بعضی از شهرهای مطرح پرسید ،او در پرسش خود ضمن انتقاد از آنچه که آن رابی توجهی دولت و عدم حساسیت آن به نیازهای آموزش و پرورش به عنوان زیربنایی ترین بخش جامعه می دانست، به نارضایتی ها و اعتراضات رسمی و غیر رسمی فرهنگیان نسبت به مدیریت این وزارتخانه در سال های اخیر اشاره کرد و از اجرای ناقص و سلیقه ای نظام رتبه بندی فرهنگیان انتقاد کرد.موسوی نژاد گفت: پاداش پایان خدمت بازنشستگان فرهنگی بیش از ۱۵ ماه است که پرداخت نشده است.
چرا فانی سومین کارت زرد را گرفت/ اگر مدیر بدون اهمیت به نماز و روزه نصب کردهایم بفرمایید
توقع می رفت فانی تا پایان عمر این مجلس، کمتر به بهارستان رفت و آمد کند و چند صباحی دیگر بر صندلی چرمی طبقه چهارم ساختمان شهیدرجایی بی دغدغه بنشیند، اما حضور او در کمیسیون آموزش و تحقیقات به مفاهمه منجر نشد و نماینده سوال کننده و اعضای کمیسیون از پاسخ های او قانع نشدند.
موسوینژاد اصولگرا دو هفته قبل در توضیح سوال خود در کمیسیون آموزش و تحقیقات تاکید کرد کارگروه انتصابات در وزارت آموزش و پرورش بیشتر افرادی که انتصاب مینمایند از بازنشستگان هستند که حتی در زمان کاری خودشان مورد قبول نبودهاند و برخی از این افراد( به عقیده این نماینده) حتی یک روز هم مدیریت خوبی نداشتهاند.
و فانی در پاسخ گفت: اگر مدیر بدون اهمیت به نماز و روزه نصب کردهایم بفرمایید همین امشب عزل کنیم ، انتصابات ما با استعلام از حراست انجام میگیرد اگر موردی غیر این پیدا کردهاید اطاعت میکنیم و در خصوص بازنشستگی هم باید با سازمان بازنشستگی جلسه بگذاریم و موضوع را بررسی کنیم.
در جلسه مشترک کمیسیون و فانی، سوال کننده قانع نشد و کمیسیون نیز سوال را ملی تشخیص داد و نهایت به صحن کشیده شد و کارت سوم هم به فانی تقدیم شد.
سرنوشت فانی چه می شود؟
سومین کارت زرد منتج به استیضاح وزیر نمی شود زیرا بدون کارت زرد هم می توان یک وزیر را استیضاح کرد" طیب نیا" نیز با سه کارت زرد به کار خود ادامه می دهد، اما آنچه در مورد فانی می توان پیش بینی کرد باقی شدن اوست و مجلس و دولت در آستانه انتخابات خیلی با هم درگیر نخواهند شد.
خبرگزاری پانا
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
در روزگاران خیلی خیلی قدیم دانش آموزان روزگار بسیار خوشی را گذراندی و وضع آموزش بسیار خوش بودندی و دانش آموزان حتما بر هر نفسی که می کشیدند دو بارشکر خدای بر جای آوردندی. در آن زمان شیوه های بسیار مدرن تربیتی و پرورشی اجرا گشتندی و از تخته های هوشمند و وایت برد برای تحصیل بهره گرفتندی و تمام مدارس از مهد کودک تا دبیرستان به کامپیوتر مجهز بودی و اولیا از وضعیت آموزش ابراز رضایت می نمودی و در آن زمان اصلا این طور نبود که مدارس از دانش آموز پول گرفتندی و تحصیل در تمامی مقاطع رایگان می بودی و دریافت هر گونه وجهی به هنگام ثبت نام از دانش آموزان ممنوع بودی و با متخلفان برخورد قانونی صورت بگرفتی و اولیا تلاش بسیار نمودندی که کمک به مدرسه بنمودی و همیاری با مدرسه انجام دادندی ولی تا این لحظه موفق به انجام این کار نشدی .
از دیگر ویژگی های آن مدارس چنین بودی که تنبیه دانش آموزممنوع بودندی و تنبیه دانش آموزان را همه و همه (حتی کلاغ های گنبد نیلگون) محکوم نمودندی و صدا و سیمای آن زمان ها روی این نکته بسیار حساس بودی و اگر فیلم و یا عکسی در این ارتباط منتشر می گشت به سرعت نور فیلم را پخش نمودی و هیچ مسامحه ای رخ ندادی .
معلمان نیز همه با پورشه و بنز تردد نمودندی و در بالاشهر سکنی گزیدندی و همه معلمان سالی چند مسافرت به هر جا که دل شان خواستندی رفتندی و به هنگام برف آمدن هیچ دانش آموزی خشنود نگشتی و از آن جالب تر اینکه معلمان نیز اندوهگین گشتندی و دانش آموزان همه اندوهگین سر بر آسمان آوردندی که خدایا این چه بلایی است که قسمت مان گشته ؛ ما سخت علاقه مندیم که فردا به مدرسه روان گشته و به تحصیل مشغول باشیم ، از مدرسه رفتن سخت لذت می بریم.
ای خدا ؛ اگر در رزومه ما نیک بنگری اثری از خطا نخواهی یافت.
بارالها مگر ندیدی که به هنگام به مدرسه شدن در ساعت 7 بامداد شتابان در مقابل مدرسه به صف می شویم و بی صبرانه به انتظار باز شدن درب های مدرسه هستیم.
ای پروردگار مگر شاهد نبودی که موبایل های خود را بشکستیم و تمام گیم ها را تحریم نمودیم و سراغ شبکه های اجتماعی نظیر تلگرام و فیس بوک نرفتیم و همه چنان به تکلیف در منزل مشغول گشتیم که از خود بی خود شده و نعره ها بر آوردیم .
خدایا وقت به جای آوردن تکلیفان را کم قرار مده تا در پیشگاه معلم خجل نگردیم و همچنان سربلند و سرافراز باشیم.
آری !
در چنان روزگاری زنگ ریاضی و زبان انگلیسی (با لهجه آمریکن) مورد توجه و علاقه دانش آموزان بود و تمام دانش آموزان یک هفته چشم انتظار روزی بودندی که ریاضی داشتندی و همی از مدیر درخواست داشتندی که هر روز در سبد درسی شان ریاضی بگذارندی.
در مورد زبان فرنگی هم چیزی نتوان گفتن؛ زیرا که همه دانش آموزان به زبان انگلیسی تسلط داشتندی و شرایط به گونه ای پیش رفتندی که زبان انگلیسی به زبان اول مدارس مبدل گشتی و کمتر دانش آموزی یافتی که به لهجه آمریکن انگلیسی تکلم ننمودی و اولیا کم کم نگران گشتندی که بچه ها زبان فارسی را از یاد ببردی و ارتباط میان نسل ها به درستی برقرار نگشتی.
البته در آن زمان ایران تنها کشوری در جهان بودی که دو زبان خارجی همزمان تدریس گشتی و الگویی برای تمام جهان بودی که می توان همزمان دو زبان انگلیسی و عربی را بیآموختاندی و از تمامی ظرفیت های دانش آموزان استفاده بهینه بنمودی دانش آموزان نیز علاقه بسیاری به زبان عربی داشتندی و همیشه دانش آموزان به اولیا خود اظهار نمودندی که چه خوش می باشد که در فضایی تنفس نمودندی که عربی نیز به ما آموختندی و نمایندگان دانش آموزان به پیشگاه وزیر رفتندی و خواهش نمودندی که بر زبان های خارجه افزوده بنمودی و ما توان یادگیری سه یا چهار زبان همزمان را داشتندی که وزیر موافقت ننمودی . اصولا وزیر به فکر دانش آموزان بودندی و نگران سلامتی دانش آموزان بودندی.
اصولا در چنین سیستم آموزشی پیشرفته ای مرودی وجود نداشتندی و تلاش همه دانش آموزان برای نمره بیست می بودی و اگر خدای نکرده دانش آموزی نمره نوزده و نیم بگرفتی سخت سرخ گشته و از خود بی خود شدی ، نالان و گریان سر به بیابان نهاده از خدای طلب مرگ بنمودی و در چند مورد بدن نیمه جان دانش آموزان یافت گشتندی و اگر دیر اقدام می نمودندی لطمات جبران ناپذیری پیش آمدی.
ولی با این حال مسئولین روش نوینی در جهان ابداع بنمودی که دانش آموز هر چند تجدیدی بیاوردی به سال بالاتر برفتی و مردود نگشتی.
کارشناسان بسیاری از کشورهای فرنگ به ایران آمدندی تا از روش های نوین آموزشی الگوبرداری نموده و در کشورهای خود پیاده بنمودی تا فاصله خود را با آموزش و پرورش روز دنیا کم نموده و پیشرفت بنمودندی.
احترام به معلم در میان دانش آموزان بسیار رعایت شدندی و هر چه معلم بگفتی همه به جان خریدندی و در کلاس درس سکوت حکمفرما بوده و معلم در آرامش تمام به تدریس مشغول بودندی و وقت خود را صرف مسائل انضباطی ننمودندی . در این شرایط مدارس به معاون و ناظم نیاز نداشتندی و همه امور خود به خود چرخیدندی.
اعتبار معلم نیز در جامعه بالا بودی و معلم به هر جا رفته همه او را با دست نشان دادندی و به او غبطه خوردندی.
پدر و مادرها آرزو نمودندی که فرزندان شان معلم گشتندی و به فرزندان خود توصیه نمودندی که فرزندم درس بخوان تا بتوانی معلم شوی و دنیای خود را آباد بنمایی هر چند که معلم شدن بسیار سخت بودندی ولی دانش آموزان امید خود را از دست ندادندی.
به امید رتبه سه رقمی در کنکور بودندی تا شاید در دانشگاه فرهنگیان پذیرفته شدندی و به آرزوی دوران کودکی خود جامه عمل پوشانیدندی.
و این بود الگوی آموزش و پرورش تمام جهان که وزیرش هیچ گاه استیضاح نگشتی و همه خواستار ادامه ادامه وزارت او بودندی و او نیز تا سالیان دراز همچنان بر وزارت خود پایدار بودندی و تا نسل های آینده همه او را دوست می دادشتندی و از او یاد نمودندی و از سند تحول بنیادین به نیکی یاد نمودندی و این سند را بعدها بر سر سازمان ملل آویختندی تا همگان ببینند و مستفیض گردندی .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
عباس مقتدایی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در پاسخ به این پرسش که «دلایل مطرح شدن مجدد طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش توسط نمایندگان چیست؟»، اظهار داشت: به نظر میرسد همیشه تعدادی از نمایندگان به جهت استفاده از ظرفیتهای قانونی، علاوه بر تذکر و پرسش از ابزار استیضاح نیز استفاده میکنند و ممکن است این وفاق و هماهنگی بین تعدادی از نمایندگان برای استیضاح رخ دهد.
وی ادامه داد: اگرچه استیضاح یکی از ابزارهای قانونی در اختیار نمایندگان است، اما با توجه به فضای عمومی کشور و فضایی که امروز بر معادلات داخلی مجلس حاکم است، هیچ استیضاحی تا هنگام برگزاری انتخابات مجلس دهم عملاً فرصت برای طرح در مجلس پیدا نخواهد کرد.
مقتدایی افزود: با توجه به سازوکارهایی که مجلس شورای اسلامی براساس آییننامه داخلی پیشبینی کرده است فعلاً زمینهای برای آمدن هرنوع طرح استیضاح و از جمله استیضاح وزیر آموزش و پرورش به صحن علنی مجلس در عمل وجود ندارد.
عضو کمیسیون آموزش مجلس تصریح کرد: زمزمههایی که قبلاً مبنی بر اینکه عملکرد وزیر آموزش و پرورش و وزرایی نظیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، راه و شهر سازی، اقتصاد و صنعت،معدن و تجارت که کارآمدیهای لازم را ندارند در مجلس و میان برخی نمایندگان مطرح بود، اما آنچه قابل حدس و پیشبینی هست، این است که استیضاح هیچ یک از وزرا در 2 ماه آینده در صحن علنی مجلس مطرح نخواهد شد.
وی یادآور شد: تجربه نشان داده است در ماههای منتهی به انتخابات معمولاً همه تلاش میکنند تا فضایی غیر ملتهب در کشور حاکم باشد و طرح برخی از موارد نظیر استیضاح شاید بیش از آنکه جنبه عملیاتی داشته باشد، جنبه هشدار به وزیر یا وزیران مربوطه را دارد.
مقتدایی خاطرنشان کرد: بنده به عنوان کسی که از معادلات داخلی مجلس مطلع هستم، چنین احساسی دارم که در هفتههای آینده استیضاحی در صحن مجلس شورای اسلامی مطرح نخواهد بود، اما ممکن است این موضوع در سطح هیأت رئیسه یا کمیسیونهای تخصصی برای رایزنی میان نمایندگان و وزرای مربوطه صورت گیرد و جلساتی میان آنها برگزار شود.
انتهای پیام/
فارس
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /
درست با گذشت دو ماه از اعلام خبر بازداشت معلمان ایرانی در امارات، دادگاه العین در حکمی نهایی ضمن محکوم نمودن 9 معلم ایرانی با در نظر گرفتن جریمه سنگین برای معلمان ایرانی، حکم ممنوع الخروج شدن آنها را به نیروهای امنیتی و فرودگاه های این کشور ابلاغ نموده است که به نوعی این نوع بی احترامی به معلمین ایرانی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با کشورهای همسایه بی سابقه بوده است./
جهان نیوز
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
این روزها کمتر کسی می تواند منکر وضعیت ناخوشایند دولت در حوزه اقتصادی باشد و مروری بر تحلیل ها و نگاهی به آمار و ارقام گواه آن است که در کوتاه مدت هم شاهد اتفاقات خوشایند در این حوزه نخواهیم بود. کاهش قیمت نفت و تداوم رکود اقتصادی ، شرایطی کم سابقه به وجود آورده و دست دولت را در هر گونه فعالیتی بسته است.
دکتر محسن رنانی سال گذشته این وضعیت را این گونه توصیف کرد :« 45هزارمیلیاردتومان یارانه نقدی، ٨٠هزارمیلیاردتومان حقوق و دستمزد کارمندان و ٢٥هزارمیلیاردتومان کمک برای تامین کسری حقوق بازنشستگان در طرف تعهدات دولت و ۷۰هزارمیلیاردتومان درآمد نفتی و ٨٠هزارمیلیاردتومان درآمد مالیاتی در طرف درآمدها نشان میدهد دولت در سال آینده با درآمدهای حاصل از نفت و مالیات تنها میتواند دستمزدها و یارانهها را پرداخت کند و این به مفهوم آن است که دولت از سال٩٤ تبدیل میشود به صندوق پرداخت حقوق و دستمزد یا به بیان سادهتر سال از آینده عصر پایان راهبری توسعه ملی توسط دولت آغاز خواهد شد.» (روزنامه شرق ۲۷ دی 93)
از آنجایی که تداوم این شرایط در سال جاری منجر به ناتوانی دولت در سرمایه گذاری اقتصادی ، اجتماعی و ... شده است و از آنجایی که نیروهای مخالف دولت از همه ظرفیت ها و توان تبلیغاتی خود برای ناتوان جلوه دادن دولت در مقوله معیشت استفاده خواهد کرد، اصلاح طلبان ، نخبگان سیاسی و اقتصادی و اهالی رسانه و مطبوعات لازم است بدون اتلاف وقت به راهکارهای منسجم و مشترکی برای مقابله با سوءاستفاده جناح مخالف دولت و جریانات پوپولیستی از چنین وضعیتی متوسل شوند.
عدم جدیت و ادامه سکون و وجود تردید و اختلاف در اردوگاه دولت و اصلاح طلبان می تواند ثمرات ناگواری به بار آورده و دستاورد سال 92 را که حاصل پختگی گروه های سیاسی و هوشیاری جامعه مدنی بود را بر باد دهد .
ماه های پیش رو از این جهت سرنوشت ساز است که می تواند به تداوم گفتمان عقلانی فعلی بینجامد که علیرغم داشتن کاستی ها و ناکامی هایی در حوزه های مختلف ، حرکت کشور را از جاده ای منحرف و خطرناک به مسیری درست و منطقی برگرداند و در حال حاضر برای دست یابی به اهداف ملموس و بزرگتر نیاز به تداوم حرکت در این مسیر دارد. نیمه تمام ماندن چنین حرکتی خطرناک است و عوارض جبران ناپذیری در پی خواهد داشت . ناکامی احتمالی به این معنی است که جامعه مدنی و دولت فعلی با وجود حاکم کردن عقلانیت سیاستی و اقتصادی ، به خاطر تاثیر حوادث و اتفاقات گذشته که خود نیز در آن نقشی نداشته اند، تسلیم شده و شکست را پذیرا شده اند. اجتناب از چنین فاجعه ای مستلزم سازو کارهایی است که در راس آن ابتکار عمل افراد، گروه ها و احزاب سیاسی همسو با دولت و اتحاد حداکثری آن در انتخابات اسفند ماه است . اما در این میان جامعه مدنی هم مسئولیت هایی دارد که فشار بر احزاب برای اتخاذ تصمیمات هم سو و هم جهت در انتخابات یکی از آنهاست.
گذشته از آن،ارتباط موثر با بدنه جامعه و استفاده موثر از شبکه های اجتماعی به منظور تبیین شرایط سیاسی و اقتصادی کشور نیز مسئله ای حیاتی است.چنین کنشهایی از سوی جامعه مدنی می تواند بر محورهای مشخص و مهمی متمرکز شود ، از جمله :
الف - حاکم کردن عقلانیت اجتماعی و تحلیل واقع بینانه مشکلات اقتصادی برای مردم . امروزه پاشنه آشیل دولت که مخالفان نیز بر روی آن سرمایه گذاری کرده اند، رکود ، پایین آمدن قدرت خرید مردم ، عدم سرمایه گذاری و دیگر مشکلات اقتصادی است . با کمترین دانش و سواد اقتصادی هم می توان دریافت که چنین مشکلاتی یک شبه به وجود نیامده و محصول مدیریت فاجعه بار اقتصادی در دولت گذشته است . به راحتی می توان برای مردم تشریح و تبیین کرد که چگونه اوضاع ناآرام و متلاطم اقتصادی گذشته و جهش چند برابریِ قیمت ها ، در دولت فعلی مهار شد و آرامش و ثبات به اقتصاد کشور برگردانده شد و اگر هم پیشرفت چشم گیری حاصل نشده باشد، حداقل حرکت به سمت فاجعه نیز کُند و در جاهایی متوقف شده است .
ب - تشریح عمومیِ این نکته که بدون توانایی و ابتکار مشخص در عرصه دیپلماسی و روابط خارجی و بدون تنش زدایی بین المللی و منطقه ای نمی توان اقتصادی پویا و قدرتمند داشت و ادعای جریاناتی که از رفاه مردم دم می زنند و در همان حال با عملکرد خود قطعنامه های بین المللی بر مردم و کشور تحمیل می کنند، ادعایی بی اساس و غیر منطقی است .
از سوی دیگر می توان به توافق بزرگ هسته ای و لغو قطع نامه های بین المللی اشاره کرد و به جامعه نسبت به دستاوردهای آتی و حتمیِ این توافق اطمینان داد. واقعیت این است که مثَلِ توافق هسته ای مَثَلِ همان سنگی است که در چاه انداخته اند و حال عقلا آن را با رنج و محنت فراوان از چاه بیرون کشیده اند و این بی انصافی است که دستاوردهای قریب الوقوع آن نصیب جریاناتی شود که از هیچ کوششی برای شکست این توافق دریغ نکردند.
اگر ترکیب مجلس آینده به شکلی باشد که مانع حرکت منطقی دولت نشود ، می توان امیدوار بود که با تداوم روند فعلی، این معادله یعنی تاثیر دیپلماسی فعال و منطقی بر وضعیت اقتصادی کشور برای همیشه در ذهن جامعه نهادینه خواهد شد و فرصت بزرگی را از جریانات و افرادِ پوپولیست در آینده خواهد گرفت .
ایلنا
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
28 آذرماه ( شنبه ) ، آغاز ثبت نام داوطلبان برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی است ( این جا )
در این راستا لازم دانستیم مطالب و نقطه نظراتی را جهت اطلاع دوستان و همکاران ، همچنین تنویر افکار عمومی به اطلاع برسانیم.
همان گونه که قبلا نیز بیان شد ؛ ایده تشکیل فراکسیون صنفی معلمان در مجلس برای اولین بار توسط گروه سخن معلم و نیز مدیر آن بیان گردید ( این جا )
هدف از تشکیل این فراکسیون در مجلس ، پی گیری مستقیم مسائل و مشکلات آموزش و پرورش و معلمان با تعامل کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و نیز سایر نهادها و مراکز قانون گذاری و تصمیم گیری کشور و ارائه راهکار هاي مناسب و کارشناسي شده و گزارش منظم ، مستمر و دوسويه آن به جامعه معلمان است .
استراتژی اعضای این فراکسیون صنفی باید " گفتمان سازی " و نیز " فضا سازی " به منظور طرح آموزش به عنوان محور توسعه پایدار باشد .
این فراکسیون فارغ از جناح بندی و یا خط کشی های سیاسی باید به دنبال ارائه راه کار و فرآیند " حل مساله " جهت حل ریشه ای و بنیادین مشکلات آموزش و پرورش کشور و مطالبات معلمان باشد .
به تبع این ماموریت مهم و راهبردی ، نخستین و مهم ترین رویکرد این فراکسیون باید " اعتماد سازی " و " پای بند بودن به صداقت " میان کل جامعه از يک سو و فرهنگیان و معلمان از سوي ديگر باشد .
بر این اساس ، نامزدها و یا کاندیدهایی که در جهت تشکیل " فراکسیون صنفی معلمان " حرکت کرده و به ماموریت های آن ملتزم و متعهد باشند مورد حمایت " فرهنگيان فرهيخته "خواهند بود .
در جهت تنویر افکار عمومی فرهنگیان و معلمان و استفاده از این فرصت جهت طرح مساله " آموزش و پرورش " و نیز تمرکز نگاه جامعه و مسئولان نسبت به این مقوله ؛ دوستان علاقه مند می توانند دیدگاه ها ، نقطه نظرات و پیشنهادات خود را در مورد مسائل آموزش و پرورش و نیز " فراکسیون صنفی معلمان " برای انتشار در این پایگاه خبری – تحلیلی برای ما ارسال فرمایند .
نامزدها و کاندیداها می توانند نظرات و تبلیغات انتخاباتي خود را که در چارچوب قوانین کشور و نیز خط مشی این رسانه می گنجد ؛ با مديريت سايت در ميان بگذارند.
لازم به ذکر مي باشد که هرگونه ارتباط يک سويه ( ارسال نظرات و يا تبليغات انتخاباتي بدون ارائه مشخصات کامل مانند شماره تماس ، آدرس ، اي میل و .... ) فاقد اعتبار مي باشد .
این رسانه حق خود می داند که به چنین درخواست هایی پاسخ ندهد .
« گروه سخن معلم » از همه فرهنگیان و معلمان خوش فکر ، دارای طرح و برنامه و معتقد به کارهای تشکیلاتی و ضابطه مند در سراسر کشور برای حضور و نامزدی در این انتخابات دعوت به عمل می آورد .
« گروه سخن معلم » در آستانه انتخابات مجلس دهم از لیست و یا فهرست هیچ گروه ، دسته و یا حزب سیاسی حمایت نمی کند .
« گروه سخن معلم » همه فرهنگيان فرهيخته و آحاد ملت را به حضور و مشارکت آگاهانه و حداکثري دعوت مي کند .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
در سال های اخیر با تغییر نظام آموزشی از الگوی 4-3-5 به الگوی 3-3-3-3، کتاب های درسی نیز به تبعیت از آن نیز دچار تغییرات اساسی شده به گونهای که تماماً در قالب محتوایی جدیدی ارایه شده و یا در حال تألیف با روش جدید هستند. در این میان و در سال جاری با توجه به استقرار پایه نهم (سوم متوسطه دوره اول) به نظر میرسد برخی از کتاب ها، به دلیل فرصت ناکافی و تعجیل در تدوین و تألیف، گرفتار کاستیها و نقصهایی باشند که کتاب مطالعات اجتماعی از جملهی آنهاست.
این کتاب که در واقع تجمیع سه کتاب در حوزههای علمی جغرافیا، تاریخ و تعلیمات مدنی در نظام قبلی میباشد، در بردارندهی دانشها و دادههای نسبتاً زیادی در این سه حوزه و معارف میان رشتهای دیگر علوم انسانی است. آنچه نگارندهی این نوشتار- که خود به عنوان معلم این درس در پیوند آموزشی با آن است – را وادار به نوشتن نمود، یکی از درسهای این کتاب است که از قضا تاریخ دو قرن اخیر ایران، به طور مستقیم و غیر مستقیم با آن گره خورده است. این موضوع چیزی نیست جز «توسعهی ایران».
در درس هشتم این کتاب، با عنوان «جهان نابرابر»، مطالب و اطلاعاتی به دانشآموزان 14 ساله ایرانی ارایه میشود که در خور تأمل است. این درس بر آن است که موقعیت ایران را در مقایسه با سایر کشورهای جهان، در یک تراز ممتاز قرار داده، کمبودها و عقب ماندگیهای ایران را در پیوند با بعضی از شاخصهای توسعه انسانی به طرز زیرکانهای از نظر پنهان نماید! این درس ابتدا با ذکر مقدمهای، ضمن معرفی جهان با ویژگی «نابرابر»، به عدم برداشت یکسان در خصوص اندازهگیری کمی ملاک های توسعه نزد کشورها نیز پرداخته تا زمینه را برای تفسیر خاصی از دادههای مربوط به این ملاک ها فراهم کند! در این یادداشت با نگاهی تحلیلی، روش مؤلفین در تبیین ملاک های توسعه انسانی در ایران، به بوته نقد گذاشته میشود.
شاخص توسعه انسانی(HDI)
این شاخص برای پی بردن به وضعیت و کیفیت زندگی در کشورها و مقایسه آنها با یکدیگر با توجه به سه ملاک درآمد و رفاه، سواد و آموزش و امید به زندگی به کار میرود که در مجموع چنانچه ضریب به دستآمده به عدد(1) نزدیکتر باشد، به معنای توسعه انسانی بالا و هرچه کمیت اعشاری به دست آمده از عدد (1) دورتر باشد، حاکی از توسعه نیافتگی انسانی و یا به عبارت دیگر عقب ماندگی کشورهاست. در ادامه با تفکیک هر کدام از ملاکهای سهگانه توسعه انسانی، رویکرد مؤلفین مورد ارزیابی قرار میگیرد.
نمای کلی شاخص توسعه انسانی ایران
در ابتدای این درس برای تفهیم موضوع شاخص توسعه و نشان دادن جایگاه ایران در میان کشورهای جهان، به جای استفاده از جدول مقایسهای (جدول شماره 1) که موقعیت واقعی ایران را به طور کمی در قیاس با کشورها، نشان میدهد،[i] از ابزار نقشه استفاده شدهاست که تنها وجه ممیزه آنها اختلاف رنگ برای بیان جایگاه کشورهاست.
تفاوت این دو (نقشه و جدول) در این است که در نقشه، موقعیت ایران از لحاظ شاخص توسعه انسانی به طور کلی نشان داده میشود به گونهای که اختلاف جایگاه آن با سایر کشورها به خوبی هویدا نیست. اما با استفاده از جدول و ذکر شاخص کشورهای موجود در مطالعه، میتوان دید روشنتر و واقع بینانهتری نسبت به جایگاه ایران در مقایسه با سایر کشورها به دست آورد.
نقشه شاخص توسعه انسانی در کشورهای مختلف 2014 میلادی
جدول شماره (1)
شروع مباحث این درس با درج و تشریح نقشه مورد نظر، موجب به دست دادن یک دید کلی مثبت از وضع ملاک های شاخص توسعه انسانی در ایران است به گونهای که از همان ابتدا نگاه خوش بینانهای در دانشآموزان ایجاد خواهد کرد اما چنانچه در ادامه ذکر خواهد شد، با نگاهی انتقادی به این ملاک ها و نحوه چینش آنها در ساختار درس، به زودی دیوار این منظر خوشبینانه فرو خواهد ریخت!
میزان درآمد سرانه
این عامل جنبهی اقتصادی دارد و به معنای سطح مطلوب زندگی و رفاه اجتماعی است. در پیوند با این ملاک، مؤلفین کتاب، عامدانه از ذکر شاخصهای مربوط به «میزان درآمد سرانه» ایران، سر باز زدهاند! در همین خصوص در صفحه 53 کتاب با ترسیم یک جدول (جدول شماره 2 ) به مقایسه شاخص کشورهای انتخابی پرداخته اما در آن اثری از ایران و جایگاه آن در باره این ملاک نیست!
کشور |
رتبه |
دلار آمریکا |
کشور |
رتبه |
دلار آمریکا |
لوکزامبورگ نروژ قطر سوئیس استرالیا دانمارک سوئد سنگاپور متحده ایالات امریکا کویت |
1 2 3 4 5 6 7 8 9 11 |
110000 97000 93000 84000 61000 60000 58000 56000 54000 52000 |
متحده امارات عربی لهستان چین عراق ارمنستان فیلیپین پاکستان افغانستان نیجر مالاوی |
21 52 79 88 115 127 148 168 179 183 |
42000 14000 7000 6400 3600 2800 1300 660 440 253 |
جدول شماره (2)
این در حالی است که با یک جست و جوی ساده در فضای وب، میتوان شاخص مزبور را به دست آورد. بر این اساس و بنابر گزارش پایگاه اینترنتی اقتصاد آنلاین، نرخ شاخص درآمد سرانه ایران در سال 2014 برابر است با 4520 دلار. از این رو جایگاه کشور ایران در جدول فوق، به مراتب بعد از کشور عراق (با 6400 دلار) و قبل از فیلیپین (با 3800 دلار) قرار میگیرد که این شاخص در فاصله رتبهای 88 تا 115 قرار خواهد گرفت. اکنون معلوم نیست که چرا مؤلفین کتاب از آوردن نام ایران و ذکر میزان درآمد سرانه ایرانیان سرباز زدهاند!
شاید یک دلیلش این باشد که مؤلفین کتاب، رتبهی ایران را در این ملاک، چندان خوشایند و باب طبع ندیدهاند و نیز چون رتبه مذکور، موقعیت ایران را پایینتر از کشور آشوبزده و بیثبات عراق نشان میدهد، نتوانستهاند صادقانه با آن اعلام آن کنار بیایند! فلذا با سکوتی که حاکی از فرار از واقعیت است، این مؤلفه توسعه را پشت گوش انداخته سراغ ملاک بعدی رفتهاند!
میزان تولید ناخالص داخلی
در پیوند با ملاک «میزان تولید ناخالص داخلی» که جدول مربوط به وضعیت کشورها در همان صفحه آورده شدهاست، همین سکوت و فقدان اطلاعات درباره ایران به چشم میخورد. حال صرف نظر از اینکه رتبهی ایران در خصوص این ملاک از شاخص توسعه انسانی، در کجای جدول قرار میگیرد، در این زمینه هم آنچه به ذهن متبادر میشود، لابد جایگاه نامناسب ایران است! زیرا اگر رتبه قابل قبولی از آن موجود بود، بدون شک در جدول مورد نظر نشان داده میشد.
امید به زندگی (متوسط طول عمر )
امید به زندگی یا متوسط طول عمر در یک کشور یعنی تعداد سالهایی که انتظار می رود کودکی که در آن کشور به دنیا آمده است، عمر کند و زنده بماند. در خصوص ملاک «امید به زندگی» مؤلفین بدون اشاره به این امر که این ملاک برای زنان و مردان به طور جداگانه قابل سنجش است، تنها به ذکر متوسط آن که رقم 5 / 72 سال بوده، پرداختهاند. این در حالی است که بر اساس آمارها متوسط طول عمر مردان ایرانی 4 / 69 سال و متوسط طول عمر زنان هم 6 / 72 سال میباشد که در مجموع و میانگین طول عمر ایرانیان را به 71 سال تقلیل میدهد. از این رو، این ملاک نیز با 5 / 1 سال اختلاف، بیشتر از حد واقعی نشان داده شده است. لازم به ذکر است که در خصوص این ملاک هم از میان 222 کشور، ایران دارای رتبه 106 میباشد که حاکی از جایگاهی متوسط به پایین است.
سواد و آموزش
یکی دیگر از ملاکهای شاخص توسعه انسانی (آنچه که در همین درس آمده است) «سواد و آموزش» است. در این زمینه معیارهای مختلفی از جمله میزان باسوادی یا تعداد بزرگسالان باسواد، درصد ثبت نام کل کودکان لازم التعلیم، میانگین سال های تحصیل در کشور، میزان باسوادی و تحصیل دختران و تعداد معلم به ازای دانشآموزان قابل سنجش و اندازهگیری است.
اگرچه در این درس هیچ دادهی آماری از ایران در خصوص سواد و آموزش به دست داده نشده است اما آمارها و اعلامهای رسمی در این زمینه حاکی از وجود فاصلهی زیاد ایران با کشورهای با توسعه بالا است ، زیرا در وضعیت کنونی، هنوز نزدیک به 15 درصد از جمعیت کل کشور بیسواد هستند. [i]
سرشماری سال 90 هم نشان داد نزدیک به 10 میلیون نفر از جمعیت کشور و چیزی حدود 15 درصد بیسواد هستند. این تعداد جدا از افرادی است که سواد خواندن و نوشتن دارند اما کم سواد محسوب میشوند. با احتساب 10 میلیون جمعیت دارای تحصیلات ابتدایی و کم سواد و همچنین 10 میلیون جمعیتی که تا مقطع راهنمایی بیشتر تحصیل نکردهاند، 52 درصد جمعیت کشور بیسواد یا دارای تحصیلات ابتدایی و سیکل هستند که بر اساس نظر کارشناسان در خطر بازگشت به بیسوادی قرار دارند.[ii]
متأسفانه مؤلفین کتاب در این زمینه هم از اعلام جایگاه ایران طفره رفته و به ذکر سه کشور مالی(2 سال)، نپال(2/3 سال) و بنگلادش(1/5 سال) که دارای پایینترین «میانگین سالهای تحصیل» در میان کشورهای جهان هستند، بسنده کرده است. این در حالی است که میانگین سالهای تحصیل ایرانیها با 7 سال و قرار گرفتن ایران در رتبه 111 کشورهای جهان، حاکی از جایگاه نامناسب و پایین کشور در این زمینه است.[iii]
اکنون این پرسش به ذهن متبادر میشود که چرا مؤلفین کتاب، نخواستهاند جایگاه و موقعیت واقعی ایران را در خصوص ملاکهای شاخص توسعه انسانی اعلام نمایند؟ آیا آنها با این کار خواستهاند که یک فضای خوشبینانهای درباره ایران در ذهن دانشآموزان ایجاد نمایند و با گریز از واقعیت امر، ایران را در نظر آنها، کشوری توسعه یافته قلمداد نمایند؟
پروفسور محمد نقیزاده، ژاپنشناس برجسته ایرانی معتقد است در ژاپن از همان مهد کودک به کودکان میگویند، که ژاپن، فقیرترین و بلاخیزترین کشورهاست و نجات آن از فقر و بلا، بسته به تلاش و همت شما(کودکان ژاپنی) دارد. اما در مقابل در ایران، از همان ابتدا به بچهها میگویند، ایران کشور ثروتمند و با منابع غنی طبیعی است و ...
در آموزش و پرورش ما از ابتدا به دانشآموز میگویند که آنچه همه خوبان دارند ما به تنهایی داریم. همین آموزش کافی است که یک فرد به عنوان نیروی کار را منزوی و بي تفاوت نسبت به كار کند. با خود میگوید ما همه چیز داریم دیگر چه نیازی به کار، تلاش و تداوم براي انباشت اجتماعي داریم؟...[iv]
گوییا این طرز تلقی هنوز از جامعهی ما رخت نبسته است که این گونه حتا مؤلفین کتابهای درسی را نیز به پنهانکاری و کتمان واقعیت سوق دادهاست! در سال های اخیر، خصوصا در دولت قبلی، تمایل به آمارسازی و قلب واقعیت در جامعه و به ویژه دستگاه های اجرایی زیاد به چشم می خورد. برای مثال یکی از این حوزهها که گرفتار این آمارسازیهای غیرواقعی شده بود، عرصه کتاب و کتابخوانی بود برای بالابردن شاخص سرانه مطالعه در ایران!
از نظر نگارنده تحلیل این درس از کتاب درسی مورد نظر، نیازمند انجام پژوهش به معنای واقعی کلمه ندارد؛ زیرا با یک جست و جوی سادهی دیگر در اینترنت میتوان به دادهها و اطلاعات تکان دهندهای در خصوص برخی از این شاخصها دست یافت. در یکی از این گزارشهای پژوهشی که به قلم سعید لیلاز، اقتصاددان برجسته، در فضای وب منتشر یافته است، آمده است: که هنوز درآمد سرانه ایرانیان به سطح درآمد سرانه سال 1355 نرسیده است!![v]
اکنون با توجه به تحلیل ملاکهای درآمد و رفاه، امید به زندگی و سواد و آموزش، که بر اساس آنها شاخص توسعه انسانی کشورها ارزیابی میشود، در کتاب مطالعات اجتماعی پایه نهم، ایران به مثابه کشوری با «شاخص توسعه انسانی بالا» به دانشآموزان معرفی میشود. در حالی که با نگاهی دوباره به نتایج همه ملاکهایی که در این نوشتار کوتاه مورد تحلیل واقع شد، درمییابیم که کشور ایران از نظر شاخص توسعه انسانی، دارای کاستیها و نقصهای زیادی است که این کاستیها مانع از معرفی ایران به عنوان کشوری با رتبه توسعه انسانی بالا میشود.
در پایان، چنانچه مدرسه را به مثابه عرصهای برای تبلور اهداف نظام تعلیم و تربیت فرض بگیریم و اگر این نظام در چند سال اخیر تحت استلزامات و دلالتهای تربیتی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش قرار گرفته است، پرسش اینجاست که بر اساس استلزام «حیات طیبه» چرا باید کتاب درسی دانشآموزان، حاوی مطالب دور از واقعیت باشد؟
آیا مصلحت گرایی، ساحت علم و اخلاق علمی را نیز به تسخیر خویش درآورده است؟
[i] - http://www.donya-e-eqtesad.com/news/817873
[ii] - http://www.salamatnews.com/news/
[iii] - http://www.khabaronline.ir/detail/392497/society/education
[iv] - http://news.ut.ac.ir/Images/News/Larg_Pic/Interview/interview4/Prof-Naghizadeh.htm
[v] -http://www.eghtesadonline.com/fa/content/90128
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
« دکترعلی شریعتی » در پروسه ی حیات تکاملی و روند رشد و توسعه و تعمیق حیات و هدف مندی انسان و جامعه به جامعیت و کاملیت ابعاد وجودی انسان و مکتب والای الهی، انسانی و توحید ناب و اسلام اصیل و تشیع اشاره نموده است. عرفان، برابری و آزادی سه مقوله ای هستند که با دست یابی به آن ها کمال و سعادت انسان و جامعه فراچنگ آمده و هدف و غایت و مقصود خلقت آدمی محقق می گردد. عرفان که به جنبه ی خودسازی و صیقل روح و نفس و پالایش درونی و قلبی و فناء فی الله و بقاء بالله انسان و پرواز ملکوتی و معنوی و روحانی او مربوط و منوط می گردد، اُس اساس و زیر بنای بنیادین و غیر قابل تردید سیر و سلوک و شاکله ی وجودی او را رقم می زند.
برابری وعدالت، حیات اجتماعی و رابطه ی او با خلق و اجتماعات بشری و مناسبات و مقررات اجتماعی و مدنیت و قسط و رفاه و معیشت و امنیت و تکامل اجتماعی را تصویر و محقق می سازد و آزادی، ضمن حرمت نهادن و لحاظ نمودن جمع و مناسبات اجتماعی، اراده ی انتخاب و اختیار بشر و در اوج آن انسان موحد و مومن و معتقد را در نظر می گیرد و بدان اهمیت و ارزش و بها می دهد و در واقع پلی می زند فی مابین طبیعت و ماوراء طبیعت و میان جنبه ی تعالی روح آدمی و مدنیت و اجتماع و عدالت و تعاملات بشری و جمعی، پیوند مستحکم ایجاد می نماید. اسلام و مکاتب توحیدی و روح و باطن قرآن و مذهب و دیانت الهی و تعالیم عالیه پیامبران عظام و سیره و مشی امامان معصوم (ع) با تفرد و در خود فرو رفتن و رهبانیت و انزوا و گوشه نشینی و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن و بالعکس مدنیت و اقتصاد و رفاه و ثروت بادآورده و حرام و مناسبات اجتماعی منهای معنویت و عرفان و قدسیات و خودسازی و آخرت گرایی مباینت و مغایرت دارد.
شریعتی در مبحث جالب و پرمحتوی و ارزشمند و کارآمدی و کاربری "عرفان، برابری، آزادی در کتاب خودسازی انقلابی و در مجموعه ی آثار خود چنین می گوید:« ... عرفان به معنای اعمش، در شرق و غرب همیشه وجود داشته است. اما علت این که می گویند عرفان از شرق برخاسته و خصوصا یک قیافه ی شرقی به آن داده اند، این نیست که فقط شرقی گرایش عرفانی دارد، علت این است که چون تمدن در شرق آغاز شده و این جا زاینده ی اندیشه ها و فرهنگ ها و مذهب های بزرگ بوده خود به خود عرفان هم باید از این جا شروع می شده است. اما در نیم کره غربی وحشی نشین، انسان هنوز به مرحله ی تمدن نرسیده بوده بنابراین خود به خود نمی دانسته است دارای عرفان متعالی باشد. والا اصولا عرفان، جزو فطرت آدمی است.»
وی پیرامون ضرورت و لزوم عرفان در زندگی و تاریخ بشریت می نویسد:« .... امکان ندارد که انسان در زندگی مادی و این جهانی و در رابطه با این آسمان و این طبیعت احساس اضطراب نداشته باشد. این احساس اضطراب ناشی از کمبودی است که در رابطه ی او و طبیعت وجود دارد. یعنی به میزانی که انسان، انسان می شود نیازهایی را احساس می کند که دیگر طبیعت نمی تواند آن نیازها را برآورد....
طبیعی است که انسان برای برآوردن نیاز و عطش خود به آنچه که در این جهان نیست بیندیشد و برای برآوردن احتیاج های متعالی ای که ماوراء مادی است و هم برای رفتن به آن جا هایی که احساس می کند جای اوست، به فراسوی طبیعت توجه کند. زیرا انسان به همان اندازه که بیشتر از طبیعت رشد می کند، با طبیعت بیگانه می شود و در نتیجه احساس غربت و تنهایی می کند و برای جلوگیری از این تنهایی و برای فرار از این غربت، به دنیایی که این جا نیست توجه کند در یک کلمه دنیایی که این جا نیست، غیب است. بنابراین به تعبیری بسیار خلاصه می توان گفت که عرفان تجلی فطرت انسان است برای رفتن به غیب، کشف و شناخت غیب.
اما غیب کجاست؟....
اگر آنچه مشهود و محسوس است برای انسان بس باشد وی متوقف می ماند، اما چون بس نیست به حرکت می آید و این حرکت تکامل او را تضمین می کند. بنابراین درست بر خلاف آنچه مادیون می گویند که گرایش انسان به غیب او را منحط می کند، گرایش انسان به آنچه وجود دارد او را منحط می کند. رفتن به سوی ارزش هایی که در طبیعت وجود ندارد، انسان را از حد محدود طبیعت فراتر می برد و تکامل معنوی و نوعی و ذاتی او را تضمین می کند. بنابراین عرفان چراغی است که در درون آدم روشن می شود. رابطه ای است که انسان مادی را به یک موجود غیر مادی ای تبدیل می کند که از تمام فضای طبیعت فراتر رفته و از سطح طبیعت بیشتر اوج گرفته است....
اگر این احساس عرفانی از آدم گرفته شود، بلافاصله انسان به صورت یک حیوان کامل تر و هوشیارتر و قوی تر و مسلط تر بر طبیعت و بر احتیاجاتش در می آید، در صورتی که انسان، بیشتر از این است. احساس عرفانی است که انسان را فضیلت و کرامت می دهد و به میزانی که انسان متکامل تر می شود، این نیاز و عطش در وی شدیدتر است. همان طور که به چشم هم می بینیم، انسان هایی که کامل ترند، ناراضی ترند.
انسان هایی که تکامل معنوی شان بیشتر است و نیازهای شان متعالی تر،مواهب مادی برایشان کوچکتر است و عجز طبیعت هم از سیر کردن آنها بیشتر و این یک امر بدیهی است. حتی وقتی آدم هایی مادی را در نظر می گیریم که تکامل انسانی پیدا کرده اند ولی به خدا و غیب معتقد نیستند. مثل: داستایوسکی و سارتر و یا آلبرکامو می بینیم که اینان از لحاظ فکری، مادی هستند، اما از لحاظ روحی مادی نیستند. چون اندیشه و احساس روحی شان تکامل پیدا کرده است و از نبودن خدا احساس تاسف می کنند.
این مطلب خیلی جالب است که سارتر دیگر مثل قرن نوزدهمی ها نمی گوید که خدا نیست و دین یک خرافه و عامل بدبختی انسان است، بلکه می گوید نبودن خدا، انسان و زندگی را احمق و بی سراجام و بی معنی کرده است، ولی چه کار کنیم که این طور است. معلوم می شود که سارتر وقتی خدا را از طبیعت برمی دارد، طبیعت را تنگ و احمق و بی شعور و بی احساس و نارسا برای نیاز و زندگی انسان تصور می کند.
وی بیگانگی و غربت انسان را در طبیعت تایید می کند و فقط به خدا معتقد نیست. حتی معتقد است که اگر خدا را برداریم هر کاری مجاز است زیرا اوست که فقط می تواند خیر و شر را توجیه کند والا وقتی او وجود ندارد، مثل خانه ایست که هیچ چشمی در آن نیست ، در این خانه این مطلب که شما چه طور می نشینید؟ چه طور لباس می پوشید؟ چه طور رفتار می کنید؟ بی معنی است....
تقسیم بندی های بین مودب نشستن و غیر مودب نشستن، زشت بودن و زیبا بودن، خوب رفتار کردن و بد رفتار کردن، حرف خوب زدن، حرف بد زدن، وقتی است که ناظری وجود داشته باشد. اگر در طبیعت یک چشم بینا وجود نداشته باشد که نظارت کند، بین کسی که خیانت و یا خدمت می کند، بین کسی که خودش را در راه ارزشی و ایمانی نابود می کند و کسی که دیگران را در راه وجود خودش نابود می سازد، فرقی نسیت و این ها همه مثل همند، زیرا ملاک مطلقی که خارج از این اعمال باشد وجود ندارد!؟
همین نکته ها نشان می دهند که نبودن مذهب و خدا برای این گروه یک کمبود است. ولی به هر حال از لحاظ فکری چون بدان معتقد نیستند، به این کمبود و تنهایی انسان و این محکومیت و بدبختی و غربت تمکین می کنند. این امر نشان می دهد که رشد فطرت انسان بالاتر از رشد طبیعت و مرز طبیعت است و اگر آن دغدغه ی عرفانی در انسان نباشد، انسان از لحاظ معنوی می خشکد و منجمد می شود. چنان که تمدن امروز نیز بدون خدا رشد کرده و به صورت جامعه ی متمدن با انسان وحش در آمده است....
عرفان، رشد فرهنگی و معنوی و کرامت وجودی انسان را تا اوج مطلق، تا خدا، تضمین می کند. شریعتی ضمن ارزش گذاری و ارج نهادن به عنصر مهم عرفان به معنی واقعی و اخص آن، عرفان های دروغین، جریان های مرتاضیسم و خرافات و عرفان منهای جهاد، سیاست، اقتصاد و جامعه و مسئولیت پذیری و مذاهب رسمی در خدمت طاغوت و استبداد و استعمار و استثمار و مذهب در قالب استعمار را تخطئه نموده و به نقد سرمایه داری و کمپرادوری و کاپیتالیسم که به مراتب خطرناک تر از سرواژی و فئودالیته عمل کرده و می کند و کمپانی ها و تراست ها و کارتل های کلان نفتی، صنعتی و خلق و خوی امپریالیستی و سرمایه سالاری پرداخته و به سوء استفاده های تئوریک، پراتیک، سیاسی، علمی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و غیره وارثان برخی نهضت های ضد برده داری و تجدید نظر طلبی و رنسانس و امثالهم مبادرت می ورزد و از طرفی سوسیالیسم و کمونیسم و مارکسیسم و حتی تیتوئیسم و کاستروئیسم و مائوئیسم را نیز نقد کرده و به کیش شخصیت و شخص پرستی و بت پرستی نوین در آن مکاتب ایراد می گیرد از جمله به نامه ی مهم پرودون به مارکس اشاره می کند که به خطرات آتی پروسه ی مادیت و کمونیسم و مارکسیسم می پردازد و آنها را به همان اتهامات و اشکالاتی متصل و متصف می سازد که پیرامون مخالفانشان مطرح می ساختند. " آزادی خواهان قرن نوزدهم احساس می کردند که اگر نظام سوسیالیستی در جامعه وجود پیدا کند، دیگر انسان ، از بند مادی گری آزاد می شود و تضاد طبقاتی و تضاد منافع نخواهد بود، این تضادها که نباشد جنگ نخواهد بود جنگ و تضاد و استثمار که نباشد همه ی نیروهای انسان ها با هم جمع می شوند و برای تکامل و رشد معنوی شان به کار خواهد رفت اما همه ی اینها آرزوهایی بود که سوسیالیست های قرن نوزدهم داشتند و دیدیم که همان نظام سوسیالیستی که می خواست انسان ها را آزاد کند، پس از به وجود آمدن همه را برده ی یک رهبر کرد و به صورت فرد پرستی و حزب پرستی و بعد به صورت دولت پرستی درآمد."نومانکلاتورا" یا همان طبقه ی جدید و برادر دوقلوی کاپیتالیسم، در قیافه و شکل و شمائل کمونیسم رخ عیان نمود و اعتراضات مردم شوروی سابق و جهان سوم و آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین را و حتی اعتراضات بسیاری از نخبگان داخلی نظیر آندره ساخارف و رهبران آزادی خواه و حتی به ظاهر کمونیست نظیر تروتسکی و پژوهندگان مکتب شیکاگو و لیدرهایی همچون آناپاوکو، ولادیمیر کلمانتیس، کامنوف و زیمینوف و غیره را موجب گشت.
"آندره ژید" و ساخاروف، قوی ترین و مهمترین نکات انتقادی و اعتراضی را مطرح نمودند. واژه و پدیده ی کمونیسم اروپایی – آمریکایی خود موید نواقص و تجدید نظر طلبی در مارکسیسم بوده است. از منظر عقلا و اندیشمندان منجمله علی شریعتی، برابری و عدالت در کمونیسم سراب و دروغی بیش نبوده است.
دکتر علی شریعتی آخر و عاقبت و نهایت کیش شخصیت و رهبر پرستی کمونیسم را پدیده ی خطرناک و زشت فاشیسم می داند. شریعتی پس از طرح این مساله که "جریان دوم ( پس ار عرفان و مذهب) در سوسیالیسم و در کمونیسم و در همه ی مکتب هایی عرض وجود می کند که درباره ی برابری انسان، نفی تضاد صحبت می کنند. این ها فقط به تنظیم رابطه ی طبقاتی دو گروه و دو قطب در متن یک جامعه تنظیم رابطه ی دهقان و ارباب ،سرمایه دار و کارگر و رابطه ی اجتماعی فکر می کنند. در صورتی که عرفان، رابطه ی جهانی و انسان و هستی را مطرح می کند." به موضوع و جریان اگزیستانسیالیسم می پردازد: ".... جریان سوم، اگزیستانسیالیسم که می گوید.... به خود انسان برگردیم و بگوییم تو موجودی. تو در این طبیعت هستی، بیگانه با طبیعت، و خدایی نیز وجود ندارد و رابطه ای نیز نیست، بنابراین به ارزش های ذاتی خود که در ذات نوعی ات است بچسب و آنها را رشد و تکامل ده و آن دغدغه ی وجودی خود را سیراب کن و به او بپرداز و بدان پاسخ گو . تو فقط و فقط یک چیز بیشتر نیستی و همه ی ارزش ها از آن زاییده می شوند و آن اختیار و آزادی مطلق تو است.
همه ی ارزش ها وقتی وجود دارند که این آزادی وجود داشته باشد اما اگر این آزادی را از تو بگیرند آن ارزش ها نیز نخواهند بود، و تو به صورت بنده ای برای قدرت های دیگر خواهی بود: دولت یا خدا."
اگزیستانسیالیسم نیز نقطه ی ضعفش این است که هر چند به اصالت وجودی انسان و آزادی او تکیه می کند، ولی وقتی خدا را و مسائل اجتماعی را نفی می کند و به وجود خود انسان برمی گردد، انسان را در هوا معطل می گذارد! وقتی من آزادم که هر چیزی را انتخاب کنم و هیچ ملاک دیگری هم وجود ندارد! این سوال مطرح می شود که به چه دلیل خوب را انتخاب کنم و بد را نفی نمایم؟ اگزیستانسیالیسم هیچ دلیلی و پاسخی برای سوال من ندارد. من اکنون در مسیری هستم که هم می توانم خود را فدای مردم کرده یا مردم را فدای خود نمایم؟ آزادی هم دارم. کدام را انتخاب نمایم؟
اگزیستانسیالیسم نمی گوید که کدام را انتخاب کن زیرا دلیلی که بگوید کدام را انتخاب کن وجود ندارد، زیرا نه سوسیالیست است و نه خداپرست. نتیجتا انسان را آزاد می کند و به صورت اگزیستانسیالیسم های اروپا درمی آورد که آزاد برای هر کثافت کاری فردی است چرا که آزادی فردی ای که جهتش مشخص نباشد، باز به صورت ذلت و تنزل در یک منجلاب فساد و کثافت در می آید و نتیجه قطعی اش یک نوع آزادی کثیف می باشد."
"به هر حال این سه جریان اساسی و واقعی و حقیقی (عرفان، برابری ، آزادی) (در شکل درست و ناب و خالص و بدون پیرایه ی آن) در عمق خصلت انسان هست و اساس نیاز وجود انسان است....
بنابراین کامل ترین انسان یا مکتب که می خواهد انسان را به فلاح ببرد، انسان و مکتبی است که این ابعاد اساسی را در خود داشته باشد. اگر این سه بعد اساسی در یک مکتب وجود داشته باشد، بعدهای منفی هیچ کدام از مکتب ها در آن نخواهد بود، زیرا یک بعد، بعد منفی بعد دیگر را جبران می کند. وقتی که این سه بعد جدا از هم به صورت مکتب در آمدند، آن جهت منفی اش وجود خواهد داشت و اگر این سه بعد با هم نباشند، جهات منفی شان دیگر نمی تواند وجود داشته باشد.
اگر مکتبی را بیشتر از یک سوسیالیست به مسئولیت اجتماعی ام توجه دهد، دیگر عرفان، مرا از مسئولیت اجتماعی غافل نخواهد کرد. یعنی اگر عرفان مرا از مسئولیت های اجتماعی بری نماید و فقط به تکامل وجودی و معنوی خود مشغول کند، اعتقاد به برابری که یک بعد دیگر مکتب من است مرا غافل از مسئولیت اجتماعی در برابر دیگران نخواهد کرد.
خلاصه آن که :
از یک طرف سارتر مرا به آزادی وجودی خود می خواند، و از طرفی دیگر، سوسیالیسم مرا به مسئولیت اجتماعی دیگران می خواند و از طرفی عرفان و عشق، رابطه ی مرا با عالم وجود، زندگی و سرنوشت نهایی وجودی و نوعی می خواند و این التهاب ماوراء زندگی اجتماعی و ماوراء حتی من فردی وجودی ام را به من می دهد.
اکنون اگر من ... در این زندگی امروز در مکتبی هر سه را در بر داشته باشم، این مکتب رشد هماهنگ و متعادل و چند بعدی مرا تضمین خواهد کرد و اگر نمونه بخواهیم، به نظر من اسلام ارزشش در این است که روی هر سه بعد هماهنگ با هم تکیه می کند.
اسلام، ریشه و روحش و جوهرش عرفان است. اما تکیه اش به مسئله ی عدالت اجتماعی است و سرنوشت دیگران و حتی سرنوشت فرد دیگر و می گوید اگر یک فرد دیگر را زنده نگه داشتی و احیا کردی، مانند این است که همه ی انسان ها را احیا کرده ای، و اگر یک فردی را کشتی، مانند این است که همه ی انسان ها کشته ای یعنی نسبت به رابطه ی من و دیگران این اندازه حساسیت دارد.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
« محمود بهشتی لنگرودی » عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران ساعاتی پیش به مرخصی آمد .
این فعال صنفی معلمان از چند هفته قبل در اعتراض به روند محاکمه و دادرسی خود اقدام به اعتصاب غذا کرده بود .
در حال حاضر ، علیرضا هاشمی سنجانی ، دبیر کل سازمان معلمان ایران ؛ علی اکبر باغانی ، نائب رئیس کانون صنفی معلمان ایران ؛ اسماعیل عبدی ، دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران و رسول بداقی از اعضای هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران در زندان به سر می برند.
پایان پیام /
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .