صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

افکار و آرا دکتر علی شریعتی « دکترعلی شریعتی » در پروسه ی حیات تکاملی و روند رشد و توسعه و تعمیق حیات و هدف مندی انسان و جامعه به جامعیت و کاملیت ابعاد وجودی انسان و مکتب والای الهی، انسانی و توحید ناب و اسلام اصیل و تشیع اشاره نموده است. عرفان، برابری و آزادی سه مقوله ای هستند که با دست یابی به آن ها کمال و سعادت انسان و جامعه فراچنگ آمده و هدف و غایت و مقصود خلقت آدمی محقق می گردد. عرفان که به جنبه ی خودسازی و صیقل روح و نفس و پالایش درونی و قلبی و فناء فی الله و بقاء بالله انسان و پرواز ملکوتی و معنوی و روحانی او مربوط و منوط می گردد، اُس اساس و زیر بنای بنیادین و غیر قابل تردید سیر و سلوک و شاکله ی وجودی او را رقم می زند.

برابری وعدالت، حیات اجتماعی و رابطه ی او با خلق و اجتماعات بشری و مناسبات و مقررات اجتماعی و مدنیت و قسط و رفاه و معیشت و امنیت و تکامل اجتماعی را تصویر و محقق می سازد و آزادی، ضمن حرمت نهادن و لحاظ نمودن جمع و مناسبات اجتماعی، اراده ی انتخاب و اختیار بشر و در اوج آن انسان موحد و مومن و معتقد را در نظر می گیرد و بدان اهمیت و ارزش و بها می دهد و در واقع پلی می زند فی مابین طبیعت و ماوراء طبیعت و میان جنبه ی تعالی روح آدمی و مدنیت و اجتماع و عدالت و تعاملات بشری و جمعی، پیوند مستحکم ایجاد می نماید. اسلام و مکاتب توحیدی و روح و باطن قرآن و مذهب و دیانت الهی و تعالیم عالیه پیامبران عظام و سیره و مشی امامان معصوم (ع) با تفرد و در خود فرو رفتن و رهبانیت و انزوا و گوشه نشینی و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن و بالعکس مدنیت و اقتصاد و رفاه و ثروت بادآورده و حرام و مناسبات اجتماعی منهای معنویت و عرفان و قدسیات و خودسازی و آخرت گرایی مباینت و مغایرت دارد.

شریعتی در مبحث جالب و پرمحتوی و ارزشمند و کارآمدی و کاربری "عرفان، برابری، آزادی در کتاب خودسازی انقلابی و در مجموعه ی آثار خود چنین می گوید:« ... عرفان به معنای اعمش، در شرق و غرب همیشه وجود داشته است. اما علت این که می گویند عرفان از شرق برخاسته و خصوصا یک قیافه ی شرقی به آن داده اند، این نیست که فقط شرقی گرایش عرفانی دارد، علت این است که چون تمدن در شرق آغاز شده و این جا زاینده ی اندیشه ها و فرهنگ ها و مذهب های بزرگ بوده خود به خود عرفان هم باید از این جا شروع می شده است. اما در نیم کره غربی وحشی نشین، انسان هنوز به مرحله ی تمدن نرسیده بوده بنابراین خود به خود نمی دانسته است دارای عرفان متعالی باشد. والا اصولا عرفان، جزو فطرت آدمی است.»

وی پیرامون ضرورت و لزوم عرفان در زندگی و تاریخ بشریت می نویسد:« .... امکان ندارد که انسان در زندگی مادی و این جهانی و در رابطه با این آسمان و این طبیعت احساس اضطراب نداشته باشد. این احساس اضطراب ناشی از کمبودی است که در رابطه ی او و طبیعت وجود دارد. یعنی به میزانی که انسان، انسان می شود نیازهایی را احساس می کند که دیگر طبیعت نمی تواند آن نیازها را برآورد....

طبیعی است که انسان برای برآوردن نیاز و عطش خود به آنچه که در این جهان نیست بیندیشد و برای برآوردن احتیاج های متعالی ای که ماوراء مادی است و هم برای رفتن به آن جا هایی که احساس می کند جای اوست، به فراسوی طبیعت توجه کند. زیرا انسان به همان اندازه که بیشتر از طبیعت رشد می کند، با طبیعت بیگانه می شود و در نتیجه احساس غربت و تنهایی می کند و برای جلوگیری از این تنهایی و برای فرار از این غربت، به دنیایی که این جا نیست توجه کند در یک کلمه دنیایی که این جا نیست، غیب است. بنابراین به تعبیری بسیار خلاصه می توان گفت که عرفان تجلی فطرت انسان است برای رفتن به غیب، کشف و شناخت غیب.

اما غیب کجاست؟....

اگر آنچه مشهود و محسوس است برای انسان بس باشد وی متوقف می ماند، اما چون بس نیست به حرکت می آید و این حرکت تکامل او را تضمین می کند. بنابراین درست بر خلاف آنچه مادیون می گویند که گرایش انسان به غیب او را منحط می کند، گرایش انسان به آنچه وجود دارد او را منحط می کند. رفتن به سوی ارزش هایی که در طبیعت وجود ندارد، انسان را از حد محدود طبیعت فراتر می برد و تکامل معنوی و نوعی و ذاتی او را تضمین می کند. بنابراین عرفان چراغی است که در درون آدم روشن می شود. رابطه ای است که انسان مادی را به یک موجود غیر مادی ای تبدیل می کند که از تمام فضای طبیعت فراتر رفته و از سطح طبیعت بیشتر اوج گرفته است....

اگر این احساس عرفانی از آدم گرفته شود، بلافاصله انسان به صورت یک حیوان کامل تر و هوشیارتر و قوی تر و مسلط تر بر طبیعت و بر احتیاجاتش در می آید، در صورتی که انسان، بیشتر از این است. احساس عرفانی است که انسان را فضیلت و کرامت می دهد و به میزانی که انسان متکامل تر می شود، این نیاز و عطش در وی شدیدتر است. همان طور که به چشم هم می بینیم، انسان هایی که کامل ترند، ناراضی ترند.

انسان هایی که تکامل معنوی شان بیشتر است و نیازهای شان متعالی تر،مواهب مادی برایشان کوچکتر است و عجز طبیعت هم از سیر کردن آنها بیشتر و این یک امر بدیهی است. حتی وقتی آدم هایی مادی را در نظر می گیریم که تکامل انسانی پیدا کرده اند ولی به خدا و غیب معتقد نیستند. مثل: داستایوسکی و سارتر و یا آلبرکامو می بینیم که اینان از لحاظ فکری، مادی هستند، اما از لحاظ روحی مادی نیستند. چون اندیشه و احساس روحی شان تکامل پیدا کرده است و از نبودن خدا احساس تاسف می کنند.

این مطلب خیلی جالب است که سارتر دیگر مثل قرن نوزدهمی ها نمی گوید که خدا نیست و دین یک خرافه و عامل بدبختی انسان است، بلکه می گوید نبودن خدا، انسان و زندگی را احمق و بی سراجام و بی معنی کرده است، ولی چه کار کنیم که این طور است. معلوم می شود که سارتر وقتی خدا را از طبیعت برمی دارد، طبیعت را تنگ و احمق و بی شعور و بی احساس و نارسا برای نیاز و زندگی انسان تصور می کند.

وی بیگانگی و غربت انسان را در طبیعت تایید می کند و فقط به خدا معتقد نیست. حتی معتقد است که اگر خدا را برداریم هر کاری مجاز است زیرا اوست که فقط می تواند خیر و شر را توجیه کند والا وقتی او وجود ندارد، مثل خانه ایست که هیچ چشمی در آن نیست ، در این خانه این مطلب که شما چه طور می نشینید؟ چه طور لباس می پوشید؟ چه طور رفتار می کنید؟ بی معنی است....

تقسیم بندی های بین مودب نشستن و غیر مودب نشستن، زشت بودن و زیبا بودن، خوب رفتار کردن و بد رفتار کردن، حرف خوب زدن، حرف بد زدن، وقتی است که ناظری وجود داشته باشد. اگر در طبیعت یک چشم بینا وجود نداشته باشد که نظارت کند، بین کسی که خیانت و یا خدمت می کند، بین کسی که خودش را در راه ارزشی و ایمانی نابود می کند و کسی که دیگران را در راه وجود خودش نابود می سازد، فرقی نسیت و این ها همه مثل همند، زیرا ملاک مطلقی که خارج از این اعمال باشد وجود ندارد!؟

همین نکته ها نشان می دهند که نبودن مذهب و خدا برای این گروه یک کمبود است. ولی به هر حال از لحاظ فکری چون بدان معتقد نیستند، به این کمبود و تنهایی انسان و این محکومیت و بدبختی و غربت تمکین می کنند. این امر نشان می دهد که رشد فطرت انسان بالاتر از رشد طبیعت و مرز طبیعت است و اگر آن دغدغه ی عرفانی در انسان نباشد، انسان از لحاظ معنوی می خشکد و منجمد می شود. چنان که تمدن امروز نیز بدون خدا رشد کرده و به صورت جامعه ی متمدن با انسان وحش در آمده است....

عرفان، رشد فرهنگی و معنوی و کرامت وجودی انسان را تا اوج مطلق، تا خدا، تضمین می کند. شریعتی ضمن ارزش گذاری و ارج نهادن به عنصر مهم عرفان به معنی واقعی و اخص آن، عرفان های دروغین، جریان های مرتاضیسم و خرافات و عرفان منهای جهاد، سیاست، اقتصاد و جامعه و مسئولیت پذیری و مذاهب رسمی در خدمت طاغوت و استبداد و استعمار و استثمار و مذهب در قالب استعمار را تخطئه نموده و به نقد سرمایه داری و کمپرادوری و کاپیتالیسم که به مراتب خطرناک تر از سرواژی و فئودالیته عمل کرده و می کند و کمپانی ها و تراست ها و کارتل های کلان نفتی، صنعتی و خلق و خوی امپریالیستی و سرمایه سالاری پرداخته و به سوء استفاده های تئوریک، پراتیک، سیاسی، علمی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و غیره وارثان برخی نهضت های ضد برده داری و تجدید نظر طلبی و رنسانس و امثالهم مبادرت می ورزد و از طرفی سوسیالیسم و کمونیسم و مارکسیسم و حتی تیتوئیسم و کاستروئیسم و مائوئیسم را نیز نقد کرده و به کیش شخصیت و شخص پرستی و بت پرستی نوین در آن مکاتب ایراد می گیرد از جمله به نامه ی مهم پرودون به مارکس اشاره می کند که به خطرات آتی پروسه ی مادیت و کمونیسم و مارکسیسم می پردازد و آنها را به همان اتهامات و اشکالاتی متصل و متصف می سازد که پیرامون مخالفانشان مطرح می ساختند. " آزادی خواهان قرن نوزدهم احساس می کردند که اگر نظام سوسیالیستی در جامعه وجود پیدا کند، دیگر انسان ، از بند مادی گری آزاد می شود و تضاد طبقاتی و تضاد منافع نخواهد بود، این تضادها که نباشد جنگ نخواهد بود جنگ و تضاد و استثمار که نباشد همه ی نیروهای انسان ها با هم جمع می شوند و برای تکامل و رشد معنوی شان به کار خواهد رفت اما همه ی اینها آرزوهایی بود که سوسیالیست های قرن نوزدهم داشتند و دیدیم که همان نظام سوسیالیستی که می خواست انسان ها را آزاد کند، پس از به وجود آمدن همه را برده ی یک رهبر کرد و به صورت فرد پرستی و حزب پرستی و بعد به صورت دولت پرستی درآمد."نومانکلاتورا" یا همان طبقه ی جدید و برادر دوقلوی کاپیتالیسم، در قیافه و شکل و شمائل کمونیسم رخ عیان نمود و اعتراضات مردم شوروی سابق و جهان سوم و آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین را و حتی اعتراضات بسیاری از نخبگان داخلی نظیر آندره ساخارف و رهبران آزادی خواه و حتی به ظاهر کمونیست نظیر تروتسکی و پژوهندگان مکتب شیکاگو و لیدرهایی همچون آناپاوکو، ولادیمیر کلمانتیس، کامنوف و زیمینوف و غیره را موجب گشت.

"آندره ژید" و ساخاروف، قوی ترین و مهمترین نکات انتقادی و اعتراضی را مطرح نمودند. واژه و پدیده ی کمونیسم اروپایی – آمریکایی خود موید نواقص و تجدید نظر طلبی در مارکسیسم بوده است. از منظر عقلا و اندیشمندان منجمله علی شریعتی، برابری و عدالت در کمونیسم سراب و دروغی بیش نبوده است.

دکتر علی شریعتی آخر و عاقبت و نهایت کیش شخصیت و رهبر پرستی کمونیسم را پدیده ی خطرناک و زشت فاشیسم می داند. شریعتی پس از طرح این مساله که "جریان دوم ( پس ار عرفان و مذهب) در سوسیالیسم و در کمونیسم و در همه ی مکتب هایی عرض وجود می کند که درباره ی برابری انسان، نفی تضاد صحبت می کنند. این ها فقط به تنظیم رابطه ی طبقاتی دو گروه و دو قطب در متن یک جامعه تنظیم رابطه ی دهقان و ارباب ،سرمایه دار و کارگر و رابطه ی اجتماعی فکر می کنند. در صورتی که عرفان، رابطه ی جهانی و انسان و هستی را مطرح می کند." به موضوع و جریان اگزیستانسیالیسم می پردازد: ".... جریان سوم، اگزیستانسیالیسم که می گوید.... به خود انسان برگردیم و بگوییم تو موجودی. تو در این طبیعت هستی، بیگانه با طبیعت، و خدایی نیز وجود ندارد و رابطه ای نیز نیست، بنابراین به ارزش های ذاتی خود که در ذات نوعی ات است بچسب و آنها را رشد و تکامل ده و آن دغدغه ی وجودی خود را سیراب کن و به او بپرداز و بدان پاسخ گو . تو فقط و فقط یک چیز بیشتر نیستی و همه ی ارزش ها از آن زاییده می شوند و آن اختیار و آزادی مطلق تو است.

همه ی ارزش ها وقتی وجود دارند که این آزادی وجود داشته باشد اما اگر این آزادی را از تو بگیرند آن ارزش ها نیز نخواهند بود، و تو به صورت بنده ای برای قدرت های دیگر خواهی بود: دولت یا خدا."

اگزیستانسیالیسم نیز نقطه ی ضعفش این است که هر چند به اصالت وجودی انسان و آزادی او تکیه می کند، ولی وقتی خدا را و مسائل اجتماعی را نفی می کند و به وجود خود انسان برمی گردد، انسان را در هوا معطل می گذارد! وقتی من آزادم که هر چیزی را انتخاب کنم و هیچ ملاک دیگری هم وجود ندارد! این سوال مطرح می شود که به چه دلیل خوب را انتخاب کنم و بد را نفی نمایم؟ اگزیستانسیالیسم هیچ دلیلی و پاسخی برای سوال من ندارد. من اکنون در مسیری هستم که هم می توانم خود را فدای مردم کرده یا مردم را فدای خود نمایم؟ آزادی هم دارم. کدام را انتخاب نمایم؟

اگزیستانسیالیسم نمی گوید که کدام را انتخاب کن زیرا دلیلی که بگوید کدام را انتخاب کن وجود ندارد، زیرا نه سوسیالیست است و نه خداپرست. نتیجتا انسان را آزاد می کند و به صورت اگزیستانسیالیسم های اروپا درمی آورد که آزاد برای هر کثافت کاری فردی است چرا که آزادی فردی ای که جهتش مشخص نباشد، باز به صورت ذلت و تنزل در یک منجلاب فساد و کثافت در می آید و نتیجه قطعی اش یک نوع آزادی کثیف می باشد."

"به هر حال این سه جریان اساسی و واقعی و حقیقی (عرفان، برابری ، آزادی) (در شکل درست و ناب و خالص و بدون پیرایه ی آن) در عمق خصلت انسان هست و اساس نیاز وجود انسان است....

بنابراین کامل ترین انسان یا مکتب که می خواهد انسان را به فلاح ببرد، انسان و مکتبی است که این ابعاد اساسی را در خود داشته باشد. اگر این سه بعد اساسی در یک مکتب وجود داشته باشد، بعدهای منفی هیچ کدام از مکتب ها در آن نخواهد بود، زیرا یک بعد، بعد منفی بعد دیگر را جبران می کند. وقتی که این سه بعد جدا از هم به صورت مکتب در آمدند، آن جهت منفی اش وجود خواهد داشت و اگر این سه بعد با هم نباشند، جهات منفی شان دیگر نمی تواند وجود داشته باشد.

اگر مکتبی را بیشتر از یک سوسیالیست به مسئولیت اجتماعی ام توجه دهد، دیگر عرفان، مرا از مسئولیت اجتماعی غافل نخواهد کرد. یعنی اگر عرفان مرا از مسئولیت های اجتماعی بری نماید و فقط به تکامل وجودی و معنوی خود مشغول کند، اعتقاد به برابری که یک بعد دیگر مکتب من است مرا غافل از مسئولیت اجتماعی در برابر دیگران نخواهد کرد.

خلاصه آن که :

از یک طرف سارتر مرا به آزادی وجودی خود می خواند، و از طرفی دیگر، سوسیالیسم مرا به مسئولیت اجتماعی دیگران می خواند و از طرفی عرفان و عشق، رابطه ی مرا با عالم وجود، زندگی و سرنوشت نهایی وجودی و نوعی می خواند و این التهاب ماوراء زندگی اجتماعی و ماوراء حتی من فردی وجودی ام را به من می دهد.

اکنون اگر من ... در این زندگی امروز در مکتبی هر سه را در بر داشته باشم، این مکتب رشد هماهنگ و متعادل و چند بعدی مرا تضمین خواهد کرد و اگر نمونه بخواهیم، به نظر من اسلام ارزشش در این است که روی هر سه بعد هماهنگ با هم تکیه می کند.

اسلام، ریشه و روحش و جوهرش عرفان است. اما تکیه اش به مسئله ی عدالت اجتماعی است و سرنوشت دیگران و حتی سرنوشت فرد دیگر و می گوید اگر یک فرد دیگر را زنده نگه داشتی و احیا کردی، مانند این است که همه ی انسان ها را احیا کرده ای، و اگر یک فردی را کشتی، مانند این است که همه ی انسان ها کشته ای یعنی نسبت به رابطه ی من و دیگران این اندازه حساسیت دارد.


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در آموزش نوین

گروه اخبار /

مرخصی محمود بهشتی لنگرودی عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران

« محمود بهشتی لنگرودی » عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران ساعاتی پیش به مرخصی آمد .

این فعال صنفی معلمان از چند هفته قبل در اعتراض به روند  محاکمه و دادرسی خود اقدام به اعتصاب غذا کرده بود .

در حال حاضر ، علیرضا هاشمی سنجانی ، دبیر کل سازمان معلمان ایران ؛ علی اکبر باغانی ، نائب رئیس کانون صنفی معلمان ایران ؛ اسماعیل عبدی ، دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران و رسول بداقی از اعضای هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران در زندان به سر می برند.

پایان پیام /


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

استیضاح دوباره وزیر آموزش و پرورش و تکلیف مطالبات معلمان

در اقدامی بی سابقه نمایندگان مجلس قصد دارند دوباره وزیر آموزش و پرورش را استیضاح نمایند؛ البته اکثر وزرای آموزش و پرورش طعم استیضاح را چشیده اند اما نه دو مرتبه با فاصله کم که ظاهرا اگر استیضاح صورت گیرد جناب فانی رکورد شکن خواهد بود .

آیا باید وزیر آموزش و پرورش را استیضاح کرد ؟

مطالبات معلمان از یک طرف و بدهی های آموزش و پرورش به دبیران و بازنشستگان و حتی به مدارس کشور از طرف دیگر ، نارضایتی معلمان از شرایط کاری خود و حقوق ناچیز و عدم اجرای مصوبات قانون خدمات کشوری و افزابش حقوق بدون در نظر گرفتن نرخ تورم در سال های اخیر وزیر آموزش و پرورش را زیر سوال برده است .

قطعا وزیر آموزش و پرورش در بعضی از موارد می توانست با برخورد قاطع تر و اصولی تر و مقاومت و پافشاری بیشتر برخی از مطالبات را زودتر پرداخت کند ؛ اما نداشتن بودجه کافی و لازم برای آموزش و پرورش تنها به وزیر بر نمی گردد که علت اصلی در خواست استیضاح اعلام شده است .

تیم اقتصادی دولت و مجلس و کمیسیون های آن موظف بوده و هستند که در هنگام ارائه بودجه از سوی دولت دقیقا بررسی کرده و میزان واقعی و مورد نیاز آموزش و پرورش را را اصلاح کنند .

اگر اعتبار باشد و وزیری پرداخت نکرد استیضاح اجتناب ناپذیر است اما وقتی اعتبار کافی نیست تغییر وزیر چه دردی را دوا خواهد کرد ؟

ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است .

اکنون بودجه 95 در راه مجلس است .

به جای استیضاح وزیر ، بودجه کافی بدهید و تمام مطالبات جدید و قدیمی را لحاظ کنید ؛ بعد هم کنترل کنید که درست و دقیق پرداخت شود .

مشکل به راحتی حل می شود .

اگر دولت اصرار دارد که آموزش و پرورش با بودجه ناکافی بسته شود شما نمایندگان نپذیرید و مقاومت کنید .

به جای استیضاح وزیر حق و حقوق معلمان را بدهید .

شما به خوبی می دانید استیضاح وزیر نمایشی و سیاسی است و رای نمی آورد و اگر هم رای بیاورد یکی از معاونین ایشان سرپرست می شود و تغییری اساسی در پرداخت معوقات معلمان رخ نخواهد داد...

چون مشکل اصلی کمبود اعتبار است !


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار / نماینده مردم دشتستان در مجلس گفت: نمایندگان به انجام نشدن تعهدات وزیر آموزش و پرورش اعتراض کردند و درخواست استیضاح دوباره وزیر آموزش و پرورش را داشتند.

دوشنبه, 22 آذر 1394 10:51

به " صداقت " وفاداریم

گروه رسانه و تشکل /

برگزاری مجمع عمومی سازمان معلمان ایران و اطلاعیه گروه سخن معلم


در حاشیه برگزاری مجمع عمومی سازمان معلمان ایران ، لازم دانستیم مطالب و موضوعاتی را با شما همکاران و دوستان در میان بگذاریم :

بیش از دو سال پیش و به دلیل پاره ای مشکلات که مهم ترین آن به " تفاوت دیدگاه ها " بر می گشت تصمیم گرفتیم تا " سخن معلم " که زمانی ارگان و پایگاه خبری – تحلیلی سازمان معلمان ایران بود جدا شده و یک رسانه مستقل و پایگاهی برای انعکاس مشکلات و مسائل همکاران و فرهنگیان فارغ از خط کشی و جناح بندی های موجود جامعه شود .

تحلیل ما بر این بوده و هست که ارگان یک حزب ( سیاسی ) بر اساس دیدگاه ها و نیز اساسنامه و مرامنامه خویش فعالیت می کند ( این وضعیت البته طبیعی و قابل احترام است ) و ما نمی توانستیم استمرار این رویه را در سخن معلم تئوریزه و سپس نهادینه کنیم .

با این حال همواره سعی  ما بر این بوده است تا اخبار و مواضع همه تشکل های فرهنگیان در این جا منتشر شود .

" دغدغه ی دوستان ما نیز در تشکل " سازمان معلمان ایران " همواره مشکلات و مطالبات فرهنگیان و معلمان بوده و ما در این جا از تلاش ها و مساعی تک تک آن ها تشکر و قدردانی می کنیم . "

« گروه سخن معلم » کماکان  هم چون گذشته آمادگی خود را برای انعکاس دیدگاه ها ، مواضع و بیانیه های تشکل هایی که در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و مواضع نظام فعالیت می کنند اعلام می دارد .

« گروه سخن معلم  » اخیرا در مورد برگزاری مجمع عمومی سازمان معلمان ایران نامه ای را خطاب به وزارت کشور منتشر نمود که تاکنون پاسخی به آن داده نشده است . ( این جا )

این نامه در چارچوب سیاست های این رسانه و نیز تقویت تشکل های معلمی برای حضور همه افراد و دیدگاه ها در چارچوب پذیرفته شده و فعالیت های قانونی و مسالمت آمیز نگارش گردیده است .

به نظر می رسد دوستان ما  « مسیر » دیگری را برای پی گیری و ادامه طریق انتخاب کرده اند که ما برای آن ها آرزوی موفقیت و سربلندی داریم .

پایان پیام /


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در گفت و شنود

جامعه ایرانی و فرآیند آموزش و موانع آموزش

کلمات عنوان مطلب ،  هر کدام نیازمند بحث مبسوط و مطولی است که در این مقوله نگنجد ؛ خلاصه تقدیم می گردد تا بلکه  به راه حل هایی برسیم.


(جامعه و آموختن): حکایت از این دارد  که جامعه نیازهایی متنوع دارد، ولی احساس آن نیازها هریک ، پاسخ خاص دارد. اهم آنها با توجه بحث ما  تحریک حسی به نام یادگیری  می باشد و یادگیری از دیرپاترین امور انسانی می باشد که از صید غذا  برای بقا تا کنون که عصر فرا صنعت است، همیشه دغدغه عام بوده و البته هر جامعه ای پیشرفته تر  بوده که عصب یادگیری تحریک شده تر داشته و پاسخ مناسب برای رفع نیاز یاد گرفتن را دریافت نموده است.
مثلا جامعه ای پخت نانش ، شیوه زراعت ماقبل دهقانی اش، یا روش های تولید عقب مانده اش، شیوه یادگیری نا کارآمد نهاد های  آموزشی و دینی اش و.... همگی حاکی از ناکارمدی جامعه می باشد . این جوامع سر زنده نیستند بلکه  بوی حلوای  الرحمنش مشام را  آزرده می کند، پس همت این مردم باید تحریک تعصب یاد گرفتن که اوجب واجبات و حتی واجب تر از نان شب آنها می باشد.


( ایران و آموختن ):  ایران در قیاس با اطراف ، صبغه تمدنی و استقلال تاریخی و هجوم اقوام و قبایلی را تجربه کرده و شاید بقای موثر ایران در حوادث تاریخی روش بهتر  آموزش آن ها ، صرف نظر از فترت و رکود و چندین قرن سکوت بوده باشد، ولی به لحاظ اثر تمدن ساز و نهادهای قدرت مستقل در طول تاریخ و محل خاص جغرافیایی و منابع ایران ، ما را واقف به یادگرفتن ،چه در طول تاریخ و چه زمان حاضر که مرزهای جغرافیایی ،فرهنگی ،ارتباطی و اقتصادی درهم تنیده تر شده می کند و تعلل در اهمیت یادگیری در زمان بارش اطلاعات عصر حاضر ممکن ما را به ورطه نابودی هویتی تاریخی سوق دهد ؛ چنین مباد.


(فرآیند و آموختن) :  فرآیند امری مقطعی نیست ؛ به قول عوام خم رنگرزی نیست، کیفیت  آموختن یک کالا نیست که قابل معامله باشد  و قابل جعل باشد ، فرآیند در آموزش، طی شدن مراحلی است و یک نوع « شدن » است قابل مقایسه با هیچ  چیز نیست  .

از آثارش می توان فهمید که آموزش طی شده یا نه ، آموختن و فرآیند آن هم راه است، هم رهرو است و هم مسیر طولانی است . آثار یادگرفتن راه در افزایش اعتماد مردم ، در سلوک زندگی ، درکم شدن پرونده های دادگاه، در بهره وری اقتصاد ، در کم شدن طلاق و اعتیاد ،درکم شدن عسس، دادگاه و قاضی که به حبس عوامل آموزش جامعه دست درازی کند،  قابل مشاهده است.
آموزش و فرآیند آن توجه آحاد جامعه را می طلبد  ، همگی درگیر و متاثر از آموختن هستند، پس بودجه اش به جای ستاد باید در صف آموختن دقیق و موثر هزینه شود.

وظایف تدارکات ستادی را واگذار به هر نهاد کنند ، ولی صف آموزش قابلیت است و قابل معامله واگذاری نیست ،چون کالا نیست که از روند های درست و نادرست حاصل شود.آموزش صفتی است که قرار است ذاتی شود.

 

( آموزش راه آموختن و یاد دادن ) :
تفاوت انسان و سایر موجودات در کیفیت یادگیری است  و تفاوت ما در کشاکش یاد گرفتن بارز می شود، جامعه ایرانی در قیاس با سایرین با ترازوی آموزش قابل ارزیابی است و اگر این لنگ باشد ،تا به روز حشر وضع زراعت ،پیشا دهقانی و سایر امور نیز بر این منوال ؛ که مباد.
در امر دانایی باید بیاموزیم  که چگونه یاد بگیریم و به فرآیندهای آن دست یابیم ، راه آن نصب العین صغار و کبار  ما باشد و این نیز شعار جهان انسانیت است.


موانع آموزش و دو نگاه به آن
(نگاه از برون): بی اغراق شاید مهمترین مشکل نوع تلقی است که بیرون از جامعه آموزشی به آن تحمیل شده که باعث انفعال  و بی انگیزه شدن و حاکم شدن یاس و نداشتن برنامه های به روزشده جهت معضلات آموزش شده است و اگر هم مشورتی را بگیرند اولا صوری است ، ثانیا اکثرا از افراد ستادی و کسانی است که نگاه شان ٱمر و ماموری است و نقش هستی بخشی، در آموزش ندارند مورد مشاوره قرار می گیرند.
نگاه از بیرون معطوف به روندهای اداری و جریان های متحجر سیاسی و به شدت محافظه کار و غیر کارآمد و دریافت درستی از امر آموزش و مشکلات و راه حل های آن ندارد . بیشتر جهت اداء تکلیف و نه اداء حق  به آموزش  می پردازد  و گویا قرار نبوده خروجی آموزشی ایران آدم های فکوری باشند، چون به غلط فکر ،نیروی خلاق و آفریننده  را مانع جریان حیات خود تلقی می کند؛ درصورتی که  یک انسان خلاق و پرورش یافته مانع هیچ کس نیست ،بلکه چون هستنده شده  ،به  همه هستی بخشی می کند ، ازجمله به هرنیروی ناکارآمد.
یک نیروی معطوف به قدرت مافوق مثل یک نظامی پادگان ، به معلم و شاگرد و امر پیچیده آموزش نگاه می کند و ظاهربین و قشری می باشد و بعد از چند دهه آموزش مثلا  به چپ چپ  و به راست راست ، سر صف دانش آموزان معصوم  ملت را شق القمر  آموزشی این جریان تلقی می کند.
« تلقی برون گرا » نمی خواهد شفافیت در بودجه کلانی که از طرف  دولت و مردم  پرداخت می شود وجود داشته باشد.

معلوم نیست گردش مالی کارتال های مدارس غیر انتفاعی و آموزشگاه های خصوصی ،دریافت های مدارس دولتی و کلاس های کنکور و کتاب های کمک آموزشی  و... معلوم گردد که آموزش جمعا چه کسری از تولید ناخالص ملت را شامل می شود و در مقایسه سایر بلاد چه خروجی برای ملت دارد.

بدیهی است که هر کدام از این نیروهای برون گرا ازنمط پول های بی حساب کتاب کلاه کلانی را سهیمند درحالی که دودش به چشم فرزندان این جماعت جاهل هم  عن قریب خواهد رفت .


(نگاه درون گرا): این تلقی اگر تقویت شود حتما ثمر بخش خواهد بود چون درگیرترین عامل آموزشی، جمعیت عظیم معلمان می باشد ؛ مهمترین نقطه اثر اموزشی توسط معلمین اعمال می گردد ؛ به شرطی که در کیفی شدن این جمع سرمایه گذاری لازم  انجام شود.
برای این مهم در بندها و تبصره های برنامه های مصوب  این موارد لحاظ گردد :


الف ) شفافیت در منابع مالی ،انسانی ، آماری از سایر موارد
بودجه مصوب چند درصد از تولید ناخالص ملی است و در مقایسه با سایرین چه وضعی دارد و چه تعداد نیروی اداری در مقایسه تعداد معلم  وجود دارد. درصد هزینه برای هر دو رسته معلوم شود و با تحلیل آمار معلوم شود پرداختی هر رسته چه اثری بر کیفیت فرآیند آموزشی دارد.


ب ) گردش مالی مدارس غیر انتفاعی، موسسات و آموزشگاه ها و کتاب های کمک درسی غیر دولتی و دریافت های مدارس دولتی را به علت اینکه درچرخه آموزشی کشور بوده از نظر پوشش دانش آموزی و سهام داران و ذی نفوذان ستادی  و اثر بخشی آنها در روند کیفیت بخشی و کارآمدی  و ایجاد تله های فقر فرهنگی و نقش چنین نهادهای غیر دولتی در گلخانه ای شدن روندآموزشی و اصلاح ژنتیکی نژاد نهاد آموزشی کشور که مزید بر تله اقتصادی حاکم بر روابط ،تله گسترده فرهنگی نیز شده را خواهشا مورد تحلیل آماری قرار داده و نتایج شفاف را به حضور کل جامعه و خصوصا جامعه فرهنگی رسانده تا به روشی درون زا را معضلات مورد مداقه قرارگیرد.

شاید از روند کالایی شدن کیفیت آموزش کشور جلوگیری شود و از راه شکست خورده نو محافظه کاران لیبرال جهانی عبرت گردد.


ج) در ضمن قابل تذکر است که معلوم گردد میزان نقش و کمک نهادهایی چون شهرداری های کشور و خصوصا تهران و سازمان تامین اجتماعی و نهادهای خیریه ای و نظامی و بنیادها و کارتل های اقتصادی غیر دولتی از راه پرداخت های مالیاتی و عوارض گمرکی و وسایر عوارض قانونی در روند آموزش کشور شفاف و به اطلاع بافت موثر در آموزش رسانده تا برنامه ریزی مناسب انجام گردد.


د ) شفافیت در نهادهای عام المنفعه  وابسته به آموزش و پرورش مثل تعاونی های مسکن و مصرف و سازمان های رفاهی خدماتی و صندوق های قرض الحسنه و ذخیره فرهنگیان شامل شفافیت در نحوه اداره کنندگان و گردش و جابه جایی هیات مدیره آنها که گذشته حاکی از تبانی ها و تباهی همان نهادهای برون گرا و معطوف به قدرت بوده ؛ ناکارآمدی چنین نگاهی اظهر من الشمس است و مهمتر گزارش های دوره ای شفاف مالی از تمام گردش های مالی اعم از سود و زیان و دریافتی تمام آحاد دست اندرکار و منسوبین و منصوبین نهادهای مذکور باعث تشویق معلمین و مودت و اثر گذاری مثبت درامر مهم یادگیری  درتمام سطوح جامعه خواهد داشت.
ه ) احیاء واحدآمار و بودجه به نحوی که تمام اطلاعات آماری و تحلیل های آماری منابع بودجه و نحوه هزینه کرد و مقایسه آماری شفاف با سایر نهادهای دولتی و غیر دولتی  و مقایسه آن با سایر جوامع پیشرفته  به صورت آنلاین در دسترس باشد و از موثرین درون سیستم  آموزش و پرورش در تحلیل آماری جهت بهبود تشکیلات و روش ها جهت مستشاری به کارگیرند.

الیس به الصبح قریب.


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در آموزش نوین

تعریف و کاربرد علوم انسانی اصطلاحا "رياضيات با شهود محض سروكار دارد و علوم تجربي با شهود تجربي و آزمایشگاهی. شهود محض از پيش در ذهن انسان نهاده شده است و هر كس مي‌تواند آن را بدون مراجعه به جهان خارج از ذهن تصور كند. هركسي در ذهن خود تصوري از دايره، مستطيل، عدد 5 و عمل جمع و تفريق دارد و بنابراين موضوعات علوم رياضي در ذهن هركس به خودي خود موجودند.
اما موضوعات علوم تجربي، موضوعاتي خارج از ذهن انسان هستند و براي شناخت آنها لزوما" بايد از آنها تجربه حسي و آزمايشگاهي داشت.

بنابراين علوم تجربي و علوم رياضي از دو حيث با يكديگر متمايز مي‌شوند:

الف- از حيث موضوع (به تبع موضوع )

ب- از حيث روش
علوم رياضي به تبع اين‌كه روشي عقلي دارند، معمولا" يقين‌آورتر هستند.
اما در اين ميان تكليف علوم انساني چيست؟

همواره 3 سوال مهم در مورد علوم انساني مطرح است:

1- موضوع علوم انساني چيست ؟

2- روش علوم انساني چيست ؟

3-‌ اهميت علوم انساني چيست ؟


علوم انساني در اواخر قرن نوزدهم در جوامع غربي دچار بحران شديدي شد، چون در آن زمان، علوم تجربي به شدت در حال پيشرفت بودند و داراي منافع بسيار زيادي تلقي مي‌شدند. تا آن زمان هنوز جنگ‌هاي جهاني اول و دوم اتفاق نيفتاده بود و بنابراين اثرات مخرب علم و تكنولوژي جديد بر زندگي انسان، ( نمونه آن بمباران هسته‌اي دو شهر ژاپن ) هنوز آشكار نشده بود و صرفا" مزاياي علم تجربي مدرن مثل پزشکی مورد توجه واقع مي‌شد.

در اين ميان علوم انساني علومي بدون فايده و بدون دقت تلقي مي‌شد ؛ چرا که هيچ تعريف مشخصي نيز از اين علوم وجود نداشت و معمولا اين علوم را با مصاديق آن (فلسفه و تاريخ ) مي‌شناختند ، نه موضوع اين علوم مشخص بود،نه روش و نه اهميت آن.
امروزه علوم انسانی به دسته‌ای از علوم اطلاق می‌شود که به موضوعاتی چون جامعه، فرهنگ، زبان، رفتار انسان، روان، فهم و اندیشهٔ افراد می پردازد. جامعه شناسی، روان شناسی، زبان شناسی، مدیریت، اقتصاد، هنر، علوم سیاسی و تاریخ چند نمونه از رشته‌های علوم انسانی‌اند.
علوم انسانی در حال حاضر دارای دو پارادایم اصلی است. یکی پارادایم "علوم انسانی مدرن" و دوم "علوم انسانی جدید یا پست مدرن"هم خوانده می‌شود.

در"علوم انسانی جدید" با روش‌های عموماً تحلیلی، انتقادی و تفکری - تعمقی امور انسانی را مطالعه می‌کنند و روش بررسی موضوعات و پژوهش پیرامون آن‌ها بیشتر با روش مشاهدهٔ غیر مستقیم است.

در عین حال بسیاری از شاخه های علوم انسانی چون مدیریت، اقتصاد، حسابداری، جغرافیا و روان شناسی برای تجزیه و تحلیل از برخی علوم غیرانسانی همچون ریاضیات کاربردی (در مدیریت)، آمار کاربردی و تحلیل رگرسیون (اقتصاد و روان شناسی)، GIS و سیستم های راداری و سنجش از دور (در جغرافیا )، تعیین نیمه عمرمواد (باستان شناسی) و سایر روش های تجربی استفاده می کنند.
علوم انساني همچون رياضيات به محاسبه و اندازه‌گيري نمي‌پردازد ، اما اهمیت و كار علوم انساني « فهم »، درک و « توصيف » است. بنابراين علوم انساني از دو جهت با علوم تجربي تفاوت دارد:

از جهت موضوع ( موضوع علوم تجربي اشياء طبيعي است و موضوع علوم انساني چيزهايي است كه انسان آنها را ساخته است مثل جامعه، رفتارها، تاریخ ) و دیگری از جهت روش ( روش علوم تجربي، تجربي و آزمايشگاهي است و روش علوم انساني فهم و تولید فکر و توصيف خود موضوع است).
به عنوان مثال فهم و توصيف علوم تجربی یا كامپيوتر و به طور كلي محصولات تكنولوژي در چارچوب رشته‌هايي مثل فلسفه تكنولوژي و در زير مجموعه علوم انساني مطرح مي‌شود.
مثلا"علوم انسانی کاربرد چاقو و دینامیت را مشخص می کند.
ما در كنار اهميت دادن به علم تجربي و تكنولوژي، نبايد از فهم اين پديده‌ها غافل باشيم و از علوم انسانی جدید عقب بمانیم.
نفوذ استبداد، استعمار، افراط و تفریط، خشونت و...به دلیل ضعف در علوم انسانی است.
با این تفاسیر ، علوم انسانی منشاء تحول، نوسازی و توسعه بوده و به زندگی هدف و معنا می دهد و در فرآیند توسعه مقدم بر علوم ریاضی و تجربی است.
به دلیل سرمایه گذاری اندک در علوم انسانی تقریبا"همه منابع درسی دوره های عالی علوم انسانی در دانشگاه ها از منابع خارجی است.
باید واحدهای درسی علوم انسانی مثل اقتصاد، حقوق، روان شناسی عمومی، مدیریت، جامعه شناسی و... به عنوان دروس عمومی در دانشگاه ها و حوزه های علمیه تدریس شود، باید توجه داشت که مبانی، اصول و تئوری های علوم انسانی همچون علوم ریاضی و تجربی در همه دنیا یکی است و بومی کردن علوم انسانی بی معناست.
باید مراکز تحقیقاتی و پژوهشی به دور از سیاست زدگی برای تولید علم درحوزه علوم انسانی فعال شوند و از تجربیات سایر کشورها نیز بهره گیرند ؛  در آمریکا 25000 مرکز تحقیقاتی و در ژاپن 5000 مرکز مستقل از حکومت آزادانه به کار پژوهشی علوم انسانی می پردازند.
دستگاه های دولتی نیز برای استخدام و ایجاد اشتغال برای فارغ التحصیلان علوم انسانی اقدام نمایند.
یک ذهنیت غلط در برخی افراد هست که فکر می کنند دانش آموزان و دانشجویان رشته علوم انسانی از اقشار ضعیف و تنبل جامعه هستند.

حذف یا محدودکردن علوم انسانی مدرن و جدید از آموزش و پرورش عقب ماندگی کشور را تشدید خواهد نمود.


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار /

آزادی معلم زندانی مسعود کردپور از زندان

" مسعود کردپور " دبیر آموزش و پرورش و خبرنگار که از حدود سه سال پیش در زندان های ارومیه و مهاباد تحمل حبس می کرد از زندان آزاد شد .

وی طی سه جلسه دادگاهی در سال  92 در دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به سه سال حبس محکوم گردیده بود که این حکم بعد از تایید در دادگاه تجدید نظر در آذر ماه سال 93 از طرف دیوان عالی کشور  بر اساس بند 6 ماده 272 ائین دادرسی کیفری نقض گردید و به شعبه هم عرض ارسال گردید که از طرف شعبه هم عرض نیز مجددا با حکم اصراری حکم اولیه تائید گردید .

نامبرده نهایتن بعد از تحمل سه سال حبس از زندان آزاد شد.

در حال حاضر ، علیرضا هاشمی سنجانی ، دبیر کل سازمان معلمان ایران ؛ علی اکبر باغانی ، نائب رئیس کانون صنفی معلمان ایران ؛ اسماعیل عبدی ، دبیرکل کانون صنفی معلمان ایران ؛ محمود بهشتی لنگرودی و رسول بداقی از اعضای هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران در زندان به سر می برند.

پایان پیام /


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

رفتارشناسی معلمان و آسیب شناسی تشکل های صنفی فرهنگیان

یکی از مشکلات غالب در تشکل های معلمان فقدان " اتاق فکر " است .تقریبا همه تشکل ها دارای یک شورای مرکزی و یا هیات مدیره هستند که اکثرا تصمیمات در آن گرفته می شود .

نوع روابط و چینش معادلات معمولا به صورتی است که دبیر کل و یا رئیس تشکل حرف اول و آخر را می زند .

با این که در اساسنامه همه تشکل ها گسترش تشکل و ارتباط به صورت عمودی و افقی پیش بینی شده است اما به علت همان فقدان اتاق فکر که اشاره شد " گردش فکر " میان بخش های مختلف تشکل مشاهده نمی شود .

تقریبا همه تشکل ها سطح فعالیت خود را در سطح کشور معرفی می کنند اما این تقسیم بندی معمولا اسمی است و مواضع و راهبردها توسط یک نفر و یا عده معدودی اتخاذ می شود .

تشکل ها معمولا فاقد یک راهبرد و برنامه مشخص برای آینده هستند و بیشتر تصمیمات آن ها بر اساس روزمرگی و وقایع روزانه تنظیم می شود .

فقدان اتاق فکر و نیز درهم تنیدگی برخی تشکل ها با جریان های " قدرت " و در سوی مخالف ، عدم شکل گیری الگوی گفت و گو میان سطوح مختلف میان اعضای تشکل و نیز بدنه فرهنگیان و معلمان باعث شده است که بسیاری از این تشکل ها حتی در برابر وقایع مهم و چالش برانگیز نیز واکنشی نشان ندهند .

شاید لازم باشد در این میان به نمونه هایی اشاره شود .

* در قضیه " محسن خشخاشی " متاسفانه حتی تا چند روز پس از این واقعه تلخ ، تشکل های صنفی معلمان موضعی در این مورد نداشتند و حتی خبر آن را نیز در  رسانه و یا سایت خود منتشر نکردند !

*در ماجرای ضرب وشتم دبیر ریاضی منطقه 14 تهران ( ابوالفضل هنانیان ) با این که انعکاس وسیعی در رسانه های داخلی و خارجی داشت اما مورد توجه و نظر هیچ یک از تشکل های معلمان چه صنفی و چه سیاسی قرار نگرفت !

*در خبر مربوط به حذف رشته علوم انسانی از مدارس دولتی ، علی رغم وسعت انتشار خبر و واکنش ، هیچ یک از تشکل ها موضعی اعلام نکردند .

*در ماجرای حمله به دبستان عبود بیضا در استان فارس که طی آن آموزگاران این دبستان مورد حمله و ضرب و شتم تعدادی از اولیاء دانش آموزان قرار گرفتند ، سکوت بر تشکل های فرهنگیان حاکم بود !

*حتی در موارد مهمی مانند  استیضاح وزیر آموزش و پرورش ، بودجه آموزش و پرورش ، رتبه بندی معلمان و... نیز مواضع مشخصی از تشکل ها مشاهده نشده است .

نگاهی به روند رخدادها و وقایع در درون آموزش و پرورش و جامعه معلمان نشان می دهد که تشکل های مختلف معلمان از مشکلات و مسائل بدنه دور هستند و برنامه ای برای تحلیل و تعلیل مشکلات و پاسخ گو نمودن مسئولان و دست اندرکاران امر ندارند .

اتخاذ موضع " خنثی " و یا " بی تفاوتی " نسبت به مطالبات آموزش و پرورش در سطوح و لایه های مختلف آن موجب شده است که آنان در میان افکار عمومی معلمان جایگاهی نداشته و از سوی معلمان  خیلی جدی گرفته نشوند .

تشکلی که نتواند همراه و هم زمان با مطالبات آموزش و پرورش و معلمان حرکت کند و نسبت به مسائل مهم و راهبردی بی تفاوت باشد قطعا نخواهد نتوانست میان آنان جریان ساز باشد .

تشکل های معلمان باید ضربان مطالبات معلمان را داشته باشند و متناسب با آهنگ تغییرات و صرب آهنگ آن واکنشی در خور داشته باشند .

این همراهی و هم سویی با افکار عمومی معلمان خواهد توانست آنان را در معادلات و معدلات تغییر تثبیت کند و تشکل های معلمان در این فرمول می توانند " جریان ساز " باشند .

حرکت و طراحی برنامه بر اساس آهنگ تغییرات و تحلیل منطقی قضایا و بردار آن حتی می تواند قدرت و توان مقابله با افکار عمومی را نیز به آنان بدهد که متاسفانه هیچ یک از تشکل های معلمان در حال حاضر قادر به ایفای نقش  خود در این مرحله عالی و مهم نیستند .

هر چند یادآوری این نکته مهم است که تشکل ها در صورت اتخاذ این ویژگی ها می توانند " گفتمان ساز " باشند و به کاهش و تعدیل بحران " اعتماد " میان " صف " و " ستاد " کمک نمایند .

فقدان طراحی یک مدل مناسب و مقتضی برای ارتباط منطقی و دو سویه میان کادر رهبری یک تشکل با بدنه موجب شده است تا آنان از وقایع درون فرهنگیان و آموزش و پرورش دچار گسست شده و یک " تاخر فازی " میان آن دو ایجاد شود .

بروز این حالت موجب می شود که برخی تشکل ها که مهم ترین آن " کانون های صنفی معلمان " هستند برای پر کردن این شکاف و یا گسست کاملا خود را شبیه بدنه و مطالبات آنان نمایند ؛ این در حالی است که اصولا تشکل ها وظیفه پالایش ، کارشناسی کردن مطالبات براساس واقعیات و شرایط و تقسیم بندی آنان بر اساس اولویت ها را دارند و از نظر مباحث تشکیلاتی باید نقش " حد واسط " میان دولت و ملت ( معلمان ) را ایفا کنند .

وجود چنین آسیب هایی در این گونه تشکل ها موجب شده است که آنان در پوپولیسم رایج میان برخی جریانات و به عنوان مثال فرهنگ شفاهی و ضد پژوهش محور رایج میان معلمان حل شده و حتی تندتر از آنان به بیان خواسته ها و مطالبات بپردازند .

ایفای چنین نقش هایی در تشکل ها شاید بتواند به « محبوبیت »آن تشکل کمک کند اما تاثیری در فرآیند " مقبولیت " نداشته و نخواهند نتوانست موجد یک جریان در تحولات و تغییرات مثبت باشند .

دیده شدن تشکل های معلمان از سوی دولت  ، معلمان و مهم از آن جامعه نیاز به طراحی یک " تئوری " و " برنامه " برای اداره تشکیلات دارد .

توان تاثیرگذاری تشکل ها با میزان ورود  ، حضور و ماندگاری نیروهای متفکر ، نخبه و باانگیزه ارتباط مستقیم دارد .

افرادی با ویژگی های ذکر شده باید بتوانند در اتاق فکر و یا شورای سیاست گذاری تشکل حضور داشته و آهنگ ( ریتم ) حرکت و موضع گیری شورای مرکزی و یا هیات مدیره آن تشکل را تنظیم کنند.

هر چند هنوز هم در جامعه ما مدلی برای گفت و گو میان نخبگان حتی در سطوح هم عرض هم مشاهده نمی شود که البته باید این وضعیت تعدیل شود .

 بخش اول

بخش دوم

بخش سوم


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در آموزش نوین

گروه اخبار / متن کامل لایحه پیشنهادی برنامه ششم توسعه را که از سوی سازمان مدیریت به دولت ارائه شده و در حال بررسی است، منتشر شد.در این لایحه ۵ وزارتخانه نیرو، نفت، اقتصاد، جهاد کشاورزی و صنعت، معدن و تجارت دستخوش تغییر ساختار شده‌اند.

ستاد برنامه ششم پیشتر جزئیات لایحه پیشنهادی برنامه ششم توسعه را مصوب کرده و سازمان مدیریت و برنامه ریزی نیز پیش نویس این لایحه را برای تصویب نهایی در اختیار دولت قرار داده است که هم اکنون در حال بررسی و نهایی شدن جهت ارائه به مجلس شورای اسلامی است.

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور