واکنش های تهاجمی رسانه ها و برخی کارشناسان آموزشی و غیر آموزشی و تعدادی از روزنامه نگاران به مصاحبه آقای اسفندیار چهاربند مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران، نمونه ای از نقد عصبی و سطحی و بی مایه در فضای عمومی بود.
عدم دقت ، وفادار نبودن به متن سخنان ، پیروی از جو سیاست زده عمومی ، اظهار نظر بدون سند و تسویه حساب سیاسی و اغراق و بزرگ نمایی (یک کلاغ ، چهل کلاغ ) از ویژگی های فضای انتقادی این دوره برخی رسانه ها است.
شاخ و برگ دادن به حرفهای چهار بند ، نشان داد که واقعا می شود از یک کاه، کوه ساخت و نامربوط ترین حرف ها را به عنوان کارشناس و روزنامه نگار تحویل مردم داد.گفتم نامربوط . حرف نامربوط لزوما غلط نیست، فقط به موضوع ربط ندارد. مثلا اگر کسی در پاسخ به سوالی در باره دبیرستان های علوم انسانی فرهنگ ، نیم ساعت در باره فلان مدرسه غیرانتفاعی خاص حرف بزند ، حرفش ممکن است درست یا غلط باشد اما قطعا بی ربط است. یا اگر کسی پرسش در مورد دبیرستان های فرهنگ را بهانه ای کند برای نقد سیاست های شورای عالی انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها ، ممکن است نظرش درست باشد اما به موضوع سوال ربطی ندارد.
خواننده سطحی نگر و شعاری ، روزنامه نگار و کارشناس را تشویق می کند که حرف های سطحی و شعاری بزند و حرف های سطحی و شعاری روزنامه نگار و کارشناس ، خواننده را شعاری تر و هیجانی تر می کند.
« کلی گویی با طعم سیاست » طرفداران بسیاری دارد به خصوص اگر چاشنی انتقاد از دولت و حکومت را هم به آن اضافه کنیم. نه سیاست بد است و نه انتقاد از دولت و حکومت بد است. اما قبل از انتقاد و سیاسی کردن موضوع اول باید واقعا ببینیم موضوع چیست؟
مثلا در این بحث قبل از داد و فریاد اول ببینیم که آیا واقعا قرار است رشته علوم انسانی در مدارس تعطیل شود؟ آیا گونده چنین حرفی زده است؟ بعد از جمع آوری داده ها برویم سراغ سابقه مساله و... مدارس فرهنگ کی تاسیس شده اند؟ طبق اساسنامه با چه شرایطی دانش آموز می پذیرند؟ بر اساس حدس و گمان و پیش داوری می شود جیغ زد اما نمی شود تحلیل درست ارائه داد.
واکنش ها به مصاحبه چهاربند و سوژه های مشابه آن که مستعد تفسیر و ربط آسمان به ریسمان هستند، از نظر روش شناسی نشان می دهد که اولا صحت و دقت در کار رسانه ای به خصوص در فضای مجازی کمتر مورد توجه است. ثانیا برخی از افرادی که در رسانه ها به عنوان کارشناس حرف می زنند، به جای واقعیات ، پیش داوری و ذهنیات خود را در اظهار نظر مبنا قرار می دهند . ثالثا فضای عمومی، اظهار نظرهای جنجالی و اغراق شده و حتی بی ربط را بر نظرات احتیاط آمیز و مبتنی بر واقع ترجیح می دهد و برخی انسان ها، برای اینکه دیده و شنیده شوند و مورد پسند قرار گیرند ترجیح می دهند فقط فریاد بزنند.
یک روزنامه نگار خارج از کشور در یادداشتی با عنوان "ثبت نام علوم انسانی زیر سلطه حداد عادل..." به بهانه ی اشتراک لفظ "فرهنگ "، آسمان را به ریسمان بافته است و تقریبا تمام یادداشت خود را به توصیف و چگوگی تاسیس دبیرستان های غیرانتفاعی فرهنگ که گفته می شود موسس آنها حداد عادل و همسرش هستند اختصاص داده است. این روزنامه نگار محترم بدون تحقیق و حتی خواندن مصاحبه چهاربند و فهم اینکه مدرسه فرهنگ چه نوع مدرسه ای است ، مطالبی نوشته که صرف نظر از درست یا غلط بودن، کاملا بی ربط است.
می گویند مادری به فرزندش گفت : "قربون چشمانت بادامیت بروم." بچه شروع کرد به گریه کردن که من "بادام" می خوام . حالا حکایت این روزنامه نگار است. کلمه " دبیرستان فرهنگ" او را یاد دبیرستان فرهنگ حداد عادل انداخته و فکر کرده لابد قرار است مدارس علوم انسانی کشور را یک جا بدهند به آقای حداد عادل. او برای آنکه یادداشت خود را عمیق نشان دهد، دبیرستان های فرهنگ را : "نماد یک نبرد پشت پرده در فضای آموزش و پرورش ایران" می داند و آن را " یک نبرد پیچیده و هزار لایه " می داند.
این روزنامه نگار با یک پرس و جوی ساده و یا حتی خواندن متن مصاحبه آقای چهاربند، متوجه می شد که دبیرستان های فرهنگ مورد نظر آقای چهاربند اصلا ربطی به دبیرستان های غیر انتفاعی فرهنگ آقای حداد ندارد.
بحث من در اینجا دفاع یا نقد مدارس غیر انتفاعی فرهنگ حداد عادل نیست. نکته این است که موضوع دبیرستان های فرهنگ که در صحبت آقای چهاربند مطرح شده، اصلا ربطی به حداد عادل ندارد . اتفاقا این نقدهای بی پایه منجر به نتیجه معکوس می شود.
نویسنده برای زیاد کردن پیازداغ یادداشت خود ، بدون ارائه دلیل و فکت ، تاسیس مدارس فرهنگ را نبرد پیچیده هزار لایه معرفی می کند!
اظهار نظر آقای صادق زیباکلام در روزنامه شهروند هم در نوع خود جالب است. آقای زیبا کلام استاد دانشگاه و منتقد صریح اللهجه اتفاقاتی است که در این سال ها در دانشگاه برای رشته علوم انسانی افتاده و مصاحبه چهاربند، بهانه ای است تا بگوید : "در ایران به علوم انسانی بهعنوان ابزاری برای انتقال و القای ایدئولوژی به جامعه نگاه میشود و نه برای فهم جامعه، فهم تاریخ و فهم انسان. "
در واقع شنیدن نام علوم انسانی ، جرقه ای است که به انبار باروت خاطرات آقای زیباکلام می افتد. آقای زیبا کلام به عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه حق و صلاحیت دارد که در مورد علوم انسانی اظهارنظر کند اما معلوم نیست این سخن ایشان که "آموزشوپرورش میخواهد علوم انسانی را به کلی جمع کند." مبتنی بر کدام خبر و داده صحیح است؟
آقای زیباکلام در ادامه می گوید: "اگر آموزش و پرورش احساس میکرد که از علوم انسانی نتیجه گرفته و موفق هستند و فارغالتحصیلان روزبهروز به خواسته آنها نزدیک میشوند، این رشته را حذف نمیکرد." پایه این تحلیل کدام اطلاعات است؟
آقای زیبا کلام همچنان بر گفته بدون سند خود اصرار می ورزد: "حذف علوم انسانی از دبیرستانها درواقع مقدمهای برای حذف تدریجی آن در دانشگاهها در سالهای آینده است." علاوه بر اینکه آقای چهاربند در مصاحبه حرفی در باره حذف رشته علوم انسانی نزده است ، این تصور که علوم انسانی از دانشگاه ها حذف شود هم اغراق آمیز است.
ممکن است محتوای دروس رشته های علوم انسانی دانشگاه ها عوض شود اما بسیار بعید است که رشته های علوم انسانی در دانشگاه ها ، حذف شوند.
آقای زیبا کلام اگر فقط با یک دبیر ادبیات تماس می گرفت متوجه می شد که رشته علوم انسانی مدارس معمولا پذیرای دانش آموزان دارای معدل پایین و ضعیف است و اگر از استثناها بگذریم ،به طور خودکار بچه های درس خوان شاخه نظری ، رشته ریاضی و تجربی را انتخاب می کنند و آن طوری که آقای چهاربند (راست یا دروغ ) گفته ، هدف از تغییرات ارتقای کیفی این رشته با پذیرش دانش آموزان با کیفیت است.
حداقل آقای زیبا کلام می توانست در اینترنت سرچ کند و متوجه شود که تاسیس مدارس فرهنگ مصوبه سال 83 شورای عالی آموزش و پرورش است و ربطی به دعواهای سال های اخیر دانشگاه بر سر علوم انسانی ندارد.
روزنامه شهروند در گفت و گو با شخص دیگری که او را آموزگار و کارشناس آموزش و پرورش معرفی می کند از قول او می نویسد : «به نظر میآید این سیاست کلی دولت در بخش آموزش است که آموزش را به صورت پولی دربیاورد. مدارس فرهنگ، غیرانتفاعی هستند و به دنبال خود هزینههای بسیار زیادی را خواهند داشت علاوه بر آن به علت گستردگی مناطق خانوادهها متحمل هزینه ایاب و ذهاب برای فرزندشان میشوند."
این آموزگار محترم لااقل اگر پرس و جو می کرد متوجه می شد که مدارس فرهنگ "غیرانتفاعی" نیستند. یک عده به دلایل عقیدتی در پس هر طرح . سخنی، خصوصی سازی و لیبرالیسم نو می بینند !
روزنامه قانون گزارشی با عنوان جنجالی : "گلوی علوم انسانی را چرا رها نمی کنند ؟" به بررسی موضوع پرداخته است.
آقای فیاضی سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس می گوید: "اجرای قانون ممنوع شدن ثبت نام دانشآموزان رشته علوم انسانی در مدارس دولتی تبعاتی به دنبال خواهد داشت."
فرض ایشان بر این است که قانونی برای منع تحصیل دانش آموزان در رشته علوم انسانی تصویب شده است !
آقای فیاضی انتقاد می کند: " برای بچه های انسانی بازار کار وجود ندارد دانش آموزان ممتاز از سوی خانواده ها به رشته های ریاضی و تجربی سوق داده می شوند" اما می افزاید : " به اجرای این قانون که قراراست از مهر سال آینده فقط دانشآموزان ممتاز بتوانند در رشته علوم انسانی تحصیل کنند نقدهای جدی وارد است."
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه و تشکل /
مجمع عمومی سازمان معلمان ایران پس از طی یک وقفه تقریبا ده ساله ( مقارن با دولت های نهم و دهم ) در روز سه شنبه 24 / 9 / 1394 در باشگاه فرهنگیان تهران برگزار می شود . ( این جا )
کمیته تشکیلات و برنامه ریزی سازمان پس از نشست و هم اندیشی تغییراتی را به صورت پیشنهاد بر اساسنامه قبلی ( این جا ) انجام داده است که در روز تشکیل مجمع به رای گذاشته خواهد شد .
اعضای محترم که در سه گروه عنوان شده ( این جا ) و با تائید کمیته تشکیلات و برنامه ریزی سازمان معلمان ایران در مجمع عمومی حضور می یابند می توانند پیشنهادات و نظرات خود را در مورد این تغییرات برای « گروه سخن معلم » تا روز یکشنبه 22 / 9 / 94 ارسال نمایند .
از این دوستان دعوت می شود ضمن حضور در روز مجمع ، پیشنهادات و یا نظرات خود را به صورت کتبی به رئیس مجمع نمایندگان تسلیم نمایند .
حذف علوم انسانی از دبیرستان ها و محدودسازی آن عواقب جبران ناپذیری بر نسل آینده باقی خواهد گذاشت و باعث واردات علوم انسانی از خارج و وابستگی بیشتر کشور به تئوری های وارداتی و نفوذ فرهنگ و ادبیات بیگانه می شود.
هم اکنون نیزعلوم انسانی در کشور مظلوم است .
اکثر فارغ التحصیلان آن بیکار هستند و تولید علوم انسانی مدرن و تدریس آن با موانع و محدودیت های زیادی روبه روست.
علوم انسانی مربوط به " فهم و درک " انسان ازخود، جامعه و جهان است.
علوم انسانی مدرن که در رشته جامعه شناسی، تاریخ، روان شناسی، علوم سیاسی، حقوق و اقتصاد متبلور می شود عامل توسعه انسانی است که در جهان سوم مظلوم واقع شده و ایدئولوژی گردیده است.
چون علوم انسانی پرسش ایجاد می کند، عقلانیت را ترویج می نماید، ذهن ها را بازمی کند و مطالبات شهروندان را بالا می برد که مورد پسند مدیران اقتدارگرا و سنتی نیست.
مردم نیزبیکار نمی نشینند .
علوم انسانی مدرن را از طریق شبکه های مجازی، تلویزیون های ماهواره ای ،کتاب های زیرزمینی و...به دست می آورند.
دولت و مجلس و شوراهای شهر از علوم انسانی مدرن دفاع کنند.
حذف علوم انسانی استقبال از فقر فرهنگی و عقب ماندگی خواهد بود.
اصول علوم انسانی همانند علوم ریاضی و تجربی در همه ملل یکی است و علوم انسانی بومی و غیربومی نداریم .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /
طاهره نقی یی قائم مقام سازمان معلمان ایران در گفت و گو با سخن معلم با اشاره به اعتصاب غذای محمود بهشتی لنگرودی عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران که در زندان اوین به سر می برد نسبت به وخیم شدن وضعیت جسمی و روانی ایشان ابراز نگرانی کرد .
او به سخن معلم گفت : با توجه به اینکه دو هفته از اعتصاب غذای ایشان می گذرد نگران هستیم آسیب های جدی بر او وارد شود ، لذا از مسئولان می خواهیم نسبت به سرنوشت این فعال صنفی و مدنی بی تفاوت نباشند و هر چه سریع تر با پاسخ مناسب به خواسته های برحق و قانونی ایشان نگرانی جامعه معلمان را بر طرف سازند.
قائم مقام سازمان معلمان ایران تصریح کرد : هر چند ما همچنان منتظر گشایش در وضعیت معلمان زندانی آقایان هاشمی، باغانی، عبدی ، بداقی و بهشتی هستیم اما آنچه اولویت و فوریت دارد وضعيت بهشتی است چرا که علاوه بر نگرانی در مورد وضعیت جسمی ایشان از التهابات ناشی از واکنش های جامعه معلمان نیز نگرانیم.
لذا امیدواریم با تدابیر لازم این نگرانی ها برطرف شود.
پایان پیام /
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
روز 16 آذر 1332، دانشگاه تهران به طور کامل در اشغال گارد شاهنشاهی بود. دانشجویان دانشکده فنی از پشت شیشه ها ارتشى هاى مسلح را نگاه مى کردند. زنگ دوم بود. استاد نقشه بردارى، آقاى مهندس شمس ملک آرا، تازه درس را شروع کرده بود که مستخدم وارد کلاس شد و چیزى در گوش استاد گفت.
استاد جواب داد: ''نمی شود، بروید پیش معاون دانشکده." مستخدم از کلاس خارج شد. پس از چند دقیقه درِ کلاس به شدت باز شد و گروهبانى ، مستخدم را به داخل هل داد و در حالى که مسلسل را به سینه او هدف رفته بود پرسید: ''کى بود؟" مستخدم با دست به سمتى اشاره کرد و گروهبان پشت یقه دانشجویى را گرفت، او را از ردیف نیمکت ها بیرون کشید و با خود برد. کلاس به هم خورد. ...
بعداً معلوم شد که گروهبان مزبور به بهانه اینکه دانشجوها در زنگ تفریح از پشت پنجره به نظامیان خندیده اند از مستخدم خواسته بود دانشجویانى را که زنگ تفریح در کلاس مانده بودند معرفى کند و مستخدم به استاد گفته بود و با نپذیرفتن استاد، گروهبان خود با ورود به کلاس و بردن یک دانشجو مشکلش را حل کرده بود. (دانشجوی دانشکده فنی و شاهد عینی سه قطره خون ) کمی از ساعت 11 گذشته بود که زنگ خورد . دانشجویان به سرسراى دانشکده آمدند. سربازان گارد ، مسلح به مسلسل، در سرسرای دانشکده پخش بودند.
یکى از بچه ها ناگهان شعار داد: ''دست پلیس از دانشگاه کوتاه". بعد از این شعار، تیراندازى با مسلسل شروع شد و سربازان سقف، ستون ها و دیوارها را به مسلسل بستند. چند نفر از دانشجویان به زمین افتادند. رادیاتور شوفاژ در اثر تیراندازى سوراخ شده و آب در صحن سرسرا جارى بود و با خون دانشجویان آمیخته شده بود. پس از ده دقیقه که تیراندازى ادامه داشت، سکوت برقرار شد و سربازها تمام کسانى را که درازکش کرده بودند، بیرون بردند. سه نفر در سرسراى ورودى غرق در خون بر جا ماندند : مصطفى بزرگ نیا، احمد قندچى و آذر (مهدى) شریعت رضوى ...
دانشجویان را در کامیون های ارتشى ریختند و به اتاقک کنار دانشکده هنرهاى زیبا بردند. جوانکى با لباس شخصى، بچه ها را بازرسى بدنى کرد، کیف ها را گشت و هتّاکى کرد...
دستگیرشدگان را به فرماندارى نظامى و شهدا را به سردخانه منتقل کردند. رئیس دانشکده فنی ، مهندس خلیلى، که قبلاً از طرفداران رژیم بود، به جبهه مبارزه علیه رژیم پیوست...(دانشجوی دانشکده فنی و شاهد عینی )
دکتر رحیم عابدی معاون دانشکده فنی بعد از ظهر 16 آذر دستگیر شد. تیرها را شمردند 68 تیر در آن فضای بسته شلیک شده بود.
صورت جلسه استادان دانشکده فنى
دوشنبه 16 آذر 32 ساعت 11 و 30 دقیقه : در حدود پانزده دقیقه از جلسه دوم صبح گذشته بود (10 و پانزده دقیقه) که اطلاع رسید عده اى سرباز مسلح قصد ورود به کلاس دوم الکترومکانیک را داشتند و استاد کلاس درس آقاى مهندس شمس ملک آراء خواهش نمودند که کسى حق ندارد وارد کلاس درس بشود مگر با کسب اجازه قبلى از رئیس دانشکده.
سربازان بدون توجه به این مطلب به جبر و عنف در کلاس را باز کرده و دو نفر از دانشجویان کلاس را مورد ضرب قرارداده و آنها را از کلاس بیرون بردند. در برابر این عمل بی سابقه و با توجه به این اصل که احترام کلاس درس و حفظ شئون فرهنگى و دانشگاهى بر همه واجب است و به این ترتیب شدیداً هتک احترام شده براى احتراز از پیش آمدهاى ناگوارترى به ناچار زنگ تعطیلی کلاس ها نواخته شد و استادان به تدریج از کلاس درس بیرون آمده در اطاق معاونت دانشکده جمع شدند. ناگهان صداى شلیک مسلسل دستى شنیده شد و وضع بحرانى عجیبى پیش آمد و بعد خبر رسید که چند نفر از دانشجویان هدف گلوله قرار گرفته و در سرسراى دانشکده افتاده و خون از آنها جارى است. شنیدن این خبر و تجسم وضعیت براى کلیه استادان حاضر که این صورت جلسه را امضاء می نمایند موجب نهایت تأسف و تأثر گردید و در این لحظه که صورت جلسه امضاء می شود ساعت 11:34 صبح است و هنوز وضع خاصى در دانشکده حکمفرماست.مهندس اصفیاء، مهندس گوهریان، دکتر افشار، مهندس مشایخى، زاهدى، مهندس رخشانى، عصار، دکتر احمد یلدا، ژرژ، سید احمدیان، سنجابى، فتحاللَّه فتاحى، دکتر رحمتى، مهندس خلیلى، دکتر عابدى.
واکنش رئیس دانشگاه
دکتر علی اکبر سیاسی رییس وقت دانشگاه تهران در خاطرات خود نوشت: گزارش که به من رسید، بی درنگ با سپهبد زاهدی تلفنی تماس گرفتم و شدیداً اعتراض کردم که با این حرکات وحشیانه مأمورین انتظامی شما، من دیگر نمیتوانم، اداره امور دانشگاه را عهده دار باشم. گفت: «متأسف خواهم بود، اما دولت رأساً از اداره امور آنجا عاجز نخواهد ماند».
فردای آن روز، در جلسه رؤسای دانشکده ها، دو ساعت درباره این جریان و خط مشی خود بحث کردیم. نخستین فکر این بود که جمعاً استعفا دهیم، بعد دیدیم که این کناره گیری نتیجه قطعی اش این خواهد بود که آرزوی همیشگی دولت بر آورده خواهد شد و استقلال دانشگاه را که قریب دوازده سال در استقرار و استحکامش زحمت کشیده بودیم، از بین خواهد برد و یک نظامی یا یک غیر نظامی قلدر را به ریاست دانشگاه خواهند گماشت.
در نتیجه این مذاکرات و ملاحظات تصمیم گرفته شد که سنگر را خالی نکنم و به مقاومت بپردازم.».
دانشگاه ، عضو فاسد
وزرا گوش تا گوش دور میزی دراز نشسته بودند. نخست وزیر (فضل ا... زاهدی) به احترام من از جای برخاست وزیران نیز به او تأسی کردند. ... معلوم شد، گفت و گو درباره دانشگاه است... نوبت به وزیر جنگ سپهبد هدایت رسید ؛ او با حدّت و شدت بیشتری به دانشگاه حمله کرد و در پایان سخنانش نتیجه گرفت که «اگر عضوی از اعضای بدن فاسد شود، آن را قطع میکنند، تا بدن سالم بماند. دانشگاه را هم در صورت لزوم برای حفظ مملکت باید از بین برد و منحل کرد... به آرامی گفتم، این نظریه قابل تأمل است. اولاً تشبیه دانشگاه به یک عضو بدن و احتمال قطع آن صحیح نیست، عضو بدن را که قطع میکنند، از خود مقاومت نشان نمیدهد،... . در صورتی که دانشگاه از هزاران استاد و دانشجو و کارمند زنده و پویا تشکیل گردیده و اگر مورد حمله قرار گیرد، به مقاومت خواهد پرداخت و از خود دفاع میکنند...
فردای آن روز، مأمورین انتظامی که پس از سقوط مصدق در دانشگاه، راه یافته بودند، آنجا را ترک کردند». (گزارش یک زندگی – علی اکبر سیاسی.)
گزارش پزشکی قانونی
اداره پزشکى قانونى علت فوت سه نفر دانشجویان دانشگاه را چنین تشخیص داده است:
1. مصطفى بزرگ نیا ؛ دانشجوى دانشکده فنى بر اثر یک گلوله که از طرف راست سینه وارد شده و از زیر بغل چپ او خارج گردیده فوت کرده است. براثر این گلوله استخوان بازوى وى به کلى خرد شده و خونریزى زیاد باعث مرگ وى گردیده است. بر پشت شانه راست مقتول نیز اثر زخم سرنیزه دیده می شود که تا 15 سانتیمتر زیر پوست فرو رفته بود.
2. شریعت رضوى ؛ دانشجوى مقتول دیگر فقط به علت زخم سرنیزه فوت کرده است. سرنیزه استخوان ران راست وى را به کلى خرد کرده و شریان ها را پاره نموده و در نتیجه خونریزى زیاد مجروح درگذشته است. یک گلوله نیز به دست راست وى اصابت کرده که جلدى بوده و نمی توانسته باعث مرگ باشد.
3. مقتول دیگر احمد قندچى نام دارد و به علت اصابت گلوله هایى که وارد شکم وى گردیده و احشاء داخلى را پاره نموده درگذشته است. ( روزنامه اطلاعات، سه شنبه 17 آذر 1332)
اجازه برگزاری مراسم را ندادند
برادر شریعت رضوی: «بعد از شهادت این سه تن به ما اجازه برگزار کردن شب سوم در خانه هایمان را هم ندادند؛ ولی در مراسم چهلم به خاطر پافشاری زیادی که کردیم فقط 300 کارت که مهر حکومت نظامی روی آن خورده بود به من دادند. هر کس می خواست به طرف امام زاده عبدالله برود کارتش را کنترل می کردند.».
برادر شهید بزرگ نیا: « از طریق علم، شاه به پدرم تسلیت گفت و پیغام داد 200 هزار تومان خون بها بدهند که جواب رد دادیم؛ بعد می خواستیم مجلس ختم و شب هفت بگیریم، مخالفت کردند. تا این که خودم پیش سرتیپ بختیار فرماندار نظامی رفتم و متعهد شدم اگر اتفاقی افتاد خودم مسؤول باشم.». به خانواده قندچی گفته بودند که او را با شریعت رضوی و بزرگ نیا در امامزاده عبدالله دفن کرده اند.
برادر قندچى می گوید: بعد از این که فهمیدیم برادرم را در مسگر آباد دفن کرده اند ، قبر شهید را نبش کردیم و او را مخفیانه به امامزاده عبدالله بردیم و در آنجا در کنار دوستانش به خاک سپردیم. خواهر قندچی می گوید: رژیم پهلوی نمیگذاشت ما روی سنگ قبر برادرم کلمه « شهید » را بنویسیم. بعد از یک سال موفق شدیم روی سنگ قبر، کلمه « شهید » را حک کنیم. باز آمدند تراشیدند ...
گزارش رسمی دانشگاه
گزارش هیات بررسی مامور از سوی رییس دانشگاه : "مقارن ساعت نه ونیم روز 16 آذرماه عده اى از دانشجویان دانشکده فنى در کریدور دانشکده ایستاده و مشغول گفت وشنود بودند. در این ضمن دو نفر از دانشجویان از پشت پنجره دو نفر از ماموران انتظامى را که در بیرون دانشکده فنى مشغول گشت بودند تمسخر نمودند. مامورین از این جریان عصبانى شده و به وسیله سرگروهبان خود در صدد تعقیب دانشجویان برآمده و دانشجویان نیز از موقعیت تشکیل کلاس ها استفاده کرده و در کلاس می روند. مامورین هم به دنبال آنان وارد کلاس شده و خواستار تحویل آنان می شوند.
در این موقع وضع کلاس و دانشکده متشنج شده از طرف اولیاى دانشکده زنگ زده می شود و مامورین دو نفر دانشجوى مورد نظر را دستگیر و مضروب می نمایند. در این موقع که کلیه دانشجویان در کریدور طبقه اول دانشکده اجتماع نموده بودند از مامورین انتظامى وارد می شوند. یکى از دانشجویان شعار می دهد، چون مامورین درصدد متفرق کردن دانشجویان برمی آیند، دانشجویان به طرف دیگر کریدور فرار می کنند. در این موقع از آن سمت چند سرباز مسلح به مسلسل دستى با دانشجویان برخورد می کنند و سربازان که دچار وحشت شده بودند شروع به تیراندازى می نمایند که در نتیجه آن سه نفر مقتول و عده ای مجروح می شوند. ( روزنامه اطلاعات 18 آذر 32)
اعلامیه دولت
متن اطلاعیه دولت: دولت از واقعه غیرمنتظره اى که روز دوشنبه در دانشگاه تهران پیش آمد متأسف و متأثر می باشد و دستور داده است مرتکبین و محرکین حقیقى این واقعه را معلوم و تحت تعقیب قرار دهند. دانشجویان که فرزندان گرامى ما هستند به خوبى می دانند که دانشگاه محیطى منزّه براى ملت ایران می باشد مخصوصاً براى دولت که مسئول تربیت نسل آینده است.
ولى متاسفانه عده معدودى بی وطن که همه چیز ما را می خواهند بر باد دهند و براى ما نه دانشگاه باقى بگذارند نه دانشجو، در این مکان رخنه کرده و آنجا را سنگر تظاهرات خیانت آمیز قرار داده اند...
دولت موظف است با نهایت جدیت وسائل تحصیل و پیشرفت فرهنگ را فراهم سازد و مخصوصاً نسبت به دانشگاه و دانشجویان کمال علاقه را دارد.
بدین وسیله به اطلاع آن عده معدود می رساند که با کمال قدرت از اقدامات مضره آنها جلوگیرى و دانشگاه را محیطى آرام و آماده براى تحصیل و تربیت مردان آینده ایران خواهد نمود.( روزنامه اطلاعات – پنجشنبه 19 آذر 32)
اعلامیه شورای دانشگاه
عصر روز چهارشنبه 18 آذر 32 ، شوراى رؤساى دانشکده ها مجدداً تشکیل و در تعقیب مذاکرات جلسه صبح درباره حادثه صبح دانشگاه صحبت به عمل آمد و پس از چند ساعت شور و مذاکره اعلامیه اى به شرح زیر صادر کردند:
دانشگاه تهران در عین بی طرفى کامل در امور سیاسى و با نهایت علاقه مندى به حفظ نظم و آرامش در محیط دانشگاه، از واقعه روز 16 آذر که برخلاف انتظار در دانشکده فنى روى داده متاسف می باشد و امیدوار است با اطمینانى که از طرف مقامات مربوطه داده شده است موضوع دقیقاً رسیدگى شود. از همه دانشجویان و کارکنان دانشگاه انتظار دارد که براى حفظ استقلال و احترام دانشگاه دقت نمایند تا نظایر این واقعه تکرار نگردد.
دانشگاه به بازماندگان سه نفر دانشجویى که در این قضیه از میان رفتهاند تسلیت می گوید. (روزنامه اطلاعات، پنجشنبه 19 آذر 1332)
دیدگاه شاه در باره دانشکده های فنی:
امیراسداللَّه علم، وزیر دربار در جلد سوم خاطرات روزانه خود در تاریخ 8 آذر سال 52 می نویسد: صبح در ساعت مقرر براى شرفیابى در کاخ نیاوران حاضر شدم. شرفیابى زیاد طول نکشید.... گزارش دانشگاه و پیش آمد دیروز دانشکده کشاورزى را عرض کردم. فرمودند با آن که تو و علیاحضرت معتقد هستید که بر سر بدرفتارى گارد دانشگاه این پیش آمد شده است (اشاره به مذاکرات سر شام دیشب)، ولى من گزارش دارم که حداقل بیست نفر عناصر نامطلوب و افراد مخرّب در آنجا داخل دانشجویان هستند که دستور داده ایم آنها را بگیرند.
فرمودند اصولاً باید انسان خیلى ساده لوح باشد که قبول بکند یک انحراف کوچک گارد ممکن است کار را به اینجاها بکشاند.... واقعاً شاه مجرّب است و بااطلاع. خدا وجود مبارکش را براى ما حفظ کند. فرمودند نمی دانم چه طور در دانشکده کشاورزى و پلی تکنیک و دانشکده فنى دانشگاه تهران از همه جا بیشتر عناصر مخرّب یافت می شوند.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اندر حکایت پاسخ های حکیمانه وزیر به معلمان
حکایت کرده اند که فانی ، آن وزیر دولت روحانی ، آن معدن رازهای نهانی ، آن ساکن وزارتخانه از دوران جوانی ، در جمع معلّمان نزول اجلال فرموده ، و پاسخگوی سؤالات آنان بوده ، یکی او را پرسید: ای وزیر گُل و ای دانای کُل ، حقوقم کم است و کمرم زیر بار مشکلات خم ، از شما تقاضای درمان دارم و مرهم .
وزیر دستی بر ریش خویش کشید و گفت:معلّمی شغل انبیاست و پاداش آن با خداست . پول ، چرک کف دست است و آرزوی انسان های پست .به جای این همه شکایت ، صبر داشته باش و قناعت ، خود به خود مشکلت حل خواهد شد .
دیگری او را پرسید : ای وزیر با کفایت و ای دکتر با درایت !
سبب چیست که حقّ الزّحمه مان را دیر دهند و در حدّ بخور و نمیر فی المثل مزد مهر و آبان را در ماه تیر دهند مگر نه آن که مزد کارگر قبل از خشک شدن عرقش باید پرداخت شود ؟
وزیر بادی به غبغب انداخت و گفت : اوّلأ ، آن حدیث مربوط به کارگر است و باربر و نه معلّم ، ثانیأ شما که برنداشته اید سنگین تر از گچ و مداد و ورق ، کِی بدن هایتان نموده است عرق که بخواهیم سر موعد حقوق تان را بدهیم .
دیگری او را پرسید : ای وزیر لایق و ای داننده ی دقایق ، سبب چیست که جدیدا مزدمان را درصدی می دهند و با هزار نکبت و بدی ؟
ایشان اندکی مکث کردند و گفتند : معلّمان قلب هایشان ضعیف است و بدن هایشان بیمار و نحیف ، ترسیم اگر مطالبات شان را یک جا و کامل بدهیم و با رغبت و از ته دل، با دیدن آن همه پول ، قلب هایشان از شدّت شعف و شادمانی از حرکت باز ماند و غزل خداحافظی را بخواند .
دیگری او را پرسید : ایّها الوزیر! چرا با آن که در روز دهم اسفند عدّه ی بی شماری از معلّمان تجمّع سکوت کردند و توپ را به درون زمین شما شوت، خم به ابروی تان ننشست و قلب مبارک تان نشکست ؟
ایشان پس از اندکی تأمّل فرمودند : از قدیم گفته شده است در حدیث و روایت ، که سکوت هست نشانه ی رضایت ، ما را گمان بر آن شد که شما خواسته اید با زبان بی زبانی ، اظهار رضایت کنید و شادمانی .
دیگری او را پرسید : ای وزیر فرهیخته که تمام ذرّات وجودت با وزارت درآمیخته ، سی و شش سال است که در وزارتخانه ای ، حاصل کار تو نیست به جز ویرانه ای ، سبب چیست ؟ ایشان فرمودند : نام من فانی است به معنای نابود کننده و فنا کننده ، من مناسب نامم ، به وظیفه ام عمل کردم و خود را انگشت نما و ضرب المثل کردم ، دیگر از من چه توقّعی دارید ؟
دیگری او را پرسید : ای وزیر دانا و ای مدیر توانا ، سبب چیست که هر گاه معلّمان ، تحصّن و تجمّع و اعتراض می کنند بلافاصله حقوق دیگر کارمندان افزوده گردد و بیشتر از آنچه بوده گردد، فی المثل بعد از تجمّع اعتراضی سنه ی 1385 طرفة العینی حقوق برادران سپاهی اضاف شد و خبرش تا کوه قاف و ایضا در اسفند سنه ی 1393 پس از تجمّع عظیم اعتراض معلّمان فی الفور حقوق بانکیان افزون شد و چهره هاشان شادمان و گلگون ؟
وزیر در بحر تفکّر فرو رفت و پس از مکثی طولانی گفت : این از الطاف خدا به شماست که شما را بانی کار خیر قرار داده و وسیله ای برای رفع مشکلات غیر، پس خدا ی را شکر کنید .
دیگری او را پرسید : ای دریای علم و ای مظهر صبر و حلم ، وقتی در بلاد دیگر مسئولی نتواند از پس مشکلات اداره ی متبوعش برآید کنار می رود تا کسی از او بهتر آید ، ناتوانی اش را مایه ی ننگ و عار می داند و خود را مستوجب خودکشی و دار، سبب چیست که در ایران این گونه نیست ؟
وزیر اندکی اخم کرد و گفت : عمل آن ها سوسول بازی و قرتی بازی است ؛ ما که مثل آن ها ضعیف نیستیم . در ایران ما هر مسئولی تا زمانی که نفس می کشد از پست و مقام خویش پا پس نمی کشد . ما بیدی نیستیم که از باد اعتراض ها بلرزیم و از تجمّع سکوت بترسیم .
دیگری او را پرسید : ای ولیّ نعمت و ای عاشق خدمت ، سبب چیست که مطالبات و معوّقات ما را در بوق و کرنا می کنید و ما را مضحکه ی پیر و برنا ؟ برای پرداختش تاریخ و قرار مدار می گذارید امّا دروغ از آب در آمده و همه را سر کار می گذارید.
وزیر اندکی روی ترش کرد و گفت : دیدیم مملکت حساب و کتاب ندارد و معلّم محلّی از اعراب ، اگر به شما وعده و وعید دادیم و قول پرداخت شب عید دادیم ، خواستیم شما را دعوت به آرامش کنیم و خشم شما را فروکش ، امّا به شما قول شرف می دهم که طلب تان سوخت و سوز دارد ولی دیر و زود ندارد خاطرتان جمع باشد .
حاضران از آن همه حاضر جوابی و پاسخ های درست و حسابی ، انگشت حیرت به دندان گزیده ، خدای را به داشتن چنین وزیری سپاس کرده و عمر دراز بر وزارت او از خدای التماس کرده ...!
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
حجتالاسلام سیدمهدی موسوینژاد نماینده مردم دشتستان در مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، گفت: طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش امروز به حجتالاسلام سیدمحمدحسن ابوترابیفرد نائبرئیس مجلس شورای اسلامی تحویل داده شد.
وی افزود: این استیضاح که به امضای 40 نفر از نمایندگان رسیده به دلیل عدم عمل به تعهدات در قبال فرهنگیان و بخشهای آموزشی و همچنین ترک تحصیل تعدادی از دانشآموزان تهیه شده است.
انتهای پیام/
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
آموزش و پرورش اعلام کرد: از سال آینده مدارس دولتی رشته علوم انسانی نخواهند داشت و درتهران تنها ١٢ مدرسه فرهنگ دانشآموزان این رشته را ثبتنام میکنند. با حدف رشته علوم انسانی محدودیتهای زیادی در انتظار بچهها و خانوادههای آنهاست و این چیزی نیست که مسئولان آموزشوپرورش از آن بی خبر باشند و دقیقا به همین دلیل است که مدیرکل آموزش و پرورش استان تهران دیروز به خانوادهها هشدار داد که: «خانوادهها بدانند که ورود به رشتههای ادبیات انسانی دیگر برای دانشآموزان سهل و ساده نیست.»
«اسفندیار چهاربند»، مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران در نشست خبری دیروز از تصمیمگیری تازه آموزشوپرورش برای حذف علوم انسانی از مدارس دولتی خبر داد و گفت: «براساس تصمیمگیریهای جدید در ورود به رشته علوم انسانی محدودیتهایی خواهیم داشت و در سال تحصیلی ٩٦- ٩٥ هیچ مدرسه دولتی عادی نمیتواند دانشآموزان را در رشته ادبیات و علوم انسانی ثبتنام کند.»
او در پاسخ به اینکه سرنوشت بچههایی که علاقهمند هستند، علوم انسانی بخوانند از سال آینده چه خواهد شد، گفت: «دانشآموزان مستعد باید درمدارس فرهنگ این رشته را بخوانند البته ما تلاش میکنیم مدارس فرهنگ را توسعه بدهیم. اکنون تعداد ۱۲ مدرسه فرهنگ وجود دارد که درتلاشیم تا سال آینده ۲۴ مدرسه فرهنگ جدید راهاندازی کنیم.»
او در بخش دیگری از صحبتهایش خطاب به خانوادهها گفت: «هماکنون به خانوادهها اطلاعرسانی و اعلام میکنیم که ورود به رشتههای ادبیات انسانی دیگر برای دانشآموزان سهل و ساده نیست و برهمین اساس تنها استعدادهای برتر میتوانند در این رشته تحصیل کنند.»
دیروز البته مدیرکل آموزشوپرورش تهران در پاسخ به پرسش خبرنگاران درباره چرایی حذف رشته علوم انسانی از رشتههای دانشگاهی، گفته است که هدف آموزشوپرورش کیفیسازی رشته علوم انسانی است: «در سند تحول بنیادین وزارت آموزش و پرورش، ارتقای کیفی رشته علوم انسانی آمده است و اگر رشد کمی داشته باشیم و هرکسی از هرجا ماند، به رشته انسانی ورود پیدا کند، اینگونه به ارتقای کیفی و جایگاه و منزلتی که علوم انسانی داشته باشد، دست نمییابیم. در رویکرد کیفی، استعدادهای برتر شناسایی میشوند و در رشته علوم انسانی جذب خواهند شد.»
علوم انسانی را به بنبست رساندهاند
برخی معتقدند این اتفاق برای رشته علوم انسانی در دبیرستانهای ایران از نگاهی دیگر میتواند بخشی از برنامه محدودکردن علوم انسانی درکشور باشد. برنامهای که در سالهای اخیر در دانشگاهها و توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی دنبال شده و حالا خبرهای تازه نشان میدهد که دامنه محدودسازی آن به مدارس هم کشیده شده است.
«صادق زیباکلام»، استاد دانشگاه تهران معتقد است تصمیمی که وزارت آموزشوپرورش در این زمینه گرفته، نشاندهنده بنبست علوم انسانی در ایران است و درواقع علوم انسانی را به بنبست کشاندهاند.
او میگوید: «مشکل اساسی این است که در ایران به علوم انسانی بهعنوان ابزاری برای انتقال و القای ایدئولوژی به جامعه نگاه میشود و نه برای فهم جامعه، فهم تاریخ و فهم انسان. نگاه بیطرفانه به این دانش وجود ندارد و هرچه هست، نگاه ایدئولوژیک است.
از آنجا که در این زمینه توفیقی حاصل نشده، بنابراین علوم انسانی را ناکارآمد دیده و علوم انسانی هم در این شرایط دچار بحران عمیقی شده است.» زیباکلام ادامه داد: «از یکسو آموزشوپرورش میخواهد علوم انسانی را به کلی جمع کند، ازسوی دیگر شورای عالی انقلاب فرهنگی میخواهد علوم انسانی را اسلامی کند و درهمین احوال سند تغییر بنیادی علوم انسانی تهیه میشود، همه اینها نشاندهنده شکست تلاشهای نظام آموزشی ایران در بهرهگیری از علوم انسانی است و این راهکار حذفی اعلام به بنبست رسیدن در این زمینه است.»
زیباکلام افزود: «همه ما میدانیم اگر آموزش و پرورش احساس میکرد که از علوم انسانی نتیجه گرفته و موفق هستند و فارغالتحصیلان روزبهروز به خواسته آنها نزدیک میشوند، این رشته را حذف نمیکرد.»
به گفته زیباکلام، حذف علوم انسانی از دبیرستانها درواقع مقدمهای برای حذف تدریجی آن در دانشگاهها در سالهای آینده است. البته او این اقدام را تصمیمی شتاب زده میداند که پیامدهای اجتماعی آن در سالهای آینده روشن میشود: «متاسفانه یکی از روشهای نامعقول درجامعه ما این است که در آموزش و پرورش تصمیمات سریع گرفته میشود، مثلا تصمیم گرفته میشود پیشدانشگاهی حذف شود و چند سال بعد تصمیم میگیرند، راهنمایی را جمع کنند و دوباره مشخص میشود که این تصمیم درست نبوده است. حالا حذف علوم انسانی از دبیرستانهای دولتی هم، متاسفانه و بدبختانه یک تصمیم شتابزده و ناپخته است. بدون اینکه با دانشگاهیان و صاحبنظران مطرح شده باشد، این تصمیم را گرفتند و چند سال بعد مشخص خواهد شد که این تصمیم چقدر غلط بوده و کسانی که علاقهمند به علوم انسانی هستند، قربانیان این تصمیم میشوند.»
حق انتخاب از دانشآموزان گرفته میشود
جدا از فشاری که در سالهای اخیر از ناحیه نگاه سیاسی به این حوزه علمی متحمل شده، تصمیم تازه آموزش و پرورش برای حذف این رشته از دبیرستانهای دولتی پیامدهای آموزشی و تحصیلی برای دانشآموزان دارد.
«محمدرضا نیکنژاد»، آموزگار و کارشناس آموزش و پرورش معتقد است که این تصمیم پیامدهای منفی فراوانی خواهد داشت و مهمترین مشکل، گرفتن حق انتخاب از دانشآموزان است. او گفت: «به نظر میآید این سیاست کلی دولت در بخش آموزش است که آموزش را به صورت پولی دربیاورد. مدارس فرهنگ، غیرانتفاعی هستند و به دنبال خود هزینههای بسیار زیادی را خواهند داشت علاوه بر آن به علت گستردگی مناطق خانوادهها متحمل هزینه ایاب و ذهاب برای فرزندشان میشوند و شهروندانی که به علت این تصمیم اجباری نتوانند هزینهها را پرداخت کنند، ناگزیر باید از تحصیل در رشته مورد علاقهشان چشمپوشی کنند. دقیقا به همین دلیل است که به نظر میآید این تصمیم را میتوان مغایر با قانون اساسی دانست و از این منظر به آن انتقاد کرد که حق آزادی شهروندان را سلب کرده است. به هر دلیلی که دانشآموز بخواهد در رشته علوم انسانی تحصیل کند، دولت حق ندارد که مانع حق شهروندی او شود.»
به گفته نیکنژاد، مدارس غیرانتفاعی دستکم هزینههای ١٠ تا ١٥میلیون تومانی دارند و بعید است هر خانوادهای از پس این هزینهها بربیاید.این کارشناس آموزشوپرورش با انتقاد از حذف رشته علوم انسانی و ادبیات در مدارس دولتی، به مشکلات دیگر این تصمیم اشاره کرد، ازجمله اینکه: «شاید داوطلبان رشته انسانی در منطقهای ٦٠٠نفر باشند اما گنجایش مدرسه فرهنگ آن منطقه ٤٠٠نفر باشد، تکلیف ٢٠٠ دانشآموز علاقهمند دیگر چه خواهد شد؟ با وضعیت نابسامانی که هماکنون در زمینه رشتههای انسانی درحوزه آموزش عالی هم برقرار است، این تصمیم اخیر مشکلات تازهای هم میتواند ایجاد کند که بخش عمدهای از آنها هنوز مشخص نیست و پس از اجرا روشن میشود.»
روزنامه شهروند
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
با فرا رسیدن ۱۶ آذرماه و سالگرد شهادت سه آذر اهورایی، شریعت رضوی، قندچی و بزرگ نیا موج انبوه پیام های تبریک به دانشجویان شروع شده.
۱۶ آذر نماد آزادی خواهی، آرمان گرایی و مطالبه گری جنبش دانشجویی در ایران است و تبریک گفتن این روز به دانشجو نه برای اشتغال به تحصیل آنان در دانشگاه که برای داشتن خصایص منحصر به فردی که نیروی محرکه ی تحول و پیشرفت در جامعه محسوب می شود.
زمینه ی تحول در جامعه آرمان گرایی و مطالبه گری دانشجوست و زمینه ی تعالی این روحیه ی وجود آزادی بیان و اندیشه در دانشگاه.
اما متاسفانه در دانشگاه فرهنگیان در چندسالی که از تولدش می گذرد اثری از تربیت دانشجوی منتقد و آرمان گرا نمی بینیم و مسئولین امر به دلیل وجود مشکلات متعدد در این دانشگاه ترجیح می دهند دانشجویانی محافظه کار تربیت کنند.
متاسفانه وجود فضای یاس و ناامیدی و ترس کاذب و گاهی حقیقی از محدودیت های گزینشی و...در کنار نبود تریبون و امکانات لازم برای همه ی تفکرات و سلیقه ها در دانشگاه فرهنگیان باعث شده خبری از روحیه ی دانشجویی در این دانشگاه نباشد.
توقع بی جایی است که از دانشگاهی که دانشجویانش هنوز از حقوق اولیه ی خود آگاه نشدند، دانشجویانی که هنوز امکانات اولیه ی آموزشی و رفاهی را در حد مطلوب ندارند، دانشجویانی که در برخی پردیس ها در محیط خوابگاه زیر چشم دوربین های مداربسته هستند،دانشجویانی که همیشه به سمت سکوت و محافظه کاری سوق داده شدند و...توقع آرمان گرایی و تحول خواهی داشت.
امروز که گویا بسیاری از مسئولین منویات رهبری درمورد این دانشگاه مهم در کشور را فراموش کرده و حتی گویا شورای عالی انقلاب فرهنگی این دانشگاه را از یاد برده و ماه هاست وضعیت مدیریت این دانشگاه را بلاتکلیف گذاشته، دانشجویان دانشگاه فرهنگیان شرم دارند از شنیدن تبریک روز دانشجو.
امروز ما از مسئولین توقع شنیدن تبریک نداریم توقع داریم اول این محیط را دانشگاه کنند تا ما خود دانشجو شویم.
لذا به طور جد خواستار تحول ساختار آموزشی، شکستن تک صدایی در بخش فرهنگی، ایجاد حاشیه ی امن برای دانشجوی مطالبه گر و افزایش کیفیت امکانات صنفی و رفاهی، ایجاد تحول در نگرش بخش های فرهنگی دانشگاه و ...هستیم تا دانشگاهی مطابق انتظارات دانشجو و سفارشات رهبر معظم انقلاب ساخته شود ؛ آن گاه می بینید چگونه استعدادهای بالقوه ایی که در این دانشگاه بزرگ و پرجمعیت خاک می خورند شکوفا شده و تحولی بنیادین در دانشگاه فرهنگیان و به تبع آن در آموزش و پرورش و جامعه ی ایران اسلامی را شاهد خواهیم بود.
و من الله توفیق
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
فعال سیاسی پیش از آن که افکار خود را جمع و جور و به مردم ارایه کند و همه او را بشناسند با فعالان رسانه سروکار داشته است.مصاحبه ها ، گفت و گوها ، میزگردها ، مناظره ها ، گزارش ها و برنامه های رسانه ای در انسان ها عمق به وجود می آورند.
فعالان سیاسی با توجه به زمینه های قوی تر فکری ، در این آزمون های رسانه ای که ساخته و پرداخته فعالان رسانه هستند و آن ها ، شاگردان این آزمون ها محسوب می شوند به درجه بالاتری در مقایسه با سایرین دست می یابند و آن مرجعیت سیاسی بخشی از مردم است.
فعالان رسانه در حوزه سیاست ، السابقون السابقون هستند. این که چرا شاگردان از استادان در ظاهر پیش افتاده اند و استادان مقرب نیستند دلایل متعددی دارد:
اول ، رابطه استاد و شاگردی در شرایط ناپایدار فرهنگی و کمرنگ شدن پاره ای از ارزش ها در کشور دیگر همانند گذشته رعایت نمی شود.
دوم ، حکایت کوزه گر است که از کوزه شکسته آب می خورد. فعالان رسانه ، نقش نخبگان فکری جامعه را دارند و یکی از اصلی ترین گروه های مرجع مردم هستند اما در گفت و گوها ، گزارش ها و برنامه های رادیویی و تلویزیونی به عنوان فعال رسانه کمتر حضور دارند و بهتر بگویم دعوت نمی شوند. در حالی که در کشورهای توسعه یافته ، سرآمدان رسانه از مطرح ترین و تاثیرگذارترین سیاست مداران آن جوامع به شمار می روند.
سوم ، فعالان رسانه از تشکل های قوی سیاسی بی بهره هستند و فقط تعدادی تشکل صنفی دارند که اغلب فراگیری و جامعیت لازم را هم ندارند.
چهارم ، آن دسته اندک از فعالان رسانه که به مقامات سیاسی بالایی می رسند خانه محل پرورش خود را برای همیشه ترک می کنند و با این که حتی نویسنده رسانه باقی می مانند و کم یا زیاد می نویسند اما اغلب از عنوان فعال رسانه دیگر استفاده نمی کنند.
پنجم ، فعالان سیاسی بیشتر جلوی دوربین ها و فعالان رسانه در تحریریه ها و پشت صحنه ها هستند. تنها جایی که می تواند توازن لازم را بین این دو برقرار سازد صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است.
دعوت از فعالان رسانه در برنامه های متنوع رادیویی و تلویزیونی می تواند به بازتعریف جایگاه این عزیزان کمک نماید.
بی شک ، جامعه ای موفق است که بتواند از تمامی سرمایه های اجتماعی خود به خوبی استفاده کند.
ششم ، براساس یک تقسیم بندی از رسانه های غیردولتی عام و آن هایی که از بودجه عمومی استفاده نمی کنند رسانه ها در ایران در سه گروه رسانه های حزبی ، شبه حزبی و مستقل قرار می گیرند. اکثریت قریب به اتفاق رسانه ها در گروه سوم هستند.
فعالان رسانه در احزاب ، شخصیت حزبی دارند و عنوان فعال رسانه را به کار نمی برند.
فعالان رسانه های مستقل ، فعالان حقیقی هستند.رسانه های قلیل شبه حزبی که نه در ساختار احزاب فعالیت می کنند و نه به استانداردهای رایج رسانه وفادار مانده اند متعلق به اشخاص خارج از حوزه رسانه هستند و فعالان این رسانه ها فقط در یک رابطه سلسله مراتبی با اشخاص بالاتر قرار دارند و شخصیت حرفه ای و حقیقی آن ها به عنوان فعال رسانه اغلب دیده نمی شود.
هفتم ، بت ها و طاغوت های زمانه و اربابان زر و زور و تزویر بوسیله رسانه های شبه حزبی ساخته می شوند و بت شکنی و پیروی از نظام ولایی کار اصلی فعالان رسانه های مستقل است.
کمپین مجلس مستقل آینده نشان داد که فعالان رسانه های مستقل و مردم ، فراتر از ظرفیت چپ و راست سیاسی می خواهند از تمامی نیروهای سیاسی و اجتماعی جامعه استفاده شود و فراگیری این کمپین در نواحی و مناطق مختلف کشور بهترین دلیل این خواسته عمومی است.
هشتم ، رسانه ، هنر و فعال رسانه ، هنرمند است. شروع خلق یک اثر هنری ناب از عالم بالاست و هنرمند واسطه فیض است.فعالان رسانه مانند آن دسته از هنرمندانی که بر روی صحنه می روند و با تماشاچی نفس به نفس هستند در عرصه های اجتماعی و سیاسی با مردم چنین رابطه ای دارند و هنرنمایی می کنند.
هنرمند رسانه برای آگاهی بخشی به مردم ، اقناع مخاطبان ، تنویر افکار عمومی ، ترسیم افق های روشن ، ترویج ارزش های نظام سیاسی و انتقال زیبایی های آن به نسل های آینده از اعتبار و منزلت هنری و اجتماعی بالایی برخوردار است. فعال سیاسی در آزمون های رسانه ، ساخته و آبدیده می شود اما جنس کار او ماهیت سیاسی دارد و از دربرگیرندگی و جامعیت کمتری برخوردار است و به اندازه توفیق در این آزمون ها و کسب موفقیت های عملی و تداوم این راه ، به مرجعیت سیاسی بخشی از مردم دست می یابد.فعال سیاسی از جانبداری ها و گروه بندی های خاصی پیروی می کند لیکن ظرف وجودی هنرمندان رسانه از سیاست متعالی و مستقل لبریز است و مردم از آن سیراب می شوند.
سیاستمدار خوب و بد در میدان عمل شناخته می شود. فعالان رسانه ،خوشبوکننده های ناگزیر جامعه هستند. اثر برخی بوهای بد منتشره در عرصه های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی با هنر این ها برای مخاطب عام قابل تحمل تر می شود. باوجود اقتصاد ضعیف رسانه های مستقل و تفاوت نجومی درآمدهای برخی فعالان سیاسی با هنرمندان این رسانه ها ، آینده نگری مثبت و اعتماد عمومی و امیدواری در جامعه با توان فکری و ایمان قوی این هنرمندان و دلسوزان رسانه های مرکز و محلی در سراسر کشور است که فزونی می یابد.
من معتقدم فعالان رسانه با نقش آفرینی های راهبردی می توانند مقام استادی خود را بازیابند. یکی از این کارهای بزرگ ، فراگیرسازی کمپین مجلس مستقل آینده و دعوت مردم به توزیع مجدد قدرت سیاسی و انتخاب بهترین نمایندگان ملت فراتر از اسامی تکراری و چپ و راست سیاسی بوده که راه جدیدی را فراروی فعالان رسانه ، رسانه های مستقل ، مخاطبان کلیدی ، نخبگان سیاسی و مردم ایران اسلامی گشوده است.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید