گروه اخبار /
علي مطهری در تذکري به وزیر دادگستری، علت ادامه بازداشت برخی از اعضای کانون صنفی معلمان را جويا شد.
اين نماينده تهران در تذکر به وزیر خارجه هم علت عدم واکنش مناسب وزارت خارجه نسبت به برخورد خشونت آمیز دولت آذربایجان با گروه های اسلامی را مورد سوال قرار داده بود.
خبرآنلاين
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
انتخابات مجلس نزدیک است و قرار است که از 4 دی ماه کاندیداها با مدارک لازم ثبت نام کنند و وارد مجلس شوند و هر کدام دغدغه هایی دارند . کسانی که 4 سال بر اریکه نمایندگی مجلس و مردم تکیه زده اند و به مواهب بی شمار آن عادت کرده اند در فکر هستند که چگونه جایگاه خود را 4 سال دیگر حفظ کنند و تازه واردها یا نمایندگان قبلی که در 4 سال اخیر دست شان از این مواهب نمایندگی بی بهره مانده در تلاش گرفتن جایگاه قدیمی ها در مجلس هستند .
حتی بسیاری از مسوولین اجرایی کشور هم نماینده بودن را به کار اجرایی پر درآمدشان ترجیح می دهند چون دردسر کارهای اجرایی امروزه و با این شرایط بر کسی پوشیده نیست .
در مجلس هم کار کمتر و هم انتقاد از دولت ها و رای دادن به لوایح و حتی رای اعتماد به وزرا و استفاده از نمایندگی برای سایر امور لازم کاری بس کم دردسرتر است و حتی پر فایده تر است .
اگر درست به یادم مانده باشد در مدرسه دبیری داشتیم که در یک دوره هوس نمایندگی کرد و می گفت وام هم می دهند . بیشتر به خاطر وام بود که خود را کاندیدا کرد و حتی یک بار به تمام مدرسه نان و کباب داد تا از روش های مرسوم هم استفاده کند .
بعد از انتخابات می گفت وامی نداده اند !
مدتی او را ندیدیم ...
چند سال بعد فهمیدیم که به علت کشیدن چک که نتوانست پاس کند مدتی هم به زندان رفت !
رویای نماینده شدن برای همه افراد خوش یمن نیست .
یا همکار دیگر وقتی صلاحیتش تایید شد می گفت پس چرا سال گذشته مرا مدیر مدرسه نکردند !
من از همه با صلاحیت ترم و این هم مدرکش !
چند روز بعد تراکت تبلیغش را دیدیم . اول خیلی ترسیدیم . فکر کردیم به رحمت خدا رفته ! اما چند لحظه بعد فهمیدیم تراکت انتخاباتی اش است !
به خاطر بی پولی تراکت مثل آگهی فوت به نظر می رسید !
همکاران زیادی را دیده ام که حتی برای خود ستاد هم درست کردند و جالب اینکه خیلی هم امیدوار بودند که رای می آورند و به مجلس می روند و در مدت انتخابات خود را مثل یک نماینده مجلس واقعی می دیدند و عرش را سیر می کردند و در کلاس میان دانش آموزان کاندیداتوری خود را تبلیغ می کردند و حتی تراکت های خود را به دانش آموزان می دادند که پخش کنند و هیچ کس هم دست رد بر سینه این همکاران نمی زد اما لبخندهای تلخ همکاران دیگر ناشی از آن بود که معلمی که از کلاس و این حقوق ناچیز به تنگ آمده ، رویای نماینده شدن را در سر می پروراند تا خود را از تنگنا ای مالی و کلاسی خلاص کرده ؛ دمی در مجلس بیاساید !
شنیده ام در برخی از کشورها ، نمایندگی مجلس حقوق و درآمدی خاص ندارد و حتی هزینه پذیرایی نیز بر عهده نمایندگان مجلس است !
کاش در ایران اسلامی هم همین طور بود و نمایندگان مردم رایگان و برای خدا کار می کردند تا هزینه های سنگین مجلس خرج امور ضروری کشور شود .
حال ناگهان من هم تصمیم گرفته ام نماینده مجلس شوم .
البته خودم هم خنده ام می گیرد .
اما اگر نماینده شوم اولین نطقم در مجلس این کلمات است که نمایندگان نباید حقوق بگیرند و ناهار و پذیرایی را از جیب خودشان بدهند .
جلسه ماهی یک یا دو بار بیشتر نباشد و شهرسنانی ها می آیند و فردا به شهر خود بازگردند .
اجازه بدهید هزینه های گزاف مجلس خرج مردم محروم همین کشور شود .
آیا به نظر شما کاندیدا بشوم یا نه ؟
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
۱. تحول و اصلاح آموزش و پرورش الزاماتی دارد که در این مجال به چند مورد آن اشاره میشود. اکنون در کشور ما میان دو نهاد مهم و تأثیرگذار تعلیم و تربیت یعنی نهاد خانواده و دولت در اهداف، با وجود بعضی همپوشانیها، تعارضهای اساسی وجود دارد. خط قرمز خانواده، آینده تحصیلی و شغلی فرزندش است و خط قرمز دولت سياست رسمي آن است.
در سال جاری دولت ۲۵ هزار میلیارد تومان در آموزش و پرورش برای اهدافی هزینه میکند. خانواده هم چیزی در همین حدود برای اهدافی دیگر هزینه میکند. این تعارض سبب شده که هم سرمایههای مادی کشور هدر رود هم سرمایههای معنوی که مهمترین آن، ضایعکردن استعداد و خلاقیت و روان میلیونها فرزند این دیار است.
امروزه هزینههایی که خانواده در مدارس غیرانتفاعی، مؤسسات کنکور و زبان و کامپیوتر و کلاسهای خصوصی و کتابهای کمکآموزشی و غیره میکند اگر بیشتر از هزینهای که دولت در آموزش و پرورش میکند نباشد کمتر نیست. جملگی هزینههای خانواده هم تقریبا برای آینده شغلی فرزندش است و قبولی در کنکور. تعارض اهداف خانواده و دولت باعث شده که برای مؤسسات کنکور فرصتسازی شود.
اکنون این مؤسسات از دوره ابتدایی تا کنکور دکترا فعالیت گسترده دارند و حتی افزون بر آگهیهای فراوان تبلیغاتی، برنامههای صداوسیما را خریدهاند. فراموش نمیکنم که در تاریخ ٢٠ آبان امسال ساعت شش عصر دیدم کانالهای یک و دو و سه و آموزش درس کنکور داشتند و چهار مؤسسه کنکور برنامههای خود را با تبلیغات فراوان و هیجانانگیز ارائه میدادند.
اکنون رانتی که در حاشیه مؤسسات معروف کنکور پدید آمده بهمراتب بیشتر از آن پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی است.
وزارت آموزش و پرورش امروز در حاشیه آن مؤسسات کنکور قرار گرفته و اینهمه سروصدا و تبلیغات پیرامون کنکور برای ورود به دانشگاههای معروف است. ظرفیت این دانشگاهها هم محدود است و چه یک مؤسسه کنکور در کشور باشد چه دهتا یا صدتا، این مؤسسات ظرفیت دانشگاهها را بالا نمیبرند بلکه با تبلیغات خود فقط رقابت کنکور را تشدید میکنند.
شایسته است دولت تکلیف خود را با کنکور و مؤسسات پیرامون آن روشن کند. اگر کنکور، اصل است چنانکه در تلویزیون جمهوری اسلامی هرروز تبلیغ میشود پس درِ آموزش و پرورش را ببندید و شرط دیپلم را برای ورود به دانشگاه بردارید و تعلیموتربیت کشور را به مؤسسات کنکور بسپارید؛ اگر تعلیم و تربیت در مدرسه اصل است، پس چرا برای کنکور فکری نمیشود یا لااقل در رسانه ملی درباره کنکور و آسیبهای آن کار نمیشود، نه تبلیغات گسترده پیرامون آن.
آیا رسانه ملی ما تا کنون یکصدم زمان پخش آگهیهای کنکور، به آسیبهای کنکور پرداخته است؟
البته در رسانه ملی ما اساسا تکلیف ارزشها روشن نیست. ازیکسو میگویند اقتصاد مقاومتی، از دیگر سو از صبح تا شب با آگهیهای بازرگانی مردم را به مصرفگرایی بیشتر تشویق میکنند. ازیکطرف یک دکتر تغذیه دارد در یک برنامه از مضرات خوردن تنقلاتی مثل چیپس و پفک یا نوشابه میگوید ازطرفدیگر وسط همان برنامه آگهی بازرگانی همان تنقلات پخش میشود.
نمیدانم مسئولان اصلا تلویزیون تماشا میکنند یا نه؟
شبکههای عمومی و ملی کشورهای سکولار و غیردینی یا اصلا آگهی بازرگانی پخش نمیکنند یا دقایق محدود، حق پخش دارند. بهعنوانمثال شبکه ZDF آلمان فقط میتواند روزی ٢٠ دقیقه آگهی بازرگانی پخش کند آن هم نه در زمانهای پربیننده و رسالت اصلیاش اشاعه و تبلیغ فرهنگ آلمانی است. در کشور ما که اسلامی است و برای برپایی این نظام، آن همه ایثارگری شده و خونهای پاک ریخته شده در عمل میبینیم که تلویزیون آن دوشنبهبازار و سهشنبهبازار شده و آگهیهای بازرگانی آن بیحساب و کتاب است و اینهمه مردم را به اجناس لوکس و مصرفی تشویق میکند.
باری با هزینههایی که خانواده سالانه فقط برای کنکور میکند میتوان چند دانشگاه بزرگ و مادر مثل دانشگاه تهران و شریف ساخت. گویا ما در نابودی سرمایههای مادی و معنوی خود استادیم.
غرض اینکه اکنون میان خانواده و دولت از جهت اهداف تربیتی شکاف بزرگی وجود دارد و این باعث شده که سرمایههای مادی و معنوی کشوری در این کشاکش، سایش و فرسایش پیدا کند.
تا آنجا که من اطلاع دارم در هیچ کشور دیگری چنین شکافی وجود ندارد. برای پرکردن این شکاف دولت نقش و مسئولیت بیشتری دارد چراکه سیاستگذار و برنامهریز است. دولت باید بهنحو آگاهانه و مسئولانه در اهداف آموزش و پرورش تجدیدنظر کند و اهداف واقعبینانه و شدنی را سرلوحه کار خود قرار دهد و با خانواده وارد گفتوگو و تعامل شود و از رهگذر این گفتوگو ازیکطرف تا آنجا که امکان دارد اهداف خود را با اهداف خانواده همسو کند مثل آموزش زبان و کامپیوتر در سطحی که خانواده انتظار دارد و ازطرف دیگر اذهان پدران و مادران را هم نسبت به منطق تعلیم و تربیت، هم نسبت به آسیبهای نمرهمحوری و کنکورمحوری و مدرک محوری روشن کند.
ضمن اینکه باید دغدغه خانواده را نسبت به آینده شغلی فرزندش ملاحظه کرد اما باید صادقانه با خانواده وارد گفتوگو شد و به آن گفت در کشور چه یک مؤسسه کنکور وجود داشته باشد چه هزارتا، به ظرفیت دانشگاه شریف یا تهران چیزی اضافه نمیشود.
باید به خانواده گفت اگر میخواهی فرزندت در کنکور قبول شود باید تفریحات سالم و نشاط و شخصیت نیرومندی داشته باشد. لازم است علاوه بر مدرک تحصیلی مهارتها و درسهای زندگی را هم بداند و اخلاقی و مسئولیتپذیر باشد.
باید به خانواده گفت شما حق دارید دغدغه آینده شغلی فرزند خویش را داشته باشید و برای او هر کاری که میتوانید انجام دهید اما اخلاقا حق ندارید او را زیر چرخ نمره و امتحان و کنکور افسرده و پریشان و نابود کنید. اکنون مؤسسات کنکور دست گذاشتهاند روی نبض خانواده و با بداخلاقی تمام هم هزینه خانواده را میبلعند هم استعداد فرزندان این دیار را ضایع میکنند و دولت و بهخصوص رسانه ملی بهجای روشنگری، با آنان خواسته يا ناخواسته همراهي ميكنند.
واقعا چه ضرورتی دارد فرزندان ما از دوره ابتدایی وارد رقابت فرساینده کنکور شوند. تبلیغات این مؤسسات تا آنجا بالا گرفته که حتی نخبهترین دانشجویان این کشور که در دانشگاه شریف و تهران و امیرکبیر در حال تحصیلاند در مقابل این مؤسسات منفعل شوند و در کنکورهای فوقلیسانس و دکترای آنها مکرر شرکت کنند. اگر یک دانشجوی نخبه نتواند برای آینده تحصیل خود برنامهریزی کند و منفعل باشد و دیگران برای او برنامهریزی کنند، چگونه میتواند برای فردای این کشور با ذهن فعال و خلاق، برنامهریزی کند و چگونه فردا میتواند برای مشکلات زندگی خود برنامهریزی کند و با شکیبایی آنها را مدیریت کند.
از این بدتر، وقتی شکافی بزرگ میان اهداف خانواده و دولت باشد و دولت بهصورت یکسویه و آمرانه اینهمه بر اهداف خود اصرار ورزد، آنوقت حتی معاونان و کارشناسان ارشد آموزشوپرورش میبایست صبح در وزارتخانه حضور پیدا کنند و از گفتمان رسمي دم بزنند و بهخاطر مناسبات شغلی خود، خود را همراه و همسو با دولت نشان دهند و عصر بروند بچههای خود را در مؤسسات زبان و کامپیوتر و کنکور ثبتنام کنند.
۲. ضروری است ما بهعنوان کارشناس یا تئوریپرداز در حوزه تعلیموتربیت این رسالت را آگاهانه بهدوش بگیریم و صادقانه و مجدانه با دولت وارد گفتوگو شویم. مسئله سرنوشت میلیونها انسان آسیبپذیر و بیپناه است که بهخاطر نگاه نادرست دولت و خانواده و اهداف متعارضشان در معرض آسیباند. دولت با نگاه خاص خود آموزش و پرورش را زمینگیر کرده و خانواده با نگاه کنکورمحور و مدرکمحور خود فرزندش را به بند کشیده و هر دو به منطق تعلیم و تربیت توجه ندارند. دولت میخواهد در آموزش و پرورش هم سیاستگذاری و برنامهریزی کند هم مدیریت و تصدیگری؛ میخواهد صد هزار مدرسه را تابع یک الگویی که از مرکز صادر میشود اداره کند. میخواهد میلیونها جوان هم دانشمند و اندیشمند شوند هم تابع سياستهاي آن. میخواهد با نمره و امتحان و اکراه و اجبار آموزههای مختلف را در مدارس آموزش دهد و به آسیبهای آن کمتر توجه دارد. به قول مولانا:
نور باقی پهلوی دنیای دون
شیر صافی پهلوی جوهای خون
چون در او گامی زنی بیاحتیاط
شیر تو خون میشود از اختلاط
آموزههای دینی و معنوی، فضای مقدس و روحانی میطلبد معلم و مربی اخلاقی و معنوی میخواهد. در آموزش و پرورش رسمی باید این فضاها را به وجود آورد. اگر دولت ما فقط به این یک مسئله عمیقا توجه کند که آیات شریفه قرآن را با نمره و امتحان نمیتوان و نباید آموزش داد آنگاه راه این گفتوگو باز میشود. ما بهعنوان کارشناس باید با دولت چهرهبهچهره شویم و این مسائل را صادقانه بگوییم و نهراسیم، نه اینکه ظاهرسازی کنیم و آدرس غلط بدهیم. سالها است که بعضی از دوستان کارشناس ما که ازقضا ارتباط وثیق و محکمی هم با دولتها دارند، دائما دارند آدرس غلط میدهند و دولت هم ظاهرا یکبار از ایشان نمیپرسند که چرا آنچه میگویید در عمل رخ نمیدهد.
۳. سالهاي بعد از انقلاب، با وجود اینکه دولتها در اهمیت آموزش و پرورش و جایگاه مقام معلمان سخن گفته و شعارهای زیادی دادهاند اما در عمل تقریبا در هیچ دولتی مشکلات و مسائل آموزش و پرورش مسئله اول یا دوم و حتی سوم یا چهارم نبوده ، فقط در دولت سازندگی شخص وزیر، جناب دکتر نجفی، مدیری قوی و توانا و لایقی بود و به نظرم قویترین وزیر آن دولت بودند و بههمینخاطر توانستند کارهای مفیدی در آموزش و پرورش انجام دهند.
در دولت اصلاحات هم وزرای آموزش و پرورش قوی نبودند و در دولت بعد از اصلاحات هم که مسئله لایدرک و لایوصف است و به آموزش و پرورش و بهخصوص به ساختارش آسیبهای جبرانناپذیری وارد شد.
در دولت فعلی هم ظاهرا تا کنون مشکلات و مسائل آموزش و پرورش اولویت نداشته است.
در ملاقات حضوری که سه، چهار سال پیش با رئيس دولت اصلاحات دست داد به جناب ایشان بهصراحت گفتم اگر از مشروطه بهاینسو در یک دولت میبایست پرداختن به مسائل آموزش و پرورش در صدر دولت قرار میگرفت دولت شما بود که چنین نشد. ؛ چراکه از ايشان انتظار میرفت مسائل فرهنگی و آموزشی در صدر دولتش قرار گیرد نه رئیس دولت بعدی.
بهطور کلی در کشور ما همواره مسائل سیاسی اولویت داشته و در صدر قرار گرفته است. در این فضا مسائل فرهنگی و آموزشی یا نادیده گرفته میشود یا در فرودست قرار میگیرد.
اكنون سیزده چهارده میلیون دانشآموز با اعمال شاقه و برای نمره و دیکته و امتحان و کنکور هرروزه تحت فشار و استرساند و هیچ مکانیسم دفاعی هم ندارند بهخصوص در دوره ابتدایی.
ولی کمتر مشاهده شده که اندیشمندان و روشنفکران و گروههای سیاسی اصلا چنین مسائلی برایشان مسئله باشد و به آن بپردازند. حتی سیاستزدگی بیش و کم در گفتمان روشنفکران ما هم پررنگ است؛ بنابراین شایسته است روی این مسئله بیشتر کار شود که اولا برای دولت مردان و گروههای سیاسی و اندیشمندان مشکلات و مسائل اصلی آموزش و پرورش مسئله شود؛ ثانیا لازم است از زاویه فرهنگ و آموزش به آن مسائل پرداخت نه سیاست؛ یعنی شیفت کرد از اصالت سیاست به اصالت فرهنگ. چراکه وقتی سیاست در فرهنگ و آموزش دخالت کند اوضاع رو به وخامت مینهد.
۴. برای تحول و اصلاح آموزشوپرورش دستکم دو کار ضروری است. نخست اینکه تحول و اصلاح آموزش و پرورش نیاز به یک نهضت روشنگری فراگیر دارد. اکنون اغلب نسبت به منطق تعلیموتربیت، جهل مرکب داریم؛ یعنی نمیدانیم که تربیت چیست اما تصور میکنیم که میدانیم.
بر همه ما فرض است که مجدانه بکوشیم تا از این جهل مرکب به جهل بسیط گذر کنیم یعنی بدانیم که نمیدانیم تربیت چیست. کلید تحولات آینده آموزش و پرورش در این گذروگذار است. اگر از این گذر مسئولانه و آگاهانه عبور کنیم آنگاه دیگر دولت با نگاه آمرانه آموزش و پرورش را اداره نخواهد کرد.
خانواده افزون بر مدرک تحصیلی فرزندش، به تربیت اخلاقی و مسئولیتپذیری او نیز همت میگمارد، معلمان و مربیان نگاه انسانیتر به تربیت خواهند کرد، میان نهاد دولت و خانواده بهطور طبیعی همسویی و تعامل به وجود خواهد آمد و تربیت انسانی خلاق و نقاد و اخلاقی هدف نهایی خانه و مدرسه میشود؛ بچهها دیگر در خانه و مدرسه برای نمره و امتحان زیر فشار و استرس قرار نخواهند گرفت و محیط تربیت در خانه و مدرسه شوقانگیز و بانشاط میشود. برای اینکه کلیگویی نکرده باشم به یک مورد اشاره میکنم و میگذرم.
اکنون در دوره ابتدایی درس دیکته وجود دارد و هرساله ارزشیابی هم میشود. این درس به بچهها فشار و استرس وارد میکند. بچهها درس را امروز میخوانند و شب باید مشق آن را بنویسند و فردا دیکته آن را. دیکته در آن زمان برای بچهها تکلیف دشواری است ولو واژهها به نظر ساده باشند؛ واژههایی مثل کتاب و مدرسه و باران و نان و مادر و قلم و دفتر و انار و سیب. چراکه بچهها در حال یادگیری و تلوتلوخوردن هستند و ذهنیت درست و شفافی از نوشتن و واژهها ندارند بهخصوص که ساختار زبان فارسی هم پیچیده است. اگر ما فرآیند تحصیل را دستکم یک دوره ٥ یا ٩ یا ١٢ساله در نظر بگیریم طبیعی است که بچهها اکثر واژهها را بهمرور زمان فرامیگیرند و دیگر نیازی نیست که واژهها را امروز درس بدهیم و فردا دیکته بگوییم که این فرآیند منجر به فشار و استرس میشود و فشار و استرس اساسا قدرت یادگیری را پایین میآورد و بیجهت بچه و خانواده و معلم را درگیر خود میکند؛ اما در خصوص واژههای نادر که در نوشتن آنها باید بیشتر دقت کرد مثل قریب و غریب و یا صواب و ثواب یا خوار و خار میتوان در پایان هر دوره تحصیلی جداگانه آموزش داد؛ اما از این مهمتر میتوان بهجای درس دیکته، خواندن داستان و رمان را توصیه کرد؛ یعنی در دوره ابتدایی و راهنمایی بچهها دویست، سیصد داستان کوتاه بخوانند؛ آنوقت هم با علاقه و نشاط درس خواندهاند هم مشکل دیکتهشان حل شده و کیست که نداند با خواندن داستان و رمان ذهن بچهها خلاق میشود و انشای آنها خوب میشود و حس زیباییشناسیشان پرورش پیدا میکند. یا بهجای مشق شب، هنر خطاطی را فرابگیرند، یعنی هر شب یک بیت شعر را زیبا بنویسند که هم خطشان زیبا شود هم یک هنر اصیل را فرابگیرند و خط خوش به انضباط فکری بچهها نیز کمک میکند.
دوم اینکه افزون بر یک نهضت روشنگری، ما نیاز به یک نهضت اخلاقی داریم. امروزه به دلایل بسیار که بحث از آن فرصت دیگری را میطلبد، جامعه ما گرفتار مسائل و چالشهای اخلاقی شده، آمار ناهنجاریهای اجتماعی این را میگوید. جامعه ما تا آنجا گرفتار مسائل بغرنج اخلاقی شده که امروزه آمار و اخبار اختلاسها و رانتخواریهای درشت، گویا موضوعی معمول و طبیعی شده و دیگر حساسیتزا و تکاندهنده نیست.
این مسئله نیاز به بررسی و تحلیل دارد که چرا ازیکسو آن همه در مدرسه و دانشگاه و صداوسیما و ادارات و ارگانها، تعلیم و تبلیغ آموزههای دینی داریم و ازدیگرسو جامعه تا این اندازه گرفتار مسائل و ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی شده است. این موضوع از زوایای گوناگون قابل بررسی و تحلیل است.
بنده ۲۷ سال است که در این دیار دانشجوی فلسفهام؛ چه بسیار دیدهام که استادان فلسفه خلوت و جلوتشان متفاوت است؛ در جلسه غیررسمی و خصوصی، عمیقترین نقد و تحلیلها را به وضع موجود دارند اما در تریبون رسمی چیز دیگری میگویند.
این دوگانگی و دوگانهزیستن باید برای دولت مردان ما هشداردهنده باشد. وقتی استادان فلسفه که باید نماینده عقل و خردورزی و تحریر حقیقت و آزاداندیشی باشند اینگونه تن به دوگانگی میدهند از دیگران چه انتظاری میتوان داشت؟
در چنين فضایي نمیتوان تولید علم و اندیشه داشت.
اساسا دانشگاه بدون استقلال علمی و فکری دانشگاه نیست. شایسته است سرنوشت کرسیهای آزاداندیشی بررسی و تحلیل شود.
به نظر میرسد بدون اخلاق نه کار فرهنگ و آموزش به سامان میرسد نه کار اقتصاد و سیاست و قانون. برای اینکه اخلاق و اخلاقیزیستن در جامعه ما احیا شود و استقرار یابد ما مجدانه باید به دنبال پارادایم و الگوی اخلاقی جدیدی باشیم.
به نظرم باید الگوی اخلاقی ما در خانه و مدرسه تغییر کند. در تعلیم و تربیت شایسته است که از عامترین و جهانیترین اصول اخلاقی شروع کنیم که به نظر میرسد قاعده زرین اخلاق است؛ یعنی با دیگران چنان رفتار کن که خوش داری با تو رفتار شود؛ و بعد ارزشهای اخلاقی اسلام و جمهوری اسلامی را آموزش داد؛ یا در استخدام و گزینش نیرو نخست ارزشهای انسانی و وجدان کار و تخصص و اعتقاد به اسلام را لحاظ کنیم و سپس موارد ديگر را.
روزنامه شرق
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /
پیرو اطلاعیه قبلی سازمان معلمان ایران ( این جا ) در مورد برگزاری مجمع عمومی و نیز انتخابات شورای مرکزی به اطلاع می رساند :
افراد زیر منحصرا می توانند کاندیدای شورای مرکزی در دوره جدید شوند :
1- اعضای شورای مرکزی دوره قبلی
2- منتخبان اعضای شوراهای مناطق دوره قبلی
3- اعضای کمیته های مرکزی سازمان معلمان ایران
سایر همکاران و فرهنگیان گرامی می توانند مشخصات خود را جهت عضویت در « شورای منطقه و یا ناحیه آموزشی » برای ما ارسال فرمایند .
مهلت ارسال درخواست برای کاندیداتوری در انتخابات شورای مرکزی و نیز عضویت در شوراهای مناطق حداکثر تا پایان روز چهارشنبه 18 / 9 / 94 می باشد .
کمیته تشکیلات و برنامه ریزی سازمان معلمان ایران
فرم عضویت :
« فرم تقاضای عضویت »
مسوول محترم کمیته تشکیلات و برنامه ریزی
اینجانب ............. فرزند ........... به شماره شناسنامه ............... کدملی..................... کدپرسنلی.............. مدرک تحصیلی.............. رشته ................. فرهنگی شاغل/ بازنشسته منطقه/ شهرستان ..............................تقاضای عضویت در آن تشکل را دارم.
اینجانب اساسنامه و مرامنامه آن تشکل را مطالعه نموده و خود را متعهد و ملزم به رعایت آن و پرداخت حق عضویت می دانم .
امیدوارم بتوانم در راستای اعتلای جامعه مدنی ، پیشبرد اهداف اصلاحی ، تحقق تحول در مسیر مطالبات مدنی و دمکراتیک ، ارتقای نظام آموزشی کشور ، ایفای حقوق والدین و دانش آموزان و تحقق اهداف صنفی جامعه معلمان ٬در کنار سایر اعضای آن تشکل مفید و موثر باشم.
درضمن بانوان و آقایان :
۱- .............
۲-..............
۳...............
از اعضای آن تشکل معرف اینجانب می باشند.
تاریخ
امضا
تلفن..............
ایمیل.............
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /
روز جمعه نامه ی کیومرث ملکی ، مسئول سابق حسابداری آموزش و پرورش شهرستان کوهدشت خطاب به وزیر آموزش و پرورش در سخن معلم منتشر گردید که در آن به فرآیند برکناری خود اعتراض نموده بود . ( این جاین جا )
در مقدمه این نامه از سوی سخن معلم چنین آورده شده بود :
" اخباری که بعضا از اداره کل آموزش و پرورش استان لرستان به ما می رسد خوشایند و یا مطلوب نیست .
« گروه سخن معلم » ضمن درخواست از وزیر آموزش و پرورش برای توجه بیشتر به مشکلات این استان ، آمادگی خود را برای پاسخ مسئولان این اداره کل اعلام می دارد ."
امروز شنبه چهاردهم آذرماه ، « حجت اله مومنی » مدیریت آموزش و پرورش شهرستان کوهدشت جای خود را به « حسن رضا برخورداری » داد.
« گروه سخن معلم » ضمن تشکر از وزیر آموزش و پرورش به جهت توجه به افکار عمومی فرهنگیان و معلمان و نیز آرزوی موفقیت برای مدیریت جدید آموزش و پرورش شهرستان کوهدشت امیدوار است که دغدغه اصلی توجه به آموزش و مشکلات فرهنگیان باشد و این تغییرات گامی در جهت بهسازی مدیریت ها و اعتماد سازی در بدنه معلمان باشد .
پایان پیام /
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
ایجاد شناخت و بالا رفتن آگاهی های سیاسی و اجتماعی، لازمه ی هر حرکت و فعالیتی می باشد. معلمان به عنوان یک صنف، جهت برخورداری از یک زندگی مناسب تر ضمن تشخیص درست نیازها می بایست با مسائل معیشتی و شغلی خویش آشنا شوند و بدانند حقوقشان چیست و مطالباتشان کدام است. سپس با درک واقع بینانه از شرایط جامعه، برنامه ریزی و فعالیت نمایند.
این آگاهی بخشی و تحلیل وضعیت بدون یک تلاش گسترده فرهنگی تقریبا غیرممکن خواهد بود ؛ پس منطقی است در حوزه پویش صنفی نوع خاصی از بینش و رفتار از خود نشان دهند که ضمن تأکید بر هویت صنفی و پیگیری منافع مشترک بر گفت و گو، عقلانیت و روش های مدنی استوار باشد.
حال که معلمان با توجه به تغییر نسبی شرایط کشور در جست و جوی شکل های تازه ای از پویش صنفی – مدنی هستند می توانند با فرهنگ سازی و الگوپردازی مناسب در رفتارهای جمعی، خود را به عنوان یک نیروی اثرگذار در ساخت اجتماعی معرفی کنند. (در این صورت گزینه ی مطلوب آنها برای وزارت در مجلس رأی می آورد)
برای رسیدن به این جایگاه ضرورت دارد مفاهیم جدیدی را به عرصه ی فعالیت های صنفی – مدنی وارد سازند که بتواند آنها را از حالت انفعال سال های اخیر خارج کرده و به سمت تحرک و پویایی سوق دهد.
در بحث تشکل پذیری از نظر فرهنگ شناسی فرض می گیریم:
الف- وضعیت موجود از نظر معیشت، منزلت و معرفت مطلوب نیست
ب- بهتر شدن وضعیت خود به خودی نیست
پ- فرهنگ سازی و سازماندهی می خواهد
در ادبیات و گفتمان سیاسی کشورمان، یک جمله ی کلیشه ای مدام تکرار شده است که «من عضو هیچ گروه، دسته، حزب یا سازمانی نیستم» شگفت اینکه بیان مفهوم فوق در میان مسئولان نسبت به بقیه اقشار پررنگ تر و عمیق تر می باشد.
این تفکر حکایت از عدم توسعه یافتگی و نگرش منفی به « تحزب و تشکل » می باشد. می توان با فرهنگ سازی این نگاه منفی را تغییر داد و به کمک آموزش به معنای وسیع کلمه در ابعاد مثبت تقویت نمود و با استناد به تجربه موفق کشورهای پیشرفته استدلال نمود که سیستم حزبی یکی از روش های سالم برخورد با اندیشه ها، روش ها و برنامه های مختلف در یک جامعه ی رو به توسعه است.
همچنین در یک سیستم چند حزبی، اصل پاسخگویی به معنای متعهد بودن افراد، سازمان ها و مراکز تصمیم گیری در مقابل اظهار نظر ها و عملکردهای خود، تسهیل و تقویت می شود. مطالعه تاریخ کشورهای توسعه یافته به روشنی نشان می دهد که برخی احزاب در اروپا قدمت دویست ساله دارند این درحالی است که یک حزب با سابقه بیست سال فعالیت رسمی و قانونی در کشور ما یافت نمی شود.
در خصوص معلمان باید متذکر شد که سابقه فعالیت تشکل های صنفی – مدنی آنان از چند سال تجاوز نمی کند. که فعلا دوران آغازین آزمون و خطا را می گذرانند و تا رسیدن به مرز پختگی و انباشت تجربه، راه طولانی در پیش دارند، مضافا به اینکه مشکلات و موانع متعددی بر سر راه فعالیت آنها وجود دارد از جمله:
1- فقدان تجربه در فعالیت تشکیلاتی : کمتر کتاب یا مقاله ای از مبارزات و پویش های فرهنگیان در نیم قرن اخیر می توان پیدا نمود.
2- نداشتن مکان مناسب جهت تشکیل جلسات و گردهمایی ها: بیشتر جلسات آنها در منازل یا پارک ها برگزار می شود. این در حالی است که سالن اجتماعات اکثر مدارس و ادارات خالی و بلااستفاده مانده است.
3- نبود نشریه و تریبون برای آگاهی بخشی، اطلاع رسانی و انعکاس مواضع: در نشریه نگاه متعلق به وزارت آموزش و پرورش مسائل صنفی و معیشتی معلمان جایگاهی ندارد.
4- عدم حمایت مسئولان از نهادهای مدنی : در باور اینها ، نهادهای مدنی به عنوان مزاحم بخش اداری و به منزله یک رقیب محسوب می شوند. این قبیل مدیران بعضا با امنیتی کردن فعالیت ها، برای تشکل ها و معلمان مشکل سازی هم می نمایند. (به طور استثنا در دولت اصلاحات تصمیم وزارت کشور در تخصیص یارانه احزاب و حمایت از نهادها مدنی قابل تحسین می باشد.)
توصیه می شود در دولت تدبیر و امید که با شعار تغییر بر سر کار آمده، مدیران آموزش و پرورش جهت اصلاح نگرش غلط قبلی، جایگاه تشکل های صنفی سیاسی را به عنوان نمایندگان معلمان به رسمیت بشناسند و نظارت این نهادها را بر عملکرد و تصمیمات خود جهت اصلاح و بهبود امور بپذیرند. به عبارت گویاتر ، تشکل ستیزی را به تشکل پذیری تبدیل نمایند.
5- وجود موانع سیاسی و قضایی: مشکل اخیر در 8 سال دولت های نهم و دهم ، هزینه فعالیت را افزایش و انگیزه معلمان را بر هرگونه فعالیت و حرکتی کاهش داد. به همین سبب و بنابه شرایط اجتماعی سیاسی، تحرکات و پویش معلمان با نوسانات زیاد همراه شد. هنگامی که فضای جامعه به طور نسبی باز می شد آنان در جهت پیگیری مطالبات انباشته شده ، دست به تحرک و فعالیت می زدند اما به دلیل کمبود تجربه تاریخی گاهی حرکت و تصمیماتشان تند شده و شتاب می کرفت، به گونه ای که توقعات و انتظارات آنها در ظرف پاسخگویی دولت نمی گنجید. متعاقب آن چون خواسته ها و مطالبات مذکور تحقق پیدا نمی کرد انفعال و سکون بر آنها حکم فرما شد.
برای اجتناب از این وضعیت، باید در هر مرحله از پویش صنفی، اصل ( چقدر و تا کجا – فعالیت در چهارچوب تشکل نه عبور از آنها ) مدنظر قرار گیرد ؛ رعایت این اصول باعث می شود اولا از توقعات و خواسته های حداکثری ممانعت شود ثانیا با دست یابی به بخشی از مطالبات، نشاط و شجاعت مدنی به جای یأس و محافظه کاری بنشیند. ثالثاً تشکل ها این فرصت را می یابند تا با عضوگیری و سازماندهی مجدد، خود را تقویت نموده و با قدرت بیشتری در صحنه فعالیت حاضر شود.
تجربه ی تاریخی ملت ها نشان داده است که محقق ساختن هر هدف اجتماعی، مرهون یک تلاش جمعی « سازمان یافته و برنامه ریزی شده » می باشد. در این مرحله یک نهاد صنفی، گفتمان سازی را یکی از عرصه ها ی اصلی کار و فعالیت صنفی می یابد و تلاش برای عمومی کردن گفتمان تشکل یابی مشارکتی را هدف اصلی خود می پندارد و از این طریق اعضای خود را در تصمیم گیری های صنفی –مدنی به مشارکت فعال وادار می سازد.
از نظر فرهنگی ، پیش نیاز رسیدن به این هدف کسب خودآگاهی صنفی و باور کردن خویش است. خویش فعال، آزادی طلب، عدالت خواه و رفاه جو.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جامعه ما دچار بحران عدم اعتماد و فقدان صداقت است .
افراد خیلی به هم اعتماد نمی کنند ؛ از سوی دیگر ، در روابط میان فردی و ارتباطات انسانی عنصر " صداقت " کم رنگ و حتی بی رنگ شده است .
این مساله به نوعی تاثیرش را نیز بر جامعه معلمان گذاشته است .
از دیر باز ، شکاف میان " ستاد " و " صف " و به عبارت ساده تر ، " اداره " و " مدرسه " وجود داشته است .
معلمان غالبا به مدیران به ویژه در سطوح بالا ( میانی و عالی ) اعتمادی نداشته و ندارند .
از نظر معلمان ، مدیران به فکر حفظ موقعیت و به عبارت ساده تر ، " بقای صندلی " خویش اند و با دیده " تحقیر " به آنان می نگرند .
در نظر مدیران نیز ، معلمان افرادی هستند که اکثرا " اهل غر زدن " و " نالیدن " هستند و دانش آنان در زمینه سطوح کارشناسی مسائل آموزش و پرورش اندک و ناچیز است .
شاید بر همین اساس است که در ارکان مختلف تصمیم گیری و تصمیم سازی و در سطوح مختلف ، رد پایی از " معلم گچ به دست " نمی بینیم اگر چه آنان در موقعیت های اقتضایی و به تناسب شرایط خود را به طبقه " معلمان " منتسب می کنند ...
( البته همه – چه مدیران و چه معلمان – باید بدانند تا این وضعیت ادامه داشته باشد تحول خاصی در هیچ زمینه ای رخ نخواهد داد . )
این دیوار بی اعتمادی یک واقعیت است و برای اثبات این ادعا کافی است که یک بار در زنگ تفریح معلمان ( صبحانه ) داشته باشید تا به عمق این بی اعتمادی پی ببرید .
حال باید چه کرد ؟
در نخستین نگاه شاید بتوان راه حلی برای این مساله پیدا نمود و آن حضور و فعالیت تشکل های صنفی مدنی معلمان باشد .
از آن جا که خاستگاه این تشکل ها از مدرسه و اکثرا از میان معلمان است در نگاه " تئوریک " آنان ظرفیت تعدیل این بار " بی اعتمادی " را دارند اما متاسفانه واقعیت چیز دیگری است .
باید به این واقعیت تلخ اعتراف نمود که تشکل های معلمان از هر خاستگاه فکری و یا پایگاه سیاسی تاکنون نتوانسته اند در این چرخه نقشی ایفا کنند .
مهم ترین دلیل برای اثبات این ادعا ، میزان رجوع مدیران و یا به عبارتی " به بازی گرفتن " تشکل ها در تصمیمات مهم است .
مدیران ، تشکل های معلمان را خیلی جدی نمی گیرند و به نظر می رسد مهم ترین دلیل آنان این است که تشکل های معلمان عقبه ای ندارند و هسته مرکزی و یا فکری آنان از افراد معدودی تشکیل شده که خود برنامه و یا تئوری مشخصی برای حل مشکلات تشکل شان ندارند چه برسد به حل مشکلات آموزش و پرورش !
تشکل های معلمان از سوی خود معلمان نیز خیلی جدی گرفته نمی شوند و یا اعتمادی به آن ها ندارند .
در این جا به برخی از متغیرهای مولد این چرخه بی اعتمادی اشاره می شود .
معلمان حتی از بردن نام برخی تشکل ها واهمه دارند چه برسد به آن که بخواهند عضو این تشکل ها شوند .
عملکرد و حتی رویکرد برخی تشکل ها در سال های اخیر موجب شده است تا معلمان به محض شنیدن نام " تشکل " ناخودآگاه به یاد « زندان و حبس » و « مجازات های اداری » و ... بیفتند .
در مقابل عملکرد برخی تشکل ها نیز موجب شده است تا معلمان تصور کنند که فلسفه حضور و یا وجود این تشکل ها برای تقسیم پست ها و غنائم پس از انتخابات است .
نگاهی ژرف نگرانه و موشکافانه به مکانیسم برگزاری مجمع عمومی ، انتخابات و تشکیل ارکان این گونه تشکل ها که به صورت بسیار محدود و نیز " مهندسی شده و کنترل شده " اعمال می شود و نتیجه انتخابات تقریبا از پیش معین است ، فقدان بی اعتمادی معلمان را به این گونه تشکل های معلمی به اثبات می رساند .
مهم ترین دلیل سران این تشکل ها نیز برای برگزاری این گونه انتخابات ترس از " نفوذ " برخی جریانات ناشناخته و بدون شناسنامه است .
آنان واهمه دارند که اگر انتخابات فراگیر باشد ؛ عده ای با اتخاد نقش " اپوزیسیون " و " انتقادی " در برگزاری مجمع و انتخابات و زیر سوال بردن همه چیز و همه کس ممکن است " رای اول " را در انتخابات از آن خود کنند و در این جاست که باید فاتحه آن تشکل را خواند !
ازاین رو فعالان تشکل ها نیز روی خوشی به برگزاری انتخابات با ویژگی های ذکر شده نشان نمی دهند و اعتمادی به وضعیت موجود و حتی برخی از معلمان ندارند و سعی می کنند وضعیت موجود حفظ شود .
تجزیه و تحلیل وضعیت درون تشکل ها نیز ما را به گزینه های دیگری می رساند .
بعضا در درون تشکل ها نیز شاخه ها و جریانات مختلف و بعضا معارضی وجود دارند که انرژی آن ها اکثرا صرف خنثی کردن یکدیگر و جلوگیری از شکل گیری فرمول " هم افزایی " می شود که در بخش های قبلی به تفصیل به آن اشاره کرده ام .
در واقع می بینیم عدم صداقت موجب فقدان اعتماد می شود و این تسلسل در سطوح و لایه های مختلف در آموزش و پرورش و معلمان و تشکل های آنان بازتولید و حتی فربه می شود .
به علت مشکلاتی که در درون تشکل های معلمان و اعضای آن وجود دارد، آن ها نتوانسته اند یکدیگر باور کنند و به یک گفت و گوی سازنده و بدون تحقیر و بر اساس الگوی " تفکر برتر " میان خود دست پدا کنند .
حال پرسش این است گروه و یا تشکلی که خود دچار انشقاق و بُعد نظرات باشد و از بی اعتمادی و عدم صداقت رنج ببرد چگونه می تواند فرهنگ سازمانی رایج در یک جامعه بزرگ و مادر را اصلاح و دگرگون کند ؟
اگر قرار است تشکل های معلمان به این وضعیت خاتمه دهند و حداقل در کوتاه کردن دیوار بی اعتمادی و بدبینی میان اداره و مدرسه نقش موثر و یا اولی داشته باشند باید آن را از درون خود شروع کنند .
تشکل های معلمان باید از روزمرگی موجود بیرون آمده و باید برای حل مشکلات و حتی " گفتمان سازی " و " فضاسازی " برنامه و ایده داشته باشند .
تشکل ها باید دردرون خود مراتب حزبی و تشکیلاتی را تعریف کنند از یک عضو ساده تا احراز بالاترین مقام تشکیلاتی .
همه باید بتوانند وارد یک تشکل شوند و به شرط احراز صلاحیت های تشیکلاتی و تخصصی در جایگاه مناسب قرار بگیرند .
در واقع ، کادرسازی و تربیت نیرو و مدیر برای آموزش و پرورش و در سطوح مختلف باید از درون همین تشکل ها شروع شود و عنصر " آموزش " به مانند یک چتر همواره وجود داشته باشد .
این ها نیازمند آن است که تشکل ها باید دارای یک اتاق فکر منسجم و منعطف باشند .
«نخبگان آموزش و پرورش و معلمان خوش فکر » برای حروج از این وضعیت باید با ورود به تشکل ها و پردازش افکار و برنامه ها ، قالب های ذهنی و کلیشه ای رایج میان معلمان و مدیران را متحول کنند که این نخستین گام برای نهادینه کردن صداقت و خروج از این بحران " بی اعتمادی " خواهد بود .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
اگر قرار است از یک شهر کوچک کاندیدا شوی، وضع به کلی فرق می کند. اینجا لیست انتخاباتی فایده ای ندارد. از طریق فامیل و دوستان حلقه اول، چو بینداز که آدمی ساده زیست و خاکی هستی . همه بدانند که تو نان و پنیر و سبزی به خصوص تربچه را خیلی دوست داری، اما کباب برگ و جوجه کباب حالت را به هم می زند.
یک کت و شلوار طوسی تیره که به تنت زار بزند بپوش. ریشت را به قاعده کوتاه کن ، نه آن قدر کوتاه که اصول گرایان را بیازارد و نه آن قدر بلند که اصلاح طلبان را برَماند. رنگ جو گندمی مو و ریش یک کاندیدا نشانه پختگی و صلابت اوست . رایحه جوراب و انگشت شستی که از جوراب بیرون زده باشد و پارگی زیر بغل هم رای آور است.
قبل از کاندیداتوری با بزرگان شهر از هر تیپی مشورت کن . اما مواظب باش سوتی سیاسی ندهی . در سیاست چنان موضع گیری کن که به قول عرفی شیرازی "مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند".
هرجا رفتی بگو که این جناح بندی های سیاسی را قبول نداری و هدفت فقط خدمت خالصانه است.
کلمه اصلاحات را از ادبیات خودت سانسور کن . جاهایی که مفید است خودت را اصول گرا معرفی کن. هرجا هم جو حاضران این وری بود، بگو اسم مهم نیست عمل مهم است.
کلی گویی در سیاست هیچ خطری ندارد . اما اکیدا وارد جزئیات نشو. در سیاست هرچه مبهم تر حرف بزنی بهتر است.همه جا بگو که اهل سیاست نیستی . این بهترین سیاست است. هرجا خواستی به سیاست حمله کنی بهتر است از اصطلاحات سیاسی کاری و سیاست بازی استفاده کنی.
به چپ و راست هم تا دلت می خواهد حمله کن . هیچ خطری ندارد . الان در صحنه سیاسی ایران هیچ کس خودش را چپ یا راست نمی داند. هیچ سیاست مداری خودش را اهل جناح بازی نمی داند. پس بدان و آگاه باش که حمله به جناح بازی و بازی های جناحی هم هیچ خطری ندارد. مردم افراد سیاسی خارج از جناح ها را دوست دارند. تو هم یک آدم مستقل غیر سیاسی هستی که آمده ای تا مشکلات آب و نان مردم را حل کنی.
مردم ، عاشق صفاتی مانند دلسوز، صادق ، خالص ، خاکی ، اهل درد و... دنبال اسامی افراد هستند . ورود شما به صحنه ، صادقانه ، خالصانه ، دردمندانه و ساده ریستانه است. شما در آینده نماینده ای اهل درد ، ساده زیست، دلسوز و صادق خواهی بود.شما فردی خاکی هستی . برای اثبات خاکی بودن قبل از سخنرانی دوسه بار توی باغچه خانه ات غلت بزن. خیالت راحت باشد تا کنون هیچ دستگاهی برای اندازه گیری میزان واقعی این صفات در خون افراد اختراع نشده است.
یادت باشد مسایل مالی و هزینه ها فوق محرمانه است. در همه نطق ها و سخنرانی ها بگو که فقط یک معلم ساده هستی و با ریخت و پاش مخالفی ، اما کمِ کمِ انتخابات100میلیون خرج روی دستت می گذارد که برای نماینده شدن هزینه قابل قبولی است. بعضی ها که آتش شان خیلی تند است و اسپانسر گردن کلفت دارند تا 700-800 میلیون هم هزینه می کنند.
یک آدم معتمد و دهن قرص ترجیحا ، یکی از برادرانت را به عنوان مسئول مالی انتخاب کن . کارهای خیریه به شرطی که تابلو و در معرض دید باشد ،خیلی مفید است.
سفره داری و دست و دل بازی، در عین تظاهر به دوریشی بسیار مورد پسند رای دهندگان است.
توی این دوسه ماه آدم های فقیر و آسیب پذیر را بیشتر تحویل بگیر و آنها را بالای مجلس بنشان. در مراسم ختم و عزاداری همشهری ها شرکت کن . هر جا می روی 10-15 نفر همراه داشته باش و ترجیحا حاج آقا گویان پشت سرت راه بروند.
توی مراسم عزاداری وقتی مجلس گرم می شود دوسه قطره اشک بریز. فراموش نکن که زیر ذره بین هستی و مردم در باره تو قضاوت می کنند. با صاحبان عزا که سرپا ایستاده اند تا رده سوم و چهارم روبوسی کن.
یادت باشد کمتر از سه تا ماچ پر صدا نشانه کبر و غرور است.
یک اصل اساسی این است که آدم ها دوست دارند حرف های موافق میل شان را از زبان دیگران بشنوند. مردم عادی عاشق آدم های منتقد وضع موجود هستند.
مرتبا تکرار کن :
چرا بسیاری از مردم فقیر و بیکارند؟ چرا این همه دزدی و فساد زیاد شده؟ چرا...؟ چرا....؟ ...پاسخ روشن است: "تقصیر کاربه دستان است." مردم به طور غریزی از کاربه دستان بدشان می آید.
راهکار چیست؟
کار به دستان فعلی باید بروند و کاربه دستانی دلسوز ، صادق و از جنس مردم ( اگر ریا ندانید مثل بنده) روی کار بیایند.
مردم باید به یک آدمی ساده و درد آشنا و ساده زیست رای بدهند تا کارها درست شود.
خرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
متاسفانه در روزهای اخیر شاهد آن بودیم که تعدادی از آموزگاران دبستان شهید امان الله رضایی واقع در روستای شیخ عبود بیضا ( استان فارس – سپیدان ) مورد هجوم و ضرب و شتم تعدادی از اولیاء دانش آموزان قرار گرفته اند .
وقایعی از این دست به کرات در مناطق مختلف آموزشی کشور رخ می دهند که فجیع ترین آن قتل معلم فقید بروجردی " محسن خشخاشی " در سر کلاس و در حین تدریس بود و خاطر فرهنگیان و معلمان کشور را به شدت آزرده و مکدر نمود .
علت و یا علل این گونه وقایع تلخ بخشی ریشه در جامعه ، فضا و فرهنگ حاکم بر نوع روابط دارد اما به نظر می رسد با وجود مادتین 608 و 609 قانون مجازات اسلامی ، قوانین پیش گیرانه و یا بازدارنده ای برای صیانت از حریم فضاهای آموزشی نظیر مدرسه وجود ندارد .
اگر در مدرسه مشکلی هم در مورد معلمان وجود داشته باشد باید از طرق قانونی پی گیری شود و وقوع این گونه موارد نشان از فرهنگ " قانون گریزی و قانون ستیزی " دارد .
« گروه سخن معلم » ضمن ابراز تاسف و تاثر از این واقعه از مسئولان محترم انتظار دارد :
1- وزیر محترم آموزش و پرورش در این مورد شخصا وارد و مساله را پی گیری کند .
2- دادستان محترم استان فارس به عنوان مدعی العموم در این مورد دخالت نماید .
3- مدیر کل محترم آموزش و پرورش استان فارس از آموزگاران دلسوز و زحمت کش این واحد آموزشی دل جویی نموده و واحد حقوقی آن پی گیر مساله تا حصول نتیجه مناسب و نهایی باشد .
« گروه سخن معلم » از دولت محترم و نیز مجلس شورای اسلامی می خواهد با توجه به تکرار این گونه موارد ، لایحه و یا طرح مناسبی را تدوین و به تصویب برسانند ضمن آن که آمادگی خود را جهت کارشناسی آن ها اعلام می کنیم .
« گروه سخن معلم » ضمن همدردی با آموزگاران مصدوم از آنان می خواهد تا با صلابت ، اطمینان خاطر و استواری بیشتر به وظایف و رسالت معلمی خود ادامه دهند .
پایان پیام /
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
از این به کاندیداهای محترم انتخابات مجلس به خصوص همکاران محترم فرهنگی به صورت رایگان مشاوره می دهم. اطمینان دارم که همکاران عزیز با رعایت دقیق رهنمودهای بنده، به صورت تضمینی رای بالایی می آورند.
اگر برخی از خوانندگان نکته سنج یادآوری کنند که قبلا گفته ام که خدمات و کالای رایگان افسانه است، پس حالا چرا خودم مشاوره رایگان می دهم، برای توجیه این تناقض ، خدمت دوستان عرض می کنم که این مشاوره اسمش رایگان است اما نمایندگان حق شناس بعد از نشستن بر کرسی مجلس قطعا خدمات بنده را به نحو شایسته ای به صورت جبران خواهند کرد.
اصلا فکر بد نکنید !
لابد فکر کردید قصد مدیرکل و رئیس شدن دارم، یا قرار است وارد کار صادرات و واردات بشوم یا می خواهم نماینده مورد حمایت من بعد از ورود به مجلس فامیل های حق التدریس مرا رسمی کند یا دختر خاله مرا مدیر فلان دبیرستان کند .
حاشا و کلا !
هدف من این است که نمایندگان عزیزی که با استفاده از مشاوره رایگان وارد مجلس می شوند مشکلات کشور را از تورم و گرانی تا بیکاری و فساد و فحشا حل و حقوق معلمان را دو برابر کنند و همین رقم آخر برای من کافی است .
همسرم و من به عنوان زوج فرهنگی چهار برابر سود می بریم.
شما برای موفقیت در انتخابات نیاز به « برنامه » داری . نه برنامه ای مثل برنامه های فانی! یک برنامه خوب که چشم همه را خیره کند. مساله اصلی این است که چه کارهایی انجام بدهی و چه بگویی که مورد توجه مردم قرار بگیری و چه کارهایی نکنی و چه چیزهایی نگویی که مبادا از چشم مردم بیفتی .
من اینها را رایگان به شما می گویم. می دانم شما نگرانی که فردای انتخابات نتوانی به وعده هایت عمل کنی . اصلا نگران نباش . برادر و خواهر عزیز این هم راهکاردارد. جواب دادن به رای دهندگان هم بخشی از این برنامه آموزشی است.
فرض کنیم شما معلم بازنشسته یا شاغل هستی ، شاید هم رییس منطقه یا مدیرکل آموزش و پرورش بوده ای. از مدتی پیش احساس تکلیف به تو دست داده که برای خدمت به هم نوعان و به خصوص قشر شریف معلمان در انتخابات اسفندماه مجلس به عنوان کاندیدا شرکت کنی.
البته واضح و مبرهن است که حقوق و امکانات نمایندگی و ارتباط با بزرگان برای شما پشیزی ارزش ندارد . همه دوستان و حتی برخی از دشمنان منصف می دانند اگر اصرار دوستان دانا نبود هرگز حاضر نمی شدی وارد این صحنه شوی .
کلا اهل سیاست بازی نیستی و واضح و روشن است که در مجلس هم همچنان یک معلم ساده و دلسوز و صادق باقی خواهی ماند.
آمده ای ؛ دردهای واقعی را درمان کنی . بینوایان را به نوایی برسانی . حقوق ها را افزایش دهی . جاده های روستایی را آسفالت کنی . برای جوانان کار ایجاد کنی . جلو اسب سرکش تورم را بگیری و مهم تر از همه مساله معیشت معلمان را یک بار برای همیشه حل کنی.
چرا این کارها تاکنون به تعویق افتاده ؟ معلوم است. نمایندگان قبلی وعده داده اند و عمل نکرده اند. آنها رفته اند دنبال سیاست و جناح بازی و منافع شخصی و گرنه حل کردن این مشکلات که کاری ندارد.
اگر از تهران و کلان شهرها کاندیدا می شوی دوحالت دارد :
یا باید زیرآبی داخل لیست جناح ها شوی ، یا اسم خودت را بگذاری کاندیدای مستقل.
اگر اسمت توی لیست های اصلی نرفت ، ول معطلی . البته نه اینکه اصلا فایده نداشته باشد. اگرشانس بیاوری و رد صلاحیت شوی تو به تکلیف خودت عمل کرده ای و می توانی همه جا پُز بدهی که نگذاشتتند و گرنه ....بقیه اش را به حالت تعلیق بگذار.
اگر هم به عنوان مستقل وارد صحنه رقابت شدی ، عکست را روی کاغذ آ4 در تیراژ 50 تا چاپ کن و جلو ادارات آموزش و پرورش و مدارس بزن. حداقلش این است که دیده می شوی . بعدها کسانی با تعجب نگاهت می کنند و می پرسند : " آقای دکتر ، من شما را تو تلویزیون دیده ام و تو بدون آن که تکذیب کنی با ملاحت لبخند می زنی ."
شما به عنوان کاندیدای مستقل بین 500 تا 2000 رای می آوری .
خیالت راحت، همکاران مخصوصا اونایی که تلفنی وعده حمایت داده اند یا اصلا رای نمی دهند و اگر هم اهل رای دادن باشند با این استدلال که رای شان را حرام نکنند به تو رای نمی دهند.
اما عده ای از تیپ و قیافه تو خوش شان می آید و نام تو را می نویسند . عده ای اسم تو را با یک شخص معروف سیاسی اشتباه می گیرند. یک وقت هم ممکن است اسم کوچکت بیژن یا منیژه باشد ، افراد میهن پرست که می خواهند شناسنامه شان مهر بخورد، اسم تو را می نویسند. بعد از انتخابات می توانی بگویی که تعداد آرای تو خیلی بیشتر بوده و حقت را خورده اند !
ادامه دارد
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید