عده ای که ذهن سیاسی دارند و با تفکر سیاسی وارد کار صنفی می شوند، ایده هایی را بار فعالیت صنفی می کنند که ربطی به فعالیت صنفی ندارد.
عده ای فعالیت صنفی را ابزاری در خدمت "جنبش دموکراسی خواهی" مردم ایران می دانند. برخی هم فعالیت صنفی را بخشی از مبارزه عمومی فرودستان (طبقه کارگر و متحدان آن ) علیه فرادستان (طبقه سرمایه دار و دولت حامی آن ) معرفی می کنند. این تعابیر ارتباطی با فعالیت صنفی ندارد و ایده هایی است تحمیلی .
در واقع اغلب، عنوان فعالیت صنفی ، پوششی موجه و ظاهرا کم هزینه برای انجام فعالیت های سیاسی و قومی و حتی انقلابی تلقی می شود.
تحمیل بار سیاسی "دموکراسی خواهی" بر فعالیت صنفی و تلقی "جنبش مدنی" از آن و یا تلاش برای وارد کردن معلمان به "جنگ بین فرادستان و فرودستان" و اتحاد با طبقه کارگر و یا استفاده از اعتراض صنفی به عنوان سکویی برای مبارزات قومی و... مانند حمل تیرآهن نمره 24 با سواری پراید است. هم بار به مقصد نمی رسد هم اتاق اتومبیل مچاله می شود و هم راننده مجروح می شود.
معلمانی که دنبال تحقق چنین ایده هایی هستند بهتر است که درتشکل های مرتبط ایده هایشان را دنبال و یا تشکل های مناسب برای ایده های خود را ایجاد کنند.
تشکل های صنفی و فعالان صنفی نمی توانند نظام سیاسی کشور را تغییر داده و یا وادار به تغییر رفتار کنند. نه زورشان می رسد و نه اصلا این گونه کارها در تعریف و توان کار صنفی می گنجد.
تشکل صنفی حتی در حوزه نظر هم نمی تواند وارد چنین مباحثی شود. بر عکس ، تشکل صنفی به جای چالش باید خودش را با دستگاه سیاسی مستقر تطبیق می دهد و از امکانات و فرصت های موجود برای پیشبرد کار صنفی استفاده کند. اینکه فعالیت صنفی چگونه فعالیتی است را قبلا در یادداشتی با عنوان "فعالیت صنفی در مدرسه و نقش معلمان " در صدای معلم نوشته ام . (اینجا)
بخشی از مشکلات از اینجا سرچشمه می گیرد که فعالان صنفی حوصله انجام کارهای کوچک و زمان بر در مدرسه را ندارند و بیشتر کارهای پرسروصدا و زودبازده را ترجیح می دهند.
فعالیت های اکشن بیشتر جلب توجه می کند و باعث معروف شدن آدم ها می شود. وقتی برخی از سیاست مداران ما به چیزی کمتر از مدیریت جهان راضی نمی شوند ، به طور طبیعی فعال صنفی معلم هم دست کم خواهان نابودی نظام سرمایه داری در سطح ملی و جهانی می شود و به چیزی کمتر از شکست دولت لیبرال نو در داخل و نابودی بانک جهانی و صندوق بیت المللی پول و نجات کارگران جهان راضی نمی شود.
اخیرا در برخی گروه های تلگرام بحثی در مورد الگوی فعالیت صنفی در گرفته است. از نگاه یک جریان، "الگوی فعالیت صنفی" معلمی است مخالف حکومت ، سرسخت و سازش ناپذیر ، اهل زندان کشیدن ، بی اعتنا به زندگی خود و آسایش همسر و فرزند و درگیر مبارزه ای تا پای جان با حکومت.... معلمی که همه امور آموزشی ، تربیتی و خانوادگی را در مبارزه سیاسی منحل می کند. چنین معلمی می تواند الگوی انقلابی ، سیاسی ، مبارزاتی ، طبقاتی یا هر چیز دیگری باشد اما الگوی کار صنفی معلمی نیست.
فعالیت صنفی آرمان ندارد که کسی به خاطر آن درد و رنج تحمل کند. فعالیتی صنفی تابع فرمول "هزینه – فایده" است .
جریانی که فعالیت صنفی را در خدمت امر سیاسی یا ایدئولوژیک می داند، تجمع و تحصن در خیابان و مقابل نهادهای حکومتی را به عنوان تاکتیک محوری و اصلی اعتراضات صنفی انتخاب می کند.
البته از نامه نگاری و ملاقات با مسئولان و مقامات به عنوان تاکتیک افشاگرانه استفاده می کند. اما از نگاه این جریان هدف اصلی از فعالیت صنفی، ایجاد فضاهای جدید برای بسیج معلمان برای مبارزه با فرادستان است.
امتیازات دولت به فرهنگیان ، نشانه ضعف و ترس و عقب نشینی در مقابل "جنبش" و با اقدامی برای فریب معلمان ارزیابی می شود.
این جریان معتقد به مبارزه دایمی و بی وقفه معلمان علیه دولت و بالابردن سطح چالش در جامعه است.
در تجمعات اسفند85 مقابل مجلس ، نمایندگان تشکل های صنفی برای مذاکره به داخل مجلس فراخوانده شدند. تعدادی از نمایندگان مجلس و معاون سازمان برنامه و بودجه و معاون وزیر آموزش و پرورش آن طرف میز بودند. در همان بای بسم الله یکی از 13 نماینده معلمان خواستار اخراج معاون وزیر آموزش و پرورش از جلسه شد!
معاون وزیر اخراج نشد و 13 نماینده معلمان معترض به عنوان اعتراض جلسه را ترک کردند. کار به بن بست کشید. مقامات سیاسی یعنی دولت و مجلس وقت ، با بهانه کردن این برخورد، پرونده اعتراضات معلمان را برچسب سیاسی- امنیتی زدند و به دستگاه امنیتی و انتظامی سپردند.
وقتی طرف تشکل های صنفی، دستگاه امنیتی است ، نمی توان انتظار برخورد سیاسی و اداری داشت. وقتی تجمع غیرقانونی در خیابان برگزار می کنید ، سر وکار شما با نیروی انتظامی است.
روش درست آن است که با اعتمادسازی پرونده تشکل های صنفی معلمان به بخش سیاسی و اداری حکومت بر گردد. اینکه مثلا چرا با تجمع بدون مجوز خواهران پیش دبستانی در مقابل مجلس برخورد نمی شود هم بستگی به تحلیل دستگاه امنیتی از ماهیت تجمع دارد.
اصولا قهرمان سازی ، حبس کشیدن ، سازش ناپذیری ، باید از فرهنگ فعالیت صنفی حذف شود. باید به زندانیان معلم این پیام منتقل شود چیزی به نام « آرمان صنفی » وجود ندارد.
برخلاف تصوری که از سوی جریان رادیکال داخل تشکل ها القا می شود ، از اول برخورد حکومت با اعتراضات صنفی ، "امنیتی – انتظامی" نبود. تا سال 85 برخورد با اعتراضات معلم ها اغلب سهل انگارانه بود. در جریان 12 روز اعتراضات خیابانی سال 80 ، تنها تعدادی از معلمان مستقل و عصو سازمان معلمان و خانه معلم ، در اوایل بهمن احضار و بازجویی شدند اما کسی بازداشت نشد. چند روز بعد در تظاهرات 6 بهمن میدان پاستور 40 نفر بازداشت شدند که تا ساعت12 شب همگی آزاد شدند. حتی بعد از اعلام اعتصاب یک هفته ای کانون در سال 82 هم کسی بازداشت نشد و فقط در تابستان 83 دو نفر از فعالان بازداشت و هردو در دادگاه تبرئه شدند.
تغییر نگاه از اسفند سال 85 شروع شد. قضیه سنجاق کردن فرزاد کمانگر به کانون صنفی معلمان در سال 87 و سهم بیشتر انجمن صنفی کردستان در تصمیم گیری های تشکل ها و تحریکات شاهد علوی دبیر انجمن صنفی کردستان ، بر رادیکال شدن کانونها تاثیر گذاشت.
فراخوان های متعدد به اعتصاب درسال 86 و 87 نمودهای عینی این گرایش بود. به تصور من از سال 87 ، کانون ها در طبقه بندی قرمز امنیتی قرار گرفتند و پرونده فعالان صنفی که از سال 86 از بخش سیاسی به بخش امنیتی و قضایی محول شده بود، هر چه بیشتر از دایره نفوذ بخش سیاسی و اداری حاکمیت خارج شد. این تغییر نگاه، یک چرخش سرنوشت ساز برای کانون و تشکل های هم پیمان آن بود.
فعالان کانون این خطر را جدی نگرفتند و درک نکردند که تغییر نگاه حاکمیت به کانون های صنفی آنها را از بدنه عمدتا محافظه کار و محتاط معلمان ایزوله می کند و زمینه غیر قانونی شدن فعالیت آنها در مدرسه را فراهم می سازد.
روی کار آمدن دولت روحانی فرصتی طلایی برای بازسازی چهره کانون های صنفی بود. دولت قدم هایی برداشت اما با شروع اعتراضات خودجوش در اسفند 93 ، کانون های صنفی تهران و اغلب شهرها تعامل با دولت را رها و به خیابانها برگشتند. تجمعات پی درپی در بار دیگر در محافل حکومتی، تحلیل مسئولان امنیتی را تقویت کرد و فانی و تیمش شرمنده شدند.
کانون ها طبق قوانین عادی جمهوری اسلامی مجوز فعالیت گرفته اند و قاعدتا باید در محدوده قوانین عادی فعالیت کند. حکومت اصل 27 قانون اساسی را اجرا می کند یا نمی کند ، یک چالش سیاسی 20 ساله است.
کانون های صنفی بی دلیل وارد این منازعه اجرای قانون اساسی شدند. آنها در بیانیه های تند و تیز خود به اصل 27 قانون اساسی استناد می کنند. در شرایطی که حتی احزاب سیاسی هم به دلیل حساسیت های بعد از 88 از تاکتیک تجمعات خیابانی استفاده نمی کنند ، اصرار کانون بر استفاده از تاکتیک تجمع و تحصن بدون مجوز نوعی ماجراجویی سیاسی بود. اما تناقض اصلی در جایی است که همان قانونی که به کانون پروانه فعالیت داده است ،کانون را ملزم می کند که برای تجمع در خیابان از وزارت کشور مجوز بگیرد.
تکلیف کانون با اطاعت از قانون روشن نیست. کانون تهران برای تجمع 10 اسفند93 مقابل مجلس تقاضای مجور کرد. به درخواست کانون جواب ندادند. با این حال کانون تجمع را برگزار کرد. دوباره 27 فروردین بدون مجوز تجمع کردند. باز هم 17 اردیبهشت و نهایتا 31 تیر و 16 مهر...اگر تجمع نیاز به مجوز نداشت چرا برای ده اسفند تقاضای رسمی کردند؟
وقتی تشکلی از یک مرجع قانونی تقاضای مجوز می کند اگر مجوز ندادند باید به قانون تمکین کند.
در مورد 31 تیر هم از چند روز قبل به سران تشکل ها اطلاع دادند که تجمع غیر قانونی است . با این حال ، آنها معلمان را در جریان نگذاشتند.اصولا اگر قانون اساسی مبنای فعالیت تشکل صنفی باشد اقدام برای گرفتن پروانه فعالیت طبق قوانین عادی، عملی لغو بوده است.
برخوردهای امنیتی – انتظامی و قضایی از سال 86 باعث چرخشی خطرناک در تفکر برخی از فعالان صنفی شده است. به تدریج نگاه امنیتی در فکر و گفتار فعالان تقویت شد و واژگان و اصطلاحات امنیتی جای مهمی در تحلیل های این تشکل ها پیدا کرد . برخی فعالان در پس هر انتقاد ساده ای ردپای ماموران امنیتی و بازجو ها را می بینند. گاهی هم رفقای خود را به دلیل خصومت های شخصی یا اختلاف فکر و سلیقه به عنوان مامور و جاسوس، ترور شخصیت می کنند. حساسیت های امنیتی و برخوردهای ضد اطلاعاتی و اطلاعاتی درتشکل های زیرزمینی و نیمه مخفی طبیعی است، اما در تشکل های قانونی و علنی این نگاه بسیار مخرب است. نگاه امنیتی تشکل را به سمت مخفی کاری پیش می برد.
استفاده از برچسب های امنیتی، در منازعات داخلی تشکل ها و به کاربردن این برچسب ها به عنوان فحش در برخورد با منتقدان، نشان دهنده غلبه نگاه امنیتی در میان برخی از فعالان است.
در سال 76 و 77 در جلسات تاسیس کانون بحث های امنیتی و حفاظتی از سوی برخی از همکاران مطرح شد. خروجی مباحثات این بود که کانون کارسیاسی، امنیتی ، اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی نمی کند. وقتی یک تشکل چیزی برای مخفی کردن ندارد، بحث های امنیتی بلاموضوع می شوند.
موسسان کانون صنفی معلمان، این تشکل نوپا را اتاق شیشه ای نامیدند. در ماه های گذشته بارها این سوال را مطرح کرده ام که اعضای اصلی و علی البدل کانون تهران چه کسانی هستند و چگونه وارد هیات مدیره شده اند؟ این سوال ساده تا کنون بی پاسخ مانده است ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
مگه تو کانونهای صنفی حرف دیگه ای زده میشه؟!!!!
آنقدر فضا تنگ شده که رسیدن به حداقل های حقوق, حتی مطالبه اضافه کاری چند ماه گذشته شده فعالیت سیاسی!!!!!!
الان پس از ۶ ماه اضافه تدریس ناچیز ما رو پرداخت نکردند, حالا اگه بریم و جلوی اداره فخیمه جمع بشیم و طلب ناچیزمون رو (که پول تو جیبی فرزندان کارمندان دیگه هم نمیشه) مطالبه کنیم, فعالیت غیر صنفی خواهیم داشت؟!!!!
فقط افسوس و نا امیدی برای معلمان باقی مونده.
واین حرف ها هم شده نمک زخم های کهنه ما.
... این رسم ظالمانه سیستم و نفرین بر کسانیکه حتی تحمل آه و ناله ما معلمان رو هم ندارند.
شکاف معیشت معلمان از کارمندان دیگه روز به روز بیشتر میشه.
رفتیم ته چاه فقر, فقط مونده بریم زیر خاک فقر.
در مدارس شدیم مثل برده ها, هر چه مدیر و غیر مدیر میگن (درست و غلط) باید انجام بدیم, مگر نه مغضوب همه خواهیم شد.
معیشت که نداریم, سیستم شخصیت ما رو هم خرد کرده, حتی دانش اموز هم میدونه جریان از چه قرا ره.
اطرافیان به دید ترحم به بدبختی ما نگاه میکنند.
و.....
حالا شما از چی حرف میزنی؟!!!
میگی افسرده نباشیم.؟!!!
مگه ما آدم نیستیم؟!! ویا شما هم مثل خیلیهای دیگه ما رو از جرگه شهروندان این مملکت خارج کردید, و به دید یک موجود اضافی نگاه میکنی و فقط دارید تحمل میکنید.
واقعا نمیدونم شما این حرف ها رو بر چه اساسی میزنید؟!! خیلی رک بگم از قصد و غرض شما اطلاعی ندارم. فقط اینو میدونم که از این حرف ها بوی ساکت کردن صدای نحیف معلم میاد.
واقعا باید بحال آ.پ باید نشست و گریه کرد .
بابا یک کم به شعور ما احترام بذار.
اما ططبق گفته خودش اگه یک سال هم بهش فرصت می دادند الان اجرا شده بود من به حاجی بابایی افتخار می کنم و دفاع از چنین شخصیتی جای افتخار داره چون تمام وجودش رو صرف خدمت به معلمین کرد بر عکس فانی که کلا از معلمها بدش میا د اونها رو مشتی مازاد و بی سواد خطاب می کنه معتقده حاجی بابایی نباید حق التدریسی ها رو رسمی می کرد بله در همون شرایط استثمارشون می کرد الانم تمام تلاشش رو برای فروش مدارس و سرانه ای کردن مدارس میزنه در ضمن شما بهتره این حرفها رو به دوستت پور سلیمان و این صنفشون بزنی که با تمام توان از فانی دفاع کردند و مانع از استیضاحشان شدند اتفاقا دوستان شما ذوب در فانی هست که نذاشتند استیضاح بشه
مثلا ما به داراییهای دیگران غبطه میخوریم؟!!!!!
واقعا که؟!!!! یا انصاف نداری و یا ما رو.... حساب کردی.
عزیز من تمام حرفها از بین بردن تبعیض است, بدبختانه روز به روز تبعیض قویتر میشه و شکاف معلمان با کارمندان دیگه بیشتر.
خواهشا, دوباره میگم به شعور ما احترام بذار.
بازم بگم یا همین کافیه که شما بفهمی (یا فهمانده بشی) ما از بی قانونی و تبعیض خردکننده شاکی هستیم. پس لطفا قانون رو به رخ ما نکش و باز هم میگم به شعور ما احترام بذار.
میدونم بی تاثیره, فقط برای اطلاع دیگران میگم.
نظامیها, هیت علمی دانشگاه, ارگانهای زیر نظر رهبری, وزارت خارجه, شهرداریها, دادگستری, بهداشت,و....
حالا فقط اگه به این سوال من جواب بدی, پی به انصافت خواهم برد.
من با مدرک دکتری در آموزش و پرورش چه تفاوتی با یک همکار در دانشگاه دارم؟ خودم با بانکی مقایسه نکردم که به کسی بر نخوره.
همیشه در انجام فعالیت های دسته جمعی در جهت رسیدن به آرمان ازپیش تعیین شده بایستی که در هر کشور ساختارهای سیاسی و مدنی و میزان آگاهی و مدنیت مردم آن کشور را هم در نظر گرفت کشوری مثل انگلستان که از سال 1215میلادی در بوته ی عمل آزادیخواهانه بوده و یا فرانسه که سابقه ی زیادی در جنبش های اجتماعی داشته با کشورهای جهان چندم قابل مقایسه نیست وبایستی که محدودیت ها را در نظر گرفت تجربه تاریخی نشان داده مردم خاورمیانه از لحاظ فعالیت و جنبش های جمعی مثل اتحادیه های صنفی معلمان سابقه و عملکرد درستی نداشته و پشت همو خالی کردند وگرنه هیچ وقت ساختار جمعی مجازات های ...
به نظر شما مقامات گرانقدررر از ده مورد درخواست تجمع آن هم قبل از برگزاری تجمعات با چندتایشان موافقت میکردند؟