دوستانم که در دیگر دانشگاه های کشور مشغول به تحصیل بودند همیشه از شور و هیجان حاکم بر دانشگاه شان سخن می گفتند و فعالیت های فرهنگی، سیاسی، علمی و بعضا تفریحی دانشگاه شان را به رخم می کشیدند.
آنان از برگزاری فلان سمینار علمی در دانشگاه شان سخن می گفتند و من به یاد نگهبان دم در دانشگاه خودمان می افتادم که هر وقت ده دقیقه دیرتر از زمان مقرر می رسیدیم کلی ناسزا نثارمان می کرد و گاها تعهد هم می گرفت.
عبادی نقدهای جدی به دوران مدیریت حاجی بابایی داشت و اسدی گرمارودی از حاجی بابایی دفاع می کرد دوستانم از فلان چهره سیاسی که قرار بود فلان روز در دانشگاه شان سخنرانی کند دم می زدند و من ناخودآگاه ذهنم سمت کارشناس آموزش دانشگاه خودمان می رفت.همان کارشناسی که مودبانه ترین سوالات را با فریاد و توهین پاسخ می داد. البته ماهم فعالیت های جسته و گریخته ای داشتیم ولی در حد و اندازه فعالیت های دیگر دانشگاه ها نبود و همین فعالیت هایی هم که به همت دانشجو معلمان صورت می گرفت با توجه شرایط حاکم بر دانشگاه در نوع خودش شاهکار بود.
دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بهانه ای شد تا با جمعی از هم دانشگاهی ها تکانی به دانشگاه بدهیم و تاحدودی شبیه دیگر دانشگاه ها شویم.
متاسفانه بچه ها معمولا به دلایلی از جمله هراس از عواقب فعالیت های تشکیلاتی و سیاسی چندان همراهی نمی کردند.
اما این بار بچه ها مجاب شده بودند که باید کاری کنند و عزم خود را برای به میدان آمدن جزم کرده بودند.
نهایتا تصمیم گرفتیم در هفته منتهی به انتخابات مناظره ای بین دو تن از چهره های شاخص حامی روحانی ورئیسی برگزار کنیم.از هر دو جناح چهره های متعددی مطرح شدند و دست آخر بر سر آقایان عبادی و اسدی گرمارودی به توافق رسیدیم. نقطه عطف ماجرا این بود که نامبردگان هر دو آموزش و پرورشی بودند. مراحل هماهنگی و اخذ مجوز به کندی و سختی پیش می رفت. از آبدارچی تا رئیس دانشگاه را ملاقات کردیم تا مجوز و بودجه ردیف شد.تمام جزئیات برنامه را نیز ریز به ریز برای مسئولان توضیح دادیم.
البته بندگان خدا بی تقصیر بودند و برگزاری مناظره انتخاباتی در دانشگاه برای آنان تازگی داشت.
پس از اتمام مراحل اداری و فراهم شدن مقدمات لازم وبه تعبیری عبور از هفت خان رستم روز موعود فرارسید. تقریبا تمام جوانب کار را در نظر گرفته بودیم و بعید می دانستیم مشکلی ایجاد شود.
ما و دانشجو معلمان حامی آقای رئیسی به توافق رسیده بودیم که به نمایندگی از هر نامزد یک دانشجو بیانیه ای را در تبیین برنامه های نامزد مورد حمایت خود و نقد نامزد رقیب قبل از شروع مناظره در مدت زمانی معین قرائت کند و قرار براین شد که برخی چارچوب ها در این بیانیه ها رعایت شود. بچه ها معمولا به دلایلی از جمله هراس از عواقب فعالیت های تشکیلاتی و سیاسی چندان همراهی نمی کردند
تقریبا یک ساعت قبل از آغاز برنامه بنده ودانشجو معلمی را که قرار بود به نمایندگی از روحانی و رئیسی بیانیه بخوانیم به دفتر مسئولان احضار کردند و خیلی محترمانه از ما خواستند متن بیانیه ها را به آن ها نشان دهیم. گویا تا یک ساعت قبل از برنامه به فکر چک کردن بیانیه های ما نیفتاده بودند!
از دید مسئولان متن های ما کمی تا قسمتی تند و احساسی بود و معتقد بودند مطرح شدن این نوع حرف ها در دانشگاه فرهنگیان برای ما و مسئولان گران تمام می شود.
هر دو از آزادی بیان دم می زدند پس از حدود چهل دقیقه بحث و جدل تصمیم برآن شد که بیانیه ای خوانده نشود.تا حدوی ناراحت و متاسف به سمت سالن آمفی تئاتر رفتیم و به مدیریت مراسم پرداختیم و قید بیانیه ها را زدیم.
دانشجو معلمان و اساتید فوج فوج وارد سالن می شدند.
خوشبختانه آقایان عبادی و گرمارودی هم سروقت حاضر شدند.ممانعت دانشگاه از قرائت بیانیه را با آقای عبادی در میان گذاشتم و ایشان لبخندی زد و گفت:(اشکال نداره؛ ممکن بود بیانیه شما هم بشه مثل بیانیه هایی که آقای جهانگیری تو مناظره های تلوزیون میخونه)
پس از تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید مراسم شروع شد.برای پایان دادن به حرف و حدیث ها معاون دانشگاه اجرای برنامه را در دست گرفت.
ما و دوستانی که طرفدار رئیسی بودند چهار سوال را قبلا طرح کرده بودیم و مناظره کنندگان می بایست در یک تایم مشخص به آن سوالات پاسخ دهند.
این چهار سوال پیرامون موارد ذیل بود :
- برجام و سیاست خارجی
- مسائل اقتصادی
- آزادی بیان و انتقادپذیری
- آموزش وپرورش
پاسخ دادن به سوالات که شروع شد حس و حال و هیجانات خاصی بین حضار موج می زد .هر دو سه دقیقه یک بار کف و سوت ها راه می افتاد و حاضران در سالن منتظر بودند مناظره کننده مدنظرشان جمله ای محکم و زیبا بر زبان جاری کند تا با دل وجان تشویقش کنند.
عبادی از رفاقتش با رئیسی می گفت و با شناختی که از او داشت معتقد بود در شرایط فعلی اصلا وابدا به درد رئیس جمهوری نمی خورد.
اسدی گرمارودی چهارسال صدارت روحانی را نقد می کرد.
اسدی گرمارودی از اجرای سند ۲۰۳۰ در دولت روحانی سخن می گفت و عبادی به زیاده روی وبهره برداری انتخاباتی مخالفان روحانی از این موضوع اشاره می کرد.عبادی نقدهای جدی به دوران مدیریت حاجی بابایی داشت و اسدی گرمارودی از حاجی بابایی دفاع می کرد.
هر دو بر بهبود و ارتقای معیشت معلمان تاکید داشتند.
هر دو از آزادی بیان دم می زدند.
اما در عمل معمولا اصلاح طلبان بیشتر به این موضوع بها می دهند.
عبادی ثمرات برجام را بر می شمرد واسدی گرمارودی برجام را چندان اثربخش نمی دانست.
اسدی گرمارودی تاکید ویژه ای روی حق و حقوق دانشجو معلمان داشت و عبادی هم دولت قبل را به مراتب مقصر تر از دولت روحانی درخصوص مشکلات دانشگاه فرهنگیان می دانست.
ماهیت دانشگاه و معلم بودن عبادی واسدی سبب شده بود که در پاسخ به هر سوال گریزی هم به آموزش و پرورش بزنند.
جَوِ حاکم بر سالن بچه ها را به وجد آورده بود.
خلاصه به خیر و خوشی مناظره به پایان رسید و بچه ها عکس های یادگاری زیادی با این دو عزیز گرفتند و کلی از ما و دست اندرکاران تشکر کردند که کاری در این سطح در دانشگاه فرهنگیان صورت گرفته است.
اگر بی خیالِ نخواندنِ بیانیه ها شویم حقیقتا این مناظره یک اتفاق خوب و امیدوارکننده در دانشگاه فرهنگیان بود و به جرئت می توانم بگویم در حد و اندازه دیگر دانشگاه های کشور و شاید هم بهتر برگزار شد.
امیدوارم همواره شاهد برگزاری این دست برنامه ها در دانشگاه فرهنگیان باشیم.
زمانی شاهد اتفاقات خوب و امیدبخش در دانشگاه فرهنگیان خواهیم بود که مسئولان این دانشگاه آن را با دبیرستان شبانه روزی اشتباه نگیرند و در سبک مدیریتی خود از مدیران دانشگاه های مطرح کشور الگو برداری کنند و البته دانشجویان این دانشگاه نیز باید با پرسشگری و شجاعت پای کار باشند.
در پایان لازم می دانم از تمام دانشجو معلمان،اساتید ومسئولانی که در اجرای این برنامه ما را همراهی کردند صمیمانه قدردانی کنم و به شکل ویژه تشکری هم داشته باشم از آقایان گرمارودی وعبادی که با حضورشان نقش عمده ای در این قضیه ایفا کردند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریدm
نظرات بینندگان