تحلیل هزینه و فایدههای آموزشی میتواند به تصمیمگیریها در سطح کلان کمک مؤثری نماید. از سویی دیگر برخی مطرح میکنند که منافع ناشی از آموزش و پرورش چه موقع بروزمی کند/ وظیفه ذاتی آموزش و پرورش در رابطه با جامعهپذیری و هویت بخشی به انسانها در داخل مرزهای جغرافیایی است و بیتردید آموزش و پرورش مهمترین عامل در ترفیع سرمایه انسانی است/ یکی از ارکان اصلی در آموزش و پرورش تقویت هویت ملی و اجتماعی دانش آموزان و هویت بخشی در سطح محلی و ملی است/ ایران کشوری با مرزهای گسترده آبی و خاکی و همسایگان زیاد و تنوع قومی متکثر آذریها، کردها، عربها، بلوچها، ترکمنها در حاشیه مرزها هست/ گروههای جمعیتی و قومی حاشیه ایران از حیث تجانس با بخش مرکزی ایران، وضعیتهای متفاوتی دارند و رفتار سیاسی آنها نیز تا اندازهای تابع نسبت تجانس آنها با بخش مرکزی و میزان مداخله نیروهای تحریک کننده خارجی بوده است/ غفلت از آموزش و پرورش آنان خسارات جبرانناپذیری را در حال و آینده متوجه حاکمیت ملی و سرزمین ایران خواهد کرد/ اگر واگرایی مرزنشینان بهواسطه بیاهمیتی و بیمبالاتی مسئولان برنامهریز و سیاستگذار در امر تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش واقع گردد و بهواسطه وضعیت اقتصادی دولت و سیاستگذاریهای متولیان برنامه و بودجه، آموزش و پرورش نتواند تکلیف خود را نسبت به مرزنشینان و استانها مرزی بهدرستی ادا نماید دچار واگرایی نواحی حاشیهای کشور خواهیم بود و ساکنان این مناطق خود را منفک از حکومت مرکزی میپندارند/ گزارشها نشان میدهد آسیبهای اجتماعی در مناطق محروم و مرزی بسیار بیشتر از مناطق مرکزی کشور است/ نرخ ماندگاری معلمان در مناطق محروم مرزی 59 درصد و تصمیمات و سیاستگذاریهای غلط بهواسطه عدم بهکارگیری نیروهای بومی در سنوات گذشته موجب درخواست انتقال معلمان میشود و وجود 36 هزار کلاس درس مختلط از یک جنبه و کاهش آن به 5 هزار کلاس در دوره متوسطه اول به عبارتی کاهش 31 هزار کلاس درس در مناطق محروم مرزی از جهتی دیگر، زنگ خطری برای مسئولان امر میباشد ...
هر بار که ملی کارتم را میبینم یاد محمودرضا خاوری میافتم. تا همین اواخر او را با همان ظاهری که پیشاپیش مردم در راهپیمایی شرکت کرده بود، تصور میکردم/ اصل کاری اعتباریست که برای همیشه به باد رفته است و اعتمادی که برای همیشه خشدار شده/ هر برج که فیش حقوقیام را نگاه میکنم، نام صندوق ذخیرهی فرهنگیان در صدر سیاههی کسورات حقوق میدرخشد. مرا یاد اختلاس «هیشکی نمیدونه چند میلیاردیاش» میاندازد. همه میگویند اختلاس بزرگی از محل پسانداز دهها هزار معلم صورت گرفته است؛ اما هیچکس رقم دقیقش را نمیداند/ به مسئول اتاق رفاه ادارهمان گفتم که میخواهم از عضویت در بیمهی طلایی انصراف دهم. سعی کرد منصرفم کند. زیر بار نرفتم/ " صورتیه رو نگاه کن. فرم درخواست عضویته. آبیه هم برا انصرافیهاس.“ حجم پوشهی صورتی دستکم دهبار از حجم پوشهی آبی بیشتر بود' / اینکه چطور بیمهی تکمیلی دستگاهی به این عظمت و این تعداد نیرو با نام پرفریب طلایی در میان بیمههای تکمیلی موجود در بازار شاخص فلاکت است، بماند. اینکه آن دسته از همکارانی که در سالهای آغازین بیمهی تکمیلی، کوپنها را بین دوست و آشنا بذل و بخشش کردند، باید خجالت بکشند و سرها را پایین بیندازند حتماً، نیز بماند....
روز دانش آموز
به کودکان جهان قصه الف گویم
الف خدای جهان است و من همان گویم
ضمیر پاک درخشان طفل پا بر جا
اگر طریق سخن های عارفان گویم
مرا ز بند جهالت الهه ای برهاند
که نیست غم چو رهایی به طفلگان گویم
دلا ز کنج خرابات گنج صد ساله
نصیب عارف سرگشته بی گمان گویم
ولی خدای جهان سلطنت ببخشاید
که خرج توشه کنی فارغ از جهان گویم
روز مبارزه با استکبار جهانی
طفلی نشسته پای درختی نظر کنان
دنبال تکه نان جوینی نفس زنان
سرمای دل احاطه نموده طفیل را
با پای لرز دست به گردن قد کمان
حزن از قیافه جلوه که ای مردمان شهر
چون من هزار مستحق این جا و هر زمان
آهنگ شوق پنجره کاخ می رسد
با صد ندای حزن بگویم که مردمان
از یک طرف شداید سرما احاطه کرد
از جانب دگر غم حزن گرسنگان
جایی که فقر زیست مچاله وجود من
دیگر کسان چگونه توان زیست همنوعان
چنگال مرگ ریشه دوانده مرا برد
چون من هزار خاطره محتاج قرص نان
ای جان عزیز منت دونان مکش بدان
آن کاخ مستیان ز خودت ران و باز ران
ایمان قوی است هاتف دوران مرا بگو
این فقرهای جامعه بهر چه است دان
اندیشه سست شد خط قانون چو دید گفت
بیچاره مردمان حزین دل شکستگان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آقای وزیر ؛ بی هیچ مقدمه ای می روم بر سر اصل مطلب !
گویا نه نوشتن مقالات ششصد کلمه ای و تحلیل ها کار را درست می کنند نه گوش شنوایی ! انگار همه به خوابی خوش در شبی بارانی فرو رفته اند و از صدای بارش باران لذت می برند و بی هیچ واهمه ای از غم سیلاب شب را طی می کنند .
آقای وزیر ؛ زنگها به صدا در آمده اند و حالا در ماراتن دگر کشی شرکت کرده ایم ؟
دیروز از تیغ کشیدن دانش آموزی به روی معلم خویش گفتیم ، هم معلم را محکوم کردیم هم دانش آموز را ؛ باز شلیک دانشی آموزی به روی همکلاسی خود و امروز هم درگیری منجر به فوت ...
آقای وزیر !
فاجعه نیست اما باید گفت گل بود و به سبزه آراسته شد ؛ انتظار داشتیم مهر پیوندی با آبان ببندد و مهربان گردد اما مهربان نشد که هیچ بلکه نامهربان نامهربان گشت.
آقای وزیر !
این در گیری در محیط، دبیرستان و زنگ تفریح اتفاق افتاده جلوی چشم دانش آموزان و معلمان قطعا دانش آموزان این مدرسه حالا دیگر معنا و مفهوم واژه های قاتل و مقتول را می دانند .
این است کاربردی شدن مسائل و آموزش ها و محتوی دروس ما فرهنگیان ؟
این است عینی شدن مفهوم واژه ها؟
آقای وزیر !
ترسم از آن است همچنان بعضی نسبت به حفظ بر بقای بنای خشت و گلی آموزش و پرورش عزمی راسخ داشته باشند کار از نوشتن و آسیب شناسی و تعریف و یاد آوری گذشته ... همگان خوب می دانیم مجازات قاتل چیست ،اما اندکی در خلوت دل صادقانه به دنبال جواب این سوال بگردیم ؛ قاتل واقعی کیست ؟
حال آن ناظم مدرسه و مدیر و رئیس آموزش و پرورش چگونه است ؟
شاید قصور از ناظم بوده که درست به وظیفه خود عمل نکرده یا دانش آموز نگون بخت مدیریت احساس و خود کنترلی نداشته است ؟
آموزش و پرورش ما را چه شده است ؟
این است اخبار آموزش و پرورش ؟
کو خبرهای ابتکارات و اختراعات و یا افتخار آفرینی این دوماه ازسوی دانش آموزان ؟
آقای وزیر !
حالا می دانم وزیر بودن و متولی فرهنگ بودن چقدر سخت است !
حالا می دانم چرا به هفته نکشیده هر روز یک اتفاق ناگوار رقم می خورد !
آقای وزیر !
آیا وقت آن نرسیده که تشکیل ستاد بحران ویژه در مدارس را بدهید؟
شاید هم نیاز به یک بازنگری کلی باشد یا یک راهکار مناسب .
چاره چیست ؟
دوباره منتظر شنیدن چه حادثه دیگری باشیم؟ کدام خانواده را عزادار ببینیم ؟
خروجی سایت های خبری کدام خبر تاسف بار می تواند باشد؟
آقای وزیر !
پس لرزه ها تبدیل به زمین لرزه های چند ریشتری شده. آموزش و پرورش بر روی گسلی فعال قرار گرفته ؛ ترسم از آن است همچنان بعضی نسبت به حفظ بر بقای بنای خشت و گلی آموزش و پرورش عزمی راسخ داشته باشند .
آقای وزیر !
صندوق ذخیره فرهنگیان مان به تاراج رفت فدای سرمان !
حقوقمان کم است ،دوام می آوریم ؛ منزلت نداریم ، پیر که شدیم به حرمت موی سپیدمان تکریممان می کنند !
اما وای از آن روزی که نیروی انسانی که می تواند کار آفرین باشد حاصل چند سال تعلیم و تربیت مان آ نهم به دست مبارک خودمان نیست و نابود شود .
آقای وزیر !
اجازه ندهید دیگران بیش از این قضاوتمان کنند .
اجازه ندهید بیش از این شاهد این گونه ماجراها باشیم .
باور کنید نظام تعلیم و تربیت ما یک شروع تازه می خواهد .
آقای وزیر !
امروز بد جور احساس ناتوانی کردم. ناتوان از تدریسم ، ناتوان از ساعت های ضمن خدمت و تشویق های تلنبار شده ام ، ناتوان از نمره های ارزشیابی و ارتقاء شغلی و ناتوان و ناامید از خودم و یاد این شعر شیخ اجل سعدی شیراز افتادم :
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه و تشکل/
به مناسبت فرا رسیدن 13 آبان روز دانش آموز ، « سازمان معلمان ایران " از تشکل های فرهنگیان بیانیه ای صادر کرد .
متن کامل این بیانیه که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است
مجموع فعالیت گروهی دانشجویان برای نوشتن پایان نامه که استاد ناظر به جز تدریس واحد درسی خاص، کمک شایان توجهی به آنان جهت انجام تحقیق یا بررسی ،انجام نمی دهد اما نام استاد بر روی پایان نامه یا پروژه تحقیق ، نقش می بندد/ حتی می توان به دریافت مدارک دکتری برخی مدیران سطوح بالایی اشاره داشت که خود آنان هیچ گونه فعالیت علمی یا تجسسی برای اجرای پایان نامه خود انجام نمی دهند و اساتید به نام دانشگاه شهر خود را در مضیقه انجام آن قرار می دهند و کار تمام شده به نام مدیر ، حک می گردد/ امروزه بسیاری از محققان جهان سوم قانع شدهاند که مسئولان مجلات علمی سرآمد، تمایل بیشتری به رد مقالات فرستاده شده از یک موسسه جهان سوم نسبت به مقالهای به همان کیفیت از کشورهای پیشرفته دارند/ یک عمر بر ما پژوهشگران آموزش و پرورش خرده گرفتید که تحقیق شما کاربردی نیست، حال که نوجوانان و جوانان کشورمان اختراعتشان کاربردی است چرا به کار نمی برید/ یک انسان از درون چقدر باید کم مایه یا تهی باشد که نتیجه کار دیگران را مالکیت نماید آن هم کار فکری/ شمایی که پایان نامه های حاضری می خرید ، شمایی که پایان نامه های دانشجویی را سند مدرک خود می سازید و... حالتان از کرده خودتان به هم نمی خورد/ راستی این دزدی ارثی است یا از کودک خود انتظار صداقت و درستی دارید/ راستی این دزدی ارثی است یا از کودک خود انتظار صداقت و درستی دارید/ در شعار خیلی از ماها بی نظیریم اما نوبت چون به عمل می رسد برخی تسلیم ناراستی ها هستیم/ بیایید یاد بگیریم که برتر از دانش و سِمت و موقعیت ما، قدرت تعقل و تفکر انسانهاست...