گروه اخبار/
پس از هشدارهای متعدد صدای معلم و کارشناسان نسبت به عوارض و پیامدهای روانی و نیز بهداشتی ناشی از سر بریدن حیوانات در محیط آموزشی ؛ سرانجام وزارت آموزش و پرورش نسبت به این امر واکنش نشان داده و آن را ممنوع اعلام کرد .
« صدای معلم » ضمن تشکر و قدردانی از پاسخ گویی مسئولان امیدوار است که ضمانت های اجرایی و کافی نیز برای برخورد قاطع و اثربخش با عوامل این گونه اتفاقات نیز وجود داشته باشد و در این زمینه نظارت های لازم صورت گیرد .
چون مه نقاب مهر ، نمایان نه ساقیا
جامی بیار جرعه بنوشیم در خفا
بنیاد عمر گر چه فنا باده ای بیار
تا لحظه ای برون ز خودی های خود دلا
از خود زنم برون که رها جسم را دمی
تا رویتی حقایق دوران که بی ریا
بس خفته در میان بسی خفتگان اسیر
با جرعه ای ز خواب مذلت مرا رها
ساقی مرا رها ز اسارت جسارتی
با جرعه می شراب طهوری که حق نما
فارغ ز خواب کیّص دوران شوم ولی
هادی میان خلق که گم کرده راه لا
ما را امیدهاست بیاور تو ساقیا
آن جرعه می حیات ببخشد که خود شفا
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
علت این خودباختگی چیست؟ علت خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو چیست؟ علت حرکت موازی و همسو در جهت خسران چیست/ من و شما بدون این که متوجه باشیم شکل سنتی زندگی پدران خود را با یک تجددگرایی در ظاهر منصفانه اما در واقع ویرانگر تعویض نمودیم/ چند تن از ما ایرانی ها برای خودمان زندگی می کنیم؟ از داشته هایمان استفاده می کنیم و لذت می بریم/ آدمها اگر با چشم و گوش باز و هوشیاری به زندگی و تداوم روابط اجتماعی نپردازند، و از ثانیه های زندگی لذت نبرند، چنین در دام چشم و هم چشمی خانمانسوز به تله می افتند/ انسانهای آگاه برای رفع نیازهای حیاتی خود و اعضای خانواده خرید می کنند. آنان افسار هوی وهوس مرضی خرید بی امان خویش را در کنترل شعور خود دارند. آنان برای نمایش یا کوری چشم کسی خرید نمی کنند . آنان برای لذت از زندگی ، نفس می کشند. آنان قدر داشته های خویش را می دانند. آنان دهن بین نیستند. آنان اول اندیشه بعد عمل می کنند. برای همین می توانند کتاب هم بخرند. دیگر نمی گویند پول نیست. آنان هزینه بهینه دارند. آنان مدیریت اقتصاد خانواده دارند....
گروه رسانه/
در پی درج مطلبی با عنوان " وظیفه کارکنان حراست چیست : پاسداری از دستاوردهای نظام و تثیبت فرهنگ نظارت و قانون مندی یا حراست شخصی از مدیران کل و رؤسای ادارات به عنوان چماق و ضربهگیر...؟ ( این جا ) به قلم آقای " کرامت رنجبر دستنایی " از دبیران آموزش و پرورش اصفهان ؛ مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش جوابیه ای برای صدای معلم ارسال کرد .
ضمن تشکر و قدردانی از این مرکز و وزارت آموزش و پرورش عین جوابیه به شرح زیر است
گروه گزارش/
« صدای معلم » تاکنون به دفعات در مورد پیامدها و عوارض سر بریدن حیوانات در مدارس و نیز اقدامات مشابه هشدار داده است . ( این جا ) و ( این جا ) و ( این جا )
متاسفانه به نظر می رسد گوش شنوایی در بین مسئولان برای جلوگیری از این اقدامات غیرعلمی و غیر منطقی در یک محیط آموزشی وجود ندارد .
کار به جایی رسیده است که رئیس هیات مدیره جامعه دامپزشکان در چند نوبت به مسئولان وزارت آموزش و پرورش هشدار می دهد اما باز هم گوش شنوایی نیست !
انفعال و سکوت مسئولان در این موارد ، « کارکرد مدرسه » را به عنوان اصلی ترین واحد و سلول ارگانیک جامعه در معرض تهدیدات و آسیب های جدی و غیرقابل برگشت قرار خواهد داد .
شاگرد اول بودم ، پدرم یادم داده بود که من همیشه درس بخوانم ، وقتی مهمان می آید زود بیایم سلام کنم و بروم ! آرام آرام مهمانهای ما خیلی کم شدند چون مادرم غیر مستقیم گفته بود حواس مرا پرت می کنند !
عیدها همه اش خانه بودیم و من نمی دانستم سیزده بدر یعنی چه ؟
وقتی مدرسه می رفتم، پدرم خودش مرا می رساند آخه مادرم گفت بود نکنه توی سرویس مدرسه حرف بد یاد بگیرم .
پدرم مرا خیلی دوست داشت! و حتی می گفت زنگ تفریح به حیاط نروم ! چون ممکن است بچه ها دعوایم کنند !
و من نه تنها زنگ تفریح مدرسه که تمام زنگهای تفریح عمرم را در اتاقی درس خواندم ! مایه افتخار پدر بودم ! شاگرد اول !
وقتی پدر مرا به مدرسه می رساند شیشه ی اتومبیل را بالا می زد که مبادا حرفی بشنوم و من تا مسیر مدرسه ریاضی کار می کردم!
وقتی سر سفره می آمدم باید به فیزیک فکر می کردم چون پدرم می گفت نباید لحظه ها را از دست بدهم !
چقدر دلم می خواست یک بار برف بازی کنم ، اما مادر پنجره را بسته بود و می گفت پنجره باز شود من مریض می شوم ؛ من حتی باریدن برف را هم ندیده ام !
من همیشه کفشهایم نو بود چون با آنها فقط از درب مدرسه تا کلاس می رفتم !! من حتی یک جفت کفش در زندگی ام پاره نکردم و مایه افتخار پدرم بودم !
من شاگرد اول تیزهوشان بودم ! تمام فرمول های ریاضی و فیزیک را بلد بودم ولی نمی توانستم یک لطیفه تعریف کنم ! و حالا یک پزشکم ! چه فرقی دارد تو بگو یک مهندس ! پزشکی که تا الان نخندیده است ،مهندسی که شوخی بلد نیست!
من نمی دانم چطور باید نان بخرم ! من نمی دانم چطور باید کوهنوردی بروم!
با اینکه بزرگ شده ام اما می ترسم با کسی حرف بزنم ! چون ممکن است حرف بد یاد بگیرم !
من شاگرد اول کلاس بودم ! اما الان نمی دانم اگر مثلا مراسم عروسی دعوت شوم چگونه بنشینم ، اگر مراسم عزاداری بروم چه بگویم !
همسایه مان برای ما آش نذری آورده بود نمی دانستم چه اصطلاحی به کار ببرم ؛ یک روز باید بنشینم برای خودم جوک تعریف کنم ! یک روز باید یک پفک نمکی را تا آخر بخورم ! یک روز می خواهم زیر برف بروم ! یک روز می خواهم داد بکشم ، جیغ بزنم !
من شاگرد اول کلاسم اما از قورباغه می ترسم ، از گوسفند می ترسم ، مایه افتخار پدر حتی از خودش هم می ترسد !
راستی پدرها و مادرهای خوب و مهربان به فکر شاگرد اول های کلاس باشید .
و اگر مادرم را دیدید بگویید پسرش شاگرد اول کلاس درس و شاگرد آخر کلاس زندگی است.
کانال دموکراسی
هر وقت آن سخنراني تان را مي شنوم ، بنده خودرا بابت يارانه ها و آن ٥٠ ميليارد طلبكار از دولت مي دانم/ آقاي حاجي بابايي بزرگترين هنر و توان شما ، همان « نوع بيان شيواي تان » است كه البته برازنده ي استادي در دانشگاه و ارائه تجربيات و معلومات تان به جوانان مي باشد/ همه را مجبور و ملزم به اجراي ٦ سال نموديد يعني در هر سال ٢ پايه ، متاسفانه كودكان آن روز كه نوجوانان الان هستند در پايه ي يازدهم تحصيل مي نمايند نه خودشان ، نه خانواده هايشان و نه معلمين شان قطعا شما را بابت اجبار ورود از پايه ي پنجم به پايه ي ششم و بعد از آن و بابت خسارت هاي آموزشي و پرورشي كه به ايشان وارد نموديد به هيچ وجه شما را حلال نخواهند نمود/ در همان ايام استخدام هاي بي ضابطه تحت عناوين خدمتگزار، سرايدار، راننده و... كه بعد مجبور به ورود ايشان به كلاس درس آن هم در « پايه ي نوپاي ششم » نموديد به هيچ وجه قابل جبران نخواهد بود/ چرا احكام استخدام اين عزيزان در اسفندماه صادر شد و بار مالي زيادي براي دولت ايجاد نمود درحالي كه اين افراد عمده به صورت رسمي در مهرماه سال آينده مشغول شدند و در حالي كه خيلي از اين عزيزان دراين مدت هم از آموزش و پرورش حقوق و مزايا دريافت مي نمودند و هم از شغل هاي ديگر كه نمونه هاي مستند موجود مي باشد ....
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط آقای « خالد ماجدی » از معلمان شهرستان بستک استان هرمزگان برای صدای معلم ارسال گردیده است .
ایشان در نامه ی خود به رفتار توهین آمیز و تحقیر آمیز مسئولان اعتراض و خواهان پاسخ گویی مسئولان گردیده است .
« صدای معلم » آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان ذی ربط اعلام می کند