دغدغه مشترک :
از دیرباز مسئله ایاب و ذهاب دانشآموزان در قالب سرویس مدارس یکی از دغدغههای اصلی و البته مشترک خانوادهها، مسئولین مدرسه، پلیس، فرمانداریها، شهرداری و دیگر مقامات مسئول میباشد.
مصاحبههای نمایشی:
هر ساله در شروع سالتحصیلی معمولاً رئیس انجمن و اولیا، مقامات آموزش و پرورش، پلیس راهور و ... مصاحبههای نمایشی و تبلیغاتی انجام داده و متعاقباً در فرآیند کار، پای خود را کنار کشیده و عملاً تمام مسئولیتهای اجرایی سرویس مدارس را به گردن اولیای مدرسه میاندازند و البته در حوادث احتمالی معمولا دیواری کوتاهتر از دیوار مدیر مدرسه یافت نمیشود.
مسلسل بخشنامههای غیرضرور:
متأسفانه نیروهای ستادی که در سطوح عالی آموزش و پرورش برای خیل عظیم نیروهای صف، بخشنامه و دستورالعمل صادر میکنند، عموما کسانی هستند که از حجم کار اولیای مدرسه بیاطلاع بوده و یا حداکثر دستی از دور بر آتش دارند.
امروزه حجم عظیم بخشنامههای ارسالی رنگارنگ امان از مدیر و معاونان مدرسه بریده است و مدیران مدارس را عملا از وظایف ذاتی و اصلی (متون واجبی آموزش و پرورش) خارج کرده و به حواشی عمدتا غیرضرور و مستحبی مشغول کرده است.
مدیر مدرسه مسئولیتی در نقص فنی ندارد:
یکی از این حواشی نفسگیر بحث پیچیده و پرمسئولیت سرویس مدارس میباشد.
بر طبق ماده 19 مصوب کارگروه ساماندهی سرویس مدارس (اعضای کارگروه متشکل از پلیس راهور، وزارت کشور و آموزش و پرورش) در حوزه عمل، تاکسیرانی، پلیس راهور و شهرداری باید پاسخگوی نقص فنی اتومبیل و امنیت سرویس مدارس باشند.
مدیر مدرسه فقط در صورتی که با شخص حقیقی یا پیمانکار بدون مجوز قرارداد ببندد، در خصوص نقص فنی و سایر حوادث احتمالی مسئولیت خواهد داشت.
مسئولیت انتخاب پیمانکار برای سرویس مدارس بر عهده انجمن اولیا و مربیان است و در صورت بروز خطا و مشکل نیز آموزش و پرورش، انجمن اولیا و مربیان را مخاطب قرار میدهد.
مدیر اجرایی (مراقب) بازوی مدیران مدارس:
بر اساس مصوبات آموزش و پرورش یک نفر مدیر اجرایی با نظر و پیشنهاد کارگروه مدرسه و یا انجمن و اولیا از بین بازنشستگان فرهنگی و یا سایر ادارات با داشتن صلاحیتهای لازم و با تایید اداره باید بهعنوان مدیر اجرایی و مراقب سرویس دانش آموزی عمل کند.
مراقب (مدیر اجرایی) مسئول کنترل رفتارهای خطرآفرین، کودک آزاری و ... در طول مسیر میباشد. (حال بماند که در یک مدرسه با تعداد دانش آموز زیر صد نفر، حقالزحمه این مدیر اجرایی از کجا باید تامین گردد؟!)
در نظر آوریم بسیاری از مدارس ما به خاطر عدم احراز نصاب مد نظر آموزش و پرورش فاقد عوامل اجرایی لازم (معاونتهای چهارگانه اجرایی، پرورشی، آموزشی و امور اداری) میباشند. همچنین درگیر کردن مدیر با مباحث پیچیده مالی سرویس مدارس و حساب و کتاب رانندگان و ... تخلیه انرژی آنها در جاده خاکی است.
مسئولیت پلیس جریمه 40000 تومانی:
متأسفانه ما سالانه بیش از 3000 کشته کودک و نوجوان در سرویس مدارس داریم.
پلیس راهور برای نداشتن برچسب سرویس مبلغ 40000 تومان جریمه در نظر گرفته و عملاً پای خود را از معرکه بیرون میکشد و مسئولیت اجرایی سرویس مدارس را به گردن مدیر منتقل میکند.
سخن آخر:
از منظر منِ مدیر آموزش و پرورش وظیفه ذاتی یک مدیر در چهارچوب مدرسه (نه خارج از آن) تعریف میشود.
درگیر کردن یک مدیر (با مسئولیتهای سنگین و چند بعدی داخل مدرسه) با داستان سرویس دانشآموزان اجحافی عظیم در حق اولیای مدرسه میباشد.
چون ایاب و ذهاب دانشآموزان میتواند بخشی از فرآیند آموزش تلقی گردد، لذا حداکثر نقش مسئولین مدرسه در بحث سرویس مدارس باید بحث نظارتی باشد نه اجرایی.
بهتر است اولیای دانشآموزان، پلیس و شهرداری نقش پررنگتری در بحث مهم سرویس مدارس ایفا نمایند و اجازه دهند مدیر به وظایف اصلی خود که همانا سازماندهی، کنترل، برنامهریزی و هدایت مجموعه تحت امر خود میباشد بپردازد و با تهیه فضا و تجهیزات لازم و نیروی انسانی متخصص و متعهد به تعلیم و تربیت فرزندان این مرز پرگهر اهتمام ورزد.
در نظر آوریم که عملاً بخش مهمی از انرژی مدیران مدارس ما را بحث ملال آور پرداخت قبوض حاملهای انرژی و چرخاندن مجموعه با جیب خالی (تشویق و ترغیب اولیا به مشارکت در حل و فصل مشکلات واحد آموزشی فرزندانشان) به هدر میدهد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
جمعی از آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی با ارسال نامه ای برای صدای معلم ضمن اننقاد از عملکرد و نحوه برخورد مسئولان مربوطه خواهان پاسخ گویی و رسیدگی به مطالبات خود شدند .
صائب تبریزی می گوید:
در حفظ آبرو ز گهر باش سختتر
کاین آب رفته باز نیاید به جوی خویش
مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان با اشاره به نحوه برخورد رسانه ها با مسائل و مشکلات پیش آمده در صندوق ذخیره فرهنگیان گفت: دخالت سیاست در اقتصاد سمی مهلک است.
جناب مدیر عامل دخالت سیاست در آموزش و پرورش چطور؟ مگر اهمیت آموزش و پرورش بسی بیشتر از یک صندوق مالی نیست؟ سم تزریق شده به نظام آموزشی چگونه و با کدام پادزهری درمان خواهد شد؟ پس چرا اجازه نمی دهند که آموزش و پرورش به طور مستقل و دور از هر دغدغه سیاسی یا سیاسی بازی به رشد و توسعه خود بپردازد؟ تنها درد آموزش و پرورش کمی بودجه نیست ، سیاسی بازی و وابستگی آن به نظام سیاسی عملا آن را فلج کرده است.
مگر هدف ابتدایی تأسیس بانک سرمایه برای معلمان نبود؟ و امروز می خواهید تا بانک فرهنگیان تأسیس کنید، چگونه تضمین می کنید که ره طی شده به اختلاس توسط عده ای فرا گرفته نشود و باز شاهد چنین خبط اخلاقی نگردیم؟
اگر امروز در کشور من عده ای خبیثانه بر اندک اندوخته روز مبادای معلمین برای روز بازنشستگی خود جهت رساندن فرزندانشان به آرزوهای یک عمرشان یا برای نیاز مسکن خود پنج ده تومان ماهیانه از گلوی خود و فرزندان بریده و اندوخته اند رحم نکرده و چنین بی مهابا عده ای چاپیدند و از کشور در رفته اند، دیگر چگونه معلم تازه استخدام شده به سخن شمای مسئول اعتماد ورزد و راه پیشکسوتان خود را برای اندوختن در پیش بگیرد؟
این که اختلاس در خود صندوق ذخیره فرهنگیان صورت گرفته یا بانک سرمایه شاید برای ذی نفعان ،مسأله زیاد مهمی نباشد یا اختلاس به قبل یا بعد از سال 92 مربوط می باشد این ها مواردی است که قوه قضائیه با آن درگیر است اما اعتماد رفته را چگونه با افزایش سهم سود افراد یا هر نوع حرکت دیگر ، به صاحبان حساب باز خواهید گرداند؟
این اختلاس شبیه حقه بازی برخی مؤسسات غیر قانونی پولی نیست که یک روزه کلی سرمایه به جیب زدند و صبح سرمایه مردم خوش خیال و محل تأسیس مؤسسه ناپدید گردیده است، این اختلاس از قشری است که همه افراد جامعه مدیون آنها هستند،افرادی که همانند حاجیان 40- 50 سال پیش ریال ریال از جوانی جمع می کردند تا در پیری توفیق زیارت خانه خدا را به دست آورند یعنی صاف و زلال . نه همانند امروز که نماز نخوانش نیز به راحتی مکه می رود. قشر آسیب پذیر جامعه که اسما نه رسما برای جامعه و افراد آن مهم هستند.
تنها طریقی که شاید بتوان به ادامه فعالیت صندوق ذخیره فرهنگیان اعتماد ورزید تعلق کل سرمایه در بازار بورس هست به نحوی که همانند بانک ها برای مشتری هیچ گونه ضرر و زیانی متوجه نباشد اما سود نسبت به سرمایه را به دست آورد.
از قدیم گفته اند هر چه سنگه مال پای لنگه ،کل موجودی یک فرهنگی در صندوق بیش از 10 - 15 میلیون شاید نباشد،مبلغی که برای خیلی ها در این جامعه پول توجیبی چند روز زن و فرزندانش است ، اما ما فرهنگیان به همراه پاداش آخر خدمت و پس انداز اندک صندوق قرار است به خیلی از آرزوهایمان برسیم ،همان آرزوهایی که در طی سی سال خدمت خود رؤیایش را بارها دیده ایم.
از شما مسئولین انتظار داریم چنان استحکامی از لحاظ امنیت و دوام به این صندوق بدهید که دست هر نامردی در تجاوز به آن ناکام بماند.با تنظیم قراردادی تلاش نمائید تا اعتماد فرهنگیان را جلب نمائید و دیگر همانند گذشته صرفا با اعلام آمادگی برای کسر از حقوق، فرد عضو این صندوق نگردد. قراردادی که دست مسئولین را در فرار جهت توضیح یا بازخواست شدن باز نگذارد. قراردادی که دقیقا در جهت حمایت از فرد عضو در زمان قید حیات یا عدم آن قانونا قابل اجرا باشد.
امیدوارم همکاران محترم دیگر یک سویه عضو این صندوق نگردند و از ضمانت نامه قانونی آن اطمینان حاصل نمایند. و یقین نه همانند برگه سهام عدالت یا......
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این نهادها که بیشتر شامل احزاب و انجمن ها هستند، دارای دو کارکرد نظارتی و مطالبه گری اند و بدین وسیله، نقش اساسی و به سزایی در توسعه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در یک کشور دارند/ در نظام های مردم سالار این نهادها بین نظام سیاسی و مردم قرار می گیرند و ضمن اینکه قدرت نظارتی مردم بر حاکمیت را اعمال می کنند و نهادهای حکومتی را به زیر ذره بین پاسخگویی می کشانند، نقدهای منصفانه و غیرعوامانه خود را نیز در این رصد قدرت سیاسی، با سازوکارهای صحیح، صریح و شفاف، انتقال می دهند/ نهادهای مدنی علاوه بر کارکرد نظارتی و نقشی که بدان اشاره شد، کارکرد بسیار مهم دیگری نیز دارند که همان کاردکرد مطالبه گری است، آنها به گونه ای مؤثر، اعتراضات و مطالبات مردمی را کانالیزه، هدایت و طرح می کنند که خشونت در این مسیر به حداقل ممکن برسد/ آنچه در جامعه امروز ایران و ناآرامی های این روزها جای خالی آن به شدت احساس می شود، همین نهادهای مدنی قوی است تا قوه اطمینانی برای مردم و نظام باشد
برخی که شامل طیف مخالف دولت می شوند سعی می کنند دلیل این " شورش " ها و اعتراضات را فقط در مطالبات اقنصادی و معیشتی خلاصه کنند/ در مقابل طیف دیگر نیز این اعتراضات را وسیله ای برای زمین گیر کردن دولت می داند و نهایتا تصور می کند اگر محیطی پارک گونه فراهم شود تا شهروندان بتوانند در آن تجمع کنند و داد بزنند خیلی از مشکلات ، ناهنجاری ها و اعتراضات حل خواهند شد/ حتی اگر نقد نادرست و یا غیراصولی هم باشد باید با آن برخورد منطقی و ملایم شود/ بی محلی کردن و نادیده گرفتن انتقادات در نهایت نتیجه ای جز رادیکال کردن فضا و ایجاد فضای خشونت و پرخاشگری را نخواهد داشت و البته این موضوعی خطرناک است و نباید اجازه داد تا با بی اعتنایی مسئولان ، جامعه به " نقطه جوش " برسد ...این وضعیت به نفع هیچ کس نخواهد بود/ به عنوان مدیر این رسانه و فردی که نزدیک به دو دهه است فعالیت رسانه ای دارم ؛ شهادت می دهم که اساسا و اکثرا مدیرانی که در آموزش و پرورش مشغول به کار هستند نیازی به پاسخ گویی در خود نمی بینند و یا احساس نمی کنند/زمانی که معلمی انتقادی را در رسانه ها بیان می کند انتظار پاسخ دارد . وقتی پاسخی نمی یابد و پاسخ گویی فرهنگ سازمانی غالب در آموزش و پرورش و جامعه نیست به تدریج و در طول زمان به صورت " عقده و کینه " نسبت به سیستم ذخیره و متراکم می شود/ « رسانه های مستقل » به عنوان یک میزان الحراره عمل می کنند/ مسئولان و به ویژه بخش های روابط عمومی و افکار سنجی جامعه و از همه مهم تر بخش های نظارتی مانند حراست ها ، بازرسی ها و... باید دائما متوجه این موضوعات و تغییرات دما و " پیش لرزه ها " در یک سیستم باشند/ معلوم نیست روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در این میان چه وظیفه ای دارد/ معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش در یک نشست تخصصی و یک نشست رسانه ای به جای پاسخ دادن به پرسش ها ، سوال کننده را " بی سواد " و " ناآگاه " خطاب می کند/ کلاس های تعدادی از " آموزش دهندگان سوادآموزی منتقد " توسط سازمان متبوع منحل می شود/ اللهیار ترکمن در گردهمايي مشترك معاونين و مديران كل درست سمت راست وزیر آموزش و پرورش می نشیند/ " ما کاری نمی توانیم انجام دهیم ؛ خودتان پی گیری کنید "/ بدون تردید باید پذیرفت که بین " پاسخ گویی " و " مسئولیت پذیری " با " نقطه جوش " افکار عمومی نسبت معکوس وجود دارد/ متاسفانه " پوپولیسم رسانه ای " و " روزمرگی " هم در اغلب رسانه ها به ویژه " رسانه ملی " حاکم است/ در نشست های رسانه ای که شرکت داشته ام کم تر خبرنگاری را می بینم که سوالات مهم ، راهبردی و چالشی مطرح کند/ « رسانه » رکن مهم دموکراسی و رسیدن به یک " جامعه متعادل " است/ صدا و سیما که هر ساله در ردیف " زیان ده ترین " شرکت ها طبقه بندی می شود در مورد عملکردش به افکار عمومی پاسخ گو نیست/ زمانی که رسانه ملی" صدای مردم " نباشد و فقط بخواهد آموزه های مورد نظر خویش را به صورت یک طرفه و تحمیلی خود را به جامعه تزریق کند نتیجه ای جز تسریع در رساندن جامعه به " نقطه جوش " نخواهد داشت/ " فرهنگ مطالبه گری " و " پرسشگری " در جامعه ما نهادینه نشده است/ گفت و گو در بین سطوح و لایه های مختلف اصولا معنا نشده است و بازی ها برد – برد نیست ؛ گویا قرار است یک طرف همیشه " بازنده " و طرف دیگر " برنده " باشد/ در حالی که در فلسفه تعلیم و تربیت مدرن مهم ترین هدف " تفکر انتقادی " و روش آن " تفکر منطقی " تعریف و تبیین می شود در نظام آموزشی مهم ترین هدف " نمره " و روش " رقابت " معرفی می شود/ این افراد که جامعه را تشکیل می دهند بدون مطالعه تاریخ که نتیجه طبیعی فقدان مطالعه و روزمرگی است ، بدون شناخت دقیق و ارزیابی واقعیات جامعه ایرانی حتی مطالعه تاریخ سایر جوامع و فرهنگ روابطی که بر آنان حاکم است محکوم به در جا زدن در چرخه بی فرجام " شورش – سکوت " خواهند بود...
در این شرایط بحرانی و در میانۀ دریای طوفانیِ انبوه اَبرچالش های موجود، ما با سپردن سُکان مدیریت و هدایت ناوگان آموزشی خود به افراد دون پایه و تُنک مایه، ناخواسته و نادانسته، آن را گرفتار یک تناقض ماهوی و عملکردی ساخته ایم/ از آنجایی که خود را مرکز ثقل و صاحب و خداوندگار مجموعه می پندارند، و برغم برخی ژست های تبلیغی و تزیینی، اما در عمل، تمایل جدی و چندانی به مشورت و مشارکت و تقسیم قدرت و مسئولیت با دیگران ندارند و با بیزاری از نق و نقد همکاران مستقل و منتقد، پیوسته سعی در ویرایش محیط و پالایش اطرافیان خود و استقرار یک مجموعه یکدست و همسو و مطیع و مُنقاد دارند/ شاید یکی از راه ها و معیارهای درکِ ماهیت و میزان عمقِ دانش، بینش، روش و منشِ چنین مدیرانی، تأمل در نحوه تعامل و شیوه مواجهۀ ایشان با ارکان و مولفه های نظام تعلیم و تربیت و نهادهای مدنی و مردمی و مکانیزم های نظارتی و کنترلی، از جمله معلمان، شورای دبیران، نماینده معلمان، نهاد خانواده، انجمن اولیا و مربیان، و ... ، و نقش و سهم آن ها در چرخه ی نظام آموزشی و مهندسی محیط آموزشگاه باشد/ در شرایط موجود، شورای دبیران و نماینده معلمان رسالتی فراتر از ایفای نقشی نمادین و نمایشی در تأیید اجرای مراحل قانونی و رعایتِ مقررات و آیین نامه های زیبای مصوب اداری و ستادی، توسط مسئولین مدرسه ندارد و نماینده معلمان نیز اغلب کارکردی جز ایفای نقش ماشین امضای چک های صادره و تصمیمات مأخوذه توسط مدیر و صحه گذاردن بر فهرست هزینه ها، صورت جلسات، دستورات و مانورهای تبلیغاتی وی ندارد/ این مدیران همه چیز دان با مَسخِ نقش و سهمِ انجمنِ اولیاء و خانواده ها (به مثابۀ صاحبان و سهام داران اصلی این عرصه) و تقلیل و تلقی آن ها به عنوانِ یک قُلَّک و باجه خودپرداز بانکی، شایسته ترین افراد برای عضویت در انجمن اولیا را نه با سوادترین که ثروتمندترین و مُتمکِّن و متنفذترین آن ها(برای رتق و فتق امور و موانع مالی - اداری و تجهیزاتی مدرسه و نیز شخص مدیر و معاونینِ مُقرَّبش ) می دانند و نه افراد آگاه و فرهیخته و صاحب نظر در علوم تربیتی- آموزشی/ این دومینوی انحطاط هنگامی تکمیل و دامنه دارتر می شود که این تیپ از عناصر اجرایی (اعم از مدیر و معاون و ...) با طی کردن سریع پله های ترقی، وارد مراتب و مناصبِ اداری و ستادی بالاتر و اشغال پست های کلیدی حساس تر می شوند و با استیلا بر مُقدّرات نظامِ آموزشی، به تدریج سکانِ رهبری و هدایتِ ناوگانِ تعلیم و تربیت را بر عهده می گیرند/ در کنار ضرورت و فوریتِ تجدید نظر در ساز و کار و چرخۀ معیوب و مخرب فوق و میدان ندادن به چنین عناصری، تأمین نیازهای اولیه سامانه آموزشی و زیر ساخت های ضروری و اساسی آن و پایان دادن به سریال تکراری و تراژدیکِ کسری بودجه(همزمان با اصلاحات ساختاری و بهینه سازی فرایندِ مدیریت منابع) امری بدیهی می نماید...
اولین دلیل به ماهیت ایدئولوژیک دروس علوم انسانی و به ویژه درس هایی مانند تاریخ در سطح مدارس ایران باز می گردد! به عبارت دیگر ارائه روایتی یک بعدی و اغراق آمیز از مفاسد و کاستی های رژیم های پیشین/ متاسفانه در عصر گسترش رسانه ها، مسئولان فرهنگی به ویژه در آموزش و پرورش همچنان تصور می کنند که نوجوانان به مثابه ظروفی خالی هستند که می توان آنها را با هر آموزه ایدئولوژیکی پر کرد/ ساخت حرفه ای و توام با جلوه های بصری این مستندها به شدت بر جذابیت و تاثیرپذیری از آنها نزد نوجوانان افزوده است/ وضعیت مناسب طبقه متوسط در دوران پیش از انقلاب و به عکس تضعیف این طبقه در روزگار اخیر، در شکل گیری چنین ذهنیتی موثر بوده است/ افزایش فشارهای اقتصادی به نوعی موجب نوستالژیک شدن آن دوران نزد برخی از خانواده ها شده است/ شدت این نیاز هم آن چنان است که ذکر مصادیق متعددی از وجود اختناق سیاسی در آن دوران کمتر گوش شنوایی نزد دانش آموزان می یابد/ تجربه سال ها تدریس به من آموخته است که اگر واقعیت های اجتماعی- تاریخی بدون ماهیت غلیظ ایدئولوژیک و صرفا بر اساس نگاهی خاکستری، مبتنی بر داده های کارشناسی و آماری، و توام با احترام به باورهای نوجوانان برای آنها بازگو شود می تواند به خوبی از سوی ایشان مورد پذیرش قرار گیرد