
زکوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد اَر مدد خواهی چراغ دل برافروزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
نوروز باستانی ما، مظهر نو شدن و تحول است. جشنی که با خود شادی و نو شدن شدن بی نظیری را در همه ی گستره ی ایران فرهنگی بسط می دهد. به ویژه که امسال این جشن فرخنده با ماه خدا ؛ رجب المرجب و میلاد ائمه معصومین علیهم السلام و لیله الرغائب متقارن شده و صفای سفره های هفت سین دوچندان شده است . به راستی چرا نمایندگان و مسئولین ذی نفع و ذی نفوذ از این توان بالای لابی و تعامل که صرف انتصابات می شود برای حل کردن مشکلات آموزش و پرورش و مطالبات فرهنگیان لااقل در بعد استانی استفاده نمی کنند؟
نو شدن و دگرگونی شاخصه ی اصلی نوروز است و با آغاز بهار طبیعت جان تازه ای گرفته و از خواب زمستانی بیرون می آید. طبیعت مرده در زمستان جان می گیرد و آنچه محال می نمود با آمدن بهار به واقعیت تبدیل می شود. امید است این نو شدن طبیعت جامعه ی فرهنگیان را نیز در بر گیرد و امسال آن سالی باشد که فرهنگیان سالهاست منتظر آمدن آن هستند و شاهد رفع کاستی های آموزش و پرورش به صورت ریشه ای باشیم.

در بین اتفاقات مختلفی که در سطح ملی رخ داد انتخابات هیئت امنای صندوق ذخیره فرهنگیان بسیار مهم جلوه می کند نه به دلیل اینکه این انتخابات می تواند تحول عظیمی در این صندوق ایجاد کند بلکه به این دلیل که این حرکت شروعی برای انتخابی شدن مسئولیت ها و واگذار کردن تصمیمات کلان آموزش و پرورش به معلمان بود که این مهم در سایه ی مطالبه گری فرهنگیان قابل دسترس است .
این سیاست و سیاست بازی است که دست از سر فرهنگیان بر نمی دارد در آموزش و پرورش لرستان علی رغم عملکرد های مثبتی که بود اتفاقات تلخی مانند حذف ذکر اشهد ان علی ولی الله در جزوه ی درسی و حواشی ناشی از انتصابات در ماه های پایانی سال نیز رخ داد ، که آموزش و پرورش لرستان را به اداره ی سرپرست های ۹ روزه و ادارات با دو رئیس تبدیل کرد و چه حرمت ها که در پس آن با رفتارهای غیر فرهنگی شکسته نشد و چه غیر متخصصانی که با قلم های مسموم در جهت هتک حرمت و دخالت در امور دستگاه تعلیم و تربیت گام برنداشتند .
بی نظم و بی ثبات !
بهترین توصیف این روز های آموزش و پرورش لرستان است که متاسفانه به دلیل تبدیل شدن این دستگاه به بوستان سرپرست ها و عدم تعیین تکلیف سمت های مختلف در این اداره تحت تاثیر دخالت های نمایندگان مجلس و افراد و گروه های ذی نفوذ و ذی نفع در انتصابات هنوز نتوانسته به یک آرامش و ثبات نسبی برسد .

این اتفاقات به خوبی نمایانگر این موضوع بود که این سیاست و سیاست بازی است که دست از سر فرهنگیان بر نمی دارد.
دیدی ابزاری که آموزش و پرورش را حیاط خلوت خود و ادارات آموزش و پرورش را ستادهای انتخاباتی و فرهنگیان را صندوق رای می بیند که حاصل احاطه ی اصحاب قدرت بر این دستگاه انسان ساز است و می توان حضور فرهنگیان در سیاست را به نوعی واکنش به هجوم سیاست و سیاسیون و سیاست زده ها به امور تخصصی آموزش و پرورش دانست .
این سوال در ذهن فرهنگیان مطرح است :
به راستی چرا نمایندگان و مسئولین ذی نفع و ذی نفوذ از این توان بالای لابی و تعامل که صرف انتصابات می شود برای حل کردن مشکلات آموزش و پرورش و مطالبات فرهنگیان لااقل در بعد استانی استفاده نمی کنند؟
بهار فصل رویش و فصل شکوفایی است ، بهار معجزه ی ذات لایزال الهی است که با ربوبیت خود دانه را از دل خاک بیرون آورده و نهال کوچک را در مسیر رشد یاری می دهد و بذر را به نهال و نهال را به درخت تنومند تبدیل کرده و سرانجام از چرخه ی طبیعت کنار می برد تا گیاهان دیگر بر روی ریشه های آن جوانه بزنند و این چرخه پیاپی همان تعلیم و تربیت الهی است که همواره در جهان هستی ادامه دارد .
آموزش و پرورش لرستان هم اکنون گرفتار پیرسالاری و مدیریت بازنشستگان شده و سهم جوانان توانمند در مدیریت ها ناچیز است و عمده ی مسئولین و روسای ادارات و حتی کارشناسان ادارات و مدیران مدارس سال های پایانی خدمت خود را می گذرانند که همین موضوع شیخی گری به مثابه یک ارتجاع برای کاهش خلاقیت و بهره وری این دستگاه عریض و طویل کافیست چرا که جوانان حامل اندیشه ،فکر ، ایده و راهکار نو هستند و جای بسی تاسف دارد که آموزش و پرورش لرستان خود را از این موهبت نو شدن محروم کرده است که امیدواریم با وزیدن نسیم نوروزی بر آموزش و پرورش لرستان اندکی از میانگین سنی تصمیم گیران آن کاسته شود.

امید است در سال پیش رو ، عزم پولادین فرهنگیان در جهت استیفای حقوق حقه ی خود و حق عظیم نسل های آینده (حقی که آنان بر پدران خود برای ایجاد زمینه های مناسب تربیت دارند) ، مثمر ثمر واقع شود و با #اتحاد و همدلی فرهنگیان و فعال شدن و یک دلی تشکل ها و انجمن های صنفی و با برآورده شدن خواسته های مشروع مان ، هرچه زودتر دغدغه ها و مطالبات و کاستی ها مرتفع شود و شاهد آغاز بهار در آموزش و پرورش لرستان و میهن عزیزمان باشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
تاکنون گزارش های مختلفی از مراکز اسکان فرهنگیان و خانه های معلم در صدای معلم منتشر شده است .
در نخستین گزارش که در مورد « خانه معلم رضوانشهر » تهیه و تنظیم گردید موجب توجه مسئولان وزارت آموزش و پرورش گردید . ( این جا )
در بازدیدی که اخیرا از این خانه معلم به عمل آمد تغییرات قابل ملاحظه ای در ظاهر و نوع خدمات ارائه شده و نیز برخورد مسئولان این مرکز رفاهی حاصل شده بود .
در پیامی که « صدای معلم » به مناسبت نوروز 97 صادر کرده است ( این جا ) چنین آمده است :
" ...هر معلم که در نوروز سفر می کند می تواند پیکی برای انعکاس کاستی ها به منظور جبران و بهبود آن و نیز وقایع مثبت و قابل ذکر جهت تقویت آن باشد ... "
گزارش کوتاه و نیز تصاویر زیر توسط « مجید شاهی » از معلمان یزد برای صدای معلم ارسال شده است .
رئیس اداره یا مدیر کل استان یا شاید وزیر محترم ،
منم خدمتگزار مدرسه ای که به حکم شما مدیران از تعطیلات عید نیز بی بهره ام . اگر برای حیثیت شغلی ام ارزش و بهایی قائل نیستید حداقل بر روح انسانی ام رحم می کردید. بر عیال و فرزندانم که برای این تعطیلات و حال و هوای آن ، از مدت ها پیش برنامه رفتن خونه مادربزرگ و پدربزرگ و خاله و عمه و...... را چیده بودند ،رحم می کردید.
من که یک عمر با سواد دانشگاهی یا با چند کلاس ابتدایی گرد و غبار فرزندان این مرز و بوم را مهمان ریه های بینوایم ساخته ام ، من که همیشه توسط مدیر مدرسه از برو بیاهای مربوط و نامربوط خسته گشته ام ، من که همانند چارلی چاپلین در عصر جدید ، آدمی بی اختیار و بی اراده گردیده ام ، حداقل چند روز تعطیل عید، کلید آزادی روح و جسمم را به خودم هدیه می دادید.
پارو کردن برف مدرسه ، جارو کردن زیر پای تلمیذان ، نصب چراغ های دهه فجر ، چای سیاحت معلمان ، پذیرایی بازدیدهای وقت و بی وقت مسئولین ، خرید نان صبحانه کادر دفتر ، پاس شدن بین مدرسه و اداره و گاه بین سایر مدارس ، تعمیرات کم و زیاد خرابی های برق و آب و شیرآلات و..... یعنی ختم کلام آچار فرانسه یک مدرسه ، هم مدیرم هم رئیس اداره و هم مدیر کل ، اما به حق و حقوق که می رسد هیچ نیستم .

حداقل به ما خدمتگزاران مدارس کمترین احترام را می گذاشتید و برای اسکان مدارس از ما می پرسیدید که راضی هستیم نگبهان اموال دولت بمانیم یا خیر ؟ این کمترین ارزش را هم برای ما قائل نشدید و واژه اجبار را بر این ناخواسته تحمیل نمودید.
اسکان مدارس برای ما خدمتگزاران هم دردسر بزرگی است چه در عید و چه تابستان . لطف کنید ریز حقوق خدمتگزاران را یک بار با وجدان الهی از دیدۀ منت خود بگذرانید.
هم مدیرم هم رئیس اداره و هم مدیر کل ، اما به حق و حقوق که می رسد هیچ نیستم ما هم انسانیم . ما هم از واژه حق و حقوق انسانی مفرح می شویم. چرا چنین ظلمی را بر ما تحمیل نموده اید که دادرسی هم نداریم ، نه مدیر خُرد و نه مدیر کلان ، نه وزیر و نه مجلسی ها . به کجا بریم بساط غم خود را که خریداری عادل و دلسوز داشته باشد؟!!
شما معلم عزیز که برای اسکان مدارس دست و پا می شکنید ، ناله های ما را هم بشنوید. در اوضاع اسفبار چنین طرحی افرادی چون ما زیر چرخ های بی عدالتی آن له می گردیم ، اجازه دراز کردن پاهای خود برای کشیدن نفسی راحت در تنها اتاق سرایداری یک مدرسه را برای سه روز بدون آقا بالا سر را هم نداریم.
راستی بابای یک مدرسه یا خدمتگزار و سرایدار چه کسی است ؟ این همه از حقوق پایمال شده معلمان سخن می رانیم ، نباید به فکر این مهربانان پنهان نیز باشیم ؟
اسکان مدارس طرحی زبون و نابخردانه ای است که علاوه بر اهانت و خواری کرامت شغلی معلمان ، باعث دردمندی خدمتگزاران مدارس نیز
می گردد.
اگر آموزش و پرورش حقیقتا نگران سلامتی معلمان است با هزینه کرد مبلغی همانند طرح خاتم بازنشستگان ، حق سفری برای آنانی که قصد سفر دارند قائل شود ، تا با عزت و سربلندی مهمان شهرهای مختلف کشور گردند و فقط هزینه وسیله نقلیه برعهده معلم باشد که نوع آن را خود انتخاب می نمایند. منزلت یعنی این . هزینه هتل و غذا برعهده دولت خواهد بود.
طرح اسکان مدارس بدترین تصمیم و سیاست اتخاذ شده توسط آموزش و پرورش است که متأسفانه به دلیل تأمین منافع مالی ، قصد حداکثر بهره مندی از فضای مدرسه را دارد . آبروی از دست رفته معلمان را به آنان برگردانید و با عزت و احترام آنان در جامعه سوداگری ننمائید.
خطاب به تمامی معلمانی که در مدارس سراسر کشور اسکان یافته اید به جای تسلیم و تبعیت ، بهتر نبود مطالبه گر حق و حقوق انسانی خود بودید؟!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
پیش تر « صدای معلم » نسبت به محاسبه کسورات ایام حق التدریس، تحصیل متعهدین به خدمت و... به حساب صندوق بازنشستگی واکنش نشان داد . ( این جا ).
یکی از همکاران با ارسال نامه زیر برای صدای معلم ضمن تاکید بر این موضوع خواهان پاسخ گویی مسئولان شده است .

يا مقلب القلوب و الابصار
يا مدبر الليل و النهار
با محول الحول و الأحوال
حول حالنا الي أحسن الحال
بهار فصل رستن است، فصل شكوفه زدن ، فصل به غنچه نشستن درختان بي برگ و بار ديروز ، فصل سخاوت زمين و آسمان .
اين ايام ، ايام دگرگوني است ، كهنگي جهان به تازگي بدل مي شود، طبيعت نو مي شود ، و آدمي نيز به پيروي از طبيعت تازه مي گردد. اين بهار با بهار معنويت رجب المرجب همراه شده است .
خداوند ياري كند كه در سال پيش رو با اتكا به عنايات حضرت حق منشا خير و خدمت براي جامعه ايران باشيم و بتوانيم انسان هايي را پرورش دهيم كه حرمت انسان را درك كنند و معناي وطن را بفهمند و خدمتگذار جامعه بزرگ جمهوري اسلامي ايران باشند.
و بدانند كه آباداني اين خاك در گرو تلاش و تعهد و مسوليت تك تك ايرانيان است . به اميد سالي پر خدمت با حالي خوش
" امد بهار جانها اي شاخ تر به رقص اي"
ارادتمند
فاطمه مهاجراني

یک سال گذشت .
در این مدت سعی کردیم تا بر اساس دو اصلی که قبلا تعریف و تبیین کرده ایم ؛ « تاسیس و تثبیت " تفکر انتقادی " و " گفت و گو " به عنوان حلقه مفقوده در چرخه نظام تعلیم و تربیت » حرکت کنیم .
بدون تردید در این مسیر کوتاهی ها و خطاهایی نیز داشته ایم که امید داریم با همراهی شما فرهنگیان محترم به " نقاط قوت " تبدیل شوند .
« صدای معلم » مطابق روال هر سال در ایام نوروز تعطیل نیست و آماده پذیرش و انتشار اخبار ، گزارش ها و یادداشت های همکاران و همه مخاطبان محترم می باشد چرا که بر این باوریم یگانه راه خروج از بن بست ها ؛ فرهنگ کار ، نگاه مطالبه گرانه با تکیه بر قانون و حقوق شهروندی و مسئولیت پذیری تک تک شهروندان است .
از همین رو رویکرد و هدف عمده نظام آموزشی ما باید تربیت دانش آموزان بر اساس عنصر مهم " مسئولیت پذیری " باشد .
هر معلم که در نوروز سفر می کند می تواند پیکی برای انعکاس کاستی ها به منظور جبران و بهبود آن و نیز وقایع مثبت و قابل ذکر جهت تقویت آن باشد .
« نوروز » فرصتی برای فراغت و بازیابی خویشتن و مرور گذشته و آمادگی برای آینده است .
« صدای معلم » این عید سعید باستانی را به همه ایرانیان به ویژه فرهنگیان و معلمان تبریک می گوید .
کلیپ زیر تقدیم شما همراهان مهربان می شود .

مستانه چون بهار
به نام آرام جان
جمله بی قرار ات در طلب قرار توست
عاشق بی قرار شو تا که قرار آیدت
این روزها که همه در تلاش و دوندگی اند بیشتر می توان در معنای ناب این بیت تامل کرد " جمله بی قراری ات در طلب قرار توست عاشق بی قرار شو تا که قرار آیدت " این همه دوندگی و تلاش چنانچه با عطر نام او آغشته نباشد ،بسیار جانکاه است. تلاشی است برای نو شدن اما غافل از آنکه که کهنه تر می شویم .
برگ هایی که در بهار سبز می شوند در تابستان چندان تیره و خاک گرفته اند که گاهی نمی توان رنگ آنها را از خاکستری تیره یا سیاه تمیز داد، و دقیقا همان برگ هایی هستند که در پاییز تن به باد مرگ می دهند و کف خیابان را پر می کنند و فرشی می شوند زیر پای عابران که اگر رهگذران فرصت کنند از صدای خرد شدن آنها مسرور می شوند و بسیاری از آنان حتی متوجه صدای خش خش برگ ها نیز نمی شوند .

قصه رویش برگها و بلوغ آنها در تابستان و رنگین شدن آنها در پاییز یک مکرر بی تکرار است ، این چرخه می چرخد و می چرخد و درختان پشت سر هم رخت برگ بر تن می کنند و رخت آنها رنگ عوض می کند تا در زمستان تن به سیلی برف و باد می دهند.
این چرخه فقط حکایت برگ و درخت نیست این چرخه حکایت من و شماست.
می دویم و می دویم ، فراموش می کنیم که از سبزی نازک برگ در بهار مسرور شدیم. آنقدر سرگرم هستیم که از تابستان فقط گرمای العطش و عرق ریزان آن را درک می کنیم.
پاییز هم با راه بندان های سنگین و غروب های زود هنگام خلق مان را تنگ تر می کند و زمستان که دیگر هیچ، با اندک برفی راه مان قفل می شود و ما غصه دارتر.
حکایت ما و برگ بسیار غم انگیز است اگر فراموش کنیم که :
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم ( سعدی )

و به همین دلیل است که ما به دنبال نام می گردیم چون بندگی را فراموش کرده ایم و آشفته می شویم، می ترسیم، دل به باد می دهیم که مباد چنین شود و چنان شود ، نکند در چشم بالادستان خوار شویم و یا ابهت ساختگی مان نزد فرودستان بشکند، غافل از آن که :
تاج کرمنا بر فرق سرت
طوق اعطیناک آویز برت (مولانا )
ما در هستی نقش ، سهم و وظیفه ای داریم. نقش ما در هستی دویدن در پی نان و نام نیست، سهم ما از هستی درد و رنج و حسرت و حرمان نیست، وظیفه ما در هستی مهرورزی و عاشقی و بندگی است.
با " او " می توان پر و زیبا بود ،چندان پر وزین که به کوهی استوار و سرافراز ماننده باشیم ، می توان مستغنی از غیر بود و از هرچه بوی وابستگی و چسبندگی دارد رها شد، پس تا طالب بی قرار شود تا که قرار آیدت.
آغاز بهار 1397 انشاالله
گروه استان ها و شهرستان ها/ تاکنون نامه های مختلفی از مناطق و نواحی مختلف کشور مبنی بر اجبار نیروهای خدماتی به ارائه خدمات در مراکز اسکان فرهنگیان برای صدای معلم ارسال شده است .
« صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش انتظار دارد تا بر مبنای قانون و احترام به حقوق شهروندی در این موارد پاسخ گو باشد .
انسانها با افزایش جمعیت و گسترش شهرها جهت جلوگیری از تجاوزات دیگران به حریم زندگی خود یا مجموع دارایی هایشان ،مجبور به تدوین قوانین و مقرراتی شدند تا حریم فردی افراد در جامعه محترم شناخته شود و از هر نوع تَعدی به دور ماند. همۀ تلاش های بشر طی قرنهای بی شمار بر روی هم انباشته شد و تکامل یافت و از نسلی به نسل دیگر به عنوان میراث ارزشمند زندگی اجتماعی منتقل گردید.
وظیفه هر نسل پاسداشت جنبه های مثبت و عالی قوانین و مقرارت نوشته شده و اضافه نمودن موارد جدیدتر نسبت به شرایط زندگی روز می باشد.
اجرای قانون، متولیان خاص خود را دارد، اعم از قانون نویسان یا مجریان آن یا افرادی که با اِعمال اجبار اجتماعی ، مردم را وادار به تبعیت
از مفاد قانون می نمایند.
وجود ماده ها و تبصره های قانونی در یک کشور لزوما به معنای بی نقص بودن آنها نیست. تعریف قانون در کشور ما همیشه جامع و مانع نبوده است ، لذا عده ای شهامت یا مجوز دور زدن آنرا داشته اند. این همه لازمۀ زندگی متعالی انسانهایی است که فرهنگ در آن جامعه حرف اول و حتی آخر را می زند
مردم هیچ گاه به قانون کامل و بی نقص اعتراض نمی نمایند چون با عقل و منطق آنان هماهنگ است. اما زمانی که همه در برابر قانون از اصل مساوات و برابری بهره مند نشوند یا چراغ اجرای قانون خاموش باشد ، یا نوشتن قانون فقط برای طرح ادعای قانونمندی باشد اما از اجرای بندها و ماده ها و تبصره های آن خبری نباشد ،مردم به جوش و خروش بر می آیند و یا به قول عده ای به نالیدن می پردازند.

در این سایت عده ای نویسندگان را متهم به نالیدن می نمایند ، غافل از آن که ناله شرایط مستأصل شدن مردم از تداوم بی قانونی است. نالیدن سایش تدریجی قطعه آهنی است که بُرش کامل آن نیاز به زمان طولانی دارد.
وقتی متن قانون ناقص است یا قانون نوشته شده اجرا نمی گردد یا در مورد گروهی خاص اِعمال می گردد ، موجبات نارضایتی و برانگیختگی مردم یا گروه های شغلی خاص می شود. برای ما ایرانی ها جمله غلطی را فرهنگ سازی کرده اند که بیان آن جمله برای عده ای رنگمایه روشنفکری محسوب می شود:
جمله حق گرفتنی است نه دادنی !!
کودکان و دانش آموزان خود را با فرهنگ قانون و قانونمداری درست و بیشتر آشنا سازیم امروز زمان اصلاح باور دیروز فرا رسیده است و حتی شاید خیلی دیر هم شده است و آن این که حق داشتنی است نه گرفتنی است و نه دادنی. به مثابه همان دلایل زندگی بشر در ابتدای گسترش شهرها مردم باید دارای حق و حقوق شهروندی و ملی باشند.
بیان جمله نادرست معروف حق گرفتنی است نه دادنی ، همانند بازی ما بزرگترها با کودکان است که چیزی را در دستانمان محکم می گیریم و به کودک خود یاد می دهیم که اگر می توانی بیا بگیر !!! تلاش و کوشش و جنبش کودک با دنبال کردن ارتفاع دست شما یا مسیر رفته شما برای گرفتن حق آغاز می شود و او یاد می گیرد که باید مبارزه کرد ، باید قانون را دور زد تا حقی را که حداقل تصور اوست به دست آورد.
داشتن حق نیازی به مبارزه و قلمفرسایی و تقاضا و تمنایی ندارد. وظیفه هر دولت این است که حق و حقوق را عادلانه سر جای خود بچیند و مردم بر اساس حقوق شهروندی از آن بهره مند شوند. این همه لازمۀ زندگی متعالی انسانهایی است که فرهنگ در آن جامعه حرف اول و حتی آخر را می زند.

در جامعه ما به جای ترویج و تقویت فرهنگ راستی ها و درستی ها ، آهنگ مبارزه برای یافتن و گرفتن حق به صدا در می آید و جالب آن که به دلیل اِعمال اجبار اجتماعی ، چنین افرادی طی مبارزه برای گرفتن حق ، عنوان قانون شکن می یابند.

امید که مسئولین امر در جهت تقویت لایه های پنهان قانون در قانون اساسی کشور و همچنین سایر قوانین تخصصی و حرفه ای اهتمام جدی اتخاذ نموده و فرهنگ پاسداری و غنای حقوق شهروندی را در تمامی مراکز آموزشی به نسل های آینده صحیح و منطقی فرا دهند.
آنچه که ملت را قانونمند می سازد فرهنگ یک جامعه است نه اجبار فیزیکی و آنچه که فرهنگ را غنی می سازد آموزش است .
کودکان و دانش آموزان خود را با فرهنگ قانون و قانونمداری درست و بیشتر آشنا سازیم.
حق داشتنی است نه دادنی و نه گرفتنی.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید