برخی از مشاغل وجود دارند که با یک حساب سرانگشتی ، پاسخی برای این سئوال خود دارد که من امروز چه کارهایی را در محل خدمتم انجام دادم .مثل یک کارمند بانک یا ثبت و احوال یا بیمه یا کارگر کارخانه ای یا مهندس سر ساختمان یا کنار پل و سدی در حال ساخت یا پزشک متخصص و.......
اما من یک معلم هستم . امروز یک فصل سه صفحه ای را تدریس کردم از 8 نفر درس پرسیدم . فعالیت های درسی را با همراهی
دانش آموزان پاسخ دادم و..... من در بخش تولیدی - خدماتی فعالیت می کنم. من خدمتی انجام می دهم که تنها معیار کمی آن نمرات دانش آموزانم است که قابلیت روائی و اعتبار آن زیر سئوال می رود.
یک معلم برای این که بگوید چه کرده است باید سر برگرداند و گذشته خدمت خود را در چند لحظه شیرین با مرور خاطرات از ذهن بگذراند. یک آهی از اعماق وجودش برکشد و ورقی بر چهره های ناپیدای دانش آموزانش به عنوان افراد مورد تعامل خود بزند و با خود بگوید: عجب روزهایی بود.
من بازنشسته گاه با خود می اندیشم آیا امروز نیز می توانم در فصل پاییز یا زمستان ساعت 5/5 در تاریکی صبح از خواب بیدار شوم و ساعت 6 ازمنزل بیرون روم تا به اتوبوس ساعت 6 و ربع برسم تا به دروازه شهر برسم و سوار مینی بوس محل خدمت شوم و منتظر شوم تا پر شود و بعد حرکت کند و اضطراب مخاطرات جاده با هر صدای ناهنجار کاهش یا افزایش سرعت راننده مرا به نزدیکی های محل خدمتم برساند تا سوار تاکسی شوم و بروم مدرسه که دیر نکنم و سر وقت در کلاس حاضر شوم. نه امروز نمی توانم ، همه این داستان شیرین پُرماجرا نیاز به انرژی جوانی دارد. برای همین سن استخدام تعیین شده است و محدودیت جذب نیرو در سنین خاص وجود دارد. کاری را که در 20 سالگی می توان انجام داد در بالای 50 نمی توان انجام داد. البته اگر شرایط در موقعیت فعل قرار گرفتن و مجبور به انجام دادن را در نظر نگیریم که باز دشوار است.
دوران تحصیل خود ، معلمانم را خیلی دوست داشتم . البته استثنا هم داشت. عشق به معلم برای نسل من چنان عمیق بود که سخت گیرترین را نیز دوست داشتم . رؤیاهای خوابم معلمان بود. خود را همانند یک گنجشگ به کنار پنجره معلم مهمان می کردم و او را در منزلش تصور می کردم. علاقه نسل من به معلمانمان آنقدر شدید بود که حتی تصور می کردم که او در منزل نیز در فکر من است. البته بود اما نه فقط من ، برای همه همکلاسی هایم می اندیشید. طرح سئوال و اصلاح اوراق و شاید فرصتی برای مطالعه ، درج نمرات در دفتر نمره خصوصی و.... در آن زمان اصلا فکر نمی کردم روزی معلم شوم با وجود این که پدر و خواهر بزرگم معلم بودند.
امروز که خوب می اندیشم و به همان گذشته فکر می کنم ، باورم می شود که حقیقتا برای این شغل خلق شده ام. وجود یک تعامل اجتماعی - انسانی که طی آن چیزهایی را تقدیم می کردم و چیزهایی دریافت می کردم. به او مفاهیم ناخوانده کتاب درسی را آموزش می دادم و او به من دوست داشتن و مهربانی و گذشت را با صمیمیت اش یاد می داد. هرگز رابطه معلم و دانش آموز یک سویه نیست ، هرگز.
می گویند شغل معلمی فرساینده است. آری هست اما خود معلمی نه ، شرایط نامساعد شغلی آن موجب خستگی روح و روان معلم می گردد. شما مسئولین وزارت آموزش و پرورش طی سالهای متمادی به جای افزودن بر بهای علم و دانش که یکی از ارکان نمادین مهم آن معلم است ، با اِعمال سیاست های ناخوشایند یا ناموزون ، هیبت و منزلت معلمی را فرسودید. محرومیت معلمین از حق و حقوق نورمال جامعه همانند خیلی از مشاغل دیگر ، باعث فرسایندگی شغل معلمی گردیده است و گرنه خود معلمی عشق است و شور. کسی در وادی هنر ، رنگ تعلق نمی پذیرد اما بر ما همه چیز از سوی شما تحمیل گشته است. معلمی جزو معدود شغل هایی است که هنگام بازنشستگی ، چرتکه میلیمتری برای محاسبه پاداش آخر خدمت خود دارند. اما خیلی از مشاغل خصوصا مدیران کلان نزدیک یک میلیارد تومان (700 – 800 میلیون تومان) جهت تأمین ایام سالخوردگی و کهولت سنی ، پاداش انجام خدمت دریافت می کنند
تفاوتهای شغل معلمی با سایر مشاغل
1 - هر معلم از آغاز تا پایان خدمت خود ، هزاران نهال سبزی کاشته است که امروز هر یک از آنان تبدیل به یک درخت تنومند گردیده است. هر شاغلی با شروع خدمت خود نهالی می کارد که در دوران بازنشستگی تبدیل به یک درخت سی ساله می گردد. اما آنان فقط یک نهال و درخت دارند و ما بیش از هزار نهال درخت گشته.
2 - دوست داشتن دانش آموزان به عنوان یک موجود انسانی دارای احساس و ادراک و شعور و عطش یادگیری ، واقعا ارزشمند است.خنده ها و شور و سرمستی دانش آموزان بین 7 تا 18 سالگی ، انرژی معلم را می افزاید. تعامل اجتماعی بین معلم و دانش آموز مستقیم و چهره به چهره است ، مع الواسطه نیست. حتی تدریس هوشمند نمی تواند نفوذ معنوی معلم را از بین ببرد. نگاه معلم و دانش آموز درهم تنیده می شود. اما مشاغل دیگر چنین عالمی را ندارد. گاه یک کارمند پشت میزنشین ، حتی یک نیم نگاهی به مراجعه کننده نمی کند.
3 - معلمی جزو معدود مشاغلی است که همه افراد خانواده دیده یا ندیده او را می شناسند، اگر دانش آموزی در مدرسه دارند ، هر روز حرف او در منزل است. اما مشاغل دیگر چنین نیست. کسی از فعالیت یک روزه کارمند بانک یا بیمه در منزل سخن نمی گوید.
4 - معلمی تنها شغلی است که کل افراد کشور از میزان حقوق و دریافتی او خبر دارند، چون رسانه ها و سایت های گوناگون در این خصوص قلم فرسایی می کنند .
اما ما از دریافتی دقیق سایر مشاغل اصلا مطلع نیستیم.
5 - معلمی تنها شغلی است که اصلی به نام مطالبات یک دهه ای دارد.
اما سایر مشاغل به دلیل وجود اصل دیون طی یک سال تمامی حق و حقوق خود را دریافت می کنند.
6 - معلمی تنها شغلی است که مزایای اندک آن نوشداروی بعد مرگ سهراب است. چون حق ازدواج و حق کفن و دفن و حق مسکن و حق سفر طی خدمت ، پاداش آخر سال و......
اما سایر مشاغل بلافاصله یا حداقل طی یک سال مالی همه این موارد را دریافت می کنند.
7 - معلمی تنها شغلی است که از امکاناتی چون حق سفر ، حق پاداش و حق لباس با بهانه های گوناگون چون روز زن و روز مرد و فجرانه و عیدانه نوروز و...... بی بهره است. اما خیلی از مشاغل چنین امتیازاتی را طی یک سال و هر سال بهره مند می گردند.
چرا ما معلمین ایران را به سرچشمه تمامی معلمین جهان یعنی 13 مهر ماه مصادف با 5 اکتبر روز جهانی معلم متصل نمی سازید ؟ مگر این خواسته نیز بار مالی دارد؟ یا ما چرا اتحادیه حرفه ای معلمان را نداریم؟
8 - معلمی تنها شغلی است که از ابروان در هم فرو رفته ناشی از سختی های معشیتی و شغلی اش و یا با تیپ لباس ، یا از اوراق زیر بغلش یا روز دریافت حقوق و... از هفت فرسنگی قابل شناسایی است. اما تشخیص افراد در سایر مشاغل ممکن نیست یا بسیار دشوار است.
9 - معلمی تنها شغلی است که آنرا به دو شقه کرده اند و دو وظیفه اصلی آن را تفکیک نموده اند ، یعنی رسالت " آموزش " و " پرورش " . اما سایر مشاغل با تمامی ماهیت خود فعالیت می کنند.
10 - معلمی تنها شغلی است که توانایی تدریس در 18 نوع مدرسه را دارد و عناوین بسیاری چون معلم رسمی ، آزمایشی - رسمی ، خرید خدمات ، حق التدریس آزاد ، حق التدریس قراردادی، آموزش دهنده نهضت سوادآموزی و............ دارد. اما سایر مشاغل عنوان محدود و مشخصی دارند و برای انجام یک فعالیت مشخص ، نیاز به فراوانی افراد با عناوین گوناگون ندارند.
11 - معلمی تنها شغلی است که برای اسکان جهت سیاحت و تفرج در محل خدمت خود پذیرش می گردد. یعنی اسکان در مدارس در دو تعطیلات عمده عید نوروز و تابستان . و چون نامش بر رویش است یعنی اسکان ، پس فقط سُکنی می گزینند و از پذیرایی و ارائه سرویس همانند هتل ها خبری نیست و بیشتر از معلمان ، مردم عادی از این امر استقبال می کنند!!! ما معلمان هم طبق اصول ، خانه های معلم در سراسر کشور داریم اما از آنها بی بهره ایم. شاید چون مردمان عادی مجالی برای ما نمی دهند یا کارمندان ستادی. برای برخوردار کردن معلم در این جامعه باید مشقت و زحمت زیادی کشید. اما هچ شغل دیگری در محل خدمت خود سُکنی نمی گزیند. مثلا کارمندان بانک در بانک ، یا کارمندان وزارت نفت در پالایشگاهها و...... آنان خانه هایی مختص خود در سراسر کشور دارند که با برخورداری از امکانات در خوریک کارمند دولت چه ساده چه مدیر ، یعنی توأم با حرمت و کرامت ، پذیرش می شوند.
12 - معلمی از معدود مشاغلی است که بیمه درمانی یا تکمیلی پُردردسری دارد. بیمه معلمان شیر بی یال و دُم خالکوبی است. بیمه او در دوران بازنشستگی بدتر از زمان اشتغال است. برای مختصر دریافتی هزینه ها هم باید کلی تحقیر شد و انتظار کشید. اما خیلی از شغل ها با خاطر و حرمت می روند پزشک و با ارائه مدارک اصل هزینه کرد و حتی ویزیت پزشک را از سازمان یا اداره متبوع خود دریافت می کنند.
13 - معلمی تنها شغلی است که افزایش حقوق آنان از میزان تورم تبعیت می کند و جالب این که هنگام نوشتن احکام جدید حقوق معلمان ، به طور معجزه آسایی نرخ تورم کاهش می یابد آن هم در شرایطی که یک کودک هفت ساله نیز هنگام خرید تنقلات شاهد افزایش قیمت کالا نسبت به گذشته یعنی یک ماه پیش است. معلمین ولی نعمتی برای دفاع از حق و حقوق خود در دولت و مجلس ندارند. گه گاهی یک یا دو نماینده سخنانی باب میل معلمان برای شادی لحظه ای بیان می دارند اما عینیت ندارد و حباب روی آب است. یا سرابی در بیابان . اما افزایش حقوق سایر بخش ها با دخالت ولی نعمت شان یعنی جناب وزیر مربوطه به عنوان رسالت سنگین شغلی شان صورت می گیرد!
معلمی جزو معدود شغل هایی است که هنگام بازنشستگی ، چرتکه میلیمتری برای محاسبه پاداش آخر خدمت خود دارند. اما خیلی از مشاغل خصوصا مدیران کلان نزدیک یک میلیارد تومان (700 – 800 میلیون تومان) جهت تأمین ایام سالخوردگی و کهولت سنی ، پاداش انجام خدمت دریافت می کنند.
14 - معلمی تنها شغلی است که کوس رسوائی تعطیلات عید و تابستان و ریزش برف و آلودگی هوا را بجان می خرند. هنگام افزایش حقوق زیاد بودن آموزش و پرورشی ها حس می شود لذا مورد بی مهری قرارمی گیرند اما این زیاد بودن تعطیلی برای حفظ سلامتی و دورنگه داشته شدن از احتمالات تصادف و سُر خوردن کودکان خود را نمی بینند. ما با کودکان و نوجوانان سرو کار داریم که آسیب پذیر ترند و همه از سرویس استفاده نمی کنند. تعطیلات تابستان نیز برای recovery اعصاب و روان هم معلم است و هم دانش آموز.
یک معلم با پیچیدگی های رفتاری دانش آموزان در ارتباط است و دانش آموزان نیز هم با پیچیدگی های محیط و هم مجموعه افراد مدرسه روبرو هستند.کسانی که به میزان تعطیلات معلمان اشاره می کنند آسایش فرزند خود را هرگز محاسبه نمی کنند. اما خیلی از مشاغل افراد بزرگسالی هستند که با سرویس به محل خدمت خود می روند و آنان فقط با پیچیدگی های شغلی خودشان در ارتباطند.
15 - معلمی تنها شغلی است که سالروز بزرگداشت آن با روز شهادت یک عالِم همراه است. اما سایر مشاغل چون روز پزشک مصادف با اول شهریور ماه هر سال زادروز بوعلی سیناست یا روز مهندس پنجم اسفند ماه هر سال زادروز خواجه نصیرالدین طوسی است. یا روز کارگر 11 اردیبهشت مصادف با اول ماه مه میلادی است که " از سال 1889، کنگره بین المللی کارگران در پاریس ، به پیشنهاد نماینده کارگران آمریکا ، روز اول ماه مه را به عنوان روز جهانی کارگر برگزیدند ، در اول ماه مه 1886، پلیس شیکاگو با حمله به تظاهرات گسترده کارگران ، که برای هشت ساعت کار در روز ، و حق تشکیل اتحادیه های کارگری بر پا شده بود، آنان را به خاک و خون کشید. چند روز بعد، دادگاه چند تن از رهبران کارگران را محاکمه ، و به مرگ محکوم کرد . " ( 1 )
راستی چرا ما معلمین ایران را به سرچشمه تمامی معلمین جهان یعنی 13 مهر ماه مصادف با 5 اکتبر روز جهانی معلم متصل نمی سازید ؟ مگر این خواسته نیز بار مالی دارد؟ یا ما چرا اتحادیه حرفه ای معلمان را نداریم؟
و...
حال شما قضاوت کنید در ایران :
* معلمی هنر هست یا خیر.
* معلمی شغل فرساینده هست یا خیر.
* معلمی معصومیت نجابت و اصالت هست یا خیر.
* معلمی ، محرومیت داشته ها و شایسته ها هست یا خیر .
* معلمی در ایران جزو مشاغل محروم نگه داشته شده هست یا خیر.
* ما هر یک سنگربان نظام آموزشی و مدارس وطنیم.
* ما هر یک آموزش دهنده الفبای زندگی وطنیم.
* ما هر یک خالق فرهنگ و معرفت وطنیم.
* ما هر یک آئینه معرفت و دانش وطنیم .
* ما هر یک منشأ سوز فرزندان وطنیم.
* ما معلمین وطن را دریابید.
چه آسان از خیر سرمایه های اصلی جامعه یعنی کودکان و نوجوانان خود در می گذرید و متوجه نیستید که با محرومیت منزلتی و معیشتی معلمان ، آنان نیز ضرر می بینند. کشورهای برتر آموزشی این اصل مهم را درک کرده اند اما مسئولین رده بالای ما هنوز این رگه حیاتی دوام نظام های گوناگون اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را نفهمیده اند. برای همین آنان جزو ده رتبه برتر آموزشی جهانند و ما جزو ده رتبه آخر. یک حساب دو دوتای ساده .
( 1 )
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد - روز جهانی کارگر
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
آنچه برایش ندامت و پشیمانی دارید سازنده هویت
ماهیت و شخصیت شماست. شما با تحصیل کردن
و تدریس کردن شده اید جناب آقای شهاب ..........
لذا آنچه را که امروز می فهمید و درک می کنید و
برای آن ناسپاسی می کنید از شما یک فرد آگاه با
شعور ساخته است. تصور جامعه ای بدون آموزش
و پرورش غیرممکن است.
نظریه مدرسه زدایی یا جامعه بدون مدرسه ایولن ایلیچ
قرن بیستم تا امروز عملی نشده است چرا؟!
اگر براساس ضوابط و شرایط غلط ، امروز آمار زنان
معلم از مردان بیشتر شده است،نباید به همکاران
زن خود چنین نگرشی داشته باشید. همه با هم
همکاریم و اگر قرار باشدبا متغییرهایی چون جنس،
اصل ماجرا را قربانی توهّم خود سازیم به جایی
نخواهیم رسید.
در تمام نظرات تان ضدیت شما با زنان معـــلم
کامـلا مشهود است. شما دارید این سوگیری
منفی را تعمیم می دهید.من شخصا به معلم
به عنوان شغل نگاه می کنم اگر قصد تخــریب
داشتم خیلی چیزها در مورد برخی از معلــمان
مــرد می توانم بنویسم . ما همه رقم همــکار
داشتیـم . حال هر کسی می خــواهید باشید
یا با هر نظری ،اما حرمت معلـمان زن کشورتان
را نگه دارید. شما هم مـادر و خـواهر و همسر
شاید داشته باشید حال آنان چون معلم شدند
مشکل زا شدند؟!!
ادامه دارد
برخی رفتارها توسط شاغلیـــن مربوط به شرایط
شغلی است. زنان در رانندگی هم محافظه کارند
و همیشه مراقبند تا تصــادف نکنند چون ماشـین
آنها اکثـــرا در مالکیت مردان است و از نتـایج امر
واهمه دارند. زنان معلم اکثرا ترس از دست دادن
درآمد یا شـــغل خود را دارند برای همین بیشـتر
محافظه کارترند. بنده این ترس را تأیید نمی کنم
اما لطفا شرایط اجتماعی و فرهنگی شاغلین زن
را هم در نظر داشته باشید.
ما در این سایت دعوای جنسیت نداریم ما درد و
رنج مشتــرکی داریم که می خــواهیم به نتـایج
ارزنده ای برسیم. لطفا جناب سیف 222 حریم
شغلی و جنسی همدیگر را محترم شماریم . تشکر
مگر زنان دیوانه اند ؟ خیلی از زنان نان آور
خانوار هستند. در ضمن زنان با مشارکت
مردان نیز نان آور خانواده اند. مگر حقوق
زنان مستقلا هزینه می شود؟!! مجموع
درآمد در خانواده هزینه می شود .
بی عدالتی و تبعیض درون و برون سازمــانی موجود
در آموزش و پرورش هم در عرض یک سال آموزشی
و هم در عرض 30 سال خـدمت همــکاران ، باز لذت
آموزش به چشمان در انتــظار یادگیری فرزندان وطن
را نباید از ما بگیرد. بزرگترین دلگــرمی شــــغلی ما
همین پیـــوند انســـانی و عاطفـــی است . لذا در
کشور ما برای در مسیر قانون خـوب قرار گرفتن باید
وِرد و دعا خواند چون از قانــون احتمالات و شـانس
تبعیت می نماید.برای تمامی آموزش دهندگان دعا
می کنم که در مســیر باد مـــوافق قرار بگیرند و از
زیبایی وزش نسیم عدالت بهره مند شوند.
اگر درست فکر کنید و آگاهی کافی داشته باشید باید بدانید وزیر بهداشت بدترین وزیر کابینه است که باعث عدم توازن در پرداخت ها و بی عدالتی شدید شده است.چرا باید یک پزشک عمومی از استاد تمام دانشگاه بیشتر دریافت کند! این پول ها حق درمان بیماران بدبخت است نه پرسنل خوشگذران!
دانش آموز دیروز شما که پزشک شده هر ماه به اندازه یک سال شما حقوق می گیرد!!!
قدری فکر کنید،و بدانید اگر پول ها به سمت یک وزارتخانه و یک صنف مثل پزشکان برود چیزی برای بقیه نمی ماند!
معلمی قبایی است که بر تن بعضی ها گشاد است،معلمی عشق می خواهد و از خودگذشتگی!
بلی معلمی عشق می خواهد و از خودگذشتگی.
تمامی آنانی که آموزش می دهند هر دو شـرط را
هم دارند و هم تحت تأثیر آن قرار می گیرند. لذا نام
او هر چه می خواهد باشد قبایی بر تن نمی کند
که گشاد باشد. آنچه گشاد است بی عدالتی و
مقررات دست و پا گیر هست. معلم به حرمت قلم
مقدس است چون در قرآن بدان قسم خورده شده
است.
نه قبای تنگ قابل تحمل است نه گشاد.
معلم واقعی قبای سایز افکار و اندیشه
و شایستگی خود تن می کند. حال چرا
قبا تن معلمان می کنید ؟
خداوند می فرماید:
وَضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَىٰ مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ ۖ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ۙ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٧٦نحل﴾
و خدا مَثَلى [ديگر] مىزند: دو مردند كه يكى از آنها لال است و هيچ كارى از او برنمىآيد و او سربار خداوندگارش مىباشد. هر جا كه او را مىفرستد خيرى به همراه نمىآورد. آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مىدهد و خود بر راه راست است يكسان است؟
اگر به واقع حضور مطلق پروردگار را می دیدیم عدالت رادنبال واجرا می کردیم. و همچون لالان سکوت نمی کردیم.
ما چون زیاد هستیم دیــده نمی شویم شـاید اگر
20000 نفر بودیم چشمان مسئولین حتی نیازمند
عینک خــوش بینی هم نبود.اما اکنون چون بیش
از یک میلیون هستیم لذا نه عینــک دوربیـن و نه
نزدیک بین هیچکدام اثر گذار نیست. تشکر
دانش آموزان نباید درگیر حساسیت های درخواست
معلمان گردندهمه آنان فقط یک بار تحصیل می کنند
اجازه دهیم آنان خاطرات خوشی با کمترین امکانات
موجوددر مدارس داشته باشند حداقل از ما معلمان.
ما تشکل مدنی کارآمد تأثیر گذار نداریم جسارتا ما
به اندازه دانش آموزان هم نیستیم که برای خود
مجلسی جهت پیگیری یا تأکید برای برخی مسایل
را داشته باشیم.
وبعد در بین دولتهای دنیا رسوا می شویم.
مسأله همان جلوگیری از پیوستن قطره به دریاست.
بدین طریق ما هویت جهانــی می یابیم و جــهان به
اوضاع اسفبار معلمان ایرانی اشک می ریزد.
بالاخره در جایی دیگر مشغول خواهید شد که
نیازمند آن است رضایت شغلی را به نحوی با
درون خود هماهنگ سازید ، خلاقیت شغلی یعنی
بتوانید کارتان را به نحوی انجام دهید که از آن
لذت هم ببرید . منتظر معجزات بیرون بمانیم همگی
باید کناره گیری کنیم. وقتی انگیزش بیرونی نیست
یا کارکرد ضعیفی دارد باید خود به انگیزش درونی
اقدام کنیم. سخت است چاره نیست.
در مورد ایوان ایلیچ ، بنظر میرسه تحقیق دیدگاه ایشون رو درک نکردید.ایلیچ همچون فریره جز پارادیم مارکسیست های انتقادی هستند که مخالف مدرسه و آموزشی هستند که در جهت بازتولید نابرابری طبقاتی ، بسط ابدولوژی طبقات فرادست و در نهایت تحمیل طبقات فرودست در جهت بهره کشی بیشتر از این قشر ، حرکت میکنه.
این به این معناست که ایلیچ نافی مدرسه و آموزش نیست بلکه با ابن سبک مدرسه مخالفت داره.و در مقابل موافق مدرسه ای است که بنا سنت مارکسی موجبات کنشگری ، خلاقیت و آزادی افراد رو فراعم میکنه
تشکر از اطلاعات تان . بلی ایشان با شیوه معمول
آموزش در مدارس مخالفند. مدارس فعلی از نظر
ایشان باعث افزایش نابرابری و بی عدالتی می شود.
اما باز نظر ایشان عملی نشده است چون آموزش به
ساختار مشخص با عملکرد یکسان دارد برای همین ما
طرفدار یکسان سازی آموزش هستیم. سیاست ها و
برنامه های دولتها موجب تزاید نابرابری می گردد.
کشورهای برتر آموزشی با تدابیری این شکاف را
به حداقل ممکن رسانده اند. باز تشکر
روشنگری هم بعد مثبت دارد هم منفی.
گاه به دست آوردن آگاهی باعث نفرت
و گاه نبود آن باعث زندگی افرادی چون
چوخ بختیار صمد بهرنگی می گردد. امید
متنفر نشوید خصوصا اگر سالهای زیادی
از خدمت تان باقی است.
بنده گفتم امید که متنفر نشوید اختیار
دست خودتان است. موفق باشید.
شما لطفا عشق به معلمی را با شرایط نامساعد این
شغل ترکیب نسازید. نارضایتی مردان خیلی بیشتر
از زنان است در این شغل ، چون نان آور خانواده ها
طبق فرهنگ مان آنان محسوب می شوند .
امیدوارم برحسب علاقه و استعداد مسیر واقعی
زندگی تان را بیابید.
یکی دیگر از تفاوتها:
مردان معلم تا خواستگاری می روند فوری رد می شوند
اما مشاغل دیگر خصوصا برخی از آنها صرفا به نام شغل
و نه مسایل اخلاقی و رفتاری و خانواده و......دختر می دهند.
اعتمادی که از آن صحبت کردیدمربوط به دورانی
است که اکثریت مردم مسخ پول نشده بودند و
چشم همچشمی غوغــا نمی کرد و افراد برای
خود زندگی می کردند نه دیگران.
مقایسه مشاغلی صورت نگرفته است یعنی به
معنای تحقیر یا ارزشگــذاری نامتعــارف ، شرایط
شغلی مقایسه شده است.
شما لابد ترک هستید که چنین خطاب کردید!!!!
من هرگز شخصا شغلم را با ریال دریافتی
همسنگ نکردم لذا آن را دوست داشتم .
همکاران محترم موقع نظر دادن یک اصل مهم
را نادیده می گیرند. سال 91 دی ماه بنده
بازنشست شدم و اسفند ماه همان سال هم
حکم حقوق و هم پاداش خود را دریافت کردم.
منظورم این است که بجز پایین بودن سطح
حقوق ، خیلی از مشکلات بعد این سال بوجود
آمده است. همسرم نیز دبیر بازنشسته هستند.
من شغلم را و دانش آموزانم را دوست داشتم و
دارم حال اوصاع معیشتی ام هر طور که می خواهد
باشد. معلمی برای زنان دنیایی دارد و برای مردان
دنیایی دیگر . دنیای مادرانه معلمی را برای زنان
شاید زیبنده تر می سازد.
بلی واقعیت را باید قبول کرد. برخی از همکاران
شغل معلمی را به باد مذمت می گیرند اما
فراموش نکنیم شرایط شغلی ما جای تأسف
دارد نه خود معلمی.
من هم بسيار بسيار پشيمانم و متاسف از سي سال كه عمرم جوانيم و ذوق و علاقه ام در اين سازمان هدر شد.
از وقتي بازنشست شدم به خدا قسم خجالت مي كشم به همسايه بگويم فرهنگي هستم.
در مجتمع ما كه بنده تازه ساكن ان شده ام نود در صد ساكنان ان بازنشسته ارگان هاي ديگر هستند . بدون اغراق فقط من مفلوك و مستاجر هستم. همه الحمد لله دريافتيشان و وضعيت زندگيشان عالي و فقط من چشم به دست اقايان كه پاداشم را بدهند يا ندهند.
به خدا قسم جلوي زن و فرزندانم در مقايسه با ديگران خجالت مي كشم و حسرت مي خورم.
اولا اجازه فرمائید تا بازنشستگی تان را تبریک بگویم .
ثانیا در خصوص پاداش پایان خدمت مطلبی نگاشته ام
امید که مؤثر افتد.
ثالثا پایین بودن حقوق یک درد است ، دیر زده شدن حکم بازنشستگی یک درد اما درد تأخیر در پرداخت پاداش خدمت فرهنگیان جرمی نابخشودنی است.
قلبا دعا می کنم که عنقریب تمامی بازنشستگان
اخیر به حق و حقوق خود برسند با برکت بیشمار.
به عنوان یک همکار شرمنده ام. شرمنده.
فقط امیدوارم نتیجه مساعد و خوشایند از همه چیز بگیریم.
بدهکار بودن پدیده ناخوشایندی است که گاه ناخواسته ما را در
مسیر آن قرار می دهند و ما براساس نیاز طعمه این تله های
اقتصادی می شویم .
ما قبول داریم که تنها شرایط شغلی ما نامناسب
نیست ، منتهی مراتب چون سایت ویژه فرهنگیان
است از آنان سخن رانده می شود.
پرستاران ، کارگران در تمامی بخش ها ، پلیس ها،
و...... خیلی از مشاغل دیگر از محرومیت و مظلومیت تلخی رنج می برند. خسته نباشید.
با تشکر
در این اوضاع نابسامان کاری شغل معلمی با تضمین کار و حقوق ثابتی که به معلمان رسمی با توجه به تعطیلی های زیاد در این شغل وجود داره و استرس کاری این شغل نسبت بهشغل های دیگه بسیار کم تر است حقوقی مناسب است که با افزایش سنوات و امتیازات افزایش می یابد و با انتخاب شغلی دیگر در کنار این شغل شریف با توجه با زمان آزاد آن میشود درآمدی راضی کننده داشت.
لطفا به عنوان دقت کنید و واقعیت را بدون
حب و بغض بپذیرید. موارد گفته شده شرایط
موجود هست و در پایان نیز جمع بندی را دقت
نمایید. نمی توان شغل معلمی را فقط با تعطیلات
تابستان و افزایش سنواتی حقوق ، سنجید.
معلمی و معلم خیلی چیزهای دیگر هم هست که
نادیده گرفته می شود. با تشکر
سال دیگه کنکور دارم و برای هدفم شک دارم. خواهرام پزشکن و مادرم دبیر و خودم هم به پزشکی و هم به آموزش ابتدایی علاقمندم. دائما به این فکر می کنم که کدوم می تونه برای من خوب باشه. هر کدوم سختی های خودشونو دارن. ولی از زمانی که تلاش خیلی مضاعف خواهراما دیدم نسبت به پزشکی بی میل تر شدم. مادیت و حقوق پایین چندان برام اهمیتی نداره و احساس می کنم وقت گذاشتن برای بچه ها می تونه برام جذاب باشه از طرفی یکی از مزایای دبیری می تونه وقت آزادش باشه که می تونه به کار هایی دیگه ای هم بپردازی یا حداقلش اینکه اونقدر وقت داری تا با خانوادت بگذرونی. ولی برای پزشک خوب شدن باید چندین سال خیلی خوب درس بخونی. یعنی در واقع باید بهترین سال های عمرتو بذاری برای درس خوندن. اگه شما جای من بودید در نهایت چه اقدامی می کردید.
اول آن که داشتن هدف در زندگی خیلی مهم است.
دوم اگر واقعا به معلم شدن علاقمندید و تدریس کردن را دوست دارید ، حتما معلم شوید. کلاس درس بهترین مکان برای اثرگذاری مفید و عمیق است.
شک نکنید و با قاطعیت و اطمینان تصمیم بگیرید.امیدوارم موفق باشید.
من سال دیگه کنکور دارم و از کلاس ششم هم به دبیری علاقه مند بودم. اما من پسرم و ایا با حقوق معلمی تو این دوره زمونه دخل و خرج جور در میاد؟ در ضمن سوال دیگم اینه که اگه کلاس های تقویتی بزاری در امد خوبی از اونا نصیبت میشه یا نه؟خیلی ممنونم.
پاسخ زیر خدمت شما تقدیم شده است.
اول آن که برای معلم واقعی شدن ، باید
واقعا عاشق دانش آموزان و امر تدریس باشید.
دوم آدم عاشق کار رغبت آمیز را برای میا و علاقه خود انجام می دهد نه کم و زیاد درآمد.
سوم اگر آدم قانع و کم هزینه ای هستید و اسیر مصرف زدگی و هوا و هوس خرید نیستید و برای شخص خودتان زندگی می کنید نه دست یازیدن به تحسین دیگران ، می توانید درآمد معلمی را مدیریت نمایید.
چهارم کلاس تقویتی برای افزایش درآمد معلم نیست ، برای تقویت دروس دانش آموزان ضعیف است که با پیشنهاد و میل خود معلم ، تشکیل می شود.
اگر منظور شما تدریس خصوصی است ،
تعریف دیگری دارد اما به شرط آن که از دانش آموزان خود در کلاس درس کم نگذارید تا به تدریس خصوصی شما محتاج
شوند.
در پایان اگر واقعا دوست دارید دبیر شوید و توانستید ، توصیه می کنم همسری شاغل و ترجیحا معلم را شریک زندگی نمایید تا با یاری خدا لنگ زندگی نمانید.
نیت برای معلمی (البته برای همه چیز)
خیلی مهم است. شما نیت خود را خالص کنید، باور کنید مابقی راه زندگی هموار
می شود. امیدوارم دبیری شایسته باشید.
استادی چون مادرتان ، یقین بهترین راهنماست. اما من نیز اگر بخواهم به
عنوان مادر معنوی تمامی دانش آموزان
دختر سراسر کشورم ، نظری داشته باشم
نظر همیشگی خودم را در کلاس درس بیان
می دارم:
اولین ، مهمترین و اساسی ترین عنصر برای
انتخاب رشته و شغل ، فقط خود
دانش آموز است. افراد دیگر از جمله بنده ، بدون هر نوع شناخت از وضعیت روحی و استعداد و علاقه ، مناسب راهنمایی نیستیم.
توصیه می کنم ابتدا تکلیف خود را با خودتان مشخص سازید.........
و تصمیم نهایی را بگیرید. دیگر موارد از جمله میزان درآمد، احتمال جذب و استخدام، رضایت شغلی و......به بسیاری از
موارد فردی و اجتماعی مربوط است.
همزمانی دو شغل نه از لحاظ وجدان شغلی صحیح است و نه قانون اجازه می دهد، مگر آن که شغل آزاد باشد. هر دو شغل مهم هست و ارزش های ذاتی خود را دارد.
در مورد قبولی تان در مصاحبه آموزش ابتدایی نیز ، باید خیلی عاشق کودکان باشید . اگر هستید در کلاس درس ، شما هم مشاوره خواهید کرد و هم وکالت.
معلمی ، شغلی ترکیبی است و اگر واقعا
علاقمندید فقط به جذاب های آن بیندیشید.
آینده برای جامعه ما جهت انتخاب های
بی نقص ، زیاد روشن نیست. توصیه
می کنم روی پتانسیل های خود و تقویت آنها حساب باز کنید.
با آرزوی بهترین ها. امیدوارم درست ترین
مسیر را برگزینید. در پناه حق.
شما اگر واقعا به معلمی علاقمندید ، آن را انتخاب و در صورتی که مایل هستید بعدها
در رشته حقوق ، ادامه تحصیل دهید.
گاه در دو راهه های زندگی ، مجبوریم یکی را فدای دیگری کنیم.
فقط تلاش کنید همه جوانب انتخاب خود را
بسنجید. به مشاوره تحصیلی هم علاقمندید پس ابتدا ، مسیر مطلوب را خودتان بیابید.
موفق باشید.
آموزش هم قادر خواهید بود اثرگذار باشید.
اگر پتانسیل های درونی خود را خوب و دقیق بشناسید ، آنها را رشد و نمو دهید و در
مسیر سازندگی و تمامی خوبی ها ، هدایت کنید ، باور داشته باشید فردی موثر خواهید بود. شاید نام من و شما همانند مرحوم بهرنگی ، ثبت بر جریده عالم نباشد اما نقش
بی بدیل ما نیز در تقویت فرهنگ ، اجتناب ناپذیر خواهد بود.
می توانم بگویم صمد بهرنگی در زمان خود آگاه بود و تعمیم آگاهی را وظیفه خود
می دانست. شما نیز می توانید چنین باشید.
الگو داشتن خیلی مهم است ، به شرط آن که
خود را هم باور داشته باشید.
عذر می خواهم قطعه قطعه پاسخ دادم.
خوداگاهی واینکه آدمی با خودش اخر بداند چند چند است مسئله خیلی مهمی است و حتما این نکته را در نظر خواهم داشت.استاد عزیزم همچنان در حال فکر کردن وتحلیل هستم وبه احتمال زیاد دنباله رو استعداد و توانایی ام خواهم رفت و حتما دراین شرایط نابسامان اقتصادی بروی پتانسل های درونی خودم سرمایه گذارب خواهمکرد به قول شوپنهاور ادمی لابد نقطه ثقل درونی خودرا تکیه گاهش قرار دهد.همچنان برای پیشرفت اگاهی واگاهی بخشی در هر زمینه ای اگر باشم تلاش میکنم و حتما مالیاتم را له این دنیا تقدیم خواهم کرد...... فکر وتفحص همچنان پابرجاست.لطف شمارا هرگز فراموش نخواهم کرد.... راهتان استوار
دوستدار شما بهاره صالحی.
" کسانی بهترین نتایج را کسب میکنند که از فرصتها بهترین استفاده را میکنند." جان وودن
معلوم است اهل مطالعه هستید ، مطمئن باشید در هر راهی قدم بگذارید ، موفق خواهید بود. همین که جویای راه درست و کم خطایی هستید ، نشان دهنده آغاز درست شماست. اراده و همّت تان دو بال پروازتان در عرصه توانستن. امیدوارم هرگز کاش و افسوس نگویید. در پناه حق . سربلند باشید.
" همهی رؤیاهایمان میتوانند به واقعیت بپیوندند، اگر شهامت دنبال کردنشان را داشته باشیم. " والت دیزنی
من منکر زحمات معلمان نیستم ولی شما با این همه امتیاز نسبت به سایر مشاغل بازهم خیلی گله مندید.. ساعت موظفی نصف ادارات و مشاغل بیمارستانی بدون هیچ گونه اضافه کاری اجباری، تعطیلات فراوان و خارج از شمارش معلمان نسبت به بقیه اصناف ک اون رو هم فقط به دانش آموزان نسبت میدید.. و ادعا دارید این تعطیلات عید و تابستان حق خودتون برای ریکاوری هست.. از شما میپرسم آیا یک پرستار بیشتر به ریکاوری نیاز داره یا شما؟؟ شما معلمان همیشه معترضید.. کاش موظفی شما هم مثل بقیه بود اون موقع میدید ک معلمی عشق است یا نه؟!
کدام این همه امتیاز؟
منظورتان تعطیلات عید و تابستان است؟ این دو امتیاز نیست ضرورت است. از شما سئوالی دارم:
آیا حاضرید ۳۶۵ روز بجز جمعه ها، فرزند خود را در مدرسه در حال آموزش ببینید؟
بنده در متن، تفاوت ها را اشاره کرده ام
نه گلایه ها را.
مشکل اصلی معلمان در یکی از
نوشته هایم :
جامعه به طور مکرّر یک چیز را بازخوانی می کند که آسیب جدّی به نقش معلم وارد می سازد: " معلمان زیر خط فقرند. " جمله ای که علیرغم واقعیت داشتن، بار منفی و استعماری مشهودی از این شغل به جامعه القا
می کند .
قبل از انقلاب معلم عزت داشت چون هرگز با ریال سنجیده نمی شد و کسی از حقوق او مطلع نبود حتی فرزندان او.
از روزی که رسما دولت ها معلم را زیر خط فقر اعلام کرده اند، عزت و اعتبار شغلی معلم زیر سئوال رفته است.
معلم را در برابر دانش آموز و اولیای او شکستند و بی اعتبار ساختند.
حال متوجه مصیبت اعظم معلمان شدید؟
شما هموطن فقط ناله ها را می بینید اما دیدن ریشه ها و دلایل ناله ها، قدری به دوراندیشی و تفکر نیاز دارد.
در آلمان آنگلا مرکل خطاب به پزشکان معترض : توقع نداشته باشید که حقوق شما از حقوق معلمانی که شما را تربیت کرده اند، بیشتر باشد.
در کره جنوبی : ارزش مقام معلم تا حدی است که معتقدند نباید پا بر روی سایه معلم گذاشت.
در ایتالیا : سه گروه نباید پشت چراغ قرمز بمانند: کادر آمبولانس. مأموران آتش نشانی. معلمان.
در فرانسه : ثروتمندان در محدوده شهرک فرهنگیان خانه می خرند تا به همسایگی معلمان افتخار کنند.
ارسطو: کسانی که کودکان را به خوبی آموزش می دهند سزاوار احترام بیشتری نسبت به کسانی هستند که کودکان را به وجود می آورند. یک گروه به کودکان زندگی می دهند و گروه دیگر هنر خوب زندگی کردن را به آنها می آموزند.
حال باورتان می شود در ایران، همه چیز برای معلمان ایده آل است ؟
درود
نوشته اید :
« در ایتالیا : سه گروه نباید پشت چراغ قرمز بمانند: کادر آمبولانس. مأموران آتش نشانی. معلمان. »
می شود منبع این جمله را ذکر کنید .
سپاس .
" داستان انگیزه های به تحلیل رفته معلمان از استخدام تا بازنشستگی"
همان را به عنوان تیتر بنویسید، مطلب آورده می شود، جمله ای مشهور است.
تراژدی معلم ایرانی
خود نوشته ام.
ارزش مقام معلم در جهان
این جمله شما هم با عقل و هم با روال نهادینه شده در آن کشورها که « قانون » حرف اول و آخر را می زند ؛ کاملا مغایر است .
در ضمن معلمان خودشان باید به عنوان « گروه فرهنگ ساز » این ارزش ها را به دانش آموزان آموزش دهند .
معلمی که خودش قانون را زیر پا بگذارد چگونه می خواهد الگوی دیگران باشد ؟
پیش تر و با قلم آقای شیرزاد عبدالهی این گونه مطالب تحت عنوان « خرافات صنفی » رد شده است .
برای هر ادعا باید فکت و سند ارائه کرد .
مگر هر چیزی مشهور شد ؛ به قانون تبدیل می شود ؟!
پایدار باشید .
هیتلر در جنگ جهانی دوم به تنها قشری که اجازه وارد شدن به جنگ در کشورش نداد، معلمین بودند. او دستور داد معلمین را در سنگرهای زیر زمینی محبوس کنند و دلیلش را که از او پرسیدند، جواب داد: اگر در جنگ پیروز شویم، برای جهانگشایی به آنها نیاز داریم و اگر شکست بخوریم، برای ساخت کشور به آنها نیاز داریم.
اما در ایران حقوق تابستان معلمان اشکال شرعی دارد…!
بنده گوینده جمله نیستم که بخواهم دفاعی داشته باشم. از مردم و حکومت
ایتالیا که اصلا نیستم. نمی خواهم حدس و گمانی هم داشته باشم.
شاید در تفاوت فلسفه نظری و عملی، بتوان پاسخی برای آن یافت.تشکر
وقتی می گوییم منبع یا ماخذ یعنی به لینک ارجاع دهید و یا اگر کتاب و مجله است مشخصات کتاب و مجله را به صورت دقیق با ذکر صفحه مربوطه بنویسید .
پایدار باشید .
خرافات صنفی مرسوم میان معلمان ! فرهنگ شفاهی زنگ تفریحی حالا به فضای مجازی راه پیدا کرده است!
ترویج خرافات صنفی در بین معلمان یک حرکت ارتجاعی و سیاسی است/ یک معلم بازنشسته گفت که در آمریکا ماشین ها به احترام نشان روی یقه کُت من می ایستادند / برخی همکاران تصور می کنند که مرغ همسایه غاز است و معلمان در همه جا به جز ایران در ناز و نعمت بسر می برند/ برخورد اغلب همکاران با غرب بین دوقطب نفرت و شیفتگی نوسان دارد/ معلمان با صاحبان شغل های دیگر از موضع تحقیر یا طلبکاری برخورد نکنند/ هیچ عیبی ندارد که هر گروهی شغل خود را مهم و حیاتی بداند/ پرسش سهراب سپهری این است که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست/ این تصور که معلمان در جوامع غربی طبقه ای ممتاز و غرق در ناز و نعمت هستند واقعی نیست/ آیا در برخی کشورها به معلمان به جای حقوق چک سفید امضا می دهند / آیا واقعا پزشکان آلمانی از خانم آنجلا مرکل خواستند حقوق آنها را با معلمان برابر کند / در آلمان سه گروه نباید پشت چراغ قرمز بمانند؛ آمبولانس، آتش نشانی و معلمان/ آیا معلمان آلمان با یونیفرم و خودروهایی به رنگ خاص و آژیرکشان از خیابان ها عبور می کنند/ چرا هیتلر در جنگ جهانی دوم ،معلمان را در سنگرهای بتونی در اعماق زمین مخفی کرد تا به آنها آسیبی نرسد/ این گونه مطالب را تحت عنوان خرافات صنفی باید طبقه بندی کرد و باعث وهن جامعه معلمان است/ انتشار این داستان ها عمدی و با هدف ایجاد تعصب ، خودبرتربینی و نفرت به اقشار جامعه و دولت در لایه های کم سواد معلمان صورت می گیرد/ برای طرح مشکلات خود نیاز به داستانسرایی در باره وضع معلمان آمریکا و المان و... نداریم/ فضای مجازی مانند شمشیر دو لبه است. هم می تواند عامل ارتقای اطلاعات و سطح تحلیل و اندیشه افراد و هم می تواند عامل انتشار داده های غلط و دامن زدن به تعصب و مانعی در راه رشد تفکر انتقادی باشد/ سکوت ما در برابر ترویج خرافات صنفی ممکن است حمل بر همراهی و رضایت شود/ خرافات صنفی باعث گسترش افکار متعصبانه و ضدیت با اقشار دیگر و دانش آموزان و گسترش نوعی نگاه فاشیستی در بین اقلیتی از معلمان می شود
https://sedayemoallem.ir/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA/item/6106-%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA-%D8%B5%D9%86%D9%81%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%85-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%B4%D9%81%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%B2%D9%86%DA%AF-%D8%AA%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AD%DB%8C-%D8%AD%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%81%D8%B6%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
در ضمن به این جمله، خرافات
نمی گویند، باور، دیدگاه یا فرهنگ عمومی می گویند. معیار درستی و غلطی آن، برعهده ایتالیایی هاست نه ما.
بنده وصی یا وکیل مدافع کشور ایتالیا و مردم آن نیستم. شاید آنان نیز همانند ما که در شعار معلمی را شغل انبیا می دانیم، در شعار به اهمیت معلم اشاره دارند.
هر ملتی شعائری خاص خود دارند.
مهم این است که عقل و منطق به چه چیز صحه می گذارد.
خرافات و تعبیر آقای شیرزاد، دو مقوله متفاوت هستند. یقین داشته باشید بنده با این جمله خرافاتی نشده ام.
در ضمن متعجب هستم که چرا در فروردین ۱۴۰۰، به این جمله در یادداشت تراژدی معلم ایرانی، واکنش نشان نداده اید؟ چون یادداشت های ارسالی را دقیق مطالعه می نمایید و بعد در سایت درج می کنید، در حد تشخیص مجیزگویی!
سیاستمدار و منتقد فرهنگی
نگران نباشید، عجله نکنید. زندگی مسابقه نیست.
جوامع ما مروج موفقیت زودهنگام و مشوق کسانی هستند که در سنین جوانی به موفقیت رسیدهاند. نمراتی که در ۱۸سالگی کسب میکنیم معیار ارزیابی وضعیت آموزشی ماست و مجلات آکنده از فهرستهایی با عناوینی چون «افراد موفق زیر ۳۰ سال» است تا موفقیت جوانان خوشآتیه را رنگوجلا دهند. اما شواهد و پژوهشهای فراوانی نشان میدهند که نهتنها بسیاری از مشاهیر علم و هنر کسانی هستند که استعدادهایشان دیرتر شکوفا شده است، بلکه تداوم موفقیت آنها نیز بیشتر از کسانی بوده که در دوران جوانی به دستاوردهایی درخشان رسیدهاند.