جناب آقای بطحایی ؛
وزیر محترم آموزش و پرورش
بعد از سلام و آرزوی توفیق یک انتقاد به موازی کاری در عرصه فرهنگی و هنری دانش آموزان را مطرح و راهکارش را هم پیشنهاد می دهم.
قابل توجه این است که سمت ما معاونان پرورشی و تربیت بدنی شهرستانها، منحصر به شهرستان است و نظیرش در استانها و کشور وجود ندارد و از این نگاه این انتقاد و پیشنهاد شاید برای معاونان تربیت بدنی و سلامت استانها خوشایند نباشد.
همان طور که می دانید معاونان پرورشی و تربیت بدنی شهرستانها زیر نظر دو معاون استانی " پرورشی و فرهنگی " و " تربیت بدنی و سلامت " هستند.
در وزارت هم این دو معاونت جدا بوده و ادارات کل خود را دارند.
از آنجایی که موازی کاری یکی از آفت های مهم کارهای فرهنگی تلقی می شود معاونت تربیت بدنی و سلامت به خاطر برخورداری از اداره کل پیشگیری از آسیبهای اجتماعی میزان قابل توجهی از اعتبارات ستاد مبارزه با مواد مخدر را به برگزاری جشنواره فرهنگی و هنری نوجوان سالم اختصاص می دهد.
(در حالی که مسابقات پرسش مهر و فرهنگی و هنری به خاطر نبود حتط یک ریال اعتبارات از دوسال پیش در شهرستانها به سمت خاموشی و فراموشی رفته اند. )
این در حالی است که وزارت آموزش و پرورش دارای یک اداره کل مشخص به نام اداره کل فرهنگی و هنری و استانها یک اداره به همین نام است.
پیشنهاد مشخص بنده و همکارانم در شهرستانها جلوگیری از موازی کاری اداره کل پیشگیری از آسیبهای اجتماعی با اداره کل فرهنگی هنری و ارائه هر ماُموریت های فرهنگی و هنری مربوط به دانش آموزان به این اداره کل است.
همچنین یک کاسه کردن تمامی مسابقات فرهنگی و هنری از جمله مسابقات" پرسش مهر" ، مسابقات" نوجوان سالم " و مسابقات " فرهنگی و هنری " برای کم کردن از میزان قابل توجهی از بخشنامه هایی که تاُثیر مستقیمی در کاستن رغبت دانش آموزان برای مشارکت در مسابقات عدیده دارد؛ می تواند به عنوان یک تمهید قابل توجه از سوی جنابعالی در نظر گرفته شود.
در پایان خاطر نشان می کنم سمت ترکیبی معاونت پرورشی و تربیت بدنی منحصر به شهرستانها و مدارس است و نمود آسیب موازی کاری موجود در معاونت های وزارت و اداره کل مربوط به سمت معاونان مربوطه در شهرستانها و مدارس هویدا می شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در دین اسلام سفارش اکید به "اطلبوا العلم من المهد إلى اللحد" شده است . همه حتی بیسوادان از کرامات دانش و علم مطلع هستند. دانش یعنی آگاهی . آگاهی یعنی خرد. خرد یعنی توانایی و مهارت زیستن و دسترسی به همه این موارد یعنی داشتن یک زندگی مطلوب و خوشایند.
آموزش و پرورش علیرغم این که از متولیان اصلی امر آموزش به عنوان زیربنای رشد و توسعه کشور است اما در قِبال معلمان با تحصیلات عالی تر یعنی فوق لیسانس به بالا ، طرح یا پیش برنامه ای مؤثر و دخیل در توسعه آموزش پایدار ندارد. در واقع معلمانی که تا درجه دکتری تحصیل کرده اند همانند مخازنی هستند که بلااستفاده و بِکر رها شده اند. خزانه های ارزشمند معادن که یا شناسایی نشده اند یا سیاست ، اجازه بهره برداری از آن را نمی دهد و یا دانش بهره مندی از آن را ندارند.
معلمان با تحصیلات دکتری آموزش و پرورش بنا به دلایل زیر از حقوق و امتیازات اساتید هم سطح خود در دانشگاه برخوردار نیستند:
1 - جایگاه و موقعیت علمی چنین معلمانی در قالب اداری یا شرح وظایف وزارت آموزش و پرورش نمی گنجد.
2 - آموزش و پرورش توانایی مالی لازم جهت ارائه وضعیت معیشتی هم سطح با دانشگاه برای چنین معلمان را ندارد.
3 - اگر چنین افرادی میدان فعالیت ممتاز یا هم سطح دانشگاه را بیابند ، شاید میل به احراز پست های کلیدی مدیریتی را داشته باشند که در این صورت افراد مورد نظر خود را برای تداوم مدیریت از دست می دهند.
4 - آموزش و پرورش اهمیتی به وجود معلمانی با تحصیلات بالاتر نمی دهد و آنان را جدی نمی گیرد یا بستری مناسب برای استفاده از دانش آنها را ندارد.
5 - محتوای آموزش در مدارس یا حد و حدود آن ، نیازی به تحصیلات بیشتر از لیسانس ندارد.
و چون از سویی قصد نگه داشتن چنین افرادی را در پست های سازمانی خود دارد و جزو نیروی انسانی آن به شمار می رود لذا تنها طریق ، بالاجبار نگه داشتن آنها در آموزش و پرورش با امضاء تعهدنامه ای برای ادامه خدمت است. اگر او قصد رفتن به دانشگاه را داشته باشد بایستی استعفا داده و مدت خدمت چندین ساله خود را ندید بگیرد تا به جایگاه مورد تمنای خود برسد و حتی جریمه آن را نیز بپردازد. این امر هم انصاف نیست و هم کلی ضرر و زیان بر پیکر نظام آموزشی و حتی جریان فعالیت اقتصادی کشور است.
اگر همه این دشواری ها هست چرا شرایط ادامه تحصیل برخی از معلمان را با میل خود فراهم می سازید؟ از یک سو خود را حامی ترویج دانش و ارتقای سطح آن نشان می دهید و از سوی دیگر همه راههای موفقیت معلمان را مسدود می سازید، این دو پهلویی عمل ، امر اعتمادسازی را تضیع و تضعیف می سازد.
جملات زیر گفته های یکی از معلمان سطح دکتری آموزش و پرورش است که تقاضای نوشتن این متن را از بنده در 18 اسفند در ذیل یکی از نوشته هایم کرده بود:
لطفا در مورد دارندگان مدرک دکتری در آموزش و پرورش هم بنویسید :
" که نه تنها حقوق مناسب ندارند.
بلکه به دلیل قرارگرفتن در سیستم آموزش و پرورش اجازه کار در ثبت شرکت را ندارند. کد هیئت علمی ندارند.
نمی توانند پروژه بگیرند. نمی توانند استاد راهنما یا مشاور شوند. نمی توانند همانند اساتید دانشگاه در دو دانشگاه فعالیت نمایند در حالی که نسبت به اساتید دانشگاه ، رزومه (رزومه معرفی نامه ای است شامل خلاصه ای از تجربیات کاری ، سوابق تحصیلی و مهارتهای فرد جویای کار است) کار علمی بیشتری هم در بسیاری موارد دارند . تحقیقات شان که در مجلات بین المللی چاپ می شود در آموزش و پرورش در نظر گرفته نمی شود . به هر حال بی عدالتی بیداد می کند..... "
با دقت بر دردنامه این همکار ، متوجه می شوید که ادامه تحصیل در آموزش و پرورش ارزش ندارد و اگر به دلیل تأمین منافع مالی بیشتر قصد ادامه تحصیل دارید ، دست نگه دارید چون تفاوتی چندانی در میزان دریافتی صورت نمی گیرد. پس بهتر است با مطالعه آزاد سطح معلومات دانش آموزان خود را در کلاس درسی افزایش دهید چون آموزش و پرورش رفیق نیمه راه است و اگر از علاقه مندان حقیقی ادامه تحصیل هستید یا مسیری دیگر بجز آموزش و پرورش در پیش بگیرید و یا استعفا داده و خدمت خود را از صفر شروع نمائید، هر چند عادلانه نیست.
کاش فردی که در آموزش و پرورش خدمت نموده است رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس می شد. ما معلمین که خیری از ریاست فعلی ندیدیم ، ظاهرا چون دکتر زاهدی روزی وزیر آموزش عالی بوده است بیشتر به آنان خدمت می کند نه به آموزش و پرورشی ها.
وقتی ارتباط بده بستانی عادلانه ای بین آموزش و پرورش و آموزش عالی وجود ندارد و همیشه آموزش عالی طلبکار و آموزش و پرورش بدهکار است چرا معلمان را به ادامه تحصیل تشویق می نمائید یا شرایط احراز آن را هموار می سازید؟ حال این تحصیلات در دانشگاه فرهنگیان باشد یا مراکز دیگر .
یقین می دانید که در کشورهای برتر آموزشی از معلمان با تحصیلات عالی تر در سطح ابتدایی استفاده می نمایند تا زیربنای آموزشی و فرهنگی و اجتماعی مستحکمی را پی ریزی نمایند اما ما با مسدود ساختن تمامی مسیرهای تلاش بهتر و بیشتر آنان ، به در جازدگی محدود و محبوس نظام آموزشی خود پافشاری می کنیم. دانش و سطح معلومات یک معلم هر قدر بیشتر باشد به همان نسبت تعلیم و تربیت کشور بارورتر خواهد شد. برای رسیدن به این هدف ، وزارت آموزش و پرورش باید حق واقعی زحمات معلمان سطح دکتری را با تدوین امتیازاتی شایسته به جا آورد و گرنه هر نوع کوتاهی در حق آنان باعث از بین رفتن انگیزش های شغلی می گردد و آن نیز باعث از بین رفتن ذوق و اشتیاق و سوز فعالیت می گردد. در جامعه ای که سبک مدیریتی آن آمرانه یا پدرانه است و انگیزش ها بر اساس انگیزه های درونی و اقتصادی یعنی تنبیه و پاداش است نمی توان انتظار داشت که افراد به شرایط مطلوب تر برسد.
عدالت یعنی قرار دادن هر چیز در جای خود ، پس می توان نتیجه گرفت که در جامعه ما عدالت نیست؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صحبت از تاریخ مردان روزگار
از همان افراد گمنام آشکار
از همان افراد ایتامی دلا
زیست دارند یکّه تنها بین ما
گنجه شهری یاد کن ایام را
شهره آفاقی نظامی نام را
با تقلا فائق آمد بر زمان
در علوم عقلی و نقلی گفتمان
صاحب ادراکی زبانزد علم ها
با زبان مامی که آذر آشنا
آشنا با فارسی هان پهلوی
با زبانی هان عرب شهرت همی
سیر در وادی عرفان داشت او
سالکی بودش به خُلقی بس نکو
بود الگویی به حدی دلپذیر
با حماید خُلق هایی بی نظیر
دور از دربار در خلوت سرا
در سرا خاکی جهانی با صفا
در طبیعیّات الهی حکمتی
در ریاضیّات صاحب علم همی
خارج از مدحی نه مداحی دلا
مخزن الاسرار را ترسیم ها
خسروی شیرین زمانی شد تمام
مُرد جانا همسرش آفاق نام
نظم تمثیلی نظامی شد عیان
با غنایی نظم زیبایی بیان
با خیال انگیز ابداعی هنر
با حروفی نغمه ها گویا شمر
در میان اندیشمندان بی نظیر
شاعری اکبر میان شاعر کبیر
یا زبان شیرین کلامی دلنشین
در میان محفل چه بزمی رزم همین
با غنا فرهنگ ایران آشنا
تفرشی بودش نظامی گوئیا
همچو سعدی یا که فردوسی دلا
سبک را صاحب تصاحب سبک را
رزم اشعارش غنایی بین ما
بزم اشعارش تکامل بی بها
با نظامی خمسه خود را آشکار
بین هر شاعر زبانزد روزگار
عمر او در شصت و سه سالی تمام
گنجه خاکی دفن چون گنجی بنام
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
رفتارهای دور از عقل و انصاف مدیر کل آموزش و پرورش استان کهگیلویه و بویراحمد در مدرسه ای محروم ، غمنامه ای شد در تقویم آموزش و پرورش که دل هر ایرانی فهیم از این رقص نمایشی احسان و نیکو کاری به درد آمد خصوصا معلمان سراسر کشور.
برای نظام آموزشی کشورم متأسفم که چنین افرادی سکان هدایت آموزش منطقه ای را برعهده دارد که جزو استانهای محروم کشور است. معلم یا مدیری که با سیلی یا لگد ، دانش آموز خود را آسیب جسمی یا روحی رسانده است اخراج یا حبس می گردد ( البته اصلا چنین رفتارهایی مورد تأیید نیست) ؛ حال جناب وزیر ، جزای این مدیرکل با نمایش حراج احسانهای مردمی در صحن مقدسه حیاط یک مدرسه محروم چیست؟! یا باید گفت : خلایق هر چه لایق . آیا سهم مردم فقیر جامعه ما حقارت اخلاقی - شخصیتی است؟
لباس های اهدایی را گویی در بازار عید به حراج گذاشته است فقط مانده تا داد بزند ،آنها را یکی یکی در دست گرفته تا آب دهان دانش آموزان جاری شود! یا شلوار را به پای خود می کند که نشان دهد چه خوش آب و رنگ است !
شما مدیر کل محترم ، کدام دوره های آموزشی را گذرانده اید که حاصل یادگرفته هایتان چنین نمایش مفتضحی شده است؟ یا چه رشته ای در کدام سطح خوانده اید؟! مگر من و شما مسلمان نیستیم که با آبروی هموطن نیازمند خود چنین معامله می کنید؟
در سال دو بار ما شاهد جشن که چه عرض کنم نمایش گذشت و مهربانی هموطنان خود هستیم . در نیمه شهریور ماه به مناسبت بازگشایی مدارس و در نیمه اسفند ماه به مناسبت فرا رسیدن عید نوروز. راستی تلاش کنیم واژه ها را بجا و صحیح استفاده کنیم و گر نه متعاقب آن فرهنگ عمومی معنای نادرستی می یابد.
در کشور ما در شرایط خاص موسیقی پخش می شود. موسیقی یکی از ابزارهای غنای فرهنگی یک جامعه است که ما از آن غافلیم. یکی ایام انتخابات جهت برانگیختن شور ملی برای شرکت در انتخابات که از لحاظ روانشناسی صددرصد مؤثر هم هست و حتی فردی که گروه خون رأی دهی در رگ هایش نیست در ساعات یا دقایق تمدید انتخابات ، با یک انگیزش بیرونی، رأی می دهد. دیگری زمان جشن های انفاق و احسان. البته چرا نامش را جشن می نامند در عجبم. چون اولا اعترافی آشکار است که گروه قابل توجهی از جمعیت کشورمان در فقر مطلق بسر می برند و فلاکت جشن نمی خواهد. ثانیا در این میان عزت نفس و مناعت طبع انسان ، مُثله می گردد که به نمایش در آوردن صحنه هایی گاه ناخوشایند آدمی را از طلا بودن پشیمان می گرداند. گاهی اوقات کاش مس باشیم !!!
برچسب نداری یا فقر یا بدبختی در کوچه و پس کوچه یا در مدارس معامله ناخوشایندی است که با گروه های کم درآمد جامعه انجام می گیرد. تصور کنید که یک کودک فقیر سهم خود را در این جامعه از تمامی امکانات مادی و معنوی چه چیزهایی می داند و گناه او از این تولد که اراده ای در آن نداشته یا در انتخاب قشربندی تحمیلی اراده ای نداشته ،چیست؟
آنچه که قابل تأمل می باشد نابرابری در توزیع ثروت باعث به وجود آمدن فقر مطلق در جامعه می گردد و فقط شامل خوردن و پوشیدن نمی گردد. او سقفی برای بالای سر خود می خواهد. او مدرسه ای برای رفتن و باسواد شدن می خواهد. او در خانواده امکانات رفاهی برای راحت زیستن می خواهد. او به رفاه اجتماعی برای موجودیت یافتن حق شهروندی خود نیازمند است.
کنفوسیوس می گوید:
اگر به من ماهی دهی نیاز یک روزم را برطرف کرده ای اما اگر به من ماهیگیری یاد دهی نیاز یک عمرم را پاسخ داده ای.
متأسفانه ما نیاز دو مقطع از سال فقرا را پاسخ می دهیم و این امر به تداوم فقر کمک می کند. قرار بود پرداخت نقدی یارانه فقر مطلق دهک های پایین جامعه را منتفی سازد اما نتنها این مهم نشد بلکه با افزایش قدرت خرید مردم و رشد نقدینگی ، تورم بیشتر و قدرت خرید مردم خصوصا همان فقرا کمتر و کمتر گردید.
مسئولین اقتصادی قطع یقین دلایل عدم موفقیت پرداخت نقدی یارانه را بهتر می دانند، انباشت ثروت در دستان گروه هایی معدود از جامعه و تراکم مفاسد اقتصادی بدون مجازات که هر دائم در حال انباشتگی ثروت فراوانتر است.فرمایش حضرت علی "ع" :
من کاخی ندیدم ساخته شود مگر در کنار آن کوخ های زیادی باشد.
همچنین تفاوت زمین تا آسمان حقوق دریافتی گروه های مختلف شغلی ، هر سه عامل ( انباشت ثروت ، تراکم مفاسد اقتصادی ، تفاوت زمین تا آسمان حقوق های دریافتی ) و شاید برخی علل دیگر ، مانع تحقق اهداف اصلی پرداخت یارانه به صورت نقدی گردید. تناقض سیاست های اِعمالی و همسو نبودن کارکرد وزارتخانه ها در جهتی مشخص و معین ، باعث افزایش فقر نسبی و حتی فقر مطلق در جامعه گردیده است.
دولت باید به فکر تثبیت اقتصاد و توازن عرضه و تقاضای کالاها باشد تا اقتصاد رونق بگیرد و چهره کریه فقر کم رنگ گردد. دولت باید برای تمامی جمعیت در سن اشتغال خصوصا جوانان شغل ایجاد نماید تا ریشه بیکاری و فقر یا مشاغل کاذب از بین برود و گرنه با برگزاری چنین دردنامه هایی با برچسب جشن نمی توان ریشه فقر را کَند.
چند نکته :
مدارس باید از برگزاری چنین مراسمی به دور ماند ، خاطرات تلخ یا غمنامه های بسیاری در مدارس وجود دارد که نیازی به جامعه پذیری این رفتار دیگر در آن نیست.
احسان و نیکوکاری باید به تبعیت از مولای متقیان در خفا و پنهانی انجام گیرد.
کودکان خانواده فقیر را باید از دریافت نقدی یا جنسی کمک ها ، حتی الامکان مطلع نساخت. روح کودکان لطیف و آسیب پذیر است.
از نمایش هر گونه تحویل کمک ها در مدارس جداً باید اجتناب کرد.
کمک های جنسی باید از کالاهایی باشد که فرد دهنده خود مصرف کننده آنست. آنچه برخود نمی پسندی بر دیگری مپسند.
جمع آوری کمک ها در داخل مساجد و محل سرپوشیده انجام گیرد تا معابر عمومی و اذهان جامعه مخدوش نگردد. مردم از دیدن چنین صحنه هایی لذت نمی برند که دردمندتر هم می گردند.
به جای برگزاری دو بار در سال چنین برنامه هایی ، در مساجد امکان تحویل کالا های جنسی یا کمک های مالی در طی سال فراهم باشد. چون فقر و تنگدستی و مصیبت های اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی مردمان بی بضاعت هر روز سال ، آهنگ ناموزون زندگی است .
شهر تبریز به عنوان شهر بی گدا معروف است ، چون از زمان قبل انقلاب در این شهر مؤسسه ای به نام حمایت از مستمندان وجود دارد که توسط افرادی معتمد و دلسوز منابع مالی صندوق های سراسر شهر گردآوری و در امور آموزش و بهداشت و مسکن و ازدواج و اشتغال جمعیت فقیر شناسایی شده شناسنامه دار، هزینه می شود. مردم تبریز اعتماد تام به این مؤسسه دارند. برای همین زنگ در خانه ما هرگز توسط گدایی به صدا در نمی آید چون کارکرد هدایتی سالانه دارد نه مقطعی.
اما در تمامی شهرها کودکان کار هست و مخاطرات عدم تأمین آموزش و سلامتی و امنیت آنان . برای ریشه کنی فقر بهتر است به پوشش بهداشتی و آموزشی این کودکان اندیشید.
ضمن محکوم کردن رفتار غیر قابل بخشش مدیر کل آموزش و پرورش استان کهگیلویه و بویر احمد و انتظار واکنش مناسب جناب وزیر به این رفتار ناشایست در محوطه حیاط مدرسه که برای ما معلمان فوق العاده مقدس است و حریم و هویت شغلی مان محسوب می شود، انتظار می رود دولت در فقرزدایی کشور سیاست های خردمندانه تر و مؤثرتری اتخاذ نماید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
ورود شورای عالی انقلاب فرهنگی در تصمیمات وزارت آموزش و پرورش، در بُعد قانونگذاری هر چند تازگی ندارد اما در مصوبه اخیر شورای عالی آموزش و پرورش و حذف آزمون ورودی مدارس سمپاد به مساله ای مهم و چالش برانگیز تبدیل شده است .
شورای عالی انقلاب فرهنگی در مسائل ریز و درشت این وزارتخانه وارد می شود آن چنان که گویی وزارت آموزش و پرورش فاقد قوه عاقله و ممیزه برای تصمیم گیری است .
متاسفانه عملکرد غلط و بدعت گذارانه وزرایی چون حاجی بابایی موجب شده است تا این مسائل اتفاق افتاده و تشدید شود .
در دوره وزارت حاجی بابایی و حضور مهدی نوید ادهم به عنوان دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش دامنه دخالت شورای عالی انقلاب فرهنگی توسعه پیدا کرد تا جایی که سند تحول آموزش و پرورش به جای ارجاع به مجلس شورای اسلامی در اختیار این نهاد قرار گرفت.
یکی از عوامل ناکامی دانشگاه فرهنگیان این بود که سرپرست سابق دانشگاه فرهنگیان پس از 4 سال مورد تایید این شورا قرار نگرفت و حتی عملکرد او در مورد اجرای ماده 28 اساسنامه و برنامه راهبردی دانشگاه فرهنگیان و... مورد سوال شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفت .
کار به جایی رسیده است که حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی در استخدام و جذب نیرو در آموزش و پرورش هم دخالت می کند .
نکته تاسف برانگیز آن است که شورای عالی انقلاب فرهنگی تاکنون در مورد هیچ یک از تصمیمات و مصوبات خود پاسخ گو نبوده است و موضوع مهم تر آن است که این شورا مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شأن قانونگذاری نداشته و در مقطعی و بنا بر ضرورت ایجاد شده است و باید در مورد استمرار موجودیت آن کار کارشناسی صورت گرفته و نظر افکار عمومی و متخصصان خواسته شود .
« صدای معلم » با این که انتقادات جدی و اساسی بر مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش وارد نموده است و آن را مورد نقد کارشناسی قرار داده است اما دخالت شورای عالی انقلاب فرهنگی را در امور آموزش و پرورش را توهین به شعور کارکنان این وزارتخانه و معلمان تلقی نموده و مصرا خواهان آن است تا به جای دخالت نهادهای خارج از وزارتخانه ، نظرات کارشناسان و معلمان در این مباحث ارج نهاده شود .
نهاد بالادستی در مورد بررسی مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش مطابق قانون مجلس شورای اسلامی است و اگر تا کنون در این زمینه تخلفی صورت گرفته است باید به حساب ضعف مدیران ارشد و به خصوص دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش گذاشته شود.
با آن که حذف آزمون ها با رای اکثریت شورای معاونین وزارتخانه و تصویب شورای عالی آموزش و پرورش صورت گرفته است اما تاکنون به جز چند مورد مانند معاون آموزش ابتدایی و یا معاون آموزش متوسطه چیزی جز " سکوت " و " انفعال " را شاهد نبوده ایم .
پرسش این است زمانی که مدیران ستادی یک وزارتخانه حتی حاضر نیستند از مصوبه خود دفاع منطقی کنند و یا حتی از شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد دلایل این مخالفت سوال کنند ؛ آیا این ها می توانند از مطالبات فرهنگیان و حقوق قانونی معلمان دفاع کنند ؟
"صدای معلم " از رئیس جمهور به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی انتظار دارد تا مطابق مُّر قانون به شان و استقلال وزارت آموزش و پرورش احترام گذاشته شود.
" صدای معلم " از رییس جمهور می خواهد در جهت انحلال شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان نهاد موازی گام بردارد و در صورت لزوم ادامه موجودیت این نهاد در کنار دیگر مسایل اختلافی به همه پرسی گذاشته شود .
پایان گزارش/
ايشان به نام معلم و يا با واژه فرهنگيان در جامعه ايران شناخته مي گردد و گويا در بين اقشار و اصناف مختلف، همچنان در مرتبه اعتماد و اطمينان خانواده ها از جايگاه ممتازي برخوردار است. در و صف و توصيفش، كس و يا گروهي ياراي رقابت با ايشان را ندارد و در مدحش، واژگان و تعبيرهاي زيبايي چون شغل انبيايي، نجات بخش آدميان، وجود بي كران، كيمياي جسم و جان، اعتلايي بخش فرهنگ، فروغ ظلمت ستيز، چراغ روشن دانش، فروغ صبح دانايي، باغبان و قافله سالار عشق، داناي عشق، بزرگ امانتدار تاريخ، آيينه تمام نماي صداقت گفته شده و مي گردد.
شاعران نيز در مدحش كوتاهي نكرده اند و شعرهاي دلربايي سروده اند:
از پدر گر قالب تن یافتیم
از معلم جان روشن یافتیم
**************
از یک کلام جان فزا صد مرده احیا می کنی
هنگام تعلیم سخن کار مسیحا می کنی
**************
اندیشه ام از تو سبز و آباد شده
از جهل وغم این فکرتم آزاد شده
**************
ز بوسيدني هاي اين روزگار
يكي هم بود دست آموزگار
و.....
آري !
معلم ايراني را اگر در قالب شعر، توصيف و تمثيل ها بخواهي جست و جو كني بايد در آسمان ها سراغش را گرفت؛ اما معلم مانند هر شهروند و صاحب منصب و حرفه اي موجودي زميني است با ويژگي ها و خصيصه هاي عام و خاص خودش و با شرايط تاريخي و اجتماعي منحصر به فردش.
معلم ايراني دير زماني هست كه حال خوشي ندارد؛ به طوري كه اول مهر كه فرا مي رسد؛ ايشان نيم نگاهي به معوقاتش داشته و نيم نگاهي ديگر هم به اضافه تدريس هاي جديد؛ چون مانند كارمندان ديگر نه از مزاياي جانبي برخوردار هست و نه از تمام مزاياي حقوقي قانون مديريت خدمات كشوري بهره مند هست. معلم ايراني نه تاكنون مزه حق مسكن را چشيده و نه طعم خوش حق تخصص و كارشناسي و ....را و هميشه مايه بهت و تعجب بوده كه اين قشر تحصيل كرده و زحمت كش چرا بايد هميشه از مزاياي درآمدي حداقلي برخودار باشد؟ سوالي كه هيچ وقت پاسخ داده نشده است. البته گاها مي گويند كه ايشان در هر سال نزديك به چهار ماه تعطيلي دارد؛ اما باز دوباره پرسيده نمي شود كه اين مساله چرا در مورد اساتيد دانشگاه ها مطرح نمي گردد كه تعطيلاتشان از معلمان هم بيشتر مي باشد.
معلم ايراني همواره نسبت به وضعيت معيشتي و منزلتي ناعادلانه خود معترض بوده و اعتراض هاي خود را در قالب تحصن، تدوين طومار، راه اندازي كمپين هاي مختلف، حضور در فضاهاي مجازي، ارتباط هاي رو در رو با مسئولين و نمايندگاه مجلس و ..... به صورت گسترده و مستمر ظاهر مي سازد؛ اما اين اعتراض ها هيچ وقت در مسير توجه و عمل قرار نمي گيرند.
معلم ايراني همواره با تغييرات كلان و خرد نظام آموزشي مواجه مي شود. روزي خود را براي اجراي نظام آموزشي ترمي واحدي آماده مي كند؛ روز ديگر بايد با نظام آموزشي سالي واحدي سازگاري نمايد؛ زمان ديگر نوبت اجراي نظام آموزشي 3-3-6 مي باشد و نوبت ديگر خبر مي رسد كه شكل صحيح نظام مورد نظر 3-3-3-3 بوده است و اين داستان همچنان ادامه خواهد داشت.
معلم ايراني هميشه با تعطيلاتش ديده مي شود و دنياي واقعي او توسط ناظران خارجي مورد مشاهده قرار نمي گيرد.دنيايي كه پيچيدگي هاي آن از پيچيدگي انسان ناشي شده و بغرنجي آن از بغرنجي سيستم هاي اجتماعي نشات مي گيرد. دنيايي كه چالش هاي تربيتي زمانه در آن رخنه نموده و بحران هاي اجتماعي و نسلي در آن خود نمايي مي كند. دنيايي كه مستلزم صرف همزمان انرژي هاي جسماني و رواني گسترده بوده و دنيايي كه سلامت روان شناختي معلمان را به تاراج مي برد.
براي معلم ايراني رئيس و بالا سر زياد هست؛ چرا كه ايشان هم بايد در محيط مدرسه در برابر مدير و معاونان مدرسه پاسخگو باشد و هم پاسخگو در برابر والدين و حتي خود دانش آموزان و در بيرون مدرسه هم بايد نسبت به روساي اداري،معاونان، كارشناسان، سرگروه هاي آموزشي و درسي، بازرسان و .....
معلم ايراني بايد هر روز دانش آموزاني با پيشينه خانوادگي متعدد، متنوع و حتي مشكل دار و داراي آسيب هاي رفتاري و اجتماعي و نيز تفاوت هاي فردي گسترده را مديريت كند كه در صورت ظهور حتي يك رفتار پرخاشگرانه و لو سهوي، مورد مواخذه مسئولين، مردم، رسانه ها و ......قرار گيرد.
معلم ايراني همواره حسرت خور حال بسياري از كاركنان هست. حسرت خور پاداش هاي آخر سالي و مناسبت هاي ديگر عيدي كاركنان ديگر و باز حسرت خور پاداش روز هاي زن و مرد و ايام رمضان و شروع سال تحصيلي و ازدواج خود و فرزندان و ....
براي معلم ايراني، ستادهاي اسكان بر محوريت مدارس جهت سپري كردن ايام تعطيلات تدارك شده است تا لحظات شاد خود را در كلاس هاي درس و پاي تخته هاي سياه و سفيد بگذرانند؛ غذاهاي خود را بصورت گروهي در آبدارخانه هاي مدارس طبخ كنند؛ از سرويس هاي بهداشتي دانش آموزي بهره مند شودند و......
معلم ايراني نقشي در تصميم گيري ها و معادلات آموزش و پرورش ندارد. نه در تغيير نظام آموزشي مورد پرسش قرار مي گيرد و نه در انتخاب مديران، روسا و ....در معرض مشاركت واقع مي گردد.
معلم ايراني براي نمايندگان مجلس نيز مخاطب پرجاذبه اي هست. در ايام انتخابات كانديداهاي مجلس و شوراي شهر سراسيمه رهسپار مدارس مي شوند چون آموزش و پرورش و معلمان را با توجه به نفوذ گسترده شان در خانواده ها، محل و كانال مناسبي جهت راي آوري مي دانند؛ اما بعد از انتخابات ديگر سراغي از معلمان نمي گيرند و تنها لطفشان به آموزش و پرورش، دخالت هاي گسترده شان در عزل و نصب هاي مديريتي ادارات آموزش و پرورش هست.
معلم ايراني متولي و حمايت كننده كننده خاصي از حيث حقوق صنفي ندارد. نه از نظام شغلي مانند نظام معلمي برخوردار هست و نه از تشكل هاي سياسي و صنفي فراگير برخوردار هست.
و باز معلم ايراني و باز مشكلات ديگر .....
آيا به راستي معلم ايراني، روزي هواي بهاري را در سيماي شغلي خود درك و حس خواهد كرد؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
میراث مدیریت ارشد سابق استان لرستان، مدیریتی فشل، ناکارآمد و شلخته است که هنوز دارد جلوه نمایی می کند و در ذهن و زبان حامیان راستین دولت ،تخم یاس و بی تفاوتی می کارد.
حدود ۶ ماه از حضور استاندار محبوب، علمی و بی آلایش لرستان-دکترخادمی- می گذرد ؛ خوشبختانه شنیده شده است که برخی از مدیران ناکارآمد عزل و تبدیل به احسن می شوند!
استاندار محترم ناگزیر است بدنه ی اجتماعی حامیان دولت را با انتصاب مدیران با شناسنامه ، کاربلد و کاریزماتیک فعال کند.
مدیری که شانزده سال پیاپی مدیر و هیچ تحرکی هم به دستگاه خود نداده است و کارکردی ضعیف دارد، یک روز هم اگر بیشتر بر منصبش بماند خیانت است!
برخی انگار موجود "هزارپا"هستند و هزار رابطه ی تو در تو برای ماندن بر منصب مدیریت می سازند!
مدیریت در نظام، فقط یک فرصت و بزنگاه خدمت به مردم است نه هتل خانه شاه عباس، مدیریت ارثیه نیست که برخی آن را ملک طلق خود بدانند!
میانگین سنی مدیران بهتر است پایین بیاید، نارضایتی های دی ماه نشان داد که بهتر است مدیریت دستگاه ها را از پیران، به میانسالان و جوانان بسپاریم!
کسانی که سال ها بر میزها مدیریت کرده اند و حاصل و نتیجه ی مدیریت خودرا هم ضعیف می بینند، بهتراست خود کنار بروند و میدان را به جوانان پیر در پشت سرخود واگذار کنند!
مدیری که در چهار سال ندرخشد! دیگر هیچ گاه نمی درخشد و دستگاه را به روزمرگی می کشاند بهتر است حواسمان جمع باشد که گاهی "تجربه" خود عامل پسرفت در مدیریت می شود مگراین که مدیر خلاق، به روز، شناخت گرا و عملگرا باشد.
گاهی "تجربه" خود عامل پسرفت در مدیریت می شود مگراین که مدیر خلاق، به روز، شناخت گرا و عملگرا باشد در دستگاه آموزش و پرورش داریم کسانی که بالای سی و اندی سال خدمت کرده اند چندین سال هم مدیر هستند اما همچنان دودستی میز مدیریت را چسبیده اند و کارکرد درخشانی هم ندارند! چه خوب است چنین کسانی کنار بروند و اگر می خواهند خدمت کنند باقی خدمت به عنوان مشاوران مدیران جوان ایفای نقش کنند!
نقش "جوانان و زنان" در مدیریت ها بسیار بیشتر از پیش ناگزیر باید پررنگ شود و از "قراین و شواهد" روشن است که دکترخادمی دراین باره تصمیمات خوبی دارند امیدواریم تخم امید و نشاط و آینده پویی دردل جوانانمان بکاریم!
خودبینی یک بیماری است و این بیماری اصلاح طلب و اصولگرا ندارد بهتراست درمان شود! دود این خودبینی ها و ندیدن توانایی جوانان و زنان دراداره ی امور جامعه به چشم مردم و درپایان به چشم جمهوری اسلامی می رود که خونبهای هزاران شهید و جانباز و ایثارگر و رزمنده است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
گروه اخبار/ عضو گروه آموزش و تحقیقات مجلس با اشاره به اینکه حوزه آموزش و پروش اولویت سیزدهم تخصیص اعتبار دولت است، از اين امر انتقاد کرد.
گروه اخبار/
دکتر مسعود پزشکیان عصر امروز در گردهمایی معاونین تربیت بدنی و سلامت ادارات کل آموزش و پرورش استان های سراسر کشور در باشگاه فرهنگیان تبریز با بیان اینکه وزارت بهداشت و درمان با اشاره به نقش 25 درصدی وزارت بهداشت در تامین سلامت مردم اظهار کرد: ۷۵ درصد دیگر در اختیار خود مردم است لذا باید به سلامت خود بیشتر توجه کنند.
وی با تاکید بر اینکه حفاظت از محیط زیست نیازمند مشارکت دانش آموزان است، افزود: در این راستا طی روزهای اخیر نهضت کاشت نهال را با کاشت 36 هزار اصله نهال توسط دانش آموز آغاز کرده ایم.
پزشکیان همچنین با اشاره به کمبود منابع مالی در دولت گفت: برای حل مشکلات موجود و بهبود وضعیت جامعه نیازمند مشارکت مردم هستیم.
پزشکیان تصریح کرد: ما با تکیه به مثلث علم، مشارکت و باور و ایمان، کوه ها را جابه جا کرده و خواهیم توانست کارهای برجسته ای انجام دهیم و تمامی مشکلات را از سر راه خود برداریم.
وی به بررسی های صورت گرفته در خصوص شاخص های اجتماعی تاثیرگذار در سلامت اشاره کرد و گفت: بررسی ها نشان می دهد سلامت گروهی از مردم بیش از سایرین در معرض خطر است، حال آنکه ما با سالم سازی محیط زندگی می توانیم مانع بیماری و احیانا مرگ این افراد شویم.
نائب رئیس مجلس شورای اسلامی ادامه داد: ما نمی توانیم نسبت به تامین سلامت مردم بی تفاوت باشیم، چرا که ما مسئولیت تامین سلامت مردم جامعه را برعهده داریم و در این راستا باید با تمام توان تلاش کنیم.وی تصریح کرد: در این مملکت نیازی نیست به فکر ثروتمندان و بالای شهری ها بود، بلکه باید به فکر افراد نیازمند و بی بضائتی باشیم که هر لحظه جانشان در خطر است.
پزشکیان در ادامه با انتقاد از تصمیمات اتخاذ شده در شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت:متاسفانه خواب تعدادی از پولداران آشفته شده و منافع شان به خطر افتاده است، به همین دلیل این شورا با تشکیل جلسه اضطراری قصد دارد مانع اجرای مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش در خصوص حذف آزمون ورودی مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی در دوره ابتدایی شود.
وی با بیان اینکه برقراری عدالت جزو اصول دین بوده و حمایت از نیازمندان جزو وظایف حاکمیت است، تاکید کرد: بنابراین برای باید دست به دست هم دهیم و با برقراری عدالت در جامعه باید در جهت رفع مشکلات این افراد حرکت کنیم.
نگاه، کانال رسمی آموزش و پرورش