مدیران آموزش و پرورش در برخورد با آزار جنسی کودکان و دیگر حوادث ناخوشایند این وزارت از چه الگویی تبعیت می کنند؟
مرتضی نظری مدیر روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در باره آزار جنسی کودکان در مدرسه معین منطقه 2 تهران سه نکته را تذکر داده اند. این یادداشت را می توان انعکاس دهنده نظرات پخش پیشرو مدیران آموزش و پرورش دانست و از جهت شناخت دیدگاه تیم مدیریتی فعلی وزارتخانه و عکس العمل آنها در قبال حوادث ناخوشایند با اهمیت است. تیم بطحایی بر خلاف مدیریت های قبلی وجود آسیب های اجتماعی در آموزش و پرورش را می پذیرد و در مقابل افکار عمومی سیخکی نمی ایستد، بلکه برای عبور از بحران با موج همراهی می کند . اعزام بازرس از سوی وزیر و وعده مجازات متخلفان در روزهای اول و به موازات آن تلاش برای حذف مساله از تیتر رسانه ها و استفاده از شیوه های اغوا کننده برای جلب رضایت آسیب دیدگان از جمله روشهای مهندسی افکار عمومی در داخل و خارج وزارتخانه است. این شیوه به خوبی جواب می دهد. به دلیل کثرت حوادث ناخوشایند در جامعه خبرهای داغ مشمول مرور زمان شده و گزارشی هم از نتایج پیگیری ها منتشر نمی شود.
به طور کلی تصور غالب در میان مدیران و تا حدودی معلمان این است که انعکاس آسیب های اجتماعی مانند تنبیه بدنی و اذیت و آزار جنسی کودکان و اعتیاد نوجوانان و... به وجهه این وزارتخانه و معلمان و مدیران آسیب می رساند.
این گمان وجود دارد که ارائه تصویری پاکیزه از آموزش و پرورش به اعتبار دستگاه و کارکنان آن کمک می کند.
حاجی بابایی وزیر اسبق آموزش و پرورش به خبرنگارانی که در باره آسیب های اجتماعی پرسش می کردند جوابهای تند و چکشی می داد.او حتی پرسش در باره حقوق معلمان را هم بر نمی تابید.
در دوره وزارت فانی ناظم یک مدرسه ابتدایی در شهرک دانشگاه واقع در غرب تهران به 6 کودک 6 تا 11 ساله تعرض جنسی کرد. بعد از افشای قضیه در رسانه ها آقای کفاش معاون پرورشی به خبرنگاران گفت : "بشر است دیگر. نمیخواهم بگویم که بشر جایزالخطاست ولی در زمان معصوم هم خطا وجود داشته است." وی با سیاسی کردن مساله افزود: "در کشورهای غربی روزی ۵ مورد از این اتفاقات میافتد و آنها اجازه نمیدهند کسی خبردار شود "
نامه علنی رهبر انقلاب به رییس قوه قضاییه و ابراز اندوه و تاسف از این جنایت می تواند سرمشقی برای مدیران وزارت آموزش و پرورش باشد که دست از پنهانکاری و ماستمالی کردن اتفاقات ناخوشایند بردارند و برنامه ای برای رفع آسیب های اجتماعی تدارک ببینند.
ورود مقام رهبری به موضوع نشانه این است که حفاظت و حمایت از کودکان و حساسیت نسبت به جنایت علیه کودکان مساله ای فراجناحی و ملی و غیر سیاسی است و هر سه قوه باید برای پیشگیری از این اتفاقات وارد عمل شوند. بدترین ظلم به کودکان این است که مساله را در کادر منازعات جناحی قرار دهیم. جنایت علیه کودکان تهدیدی علیه فرزندان اصلاح طلبان ، اصولگرایان ، اعتدالیون و مردم عادی و حتی معلمان و کارکنان آموزش و پرورش است. این شتری است که فردا ممکن است در خانه من ، شما و یا هر شهروندی بخوابد. اعلام این جنایت ها در رسانه ها و بحث و تحلیل این اتفاقات حساسیت عمومی را بالا می برد و به خانواده ها کمک می کند که با هوشیاری بیشتری مرقب کودکان خود باشند.
آقای نظری به درستی می نویسد : "ارائه آگاهی های ضروری بهداشتی و مراقبتی در زمینه بلوغ و مسایل جنسی به دانش آموزان با رعایت تمام ظرافت ها و اقتضایات سنی البته توسط مربیان آگاه و مطمئنی و صلاحیت داریک ضرورت انکار ناپذیر است."، اذیت و آزار جنسی کودکان در نهادهایی مانند مدارس، ورزشگاه ها ، مدارس مذهبی، خوابگاه های دانش آموزی ، اردوهای ورزشی و غیر ورزشی و محیط های خانوادگی بسیار محتمل است.شناسایی افراد پدوفایل قبل از وقوع جرم بسیار مشکل است. بنابراین تنها راه، آموزش کودکان است تا شکارچیان نتوانند از صداقت و اعتماد کودکان سوء استفاده کنند. عنوان "آموزش جنسی " برای آگاهی بخشی به کودکان در مقابل خطرات عنوانی است که در میان اقشاری از جامعه به خصوص اقشار سنتی ممکن است واکنش منفی ایجاد کند. در واقع کودک باید روش های حفاظت از بدن خود را بیاموزد. مثلا این آموزش ساده به بچه های دبستانی که هیچ کس حق ندارد بخش هایی از بدن آنها را لمس کند و یا اگر کودک با رفتارهایی مشکوک از طرف فرد بزرگسال مواجه شد حق دارد فریاد بزند، نمونه ای از این آموزشها است.
به طور کلی تصور غالب در میان مدیران و تا حدودی معلمان این است که انعکاس آسیب های اجتماعی مانند تنبیه بدنی و اذیت و آزار جنسی کودکان و اعتیاد نوجوانان و... به وجهه این وزارتخانه و معلمان و مدیران آسیب می رساند نکته بعدی تهیه پروتکل رفتاری برای کارکنان مدارس ، باشگاه های ورزشی ، خوابگاه های دانش آموزی ، جلسات آموزش مذهبی ، اردوها و... است. به عنوان مثال می توان به این موارد اشاره کرد:
۱- ممنوعیت خلوت کردن معلم، مدیر، ناظم، سرایدار، مربی، با یک کودک در یک مکان دربسته (کلاس، دفتر،نمازخانه ، انبار، آزمایشگاه، کارگاه، سرویس بهداشتی و…)
۲- ممنوعیت بوسیدن، بغل کردن و نشستن در نیمکت دانشآموز؛ دست کشیدن به سر و صورت و گردن بچه ها و شوخیهای غیرمتعارف با آنها با هر عنوان و توجیهی
۳- ممنوعیت گفتن جوک و متلک جنسی در کلاس و رد و بدل پیامک در تلگرام و موبایل بین اولیای مربی و متربی.
۴- کنترل شدید مربیان و سرپرستان شبانهروزیهای روستایی و نصب دوربین و بازدیدهای سرزده و مصاحبه با دانشآموزان این مراکز.
۵- موظف کردن کارکنان این مراکز به گزارش رفتارهای مشکوک همکاران و ایجاد مکانیسمی سریع و آسان برای شکایت و پیگیری بدون افشای هویت فرد شاکی
۶- تنظیم مقررات رفتاری برای مربیان اردوها چه در طول سفر و چه در مقصد؛ و تدوین استانداردهایی برای محل خواب دانشآموزان در اردو، از نظر تعداد تخت و سرانه فضای خوابگاه و مدیریت خوابگاه. قتل کودکان ، شکنجه و آزار کودکان و بدتر از آن تجاوز و آزار و اذیت جنسی کودکان همیشه مهم ترین خبر رسانه های آزاد است
اینها نمونه هایی از مقرراتی است که فضا را برای افراد منحرف ناامن میکند. برخی مدیران و معلمان شرافتمند، ممکن است اِعمال چنین مقرراتی را بیاعتمادی و توهین به آموزگاران و مربیان تلقی کنند؛ این برداشت البته نادرست است. عبور همه مسافران از گیتهای امنیتی در فرودگاهها هرگز به معنای تروریست یا قاچاقچی بودن مسافران نیست. بسیارند معلمانی که دانشآموزان را مانند فرزندان خود دوست میدارند و به آنها صادقانه محبت ورزیده و این محبت را از طریق لمس و بغل کردن ابراز میکنند. آنها باید بهخاطر مصلحت بزرگتری، از این رفتار دست بکشند. عادی شدن چنین رفتارهایی، فرصتی طلایی در اختیار معدود افراد منحرف و بیمار قرار میدهد که با استفاده از این مقدمات به ظاهر عادی، هدف شوم خود را دنبال کنند.ممنوعیت لمس و در آغوش گرفتن کودکان (برای غیر از بستگان نزدیک در حضور پدر و مادر )، یک فرصت پوششی طلایی را از افراد منحرف که در هر قشر و گروه اجتماعی به صورت بالقوه وجود دارند، میگیرد و زمینه را برای رفتارهای هدفمند آنها از بین میبرد.
آقای نظری به عنوان نکته دوم می گوید : "روی مصرف واژه ها خیلی دقت و وسواس به خرج بدهیم. «آزار»، «تعرض» یا «تجاوز» تفاوت ماهوی و معنایی خیلی فاحشی با یکدیگر دارند." برخلاف دیدگاه ایشان که به نظرم بر اساس "مصلحت اداری" بیان شده ، آزار و تعرض و تجاوز تفاوت ماهوی ومعنایی ندارند . فقط از نظر میزان شدت با هم متفاوت هستند. در شرایطی که قربانی آزار جنسی کودک است ملامسه و تفخیذ و تقبیل با عمل لواط تفاوت "معنایی و ماهوی" ندارند.
لری ناصر پزشک تیم ژیمناستیک آمریکا به قربانیان خود تجاوز به معنای فقهی و حقوقی آن نکرده بود. او ماساژور تیم بود و هنگام انجام کار حرفه ای خوداز دستهایش استفاده شهوانی و نادرست کرده بود. جرم او دقیقا همان عمل مجرمانه ای است که تحت عنوان ملامسه در قانون مجازات اسلامی مصوب سال 92 آمده است. او به 175 سال حبس محکوم شد و تا آخر عمر باید بدون استفاده از عفو باید در زندان بگذراند، در حالی که مجازات ملامسه (لمس کردن با دست از روی شهوت) و تقبیل (بوسیدن و لب گرفتن از روی شهوت) در قانون مجازات اسلامی مصوب سال 92 سی و یک تا 74 ضربه شلاق تعزیری است.
قانون مجازات اسلامی جرایم جنسی علیه کودکان را از جرایم جنسی علیه بزرگسالان تفکیک نکرده و تفاوت معینی بین جنایت جنسی علیه کودک و فرد بزرگسال قایل نشده است. دنیای کودکان سرشار از معصومیت است . کودک به این دلیل که نمی تواند از خود دفاع کند و حتی ممکن است معنا و مفهوم عمل جنسی را درک نکند سزاوار حمایت قانون است.
در قانون مجازات اسلامی، اعمال جنسی مانند تفخیذ ( قرار دادن اندام تناسلی مرد بین رانها یا نشیمنگاه انسان مذکر )، تقبیل (بوسیدن و لب گرفتن از روی شهوت) و ملامسه (لمس کردن با دست از روی شهوت) هم جرم دانسته شده و برای آن مجازات تعیین شده است.اما این مجازاتها به اندازه کافی بازدارنده نیست و دست قضات شریف در اعمال مجازات سنگینتر بسته است.
در اغلب کشورهای غربی هرگونه تعرض (زنا، لواط، تفخیذ، ملامسه و تقبیل) از سوی یک بزرگسال نسبت به بدن کودک، چه کودک آگاه باشد یا نباشد و چه رضایت داشته باشد یا نداشته باشد، تجاوز به عنف محسوب شود و مجازاتهای سنگینی برای مرتکبان منظور می شود.
نمایندگان مجلس هم باید وارد عمل شوند و فصل متممی را با عنوان جنایات جنسی علیه کودکان به قانون مجازات اسلامی اضافه کنند.
اما عجیب ترین تذکر مدیر روابط روابط عمومی تذکر دوم او با عنوان " یک ابهامِ تاریخی" است.
نظری می نویسد "... همیشه در موضوعاتی شبیه به این رویداد اخیر که ذهن جامعه را شدید به خود مشغول می ساخته یک مساله حل نشده برای من وجود داشته و دارد. آن ابهام این است که چرا ما در چنین مواقعی گرایش به داغ کردن سوژه داریم و چرا در چنین شرایطی یک ماراتُن نفس گیر چه در میان تولید و توزیع کنندگان خبر (رسانه ها) و چه در بین مصرف کنندگان خبر برای هرچه جنایی تر کردن و شدیدتر نشان دادن رویداد، بزرگتر از مقیاس و اندازه واقعی موضوع در می گیرد؟ من هیچ وقت مسابقه شدیدی که برای هرچه حرارتی تر کردن یک اتفاق در میان ما در می گیرد را نمی فهمم." تعریف خبر و درجه جذابیت خبر از حوصله این یادداشت خارج است اما اینکه چرا جامعه به خبر اذیت و آزار جنسی کودکان اهمیت می دهد به خاطر موقعیت بی دفاع کودکان و معصومیت آنها است. هر مادر و پدری خودش را در جایگاه پدر و مادر قربانیان قرار می دهد و احساس اندوه و انزجار می کند و دنبال چاره ای می گردد که این شتر هولناک در خانه اش زانو نزند. من تصور می کنم برای یک پدر و مادر و یا خبرنگار و فعال اجتماعی و سیاسی درک این مساله دشوار نیست.
عجیب است فردی که دست به قلم است ، طرح این خبر در رسانه ها را به صورت "یک ابهام تاریخی" می بیند. این جنایت اگر در یک کشور اروپایی یا امریکا اتفاق افتاده بود (که می افتد) تا یک هفته تیتر اول روزنامه و سایت ها و خبر اختصاصی تلویزیون ها را به خود اختصاص می داد. قتل کودکان ، شکنجه و آزار کودکان و بدتر از آن تجاوز و آزار و اذیت جنسی کودکان همیشه مهم ترین خبر رسانه های آزاد است. آقای نظری حرفهای مندرس مدیران سنتی و محافظه کار روابط عمومی را در زرورق زیبایی از الفاظ قشنگ ارائه داده. یعنی رسانه ها نباید با حرارت به این خبرها بپردازند. باید خبر آزار جنسی کودکان را بر اساس شدت تجاوز طبقه بندی کرد. مثل این می ماند که بگوییم روزنامه نگار باید برود دنبال اینکه دخول صورت گرفته یا نگرفته و اگر دخول صورت نگرفته زیاد داد و بیداد زیادی نکند.
انتظار دارم آقای نظری مواضع خود را تصحیح کند. به نظر من دو تذکر از مجموع سه تذکر آقای نظری در جهت پرت کردن حواس مخاطبانش از موضوع و تخفیف بحرانی است که می تواند دامن مدیران آموزش و پرورش را بگیرد. آقای نظری در اینجا 70 درصد در نقش یک مدیر روابط عمومی وفادار به وزیر و دستگاه ظاهر شده و دانش و مهارت قلمی فکری خود را فدای جایگاه اداریش کرده است.
آقای نظری و مدیران آموزش و پرورش که تصور می کنند می توانند انتشار خبر و درجه حرارت آن را مهندسی کنند دست به تلاشی نافرجام زده اند. اطلاعات و اخبار در دنیایی که هر شهروند یک رسانه است از انحصار و کنترل روابط عمومی ها خارج شده است. رسانه دولتی چه صدا و سیما باشد و چه بولتن خبری روابط عمومی آموزش و پرورش حالا دیگر رقیب دارد . رقبایی کوچک اما تاثیر گذار که می توانند به مدد خوانندگان سوژه ای را داغ کنند و به خبر دیگری بی اعتنا بمانند. این اتفاق خوبی است. اگر همین رسانه ها و مخاطبان که این خبر را داغ کردند نبودند ، ممکن بود اداری ها با یک بیانیه رسمی روابط عمومی سر و ته قضیه را هم بیاورند.
اگر همین رسانه ها و افکار عمومی نباشند مدیران با لفاظی های خود افکار عمومی را گمره می کنند . آقای نظری توضیح دهند جریان اذیت و آزار دختر 12 ساله ارومیه ای توسط سرایدار به کجا انجامید؟ داستان تجاوز به دختر 9 ساله روستای قره محمد زنجان چه شد؟ ناظم مدرسه شهرک دانشگاه جاده مخصوص که به 6 دانش آموز 8 تا 11 ساله تجاوز کردالان کجاست؟
من هنوز امید دارم که آقای نظری که انسان فهمیده و باشعوری است حرمت رسانه ها و مخاطبان رسانه ها را نگهدارد و از فکر و سواد خود به نفع جامعه استفاده کند که این پستها اگر به افراد وفا می کرد به ایشان و هم تیمی هایش نمی رسید.
آقای نظری طبعا ماجرای آن مشاور معاون متوسطه وزیر و پرونده اش را می داند ، برای ما توضیح دهد که در شرایط حرارتی نشدن خبر نهادهای نظارتی و حراستی وزارتخانه چه کردند؟
نظرات بینندگان
تقاضا می کنم همکاران محترم دقت نمایند که
مدرسه مربوطه یک دبیرستان پسرانه می باشد
یعنی گروه سنی 12- 18 سال ، که نوجوان نامیده
می شوند نه کودک. و همین نکته عمق فاجعه را
بیشتر می کند.
هم عمق تأسف رفتاری .
هم عمق ناآگاهی حاکم در بین نوجوانان.
هم عمق رفتار غیردفاعی یک نوجوان در این جامع.
که همگی احتمال آسیب پذیری تربیت کودکان و
نوجوانان را در دو نهاد خانواده و مدرسه عملا نشان
می دهد. حقیقتا یک فاجعه انسانی و اخلاقی.
چه بسا که فیلتر گزینش وگزش برای همکاران آزاد بسیار گحدودتر از نیروهای رسمی است چون نیروهای رسمی پشتشان به حقوق وموقعیتشان گرم است واین بندگان خدا سه سال یکبار توسط اداره گزیده میشوند.
به یاد دارم یکی از بهترین نیروهای بنده که اتفافا ادم مقیدی هم بود فقط به دلیل این که سهوا در مدرسه مویش بیرون بوده از گزینش رد شد ولی همکاران رسمی هر طور دلشان بخواهد میچرخند
وهرچه بخواهند در کلاس میگویند
قرآن به نوجوانان چنین اعمال فجیع و پلیدی انجام
می داد معترض می گردیدند و با مجازات قانونی
صدای بیدار عدالت در جامعه می گردیدند.
اگر فردا خانواده ها از آموزش فرزندان خود سرباز
زنند چه کسی می تواند آنان را وادار به تحصیل نماید؟
دلایل افزایش چنین فجایع تفکیک جنسی و افراط در
رفتارهای مذهبی - اجتماعی است. تا زمانی که دو
جنس زن و مرد به عنوان دو انسان نگریسته نمی شوند
و افراط مذهبی آن هم بدون عمل عالمان وجود دارد چنین حوادثی دوام خواهد داشت.
واعظان کین جلون در محراب می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
در تهران است و گر نه این نوع حوادث هر دایم
در هر جاییصورت می پذیرد و ... رسانه ها هم خبردار نمی شود.
در مناطق بسته به موصوع حیثیتی نگاه می کنند
لذا سکوت می کنند و سکوت یعنی تداوم ناامنی.
اگراین ناظم یکبارسنگسارشود،طوسی بایدبارهاوبارهاسنگسارشود.حرمت قرآن وکلاس قرآن توسط طوسی شکسته شد.امادرموردطوسی باتساهل وتسامح رفتارشد.
البته درحوزه های علمیه هم مواردمتعددی ازانحراف جنسی شنیده میشودکه ردآن رامیتوان درافواه مردم هم یافت.
وگرنه ما که در مدارس دولتیمان با نوع تربیت وآموزشمان کودکان را با استاندارهایی دوگانه وگاه معارض با واقعیتهای موجود وباورهای خانواده واجتماع ، تربیت که چه عرض کنم به وضوح دیده میشود که بی تربیت کرده ایم
در بیشتر این مدارس دانش آموز است که به مسئولین مدرسه دستور می هد. واین امری برخلاف تربیت مورد نظر قرآن است.در تربیت قرآنی معلم (پیامبر) نباید دنبال هوا وهوس دانش آموز راه بیافتد. بلکه دانش آموز باید ار معلم (پیامبر) پیروی کند.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّـهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿احزاب١﴾
ای پیامبر از خداوند پروا کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن، که خداوند دانای فرزانه است
نوشته ایشان برای خندیدن بسیار عالی است.
درثانی صحبت شما تایید حرف من مبنی بربی کفایتی وزارتخانه است.وگرنه چطور ژاپن می تونه برای نخبگانش توی آموزش وپدورش جاذبه ایجاد کنه ولی ایران قادر نیست؟؟؟غیر اینه که مسئولین وزارتی حتی تلفظ کلمه ی نخبه رو هم بلد نیستن.تا وزیر نخبه نباشه و معاونینش از بین نخبگان انتخاب نشن وضعیت آموزش وپرورش درست نمی شه.وقتی وزیر نخبه شد زیر دستاشم شکل وهمرنگ خودش انتخاب می کنه.شما از این دید به قضیه نگاه کن متوجه منظور من خواهی شد. ودرآخر اینکه به جای اینکه فرزند سالاری افسار گسیخته رو در جامعه تبلیغ کنیم کمی اخلاق مداری و پژوهش محوری رو سعی کنیم جا بندازیم.وقتی تمام مدت وقت بچه ها صرف تکالیف مدرسه بشه قطعا دیگه وقت اضافی نخواهند داشت که بخوان صرف انحرافات جنسی بکنند.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ (نساء)
ای مردم از پروردگارتان پروا کنید، همو که شما را از یک تن یگانه بیافرید و همسر او را هم از او پدید آورد و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکند،
استاد سخن سعدی چه زیبا این آیه شریفه را ترجمه کرده است:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند
قضاوت با شما که براساس تعالیم قرآن مدارس باید یکسان باشد یا طبقه بندی شود.طبقه بندی بر اساس وضعیت معیشت خانواده نقطه مقابل تعالیم قرآن است.ودر بسیاری از موارد حس تکاثر وخود برتر بینی افراد را ارضا می کند.
از شما با این قلم شیوا، بعید است که از یک مصاحبه طولانی، چند جمله آن هم ناقص رابیاورید.
حقیر افشای نام ، مشخصات ومدرسه آسیب دیدگان را صلاح نمی دیدم رسانه ای شود، به جهت توسعه آسیب های بعدی.....
ولیکن برگزاری دهها جلسه آموزشی با حضور اساتید دانشگاه، استقرار آسیب شناس ومشاور متخصص در مدرسه برای پیگیری موضوع وآموزش های لازم، استقرار تیم حقوقی برای شناسایی ومعرفی متخلفان و..... بصورت جدی انجام شد.
ولیکن همچنان معتقدم مسائل تعلیم وتربیت تخصصی است، ودر مجامع تخصصی باید به آن پرداخته شود.
کشاندن آن به سطح رسانه ها برای جلب مخاطب بیشتربه شکل صرفا خبری مشکلی را حل نمی کند.