بین وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه ما و جایگاهی که علوم انسانی در کشور دارد نسبتی نزدیک وجود دارد. از یک سو حکومت به علوم انسانی بدگمان است و صاحبنظران علوم انسانی به کل یک مجموعه بی خاصیت و بیفایده در نظر گرفته می شوند. اگر پزشکی خطایی کند و موجب مرگ فردی شود و یا اگر مهندسی بنایی بسازد که به سرعت ویران شود چندان مورد عتاب قرار نمیگیرد که فردی علوم انسانی خوانده ادعایی کند که درست از آب در نیاید یا نقدی کند که بر مذاق ارباب قدرت سازگار نباشد.
مساله این است که اهمیت دادن بیشتر به علوم انسانی کمی از ددمنشی و توحشی که دچارش هستیم را کاهش میدهد، فرزندانمان و خودمان در هر حوزهای که کار میکنیم قدری از دانش انسانی را نیاز داریم تا زندگیکردن در جامعهای که ناممکن شده است را ممکن سازیم بگذارید سوی دیگر قضیه را هم ببینیم:
مردم به کل نه تنها اهمیتی برای علوم انسانی قائل نیستند، شناختی از آن نیز ندارند. واقعا علوم انسانی قرار است با مردم چه کند؟
این پرسشی است که حتی توسط مردم طرح هم نمیشود. آری ؛ وقتی میبینیم که جدیدترین تکنولوژیهای مهندسی و نظام نوین پزشکی وارد جامعه شده است و همچنان حال جامعه خوب نیست مشکل را از کجا باید جست وجو کنیم؟
وقتی که در جامعهای زندگی میکنیم که توجه به محیط زیست در حد شوخی است، جامعهای که قوانین و قواعد رسمی کشور را به سخره میگیرد، جامعهای که دولتمردان دائما قوانین را در آن تغییر میدهند، جامعهای که همه در آن به فکر منفعت شخصیشان هستند و از دغدغهای نسبت به منافع جمعی و عمومی خبری نیست، وقتی در جامعهای زندگی میکنیم که مردم در آن نسبت به یکدیگر سوء ظن دارند، جامعهای که قدرت و توان گفت و گو با یکدیگر را از دست داده است، جامعهای که در عمل نه با دوستان مدارا می کند و نه با دشمنان مروت، جامعهای که تماما به پول فکر میکند و بر این اساس وارد بازی های دلار و طلا و زمین میشود و بدین ترتیب خود به بحرانهای اقتصادی بیشتر دامن میزند و مهمتر از همه در کنار این همه شگفتی از پلیدیهایی که آفریده است نومیدانه به کنجی میرود و از وضع بد مملکت مینالد و سودای مهاجرت را در سر می پرواند، یعنی جامعهای که خود در ویرانی آن نقش داشته است را رها میکند تا ویرانتر شود و کوچکترین عذاب وجدانی هم از نقش خود در این ویرانی ندارد.
این همان جامعهای است که مردم آن از شعوری که علوم انسانی به جامعه تزریق میکند بیبهرهاند. این همان جامعهای است که مدارس در آن دهههاست که گفتهاند رشتههای ریاضی و علوم مهمتر از علومانسانیاند و گونهای القا کردهاند که افرادی که مهندسی و علوم و پزشکی میخوانند نیازی به دانش انسانی ندارند.
بله، وفتی که فرزندم در پی تغییر مقطع از ابتدایی به راهنمایی برآمد، یکسال تمام مدرسه اش او را با خواندن بیشتر علوم و ریاضی اماده کرد در حالی که هیچ نشانهای از شعوری که علوم انسانی به او می دهد نبود، و در مدرسه جدید نیز معیار برتری نه انسانیت و اخلاق و دانش انسانی ( ادبیات، تاریخ و جامعه شناسی) بلکه دانش محفوضات عددی و محاسبه گرانه بود. در حالیکه دانشی که فرزندانمان برای زندگی بهتر نیاز دارند دانشی است که مبتنی بر فهم و مفاهمه باشد، یا دانشی انتقادی که قدرت فهم و زیر سلطه نرفتن آدمها را افزایش دهد دانشی که مسئولیت را آموزش دهد، یاد بدهد چگونه با دیگران رفتار کنیم، چگونه گفت و گو کنیم، چگونه انتقاد کنیم، چگونه تحمل شنیدن صدای مخالف را داشته باشیم، چگونه صبر کنیم، چگونه امید بورزیم، چگونه نق نزدنیم و کار کنیم و الخ. اما متاسفانه، مدارس و همین طور خانوادهها صرفا به فکر دانش پولساز برای تامین زندگی آینده فرزندان هستند و نه دانشی انسانی برای بهتر و انسانیتر زیستن.
این همان گرایش پول پرستانه در جامعه است که در آن گرایش به کالاها ، زمین، سکه، پول و دلار که همگی حول مفهوم موفقیت جمع شدهاند را توضیح می دهد. این همان جامعهای است که مردم آن از شعوری که علوم انسانی به جامعه تزریق میکند بیبهرهاند
گرایشی که در آن علوم انسانی کمی، کنکوری، حفظی و در واقع بخشی از منطق عددی شده است. ادعا نمیکنیم که خواندن علوم انسانی حلال مشکلات است، مساله این است که اهمیت دادن بیشتر به علوم انسانی کمی از ددمنشی و توحشی که دچارش هستیم را کاهش میدهد، فرزندانمان و خودمان در هر حوزهای که کار میکنیم قدری از دانش انسانی را نیاز داریم تا زندگیکردن در جامعهای که ناممکن شده است را ممکن سازیم.
شبکه جامعه شناسی علامه
در دولت دوم روحاني با توجه به وعدههاي داده شده، انتظار ميرفت آموزش و پرورش محور تصميمات و سياستهاي دولت دوازدهم باشد اما روحاني بر خلاف وعدههاي انتخاباتياش وزيري را به مجلس معرفي کرد که نه تنها وزير ايدهآلي نبود بلکه با انتظارات فرهنگيان فاصله بسيار داشت.
عليرغم همهي انتقادها و مخالفتهاي کارشناسان و منتقدان «سيدمحمد بطحايي» معاون سابق علياصغر فاني، وزير آموزش و پرورش شد. انتخاب سيدمحمد بطحايي به معني ادامه سياستهاي نامطلوب دولت در اين حوزه تلقي شده و باعث گرديد تا اکثريت قريب به اتفاق فرهنگياني که با شور و اميد بسيار به روحاني راي داده بودند از عدم توجه دولت به دغدغههاي خود، سر خورده و نااميد شوند. حالا که چندين ماه از شروع وزارت بطحايي ميگذرد، با نگاهي واقعبينانه ميتوان عملکرد او و وزارتخانه تحت امرش را مورد نقد و بررسي قرار داد.
اگرچه برنامههاي پيشنهادي بطحايي در روز اخذ راي اعتماد بسيار تاملبرانگيز و اميدوارکننده بود اما نبايد فراموش کرد «وعدهدادن» مشکلگشاي وزارتخانه پرمخاطب آموزش و پرورش نيست و نهاد حساس و استراتژيک آموزش و پرورش مديريت خاص و منحصر به فرد خود را ميطلبد. آموزش و پرورش به طور همزمان با چندين چالش عمده روبه روست؛ از مهمترين چالشهاي بطحايي و يارانش ميتوان به «بودجه، وضعيت مبهم صندوق ذخيره فرهنگيان، اجراي مرحله دوم رتبهبندي معلمان و ساختار ناکارآمد بيمه تکميلي فرهنگيان» اشاره نمود.
بودجه نامناسب
اولين و مهمترين چالش جدي بطحايي در زمينه مديريت بر وزارتخانه آموزش و پرورش «مشکلات اقتصادي و ارتقاي شان و منزلت فرهنگيان» است که به نظر ميرسد با توجه به تبعيض فاحش در زمينه معيشت معلمان، حقالتدريسهاي معوق و حق الزحمه پرداخت نشده امتحانات، حقوق معوق سرباز معلمها و پاداش پايان خدمت بازنشستگان، او و يارانش در اين زمينه ناتوان بودهاند.
پس از رونمايي از لايحه بودجه سال 1397 کل کشور مشخص شد که بطحايي و تيم مديريتياش نقشه راهي براي برون رفت از بحران موجود ندارند و همچنان در بر پاشنه قبلي ميچرخيد و مشکلات اقتصادي آموزش و پرورش در سال 97 تکرار خواهد شد.
بودجه سال 97 آموزش و پرورش در مقايسه با بودجه سال قبل افزايش قابل توجهي پيدا نکرد تا سال جاری، سال دشوار مالي براي آموزش و پرورش باشد و همچنان کسري بودجه و ناتواني در پرداخت معوقات فرهنگيان ادامه داشته باشد.
مطالعه آمار و ارقام نشان ميدهد که آموزش و پرورش براي سال 97 از کسري بودجه شديد رنج ميبرد. بخشي از کسري بودجه سال 97 به خاطر معوقات سال 96 و بخش ديگر بابت پاداش پايان خدمت بازنشستگان است که به دليل انتقال کسريهاي بودجه سالهاي گذشته به سال جاري، باعث شده است تا آموزش و پرورش براي سال 97، با کسري بودجه حدود 7 هزار ميليارد توماني روبه رو باشد. بدون ترديد کسري بودجه هرساله، بر کيفيت نظام آموزشي تاثيري منفي گذاشته و باعث کاهش راندمان آموزشي خواهد شد و قرباني اين بيتوجهي خانواده بزرگ فرهنگيان و 13 ميليون دانشآموز خواهد بود. اين روزها اوضاع آموزش و پرورش خوب نيست. حس ناخشنودي همه خانواده بزرگ آموزش و پرورش را در برگرفته است و کاهش اعتماد به آينده نظام آموزشي به راحتي محسوس و قابل مشاهده است
تخلف در صندوق ذخيره فرهنگيان
يکي ديگر از چالشهاي مهم پيش روي بطحايي موضوع « اختلاس در صندوق ذخيره فرهنگيان» است. موضوع تخلف در صندوق ذخيره فرهنگيان افکار عمومي معلمان را به شدت تحت تاثير قرار داده است. اگرچه از زمان روي کار آمدن بطحايي شاهد تغييراتي در نگاه مديريتي به صندوق ذخيره فرهنگيان بوديم و وي تلاش کرد تا با ايجاد تغييراتي در نحوه انتخاب هيات امناي غير انتصابي تا حدودي نقش فرهنگيان به عنوان صاحبان سرمايه در اداره موسسه را پررنگتر کند اما اکنون که تخلف در صندوق ذخيره فرهنگيان محرز شده است، « وزير آموزش و پرورش» بعنوان رييس هيات امناي اين موسسه بايد نسبت به وظيفه نظارتي خود پاسخگو باشد و صادقانه اشتباهاتشن را بپذيرد و براي جلوگيري از تخلفات احتمالي به آسيب شناسي چرايي رويدادن تخلفات بپردازد! مسلماً برخورد قاطعانه با موضوع تخلف در صندوق ذخيره فرهنگيان ميتواند تا حدودي اعتماد از دست رفته معلمان را بازگرداند.
صندوق ذخيره فرهنگيان، امروز با چالشهايي جدي روبه رو است که ناشي از ايرادهاي متعدد در اساسنامه آن ميباشد. براساس قانون تجارت شکل مديريت صندوق ذخيره فرهنگيان، هيات امنايي است. انتخاب اعضاي هيات مديره، مديرعامل و رئيس هيات مديره و بازرس اين صندوق ظاهراً مستقل از وزارت آموزش و پرورش، از وظايف و اختيارات هيات امنا است و انتخاب اعضاي هيات امنا از وظايف و اختيارات وزير آموزش و پرورش بعنوان رييس هيات امنا است. بنابراين قانون ايجاد اين صندوق به شکلي تدوين شده است که تمامي تصميمات و خط مشي موسسه از سوي وزير آموزش و پرورش اتخاذ ميشود.
در اساسنامه نقش فرهنگيان به عنوان صاحبان سرمايه در اداره موسسه حتي بعد از گذشت دو دهه از فعاليت، هنوز مشخص نيست. اين عدم حضور در اداره و نظارت به شدت فرهنگيان را رنجانده و شفافيت عملکرد صندوق را برايشان مخدوش کرده است. بنابراين در اين مقطع به نظر ميرسد که اساسنامه صندوق ذخيره که نحوه فعاليت هيات مديره و رابطه اعضا با موسسه را توضيح ميدهد، نياز به اصلاح و بازنگري اساسي دارد.
نظام رتبهبندي معلمان
دولت يازدهم در مهر 94 براي كاهش فاصله دريافتي معلمان با سايركاركنان دولت و ارتقاي عوامل انگيزشي و رفاهي معلمان «طرح رتبهبندي معلمان» را اجرا کرد. عملاً آنچه تحت عنوان نظام رتبهبندي معلمان اجرا شد با نظام رتبهبندي که پيشتر از آن صحبت ميشد و در سند تحول بنيادين نيز به آن اشاره شده بود، تفاوت بسياري داشت. قرار بر اين بود که طرح رتبهبندي معلمان به صورت مرحله به مرحله (پلکاني) در سه فاز طي سالهاي 94، 95 و 96 اجرايي و باعث ترميم حقوق فرهنگيان شود. اجراي فاز دوم رتبه بندي معلمان که قرار بود در فروردين 95 اجرايي شود به بهانه عدم توانايي مالي دولت به سال 96 حواله گرديد و در سال 96 هم بخاطر عدم برنامهريزي درست و عدم آمادگي وزارتخانه آموزش و پرورش و دولت، عملاً اجراي طرح رتبه بندي متوقف گرديد تا قاطبه معلمان از بيعدالتيها و تبعيضهاي آشکاري که دانسته يا ندانسته نسبت به آنان اعمال ميشود ناراضيتر گردند.
اگرچه اجراي رتبهبندي معلمان در سند تحول بنيادين و ماده 63 قانون برنامه ششم به وضوح آمده است اما به نظر ميرسد اجراي طرح رتبهبندي معلمان در مهر 97، در هالهاي از ابهام قرار گرفته است و اجراي آن با اما و اگرهاي فراواني روبه روست. چراکه طرح طرح رتبهبندي معلمان بايد در شوراي عالي آموزش و پرورش تهيه و تدوين گردد و براي اجرايي شدن، نيازمند تصويب مراجع ذيصلاح (دولت و مجلس) است. شوربختانه هنوز طرح رتبهبندي معلمان تهيه و تدوين نشده است و لايحه آن براي تصويب به مجلس فرستاده نشده است، از سوی ديگر تامين منابع مالي اين طرح کاملاً مشخص نيست. در حال حاضر اجراي «کامل» طرح رتبهبندي معلمان بر اساس سند تحول بنيادين نيازمند مبلغ 8 هزار ميليارد تومان است که آن نيز منوط به تصويب مجلس شوراي اسلامي است که بنظر ميرسد با توجه به اختصاص 6 هزار ميليار تومان در بودجه 97 آموزشوپرورش, عملا اجراي کامل آن امکان پذير نباشد.
بيگمان نخستين قدم براي اجراييشدن طرح رتبهبندي معلمان، تهيه لايحه نظام رتبهبندي و ارسال آن به مجلس براي تصويب است. اجراي طرح رتبهبندي معلمان نه تنها ميتواند وضعيت معيشتي معلمان را بهبود بخشد بلکه در کيفيت آموزشي نيز اثرگذار است چراکه باعث ارتقاي کيفيت علمي معلمان ميشود.
بيمه تکميلي فرهنگيان
يکي از نقدهاي جدي به بطحايي و تيم مديريتياش، «بيمه تکميلي فرهنگيان» است. بيمهتکميلي فرهنگيان عليرغم پرداخت هزينههاي هنگفت به معضلي جدي براي فرهنگيان تبديل شده است و با واگذاري به يک شرکت بيمهاي ناشناس که حتي در مورد مجوز آن ابهامات زيادي وجود دارد؛ تضعيف شده، خدمات و تعهداتش محدود و موجب ناراحتي بسياري از معلمان شده است. در حال حاضر آموزش و پرورش بابت بيمه تکميلي حدود 200 ميليارد تومان به شرکت بيمه آتيهسازان حافظ- شرکت بيمهاي طرف قرارداد با وزارت آموزش و پرورش- بدهکار است و شرکتهاي بيمهاي به دليل بدهي وزارت آموزش و پرورش خدمات درماني فرهنگيان را به درستي پوشش نميدهند. از سوي ديگر به دليل بدهي شرکتهاي بيمه به داروخانهها، کلينيکها و بيمارستانها باعث شده است تا اين مراکز خدمات دارويي و درماني مناسب به فرهنگيان ارائه ندهند و فرهنگيان مجبور به پرداخت هزينههاي خود به صورت آزاد باشند. متاسفانه عليرغم سود هنگفتي که نصيب شرکتهاي بيمه طرف قرارداد با آموزش و پرورش ميشود، مسئولان وزارت آموزش و پرورش نتوانستهاند يا نخواستهاند امتيازات بيشتري براي فرهنگيان درخواست نمايند.
و کلام آخر؛
آقاي وزير؛ اين روزها اوضاع آموزش و پرورش خوب نيست. حس ناخشنودي همه خانواده بزرگ آموزش و پرورش را در برگرفته است و کاهش اعتماد به آينده نظام آموزشي به راحتي محسوس و قابل مشاهده است.
آقاي بطحايي؛ ارتقاي منزلت فرهنگيان، اصلاح نظام پرداخت معلمان، به اجرا در آمدن طرح رتبهبندي، طراحي و اجراي نظام معيشتي و رفاهي ويژه فرهنگيان به «شعار» نيست و نيازمند برنامهريزي صحيح و مديريت علمي است. بيشک مسير اصلاح و نوسازي ساختار کهنه و فرسوده آموزش و پرورش بسيار دشوار است اما ميتوان با واقعبيني، نگاه تخصصي و برنامه محور، به دور از شعار زدگي براي ترميم ساختار بيمار آموزش و پرورش تلاش کرد.
و من الله التوفيق
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تلگرام فیلتر شود یا نشود، ترامپ زیر برجام بزند یا نزند، وضعیت دلار بهتر بشود یا نشود؛ ما در هر حال باید درست رانندگی کنیم، به یکدیگر احترام بگذاریم، دست در جیب مردم نکنیم و دروغ نگوییم.
اینقدر برای توجیه کردن کارهای زشت و ناپسندمان بهانه سیاسی نیاوریم.
کیفیت رفتار اجتماعی ما روز به روز پایینتر میآید و همزمان توقعمان از دولت بالاتر میرود، در حالی که نه خودمان کار مثبتی برای جامعه میکنیم و نه انتظار داریم نمایندگان ملت در شورای شهر و مجلس برای مردم کاری کنند.
ما اگر فقیرترین فرد روی زمین هم باشیم، باز اجازه نداریم با موتورسیکلتی که چراغ ترمز آن خراب است، در اتوبان تردد کنیم، چون در شهر قانون حاکم است.
ما اگر هر شغل مهمی داریم، دلیل نمیشود که قانون را دور بزنیم.
بهانه آوردن، کافی است.ما هر روز خودمان و دیگران را بدبخت میکنیم یا به کشتن میدهیم، اما اگر بپرسند چرا چنین کردیم، هزار و یک دلیل سیاسی مطرح میکنیم که البته به آن ماجرا هیچ ربطی ندارد.
جامعه ما سیاستزده شده، چون مسؤولان و رسانهها هر چیزی را سیاسی کردهاند تا از آن به نفع خود بهره ببرند. در نتیجه آن مردم نیز الگو گرفتهاند و چنین میکنند.زمان پایان دادن به لوسبازی و بیمسؤولیتی فرا رسیده است.
کانال فروتیش رضوانیه
فزونی تعداد فرهنگیان بدان درجه شامه منفعت طلبی برخی سازمانها را تحریک می نماید که دست به شگردهای قانونی اما در واقع تله های اقتصادی می زنند. مورد زیر یکی از این موارد سودجویانه است. مطالعه فرمائید:
" آغاز طرح تخفیف ویژه به فرهنگیان در شعب فروشگاه های زنجیره ای افق کوروش با " ملی کارت " با همکاری بانک ملی ایران ، طرح ارائه تخفیف ویژه به فرهنگیان در فروشگاه های زنجیره ای همواره تخفیف افق کوروش آغاز شد.
به گزارش شمانیوز:
در راستای امضای تفاهم نامه میان این بانک و فروشگاه های زنجیره ای افق کوروش، آموزگاران و فرهنگیان می توانند با استفاده از "ملی کارت" خود، اقلام مصرفی مورد نیازشان را از فروشگاه های زنجیره ای افق کوروش در سراسر کشور خریداری کنند و علاوه بر تخفیفهای معمول، از تخفیف های مازاد و ویژه فرهنگیان نیز بهره مند شوند. در این طرح، آموزگاران و فرهنگیان با خرید بیش از 100 هزار تومان در ماه از شعب فروشگاه های زنجیره ای افق کوروش از دو درصد تخفیف مازاد، با خرید بیش از 200 هزار تومان در ماه از سه درصد تخفیف مازاد، با خرید بیش از 400 هزار تومان در ماه از چهار درصد تخفیف مازاد و در خرید بیش از 500 هزار تومان در ماه از پنج درصد تخفیف مازاد به کل خرید ها بهره مند خواهند شد.هر دوره خرید در طرح تخفیف ویژه به فرهنگیان به صورت ماهانه از ابتدا تا انتهای ماه شمسی در نظر گرفته می شود و مجموع خرید های صورت گرفته با یک کارت به صورت متمرکز در تاریخچه خرید آن کارت ذخیره می شود." ***
قبلا نیز با طرح هایی چون کارت خرید بانک سرمایه یا کارت خرید کالاهای ایرانی ، نیز از سر محبت و بزرگواری برخی بانک ها تله های خرید برای ما فرهنگیان گذاشته بودند، که خیری از آنها ندیدیم . صندوق ذخیره فرهنگیان نیز نقشه ماهرانه ای برای اندک اندک سرمایه معلمان بود که عاقبت آن و بانک سرمایه بر همگان مشهود است. راستی چرا فقط معلمان و سایر مشاغل خیر ؟ فقط به دلیل زیادی تعداد مان یا دلایل دیگری دارد؟!
طرح بانک ملی در جهت وادارسازی معلمان برای خرید از فروشگاه های زنجیره ای افق کوروش است ، اما سقف تخفیف های تعیین شده ، قدری جای تأمل دارد ! چرا به بهای زیاد بودن تعداد فرهنگیان ، تله های اقتصادی برای آنان می گذارید ؟ مگر ما معلمان در خواب گرانیم؟
چند نکته قابل تأمل :
اول آن که اگر آموزش و پرورش خود در سراسر کشور تعاونی مصرف دارد چرا به عقد چنین تفاهم نامه هایی چشم می پوشد؟
دوم آن که چند درصد از فرهنگیان کشور از تعاونی های مصرف آموزش و پرورش خرید می نمایند و آیا رضایت خاطر دارند؟
سوم آن که چرا آموزش و پرورش به تقویت تعاونی های خود نمی پردازد و اجازه تطمیع به هر مرکز و شعبه ای از بانک یا فروشگاههای زنجیره ای می دهد؟ آیا علت وجود جسارت برای چنین تصمیماتی به دلیل ضعف تعاونی های مصرف آموزش و پرورش نیست؟
چهارم ؛ بهتر نیست آموزش و پرورش با دسترسی به نیروی انسانی بیشتر از سایر سازمانها امروز به تأسیس تعاونی های تولید بپردازد و درآمد حاصل از آن را بین اعضا و هزینه های آموزش و پرورش هر شهر و منطقه خرج کند؟ تا کی ترویج تعاونی مصرف یا تشویق به خرید کالا آن هم با ایجاد و تعمیق فرهنگ مصرف زدگی معلمان در هر ماه با تخفیف 2 تا 5 درصد بیشتر از تخفیفات معمول فروشگاه های کوروش !
پنجم ؛ آموزش و پرورش چرا اجازه می دهد تا هر آن که هوس سودجویی و منفعت طلبی دارد معلمان را جذب نمایند؟ چرا نظارتی برای چنین حرکت هایی وجود ندارد؟ دلیل این غفلت ها چیست ؟ بی ولی نعمت بودن فرهنگیان؟ چرا این تخفیف ها فقط برای فرهنگیان تله گذاری شده است؟ مگر قضات و وکلا و پزشکان و تجار و بازرگانان و......درآمدشان از ما بیشتر نیست ؟ چرا آنان خیر اما ما فرهنگیان بلی ؟ حتی کارگران چرا خیر اما باز ما بلی ؟ از شما می خواهم فقط به این چرایی بیندیشید و بعد به افتادن در چنین گرداب های خرید آزادی کُش تصمیم بگیرید؟
تخفیف 2 تا 5 درصد علاوه بر تخفیف های معمول فروشگاه ، فقط تله اقتصادی است برای به فروش رسانیدن محصولات موجود و رسیدن به سود بیشتر. دقت کنید از این سود بانک ملی و فروشگاههای کوروش سهم می برند. رقابت بین فروشگاه های بزرگ برای جذب خریدار بیشتر باعث اتخاذ چنین تصمیماتی ظاهرا جاذب می گردد . اما یک لحظه چشم باز می کنید و می بینید که اراده و آزادی خرید از دستانتان خارج گردیده است و با کارت های تخفیف ماهانه و سالانه ، عادت به خرید از این فروشگاه یافته اید آن هم با همراهی و گاه اصرار خانواده خود. شما برای برخورداری از تخفیف های ویژه مجبور به خرید کالاهایی خواهید شد که بدان نیاز ندارید یا مجبورید زیادی خرید کنید تا به سقف تخفیف ویژه برسید یعنی 100 تا 500 هزارتومان !
شما این مسیر را در سایه اعتیاد به خرید و مصرف گرایی بدون اختیار با پیامک های فهرست شده از کالاها ارسالی تخفیف خورده ، انجام خواهید داد. تحمیل نظر برای خرید، بدترین شگرد اقتصادی است که آزادی و اختیار فرد خریدار را قربانی می سازد. خود فروشگاه های زنجیره ای یا هایپرمی در تعقیب همین سیاست برای رسیدن به سود بسیار تأسیس می گردند.
فراموش نکنیم که فروشگاه های بزرگ به دلیل خرید ماهانه از واحدهای تولیدی به عنوان مشتری دائمی و پرخرید از این مراکز و همچنین به دلیل خرید از عمده فروش ها ، از تخفیف های قابل توجهی برخور دارند تا حدی که 2 تا 5 درصد تخفیف برای فرهنگیان ، اصلا ضرری برای آنها محسوب نمی شود.
شما همانند یک فرد هیپنوتیزم شده تبدیل به خریدار دائمی چنین فروشگاهی خواهید شد که قدرت ایستادن و تأمل و تفکر برای چرائی خریدهای خود را نخواهید داشت.
همکاران محترم !
با اختیار و اراده خودمان به اندازه نیاز واقعی زندگی مان خرید کنیم و اجازه ندهیم دیگران برای سودجوئی خودشان ما را آلت دست قرار دهند و به این سئوال بار دیگر بیندیشیم که چرا فقط ما فرهنگیان به عنوان طعمه برای چنین تفاهم نامه هایی انتخاب می شویم ؟ !! برای حمایت یا اسارت ؟ !!!!!
***منبع: روابط عمومی بانک ملی تاریخ انتشار : ۲۸ فروردين ۱۳۹۷ - کد خبر: ۸۵۸۱۸۲
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید