صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

" زمانی در خود غرب نوآوری که یکی از ممیزات اصلی مدنیت امروزی می باشد در مسیر تکفیر و گناه قرار داشته است ، اما صاحبان اندیشه و اراده سیاسی از پا ننشستند و خطرات موجود را به جان خریدند تا این که دره های انتقام پرور را به دره های انتقاد پرور تبدیل نمودند .... " ( 1 )

تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران و نقد برنامه مهران مدیری و صدا و سیما در مورد معلمان

حدود 3 سال از دوران دبستان من در پیش از انقلاب گذشت .

ناظم مدرسه " وزین " سابق همیشه عصبانی بود و با خود شلنگی را حمل می کرد .

خانم " اسرافیلی " ناظم دیگر مدرسه بود . وقتی پشت میکروفون قرار می گرفت اکثر اوقات با امر و و نهی و عتاب و خطاب با دانش آموزان صحبت می کرد .

علی رغم " زن بودن " اما  به نظر می رسید بهره ای از ظرافت های زنانگی نبرده و خشن و بی رحم بود .

خانم " فلاحی " آموزگار سال اول دبستان با بچه ها دوست بود .

تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران و نقد برنامه مهران مدیری و صدا و سیما در مورد معلمان

آموزگار سال دوم آقای " فاضل " روحانی بود .

هرگاه دانش آموزی مساله ریاضی را بلد نبود از تحقیر فروگذار نمی کرد .

برخی اوقات با دست پشت گردن او را می نواخت .

مربی بهداشت مدرسه نسبت به بهداشت و سلامتی دانش آموزان حساس بود .

بر خلاف آموزگار سال سوم که آن هم خانم بود و بیشتر نگران ظاهر و آرایشش بود اما خانم " ایمن " مربی بهداشت مدرسه با دانش آموزان رابطه ای عاطفی و دو سویه داشت .

یکی از ناظم های مدرسه همیشه در کیف خود خط کش 50 سانتی حمل می کرد که البته یک طرفش تیغه فلزی داشت و حتی در زمستان دانش آموزان را مجبور می کرد که دست خود را خیس کنند و با آن به دست دانش آموزان ضربه می زد ... اگر محیط مدرسه فضای نقد و گفت و گو باشد همه یاد می گیرند که مسئولیت پذیر باشند ؛ به قراردادهای اجتماعی و قانون احترام بگذارند و مهم تر از همه فرهنگ پرسشگری و مطالبه گری در ذهن ناخودآگاه جامعه شکل گرفته و نهادینه می شود

انقلاب که شد مدارس مختلط تفکیک شدند .

گفتند که دختران در همان مدرسه می مانند و پسران باید به مدرسه " بلال حبشی " بروند .

جدا شدن از دوستان و همکلاسی هایی که چند سال در یک کلاس بودیم برای من واقعا سخت بود .

برای من در آن سن قابل فهم نبود چرا باید پسران را از دختران جدا کرد .

احساس می کردم بر خلاف تمایل باطنی ام به زندانی دیگر تبعید شده ام .

مگر می شد با دانش آموزانی که دختر بودند و همبازی تو یک دفعه بگویند که نباید آن ها را ببینی .

این حس در خیلی از دانش آموزان بود و آن ها را آزار می داد .

اما اجباری بود که باید اعمال می شد .

وقتی خاطرات دوران دبستان را در ذهن می گذارنم خاطرات خیلی خوبی از معلمان در ذهنم تداعی نمی شود .

رابطه بین دانش آموز و مسئولان مدرسه غالبا " یک طرفه " بود .

هیچ گاه شلنگی و چوبی که همیشه توسط " ناظم " مدرسه حمل می شد از خاطرم فراموش نمی شود .

در مدرسه راهنمایی " شیخ بهایی " هم وضعیت همین طور بود .

آقای " ادیب " ناظم مدرسه هم دائما با خود شلنگی را حمل می کرد .

انگار ناظم و یا برخی از معلمان بدون چوب و یا شلنگ قدرت و یا اتوریته ای نداشتند .

پیش از انقلاب بچه ها در صف می ایستادند و با هدایت " پیشاهنگان " مدرسه سرود شاهنشاهی خوانده می شد و بقیه هم همراهی می کردند .

پس از انقلاب هم ناظم و یا مدیر مدرسه مثل " پادگان " به بچه ها دستور می داد .

" از جلو نظام ؛ خبر دار "

وقتی دانش آموزی نتواند در مدرسه حرف بزند ، انتقاد کند و همیشه دعوت به سکوت می شود این ها مانند " عقده " در روان او متراکم می شوند و در امثال " مدیری ها " متجلی می شوند نظمی که در مدرسه به دانش آموزان آموزش داده می شد ایستادن در یک صف و گوش کردن به فرامین مسئولان مدرسه بود .

حتی مبصر کلاس دقت می کرد که کفش های بچه ها هم در یک خط و رو به جلو باشد .

تا جایی که می دانم و به خاطر می آورم خیلی از معلمان و ناظم ها " انتقاد پذیر " نبودند .

اکثر آن ها انتظار داشتند وقتی در برابر شان می ایستی کاملا ساکت باشی ؛ خدای ناکرده حرفی نزنی و همیشه سرت را به نشانه تایید بالا و پایین کنی .

یک بار مادرم نسبت به عملکرد معلم سال سوم دبستان خواهرم که البته 3 سال از من بزرگ تر است انتقاد کرده بود .

با این که درس های خواهرم خوب بود اما آن سال مردود شد .

مادرم همیشه از این موضوع به عنوان " خاطره خیلی بد " یاد می کند و با قطعیت اعتقاد داشته و دارد که آموزگار کلاس از " مریم " خواسته است انتقام بگیرد .

وارد دبیرستان هم که شدیم وضعیت تقریبا همان بود .

" معاون مدرسه " بر خلاف سابق با خود خط کش بلندی را حمل می کرد .

البته در اتاق خود کابلی را داشت و برخی اوقات از آن برای " تربیت  بچه ها " از آن استفاده می کرد .

تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران و نقد برنامه مهران مدیری و صدا و سیما در مورد معلمان

همیشه وقتی خاطرات " دبستان " تا " دبیرستان " را با خود مرور می کنم احساس خوب و خوشایندی به من دست نمی دهد .

وارد مرکز تربیت معلم هم که شدیم به خاطر حالت " شبانه روزی " اش تقریبا مثل پادگان بود .

خیلی ها برای آن که بتوانند پس از فراغت از تحصیل دو ساله سر کلاس نروند و خود را در اداره ای مشغول کنند ؛ فیلم بازی می کردند و کارهایی را انجام می دادند که با خلوت شان تفاوت های بسیاری داشت .

در کلاس های " تربیت سیاسی " که در تربیت معلم برگزار می شد و باید محل گفت و گو و انتقاد و بحث بود یک نفر را با عنوان " کارشناس " می آوردند و ایشان سخنرانی می کرد .

تریبون آزادی نبود و سوالات هم به صورت کتبی و گزینشی خوانده می شد . چهره های عصبانی دانش آموزان در این نقاشی برای من جای شکی باقی نمی گذارد که دانش آموزان ما تجربه های تلخ و گزنده نا کامی را بر گرده های نحیف خود متحمل می شوند

14 سال تمام  را در پادگانی به نام " مدرسه " سپری کردم .

در کنار کتاب های درسی همیشه علاقه ی شدید و وافری به مطالعه کتب غیردرسی داشتم .

همیشه عضو کتابخانه مدرسه بودم و از مطالعه کتاب های غیردرسی لذت می بردم .

البته همیشه والدین و خویشان به من نذکر می دادند که اصل کتاب های درسی است و این کتاب ها آدم ها از مسیر منحرف می کند و معدل را پایین می آورد .

فکر می کردم دانشگاه جایی متفاوت باید باشد .

بیش از 6 سال از دوران عمرم در دانشگاه تهران سپری شد .

در سال 78 که دوره کارشناسی ارشد را در این دانشگاه با معدل حدود 18 به پایان رساندم در دوره دکتری شرکت کردم .

علی رغم قبولی در آزمون " تافل " و نیز ذهنیت مثبتی که نسبت به قبولی خود در آزمون تشریحی داشتم اما دانشگاه حتی به من کارنامه هم نداد چه برسد به دعوت برای مصاحبه تخصصی .

برخورد من با اساتید اکثرا از نوع " انتقادی " بود و البته علی رغم شعار اکثر اساتید و حتی تدریس کتاب های " تفکر انتقادی " تصورم این بود و هست که آن ها نمی خواستند برای دوره نسبتا طولانی دکتری مرا تحمل کنند .

پس از ناکامی در ادامه تحصیل در مقطع PHD تصمیم گرفتم تا در عرصه " رسانه " فعالیت های اجتماعی خود را ادامه دهم .

با برخی که صحبت می کنم خاطرات اکثر آن ها در تنبیه و خشونت و تحقیر معلمان خلاصه می شود .

از نحوه تنبیه و روش های مختلف خاطره های مختلفی را نقل می کنند و این حس خوبی به معلم نمی دهد .

در هفته معلم امسال تصمیم گرفتم که در درس خودم 3 دانش آموز را تشویق کنم .

« مبین رمضانیان » که سال قبل و امسال در درس زبان انگلیسی رتبه آورده و چند جایزه از اداره منطقه و اداره کل گرفته بود از او خواستم که یک خاطره " خوب " و یک " خاطره " بد " از دوران تحصیل اش را برای دانش آموزان در سر صف بگوید .

تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران و نقد برنامه مهران مدیری و صدا و سیما در مورد معلمان

خاطره بد چنین بود :

در دوره اول متوسطه سر کلاس نسبت به یکی از مطالب مطروحه توسط معلم زبان ایراد گرفته و برای او از یک کتاب مطلب درست را بازگو کرده بود .

تک تک کلماتی که معلم بر زبان می آورد و رفتاری که از خود بروز می دهد تا پایان عمر بر روان و ذهن دانش آموزان حک خواهد شد  مبین تاکید می کرد که معلم از این کار او ناراحت شده و  ضمن تحقیر در مقابل سایر دانش آموزان ، نمره  خیلی پایینی در آخر ترم به او داده بود .

آیا این مسائل به آسانی از ذهن دانش آموزان پاک می شوند ؟

ممکن است برخی بگویند که این معلمان در " اقلیت " هستند و نمی توان یک مورد را به همه تعمیم داد اما در پاسخ باید گفت که جامعه  حداقل در موضوع " مطالبات معلمان " با آن ها همراه و همدل نیست و آن قدر که که با کارگر همدلی می کند با معلمان یکدل نیست .

برای موضوع ظریف و حساسی مانند آموزش حتی یک معلم هم با این تفاسیر زیاد است .

در این جا نمی خواهم رفتار و گفتار « مهران مدیری » را در برنامه خندوانه ( این جا ) تایید کنم و البته هر رفتار و عملکرد هر فردی باید در جایش مورد " نقد " قرار گیرد .

( باید تاکید کنم به عنوان یک معلم و مدیر این رسانه به هیچ وجه سیاست ها و نگرش حاکم بر صدا و سیما نسبت به موضوع آموزش را تایید نمی کنم و متاسفانه نگاه این دستگاه رسانه ای نسبت به موضوع تعلیم و تربیت یک نگاه دست چندم بوده و در موضوع تبلیغات برای کنکور خلاصه می شود .

تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران و نقد برنامه مهران مدیری و صدا و سیما در مورد معلمان

حتی برنامه ای مانند " پرسشگر " را یک شوی تبلیغاتی برای جمع کردن مخاطب می دانم و تاکنون بحث های جدی با حضور کارشناسان مستقل و منتقد انجام نشده است و البته به همین دلیل تاکنون مورد استقبال  و توجه معلمان واقع نشده است ... در این موضوع در آینده بیشتر خواهم نوشت )

در یادداشتی که به این مناسبت در صدای معلم منتشر شد ( این جا ) تقریبا همه  مدیری را به باد انتقاد گرفته و او را محکوم کرده بودند .

حتی دو دوست محترم و همکار نیز در مورد آن مطلبی نوشتند .

اما نه در نظرات ( کامنت ها ) و نه در مطالبی که به صورت وسیع در شبکه های اجتماعی منتشر شده بود حتی یک نفر علت این رفتار را جویا نشده و یا آن را تحلیل نکرده بود .

در آن کلیپ مدیری با آگاهی کامل و با اعتماد به نفس از کارهای خود می گوید و اصلا هم احساس ناراحتی نمی کند .

حاضرانی هم که در استودیو نشسته اند با او کاملا همراهی می کنند .

آیا این وضعیت تامل برانگیز نیست ؟

اگر دانش آموزی بتواند در محیط مدرسه به راحتی نظرش را بیان کند و انتقادش را بدون ترس و واهمه ابراز کند دیگری چه نیازی است که بخواهد به چنین کارهایی دست بزند و یا حرف هایی از این جنس بزند ؟

اگر محیط مدارس ما به جای آن که خشن و مانند پادگان باشد و تنها هنرش " یکسان سازی " آدم ها باشد به تفاوت های فردی احترام بگذارد و سخن آنان را بشنود ؛ آیا در آینده هنرمندان و سایر اقشار جامعه ما این چنین از دوران " مدرسه " یاد خواهند کرد ؟

 « شیرین یوسفی » در یادداشتی که قبلا در صدای معلم منتشر شده است ( این جا ) به موضوع " نقاشی یک دانش آموز کلاس هشتمی " اشاره کرده و آن را تحلیل می کند .

تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران و نقد برنامه مهران مدیری و صدا و سیما در مورد معلمان

در بخشی از این مطلب آمده است :

" ....ساختار های صلب فرهنگی و نگاه آمرانه به مقوله فرهنگ، اجتماع، خانواده و مدرسه زمینه ساز تجربه های نا کام فردی و اجتماعی فراوانی برای دانش آموزان در مدرسه، خانواده و جامعه شده است. انباشت این نا کامی ها در روح و روان نحیف این عزیزان، هیمه مستعدی برای شعله ور شدن ایجاد کرده است. در نقاشی مورد نظر شعله های برآمده از هیمه نا کامی دانش آموزان" ساختمان مدرسه و معلمان"را درخود فرو برده است. چهره های عصبانی دانش آموزان در این نقاشی برای من جای شکی باقی نمی گذارد که دانش آموزان ما تجربه های تلخ و گزنده نا کامی را بر گرده های نحیف خود متحمل می شوند.... )

آیا کارکرد مدرسه و نظام آموزشی و عوامل آن همان است که در جامعه می بینیم ؟

دانش آموزان در مدارس ما " آزادی " و " خود بودن " را تجربه نمی کنند .

تنها کارکرد مدرسه و معلم در نظام آموزشی ما " ماشین توصیه و نصیحت " است .

به آن ها آموزش داده نمی شود که چطور باید دیگران را نقد کنند و البته نقدپذیر هم باشند .

وقتی دانش آموزی نتواند در مدرسه حرف بزند ، انتقاد کند و همیشه دعوت به سکوت می شود این ها مانند " عقده " در روان او متراکم می شوند و در امثال " مدیری ها " متجلی می شوند .

( البته این نیازمند آن است که معلمان خود نقادی را آموخته باشند )

معلم نباید فکر کند و یا این توهم برای او ایجاد شود که اگر فرضا دانش آموزی از عملکرد او انتقاد کرد شیرازه اداره کلاس فرو ریخته و اقتداری برای مدیریت کلاس برای او باقی نخواهد ماند .

تک تک کلماتی که معلم بر زبان می آورد و رفتاری که از خود بروز می دهد تا پایان عمر بر روان و ذهن دانش آموزان حک خواهد شد .

اما متاسفانه کم نیستند معلمانی که به این موضوعات نگاه " سطحی " دارند و خیلی آن ها را جدی نمی گیرند .

تفکر انتقادی در آموزش و پرورش ایران و نقد برنامه مهران مدیری و صدا و سیما در مورد معلمان

اگر محیط مدرسه فضای نقد و گفت و گو باشد همه یاد می گیرند که مسئولیت پذیر باشند ؛ به قراردادهای اجتماعی و قانون احترام بگذارند و مهم تر از همه فرهنگ پرسشگری و مطالبه گری در ذهن ناخودآگاه جامعه شکل گرفته و نهادینه می شود .

در این صورت معلم دیگر نیازی نخواهد داشت که همیشه از موضع ضعف و انفعال شاهد به سخره گرفته شدن و یا متلک های دیگران باشد و بخواهد دائما جایگاه خود را برای دیگران اثبات کند ؛ چرا که نقش " مرجعیت " معلم احیا شده و جامعه این جایگاه را با احترام خواهد نگریست.

 

( 1 ) نگرشی بر بنیان های دولت مدنی در غرب ، انوش جعفری ، تهران : آرون ، 1380 ، چاپ اول ، ص 12

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار/

بودجه آموزش و پرورش و کسری بودجه سال 97

سید حمایت میرزاده با انتقاد از بالا رفتن حجم معوقات آموزش و پرورش، عنوان کرد: در سال‌های اخیر نگاه به بودجه آموزش و پرورش همواره به گونه‌ای بوده است که همگان از اینکه لایحه بودجه دولت با کسری مواجه می‌شود، مطلع هستند و نمایندگان با اطلاع از همین مسئله بودجه را به تصویب می‌رسانند.

نماینده مردم گرمی در مجلس شورای اسلامی افزود: بودجه آموزش و پرورش باید به صورت عملیاتی تدوین و به مجلس ارائه شود به این نحو که این بودجه با توجه به عملکرد سال 96 که چه میزان بودجه صرف هزینه‌های آموزش و پرورش شده و این رقم کاملا مشخص است، بسته و حدود 10 درصد نیز با توجه به تورم سالیاه به آن افزوده شود.

میرزاده با بیان اینکه قدرت مانور مجلس در جابه‌جایی و تغییر بودجه به دلیل اعتراض سایر دستگاه‌ها کم است و مجلس نمی‌تواند ماهیت لایحه بودجه را تغییر دهد، ادامه داد: تا به امروز لوایح بودجه آموزش و پرورش تمام نیازهای این وزارتخانه را برطرف نکردند و این بودجه هیچ‌گاه برمبنای عملکرد ارائه نشده است.

عضو فراکسیون مستقلین ولایی مجلس با طرح این ادعا که آموزش و پرورش تا پایان سال با کسری 20 هزار میلیارد تومانی مواجه می‌شود، اظهار کرد: این در حالیست که اعتباری که امسال برای وزارت آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است، بیشتر از 40 هزار میلیارد تومان است.

وی ادامه داد: بخش عمده‌ای از کسری بودجه آموزش و پرورش مربوط به پاداش پایان خدمت و حقوق به تعویق افتاده حق التدریسی‌ها است که انباشته شده و این کسری را ایجاد کرده است.

سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات در مجلس شورای اسلامی عنوان کرد: در عین حال این سئوال باید پاسخ داده شود که وقتی قرار است مطالبات فرهنگیان پرداخت شود چرا این اعتبارات را با تأخیر پرداخت می‌کنیم تا فرهنگیان نسبت به نظام و انقلاب بدبین شوند.

خبرگزاری خانه ملت

پایان پیام/

آذربایجان شرقی

منتشرشده در نامه های دریافتی

آزار جنسی در مدرسه و جای خالی آموزش مهارت های زندگی در آموزش و پرورش  اول

نتیجه خروجی دستگاه تعلیم و تربیت همانی است که آقای جنتی رئیس خبرگان می گوید از آن رضایت ندارد ، اگر این عدم رضایت را شخصی تعبیر نکرده و نصاب اطلاعات و آماری بدانیم که آقای جنتی از آن مطلع و بهره می برد ، می توان به شکست سند تحول یقین داشت.

حدود ده سال و بیشتر از رونمایی سند می گذرد و اوضاع دستگاه تعلیم و تربیت از ما قبل بهتر نشده است بلکه روزگار نزار آن ، عدم پویایی اداری و سازمانی ، اسف بار بودن مسائل آموزشی ، سردرگمی و ادامه تعدد مدارس مختلف و بی عدالتی آموزشی ، فشل بودن شورای عالی آموزش و پرورش ، بی اثر بودن کتاب های درسی ، نارضایتی معلمان از فرق معیشتی نسبت به کارکنان دیگر دستگاه ها و دهها معضل درون و برون سازمانی و مشکلات پیرامونی ، نشان از آن دارد که هیچ اراده ای برای تدوین و حتی علاجی هرچند فوری برسرراه آن وجود ندارد.

آموزش و پرورش سیستم به امان خود رها شده و مسئولین آن ماشین امضایی هستند که بیستم هر ماه برای دریافت و پرداخت حقوق به خزانه مراجعه می کنند ، دستگاه آموزش و پرورش نویابی ، نوپایی ، چالاکی و نوزایی و به روز بودن خود را از دست داده است ، مرده متحرکی که تابوت آن به روی دست ها تکانی می خورد و اکنون فاجعه اخلاقی آن را به صدر اخبار زرد روز بدل نموده که هر روز یک ماجرایی خوره جان معلمان ، دانش آموزان و خانواده ها شده است.

آزار جنسی در مدرسه و جای خالی آموزش مهارت های زندگی در آموزش و پرورش

دوم

... ماجرای مدرسه ای که ناظمش تا قبل حادثه ادعا می کرد با بچه ها دوست است و ارتباطی دوستانه و صمیمی دارد و اتفاقا بعضی همکاران شکل این ارتباط را غیر طبیعی می خواندند و اما او به مدیر در جواب گفته بود که بعضی همکاران از سر حسادت انتقاد می کنند ؛ مدیر برای جذب خانواده و تبلیغ مدرسه ، جانب ناظم را می گرفت اما یکی از همکاران مجرب می گفت من که در تربیت معلم آموزش دیده ام با سال ها تجربه ،  شیوه ارتباط های این چنینی را روند معیوب می دانم.

این انتقاد و آن دفاع ادامه داشت و ناظم برای روکم کنی ، کارهای عجیب و غریب می کرد تا حرف خود را به کرسی بنشاند اما حرف و عمل فراتر از انتقاد به جنبه های آموزشی بود .

او با استفاده از روش های پوپولیستی و ظاهرفریب و رانت عاری از تخصص و شایسته سالاری به ساحت تربیتی و اخلاقی ورود کرده بود که بسیار پیچیده و چند وجهی می باشد . او به بچه ها به دور از منطق تربیتی و آموزشی نزدیک می شود . بچه ها در دنیای منشوری شیطنت می کردند شیطنتی صادقانه و گاهی مرموزانه او در تله و باتلاق لج و کج افتاد وگردونه سیکل معیوب را طی می کرد ، اما همکار منتقد مواظب بود که بچه ها آسیب نبینند و هشدارها را به مدیر می داد اما مدیر برای کسب بازخورد و جذب تعداد بیشتر و مدرسه ای پول آور و ناظم مدهوش از برد در این اختلاف سلیقه به خطای بنیادین افتاد . به علت عدم آموزش های بنیادین و استاندارد ، ناظم و شیطنت بچه ها تشدید می شود و از جمله بازخورد شوخی های موردی ... و این ادامه دارد که ناگهان یکی از بچه ها در حیاط مدرسه به ناظم می گوید: آقا فلانی در موبایلش چیزهایی دارد ! ناظم بدون تفکر و تانی در جمع پاسخی می دهد که به ضد تربیت بدل می شود ، پاسخ به یک نوجوان در سن بلوغ و غرور، این بود : " داشته باشد به تو چه مربوط است مگر فضولی ؟! "

استارت دوم فاجعه از اینجا کلید می خورد .چرخش گردونه سخت تربیتی معیوب ، ناظم و دانش آموز زرنگ و مغرور را می چرخاند ، فضولی و لجاجت ، دانش آموز تحریک می شود ، دوربین موبایل کمینگاه ناظم می شود . او تصمیم خود را گرفته بود شکار لحظه های گفتمان ناظم خود محور و مغرور با بچه ها در زمان های مختلف ...

آزار جنسی در مدرسه و جای خالی آموزش مهارت های زندگی در آموزش و پرورش

... و روزها می گذرد تا در یک بزنگاه روزی که معلم منتقد نیامد ، ناظم مشتاقانه به کلاسشان می رود . خوب چه درسی دارید ، ادبیات ! چه خوب ، کجای درس هستید؟ که دانش آموزی می گوید : آقا باز هم درس ! نمیشه به جای درس ادبیات ، از چیزهایی دیگر حرف بزنیم ؟چه چیزی پسرجان !؟ از مشکلات بلوغ و مسائلی از این دست ! اکثر بچه ها هم تایید می کنند،  قند در دل دانش آموز فضول آب می شود ، دست به کار می شود ، موبایل را در جیب کوچک کوله جاسازی می کند و مشغول فیلم برداری مخفی می شود ... تعلیم و تربیت موضوع دست چندم برای یک نظام نباید باشد تا خروجی آن عاری از مهارت های زندگی شود

آغاز گفت و گو به اینترنت ، چت ، موبایل ، دوست بازی ، دنیای مجازی و آنقدر کلاس باز می شود که ارتباط ، ارتباط غیر معقول و خارج از قاعده آموزشی و تربیتی می شود وآن دیالوگ نامتعارف و معیوب از زبان دانش آموز دبیرستانی در کلاس فیلمبرداری می شود و...

واکاوی و موشکافی علل و انگیزه های سئوال لخت دانش آموز در پاسخ ناظم ، نیاز به متخصصان روانشناسی و تربیتی دارد که از حوصله این مقال خارج است... فردای آن روز عملکرد تک بعدی ناظم و مدیریت نامطلوب کلاسش در دنیای مجازی دست به دست می چرخد که آب ریخته شده به راحتی جمع نخواهد شد.

سوم

معلم منتقد پس فردای حادثه به دبیرستان می آید و روی میز صدر اخبار خبر ندانم کاری و بدکاری همکار و غرق شدن شاگردان معصومش را مشاهده می کند . حسن ، علی ، مجید ، آرش و میثم ، شاهرخ و ایرج ، تک تک آنها را می شناسد ؛ معصوم ، زلال ، پرسشگر ، جست و جو گر ، خلاق و سرشار از اندیشه های بکر...

... همین لحظه کریم مبصرهمان کلاس به دفتر می آید تا دفتر کلاس راببرد ، چشم در چشم ، معلم و شاگرد هر دو نگاه به یکدیگر را می دزدند ، اشک در چشمان معلم جاری می شود ، روی بر می گرداند ؛ دانش آموز می رود . او به همکار بغل دستی اش می گوید افسردگی آوار بعدی است که به سراغ آنان خواهد آمد . هرکدامشان کاری ناکرده برچسبی است که تا ابد به آنان خورده است . همکارش در تایید می گوید کلاس بغلی درباره خبر این کلاس چیزهایی عجیب و غریبی نقل می کنند که در صحت آن بسیار تردید است اما گفتمان یک کلاغ ، چهل کلاغ و شایعات در سطح مدرسه ، منطقه ، شهر، بین خانواده ها و مردم پخش شده است . معصومیت از دست رفته با جنجال خبری مصونیت بچه ها را نشانه رفته است و آنان حتما قربانی بی تدبیری و رفتارهای سلیقه ای شده اند.

آنچه از اردو و استخر دانش آموزان از زبان بچه ها و خانواده آنان درروزنامه و رسانه های روز شنیده و خوانده ایم تاسف هرانسانی را که دل در گرو تربیت ، توسعه انسانی و خروجی نسلی والا و برتر را انتظار دارد برمی انگیزد...

اگر مدیر اندکی دقت می کرد می توانست با خرد جمعی از بروز ناهنجاری جلوگیری نماید و آن را به نحو احسن مدیریت کند ، اما خطای مدیر فاحش است چون کشمکش معلم منتقد و دفاع ناجور ناظم روزها ادامه داشت .

در یک بحث سرپایی ، ناظم با غرور به معلم منتقد می گوید چطور وقتی دانش آموز خاطی را به دفتر می فرستید ، من با او حرف می زنم و اتفاقا قانع می شوند و ما با هم ارتباط خوبی می گیریم ؛ معلم منتقد می گوید : من که با دانش آموز خاطی مشکل ندارم و اتفاقا از نظر من در کلاس خودم خاطی نیست و تمام تکالیف و استاندارد های کلاس را رعایت می کند . ناظم بی گدار به آب می زند و می گوید اکثر معلمان با او مشکل دارند اما او سیر تا پیاز محرمانه های کرده و ناکرده خودش را به من می گوید /

معلم منتقد می گوید آقای مدیر این نشانه خوبی نیست ، باید ستاد تربیتی تشکیل و از مشاور ورزیده کمک گرفته شود ، اولیایش دعوت شوند و کار کارشناسی و دقیق و تربیتی صورت بگیرد .

اینجاست که مدیر به عنوان فصل الخطاب ، هرگونه راهکار را می بندد و می گوید آقا معلم ، تو که مشکلی نداری پس دغدغه ات چیست ؟ اجازه بده ناظم به سبک خودش دانش آموزان را مهار کند .

 

 چهارم

جزیره ای عمل کردن ، نگاه درآمدی به آموزش و پرورش ، رقابت های سلیقه ای،  بی توجهی به نبود نظام تعلیم و تربیت هماهنگ و جدایی تعلیمات پرورشی از آموزش تعلیمات آموزشی و بی خبری  فعالیت های پرورشی از فعالیت آموزشی ، هر کدام بدون هدف کار خود را می کنند  . بی اعتباری و بی خاصیتی سند تحول ، عدم اجرایی سند تحول به جهت تدوین مواد رویایی و فضایی و دستورات غیر عملی و شعاری آن ، آموزش و پرورش را دچار بیماری بی اثری نموده است که خروجی دستگاه تعلیم و تربیت را با سونامی بدتربیت ها و بی تربیت ها در آینده ای نزدیک مواجهه خواهد نمود.

بارها در صدای معلم از زبان فرهیختگان ، معلمان ، صاجب نظران در قلم ها و اندیشه های متنوع هشدار داده شد که قواعد تعلیم و تربیت این گونه نیست که اکنون آوار برسر بچه ها فرود می آید.

تعلیم و تربیت قاعده و استانداردی را طلب می کند که همه اجزا و جوانب آموزشی و پرورشی را باید به صورت هماهنگ و چند بعدی و چند وجهی و عین چرخ دنده های ساعت پیش رونده تعریف کرد.

تعلیم و تربیت موضوع دست چندم برای یک نظام نباید باشد تا خروجی آن عاری از مهارت های زندگی شود .

تعلیم و تربیت موضوع دست چندم برای یک نظام نباید باشد تا خروجی آن عاری از مهارت های زندگی شود

چرا در دستگاه تعلیم و تربیت ، مهارت آموزی در کنار دانش اندوزی معنایی ندارد و متربیان طوطی وار آموزش می ببیند و نتیجه آن در کوران زندگی ناخواسته به بن بست می خورند که هم به خود و هم به دیگران خسارت جبران ناپذیر وارد می کنند؟ اگر فقط و فقط همین موضوع آسیب شناسی شود علاج کار بگیر و ببند و پچ پچ ودرگوشی نخواهد بود.

عدم آشنایی بچه ها با مهارت های مقدماتی زندگی و سبک آن در موازات تحصیل آموزشی ، نداشتن مکانسیم فراگیری عملی مهارتی در کنار یگدیگر واز همه مهمتر کم رنگ شدن تشکیلات محوری و مسئولیت پذیری دانش آموزان در مکان های امن و مکمل برنامه رسمی مثل کانون فرهنگی و تربیتی ، هلال احمر و کانون پرورش فکری که از لحاظ کار تشکیلاتی ، ریشه دار و اصیل و مکمل برنامه های آموزش و پرورش می باشند که باعث سست عنصری متربی و مربی و درنگاه سلیقه ای و تجاری ودرآمدی ، هنجارهای مهم به ناهنجاری بدل خواهد شد .

... جا دارد ، اگر برنامه موشکی به عنوان راهبرد تلقی می شود قطعا آموزش و پرورش هم مسئله ای مهم می باشد که استراتژیک ترین جلسات و تدوین مهمترین برنامه کشور را باید ازآن خود نماید و توسعه انسانی و مسئله تعلیم و تربیت اصلی ترین دغدغه حاکیمت باشد و راهکار و تدوین برنامه کوتاه مدت و بلند مدت برای پایداری کشورخارج از دستگاه اداری آموزش و پرورش در سطح کلان وامنیت ملی ، مسائل و راهکارهایش را برای راهبردی ترین بخش کشور " توسعه انسانی " تدوین و برنامه سازی و برنامه ریزی و اقدام و نظارت کرد .

این شاید تنها راه نجات تربیت نسل در مقیاس ملی با نگاهی همه جانبه ، کشتی طوفان زده را به سرمنزل ایده آل برساند .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در دانش آموز

گروه استان ها و شهرستان ها/

جمعی از آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی در نامه ای به صدای معلم از مشکلات و دشواری های کار خود و کم لطفی مسئولان گفته اند .

فرمول افزایش حقوق کارمندان دولت  با سلام و احترام
پس از ماه ها تلاش دولت و مجلس در نهایت تصمیم بر این شد که حقوق کارمندان به صورت پلکانی نزولی از 20 درصد تا 1 درصد افزایش یابد و حقوق های بالای 5 میلیون تومان افزایش نیابد.

راهکار بسیار ساده برای این کار استفاده از فرمول زیر بود:
(حقوق مشمول کسورات کارمند در سال 96) × (200/(حقوق مشمول کسورات کارمند در سال 96) -50 )


با این فرمول بسیار ساده کارمندانی که سال قبل یک میلیون تومان دریافتی داشتند 20 درصد و آنهایی که 5 میلیون تومان دریافتی داشتند 0% افزایش حقوق خواهند داشت.
اما کاری که دولت کرده این بوده است که در خطای اول ضریب ریالی را برای همه 6% افزایش داده و با این ترفند که امسال حقوق بالای 5 میلیون تومان افزایش نمی یابد ؛ این افزایش ضریب را برای حقوق های بالا بی اثر اعلام کرده است.

نکته بسیار مهم این است که قانون اضافه نشدن حقوق های بالای 5 میلیون تومان برای امسال است و از کجا معلوم که سال بعد هم این قانون التزام اجرایی داشته باشد ؟

اگر التزامی در این رابطه وجود نداشته باشد سال بعد هرچه ضریب ریالی افزایش یابد با ضریب امسال جمع می شود و حقوق های بالا دوباره به طور ناگهانی جهش خواهند داشت.

اما خطای دوم در تعیین فمولی که برنامه و بودجه پیشنهاد داده است اینکه به جز حداقلی بگیران بقیه قشرهای حقوق بگیر هیچ کدام به اندازه تناسبی که باید افزایش داشته باشند ندارند ؛ به طور مثال کسی که فقط 200 هزار تومان بیشتر از حداقلی بگیران دریافتی دارد به طور ناگهانی 5 الی 6 درصد کمتر از حداقلی بگیران افزایش حقوق خواهد داشت.

سوال اینجانب در اینجا اینست که :

چرا به جای استفاده از فرمول های بسیار ساده به سراغ فرمول های بسیار دور از ذهن رفته اند و در پس این گنگ سازی و مبهم سازی به دنبال چه هدفی هستند؟


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

نامه زیر توسط یکی از فرهنگیان مطنقه 2 تهران ارسال گردیده است .

« صدای معلم » آمادگی خود را برای دریافت پاسخ مسئولان اعلام می کند .

منتشرشده در یادداشت

صمد بهرنگی معلمی برای همه اعصار

بدواً باید اذعان داشت که مهمترین عامل جاودانگی صمد_بهرنگی (معلم روستاهای محروم آذربایجان) قبل از نوشته های آتشین و تهییج کننده اش، مشی زندگی، ساده زیستی و واقع بینی اوست.
مهمترین شاهکار صمد در حیات کوتاه و پرماجرایش (قبل از نگارش ماهی سیاه کوچولو) با مردم بودن و به خاطر مردم زیستن است.
مرگ مشکوک و مه آلود وی آخرین بخش از پازل جاودانگی اوست.


 معلمی تبعیدی و تنبیهی در اعماق
 محروم ترین روستاهای ایران، به جای وادادگی و افسردگی با انگیزه و انرژی مضاعفش شوق زیست آگاهانه را بی هیچ منتی به کلاسهای درسش پمپاژ می کند و با پای پیاده رنج حمل کتابها را به دوش کشیده و رایگان در دسترس دانش آموزانش می گذارد.منبع الهامش مردم عادی کوچه بازار و روستاییان ساده دل و دانش آموزان پاک سرشتش می باشند.
صمد بدون اینکه ژست روشنفکری بگیرد به دل توده می زند و با زبان ساده و بهره گیری از تمثیلات و استعاره های نغز بومی به بیان مشکلات و معضلات جامعه پیرامونی خود همت می گمارد.

وی به عنوان معلمی دلسوز، آگاه و قهار بدون در نظر گرفتن منافع شخصی، فداکارانه دست به تربیت دانش آموزان شجاع و اندیشمند می زند.
بهرنگی به شاگردانش عشق می ورزد و حقوق ماهیانه اش را صرف خرید کتاب (غذای روح و روان) می کند.

وصف صمد را بهتر است از زبان بزرگان مرور کنیم:
مفتون امینی شاعر پرآوازه معتقد است که صمد به دانش آموزانش بیشتر از پدر و مادرهایشان محرم بود.
علی اشرف درویشیان نویسنده چپ گرا می گوید بعد از مرگ صمد بهرنگی در سال ۱۳۴۷ کوشیده است تا راه او را ادامه دهد.


ولی صمد بهرنگی را باید در آینه نویسنده و شاعر بزرگ غلامحسین ساعدی جست و جو کرد:
"کار ادبی و هنری برای صمد وسیله ای است برای رسیدن به هدف بزرگش.
در همه قصه ها و مقاله ها ساده و صمیمی با مردم عادی و شاگردانش حرف می زد. صمد تاریخ تولد و مرگ ندارد. برای او نمی شود شرح احوال و تراجم ترتیب داد. مرگ او همانقدر باور نکردنی ست که زندگی اش.
او تمام مدت در حال یاد گرفتن و یاد دادن بود و شاهکار او زندگیش بود.
صمد کوهی بود با بدنی همچون کاه، قدرتی عظیم در بدنی لاغر.
کسانی که دستخوش هر بادند و مثل آب خوردن وجدان خود را اجاره می دهند از این که صمد به هیچ روی فریفته پول و مقام نشد متحیرند.
چناری که به طوفان سر خم نکرد و به تبری شکست. مردی که نخواست در خوشی های تهران غرق شود و در آبهای ارس غرق شد..."

صمد از ۱۸ سالگی به عنوان معلم وارد آموزش و پرورش شد و تا ۲۸ سالگی نبردی بی امان با جهالت و خرافات رایج زمانه ترتیب داد و در عمر کوتاهش علاوه بر تربیت دانش آموزان شجاع و اندیشمند، صدها کتاب، مقاله، داستان و ترجمه از خود به یادگار گذاشت.

از آثار پرشمارش ماهی سیاه کوچولو شهرتی عالمگیر داشته و کتاب "کندوکاو در مسائل تربیتی ایران" شاید از بهترین و واقع بینانه ترین کتب در نوع خود باشد.

آثار صمد به طور کلی شامل:

قصه های کودکان

* تلخون و چند قصه دیگر
* بی‌نام
* اولدوز و کلاغ ها
* اولدوز و عروسک سخنگو
* کچل کفتر باز
* پسرک لبو فروش
* افسانه محبت
* ماهی سیاه کوچولو
* پیرزن و جوجه طلایی‌اش
* یک هلو هزار هلو
* ۲۴ ساعت در خواب و بیداری
* کوراوغلو وکچل حمزه
* کلاغها، عروسکها و آدمها

کتاب های غیرداستانی

* کند و کاو در مسائل تربیتی ایران
* الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان
* مجموعه مقاله‌ها
* انشا و نامه نگاری برای کلاسهای ۲و۳ دبستان
* آذربایجان در جنبش مشروطه

افسانه ها و فرهنگ مردم

* افسانه‌های آذربایجان
* تاپماجالار، قوشماجالار

ترجمه‌ها

* ما الاغها!
* دفتر اشعار معاصر از چند شاعر فارسی زبان
* خرابکار
* کلاغ سیاهه
* پسرک روزنامه فروش

صمد بهرنگی معلمی برای همه اعصار

صمد جاودانه شد امروزه چقدر جای صمدها در آموزش و پرورش بیمار ما خالیست!
بدون شک اگر صمد عمر طبیعی شصت و هفتاد ساله طی می کرد، الان یکی از بزرگترین نویسندگان و روشنفکران تاریخ ایران تلقی می شد.
به هر حال صمد همانند ماهی سیاه کوچولویش با مرگی افسانه ای جاودانه شد.
خود در این خصوص می گوید:
"مرگ خیلی آسان می تواند الان به سراغ من بیاید... مهم اینست که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد"

سال ۷۲ در سالمرگ صمد این شعر ساده و صمیمی را به یادش زمزمه کرده ام:

ائل مشعلی

ائل مشعلی معلم
جنت گولو معلم
سن باشیمین تاجیسان
ائل بولبولو معلم


اوجا - اوجا اوچارسان
جهالتدن قاچارسان
قارانلیق دونیالارا
قیزیل پرده آچارسان


مدرسه لر دوزلدی
آی ایشیغی گؤزلدی
دان اولدوزو گؤروندو
گئجه گوندوزه گلدی



محبتین نمی سن
اوشاق لار همدمی سن
طوفانلی دریالاردا
نجات وئرن گمی سن


چشمه لرین سریندی
محبتین دریندی
آللاه سندن راضی دی
بهشت سنین یئریندی

صمد بهرنگی معلمی برای همه اعصار


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

آیا هوش مصنوعی موجب تحول مثبت در آموزش و پرورش ایران می شود ؟

بلی - 57%
خیر - 43%

مجموع آرا: 223

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور