اول
نتیجه خروجی دستگاه تعلیم و تربیت همانی است که آقای جنتی رئیس خبرگان می گوید از آن رضایت ندارد ، اگر این عدم رضایت را شخصی تعبیر نکرده و نصاب اطلاعات و آماری بدانیم که آقای جنتی از آن مطلع و بهره می برد ، می توان به شکست سند تحول یقین داشت.
حدود ده سال و بیشتر از رونمایی سند می گذرد و اوضاع دستگاه تعلیم و تربیت از ما قبل بهتر نشده است بلکه روزگار نزار آن ، عدم پویایی اداری و سازمانی ، اسف بار بودن مسائل آموزشی ، سردرگمی و ادامه تعدد مدارس مختلف و بی عدالتی آموزشی ، فشل بودن شورای عالی آموزش و پرورش ، بی اثر بودن کتاب های درسی ، نارضایتی معلمان از فرق معیشتی نسبت به کارکنان دیگر دستگاه ها و دهها معضل درون و برون سازمانی و مشکلات پیرامونی ، نشان از آن دارد که هیچ اراده ای برای تدوین و حتی علاجی هرچند فوری برسرراه آن وجود ندارد.
آموزش و پرورش سیستم به امان خود رها شده و مسئولین آن ماشین امضایی هستند که بیستم هر ماه برای دریافت و پرداخت حقوق به خزانه مراجعه می کنند ، دستگاه آموزش و پرورش نویابی ، نوپایی ، چالاکی و نوزایی و به روز بودن خود را از دست داده است ، مرده متحرکی که تابوت آن به روی دست ها تکانی می خورد و اکنون فاجعه اخلاقی آن را به صدر اخبار زرد روز بدل نموده که هر روز یک ماجرایی خوره جان معلمان ، دانش آموزان و خانواده ها شده است.
دوم
... ماجرای مدرسه ای که ناظمش تا قبل حادثه ادعا می کرد با بچه ها دوست است و ارتباطی دوستانه و صمیمی دارد و اتفاقا بعضی همکاران شکل این ارتباط را غیر طبیعی می خواندند و اما او به مدیر در جواب گفته بود که بعضی همکاران از سر حسادت انتقاد می کنند ؛ مدیر برای جذب خانواده و تبلیغ مدرسه ، جانب ناظم را می گرفت اما یکی از همکاران مجرب می گفت من که در تربیت معلم آموزش دیده ام با سال ها تجربه ، شیوه ارتباط های این چنینی را روند معیوب می دانم.
این انتقاد و آن دفاع ادامه داشت و ناظم برای روکم کنی ، کارهای عجیب و غریب می کرد تا حرف خود را به کرسی بنشاند اما حرف و عمل فراتر از انتقاد به جنبه های آموزشی بود .
او با استفاده از روش های پوپولیستی و ظاهرفریب و رانت عاری از تخصص و شایسته سالاری به ساحت تربیتی و اخلاقی ورود کرده بود که بسیار پیچیده و چند وجهی می باشد . او به بچه ها به دور از منطق تربیتی و آموزشی نزدیک می شود . بچه ها در دنیای منشوری شیطنت می کردند شیطنتی صادقانه و گاهی مرموزانه او در تله و باتلاق لج و کج افتاد وگردونه سیکل معیوب را طی می کرد ، اما همکار منتقد مواظب بود که بچه ها آسیب نبینند و هشدارها را به مدیر می داد اما مدیر برای کسب بازخورد و جذب تعداد بیشتر و مدرسه ای پول آور و ناظم مدهوش از برد در این اختلاف سلیقه به خطای بنیادین افتاد . به علت عدم آموزش های بنیادین و استاندارد ، ناظم و شیطنت بچه ها تشدید می شود و از جمله بازخورد شوخی های موردی ... و این ادامه دارد که ناگهان یکی از بچه ها در حیاط مدرسه به ناظم می گوید: آقا فلانی در موبایلش چیزهایی دارد ! ناظم بدون تفکر و تانی در جمع پاسخی می دهد که به ضد تربیت بدل می شود ، پاسخ به یک نوجوان در سن بلوغ و غرور، این بود : " داشته باشد به تو چه مربوط است مگر فضولی ؟! "
استارت دوم فاجعه از اینجا کلید می خورد .چرخش گردونه سخت تربیتی معیوب ، ناظم و دانش آموز زرنگ و مغرور را می چرخاند ، فضولی و لجاجت ، دانش آموز تحریک می شود ، دوربین موبایل کمینگاه ناظم می شود . او تصمیم خود را گرفته بود شکار لحظه های گفتمان ناظم خود محور و مغرور با بچه ها در زمان های مختلف ...
... و روزها می گذرد تا در یک بزنگاه روزی که معلم منتقد نیامد ، ناظم مشتاقانه به کلاسشان می رود . خوب چه درسی دارید ، ادبیات ! چه خوب ، کجای درس هستید؟ که دانش آموزی می گوید : آقا باز هم درس ! نمیشه به جای درس ادبیات ، از چیزهایی دیگر حرف بزنیم ؟چه چیزی پسرجان !؟ از مشکلات بلوغ و مسائلی از این دست ! اکثر بچه ها هم تایید می کنند، قند در دل دانش آموز فضول آب می شود ، دست به کار می شود ، موبایل را در جیب کوچک کوله جاسازی می کند و مشغول فیلم برداری مخفی می شود ... تعلیم و تربیت موضوع دست چندم برای یک نظام نباید باشد تا خروجی آن عاری از مهارت های زندگی شود
آغاز گفت و گو به اینترنت ، چت ، موبایل ، دوست بازی ، دنیای مجازی و آنقدر کلاس باز می شود که ارتباط ، ارتباط غیر معقول و خارج از قاعده آموزشی و تربیتی می شود وآن دیالوگ نامتعارف و معیوب از زبان دانش آموز دبیرستانی در کلاس فیلمبرداری می شود و...
واکاوی و موشکافی علل و انگیزه های سئوال لخت دانش آموز در پاسخ ناظم ، نیاز به متخصصان روانشناسی و تربیتی دارد که از حوصله این مقال خارج است... فردای آن روز عملکرد تک بعدی ناظم و مدیریت نامطلوب کلاسش در دنیای مجازی دست به دست می چرخد که آب ریخته شده به راحتی جمع نخواهد شد.
سوم
معلم منتقد پس فردای حادثه به دبیرستان می آید و روی میز صدر اخبار خبر ندانم کاری و بدکاری همکار و غرق شدن شاگردان معصومش را مشاهده می کند . حسن ، علی ، مجید ، آرش و میثم ، شاهرخ و ایرج ، تک تک آنها را می شناسد ؛ معصوم ، زلال ، پرسشگر ، جست و جو گر ، خلاق و سرشار از اندیشه های بکر...
... همین لحظه کریم مبصرهمان کلاس به دفتر می آید تا دفتر کلاس راببرد ، چشم در چشم ، معلم و شاگرد هر دو نگاه به یکدیگر را می دزدند ، اشک در چشمان معلم جاری می شود ، روی بر می گرداند ؛ دانش آموز می رود . او به همکار بغل دستی اش می گوید افسردگی آوار بعدی است که به سراغ آنان خواهد آمد . هرکدامشان کاری ناکرده برچسبی است که تا ابد به آنان خورده است . همکارش در تایید می گوید کلاس بغلی درباره خبر این کلاس چیزهایی عجیب و غریبی نقل می کنند که در صحت آن بسیار تردید است اما گفتمان یک کلاغ ، چهل کلاغ و شایعات در سطح مدرسه ، منطقه ، شهر، بین خانواده ها و مردم پخش شده است . معصومیت از دست رفته با جنجال خبری مصونیت بچه ها را نشانه رفته است و آنان حتما قربانی بی تدبیری و رفتارهای سلیقه ای شده اند.
آنچه از اردو و استخر دانش آموزان از زبان بچه ها و خانواده آنان درروزنامه و رسانه های روز شنیده و خوانده ایم تاسف هرانسانی را که دل در گرو تربیت ، توسعه انسانی و خروجی نسلی والا و برتر را انتظار دارد برمی انگیزد...
اگر مدیر اندکی دقت می کرد می توانست با خرد جمعی از بروز ناهنجاری جلوگیری نماید و آن را به نحو احسن مدیریت کند ، اما خطای مدیر فاحش است چون کشمکش معلم منتقد و دفاع ناجور ناظم روزها ادامه داشت .
در یک بحث سرپایی ، ناظم با غرور به معلم منتقد می گوید چطور وقتی دانش آموز خاطی را به دفتر می فرستید ، من با او حرف می زنم و اتفاقا قانع می شوند و ما با هم ارتباط خوبی می گیریم ؛ معلم منتقد می گوید : من که با دانش آموز خاطی مشکل ندارم و اتفاقا از نظر من در کلاس خودم خاطی نیست و تمام تکالیف و استاندارد های کلاس را رعایت می کند . ناظم بی گدار به آب می زند و می گوید اکثر معلمان با او مشکل دارند اما او سیر تا پیاز محرمانه های کرده و ناکرده خودش را به من می گوید /
معلم منتقد می گوید آقای مدیر این نشانه خوبی نیست ، باید ستاد تربیتی تشکیل و از مشاور ورزیده کمک گرفته شود ، اولیایش دعوت شوند و کار کارشناسی و دقیق و تربیتی صورت بگیرد .
اینجاست که مدیر به عنوان فصل الخطاب ، هرگونه راهکار را می بندد و می گوید آقا معلم ، تو که مشکلی نداری پس دغدغه ات چیست ؟ اجازه بده ناظم به سبک خودش دانش آموزان را مهار کند .
چهارم
جزیره ای عمل کردن ، نگاه درآمدی به آموزش و پرورش ، رقابت های سلیقه ای، بی توجهی به نبود نظام تعلیم و تربیت هماهنگ و جدایی تعلیمات پرورشی از آموزش تعلیمات آموزشی و بی خبری فعالیت های پرورشی از فعالیت آموزشی ، هر کدام بدون هدف کار خود را می کنند . بی اعتباری و بی خاصیتی سند تحول ، عدم اجرایی سند تحول به جهت تدوین مواد رویایی و فضایی و دستورات غیر عملی و شعاری آن ، آموزش و پرورش را دچار بیماری بی اثری نموده است که خروجی دستگاه تعلیم و تربیت را با سونامی بدتربیت ها و بی تربیت ها در آینده ای نزدیک مواجهه خواهد نمود.
بارها در صدای معلم از زبان فرهیختگان ، معلمان ، صاجب نظران در قلم ها و اندیشه های متنوع هشدار داده شد که قواعد تعلیم و تربیت این گونه نیست که اکنون آوار برسر بچه ها فرود می آید.
تعلیم و تربیت قاعده و استانداردی را طلب می کند که همه اجزا و جوانب آموزشی و پرورشی را باید به صورت هماهنگ و چند بعدی و چند وجهی و عین چرخ دنده های ساعت پیش رونده تعریف کرد.
تعلیم و تربیت موضوع دست چندم برای یک نظام نباید باشد تا خروجی آن عاری از مهارت های زندگی شود .
چرا در دستگاه تعلیم و تربیت ، مهارت آموزی در کنار دانش اندوزی معنایی ندارد و متربیان طوطی وار آموزش می ببیند و نتیجه آن در کوران زندگی ناخواسته به بن بست می خورند که هم به خود و هم به دیگران خسارت جبران ناپذیر وارد می کنند؟ اگر فقط و فقط همین موضوع آسیب شناسی شود علاج کار بگیر و ببند و پچ پچ ودرگوشی نخواهد بود.
عدم آشنایی بچه ها با مهارت های مقدماتی زندگی و سبک آن در موازات تحصیل آموزشی ، نداشتن مکانسیم فراگیری عملی مهارتی در کنار یگدیگر واز همه مهمتر کم رنگ شدن تشکیلات محوری و مسئولیت پذیری دانش آموزان در مکان های امن و مکمل برنامه رسمی مثل کانون فرهنگی و تربیتی ، هلال احمر و کانون پرورش فکری که از لحاظ کار تشکیلاتی ، ریشه دار و اصیل و مکمل برنامه های آموزش و پرورش می باشند که باعث سست عنصری متربی و مربی و درنگاه سلیقه ای و تجاری ودرآمدی ، هنجارهای مهم به ناهنجاری بدل خواهد شد .
... جا دارد ، اگر برنامه موشکی به عنوان راهبرد تلقی می شود قطعا آموزش و پرورش هم مسئله ای مهم می باشد که استراتژیک ترین جلسات و تدوین مهمترین برنامه کشور را باید ازآن خود نماید و توسعه انسانی و مسئله تعلیم و تربیت اصلی ترین دغدغه حاکیمت باشد و راهکار و تدوین برنامه کوتاه مدت و بلند مدت برای پایداری کشورخارج از دستگاه اداری آموزش و پرورش در سطح کلان وامنیت ملی ، مسائل و راهکارهایش را برای راهبردی ترین بخش کشور " توسعه انسانی " تدوین و برنامه سازی و برنامه ریزی و اقدام و نظارت کرد .
این شاید تنها راه نجات تربیت نسل در مقیاس ملی با نگاهی همه جانبه ، کشتی طوفان زده را به سرمنزل ایده آل برساند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان