خبر آزار گروهی دانش آموزان پسر دبیرستانی غیر انتفاعی در تهران، چون آواری سنگین بر سر نظام آموزش و پرورش رسمی ما است.این اواخر گوش مان عادت کرده بود به پر پر شدن بچه های ایران در لابه لای آهن پاره هایی که اتوبوس می نامندش آن هم به بهانه هایی همچون اردوهای سیاحتی، راهیان نور...ولی از خدا پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد که ترجیح می دادم مصیبت دیروز هم از این جنس می بود.
آن گونه که در منابع معتبر آمده معاون انضباطی این دبیرستان غیرانتفاعی که نیروی آزاد بوده در دفتر کارش و در محل مدرسه آن هم در ساعت رسمی بچه ها را مورد آزار جنسی قرار داده است.
به عنوان یکی از اجزای نظام تعلیم و تربیت کشور این مصیبت را از 5 بعد مورد بررسی کارشناسی قرار خواهم داد. اگر بچه های مظلوم آن مدرسه به جای کسب اعتماد به نفس کاذب از شهریه هنگفت دبیرستان معین از" گوهر انسانی شان" اعتماد به نفس می گرفتند و بالاخره اگر نظام کلان آموزش و پرورش کشور، آموزش را کالایی نکرده بود و حرمت قلم، کلاس و معلم را به پول نفروخته بود .امروز عزادار این مصیبت نبودیم
آزار جنسی گروهی نوجوانان از منظر قضایی آزار جنسی کودکان و نوجوان یکی از موارد خشونت علیه آنها است . و در تمام کشورها و فرهنگ ها عملی مجرمانه تلقی می شود. از آنجایی که این آزار جنبه گروهی داشته و در فضا و زمانی انجام شده که به عنوان مدرسه الزامات بسیاری را از منظر قانونی و معنوی می طلبیده، به شدت برزشتی قضیه افزوده می شود. پرداختن به جنبه قضایی این مسئله در تخصص اینجانب نیست ولی بی شک رسیدگی قاطعانه به این پرونده که به سرمایه اجتماعی نظام تعلیم و تربیت ایران عزیز آسیب زد بر مطالبات قبلی جامعه و مردم از قوه قضائیه، افزوده شد.
آزار گروهی نوجوانان و اولیای مدرسه از آنجایی که سال ها معلمی کرده ام و با جو کلاس و مدرسه آشنا هستم این حد از گسست ارتباطی بین دانش آموزان از یک طرف و معلمان و مسولین مدرسه از سوی دیگر برایم جای تعجب فراوان دارد.
آنچه که نظام آموزش و پرورش ما را رنج می دهد و در روند توسعه پایدار ایران عزیز هم اختلال ایجاد می کند، نداشتن محتوای مناسب، غیرایدئولوژیک و منطبق با نیازهای روز جامعه است این رویداد مصیبت بار که در طی چندین ماه و با حواشی متفاوت مانند مصرف مشروبات الکلی و سیگار آن هم در مکان و زمان مدرسه در جریان بوده چرا توسط هیچ یک از دانش آموزان گزارش نشده است؟
سن و سال دانش آموزان در حدی نبوده که متوجه زشتی قضیه نباشند یا ترس مفرط مانع واکنش به آن باشد؟
کجا بودند عوامل بازرسی و نظارت ناحیه؟ کجا مرده بود مرید مدرسه و موسس آن؟ واقعا در این مدرسه چه خبر بوده است؟ آیا آنجا مدرسه بوده یا....؟
از نظر من تک تک معلمین این مدرسه هم به جهت عدم اشرف بر آنچه که در مدرسه و بردانش آموزان می گذشته قابل بازخواست هستند.
من معلم را چه شده است که" حال خراب و ناخوش" دانش آموزانم را تشخیص نمی دهم؟ چرا در چشم های او ترس و اضطراب را نمی بینم؟ چرا از زبان بدن او خشمش را نمی فهمم؟ چرا نفهمیده ام که حال او خراب خراب است؟ چرا از این که دل به درس نمی دهد احساس نگرانی نکرده ام؟ آیا چندرغازی که از بابت حل چند تا مسئله می دهند ارزش این را دارد که شان معلمی را به جای نیاورم؟
چرا "معلمی کردن" را این قدر ارزان می فروشیم؟ از آنجایی که مدرسه غیر دولتی بوده احتمال دوم منتفی است و آنچه می ماند سبک مصرفی زندگی است که مادران را آواره سالن های زیبایی و مرکزهای خرید کرده است و پدران را اسیر چرخ سنگین زندگی
اگر حتی یکی از چندین معلم آن مدرسه" معلمی" می کرد و بر سر عهدش می ماند مصیبتی در این حد بر سر جامعه ما آوار نمی شد.
آزار جنسی گروهی نوجوانان و والدین به عنوان یک مادر در باورم نمی گنجد که فرزند نوجوانی در مدرسه گرفتار رابطه ای این چنین مصیبت بار شود و مادش "حال خراب" او را در همان اوائل ماجرا فهم نکند.
چگونه امکان دارد تعداد زیادی از مادران و پدران یک مدرسه آن قدر از پسر نوجوان خود غافل باشند که متوجه نشوند او از چیزی رنج می برد یا می ترسد یا احساس گناه می کند؟
این میزان از گسست عاطفی بین فرزندان و والدین برایم قابل تصور نیست.من مادر و شمای پدر را چه می شود؟
چه چیزی جز تربیت و "حال خوب" نوجوانمان مهم است؟ خانه ،ماشین یا دنیای مد و فشن؟ یا قسط های عقب افتاده ؟یا اجاره مسکن؟...حاشا و کلا.
از آنجایی که مدرسه غیر دولتی بوده احتمال دوم منتفی است و آنچه می ماند سبک مصرفی زندگی است که مادران را آواره سالن های زیبایی و مرکزهای خرید کرده است و پدران را اسیر چرخ سنگین زندگی.و نتیجه غفلت غیر عمدی است کانون خانواده را ویران و فرزندان و جامعه را این چنین تباه می کند.
پر واضح است نظام آموزش و پرورشی که هدف سند بنیادینش را به صراحت رساندن انسان ها به حیات طیبه اعلام کرده می بایست الزامات ساختاری و محتوایی ویژه ای را فراهم کند. روابط تنگاتنگ، غیر سیاسی و بروکراتیکی که در یک نظام مندی عاقلانه ای بتواند بستر ساز تحقق اهداف تبین شده باشند.
از طرفی آنچه که نظام آموزش و پرورش ما را رنج می دهد و در روند توسعه پایدار ایران عزیز هم اختلال ایجاد می کند، نداشتن محتوای مناسب، غیرایدئولوژیک و منطبق با نیازهای روز جامعه است.
اگر دبیرستان معین به جای حل تست و داشتن دغدغه کسب سود بیشتر، در پروراندن بچه ها می کوشید ...
اگر سر منزل مقصود نظام آموزش ما به جای "دکتر شدن" ،"انسان شدن " می بود و" مهارت های زندگی" را به بچه ها می آموخت ...
اگر نوجوانان معصوم ما تربیت اصیل اسلامی را به دور از ریا و تزویر داشتند، آنگاه باور می کردند که "شرب خمر" عملی حرام است چون برخلاف فطرت پاک انسانی است ....
اگر بچه های مظلوم آن مدرسه به جای کسب اعتماد به نفس کاذب از شهریه هنگفت دبیرستان معین از" گوهر انسانی شان" اعتماد به نفس می گرفتند و بالاخره اگر نظام کلان آموزش و پرورش کشور، آموزش را کالایی نکرده بود و حرمت قلم، کلاس و معلم را به پول نفروخته بود .امروز عزادار این مصیبت نبودیم.
و سخن آخر اینکه:
ای کاسبان وای سیاست بازان !
منابع غنی زمینی و زیر زمینی، خشکی و آبی، کوه های بلند، دشت های فراخ، و جنگل ها سرسبز ایران عزیز همه و همه برای شما اما حریم انسانیت و شان آدمیت فرزندان این سرزمین را پاس بدارید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آمار دقیقی از تعرض به نوجوانان در کشور وجود ندارد اما خبرهای جسته و گریختهای از تعرض در فضای مجازی دیده میشود که اکثر مواقع مسکوت یا انکار میشود و حادثه اخیر از تعرض یک نیروی آزاد (غیردولتی) به دانشآموزان یک مدرسه غیردولتی در غرب تهران افکار عمومی را جریحهدار کرد و موجب تأسف همکاران خدوم و معلمان دلسوز شد ؛ معلمانی که دانشآموزان را فرزندان خود میدانند و در صورت کوچکترین حادثه برای دانشآموزان از جان خود نیز دریغ نمیکنند و در گذشته شاهد فداکاری آنان تا پای جان بودهایم اما اینگونه اتفاقات تأمل برانگیز و اسفبار نیز نکاتی را به ذهن متبادرمیکند.
1- به کار گیری نیروهای آزاد در مدارس غیردولتی بدون احراز صلاحیتهای حرفهای و اخلاقی و از سویی عدم آشنایی با مسائل تربیتی و روانشناسی و حتی کمترین ساعات آموزش بدو خدمت انتظار اینگونه حوادث دور از ذهن نیست.
2- آنچه بارها پیرامون ناکارآمدی سیستم آموزش و پرورش گفتهشده است و خلأ آموزش و آگاهی دانشآموز از بدن خود و مراقبت و حفظ خود در مقابل افراد بیمار و روانی از اصولیترین پایههای خود مراقبتی به شمار می آید که بهواسطه وجود تابوها در جامعه و سیستم آموزشی و موانع پیش پای مسؤولین تا الآن این امکان آموزش میسور نشده است.
3- نوع تربیت فرزندان و آگاهی خانوادهها حول خود مراقبتی نیز دچار مشکلات عدیدهای است لذا خانوادهها نیز بهواسطه شرم و حیا در مقابل فرزندان این موضوعات را ممنوعه میدانند و آگاهسازی انجام نمیشود و چنانچه مسئولان مدارس به این مهم رسیده باشند و مشاورانی را برای بیان مسائل دعوت کردهاند با مخالفت شدید خانوادهها روبه رو شدهاند لذا اینگونه حوادث برای دانشآموزان غیرقابل درک و موجب عدم بروز آن در خانواده و با خودسانسوری مواجه میشود.
4- در سیستم آموزش و پرورش نیز طرح آموزشهای خود مراقبتی پیرامون این مسائل با خط قرمز روبه رو میشود و در حال حاضر هیچگونه اقدامی حول راهکار و چگونگی آموزشها در سیستم آموزشی انجام نشده است و لذا تبیین اینگونه مسائل را برای اولیا و دانشآموزان با برداشت غیرعلمی و مخالفت از سوی والدین به سند 2030 منتسب میکنند درصورتی که آموزش اینگونه مسائل بههیچوجه آموزش جنسی موجود در سند نیست بلکه نوعی آموزشهای خود مراقبتی است و خلأ برنامههای آموزشی برای والدین ضمن کلاسهای خانواده و آموزش دانشآموزان توسط مشاوران و روانشناسان و مربیان پرورشی ضروری به نظر میرسد
بنابراین قبول مشکل، اولین قدم برای حل آن است لذا بیان واقعیات و واقع انگاری پیرامون اینگونه مسائل خود میتواند اندیشمندان و پژوهشگران تعلیم و تربیت را در جهت پژوهش و کشف راهکار مناسب برای آموزش خود مراقبتی و حفظ خود در مقابل اعمال مجرمانه، افراد را از خطرات محفوظ نماید و مراقبتهای مشاوران بعد از اتفاقات صرفاً موجب کاهش مشکلات روانی خواهد شد لذا توجه به شعار پیشگیری قبل از درمان باید سرلوحه آموزش و پرورش قرار گیرد.
خود مراقبتی شامل اعمال اکتسابی است، آگاهانه و هدفدار است که برای خود و دیگران انجام میدهیم تا تندرست بمانیم.
از سلامت ذهنی و جسمی خود حفاظت کنیم و نیازهای روانی و اجتماعی خود را برآورده سازیم.
خود مراقبتی موجب افزایش کارایی و مهارتهای فردی میشود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید