
معلمی در ایران مرگ تدریجی است که یک معلم روزانه قسط آن را می پردازد.
( Teaching is death in daily installment in Iran)
با درود بسیار به آموزگاران راستین ، این فرزانگان عاشقی که چون شمع می سوزند تا فردای روشنی را برای جوانان و نوجوانان میهن عزیزمان رقم بزنند.
آن چه من را به پیش کش نمودن این نوشتار وامی دارد ، پیوند تاریخی من و شما است که به عنوان یک آموزگار ریشه در دردی مشترک، که همانا بی بهره گی از بسیاری از آزادی ها و حقوق صنفی است داریم.
در زندگی پر چالش امروزه ، نگرانی پدرها و مادرها این است که سرنوشت فرزندانشان که آینده سازان میهن هستند چگونه رقم خواهد خورد.
آنان با امید به آینده ای روشن و پر بار، فرزندان دلبند شان، این نونهالان را به آموزگاران می سپارند تا از آنان زنان و مردانی بسازند که برای کشور افتخار آفرین باشند و در آینده در برابر هر گونه ستم و نابرابری واکنش نشان داده و در کشوری آباد ، آزاد و به دور از هر گونه نابرابری زندگی کنند. و این گونه است که معلم بار سنگین آموزش و پرورش را بر دوش می کشد.
نقش آموزگار در فرهیختن (تربیت) دانش آموزان به عنوان شهروندان شایسته آینده ، آن قدر کرامند است که می توان گفت پیشرفت و رشد و توسعه یک کشور در گرو کار آموزگارانی است که در شکوفایی استعداد های جوانان تلاش می کنند.
بر پایه اسناد یونسکو ، روز 5 اکتبر برابر با 13 مهر ، روز معلم ، نشانی شکوهمند از ترویج آگاهی علمی و شکوفایی جوانان است.
بنا به اعلامیه جهانی حقوق بشر ، حق دسترسی به آموزش با کیفت و با استاندارد های جهانی ، حتا در دور افتاده ترین نقاط هر کشور با استفاده از سرمایه های ملی ، شامل سرمایه مالی و سرمایه معنوی که همانا معلمان باشند باید برای همه کودکان و نوجوانان هر کشور فراهم شود . برای تحقق این امر، تکریم و پاسداشت جایگاه معلم از اهمیت ویژه ای بر خوردار است.

در کشورهای پیشرفته با حکومت های مردم محور ، با تکیه بر ارزش های اجتماعی، علم محوری و شکوفایی اقتصادی ، به معلم که سر چشمه و عامل این پیشرفت ها است ارج می نهند.برعکس، درکشورهای دارای سیستم حکومتی غیر مردمی و ناپاسخگو وضع معلمان به گونه ای دیگر است.
شور بختانه در جامعه ما ، زندگی معلم و خانواده اش ، همچون زندگی دیگر اقشار زحمت کش ، کارگران و کشاورزان با درد و رنج و محنت روزانه گره خورده . سال هاست که معلمان برای احقاق حقوق صنفی خود در تهران در جلو مجلس و در شهرستان ها در مقابل ادارات آموزش و پرورش ، استانداری ها و... گرد هم آمده و در یک حرکت آرام و صلح آمیز خواستار تحقق حقوق فراموش شده صنفی خود و آزادی های شهروندی می شوند. اما هر بار نه تنها صدای آنان شنیده نمی شود بلکه بعضا مورد اهانت نیروهای انتظامی و یا بی اعتنایی مقامات دولتی قرار گرفته و برخی از آنان دستگیر و زندانی می شوند .
می توان گفت که بر اساس آمارهای رسمی دولتی شمار زیادی از معلمان زیر خط فقر زندگی می کنند ،به طوری که در بعضی مدارس معلم برای جبران هزینه های سنگین زندگی، به ناچار سرویس رفت و برگشت دانش آموزان همان مدرسه ای را که در آن تدریس می کند انجام می دهد ، یا شب ها و روز های تعطیل به مسافر کشی می پردازد.
معلمی را می شناختم که پس از حدود 30 سال تدریس در دبستان ، پس از بازنشستگی ، در سن بالای 70 سال به سبزی فروشی در کنار خیابان مشغول بود.
در سال های کنونی ، با گرانی مایحتاج روزانه و عدم افزایش دستمزد معلمان به نسبت تورم افسار گسیخته ، فقر و فلاکت بر زندگی معلمان ، نه سایه، بلکه تاریکی افکنده است و نیارد آن روزی که معلمی در خانه بیمار داشته باشد که باید با این هزینه های سنگین پزشکی به حالش گرست. در همین حال شماری از اعضاء کانون صنفی معلمان چون اسماعیل عبدی پس از 21 سال سابقه تدرس ، محمد حبیبی و آقای بهشتی به جرم دفاع از حقوق همکاران خود در زندان به سر می برند.

آقایان مسئول !
آیا زندان جایگاه معلمان تلاشگر و پاک سرشتی است که مشعل روشنگری و سازندگی را بر دوش می کشند ؟
یک سنجه ( مقایسه) ساده بین حقوق و مزایای یک معلم ابتدایی بازنشسته زاپنی یا امریکایی با حقوق یک معلم ابتدایی بازنشستیه ایرانی ژرفنای فاجعه و ستمی را که بر معلمان میهنمان رفته فاش می سازد.
در ژاپن:
- بیمه با پوشش کامل بدون پرداخت هیچ وجهی .
- مرخصی استعلاجی با حقوق و مزایای کامل تا زمان بهبهودی .
- مسکن مناسب در شان معلم
- حقوق ماهانه 5000 تا 6000 دلار که با ارزش پول کنونی ایران 50000000 تومان است .
- در امریکا هم همین حقوق و مزایا با اندکی تفاوت برقرار است.
آیا یک مقایسه ساده بین حقوق ماهانه شصت ملیون (60000000 ) تومانی معلم بازنشسته زاپنی با حقوق یک و نیم ملیون تومانی یک معلم بازنشسته ایرانی کافی نیست که به این جمع بندی برسیم که:
معلمی در ایران مرگ تدریجی است که یک معلم روزانه قسط آن را می پردازد !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مرور خاطره اولین روز حضور در هنرستان چهارصد نفره ای در قلب گوهردشت کرج در سال جاری خالی از لطف نیست.
یکم مهر معاونت پرورشی با شور و اشتیاق مراسم بازگشایی مدارس را استارت می زند. مراسم صبحگاه شروع نشده، داد و بیداد و بد و بیراه گویی یکی از همسایگان که از دیوار مدرسه بالا رفته بلند می شود و تمام تلاش ما برای ایجاد نظم و نظام در صفوف برخی از هنرجویان فرصت طلب دود هوا می شود.
پیرمرد عصبانی برای تکمیل کردن سلسله فحش های آبدارش به داخل مدرسه هجوم می آورد و صدایش را در اعتراض به سر و صدای بلندگو تا می تواند بالا می کشد.
با وساطت معاون پرورشی، همسایه معترض داد و بیداد کنان به بیرون از محل آموزشی هدایت می شود.
با اینکه ما صدای بلندگو را در مینیمم حالتش کوک کرده ایم ولی تقریبا هر روز شاهد تداوم غرولند بوده و در معرض تهدید و تحدید برخی از همسایگانمان هستیم.

قانون چه می گوید؟
طبق قوانین جاری و آموزه های دینی، هیچ کس نمی تواند به بهانه اعمال حق خود اسباب مزاحمت دیگران را فراهم آورد. در صورت سلب آسایش و تهدید آرامش می توان با استناد به مواد ۶۹۰ و ۶۱۸ قانون اساسی به دادسرای عمومی انقلاب شکایت و به استرداد حقوق سلب شده اقدام نمود. ولی در صحنه عمل واقعیت چیز دیگری است.
برای برخورد با مدارس، مساجد، دوایر دولتی، پارکها و ... که عمدا یا سهوا اقدام به سلب آسایش و آرامش مردم می نمایند قانون مدون و مفاد مشخصی وجود ندارد و تنها ذهنیت و تشخیص قاضی ملاک تصمیم گیری در چنین پرونده هایی خواهد بود.

رشد قارچ گونه مدارس غیر دولتی
مدارس دولتی عموما محوطه بزرگی دارند که بتواند صدا و شلوغی را در خود گم کند، ولی با شیوع قارچی مدارس غیرانتفاعی در چهارگوشه شهر، تقریبا امان و زمان از همسایگان مجاور بریده شده است.
تغییر کاربری بدون ضابطه و بدون لحاظ کردن حق و حقوق قانونی و معنوی همسایگان (در خصوص خانه های قدیمی به مدارس غیر انتفاعی) منفعت طلبی محض بوده و به نوعی ماهی گرفتن از آب گل آلود می باشد.
منازل مجاورت مدارس و باقی ماجرا
در عرف خرید و فروش، املاک مشرف به مدارس، مساجد، پارکها، دوایر دولتی و ... همواره تا ۴۰ درصد زیر قیمت بازار انجام می شود.
دلیل این افت فاحش قیمت مزاحمت های صوتی، درگیری، تجمع ، آشوب و ... در مجاورت چنین مکانهایی است.
چه باید کرد؟
مشتریان و خریداران منازل مجاور مدارس با علم به احتمال مزاحمتهای صوتی اقدام به خرید در همسایگی چنین مکانهایی می کنند. لذا باید ضمن پذیرش واقعیتهای پیرامونی با اغماض و تدابیری چون به کارگیری پنجره های دوجداره و عایق های صوتی و ... با موضوع کنار بیایند.
صدای زنگ و صبحگاه مدارس برای برخی از همسایگان دل آزار و ناخوشایند است و برای برخی دیگر دل نواز و نوستالژیک و به نوعی یادآور خاطرات دوره دانش آموزی خودشان از طرف دیگر بر مسئولین مدارس، مساجد و ... فرض است که به جز موارد کاملا ضروری همچون اجرای صبحگاه و مراسمات شاخص مذهبی حتی الامکان از بلندگوهای عمومی استفاده نکنند و در صورت ضرورت به بلندگوهای داخلی بسنده نمایند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
در حالی که چندی پیش ، « علی الهیار ترکمن » معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش از تصویب طرح « معلم تمام وقت » به مدت 30 ساعت خبر داده بود ( این جا ) اما خبرگزاری تسنیم از قول وزیر آموزش و پرورش اعلام کرده است که معلمان به جای 24 ساعت ، 36 ساعت به کلاس خواهند رفت .
خبر را بخوانید .
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه زیر توسط یکی از مدرسان دانشگاه فرهنگیان برای صدای معلم ارسال شده است .
در گزارش پیشین صدای معلم به مناسبت آغاز سال تحصیلی و آیین استقبال از نو دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان به موضوع تصدی چند جایگاه توسط معاون فرهنگی این دانشگاه اشاره شده بود . ( این جا )
« صدای معلم » آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان دانشگاه فرهنگیان اعلام می کند .

آری نوشتن !
چه حس و حالی به انسان می دهد.
هر وقت می نویسم احساس خستگی نمی کنم.هر وقت می نویسم احساس هیجان می کنم.به راستی چه چیزی در نوشتن است که حال انسان را خوب می کند؟
آیا فقط نوشتن است که حال آدم را خوب می کند؟
چرا دیگران را تشویق به نوشتن نمی کنیم؟ آیا در برابر نوشتن مقاومت می کنیم؟ اگر کسی نوشتن را شروع نکند به نظرمان می تواند پیشرفت کند؟
برای نوشتن باید ذهن خودمان را باز کنیم یا ذهن دیگران؟ چرا از نوشتن فرار می کنیم؟ چرا حاضر نیستیم برای خود و جامعه گام مهمی بر داریم؟ و بعد حالت طلبکارانه ای بر خود می گیریم؟ در درون ذهن چه چیزی می توان قرار گرفت؟ ذهن محل انباشت اطلاعات است؟ذهن محل تفکر است؟ایا سخت است تفکر کنیم؟
ما انسان ها به چند دسته تقسیم می شویم.
دسته اول کسانی هستیم که اهل ریسک کردنیم و خوب از پسش بر می آییم.
دسته دوم کسانی هستیم که منتظریم ببینیم دست اول چه سودی عایدشان می شوم بعد ما اقدام کنیم هر چند که شاید سود کمتری نصیبشان شود اما چون اهل فکر هستند و ریسک می کنند خیلی خوب به یک سری نتایج دلخواه می رسند.
دسته سوم کسانی هستند که خنثی هستند اگر سودی نصیب شان نشود ضرری هم نمی کنند.شاید باد ملایمی بر ذهنشان بخورد و رد شود.اما چه باید کرد؟ باید خنثی بود؟ باید تلاش کرد؟ باید برا خودمان ارزش و نگرش بسیار مهم قائل شویم؟یا دیگران برای ما ارزش قائل شوند؟به راستی انشا و نویسندگی را تمرین کرده ایم؟
Hیا اگر بنویسیم پیشرفت می کنیم؟ چرا می خواهیم فرد را دانشمند بار بیاوریم؟ اما از توانمند بودن خسته ایم؟ چرا ذهن را فریز می کنیم؟مگر ما را چه شده است؟
یادگیری را طوطی وار کرده ایم و از عمیق بودنش می نالیم.
مارا چه شده است که مهارت های زندگی را فراموش کرده ایم؟ کدام راه را انتختاب کرده ایم؟ چرا توسعه جمعی را فراموش کرده ایم؟
توسعه ؛ ساختن سد، نیروگاه، ساختمان های شیک و زیبا نیست. توسعه ساختن ذهنی چند وجهی و پر طمطراق است که بتوان از آن فردی شایسته،با اخلاق، با سواد در جنبه های مختلف بار آورد.
توسعه یعنی بالا بردن کیفیت زندکی از طریق نوشتن.
توسعه یعنی گفت و گو.
توسعه یعنی احترام به عقاید دیگران.
توسعه یعنی خوب نوشتن، توسعه یعنی مطالعه کردن.توسعه یعنی عاشق پیشرفت بودن در سنین ابتدایی. توسعه یعنی احترام به دیگران.

آن قدر باید بتویسیم و نوشتن را خوب تمرین کنیم که عادت زندگی روزمره ماها بشود.
نباید از نوشتن فاصله گرفت.نباید از خواندن دور شد.
آن چه سطح سواد ماها را مشخص می کنید کیفیت خواندن کتابهایی که می توانند مسیر زندگی مان را مشخص کنند و برخورد با آدم های بزرگی که رمز موفقیت ادامه آنان مطالعه بیشتر و پژوهش بیشتر بود.
ما باید سعی کنیم انسان تعلیم بدهیم.بدون تعلیم دادن نباید انتظار پیشرفت و درک جامعه خوب را داشت.
باید طوری انسان را آموزش دهیم که در برخورد با مسائل و مشکلات جامعه به نحو مطلوبی رفتار کنیم.ما باید کار تیمی و گروهی را همزمان با خوانش کتاب و نوشتن آموزش دهیم و بر اساس وظیفه مداری و مسئولیت پذیری رفتار کنیم.
به راستی چقدر دنبال این هستیم که ذهن خود را صیقل داده و داده های تازه و مورد نیاز وارد آن کرد؟
ذهن باید هر لحظه تمیز گردد و به آن احترام گذاشت.
ذهن محل فکر کردن دقیق است.
باز هم می گوییم اری نوشتن است که حال آدم را خوب می کند .
بیایید آن نوشتن و خواندن را به دیگران هدیه کنیم تا نوع نگاهمان به دیگران و جامعه و پیشرفت آن عوض شود. این آموزش باید از سنین پایین شروع شود باشد افرادی مثمرثمر برای ارتقای سطح اموزش و یادگیری شویم.
من نوشتن را دوست دارم چون به من قد را می دهد.چون به من ابهت و انرژی می دهد.
ایام به کام.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی آموزش و پرورش اظهار کرد:
" طرح کاملاً اختیاری است و افرادی که از آن استفاده کنند فوقالعاده ویژه دریافتی آنها 25 درصد اضافه خواهد شد. این طرح با هدف بهبود معیشت معلمان مد نظر است و با اجرای آن معلمان بالاجبار تمام وقت نمیشوند، بلکه به اختیار خود از این طرح استقبال خواهند کرد. در طرح تمام وقت شدن معلمان که ۶ ساعت اضافه کاری در نظر گرفته شده است، آنها از فوقالعاده ویژه بهره مند خواهند شد و با توجه به این که این مقوله به بند (و) منتقل شده در طول سال به حساب معلمان واریز میشود و در فیش حقوقی آنها لحاظ خواهد شد. معلمان تمام وقت از مزایای افزایش حقوق هنگام بازنشستگی هم بهره خواهند برد و این طرح تا هفته آینده به استانها ابلاغ خواهد شد ."

نکته اول
گفته اید : " این طرح کاملاً اختیاری است و افرادی که از آن استفاده کنند فوقالعاده ویژه دریافتی آنها 25 درصد اضافه خواهد شد . این مقوله به بند (و) منتقل شده در طول سال به حساب معلمان واریز میشود و در فیش حقوقی آنها لحاظ خواهد شد. "
اختیاری بودن طرح احتمالا برای محک زدن استقبال و یا عدم استقبال معلمان است ، از کجا معلوم در سنوات آتی این طرح اجباری نگردد؟ و یا اختیاری بودن طرح به لحاظ واهمه مسئولین از تصمیمات اجباری آنهاست به طور مثال بیمه آتش سوزی که اعلام شده بود اجباری است و واکنش همکاران را شاهد بودیم که بعدها تبدیل به گزینه اختیاری شد. معلمان چگونه به شما در پرداخت به موقع 6 ساعت اضافه شده در طول سال اعتماد ورزند در حالی که سابقه تبدیل حق و حقوق معلمان به مطالبات ده ساله را در پرونده خود دارید؟
در ضمن اختیاری بودن طرح، خود دلیلی برای برنامه ریزی ضعیف و دور از انتظار است. طرح اگر موثق و استخوان دار بود می بایست جذابیت های لازم برای استقبال همکاران را با خود داشت ، اما چرا ندارد و چرا اختیاری است؟
نکته دوم
"گفته اید : این طرح با هدف بهبود معیشت معلمان مد نظر است."
بهتر بود صادقانه برای جلب اعتماد معلمان و دبیران سراسر کشور ، اعلام می کردید اولویت اول این طرح پر کردن خلاء 300 هزار کمبود معلم است ، و سپس قید می کردید بدین طریق با یک تیر دو نشانه رفته ایم و معیشیت معلمان نیز بهبود می یابد. پس علت اصلی تصمیم گیری برای چنین طرحی ، کمبود معلم است نه صرفا بهبود معیشت معلمان.
نکته سوم
گفته اید : " معلمان تمام وقت از مزایای افزایش حقوق هنگام بازنشستگی هم بهره خواهند برد."
مگر معلمان پاداش خود را به موقع دریافت می کنند که از این مطالبه جدید نیز هنگام بازنشستگی آن هم به موقع ،بهره مند شوند؟ لازم به یادآوری است که پاداش بازنشستگان سال 96 ، یک سال بعد آن هم در سه قسط بندی و با کسر 5 میلیون تومان ( حال به چه بهانه و یا دلیلی بدون هر نوع توضیحی ) پرداخت گردید!
نکته چهارم
گفته اید: "طرح فعلاً برای دوره متوسطه طراحی شده است و سوابق اجرایی آنکه ایجاد شد و پس از کسب تجربه، پیشنهادهای جدیدتر تسری به کل دورههای تحصیلی را خواهیم داشت."
ما دبیران فراموش نکرده ایم که 20 ساعت تدریس دوره متوسطه در اوایل انقلاب با افزایش سریع جمعیت و شرایط جنگ ، چگونه تبدیل به 24 ساعت گردید و قانونی ماندگار شد ، از کجا معلوم این 30 ساعت نیز بعد سالها ، تبدیل به قانونی ماندگار نگردد؟

شغل معلمی در این کشور به اندازۀ کافی فرساینده هست، با اضافه شدن این 6 ساعت به صورت اجباری و اجتناب ناپذیر ، استهلاک و تخریب روحی - جسمی معلمان را خواهید افزود.در ضمن برای تعمیم به سایر دوره ها بعد کسب تجربه عملی ، فقط می ماند دوره ابتدائی ، که الان هم به جز پنجشنبه ها ، تمام هفته مشغولند و افزودن به ساعات آموزشی این دوره ، نه برای معلم و نه دانش آموز کششی برای پذیرش نخواهد داشت .
ایراد اصلی کارگزاران آموزش و پرورش ما آن است که عوامل زیرمجموعه را در مقابل خود حس می کنند نه همراه خود. اگر کارکرد شما سیتماتیک ، منطقی و عقلانی باشد ما معلمان دشمن جامعه یا آموزش و پرورش که نیستیم ما خود برای پر کردن کلاس های خالی ، آستین بالا می زدیم !
قدر مسلم می بایست بیشتر از هر فرد یا گروه دیگر، منِ معلم ، دلسوز ِکاستی و ضعف های آموزش و پرورش باشم ، اما نیستم چرا؟! چون من معلم را قبول ندارید ، باور ندارید ، اعتماد ندارید ، معلم و مسئولان وزارتخانه نقطه مقابل یکدیگرند برای همین هر دو با یکدیگر با چنگ و دندان سخن می گویند نه با احترام و اعتماد. در واقع پل اعتماد و احترام بین معلم و نظام آموزشی ، سالهاست که تخریب شده و همانند آثار تاریخی فراموش شده ، بر ستون آن فقط خاطره نویسی ها حک است !
ما معلمان شده ایم گروه شغلی غرزن نالان ناتوان ، و شما مسئولین شده اید کارنابلد تنهای بدون حامی . شما حتی از حمایت زیرمجموعه خود یا همان تعدادِ " زیاد فرهنگیان " برخوردار نیستید چه رسد به حمایت سایر سازمانها و یا قدرتهای موجود جامعه. انزوای مدیریت در چارچوب محدود و مشخصی از افراد ، فقط هر دائم در حال جابجایی است والسلام.
اما بهترین تصمیم چه بود و یا چه طرحی معقول تر بود؟ من معلم این سرزمین هستم ، وظیفه ام مثل برخی مبصری در کلاس درس نیست
با توجه به جذب دانشجو معلمان جدید ، بهتر بود برای 5 سال آینده این طرح را تدوین و با عقد قراردادی به طور محترمانه و دوجانبه ( همانند قرارداد بورسیه ها که لازم الاجراست ) به امضای همکاران داوطلب می رسانیدید. به طور صمیمی در عنوان این طرح قید می کردید که به دلیل کمبود شدید معلم در این برهۀ زمانی ، این قرارداد به مدت 5 سال تعهد ، تدوین می گردد و برحسب آن 25 درصد به فوق العاده شغل فرد داوطلب اضافه گردیده و این 5 سال تدریس تمام وقت، به هنگام بازنشستگی نیز محاسبه خواهد گردید.
چرا ما دانش تنظیم قرارداد متقابل برای ابراز واقعیت ها و اعتمادسازی جو همکاری را نداریم ؟ آیا دانش مسئولان برای این مهم کم و ناقص است و یا معلمان همانند رعایایی در بند و التزام رکاب دولتی محسوب می شوند که ضرورتی برای امضای قرارداد مابین احساس نمی شود. نمونۀ این موارد را در صندوق ذخیره فرهنگیان و بیمه آتش سوزی نیز ، تجربه کرده ایم ، حقیقتا چرا یک پیمانکار ، قراردادی برای اجرا دارد ، اما من فرهیخته جامعه ارزش و لیاقت عقد قرارداد با اداره مربوطه خود را ندارم ؟ اختیاری بودن طرح ، انتظارات شما را و یا کمبودهای موجود در کلاس درس را پاسخ خواهد داد ؟

در ضمن آموزش و پرورش تا امروز ، باید دریافته باشد که دانشگاه فرهنگیان از نظر کمی و کیفی ، قابلیت و توان لازم برای تربیت و تأمین نیروی لازم را ندارد لذا بهتر است کمافی السابق از نیروهای تربیت شدۀ رشته دبیری در دانشگاهها نیز استفاده تنگاتنگ را بنماید. شما انزوای کمونیستی چین را ازسال 1921 به بعد را هم دیده اید و رشد اقتصادی برتر و تسخیر بازارهای جهانی در دهه های اخیرش را . کدام مطلوب تر است ؟
جناب آقای ترکمن ،
من معلم این سرزمین هستم ، وظیفه ام مثل برخی مبصری در کلاس درس نیست ، تمامی حالات روحی - روانی و ظاهری بنده در کلاس درس، بر روح و عقل دانش آموزان این سرزمین اثر می گذارد. کار من معلم استراتژیک تر از هر موشک و بمب اتمی است ، منتهی مراتب سرعت تخریب آنها در همان لحظه شلیک ، قابل ادراک و لمس هست ، و سرعت تخریب ناکارآیی معلم در کلاس درس ، طی 20 سال آینده ، نمایان می شود.
امروز تمامی کاستی ها بر کارکرد من معلم اثر سوء می گذارد. آن کلاس خالی بدون معلم ، در ده بیست سانتی متری کلاس من ، مزاحم آموزش و تدریس بنده هست. پس درد موجود فقط درد شما مسئولان نیست .
آسیبی که من و دانش آموزان کلاسم در همسایگی کلاس بدون معلم می بینم بسیار بیشتر از تخریب هر بمبی است. منتهی مراتب شما هیچ گاه ما را نمی بینید و برای ما مناسب ترین و یا محترمانه ترین تصمیم را نمی گیرید، لذا آسیب ها و تخریب ها همچنان تداوم دارد.
با تنظیم قراردادی قابل اعتماد به من معلم احترام بگذارید تا من معلم صمیمانه با در نظر داشتن امتیازات ویژه با شمای مسئول همکاری نمایم. قراردادی که اجرای آن تأمین بودجه معتبر ثابت را به همراه داشته باشد و بعدها با بهانه هایی چون غلط بودن قانون ( حذف سختی کار و یا حذف حق عائله مندی معلمان مجرد زن ) اقدام به حذف چنین حقی ننمائید. عمر دولت شما سه سال است ، تضمینی برای ادامۀ این طرح هست ؟ یا بدون پرداخت حق و حقوق ، طرح مسکوت اعلام خواهد شد؟ این ها خوف و رجا های منطقی معلمان است که باید در قرارداد دقیقا پیش بینی شود.
کد خبر : 32264 - دوشنبه ۹ مهر ۱۳۹۷ .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید