آری نوشتن !
چه حس و حالی به انسان می دهد.
هر وقت می نویسم احساس خستگی نمی کنم.هر وقت می نویسم احساس هیجان می کنم.به راستی چه چیزی در نوشتن است که حال انسان را خوب می کند؟
آیا فقط نوشتن است که حال آدم را خوب می کند؟
چرا دیگران را تشویق به نوشتن نمی کنیم؟ آیا در برابر نوشتن مقاومت می کنیم؟ اگر کسی نوشتن را شروع نکند به نظرمان می تواند پیشرفت کند؟
برای نوشتن باید ذهن خودمان را باز کنیم یا ذهن دیگران؟ چرا از نوشتن فرار می کنیم؟ چرا حاضر نیستیم برای خود و جامعه گام مهمی بر داریم؟ و بعد حالت طلبکارانه ای بر خود می گیریم؟ در درون ذهن چه چیزی می توان قرار گرفت؟ ذهن محل انباشت اطلاعات است؟ذهن محل تفکر است؟ایا سخت است تفکر کنیم؟
ما انسان ها به چند دسته تقسیم می شویم.
دسته اول کسانی هستیم که اهل ریسک کردنیم و خوب از پسش بر می آییم.
دسته دوم کسانی هستیم که منتظریم ببینیم دست اول چه سودی عایدشان می شوم بعد ما اقدام کنیم هر چند که شاید سود کمتری نصیبشان شود اما چون اهل فکر هستند و ریسک می کنند خیلی خوب به یک سری نتایج دلخواه می رسند.
دسته سوم کسانی هستند که خنثی هستند اگر سودی نصیب شان نشود ضرری هم نمی کنند.شاید باد ملایمی بر ذهنشان بخورد و رد شود.اما چه باید کرد؟ باید خنثی بود؟ باید تلاش کرد؟ باید برا خودمان ارزش و نگرش بسیار مهم قائل شویم؟یا دیگران برای ما ارزش قائل شوند؟به راستی انشا و نویسندگی را تمرین کرده ایم؟
Hیا اگر بنویسیم پیشرفت می کنیم؟ چرا می خواهیم فرد را دانشمند بار بیاوریم؟ اما از توانمند بودن خسته ایم؟ چرا ذهن را فریز می کنیم؟مگر ما را چه شده است؟
یادگیری را طوطی وار کرده ایم و از عمیق بودنش می نالیم.
مارا چه شده است که مهارت های زندگی را فراموش کرده ایم؟ کدام راه را انتختاب کرده ایم؟ چرا توسعه جمعی را فراموش کرده ایم؟
توسعه ؛ ساختن سد، نیروگاه، ساختمان های شیک و زیبا نیست. توسعه ساختن ذهنی چند وجهی و پر طمطراق است که بتوان از آن فردی شایسته،با اخلاق، با سواد در جنبه های مختلف بار آورد.
توسعه یعنی بالا بردن کیفیت زندکی از طریق نوشتن.
توسعه یعنی گفت و گو.
توسعه یعنی احترام به عقاید دیگران.
توسعه یعنی خوب نوشتن، توسعه یعنی مطالعه کردن.توسعه یعنی عاشق پیشرفت بودن در سنین ابتدایی. توسعه یعنی احترام به دیگران.
آن قدر باید بتویسیم و نوشتن را خوب تمرین کنیم که عادت زندگی روزمره ماها بشود.
نباید از نوشتن فاصله گرفت.نباید از خواندن دور شد.
آن چه سطح سواد ماها را مشخص می کنید کیفیت خواندن کتابهایی که می توانند مسیر زندگی مان را مشخص کنند و برخورد با آدم های بزرگی که رمز موفقیت ادامه آنان مطالعه بیشتر و پژوهش بیشتر بود.
ما باید سعی کنیم انسان تعلیم بدهیم.بدون تعلیم دادن نباید انتظار پیشرفت و درک جامعه خوب را داشت.
باید طوری انسان را آموزش دهیم که در برخورد با مسائل و مشکلات جامعه به نحو مطلوبی رفتار کنیم.ما باید کار تیمی و گروهی را همزمان با خوانش کتاب و نوشتن آموزش دهیم و بر اساس وظیفه مداری و مسئولیت پذیری رفتار کنیم.
به راستی چقدر دنبال این هستیم که ذهن خود را صیقل داده و داده های تازه و مورد نیاز وارد آن کرد؟
ذهن باید هر لحظه تمیز گردد و به آن احترام گذاشت.
ذهن محل فکر کردن دقیق است.
باز هم می گوییم اری نوشتن است که حال آدم را خوب می کند .
بیایید آن نوشتن و خواندن را به دیگران هدیه کنیم تا نوع نگاهمان به دیگران و جامعه و پیشرفت آن عوض شود. این آموزش باید از سنین پایین شروع شود باشد افرادی مثمرثمر برای ارتقای سطح اموزش و یادگیری شویم.
من نوشتن را دوست دارم چون به من قد را می دهد.چون به من ابهت و انرژی می دهد.
ایام به کام.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
متاسفانه متن اصلا سلیس و روان نبود. در حد توانایی
یک کارشناس ارشد ، اصلا نبود. موفق باشید.