گروه اخبار/ نماینده مردم اهر و هریس در مجلس شورای اسلامی گفت: در زمان حاضر آموزش و پرورش دوران سخت بودجه ای را سپری می کند و سرانه مدارس به پایین ترین حد رسیده است.
این روزها که خوبی؛ بد نیست روزگارم
شبها ، ستاره ها را دیگر نمی شمارم
هرکس به کسب و کاری ، مشغول و بنده باری!
با"خواب"یا "خیال"ت سرگرمِ کرد و کارم
دیری ست دور ماندم ، از شعر و شور ماندم
الحق! به زور ماندم ...گویی در احتضارم
دست ِ مرا تو کوتاه ، از قصد آفریدی
مقصد ، دراز و پا ، لنگ ... اینها هم از تو دارم!
گُم کرده ام گمانم جایی ، یقینِ خود را
گشتم ؛ نبود! ... باشد! من باز امیدوارم
پنهان تر از تو که نیست "خبط و خطای بنده"!
تا هست "امید بخشش" ؛ گیرم "گناهکارم"!…
فرقِ شکسته ی من با تو _همیشه باقی ست
تو پشت ِ پرده :شاکی ؛ من: شُکر ِ آشکارم
قول و قرار بستی ، هر بار، هم شکستی
إقرار می کنم : من ، جای ِ تو شرمسارم...
یک دل ، نه!... صد دل از من بُردی ؛ به باد دادی
حقِّ تو بیش از اینهاست !……منّت نمی گذارم
غیر ِ "تو" هرچه خوردم ؛ یا "غبطه"بود یا "غم"
ماندم :چگونه ماندم؟! از بس که زرد و زارم...
تقدیر ِ قدر نشناس ، وقتی که رفت ؛ رفتی
شاید شبی بیایید اما سر ِ مزارم!……
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
" تربیت کودکان به ترتیبی که دست به دزدی نزنند کار بسیار ساده و آسانی است . چیزی که بسیار مشکل است پرورش خصایصی چون شجاعت ، خویشتن داری ، لگام زدن احساسات و مقابله با موانع است .
هیچ چیز آسان تر از ایجاد حس احترام نسبت به اشیاء ( تبلیغ برای ندزدیدن ) نیست .
اگر در خانه نظم و ترتیبی دائمی برقرار باشد و پدر و مادر جای هر چیز را خوب بدانند هرگز در خانه دزدی رخ نخواهد داد ، ولی اگر والدین جای اشیاء را ندانند و از روی بی توجهی پول خود را روی گنجه یا زیر تشک و بالش قرار داده و آن را فراموش کنند بدین ترتیب شرایط مناسبی برای دزدیدن اشیاء فراهم می آید .
با پدید آمدن بی نظمی و هرج و مرج در خانه و امور آن کودک متوجه می گردد که والدین توجهی به اشیاء منزل ندارند و اگر چیزی از خانه بردارند کسی متوجه نمی گردد ..." ( 1 )
واگذاری اموال و املاک آموزش و پرورش به طور مشخص و دامنه دار از دولت های نهم و دهم و به ویژه زمان وزارت حاجی بابایی شروع شد .
در یادداشت پیشین ( این جا ) تصریح کردم که وزارت آموزش و پرورش برای پرداخت مطالبات فرهنگیان ، املاک خود ( اردوگاه شهید باهنر ) را در معرض حراج و فروش گذاشته است .
یکی از مخاطبان اصلی بنده که آقای حاجی بابایی می باشد بلافاصله در " خبرگزاری محبوب خود " واکنش نشان داده و چنین گفت :
" برخی کسانی که داعیه دفاع از معلم را دارند که سیاسی هم هستند عنوان میکنند فروش اردوگاه شهید باهنر برای مطالبات فرهنگیان بوده است که این دفاع بسیار بدی است چرا باید برای پاداش پایان خدمت کارکنان بعضی از وزارتخانهها که یک میلیارد و 200 میلیون تومان است از پول دولت داده شود اما برای پرداخت پاداش 60 میلیونی فرهنگیان اردوگاه و حیثیت آموزش و پرورش را به حراج بگذارند و این عذر بدتر از گناه است.
پرسش این است زمانی که رشد اقتصادی کشور و سایر عوامل قابل دفاع نباشند و فرمول رشد اقتصادی متکی بر منابع غیر قابل تجدید باشد و به جای فرمول های اقتصادی ، جو سیاسی و سایر عوامل نامحسوس تاثیرگذار باشند ؛ آیا می توان به حاکمیت ایراد گرفت که چرا با وجود فرضا بالا بودن تولید ناخالص ملی و... سهم آموزش در حد استاندارد لحاظ نمی شود ؟ آنها که به جای دولت پاسخ میدهند و جیغ بنفش میکشند و هیچ اطلاعی هم از موضوع ندارند بدانند که اینها تنها سیاسیکاری است؛ طرح این موضوع توسط بنده به این دلیل بود که وزارت آموزش و پرورش را تقویت کنیم و کمک کنیم که مشکلات آن حل شود."
حاجیبابایی با تأکید بر اینکه اردوگاه شهید باهنر حیثیت آموزش و پرورش است، اظهار کرد: چرا باید به خاطر مطالبات معلمان کت معلم را بفروشند؟ چرا با آبروی معلم بازی شود و عنوان شود برای پرداخت مطالبات معلمان، اردوگاه شهید باهنر واگذار شده است و این در حالیست که برای آن نجومیبگیر ساختمان وزارتخانهشان یا تفریحات اردوگاهشان در شمال فروخته نمیشود."
منصور مجاوری مشاور فعلی وزیر که در آن زمان مدیر کل بودجه وزارت آموزش و پرورش بود با اشاره به اینکه زمانی که دولت یازدهم شروع به کار کرد با اقتصاد نابه سامان، تورم افسارگسیخته، تحریمها، محدودیت و کاهش فروش نفت و پایین بودن قیمت نفت مواجه بود گفت :
دولت برای کنترل اقتصاد به بودجههای انقباضی روی آورد و سعی کرد تا برای تمام مصارف منابع مطمئنی را معرفی کند تا با مشکل کسری بودجه مواجه نشود و از این رو متاسفانه در بودجهها برای پاداش پایان خدمت فرهنگیان در سالهای 93 و94 ردیف اعتباری خاصی دیده نشده بود و هرچه در طول زمان تصویب بودجه تلاش کردیم تا ردیفی برای این پاداش گذاشته شود، به نتیجه نرسیدیم و فقط برخی تبصرههای بی اثر مانند تبصره یک درصد سهم موسسات و شرکتهای دولتی که در سال جاری نیز وجود دارد و یا موادی از قانون تنظیم الحاق 2 تصویب شد که منابع مالی به وجود نیاورد....
مجاوری با اشاره به حدود 13 هزار و 695 میلیارد تومان بدهی وزارت آموزش و پرورش به فرهنگیان و ارگانهای مختلف افزود، بخشی از این بدهیها مربوط به سالهای قبل از روی کار آمدن دولت یازدهم بود وبرای رفع این مشکل نامهنگاریهای زیادی با سازمان برنامه و بودجه انجام شد تا بتوانیم این بدهیها را مدیریت و منابعی را جهت پرداخت آن پیدا کنیم و بتوانیم بدهیهای انباشته شده سالهای گذشته را پرداخت کنیم اما بی نتیجه بود.
مدیر کل سابق دفتر بودجه تصریح کرد: سالها است که دچار مشکل پرداخت مزایای قانونی وپاداش پایان خدمت فرهنگیان هستیم و کسانی که در طول این مدت چه در آموزش و پرورش سهم داشتند و چه از آموزش و پرورش به مجلس رفته اند نتوانستند کاری ماندگار و پایدار برای پرداخت به موقع پاداش پایان خدمت فرهنگیان انجام دهند و به عنوان مثال در حالی که پاداش پایان خدمت فرهنگیان پرداخت نشده است در مجلس در سالهای گذشته آمدهاند و تبصرههایی را برای این پاداش در نظر گرفتهاند این اتفاق برای بازنشستگان سال 96 هم افتاده است و برای بازنشستگان سال 95 هم افتاده بود، به طوری که منابعی را که برای پرداخت پاداش پایان خدمت آنها در نظر گرفته اند تنها روی کاغذ معنی می دهد و در عمل هیچ ریالی برای آموزش و پرورش به ارمغان نمیآورد تا بتواند از محل منابع آن مزایا و پاداش پایان خدمت فرهنگیان را تامین کند... "
با نگاهی به این سخنان و مواضع به این گزاره منطقی می رسیم که دخل و خرج دستگاهی مانند آموزش و پرورش با هم نمی خواند .
بودجه ای که به آموزش و پرورش تعلق پیدا می کند به جز 2 تا 3 درصد آن بقیه پرسنلی است و صرف پرداخت حقوق و مزایای جاری کارمندان آن می شود .
در این سال ها حتی در دوران اوج درآمدهای نفتی هیچ گاه کسری بودجه این وزارتخانه صفر نشده و به عبارت دیگر بودجه این دستگاه هیچ گاه بر اساس " عملکرد " برنامه ریزی نشده است .
معمولا بدهی ها و مطالبات از این سال به سال بعد پاس داده می شوند و هیچ گاه هم منابع پایدار و قابل اتکا برای جبران کسری این وزارتخانه تعریف و تببین نمی شوند .
طبیعی است که در این بحران ناکارآمدی مالی مسئولان برای کم کردن فشار اعتراضات و عادی نشان دادن وضعیت به فرمول هایی مانند فروش اموال و املاک آموزش و پرورش روی بیاورند .
از دیگر سو هم چون نظارت درست و مدیریت علمی در روند کلی کار کم رنگ است یک دفعه با خبر می شویم که اردوگاه شهید باهنر " مازاد " تشخیص داده می شود و حاجی بابایی هم ناگهان عنوان می کند که اردوگاه به یک سوم قیمت به فروش رفته است .
در این جا باید داخل پرانتز بگویم ؛ درست است که برای پرداخت مطالبات معلمان اردوگاه را ضمانت قرار داده اند اما واقعا حاجی بابایی و تیمش برای واگذاری بی حساب و کتاب اموال و املاک در زمان مسئولیت خود چه پاسخی به معلمان و جامعه دارند ؟
در مطلب صدای معلم ( این جا ) به چند مورد واگذاری املاک و اموال اشاره شد و واقعا برای من جای پرسش و ابهام شدید است که فرضا انگیزه و هدف حاجی بابایی از واگذاری آموزشکده های فنی به وزارت علوم و یا حتی به حوزه های علمیه چه بوده است ؟
آیا این که بگوییم دولت از این جیب برداشته و در جیب دیگر گذاشته است پاسخی منطقی برای حراج بی رویه و دست و دل بازانه اموال مسلم یک وزارتخانه است ؟
آیا به همان اندازه وزارتخانه ها و نهادهای دیگر حاضرند در برابر آموزش و پرورش و مشخصا در موضوع " رفاه معلمان " چنین کارهایی را بدون حساب و کتاب انجام دهند ؟
آیا در زمان مسئولیت حاجی بابایی تعهدی برای وزارت آموزش و پرورش برای توسعه حوزه های علمیه بوده است و یا ایشان خود را متولی آن ها فرض می کرده است ؟
اما در سوی دیگر قضیه انتظارت و توقعات برخی مسئولان هم از این وزارتخانه غیرواقعی و آرمان گرایانه است .
وزیر کشور در شهریور 96 در نامه ای به وزیر آموزش و پرورش بر ضرورت درج درسی با عنوان سوانح طبیعی در برنامه آموزش همه مقاطع تحصیلی مدارس کشور تأکید می کند .
حجتالاسلام والمسلمین محمدجعفر منتظری دادستان کل کشور روز چهارشنبه 27 تیرماه سال جاری در دوره مشترک تعالی اساتید و نخبگان بسیجی حوزه های علمیه استانهای خراسان رضوی، قم، تهران و اصفهان در مشهد می گوید :
اگر نیروی انتظامی بخواهد همه بدحجابها را بگیرد علیه نظام و اسلام جوسازی های گسترده ایجاد می شود. مقصر بدحجابی آموزش و پرورش، روحانیت، آموزش عالی، دانشگاهها و همه ما هستیم.
گفته می شود که 15 میلیون پرونده قضایی در قوه قضائیه در جریان است و اگر دستگاه های آموزشی که مهم ترین و گسترده ترین آن ها آموزش و پرورش است به کارکرد و رسالت های خود درست عمل کنند وضعیت تغییر قابل ملاحظه ای خواهد کرد .
حتی حاجی بابایی و طرفدارانش و طیف مهمی در حاکمیت ؛ آموزش و پرورش را نهادی « حاکمیتی » به حساب می آورند اما پای بودجه و اعتبارات و حساب و کتاب که می رسد همه چیز یک دفعه رنگ می بازد ...
کسی پاسخ نمی دهد که چرا و بر اساس چه منطقی در همان دستگاه قضا باید قاضی ها و کارکنان قوه قضائیه از شمول قانون مدیریت خدمات کشوری خارج باشند و برای آن ها فرمول مورد قبول خودشان از خزانه عمومی طراحی و اجرا شود اما در سوی دیگر همین قانون ناقص هم برای معلمان درست و یا کامل اجرا نشود ؟ نخست در درون خانواده بزرگ آموزش و پرورش باید به یک هم نوایی و " فهم مشترک " برای انجام رسالت ها و ماموریت های واقعی و جهانی آن رسید
مگر می شود برای یک نهاد استراتژیک وظایف بزرگ و آرمان گرایانه تعریف کرد اما موقع تخصیص بودجه و پول در اولویت ها و ردیف های آخر باشد ؟
برخی منتقدان پیشنهاد می کنند باید ماده واحده ای تهیه و به صورت طرح تقدیم مجلس کنند که به موجب آن فروش مدارس و املاک آموزش و پرورش تحت هر عنوان ممنوع شود .
این جمله اگر چه راهگشا و گامی رو به جلوست اما تغییری واقعی و یا بلند مدت در صورت مساله ایجاد نمی کند و حالتی مسکن و موقتی دارد .
اگر وضعیت بودجه ریزی و بودجه بندی آموزش و پرورش دچار تحول اساسی نشود و منابع پایداری برای اقصاد آن احصا و تثبیت نشوند باز هم مشکلات و عدم پرداخت مطالبات و نارضایتی ها سر جای خود باقی خواهند ماند و این بحران در شکل دیگری خود را نمایان خواهد کرد .
در واقع ما دو کار بسیار دشوار و زمان بر پیش رو داریم :
نخست آن که باید بپذیریم اقتصاد آموزش و پرورش تابعی از اقتصاد کلان کشور است .
به عنوان مثال ؛ باید تولید ناخالص ملی ، رشد اقتصادی و سایر پارامترهای اقتصادی افریش یابد تا بتوان در مورد سهم آموزش چانه زنی کرد .
برخی اوقات دوستانی مانند آقای سعید شهسوارزاده و... در این زمینه قلم می زنند .
واقعا موجب تعجب است که برخی از معلمان حتی ایراد می گیرند که وارد شدن در چنین مباحثی ارتباطی با حوزه کار این رسانه ندارد و حتی دیگران را هم بر حذر می دارند .
پرسش این است زمانی که رشد اقتصادی کشور و سایر عوامل قابل دفاع نباشند و فرمول رشد اقتصادی متکی بر منابع غیر قابل تجدید باشد و به جای فرمول های اقتصادی ، جو سیاسی و سایر عوامل نامحسوس تاثیرگذار باشند ؛ آیا می توان به حاکمیت ایراد گرفت که چرا با وجود فرضا بالا بودن تولید ناخالص ملی و... سهم آموزش در حد استاندارد لحاظ نمی شود ؟
و اما گام دوم و راهبردی موضوع یکپارچه کردن " آموزش " است .
نخست در درون خانواده بزرگ آموزش و پرورش باید به یک هم نوایی و " فهم مشترک " برای انجام رسالت ها و ماموریت های واقعی و جهانی آن رسید . تجزیه فرآیند و کلیت آموزش به دو شاخه کاملا مجزای " آموزش " و " پرورش " از ابتدا کاری غیرعلمی ؛ غیرکارشناسی و سیاسی بوده است و موجب پرت منابع در این دستگاه شده است . ( در این باره در آینده خواهم نوشت )
و دوم تجمیع وظایف مهم تعلیم و تربیت و سلب مسئولیت و حذف بودجه از دستگاه های موازی و احاله آن با اختیارات کامل به وزارت آموزش است .
پیاده سازی این دو مرحله با چتری از تلاش برای افزایش ارزش افزوده " آموزش " و حاصل کار معلمان برای تغییر نگاه جامعه به این دستگاه موجب اولویت سازی در افکار عمومی خواهد بود .
از نظر نگارنده این دقیق ترین ، علمی ترین و عملی ترین راه و روش برای ارتقاء بهره وری و تعریف منابع جدید و پایدار در این موسسه فعلا " ورشکسته " است .
( 1 )
انسان مربی و نویسنده ، ماکارنکو ، ترجمه ب.کیوان ،چاپ هشتم ، پائیز 1361 ، انتشارات شباهنگ - ص 141 – 140
آقای بطحایی وزیر آموزش و پرورش در گفت و گوی ویژه خبری تلویزیون گفت : "برای سال تحصیلی 1398، سهم سوابق_تحصیلی به 30 درصد قطعی تبدیل می شود."
به گفته بطحایی "در سال تحصیلی آینده فقط دروس پایه دوازدهم در سوابق تحصیلی در نظر گرفته خواهدشد و به تدریج پایه های دهم و یازدهم با برگزاری امتحانات نهایی و هماهنگ در سال های بعدی تاثیر در سوابق تحصیلی خواهند داشت." ، بطحایی اضافه کرد : "برخلاف گذشته که فقط کنکور می توانست مشخص کند چه فردی قبول شود، از این به بعد تلاش های دانش آموزان در طول سال های تحصیلی اثر گذار خواهد شد." انتخاب دانشجو به روش فعلی (کنکور) ممکن است ده تا عیب داشته باشد اما انتخاب دانشجو بر اساس سابقه تحصیلی حتما عیب های بیشتری دارد.
البته جایگزین شدن سوابق تحصیلی به جای آزمون ورودی (کنکور ) مصوبه سال 86 مجلس است. قرار بود تا سال 90 سوابق تحصیلی به طور کامل جایگزین کنکور شود. اما به دلیل تردید در راه حل جایگزین این قانون اجرایی نشد. سال 92 مجلس اصلاحیه ای تصویب کرد که طبق آن قرار بود تا کنکور 97 (امسال) تاثیر سوابق به 85 درصد برسد. اما این اصلاحیه هم اجرا نشد. حذف کنکور مورد توافق همه است اما اشکالات و ایرادات انتخاب بر اساس سواق تحصیلی بیشتر از کنکور است:
تصحیح دستی اوراق امتحانی ، ایجاد استرس طولانی در دانش آموزان ، به هم ریختن فضای متوسطه دوم و تبدیل کلاس درس به کلاس کنکور ، امکان لو رفتن سوالهای نهایی ، احتمال نمره فروشی ، نزدیکی نمرات دانش آموزان (به عنوان مثال امسال در رشته تجربی 27 هزار داوطلب معدل بالای 19.75 داشته اند)....
عجیب است که وزرای آموزش و پرورش از سال 86 تا حالا از حذف کنکور و جایگزینی سوابق تحصیلی حمایت کرده اند. مخصوصا الان که وزیر خواستار حذف آزمون و استرس و ایجاد فضای نشاط در مدارس ابتدایی است. قرار است این فضا به متوسطه اول هم گسترش یابد. فرض کنیم این ایده اجرا شود و دانش آموز خوش و خندان و بدون استرس تا کلاس نهم را بگذراند . با ورود به کلاس دهم یک دفعه دانش آموز با سیستمی روبه رو می شود که امتحان و نمره اهمیت پیدا می کند. هرجا رقابت هست سر وکله مافیای آموزشی ادعایی وزیر هم پیدا می شود. این طرح دو تا ایراد اصلی دارد اول اینکه سه سال آخر مدرسه عرصه رقابت نفس گیر دانش آموزان و تقدس نمره تا حد یک صدم می شود و جای نشاط را استرس می گیرد. ایراد دوم این است که کلاس های دهم و یازدهم و دوازدهم تبدیل به کلاس کنکور می شوند.
استقبال مدیران آموزش و پرورش از طرح سوابق تحصیلی به جای کنکور با ادعاهای آنها در حذف آزمون و ایجاد فضای نشاط و رفع نگرانی و کوتاه کردن دست و پای مافیای آموزشی از مدارس تضاد دارد.
اگر مدیران آموزش و پرورش در این قضیه منافع شخصی ندارند، قاعدتا باید در متوسطه دوم هم با آزمون و رقابت و امتحانات و استرس مخالفت کنند. مدارس متوسطه دوم هم نیاز به نشاط دارند. حالا موفق به تغییر قانون شوند یا نشوند حرف دیگری است.
نمی شود تا کلاس نهم با تئوری نشاط و رفع استرس و مخالفت با رقابت ، مدارس را اداره کنیم اما از کلاس نهم تا دوازدهم دانش آموز را به گرداب رقابت میلی متری بر سر نمره و درگیری با امتحان و استرس و اضطراب پرتاب کنیم و میدان را دست مافیای ادعایی بدهیم.
اگر آقای بطحایی و زرافشان و....برای مخالفت با آزمون و رقابت بر سر نمره و ایجاد فضای نشاط در مدارس تئوری و دلیل دارند ، چرا از کلاس نهم به بعد راهشان کج می شود؟
منبع : کانال تلگرامی
قبلا راجع به حریم تن یا آزادی و امنیت وجود انسان بحث کردم. اعتقادم بر این بود که هر انسانی اگر نخواهد هیچ کس حتی حق دست دادن به او را ندارد که برای هر دو جنس موافق و مخالف صادق است. شاید آزادی دیگری که فرد دارد و فقط خود او می تواند قطاع شناختی آن را با اراده یا خواست خود بزرگ و بزرگ تر نماید ، اعتقادات و باور و نظراتی است که فرد بدان ها عمل می نماید یا برایش مهم هست . ضمن آن که به لحاظ قرار گرفته شدن هر فرد این کنش و واکنش ها اجتماعی است اما عادت یا رضایت به عمل آنها یک رفتار کاملا فردی است. عمل به این گستره گاه توأم با شناخت و معرفت بوده و اعتماد و حرمت بدانها ارزشمند است ولی گاه چنین رفتارها ترکیبی از خطا و لرزش است که نیازمند تذکر و هدایت است ، انتخاب هر دو به اراده و توانایی فرد بستگی دارد.
اصولا بزرگسالان در نقش های گوناگون سعی بر نشان دادن یا بزرگ نمایی خطاها و لرزش های رفتاری برگزیده شده توسط کودکان و نوجوانان را دارند که می تواند فرزند شخص یا دانش آموز او باشد. اما امروز ، دیروز نیست که لحن ما برای این منظور دستوری باشد. نسل امروز قدرت تجزیه و تحلیل دارد ، قدرت انتخاب و تشخیص دارد. او از صوت لحن شما تشخیص می دهد که دارید حریم آزادی او را تهدید می کنید یا تحدید. او از تحمیل نظر شما به عنوان یک ولی یا معلم خرسند نیست ، اگر در قبال شما شهامت اعتراض داشته باشد مطرح می سازد و اگر چنین پتانسیلی برای ابراز وجود نداشته باشد تبدیل به موجودی لجباز و ستیزه جو می گردد.
تحمیل نظر در روابط خانوادگی خصوصا برای والدینی که از بالای دماغ به فرزندان خود نگاه می کنند و بزرگ شدن آنها را باور نمی کنند بیشتر است. یا درخانواده هایی که مردسالاری سنتی حاکم است خیلی از خواسته های زنان به اراده و خواست همسرانشان تعیین می گردد چون نحوۀ لباس پوشیدن و آرایش کردن ، نحوه یا میزان خرید کردن ، نوع و حتی نحوۀ پخت غذا ، تعیین افرادی که می تواند با آنان رفت و آمد کند و.... یک تحمیل نظر برده وار که نشان از مردانیّت برخی مردان این سرزمین دارد. این مهم در استانها و شهرهای مختلف ، از شدت و حدّت متمایزی برخوردار است.
گاه والدین به دلیل محرومیت های خود در نرسیدن به آرزوهای جوانی بر فرزند یا فرزندان خود حتی انتخاب رشتۀ تحصیلی را نیز تحمیل می کنند که اصولا باید بر اساس علاقه و استعداد فرد تعیین گردد. یا نوع خرید و غذایی که در رستوران یا منزل فرزند او می خواهد بخورد.تحمیل نظر از هر بُعد آن وقتی برای یک فرد زیر هیجده ساله مقبولیت ندارد ، قدر مسلم برای بزرگسالان هم هیچ ظرفیت پذیرش نخواهد داشت. گاه تحمیل نظر خیرخواهانه محسوب می شود و در بُعد نظام سیاسی کل افراد جامعه را در بر می گیرد و فرد به عنوان یک شهروند چنین جامعه ای مجبور به اطاعت هست. مثلا داشتن حجاب برای نسل امروز گزینۀ انتخابی همۀ دختران نیست اما طبق قانون اساسی کشور همه باید از آن تبعیت نمایند.
پس همه ما به طور ناخودآگاه در طول زندگی یا تحمیل گر نظر خود به دیگران هستیم یا تحمیل پذیر نظرات دیگران . میزان تحصیلات ، نحوۀ تربیت ، شخصیت فردی و اجتماعی افراد ، نوع شغل ، محل و منطقه زندگی فرد و....در نوع برخورد ما مؤثر است.
اگر در خانواده ای بزرگ شده ایم که هریک از اعضای خانواده حق ابراز وجود داشته و با مشورت و مهربانی همدیگر را تحمل کرده اند چنین فردی اصولا به تحمل آرای دیگران می پردازد و اگر در خانواده ای دیکتاتور زورمدار بزرگ شده ایم که در آن حتی مادرمان حق سخن گفتن نداشته و همگی تابعی از استبداد پدر بوده ایم اصولا به تحمیل نظر خود به دیگران می پردازیم که در این مسیر از توهین و اهانت و سرکوب شخصیت فردی یا اجتماعی فرد نیز ابایی نداریم.
اگر امروز در همین سایت صدای معلم من و شما قادر به تحمل آرای یکدیگر نیستیم ؛ یک پاراگراف نظر نوشته شدۀ ما فقط حاصل مطالعه متن سی چهل سطری نیست واکنش ما نتیجۀ سی چهل سال عمرمان در کنار دیگران و در محیط اجتماعی است. عده ای با تحمل نظر دیگران ، به بیان دیدگاه خود می پردازند و چون محترم می نویسند محترم هم شمرده می شوند. اما واکنش تخریبی یا تحمیلی یا تضیع شخصیتی ، خبر از آشفتگی های رفتاری – تربیتی می دهد. از قدیم گفته اند تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد. قرار نیست ما موافق هر جمله یا پاراگراف و نظر نویسنده باشیم اما نقد مطلب با تحقیر یا کوبیدن شخصیت نویسنده و متن او متفاوت است. شما مختارید نظر و دیدگاه خود را بنویسید اما حق ندارید ارزش های خود را بر دیگران تحمیل کنید.
بارها شما جناب ناشناس مدیر همین سایت را مهمان اهانت و تحقیر خود ساختید . آنقدر بزرگوارند که تحمل نظر مخالف را دارند و نظرات شما را برای حفظ پروتکل تبعیت از آزادی رسانه ای ، قید می نمایند اما قدری انصاف. در این جامعه تنها چیزی که دست من معلم را می گیرد همین سایت است. ایشان به تنهایی بر اساس سلیقه و مرام خویش کلیه متون یادداشت و نظرات همکاران را مطالعه و قید می نمایند و من و شما اگر به جای شاکر بودن حق تحمیل نظر خود یا حقارت ایشان را پی بگیریم کُفر نعمت ، نعمت از کف برون کند.باید بفهمیم که طرفداری یا حمایت ما از کسی یا چیزی به منزلۀ واداشتن دیگران جهت تابعیت او یا دوست داشتن او نیست. هر کس مختار است جهت گیری هایی متأسی از نوع تربیت و شخصیت خود داشته باشد اما اجبار برای یارگیری در جهت تفکر خود ندارد.
سفید سفید است و سیاه سیاه ، قاعده این است حال اگر کسی قصد حرکت در خلاف مسیر آب دارد و می گوید ماست سیاه است ، لزوم تأیید آن توسط همگان نیست. شما اگر دوست دارید چنین بیندیشید . قرون وسطی نیست که به خاطر تفکر چرخش زمین یا گرد بودن آن ، گالیله را برای اعدام برند که او هم با اعتراف کتبی و شفاهی به انکار حقیقت ، بخواهد با پای خود باور خود را بر زمین حک کند. شما در بیان احساس و باور خود مختارید اما حق اهانت و تحقیر معتقدین غیر خود را ندارید. همه قرار نیست تابع و پیرو کسی که شما تأیید می کنید باشد. اگر نوشته ها به مذاق تان خوشایند نیست شما هم قلم به دست شوید و دیدگاه خودتان را بنویسید .
اجازه دهیم خواننده با شعور و آگاهی خود در یک فضای عالمانه و خردمندانه ، گزینۀ صحیح خود را انتخاب کند. من و شما معلم این جامعه هستیم اگر امروز ما نتوانیم آستانۀ تحمل آرای یکدیگر را داشته باشیم از دیگران چه انتظاری است ؟
طبق بند 13 حقوق شهروندی در قانون اساسی هر فرد حق برخورداری از احترام ، آبرو و حیثیت شهروندی دارد. اگر شما معترض دولت یا وزیری هستید می توانید طبق بند 14 حقوق شهروندی به دیوان عدالت اداری شکایت نمائید اما تضیع شخصیت یا اهانت به آنان وظیفۀ هیچیک از ما نیست.
نویسندگان سایت صدای معلم با رعایت تمامی حق و حقوق اجتماعی شخصیت ها به نقد و بررسی می پردازند و این از حقوق رسانه ای جامعه است که قدرمسلم حق شما هم هست. نوعی نظارت اجتماعی برای بالا بردن سطح آگاهی جامعه است. بزرگنمایی برخی مسایل برای هشدار و ممانعت از عوام فریبی است.
گلایه اصلی ما از تمامی نمایندگان مجلس ، دیده نشدن قشری است که بیشترین کارکنان را دارد ، گاه می گویند کارمندیم ، گاه می گویند نیستیم ، گاه می گویند همانند اساتید دانشگاهیم و گاه می گویند نیستیم. هنوز من و شما در این جامعه ردۀ شغلی تعیین شده ای نداریم و شاید برای همین از تمامی حقوق شغلی و اجتماعی خود محرومیم. دعوای من و شما یا گفت و گوی بدون نتیجۀ ما بر سر چیست ؟
شما با دفاع ناقص یا متعصب خود از یک وزیر سوخته ، در فکر احیای کدامین حق و حقوق هستید ؟
گذشته دیگر گذشت با تمامی خوبی ها و بدی هایش. که البته اگر خوبی داشت اوضاع ما این نبود.
بیایید دست در دستان یکدیگر و با تقویت تفکرات منطقی و عقلانی و رشد آگاهی های سیاسی و اجتماعی فعلا شغل و حیثیت شغلی خود را از منجلاب فراموشی و دیده نشدن رهایی دهیم. درد امروز معلم سنگ این یا آن وزیر را بر سینه زدن و تحمیل نظر فردی نیست ، امروز درد معلم محرومیت از داشتن جایگاهی مستحکم برای کارکرد نقش خود است.
باز عرض می کنم کسری بودجه در اولین روزهای یک سال تازه آغاز شده وجهۀ قانونی و سابقه ای برای وجود در کل دنیا ندارد.
جناب ناشناس محترم ، درد ما این است که فرزند خواندۀ وزارت خود هم نیستیم . ما رها شدگان بدون سرپرست و حامی هستیم .
عزت زیاد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيم
اشاره
« بيش از 95 درصد از دانش آموزان اين كشور، فقط در مدرسه با قرآن كريم آشنا مي شوند. » اين مطلب به تنهايي نشان دهنده جايگاه منحصر به فرد آموزش قرآن در وزارت آموزش و پرورش است. اما وجود متغييرهاي مداخله گر آشكار وپنهان در تحقق اهداف قصد شده، نقش اساسي ايفا مي كند. حاصل بررسي هاي نويسنده مقاله به عنوان مؤلف كتابهاي درسي قرآن در طول 15 سال گذشته « كج فهمي هاي رايج در آموزش قرآن » را از عمده دلايل كم توفيقي اين درس مي داند؛ كه اغلب آنها ريشه در باورهاي غلط متوليان و برنامه ريزان از يك سو و معلمان وخانواده ها از سوي ديگر دارد.
از آن جا كه اجزاء و عناصر يك برنامه درسي، مباني آموزش آن درس را مشخص مي كند، لذا شايسته است ابتدا به سراغ آنها رفت. البته گاهي قداست وجايگاه رفيع قرآن كريم نيز باعث مي شود تا اذهان عمومي در مقابل هرگونه نقدي از خود ايستادگي نشان داده وبررسي اهداف، رويكرد، محتوا، روش هاي آموزش و تدريس وشيوه ارزشيابي را ناممكن جلوه دهد. عدم تغيير رويه هاي موجود آموزش قرآن در طول سالهاي متمادي، نيز مزيد برعلت است.
مبناي اين پژوهش، بررسي وضعيت موجود بر اساس اسناد تحولي چهارگانه مصوب شورايعالي انقلاب فرهنگي و شوراي عالي آموزش و پرورش است. يافته ها نشان مي دهد كه كج فهمي هاي موجود عمدتاً ريشه در چهار حوزه هدف گذاري، برنامه ريزي، اجرا و ارزشيابي دارد. راهكار اساسي، داشتن عزم ملي براي شناسايي وتلاش براي جلوگيري از تكرار اشتباهات و باورهاي غلط گذشته و جايگزيني روش هاي معقول و علمي است.
قرآن كريم « تنها معجزه » به جا مانده از رسالت 124 هزار پيامبر الهي است كه امروز به امانت، نزد ماست و روز قيامت پيامبر اكرم از آن سؤال خواهد كرد. ( 2 )كتابي كه صاحب آن، خداوند عليم و قدير است. عليم يعني عالم مطلق و قدير يعني قادر مطلق. خدايي كه به واسطه آخرين پيامبرش با بشر سخن گفته است. سخناني از روي دلسوزي و براي هدايت و راهنمايي انسان، نسخه نجات و رستگاري او در زندگي دنيا و پس از آن. پيروان آخرين پيامبر الهي اين كتاب را تقديس مي كنند و آن را مايه بركت مي دانند.
مسلمانان با توجه به نوع پرداختن به قرآن به دو گروه عمده تقسيم مي شوند :
گروه اول، صاحبان خرد و انديشه هستند كه در اثر علاقه و انس دائمي با قرآن كريم، برنامه زندگي فردي و اجتماعي خود را بر اساس آنچه در قرآن كريم آمده تنظيم مي كنند و همواره در تلاشند تا از اين مسير راهي براي قرب الهي بيابند.
گروه دوم، كساني كه تنها به ذكر نام و قرائت ظاهري آن بسنده كرده اند. ايشان با توجه به همين مسأله، در راه تبليغ و ترويج قرآن به هر روشي دست مي يازند و اغلب با تكيه بر احساسات صرف و سطحي نگري دچار اشتباهات كوچك و بزرگي مي شوند كه جامعه را دچار انحراف و كج فهمي مي كند. اين موضوع در اثر دوري از تعقل و تفكر در قرآن كريم و شيوه هاي صحيح و معقول و قابل پذيرش همگان رخ داده و در مقابل گاه همراه با اغراق و غلو و خارج از تصور بشري ارائه مي شود.
گاهي اين كج فهمي ها، پا را فراتر از سليقه و نظر شخصي گذاشته و تا آن جا كه به عقيده فردي و اجتماعي تبديل شود، پيش مي روند. اين دسته از باورها كه چندان منطقي و معقول نبوده، نتيجه اي جز انحراف و استحاله را در پي ندارد. تا آنجا كه بر عليه آن مكتب و عقيده قيام مي كند. در اين جاست كه بر علماي قوم و فحول انديشمندان واجب مي شود تا براي آن چاره كنند و از لغزش عده اي كثير در پرتگاه تعصب، جلوگيري كنند.
عده اي فکر ميکنند كه قرائت قرآن در هر صورت آن ثواب و رحمت است. چه بفهميم و چه نفهيم، چه عمل کنيم و چه عمل نکنيم. همينکه قرآن را خوب و زيبا بخوانيم و بقيه لذت ببرند چه ثوابها که نکردهايم و چه خدمتها که در حق قرآن کريم انجام ندادهايم؛ بهخصوص اگر از حفظ هم باشد که ديگر نورعلي نور ... پس از مشخص شدن ضرورت و اهميت موضوع، بايد ديد آيا امكان چنين تغيير و تحول فرهنگي در جامعه وجود دارد يا خير ؟ آيا به مصلحت حكومت ها و نظام هاي تربيتي هست كه تن به اصلاحات فرهنگي بدهند و يا بايد در مقابل آن نرمش نشان داده و سكوت كرد و يا آن را به اصطلاح مصادره به مطلوب نمود ؟
از سوي ديگر مهم ترين خطري كه يك نظام ديني را تهديد مي كند « التقاط فرهنگي » است. اين خطر در اثر استحاله فرهنگي رخ مي دهد. يعني آن كه جامعه و افراد آن، صورت يك عقيده را حفظ كرده؛ اما در عمل بر خلاف آن اقدام مي كنند. راهكار اساسي در تجديد نظر جدي در برخي از باورهاي ديني است كه يا بر عليه دين در حال فعاليت هستند و يا دست كم بي خاصيت و بي نتيجه اند و نيازمند مرمت و بازسازي مجدد. يكي از اين حوزه ها، حوزه تربيت و يادگيري قرآن كريم است. آن هم در نظام تعليم و تربيت با بيش از 12 ميليون نفر دانش آموز كه هر يك در طول سنوات تحصيلي بيش از 800 ساعت رسماً با يادگيري كتاب خدا آن هم تنها در درس قرآن سر و كار دارند. از اين ميزان ساعت 510 ساعت آموزشي به دوره ابتدايي اختصاص دارد.
بررسي باورهاي و كج فهمي هاي رايج در آموزش قرآن دوره ابتدايي رسالت اين مقاله است كه هر چند به اجمال و فهرست وار اما مبتني بر مباني نظري و نيز وضعيت برنامه ريزي، اجرا و ارزش يابي صورت گرفته است.
***
فهرست كج فهمي هاي رايج در آموزش عمومي قرآن كريم را مي توان در هشت عنوان اصلي و 30 موضوع مرتبط با عناوين اصلي دسته بندي و اراده كرد:
الف - باورهاي غلط در حوزه « اهداف » هميشه خواسته ايم يک شبه به همه اهداف آرماني برسيم. در حالي که براي پژوهش و برنامه ريزي و مشاوره هزينه نمي کنيم، زير ساختها را آماده نميکنيم، فرهنگ جامعه را در پذيرش و مشارکت در آن در نظر نمي گيريم، نتيجه آنکه پس از گذشت چندين دهه در بسياري از موارد هنوز در آغاز راه هستيم و نتايج جالب و قابل لمس ديده نمي شود
1- « قرآن فوتي »
2- « نخ تسبيح »
3- « الاغي با بار كتاب »
4- از « قرائت هدر » بر حذر باش !
5- مأموريت نامعلوم
6- جامعيت اهداف آموزش قرآن
7- ثواب؛ محرک است، نه پاسخ
8- اصلاح در رويکردهاي آموزشي
9- خانواده؛ مسئول اصلي آموزش قرآن
ب – باورهاي غلط در حوزه « محتوا »
10- « جدايي مهارت هاي قرآني از معارف قرآني »
11- توهّم « تفسير به رآي »
ج - باورهاي غلط در حوزه « راهبردهاي ياددهي - يادگيري »
12- آموزش هاي كليشه اي
13- به نام روخواني، به کام روان خواني
14- به نام روخواني، به کام آموزش قواعد روخواني
15- پرهيز از نگاه تک ساحتي به قرآن
16- جايگاه رسانه در آموزش قرآن
17- « يادگيري » جايگزين آموزش
18- پرهيز از نگاه تربيتي غرب به فعاليت هاي قرآني
19- نگاه فرهنگي به آموزش و فعاليت هاي قرآني
د - باورهاي غلط در حوزه « رسانه و مواد آموزشي »
20- « قرآن، کتابي براي همه فصول »
21 - « عمل بي علم »
22- معلم، بهترين كتاب درسي دانش آموز
هـ - باورهاي غلط در حوزه « زمان آموزش »
23- درس قرآن و ساير دروس
و - باورهاي غلط در حوزه « معلم و مربي »
24- آموزش با پيوست پژوهش
25- شايستگي محوري معلمان و دانش آموزان
26- آموزگاران دوره ابتدايي بهترين معلمان روخواني قرآن
27- « برنامه محوري » به جاي محتوا محوري
ز - باورهاي غلط در حوزه « ارزش يابي »
28- ارزش يابي مقوم اهداف برنامه درسي قرآن
ح - باورهاي غلط در حوزه « فعاليت هاي فوق برنامه قرآني »
29- يك بام و دو هوا
30- مديريت تعاملي به جاي اعمال مديريت
كج فهمي هاي رايج در آموزش عمومي قرآن كريم
باورهاي غلط و كج فهمي هاي رايج در زمينه آموزش قرآن دوره ابتدايي را ابتدا بايد در اركان برنامه درسي آن جست و جو كرد. برخي از اين كج فهمي ها به تفكيك اركان و عناصر يك برنامه درسي عبارتند از :
الف - باورهاي غلط در حوزه « اهداف »
1- « قرآن فوتي »
« باور » به اعتقاد قوي و دروني شخص ( يا اشخاص ) به يك چيز اطلاق مي شود. به تعبير ديگر باور به اعتقاد قلبي به بودن و يا نبودن چيزي و يا انجامپذير بودن و يا انجامناپذير نبودن کاري گفته مي شود که از تکرار افکار هم نوع ساخته مي شوند.
براي تقريب به ذهن و روشن تر شدن مفهوم كج فهمي بهتر است به يک باور غلط قديمي اشاره كنيم؛ البته امروزيها شايد اطلاعات چنداني درباره آن نداشته باشند و احتمالاً از شنيدن آن تعجَب مي كنند و شايد هم بخندند. تا چند دهه قبل در برخي از نقاط کشور رسم بود افرادي که قاري قرآن بودند پس از قرائت هر سوره کوچک يا يک رکوع از يك سوره، نفس عميق ميکشيدند و سپس داخل مَشک خالي فوت ميکردند و درش را فوري ميبستند و باز سوره اي ديگري ... تا اين که مشک پر از هوا ميشد. آنگاه به قبرستان ميرفتند و قرآن فوتي را به صاحبان مرده ميفروختند. به اين ترتيب که سر مشک را روي سنگ قبر قرار ميدانند و به اندازه مبلغي که دريافت ميکردند، از نفس گرم خود كه داخل مشك حبس شده بود، نثار مرده ميکردند. به اين قضيه « قرآن فوتي » ميگفتند.
اين قضيه در عين خندهدار بودن، عبرتآموز است كه در اثر كج فهمي، به يك باور غلط تبديل شده است. و اينك اين سؤال به ذهن خطور ميکند كه : « آيا آيندگان هم درباره برخي از باورهاي ما چنين قضاوتي خواهند داشت ؟!! » مهم ترين خطري كه يك نظام ديني را تهديد مي كند « التقاط فرهنگي » است. اين خطر در اثر استحاله فرهنگي رخ مي دهد. يعني آن كه جامعه و افراد آن، صورت يك عقيده را حفظ كرده؛ اما در عمل بر خلاف آن اقدام مي كنند
اولين كج فهمي : كم توجهي به « هدايتگري قرآن » به عنوان غرض اصلي نزول قرآن كريم در هدف نويسي ها و برنامه ريزي هاي درسي و آموزشي
***
2- « نخ تسبيح »
ناديده گرفتن هدف « هدايت » به عنوان نخ تسبيح همه برنامهها و فعاليتهاي قرآني، خطاي استراتژيک در حوزه آموزش و فعاليت هاي قرآني كشور است؛ البته عده اي خواهند گفت : اين هدف, از پيامدهاي آموزش و فعاليتهاي قرآني است. ضمن تأييد کلي اين مطلب, سؤالي مطرح مي شود و آن اين است که آيا اين کار - يعني واگذاردن هدف « هدايت » به خود شخص و پيامد آموزش کافي است ؟ و همه مخاطبان را به آن هدف آرماني مي رساند ؟ و يا بايد از همان ابتدا براي تحقق آن، برنامه اي مشخص و مدون داشته باشيم؟
با كمي توجه در آموزش ها و فعاليت هاي قرآني اعم از روخواني و روان خواني تا تجويد و قرائت و حفظ در مي يابيم كه مهم ترين غرض نزول قرآن تا چه حد مغفول واقع شده است.
دومين كج فهمي : مقدماتي چون روخواني و روان خواني و نيز مُحسّانات و مؤخراتي چون تجويد و حفظ و قرائت را آموزش قرآن فرض كردن.
***
3- « الاغي با بار كتاب »
قرآن كريم در مذمّت قوم يهود كه حقيقت دعوت پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله را مي دانستند اما از پذيرش آن سرباز مي زندند, ،به چارپاياني كه كتاب بر آن ها نهاده اند تشبيه مي كند. اين سزاي قومي است كه كتاب آسماني خود را مقدس مي شمارند, ولي به آن عمل نمي كنند ؟
مَـثَـلُ الَّـذينَ حُمِّـلُوا الـتَّوراةَ ، ثُمَّ لَم يَحـمِـلوها،
مثل كسانى كه تورات بر آنان بار شد (و به آن مكلف گرديدند) آن گاه آن را به كار نبستند،
كَـمَـثَـلِ الـحِـمارِ، يَحـمِلُ اَسـفارًا
هم چون مثل خرى است كه كتابهايى را برپشت ميكشد؛
سوره ي جمعه , آيه ي 5
همواره بايد از چنين داستان هايي درس گرفت و با خود حديث نفس كرد كه « ما با كتاب خدا چه مي كنيم؟ اين همه تلاش و شتاب براي چيست و ديگران را با خود به كجا مي بريم ؟! » لذا آنچه بيان ميشود از باب « وَ ذَکر، فَـاِنَّ الـذِّکـري تَنـفَـعُ الـمُؤمِـنيـنَ » ( ذاريات/ 55 ) است.
با وجود هزينههاي فراواني که در حوزه آموزش و فعاليتهاي قرآني کشور در طول سالهاي متمادي شده و ميشود ( كه البته کافي نيست )، اين امر در ايران با وقفه علمي و رکود فکري نسبتاً شديدي روبه رو بوده است. دلايل بسياري بر اين مسئله مترتب است. از جمله وجود « باورهاي غلط » فرهنگي و آموزشي به ارث مانده از گذشته هاي نه چندان دور.
اين رويه اگر در گذشته به دلايل فرهنگي آن روزگار تا حدودي نيازهاي جامعه ديني را اقناع ميکرد؛ امروز ديگر پاسخگوي نياز و ذائقه جامعه و به ويژه كودكان و نوجوانان نيست. از اين رو نگاهي دوباره به آموزش قرآن و فعاليت هاي قرآني ضرورت دارد. به ويژه كه در سال هاي اخير شاهد توليد ، تصويب و ابلاغ اسناد تحولي گوناگوني در اين حوزه بوده ايم و ديگر نمي توانيم با نگاه صرفاً سليقه اي دست به تأليف و تولد اثر بزنيم.
سومين كج فهمي : غفلت از اوامر و نواهي و هشدارهاي قرآن كريم، حتي درباره خودش
***
4- از « قرائت هدر » بر حذر باش !
عده اي فکر ميکنند كه قرائت قرآن در هر صورت آن ثواب و رحمت است. چه بفهميم و چه نفهيم، چه عمل کنيم و چه عمل نکنيم. همينکه قرآن را خوب و زيبا بخوانيم و بقيه لذت ببرند چه ثوابها که نکردهايم و چه خدمتها که در حق قرآن کريم انجام ندادهايم؛ بهخصوص اگر از حفظ هم باشد که ديگر نورعلي نور ...
اينکه تمامي همايشها، سمينارها با قرائت قرآن كريم شروع ميشود و حافظان قرآن در جلسه کرسي قرائت قرآن کريم همه را ميخکوب انواع و اشکال خواندن قرآن خود ميکنند، چه پيشرفت بزرگي در جامعه اسلامي و انقلابي ما است برايم زيبا و جذاب بود و هميشه خدا را بر اين نعمت شاکر بودم و راضي از وضعيت موجود و ممنون از تلاشهاي جامعه قرآني کشور ...
اما كافي است براي يك بار هم كه كشده دعاي آغاز قرائت قرآن کريم که در ابتداي اغلب قرآن ها از قول امام جعفر صادق عليه السلام نقل شده، بخوانيم. در اين دعاي نوراني با اين عبارات برخورد مي كنيم :
« ... وَ لا تَجعل قِـرائَتي قِرائَـةً لا تَدَبُّرَ فيها ... وَ لا تَجعَل نَظَري فيهِ غِفلَةً وَ لا قِرائَتي هَذَرًا ... »
( اصول کافي، ج 4، ص 300 )
در اين عبارت نوراني تأكيد بر خواندن همراه با تفكر و تدبر است. در واقع مفهوم « حق تلاوته» در آيه 121 سوره بقره نيز همين مطلب است : « اَلَّـذيـن آتيـناهُـمُ الـکـتابَ، يتـلونَـهو حَـقَّ تِـلاوَتِـهي اُولـئِـک يؤمِـنونَ بِـهي » در کتاب شريف بحارالانوار، ج 82، ص 44 از امام صادق عليه السلام درباره «حق تلاوت آيات» چنين نقل ميشود :
فَـانـظُر کَيـفَ تَقـرَاُ کِـتابَ رَبِّـکَ وَ مَنـشورَ وَلايـتِـکَ ، وَ کَيـفَ تُـجيـبُ اَوامِـرَهو وَ نَـواهِـيـهو
بنگر چگونه نامه پروردگارت و منشور ولايتت را ميخواني؛ و چگونه امرها و نهيهاي او را پاسخ ميدهي
وَ کَيـفَ تَمـتَـثِـلُ حُـدودَهو ، فَـاِنَّـهو کِـتابٌ عَـزيـزٌ لايأتيـهِ الـباطِـلُ مِن بَيـنِ يدَيـهِ وَ لا مِن خَلـفِـه
و چگونه از حدود الهي فرمانبرداري ميکني، که اين قرآن کتابي است استوار که نه از پيش رو و نه از پشت سر، از هيچ طرف، باطلي سراغ آن نميآيد،
تَنزيـلٌ مِن حَـکيـمٍ حَـميـدٍ، فَرَتِّلـهُ تَرتيـلًا ، وَ قِف عِنـدَ وَعـدِهي وَ وَعيـدِهي
نازل شده اي از سوي خداي حکيم و ستوده است. پس آن را به نيکي تلاوت کن، هنگام (برخورد با) وعده و وعيدش درنگ کن
وَ تَـفَکَّـر في اَمـثالِـهي وَ مَواعِـظِـهي ، وَ احذَر اَن تَـقَـعَ مِن اِقامَـتِـکَ حُـروفَـهو في اِضاعَـةِ حُـدودِهي
و در مثلها و موعظههايش بينديش، و پرهيز از اين که با مراعات حروف، به تباه ساختن حدود آن بيفتي!
چهارمين كج فهمي : تصور ارزشمندي بالاي تمسك به قرآن بدون توجه به تدبر و عمل به آن
***
5- مأموريت نامعلوم
از كج فهمي ها و باورهاي غلط آن است که اگر اعتبارات لازم مهيا باشد و يک «طرح ملي قرآني» مي توان همه دانش آموزان کشور را حافظ قرآن کرد؛ مانند کشور ليبي که به لقب كشور حافظان قرآن معروف است. در نتيجه هر ساله طرح هاي متعدد ملي، استاني و منطقه اي جديد به موازات كتاب هاي درسي, توليد مي شود ( و البته به همين اندازه، دهها طرح ملي قبلي تعطيل مي شود. )
غافل از اين که اصل بايد بر سياست تمرکز زدايي باشد؛ زيرا طرح هاي ملي بودجه هاي کلان را مي بلعند و در عوض رقباي ضعيف را از بين مي برند و چيزي جز کشتن استعدادها و انگيزه ها و ايجاد انتظارات بي پاسخ به ارمغان ندارند.
در واقع اين هم از باورهاي غلط است که هميشه خواسته ايم يک شبه به همه اهداف آرماني برسيم. در حالي که براي پژوهش و برنامه ريزي و مشاوره هزينه نمي کنيم، زير ساختها را آماده نميکنيم، فرهنگ جامعه را در پذيرش و مشارکت در آن در نظر نمي گيريم، نتيجه آنکه پس از گذشت چندين دهه در بسياري از موارد هنوز در آغاز راه هستيم و نتايج جالب و قابل لمس ديده نمي شود. در کشور فرصت هاي عظيمي است که بدون توجه و استفاده رها شده است، در حالي که با مطالعه دقيق و کمي حمايت و توجه مي توان جهشي عظيم و ماندگار در فعاليت هاي قرآني کشور ايجاد کرد.
پنجمين كج فهمي : نامعلوم بودن مأموريت ذاتي و اساسي هريك از ارگان ها و متوليان در زمينه آموزش قرآن
***
6- جامعيت اهداف آموزش قرآن
آيات متعددي در قرآن وجود دارد که به انتظار قرآن از مسلمانان درباره قرآن کريم اشاره دارد. اين انتظارات و مطالبات بايد مورد نظر برنامه ريزان و معلمان قرآن باشد؛ مانند تلاوت و قرائت، تفکر و تدبر، عمل، آموزش، رعايت آداب تلاوت، حفظ، تأثيرپذيري و... در مورد اين مطالبات که در قالب اهداف آموزش عمومي قرآن کشور هم به تصويب رسيده و ارائه شده ؛ اولاً بايد از نگاه تک بعدي پرهيز کرد و ثانياً بايد مباني و مبادي اين اهداف مشخص شود.
ششمين كج فهمي : بي توجهي به اغلب انتظارات قرآن درباره خودش در مراحل و مراتب برنامه ريزي درسي و آموزشي
***
7- ثواب؛ محرک است، نه پاسخ
طبق نظريه « محرک و پاسخ » که برخي دانشمندان حوزه روان شناسي يادگيري، از آن به عنوان شرطي سازي در حوزه آموزش ياد مي کنند. ( مانند اسکينر و پاولف ) اگر بخواهيم علاقه و انگيزه فرد را نسبت به يادگيري تقويت کنيم؛ لازم است، از محرك استفاده شود. پس جايزه به عنوان تقويت و محرك و نتيجه عمل به عنوان پاسخ است. اين نظريه که کاربردهاي فراواني در آموزش و يادگيري دارد، در واقع اولين بار در اديان الهي مانند؛ اسلام مطرح شده است. « ثواب » همان محرک است و عمل صالح، همان پاسخ؛ اما متأسفانه به دليل استحاله فرهنگي در جوامع اسلامي به اين قاعده برعکس عمل مي شود و به يک باور غلط تبديل شده است.
براي روشن شدن موضوع مثالي ميزنم. شما براي اين که فرزندتان نماز (پاسخ) بخواند به او جايزه (محرک) مي دهيد تا تشويق شود، اين خيلي عالي است؛ اما اگر اين کار را آن قدر تکرار کنيد تا اين که جايزه به هدف تبديل شود، آنگاه فرزند شما شرطي مي شود يعني او نماز مي خواند تا جايزه بگيرد و اين يعني نوعي انحراف و خطر براي بروز انحطاط در عرصه تربيت ديني جامعه،
يکي ديگر از باورهاي غلط جامعه ديني ما نگاه کمي به جاي نگاه کيفي به مسائل اعتقادي است، يعني براي کسب ثواب بيش تر و اين يعني محدود کردن دين به عنوان يک امر اخروي؛ از شما خواننده محترم ميپرسم آيا کيفيت خواندن و بهره مندي شما از قرآن نسبت به مثلاً 10 سال قبل بهتر شده و يا ثابت است؟ اگر جامعه ما نسبت به سال هاي قبل پيشرفت محسوس و قابل قبولي را نشان مي دهد معلوم است که در سير کمال طي طريق مي کنيم و الّا خير، تقليل ارزش هاي ديني مانند انس با قرآن کريم و ائمه معصومين(ع)، نماز و روزه و ... در حد ثواب نميتواند نقش مؤثري در اصلاح الگوي زيستي ما داشته باشد. در مقابل اين باور غلط، نگاه حکيمانه مقام معظم رهبري در طرح الگوي سبک زندگي اسلامي مطرح مي شود؛ يقيناً تحقق چنين امري در بازگشت دوباره به قرآن کريم و معارف اهلبيت(ع) است.
هفتمين كج فهمي : استحاله فرهنگي در اثر جابه جايي محرك و پاسخ در امر ثواب قرائت و حفظ قرآن
***
8- اصلاح در رويکردهاي آموزشي
امام خميني فرمودند : « تربيت, بايد قرآني باشد و بچه هاي ما بايد تربيت قرآني بشوند. » با عنايت به اين گونه تعابير, كه در اسناد تحولي به كرات مورد تأكيد قرار گرفته, رويکردهاي آموزشي کنوني بايد اصلاح شود؛ « رويکرد » چتر حاکم بر برنامه هاي درسي و آموزشي اعم از اهداف، محتوا، روش آموزش، ارزش يابي و ... است. يکي از باورهاي غلط در حوزه آموزش قرآن، اتخاذ رويکرد آموزش روخواني و روان خواني کل قرآن در (مثلاً) 20 جلسه است، اين رويکرد که در تمامي آموزش هاي قرآن کشور مطرح مي شود، از نظر منطق برنامه و هدف نويسي « نه ضرورت » دارد و « نه امکان » اما به دليل موروثي بودنش هميشه مطرح است.
و نيز از آن جا که خواندن و فهميدن دو روي يک سکه هستند ( و اين از باورهاي غلط است که اين دو را از هم جدا مي دانيم. ) مهم ترين کاري که در زمينه آموزش قرآن بايد صورت پذيرد اين است که در برنامه ريزي ها در کنار توجه به جنبه آموزش مهارتهاي خواندن مانند؛ قرائت و حفظ، موضوع « تربيت » به عنوان محور برنامه ريزي و هدف نويسي مورد توجه قرار گيرد.
هشتمين كج فهمي : كم توجهي به امر « تربيت قرآني » و در مقابل توجه بيش از اندازه به « آموزش قرآن »
***
9- خانواده؛ مسئول اصلي آموزش قرآن
آموزش و پرورش به عنوان يار و معين خانواده در تحقق تعليم و تربيت اسلامي دانش آموزان مسئوليت دارد. پس فعاليتهاي قرآني نبايد تنها بر دوش معلمان و آموزش و پرورش سنگيني کند؛ بلكه خانوادهها بايد وظيفه اصلي را در اين خصوص انجام دهند. بيترديد يکي از مهمترين آسيبها از سوي والدين است که نسبت به مشارکت عملي در اين زمينه به بازي گرفته نميشوند؛ بايد اين باور غلط اصلاح شود که با بودن نظام اسلامي, خانوادهها تکليف تربيت اخلاقي و اسلامي را متوجه مدرسه و جامعه کنند. از اين رو در وهله اول نهاد خانواده بايد همپاي معلم در فعاليتها مشارکت کند و در وهله دوم اين امر نيازمند آموزش و فرهنگسازي است.
سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي و دفتر تأليف در زمينه آموزش خانواده و در جلب مشاركت ايشان بايد قدم هاي مهمي را بر مي داشت از آن جمله نوشتن كتاب هاي راهنماي برنامه درسي است. ولي تا كنون در اين زمينه چيزي ملاحظه نشده است.
نهمين كج فهمي : تصور اين كه مسئوليت اصلي تربيت دانش آموزان در وهله اول بر عهده مدرسه و معلمان است. ( و نه خانواده ها و والدين ايشان )
ادامه دارد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سید محمد بطحایی در نشست مشترک با اعضای تشکل های فرهنگیان ضمن ابراز خرسندی از برگزاری نشست، اظهار کرد: در این جلسه مسائل آموزش و پرورش را باهم مرور کردیم اما نباید فقط به مرور کردن اکتفا شود، ما به ظرفیت عملکردی تشکل ها نیاز داریم و این فراتر از مرور کردن مسائل است.
نیاز داریم که اعضای تشکل های فرهنگیان پیشنهاد دهند که چگونه می توان نگرش جامعه را به آموزش و پرورش تغییر دهیم و برای این منظور برنامه دهید.
وی افزود: بی شک ارتقای جایگاه معلم در جامعه شرط لازمه توسعه است اما مشکل تبیین این گزاره نیست و چگونگی اجرای این شرط مهم و ضروری است که با چه برنامه ای با توجه به مقدورات و واقعیات می توان این جایگاه را ارتقا داد.
وزیر آموزش و پرورش با اشاره به اهمیت مدرسه محوری خاطرنشان کرد: مدرسه محوری دروازه ورود آموزش و پرورش به نظام آموزشی پیشرفته است و برای رسیدن به این هدف شما اعضای تشکل های فرهنگیان، برنامه هایی طراحی کنید که بتوانیم حداقل تا یکسال دیگر فاصله با مدرسه کمتر شود و به سمت مدرسه محوری حرکت کنیم.
بطحایی در ادامه گفت: تشکل ها می توانند نقش موثری در مسیر پرفراز و نشیب آموزش و پرورش داشته باشند و آمادگی لازم را داریم تا امکانات و منابع لازم را در اختیار شما قرار بدهیم و این حرکت شکل بگیرد و شروع شود.
در ادامه نشست عادل عبدی مشاور وزیر آموزش و پرورش ، با اشاره به نگرش مثبت وزارتخانه به فعالیت تشکل ها گفت : این نشست سومین جلسه مشترک تشکل ها با حضور وزیر آموزش و پرورش است که تشکل های سازمان معلمان ایران، تربیت اسلامی ،مجمع فرهنگیان اسلامی، کانون صنفی، جامعه اسلامی، جمعیت اسلامی فرهنگیان، انجمن اسلامی معلمان و کانون مدرسین دانشگاه فرهنگیان حضور دارند و در ادامه نشست از نظرات و پیشنهادات و انتقادات نمایندگان تشکل ها استفاده خواهیم کرد.
وی در ادامه افزود: با توجه به پتانسیل تشکل های فرهنگیان، باور وزارتخانه و مسئولان بر این است که از ظرفیت آنها برای کمک به آموزش و پرورش و بهبود شرایط استفاده کنیم و برای حضور قانونمند ،نظامند و موثر تشکل ها، ساختاری به نام هیات های اندیشه ورز طراحی و پیش نویس نمودار سازمانی تهیه شده است که امروز برای بررسی در اختیار شما قرار گرفته و شامل کمیته ها و شورای سیاستگذاری است که برای آن مکانی در نظر گرفته شده و در حال تجهیز است در نظر داریم و با معرفی اعضای منتخب جلسات و نشست هایی با حضور مدیران وزارتخانه و صاحبنظران تشکیل شود که اعضای تشکل ها به طور کلی از برنامه ها و سیاست های وزارت خانه باخبر خواهندشد و یقینا نتایج نشست ها را در برنامه هاو سیاست ها مدنظر قرار خواهیم داد.
در این نشست اعضای تشکل ها به بیان مطالبات ،پیشنهادات و انتقادات خود پرداختند که می توان به تغییر نگرش جامعه به ویژه مسئولان به مسائل آموزش وپرورش، افزایش سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص ملی، افزایش انگیزه نیروی انسانی با ارتقای مسائلی رفاهی و مالی، اجرایی شدن سند تحول، ارتقای ارزش و منزلت معلم،رشد همه جانبه علم، مشخص شدن جایگاه شورای عالی آموزش و پرورش، به کارگیری افراد در تخصص های مربوطه و... اشاره کرد.
گفتنی است نمایندگان تشکل های فرهنگیان در گفت و گو با خبرنگار این مرکز به ارایه نظرات و دیدگاه های خود در مورد برگزاری نشست های مشترک با وزیر آموزش و پرورش پرداختند که در زیر آمده است:
جعفری ، کانون مدرسین دانشگاه فرهنگیان؛
خوشبختانه با حضور آقای بطحایی و وعده هایی که برای برگزاری نشست ها وهم اندیشی با تشکل ها داشتند ، امروز سومین جلسه تشکیل شد و وزیر آموزش و پرورش از ما خواستند که کمک نظام آموزشی باشیم و ماهم تلاش می کنیم در تشکل ها با برگزاری اتاق فکر برنامه ریزی لازم را برای این منظور داشته باشیم و باید اشاره کنم که این نشست ها و جلسات بسیار تاثیر گذار است و سعی می کنیم مسائل مختلف حوزه های عملکردی خود را به اطلاع وزیر و اعضای دیگر تشکل ها برسانیم و مسائل و راه حل ها را بررسی کنیم.
طاهره نقی ئی ،دبیرکل سازمان معلمان ایران؛
این شکل از نشست ها را زیاد موثر نمی دانم ما باید در جلساتی که باحضور وزیر تشکیل می شود مسائل را در وقت بیشتری مطرح کنیم قراربود در این نشست ها برنامه های اجرایی وزراتخانه مورد بررسی قرار بگیرد اما متاسفانه به دلیل فاصله زیاد بین برگزاری جلسات این همفکری برای برنامه های اجرایی وزراتخانه کمتر به وجود می آید اگر مشخص شود که جلسات با چه زمان بندی برگزار می شود برای برنامه ریزی وآمادگی اعضا خیلی بهتر خواهد بود.و در نتیجه تاثیر بیشتری هم خواهد داشت.
وی در ادامه افزود: با توجه به پیشنهاد مشاور وزیر، گام موثری در خصوص تخصیص مکانی برای همفکری تشکل ها و برگزاری نشست ها برداشته شده است که معاونین وزیر با حضور در آن نشست ها و جلسات می توانند مشکلات و مسائل را بیان کنند و افراد صاحبنظر برای یافتن راه حل های مطلوب کمک کنند و به نظر می رسد ما از ظرفیت های مان در رسانه ها به خوبی استفاده نمی کنیم و با این نشست ها و فعال کردن کانال های ارتباطی می توانیم ابهامات را رفع کنیم .
سید هادی عظیمی، از انجمن اسلامی معلمان؛
برگزاری چنین جلساتی باعث ارتباط نزدیک بین تشکل ها و ایجاد ذهنیت مشترک بین تشکل ها و مسئولین اجرایی می شود واگر این ذهنیت بتواند به مرحله اجرا برسد می تواند هم به تشکل ها وهم به مسئولیت دولتی کمک کند تا نیازهای جامعه را بهتر بشناسند و اگر انتقادات متفاوت و متقابل در این جلسات مطرح شود می تواند زمینه ساز حرکت های مشترک شود واین موضوع بسیار عالی است.
وزیر محترم در این جلسه بسیار خوب صحبت کردند البته ما نباید انتظار داشته باشیم در این فرصت محدود همه مشکلات مطرح شود همین که وزیر با روی گشاده حضور پیدا کردند و حرف ها را با صبر و تحمل شنیدند ،نقطه بسیار خوبی برای تقویت تعاملات بین تشکلات و وزیر آموزش و پرورش است.
حسین احمدی، از کانون تربیت اسلامی؛
ابتدا از وزیر محترم به خاطر برگزاری چنین نشست هایی تشکر می کنم، به واسطه سابقه ای که در آ موزش و پرورش دارم، هیچ گاه به خاطر ندارم که وزیر برای گفت و گو با تشکل ها این قدر وقت بگذارد حرف های آنها را بشنود، تندی ها و انتقادات و انتظاراتی را که تشکل ها دارند را با سعه صدر پاسخ دهد، بنابراین این اقدام بسیار موثر و مبارکی است وامیدوارم آنچه مطرح می شود به مرحله اجرایی نیز برسد.
آقای حبیبی، قائم مقام جمعیت اسلامی فرهنگیان؛
امیدوارم که با استمرار این جلسات شاهد پویایی این جلسات باشیم و نفس برگزاری این جلسات می تواند اثر مثبت داشته باشد.
مریم خدیوند، عضو شورای مرکزی جمعیت اسلامی فرهنگیان ؛
همفکری و ارایه راهکار توسط فرهنگیان در این جلسات می تواند به حل مشکلات آموزش و پرورش کمک کند.
فرج کمیجانی، دبیر کل مجمع اسلامی فرهنگیان ؛
توانایی آموزش و پرورش در اینکه همه فعالین سیاسی و صنفی با گرایش های مختلف را کنار هم برای انجام گفت و گو جمع کند، اقدام ارزشمندی است و اگر این گفت و گوها ادامه پیدا کند، نتایج ارزشمندی از این جلسات به دست خواهد آمد.
محمود ایمان زاده ، عضو هئیت مدیره کانون صنفی معلمان ایران؛
با توجه به صحبت های وزیر محترم باید بتوانیم علاوه بر بیان مشکلات و مسایل، راهکارهای آن را اریه دهیم و از این لحاظ مناسب تر است تا تشکل ها روی یک و یا دو موضوع تمرکز کنند و با درک مشکلات و مسایل بتوانند راهکارهای آن را نیز ارایه دهند و برنامه ریزی از قبل جلسات می تواند کمک کنند و مفیدتر واقع شود.
مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش پرورش
گروه رسانه/
به تدریج به یک سالگی دولت دوازدهم نزدیک می شویم .
در این زمینه عملکرد « سیدمحمد بطحایی » به عنوان وزیر آموزش و پرورش می تواند و باید مورد نقد و تحلیل معلمان و کارشناسان قرار گیرد .
« کرامت رنجبر دستنایی » از معلمان استان اصفهان در این زمینه نقدی نوشته است .
« صدای معلم » از همه فرهنگیان برای مشارکت در این بحث دعوت به عمل می آورد .