اگر فرض کنیم آمریکا همه تحریم های ایران را برای کشورهائی مثل چین، ژاپن و کره جنوبی اعمال کند، آیا پیامدهای تحریم در آن کشورها، با آن چه که در حال حاضر ایران با آن رو به روست، یکی است؟
بدون تردید پاسخ این سئوال منفی است، چون زیر ساخت های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی این کشورها به گونه ای است که می توانند به سادگی از آن عبور کنند و لطمه چندانی به اقتصاد آنها وارد نشود؛ ضمن اینکه چون آمریکا به محصولات این کشورها نیاز دارد، از تحریم آنها نه تنها سود نمی برد بلکه زیان هم می بیند.
این سه کشور در وهله اول ضمن داشتن نظام های آموزشی، فنی و اقتصادی قوی، از مهم ترین عامل توسعه علم و فناوری یعنی نیروی انسانی ماهر، متخصص، خلاق، کار آفرین و منسجم برخوردارند که با استفاده از صلاحیت های علمی و حرفه ای این پتانسیل فنا ناپذیر می توانند در شرایط بحرانی به گونه ای عمل کنند که از تحریم ها نه تنها زیان نبینند، بلکه سود هم نصیب شان شود. زیرا انبوه نیروی انسانی کارآمد در این سه کشور که محصول نظام تعلیم و تربیت کارآمد آنها است، موتور محرکه ای است که می تواند خیلی زود بسیاری از آنچه را که از آمریکا و کشورهای هم پیمان او وارد می کنند، خود تولید نمایند و در دوران پسا تحریم نیازهای وارداتی را به حد اقل ممکن برسانند. تاریخ تحولات این کشورها نشان داده که آنها چنین قدرتی دارند.
اما آیا نظام تعلیم و تربیت در کشور ما توانسته است چنین افرادی را به جامعه تحویل دهد؟
بدون تردید پاسخ این سئوال خیر است. ساده اندیشی است که تصور کنیم گروه اقلیت دانشمندان و کار آفرینان مؤثر در سطح ملی که استعداد ذاتی و سخت کوشی فردی، آنان را به جائی رسانده، صلاحیت های عمومی، علمی و حرفه ای خود را از طریق نظام تعلیم و تربیت رسمی کشور کسب کرده اند.
نظام تعلیم و تربیت تست – محور متکی به دانش سطحی حفظ کردنی ما در 40 سال گذشته نتوانسته است نیروی انسانی ماهر، متخصص، خلاق و کار آفرین در حد مورد نیاز سرزمین ما را تربیت کند. برای همین است که وقتی رئیس جمهور می خواهد یک وزیر انتخاب کند، یا وزیری می خواهد معاون انتخاب کند کاندیداهای مورد نظر از انگشتان دست تجاوز نمی کنند و غالبا همین تعداد در کابینه های مختلف جای خود را به یکدیگر می دهند.
در مسئولیت های بعدی تا رده کارشناسی در هر سه قوه با کمبود افراد شایسته مواجه اند و وقتی اداره بخش اعظم امور بر عهده شایستگان قرار نگیرد، نباید انتظار توسعه علم و فناوری داشته باشیم.
هرچند کمبود نیروی انسانی شایسته برای احراز مشاغل گوناگون به عوامل متعددی بستگی دارد، اما با توجه به این که در این یادداشت به نقش تعلیم و تربیت و مانع بزرگ آن می پردازیم؛ نگارنده بر این باور است که نظام تعلیم و تربیت کشور در کالبد خود توده بسیار بزرگ سرطانی وخیمی دارد که اگر با عمل جراحی آن را خارج نکنیم؛ هیچ امیدی به بهبودی آن نیست. این غده سرطانی سئوالات چهار گزینه در کنکور سراسری است که مانع رشد و تعالی همه جانبه جوانان ما شده است. وزارت علوم از سال 1399 به مدت 10 سال کنکور سراسری برای سنجش پیشرفت تحصیلی داوطلبان را با استفاده از سئوالات تشریحی استاندارد از دروس سه پایه تحصیلی دوره دوم متوسطه (به ویژه دروس مهارتی و آزمایشگاهی) با ضریب تأثیر 85 درصد برگزار کند و با استفاده از سئوالات چند گزینه ای و کوته جواب با ضریب 15 درصد سنجش هوش و استعداد تحصیلی داوطلبان و غربال نمرات مشابه آنان در آزمون های پیشرفت تحصیلی را به عهده گیرد
در حالی که «اگر» در چهل سال گذشته معیار سنجش و پذیرش دانشجو در کشور ما به روال 77 سالقبل از پیدایش کنکور و با محوریت آزمون های تشریحی ادامه می یافت؛ با توجه به این که سئوالات تشریحی انواع سطوح یادگیری شامل: ادراکی، کاربردی، تحلیلی، ارزشیابی، خلاقیت و نوآوری را در بر می گیرد؛ امروز با انبوه فارغ التحصیلان ناکارآمد مدرسه و دانشگاه مواجه نبودیم.
در بررسی نظرات بسیاری از دانشمندان روان شناسی و علوم تربیتی (نظیر: بنجامین بلوم، ژان پیاژه، لو ویگوتسکی، هوارد گاردنر، ریچارد شیولسون و ...؛ دکتر غلامحسین شکوهی ، دکتر علی محمد کاردان، دکتر سید امین قانعی راد، دکتر علیرضا کیامنش، دکتر علی رجالی، دکتر محمدرضا شجاعی، دکتر و ... می توان دریافت که سئوالات چهار گزینه ای کنکور به دانش سطحی حفظ کردنی و ترفند های تست زنی اتکاء دارد و به سبب ارزش علمی نازل آن در یادگیری، به عکس سئوالات تشریحی، به ذهن فعال و خلاق نیاز ندارد. انباره حافظه و مهارت تست زنی برای پاسخ به سئوالات چهار گزینه ای کنکور کافیست. به همین سبب ما از طریق کنکور با سئوالات چهار گزینه ای نه می توانیم پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان را بسنجیم، نه دانش علمی- ادراکی و نه مفاهیم تحلیلی - کاربردی و نه ارزشیابی، مهارت های فنی و حرفه ای، خلاقیت و نوآوری را .
مطالعات متعدد تطبیقی نشان داده است، کشورهای توسعه یافته، دارای نظام های آموزشی پیشرفته هستند. همچنین، هر کشوری که نظام تعلیم و تربیت پویا و توسعه یافته دارد، آن کشور از ابعاد علم و فناوری توسعه یافته است. پیشرفت های چشم گیر کشورهائی مثل آمریکا، روسیه، آلمان، فرانسه، چین و ژاپن و در مراحل بعدی اکثر کشورهای اسکاندیناوی، کره جنوبی، سنگاپور و مالزی در علم و فناوری، مرهون نظام تعلیم و تربیت کارآمد آن هاست.
گزارش تحقیق جامع و تطبیقی انجام شده در مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی (سند شماره 7624، تاریخ دیماه 1384) که بیش از 60 کشور از 5 قاره جهان را در بر می گیرد و قابل تعمیم به کل کشورهای جهان است، همچنین گزارش های تحقیقی متعدد دیگر نشان داده است که به جز کشورهای: آذربایجان، افغانستان، برزیل، بنگلادش، غنا، موزامبیک، عراق، چین و مالت، کشورهای جهان سابقه تحصیلی را محور اصلی سنجش و پذیرش دانشجو قرار داده اند و اگر علاوه بر سابقه تحصیلی از آزمون های ورودی استفاده می کنند، در این آزمون ها غالبا از سئوالات تشریحی بهره می گیرند و کنکور به سبک ایران در هیچ جای دنیا سابقه ندارد.
ممکن است این نظر اغراق آمیز جلوه کند و نگارنده به نگاه تک عاملی به مسائل اساسی متهم شود؛ با این حال به جرأت می توان گفت: اگر وزارت علوم در چهل سال گذشته به روال 77 سال قبل از پیدایش کنکور، از سئوالات تشریحی برای سنجش آموزش و پذیرش دانشجو استفاده می کرد و یا سابقه تحصیلی دانش آموزان را محور قرار می داد و از کنکور با سئوالات تستی با ضریب تأثیر کم (10 تا 15 درصد) تنها برای سنجش هوش و استعداد تحصیلی داوطلبان و غربال کردن نمرات سابقه تحصیلی آنها بهره می جست؛ امروز جمهوری اسلامی ایران صد ها و هزاراندانشمند و بزرگانی نظیر: پروفسور حسابی، پروفسور هشترودی، پروفسور سمیعی، پروفسور نادری، پروفسور مولانا، پروفسور شهیدی، استاد فرشچیان، میرزا خانی، نصر، گنجعلی، شمسی پور، زلفی گل، کردستانی، فرید بُد، نوروزی، ریاحی، دهقان، زمانی، دمیری گنجی، اورنگ قائدی و نخبگانی همچون شریعتی، مطهری، طالقانی، بهشتی، خامنه ای، هاشمی رفسنجانی، حسن زاده آملی، جوادی آملی و ... در اختیار داشت و کشورما را در زمره پیشرفته ترین کشورهای جهان قرار می گرفت.
بدون تردید فراوانی افراد نخبه و فرهیخته، سبب می شود هرم مدیریتی و تصمیم گیری سطح کلان کشور ارتقاء یابد و ضمن این که مانع اتخاذ تصمیمات غلط می شود؛ زمینه حفظ منافع عمومی و رشد و تعالی همه جانبه کشور را فراهم خواهد ساخت.
علت این که اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان آزمون های چند گزینه ای (تستی) را سال هاست از نظام آموزشی خود حذف کرده اند به خاطر نقش تخریبی این نوع سئوالات در فعالیت های ذهنی، تحلیلی، خلاق، نو آور و کار آفرین است.
بدیهی است مقابله و عبور از تحریم های اقتصادی و توسعه علم و فناوری راه حل های سیاسی، علمی و اقتصادی متعددی دارد؛ که لازم است از آن راه حل ها در شرایط بحرانی کنونی استفاده شود؛ اما اگر قرار است به آینده کشور هم بیندیشیم و انتظار نداریم این روند تأسف بار سیل مهاجرت انبوه تحصیل کرده های مان (که میلیاردها برای آنها هزینه شده)به مقصد کشورهای گوناگون ادامه پیدا کند، باید نظام تعلیم و تربیت کشور را هرچه زودتر از سندرم خطرناکی که 40 سال است گریبان گیر آن است نجات دهیم .
بر اساس یافته های علمی – پژوهشی متعدد و با انواع استدلال علمی، عقلی و تجربی می توان ادعا کرد: اولین گام؛ نجات تعلیم و تربیت کشور از سندروم «کنکور» است و بس. بدیهی است تا زمانی که بالاترین مقامات و تصمیم گیران کشورمان قادر نباشند با مافیای کنکور (با سئوالات چهار گزینه ای) مقابله کنند و هر سال برای تصمیم گیری مرعوب هیاهوی اعضای این مافیا شوند و کنکور به سبک کنونی (سئوالات چهار گزینه ای) به ناکارآمد ساختن نظام تعلیم و تربیت کشور ادامه دهد، نمی توانیم نیروی انسانی مورد نیاز برای توسعه همه جانبه آینده کشور را به درستی تربیت کنیم؛ لذا در وهله اول، کمبود نیروی انسانی کارآمد، متعهد، امین، وطن دوست و اجتماعی مهم ترین عامل باز دارنده هر تحول کیفی سازنده در کشور خواهد بود.
به عنوان کسی که بیش از 17 سال است در زمینه سنجش و پذیرش دانشجو و آسیب شناسی کنکور در ایران، تحقیق می کند و خسارت ها، آسیب ها و ناهنجاری های تأسف بار ناشی از سئوالات چهار گزینه ای را بر ارکان و اجزاء نظام جمهوری اسلامی ایران دیده و لمس و منتشر کرده است؛ آمادگی دارد دست اعضای شورای سنجش و پذیرش دانشجو را ببوسد، اگر تصمیم بگیرند با حذف سئوالات چهار گزینه ای کنکور نظام تعلیم و تربیت و سایر نظام های کشور را از این مصیبت بزرگ نجات دهند.
گزارش های تحقیقی متعدد دیگر نشان داده است که به جز کشورهای: آذربایجان، افغانستان، برزیل، بنگلادش، غنا، موزامبیک، عراق، چین و مالت، کشورهای جهان سابقه تحصیلی را محور اصلی سنجش و پذیرش دانشجو قرار داده اند و اگر علاوه بر سابقه تحصیلی از آزمون های ورودی استفاده می کنند، در این آزمون ها غالبا از سئوالات تشریحی بهره می گیرند و کنکور به سبک ایران در هیچ جای دنیا سابقه ندارد لذا با توجه به این که در روز 17 شهریور جلسه شورا تشکیل می شود؛ پیشنهاد می کنم: اعضای محترم ابتدا برای سال 1399 یکی از روش های«الف یا ب» را به شرح زیر انتخاب و نتیجه را اعلام نمایندو با استفاده از پیشنهاد بند «ج» در سال 1398 ضریب تأثیر کنکور را به 40 درصد کاهش و ضریب تأثیر نمرات امتحانات نهائی پایه دوازدهم را به 60 درصد افزایش دهند:
الف- وزارت علوم از سال 1399 به مدت 10 سال کنکور سراسری برای سنجش پیشرفت تحصیلی داوطلبان را با استفاده از سئوالات تشریحی استاندارد از دروس سه پایه تحصیلی دوره دوم متوسطه (به ویژه دروس مهارتی و آزمایشگاهی) با ضریب تأثیر 85 درصد برگزار کند و با استفاده از سئوالات چند گزینه ای و کوته جواب با ضریب 15 درصد سنجش هوش و استعداد تحصیلی داوطلبان و غربال نمرات مشابه آنان در آزمون های پیشرفت تحصیلی را به عهده گیرد .
وزارت آموزش و پرورش امتحانات نهائی حد نصابی را به روال گذشته با استفاده از سئوالات تشریحی استاندارد برای ارزشیابی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در پایه دوازدهم واعطای دیپلم به فارغ التحصیلان برگزار نماید. نمرات کسب شده دانش آموزان در دوره متوسطه تأثیری در پذیرش داوطلبان ورود به دانشگاه ها نخواهد داشت.
ب- وزارت آموزش و پرورش از سال 1399 به مدت 10 سال امتحانات نهائی داوطلبان را به روال گذشته با استفاده از سئوالات تشریحی استاندارد (به ویژه در دروس مهارتی و آزمایشگاهی) برای سنجش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در پایه دوازدهم واعطای دیپلم دوره متوسطه برگزار خواهد کرد و این امتحانات با ضریب85 درصد در پذیرش دانشجو نقش خواهد داشت. در این مدت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با استفاده از سئوالات چند گزینه ای و کوته پاسخ برای سنجش هوش و استعداد تحصیلی و غربال کردن نمرات امتحانات نهائی داوطلبان برگزار می کند که نتیجه این آزمون به میزان 15 درصد در پذیرش آنان مؤثر است.
ج- در سال 1398 کنکور سراسری با استفاده از سئوالات چهار گزینه ای استاندارد از سه پایه تحصیلی با ضریب تأثیر 40 درصد و امتحانات نهائی داوطلبان در سال آخر دوره دوم متوسطه با استفاده از سئوالات تشریحی استاندارد با ضریب تأثیر 60 درصد برگزار شود و امکان ترمیم معدل نمرات امتحانات نهائی داوطلبان به آسانی فراهم شود.
اعضای شورای سنجش و پذیرش دانشجو به خوبی واقفند که جو سازی ها درباره: «استاندارد نبودن سئوالات تشریحی، لو رفتن سئوالات، تقلب و تفاوت ها در تصحیح اوراق امتحانی توسط معلمان شریف» فراتر از واقعیت است؛ با این حال برای کاهش حد اکثری همه معایبِ محور قرار گرفتن سئوالات تشریحی راه کار وجود دارد که این راهکارها بارها در یادداشت های مختلف منتشر شده است. ضمن آن که دست آورد های حذف سئوالات چهار گزینه ای (تستی) به اندازه ای بزرگ و با ارزش است که معایب سئوالات تشریحی را می پوشاند.
نتیجه:
استفاده از سئوالات تشریحی در همه آزمون های ورودی سبب خواهد شد آموزشگاه های کنکور از رویکرد تخریبی تست- محوری و ارتزاق انگلی و حرام (با توجه به وعده های دروغین به مخاطبان خود) به رویکرد سازنده سئوالات تشریحی در سطوح گوناگون یادگیری، توسعه علم و فناوری و ارتزاق حلال روی آورند؛ درب آزمایشگاه های فیزیک و شیمی و زیست شناسی در دبیرستان ها به سبب تأثیر در پذیرش دانشگاه ها، باز خواهد شد؛ آموزش حداقل یک مهارت فنی و حرفه ای به دانش آموزان دبیرستان های نظری (با توجه به تأثیر آن در ورود به رشته های دانشگاهی نظیر)ابعاد گسترده را در بر خواهد گرفت و حد اقل 2000 آموزشگاه جدید برای ارائه آموزش مهارت های تکمیلی در 150مهارت فنی و حرفه ای که حد اقل 2 نفر در هر مهارت اشتغال خواهند داشت در سراسر کشور توسط مردم راه اندازی خواهد شد که حاصل ضرب این سه عدد نشان می دهد 600.000 شغل جدید در بخش خصوصی ایجاد خواهد شد.
علاوه بر این، اگر ارزیابی مهارت ها و صدور گواهینامه مهارت (با قید نمره مهارت بر اساس نمرات سایر دروس) به عهده مراکز غیر دولتی آموزش فنی و حرفه ای وزارت کار و هنرستان های فنی و حرفه ای آموزش و پرورش واگذار شود؛ نظام آموزش فنی و حرفه ای بخش غیر دولتی کشور می تواند از این طریق حد اقل 50 هزار نفر را در 50.000 شغل جدید جذب نماید؛ چرا که نمرات کسب شده در مهارت های فنی و حرفه ای و آزمایشگاهی برای ورود به رشته های نظیر در دانشگاه ها منظور خواهد شد.
عملیاتی شدن این پیشنهاد، سبب اصلاح کیفی نظام سنجش و پذیرش دانشجو، حذف مافیای کنکور و نظام تعلیم و تربیت تست – محور، اصلاح برنامه های آموزش و پرورش و آموزشگاه های کنکور و توسعه علم و فناوری و زمینه ساز تربیت نیروی انسانی متعهد، اخلاقی، کارآمد، خلاق و کارآفرین خواهد شد؛ که وجود نیروی انسانی با این ویژگی ها، اقتصاد پویا، سالمو مقاوم را در آینده رقم خواهد زد.
در این صورت هیچ تحریمی نمی تواند در کشور ما مؤثر واقع شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم - گروه گزارش/
یکشنبه 4 شهریور نمایشگاه دستاوردها و عملکرد یکساله وزارت آموزش و پرورش در دولت دوازدهم با حضور خبرنگاران ، وزیر آموزش و پرورش و مسئولان ستادی و اداری در دبیرستان ماندگار البرز برگزار گردید .
در ابتدای این مراسم « سید محمد بطحایی » به دفاع از عملکرد یک ساله خود به عنوان " وزیر آموزش و پرورش " پرداخت .
در این نمایشگاه معاونت ها و دوایر ستادی هر یک جداگانه به ارائه کارنامه و عملکرد خود پرداختند .
در بخش های پیشین گفت و گوی دانش آموزان البرزی و صدای معلم در مورد عملکرد وزیر آموزش و پرورش ، پرسش و پاسخ با معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش ، پرسش و پاسخ با رئیس آموزش و پرورش استثنایی و متن کامل سخنان وزیر آموزش و پرورش منتشر گردید .
در این قسمت بخش آخر پرسش و پاسخ « صدای معلم » و « حسین خنیفر » تقدیم شما می گردد .
صدای معلم :
ابتدا لازم می دانم از شما به خاطر " وقت شناسی " تان تشکر کنم .
خنیفر :
خبرنگاران بیایند . ماهی یک بار خوب است ؟ فصلی خوب است ؟ ما نمی ترسیم .
جملات و دیالوگ بالا در 30 بهمن 1396 در استودیو الفبای وزارت آموزش و پرورش بیان شده اند .
شما تاکنون 147 روز سرپرست و حدود 4 ماه رئیس بوده اید و این نخستین نشست رسانه رسمی است که برگزار شده است و امیدوارم که به سخنانی که گفته اید پای بند و متعهد باشید.
1- در جاهاى مختلف صحبت از تربيت "معلم فاخر" كرده ايد، براى تربيت معلم فاخر بايد دانشگاه فاخر داشت، آيا دانشگاه فرهنگيان يك دانشگاه فاخر است؟ (از لحاظ هيأت علمى شايسته، رونق تحقيقات تربيتى، برنامه هاى درسى تخصصى، مجلات علمى-پژوهشى و تخصصى فعال، كتابخانه هاي مجهز و مدارس آماده همكارى و...)
به عنوان مثال، آيا در دوره تصدى چهارساله شما مى توان انتظار داشت با ده هزار استاد حق التدريسى كه هيچ احساس تعلق سازمانى ندارند و نسبت به اعضاى ثابت سازمان حقوق كمتر و ناعادلانه ترى (گاه با تأخير يك ساله يا بيشتر) دريافت مى كنند، دهها هزار معلم فاخر براى آموزش و پرورش تربيت كرد؟
2-همگان از مأموريت تربيت معلم تراز جمهورى اسلامى صحبت مى كنند و گويا از مأموريت جمهورى اسلامى (بر اساس قانون اساسى) براى تأمين تربيت باكيفيت براى فرزندان ملت غافل شده اند. آيا دانشگاه فرهنگيان مأموريتى براى تأمين تربيت تراز معلم دارد؟
3- یکی از موضوعات مهم در دانشگاه فرهنگیان این است که سالانه افرادی که از طریق آزمون استخدامی وزارت آموزش و پرورش استخدام می شوند را به دانشگاه فرهنگیان می دهند که یک دوره یکساله کسب مهارت های معلمی را طی کنند ولی دانشگاه برنامه و محتوای قابل قبولی برای این دوره ندارد و صرفا با دادن یه پروژه های صوری و یه آزمون سر و ته این دوره رو هم می آورد !
4- یکی دیگر از مواردی که دانشجویان به خصوص تشکل های سیاسی دانشگاه فرهنگیان نسبت به آن معترض هستند دخالت نهاد در همه بخش های فعالیت های دانشگاهی و دانشجویی است به طوری که یک دانشگاه در دل دانشگاه تشکیل داده است .
برای اصلاح این وضعیت چه برنامه ای دارید ؟
آقای خنیفر !
بنده 29 سال معلم هستم و سر کلاس می روم .
فقط خواهش من این است که مثل خیلی از معلمان ما " قصه " تعریف نکنید !
در موضوع و کادر صحبت کنید و حاشیه هم نروید .
بسیار ممنونم .
خنیفر :
معلمی فاخر است که بی نیاز باشد و بتواند کتابش را بخرد. بتواند به شبکه های مختلف وصل بشود ، مقالات خارجی بنویسد حتی کنفرانس های بین المللی برود.
من به یونان رفته بودم و مقاله بدهم. چند ژاپنی بودند فکر کردم استاد دانشگاهند دیدم نصف تیم شان معلم بودند و آمده بودند برای سایکولوژی و اجوکیشسن مقاله بدهند. چقدر خوب است. سال 2008 نصف اینها معلم بودند.
من کم تر می بینم .
اول مشکل زبان است و دوم مشکل مایه است. پس من نمی توانم ادعا بکنم حتما معلم فاخر را رقم بزنیم ، سعی می کنیم . اساتید فاخر هم همین طور. وقتی شش سال جذب استاد کم داشتیم ما داریم یک جا چهارصد می گیریم. چهارصد از بین بهترین های دانشگاه.
آقای ساعی هستند .
گاهی شده است در رشته شیمی پنج متقاضی بوده و این قدر بالا پایین کردیم و امتیاز علمی ،مقالاتش، وضعیت روحی و روانی اش حتی شیک پوشی اش همه اینها را در نظر گرفتیم .
سعی مان این است که فرمودید ده هزار رقم پایین تر از این است. بین سه تا چهار پنج هزار است که غیر موظف دارند با ما کار می کنند. هیات علمی ما هفتصد هشتصد نفر است . سه تا پنج هزار سال های مختلف با ما همکاری داشتند. نیازمان به هیات علمی 1000 نفر است البته هر چقدر به من استاد بدهند کم است چرا ؟ چون کلاس ها را باید بیست نفره کنند نه پنجاه چهل نفر.
تربیت معلمی که سی و یا چها نفره باشد کلاس را نمی شود خوب اداره کرد. باید بیست نفره کرد. بگویید ده هزار نفر در اخبار چون این به ما کمک می کند می گوییم ده هزار نفر ردیف بدهید. بهترین ها را از دانشگاه بمکیم و بیاوریم و کلاس هایمان را استاندارد کنیم.
بله !
در مجلات ضعف داریم.کاملا درست است. فقط یکی از مجلاتمان را توانستیم علمی - پژوهشی کنیم. گفتم به استان ها که هر چند استاد جمع بشوند و بتوانند یک مجله علمی ترویجی سه شماره را راه بیاندازند من می روم به وزارت علوم و مجوز علمی پژوهشی می گیرم.
من ادعا می کنم در هر استان و پردیس ها پردیس یک مجله علمی پژوهشی داشته باشند. ولیس همت می خواهد . اساتید ما همت کنند مقالات را جمع کنند و 3 شماره ترویجی چاپ کنند چون وزارت علوم وقتی زیر بار مقالات علمی پژوهشی می رود که سه شماره ترویجی چاپ کرده باشید بدون توقف یعنی سه فصل و ممکن است فصل چهارم را بدهند یا ندهند. شرایطش همین است. مقاله مدیر مسئولی باید در این سه مجله یکی باشد. مقاله تکراری از یک و یا دو نویسنده نباشد. مقاله حتما باید میدانی باشد. یک نظری در هر شماره باشد. هیات علمی باید هیات تحریریه آن باشد. چند تا استاد و چند تا دانشیار باشند. ارتباط رشته ای داشته باشد. چون الآن مجله علمی پژوهشی زیر نظرم است از فرهنگ سازمانی دانشگاه تهران و نزدیک هفت هشت سال است که اداره می کنم و همیشه امتیاز ما هشتاد و هشت تا نود است و اغلب مجلات هفتاد به پایین است. من در مجله خودم سالی یک بار مقاله چاپ می کنم و سعی می کنم اسمم در ردیف چهارم باشد . اسم دانشجو را اول قرار می دهم و اسم خودم را در آخر قرار می دهم.
شما بپرسید من در دانشگاه تهران جزء افرادی هستم که اول اسم دانشجو را می گذارم و خودم را آخر می گذارم .
این باعث می شود مجله بماند و هم وزارت علوم قبول کند.
بنابراین من وارث سیستم قبل هستم.
در موضوع بحث دخالت نهادها ، تحریف شده است. من نمی توانم چیزی بگویم در مقابا چیزی که شورای عالی انقلاب فرهنگی می گوید و یک شبه جلوی آن بایستم.
اگر نهاد یا جایگاه در دانشگاه های مختلف وجود داشته باشد ...نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان تابع برنامه کل نهادهای دانشگاه های دیگر است. مگر این که مورد خاصی باشد. تا الآن ندیدم موازی کاری بکند. در چه زمینه ای ؟
صدای معلم :
در زمینه عزل و نصب مدیران ؟
وظایف این نهاد در قانون مشخص شده است و عصاره آن جلوگیری از بروز و تذکر در مورد فساد و انحراف است اما دخالت در زمینه عزل و نصب ها وظیفه قانونی این نهاد نیست !
اگر خواستید مصادیق را عرض می کنم .
خنیفر :
مثلا قم را مثال می زنم. اصلا نهاد خبر نداشتند که ما نهاد را عوض کردیم. یزد ؛ خانم ناظمیان خبر نداشتند .می توانید بپرسید . اصلا در مورد بوشهر شما بپرسید . مسئول نهاد مشهد بود و اصلا خبر نداشت که من نهاد را عوض کردم. معاون فرهنگی را که عوض کردم اصلا نهاد خبر نداشت. آقای صفرزاده به علت بیماری رفتند آقای محمدیان آمدند. من حکم زدم. معارفه کردم .نهاد اینجا نبود. شاید بعضی جاها نظر بدهد یا حراست ؛ بله من در مورد مدیری بعضی چیزها را نمی دانستم. بعد گفتند اینها مکتوب است و نمی خواهیم آبروی کسی را ببریم. گفتند باید تحمل کنند. به قول یکی از دوستان می گفت به هر صحبتی اعتنا می کنیم ولی اعتماد نمی کنیم. اعتنا می کنیم احترام مخاطب است اعتماد نمی کنیم باید سند باشد. می خواهم بگویم آقای ایکس یا خانم ایگرگ این مشکل را دارد. کسی که ادعا می کند باید بینه بدهد. همین خانم پزنده مرکز کنارمان. نهاد نه نظر داشت نه دخالت کرد. روزی که ما امضا کردیم و مصاحبه کردیم نهاد نظر نداد.
در مورد دوره یک ساله مهارت های معلمی فرمودید بله تا الآن این گونه بوده از دوره ای که ما 17 هزار نفر می گیریم باید یک سال باشد. ممکن است آن یک سال هم نقص داشته باشد. من ادعا نمی کنم
دو ماهه و سه ماهه و گزارش های صوری و امتحانان الکی جلویش را بگیریم و همه چیز درست بشود . من اگر خودم این اختیار و امکانات را داشتم دو سال می گذاشتم اگر دکتری هم باشد بخواهد بیاید معلم فیزیک یا شیمی یا تاریخ یا دوره های تخصصی باشد باید دو سال باشد نه فقط دوره های آموزشی. مثلا فنون تدریس پایه پیشرفته ، ارزشیابی پایه پیشرفته ، کارورزی کامل یک ساله باید ببیند. ولی بعضی وقت ها فرس است ؛ چه کار باید کرد. سعی مان این بوده است .
از ماموریت تربیت معلم برای تربیت معلم با کیفیت و آن مطالبه ملی... همه اش حق است .
ما نتوانستیم .
راحت بگویم نتوانستیم و شاید هم نتوانیم .
مطالبه ملی تک تک خانواده ها را در نظر بگیریم ما نتوانستیم پاسخ گو باشیم .
با این نظام تعلیم و تربیت . باید آن را خیلی قوی کنیم .
تلاش می کنیم .
من هم یک مدتی آمدم ؛ تلاشم را می کنم .
یک فرقی هست . یک ذره داریم مطالعات آینده پژوهی داریم انجام می دهیم .
مثلا ادعا کردم با وضعیت موجود که سالی 10 تا 15 هزار دانشجو می گیرم تا سال 1404 تعداد 2080 هیات علمی دقیق می خواهم .
به رشته ، به استان ؛ یک ذره مطالعات آینده پژوهی و الا شاید خیلی از موارد را نتوانیم انجام دهیم .
مطالبه ای که فرمودید به جا و حق است .
مطالبه ملی است و می ترسم روزی که این مساله تبدیل به مشکل شود .
در روان شناسی و مشاوره داریم .
مشکل ، معضل و معضل می شود بیماری .
آن وقت می شود " مطالبه تهدیدی " .
ان شاء الله به آن جا نرسد .
چه من و چه همکاران ما و چه عزیزانی که بیرون و از وزارتخانه به ما کمک می کنند به روزی برسیم که حداکثر این مطالبه ملی را بتوانیم پاسخ بدهیم .
این که بگویم 100 درصد ؛ این یک شعار توخالی است .
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
پایان گزارش/
به عنوان متفکر تعلیم و تربیت سال هاست می اندیشم که چه نقصان های جدّی تربیتی داریم ولی این روزها به این ایده رسیده ام که ما ایرانی ها به خوبی تربیت نشده ایم و در یک کلام صریح بگویم که:
بی تربیتیم.
قطعا ما به دو دلیل تربیت نشده ایم: نخست این که نهادهای تربیت رسمی مانند مدرسه و دانشگاه و نهادهای غیر رسمی مانند خانواده از تربیت ما غافل بوده اند. دوم روش های تربیتی ما تلقینی، مزورانه و اشتباه بوده است.
دلایل بی تربیتی ما در سراسر جامعه دیده می شود.
سیاستمداران و نمایندگان مجلس ما تربیت سیاسی ندارند. ما آدم های خودخواه تربیت کرده ایم که نه خودش را قبول دارد نه همه ی مردم دنیا را. جالب است همین آدم خودخواه و بی تربیت گاهی نسخه ی تربیتی و اقتصادی برای تمام دنیا می پیچید
پزشکان ما انصاف و اخلاق را رعایت نمی کنند.
اساتید دانشگاه ها دانشجویان خود را کنار زده و درگیر القاب علمی شده اند.
اغلب شهروندان ما حقوق مدنی و شهروندی یکدیگر را رعایت نمی کنند.
حقوق مدنی زنان و کودکان و گروه های اخلاقی و اقلیت ها که بماند زیر پاهای ما لگدمال شده است.
کارکنان ادارات با ارباب رجوع، با همکاران و حتی با خودشان نامهربانند.
معلمان کم تر انرژی خرج می کنند.
مغازه داران تا جا دارد در معاملات خود بی انصافی به خرج می دهند. در چنین شرایط بحرانی همه به فکر پر کردن جیب خود هستند و در اختلاس و ارتشا، قدرت طلبی و خودخواهی و ضعیف کشی گوی سبقت را از هم دیگر ربوده ایم.
در زمینه هایی مانند محیط زیست، مقررات رانندگی، وجهه ی بین المللی، صلح طلبی، عدالت و تامین اجتماعی، امنیت روانی و بسیاری از استانداردهای تربیتی به شدت رکود کرده ایم. همه ی این ها اگر بیانگر بحران تربیتی نباشد پس بیانگر چیست؟!
وقتی آگاهانه به اطراف خود نگاه می کنیم همه می دانیم چه خبر است. ما درگیر تربیت بچه زرنگ ها شده ایم. آدم های زرنگی تربیت کرده ایم که به راحتی سر هم کلاه می گذارند. ما آدم دو رو تربیت کرده ایم، آن چنان که با خود خودش هم صادق نیست.
ما آدم های خودخواه تربیت کرده ایم که نه خودش را قبول دارد نه همه ی مردم دنیا را. جالب است همین آدم خودخواه و بی تربیت گاهی نسخه ی تربیتی و اقتصادی برای تمام دنیا می پیچید.
ما انسان جنگ طلب و خشن تربیت کرده ایم که مرگ خواه است.
ما دختران و مادران خود را طوری تربیت کرده ایم که نقش های تحریف شده ای داشته باشند و فقط درگیر سرگرمی های کوچکی مانند عمل جراحی زیبایی و آرایش صورت شوند.
معلمان کم تر انرژی خرج می کنند ما هر چند پولدار هم باشیم شاد نیستیم و دلیل ناشادمانی ما این است که خوشبختی امری اجتماعی است. کسانی که داخل کشور زندگی می کنند شاد نیستند چون در میان چند میلیون ناشاد مگر می شود شاد و خوشبخت بود. اکثریت باید شاد باشند که ما هم احساس خوشبختی کنیم و این مسئله را متاسفانه دیر متوجه شده ایم. باور کنید ژن های خوب هم شاد نیستند. آن هایی که غربتی شده اند هم شاد نیستند.
و امروز بیش از هر زمان دیگر می فهمیم که به جای خیلی چیزهای دیگری که مردان حکومت دغدغه ی آن ها را دارند، کاش انسان های صلح طلب و آرام، آدم های مهربان، مردم شاد و طرفدار محیط زیست و هنرمند تربیت می کردیم. چقدر جامعه ی ما امروز به تربیت نیاز دارد خدا می داند؟!
کانال دکتر سعید صفایی موحد
بيمه تکميلي فرهنگيان به طور جدي تحت عنوان «بيمه طلايي» از سال 1389 به اجرا درآمد و توانست با توجه به شرايط نابه سامان درمان کشور بخشي از دغدغه درماني فرهنگيان را پوشش دهد. در طرح اختياري بيمهطلايي فرهنگيان، 50 درصد حق بيمه توسط آموزش و پرورش و نيم ديگر آن از سوي بيمه شده پرداخت ميشود. قرارداد اوليه بيمه طلايي فرهنگيان با شرکت بيمه ايران تا سال 1393 ادامه يافت.
اگرچه اين طرح در سالهاي ابتدايي اجرايي خود عليرغم تنوع تعهدات و تعداد بيمهشدگان توانست رضايت نسبي اکثريت فرهنگيان را به دست آورد اما در سالهاي 91 و 92 با توجه به مشکلات و محدوديتهاي تامين منابع مالي و انباشت بدهي با مشکل مواجه شد که ماحصل آن انصراف شرکت بيمه ايران از ادامه همکاري با وزارت آموزش و پرورش بود.
در سال 1393 شرکت آتيهسازان حافظ به عنوان مجري قرارداد بيمه طلايي فرهنگيان انتخاب شد. بيمه آتيهسازان حافظ شرکت کارگزاري است که متعلق به سازمان بيمه سلامت است و وظيفه آن فروش بيمهتکميلي و کنترل بازار بيمههاي تکميلي است. بيمه طلايي فرهنگيان در سالهاي 94 تا 96 با حذف عنوان طلايي و تحت عنوان« بيمه تکميلي» با شرکت آتيهسازان حافظ منعقد شد.
در حال حاضر بيمه تکميلي فرهنگيان به شکل «صندوق درمان» اداره ميشود. روش صندوقي به عنوان يک روش جديد در اجراي بيمه تکميلي، فقط توسط آموزش و پرورش اجرا ميشود. در روش صندوق درمان، مديريت منابع مالي در اختيار وزارت آموزش و پرورش است و شرکت بيمهگذار عملاً بابت بررسي اسناد پزشکي حق العمل دريافت ميکند و بيمهشدگان به ميزان سقف مشخص شده ميتوانند از خدمات بيمهاي استفاده کنند. در اين روش هزينههاي درماني فرهنگيان از محل صندوقي که از حق بيمهها جمع شده است با نظارت و مميزي شرکت کارگزار پرداخت ميشود.
قرارداد بيمه تکميلي فرهنگيان در شرايطي هر ساله با بيمه آتيهسازان حافظ تمديد ميشود که نارضايتيهاي بسياري در خصوص نحوه ارائه خدمات از سوي اين بيمهگذار مطرح است. کم بودن مراکز طرف قرارداد، کيفيت پايين خدمات ارائه شده و تاخير در پرداخت هزينههاي درماني از جمله اعتراضات فرهنگيان درخصوص بيمه تکميلي فرهنگيان است.
از مهمترين دلايل وزارتنشينان برای انتخاب روش صندوق درمان ميتوان به مديريت بهينه منابع مالي، بهبود ارائه خدمات و تسريع در فرآيند بررسي و پرداخت هزينههاي درماني بيمهشدگان اشاره کرد که با توجه به عملکرد ضعيف بيمهآتيه سازان از يک سو و از سوی ديگر به دليل بيبرنامگي، ضعف نظارت و عدم پيگيري مناسب وزارت آموزش و پرورش، بيمه تکميلي فرهنگيان عليرغم پرداخت هزينههاي هنگفت به معضلي جدي براي آنان تبديل شده است.
در حال حاضر آموزش و پرورش بابت بيمه تکميلي حدود 200 ميليارد تومان به شرکت بيمه آتيهسازان حافظ بدهکار است و شرکتهاي بيمهاي به دليل بدهي وزارت آموزش و پرورش خدمات درماني فرهنگيان را به درستي پوشش نميدهند. از سوي ديگر به دليل بدهي شرکتهاي بيمه به داروخانهها، کلينيکها و بيمارستانها باعث شده است تا اين مراکز خدمات دارويي و درماني مناسب به فرهنگيان ارائه ندهند و فرهنگيان مجبور به پرداخت هزينههاي خود به صورت آزاد باشند.
متاسفانه عليرغم سود هنگفتي که نصيب شرکتهاي بيمه طرف قرارداد با آموزش و پرورش ميشود، مسئولان وزارت آموزش و پرورش نتوانستهاند يا نخواستهاند امتيازات بيشتري براي فرهنگيان درخواست نمايند. آنان بدون آسيب شناسي معضلات و مشکلات روش درمان صندوقي، هر ساله بدون درنظر گرفتن اعتراضات و انتقادات فرهنگيان بار ديگر با بيمه آتيهسازان قرارداد ميبندند.
به نظر ميرسد با توجه به شرايط اقتصادي حال و حاضر آموزش و پرورش و به بهانه نبود اعتبارات رفاهي کافي، مسئولان امر نه تنها به فکر اصلاح شکل بيمه تکميلي فرهنگيان بصورت «بيمهگري» نيستند بلکه در سال 97 تصميم به ادامه روش صندوقي با آتيهسازان حافظ دارند.
حال سوالي که براي بسياري از فرهنگيان مطرح است اين است که با وجود شرکتهاي بيمهگذار قوي که خدمات بهتر و كاملتري از آتيهسازان ارائه ميدهند اصرار متوليان امر بر ادامه همکاري با بيمه آتيهسازان چيست؟
اگر مديران آموزش و پرورش نظر سنجي از فرهنگيان را دليل انتخاب اين روش بيمهاي و شرکت طرف قرارداد عنوان ميکنند، ميتوانند بار ديگر ميزان رضايتمندي فرهنگيان از «روش صندوق درمان» و «نحوه ارائه خدمات آتيه سازان حافظ» را بسنجند تا کارشناسان و منتقدان بيطرف بر درستي ادعاهايشان تاکيد کنند و درغگويان و اتهام زنندگان رسوا گردند؟!
حال بايد منتظر ماند و ديد که در سال 97 مديران تصميمساز اين وزارتخانه به دنبال شرکتهايي ميروند که منافع فرهنگيان را تامين ميکنند يا با ديگر بدون توجه به دغدغهها و نارضايتي اکثريت فرهنگيان با شرکتهايي قرارداد ميبندند که به نفع مديران باشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به نام آنکه عدل را یکی از اصول دین قرار داد
موضوع : بررسی سهمیه ایثارگران درآزمون های ورودی به دانشگاه در تمام مقاطع از دیدگاه عدالت نه از دریچه ملاحظات سیاسی
پیش مقدمه : همه کسانی که در جنگ شرکت کرده اند برای همه محترم هستند.
مقدمه :
در زمان جنگ تحمیلی بسیاری از رزمندگان دانش آموز ، و درصدی از آنها که داوطلب کنکور بودند ، برای آنها سهمیه لحاظ شد که بر اساس مقتضای شرایط داوطلبان کنکور شرکت کننده در جنگ ، منطقی به نظر می رسید . اما بعد از جنگ تصمیم گیرندگان ، دچار برداشتی متفاوت با هدف و روح اصلی قانون سهمیه ها شدند به طوری که بعدا برای اجرای این قانون مقتضای زمان و شرایط ( شرایط داوطلبان سهمیه دار ، شرایط علمی کشور و ... ) را نادیده گرفتند.
مقاله را با چند سوال پی می گیریم :
1- اینکه شخصی بیش از 30 سال پیش ایثارگر بوده چه ربطی به سواد علمی امروز فرزند او دارد ؟
2- چقدرعادلانه است کسی که سواد علمی لازم را ندارد و در پایین ترین رشته هم قبول نمی شود به واسطه سهمیه به رشته و دانشگاه برتری راه پیدا کند که هر ساله حدود 400000 هزار نفر برای همان رشته محل ها پشت کنکور می مانند ؟
3- با توجه به شرایط امروز زندگی فرزندان ایثارگران ، که درصد بالایی از آنها ، از سطح رفاهی نسبی بالاتری و همچنین امکانات آموزشی بهتری نسبت به داوطلبان مناطق محروم برخوردارند ، آیا عادلانه و منطقی است که در آزمون علمی که ملاک توان علمی داوطلبان است ، برای آنها سهمیه قائل شویم ؟
4- چه قدر عادلانه است : داوطلب مناطق محروم که از امکانات اولیه آموزشی محروم هست و نمره بالاتری از داوطلب دارای سهمیه ، در کنکور کسب کرده است ولی به واسطه اعمال سهمیه ، داوطلب دارای سهمیه جای او را در دانشگاه بگیرد ؟
از طرح سوالات ذکر شده زود قضاوت نکنید !
برای اینکه پاسخ سوالات فوق الذکر را بدانیم و عادلانه قضاوت کنیم ، دو داوطلب A و B را که هردو دارای سهمیه شاهد هستند و دو داوطلب C و D را که هر دو دارای سهمیه جانبازی 50 درصد هستند و داوطلب E از مناطق محروم را برای شما مثال می زنم .
داوطلب A : به فرض پدر او 18 سال پیش شهید شده و بعد از گذشت این همه سال بار روانی از دست دادن پدر دیگر داوطلب کنکور را اذیت نمی کند و او از آرامش و سطح رفاهی نسبی برخوردار است و هیچ مانعی برای درس خواندن او وجود ندارد ولی درصد بالایی از آنها درس نمی خوانند و به سهمیه دل خوش می کنند و سهمیه را جایگزین تنبلی های خود می کنند و این داوطلب ، سهمیه به او روا نیست .
داوطلب B : به فرض پدر او یک ماه پیش در مرز شهید شده و داوطلب ، امسال کنکور دارد ، از دست دادن پدر آن هم در سال کنکور بسیار برای داوطلب سنگین و شوک روانی شدیدی به او وارد می کند و بر روی درس او تاثیر منفی می گذارد بنابراین این داوطلب امسال ، سزاوار سهمیه هست تا برای ورود به دانشگاه حمایت شود.
به فرض ، هر دو داوطلب C و D دارای سهمیه جانبازی 50 درصد هستند .
داوطلب C: فرزند جانباز 50 درصد است که پدر سرکار می رود و به فعالیت های روزمره مشغول است و جانباز شدن پدر بعد از 30 سال دیگر بار روانی عصبی برای فرزند او ندارد و این داوطلب از آرامش و سطح رفاهی نسبی برخوردار است و هیچ مانعی برای درس خواندن او وجود ندارد ولی درصد بالایی از آنها درس نمی خوانند و به سهمیه دل خوش می کنند و سهمیه را جایگزین تنبلی های خود می کنند ، سهمیه به این داوطلب روا نیست.
داوطلب D: فرزند جانباز 50 درصد است که پدر جانباز شیمیایی جنگ است و وضعیت سلامتی مناسبی ندارد و گاهی در بیمارستان بستری می شود و دائم یکی از اعضای خانواده باید از او مراقبت کند ، چه بسا داوطلب D ساعاتی از وقت خود را صرف پرستاری از پدر کند ، برای این داوطلب با توجه به شرایط زندگی او ، سهمیه رواست و باید در آزمون مورد حمایت قرار گیرد.
داوطلب F : داوطلبی از مناطق محروم و روستای مرزی که از حداقل های امکانات آموزشی محروم هستند ، داوطلبی که دوازده سال مدرسه خود را در چادر ،کانکس ، کپر و یا کلاس های خشتی و گلی گذرانده و با تمام تلاش در کنکور سراسری موفق به کسب نمره و رتبه ای به مراتب بالاتر از داوطلبان A و C (مقصود داوطلبانی است که سزاوار سهمیه نبودند ) شده است ولی با تاثیر سهمیه ایثارگران داوطلبان A و C وارد رشته و دانشگاه برتر می شوند و داوطلب F باید رشته و دانشگاه پایین تری را انتخاب کند یا پشت کنکور بماند !
کدامیک به رشته و دانشگاه برتر شایسته و سزاوارتر بودند ؟
خدای عادل در قرآن به صراحت می فرمایند :
(( هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون ))
آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابرند ؟
آیا داوطلبی که رنج آموختن برده و بر منابع آزمون تسلط پیدا کرده و می داند ، با داوطلبی که درس نخوانده یا کم خوانده و نمی داند این دو برابرند ؟
در دین خدا که این دو برابر نیستند در دین شما چه طور ؟ آیا این دو برابرند ؟
با بررسی عادلانه و بدور از ملاحظات سیاسی مثال ها ، درمی یابیم : اینکه گفته می شود سهمیه ایثارگران کلا" برای آزمون های ورود به دانشگاه باید حذف شود سخن عادلانه ای نیست چون داوطلبانی هستند که با توجه به شرایط امروز زندگی آنها ( با این شرط که شرکت پدر یا همسر در جنگ باعث به وجود آمدن شرایط امروز شده باشد ) سزاوار سهمیه هستند ولی این قانون و مصوبه فعلی هم که در حال اجرا است و برای همه داوطلبان سهمیه دار حق سهمیه قائل شده هم ناعادلانه است چون درصد بالایی از داوطلبان با توجه به شرایط زندگی آنها سزاوار سهمیه نیستند و باعث تضییع حق داوطلبان آزاد می شود. ( در ادامه گذری به نحوه تقسیم بیت المال توسط امیرالمومنین (ع) را خواهم گفت )
همچنین اینکه گفته می شود برای داوطلبان سهمیه دار، ظرفیت مازاد تعریف شده هم ، سخنی بی پایه و اساسی است چون عملا چنین اتفاقی نیفتاده است و اگرهم دانشگاه ها پتانسیل ظرفیت مازاد را داشته باشند باید به عدالت بین داوطلبان آزاد و سهمیه دار تقسیم شود. ( در ادامه در مورد میزان ظرفیت اختصاص داده شده به هر دو نوع داوطلبان توضیح خواهم داد ، واینکه براساس عدالت چگونه باید باشد )
پس چه راه کاری می توان داد که نه در حق داوطلبان سهمیه دار و نه در حق داوطلبان آزاد ظلم نشود .
راهکار:
باید داوطلبان در هر نوع سهمیه ایثارگران (شاهد ، جانباز بالای 25% ، آزاده ، رزمنده ) براساس شرایط امروز زندگی آنها و ... به دسته های زیادی تقسیم شوند ؛ مثلا داوطلبان دارای سهمیه شاهد به فرض به 30 دسته تقسیم شود و هر داوطلب در یکی از این دسته ها قرار می گیرد .
داوطلبان دارای سهمیه جانبازی بالای 25% به فرض به 50 دسته تقسیم شود و هر داوطلب براساس زمان جانباز شدن پدر یا همسر ، شرایط زندگی ، امکانات آموزشی و... در یکی از این دسته ها قرار می گیرد.
و در هر نوع سهمیه ، فقط به دسته هایی سهمیه تعلق گیرد که واقعا مستحق سهمیه باشند .
برای این کار باید کمیسیون هایی تشکیل شود (دو کمیسیون بدوی، یک کمیسیون تجدید نظر و یک کمیسیون عالی) و به عدالت پرونده تک تک داوطلبان سهمیه دارمورد بررسی قرار گیرد.به عکس زیر که آمار منتشرشده از مانیتور سازمان سنجش است توجه بفرمایید:
در کنکور سراسری 96 بر اساس عدالت : به داوطلبان دارای سهمیه 5% ظرفیت که 60121 نفر بوده اند اصلا نباید سهمیه داده می شد.
به داوطلبان دارای سهمیه رزمنده که 228نفر بوده اند اصلا نباید سهمیه داده می شد .
برای داوطلبان سهمیه شاهد که تعداد آنها 1231نفربوده و داوطلبان سهمیه ایثارگر 25% ظرفیت که تعداد آنها 29323 بوده باید براساس شرایط زندگی، امکانات آموزشی ، شرایط روحی روانی و فاکتورهای دیگر ، پرونده آنها مورد بررسی قرار می گرفت و فقط ، هر داوطلبی که سزاوار سهمیه می بود باید برای او سهمیه لحاظ می شد.
اگر این گونه بدون ملاحظات سیاسی و به عدالت داوطلبان دارای سهمیه شاهد و ایثارگران 25، شرکت کننده در کنکورهای سراسری سال های قبل ، مثلا کنکور96 مورد بررسی قرار گیرند ، خواهید دید که درصد کمی از آنها سزاوار سهمیه هستند ، شاید تقریبا تنها به 2 تا 3 % آنها سهمیه تعلق گیرد و به بیش از 97% آنها سهمیه روا نیست و مرتکب حق الناس شده اند. 3% یعنی تقریبا حدود 1000 نفر .
در کنکور 96 از جمع کل داوطلبان دارای سهمیه ایثارگران 25% و ایثارگران 5% که 90903 نفر بوده اند شاید تنها به 1000 نفر سهمیه تعلق بگیرد نه بیشتر. یعنی حدود 0.094% کل داوطلبان شرکت کننده (کل داوطلبان 1055835 نفر بوده اند). براساس عدالت باید 1% ظرفیت دانشگاه ها هم به آنها اختصاص داد چون تعداد آنها خیلی کمتر از یک درصد کل داوطلبان شرکت کننده است.
حد نصاب نمره آخرین فرد قبولی
برای آن دسته از داوطلبان سهمیه داری که سزاوار سهمیه هستند به دلایل زیر باید حدنصاب نمره را افزایش داد.
1- جلوگیری از تضییع حق داوطلبان آزاد (برقراری عدالت)
2- بالا بردن سطح علمی داوطلبان سهمیه دار.
3- جلوگیری از پایین آمدن سطح علمی دانشگاه ها
4- تربیت نیروهای باسواد و کارآمد .
راهکار
حد نصاب نمره برای رشته محل های پرمتقاضی به 95%حد نصاب نمره برای رشته های معمولی به 90% باید افزایش یابد.
نکته قابل تامل :
اگر طبق نظر بنده حد نصاب نمره 95% لحاظ شود طبق بررسی کارنامه های داوطلبان سال گذشته برای داوطلبان سهمیه دار در رشته های پرمتقاضی تفاوت 5% نمره حد نصاب نسبت به آخرین داوطلب آزاد قبول شده تقریبا تفاوت 10 درصدی را در تک تک دروس عمومی و تخصصی در کنکور سراسری ایجاد می کند بدین صورت که:
اگر آخرین فرد قبولی داوطلب آزاد در رشته پزشکی دانشگاه تهران از منطقه دو و از استان غیر بومی ، عمومی ها را میانگین 80 % و تخصصی ها را میانگین 90% زده باشد برای داوطلب سهمیه دار عمومی میانگین 70% و تخصصی میانگین 80% خواهد بود .
حالا شما ببینید اگر در رشته های پرمتقاصی طبق کنکور 95 و 96 ( که با بی توجهی مجلس و بی تفاوتی سازمان سنجش فاجعه رخ داد ) حد نصاب نمره 70 %( یعنی 30 درصد نمره ، پایین تر از آخرین داوطلب آزاد قبول شده ) باشد چه تفاوت درصد بالایی را در تک تک دروس ایجاد می کند که واقعا بی عدالتی محض است.
شما خواننده گرامی را ارجاع می دهم به بررسی کارنامه داوطلبان سهمیه دار قبول شده مثلا در رشته پزشکی در کنکور 96، آنگاه خواهید دید که چه فاجعه ای رخ داده و چه ظلمی به داوطلبان آزاد و همچنین به علم شد.
اگر با اصلاح مجلس حدنصاب نمره به 85% در رشته محل های پرمتقاضی برسد (یعنی 15%، کمتر از نمره آخر ین داوطلب آزادقبول شده در همان رشته محل ) تفاوت حدود 20 درصدی را در تک تک دروس ایجاد می کندکه باعث تفاوت بالای ، سطح علمی دانشجویان همکلاسی هم خواهد بود .
تفاوت 5% نمره ، تفاوت 10% را در دروس ایجاد کرده حالا تفاوت 15% نمره ، تفاوت 20% را در دروس ایجاد می کند.
تفاوت 30% نمره ، تفاوت ؟% را در دروس ایجاد می کند .
پاسخ ؟ را بیابید !
ظلمی که به داوطلبان آزاد شده را در تصویر زیر ببینید.
تصویر پایین آمار منتشر شده از مانیتور سازمان سنجش هست توجه بفرمایید ببینید داوطلب دارای سهمیه ایثارگران در کنکور 95 با رتبه 93180 کشوری ، پزشکی قبول شده !
با رتبه 97521کشوری ، داروسازی قبول شده !
با رتبه 77038 کشوری ، دندانپزشکی قبول شده ! و در کنکور 96 با رتبه 100962 کشوری ، پزشکی قبول شده ! با رتبه 104662 کشوری ، داروسازی قبول شده ! با رتبه 80107 کشوری، دندانپزشکی قبول شده !
به خدا قسم در روز رستاخیز باید پاسخگو باشید.
ظرفیت دانشگاه هاطبق قانون فعلی
1- 25 % ظرفیت هر کد رشته محل به (همسر و فرزندان شهدا و مفقودالاثر) (آزادگان و همسر و فرزندان آنان) (جانبازان 25 % و بالاتر و همسر و فرزندان آنان ) اختصاص دارد .(سهمیه ایثارگران 25 % ظرفیت گفته می شود )
2-پنج درصد ( 5%) ظرفيت هر كد رشته محل نيز به (جانبازان زير 25 % و همسر و فرزندان آنان) ( همسر و فرزندان رزمندگان با حداقل شش ماه حضور داوطلبانه در جبهه ستاد كل نيروهاي مسلح،داوطلبان بسيجي و جهادسازندگي )اختصاص دارد.( سهمیه ایثارگران 5% ظرفیت گفته می شود .)25% + 5% جمع کل 30 % ظرفیت هر کد رشته محل به سهمیه ایثارگران اختصاص داده شده سهمیه ایثارگران چگونه باید باشد که حق داوطلبان ایثارگر و آزاد تضیع نشود ؟
همانطور که در بالا توضیح داده شد تنها یک درصد باید تعلق گیرد، درست خواندی ! تنها یک درصد ، چون اگر به عدالت مورد بررسی قرار گیرند تنها حدود 1000 نفر سزاوار سهمیه خواهند بود و این 1000 نفر ، خیلی کمتر از یک درصد کل داوطلبان شرکت کننده هست پس تنها یک درصد ظرفیت دانشگاه ها باید به این دسته از داوطلبان اختصاص داده شود. اینکه داوطلبان سزاوار سهمیه ، چند درصد کل داوطلبان شرکت کننده در آزمون هستند به همان میزان باید ظرفیت اختصاص داده شود و این یعنی عدالت .
سخنی با مسئولین
تقسیم بیت المال توسط امیرالمومنین ( علیه السلام )شرح نهج البلاغه ،جلد 7 ، صفحه 25 امیرالمومنین به طلحه و زبیر فرمود: پس چه كارى از كارهاى مرا ناخوش داشتيدكه مخالفت با مرا انديشيدهايد؟!
گفتند: مخالفت تو با عمربن خطاب در چگونگى تقسيم اموال كه تو حق ما را همچون ديگران قراردادى و ميان ما و كسانى كه با ما سنجيده نمىشوندتساوى برقراركردى خداونداين اموال را در پناه شمشيرها و نيزههاى ما و زحمت بسيار سوار ان و پيادگان ما فراهم و دعوت ما را پيروز فرمود و با زور و زحمت ،آن سرزمينها و اموال را به دست آورديم و نبايد با كسانى كه با كراهت به اسلام معتقدشدهاند يكسان باشيم!
على (علیهالسلام) در پاسخ فرمود: اما درمورد اموال و اين روش قسمت،من در آن مورد از خودحكم و عملى نكردهام،من و شما شاهدبودهايم كه پيامبر (صلّیاللهعلیهوآله) همين گونه حكم و رفتارفرمود.
وانگهى كتاب خدا در اين مورد گوياست و آن كتابى است كه « نبايدآن را باطلى از پيشروى و از پشت سرش فرو فرستادنى است از درستكارى ستوده»و اين سخن كه مىگوييد «به رهما از اموالى كه خداوند در پناه شمشيرها و نيزههاى مابه ما ارزانى فرموده است ما و ديگران را برابر قرار دادى» از دير باز گروهى بر مسلمانى سبقت گرفته و اسلام را با شمشيرها و نيزههاى خود يارى دادهاند و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در تقسيم اموال،آنان را برديگران برترى نداده و آنان را به سبب پيشگامى و سبقت بر ديگران برنگزيده است، و خداوند سبحان پيشگامان و مجاهدان را روز قيامت پاداش عنايت خواهد فرمود.
سخنی با داوطلبان سهمیه دار :
درست است که قانون این حق را به شما داده اما این بدان معنا نیست که هرچه قانون بگوید درست است ، خیلی از قوانین با گذشت زمان ویرایش، اصلاح یا لغو می شوند و این نشان می دهد که اشتباه بوده است.
داوطلب سهمیه دار ، شرایط زندگی شما سخت تر است یا داوطلب مناطق محروم که از نعمت آب ، برق، گاز و... محرومند ،از سوءتغذیه در رنج هستند ، در فقر دست و پا می زنند و داوزده سال مدرسه خود را در چادر ، کپر ، کانکس یا کلاس های خشتی و گلی می گذرانند شما به واسطه سهمیه ، جای همچین داوطلبانی را می گیرید پس آگاه باشید بدانید که چه می کنید !
شما باید براساس شرایط زندگی امروز خود یعنی : شرایط مالی ، آموزشی و روحی ،خود را مورد ارزیابی قرار دهید و اگر شرایط مناسبی نداری ،سزاوار سهمیه هستی و اگر شرایط بهتری نسبت به داوطلبان مناطق محروم داری ، سهمیه به شما روا نیست و اگر به واسطه سهمیه وارد دانشگاه شوی مرتکب حق الناس شده ای .
آنچه گفته شد به عدالت نزدیک تر است اگر بدانید .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
" به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم ، فرحناز مینایی پور در حاشیه نمایشگاه دستاوردها و عملکرد یک ساله وزارت آموزش و پرورش در دبیرستان البرز اظهار کرد: ( متن گفته های ایشان را دسته بندی نموده ام تا مطالعه آن آسانتر باشد.)
1 ) برای ایجاد نشاط در مدارس یکی از کارهای پیشنهادی ما ساخت سرود ویژه دختران است و از تیمی که سرود ملی را ساخته اند، خواستیم تا سرودی ویژه دختران را نیز بسازند.
2 ) برای اولین بار گردهمایی مدیران زن کشور را برگزار کردیم . کارگاههای مهارتهای گفت و گو را برای زنان برگزار کردهایم که تا سال آینده هم ادامه دارد.
3 ) سلسله نشستهای زنان فرهنگی برای تحکیم بنیان خانواده در دستور کار قرار گرفته است.
4 ) همچنین طرح بُشری با محوریت آموزش بلوغ دختران اجرا می شود و کتاب " آموزش بلوغ دختران" تهیه و به استانها ارسال شده است. مدیرکل دفتر امور زنان وزارت آموزش و پرورش بیان کرد : طرح بُشری به صورت ویژه در مدارس شبانه روزی اجرا می شود و ویژه دانشآموزان پایه هفتم است که از سوی استانها درخواست شد تا در پایه ششم هم اجرا شود .
5 ) در حوزه غربالگری بیماریهای خاص زنان ، مکاتبه ای با وزارت بهداشت داشتیم و این طرح برای 500 هزار زن فرهنگی اجرا میشود.
6) برنامه ریزی شده تا حق مهد کودک به زنان فرهنگی داده شود و باید سازمان برنامه و بودجه اعتبار آن را تأمین کند.
7 ) همچنین موافقت وزیر آموزش وپرورش را گرفته ایم تا زنان در ادارات بتوانند سه ساعت در هفته از زمان خود را به حضور در باشگاههای ورزشی اختصاص دهند. (1)
اجرای آنچه که گفته شد هر یک می تواند تبعات منفی یا مثبتی در مدارس یا جامعه داشته باشد که به بررسی هر یک می پردازم :سرآغاز آموزش هر نوع مهارتی برای جامعه پذیری و درونی شدن ارزش ها ابتدا خانواده و سپس مدارس خصوصا در دورۀ ابتدایی است نه زنان فرهنگی کشور، آن هم مدیران که هر دائم در حال گفت و گو و توضیح بدیهیات به مسئولین اند
1) خانم مینایی پور ، کاش می شد نشاط و شادی را آن هم فقط برای دختران این کشور با تهیه و تنظیم یک سرود به دانش آموزان ، تزریق نمود ! وقتی به یک گلدان گیاهی در منزل آب فراوان داده می شود آن گیاه پژمرده می گردد چون ریشه اش پوسیده شده است .
ما در مدارس آن قدر به دانش آموزان برنامه های ایدئولوژیک در قالب مسابقات نهج البلاغه ، ترتیل و قرائت قرآن ، تهیه روزنامه های دیواری برای مناسبات مذهبی ، سخنرانی های مذهبی و.....ارائه نموده ایم که به جای رشد و نشاط ، دچار افسردگی و پژمردگی گردیده اند ، می دانید چرا ؟ چون فقط بُعد مذهب را از ابعاد گوناگون فرهنگ به آنان تزریق نموده ایم و سایر ابعاد فرهنگ چون هنر و آداب و رسوم و ارزش ها و اخلاقیات و.... را از آنان دریغ نموده ایم تا جایی که اگر امروز خیلی از افراد جامعه عِرق مذهبی تندی دارند ، عِرق ملی زیادی ندارند ، اما افتخار و سربلندی کشور به تحریک و تربیت هر دو عِرق نیازمند است.
اگر جذابیت برنامه های مذهبی تا حدی بود که دانش آموزان خود بنا به سرشت معنوی و الهی درون خود بدانها گرایش می یافتند ، باور کنید اثرگذاری عمیق و مؤثرتر بود اما طبق معمول به حساب بزرگی خود از بالای نوک دماغ مان ما نوع و محتوای برنامه ها را به آنان تحمیل کردیم و مجالی برای تعقل و اندیشه و انتخاب آنان ندادیم چون ما از نوع برداشت یا نتیجه گیری آنان برخلاف سیاست مان واهمه داریم. تزریق قالب های از پیش اندیشیده شده با حصول نتایج مورد انتظار ، معامله ای است که ما همیشه با این ملت کرده ایم.
اگر به آمار خودکشی در همین سرزمین ملبس به اعتقادات مذهبی نگاهی بیفکنیم شاهد افزایش آمار خودکشی هستیم که پایین آمدن سن خودکشی خطر بزرگی را برای نظام آموزشی کشور در عمل به رسالت خود گوشزد می نماید.
نمودار نرخ مرگ و میر ناشی از خودکشی در ایران و برخی کشورهای جهان ـ ۲۰۱۲
از زمان تحصیل دانشگاهی خود تأکید استادم را در بالا بودن نرخ خودکشی در استان ایلام را به خاطر دارم که دختران بیشتر با خودسوزی خودکشی می نمایند. هر چند در منبع فوق به عامل جنگ و اثرات تخریبی بعد آن در غرب کشور اشاره کرده اند اما ظاهرا بیشتر خودکشی ها در این منطقه مربوط به عصبیت های فرهنگی و ماجراهای ناکامی عشق جوانی است که برای حفظ آبرو صورت می گیرد.
دو استان کرمانشاه و لرستان نیز در سنوات متفاوت بیشترین میزان خودکشی را داشته اند که می بایست به جای ساخت سرود برای ایجاد نشاط مقطعی ، بهتر است برای این معضل برنامه ریزی و کارهای تحقیقاتی داشته باشیم. البته بدون مطالعه و بررسی قضاوت در خصوص دلایل خودکشی گروه سنی 24 - 15 سال کشور آن هم با تک سبب بینی ، صحیح نیست اما اگر قدری بیشتر حسّاس باشیم در کنترل معضل مؤثر خواهد بود.
" الگوی سنی غالب در بین اقدام کنندگان به خودکشی در ایران در سال 91 در گروه سنی جوانان 24 - 15 سال بوده در حالی که در دنیا سن خودکشی افراد بالای 70 سال سه برابر بیش از جوانان 24 - 15 سال است. این نرخ در زنان برابر با 15 و در مردان برابر با 11.7 است. در جهان مردان دو برابر بیشتر از زنان اقدام به خودکشی می کنند. نرخ خودکشی در استان ایلام از دهه شصت تاکنون تقریباً هفتاد برابر شده که این میزان رشد، بسیار قابل تأمل می باشد. " (2)
یاد سرود پُر تحرک ورزش صبحگاهی قبل انقلاب به خیر. از جلو و پهلو نظام . فاصله ها خود به خود تنظیم و مرتب می شد و شروع ورزش با صوت یکی از دانش آموزان یا معلم ورزش بود ، تغییر حرکت نیز همین طور. اگر چیزی همانند همین است دختر و پسر ندارد ، نشاط برای هر جنس و هر سنی لازم و حیاتی است. راستی از روانشناسان و جامعه شناسان کارشناس کشورمان بپرسید که آیا یک سرود به تنهایی عامل نشاط آن هم فقط برای دختران می تواند باشد ؟ یعنی بدین طریق آدرنالین خون افزایش یافته و فرد احساس سرزندگی ، قدرت و هوشیاری خواهد کرد ؟ اما پس از اتمام آهنگ نواخته شده و بعد از فروکش کردن موج آدرنالین و با رفتن به کُمای یکنواختی آموزش سنتی ، عوارضی چون سر درد، بی خوابی ، عصبانیت و حتی ناراحتی معده را چه خواهید کرد ؟ دویدن ، جست و خیز کردن و پیاده روی نیز راههایی برای مصرف انرژی هستند از آنها چه خبر؟
گر جذابیت برنامه های مذهبی تا حدی بود که دانش آموزان خود بنا به سرشت معنوی و الهی درون خود بدانها گرایش می یافتند ، باور کنید اثرگذاری عمیق و مؤثرتر بود اما طبق معمول به حساب بزرگی خود از بالای نوک دماغ مان ما نوع و محتوای برنامه ها را به آنان تحمیل کردیم و مجالی برای تعقل و اندیشه و انتخاب آنان ندادیم چون ما از نوع برداشت یا نتیجه گیری آنان برخلاف سیاست مان واهمه داریم
2 ) عادتی در جامعه ما وجود دارد که گه گاهی تب یک چیز در آن همه گر می شود و یا کپی برداری از آن نشانی از همسویی تلقی می شود. این روزها تب بحث از " گفت و گو " زیاد گردیده است حتی نوع نوشتاری آن نیز عوض شده است. گفتگو یا گفت و گو ما را به گفته و اما نکرده های سیاست رئیس جمهور اسبق خاتمی می اندازد که بزرگ ترین دغدغه ایشان گفت و گوی تمدنها بود. ما ایرانی ها که تمدن های ماقبل تاریخ و تمدن های تاریخی پیش از دوران پیدایش خط را بسیار داشته ایم امروز در این مهم تا چه حد توفیق داریم ؟ شاید تاریخ بتواند به قضاوت عادلانه و بدون جانبداری بنشیند. برای گفت و گو و ترویج فرهنگ آن نیازی به آموزش مهارت های آن حداقل برای زنان کشور نیست چون آنان به نیکی این هنر را چه به زبان خوش و فصیح و چه به زبان تند و تلخ ، بسیار نیک می دانند.
اول آن که این جداسازی جنسی برای آموزش مهارتها ، امروز دیگر برازندۀ فرهنگ کشورمان نیست. ما روز به روز می بایست به جلو حرکت کنیم نه عقب یا اهتمامی برای در جا زنی داشته باشیم.
دوم آن که سرآغاز آموزش هر نوع مهارتی برای جامعه پذیری و درونی شدن ارزش ها ابتدا خانواده و سپس مدارس خصوصا در دورۀ ابتدایی است نه زنان فرهنگی کشور، آن هم مدیران که هر دائم در حال گفت و گو و توضیح بدیهیات به مسئولین اند. پس مبنای عملکردمان با توضیحات داده شده صحیح نمی باشد ، حال بماند نحوۀ کارکردمان و یا مدت دوام آن . چون نیک می دانید که برنامه های ما در این وزارتخانه منوط به شخص است و با تعویض یا اتمام مدیریت آنها ، برنامه نیز فراموش می گردد.
فرهنگ گفت ئو گو و آستانه تحمل آرای دیگران همچنان که گفتم می بایست از کودکی در محیط خانواده و سپس مدرسه خصوصا در دورۀ ابتدایی آغاز گردد. برای این مهم می بایست ساعاتی توسط معلمان در طول یک سال تحصیلی در کلاس درس پیش بینی شود که به تناسب سن دانش آموز با گفت و گوهای متقابل اما ساده و کوتاه آنان را تشویق به اِبراز وجود بنمائیم تا در خود غرق نشوند و بتوانند توانایی و مهارت فن بیان به دست آورند و به تدریج آستانه تحمل خود را افزایش دهند. منتهی مراتب تفکیک جنسی برای این کار پسندیده نیست ، آموزش هر نوع مهارتی حق تمامی دانش آموزان و تکلیف وزارت آموزش و پرورش است. پس آموزش فرهنگ گفت و گو در تمامی مدارس سراسر کشور برای همۀ دانش آموزان باید در برنامه درسی گنجانده شود. خانم مینایی پور ، موقعیت سنی و جامعه آماری انتخاب شده توسط شما برای فرهنگ سازی درست نمی باشد.
3 ) با توجه به آمار طلاق که در سال 1389 ارائه گردیده است کمترین میزان طلاق مربوط به معلمان زن است یعنی حدود 4 تا 5 درصد ، بعد کارمندان 10 درصد و بیش از 72 درصد به زنان خانه دار تعلق دارد لذا چه ضرورتی برای هزینه کرد زمان و انرژی و سرمایه برای تحکیم بنیان خانواده ، احساس نموده اید ، نمی دانم. شکر که شعور و سازگاری و قناعت طبعی و همراهی زنان معلم در کشور و فرهنگ جامعه ما زبانزد خاص و عام است و تصور می کنم در ترجیح ازدواج مردان با آنان نیز رتبه اول را داراست. (3)
4 ) اجرای طرح بُشری که به معنای مژده دادن است در مدارس شبانه روزی دخترانه برای کلاس هفتم و تعمیم آن به کلاس ششم با تقاضای استانها نیز چند مشکل اساسی دارد :
الف - آشنایی با شرایط خاص بلوغ ابتدایی ترین حق هر مادر است و مدرسه نمی تواند در این خصوص از آنان پیشی جوید. زمان و نحوۀ طرح مسأله هر چند دشوار اما وظیفه مادران است. شما به جای آموزش برای خود دختران ، می توانید در مناطق محروم و حاشیه نشین شهرها در خانواده های پرجمعیت و فقیر و بیسواد ، برای خود مادران آموزش دهید و شیوه های مناسب طرح مسأله را یادآور شوید.
ب - با آموزش شرایط بلوغ در طرح " بُشری " برای دانش آموزان کلاس هفتم که 11 یا 12 سال سن دارند با توجه به دوری از خانواده در مدارس شبانه روزی ، استرس و ترس آنان را بدون حمایت و همراهی مادران می افزایید و این کار می تواند عواقبی چون خودکشی یا انزواگزینی داشته باشد. دوری از خانواده برای این گروه سنی به اندازۀ کافی مشکلات خاص خود را خصوصا از لحاظ وابستگی عاطفی دارد لذا با محتوای چنین آموزش هایی به تشدّد مشکلات نیفزائیم.
ج - ترکیب کلاس ششم با دوره ابتدایی به اندازه کافی کاری اشتباه و پر دردسر بوده است ، اگر قرار باشد طرح بُشری برای این کلاس هم آموزش داده شود مشکلات اخلاقی و رفتاری زیادی در مدارس ابتدایی بوجود خواهد آمد. ناهمخوانی دانش آموزان این کلاس با سایر کلاسها در دوره ابتدایی معلمان را خصوصا در مدارس دخترانه ( چون سن بلوغ شان پائین تر از پسران است ) به اندازه کافی عاصی نموده است . انجام چنین تصمیمات کارشناسی نشده ، برای آینده کشور نیز مخرب است.
د - در مورد تدوین کتاب " آموزش بلوغ دختران" و ارسال آن به مدارس باید گفت :
اول آن که دقیقا معلوم نشد این طرح برای تمامی مدارس دخترانه اجرا می گردد یا فقط ویژه مدارس شبانه روزی است ؟
دوم چرا جزوه خیر ، کتاب ؟ مگر یک دانش آموز 11 یا 12 ساله چقدر نیاز به دریافت آموزش های مسیر بلوغ خود دارد ؟
سوم این کتاب جزوی از کتب درسی است یا برای مطالعه آزاد است ؟
چهارم این کتاب از منابع خارجی استفاده شده است یا محتوای بومی – ملی دارد ؟ چون چنین آموزش هایی برخاسته از فرهنگ هر جامعه ای است و متفاوت از یکدیگرند.
5 ) امید که غربالگری بیماری زنان فرهنگی با اهداف سالم سازی در سایه امنیت پوشش بیمه ای و رعایت مهمترین اصل سوگندنامۀ بقراط یعنی رازداری پزشکی صورت بگیرد و خدای ناکرده عاملی برای تداعی شرایط استخدام معلمان جدید که در تابستان سال 96 مطرح گردید، نباشد. بهتر است به پوشش بیمه تکمیلی کارآمد بیندیشید تا درمان و سلامتی به تعویق نیفتد. این که زنان برای خود متولی خاصی دارند و ما در این بین مردان را فراموش می کنیم یا دعوای زرگری برتری مرد و زن را ناخواسته مطرح می سازیم ، پدیده ای زیاد خوشایند و باب میل تمامی زنان فرهنگی نیست.لطفا از تفکیک جنسیت در تمامی شرایط و موارد اجتناب بورزید. سلامتی تمامی فرهنگیان یعنی تضمین سلامتی کل نظام آموزشی . تزریق قالب های از پیش اندیشیده شده با حصول نتایج مورد انتظار ، معامله ای است که ما همیشه با این ملت کرده ایم
6 ) حق مهد کودک از اصل شل کن سفت کن تبعیت می کند و دقیقا سلیقه ای با آن برخورد می شود. طرح های حمایتی از شاغلین برای آن است که فرد شاغل ابتدا اطمینان و امنیت خاطر از خانوادۀ خود یعنی فرزندان و سپس خانوادۀ دوم یعنی مدرسه را برای دانش آموزانش داشته باشد. سپس بر اساس این قوّت قلب به افزایش انگیزه شغلی خود با تمام قوای جسمی و روحی بپردازد. حق مهدکودک فقط شامل زنان نیست و باید به مردانی که طلاق گرفته اند اما فرزند مهدرو دارند نیز پرداخت گردد. خیلی از حق های این چنینی جزو ابتدایی ترین فاکتورهای شغلی است اما برای ما درجات طرح مسأله در آخر است . به چرای این مهم می توانیم بیندیشیم ؟!
7 ) ابتدا گلایه کنم که چرا تصور می کنید فقط زنان ادارات آموزش و پرورش نیاز به ورزش دارند ؟ دوم آموزش و پرورش می تواند به جای فروش سالن های ورزشی خود ، از آنها همانند تمامی وزارتخانه ها چون برق و نفت و.... برای ورزش فرهنگیان با تخفیف قابل توجه استفاده نماید. با تقسیم بندی مناسب زمانی می توان از این سالن ها در رشته های گوناگون ورزشی برای فرهنگیان زن و مرد ، انگیزۀ ورزش کردن را ایجاد نمود. آموزش و پرورش چرا نباید به این مهم بیندیشد ؟ واقعا فروش سالن های ورزشی وزارتخانه به بخش خصوصی تأسف بار است. عقل سالم در بدن سالم است . بدین طریق می توان افسردگی معلمان را در زیر بار سنگین چرخ های غیرعادلانه تورم و گرانی ، تا حدودی تخفیف داد.
آری سرکار خانم مینایی پور ،
نشاط و شادی حق تمامی افراد جامعه است نه فقط دختران ، با تنظیم یک سرود شاد نمی توان شادی را به دختران تزریق نمود، نشاط و شادی در آموزش و پرورش باید با سایر بخش ها و سازمانها همسویی و همزمانی داشته باشد که مهم ترین نقش را صدا و سیما باید داشته باشد که دریغ ! آموزش و پرورش به تنهایی قادر به اجرای هیچ برنامه ای نیست ، باید به نشاط و شادی خانواده ها بیندیشیم ، برنامه های جمعی برای شادی بسیار اندک داریم ، گرانی کمرشکن شده و مردم برای هزینه کرد بهانه های شادی مجبور به طفره رفتن هستند. به این بیندیشید که ما چرا ملت شادی نیستیم ؟ شاید خارج از حیطه دانش آموزان دختر یا فرهنگیان زن ، کل جامعه را دریابید بهتر باشد.
به قول حافظ شیرین سخن :
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گوارا
یا
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی مایه نقد بقا را که ضامن خواهد شد
یا ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر
1) خبرگزاری تسنیم - 5 شهريور ۱۳۹۷ .
2) کد خبر : 421833 - دوم آبان 1395 .
3) کد خبر: 1093843 - 11 خرداد 1389 - خبرگزاری مهر.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها - محمدرضا انصاری/
بدون شک پاسخ گو بودن می تواند بالاترین نقطه قوت برای یک مدیر در جایگاهی که دارای مسئولیت هست باشد .
در اقدامی جالب « احمدرضا کرایی » مدیر آموزش و پرورش شهرستان امیدیه با وجود مشغله کاری فراوانی که در این پست مدیریتی وجود دارد در فضای مجازی و در گروهی که مختص فرهنگیان شهرستان امیدیه هست به صورت مستقیم و با به وجود آوردن فضایی که در آن دیگر کادر اداری آموزش و پرورش این شهرستان حضور دارند به صورت مستقیم برای پیگیری مطالبات، سوالات و گلایه های فرهنگیان در ارتباط هست و از نزدیک و با شرکت کردن در بحث های مهمی که همکاران باید با گرفتن وقت برای در میان گذاشتن مطالبات خود به اداره مرجعه کنند به راحتی می توانند پیگیر مطالبات خود باشند.
همچنین با تلاش این مدیریت برای اولین بارمرکز خدمات رفاهی فرهنگیان و همچنین راه اندازی و پایه گزاری دائمی امور ورزش بانوان فرهنگی و غیره فرهنگی و تاسیس سالن تندرستی برای رفاه حال بیشتر فرهنگیان این شهرستان تاسیس شد.
امید است که دیگر روسای آموزش و پرورش ادارات استان با وجود مشغله کاری فراوانی که دارند و همچنین با توجه به بستری که فضای مجازی ایجاد کرده است با فرهنگیان به صورت مستقیم برای شنیدن مطالبات آنها در این گونه گروه ها در ارتباط باشند.
پایان پیام/