نزدیک به چهل روز پیش ،در چنین روزی دنیا زیر دیوار مدرسه ایی مدفون شد؛ که قرار بود به کودکان درس زندگی بدهد،مدرسه ایی که قرار بود آموزه هایی مانند راستگویی، دلسوزی، همیاری ،همدلی و...را به دنیا آموزش دهد ،مدرسه ایی که قرار بود کرامت انسانی را به دنیا بیاموزد و امروز مدرسه ای که بادستان پرمهرش آدمیان را به درجه انسانیت می رساند .چهل روز است دنیا ویسی دانش آموز 7 ساله دبستانی را در سکوت کامل زیر آوار دیوارش دفن کرده است.
به عنوان یک معلم به خاطر سکوت در برابر مدارس فرسوده و لاپوشانی تعهدات مدیریتی در آموزش و پرورش خود را مقصر در مرگ دنیا ویسی می دانم .
ضمن ابراز تاسف و همدردی با خانواده این دانش آموز ، باید اذعان کنم که حوادثی از این دست در نقاط زیادی از کشور رخ داده و این نه اولین حادثه و نه آخرین آن خواهد بود اما لازم است بدانیم مقصر اصلی این حوادث ناگوار یا باد و باران وسیل است! یا دیوار و سقف و بخاری و....
دست ما از مجازات عوامل طبیعی مثل باد وباران که کوتاه است اما بخاری های نفتی را به درک واصل کردیم ! آوار شدن سقف و دیوار مدارس هم مشمول قانون چوب خدا شده اند که بی سر و صدا یکی پس از دیگری از بین می روند فقط امیدواریم این بار جان هیچ دانش آموز یا معلمی را نگیرند.
در کنار این اقدامات، بعد از هر حادثه ی ناگواری ، وزارت محترم آموزش و پرورش و مدیرکل های توانمند در استان ها هم در عرصه همدردی حاضر می شوند و یکی پس از دیگری با گرفتن ژست های بسیار متاثر ،به مانند سایر مجموعه ی آموزش و پرورش اظهار تاسف می کنند و با شهامت تمام برخلاف کشور های به ظاهر متمدن !(با وجود سابقه خدمت بیش از سی و پنج سال سنوات) هرگز استعفا نمی دهند که هیچ ! هرگز بازنشسته هم نمی شوند بلکه استوار تر از همیشه پای کار می مانند و با تمام قدرت فضای ملتهب جامعه را با کوچک نمایی حادثه آرام می کنند.
البته به مانند حوادث قبلی که اتفاق افتاده بعد از هر حادثه یک دورو تسلسل باطلی مبنی بر صدور و ارسال بخشنامه های گوناگون با مضامین و کد های متفاوت (گاهاً به صورت محرمانه )به مناطق و مدارس در راستای جمع آوری آمار و ارقام فضای های خطر آفرین به جریان می افتد .
پر واضح است تنها کاربرد این آمار این است که به محض روی دادن اتفاقی ناگوار بتوانیم قاطعانه اعلام کنیم که :
ما قبلا بارها و بارها در مورد بافت فرسوده مدارس هشدار داده بودیم !
دنیا ویسی کودک دبستانی روستای گرماش سنندج بود که با هزاران امید و آرزو و با کوله باری از دنیای کودکی به مدرسه آمد اما دست خالی با دفن تمام دنیایی کودکی اش از مدرسه پرکشید ،کاش دیوار مدرسه آوار نشده بود و امروز در یک محکمه عادلانه محاکمه می شد تا درس عبرتی باشد برای سایر دیوارها کهدیگر دنیا های ما را قربانی نکنند ،کاش بخاری های نفتی را قبل از مجازات ، محاکمه می کردیم و چهره دخترکان شین آبادی را نشانشان می دادیم که به کدامین جرم به این روز افتاده اند؟کاش می توانستیم سرعت باد را کم کنیم تا دیوار بر سر معلم ما آوار نمی شد ....
اگر چه مرگ این دانش آموز برای همه دلخراش و کام والدینش برای همیشه تلخ شد اما به نظر می آید تلخ کامی های نظام آموزشی ما با مرگ دنیا ویسی تمام نمی شود واین یک واقعیت است که امکانات سخت افزاری و فضای های آموزشی ما تا رسیدن به مرز امنیت هنوز فاصله زیادی دارد و هیچ بعید نیست این کمبودها و نقصان ها دنیا های دیگری را هم قربانی بگیرند اما در کنار این معضل، نگران کننده تر از فضاهای آموزشی تخریبی ،برنامه ریزی هایی نادرستی است کهبدون توجه به عواقب آن ،اخیرا به منظور جبران کمبود نیروی انسانی به مرحله اجرا در آمده و به طور مستقیم روح و روان دانش آموزان را قربانی تامین نیروی انسانی می کند .
برنامه ساماندهی مدرسه محور در سال تحصیلی 98/97 با رویکرد استفاده از توان مدیران و عوامل اجرایی جهت تدریس در ابتدای سال تحصیلی به مناطق و مدارس ابلاغ شد، بر طبق این بخشنامه تقریباً همه کادر اجرایی مدارس متوسطه اول و دوم اعم از مدیر ، معاونین ، سرپرستان و ... علاوه مسئولیت اصلی خود ، درگیر امر تدریس هم هستند به گونه ای که موضوع تخصص و مرتبط بودن رشته تدریس هم زیاد ملاک نمی باشد . به بیانی دیگر با تحمیل ساعات تدریس به عوامل اجرایی مدارس از ایجاد ساعات اضافه تدریس کاسته و جبران کسری نیرو، بدون استخدام نیروی جدید و پرداخت حق الزحمه برطرف می گردد.
این تدبیری مادی تدبیرگران آموزش و پرورش از یک سوخسارات معنوی بزرگی را در جامعه دانش آموزی که همه ما به چشم سرمایه های با شهامت تمام برخلاف کشور های به ظاهر متمدن (با وجود سابقه خدمت بیش از سی و پنج سال سنوات) هرگز استعفا نمی دهند که هیچ ! هرگز بازنشسته هم نمی شوند بلکه استوار تر از همیشه پای کار می مانند و با تمام قدرت فضای ملتهب جامعه را با کوچک نمایی حادثه آرام می کنندمعنوی به آنها می نگریم ببار خواهد آورد که جبران این خسارت غیر ممکن خواهد بود و از سویی دیگر اگر چه کسری کمبود نیرو را ( بدون توجه به صدمات ناشی از عدم تخصصی بودن رشته تدریس همکاران بر یادگیری دانش آموزان ) برطرف می کند اما باید هشدار دهیم گستره آسیب های اجتماعی بین دانش آموزان به حدی وسعت پیدا کرده است که اگر مدیر ،معاون یا سرپرست خوابگاه و کارگاهی در خلال انجام وظیفه مدیریتی خود به واسطه تدریس موظف از احوالات آموزشگاه تحت تصدی اش غافل شود آسیب هایی ( انحرافات جنسی ،خشونت ،اعتیاد ،...) گریبانگیر دانش آموزان می شود که مراتب خطر ناک تر از آوار شدن دیوار و ساختمان بر سر دانش آموزان است و در آینده نزدیک ریزش و سقوط اخلاقی جامعه را برای ما به ارمغان می آورد و این بار برای این سقوط بزرگ اخلاقی جامعه به کدامین محکمه پناه ببریم ؟و چه کسی را محاکمه کنیم ؟
علامت سوال بزرگی است که ازآن گریزانیم!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
دختران شین آباد هر روز باید آواری از غم و حسرت را بر دوش داشته باشند.
هر روز صدها نفر زیر آوار مدیریت ناکارآمدان دچار افت تحصیلی ، افسردگی و در نهایت ترک تحصیل می شوند.
این آوارها دنیای همه دانش آموزان ما را تهدید می کند.
امروز را دریابید که فردا دیر است.