" روزنامه نگاری ؛ یعنی انتشار چیزی که بعضی ها نمی خواهند منتشر شود ، غیر آن روابط عمومی است . "
جورج اورول ، رمان نویس و خبرنگار
قبل از ورود به این بحث در ابتدا لازم می دانم از یادداشت ها ، پیام ها و محبتی که دوستان و همکاران در موضوع شکایت از صدای معلم و دفاع منطقی از رسانه خودشان ابراز داشته اند تشکر و قدردانی کنم .
در یادداشت پیشین که البته در روزنامه شرق منتشر گردید به موضوع " روابط عمومی ، استقلال آموزش و هویت حرفه ای معلمان " اشاره کردم . ( این جا )
در ابتدا نوشته بودم :
" تا چندی پیش باور عمومی حتی در خانواده گسترده آموزش بر این استوار بود که بحث " روابط عمومی " جایگاهی در ساختار متمرکز و متصلب آموزش و پرورش ندارد اما نیم نگاهی بر عملکرد مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی این وزارتخانه در یک سال اخیر و در آخر تغییراتی که در بافت مدیریتی این مرکز مانند بازداشت نجات بهرامی و مرخصی اجباری وی و نیز برکناری محترمانه مرتضی نظری رئیس روابط عمومی به بهانه کوچک سازی سازمانی صورت گرفت نشان از جایگاه برجسته و بی بدیل روابط عمومی در ارتباط با افکار عمومی دارد ... "
در تکمیل این یادداشت کوتاه باید اضافه کنم مهم ترین عملکرد و کارکرد روابط عمومی در یک سال و نیم اخیر این بود که نشان داد و اثبات کرد که از وزیر آموزش و پرورش تا سایر مسئولان ستادی حرفی برای گفتن ندارند .
در همان یاددادشت تصریح کرده بودم :
" این گلوگاه می تواند نقطه ثقلی برای پاسخ گو کردن مدیران و مقامات این دستگاه بزرگ باشد ، افرادی که دهه ها است عادت به تربیون های یک طرفه و " رتوش گری " در افواه و افکار عمومی دارند و مواجهه مستقیم با رسانه های مستقل و افکار عمومی " نیمه پنهان " آن ها را عیان می سازد ."
البته انتقاداتی هم بر مدیریت قبلی مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وارد است .
آقای نظری در همان ابتدا " استودیو الفبا " که ابتکاری نو و خلاقانه بود افراد و چهره های مختلفی را دعوت می کردند .
هدف هم پاسخ گویی مسئولان در نشسستی محدودتر و قاعدتا تخصصی تر و کارشناسی تر بود .
اما روند و کارکرد این استودیو نشان می داد که مطابق معمول برخی از خبرنگاران ثابت به این نشست ها دعوت می شدند .
صدای معلم درطول حداقل یک سال اخیر فقط یک بار آن هم برای " حسین خنیفر " دعوت شدم .
یک بار به یکی از مسئولان روابط عمومی گفتم که چرا چنین تبعیضی اعمال می شود .
ایشان پاسخ داد چون نشست ها یک دفعه ای است برای سهولت و سرعت کار مجبور می شویم برخی خبرنگاران را که یکی دو خیابان و یا چهار راه بالاتر و پایین تر هستند دعوت کنیم !
واقعا مبنای منطقی و کارشناسی کار برایم مبهم و غیرقابل قبول بود .
موضوع تاسف برانگیز آن که در ماجراهایی که در یک ماه و اندی پیش اتفاق افتاد این برخی دوستان خبرنگار موضع شان " سکوت کامل " بود .
و یا در ماه های اخیر میزان نشست های رسانه ای به صورت پرسش و پاسخ و چهره به چهره به حداقل رسیده بود .
روزی نبود که سیدمحمد بطحایی برای اموری مانند رونمایی از تمبر ، سخنرانی ، مراسم سپاس و... در جایی آفتابی نشود .
مشخص است که جریان و ماهیت این گونه نشست ها هم بیشتر تبلیغاتی و به صورت شوآف های رسانه ای خواهند بود . مرز بین انتقاد صریح و تشویش اذهان عمومی چیست ؟
همیشه با خود می اندیشم چگونه وزیر آموزش و پرورش می تواند دائما در چنین نشست هایی حضور پیدا کند و آن وقت فرصتی هم برای اندیشیدن و تفکر در مورد آسیب ها ، مشکلات و بحران این وزارتخانه وسیع هم داشته باشد ؟
تنها گزینه ای که در این " خلا " می تواند به عنوان یک فرضیه مهم و راهبردی مطرح شود این خواهد بود که در سایه ضعف وزیر آموزش و پرورش در مورد آسیب شناسی و یافتن راهکار مجبور خواهد بود تا امور مهم را به افراد دیگری واگذار کند .
چیزی که « محمد خرم » از آن به عنوان " اتاق فکر " نام می برد .
محمد خرم مشاور وزیر آموزش و پرورش درباره تغییر و تحولات اخیر آموزش و پرورش و شائبههایی که درباره انتصابات وجود دارد، اظهار نظرهایی کرده بود . ( این جا )
خرم بیان کرده بود وزیر همواره برای عزل و نصبها از اتاق فکری کارشناس و فرهنگی بهره می گیرد .
در این مورد صدای معلم نوشت :
" « صدای معلم » در راستای شفاف سازی و پاسخ گویی مسئولان از وزارت آموزش و پرورش به ویژه سیدمحمد بطحایی می خواهد که اسامی و سمت های این اتاق فکر برای معلمان معرفی شوند .
پرسش صدای معلم این است که بیان مواضع این وزراتخانه و پاسخ گویی بر عهده چه فرد و یا نهادی باید باشد .
پیشنهاد این رسانه برگزاری یک نشست رسانه ای با حضور وزیر آموزش و پرورش برای شفاف سازی در این موارد است . "
هنوز کسی در این وزارتخانه پاسخ این پرسش را نداده است .
نخستین پرسش بنده از امیرعلی نعمت اللهی این است که ماهیت و کارکرد این اتاق فکر برای همه شفاف شود و نسبت خود را با این محفل مشخص کنند .
هر چند " اتاق فکر " تعریف دارد .
با توجه به وقایع اخیر بعید است بتوان از عنصر " فکر " برای چنین محفلی بهره جست .
شاید بتوان نام این جمع ناشناس را محفلی برای مدیریت بحران در آموزش و پرورش تلقی کرد .
و اما برمی گردیم به انتصاب آقای نعمت اللهی .
سرپرست مرکز امور هماهنگی، ارتباطات و حوزه وزارتی آموزش و پرورش در یک گروه تلگرامی خود را چنین معرفی می کند :
" عرض كنم كه شايد ارتباط من با وزاتخانه به كنگره چهارم اتحاديه انجمن هاي اسلامي برمي گردد كه همواره مستمربوده ،علاوه برآن حضورم در دو سازمان اداري و استخدامي كشور و برنامه و بودجه و همچنين سازمان مديريت نيزمن را باحوزه هاي مختلف آشنا كرده است ضمن اينكه حوزه حقوقي و پارلماني كه من عهده دار آن شدم كاملا تخصصي و تجربي بوده ضمن اينكه برخي ازدوستاني كه درحوزه هاي مديريتي آموزش و پرورش خدمت كرده اند لزوما آموزش وپرورشي به معناي خاص نبوده اند… پرسش این است کسی که تجربه حضور در کلاس با دانش آموزان را ندارد آیا اساسا می تواند مشکلات معلمان را درک کند ؟
اما آنچه مهم است همراهی بدنه ی کارشناسی در حوزه های تخصصی برای پیشبرد اهداف و سیاست های کلان نظام تعلیم و تربیت است .
شاید بتوان کارها و فعالیت های ستادی را به دوحوزه کاملا تخصصی و دیگری حوزه ی مدیریتی تقسیم کرد .
قطعا حضور یک فرد کارآزموده در حوزه ی برنامه ریزی درسی و مدیریت کلان آموزش و پرورش برای معاونت آموزشی این وزارتخانه مهم و ضروری باشد اما در برخی سمت ها و مسئولیت های دیگر که کار ستادی صرف و مدیریتی است، تایید می کنید که این شاخص از ضرورت کمتری برخوردار است .
آموزش و پرورش یک فرق مهم و اساسی با دیگر دستگاه های کشور دارد و آن این که همه ی بدنه ی آن از پای تخته تا صدر وزارتخانه متخصص و کارشناس و بعضا منتقد آن هم نقد های سازنده نه زرد و سیاسی هستند . برنامه شما برای ارتقاء بخش رسانه در حوزه آموزش اضافه بر دستاوردهای قبلی چیست ؟
تا در این گروه فراموش نشده است بگویم من در اوایل کارم رئیس اداره بودم و قبل از ورود به آموزش و پرورش رئیس امور حقوقی و قوانین سازمان برنامه که در تراز مقامات است، توفیق خدمت داشتم ...
نخستین استنتاج آن است که آقای نعمت اللهی تاکنون حتی یک ساعت هم سر کلاس های آموزش و پرورش و به عنوان " معلم " تدریس نکرده است و ایشان در اوایل کار رئیس اداره بوده و قبل از ورود به آموزش و پرورش در سمت های هم تراز مقامات توفیق خدمات داشته است . اگر از نظر آقای نعمت اللهی ، نقدی سازنده نبود اتهام تلقی شده و باید فرد پرسش کننده ، منتقد و نقاد را به محاکم قضایی کشاند و یا این که باید با " گفت و گو " به فهم مشترک و اقناع طرفین رسید ؟
پرسش این است کسی که تجربه حضور در کلاس با دانش آموزان را ندارد آیا اساسا می تواند مشکلات معلمان را درک کند ؟
البته این مختص این دوست عزیز نمی شود و شامل افرادی مانند علی الهیار ترکمن که اتفاقا بیش از 20 سال پشت میز ریاست دپارتمان آموزش و پرورش در بخش " بالادستی " بوده است و... هم می شود .
آیا فعالیت در یک نهاد بالادستی مانند سازمان برنامه و بودجه موجب می شود که مدیران شاغل در آن هم نگاه " از بالا به پایین " نسبت به پرسنل این دستگاه مانند معلمان داشته و یا با دیده " تحقیر آمیز " معلمان را بنگرند و انگار آمده اند تا به زعم خودشان سر و سامانی به این دستگاه بدهند ؟
دغدغه ی من همیشه این بوده است افرادی چنین مدعی و با نگاه تحقیرآمیز زمانی که احمدی نژاد این سازمان را از بیخ و بن منحل کرد کجا بودند و چرا حداقل از ماهیت و هویت سازمان متبوع خویش که سوابق درخشان خود را مستظهر به فعالیت در آن جا می دانند دفاع نکردند ؟
اگر چنین دفاعیاتی صورت گرفته است برای تنویر افکار عمومی منتشر کنند . تجربه و مشاهدات نشان می دهند افراد و جریاناتی که نقد و انتقاد را متصف و مقید به برخی صفات و ویژگی ها می کند معمولا نشان داده است که آدم های نقدپذیری نیستند
کسانی مانند ایشان و یا آقای الهیار ترکمن وقتی نتوانستند از هویت سازمانی که خود را متعلق به آن جا می دانند دفاع کنند چگونه می توانند نسخه ای برای آموزش و پرورش و مشکلات آن بپیچند ؟
قائممقام و سرپرست مرکز امور هماهنگی، ارتباطات و حوزه وزارتی وزارت آموزش و پرورش در نشست فصلی مسئولین سازمان بسیج دانش آموزی با اشاره به نقدهای صورت گرفته به آموزش و پرورش در فضای مجازی می گوید:
" نقد سازنده آموزش و پرورش را تقویت می کند.
در فضای مجازی نسبت به آموزش و پرورش بی مهری می شود لذا اگر نقد سازنده باشد خیلی خوب است اما بی مهری ها یاس را در آموزش و پرورش تقویت می کند لذا در این برهه از زمان نیازمند همراهی همه مسئولین و مردم هستیم "
حال پرسش من از ایشان آن است که معیار و یا شاقول برای تشخیص عنصر " سازنده بودن و یا " سازنده نبودن " چیست ؟
در حالی که " نقد " تعریف دارد .
نقد ، نقد است و سازنده و غیرسازنده هم ندارد .
تجربه و مشاهدات نشان می دهند افراد و جریاناتی که نقد و انتقاد را متصف و مقید به برخی صفات و ویژگی ها می کند معمولا نشان داده است که آدم های نقدپذیری نیستند .
مرز بین انتقاد صریح و تشویش اذهان عمومی چیست ؟ آیا فعالیت در یک نهاد بالادستی مانند سازمان برنامه و بودجه موجب شود که مدیران شاغل در آن هم نگاه " از بالا به پایین " نسبت به پرسنل این دستگاه مانند معلمان داشته و یا با دیده " تحقیر آمیز " معلمان را بنگرند و انگار آمده اند تا به زعم خودشان سر و سامانی به این دستگاه بدهند ؟
پرسش اگر پرسش باشد و مبانی داشته باشد موجب تزلزل در باورهای کلیشه ای و یا غلط افراد می شود و آیا می شود منتقد را موجب تعقیب قضایی قرار داد ؟
این ها واژه های مبهم و کش داری هستند که هر کسی می تواند ماهی خود را در آن صید کند .
( در حوزه کار معلمی بسیار اتفاق افتاده است که یک برگه ( اگر آزمون عینی یا تستی نباشد ) موقع تصحیح و ارزش گذاری توسط معلمان مختلف یکسان نمره گذاری نمی شوند . )
اگر از نظر آقای نعمت اللهی ، نقدی سازنده نبود اتهام تلقی شده و باید فرد پرسش کننده ، منتقد و نقاد را به محاکم قضایی کشاند و یا این که باید با " گفت و گو " به فهم مشترک و اقناع طرفین رسید ؟
شما و دوستان شما در اقدامی ضربتی اقدام به " کوچک سازی و یا چابک سازی " گرفته اید .
اگر این اقدامات همراه با جایگزینی " تفکر برتر " در ساختارهای جدید نباشد چه اتفاقی خواهد افتاد ؟
مهم این است که در ساختار فرسوده نظام آموزشی ما اقداماتی مانند کوچک سازی باید توامان با " کوتوله زدایی " هم باشد و افرادی در جایگاه مدیر بنشینند که واقعا حرفی برای گفتن داشته باشند .
" کوچک سازی " اگر بدون طراحی دقیق و هوشمندانه شایستگی های مدیریتی و شخصیتی باشد نه تنها به ارتقا و بهره وری در سازمان کمکی نمی کند بلکه میزان " استبداد سازمانی " را به طور غیرمنطقی افزایش خواهد داد چرا که میزان مقاومت به میزان کاهش لایه های سازمانی کاهش خواهد یافت .
به عنوان فردی که حدود 2 دهه کار رسانه ای کرده ام و البته آقای بطحایی وزیر آموزش و پرورش در نخستین نشست رسانه ای در 29 / 11 / 96 ، مدیر صدای معلم را در جمع اهالی رسانه های کشور فردی کار کشته در حوزه رسانه مورد خطاب قرار داد از شما می پرسم :
برنامه شما برای ارتقاء بخش رسانه در حوزه آموزش اضافه بر دستاوردهای قبلی چیست ؟
تجارب ، سوابق و تحصیلات شما در حوزه رسانه چیست ؟
آیا تاکنون یک مقاله در مورد سواد رسانه ای نوشته و یا حداقل متنی را در این حوزه ترجمه کرده اید ؟
شما در این جا می خواهید چه کار کنید و چه چیزی برای " عرضه " دارید ؟
نظرات بینندگان
2)تحمل منتقدان؟!چند نفر از منتقدان شاخص ایشان را نام ببرید؟!
3)دهها شکایت از اداره کل شهرستان های استان تهران ومناطق تابعه در مدت تصدی ایشان در همین صدای معلم ارائه شد...عکس العمل ایشان فقط این بود:"منم که خوابم"!!
4)همین آقای کفراشی حتی کمکی به صدور حکم و گرفتن استعلام اطلاعات یکی از افراد شایسته ای که از فعالان مدنی بود وکاملاً می شناخت ایشان را در اداره کل شهرستان ها نکرد!!
5)خود آقای نظری یه مشت متملق ودلال رو با خودش برد تو روابط خصوصی وزارتخانه که عمدتاً جزو مادحین دوره ی احمدی نژاد هم بودند...بی متر و معیار نظر ندین لطفاً...همه ادراک و فهم دارند!!
غرور و خود بزرگ بيني از ويژگي هاي بارز سازمان برنامه اي هاست.
رفتار متكبرانه اللهيار رو ببينيد. انگار از دهان فيل در اومده.
رفتار چنين پر از كبر رو اصلا جامعه فرهنگيان پذيرا نيست.
حالا مونديم رفتار از بالا به پايين نعمت الهي رو چطور تحمل كنيم.
جدا بحال مديران و معاونين ستادي كه اين ادما بر انها مسلط شدن، نگرانم.
یکی از مشکلات ساختاری آموزش و پرورش سیاست زدگی است و بسیاری از عزل و نصب ها تحت تاثیر همین سیاست زدگی و با اراده نمایندگان و سیاسیون انجام می شود .
م معتقدم نقدها باید منصفانه و واقع بینانه باشد و اغراض یا تمایلات شخصی در نقد تاثیر نگذارد .
هیچگاه نظر علمی و کارشناسی و یا به اصطلاح شایسته سالاری در دستگاه تعلیم و تربیت که پایه و اساس توسعه کشور است ؛حاکم نبوده و الان هم عزل جناب نظری با این رویه و فشارهای سیاسی اتفاق افتاده . من با اطلاع نظرم را گفتم که حضور نظری در کلان کشور حاکمیت نقد پذیری و تحمل منتقدان و نگاه کارشناسی به حوزه روابط عمومی همراه بود و در جلسات مختلف این رویه دنبال می شد ولی امیدوارم حضور جناب نعمت الهی بدون پشتوانه تجربی و علمی و تفاوت ساختاری این حوزه با حوزه حقوقی مشکلات را مضاعف نکند .
ببینید بعد از جناب نظری شکایات قوت گرفته و این اولین مشخصه بارزی است که به عینه می بینید و می تواند مصداق روشنی برای گفته های حقیر باشد
کارشناس محترم ستاد
البته روابط عمومی می باید در تعریف جدید ارتباطی ارگانیک و دو سویه با اجزای سازمانش داشته باشد .
نسبتا تاکید می کنم به طور نسبی روابط عمومی نسبت به قبل بهتر عمل کرده است .
روابط عمومی با مدیریت آقای نظری نتوانست آن گونه که باید فرصت ها و تهدید ها را شناسایی و تهدید ها را به فرصت تبدیل کند .
در یادداشت های قبلی تاکید کرده بودم تنها نقطه قوت آقای بطحایی همین روابط عمومی بود .
الان نمی دانم آقای بطحایی می خواهد از چه چیزی دفاع کند ؟
پایدار باشید .
جناب صفدری
سپاسگزارم .
پایدار باشید .
ولی محترم
پی گیری و مطالبه گری شما قابل تقدیر است .
پایدار باشید .
آقا / خانم حسینی
نهاد دموکراتیک و شایسته نیاز به آدم هایی با همین صفات و مختصات دارد .
به قول شیخ بهایی :
آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست
وان کس که مرا گفت نکو خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست
از کوزه همان برون تراود که در اوست
پایدار باشید .